محاسبه: تقسیم تولید ناخالص داخلی کشور بر جمعیت
تولید ناخالص داخلی در بر گیرنده مجموع ارزش کالاها و خدمات نهایی است که در طی یک دوره معین، معمولاً یک سال، در یک کشور تولید میشود.
در این تعریف منظور از کالاها و خدمات نهایی، کالا و خدماتی است که در انتهای زنجیره تولید قرار گرفتهاند و خود آنها برای تولید و خدمات دیگر خریداری نمیشوند.
برای محاسبه تولید ناخالص داخلی دو روش وجود دارد یکی استفاده از ارزش اسمی نرخ ارز است. یعنی تولیدات یک سال کشور در بازار جهانی چه میزان ارزش داشتهاند. روش دیگر استفاده از روش برابری قدرت خرید است. معنی برابری خرید این است که چه مقدار پول در کشور ایکس قدرت خریدی به اندازه همان مقدار در دیگر کشورها دارد. سازمان ملل، بانک جهانی، صندوق بینالمللی پول و کتاب واقعیتهای جهان سیا هر دو آمار را با هم ارائه میدهند.
برای مثال تولید سرانه ایران بر اساس آمار صندوق بینالمللی پول در سال ٢٠١٥ معادل ۴٢٥٣٢٦ دلار (رتبه ٢٩ دنیا) و بر اساس ارزش اسمی بودهاست اما بر مبنای قدرت برابری خرید، درآمد سرانه ایرانیان در یک سال معادل ٦٥٥٠ دلار (رتبه ٨٩ دنیا) بودهاست.
(به انگلیسی: Gross National Product) (با نماد اختصاری GNP)، یک متغیر جریان بوده و عبارت است از ارزش ریالی سالانه تمامی کالاها و خدمات نهایی تولید شده به قیمتهای جاری (بازار) در اقتصاد ملی.
چند نکته:
*در محاسبه تولید ناخالص ملی تنها کالاها و خدمات نهایی محاسبه میشوند: یعنی تنها کالاهایی جزو تولید ناخالص ملی به حساب میآیند که در آخرین مرحله فروش باشند و برای فروش مجدد خریداری نشوند.
*تولید ناخالص ملی ارزش کالاها و خدمات تولید شده و مبادله شده طی سال است: یعنی کالاها و خدماتی در محاسبه تولید ناخالص ملی منظور میشوند که در بازار بر روی آنها مبادله صورت گرفته باشد. (البته به استثناء خانههای مسکونی وکالاهای کشاورزی اصلی که توسط خود کشاورزان مصرف میشود)
*فعالیتهای غیرقانونی و ممنوع یا به اصطلاح اقتصاد زیر زمینی در محاسبه تولید ناخالص ملی به حساب نمیآیند:این اقدامات علیرغم آنکه کالاها و خدماتی تولید میکنند و مبادله نیز میشوند و ارزش پولی دارند در محاسبه تولید ناخالص ملی به حساب آورده نمیشوند.
*تنها کالاها و خدماتی که در سال جاری تولید شوند در محاسبه تولید ناخالص ملی به حساب آورده میشوند:خرید و فروش داراییها (کالاهای دست دوم، زمین، ارز، سهام، اوراق قرضه، سرقفلی و ..)در محاسبات تولید ناخالص ملی نمیآیند.
برای محاسبه تولید ناخالص ملی به روش ارزش افزدوه باید بدانیم مجموع ارزش کالاها و خدمات نهایی، با مجموع ارزش افزوده مراحل مختلف تولید برابر است. از طرف دیگر هر یک از کالاها و خدمات تولید شده در جامعه، متعلق به یکی از بخشهای اقتصادی آن جامعه میباشد.
بنابراین در محاسبه تولید ناخالص ملی به روش ارزش افزوده، به جای محاسبه ارزش افزوده تک تک کالاها و خدمات میتوان ارزش افزوده بخشهای مختلف اقتصادی را در طول سال محاسبه نموده و با هم جمع کرد.
