جدانویسی یا پیوستهنویسی واژههای آمیخته[=مرکب] و جدامد[=مشتق] یکی از دشواریهای دبیرهی پارسی است. «فرهنگ املایی خط فارسی» که به کوشش دکتر علیاشرف صادقی و زهرا زندی مقدم فراهم شده پاسخی است بر این دشواری. آنان با پیروی از «دستور خط فارسی» فرهنگستان کوشیدهاند تنها واژههایی را که جدانویسی یا پیوستهنویسی آنها بایسته است آیینمند سازند و شیوهی نگارش واژههای دیگر را به نویسندگان وانهادهاند. فرهنگ املایی خط فارسی را از «اینجا» بارگیرید.
پرتو، ابوالقاسم (۱۳۷۷)؛ واژهیاب (فرهنگ برابرهای پارسی واژگان بیگانه)؛ سه دفتر؛ چاپ دوم. بارگیری دفتر نخست (۷۲۲ رویه) از«اینجا»، دفتر دوم (۷۴۶ رویه) از«اینجا»و دفتر سوم (۷۲۳ رویه) از«اینجا».
جلالی، تهمورس (۱۳۵۴)؛ فرهنگ پایه (واژههای پارسی و بیگانه زبانزد در فارسی کنونی به پارسی سره)؛ کتابخانهی ابن سینا؛ چاپ نخست. بارگیری از «اینجا» (۱۳ مگابایت).
شاملو، محسن (۱۳۵۴)؛ واژههای فارسی؛ تهران: پدیده. بارگیری از «اینجا» (۱ مگابایت).
فدایی اسپهانی، میرزا نصرالله خان (۱۳۷۴)؛ فرهنگ فدایی (برخی واژگان سرهی پارسی)؛ به کوشش حسن مرسلوند؛ الهام. بارگیری از «اینجا» (۲۴ مگابایت).
فرهنگستان ایران (۱۳۱۹)؛ واژههای نو (از خردادماه ۱۳۱۴ تا اسفندماه ۱۳۱۹)؛ تهران: دبیرخانه فرهنگستان. بارگیری از «اینجا» (۵ مگابایت).
فرهنگستان زبان پارسی (۱۳۹۰)؛ واژهنامه پارسی سره. بارگیری از «اینجا» (۲ مگابایت).
فرهنگستان زبان و ادب فارسی؛ بارگیری پنج دفتر از واژههای فرهنگستان. بارگیری از «اینجا».
کسروی، احمد؛ واژهنامهی زبان پاک. بارگیری از «اینجا».
کیانوش، حسن (۱۳۸۱)؛ واژههای برابر فرهنگستان ایران؛ تهران: سروش. بارگیری از «اینجا» (۱۶ مگابایت).
وحیدی، حسین (۱۳۷۵)؛ واژگان اقتصادی (انگلیسی-عربی-فارسی)؛ انتشارات تهران با همکاری ماهنامهی چیستا؛ چاپ نخست. بارگیری از «اینجا» (۵ مگابایت).
هاجری، ضیاالدین (۱۳۸۶)؛ فرهنگ بیست هزار؛ بهآفرین. بارگیری از «اینجا» (۲۴ مگابایت).
آریانپور کاشانی، منوچهر (۱۳۸۴)؛ فرهنگ ریشههای هندواروپایی زبان فارسی؛ اصفهان: جهاد دانشگاهی. بارگیری از «اینجا» (۱۰ مگابایت).
اسدی توسی (۱۳۱۹)؛ لغت فُرس؛ پیرایشِ عباس اقبال؛ با سرمایۀ عبدالرحیم خلخالی؛ تهران: چاپخانۀ مجلس. بارگیری از «اینجا» (۱۰ مگابایت).
افنان، سهیل محسن (۱۹۶۹)؛ واژهنامهی فلسفی (فارسی، عربی، انگلیسی، فرانسه، پهلوی، یونانی و لاتین)؛ بیروت: دارالمشرق. بارگیری از «اینجا» (۱۰ مگابایت).
اوحدی بلیانی، تقیالدین (۱۳۶۴)؛ سرمهی سلیمانی؛ پیرایش و گزارش محمود مدبری؛ تهران: مرکز نشر دانشگاهی. بارگیری از «اینجا» (۷ مگابایت).
برهان، محمدحسینبنخَلَف تبریزی (۱۳۴۲)؛ برهان قاطع (پنج پوشینه)؛ محمد معین؛ کتابفروشی ابنسینا. بارگیری از «اینجا».
بریجانیان، ماری و رییسی، طیبهبیگم (۱۳۷۳)؛ فرهنگ اصطلاحات فلسفه و علوم اجتماعی؛ تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی. بارگیری از «اینجا» (۸ مگابایت).
حسین، محمد بشیر؛ فهرست فعلهای فارسی با معنای آنها؛ بارگیری از «اینجا» (۵ مگابایت).
حسینی مدنی تتوی، عبدالرشید پور عبدالغفور (۱۳۳۷)؛ فرهنگ رشیدی به همراه معربات؛ دو پوشینه؛ پژوهش و ویراستاری محمد محمدلوی عباسی؛ تهران: کتابفروشی بارانی.
بارگیری پوشینهی نخست از «اینجا» (در ۸۲۱ رویه و کمتر از هشت مگابایت) و پوشینهی دوم از «اینجا» (در ۷۹۹ رویه و کمتر از هشت مگابایت).
خانلری (کیا)، زهرا (۱۳۴۸)؛ فرهنگ ادبیات فارسی؛ بنیاد فرهنگ ایران. بارگیری از «اینجا» (در ۸.۴ مگابایت و ۵۸۰ رویه).
شعبه تألیف فرهنگهای فارسی بنیاد فرهنگ ایران (۱۳۵۷)؛ فرهنگ تاریخی زبان فارسی (بخش نخست آ – ب)؛ بنیاد فرهنگ ایران. بارگیری از «اینجا» (۲۰ مگابایت).
عمید، حسن (۱۳۸۹)؛ فرهنگ فارسی عمید. بارگیری از «اینجا» (۶ مگابایت).
قواس، فخرالدین مبارکشاه (۱۳۵۳)؛ فرهنگ قواس؛ به کوشش نذیر احمد؛ تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب. بارگیری از «اینجا» (۶ مگابایت)
مصاحب، غلامحسین و … (۱۳۸۱)؛ دایرهالمعارف فارسی؛ کتابهای جیبی. دفتر یکم، پیشگفتار و … | دفتر دوم، درآیه ا | دفتر سوم، درآیه ب | دفتر چهارم، درآیه پ | دفتر پنجم، درآیه ت | دفتر ششم، درآیه ث، ج و چ | دفتر هفتم، درآیه ح و خ | دفتر هشتم، درآیه د و ذ | دفتر نهم، درآیه ر، ز و ژ | دفتر دهم، درآیه س | دفتر یازدهم، درآیه ش | دفتر دوازدهم، درآیه ص، ض، ط و ظ | دفتر سیزدهم، درآیه ع و غ | دفتر چهاردهم، درآیه ف | دفتر پانزدهم، درآیه ق | دفتر شانزدهم، درآیه ک | دفتر هفدهم، درآیه گ | دفتر هیژدهم، درآیه ل | دفتر نوزدهم، درآیه م | دفتر بیستم، درآیه ن | دفتر بیستویکم، درآیه و | دفتر بیستودوم، درآیه ه و ی | دفتر بیستوسوم، فرهنگ واژهها و ترمها
معین، محمد (۱۳۸۶)؛ فرهنگ فارسی؛ دو پوشینه؛ اَدِنا. از «اینجا».
مقدم، محمد (۱۳۴۲)؛ راهنمای ریشهی فعلهای ایرانی (در زبان اوستا و فارسی باستان و فارسی کنونی)؛ علمی. بارگیری از «اینجا» (در ۵.۲ مگابایت).
نخجوانی، محمد پور هندوشاه (۲۵۳۵)؛ صحاحالفرس؛ به کوشش عبدالعلی طاعتی؛ تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب؛ چاپ دوم. بارگیری از «اینجا» (در ۸ مگابایت).
نورایی، علی (۲۰۱۳)؛ فرهنگ ریشهی واژگان فارسی. بارگیری از «اینجا» (در ۲۲ مگابایت و ۸۸۴ رویه).
BARTHOLOMAE, CHRISTIAN (۱۹۰۴); ALTIRANISCHES WORTERBUCH; STRASSBURG. ‘Download here‘
Cheung, Johnny (۲۰۰۷); Etymological Dictionary of the Iranian Verb; Leiden. ‘Download here‘
بهار، محمدتقی (۲۵۳۵)؛ سبکشناسی؛ چاپ چهارم؛ سه پوشینه؛ تهران: امیرکبیر. بارگیری از «اینجا».
تویسرکانی، قاسم (۱۳۵۰)؛ تاریخی از زبان تازی در میان ایرانیان پس از اسلام (از آغاز فرمانروایی تازیان تا برافتادن خلافت عباسیان)؛ تهران: دانشسرای عالی. بارگیری از «اینجا».
گلگلاب، حسین و کیا، صادق (۲۵۳۷)؛ فرهنگستان ایران و فرهنگستان زبان ایران؛ انتشارات فرهنگستان زبان ایران، شمارهی ۱۹. بارگیری از «اینجا».
مسکوب، شاهرخ (۱۳۸۵)؛هویت ایرانی و زبان فارسی؛ فرزان روز؛ چاپ سوم. بارگیری از «اینجا».
ناتل خانلری، پرویز (۱۳۶۵)؛ تاریخ زبان فارسی؛ سه پوشینه. بارگیری از «اینجا».
لوائی، محمدعلی (۱۳۱۶)؛ توانایی زبان پارسی؛ تهران: چاپخانهی مجلس شورای ملی. بارگیری از «اینجا».
باطنی، محمدرضا (۱۳۴۸)؛ توصیف ساختمان دستورزبان فارسی (بر بنیاد یک نظریهی عمومی زبان)؛ امیرکبیر. بارگیری از «اینجا» (۶.۶ مگابایت).
پژوه، محمد (۱۳۴۶)؛ شالوده نحو زبان فارسی؛ چاپ نخست؛ تهران: شرکت کانون کتاب. بارگیری از «اینجا» (۴ مگابایت).
خیامپور، عبدالرسول (۱۳۴۴)؛ دستور زبان فارسی؛ چاپ پنجم؛ تبریز. بارگیری از «اینجا» (۳ مگابایت).
شفیعی، محمود (۱۳۷۷)؛ شاهنامه و دستور یا دستور زبان فارسی برپایهی شاهنامهی فردوسی و سنجش با سخن گویندگان و نویسندگان پیشین؛ چاپ دوم؛ دانشگاه تهران. از «اینجا» (۹ مگابایت).
لوائی، محمدعلی (۱۳۱۶)؛ وندهای پارسی؛ تهران: چاپخانهی مجلس شورای ملی. از «اینجا» (۴ مگابایت).
معین، محمد (۱۳۳۷) مفرد و جمع و معرفه و نکره (طرح دستور زبان فارسی – ۵)؛ دانشگاه تهران. بارگیری از «اینجا» (۱۱ مگابایت).
مشکور، محمدجواد (۱۳۵۰)؛ دستورنامه در صرف و نحو زبان پارسی؛ تهران؛ شرق؛ چاپ هفتم؛ ۳۸۷ رویه. بارگیری از «اینجا» (۳ مگابایت).
ناتلخانلری، پرویز (۲۵۳۵)؛ دستور زبان فارسی؛ نشر بابک. بارگیری از «اینجا» (۳ مگابایت).
نشاط، محمود (۱۳۶۸)؛ شمار و مقدار در زبان فارسی (شامل نکات دستوری و علمی عدد و برخی کاربردهای آن)؛ تهران: امیرکبیر. بارگیری از «اینجا» (۱۳ مگابایت).
نگهت سعیدی، محمد نسیم (۱۳۹۲)؛ دستور معاصر زبان دری؛ چاپ دوم؛ کابل: نشر امیری. بارگیری از «اینجا» (۹ مگابایت).
همایونفرخ، عبدالرحیم (۱۳۶۴)؛ دستور جامع زبان فارسی؛ به کوشش رکنالدین همایونفرخ؛ علمی.بارگیری از «اینجا» (۱۷ مگابایت).
بهروز، ذبیح (۱۳۶۳)؛ خط و فرهنگ؛ چاپ دوم؛ فروهر. بارگیری از «اینجا» (۴ مگابایت).
دستور خطّ فارسى؛ فرهنگستان زبان و ادب فارسی. بارگیری از «اینجا» (کمتر از یک مگابایت).
صادقی، علیاشرف و زندی مقدم، زهرا (۱۳۹۴)؛ فرهنگ املایی خط فارسی؛ تهران: فرهنگستان زبان و ادب فارسی؛ چاپ هفتم. بارگیری از «اینجا» (۳ مگابایت).
آذران، حسین (۱۳۸۲)؛ واژههای ایرانی در زبان سوئدی؛ نشر بلخ؛ ۲۲۸ رویه. بارگیری از «اینجا» (کمتر از ۲ مگابایت).
الشیر، السیّد ادّی (۱۳۸۶)؛ واژههای فارسیِ عربیشده، برگردان حمید طبیبیان؛ امیرکبیر. از «اینجا» (اندکی بیش از ۵ مگابایت).
امامشوشتری، محمدعلی (۱۳۴۷)؛ فرهنگ واژههای فارسی در زبان عربی؛ تهران: انجمن آثار ملی. بارگیری از «اینجا» (۱۶ مگابایت).
ایوازیان، ماریا (۱۳۷۱)؛ وامواژههای ایرانی میانه غربی در زبان ارمنی؛ تهران: مطالعات و تحقیقات فرهنگی. بارگیری از «اینجا» (۱۶ مگابایت).
ریاحی خویی، محمدامین (۱۳۶۹)؛ زبان و ادب فارسی در قلمرو عثمانی؛ پاژنگ؛ چاپ نخست. از «اینجا» (کمتر از ۵ مگابایت).
سجادیه، محمدعلی (۱۳۶۴)؛ واژههای ایرانی در زبان انگلیسی؛ بنیاد نیشابور. از «اینجا» (کمتر از ۴ مگابایت).
هدایت، شهرام (۲۵۳۶)؛ واژههای ایرانی در نوشتههای باستانی (عبری ـ آرامی ـ کلدانی)؛ دانشگاه تهران. از «اینجا» (کمتر از ۱ مگابایت).
بارتولومه، کریستیان (۱۳۸۴)؛ تاریخچهی واجهای ایرانی؛ گردانش و گزارش دکتر واهه دومانیان؛ پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی. بارگیری از «اینجا» (زیر ۳ مگابایت).
رضائی باغبیدی، حسن (۱۳۸۱)؛ دستور زبان پارتی (پهلوی اشکانی)؛ تهران: نشر آثار فرهنگستان زبان و ادب فارسی. بارگیری از «اینجا» (زیر ۲ مگابایت).
پهلوان، چنگیز (۱۳۹۲)؛ خودآموز کردی کرمانجی (مجموعهی زبانهای حوزهی تمدن ایرانی). بارگیری از «اینجا» (زیر ۱ مگابایت).
پهلوان، چنگیز (۱۳۹۲)؛ خودآموز کردی سورانی (مجموعهی زبانهای حوزهی تمدن ایرانی)؛ نشر فراز. بارگیری از «اینجا» (زیر ۱ مگابایت).
رجایی بخارایی، احمدعلی (۱۳۷۵)؛ لهجه بخارایی؛ دانشگاه فردوسی مشهد؛ چاپ دوم. بارگیری از «اینجا» (۴ مگابایت).
رضی،هاشم (۱۳۶۷)؛ فارسی باستان (دستور، گزیدهای از کتیبهها، واژهنامه)؛ تهران: فروهر. بارگیری از «اینجا» (۶ مگابایت).
صفا، ذبیحالله (۲۵۳۵)؛ آموزش فرهنگ میهنی: سیری در تاریخ زبانها و ادب ایرانی؛ تهران: شورای عالی فرهنگ و هنر، مرکز مطالعات و هماهنگی فرهنگی. بارگیری از «اینجا» (۱ مگابایت).
فرهنگستان زبان و ادب فارسی (۱۳۹۱)؛ راهنمای گردآوری گویشها برای گنجینهی گویشهای ایرانی؛ تهران. بارگیری از «اینجا» (زیر ۱ مگابایت).
کسروی تبریزی، احمد (۱۳۲۵)؛ آذری یا زبان باستان آذربایجان. بارگیری از «اینجا» (۱ مگابایت).
ناطق، ناصح (۱۳۵۸)؛ زبان آذربایجان و وحدت ملی ایران؛ بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار. بارگیری از «اینجا» (۴ مگابایت).
بهار، مهرداد (۱۳۴۵)؛ واژهنامهی بندهش؛ بنیاد فرهنگ ایران. بارگیری از «اینجا» (۱۰ مگابایت).
جنیدی، فریدون (۱۳۶۰)؛ نامه پهلوانی (خودآموز خط و زبان پهلوی اشکانی، ساسانی)؛ نشر بلخ. بارگیری از «اینجا» (۱۰ مگابایت).
فرهنگستان زبان پارسی (۱۳۹۱)؛ واژهنامه کوچک پارسی میانه. بارگیری از «اینجا» (۴ مگابایت).
فرهوشی، بهرام (۱۳۸۱)؛ فرهنگ فارسی به پهلوی؛ دانشگاه تهران؛ چاپ سوم. بارگیری از «اینجا» (۱۶ مگابایت).
مکنزی، دیوید نیل (۱۳۷۳)؛ فرهنگ کوچک زبان پهلوی؛ برگردان مهشید میرفخرایی؛ پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی. بارگیری نسخه پارسی و انگلیسی از «اینجا».
نوابی، ماهیار (۲۵۳۵)؛ مجموعه مقالات ۱؛ به کوشش محمود طاووسی؛ گنجینهی دستنویسهای پهلوی و پژوهشهای ایرانی ۵۰؛ موسسهی آسیایی دانشگاه شیراز. بارگیری از «اینجا» (۱۰ مگابایت).
هوشنگجی جاماسپجی (۱۸۶۷)؛ واژهنامهی کهن زند – پهلوی (An Old Zand-Pahlavi Glossary). بارگیری از «اینجا» (۷ مگابایت).
