برای تعریف «روان درمانی اگزیستانسیال» در یک خط میتوان گفت: «روان درمانی اگزیستانسیال رویکردی پویا یا پویهنگر است و بر دلواپسیهایی تمرکز میکند که در هستی انسان ریشه دارند. رویکرد اگزیستانسیال، مفاهیم از اساس مبهم و به وضوح نامربوطی مانند اصالت- رویارویی- مسئولیت- انتخاب- انسانگرایی- خودشکوفایی- مرکزیت- سارتری وهایدگری را برای درمانگران تداعی میکند و بسیاری از متخصصان بهداشت روان، مدتها آن را نوعی جهتگیری درهم و برهم، (سست)، غیر منطقی و رمانتیک میدانستند که بیش از آنکه (رویکرد) باشد، مجوزی است برای بداههپردازی درمانگران بینظم و آشفتهای که میخواهند کار خودشان را بکنند.
قسمتهایی از کتاب روان درمانی اگزیستانسیال (لذت متن)
هیچ چیز آن طور که فکر میکردیم، نیست. تصادف و اتفاق حکمفرماست. همه چیز میتواند طور دیگری باشد. همهی آن چیزهایی که استوار، ارزشمند و خوب میدانستیم، میتوانند ناگهان از میان بروند. زمین محکمی زیر پایمان نیست. نه در اینجا و نه در هیچ جای دیگر این دنیا در خانه خود نیستیم.
انسان همانقدر از تردید و دودلی بیزار است که طبیعت از خلاء.
گرچه نفس مرگ، آدمی را نابود میکند، اندیشهی مرگ نجاتش میدهد. مرگ مانند واسطه عمل میکند و انسان را از یک مرتبهی هستی به مرتبهی والاتری میبرد: از مرتبهی شگفتی وجود چیزها به شگفتی در وجود چیزها. مرگ، آگاهی فرد را از مشغولیتهای فکری پیش پا افتاده دور میکند و به زندگی، ژرفا، رنگ و بو و چشم اندازی کاملا متفاوت میبخشد.
روان درمانی اگزیستانسیال : مرگ، آزادی، انزوای وجودی و بیمعنایی
یک باور معمول در بین برخی افراد وجود دارد که اختلالات روانی عمدتا نتیجهی عدم تعادل بیوشیمیایی بوده و با درمانهای دارویی قابل درمان است. با این وجود این دیدگاه توسط تمامی افراد جامعه قابل پذیرش نیست. در اواسط قرن بیستم، یک جنبش درمانی بوجود آمد که روان درمانی اگزیستانسیال نام داشت. این روش بر پایهی این ایده شکل گرفت که برخی از اختلالات روانی، همچون اضطراب و افسردگی، نتیجهی یک ناتوانی فردی برای وفق دادن خود با مشخصات خاص شرایط انسانی است. با وجود اینکه عدم تعادل بیوشیمیایی در چنین افرادی وجود دارد، این عدم تعادل لزوما علت درد و رنج آنها نیست، بلکه یک نشانه است. علت این درد و رنج ناتوانی آنها در حل معمای وجودی زندگی انسان و دلواپسیهایی است که در هستی انسان ریشه دارند.
درمان بیماریهای روانی از این نوع، با استفاده از روان درمانی اگزیستانسیال، دیگر شامل تجویز دارو نیست، بلکه درون اندیشی، اکتشاف فلسفی، گسترش آگاهی و پذیرش شرایط انسانی است.
برخی از خصوصیات انسان قادر است درد و رنج را تحریک کند و ایدههایی را دربارهی چگونگی کنار آمدن با این مسائل تا فرد بتواند زندگی با معنا و پر جنب و جوشی را تجربه کند.
روان درمانی اگزیستانسیال ریشه در سه مکتب فکری دارد: پدیدارشناسی، روانشناسی انسان گرایانه و اگزیستانسیالیسم.
از پدیدارشناسی این ایده را وام میگیرد که تجربیات بلاواسطه و فوری فرد و درک شخصی از واقعیت، موضوع اصلی و مناسبی است که باید به آن توجه شود.
