سطوح ششگانه
|
حیطه شناختی هدف کلی آموزشی (نتایج یادگیری) |
فعلهای رفتاری(بصورت حال ساده و سوم شخص) |
دانش |
اصطلاحات متداول را میداند مفاهیم اساسی را میداند روشها را میداند |
تعریف میکند- توصیف میکند- مشخص میکند- فهرست میکند – نام میبرد- تکرارمی کند – بیان میکند – جود میکند – نسخه برداری میکند
|
درک و فهم |
اصول را میفهمد تئوریها را میفهمد قوانین را میفهمد |
مثال میزند- حلل میکند – ترجمه میکند – تمیز میدهد – تخمین میزند – توضیح میرهد – بسط میدهد – تعمیم میدهد – بازنویسی میکند – خلاصه میکند – پیش بینی میکند. |
کاربرد |
مفاهیم و اصول را در موقعیت جدید به کار میبرد قوانین و نظریهها را در موقعیتهای عملی بکار میگیرد |
تغییر میدهد – محاسبه میکند – نمایش میدهد- کشف میکند – اندازه گیری میکند – کنترل میکند |
تجزیه و تحلیل |
ساختار یک اثر هنی را تجزیه و تحلیل میکند جداول و نمودارهار را تجزیه و تحلیل میکند یک متن ادبی را تجزیه و تحلیل میکند |
به اجزا تقسیم میکند – با نمودار نشان میدهد – مجزا میکند – تجزیه میکند – تفکیک میکند – هجی میکند |
ترکیب |
اصول و قواعد را با یکدیگر ترکیب میکند طرح جدیدی ابدا میکند مطالب را بایکدیگر ترکیب میکند |
طبقه بندی میکند – درهم میآمیزد – انشاء میکند – بازنویسی میکند – سخنرانی میکند – داستان مینویسد – شعر میسراید- تجدید سازمان میکند – مدون میکند – نمدار تهیه میکند – گروه بندی میکند |
ارزشیابی |
یک اثر هنری را ارزشیابی میکند دوشهای تدریس را ارزشیابی میکند قوانین یادگیری را ارزشیابی میکند |
ارزیابی میکند – مقایسه میکند – نتیجه گیری میکند – انتقاد میکند –- ربط میدهد – قضاوت میکند – داوری میکند. |
طبقات (سطوح )حیطه شناختی
قضاوت و ارزشیابی:ارزشیابی، قضاوت و یا اتخاب بر اساس معیارهای علمی و عقلی |
|
||||
ترکیب : ترکیب قسمتهای مختلف، حاصل از تجربات و یتادگیریهای گذشته و ارائه یک کل جدید و مناسب |
|
||||
تجزیه و تحلیل:تقسیم یک موضوع، مطلب یا پدیده به اجزاء تشکیل دهنده آن، پی بردن به روابط بین اجزا و نحوهی سازمان یافتن آن |
|
||||
کاربرد :کاربرد انچه یاد گرفته در موقعیت جدید |
|
||||
فهم: ترجمه، تفسیر، خلاصه کردن مطالب، بیان آنچه فرد به خاطر سپرده از زبان خود. |
|
||||
دانش: کسب دانش و معلومات، یادآوری و بازشناسی آنچه فرد قبلاً به خاطر شپرده است. |
حیطه عاطفی :
شامل رفتارهایی است که به علایق، احساسات، ارزشها، اخلاقیات و عواطف مربوط میشودو سطوح آن عبارتند از: توجه کردن، واکنش نشان دادن، ارزش گذاری، سازمان بندی کردن، متبلور ساختن.
سطح توجه (دریافت): در این سطح منظور این است که فرد نسبت به وجود پدیدهها یا محرکات اگاه و حساس بوده و مایل به دریافت یا توجه به آنها میباشد. مانندمحترمانه به سخنرانی دیگران گوش کردن، اگاهی از جنبههای زیبایی در پوشاک یا مبلمان و میل به دیدن سطحی آنها، پذیرش تفاوتهای فرهنگی در میان مردم
واکنش نشان دادن (پاسخ): در سطح واکنش از توجه صرف عبور کرده و به اندازه لازم نسبت به پدیده انگیزه پیدا کرده است و درواقع توجه او فعالانه و عمیق شده است مانند میل شدید به عمل کردن به توصیههای بهداشتی، جستجوی داوطلبانه کتابهای مورد دلخواه، با شوق و ذوق به دیدن مبلمان رفتن گویی که در آستانه خرید هستم. در این سطح واکنشها ممکن است اجباری، داوطلبانه و داوطلبانه همراه با پشتوانه عاطفی بالا باشد.