KAVASJI EDALJI KANGA (۱۹۰۹); ENGLISH-AVESTA DICTIONARY; FELLOW OF THE UNIVERSITY OF BOMBAY. ‘Download here‘
NYBERG, HENRIK SAMUEL (۱۹۷۴); A MANUAL OF PAHLAVI II (Ideograms, Glossary, Abbreviations, Index, Grammatical Survey, Corrigenda to Part I); Germany. ‘Download here‘
– (۱۹۹۶)؛ نوشتههای کسروی در زمینهی زبان فارسی؛ به کوشش حسین یزدانیان؛ سوئد: کتاب ارزان؛ ۶۲۸ رویه. بارگیری از «اینجا» (۱۰.۴ مگابایت).
- ناتلخانلری، پرویز (۱۳۴۷)؛ زبانشناسی و زبان فارسی؛ بنیاد فرهنگ ایران؛ چاپ سوم. بارگیری از «اینجا» (۴ مگابایت).
کتاب قواعد جامع املای فارسی در 542 صفحه، و با داشتههای زیر بهدست جمشید سرمستانی –نویسنده، مدرس «زبان انگلیسی» و «ویرایش و نگارش فارسی»- نگاشته شد و در اسفند 1390 ازسوی «نشر سرمستان» بهچاپ رسید.
نویسنده 10 صفحه از آغاز کتاب را به توضیحاتی «دربارهی کتاب» اختصاص داده و سپس در فصل یکم، نخست به «تعریف واژهها و اصطلاح» و بیان «اصول شیوهی خط فارسی» پرداخته است.
بخش اصلی این کتاب، فصل دوم آن است که در آن، «قواعد املای فارسی» با عنوانهای اصلی زیر، در 150 صفحه بیان شده است:
(1) ترکیبهای چسبیده.
(2) ترکیبهای جدا.
(3) املای برخی واژهها، حرفها و حرکتها.
(4) قاعدههای گردآورده.
(5) فاصله/ نیمفاصلهی میان اجزای ترکیبها.
(6) شیوهی نوشتن نامهای غیرفارسی.
(7) شیوهی نوشتن واژههای چنداملایی.
در فصل سوم نیز صورتهای املایی نزدیک به 15 هزار واژه، در330 صفحه، در زیر دو ستون «بنویسید» و «ننویسید» گنجانده شده است؛ صورتهای املایی واژههایی مانند: واژههای مرکب، واژههای همزهدار، واژههای پسونددار، واژههای پیشونددار، واژههای دارای دو یا چند صورت املایی، و
همچنین باید افزود که این کتاب، تکمیل شدهی کتاب «شیوهنامه و املانامهی جامع خط فارسی» و جامعترین منبع دربارهی «قواعد املای فارسی» است که تدوین آن از سال 1379 آغاز شد و در سال 1390 بهپایان رسید. برخی ویژگیهای این کتاب در زیر آمده است:
(1) قواعد این کتاب -بهجز در گذاشتن «ی» بهجای «ء» پس از «ه»ی ناملفوظ- در بیشتر مدخلها با قواعد «دستور خط فرهنگستان» همخوانی دارد؛ و افزون بر آن، قواعد املایی نانوشته در کتاب «دستور خط» را نیز در خود جا داده است.
(2) همهی قواعد این شیوهنامه از اصول پذیرفته شدهی خط فارسی پیروی میکنند و نام هر اصل در جلوی هر قاعده آورده شده است.
(3) این کتاب، برای همهی کلمههای رایج در زبان فارسی قاعده دارد و هیچ کلمهای را بیقاعده نگذاشته است.
(4) برای هر قاعدهی این کتاب دلیلی مشخص وجود دارد و سلیقهی نگارنده هیچ جایگاهی در گزینش صورت قاعدهمند واژهها نداشته است.
(5) برابر قواعد این کتاب، هر کلمه تنها یک صورت املایی منطبق با این شیوهنامه دارد، نه بیشتر.
(6) برای نخستین بار، قواعد فاصله/ نیمفاصلهی میان اجزای ترکیبها در این کتاب نوشته شده است.
(7) برای نخستین بار، صورت برگزیدهی «واژههای چنداملایی» برپایهی «قاعده» - نه برپایهی صورت رایجتر- مشخص شده است.
(8) برای نخستین بار، برای «زشت شدن املای کلمه» ملاکهایی مشخص –غیر از سلیقه- آورده شده است.
(9) برای نخستین بار، برای همهی انواع ترکیبها «یک قاعدهی فراگیر» نوشته شده است.
(10) «قواعد املای فارسی واژههای بیگانه» تدوین، و به داشتههای این کتاب افزوده شده است.
(11) قواعد این کتاب، حاصل بررسیهای انجام شده در ویرایش بیش از 20000 صفحه کتاب و تدریس 60 دورهی ویرایش است.
مجموع ویژگیهای پیشگفته، شیوهی املای فارسی را قاعدهمند، فراگیر و کاربردی کرده، و یادگیری و یاددهی آن را برای فارسی زبانان و غیر فارسی زبانان آسانتر ساخته است.
فهرست موضوعی داشتههای کتاب
دربارهی کتاب..
ـ کاستیهای شیوهنامههای نوشته شده.
ـ داشتهها و ویژگیهای این کتاب..
ـ همانندی یا ناهمانندی با دستور خط فرهنگستان.
ـ ملاکهای غالب در تدوین قواعد کتاب..
ـ توجه به واقعیتهای زبانی..
ـ منابع تدوین کتاب..
ـ روند تدوین کتاب..
ـ موضوعهای اصلی کتاب..
ـ سپاسگزاری..
ـ راههای تماس با نویسنده.
فصل یکم: «تعریف واژهها» و «اصول شیوهی خط فارسی»
ـ تعریف واژهها و اصطلاحها
ـ اصول و رویکردهای تدوین شیوهی خط فارسی..
ـ اصول شیوهی خط.
ـ اصل فراگیر بودن قاعده (اصل فراگیری)
ـ اصل قاعدهمندسازی شیوهی املای سازههای همگون (اصل قاعدهمندی)
ـ اصل همانندی خواندن و نوشتن واژهها (اصل همانندی)
ـ اصل حفظ استقلال واژه (اصل استقلال)
ـ اصل حفظ زیبایی واژه (اصل زیبایی)
ـ اصل حفظ صورت خط فارسی (اصل حفظ صورت)
ـ اصل نمایاندن اصل واژهها (اصل نمایش)
ـ اصل همخوانسازی شیوهی املای فارسی با کارکردهای رایانه (اصل همخوانی)
ـ اصل پرهیز از نادرستخوانی (اصل پرهیز)
ـ رویکردهای تدوین شیوهی املا.
ـ رویکرد اختیار اشهر
ـ رویکرد امروز نگری..
فصل دوم: قواعد املای فارسی
ـ ترکیبهای چسبیده.
ـ پسوندهای چسبان.
ـ «ان» (الف و نون جمع)
ـ بار (پسوند دارندگی و )
ـ بان (پسوند حفاظت)
ـ چه (پسوند تصغیر)
ـ چی (پسوند فاعلی)
ـ دان (پسوند ظرف)
ـ دیس (پسوند همانندی)
ـ زار (پسوند مکان)
ـ سار (پسوند مکان، همانندی، اسممصدر)
ـ سان (پسوند همانندی و خانواده)
ـ سیر (پسوند مکان)
ـ فام (پسوند رنگ و همانندی)
ـ کده (پسوند جا)
ـ گان (پسوند جمع)
ـ گاه (پسوند زمان و مکان)
ـ گر (پسوند فاعلی)
ـ گری (پسوند فاعلی اسم مصدر)
ـ گون (پسوند همانندی)
ـ مند (پسوند دارندگی)
ـ ناک (پسوند حالت)
ـ واره (پسوند همانندی)
ـ ور (پسوند دارندگی و)
ـ پسوندهای اسممصدر ساز
ـ پیشوندهای چسبان.
ـ «ب»ی صفتساز
ـ «ب» جزء پیشین فعل بسیط.
ـ «ب»ی پیش از میانجی..
ـ «ب»ی حرف جرّ عربی..
ـ «بوال» (بُل) پیشوند مبالغه و افزونی..
ـ «م» (میم) نهی..
ـ «نـ» (نون) نفی و نهی..
ـ «هم» (پیشوند اشتراک) در ترکیبهای دوهجایی..
ـ ترکیبهای افزوده.
ـ ترکیبهای بسیطگونه.
ـ ترکیبهای «بهْ»دار
ـ ترکیبهای کمشده.
ـ واژههای مرکب دوهجایی..
ـ اسم ابزار (اسم آلت) مرکب..
ـ اسم خاص (نام) مرکب..
ـ اسم زمان مرکب..
ـ اسم عام مرکب..
ـ اسم فاعل/ صفت فاعلی مرکب..
ـ اسم مرکب «آ»دار
ـ اسم معنی مرکب..
ـ اسم مکان مرکب..
ـ اسممفعول/ صفت مفعولی مرکب..
ـ اسممصدر مرکب..
ـ صفت مرکب..
ـ عدد مرکب..
ـ مضاف و مضافالیه.
ـ نامخانوادگی مرکب..
ـ ترکیبهای جدا
ـ پسوندهای جدا
ـ بار (پسوند دارندگی و )
ـ باره (پسوند خواهش فراوان)
ـ تر، ترین..
ـ جات..
ـ گانه (پسوند نسبت)
ـ وار (پسوند همانندی و دارندگی)
ـ وش (پسوند همانندی)
ـها (نشانهی جمع)
ـ پیشوندهای جدا
ـ به/ بـ (پیشوند قیدساز)
ـ «به» جزء پیشین فعل مرکب..
ـ بی..
ـ می(جزء پیشین فعل)
ـ همی..
ـ فعل مرکب..
ـ ترکیبهای بیگانه/بیگانهدار
ـ ترکیبهای پیدرپی..
ـ ترکیبهای دگرگون.
ـ ترکیبهای زشتْچسبان.
ـ ملاکهای زشت شدن واژهها
ـ ترکیبهای عددی..
ـ ترکیبهای «ی»دار
ـ ترکیبهای خودنشان.
ـ واژههای جدا
ـ آن، این..
ـ بدین، بدان.
ـ تک..
ـ ته.
ـ چنان، چنین..
ـ خوش...
ـ چشم.
ـ چه (صفت پرسشی)
ـ خانه.
ـ دار
ـ کدام.
ـ کم.
ـ که.
ـ گونه.
ـ نامه.
ـ نیم.
ـ همان.
ـ همین..
ـ هیچ.
ـ یک..
ـ واژههای مرکب چندهجایی..
ـ اسم ابزار مرکب..
ـ اسم خاص (نام) مرکب..
ـ اسم زمان مرکب..
ـ اسم عام مرکب..
ـ اسم فاعل/ صفت فاعلی مرکب..
ـ اسم مصدر مرکب..
ـ اسم معنی مرکب..
ـ اسم مفعول/ صفت مفعولی..
ـ اسم مکان مرکب..
ـ ترکیبهای «آ»دار
ـ صفت مرکب..
ـ عدد مرکب..
ـ فعل مرکب..
ـ قید مرکب..
ـ مصدر مرکب..
ـ مضاف و مضافالیه.
ـ نام خانوادگی مرکب..
ـ املای برخی واژهها، حرفها و حرکتها
ـ واژهها
ـ ابن..
ـ است..
ـ ام، ای، ایم، اید،اند (فعل بودن)
ـ ام، ات، اش، مان، تان، شان (ضمایر ملکی و مفعولی)
ـ اسمهای دارای دو «و».
ـ جزء، جزو
ـ معنی، معنا
ـ حرفها
ـ الف کوتاه (الف مقصورهی) عربی..
ـ ال (الف و لام) عربی..
ـ «ای» (حرف ندا و جزء نخست اسم فعل)
ـ به/ بـ (حرف اضافه)
ـ ة / ه (تای گِرد عربی)
ـ را (نشانهی مفعول)
ـ مصوت مرکب اُوْ (ow)
ـ «ـه / ه»ی ملفوظ و ناملفوظ
ـ راه تشخیص « ـه/ ه»ی ملفوظ از ناملفوظ
ـ قواعد « ـه/ ه»ی ملفوظ
ـ قواعد «ه/ه»ی ناملفوظ
ـ همزه.
ـ حرکتها
ـ اعرابگذاری (حرکت گذاری)
ـ تشدید (ـّ)
ـ تنوین..
ـ کسرهی اضافه.
ـ قاعدههای گردآورده.
ـ اسم مصدر مرکب..
ـ ترکیبها
ـ قاعدهی کلی ترکیبها
ـ پسوندها
ـ قواعد چسبیده/ جدانویسی پسوندها
ـ پیشوندها
ـ قاعدهی چسبیده/ جدانویسی پیشوندها
ـ واژههای مرکب چندجزئی..
ـ فاصله/ نیمفاصلهی میان اجزای ترکیبها
ـ قاعدهی کلی فاصله/ نیمفاصلهی ترکیبها
ـ ترکیبهای دوجزئی..
ـ ترکیبهای چندجزئی..
ـ قواعد ناهمخوان.
ـ پسواژهها
ـ صفت و موصوف..
ـ قید.
ـ مضاف و مضاف الیه.
ـ عدد مرکب..
ـ ضمایر ملکی..
ـ لقبها
ـ اسم مصدر مرخم.
ـ حرف نشانه.
ـ ترکیبهای افزوده.
ـ ترکیبهای «ال»دار
ـ ترکیبهای عربی بدون «ال».
ـ ترکیبهای بیگانه.
- پسوندها، پیشوندها و میانوندها
ـ حرفهای اضافه.
ـ حرفهای اضافهی ساده.
ـ حرفهای اضافهی مرکب..
ـ ترکیبهای دارای حرف اضافه.
ـ حرفهای ربط.
ـ فعلها و مصدرها
ـ نشانههای سجاوندی..
ـ املای نامهای غیرفارسی..
ـ واژههای دو یا چنداملایی..
فهرست واژههای دو/ چند املایی..
فصل سوم: املانامهی واژههای فارسی
مقدمه و املانامه
فهرست الفبایی داشتههای کتاب
آن،این.......
ابن.
است..........
اسم ابزار (اسم آلت)مرکب.
اسم خاص (نام) مرکب.
اسم زمان مرکب.....
اسم عام مرکب.......
اسم فاعل/ صفت فاعلی مرکب.....
اسم مرکب «آ»دار...
اسم مصدر مرخم....
اسم مصدر مرکب.....
اسم معنی مرکب....
اسممفعول/ صفت مفعولی مرکب....
اسم مکان مرکب.....
اسمهای دارای دو «و»......
اصل پرهیز از نادرستخوانی (اصل پرهیز)
اصل حفظ استقلال واژه (اصل استقلال) ...
اصل حفظ زیبایی واژه (اصل زیبایی) .
اصل حفظ صورت خط فارسی (اصل حفظ صورت) ....
اصل فراگیر بودن قاعده (اصل فراگیری) .....
اصل قاعدهمندسازی شیوهی املای سازههای همگون (اصل قاعدهمندی) .
اصل نمایاندن اصل واژهها (اصل نمایش) ....
اصل همانندی خواندن و نوشتن واژهها (اصل همانندی) ....
اصل همخوانسازی شیوهی املای فارسی با کارکردهای رایانه (اصل همخوانی) ....
اعرابگذاری (حرکت گذاری)
ال (الف و لام) عربی
الف کوتاه (الف مقصورهی) عربی.....
ام، ات، اش، مان، تان، شان (ضمایر ملکی و مفعولی) .....
ام، ای، ایم، اید،اند (فعل بودن) .....
املای نامهای غیرفارسی..
«ان» (الف و نون جمع) .....
«ای» (حرف ندا و جزء نخست اسم فعل) .
«ب» جزء پیشین فعل بسیط..........
«ب»ی پیش از میانجی.....
«ب»ی حرف جرّ عربی......
«ب»ی صفتساز.....
بار (پسوند دارندگی و ) .....
باره (پسوند خواهش فراوان) .........
بان (پسوند حفاظت)
بدین، بدان...
«بوال» (بُل) پیشوند مبالغه و افزونی.
به/ ب (پیشوند قیدساز) ....
به/ ب (حرف اضافه)
«به» جزء پیشین فعل مرکب
بی...
پسواژهها...
پسوندها.....
پسوندهای اسممصدر ساز..
پسوندهای جدا.......
پسوندهای چسبان..
پیشوندها...
پیشوندهای جدا......
پیشوندهای چسبان..
ة / ه (تای گِرد عربی) ......
تر، ترین......
ترکیبها.....
ترکیبهای «آ»دار.....
ترکیبهای «ال»دار...
ترکیبهای «بهْ»دار...
ترکیبهای «ی»دار...
ترکیبهای افزوده....
ترکیبهای بسیطگونه
ترکیبهای بیگانه/ بیگانهدار.
ترکیبهای پیدرپی...
ترکیبهای جدا........
ترکیبهای چندجزئی.
ترکیبهای خودنشان.
ترکیبهای دارای حرف اضافه..........
ترکیبهای دگرگون....
ترکیبهای دوجزئی..
ترکیبهای زشتْچسبان....
ترکیبهای عددی.....
ترکیبهای عربی بدون «ال»
ترکیبهای کمشده...
تشدید ( ّ)...
تک..
تنوین.........
ته...
جات
جزء، جزو...
چشم.........
چنان، چنین
چه (پسوند تصغیر) ..
چه (صفت پرسشی) .......
چی (پسوند فاعلی)
حرف نشانه.
حرفها.......
حرفهای اضافه.......
حرفهای اضافهی ساده....
حرفهای اضافهی مرکب....
حرفهای ربط..........
حرکتها.....
خانه..........
خوش.........
دار..
دان (پسوند ظرف) ...
دیس (پسوند همانندی) ..
را (نشانهی مفعول) .
راه تشخیص « ـه/ ه»ی ملفوظ از ناملفوظ..
زار (پسوند مکان) ....
سار (پسوند مکان، همانندی، اسممصدر)..
سان (پسوند همانندی و خانواده) ....
سیر (پسوند مکان) ..
صفت مفعولی ← اسم مفعول/ صفت مفعولی.......
صفت مرکب.........
صفت و موصوف.......
ضمایر ملکی
عدد مرکب
فاصله/ نیمفاصلهی میان اجزای ترکیبها...
فام (پسوند رنگ و همانندی) ......
فعل مرکب.
فعلها و مصدرها......
