Fadak.IR راهکارهای فدک
English Русский العربية فارسی
مقالات مدیریت مطالعات زبان


/ علوم انسانی / سیاست / اندیشه‌سیاسی

معرفی و خلاصه کتاب فلسفه علوم اجتماعی؛ اثر تد بنتون و یان کرایب


      فصل یکم: مقدمه
         فلسفه و علوم اجتماعی
         جعبه ابزار فلسفی
      فصل دوم: تجربه گرایی و پوزیتیویسم در علم
         مقدمه
         تجربه گرایی و نظریه شناخت
         پوزیتیویسم و جامعه شناسی
      فصل سوم: برخی مسائل پوزیتیویسم و تجربه گرایی
         مقدمه: دو روش نقد پوزیتیویسم
         برخی مسائل تجربه گرایی
         دیگر مسائل پوزیتیویسم
      فصل چهارم : علم، طبیعت و جامعه: بدیل‌هایی برای تجربه گرایی مارکسیسم و علم
         وبر؛ مِرتن و جامعه شناسی علم
         معرفت شناسی تاریخی و مارکسیسم ساختارگرا
         انقلاب‌ها و نسبی گرایی: از کوهن تا برنامه قوی
         جنسیت و علم: دیدگاه فمینیستی
         چرخش بازتابی: ساختن طبیعت و جامعه
         نتیجه
      فصل پنجم: رویکردهای تفسیری: عقلانیت ابزاری
         بحث وبری در موضوعات علوم اجتماعی
         روش شناسی وبر: فهم و سنخ‌های آرمانی
         کار وبر درباره عینیت و رهای از ارزش گذاری
         پدیدارشناسی: بنیادی فلسلفی برای عقلانیت ابزاری
         انواع ابزاری: پراگماتیسم و کنش مقابل نمادین
         دلیل‌ها و علت‌ها
         فردگرایی، کل گرایی و تبیین کارکردی
         نتیجه
      فصل ششم: عقلانیت همچون پیروی از قاعده: فرهنگ‌ها، سنت‌ها و هرمنوتیک
         مقدمه
         پیتر وینچ: فلسفه و علوم اجتماعی
         زبان، بازی‌ها و قواعد
         فهم جامعه‌های دیگر
         چه نیازی به وینچ داریم؟
         السدر مک اینتایر: روایت‌ها و اجتماع‌ها
         هرمنوتیک:‌هانس۰گئورگ گادامر
         نتیجه
      فصل هفتم: عقلانیت انتقادی
         مقدمه: هگل؛ مارکس و دیالتیک
         دیالکتیک روشنگری
         ایدئولوژی
         هابرماس: امکان علم رهایی بخش
         نظریه انتقادی و چرخش زبانی
         نتیجه
      فصل هشتم: رئالیسم انتقادی و علوم اجتماعی
         مقدمه
         رئالیسم و علم طبیعی
         آزمایش‌ها،‌قوانین و مکانیسم‌ها
         واقعیت چند لایه
         لایه بندی، پیدایش و فروکاهش
         واقعیت تفکیک شده: سیستم‌های بسته و باز
         رئالیسم و علم اجتماعی
         رئالیسم انتقادی و رهایی بشر
      فصل نهم: فمینسم، شناخت و جامعه
         مقدمه: عینیت و تنوع فرهنگی
         علم سیاست فمینیستی و شناخت اجتماعی
         فمینیسم و شناخت اجتماعی
         فمینیسم و شناخت شناسی
         تأمل در دیدگاه فمینیستی
         فمینیسم پست۰مدرن
      فصل دهم: پسا-ساختارگرایی و پست-مدرنیسم
         مقدمه
         پسا-ساختارگرایی: حرکت به سوی دال
         فوکو: ساخت سوژه
         دریدا و واسازی
         پست مدرنیسم: نابود کردن فلسفه
         سیاست‌های پسا-ساختارگرایی و پست-مدرنیسم
         پساها به چه کاری می‌آیند؟
      فصل یازدهم: نتیجه: در دفاع از فلسفه
         واژگان
         کتاب‌شناسی

فصل یکم: مقدمه

فلسفه و علوم اجتماعی

دو نوع رابطه فلسفه و علوم اجتماعی:

  1. رابطه پایه گذاری یا استادی

    • فلسفه بنیادهایی را برای پژوهش‌های انجام شده در رشته‌های خاص فراهم آورد.