لودویگ بینزوانگر، یکی از تحلیلگران سرشناس اگزیستانسیال، این نکته را بیان میکند که:
تنها یک فضا و زمان وجود ندارد، بلکه به اندازهی مکانها و زمانها موضوع برای بحث وجود دارد.
از روانشناسی انسان گرایانه نیز این ایده را وام گرفته که هر فرد به دور از نیروهای قطعی هستی، توانایی تغییر و هدایت زندگی خود و تحقق آرزوی انسانی ذاتی را برای یک زندگی کامل و درک بالاترین توانمندیهای خود دارد.
و در نهایت روان درمانی اگزیستانسیال بینشهای بسیاری در رابطه با شرایط انسانی را از متفکران بزرگ اگزیستانسیال جهان وام گرفته است.
این متفکران به موضوعاتی که “نگرانیهای غایی” وجود انسان نامیده میشوند، توجه میکردند. که در این مقاله به چهار نگرانی غایی انسانی با رویکرد روان درمانی اگزیستانسیال خواهیم پرداخت: مرگ، آزادی، انزوای وجودی و بیمعنایی.
همچنین سعی میکنیم بینشهایی را معرفی کنیم که میتوانند رنجهایی را که این نگرانیها علت آنها هستند محدود کنند.
مرگ احتمالا آشکارترین نگرانی غایی است. در حالیکه زندگی یک امکان احتمالی است (کیرکگارد)، مرگ امکان قطعی و درونی هستی است (هایدگر)، مرز نهاییای که موجودیت ما را محدود کرده و به آن ساختار میدهد.
برخی که به روان درمانی اگزیستانسیال معتقدند بر این باورند که ترس از مرگ، بر تجربهی درونی ما تاثیر زیادی دارد. در لحظه به لحظهی زندگی ما اضطرابی از مرگ هست که ناخودآگاه بر رفتار ما تاثیر میگذارد و جهانبینی ما را شکل میدهد.
گرگوری زیلبورگ، روانشناس قرن بیستم نوشته است که:
اگر این ترس دائما آگاهانه بود، نمیتوانستیم به طور معمولی زندگی کنیم. این ترس باید به درستی سرکوب شود تا بتوانیم به راحتی زندگی کنیم.
فرانسوا دو لا روشفوکو، نویسندهی فرانسوی قرن هجدهم در این باره مینویسد:
مرگ همچون خورشید است، هیچکس نمیتواند مستقیما به آن نگاه کند.
رابرت جی لیتون، روانپزشک و نویسنده، بیان کرد که انسانها همواره در تلاش برای آنچه به آن “جاودانگی نمادین” میگوید، تلاش میکنند. به گفتهی او انسانها به سه طریق این کار را انجام میدهند:
از طریق تولید مثل و زندگی بخشیدن به نسلهای بعدی خود
از طریق اعتقادات خود به دینهای مختلف، همچون اعتقاد به زندگی پس از مرگ و یا تناسخ
از طریق خلق آثار خلاقانه همچون آثار هنری و ادبی و یا اختراعات، تا یاد آنها همیشه باقی بماند.
با این حال برخی در روان درمانی اگزیستانسیال بر این باورند که سرکوب کردن مرگ ممکن است بیشتر از اضطراب مرگ خطرناک باشد. ما به اضطراب مرگ نیاز داریم تا به تجربیات آگاهانهی ما کمک کند و بتوانیم یک زندگی کامل داشته باشیم.
اروین یالوم در کتاب خود به نام روان درمانی اگزیستانسیال، به طور خلاصه مزایای آشنایی بیشتر با ترس از مرگ را اینگونه بیان میکند:
انکار مرگ در هر سطحی، همچون انکار بنیاد هستی آدمی است. و به شکل فزایندهای موجب محدود شدن آگاهی و تجربهی افراد خواهد شد. داشتن این ایده از مرگ ما را نجات خواهد داد. به جای اینکه با سرکوب کردن آن در خود، راه خود را به بیراههها بکشانیم، شیوههای بهتری از حیات و زندگی پیش روی ما خواهد گذشت و از زندگی بیشتر لذت خواهیم برد.