فهرست واژههای دو/ چند املایی.....
قاعدههای گردآورده...
قاعدهی کلی فاصله/ نیمفاصلهی ترکیبها.
قاعدهی چسبیده/ جدانویسی پیشوندها...
قاعدهی کلی ترکیبها......
قواعد چسبیده/ جدانویسی پسوندها
قواعد «ـه/ ه»ی ملفوظ.....
قواعد «ه/ه»ی ناملفوظ.....
قید.
قید مرکب...
کدام
کده (پسوند جا) ......
کسرهی اضافه........
کم..
که..
گان (پسوند جمع) ...
گانه (پسوند نسبت)
گاه (پسوند زمان و مکان) ..
گر (پسوند فاعلی) ...
گری (پسوند فاعلی اسم مصدر) ....
گون (پسوند همانندی) .....
گونه
لقبها........
«م» (میم) نهی......
مصدر مرکب
مصوت مرکب اُوْ (ow) .......
مضاف و مضاف الیه..
معنی، معنا.
ملاکهای زشت شدن واژهها.........
مند (پسوند دارندگی) .......
می (جزء پیشین فعل) ......
«ن» (نون) نفی و نهی......
ناک (پسوند حالت) ..
نام خانوادگی مرکب..
نامه
نشانههای سجاوندی
نیم.
وار (پسوند همانندی و دارندگی) .....
واره (پسوند همانندی) ......
واژههای جدا
واژههای دو یا چنداملایی....
واژههای مرکب چندجزئی....
واژههای مرکب چندهجایی.
واژههای مرکب
گروه، واژه، واژک، جزء هسته، جملهی هسته
در جملهی:
دانشآموزان کلاس پنجم تمرینهای ریاضی خود را خیلی سریع نوشتند.
هر یک از سه جزء نخست را که از نظر نحوی یک واحد هستند یک گروه مینامیم.
از این سه گروه، سه جزء «دانشآموزان»، «تمرینها» و «سریع» را که بقیهی واژههای هر گروه به آنها وابستهاند، جزء هسته مینامیم.
هر کدام از جزءهای هسته یک «واژه» هستند؛ مثلاً سه جزء هستهی بالا از سه واژهی «دانشآموزان»، «تمرینها» و «سریع» تشکیل شدهاند.
جملهی «دانشآموزان تمرینها را سریع نوشتند» را که از جزءهای هسته به اضافهی جزء آخر تشکیل شده است، جملهی هسته مینامیم.
برخی از واژهها به اجزای کوچکتری تقسیم میشوند که آن اجزا را واژک مینامیم. پس واژک کوچکترین جزء معنیدار زبان است که نمیتوان آن را به واحد کوچکتری تقسیم کرد؛ در مثال زیر، هر یک از اجزای «واژک»، «واژه»، «گروه» و «جزء هسته» مشخص شدهاند:
واژک! دان ـِ ش آموز ان ـِ کلاس ـِ پنج ـُ م تمرین های ریاضی ـِ خود را خیلی سریع نوشت ـَ ند.
واژه! دانشآموزان + کلاس + پنجم + تمرینهای + ریاضی + خود + را + خیلی + سریع + نوشتند.
گروه! «دانشآموزان کلاس پنجم» «تمرینهای ریاضی خود» را «خیلی سریع» نوشتند.
جزء هسته! «دانشآموزان» کلاس پنجم «تمرینهای ریاضی» خود را خیلی «سریع» نوشتند.
گروه نهادی (یا نهاد یا مسندالیه): گروهی از واژهها را میگویند که فعلی به آنها اسناد داده میشود؛ مانند گروه «دانشآموزان کلاس پنجم» در جملهی زیر:
مثال ۱: دانشآموزان کلاس پنجم تمرینهای ریاضی خود را با قلمهای خودکار خیلی سریع نوشتند.
گروه مفعولی (یا مفعول): گروهی از واژهها را میگویند که فعلی بر آن واقع میشود یا نقش مفعولی دارد؛ مانند گروه «تمرینهای ریاضی خود» در مثال۱.
گروه قیدی (یا قید): گروهی از واژهها را میگویند که چهگونگی وقوع فعل را مشخص میکند یا نقش قیدی دارد؛ مانند گروه «خیلی سریع» در مثال۱.
گروه متمّمی (یا متمّم): گروهی از واژهها را میگویند که با حرف اضافه همراه است و معنی فعل را تمام میکند یا نقش متممی دارد؛ مانند گروه «قلمهای خودکار» در مثال۱.
تمیز: مفهوم برخی فعلها با وجود مفعول یا متمم یا هر دو تمام نمیشود و به وابستهی دیگری نیاز پیدا میکند تا مفهوم خود را تمام کند و ابهامی را که در جمله وجود دارد برطرف سازد. واژههایی که در این حالت، از جمله رفع ابهام میکنند «تمیز» نامیده میشوند؛ مانند «شایسته» و «بابک» در مثالهای:
من او را شایسته میدانم.
همه او را در مدرسه بابک صدا میکنند.
منادا: به واژه یا واژههایی گفته میشود که مورد خطاب و ندا قرار گرفته باشند؛ مانند واژهی «حسن» و «خدا» و واژههای «خدای بزرگ» در مثالهای:
حسن بیا.
ای خدا! خودت رحم کن.
ای خدای بزرگ! خودت رحم کن.
مصدر: مصدر کلمهای است که به معنی واقع شدن کار یا پدیدار شدن صفت و حالتی باشد، بدون دلالت بر زمان؛ علامت آن در فارسی «تا و نون» یا «دال و نون» در آخر کلمه است، به شرطی که هرگاه نون را حذف کنند فعل ماضی باقی بماند؛ مانند رفتن، گفتن و خواستن، که پس از حذف نون، «رفت، گفت و خواست» باقی میماند.
مصدر را برای آن مصدر گفتهاند که اسمها و فعلهای دیگر از آن صادر میشوند، بسیاری از مصدرهای عربی در فارسی بهکار میروند. مصدرهای عربی غالباً یا سهحرفی (ثلاثی) هستند یا چهارحرفی (رباعی)، یا مجرد و یا مزید. مصدرهای ثلاثی مجرد قاعدهی کلی ندارند و در اصطلاح «سماعی» هستند؛ یعنی شناختن آنها بسته به شنیدن از پیشینیان و استنباط از نظم و نثر ادیبان و فصیحان بزرگ است. وزنهای مصدر ثلاثی مجرد بسیار است و برخی از آنها که در زبان فارسی بهکار میروند عبارتند از وزنهایی مانند؛ ضرب، صدق، طلب، شغل، رحمة، غلبه، غفران، حرمان، درایت، هیجان، ذهاب، دخول و صعوبت.
مصدرهای غیرثلاثی مجرد، یعنی «ثلاثی مزید فیه» و «رباعی مجرد» و «رباعی مزید فیه» قیاسی هستند و هر باب، مصدر معینی دارد، و هنگامیکه مصدر فعلی شناخته شود افعال دیگر آن را میتوان از روی قاعده قیاس کرد. وزنهای مصدرهای غیر ثلاثی مجرد که در فارسی بهکار میروند عبارتند از: اکرام، اقامه، تعلیم، مجاهده، اکتساب، انصراف، تفضّل، تزلزل، اضمحلال و استخراج.
مصدر جعلی: مصدر جعلی آن است که در اصل مصدر نباشد، بلکه کلمهی عربی یا فارسی را با افزودن «یدن» در پایان آن، به صورت مصدر درآورند؛ مانند: طلبیدن، فهمیدن و هراسیدن.
در پایان برخی کلمههای عربی گاهی «یّت» افزوده میشود؛ مانند: «تابع ¥ تابعیت» و «مظلوم ¥ مظلومیت». اینها را هم مصدر جعلی میگویند. اما در کلمههای فارسی این قاعده عمل نمیشود و افزودن «یّت» به کلمههای فارسی غلط است؛ مانند «برتر ¥ برتریت» و «دو ¥ دوئیت».
مصدر بسیط: مصدر بسیط آن است که یک کلمه، و بیجزء باشد؛ مانند: آمدن، گرفتن، بردن، گفتن، شنیدن.
مصدر مرکب: مصدر مرکب آن است که از دو یا چند کلمه ترکیب شده باشد؛ مانند: سخن گفتن، باز آمدن و بدرود کردن.
مصدر مرخم: مصدر مرخم یا مخفف آن است که حرف نون مصدری از پایان آن حذف شده باشد؛ مانند: رفت و آمد، گفت و شنید، خرید و فروخت.
مصدر دومی: برخی افعال در زبان فارسی دو مصدر دارند مثل: «خفتن، خوابیدن»، «رستن، روییدن»، «گشتن، گردیدن»، «گداختن، گدازیدن»، «پرهیختن، پرهیزیدن» و «جستن، جهیدن».
اسم مصدر: اسم مصدر آن است که حاصل معنی مصدر را برساند و بر چند قسم است:
(۱) اسم مصدر شینی و آن کلمهای است که به پایان آن شین ساکن افزوده میشود؛ مانند: آموزش، آسایش، بخشش، پرورش، پرسش و پژوهش.
(۲) اسم مصدری که به «الف» و «ر» ختم میشود؛ مانند: گفتار، کردار، دیدار، رفتار و کشتار.
(۳) اسم مصدری که به «ی» ختم میشود؛ مانند: خستگی، آسودگی، تشنگی، زندگی.
(۴) اسم مصدری که بر وزن ماضی مفرد میآید؛ مانند: گذشت، نشست، شکست، برداشت، کاشت، خرید و بزرگداشت که به آن «مصدر مرخم» نیز گفته میشود.
(۵) اسم مصدری که از صیغهی مفرد امر حاضر یا از اصل فعل (یعنی کلمهای که مصدر از آن ساخته میشود)؛ گرفته شده مانند: رزم، هراس، خرام، خراش و پسند که مصدرهای رمیدن، هراسیدن، خرامیدن، خراشیدن و پسندیدن از آنها ساخته شده است.
اسم مصدر، قیاسی نیست و نمیتوان از همهی مصدرها اسم مصدر ساخت؛ یعنی برای مثال از مصدر «خواندن» نمیتوان «خوانش» درست کرد.
اسم: اسم یا نام کلمهای است که برای نامیدن انسان یا حیوان یا چیزی بهکار میرود؛ مانند «پدر» که نام شخص است و «اسب» که اسم حیوان است و «شمشیر» و «هوش» که نام چیزی است.
اسم عام: «اسم عام» یا «اسم جنس» آن است که اشخاص یا اشیای همجنس را دربر میگیرد؛ مانند: مرد، اسب و شمشیر.
اسم خاص: «اسم خاص» یا «اسم علم» آن است که به یک شخص، حیوان یا چیز معین دلالت کند؛ مانند: انوشیروان، ذوالجناح، ذوالفقار و تهران.
اسم ذات: اسم ذات آن است که مدلول آن در خارج وجود داشته و قائم بهذات باشد؛ مانند: مرد، اسب و شمشیر.
اسم معنی: اسم معنی آن است که مدلول آن وجودش بسته به دیگری، و قائم بهغیر باشد؛ مانند: هوش، خرد و دانش.
اسم جمع: اسم جمع آن است که در صورت، مفرد، و در معنی، جمع باشد؛ مانند: رمه، لشکر و طایفه.
اسم مصغر: اسم مصغر آن است که بر کوچکی و خردی کسی یا چیزی دلالت کند. علامت تصغیر در فارسی عبارت است از:
(۱) «ک»: مانند مردک، پسرک، دخترک و مرغک؛
(۲) «چه»: مانند باغچه، دریاچه، کوچه و دریچه؛
(۳) «و»: مانند گردو، یارو، پسرو و دخترو.
تصغیر اسم در عربی بر طبق قاعدهی مخصوصی است و اسم مصغر وزنهای گوناگون دارد؛ مانند: عبید (به ضم عین و فتح با) مصغر عبد، سمیراء (به ضم سین و فتح میم) مصغر سمراء، خویلد (به ضم خا و فتح واو و کسر لام) مصغر خالد، و بلیبل (به ضم با و فتح لام و کسر بای دوم) مصغر بلبل.
اسم زمان: اسم زمان آن است که بر هنگام وقوع کاری دلالت کند و وقت و زمان را بنمایاند؛ مانند: صبحگاه، شامگاه، سحرگاه.
اسم مکان: اسم مکان آن است که بر جای واقع شدن کاری دلالت کند و جا و مکان را بنمایاند؛ مانند: کشتارگاه، نشستنگاه، لشکرگاه.
اسم زمان و مکان در عربی از مصدر ثلاثی مجرد بر وزن مفعل (به فتح میم و عین) یا مفعل (به فتح میم و کسر عین) میآید؛ مانند: «مطبخ، مذبح، معبد، مطلع» و «مجلس، منزل، مسجد، مشرق، مغرب» و از غیر ثلاثی مجرد بر وزن اسم مفعول میآید؛ مانند: مجتمع (به ضم میم و فتح تا و میم) یعنی جای جمع شدن، مستقر (به ضم میم و فتح تا وقاف و تشدید را) یعنی قرارگاه، آرامگاه، و متنزه (به ضم میم و فتح تا و نون و زای مشدد) یعنی گردشگاه.
اسم آلت: اسم آلت (یا اسم ابزار) آن است که بر ادات و ابزار کار دلات کند؛ مانند: قیچی، کارد، کلید، اره، چکش.
اسم آلت در فارسی وزن ویژهای ندارد، اما در عربی وزنهای ویژه دارد و وزنهای مشهور آن عبارتند از: مفعل (به کسر میم و فتح عین)، مفعال (به کسر میم) و مفعله (به کسر میم و فتح عین و لام)؛ مانند: مندف (کمان حلاجی)، مفتاح (کلید) و ملعقه (قاشق).
اسم فاعل: اسم فاعل آن است که بر کنندهی کار دلالت کند؛ مانند: گوینده، نویسنده، شنونده، زننده و خورنده.
اسم فاعل در عربی از ثلاثی مجرد بر وزن فاعل میآید؛ مانند: ضارب، قاتل و کاتب؛ و در غیر ثلاثی مجرد از هر باب، بر وزن مضارع معلوم آن باب است، با گذاشتن میم مضموم به جای حرف مضارعت، و کسره دادن حرف ماقبل آخر؛ مانند: مکرم (بهضم میم و کسر را) از یکرم، متوجه از یتوجه، و متزلزل از یتزلزل.
در عربی، اسم فاعل با افزودن «ة» به پایان آن، مؤنث میشود؛ مانند: ضاربه، قاتله، کاتبه.
اسم مفعول: اسم مفعول آن است که دلالت کند بر شخصی یا چیزی که کاری بر آن واقع شده است؛ مانند: کشته شده و زده شده. اسم مفعول در عربی از ثلاثی مجرد بر وزن «مفعول» میآید؛ مانند: مقتول و مضروب؛ و در غیر ثلاثی مجرد از هر باب، بر وزن مضارع مجهول آن باب است، با گذاشتن میم مضموم بهجای حرف مضارعت؛ مانند: مکرم (بهضم میم و فتح را) از یکرم، و مکتسب (بهضم میم و فتح تا و سین) از یکتسب.
اسم مفعول نیز در عربی مانند اسم فاعل با افزودن «ة» به پایان آن مؤنث میشود؛ مانند: مقتوله و مضروبه.
اسم معرفه و اسم نکره: هرگاه اسم برای مخاطب یا خواننده آشنا باشد، آن را معرفه گویند؛ مانند «کتاب» و «محمّد» در جملهی زیر:
کتاب را از محمّد گرفتم.
و هرگاه اسمی برای خواننده یا مخاطب آشنا و شناخته نباشد، آن را نکره گویند؛ مانند «کتابی» و «مردی» در جملهی زیر:
از مردی کتابی گرفتم.
اسم ساده و اسم مرکب: اسم گاهی دارای یک جزء است و نمیتوان آن را به دو یا چند بخش معنیدار تقسیم کرد؛ در این صورت آن را ساده یا بسیط میگویند؛ مانند:
کتاب، سر، دل، انسان.
و گاهی از دو یا چند بخش ترکیب یافته است؛ در اینصورت آن را مرکب گویند؛ مانند:
کتابخانه، سربازخانه، دلآرایی، انساندوستی.
بدل: گاهی اسم بهتنهایی یا با وابستههایی در جمله همراه اسمی دیگر میآید و مقام، عنوان، لقب، شغل، شهرت، نام دیگر، و یا یکی دیگر از خصوصیات و مشتملات و متعلقات اسم را بیان میکند؛ در این حالت، آن را بدل مینامند؛ مانند «سرایدار مدرسه» و «برادر فاطمه» در جملههای زیر:
رضا سرایدار مدرسه آمد.
جعفر برادر فاطمه را دیدم.
نهاد، خود گونههایی به شرح زیر دارد که یکی از انواع آن «فاعل» است. به زبان دیگر «هر فاعلی نهاد است ولی هر نهادی فاعل نیست».
ردیف
نوع نهاد
نهاد
جمله
۱
۲
۳
۴
۵
۶
کنندهی کار (فاعل) است.
پذیرندهی کار (در اصل، مفعول) است.
دارندهی صفت و حالتی (مسندالیه) است.
پذیرندهی صفت و حالتی (مسندالیه) است.
وجود و هستی را به آن نسبت میدهند.
مالکیت را به آن نسبت میدهند.
ناصر
نادر
باغ
سام
کتاب
سعید
ناصر آمد. (ناصر نیامد.)
نادر کشته شد. (نادر کشته نشد.)
باغ با صفااست. (باغ باصفا نیست.)
سام مریض شد. (سام مریض نشد.)
کتاب روی میز است. (کتاب روی میز نیست.)
سعید کتاب دارد. (سعید کتاب ندارد.)
مسند و مسند الیه (نهاد): «مسندالیه» یا «نهاد» کسی یا چیزی را میگویند که صفت یا عملی را به او نسبت دهند یا از او سلب کنند. «مسند» صفت یا عملی است که به مسندالیه نسبت داده میشود یا از او سلب میشود؛ مانند: «هوا تاریک است» که در آن «هوا» مسندالیه و «تاریک» مسند است.
مضاف و مضافالیه: اسمی که چیزی را به آن نسبت بدهند، مضافالیه، و آنچه را که به آن نسبت میدهند مضاف مینامند؛ خود نسبت (جمع مضاف و مضافالیه) را نیز اضافه میگویند. به زبان دیگر، جزء نخست اضافه را مضاف، و جزء دوم را مضافالیه مینامند، مثلاً در شاگرد دبستان، شاگرد مضاف و دبستان مضافالیه است.