  2. رابطه شاگردی یا پادویی

    • تفکر بی عمل، در کار جهان نمیتواند شناخت معین یا معتبری به ما بدهد.

    • شناخت فقط از دل تجربه عملی، مشاهده و آزمایش منظم میتواند بیرون آید.

    • با این وجود فلسفه چه کمکی میتواند به ما بکند؟ چند دیدگاه در این زمینه وجود دارد:

      1. آزاد کردن علم با از بین بردن پیش داوری‌ها، خرافات و فرضیات بی چون و چرا.

      2. تهیه نقشه‌ای از الگوهای شناخت علمی

      3. اصلاح روشهای تحقیقی دانشمندان با استفاده از منطق و روش‌های استدلال فلسفه.

کار این کتاب و نوع استفاده‌‌ از فلسفه: مطالعه زندگی اجتماعی انسان به روش منظم.

جعبه ابزار فلسفی

چهار حوزه در فلسفه برای بهره‌مندی:

  1. معرفت‌شناسی یا شناخت‌شناسی (اپیستمولوژیepistemology)، دو دیدگاه عمده:
  2. هستی شناسی(اونتولوژی)، پاسخی به: چه چیزهایی در جهان وجود دارد؟
  3. علم اخلاق و فلسفه اخلاق
  4. سیاست و فلسفه سیاسی
    • علوم اجتماعی، مسائلی در مورد نوع مطلوب جامعه و امکان انواع گوناگون جامعه را مطرح میکند، و باعث در گیر شدن در مسائل فلسفه سیاسی

فصل دوم: تجربه گرایی و پوزیتیویسم در علم

مقدمه

تجربه گرایی و نظریه شناخت

تاریخ علم مدرن و نظریه‌های شناخت سخت به یکدیگر پیوند خورده اند.

علومی مانند فیزیک و شیمی که خیلی به مشاهده و آزمایش متکی‌اند، روش‌ها و ادعاهای معرفتی‌شان را در چارچوب دیدگاه تجربه گرایانه شناخت توجیه کنند.

برخی فیلسوفان تجربه گرا، تلاش داشته‌اند تا خط فاصلی میان علم، در مقام معرفت اصیل و نظام‌های اعتقادی گوناگون، نظیر دین و متافیزیک و روان کاوی و مارکسیسم ترسیم کنند.

از نظر ایشان (پوزیتیویست‌های منطقی)، این نظام‌های اعتقادی، که گاهی خود را علمی جلوه میدهند، شبه علم یا علم کاذب اند.

۷ دکترین(آموزه) اصلی، دیدگاه تجربه گرایانه علم:

  1. ذهن انسان به صورت لوح سفید شروع به کار می‌کند. شناخت، از طریق تجربه حسی از جهان و تعامل با آن کسب می‌شود.
  2. هر ادعای معرفتی اصیل به کمک تجربه (مشاهده یا آزمایش) آزمون پذیر است.
    • برای درست دانستن یک گزاره، بایستی شواهدی برای آن ارائه شود. در غیر اینصورت گزاره‌ای واقعی ارائه نشده است.
    • مهم این است که بتوان با رجوع به منابع واقعی یا احتمالی شواهد، درستی یا نادرستی گزاره‌ها را ثابت کرد.
    • نکته اینکه: چنین نظری میتواند گمراه کننده نیز باشد؛ طبق این نظر از تجربه گرایی، گزاره‌ای را میتوان از این حیث به منزله معرفت اصیل یا علمی، بدون این که صادق باشد، پذیرفت. مثلا طبق این نگاه، گزاره: خداوند به مومنان پاداش نیک میدهد، رد میشود، زیرا نمیتوان ثابت کرد که کدام شواهد آن را معتبر خواهد کرد یا از اعتبار خواهد انداخت.
    • از آنجا که آزمون‌ها، به ندرت، اگر هم اصلا، دلیل قطعی یا نقیض ادعایی معرفتی را ارائه میدهند، داوری در تعیین نحوه ارزیابی اهمیت شواهد جدید کاملا دخالت دارد.
  3. این کار ادعاهای معرفتی درباره هستی‌ها را که نمیتوان مشاهده کرد، کنار میگذارد.
    • این دکترین اساسا به این منظور بود که اصول تبیین را،‌ مانند توسل به اهداف خداوند، یا مقاصد طبیعت، غیرعلمی شمرده و کنار بگذارد.
    • مثلا داروین در تبیین خود نیاز به خداوند ناظم را نفی میکند.
    • اما در بسیاری از رشته‌های علمی، پژوهشگران به هستی‌ها یا نیروهایی متوسل میشوند که مشاهده پذیر نیستند، مانند قانون جاذبه نیوتون، مدار ماه، جذر و مد و...
  4. قوانین علمی گزاره‌هایی در مورد الگوهای عام و تکرار شونده تجربه اند.
  5. تبیین پدیده‌ای از لحاظ علمی اثبات این مساله است که آن پدیده نمونه‌ای از قانون علمی است. گاهی به این مدل قانون فراگیر تبیین علمی میگویند.
  6. اگر تبیین پدیده‌ای به اثبات این مساله بستگی دارد که نمونه‌ای از قانون عام است، پس شناخت این قانون باید ما را قادر سازد رخدادهای آتی پدیده‌هایی از آن نوع را پیش بینی کنیم. منطق پیش بینی و تبیین یکی است. این گاهی به تز «تناسب تبیین و پیش بینی» معروف است.
  7. عینیت علمی متکی به تفکیک صریح گزاره‌های (آزمون پذیر) واقعی از داوری‌های ارزشی (ذهنی) است.