ارزش گذاری (درونی کردن ارزشها یا تمیلات یا میلها ): در این مرحله فرد به پدیده توجه دارد، میل شدید نسبت به پذیرش آن در او بوجود آمده است و آن را میپذیرد یا درونی میکند. به عقیده او تبدیل میشود رعایت نکات بهداشتی را ارزشمند میداند و آن را درونی میکند و خود را مقید به رعایت آنها میداند. یا رشد احساسات نوع دوستی نسبت به گروههای اجتماعی با خرده فرهنگهای متفاوت.
سازمان بندی کردن ارزشها یا تمایلات: ادغام کردن ارزشهای درونی شده با همدیگر توسط فراگیر، سازمان بندی انها، رفع تعارضات بین آنها و رسیدن به یک قالب یا نظام ارزشی منسجم
و پایدار، بزبان دیگر آن گونه تمایل پیداکردن و پذیرفتن که خود را به آن مسلح میکند.مانند میل به برنامه ریزی نمودن برای تنظیم کردن زمان استراحت و فعالیتهای آموزشی، داوری نسبت به مسؤلیت جامعه در مورد حفظ و حراست از نیروهای انسانی و مادی
متبلور ساختن ارزشها (تمیلات درونی شده ): در این مرحله ارزشهای درونی شده و سازمان یافته، در رفتار فرد انعکاس مییابندو نظام ارزشی که فری آن را در درون خود سازمان داده است به فلسفه زندگی او تبدیل میشود یعنی انچه را که آموخت، میل اولیه پیدا کرد، با علاقه مندی جویای آنها شد و انه را درونی کرد و دیگر تمایلات خود ادغام نمود، رفع تعا رض کرد و به نظام ارزشی منسجمی رسید، حال این ارزشهای قالب گرفته در شخصیت او و در فلسفه زندگی او متبلور یا نمایان میشوند. مانند اعتماد فزاینده به روش علمی برای بررسی مسائل جامعه و...
سطوح حیطه عاطفی
متبلور ساختن ارزشها (تمیلات درونی شده ): انعکاس یافتن یک ارزش یا مجموعهای از ارزشها بطور دائمی در رفتار فرد، تبلور ارزشها در شخصیت و در آمدن آنها به صورت فلسفه زندگی |
|
|||
سازمان بندی کردن ارزشها یا تمایلات : ادغام ارزشهای مختلف، رفع تعارضات میان آنها، ایجاد یک نظام ارزشی منسجم و پایدار |
|
|||
ارزش گذاری (درونی کردن ارزشها یا تمیلات یا میلها ) درونی کردن ارزشهای معین، رفتار یادگیرنده حاکی از یک عقیده یا گرایش است . |
|
|||
واکنش نشان دادن (پاسخ): پاسخ دادن بطور فعال و احسای رضایتمندی در انجام یک فعل |
|
|||
توجه (دریافت): آگاهی و توجه سطحی یا غیر فعال نسبت به یک پدیده یا محرک |
نمونه هدفهای کلی آموزشی و فعلهای رفتاری هر طبقه در حیطه عاطفی
سطوح ششگانه
|
هدفهای تربیتی |
فعلهای رفتاری |
دریافت (توجه) |
نسبت به اهمیت یادگیری تمایل نشان دهد با دقت به فعالیتهای کلاس توجه کند |
می پرسد، انتخاب میکند، دنبال میکند، گوش میکند، سؤال میکند
|
واکنش |
از مطالعه لذت میبرد برای انجام کارهای ویژه داوطلب میشود
|
موافقت میکند، کمک میکند، پاسخ میدهد |
ارزش گذاری |
به نقش معلم در زندگی روزمره ارج مینهد نسبت به پیشرفت جامعه احساس تعهد میکند |
پیشقدم میشود، تحسین میکند، تشکر میکند، دعوت میکند |
سازمان بندی ارزشها |
نقش برنامه ریزی منظم در حل مسائل را میشناسد. مطابق علایق، تواناییها و اعتقادات خویش برنامهای برای زندگی خود تنظیم میکند.