روان درمانی اگزیستانسیال
روان درمانی اگزیستانسیال (نقاشی مشهور مرگ و زندگی اثر گوستاو کلیمت)
در حالیکه مرگ آشکارترین نگرانی غایی بشریت است، آزادی کمتر مورد توجه قرار گرفته است و به اندازهی مرگ آشکار نبوده است. معمولا تصور میشود که آزادی ذاتا مطلوب است، اما اغلب افراد نگران آزادی هستند و به گفتهی اریک فروم حتی ممکن است دچار “ترس از آزادی” شوند.
آیا آزادی میتواند برای انسان یک بار بسیار سنگین به حساب بیاید؟ به گونهای که بخواهد از آن فرار کند؟
آزاد بودن به این معنی است که هر فرد مسئول سرنوشت و زندگی خود است. به دلیل جدی بودن و اهمیت این وظیفه، مردم معمولا از آزادی و متعاقبا از مسئولیت تعیین مسیر زندگی خود، گریزانند.
اروین یالوم در کتاب روان درمانی اگزیستانسیال نوشته است که:
هنگامی که کسی نمیتواند آنگونه که مستحق اوست زندگی کند، احساس عمیق و قدرتمندی را تجربه میکند من آن را “گناه اگزیستانسیال” مینامم،…. این گناه یک نیروی مثبت سازنده است، راهنمای بازگشت افراد به سوی خود حقیقیشان است.
هنگامی که فرد آزادیش را میپذیرد و در نتیجهی آن به این حقیقت دست مییابد که هرکس مسئول سرنوشت خودش است، با این درک روبرو خواهد شد که او تنهاست. انزوای وجودی، حسی است همچون یک خلیج بدون راه عبور بین خود و دیگر موجودات، و یکی دیگر از نگرانیهای غایی بشر به شمار میرود. هلموت کایزر روان درمان قرن بیستم نوشته است که:
فرایند فردیت مستلزم یک انزوای کامل، ابدی و برطرف نشدنی است.
این واقعیت که فرایند فردیت، مستلزم انزوا است، توضیح میدهد که چرا بسیاری از افراد از این فرایند اجتناب میکنند. چرا که آنها ترجیح میدهند تا احساسات تنهایی خود را از طریق غوطهور شدن در میان خیل مردم کاهش دهند.
اریک فروم در کتاب فرار از آزادی خود رابطهی نزدیک میان انزوای وجود و همنوایی را بیان میکند:
“….او به طور کامل نوع شخصیتی را که توسط الگوهای فرهنگی به او ارائه میشود را اتخاذ میکند. بنابراین تبدیل به فردی میشود که دیگران هستند و از او انتظار میرود که باشد. اختلاف بین من و جهان در او ناپدید میشود و همراه با آن ترس خودآگاه او از تنهایی و ناتوانی از بین میرود. شخصی که فردیت خود را از دست میدهد و تبدیل به یک موجود بیاراده میشود، همانند میلیونها موجود بیارادهی دیگر در اطراف خود، و دیگر نیازی به احساس تنهایی و اضطراب ندارد. با این حال هزینهای که او میپردازد بسیار بالاست و آن از دست دادن خودش است.”
از دید روان درمانی اگزیستانسیال مسیر فرایند فردیت نیازمند این است که شخص از این انزوا نترسد و آن را در آغوش بگیرد.
آلدو کاروتنوتو در کتاب هنر دشوار مینویسد:
“انسان همواره با احساس تنها بودن روبروست…و حس میکند هستی و جهان او را رها کرده اند”
درواقع این تنهایی به این معنا نیست که فرد به دلیل نداشتن ارتباط با دیگران احساس تنهایی میکند، بلکه به این معناست که هر فرد اساسا تنهاست. انسانها ممکن است با درک این تنهایی واکنشهای متفاوتی به آن نشان دهند. برای مثال ممکن است فردی با بدست آوردن توجه دیگران به خود سعی در از بین بردن این تنهایی داشته باشد، دیگری با عضویت در گروهها و باورهای مختلف و برخی نیز با داشتن معشوقه و همآغوشی با این حس مبارزه میکنند.
احساس تنهایی و رهاشدگی در جهان هستی ممکن است فرد را به سمت یافتن معنای زندگی سوق دهد و این نگرانی غایی دیگری است که هر فرد باید با آن مبارزه کند.