پوزیتیویسم و جامعه شناسی

آگوست کنت فیلسوف قرن نوزدهم فرانسه: واضع پوزیتیویسم و جامعه شناسی.

رویکردهای پوزیتیویسم در ۴ ویژگی مشترک است:

  1. توصیف تجربه گرایانه از علوم طبیعی پذیرفته شده است.

  2. علم بالاترین و حتی یگانه شکل اصیل دانش محسوب میشود

  3. روش علمی را، آنطور که تجربه گرایان معرفی میکنند، میتوان و باید به مطالعه ذهن انسان و زندگی اجتماعی بسط داد، تا این رشته‌ها را در مقام علوم اجتماعی به کرسی نشاند.

  4. همین که شناخت علمی اجتماعی تثبیت شود،‌به کار گرفتن آن برای کنترل کردن، یا تنظیم کردن رفتار افراد یا گروه‌ها در جامعه امکان پذیر خواهد شد. مسائل و تضادهای اجتماعی را میتوان شناسایی کرد و با اتکا به دانش تخصصی که دانشمندان علوم احتماعی ارائه میدهند یک به یک حل کرد. یعنی نوعی مهندسی اجتماعی.

فصل سوم: برخی مسائل پوزیتیویسم و تجربه گرایی

مقدمه: دو روش نقد پوزیتیویسم

برخی مسائل تجربه گرایی

دیگر مسائل پوزیتیویسم

فصل چهارم : علم، طبیعت و جامعه: بدیل‌هایی برای تجربه گرایی مارکسیسم و علم

وبر؛ مِرتن و جامعه شناسی علم

معرفت شناسی تاریخی و مارکسیسم ساختارگرا

انقلاب‌ها و نسبی گرایی: از کوهن تا برنامه قوی

جنسیت و علم: دیدگاه فمینیستی

چرخش بازتابی: ساختن طبیعت و جامعه

نتیجه

فصل پنجم: رویکردهای تفسیری: عقلانیت ابزاری

بحث وبری در موضوعات علوم اجتماعی

روش شناسی وبر: فهم و سنخ‌های آرمانی

کار وبر درباره عینیت و رهای از ارزش گذاری

پدیدارشناسی: بنیادی فلسلفی برای عقلانیت ابزاری

انواع ابزاری: پراگماتیسم و کنش مقابل نمادین

عمل‌گرایی یا پراگماتیسم (Pragmatism)، اصالت عمل است؛ در سیاست واقع‌گرایی و مصلحت‌گرایی.

دلیل‌ها و علت‌ها

فردگرایی، کل گرایی و تبیین کارکردی

نتیجه

فصل ششم: عقلانیت همچون پیروی از قاعده: فرهنگ‌ها، سنت‌ها و هرمنوتیک

مقدمه

پیتر وینچ: فلسفه و علوم اجتماعی

زبان، بازی‌ها و قواعد

فهم جامعه‌های دیگر

چه نیازی به وینچ داریم؟

السدر مک اینتایر: روایت‌ها و اجتماع‌ها

هرمنوتیک:‌هانس۰گئورگ گادامر

نتیجه

فصل هفتم: عقلانیت انتقادی

مقدمه: هگل؛ مارکس و دیالتیک

دیالکتیک روشنگری

ایدئولوژی

هابرماس: امکان علم رهایی بخش

نظریه انتقادی و چرخش زبانی

نتیجه

 critical realism

عقلانیت نه تنها ابزاری است که با آن می­توانیم رفتار فردی، فرهنگ­ها و اشکال حیات را درک کنیم بلکه ابزاری را ارائه می­دهد که با آن می­توانیم در مورد شکل­های متفاوت حیات قضاوت کنیم.