برای محاسبه تولید ناخالص ملی به روش ارزش افزوده، اقتصاد ایران به چهار بخش زیر تقسیم میشود که هر یک از این بخشها نیز خود دارای زیربخشهایی میباشند:
الف – بخش کشاورزی : شامل زراعت – دامپروری – شکار – جنگلبانی – ماهیگیری و …
ب – بخش نفت : شامل نفت خام و فراوردههای نفتی
ج – بخش صنایع و معادن : شامل معدن – صنعت و آب و برق و گاز – ساختمان
د – بخش خدمات : شامل بازرگانی – هتل داری – حمل و نقل – ارتباطات و خدمات – موسسات پولی و مالی – خدمات عمومی و …
تولید ناخالص داخلی = مصرف خصوصی + سرمایهگذاری + مصارف دولتی + (صادرات - واردات)
محاسبه تولید نا خالص ملی به روش ارزش افزوده گر چه ظاهراً ساده است، اماعملا به علت حجم زیاد کار در بسیاری از موارد مورد استفاده قرار نمیگیرد، لذا به منظور سادگی در محاسبه شاخصهای اقتصاد کلان، بر اساس اصل تساوی تولید نا خالص ملی و مخارج کل در جریان مدول، به جای محاسبه تولید نا خالص ملی به روش ارزش افزوده، از روش مخارج استفاده میکند.
در این روش کل مخارج صرف شده بر روی کالاها و خدمات نهایی که توسط خانوارها بنگاهها دولت و خریداران خارجی انجام میشود محاسبه میگردد.
تولید ناخالص ملی GNP و تولید ناخالص داخلی GDP تفاوتهای جزئی دارند. در محاسبهٔ تولید ناخالص ملی درآمد افراد خارج از کشور که به کشور باز فرستاده میشود با تولید ناخالص داخلی جمع میشود و درآمد افراد خارجی مقیم آن کشور که درآمد خود را به خارج میفرستند از آن کاسته میشود.
برابری قدرت خرید (به انگلیسی: Purchasing power parity): PPP نوعی نرخ مبادله میباشد که برابر است با نسبت هزینههای دو سبد کالای یکسان در دو جامعه بر حسب ارزهای ملی
یکی از معروفترین مواردی که اقتصاددانان در مورد آن، برابری قدرت خرید را محاسبه کردند، همبرگر مک دونالد است زیرا این همبرگر در بسیاری از کشورهای جهان با کیفیت یکسان مصرف میشود. فرض کنیم که مصرفکننده این کالا در کشور آمریکا دو دلار و در کشور بریتانیا ۱٫۵ پوند بابت خرید همبرگر مک دونالد پول پرداخت کنند، نسبت ۱٫۵ پوند به دو دلار برابر ۰٫۷۵ خواهد بود. عدد ۰٫۷۵ در مقایسه با نرخ برابری ارز آمریکایی (دلار) و ارز انگلیسی (پوند) که ۰٫۶۲ است، بزرگتر است و این به مفهوم آن است که مک دونالد در بریتانیا گرانتر از مک دونالد آمریکایی است.
اگر بخواهیم بهطور ساده و تنها بر اساس شاخص همبرگر مک دونالد داوری کنیم باید بگوییم که:
قدرت خرید مردم کشور آمریکا بیشتر از کشور بریتانیا است.
توان رقابت پذیری اقتصاد کشور آمریکا بیشتر از اقتصاد کشور بریتانیا است.
استاندارد زندگی در کشور آمریکا بیشتر از کشور بریتانیا است.
نرخ تبدیل ارز کشور آمریکا به ارز کشور بریتانیا منطقی به نظر میرسد
اصولاً نرخ برابری قدرت خرید در مقایسات بینالمللی کاربرد دارد که میتوان از عمدهترین موارد استفاده آن به صورت زیر نام برد:
1. نرخ مبادله PPP، به عنوان فاکتور تبدیلکننده، میتواند به جای نرخهای مبادله در تبدیل هم فزونیهای اقتصادی کشورهای مختلف به یک ارز رایج، استفاده شود. این هم فزونیهای تبدیل شده، مقایسات بین کشورها و تحلیلهای اقتصادی و آماری آنها را سهل مینماید.