ضمیر: کلمهای است که معمولاً بهجای اسم مینشیند و نقشهای مختلف میپذیرد؛ برای مثال در جملهی زیر، ضمایر تو، من، من، آن و او به ترتیب، مضافالیه، متمم، نهاد (فاعل)، مفعول و متمم هستند:
حمید کتاب تو را از من خواست، ولی من آن را به او ندادم.
اقسام ضمایر: عبارتند از:
ضمایر شخصی منفصل (گسسته)، شامل: من، تو، او (وی)، ما، شما، ایشان.
ضمایر شخصی متصل (پیوسته)، شامل: م، ت، ش،مان،تان،شان.
ضمایر مشترک، شامل: خود، خویش، خویشتن.
ضمایر اشاره، شامل: این، آن و ترکیبات آنها. ضمایر اشاره هرگاه با اسم بیایند صفت اشاره نامیده میشوند.
معروفترین] ترکیبات [ضمایر اشاره عبارتند از:
همین، همان، چنین، چنان، اینچنین، آنچنان، همچنین، همچنان، اینسان، آنگونه، اینطور، اینقدر، آن اندازه، هماناندازه، اینهمه، آنهمه، اینیکی، آنیکی، اینیک، آنیک، آندیگری، آندیگر.
ضمایر پرسشی، شامل: که، چه، کدام، کدامین، کدامی، کجا، چند، چندم، چندمی، چندمین، چهقدر.
ضمیر تعجبی: چه، هنگامیکه همراه با اسم نیاید و مفهوم شگفتی و تعجب را برساند ضمیر تعجبی است؛ مثلاً در چه عالی!
ضمایر مبهم: معروفترین ضمایر مبهم عبارتند از: هم، همه، هیچ، یکی، دیگر، دگر، دگری، دیگری، دیگران، دگران، یکی دیگر، کسی، هر کسی، هر که، هر چه، هیچکدام، هیچیک، فلان، بهمان، این و آن، کمی، قدری، بسی، بسیاری، خیلی، اندکی، برخی، بعضی، پارهای، خیلی، چند، چندتا، چندی و...
صفت: حالت، مقدار، شماره یا یکی دیگر از چهگونگیهای اسم را میرساند.
اقسام صفت: انواع صفتها از حیث مفهوم، عبارتند از: بیانی، اشاره، شمارشی، پرسشی، تعجبی و مبهم.
صفت بیانی: صفتی است که همراه اسم و اغلب پس از آن میآید و اسم با کسره بدان افزوده میشود و آن، چهگونگی و مشخصات اسم را از قبیل رنگ، قد، شکل، وضع، حجم، مزه، اندازه، مقدار، ارزش. فاعلیّت، مفعولیّت و نسبت بیان میکند؛ مانند:
یک قلم «قرمز/ بزرگ/ درشت/ زیبا/ نو/ گرانبها/ فلزی/ خوشنویس/ تراشیده/ فرانسوی» خریدم.
اقسام صفت بیانی، عبارتند از:
صفت ساده؛ مثلاً در: کتاب خوب، پدر خردمند، مادر مهربان، اتاق کوچک، هوای صاف، روز روشن و...
صفت فاعلی؛ مثلاً: گیرنده، گریان، بینا، خریدار، رستگار، دادگر، ستمکار، درسخوان، انگشتنما، رونویس، اسرارآمیز، خداپرست، دادرس، دلپذیر، زودرنج، ناشناس، دلگیر، دواندوان، و...
صفت مفعولی؛ مانند: نوشته، گفته، داده، خوانده شده، برده شده، دیده شده.
و همراه با اسم؛ مانند: دستپخت، پشمالو، خاکاندود، آدمیزاد، آبدیده، آبرفته، تابداده، زجرکُش، دستباف، نازپرور، حکیمفرموده، خودکرده، بادآورده، ستمدیده، دلداده، زجرکشیده، پیشساخته، دیرآمده، زودرسیده، عقبمانده.
صفت نسبی؛ مانند: ایرانی، شرقی، غربی، نژادی، اهوازی، محمودی، آسمانی، نیلی، نباتی، حیوانی، خوراکی، قبیلهای، بهشتی، جهنمی، زمینی و...
صفت لیاقت (شایستگی): مانند؛ دیدنی، خواندنی، رفتنی، نوشتنی، گرفتنی، خواستنی، دوستداشتنی، دلدادنی، آمدنی، تماشایی، ماندگار، شاهوار، شاهانه و...
صفت اشاره: کلمههای «این» و «آن» هنگامیکه همراه اسمی بیایند؛ (مثلاً اینگل، آن مرد) و هنگامیکه با الفاظی مانند «هم، چون، گونه، سان، طور بیایند (مثلاً همین، چنین، چنان، اینگونه، اینسان، اینطور)، صفت اشاره هستند.
صفت شمارشی: عددها هرگاه همراه با اسم بیایند صفت شمارشی نامیده میشوند و آن اسم نیز معدود نامیده میشود.
اقسام صفت شمارشی؛ عبارتند از:
صفت شمارشی اصلی، مانند: یک، دو، سه، چهار، پنج، شش، هفت، هشت، نُه، ده و...
صفت شمارشی ترتیبی؛ مانند: دوم، دهم، صدم، هزارم و...
صفت شمارشی کسری؛ مانند: دوسوم، چهارهفتم، سهدهم، یازده صدم و...
صفت شمارشی توزیعی؛ مانند: یکیک، دودو، دهده، بیستبیست و...
صفت پرسشی: صفتی است که با آن، از نوع یا چهگونگی یا مقدار موصوف پرسشکننده؛ مانند چهگونه، کدام، چند، هنگامیکه با اسم بیایند؛ مثلاً در:
گلستان چهگونه کتابی است؟
شما کدام کتاب را بیشتر دوست دارید؟
شما چند سال دارید؟
صفت تعجبی: صفتی است که همراه اسم میآید و تعجب گوینده را از چهگونگی یا مقدار موصوف بیان میدارد و خود با آهنگ مخصوص شگفتی ادا میشود، مانند: «چه» در:
بهبه! چه سعادتی! مشرف فرمودید.
صفت مبهم: صفتی است که همراه اسم میآید و نوع، چهگونگی، شماره یا مقدار موصوف را بهطور نامعین میرساند. صفات مبهم معروف عبارتند از:
هر، همه، دیگر، دگر، هیچ، فلانی، بهمان، خیلی، بسیار، کمی، قدری، برخی، بعضی، پارهای، چند، چندین، چندان و...
مثال: در مساجد هم... بهعنوان آخرین اسناد حقانیت فلان کس یا فلانکار یا فلان مذهب، داد سخن میدهند.
اقسام صفت؛ از حیث ساخت و ترکیب، عبارتند از:
صفت ساده؛ مانند: خوب، بد، روشن، سبز، سرخ، سفید، این، هر.
صفت مرکب؛ مانند: خوبچهره، بداندیش، روشندل، سبزرنگ، سرخروی، سفیدبخت، اینچنین، همین، چهگونه، همان، هرگونه.
گروه وصفی یا صفتی؛ مانند: دلنواز، جانشسته، دست از پا درازتر، اشک از دیده ریزان، تازه به دوران رسیده.
اقسام صفت؛ از حیث ریشه، عبارتند از:
صفت جامد: صفتی است که از بُن فعل گرفته نشده باشد؛ مانند: خوب، بزرگ، خوش.
صفت مشتق: صفتی است که از بُن فعلی جدا شده باشد؛ مانند: راننده، دانا، کشیده.
بیشتر صفات فاعلی، مفعولی، لیاقت و نیز برخی از صفات نسبی جزو صفات مشتق هستند؛ مانند: گیرنده، روان، پویا، خریدار، آموزگار، توانگر، جوشکار، گرفته، گرفتار، رها، خواندنی، ماندگار، ترسو و...
صفت مشبهه: صفت مشبهه کلمهای است شبیه اسم فاعل، و فرق آن با اسم فاعل این است که صفت مشبهه بر وصف ثابت و همیشگی دلالت میکند، اما اسم فاعل معنی تغییر و تجدد را میرساند. علامت صفت مشبهه در فارسی الفی است که به آخر ریشهی فعل یا امر حاضر درمیآید؛ مانند: توانا، شکیبا و بینا.
در عربی صفت مشبهه از ثلاثی مجرد به وزنهای گوناگون میآید و همهی آنها سماعی هستند نه قیاسی؛ مانند: صعب، خشن، غیور، جبان و شجاع؛ و از غیر ثلاثی مجرد، همان اسم فاعل است، به شرط آنکه دلالت بر ثبوت و دوام کند. اسم مفعول نیز از هر مصدری که باشد، در صورتی که بر صفت دائم و ثابت دلالت کند صفت مشبهه خوانده میشود؛ مانند: محمود و مجرب.
صفت تفضیلی: اسم تفضیلی یا افعل التفضیل اسمی است که بهمعنی کنندهٔ کار یا متصف به صفتی با فزونی بر غیر باشد؛ به عبارت دیگر وصفی است که دلالت میکند به برتری داشتن موصوفش بر غیر در صفتی.
اسم تفضیل در فارسی وزن و قاعدهٔ مخصوصی ندارد، فقط علامت «تر» و «ترین» به پایان اسم یا صفت افزوده میشود و معنی درجه و مرتبه و برتری و رجحان را میرساند؛ مانند: داناتر، بیناتر، استادتر، کوچکتر، بزرگتر، داناترین و زیباترین. ولی در عربی وزن و قاعده و شرطهایی دارد و بیشتر از مصدر ثلاثی مجرد بر وزن افعل «بهفتح همزه و عین» میآید و مؤنث آن فُعلی (بهضم فا و سکون عین) است. مانند: اصغر و صغری (کوچکتر) و اکبر و کبری (بزرگتر).
صیغهٔ مبالغه: صیغهٔ مبالغه اسمی است که دلالت میکند بر بسیار کنندهٔ کاری، و مبالغه و تکرار در کاری را میرساند؛ مانند کذاب (یعنی بسیار دروغ گوینده).
صیغهٔ مبالغه در عربی وزنهای گوناگون دارد و همهٔ آنها سماعی هستند؛ وزنهای مشهور آنکه در فارسی بهکار میروند عبارتند از:
فَعّال (مانند نوّاب) و ِفعّیل (مانند صدّیق) و فُعّاله (مانند لوّامه) و فَعیل (مانند کریم) و فُعول (مانند رئوف).
قید: کلمه یا گروهی از کلمههاست که مفهومی به مفهوم فعل و نیز گاهی بهمفهوم صفت یا مسند یا قید دیگر و یا مصدر میافزاید و توضیحی دربارهی آنها میدهد و آنها را با آن «مفهوم جدید» مقید میکند.
مثال۱: رضا تند/ خندان/ شب/ همهجا/ پیاپی/ دوباره/ یقیناً/ شیرانه/ دوفرسخ/ متأسفانه رفت. (قید برای فعل)
مثال۲: مرد بسیار دانا. (قید برای صفت)
مثال۳: لقمان، بسیار دانا بود. (قید برای مسند که همان قید صفت است، هنگامیکه مسند واقع شده باشد).
مثال۴: احمد خیلی خوب درس میخواند. (قید برای قید)
مثال۵: زیاد خوردن آدم را مریض میکند. (قید برای مصدر)
مثال۶: متأسفانه امروز هوا خیلی سرد است. (قید برای کل جمله)
اقسام قید از جهت دستوری
قید مختص: قیدی است که جزو مقولهی قید است و جز نقش قیدی نقش دیگری از جمله نمیپذیرد؛ و بهزبان دیگر، در زبان برای «قید بودن» وضع شده است؛ مانند:
هرگز، همواره، هنوز، البته، مثلاً، احیاناً، اتفاقاً، بدبختانه، متأسفانه، لنگلنگان و...
قید مشترک: قیدی است که در اصل قید نیست، بلکه صفت، اسم، فعل، ضمیر، شبهجمله و یا حرف است که در جمله «قید» واقع میشود؛ مانند:
مثال۱: احمد شب/ روز/ صبح/ عصر بهخانه برگشت. (اسم در نقش قید)
مثال۲: او آهسته/ تند/ خوب/ بد/ زیبا/ قشنگ/ درست/ خوانا مینویسد. (صفت در نقش قید)
مثال۳: گویی دوباره آمده است. (فعل در نقش قید)
مثال۴: مرا کجا/ کی میبری؟ (ضمیر در نقش قید)
مثال۵: مگر بارها به تو نگفتهام که این کار را نکن. (حرف در نقش قید)
مثال۶:هان! ای دل عبرت بین از دیده عبرت کنهان! (شبهجمله در نقش قید)
اقسام قید از جهت ساخت
قید ساده: قید ساده که آن را قید مفرد نیز گویند، قیدی است که یک واژک بیشتر نیست؛ یعنی قابل تجزبه به اجزای زبانی نیست؛ مانند: هنوز، هرگز، روز، خوب، بد.
قید مرکب: قیدی است که از دو یا چند واژک یا واژه ساخته شده باشد؛ مانند: امشب، هر روز، افتان و خیزان، بلندبلند، پابرچین پابرچین.
گروه یا عبارت قیدی: اغلب گروه متممی است که در جمله قید واقع میشود؛ بهزبان دیگر، حرف اضافه و متممی که پس از آن میآید و وابستهها (صفت، مضافالیه، بدل) و معطوفهای آن، مجموعاً در جمله جانشین قید میشوند؛ مانند:
در اواسط این دوره، به چه بامبولی، برای ترساندن چشم اهالی انزلی.
قید مؤوّل (گشتاری): جملهای است که قابل تأویل به غیر جمله از مفهوم قید میباشد؛ مانند: کودک، در حالی که گریه میکرد، بهطرف مادرش رفت.
اقسام قید از جهت مفهوم
قید زمان؛ مانند: روز، شب، صبح، عصر، ظهر، امروز، امشب، دیروز، فردا، امسال، پارسال، سال آینده، پیوسته، گاهی، بهندرت، ناگاه، چند دقیقه، روزهای بعد.
قید مکان؛ اینجا، آنجا، هرجا، همهجا، جلو، عقب، پایین، بالا، زیر، روی.
قید مقدار (کمیت)؛ مانند: کم، بیش، بسیار، خیلی، کموبیش، بس، بسی، کمی، بیشتر، کمتر، اندکی، اینقدر، آنقدر، قدری، فراوانی، زیاد، کاملاً، تماماً، بالتّمام، تاحدودی، بالنّسبه، بهاندازه، تا اندازهای.
قید کیفیت (چهگونگی)؛ مانند: خوب، بد، زشت، زیبا، درست، راست، کج، چهگونه، آهسته، پاورچین پاورچین، یواشیواش، خیرخواهانه.
قید حالت؛ مانند: خوشحال، شاد، ناشاد، غمگین، ملول، مضطرب، پریشان، پریشانحال، اندوهگین، متأسف، اندوهناک، دستبهسینه، دستبهعصا، سربهزیر، وحشتزده، رنگپریده، ایستاده، نشسته، خوابیده، خوابآلود، گریان، لرزان، گریهکنان، فریادزنان، قدمزنان، شیونکنان و...
قید تمنا؛ مانند: کاش، کاشکی، ایکاش، انشاءالله، لطفاً.
قید تأسف؛ مانند: متأسفانه، افسوس، وای، آه، دردا، دریغا، دریغ و درد، واویلا، آخ، فریاد.
قید تعجب؛ مانند: عجیب، عجب، شگفتا، ایعجب، ای شگفت، یا للعجب، وه، سبحانالله.
قید قصد؛ مانند: ترحّماً، تبرّکاً، تفنّناً، از روی تفنّن، محضةً لله، محض رضای خدا و...
قید تکرار؛ مانند: باز، دیگر، بار دیگر، دوباره، دومرتبه، باز هم، مجدداً، هی.
قید تفسیر؛ مانند: یعنی، به این معنی، بهعبارت دیگر، بهزبان دیگر، بعبارةٍ اخری.
قید ترتیب؛ مانند: یکیک، دو دو، سه سه، یک به یک، دو به دو، دوتا دوتا، پیاپی، پیدرپی.
قید پرسش؛ مانند: آیا، چرا، مگر، کسی، چه، کجا، هیچ، چهگونه.
قید استثنا؛ مانند: مگر، استثناءً، به استثنای.
قید نفی؛ مانند: هرگز، بههیچ وجه، بههیچ رو، خیر، ابداً، اصلاً، هیچ.
قید تصدیق و تأکید؛ مانند: بلی، البته، حتماً، بهراستی، راستی، واقعاً، قطعاً، بهطور حتم، الحق، بهدرستی، یقیناً، بهیقین، هر آینه.
قید تردید؛ مانند: شاید، احتمالاً، محتملاً، امکاناً، گویا، بهگمانم.
قید تشبیه؛ مانند: گویی، گفتی، پنداری، مثل.
قید علت؛ مانند: از اینرو، به این جهت، لهذا، به این دلیل، زیرا، زیراکه، چه.
قید انحصار؛ مانند: فقط، بس، تنها، منحصراً.
قید تبرّی و ادب؛ مانند: العیاذ بالله، دور از تصور شما، دور از رو، دور از جناب، دور از مجلس، نعوذبالله، خدانکرده، بلانسبت.
قید اختصار؛ مانند: فیالجمله، باری، القصّه، الغرض، خلاصه.
شبهجمله: کلمه یا گروهی از کلمههاست که غالباً برای بیان حالات عاطفی گوینده بهکار میرود،... در برخی دستورها شبهجملهها را اصوات و صوت مینامند.
اقسام شبهجمله
شبهجملهی امید و آرزو و دعا؛ مانند: کاش، ایکاش، کاشکی، انشاءالله، الهی، آمین، بوکه.
شبهجملهی تحسین و تشویق؛ مانند: آفرین، بارکالله، احسنت، بهبه، ماشاءالله، خوب (خب)، مرحبا، خرّما.
شبهجملهی سپاس؛ مانند: الحمدلله، بحمدلله، شکراُ لِلّه، شکر، شکرخدا.
شبهجملهی تأسف و درد؛ مانند: افسوس، آه، دردا، دریغا، فریاد، داد، وافریادا، واویلا، بدا، وای، اوخ، هیهات.