ایدئولوژی:

مجموعه‌ای از ایده‌ها که منافع طبقه اجتماعی ویژه‌ای را حفظ میکند.

فصل هشتم: رئالیسم انتقادی و علوم اجتماعی

مقدمه

رئالیسم انتقادی:

رئالیسم چیست؟ و روایت انتقادی آن به چه معناست؟

در زندگی روزمره:

اما دو مولفه رئالیسم انتقادی:

  1. وجود جهانی خارجی، مستقل از خواست‌های ما از آن، که اغلب در مقابل خواست‌های مقاومت می‌ورزد،
  2. تمایل به تغییر دادن واقعیت‌های نارضایت بخش یا ظالمانه.

رئالیست‌ها در نظریه شناخت، وجودی جهانی واقعی را می­پذیرند که مستقل از شناخت یا باورهای ما درباره‌‌اش وجود دارد و عمل میکند. ولی، بر این باورند که این جهان خارجی اصولا قابل شناخت است، و تا حدی (که کشف کردنی است) در معرض دگرگونی مبتنی بر آن شناختی است که میتوانیم به دست آوریم.

4 ویژگی رئالیسم انتقادی:

  1. جنبه شناختی: میتوانیم فعالیت­های شناختی علوم را بر این اساس بفهمیم که آنها درباره چیزی­اند که به گونه­ای مستقل وجود دارد.
  2. تفاوت با تجربه گرایی: رئالیسم انتقادی در نظریه پردازی از شناخت به عنوان فرآیندی اجتماعی که شامل «ابزار بازنمایی» گوناگون است با تجربه گرایی متفاوت است.
  3. تفاوت رئالیسم انتقادی با برخی اشکال دیگر رئالیسم: نمود سطحی چیزها را بالقوه گمراه­کننده سرشت حقیقی­شان به شمار می­آورد. به همین دلیل شناخت باید یک فرآیند یا «دستاورد» باشد.
  4. نقطه تاکید: تاکید رئالیسم انتقادی بر واقعیت مستقل از موضوعات شناخت ما و لزوم عمل برای چیره شدن بر نمودهای گمراه کننده. بنابراین رئالیسم انتقادی «خطاپذیر» است.

رئالیسم و علم طبیعی

 پدیده­های قابل مشاهده، استعاره­ها و مکانیسم­ها

استدلال‌های فراتجربی

این استدلال­ها با توصیف پدیده­ای مثل p که اختلافی بر سر آن نیست آغاز می­شود. سپس از پرسش مطرح می­شود که برای اینکه p امکان­پذیر باشد، وضعیت باید چگونه باشد؟      

مثال: علی دانش آموز است. برای اینکه علی دانش آموز باشد، مجموعه دانشی باید باشد که تدریس شده و آموخته شود، نهادهایی آموزشی باشد که نقش آموزگار و دانش آموز را تعیین کند و غیره. در نظریه رئالیستی روی باسکار از علم طبیعی، برهان­هایی از اینگونه منجر به برخی نتایج بسیار جالب و مهم شده است.

علم: ابعاد گذرا و ناگذرا

سوال: وضعیت باید چگونه باشد تا مثلا آزمایش‌های علمی امکان پذیر شوند؟

دو دسته پاسخ:

  1. گزاره­هایی درباره اینکه جهان باید چگونه باشد تا آزمایش­ها امکان­پذیر باشد؟ باسکار به این گزاره­ها، «بعد ناگذرا» یا intransitive dimension می­گوید.
  2. گزاره‌هایی درباره اینکه پژوهشگران علم باید چگونه باشند تا بتوانند آزمایش­هایی را انجام دهند. یا به اصطلاح بعد گذرا: transitive dimension

در ادامه به گزاره­های نوع اول می­پردازیم: اینکه جهان باید چگونه باشد تا فعالیت‌های مشخصا علمی مانند آزمایش­ها امکان­پذیر شوند؟

آزمایش‌ها،‌قوانین و مکانیسم‌ها

واقعیت چند لایه

چیزی درباره ساختار اصلی بعد ناگذرا را می­توان از تحلیل شرایط امکان آزمایش استنتاج کرد. این تحلیل متضمن سه سطح از واقعیت است:

  1. جهان «واقعی» مکانیسم­ها، نیروها، گرایش‌ها و غیره، که علم در جست و جوی کشف آنهاست،
  2. سطح «عملی» جریان­ها، یا توالی رویدادها، که ممکن است تحت شرایط آزمایش تولید شود، یا در ترکیب­های پیچیده­تر و قابل پیش­بینی کمتر در خارج از آزمایشگاه روی دهد،
  3. سطح «تجربی» رویدادهای مشاهده شده، که باید ضرورتا فقط زیر مجموعه کوچکی از ب باشد.

لایه بندی، پیدایش و فروکاهش

به مجرد آنکه علم مکانیسم­هایی را کشف کرد که آن سطح، یا آن جنبه از واقعیت را بنیان می­نهند که موضوع آن علم است، می­توان پرسید که چه مکانیسم­هایی در سطوح پایین­تر مسبب آنها هستند.

این فرآیند کاوش هر چه ژرف­تر در ساختار خرد جهان طبیعی پایان آشکاری ندارد. و هر یک از رشته‌های علمی به سطح خاصی از واقعیت می­پردازند. لذا می­توانیم این طبقه­بندی از علوم را ارائه دهیم:

علوم اجتماعی

روان شناسی

فیزیولوژی/آناتومی

شیمی آلی/ شیمی زیستی

شیمی فیزیک

فیزیک

دو مساله که میان خود رئالیست­های انتقادی موجب اختلاف شده:

  1. شیوه تفکر در مورد رابطه میان سطوح: اگر بر این باور باشیم که مکانیسم­های یک سطح آنهایی را که در سطح بالاترند تبیین می­کند، آنگاه ممکن است علم سطح پایین­تر –پس از تثبیت خود- جایگزین علم سطح بالاتر شود. این مساله در یک برداشت، به این منظر منتهی می­شود که سرانجام همه علوم به قوانین اساسی فیزیک فروکاسته می­شوند.
    1. سه دلیل بر رد این تفسیر تحویل­گرایانه در رئالیسم انتقادی:
      1. علم سطح پایین­تر فقط سرشت مکانیسم­ها را در سطح بالاتر توضیح می­دهد. مثال: آناتومی و فیزیولوژی مناسب تنها قوه تکلم انسان­ها را توضیح می­دهد ولی توضیح نمی­دهد چه زمان و چگونه هر انسان سخن می­گوید.
      2. به مجرد آنکه مکانیسم­های سطح بالاتر شکل گرفتند، فعالیت­هایشان بر مکانیسم­های سطح پایین­تر تاثیر می­گذارد. یعنی علیت می­تواند جریانی از بالا به پایین سلسله مراتب و نیز بر عکس داشته باشد. نتیجه اینکه مکانیسم­های هر سطح، واقعیت مخصوص به خود را دارند.
  1. بحث در رابطه با روابط میان سطوح متفاوت (با تمرکز بر سطوح بالاتر: علوم اجتماعی، روان شناسی، زیست شناسی): بیان دیدگاه فهم متعارف که می­گوید سازمان و کارکرد جسمانی مبنای مکانیسم­های روان­شناختی است و اینکه جامعه از رهگذر کنش­های آگاهانه تک تک افراد ساخته می­شود.

جمع بندی این مطلب اینکه:

ادعای اصلی رئالیست­های انتقادی درباره اینکه جهان باید چگونه باشد تا موضوع ممکنی برای پژوهش علمی موجود باشد: جهان مستقل از باورهای ما وجود دارد، تفکیک شده، و قشربندی (چندلایه) است.

بعد گذرا:

سوال اساسی: برای اینکه علم امکان داشته باشد، پژوهشگران علم، نحوه ارتباطشان و جامعه باید چگونه باشند؟ اینها باهم در نظر باسکار شرایط یا بعد گذرای علم را می­سازند.

ویژگی‌های متمایز رئالیسم انتقادی:

  1. علم کرداری اجتماعی و دانش علمی محصولی اجتماعی است.
  2. هستی مستقل موضوع‌های دانش علمی را تصدیق میکند.
  3. روایتی از آزمایش و اکتشاف علمی به منزله کردارهایی که هم مادی و هم اجتماعی‌اند دارد که به سبب آنها ویژگی یک و دو تایید میشود.