2. محاسبهPPP، اولین گام در پروسه تبدیل GDP و هم فزونیهای اصلی آن که با ارز ملی بیان شده به یک ارز رایج است تا ما را قادر به مقایسات بینالمللی سازد.
3. به منظور مقایسه استاندارد زندگی در دو کشور، احتیاج به بیان اندازه این ملاک استفاده در دو کشور، به یک ارز میباشد به این منظور از نرخهای مبادله PPP میشود. زیرا استفاده از نرخهای مبادله بازار، منجر به مقایسات نادرست میشود.
4. مقایسه درآمد بینالمللی؛ سازمانهای بینالمللی باید مقدار GDP و GDP سرانه را برای هر کشور عضو، جهت اهداف سیاسی یا آماری، مقایسه کنند. گاهی اوقات حقوق کارگران حرفهای و مقرری دانشجویان خارجی با استفاده از چنین دادههایی تعدیل میشوند.
5. نرخ مبادله PPP میتواند نشان دهنده رقابتپذیری یک کشور باشد. اگر ارز داخلی ضعیف باشد(PPP <نرخ مبادله)، کشور مورد نظر حالت رقابتپذیری پیدا میکند. زیرا قیمتهای داخلی نسبتاً ارزانتر شده و پول به ارزش خارجی کمتر از ارزش داخلی عرضه میشود. از طرفی اگر (نرخ مبادله <PPP) باشد ارز قوی شده و کشور موردنظر حالت رقابتپذیری را به علت قیمتهای داخلی نسبتاً بالا از دست میرود.
شاخص جینی یا ضریب جینی(Gini coefficient) شاخصی اقتصادی برای محاسبهٔ توزیع ثروت در میان مردم است. بالا بودن این ضریب در یک کشور معمولاً به عنوان شاخصی از بالا بودن اختلاف طبقاتی و نابرابری درآمدی در این کشور در نظر گرفته میشود.
مزایای شاخص جینی به عنوان یک معیار برای اندازهگیری نابرابری
مزیت اصلی شاخص جینی اینست که آن یک معیار نابرابری به وسیله میانگینهای یک تجزیه و تحلیل نسبی است، بلکه آن یک متغیر ناهماهنگ از مردم است.
میتوان آن را برای مقایسه توزیع درآمدی در بخشهای مختلف جامعه و همچنین در کشورها مورد استفاده قرار داد. برای مثال شاخص جینی برای مناطق شهری با مناطق روستایی در بسیاری از کشورها متفاوت است (هر چند شاخص جینی در شهر و روستاهای ایالت متحده آمریکا تقریبآ یکسان است).
شاخص جینی را به راحتی میتوان با سراسر کشور مقایسه کرد و تفسیر آن نیز آسان است. آمار تولید ناخالص داخلی اغلب انتقاد شده هستند، آنها تغییرات نمایندگی برای کل جمعییت انجام نمیدهند. شاخص جینی چگونگی تغییرات درآمدی بین فقیر و ثروتمند رانشان میدهد. اگر شاخص جینی به خوبی تولید ناخالص داخلی درحال افزایش باشد، نمیتوان فقر را برای اکثریت مردم بهبود بخشید.
از شاخص جینی میتوان برای نشان دادن چگونگی توزیع درآمد در داخل کشور در طی یک دوره از زمان استفاده کرد. در نتیجه این امکان وجود دارد تا ببینید که آیا نابرابری در حال افزایش است یا کاهش.
۳ بخش قانعکننده شاخص جینی:
درجه استقلال مقیاس: شاخص جینی اندازه اقتصادی را لحاظ نمیکند و حالا کشور غنی یا فقیر یا متوسط باشد فرقی نمیکند شاخص جینی فقط اندازهگیری میکند.
درجه استقلال جمعیت: مهم نیست جمعیت کشور چقدر بزرگ باشد.
درجه انتقال اصلی: اگر درآمد (کمترازتفاوت) از ثروتمند به فقیر منتقل شده باشد در نتیجه توزیع درآمدی بیشتر برابر بودهاست.
• مزیت اصلی شاخص جینی اینست که آن یک معیار نابرابری به وسیله میانگینهای یک تجزیه و تحلیل نسبی است، بلکه آن یک متغیر ناهماهنگ از مردم است.