|
صرفداری میکند، اصلاح میکند، منظم میکند، تعمیم میدهد، تعدیل میکند |
تبلور ارزشها |
برای انجام کار مستقل از خود اعتماد به نفس نشان میدهد. عادات خوب بهداشتی را حفظ میکند |
تحت نفوذ قرار میدهد، ممیزی میکند، خدمت میکند، تجدید نظر میکند. |
حیطه روانی – حرکت
حیطه روانی حرکتی آن بخش از هدفهای آموزشی را شامل میشود که در جهت افزایش تواناییهای عضلات و ایجاد هماهنگی بین آنها. به زبان دیگر این بخش از هدفهای آموزشی به گونهای است که انجام آنها نیازمند همکاری اعصاب (سیستم عصبی) و ماهیچههاست. مهارتهایی مانند : نوشتن، دویدن، خیاطی کردن، رانندگی کردن، کار آزمایشگاهی انجام دادن، نقاشی کردن و... سطوح آن عبارتند از : مشاهده و تقلیدکردن، مستقل اجرا کردن، دقت کردن همراه با سرعت، با هماهنگی انجام دادن، عادی شدن.
مشاهده وتقلیدکردن:
حالتی است که که فرد بدون کمک و راهنمایی دیگران نمیتواند کاری را که جنبه حرکتی دارد درست انجام دهد . اما او میتواند با مشاهدهی مراحل مختلف یک مهارت که توسط مربی انجام میشود، تقلید نموده و آن را انجام دهد.
مستقل اجرا کردن
در این مرحله سطح یادگیری از مرحله قبلی مقداری بالاتر است و میزان وابستگی یادگیرنده به مربی بسیار ناچیز است . اما نظارت و هدایت مربی ادامه دارد. به زبان ساده تر انجام عمل بدون وابستگی به مربی اما با نظارت او .
دقت کردن همراه با سرعت
در این مرحله فراگیر کار را با سرعت و ظرافت بیشتر از مرحله قبل انجام میدهد ، اشتباهات خود را کاهش میدهد اما نظارت و راهنمایی مربی همچنان کارساز است، این مرحله در واقع انجام عمل با سرعت و رقت بیشتر از مرحله قبل اما همچنان با نقش داشتن مربی در انجام کار.
با هماهنگی انجام دادن (هماهنگی حرکات)
هماهنگی حرکات، یعنی برقراری هماهنگی بین مجموعهای از اعمال، بارعایت نظم و کارایی لازم .در این سطح از یادگیری فراگیر توانایی انجام دادن هماهنگ چندین حرکت را بطور همزمان دارد. مثلاً در حالی که متنی را میخواند، بدون نگاه کردن به دکمههای کیبورد کامپیوتر، تایپ میکند. درواقع ایجاد هماهنگی بین مجموعهای از اعمال مرتبط است.
عادی شدن:
در این سطح فراگیر بطور خودکار به انجام کار یا فعالیت مورد نظر به راحتی و عادی میپردازد. مانند رانندگی کردن بطور عادی و انجام عملیات لازم به اقتضائ شرایط به صورت خودکار
طبقات اصلی در حیطه مهارتی - حرکتی
عادی شدن : انجام دادن اعمال به طور موزون و دقیق، به راحتیو به صورت عادی |
|
|||
هماهنگی حرکات : ایجاد هماهنگی بین مجموعهای از اعمال مرتبط |
|
|||
سرعت و دقت : انجام عمل با سرعت و دقتی بیشر از مرحله پیش اما با نضارت مربی |
|
|||
اجرای مستقل :انجام عمل بدون وابستگی به مربی ولی بانظارت وی |
|
|||
مشاهده و تقلید : مشاهده مراحل مختلف یک مهارت که توسط مربی انجام میشود، تقلید نحوه انجام آن |
نمونه هدفهای کلی آموزشی و فعلهای رفتاری هر طبقه در حیطه مهارتی
سطوح ششگانه
|
هدفهای تربیتی |
فعلهای رفتاری |
تقلید |
با کمک استاد کار تراشکاری میکند از حیث جسمی برای تراشکاری آمادگی دارد |
تمرین میکند، اشتباه خود را رفع میکند، بسته بندی میکند و..