این روزها بسیار معمول است که مردم برای حل مسئلهی معنای زندگی که آلبر کامو آن را “ضروریترین پرسش بشر” نامیده است، در کشمش باشند. اما مواجه شدن با این سوال اهمیت بالایی دارد، همانطور که کارل گوستاو یونگ بیان میکند:
معنا چیزهای بسیاری را قابل تحمل میسازد، شاید همه چیز را!
بسیاری از اگزیستانسیالها بر این موضوع تاکید دارند که معنای نهایی وجودی انسان غیرقابل دستیابی است، ویکتور فرانکل پدر معنادرمانی در کتاب “انسان در جستجوی معنا” اینگونه بیان میکند که:
معنای نهایی لزوما فراتر از ظرفیت ذهنی محدود انسانهاست.
دیدگاه معنادرمانی قدری با دیدگاه روان درمانی اگزیستانسیال متفاوت است و این جمله از فرانکل در روان درمانی اگزیستانسیال به این معنا نیست که اگر معنای غایی هستی خارج از درک ماست از رسیدن به معنای وجودی خود دست برداریم. و به قول ارسطو هر فرد میبایست ظرفیت پنهان وجودی خود را شناخته و آنها را به کار گیرد تا بتواند به کسی تبدیل شود که در ذات او هست.
در حالیکه نگرانیهای غایی (مرگ، آزادی، انزوای وجود و بی معنایی) که وجود ما را محدود کرده و به آن ساختار میبخشند، میتوانند سنگین، ترسناک و غم انگیز باشند، این امکان وجود دارد که با انعکاس شرایط انسانی با آنها روبرو شویم و سرنوشتی که ما را به هم متصل کرده، بپذیریم.
از دید روان درمانی اگزیستانسیال همهی انسانها قادر به گذشتن از تمامی این مسائل و بالابردن وجود انسانی هستند.
همانطور که کارل یونگ گفت:
بزرگترین و مهمترین مشکلات زندگی همگی اساسا غیرقابل هستند، آنها هرگز حل نمیشوند بلکه فقط رشد میکنند. اتفاقی که در سطوح پایینتر ممکن است یک درگیری وحشیانه و پروحشت باشد، ممکن است در سطوح بالاتر شخصیت همچون یک طوفان در دره باشد که شما از بالای کوه به آن نگاه میکنید. این بدان معنی نیست که درگیری و طوفان از بین رفته بلکه بدان معنی است که به جای اینکه شما در درون آن باشید، از بالا به آن نگاه میکنید و زاویهی دیدتان تغییر کرده است.
View Larger Image
درمان وجودی یا روان درمانی اگزیستانسیال چیست؟
درمان وجودی یا روان درمانی اگزیستانسیال چیست؟Reviewed by مرکز مشاوره اکسیر on Aug 16Rating: 5.0درمان وجودی یا روان درمانی اگزیستانسیال چیست؟درمان وجودی که با نامهای روانشناسی (روان درمانی) اگزیستانسیال و یا هستی گرایانه نیز شناخته می شود، رویکردی پویا است و بر دلواپسیهایی تمرکز می کند که در هستی انسان ریشه دارند. روان پویه شناسی هر فرد شامل نیروها، انگیزهها و ترسهای ناخودآگاه و خودآگاهی است که در درونش به کنش مشغول اند.
درمان وجودی و یا روان درمانی اگزیستانسیال (Existential psychotherapy)، نوعی روش فلسفی بر درمان است که بر این باور عمل می کند که کشمکش درونی در درون یک فرد، ناشی از مواجه اشخاص با مفروضات مسلمی از هستی است.
مفروضات مسلم هستی
این مفروضات، همانگونه که توسط اروین یالوم اشاره شده، عبارتند از:
غیر قابل اجتناب بودن مرگ
آزادی و مسئولیت همراه با آن
انزوای وجودی (که اشاره به پدیدار شناسی دارد)
بی معنایی
این چهار مفروض، که همچنین به عنوان دلواپسیهای غائی نیز به آنها اشاره شده، بدنهٔ «درمان وجودی» را تشکیل داده، و چارچوبی را در فهم مشکل مراجع برای درمانگر و در راستای بسط یک رویه درمانی ایجاد میکنند.