• میتوان آن را برای مقایسه توزیع درآمدی در بخشهای مختلف جامعه و همچنین در کشورها مورد استفاده قرار داد. برای مثال شاخص جینی برای مناطق شهری با مناطق روستایی در بسیاری از کشورها متفاوت است (هر چند شاخص جینی در شهر و روستاهای ایالت متحده آمریکا تقریبآ یکسان است).
• شاخص جینی را به راحتی میتوان با سراسر کشور مقایسه کرد و تفسیر آن نیز آسان است. آمار تولید ناخالص داخلی اغلب انتقاد شده هستند، آنها تغییرات نمایندگی برای کل جمعییت انجام نمیدهند. شاخص جینی چگونگی تغییرات درآمدی بین فقیر و ثروتمند رانشان میدهد. اگر شاخص جینی به خوبی تولید ناخالص داخلی درحال افزایش باشد، نمیتوان فقر را برای اکثریت مردم بهبود بخشید.
• از شاخص جینی میتوان برای نشان دادن چگونگی توزیع درآمد در داخل کشور در طی یک دوره از زمان استفاده کرد. در نتیجه این امکان وجود دارد تا ببینید که آیا نابرابری در حال افزایش است یا کاهش.
• ۳ بخش قانعکننده شاخص جینی:
1. درجه استقلال مقیاس: شاخص جینی اندازه اقتصادی را لحاظ نمیکند و حالا کشور غنی یا فقیر یا متوسط باشد فرقی نمیکند شاخص جینی فقط اندازهگیری میکند.
2. درجه استقلال جمعیت: مهم نیست جمعیت کشور چقدر بزرگ باشد.
3. درجه انتقال اصلی: اگر درآمد (کمترازتفاوت) از ثروتمند به فقیر منتقل شده باشد در نتیجه توزیع درآمدی بیشتر برابر بودهاست.
معایب شاخص جینی به عنوان یک معیار برای اندازهگیری نابرابری
• در حالی که شاخص جینی نابرابری درآمد را اندازهگیری میکند، آن نابرابریهای فرصت را اندازهگیری نمیکند. به عنوان مثال ممکن است برخی از کشورها یک ساختار طبقه اجتماعی که ارائه موانع محرک به سمت بالاست داشته باشند که شاخص جینی در آنها منعکس نشده است.
• اگر دو کشور شاخص جینی یکسان داشته باشند ممکن است یک کشور ثروتمند باشد و دیگری فقیر، میتوان نتیجه گرفت اندازهگیری شاخص جینی در دو کشور متفاوت است. در یک کشور فقیر شاخص جینی نابرابری در کیفیت زندگی مادی را اندازهگیری میکند در حالی که در یک کشور ثروتمند شاخص جینی توزیع خوش گذرانی فراتر از نیازهای اساسی را اندازهگیری میکند.
• شاخص جینی مجموعه مختلفی از مردم است که بهطور متوسط نمیتوان شاخص جینی از همه مردم بدست آورد در مجموعه;اگر یک شاخص جینی حساب شده برای هر فرد وجود داشته باشد هر فرد میخواهد آن همیشه صفر باشد. برای کشورهای گوناگون اقتصادی بزرگ، یک ضریب بسیار بالا حساب شده برای کشور میخواهد چنانچه در کل بخواهد برای هر یک از مناطق حساب کند (شاخص جینی معمولآ بیشتر درآمد اسمی قابل اندازهگیری را به کار میگیرد تا قدرت خرید محلی، ضریب حساب شده تمایل دارد در سرتاسر مناطق بزرگ افزایش یابد).
• منحنی لورنز ممکن است دست کم گرفتن مقدار واقعی نابرابری باشد خانوارهای ثروتمند قادر باشند از درآمدشان با کارایی بیشتر استفاده کنند تا خانوارهایی که درآمدشان پایین است و بالعکس. از دیدگاه دیگر، اندازهگیری نابرابری ممکن است ناشی از استفاده بیشتر یا کمتر درآمد خانوارها باشد.