شبهجملهی تعجب؛ مانند: بَه، وَه، اوه، عجیب، چه عجب، یاللعجب، عجبا، شگفتا، ای عجب، سبحانالله.
شبهجملهی تحذیر و تنبیه؛ مانند: مبادا، ایامان، امان، زنهار، زینهار،هان.
شبهجملهی امر؛ مانند: بسمالله!، یاالله!، زودتر!، آزاد!، ساکت!، آرام!، خاموش!، خفته!، ایست!، پیش!، بهراست راست!.
شبهجملهی تعظیم و قبول؛ مانند: قربان، بلهقربان، چشم، بهچشم، بهروی چشم.
شبهجملهی تصدیق و ایجاب؛ مانند: آری، بلی، بله، البته، ایوالله.
شبهجملهی تکذیب و نفی؛ مانند: هرگز، نه، نخیر، استغفرلله، نهوالله، حاشا، حاشا و کلاّ، ابداً، ابداً ابداً.
شبهجملهی سرزنش و نفرین؛ مانند: تف، ننگ، کوفت، زهرمار.
حرف: حرفها، واژکها یا واژهها یا گروههایی هستند که معنی مستقلی ندارند و فقط برای پیوند دادن گروهها یا کلمهها یا جملهها به یکدیگر یا نسبت دادن کلمهای به کلمهای یا کلمهای به جملهای یا نمودن نقش کلمهای در جمله بهکار میروند.
اقسام حرف
حرف ربط: کلمهای است که دو کلمهی همگون یا دو عبارت یا دو جمله را بههم میپیوندد و آنها را همپایه و همنقش میسازد، و یا جملهای را به جملهی دیگر میپیوندد و دومی را وابستهی اولی قرار میدهد. حروف ربط، خود از نظر ساختمان به دو نوع تقسیم میشوند:
حروف ربط ساده؛ مانند: اگر، امّا، باری، پس، تا، چون، چه، خواه، زیرا، که، لیکن، نه، نیز، و، ولی، هم، یا.
حروف ربط مرکب؛ مانند: آنجا که، آنگاه که، از آنجا که، از آنکه، از اینروی، ازبس، ازبسکه، از بهر آنکه، اکنون که، اگر چنانچه، اگرچه، الاّ اینکه، با اینحال، با اینکه، با وجود اینکه، بسکه، بهشرط آنکه، بهطوریکه، بلکه، بنابراین، بههرحال، با آنکه، بیآنکه، تا جاییکه، چنانچه، چنانکه، چندانکه، چونکه، درحالیکه، درنتیجه، زیراکه، گذشته از این، معهذا، مگر اینکه، وانگهی، وقتیکه، وگرنه، هرچند، هرگاه که، هروقت که، همانطور که، همانکه، همینکه، یا اینکه، یا که.
حرف اضافه: اضافه، در اینجا بهمعنی «نسبت» است و حرفهای اضافه، کلمههایی هستند که معمولاً کلمه یا گروهی را به فعل یا به صفت برتر، یا به اسمهای جمع و مانند آنها نسبت میدهند و آنها را متمّم و وابستهی آن قرار میدهند؛ بهزبان دیگر، نسبت کلمهای با فعل را معین میکنند.
حروف اضافه، خود از نظر ساختمان به دو نوع تقسیم میشوند:
حروفاضافهی ساده؛ مانند: از، الا، الی، اندر، با، بدون، بر، برای، به، بهر، بی، تا، جز، چون، در، غیر، مانند، مثل، مگر، واسهی.
حروفاضافهی مرکب؛ مانند: بهمجرد، بدون، تابه، غیر از، بهغیر از، بهوسیلهی، بهواسطهی، دربرابر، در قبال، در میان، از جملهی، در خصوص.
حرف نشانه: حرفی است که برای تعیین مقام کلمه در جمله میآید و نقش آن را مشخص میسازد.
اقسام حروف نشانه
نشانهی ندا؛ عبارتنداز: «ما»، «ای»، «یا»؛ مانند: دلا، مهدیا، ایخواجه، یا رب.
نشانهی مفعول؛ عبارت است از: «را»؛ مانند: ناگاه بهشدت در را زدند.
نشانهی اتصاف؛ عبارت است از کسرهی آخر موصوف؛ مانند: معلم دلسوز، مداد خوب.
فعل: فعل کلمهای است که بر وقوع امری یا کاری در یکی از زمانهای سهگانهی «گذشته، حال و آینده» دلالت کند. اشخاص فعل که فعل به آنها اسناد داده میشود بر سه گونهاند:
(۱) اول شخص (متکلم)؛
(۲) دوم شخص (مخاطب)؛
(۳) سوم شخص (غایب).
و هریک از اینها یا مفرد است یا جمع.
فعل ماضی: فعل گذشته یا ماضی آن است که بر واقع شدن کاری در زمان گذشته دلالت کند؛ مانند: رفتم (اول شخص مفرد)، رفتی (دوم شخص مفرد)، رفت (سوم شخص مفرد)، رفتیم (اول شخص جمع)، رفتید (دوم شخص جمع) و رفتند (سوم شخص جمع).
انواع فعل ماضی: فعل ماضی پنج نوع است: ماضی مطلق، ماضی استمراری، ماضی نقلی، ماضی بعید و ماضی التزامی.
(۱) ماضی مطلق: ماضی مطلق آن است که بر واقع شدن کار در زمان گذشته دلالت میکند بدون وصف کیفیت دیگر؛ مانند: رفتم، رفتی و رفت.
(۲) ماضی استمراری: ماضی استمراری یا مستمر آن است که دلالت میکند بر واقع شدن کاری در زمان گذشته
ویرایش دانشی منطق پایه است که به درست کردن نادرستیها، زدودن کاستیها،رسا کردن معنی، روان کردن و فارسی کردن نوشته،سامان دادن به سازهها، و هم خوان کردن نوشته با قواعد و شیوههای مشخص ویرایشی میپردازد.
(۱)ویرایش عمومی،شامل:
(۱٫۱) ویرایش صوری
(۱٫۲) ویرایش زبانی
(۱٫۳) ویرایش محتوایی-ساختاری
(۲)ویرایش ویژه،شامل:
(۲٫۱) ویرایش ترجمه
(۲٫۲) ویرایش تخصصی
(۲٫۳) ویرایش ادبی
(۲٫۴) ویرایش گفتار
(۲٫۵) ویرایش استنادی
(۲٫۶) ویرایش نمایه
(۲٫۷) ویرایش تصحیحی
https://virastari.persianblog.ir/?page=4
یحیی دولت آبادی
علی اکبری
ایران فردا
سخنرانی رهبری
عصر ایران
سه نوع
کتابهای محمدرضا حکیمی ادبیات مناسبی دارد مکتب تفکیک کلامی است که از ایشان است.
خورشید مغرب درباره امام زمان عج
خطبه حمام (متقین نهج البلاغه)
مرتضی رضوی - بینش نو - مکتب شناسی
لغتنامۀ دهخدا فرهنگ ریشهشناختی نیست و در فارسی تنها یک فرهنگ ریشهشناختی مناسب داریم و تا جاییکه میدانم در همان چاپ اول مانده است و آن هم فرهنگ ریشهشناسی محمد حسندوست است.
حذف فعل
حذف لفظی: برای حذف فاعل است و
حذف معنوی: هرکس بامش بیش برفش بیش
حذف حضوری یعنی اینکه در صورتی که میتوانیم به کار ببریم که حضوری باشد.
علی به خانه آمده کتابش را برداشته است
علی به خانه آمده وکتابش را برداشت
• در گذر زمان واژه میتواند:
o حذف واژه آزفنداک رنگین کمان
o سر جای خود میمانند.
o معنای قدیم را دارند معنای جدید را به خود میگیرند.
o معنای قدیم را از دست میدهند کثیف=شلوغ،
• زیرا قابل شمارش است و بهتر است از
• نشانه گذاری
o نقطه:
پایان جملات مستقل
علائم اختصاری
بعد از اعداد
o کاما یا ویرگول
نشانه مکث کوتاه است.
برای جدا کردن در آدرس
o نقطه ویرگول
بیان گر مکث متوسط است و خواننده متن منتظر نباشد و بهتراست قبل از قیدهای چونکه زیراکه بههمین دلیل و ... از نقطه ویرگول استفاده شود.
• او هر زوزنامهای میخواند.
• این جا آشپزخانه دارد
• کلفت
• امروز باران باغ را شاد کرد.
o تعجب
بهتر است بعد از منادا علائم تعجب استفاده میشود.
ویرایش:نظم و ترتیب . معادل انگلیس و عربی آن «Edit» و «تحریر» است. (ذوالفقاری٬ ۱۳۹۲: ۱۳).
فنی: ویرایش فنی شامل اصلاح بندها (پاراگرافها) نشانه گذاری٬ کاربرد شیوه املای درست٬ یک دست کردن رسم الخط٬ رعایت علائم اختصاری٬ عدد نویسی٬ فرمول نویسی و آراستگی ظاهری و نظم و ترتیبِ نوشته است.
زبانی: خطاهای زبانی - ساختاری شامل تغییر و تبدیل واژگان و تعابیر٬ اصلاح ساختار نحوی و خطاهای معنایی و منطقی٬ کوتاه کردن جملهها٬ حذف عناصر زاید و بینقش و نظایر آن است. (همان: ۱۵).
نشانه گذاری: نشانه گذاری (سجاوندی٬ نقطه گذاری٬ Punctuation) به کار بردن علامتها و نشانههایی است که خواندن و در نتیجه فهم مطلب را آسان و به رفع برخی ابهامها کمک میکند (ذوالفقاری٬ ۲۶: ۱۳۹۲)
واژهٔ سجاوندی از نام ابوالفضل محمد بن ابویزید طیفور غزنوی ملقب به سجاوندی گرفته شده است. وی نخستین کسی است که نشانههای هفتگانهٔ وقف را در نشانهگذاری قرآن به کار برده است (همان: ۲۶).
نشانهگذاری به معنای امروزی آن در زبان فارسی سابقهٔ چندانی ندارد و در یکی دو قرن اخیر به پیروی از نوشتههای غربیان در زبان فارسی نیز رایج شده است. اصول نشانهگذاری در زبان فارسی برگرفته از زبانهای اروپایی٬ بهخصوص فرانسوی و انگلیسی است. هیچ نوع نشانهگذاری شاخصی در کتابت زبان فارسی تا پیش از آشنایی ایرانیان با زبان و خط ملل غربی وجود نداشته است. بعد از پذیرش اصول Punctuation ابتدا از فرانسوی و سپس از انگلیسی٬ به فراخورخط فارسی (عربی) تغییراتی در برخی نشانهها داده شد (همان).
نشانهگذاری در ویرایش میتواند از جمله سادهترین موارد رعایت درست نویسی و خوانا نویسی و عامل رفع بسیاری از ابهامها به شمار آید؛ اما متأسفانه به این مقوله در نوشتار کمتر توجّه میشود. اشکال در نشانهگذاری به دو گونهٔ عدم کاربرد و کاربرد نابهجا اتفاق میافتد.
در کاربر علائم نشانهگذاری زیادهروی و کوتاهی هر دو عیب است. کاربرد بیش از حدّ علائم نگارشی به خواندن کمک نمیکند٬ بلکه باعث شلوغی متن و سردرگمی خواننده نیز میشود (همان: ۲۷ - ۲۶).
مهمترین نشانههای رایج در زبان فارسی و کاربرد آنها:
۱- نقطه (.) نشانهٔ مکث کامل
کاربردها
۱-۱. در پایان جملههای خبری یا انشایی.
جمع کمکهای دولت ایران به سازمان ملل در سال ۸۳ تا کنون از مرز سه میلیون دلار گذشته است.
۱-۲. پس از کوته پاسخها:
پرسیدم: «دیدنش رفتی» گفت: بله.
۱-۳. پس از علائم اختصاری:
سال ۳۲۲ ق.م. (قبل از میلاد مسیح)
ه. الف. سایه (هوشنگ ابتهاج)
۱-۴. پس از نقل قول غیر مستقیم یا جملات پرسشی غیر مستقیم:
یکی از خبرنگاران از رئیس جمهور سؤال کرد که سفرش چند روز به طول میانجامد.
(معمولاً و به اشتباه در پایان چنین جملاتی علامت سؤال قرار میدهند)
۱-۵. پس از اعداد و حروف فارسی و لاتین برای تفکیک عناوین از یکدیگر:
۱. —
الف. —
نکته:
۱- هرگاه علائم اختصاری کلمات خارجی با حروف فارسی نوشته شوند٬ اگر کلمهٔ فارسی دو یا چند حرفی باشند لازم نیست بین اجزای آنها نقطه بیاید: B.B.C بی بی سی
ولی اگر کلمهٔ فارسی٬ تک حرفی باشد٬ علامت نقطه میآید: D.D.T دِ. دِ. ت
۲- بین نشانههای اختصاری مشهور میتوان نقطه نگذاشت: ناتو (NATO)
۳- در موارد زیر٬ به افزودن نقطه نیازی نیست:
الف. پس از علائم اختصاری مشهور٬ مثل ه.ق / قس / ر.ک
ب. پس از پانوشتههایی که شکل جمله ندارند؛ مثل motif. ۱
پ.شرح عکسها و تصاویر و زیرنویس جدولها که شکل جمله ندارند؛ مثل جدول ۲. نمودار تراکم جمعیت در مناطق شهری
ث. پس از عنوان کتاب٬ مقاله٬ خبر٬ حتّی اگر جمله کامل باشد؛ مثل شهری که در آن زیستم
تبصره: در صورتیکه این شرحها و پانوشتها شکل جمله داشته باشند؛ جمله با نقطه پایان میپذیر.
مهارت صحبت کردن سطح میانی
صحبت کردن: هنر تولید واژگانی که شنونده بتواند آن را بفهمد.
توانایی صحبت کردن: دانستن یک زبان و مهمترین مهارت برای ایجاد ارتباط
- هنر تولید واژگانی که شنونده بتواند آن را بفهمد.
- ماهیت صحبت کردن:
- تولید آواها وصداها/استفاده از واژهها، جملهها، آهنگ و ریتم عبارات و جملهها/انتخاب واژه و جملات درست براساس موقعیتهای اجتماعی وفرهنگی و موضوع/ تنظیم افکار با توالی معنی دار و منطقی /استفاده از زبان به عنوان وسیلهای برای بیان ارزشها و داوریها /استفاده از زبان به سرعت و با اعتماد به نفس با تعدادی مکثهای غیرطبیعی که به آن روانی کلام میگویند.
روشهای غالب آموزش صحبت کردن:
در اواخر قرن بیستم فهمیدند که انسانها با کنار هم قراردادن بخشهای آموخته شدهٔ زبان، (قواعد دستور، حفظ مکالمات و واژهها) آن را یاد نمیگیرند بلکه ازطرق تعامل مثل کودکان و نوزادان که زبان آول را یاد میگیرند.
خود دو نوع دارد: در گونه اول اجزا زبان آموزش به همراه - فعالیتهای آموزشی یاد داده میشد.
در گونهٔ دوم زبان در تعامل یادگرفته میشودو هدف صرفاایجاد ارتباط به زبان مقصد.
اما زبان هدف، زبان بومی مردم جامعه نیست و فرصت تمرین خیلی کمی برای زبان آموز فراهم میشود.
پس در سفر به کشور زبان مقصد زبان آموز زبان آنهارا نمیفهمد و منظور خود را نیز نمیرساند.
تمرینها باید فرصت کافی برای صحت و روانی کلام را فراهم کند.
- طبق آخرین تحقیقات درزمینه یادگیری زبان دوم و به خصوص صحبت کردن، پژوهشگران به این نتیجه رسیدهاند برای تقویت صحبت کردن بعد از گذشت چند ماه ازیادگیری نسبی زبان (واژگان، دستور و...) دانشجویان بهتراست که تا چند ماه (3 تا 4 ماه) فقط و فقط بشنوند ودادههای زبانی مختلفی را وارد ذهن خود کنند و نباید انتظار داشته باشند که به محض یادگیری زبان دوم شروعبه تولید کردن آن زبان کنند.
- آنها تا دو سال اول تولد در حال کسب دادههای زبانی از پدرو مادر و محیط اطراف خود هستند و اکثر مکالمههای آنها به شکل کوتاه، ساده و تلگرافیک است و بعد از مدتی درست مثل یک بزرگسال شروع میکنند به حرف زدن.
- پس یادگیری مهارت صحبت کردن در میان زبان آموزان هم درست شبیه کودکان است چون آنها هم مثل یک کودک ذهنشان آمادهٔ دریافت اطلاعات تازه از محیط است.
- مثال دیگر قصهٔ کودکی است که زبانشناسان برای چند سال او را به جنگل بردند و تنها نیازهای اولیه او را رفع
کردند (آب، غذاوپوشاک) اما بعد از مدتی که به سراغ او رفتنددر کمال تعجب دیدند که هیچ چیزی نمیتواند بگوید و تنها چیزی که تولید میکند صدای حیوانات و طبیعت است.
- صحبت کردن: توانایی صحبت کردن = دانستن یک زبان و مهمترین مهارت برای ایجاد ارتباط. صحبت کردن:
- 1. دانش استفاده صحیح از واژگان درست به ترتیب صحیح همراه با تلفظ صحیح (مکانیک)
- 2. دانستن این که چه وقت شفافیت پیام لازم است وکی درک دقیق لازم نیست. (عملکرد)
- 3. دانستن این که چگونه و چه کسی با کی درگیر صحبت است و در چه شرایطی وبه چه دلیلی. (نرم و قوانین اجتماعی و فرهنگی)
- مدرس چگونه میتواند به زیان آموز کمک کند؟
- فراهم کردن تمرینهای شبه واقعی که ربان آموز را برای موقعیتهای ارتباطی واقعی آماده کندکه از لحاظ دستوری درست، با جملات دیگر ارتباط منطقی داشته و متناسب با شرایط خاص و تلفظ قابل قبول باشد.
- هدف: مدرس از فعالیتهای متعادلی استفاده مزبان آموز گاهی خود پیام را ضمنی دریافت میکند
درون داد زبان میتواند: صحبتهای مدرس، فعالیتهای شنیدنی، خواندن از روی یک متن، مطالب زبانی شنیدنی و خواندنی خارج از کلاس باشد.