در مکتب بریتانیایی درمان وجودی، این چهار مسلمات به عنوان تنشها و تناقضات قابل پیش بینی از چهار بعد وجود انسان، در عرصههای فیزیکی، اجتماعی، شخصی و معنوی در نظر گرفته شده است…
درمان وجودی چیست؟
درمان وجودی دقیقا به چه معناست؟
درمان وجودی که با نامهای روانشناسی (روان درمانی) اگزیستانسیال و یا هستی گرایانه نیز شناخته می شود، رویکردی پویا است و بر دلواپسیهایی تمرکز می کند که در هستی انسان ریشه دارند. روان پویه شناسی هر فرد شامل نیروها، انگیزهها و ترسهای ناخودآگاه و خودآگاهی است که در درونش به کنش مشغول اند.
روان درمانیهای پویه نگر، درمانهایی بر اساس مدلی پویا، از کارکرد روانی هستند. اکتشاف عمیق از چشم انداز درمانگر اگزیستانسیال، روبیدن و کنار زدن دلواپسیهای روزمره و تفکر عمیق فرد دربارهٔ موقعیت است…
اروین یالوم، پایه گذار درمان وجودی
اروین یالوم، از پایه گذاران این روش است و کتابی نیز با همین نام نوشته است. این کتاب در سال ۱۹۸۰ چاپ شده است و در سال ۱۳۹۰ توسط سپیده حبیب، به فارسی برگردانده شده است. یالوم پس از نوشتن این کتاب و برای بسط نظریهٔ اگزیستانسیال خود، آثاری همچون «وچون نیچه گریست» و «مامان و معنای زندگی» را نوشت.
تاریخچهی اصطلاح معاصر وجود گرایی، اغلب با فیلسوفان فرانسوی، نظیر ژان پل سارتر و گابریل مارسل، ارتباط دارد که این فلسفه را در دهه ۱۹۴۰ ایجاد کردند. همچنین درمانگران وجودی، از فعالیت فیلسوفانی چون مارتینهایدگر، ادموند هوسرل، امانوئل لویناس و مارتین بوبر تأثیر پذیرفته اند.
فیلسوفان اصلی روان درمانی وجودی
فیلسوفان اصلی روان درمانی وجودی، دو فیلسوف نابغه قرن نوزدهم یعنی سورن کی یرکگارد و فردریچ نیچه هستند که به انسانیت زدایی مکانیکی افراد در دنیای پیشرفته، واکنش نشان دادند و تأثیرات آنها را میتوان در بین روانشناسان معروف سراسر دورهها مشاهده کرد. روانپزشک سوئیسی لودویگ بینزوانگر (۱۹۶۶ ـ ۱۸۸۱) اولین پزشکی بود که روان درمانی را با وجود گرایی ترکیب نمود.
این کار قسمتی از جهت گیری روان درمانی وجودی گسترده تری بود که در اروپای مرکزی، در پاسخ به نارضایتی از چارچوبهای نظری روانپزشکی و روان تحلیلگری به وجود آمد. در سال ۱۹۸۸، انجمن تحلیل وجودی در بریتانیا، دایر گردید که مجله تحلیل وجودی را منتشر کرد. روان درمانی وجودی در سال ۱۹۵۸ با انتشار کتاب وجود، بعدی جدید در روانشناسی، اثر رولومی ارنست آنگل و هنری الن برگر، به ایالات متحده معرفی شد.
اریک فرام یکی از بانیان موسسه ویلیام الونسون وایت، کتابهای زیادی نوشت که موضوعات وجودی را مورد بررسی قرار میداد. وی در کتاب گریز از آزادی بر روی گرایش انسان به سر سپردن به قدرت، به عنوان روشی برای دفاع علیه ترسهای وجودیِ ناشی از انتخاب آزاد، تمرکز کرد.