واقعیت تفکیک شده: سیستم‌های بسته و باز

رئالیسم و علم اجتماعی

سوال اساسی در این بخش:

آیا روایت رئالیستی از علم هیچ رابطه‌ای با علوم اجتماعی دارد؟ و آیا به عنوان الگویی برای علوم اجتماعی قابل قبول تر از پوزیتیویسم است؟

(ص 244) یک معنای ضمنی رئالیسم پاسخ به این پرسش است که: آیا علم جامعه ممکن است؟ پاسخ این پرسش منوط به این است که «جامعه» چه جور چیزی باشد.

هستی شناسی اجتماعی: ساختار و عاملیت

دو رویکرد به جامعه:

  1. نگاه ساختارگرا: برای نقد کردن یک چک باید اقتصادی پولی، نظامی بانکی و... وجود داشته باشد تا این کار محقق شود.
  2. نگاه فردگرای روش شناختی: نهادها مستقل از فعالیت‌های مردم وجود ندارند. و چیزی نیستند مگر نظم‌هایی در الگوبندی کلی فعالیت‌ها.

اما امکان سوم:

  1. ترکیبی از دو دیدگاه رقیب (دیدگاه دیالکتیکی پیتر برگر و همکارانش): جامعه پیامد عمل فردی است که سپس نسبت به افراد واکنش نشان میدهد.

نقد باسکار به این روایت:

نکته اساسی اینکه: ساختار و عاملیت به لحاظ هستی شناختی از یکدیگر متمایزاند.

طبیعت گرایی و محدوده‌های آن

می­توان یک بررسی علمی از زندگی اجتماعی داشت، به همان معنایی از علم که در علوم طبیعی است. اما تفاوت­های مطالعه جامعه و مطالعه طبیعت چیستند؟

سه محدودیت هستی شناختی برای طبیعت گرایی (باسکار):

  1. ساختارهای اجتماعی فقط به دلیل فعالیت­های عاملان به موجودیت خود ادامه می­دهند (وابسته به فعالیت) اما این محدودیت در مورد ساختارهای طبیعی صدق نمی­کند.
  2. ساختارهای اجتماعی وابسته به مفهوم­اند، یعنی توسط کنشگران به صرف باورهایشان درباره آنچه انجام می­دهند، بازتولید می­شوند.
  3. ساختارهای اجتماعی بر خلاف ساختارهای طبیعی، فقط به طور نسبی پایدارند (وابسته به زمان و مکان اند).

دو محدودیت برای طبیعت گرایی:

رئالیسم انتقادی و رهایی بشر

فصل نهم: فمینسم، شناخت و جامعه

مقدمه: عینیت و تنوع فرهنگی

علم سیاست فمینیستی و شناخت اجتماعی

فمینیسم و شناخت اجتماعی

فمینیسم و شناخت شناسی

تأمل در دیدگاه فمینیستی

فمینیسم پست۰مدرن

فصل دهم: پسا-ساختارگرایی و پست-مدرنیسم

مقدمه

پسا-ساختارگرایی: حرکت به سوی دال

فوکو: ساخت سوژه

دریدا و واسازی

پست مدرنیسم: نابود کردن فلسفه

سیاست‌های پسا-ساختارگرایی و پست-مدرنیسم

پساها به چه کاری می‌آیند؟

فصل یازدهم: نتیجه: در دفاع از فلسفه

واژگان

کتاب‌شناسی


مقالات
سیاست
رسانه‎های دیجیتال
علوم انسانی
مدیریت
روش تحقیق‌وتحلیل
متفرقه
درباره فدک
مدیریت
مجله مدیریت معاصر
آیات مدیریتی
عکس نوشته‌ها
عکس نوشته
بانک پژوهشگران مدیریتی
عناوین مقالات مدیریتی
منابع درسی (حوزه و دانشگاه)
مطالعات
رصدخانه شخصیت‌ها
رصدخانه - فرهنگی
رصدخانه - دانشگاهی
رصدخانه - رسانه
رصدخانه- رویدادهای علمی
زبان
لغت نامه
تست زبان روسی
ضرب المثل روسی
ضرب المثل انگلیسی
جملات چهار زبانه
logo-samandehi
درباره ما | ارتباط با ما | سیاست حفظ حریم خصوصی | مقررات | خط مشی کوکی‌ها |
نسخه پیش آلفا 2000-2022 CMS Fadak. ||| Version : 5.2 ||| By: Fadak Solutions نسخه قدیم