|
اجرای مستقل |
با اتکا بیشتر به خود نسبت تراشکاری میکند به تنهایی نقاشی ساختمان را انجام میدهد .
|
رنگ میکند، اره میکند، میبافد، مسواک میزند، ناخن میگیرد. |
سرعت و دقت |
با دقت وسرعت جوشکاری میکند با دقت رادیو را تعمیر میکند |
گچ کار میکند، سیم کشی میکند، تعمیر میکند. |
هماهنگی حرکات |
با هماهنگی چشم و دست مجسمه میسازد با هماهنگی چشم و دست چکش زنی میکند.
|
دوچرخه سواری میکند، تیر اندازی میکند. با چرخ خیاطی میدوزد.
|
عادی شدن |
با مهارت رانندگی میکند با مهارت قالی میبافد |
همزمان ترمز و کلاچ را فشار میدهد، با مهارت خیاطی میکند، با مهارت تعمیر میکند. |
پس از آموزش انتظار میرود فراگیران در رابطه با حیطه شناختی مطالبی را بدانند، بفهمند، بکاربرند، تجزیه و تحلیل کنند، ترکیب نمایند و یا ارزشیابی کنند.
در رابطه با حیطه عاطفی نسبت به مسئله، پدیدهها و رویدادها، توجه داشته باشند، واکنش نشان دهند، ارزش گذاری کنند، سازمان بندی کنند، و ارزشها در شخصیت آنها تبلور یابد.
و در رابطه با حیطه روانی- حرکتی مهارتهایی در سطوح تقلید، اجرای مستقل، دقت، هماهنگی حرکات و عادی شدن کسب کنند.
طبقه بندی تجدید نظر شده حوزه شناختی
چند نفر از صاحب نظران آموزشی (آندرسون، کراتول و همکاران،2001) در طبقه بندی حوزه شناختی بلوم تجدید نظر کرده و طبقه بندی تازهای با نام یک طبقه بندی برای یادگیری، آموزش، و سنجش به وجود آورده اند.
در طبقه بندی تازه حوزه شناختی یک بعد دانش و یک بعد فرایندشناختی وجود دارد.
بعد دانش: شامل دانش امور واقعی، دانش مفهومی، دانش روندی و دانش فراشناختی است .
بعد فرایند شناختی: در برگیرندهی به یادآوردن، فهمیدن، به کار بستن، تحلیل کردن، ارزشیابی کردن و آفریدن است. طبقههای هر دو بعد این طبقه بندی به صورت سلسله مراتبی، یعنی از عینی به انتزاعی و از ساده به پیچیده تنظیم یافته اند.
در تصاویر زیر این طبقه بندی را در بعد فرایند شناختی میبینید.
نوری براری
همیشه یکی از سوالات اساسی در مورد اموزش این بوده است که ما چگونه میتوانیم فرایند تفکر انسان را بهبود ببخشیم(houghton2004).این سوال به دنبال این موضوع مطرح شد که انسان سالها قبل پی به این موقعیت برده است که یادگیری از روی شانس و اتفاق انجام نمیگیرد به گفته ماری فورهند انسان از 1780 به بعدپی برد که یادگیری ربطی به شانس ندارد و آن باید با تلاش و سخت کوشی یادگیرنده قابل دسترسی است.و از این زمان تاکنون متخصان آموزش و دست اندر کاران تعلیم و تربیت به دنبال پی ریزی طرحها و برنامههای متعدد برای افزایش کیفیت یادگیری بوده اند.