تنهایی وجودی و روان درمانی وجودی
همچنین در کتاب هنر عشق ورزیدن موضوعاتی را درباره تنهایی وجودی مطرح کرد. ویکتور فرانکل کتاب انسان در جست و جوی معنا را نوشت که رویکردی به معنا درمانی را ترویج میکند که در آن بر اراده، آزادی، معنا و مسئولیت پذیری تأکید میشود. اولین کتاب جامع در روان درمانی وجودی، در سال ۱۹۸۰ تحت عنوان روان درمانی وجودی توسط ایروین یالوم نوشته شد.
در این کتاب و کتابهای بعدی یالوم تلاش کرد تا آنچه را یک درمانگر وجودی میبایست در جلسات درمانی انجام دهد، با شرح و تفصیل بیان کند. همچنین یالوم در کتاب خیره به خورشید غلبه بر ترس از مرگ، بر روی تجربه و درمان سطوح بالای اضطرابِ مرگ تمرکز میکند…
منبع:
روان درمانی اگزیستانسیال؛ دکتر اروین د. یالوم؛ ترجمهٔ دکتر سپیده حبیب؛ نشر نی .
خویشتن از هم گسیخته: مطالعهای وجودگرایانه در باب سلامت ذهن و جنون، رونالد دیوید رینگ، ترجمه دکتر خسرو باقری نوع پرست، انتشارات رشد
درمان وجودی یا هستیگرا درمانی یا رواندرمانی اگزیستانسیال (به انگلیسی: Existential psychotherapy) نوعی روش فلسفی بر درمان است که بر این باور عمل میکند که کشمکش درونی در درون یک فرد ناشی از مواجه اشخاص با مفروضات مسلمی از هستی است. این مفروضات، همانگونه که توسط اروین یالوم اشاره شده، عبارتاند از: غیرقابل اجتناب بودن مرگ، آزادی و مسئولیت همراه با آن، انزوای وجودی (که اشاره به پدیدارشناسی دارد)، و در نهایت بیمعنایی (در مفهوم اگزیستانسیالیسمی). این چهار مفروض، که همچنین به عنوان دلواپسیهای غائی نیز به آنها اشاره شده، بدنهٔ «درمان وجودی» را تشکیل داده و چارچوبی را در فهم مشکل مراجع برای درمانگر و در راستای بسط یک رویه درمانی ایجاد میکنند. در مکتب بریتانیایی درمان وجودی، این چهار مسلمات به عنوان تنشها و تناقضات قابل پیشبینی از چهار بعد وجود انسان، در عرصههای فیزیکی، اجتماعی، شخصی و معنوی در نظر گرفته شدهاست.
درمان وجودی که با نامهای روانشناسی (رواندرمانی) اگزیستانسیال یا هستیگرایانه نیز شناخته میشود، رویکردی پویا یا پویهنگر است و بر دلواپسیهایی تمرکز میکند که در هستی انسان ریشه دارند. روانپویهشناسی هر فرد شامل نیروها، انگیزهها و ترسهای ناخودآگاه و خودآگاهی است که در درونش به کنش مشغولاند. رواندرمانیهای پویهنگر، درمانهایی بر اساس مدلی پویای از کارکرد روانی هستند. اکتشاف عمیق از چشمانداز درمانگر اگزیستانسیال، روبیدن و کنار زدن دلواپسیهای روزمره و تفکر عمیق فرد دربارهٔ موقعیت است.
اروین د. یالوم از پایهگذاران این روش است و کتابی نیز با همین نام نوشتهاست. این کتاب در سال ۱۹۸۰ چاپ شدهاست و در سال ۱۳۹۰ توسط سپیده حبیب به فارسی برگردانده شدهاست. یالوم پس از نوشتن این کتاب و برای بسط نظریهٔ اگزیستانسیال خود آثاری همچون «و چون نیچه گریست» و «مامان و معنای زندگی» را نوشت.