- این درون دادهابه زبان آموز مطالبی که برای تولید زبان لازم دارند میدهد. ورودیهایی که محتوی محور یا ساختارمحور هستند.
- برون داد بر ساختار صحیح تمرکز دارد و مدرس معمولاً آن را به عنوان مرحلهای از گذار بین مرحلهٔ ارائه و تمرین براساس طرح درس به کار میبرد. متون کتابهای درسی نیز فعالیت خوبی برای تمرین خروجی است.
- برون دادهای ارتباطی مثل تکمیل یک تکلیف همانند به دست آوردن اطلاعات، برنامه ریزی سفر با درست کردن فیلم.
- با این مقدمه ضرورت نیاز به منابع مختلف شنیداری برایمثال فیلم، سریال، موسیقی، اخبار و... حس میشودو متوجه میشویم که یادگیری بهتر صحبت کردن ارتباطکاملا نزدیک دارد با شنیدن.
- اما نباید فراموش کرد که این منابع حتماً و حتماً باید براساس سطح زبان آموز باشد. کسی که تازه در سطح پایه است نباید فایلهای شنیداری سختی چون اخبار و فیلمهای پرمکالمه را گوش دهد و به جای آن چیزی مطابق با سطح خود انتخاب کند.
- بیشتر مردم فکر میکنند تلفظ همان آواهایی است که درهنگام صحبت کردن به وجود میآید.
- تلفظ شیوهای است که آواها به وسیله شنونده، فهمیدهمی شود. (ریچارد، پلات و وبر 1992).
- نظریه اول: (1940-1950) به دقت گوش دهید و آنچه میشنوید را تکرار کنید.
- این گرایش در تئوریهای رفتارگرایی به وجود آمد: (به دقت گوش کن و تکرار کن)
ترغیب زبان آموز به تقلیدکردن، به خاطرسپردن و تمرین کردن نمونههای زبانی با هدف تولید دوباره وخودکار صداها و الگوها.
به طور کلی صورت درسها، تلفظ و تمرینهای نمونههای زبانی به عنوان یک ابزار اولیه درخدمت یاد گرفتن دستور و واژه بودند.
ویژگی برخی از درسها: انتظار از زبان آموز برای یادگیری بیشتر تقلید، موفق و نزدیک شدن به سبک گفتار معلم بود.
- تشخیص دھند.
o زبان آموزان در آغاز سیستم آوایی زبان فارسی را از طریق فیلترزبان خود میشنود ونیاز دارد که آن را ساده کند وبه تفاوت سیستم آوایی دو زبان پی ببرد.
نظریه دوم: 1960- 1970 آواها (صداها) را بررسی کنید وبه روشنی چگونگی تلفظ آنها را مشخص کنید.
معلم سعی میکند تا واکهها و همخوانهارا به وضوح تلفظ کند.
همچنین تمایل به آموزش تواناییهای تحلیلی زبان آموزان برای «یاگیری درباره» آواهای گفتار، مقایسه ویژگیهای نظام آوایی فارسی با ویژگیهای زبانهای بومی دیگرشان و تمرین فشرده آواهای جدید و همینطور تمرین مداوم با آواهایی از زبان فارسی با زبان آموزان داشته باشد. معلم ممکن است نمودارها، چارتها و ویدئو کلیپهایی را معرفی کندکه جایگاههایی را دردهان که آواهای خاصی از آنجا تولید میشوند را نشان دهد.
- نظریه سوم: 1980 به بعد (آموزش زبان ارتباطی و تکلیف محور)-از آواها در فعالیتها استفاده کنید تا معلم بتواندراهنماییها و بازخوردهایی را بر چگونگی عملکرد شمابدهد.
آموزش برای زبان آموز فرصتهایی را فراهم میکند تا از ویژگیهای خاص تلفظ، در کنار حمایتهای معلم استفاده کند.
این یک موقعیت تجربی است که به طور وسیع به تواناییهای زبان آموزان برای «یادگیری در حین انجام دادن» بستگی دارد.
عملکرد معلمان در این گرایش، اهمیت اصل ارتباط را در کلاس آشکار میسازد.
ایدة این گرایش درگیرکردن زبان آموزان در استفادة هدفمند از آواها و الگوهای آوایی زبان مقصد در حد امکان، سریع و به طور تعاملی است.
- نکاتی که در مورد آموزش زبان فارسی ضروری به نظر میرسد:
1. روشن کردن عدم تفاوت در تلفظ همخوانهای: /ط/ و/ت/
2. /س/،/ص/،/ث/
3. /ظ/، /ز/، /ذ/، / ض/
4./ ح/، /ه/
وجود سیستم آوایی همخوان واکه همخوان در زبان فارسی.
استفاده از آهنگ برای تغییر وجه جملات از خبری به پرسشی
- گونه نوشتاری رسمی و غیررسمی
- رسمی: با عرض سلام و خسته نباشید
- غیررسمی: حال شما چطوره؟
- گونه گفتاری رسمی:
- جملات کامل ادا میشود. زبان اخبار و برنامههای تلویزیونی.
- گونه گفتاری غیررسمی: مکالمات روزمره
- شما الان تهرانین. ماسرکلاسیم. میگم کی بشه منم برم کوه؟ بیشتر حروف اضافه حذف میشود.
دقت کردن به شیوه رسمی و غیررسمی گفتارخیلی مهم است. تهران ← تهرون - آسان ← آسونآمدن ← اومدندر خانه ← توی خونهدم در / سرکوچه / گو ← گ میگم کی بریم؟ بگومگو ← جرو بحثحرف زدن ← گپ زدن سرو کله زدن ← درگیرشدن
گونه نوشتاری
رسمی: با عرض سلام و خسته نباشید
غیررسمی: حال شما چطوراست؟
گونه گفتاری رسمی
جملات کامل ادا میشود. زبان اخبار و برنامههای تلویزیونی
گونه گفتاری غیررسمی: مکالمات روزمره
- -چگونه برای کلاس موضوع مناسب انتخاب کنیم؟
- - چه کسی موضوع را انتخاب میکند؟ مدرس یادانشجوها؟
- 1- در درجه اول بهتراست موضوع چیزی باشد که بچهها خودشان دوست داشته باشند. موضوع نباید هیچ گونه جهت سیاسی و مذهبی داشته باشد چون افراد مختلف موضعهای مختلفی دربارهٔ این مسائل دارند. بهتر است موضوع با همفکری هر دوطرف انتخاب شود (استاد و زبان آموز)
- 2-همیشه سعی کنید اگر خودتان موضوع را انتخاب میکنید به یک موضوع اکتفا نکنید وچند تا موضوع دیگر هم انتخاب کنید تا با مشارکت دانشجوها یکی انتخاب شود و به صحبت کردن ادامه دهید.
- - سعی کنید موضوع برای همه جذاب و قابل بحث باشد.
- 4- بعد از انتخاب موضوع آن را بزرگ و خوانا وسط تخته و نه در راست و چپ آن بنویسید.
- 5- سعی کنید برای موضوع انتخاب شده چند سؤال کلی به شکل تیتر روی تخته بنویسید تا از این طریق فکر دانشجوها را سازماندهی کنید. هیچگاه موضوع را در قالب یک سؤال صرف رها نکنید.
- مثال: موضوع رسانه
- - تأثیر استفاده از رسانه در رفتار کودکان، جوانان و بزرگسالان...؟
- - اثرات مثبت و منفی استفاده از رسانههای جمعی چیست؟
- سعی کنید که تمام دانشجوهای کلاس را در روند صحبتکردن دخیل کنید تا کسی به انزوا کشیده نشود.
- هنگام شروع ِصِحبت ِدانشجوها تا آنجا که امکان دارد خودتان کمتر حرف بزنید وعقب بایستید و تنهامشاهده گر اوضاع باشید.
- به هیچ عنوان وسط صحبت آنها برای اصلاح دستور یاواژگان نپرید و به جای آن در کاغذهای کوچکیبازخوردهای مختلفی دربارهٔ صحبت کردن آنها برایشان بنویسید. حتی میتوانید بعد از هر 10 دقیقه بازخوردها راروی تخته بنویسید تا همه استفاده کنند.
- حتی میتوان بازخوردهای شفاهی را چنین گفت یا نوشت:
- کارِت عالی بود علی!
- از تلاشت ممنونم.
- کارت حرف نداشت.
- راهبردهایی برای رشد مهارت صحبت کردن
- واقعاً؟ مطمئنی؟ جدی میگی؟ شوخی میکنی؟(تردید)
- البته. بله درسته یا ببخشین، نمیتونم، نمیشه. واقعاً متاسفم ولی حالا نه؟ امکانش نیست. (موافقت یا مخالفت برای شرکت در کاری)
- چه خوب! عالیه! چه قدر بد شد! حیف شد! (ابراز عقیده)
- خوب بعدش چی شد؟ چقدر جالب! چی گفتی؟ (ابراز علاقه، تشویق کردن کسی که صحبت میکند)
- 2. مدرس میتواند به زبان آموزان با دادن متنهایی درباره موقعیتهایی چون: احوال پرسی، معذرت خواهی، اعتراض و شکابت و دعوت کردن آنها را کمک کند.
- متنهایی برای تعامل (الف) مثل مکالمه برای خرید ویا برای احوال پرسی (ب):
- چطور میتونم کمکتون کنم؟ بفرمایین.
- ●دوتا بلیط میخوام، لطفاً.
- برای کدوم فیلم؟
- هزارپا.
- ●سلام. چطوری؟ چه خبر؟ مشتاق دیدار. خیلی وقته ندیدمت.
- سلام رفیق! سرما خورده بودم و یک هفته نتونستم بیام بیرون.
- 3. استفاده از زبان برای صحبت کردن درباره زبان:
- زبان آموزا ن را تشویق به استفاده ازعبارتهایی کنید که نشان بدهند مطلبی را نفهمیدهاند یا پاسخ مثبت بدهند در محیطهای شبه واقعی که مدرس در کلاس فراهم میکند.
- ●زمانی که کسی تردیددارد و جملهای را که شنیده تکرار میکند:
- ببخشین، گفتی خورشید از غرب طلوع میکنه؟
- ●کل کلام را متوجه نشده است:
- ببخشین، میشه لطفاً دوباره بگین چی گفتین؟
- ●وقتی که واژهای را برای کلمهای نمیداند و به توصیف آن میپردازد.
- اون چیزی که وقتی هوا خیلی سرده از آسمون میباره اسمش چیه؟
- برای ترغیب دانشجویان به صحبت کردن بیشتر، بهتر است که مدرس تنها جملات کوتاهی بگوید و عملاً درگیربحث نشود و بگذارد خود زبان آموزان به چالش کشیده شوندمثلا:
- منظورت چیه؟
- چطور به این نتیجه رسیدی؟
- جدی؟ واقعاً؟
- چه جالب!
- جواب این سؤال را شاید خیلیها بدانند. دایره نشستن بهترین شکل نشستن سر چنین کلاسهایی است، چراکه هم دانشجویان به خوبی یکدیگر را میبینند و هم مدرسمی تواند به خوبی همه را ببیند و نگاهش را بین همه تقسیم کند. (نگاه کردن به تمام دانشجویان در کلاساهمیت خاصی دارد چون کسی احساس نمیکند که دیگری از او برتر است یا توجه مدرس را به خود جلب کرده است) از طرف دیگر در این نوع نشستن، مدرس به راحتی میتواند بالای سر دانشجوها برود و آنها را بررسیکند و لازم نیست که از کلی مانع برای رسیدن به دانشجوهای ته کلاس عبور کند.
- رایجترین این برون داد ایفای نقش (role play) و بحث
. است (free discussion) آزاد
زبان آموزان در این فعالیتها از تمام آنچه که آموخته انددر موقعیتهای مشابه موقعیت واقعی استفاده میکنند.
- زبان آموزان باید با هم کار کنند تا بتوانند یک برنامه راطرح، یک مشکل را حل و با یک تکلیف را کامل کنند. 1. دانش استفاده صحیح از واژگان درست وبا ترتیب صحیح همراه با تلفظ صحیح (مکانیک)
- زبان آموزان راآماده کنید /به آنها قدرت انتخاب بدهید /یک هدف تعیین کنید/کوتاه بودن بحث را حفظ کنید/اجازه بدهید زبان آموزان به شیوه خود مشارکت داشته باشند/از حاشیه رفتن جلوگیری کنید
- برای بهتر شدن این فعالیت فوق به زبان آموزان اجازهٔ تجربه، خطا و آزمون بدهید و یک جو حمایتی ایجاد کنید طوری که بدون ترس و خجالت اشتباه کنند این باعث بالارفتن اعتماد به نفس و دادن انگیزه به آنها میشود.
- ابتدا بهتر است که دانشجویان را به گروههای 3 یا 4 نفره تقسیم کنیم.
- به آنها زمان بدهیم در گروههای خود صحبت کنند و با یکدیگر موافقت یا مخالفت کنندو بعد به شکل کلاسیآراء مخالف یا موافق را میپرسیم و صحبت میکنیم.
- شیوهٔ مخالف/موافق: (agree-disagree)
- یکی از شیوههای بحث آزاد طرح موضوعهایی است کهزبان آموزان را به بحث و چالش بکشاند و باعث شود عدهای موافق یا مخالف هم باشند این مسئله، در موضوعات مقایسه ایخیلی خوب عملی میشود:
- مثلاً: به نظر شما مادران بیشتر در تربیت فرزندان نقش دارند یاپدران؟ چرا؟
- زندگی در شهر بهتر است یا روستا؟ چرا؟
- ایجاد تفکر انتقادی
- تصمیم گیری سریع برای صحبت کردن در لحظه
- دانشجوها میتوانند با افرادی که نظرات مختلف دارندهم گروه و با ایدههای مختلف رو به رو شوند.
- بچهها یاد میگیرند که چطور با نظرات مخالف به شکلمحترمانه مخالفت کنند.
بهتراست از درست کردن گروههای بزرگ بپرهیزیم چرا که در اینگونه گروهها دانشجوهای ساکت از صحبت کردن خودداری میکنند و منزویتر میشوند و وظیفهٔ آنها را دانشجویانپرحرف به دوش میکشند.
- زبان آموزان تشویق میشوند تا در گروهها سؤال طرح کنند.
- همدیگر را حمایت یا به شکل محترمانه نفی کنند.
- نظراتشان را به شکل موافق یا مخالف در گروههادسته بندی کنند و بعداً در کلاس مطرح کنند.
- در این روش استاد به هر یک از دانشجویان اطلاعات مختلفی میدهد، کجا هستند، به چه فکر میکنند، چه شغلی دارند و قرار است چه اتفاقی بیافتد. مثلاً:
- تو علی هستی! به مطب دکتر میروی و درباره اتفاقی که برایت دیشب افتاده صحبت میکنی.
- تو مریم هستی! تو یک دکتری و در مطب کار میکنی.
- دانشجوها سعی میکنند با استفاده از این اطلاعات یک مکالمه درست کنند حتی میتوان در این روش از دانشجوها خواست تا با خود وسایلی که لازم دارند را به کلاس بیاورند تا محیط را کمی واقعیتر نشان دهند مثلاً:
- اگر به کسی گفتهاید که نقش خواننده را بازی کند میتواند با خود میکروفن بیاورد.
- اگر کسی آشپز است با خود ظرف و ظروف بیاورد و پیش بند ببندد
- بالا بردن اعتماد به نفس دانشجوها در پذیرفتن نقشهای مختلف.
- ایجاد انگیزه و هیجان.
- دانشجو میتواند در نقشی متفاوت از آنچه واقعاً هست قرار گیرد، کاری را بکند که تا به حال نکرده و کسی باشد که تا به حال نبوده است.
- در این روش یک عنوان را روی تخته مینویسید و از بچهها میخواهید تا هرچه به ذهنشان میرسد درباره این موضوع بهشما بگویند و بعد با استفاده از کلمات روی تخته یک داستان درست کنند. حتی میتوانند کلمات مثبت و منفی را در دستههای جداگانه قرار داده و با آنها داستانهای غمگین وشاد درست کنند. هدف از این روش بکارگیری قوهٔ تخیل و خلاقیت دانشجویان است.
- در این روش مدرس شروع به گفتن یک داستان میکند بعد از چند جمله به هر دانشجو میگوید که چند جمله به داستان اضافه کند به همین شکل قصه ادامه پیدا میکند تا نفر آخر کلاس آن را تمام کند باید مدرس مواظب باشد که قصه تکراری و خسته کننده نشود و بعد از هر چند دقیقه یک نقطه اوجی در داستان ایجاد کند یا یک شخصیت تازه به داستان اضافه کند تا مدام هیجان انگیز باشد.
- هدف از این روش: بالا بردن توانایی صحبت کردن دانشجوهاست.
- یکی از بچهها را انتخاب کنید تا جلوی کلاس بیاید و روی صندلی بنشیند و از بقیه دانشجوها بخواهید تا هرکدام یک سؤال از او بپرسند و فرد مصاحبه شونده موظف است که به سؤالات دوستانش جواب دهد. حتماً به دانشجوها یادآوری کنید که سؤال به شکل (بله-خیر) نباشد تا بتوان جواب کامل داد. بعد از اینکه اکثر دانشجوها سوالاتشان را پرسیدند از فردی که روی صندلی نشسته بود بخواهید که برگردد و یک نفر دیگر را پای تخته بیاورید. این بار از نفر دوم بخواهید که هر اطلاعاتی از فرد اول به دست آورده به بقیه بگوید.
این کار در واقع یک نوع معرفی دانشجوی قبلی است.
- هدف از این روش: این روش بیشتر برای سطح پایه به کار میرود برای یاد دادن شناسه من و او و تطبیق اینها با فعل. برای یاد دادن مکالمههای مربوط به معرفی هم میتوانید از این روش استفاده کنید.
- در کلاسهای بیان شفاهی و یا حتی کلاسهای مهارتهای دیگر، تعریف کردن جوک میتواند برای دانشجوها بسیار جذاب و برایعوض کردن جو کلاس مفید باشد.
- نقشهای زبان آموزان:
- 1. نقش فشرده (intensive): گامی فراتر از تقلید صرف و شامل ادایکلام که برای تمرین جنبههای آوایی و دستوری زبان طراحی شده است.
- 2. نقش پاسخگو (responsive): شامل پاسخ کوتاه به سؤالات و نظریاتی است که معلم یا زبان آموز دیگر آغازگر آن بوده است.