بنیامین بلوم (1948-1993) پژوهشگر و مقق حوزه روان شناسی یادگیری با الهام از فلسفه روان شناسی غالب دهه 1950 (روان شناسی شناخت گرا) به طبقه بندی هدفهای آموزشی قابل دسترسی در فرایند اموزشی در سه حیطه شناختی – عاطفی و مهارتی پرداخت .و از ان زمان تاکنون این طبقه بندی مبنای بیشتر طرحهای اموزشی بوده است.بلوم با طبقه بندی خود را به منظور توسعه رفتارهای حاصل از تفکر که معتقد بود در فرایند اموزش و یادگیری مهم هستند آغاز نمود . بلوم در رده بندی خود، یادگیری را به سطوح مختلفی تقسیم میکند و به این ترتیب به آموزشگران این امکان را میدهد که به طور آگاهانه آموزش خود را پیرامون مباحث درسی با اهداف آموزشی و سطح انتظار خود از دانش آموزان/ دانشجویان منطبق سازند. رده بندی بلوم، نه تنها در درک مراحل و سطوح یادگیری که حتی در تعیین اهداف آموزشی دروس و عمقی که آموزشگران میخواهند مباحث درسی را منتقل نمایند، کمک میکند. به صورت وسیعی این طبقه بندی مورد استفاده برنامه ریزان درسی،مدیران،محققان و معلمان مدارس در تمام سطوح اموزشی مورد استفاده قرار گرفته است( anderson1994).همچنین باید گفت که دیگر طبقه بندیهای مربوط به اهداف اموزشی در طول پنجاه سال گذشته به صورت مستقیم و یا غیر مستقیم از دیدگاههای بلوم استفاده نموده اند.چهارچوب این طبقه بندی در سه حوزه زیر انجام گرفت :
الف)حوزه شناختی: که در شش طبقه :یاداوری –فهم –کاربرد – تجزیه و تحلیل –ارزشیابی و ابداع
ب) حوزه عاطفی : در پنج طبقه: دریافت کردن –پاسخ دادن – ارزش گذاری –سازمان دادن ارزشها و درونی شدن ارزشها و یا شخصیت پذیرفتن
ج)حوزه روانی حرکتی در 5 طبقه:مشاهده و تقلید- اجرای مستقل –دقت درعمل- هماهنگی حرکات-عادی شدن
طبقه بندی بازنگری شده بلوم :
در طبقه بندی تجدید نظر شده حوزه شناختی یک بعد دانش و یک بعد فرایند شناختی وجود دارد. بعد فرایند شناختی در برگیرنده به یاد آوردن ,فهمیدن,به کار بستن,تحلیل کردن,ارزشیابی کردن و آفریدن است و این طبقه بندی به صورت سلسه مراتبی و از عینی به انتزاعی و ساده به پیچیده تنظیم یافته است. در این طبقه بندی شش مقوله اصلی از شکل اسم به فعل تغییر داده شده است و دلیل این تغییر این است که طبقه بندی اشکال متفاوت تفکر را منعکس میکند و تفکر هم یک فرایند فعال است .افعال وقایع و فعالیتها را توصیف میکنند در حالی که اسم نمیتواند این ویژگیها را توصیف کند . دانش در طبقه بندی اندرسون به فعل به خاطر سپردن یا به یاد آوردن تغییر شکل د اده است به این علت که دانش نتیجه یا محصول تفکر است نه یک شکل خاص از تفکر . درک مطلب و ترکیب به درک کردن و خلاقیت تغییر عنوان داده شدهاند و چنین تغییری به این علت بوده که عناوین جدید به صورت بهتری منعکس کننده طبیعت تفکر در هر کدام از این مقولهها میباشند.فرمها و اشکال دانش در طبقه بندی تجدید نظرشده به صورت مبتنی بر واقعیت ,مفهومی و مبتنی بر روش و فراشناختی لیست شدهاند مثلا تشخیص دادن ,لیست کردن,توصیف کردن,نام بردن و...
طبقه بندی تجدید نظر شده یک ابزار قابل اعتماد برای برنامه ریزی آموزشی, انتقال آموزش و یادگیری و ارزیابی میباشد . همچنین در این طبقه بندی طیف گسترده تری از مخاطبان را هدف قرار میدهد ولی طبقه بندی بلوم به طور سنتی به شکل یک ابزار به نظر میآید که در سالهای نخست مدرسه (دوره ابتدایی) بهترین عملکرد را دارد درحالیکه اندرسون با این تغییرات آن را جهانی و گسترده تر و قابل بهره برداری برای تمامی سطوح آموزشی کرده است .بازنگری اندرسون روی توصیف و توضیح زیرمقولهها تاکید دارد به عنوان مثال زیرمقولههای به یاد آوردن شامل :بازشناسی ,تشخیص دادن ,جایگزینی دانش در حافظه به صورتی که با مواد آموزشی یکپارچه شده و استوار و باثبات گردیده است .