تاریخچه
اصطلاح معاصر وجودگرایی اغلب با فیلسوفان فرانسوی نظیر ژان پل سارتر و گابریل مارسل ارتباط دارد که این فلسفه را در دهه ۱۹۴۰ایجاد کردند. همچنین درمانگران وجودی از فعالیت فیلسوفانی چون مارتینهایدگر، ادموند هوسرل، امانوئل لویناس و مارتین بوبر تأثیر پذیرفتهاند. فیلسوفان اصلی روان درمانی وجودی دو فیلسوف نابغهٔ قرن نوزدهم یعنی کییرکگارد و نیچه هستند که به انسانیت زدایی مکانیکی افراد در دنیای پیشرفته واکنش نشان دادند و تأثیرات آنها را میتوان در بین روانشناسان معروف سراسر دورهها مشاهده کرد. روانپزشک سوئیسی لودویگ بینزوانگر (۱۹۶۶–۱۸۸۱) اولین پزشکی بود که روان درمانی را با وجود گرایی ترکیب نمود. این کار قسمتی از جهتگیری روان درمانی وجودی گستردهتری بود که در اروپای مرکزی در پاسخ به نارضایتی از چارچوبهای نظری روانپزشکی و روان تحلیلگری به وجود آمد. در سال ۱۹۸۸، انجمن تحلیل وجودی در بریتانیا دایر گردید که مجله تحلیل وجودی را منتشر کرد. روان درمانی وجودی در سال ۱۹۵۸ با انتشار کتاب وجود : بعدی جدید در روانپزشکی و روانشناسی اثررولو می، ارنست آنگل و هنری الن برگر، به ایالات متحده معرفی شد.[۱] اریک فروم یکی از بانیان مؤسسه ویلیام الونسون وایت، کتابهای زیادی نوشت که موضوعات وجودی را مورد بررسی قرار میداد. وی در کتاب گریز از آزادی بر روی گرایش انسان به سر سپردن به قدرت به عنوان روشی برای دفاع علیه ترسهای وجودیِ ناشی از انتخاب آزاد، تمرکز کرد.[۲] همچنین در کتاب هنر عشق ورزیدن موضوعاتی را دربارهٔ تنهایی وجودی مطرح کرد.[۳] ویکتور فرانکل کتاب انسان در جستجوی معنا را نوشت که رویکردی به معنادرمانی را ترویج میکند که در آن بر اراده، آزادی، معنا و مسئولیت پذیری تأکید میشود.[۴] اولین کتاب جامع در روان درمانی وجودی در سال ۱۹۸۰ تحت عنوان روان درمانی وجودی توسط اروین یالوم نوشته شد. در این کتاب و کتابهای بعدی یالوم تلاش کرد تا آنچه را یک درمانگر وجودی میبایست در جلسات درمانی انجام دهد، با شرح و تفصیل بیان کند. همچنین یالوم در کتاب خیره به خورشید غلبه بر ترس از مرگ بر روی تجربه و درمان سطوح بالای اضطرابِ مرگ تمرکز میکند.
روانپویهشناسی وجودی
دیدگاه اگزیستانسیال بر تعارض اساسی متفاوتی تأکید دارد: نه تعارض با غرایز سرکوب شده و نه تعارض با بالغین مهم درونی شده، بلکه تعارضی حاصل رویارویی فرد با مسلمات هستی. منظور از مسلمات هستی دلواپسیهای غایی مُسَلَم است، ویژگیهای درونی قطعی و مسلمی که بخش گریز ناپذیری از هستی انسان در جهان آفرینش هستند. اگر عمیقاً به «موقعیت مان» هستی مان، مرزهایمان و امکاناتمان در جهان بیندیشیم، اگر به خاکی قدم بگذاریم که شالودهٔ تمامی زمینهاست و همه چیز بر پایهٔ آن بنا شده، قطعاً با مسلمات هستی روبرو میشویم.
دلواپسیهای غایی: بیش تر الگوهای موجود در ناهنجاریهای روانی، بر این فرض بنیان نهاده شده که ناهنجاری روانی، حاصل به کارگیری شیوهای ناکارآمد و ناموزون در مقابله با اضطراب است. الگوی اگزیستانسیال فرض را بر این میگذارد که اضطراب برخاسته از رویارویی فرد با دلواپسیهای غایی هستی ست. اساس رواندرمانی وجودی که بر پایهٔ دلواپسیهای غایی بنا شدهاست. این دلواپسیها به چهار مقوله عمده تقسیم میشود: مرگ، آزادی، تنهایی، پوچی. هرکدام از این عناوین تارهایی از یک ریسمان بهم آویختهاند که مدل یک پارچهٔ اگزیستانسیال را به وجود میآورند.