• اقتصاد با درآمد و شاخص جینی مشابه هنوز هم میتواند توزیع درآمدی خیلی متفاوتی داشته باشد (این درست است برای اندازهگیری هر واحد از یک توزیع). بهدلیل اینکه منحنی میتواند اشکال مختلف و در عین حال همان شاخص جینی را داشته باشد. برای مثال، در نظر بگیرید جامعهای که نیمی از افراد فاقد درآمد و نیم دیگر تمام درآمد را بهطور مساوی به اشتراک گذاشتهاند (یعنی اینکه منحنی لورنز خطی است از (۰،۰) تا (۰٫۵،۰) و پس از آن خطی به (۱،۱))همانطور که به راحتی محاسبه میشود این جامعه دارای شاخص جینی ۰٫۵ است. به همان اندازه که یک جامعه ۷۵ درصد مردم آن بهطور مساوی ۲۵ درصد از درآمد را سهم میبرند و ۲۵ درصد باقیمانده از مردم بهطور مساوی ۷۵ درصد درآمد را سهم میبرند (یعنی اینکه منحنی لورنز خطی است از (۰،۰) تا (۰٫۷۵،۰٫۲۵) و پس از آن خطی به (۱،۱)).
• شاخص جینی بیشتر درآمد را اندازهگیری میکند تا ثروت. که در یک جامعه هر کس میزان درآمد نهایی بالای یکسان داشته باشد تا آخر عمر نابرابری را ظاهر میکند. زیرا مردم در تمام مراحل زندگی شان متفاوتند، با این حال، شاخص جینی همچنین میتواند برای هر نوع توزیع تک متغیر محاسبه شود. به عنوان مثال ثروت برای کل.
• شاخص جینی درآمدهای سرمایهگذاری را شامل میشود، با این حال، شاخص جینی مبنی بر درآمد خالص دقیقآ تفاوتها را در ثروت منعکس نمیکند و ممکن است از یک منبع تفسیر نادرست شود. برای مثال سوئد دارای شاخص جینی پایین برای توزیع درآمدی است اما دارای یک شاخص جینی بامعنی بالا برای ثروت است (به عنوان مثال ۷۷ درصد از ارزش سهم متعلق به خانوارها است و تنها ۵ درصد از خانوارهای سوئدی در حال سهم گرفتنند). به عبارت دیگر، شاخص جینی درآمدی را نباید به عنوان اندازهگیری مؤثر مکتب مساوات بشر قلمداد کرد.
• در بسیاری از موارد شاخص جینی تنها بدون شرح دادن نسبتهای کم کیفیت مورد استفاده برای اندازهگیری نقل میشود. همانطور ضرایب نابرابری دیگر، که شاخص جینی به تک تک اندازهگیریها برتری دارد. برای مثال ۲۵ درصد کم کیفیتها (تک تک پایین) شاخص جینی پایینتری دارند تا ۲۵ درصد کم کیفیتهایی (تک تک بالا) که از توزیع یکسان گرفته شدهاست. این عملکرد اندازهگیری اغلب با مشکل مواجه میشود.
• مراقبت باید از استفاده کردن شاخص جینی به عنوان اندازهگیری مکتب مساوات بشر گرفته شده باشد تا آن یک اندازهگیری درست از پراکندگی درآمد باشد. به عنوان مثال، اگر دو کشور برابری طلب سیاستهای مهاجرتی مختلف را دنبال کنند، کشور نسبتهای بالای از درآمد پایین یا مهاجران فقیر را که برابری کم را ارزیابی میکند، میپذیرد (بدست آوردن یک شاخص جینی بالا).
• شاخص جینی نقطه برآورد در یک زمان خاص برای کشور خاص است. از این رو تغییرات درآمدی را در طول زمان نادیده میگیرند. بهطور معمول، توسعه دادن در نسبت کارمندان پیر یا جوان از جامعه که میخواهد تغییرات آشکاری در برابری ایجاد کنند. به این دلیل، عواملی مانند سن، توزیع جمعیت و تحرک طبقات درآمدی میتواند ظاهری از دیفرانسیل برابری وقتی که با توجه به اثرات جمعیتی حساب وجود نداشته باشد ایجاد کند. بنابراین ممکن است اقتصادی را به ما بدهد که دارای شاخص جینی بالایی است و در هر نقطه از زمان با دیگر اقتصادها مقایسه کند.