منابع :
1. Anderson , L.W., & Sosniak, L.A. (Eds.). (1994). Bloom's taxonomy: a forty-year
retrospective. Ninety-third yearbook of the National Society for the Study of Education, Pt.2 . , Chicago , IL . , University of Chicago Press.
2. Houghton, R.S.. (2004. March 17). Communities Resolving Our Problems (C.R.O.P.): the basic idea: Bloom's Taxonomy - Overview. Retrieved March 12, 2005 from
3. اسکندری،حسین(1391).نظریه و عمل رسانههای آموزشی در عصر دیجیتال،تهران: انتشارات سمت
4. آی.دبلیوبییتز(1388).تدریس موثر با استفاده از فناوری در آموزش عالی،ترجمه زمانی،بی بی عشرت،تهران انتشارات سمت 1392
5. دبلیو.آر،میلر(1380).راهنمای تدریس در دانشگاهها،ترجمه امیری،ویدا،تهران: انتشارات سمت1393
هرم یادگیری میگوید یادگیری چندین سطح دارد:
۱)اگر فقط گوش کنید ۵ درصد از مطالب را یاد میگیرید
۲)اگر این موضوع را در موردش مطالعه نمایید این ۵ درصد اولیه به ۱۰ درصد ارتقا مییابد
۳)اگر راجع به آن مطالبی را گوش نمایید و این گوش دادن موثر باشد به ۲۰ درصد ارتقاء مییابد
۴)اگر چیزی را به شما نشان دهند و به کمک دیدن یاد بگیرید این یادگیری به ۳۰ درصد افزایش مییابد
۵)اگر راجع به آن مطلب در جایی(مثلا تالار گفتمانهای تخصصی) بحث و تبادل نظر داشته باشیم و با هم بحث نماییم این یادگیری ما از ۵ درصد به ۵۰ درصد افزایش مییابد
۶)اگر بعد از این اعمال تمرین و تکرار و ممارست نماییم این یادگیری به ۷۵ درصد میرسد.
۷)در آخرین مرحله اگر بتوانیم موضوع را به کس دیگر یاد بدهید(در صورت گزراندن دورهها میتوانید عضو رسمی زیستآموزان شده و تدریس نمایید که شرایط آن متعاقبا اعلام میشود) و به نوعی آموزش دهید این یادگیری ما به بیش از ۹۰ درصد افزایش مییابد.
بلوم در رده بندی خود، یادگیری را به سطوح مختلفی تقسیم میکند و به این ترتیب به آموزشگران این امکان را میدهد که به طور آگاهانه آموزش خود را پیرامون مباحث درسی با اهداف آموزشی و سطح انتظار خود از دانش آموزان/ دانشجویان منطبق سازند. رده بندی بلوم، نه تنها در درک مراحل و سطوح یادگیری که حتی در تعیین اهداف آموزشی دروس و عمقی که آموزشگران میخواهند مباحث درسی را منتقل نمایند، کمک میکند.
۱٫ سطح یادگیری به یادسپاری: نخستین سطح یادگیری مبتنی بر حافظه و به خاطر سپردن معلومات کسب شده است. به این ترتیب، دانش آموزان باید مواد درسی را به طور دقیق و بی کم و کاست به حافظه بسپارند و به یاد آورند. در این زمینه میتوان به یادگیری اسامی، تاریخها، مکانها و برخی از فرمولها اشاره کرد. واضح است که این سطح از یادگیری، پائینترین و سطحیترین میزان یادگیری را فراهم میکند. متاسفانه اغلب دروسی که در دوران مدرسه یا حتی دانشگاه طراحی میشوند در همین سطح متوقف میشوند.
هدف آموزشی: دانشجو قادر باشد اسامی پادشاهان، سلسلهها و وقایع تاریخی را به خاطر سپارد.
مثال: نام پادشاهان سلسله ساسانی را به ترتیب زمانی فهرست کنید.