- 3. نقش تعاملی (transactional): به منظور مبادله یا بیان اطلاعاتخاصی اجرا میشود و در واقع شکل گستردهتری از نقش پاسخگوییاست.
- 4. بینافردی (interpersonal): بیشتربه منظور حفظ روابط اجتماعیصورت میگیرد تا انتقال اطلاعات. این نقش حساستر است چون زبانآموز از موقعیتها در لحظه، هماییها، زبان احساس و اشاره، کنایه و اصطلاحات بهره میگیرد.
- 5. تک گویی (monolog): رسمیتر و با هدف خاصی در مورد موضوعیمشخص و از قبل تعیین شده انجام میگیرد.
آواشناسی و واجشناسی
طبقهبندی آواهای زبان
آواهای زبان را به دو دسته همخوان (consonants) و واکه (vowels) تقسیم میکنند.
هنگام تولید واکهها هوای خروجی به نوعی آزادانه از دستگاه گفتار حرکت میکند و خارج میشود.
واکههای را میتوان بر مبنای محل تولید به دو گروه پیشین ) محل تولید در قسمت جلووی دهوانو و پسوین ) محول تولید در قسمت عقب دهانو تقسیم کرد. علاوه بر این، میزان برخاستگی یا ارتفاع به سه گروه، افراشته، میانه و باز قابل بررسی است. واکههای پسین، به صورت گرد تلفظ میشوند و در تولید آنها لبها بوه سومت جلوو میآیود و گرد میشود. ولی واکههای پیشین غیرگرد یا گستردهاند. واکههای زبان فارسی در جدول 1 آورده شده است.
جدول 1: واکههای زبان فارسی
(front) پیشین (back) پسین
i u
e o
a â
بسته افراشته (high) نیمبسته میانه (mid)
باز افتاده (low)
نکته: در زبان فارسی، واکه مرکب نداریم.
شیوه تولید:
1- انسدادی یا انفجاری (stop): در تولید این آواها دو عضو از اندامهای گفتاری لحظهای به هم میچسبند و ناگهان این انسداد از بین میرود و هوا خارج میشود. مانند: /m/، /?/، /g/، /k/، /d/، /t/، /b/، /p/ و /n/
2- سایشی (fricative): به هنگام تولید این همخوانها، انسداد وجود دارد ولی این انسداد کامل نیست و هوا پو از سایش خارج میشود. مانند: /x/، /h/، /š/، /ž/، /z/، /s/، /v/، /f/ و /Ө/
3- انسایشی یا انسدادی- سایشی (affricative): به آواهایی گفته میشود که حین تولید انسداد و سایش را همزمان
دارند. مانند: /č/ چ و /dЗ/ ج
4- خیشومی (nasal): در تولید این آواها، حفره دهان بسته میشوود و مولاز بوه وری پوایین میآیود و هووا وارد خیشوم میشود. مانند: /n/، /m/
5- نیمواکهها یا غلتها (semivowel/glides): هنگام تولید این آواها زبان به سوی واکه کناری یا در جهوت واکوه کناری قرار میگیرد. در واقع این آواها شباهت بسیاری به واکهها دارند. مانند: /y/
6- روان (liquid): به آواهایی ا لاق میشود که هنگام تولید هوا بدون مانع از کنارهها عبور میکند. مانند /l/ و /r/
جایگاه تولید:
1- دولبی (bilabial): آواهایی که در تولید آنها هر دو لب شرکت دارند. مانند: /p/، /m/، /b/ و /w/
2- لبی- دندانی (labio-dental): آواهایی که دندان بالا و لب پایین در تولید آنها شرکت میکنند. مانند: /f/ و /v/
3- دندانی (dental): آواهایی که حین تولید آنها زبان در پشت یا نزدیکی دندانها قرار میگیرد ماننود: /t/ و/d/ در زبان فارسی
4- لثوی (alveolar): آواهایی که حین تولید زبان به لثه میچسبد. مانند: /n/، /z/، /t/، /d/،/s/ و /l/
5- لثوی-کامی (alveo-palatal): آواهایی که در آنها زبان با پیشکام تماس دارد. مانند: /š/، /ž/، /dЗ/، /č/
6- نرمکامی (velar): در این آواها قسمت پسین زبان با نرمکام در تماس است. مانند: /g/ و /k/
7- ملازی (uvular): آواهایی که در آنها ملاز یا زبان کوچک با زبان تماس پیدا میکند. مانند /x/ و /q/
: (voicing) واکداری
واکداری با ارتعاش پردههای صوتی همراه است. در تولیود همخوانهوای واکدار (voiced) پردههوای صووتی بوه ارتعاش در میآید. ماننود: /v/، /l/، /n/، /m/،/ž/،/q/، /g/، /z/، /d/، /b/ ولوی در تولیود همخوانهوای بویواک (voiceless) ارتعاشی در پردههای صوتی به وجود نمیآید. مانند: /f/، /š/، /x/، /k/، /č/، /s/، /t/، /p/ واجشناسی
بررسی آواهای زبان در بافت، واجشناسی نامیده میشود. در واجشناسی به جنبههای انتزاعی و ذهنی آواها در ذهن پرداخته میشود. به عبارتی، برخی ا لاعات اضافی در واجشناسی بررسی نمیشود.
واج(phoneme): کوچکترین واحد آوایی که سبب ایجاد تمایز معنایی میشود. برای تشخیص واجها در زبان میتووان از جفتهوای کمینه استفاده کرد. برای نمایش واج از علامت / / استفاده میکنند. مانند: /b/
جفت کمینه (minimal pair)، جفت واژههایی هستند که تنها در یک واج اختلای دارند. مانند: /xam/ و /buq/ و /bâq/ یا /tar/ و /par/ یا /kam/
ساخت هجایی
هجا در زبانها یک رشتهی آوایی پیوسته است که در زبانهای مختلف به صورتهای متفاوت میتواند باشود. هور هجا از یک آغازه (onset) و یک هسته (rhyme) تشکیل میشود. هسته خود از قله (peak) و دامنه (coda) تشکیل میشود. در توالی صداها هرچه صدایی رساتر باشد کاندید بهتری برای قله خواهد بود.
هجا
آغازه
دامنه قله
برخی فرایندهای آوایی
تولید ناقص: در تولید هر واحد زنجیری سه مرحله وجود دارد که عبارتنود از: گورایش، گیورش و رهوش. در مرحله گرایش اندامهای گویایی فعال به ری جایگاه و حالت تولید آوا گرایش پیدا میکنند. در مرحلهی گیورش، اندامهای گویایی فعال برای مدتی در جایگاه و حالت تولید قرار میگیرند. در مرحلهی رهش، نیز اندامهای گویایی فعال جایگاه و حالت تولید آوایی را رها میکنند و سپ به حالت عادی خود بر میگردند.
گاهی دو همخوان وقتی در کنار هم قرار میگیرند، همخوان اولی رهش و همخوان دومی گرایش خود را از دسوت میدهد. در این صورت فرایند تولید ناقص رخ داده است. مانند: توالی دو همخوان /p/ در واژه تپه [tappe]. این فرایند را با علامت در بالای دو همخوان نشان میدهند.
همگونی همخوانی (assimilation): هرگاه دو همخوان در کنار یکدیگر قرار بگیرند و همخوانی یک یا هموهی مشخصههای همخوان مجارش را تحت تأثیر قرار دهد و شوبیه خوودش کنود، همگوونی رخ داده اسوت. همگوونی میتواند کامل ) مانند: /pesse] ← /peste] و یا ناقص ) مانند: /šambe] ← /šanbe] و باشد. علاوه براین، همگوونی ممکن است به صورت پیشرو ) مانند: /basse] ← /baste] و یا پسرو ) مانند: /šambe] ← /šanbe] و باشد. در مثال همگونی واژه "شنبه"، خاصیت دولبی همخوان /b/ به /n/ منتقل شده است.
در فرایند همگونی همخوان با واکه و نیز همگونی واکهای نیز روندی مشابه را میبینیم.
ناهمگونی همخوانی (dissimilation): این فرایند عک فرایند همگونی است. به این معنا کوه دو همخووان در اثر مجاورت با یکدیگر برخی ویژگیهای مشترک خود را از دست میدهند. ماننود: /mošgel] ← /moškel]. دو همخوان /š/ و /k/ هر دو بیواکند ولی پ از همنشینی /g/ واکدار شده و خصوصویت مشوترک آنهوا از بوین رفتوه است.
حذی (deletion): در این فرایند، آوایی هنگام تلفظ حذی میشود. مانند: امرداد ← مرداد یا ماست ← ماس
اضافه/درج (addition): گواهی تحوت شورایآی آوایوی هنگوام تلفوظ اضوافه میشوود. ماننود/: sâzmân/ ←
. و/e/ درج([sâzemân]
عناصر زبرزنجیری (prosodic)
این واحدها عبارتند از: تکیه، زیر و بمی، درنگ ) مکثو.
تکیه (stress): هجایی که دارای بیشترین فشار هوا باشد، هجای تکیه بر نامیده میشود. تکیه از تغییور در فشوار هوا، تغییر در درجه زیر و بمی و اختلای در کشش واکه حاصل تکیه حاصل میشوود. از نظور شونیداری هجوای تکیهبر رساتر است.
زیرو بمی (pitch): این ویژگی در دو سآح قابل بررسی است.1 و در سآح واژه که به آن نواخت (tone) گفتوه میشود.2 و در سآح جمله که به آن آهنگ کلام (intonation) میگویند. نواخت در برخی زبانها ممیوز معناسوت ولی در فارسی این گونه نیست. در سآح جمله، به کمک زیور و بموی میتووان جملوهای را از حالوت خبوری بوه پرسشی تبدیل کرد. آهنگ در جملات خبری افتان و در جملات پرسشی ) به شوری کوه بوآ پرسوشواژه نباشودو خیزان است.
: (juncture) درنگ
مانند: [man+zurdâram] ) من زور دارم. و و [manzur+dâram] ) منظور دارم.
اصول آموزش مهارت دستور
مؤثر بودن یعنی کاری را به بهترین شکل و با بالاترین کیفیت با صرف کمترین زمان و زحمت انجام دهیم.
تکلیفها باید کوتاه، آسان و کاربردی باشند:
الف(کوتاه: هرچه یک تکلیف و فعالیت کوتاهتر باشد، بهتر است؛ زیرا هم در وقت کلاس صرفهجویی میشود و هم زبانآموزان تمایل بیشتری برای انجام آن خواهند داشت.
ب(آسان: به طور کلی، هرچه اجرای تمرینی سادهتر باشد، بهتر است.
پ(کاربردی: یعنی تکالیف و فعالیتهای کلاسی تا چه حد بر یادگیری زبانآموزان تأثیر داشتهاند. این مهمترین بخش کار است که در نهایت به کمک آزمونها سنجیده میشود. میزان توجه زبانآموزان به فعالیتها، درک آنها و به خاطر سپردن آنها نشان میدهد که آن فعالیتها و تکلیفها تا چه حد اثرگذار بودهاند. همچنین این تکلیفها و فعالیتها باید به زبانآموزان برای ادامهٔ یادگیری انگیزه بدهند. هرچه در طراحی تکلیفها، نیاز زبانآموزان بهتر در نظر گرفته شود، انگیزهٔ آنان نیز برای انجام آنها بیشتر خواهد بود.
تکلیفها باید متناسب با موارد زیر طراحی شوند:
الف (سن زبانآموزان ب (سطح زبانآموزان پ (تعداد زبانآموزان ت (سازماندهی زبانآموزان ث (نیازهای زبانآموزان ج (علایق زبانآموزان چ(منابع در دسترس
خ (عامل فرهنگی مؤثر بر طرز تفکر زبانآموزان د(بافت آموزشی، به عنوان مثال کلاس خصوصی یا عمومی
قاعده-محور: یعنی از قاعده به مثال برسیم. اول ساختار دستوری گفته میشود سپس نمونههایی از آن ارائه میشود.
. Efficiency 1 کشف قاعده 7: یعنی از مثال به قاعده برسند. اول نمونههایی از آن ساختار دستوری گفته میشود و تلاش میشود تا زبانآموزان از طریق نمونهها ساختار دستوری را کشف کنند.
صورت: بن مضارع «داشتن» + شناسه + پیشوند «می» + بن مضارع + شناسه
) صرف حال سادهٔ «داشتن» + صرف حال سادهٔ «فعل»(معنا: برای بیان تداوم و استمرار کار کاربرد:
نمونه: دارم درس میخونم.
- هنوز نرفتی؟
- دارم میرم مامان.
- دارم میمیرم.
.inductive 7 تکنیکهای آموزش دستور
الف (تکنیکهای مربوط به تمرکز منطقی بر ساختار) ارتباطی(
مراحل انجام کار:
الف(معلم یک متن را با سرعت معمولی دیکته میگوید.
ب(زبانآموز یادداشت برمیدارد.
پ(در گروههای کوچک متن را بازسازی میکند.
الف(دوزبازی
زبانآموزان را به دو گروه تقسیم میکنیم. هر گروه باید با یکی از کلمات، جمله بسازد و اگر موفق شد خانهٔ مورد نظر را با دایره یا ضربدر که علامت گروه است، پر کند. هر گروهی که زودتر بتواند یک ردیف را پر کند، برنده است.
چند؟ چندبار؟ چه کسی؟
چگونه؟ چرا؟ کجا؟
آیا؟ کی؟ چه؟
ب(بازی با کشورها:
زبانآموزان را به گروههای سه یا چهار نفره تقسیم کنید تا با استفاده از پرسشهایی که در ذیل آمده، کشور خودشان را با ایران مقایسه کنند.
- آیا ایران از کشور شما گرمتر است؟ چقدر؟
- آیا ایران از کشور شما ارزانتر است یا گرانتر؟
- چه تفاوتهایی بین ایران و کشور شما وجود دارد؟
- چه چیزهایی در کشور شما بهتر است؟
پ(دستگیری مظنون
براساس داستانی ساختگی، فرض کنید که سه نفر از زبانآموزان کلاس، مظنون هستند که بعد از ظهر روز گذشته جرمی مرتکب شدهاند. از این دانشآموزان بخواهید که کلاس را ترک کنند و برای بازجویی آماده شوند. آنها حتماً باید بگویند که دیروز چه اتفاقی برایشان افتاده است، چهکار کردهاند و کجا رفتهاند. کلاس را به سه گروه تقسیم کنید؛ هریک از این گروهها باید به نوبت این سه مظنون را بازجویی کنند و آنچه را میگویند، دقیق بنویسند. با توجه به تفاوتهایی که در گفتههای آنها موجود است ثابت میشود مجرم هستند. دانشآموزان اطلاعاتی را که جمعآوری کردهاند، به کلاس ارائه میدهند. ) این روش برای تدریس گذشته بسیار کاربرد دارد. (ت(بازی گروهی چیستان
کلاس را به دو قسمت کنید. هر دو گروه باید در مورد چند کتاب، فیلم، اثر هنری یا ... یک چیستان طراحی کنند و برای هر کدام دو جملهٔ مجهول بسازند. نمایندهٔ هر گروه باید در مدتی که هم گروهیهایش چیستان را طراحی میکنند، خارج از کلاس باشند. در نهایت او باید به چیستان پاسخ دهد. نمایندهٔ گروهی که پاسخهای درست بیشتری داشت، برنده است.
جلب توجه زبانآموز به نکتهٔ دستوری از طریق برجستهکردن، رنگیکردن، تغییر فونت یا خط زیر کلمه.
فعالیتهای آگاهیافزایی با هدف جلب توجه زبانآموزان به یک قاعده یا مؤلفهٔ دستوری خاص طراحی میشوند. هرچند نیازی نیست که زبانآموزان آن را تولید کنند.
ایجاد فرصتهای بیشتر از طریق درونداد برای جلب توجه زبانآموز به مؤلفههای زبانی.
در این تکنیک به زبانآموز گفته میشود که به چه چیز توجه کند و چرا باید پردازش خود را تغییر دهد. چنانچه نکتهٔ دستوری خاصی مورد تأکید باشد، مثًلاً نکاتی که در سیر تکوین زبان میانی حاکی از یک خطای توانشی هستند؛ مثل حال شما چطوری؟ یا پدِرِ من، علی هستم که در آن زبانآموز در مطابقهٔ میان نهاد و فعل اشتباه کرده است. در این حالت این خطای توانشی در قالب یک فعالیت آموزشی برجسته میشود تا زبانآموز صورت صحیح را بازپردازش کند. به این فعالیتها پردازش درونداد میگویند.
دختر پدر را وادار کرد تا در اتاق به دنبال سوسک بگردد؟
ب(تکنیکهای مربوط به تمرکز افراطی بر صورت
پس از این که نکات دستوری برای زبانآموزان شرح داده شد، باید به آنها فرصت داد تا با نکات آموزش داده شده در بافتهای مختلف برخورد نموده و سپس بر صورت و معنای آنها متمرکز شوند.
مثال: زمان گذشته
به بریدههای روزنامهها توجّه نموده و زیر تمامی افعال گذشته خط بکشید.
در این قسمت پاسخها بسیار کنترلشده هستند؛ امّا زبانآموزان انتخاب محدودی داشته و باید نکات دستوری را درک کنند تا بتوانند به پرسشها پاسخ دهند:
مثال: زمان حال ساده
براساس الگوی زیر دربارهٔ یکی از دوستانتان جملههایی را بنویسید.
«او بستنی دوست دارد / او بستنی دوست ندارد».
الف (لذت بردن: بازی تنیس ب (نوشیدن: قهوه پ(صحبت کردن: لهستانی
زبانآموزان بر اساس ساختارهای مشخص به تولید جملات خود میپردازند، امّا حقّ انتخاب واژگانی با خودشان است.
مثال: جملات شرطی
این جمله را در نظر بگیرید: «اگر من یک میلیارد تومان داشتم، .» آنگاه بقیه جمله را طبق نظرات خود تکمیل نموده و یک متن گفتاری یا نوشتاری تهیه نمایید.
زبانآموزان برای انجام تمرین راهنمایی میشوند ) مثًلاً عکسی که در آن هر یک از نفرات مشغول انجام کاری هستند، به آنها داده میشود(؛ سپس از آنها خواسته میشود که جمله بسازند. آنها باید از ساختار معیّنی استفاده نمایند.
مثال: حال ناتمام به تصویر نگاه کنید و ماجرا را شرح دهید.