• در حالی که شاخص جینی بیش از درآمد طول عمر افراد محاسبه شده و در واقع پایینتر است تا ظاهراً برابری بیشتر (یک نقطه داده شده در زمان) اقتصاد. اساساً آنچه مهم نیست تنها نابرابری در هر سال خاص است، اما ترکیبات د طول زمان توزیع شدهاست.
هر چقدر ضریب جینی نزدیک به عدد صفر باشد، برابری بیشتر در توزیع درآمد را نشان میدهد و بالعکس هر چقدر ضریب جینی نزدیک به عدد یک باشد، توزیع نابرابر درآمد را مشخص میکند.
اگر ضریب جینی مساوی با عدد صفر باشد یعنی همه درآمد و ثروت یکسان دارند (برابری مطلق) و اگر مساوی با عدد یک باشد یعنی نابرابری مطلق به گونهای که ثروت تنها در دست یک نفر است و مابقی هیچ درآمدی ندارد.
شاخص جینی همان ضریب جینی است که برای فهم بهتر، آن را به صورت درصد بیان میکنند.
از مزایای و معایب ضریب جینی میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
مزایا
معایب
منحنی لورنز:
«منحنی لورنز» (Lorenz Curve) از شاخصهای مهم وضعیت «توزیع ثروت» در جامعه میباشد. بسیاری از کارشناسان آن را شاخص مهمی برای نمایش نابرابریهای اجتماعی به صورت کلی نیز میدانند. ارتباط این دو مفهوم یعنی «نابرابری توزیع ثروت» و «نابرابرهای اجتماعی» در جوامعی که دارای اقتصاد آزاد میباشند آشکارتر است.
در صفحه منحنی لورنز، محور عمودی نشانگر درصد تجمعی درآمد و محور افقی نشانگر درصد تجمعی جمعیت جامعه است. در حالت «توزیع کاملا یکنواخت ثروت میان اعضای جامعه»، منحنی لورنز به «خط توزیع کاملا برابر» تبدیل میشود (نمودار زیر را ببنید). در حالت «نابرابری کامل» یعنی وضعیتی که همه ثروت جامعه دست یک نفر باشد و بقیه اعضای جامعه هیچ دارایی یا درآمدی نداشته باشند منحنی لورنز به «خط توزیع کاملا نابرابر» تبدیل میشود. در جوامع واقعی منحنی لورنز در فاصله بین این دو خط قرار میگیرد.
مطابق با تعریف فوق «هر چقدر منحنی لورنز در یک جامعه فرضی به «خط توزیع کاملا برابر» نزدیکتر باشد توزیع ثروت در آن جامعه عادلانهتر انجام گرفته است.»
شاخص جینی:
مفهوم شاخص یا «ضریب جینی» (Gini Index) وابستگی نزدیکی به مفهوم «منحنی لورنز» دارد. ضریب جینی عددی است بین صفر و یک و برابر است با «سطح محصور» بین «منحنی لورنز» و «خط توزیع کاملا برابر».
در حالتی که منابع و ثروتهای جامعه به صورت «کاملا عادلانه» بین افراد توزیع شده باشد، منحنی لورنز به خط «توزیع کاملا برابر» میچسبد و ضریب جینی برابر صفر میشود.
برعکس در حالت «توزیع کاملا نابرابر ثروت» در یک جامعه یعنی انحصار مطلق (همه ثروت جامعه دست یک نفر باشد در حالیکه سایر افراد ثروتی معادل صفر دارند) ضریب جینی مساوی با یک خواهد بود.
The National Bureau of Economic Research
تحقیقات این دو دانشمند دقیق است:
Thomas J. Sargent Edward C. Prescott
تابع تولید کل اقتصاد(ارزش افزوده در اقتصاد تولید میشود) Yt
تابع سه چبز است نهادهای تولید * بهره وری
دلتا اصطحلاک
Production function
Capital accumulates through Investment
تابع تولید
سرمایه از طریق سرمایه گذاری تجمع مییابد