۲٫ سطح یادگیری فهمیدن: درک مطلب، سطح دوم از یادگیری را شامل میشود که فرد یادگیرنده، به طور عمیق تر در مورد مبحث درسی فکر کرده و جوانب آن را درک میکند. در این صورت میتواند مبحث مورد نظر را به زبان خود توضیح بدهد و از سطح حافظه فراتر رود. طرح سوالات تشریحی، به ایجاد و ارزیابی این سطح از یادگیری کمک میکند.
هدف آموزشی: دانشجو قادر باشد نظریههای روان شناسی را به زبان خود توضیح دهد.
مثال: نظریه رفتارگرایی را توضیح دهید.
۳٫ سطح یادگیری کاربرد: یادگیری کاربردی، وارد سطح بالاتری از یادگیری میشود به این ترتیب فرد یادگیرنده از سطح معمولی و ابتدایی آموختن فراتر میرود و میتواند آنچه را که آموخته است در عمل پیاده کند و خود به آزمون آموختههایش بپردازد. در این مرحله آموزش از حد نظری و تئوریک، وارد فاز کاربرد و عمل میشود. تکالیفی نظیر رسم نمودارها، انجام پروژهها، انجام آزمایشات علمی و غیره، به ارزشیابی سطح یادگیری کاربرد کمک میکنند.
هدف آموزشی: دانش آموز قادر باشد معادلات دو مجهولی را حل کند.
مثال: یک مرد روستایی تعدادی خرگوش و مرغ دارد و همگی را داخل یک قفس قرار داده است. اگر در مجموع ۷۲ سر و ۲۰۰ دست و پا داخل این قفس باشد، آیا میتوانید بگویید این مرد روستایی چند خرگوش و چند مرغ دارد؟
۴٫ سطح یادگیری تحلیل: در این سطح، فرد یادگیرنده قابلیت تجزیه وتحلیل مباحث درسی را مییابد و میتواند موضوع را از جنبههای مختلف بررسی کند. تحلیل یک مدل ریاضی یا آماری، تحلیل یک کیس از دیدگاه روان شناختی یا تحلیل یک پدیده اجتماعی همه میتواند در این سطح از یادگیری قرار بگیرد. تحلیل یک مبحث به عناصر تشکیل دهنده آن و تشخیص و تمیز دادن ارکان و اجزای آن از طریق طرح سوالات تحلیلی در قالب رسم و تحلیل نمودارها و مدلها، طبقه بندی کردن اطلاعات و دسته بندی عناصر تشکیل دهنده و جواتب مختلف موضوع میتواند این سطح از یادگیری را مورد سنجش قرار دهد.
هدف: دانشجو قادر باشد الگوریتمهای عددی/ ریاضی را تحلیل کند.
مثال: الگوریتم غربال اراتستن (کشف اعداد اول زیر ۱۰۰) را تحلیل کنید.
۵٫ سطح یادگیری نقد و ارزیابی: نقد و ارزیابی، یکی از بالاترین سطوح یادگیری را شامل میشوند از آنجایی که رسیدن به این مرحله مستلزم درک کامل از موضوع، و تحلیل دقیق جوانب آن است، یادگیرنده در این مرحله قابلیت نقد و ارزشیابی موضوعات را پیدا میکند. به طور معمول رسیدن به این سطح از یادگیری در مراحل پیشرفته تحصیلی حاصل میآید و معمولا در سطح کارشناسی ارشد و یا دکترا بیشتر از سایر سطوح، رسیدن به این مرحله از یادگیری مد نظر طراحان دروس است. گرچه لزوما رسیدن به مرحله نقد و ارزشیابی منوط و محدود به تحصیلات تکمیلی در سطوح بالا نیست و میتوان در سایر رشتهها و زمینههای آموزشی نیز به این سطوح دست یافت که البته این مسئله بیشتر بر استعداد و قابلیتهای فردی مبتنی خواهد بود. برای ارزیابی این سطح از یادگیری طرح سوالاتی که بر نقد و ارزیابی متکی هستند، میتواند موثر باشد برای مثال نقد یک ژانر ادبی یا هنری، نقد یک اثر هنری، نقد تئوریها و یا ارزیابی یک نظام آموزشی یا خدماتی و ….
هدف آموزشی: دانشجو قادر باشد ژانرهای سینمایی را نقد کند.
مثال: آثار هیچکاک را از نظر ژانر سینمایی نقد کنید.