روان درمانی وجودی در سال ۱۹۵۸ با انتشار کتاب وجود: بعدی جدید در روانپزشکی و روانشناسی اثر رولو می، ارنست آنگل و هنری الن برگر، به ایالات متحده معرفی شد.[۱] اریک فروم یکی از بانیان مؤسسه ویلیام الونسون وایت، کتابهای زیادی نوشت که موضوعات وجودی را مورد بررسی قرار میداد. وی در کتاب گریز از آزادی، بر روی گرایش انسان به سر سپردن به قدرت به عنوان روشی برای دفاع علیه ترسهای وجودیِ ناشی از انتخاب آزاد، تمرکز کرد.[۲] همچنین در کتاب هنرِ عشق ورزیدن، موضوعاتی را دربارهٔ تنهایی وجودی مطرح کرد.[۳] ویکتور فرانکل کتاب انسان در جستجوی معنا را نوشت که رویکردی به معنادرمانی را ترویج میکند که در آن بر اراده، آزادی، معنا و مسئولیت پذیری تأکید میشود.[۴] اولین کتاب جامع در روان درمانی وجودی در سال ۱۹۸۰ تحت عنوان روان درمانی وجودی توسط اروین یالوم نوشته شد. در این کتاب و کتابهای بعدی، یالوم تلاش کرد تا آنچه را که یک درمانگر وجودی میبایست در جلسات درمانی انجام دهد، با شرح و تفصیل بیان کند. همچنین یالوم در کتاب خیره به خورشید، غلبه بر ترس از مرگ بر روی تجربه و درمان سطوح بالای اضطرابِ مرگ تمرکز میکند. همچنین یالوم در کتاب مسئله اسپینوزا به نگاه اسپینوزا به دغدغههای وجودی پرداختهاست.
منابع
May, R. (1958). Contributions of existential psychotherapy. In R. May, E. Angel, & H. F. Ellenberger (Eds.), Existence: A new dimension in psychiatry and psychology (pp. 37–91). New York: Basic Books.
Fromm, E. (1941). Escape from freedom. New York: Holt.
Fromm, E. (1956). The art of loving. New York: Holt.
Frankl, V. (1963). Man’s search for meaning: An introduction to logotherapy. New York: Pocket Books.
رواندرمانی اگزیستانسیال؛ دکتر آروین د. یالوم؛ ترجمهٔ دکتر سپیده حبیب؛ نشر نی.
خویشتن از هم گسیخته: مطالعهای وجودگرایانه در باب سلامت ذهن و جنون، رونالد دیوید لینگ، ترجمه دکتر خسرو باقری نوع پرست، انتشارات رشد
مشارکتکنندگان ویکیپدیا. «Existential therapy». در دانشنامهٔ ویکیپدیای انگلیسی، بازبینیشده در ۲۹ مهٔ ۲۰۱۴.
پرش به بالا ↑ May, R. (۱۹۵۸). Contributions of existential psychotherapy. In R. May, E. Angel, & H. F. Ellenberger (Eds.), Existence: A new dimension in psychiatry and psychology (pp. 37–91). New York: Basic Books. ۲. هنر عشق ورزیدن؛ اریک فروم ۳. پرش به بالا ↑ Fromm, E. (۱۹۵۶). The art of loving. New York: Holt. ۴. پرش به بالا ↑ Frankl, V. (۱۹۶۳). Man’s search for meaning: An introduction to logotherapy. New York: Pocket Books.
رواندرمانی اگزیستانسیال؛ دکتر آروین د. یالوم؛ ترجمهٔ دکتر سپیده حبیب؛ نشر نی.
مسئلهٔ اسپینوزا؛ دکتر آروین د. یالوم.
دانلود کتاب روان درمانی چیست؟ - آلن دوباتن - کتابراه
دانلود کتاب رواندرمانی اگزیستانسیال اثر اروین یالوم - فیدیبو
دانلود کتاب صوتی یالوم خوانان (سفری از رواندرمانی به داستان) | فرهاد اتقیایی | طاقچه