۶٫ سطح یادگیری خلق (ترکیب): بالاترین سطح یادگیری در نظریه بلوم به خلق و آفرینش اختصاص دارد یعنی فرد یادگیرنده به چنان درک و احاطهای نسبت به موضوع رسیده که قادر است در زمینه آن، به خلق آثار و آفرینندگی جلوههای نو و حرفهای تازه دست بزند. به این ترتیب بالاترین سطح یادگیری، که در بردارنده تمام سطوح قبلی است، زمانی رخ میدهد که فرد با اشراف کامل نسبت به تمام جوانب، کاربردها، برداشتها و نقدهای موضوع، میتواند به خلق جدیدی در آن زمینه مبادرت ورزد. تقریبا تمام تئوریسینها و نظریه پردازان در حوزههای مختلف جزو این دسته از یادگیرندگان هستند که با وجود احاطه به مطلب و سایر تئوریها، قادرند حرف تازهای بزنند و راه جدیدی را پیش روی دیگران بگشایند و از منظر نویی به مفاهیم نگاه کنند.
هدف آموزشی: دانشجو قادر باشد داروهای (ترکیبات شیمیایی) جدید بسازد.
مثال: برای مهار سلولهای سرطانی، یک داروی شیمیایی جدید بسازید.
هرم یادگیری
درزیست آموزان به روایت تصویر, مشاوره و برنامه ریزی, مشاوره و برنامه ریزی
هرم یادگیری میگوید یادگیری چندین سطح دارد:
۱)اگر فقط گوش کنید ۵ درصد از مطالب را یاد میگیرید
۲)اگر این موضوع را در موردش مطالعه نمایید این ۵ درصد اولیه به ۱۰ درصد ارتقا مییابد
۳)اگر راجع به آن مطالبی را گوش نمایید و این گوش دادن موثر باشد به ۲۰ درصد ارتقاء مییابد
۴)اگر چیزی را به شما نشان دهند و به کمک دیدن یاد بگیرید این یادگیری به ۳۰ درصد افزایش مییابد
۵)اگر راجع به آن مطلب در جایی(مثلا تالار گفتمانهای تخصصی) بحث و تبادل نظر داشته باشیم و با هم بحث نماییم این یادگیری ما از ۵ درصد به ۵۰ درصد افزایش مییابد
۶)اگر بعد از این اعمال تمرین و تکرار و ممارست نماییم این یادگیری به ۷۵ درصد میرسد.
۷)در آخرین مرحله اگر بتوانیم موضوع را به کس دیگر یاد بدهید(در صورت گزراندن دورهها میتوانید عضو رسمی زیستآموزان شده و تدریس نمایید که شرایط آن متعاقبا اعلام میشود) و به نوعی آموزش دهید این یادگیری ما به بیش از ۹۰ درصد افزایش مییابد.
نکتهای را که در اینجا لازم ااست که به آن توجه نمایید این است که این شرایط و درصدها کاملا علمی و بر اساس مقالات چاپ شده در کشور امریکا میباشد و اصول سایت زیستآموزان نیز بر پایهی آن بنا نهاده شده است. و نکتهای که در اینجا باید به آن توجه داشته باشید این است که شما قبل از آموزش یک موضوع یا مطلب در مورد آن موضوع کمی مطالعه داشته باشید تمامی شرایط فوق به طرز چشمگیری تغییر خواهد کرد و اکثر یادگیریها و بازدهآنها را تا دو برابر افزایش میدهد.
پرورش خلاقیت در دانش آموزان (creativity)
امروزه پرورش خلاقیت به عنوان یکی از اهداف عالی نظامهای آموزشی بیش از پیش مورد توجه قرار گرفته است. علاوه بر یادگیری مفاهیم مختلف درسی، هدفهای مهم تری مانند یادگیری مهارت تفکر خلاق، تفکر نقاد، تحلیل، استنباط، حل مسئله،پیش بینی و... نیز در برنامههای درسی تاکید میگردد. .در طبقه بندی تجدید نظر شده بلوم نیز، خلق کردن«create» بعد از تحلیل و ارزشیابی، به عنوان بالاترین سطح حیطه شناختی به شمار میرود.
فایل صوتی رادیو متمم (صفحه دانلود رایگان + لینک درسها) | متمم