زبانآموزان بر اساس یک الگو، شروع به گفتوگو یا نوشتن یک متن میکنند. از آنها خواسته میشود که حداقل چند نمونه از ساختارهای دادهشده را در تولیدات خود استفاده نمایند.
مثال: افعال وجهی
برای یک معضل اجتماعی راه حلی بیابید. مثلاً شما متوجّه میشوید که یکی از دوستان خوبتان دزدی کرده است. چه کارهایی ممکن است انجام دهید؟ پیشنهادهای شما باید شامل افعال وجهی ) باید، شاید، ممکن است(باشد.
حل مسئله کمک میکند تا زبانآموزان به مؤلفههای دستوری و تفاوتهای آنان توجه کنند. میتوان با مطرح کردن جملات متفاوت، به این هدف رسید. به عنوان مثال تفاوت فعل شدن در جملات زیر:
فارسی آموزان / УЧИМ ФАРСИ (ПЕРСИДСКИЙ) ВМЕСТЕ
40 min.Farsi/Persian Alphabet and Vocabulary |حروف الفبا همراه با کلمات و تصویر
Farsi/Persian Alphabet, claymation | آهنگ الفبای خمیری فارسی
01 Persian Alphabet for Preschoolers P2 - YouTube
راهنمای درس هنر برای معلمان پایههای اول،دوم و سوم ابتدایی
کتاب معلم آموزش قرآن اول دبستان
آموزش قرآن اول دبستان ویژه مدارس قرآنی
کتاب معلم علوم تجربی اول دبستان
کتاب معلم آموزش قرآن اول دبستان
آموزش قرآن اول دبستان ویژه مدارس قرآنی
کتاب معلم علوم تجربی اول دبستان
http://chap.sch.ir/books/749
http://chap.sch.ir/books/789
http://chap.sch.ir/books/788
http://chap.sch.ir/books/790
کتابها معلم اول دبستان
http://chap.sch.ir/books/749
http://chap.sch.ir/books/789
http://chap.sch.ir/books/748
http://chap.sch.ir/books/788
http://chap.sch.ir/books/790
کتابهای دانش آموز اول دبستان
http://chap.sch.ir/category/8
هنر اول دبستان
http://chap.sch.ir/books/750
آموزش زبان و فرهنگ ایران به غیر فارسی زبانان (آزوفا) جلد اول تا چهارم
شورای گسترش زبان و ادبیات فارسی --- مقاله / صفحه
محتوای آموزشی زبان فارسی | مرکز آموزش زبان و معارف اسلامی ـ مدرسه علمیه المهدی(عج)
کتابهای پایه اول | پایگاه کتابهای درسی، اداره کل نظارت بر نشر و توزیع مواد آموزشی
کتابهای دوره آموزش ابتدایی | پایگاه کتابهای درسی، اداره کل نظارت بر نشر و توزیع مواد آموزشی
پانوشت:
♦ ارجاع به کتاب:
نام نامخانوادگی، عنوان، ترجمه...، تصحیح...، تعلیق...، ج...، ص....
• توجه شود که عنوان کتاب به صورت ایرانیک درج شود.
• اگر نویسندگان کتاب دو نفر باشند، باید نام هر دو ذکر شود، و اگر بیشتر باشند، نام و نام خانوادگی نخستین نویسنده ذکر، و عبارت «و دیگران» به آن افزوده میشود.
• برای ارجاع به بخشی از کتاب یا مقاله به این شیوه عمل میشود:
نام خانوادگی نویسنده بخش/ مقاله، «نام عنوان بخش/ مقاله»، در: نام و نام خانوادگی گردآورنده/ ویراستار مجموعه، نام کتاب، نوبت چاپ، محل نشر، ناشر، سال نشر.
• چنانچه کتاب چندجلدی باشد و هر جلد مترجم جداگانه داشته باشد، نام مترجم پس از شماره جلد درج میشود. نمونه:
ـ فردریک کاپلسون، تاریخ فلسفه، ج1، ترجمه جلاالدین مجتبوی، تهران، سروش، 1362.
ـ فردریک کاپلسون، تاریخ فلسفه، ج6، ترجمه اسماعیل سعادت و منوچهر بزرگمهر، چ سوم، تهران، سروش،1380.
♦ ارجاع به مقالات:
الف) ارجاع به مقاله در نشریه:
نام نامخانوادگی نویسنده مقاله، «عنوان مقاله»، عنوان نشریه، سال...، شماره...، ص....
* توجه شود که عنوان نشریه ایرانیک درج شود.
ب) ارجاع به مقاله از کتاب:
نام نام خانوادگی نویسنده مقاله، «عنوان مقاله»، در: نام نام خانوادگی نویسنده کتاب، عنوان کتاب، ترجمه...، ص....
*توجه شود که عنوان کتاب ایرانیک درج شود.
* در پانوشتهای ارجاعی، اگر نام نویسنده یا کل پانوشت تکراری است، فقط در صورتی از «همو» (برای مواردی که نام نویسنده تکراری است) و «همان» (برای قسمت مشترک) استفاده میشود که بین دو پانوشت، پانوشت دیگری نیامده باشد یا بین دو پانوشتِ پیاپی بیش از سه صفحه فاصله نیفتاده باشد.
*توجه شود که در غیر از دو مورد فوق، ارجاع به طور کامل صورت میگیرد.
* در پانوشتها بین «ج» (جلد)، «ص» (صفحه) و «ش» (شماره) و اعداد بعد از آنها فاصله درج نمیشود.
* برای ارجاع به کل متن به صورت «رجوع کنید (ر.ک:)» (بدون تعیین شماره صفحه و یا شماره فصل) مشخصات انتشاراتی در پانوشت درج میشود، ولی مشخصات این منابع، در فهرست منابع (کتابنامه) نمیآید. توجه شود که در مواردی که در رجوع کنید، همراه با شماره جلد یا صفحه باشد، مشخصات انتشاراتی در پانوشت نمیآید ولی مشخصات کامل منبع در کتابنامه درج میشود.
* در پانوشتهای فارسی به جای «صص»، « ص» درج شود.
* در پانوشتهای انگلیسی به جای p. p یا p. p. از. p استفاده شود.
* در پانوشتهای لاتین p. به جای P. و v. به جای V.بنشیند.
* وقتی اولین پانوشت فارسی است خط فاصل پانوشت از حاشیه سمت راست شروع شود (بدون تورفتگی) و وقتی پانوشت اول انگلیسی است از چپ.
* اعداد، در پانوشت انگلیسی به انگلیسی و در پانوشت فارسی به فارسی درج شود.
* نقلقولها، مستقیم یا غیرمستقیم، باید مستند باشند.
* نقلقولهای مستقیمِ کمتر از سه سطر داخل گیومه قرار میگیرند، و نقلقولهای بیش از آن چپچین میشوند.
♦ ارجاع به پایاننامهها:
* نام و نام خانوادگی نویسنده، عنوان پایاننامه (پایان نامه)، شماره صفحه.
♦ ارجاع به روزنامهها:
* نام و نام خانوادگی نویسنده، «عنوان مقاله»، نام روزنامه، شماره روزنامه، تاریخ، شماره صفحه.
توجه: برای نقل قول از چند صفحه پیاپی، به جای نشانهٔ «صص»، از نشانهٔ «ص» استفاده میشود و شماره صفحه اول در سمت راست و شماره صفحه آخر در سمت چپ نوشته و میان آنها خط تیره درج میشود.
- در صورت نقل قول از چند صفحه غیرپیاپی، شماره صفحات از راست به چپ و از کوچک به بزرگ نوشته و با علامت ویرگول از یکدیگر جدا میشوند.
- در نقل قول غیرمستقیم نشانی منبع نقل قول با «ر.ک» آغاز میشود.
- اگر در یک پانوشت از چند منبع استفاده شده باشد، منابع مختلف با علامت «؛» از هم جدا میشوند.
تبصره: اگر از جلدهای مختلف یک منبع به صورت پیاپی در یک پانوشت استفاده شده باشد، دو منبع با «و» از هم جدا میشوند.
کتابنامه (فهرست منابع)
♦ ترتیب اجزا در کتابنامه (فهرست منابع):
نامخانوادگی، نام، عنوان کتاب، ترجمه...، تصحیح...، تحشیه...، (دوره.... جلدی)، ج...، چ...، ناشر، محل نشر، سال نشر.
* منابع بر اساس حروف الفبا مرتب میشوند.
* عناوین منابع در متن، پانوشتها و فهرست منابع بهصورت ایرانیک و غیر سیاه درج میشود.
* اگر به چند اثر از یک نویسنده استناد شده باشد، نام و نام خانوادگی نویسنده، فقط همراه با مشخصات نخستین اثر وی ذکر میگردد و در منابع بعدی، به جای نام و نام خانوادگی او، خط تیره (به اندازه طول نام و نام خانوادگی وی) و پس از آن ویرگول درج میشود.
* اگر اثری چندجلدی در طول چند سال مختلف انتشار یافته باشد، در محل تاریخ نشر آن، به ترتیب، سال نشر نخستین و واپسین جلد نوشته میشود.
نمونه: طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، 20 جلد،1385ـ1388.
* اگر از چند جلدِ کتابی استفاده شده باشد، در قسمت شماره جلد، همه جلدها درج میشوند، و به تعداد جلدهای استفاده شده به انتهای شماره منبع افزوده میشود.
نمونهها: 1.هادوی، بهاءالدین، اسلام و جنگهای صلیبی، امیرکبیر، تهران، 1370.
2. طباطبایی، سیدمحمود، جهاد در سپهر فقه، ج 2ـ4، 7، 12، سلیم، تهران، 1378.
3. پاکسرشت، مصطفی، درآمدی بر مدرنیسم، اساطیر، تهران، 1356.
* اگر کتاب دو نویسنده داشته باشند، به این صورت در منابع منعکس میشود:
نام خانوادگی نویسنده اول، نام نویسنده اول، و نام نام خانودگی نویسنده دوم، ....
ـ مقالات:
نام خانوادگی نویسنده، نام، «عنوان مقاله»، نام مجله، شماره مجله، ماه یا فصل یا سال نشر، شماره صفحههای اول و آخر مقاله.
ـ پایاننامه:
نام خانوادگی، نام، عنوان پایاننامه، پایاننامه کارشناسی ارشد/ دکتری، رشته ...، دانشکده...، دانشگاه...، سال دفاع.
یادآوری:
1. اگر پدیدآورنده اثر، مؤسسه یا سازمانی بوده، اثر، نویسنده مشخصی نداشته باشد، نام آن سازمان یا مؤسسه به جای نام نویسنده قرار میگیرد.
2. مشخصات منابعی که نام نویسنده ندارند و مؤسسه مشخصی نیز عهدهدار تألیف آن نبوده است، با نام اثر آغاز میشود.
3. هرگاه محل نشر، نام ناشر یا تاریخ نشر اثری معلوم نباشد، بهجای آنها از نشانههای زیر استفاده میشود:
بدون محل نشر:[بی جا]؛
بدون ناشر:[بی نا]؛
بدون تاریخ نشر: [بی تا].
4. اجزای منابع لاتین همچون منابع فارسی درج میشود.
5. عناوین منابع در متن، پانوشتها و فهرست منابع ایرانیک و غیر سیاه درج شود.
♦ نشانی آیات در پایین صفحه بیاید و ترتیب ذیل رعایت شود:
نام سوره (شماره سوره)، شماره آیه. مثال: بقره (2)، 31.
♦ تمام آیات و روایات از نرمافزار کپی شود.
نکاتی در باب ویرایش صوری:
♦ شیوه املای واژگان، مطابق دستور خط فارسی، مصوب فرهنگستان ادب فارسی است.
♦ «ها»ی جمع ـ بهاستثنای «آنها» و «اینها» ـ بهکلی جدا و بدون فاصله درج شود. مانند: کتابها→ کتابها، کتابها→ کتابها.
♦ کلمه «شنا...» با کلمه قبل به صورت جدا و بدون فاصله درج شود. مثال: روانشناسی، کتابشناسی، اسلامشناسانه، دینشناختی.
♦ پسوندهای گیر، پذیر، ناپذیر، زدا، بخش، گرا و... همه جا جدا و بیفاصله با کلمه قبل درج شوند؛ مانند تحویلناپذیر، غفلتزدا، نشاطبخش، اسلامگرا و نتیجهگیری.
♦ القاب، درصورتی که بهصورت ساکن خوانده شوند بدون فاصله با مابعد درج میشوند، و درصورتی که مکسور ادا شوند با یک فاصله. نمونهها: شیخ طوسی، شیخ مفید، سید رضی. سیدمحمدحسین طباطبایی، شیخعباس قمی، ملاصدرا، میرزاآقاخان، حاجملاهادی، آقاهاشمخان، ... .
♦ «می» و «نمی» همواره جدا و بدون فاصله با مابعد درج میشوند.
♦ فواصل اضافی میان کلمات حذف شوند (دوفاصلهها به یک فاصله تبدیل شود).
♦ نامهای پیش و پس از «بن» در اسامی افراد، فاصله درج نشود. مثلاً: محمدبنیعقوب → محمد بن یعقوب.
♦ نام پس از «ابن» در اسامی افراد بدون فاصله درج شود. مثلاً: ابنسینا.
♦ بی (با فاصله از دو طرف) از مابعد خود بیفاصله درج شود: بینیاز→ بی نیاز.
♦ تشدیدهای غیرضرور حذف شوند.
♦ یای اضافه پس ازهای غیرملفوظ در همه موارد درج شود. مثال: خانه خدا.
نکاتی در باب ویرایش فنی:
♦ قلم متن B Lotus با فونت 14 معمولی و پاورقیها با B Lotus با قلم 10، قلم متن عربی Lotus A با فونت 13 سیاه و متن عربی داخل پاورقیها Lotus A با فونت 10 سیاه انتخاب شود.
♦ قلم عنوانها طبق ترتیب منطقی و از اصلی به فرعی تنظیم شوند.
♦ آیات و روایات با قلم مخصوص عربی و سیاه درج، و گیومه یا پرانتز از دو سوی آنها حذف شود.
♦ قلم پاورقیها یکدست شود.
♦ فونت اعداد پاورقیها متناسب با فونت متنِ پاورقیها انتخاب شود و اعداد آغاز پاورقیها در پایه سطر درج گردد.
♦ کلیشهها بدون فاصله با کلمه پیش از خود درج شود. مانند: رسول خدا(ص) → رسول خدا (ص).
♦ بعد از شماره عنوانها به جای خط تیره، نقطه درج شود.
♦ شماره عنوانهای فرعی و فرعیتر از چپ به راست و از اصلی به فرعی درج شوند؛ مثلاً فصل 2، عنوان اصلی 3، عنوان فرعی 1، به این صورت درج شود: 1ـ3ـ2.
♦ اعداد در متن و پانوشتها از کوچک به بزرگ و از راست به چپ درج شود. برای نمونه: موریس مترلینگ (1832ـ1940 م.)؛ بقره (2)، 32ـ51.
♦ اعدادی که در املای آنها «و» به کار نمیرود، به صورت حرفی نوشته میشوند، وگرنه بهصورت عددی درج میگردند. مانند: صد، نوزده، 22، 389.
♦ فاصله نقطه، ویرگولنقطه، ویرگول، دو نقطه، علامت سؤال و علامت تعجب از ماقبل حذف، و بعد از این علامتها یک فاصله درج شود.
♦ در پایان تمام پاورقیها نقطه درج شود.
♦ در پایان فهرست منابع نقطه درج شود.
♦ فاصله پرانتز باز و گیومه باز و قلاب باز با پس از آنها حذف شود، و فاصله پرانتز بسته، گیومه بسته و قلاب بسته با پیش از آنها حذف گردد.
♦ «ر.ک:» بدون فاصله درج شود (نه به صورت: ر. ک:).
♦ نقطه یا ویرگولنقطه در همه جا بیرون پرانتز یا گیومه بسته قرار گیرد.
♦ بعد از اعداد شمارشی، به جای پرانتز بسته یا خط تیره (از تمام گونههای آن) از نقطه استفاده شود.
♦ نقطه بعد از تمام اعداد بدون فاصله درج شود؛ چه در پاورقی چه در متن.
♦ تمام خطتیرهها کوتاه و در پایه سطر درج شوند.
♦ تورفتگی آغاز تمام عناوین، حذف شود.
♦ تورفتگی آغاز بندها کافی و یکدست باشد.
* توجه: بعد از عنوانها، تورفتگی لازم نیست.
♦ در عنوانهایی که با حرف آغاز میشوند، پس از حروف آغازین به جای نقطه یا خط تیره، پرانتز درج شود.
♦ اشعار، با فرمت شعر درج شوند (در تمام متن).
♦ در متنهای فارسی ویرگولهای انگلیسی، فارسی شوند، و در متون انگلیسی از کاربرد ویرگول فارسی پرهیز شود.
♦ در میان اعداد عناوین چندشمارهای، خط تیره درج شود؛
4ـ3ـ1ـ2 → 2.1.3.4.
4ـ3ـ1ـ2 → 4)3)1)2
♦ به جای",Ibid" نگاشته شود: ,.Ibid
ویرایش یک متن انواع متفاوتی دارد که در زیر به آنها اشاره میکنم:
ویرایش زبانی و املایی: در این نوع ویرایش، متن را از نظر نگارشی و ساختار زبان فارسی بررسی کرده و مشکلات ادبی و املایی موجود در آن را اصلاح میکنیم. در این نوع ویرایش نیازی نیست که از نظر علمی به متن مسلط باشیم. البته باید حواسمان باشد که ممکن است ویرایش یک حرف ربط، فعل و یا هر جز دیگری از یک جمله، معنی علمی آن را نیز عوض کند. ویراستار در صورت عدم تسلط به مفهوم علمی متن فارسی و یا متن اصلی انگلیسی، نباید معنی جملات را عوض کند.
ویرایش علمی: در این نوع ویرایش، متن را از نظر علمی بررسی کرده و در صورت نیاز، آن را اصلاح میکنیم. اگر متن ترجمه شده از انگلیسی باشد، حتما باید با مراجعه به منبع، متن ترجمه را مطابق آن ویرایش کنیم و حق دخل و تصرف در متن اصلی را نداریم.(البته در مواردی، مترجم برای روشن کردن یک مطلب، خود توضیحی را داخل پرانتز به متن اصلی اضافه میکند و ذکر میکند که این نظر مترجم است)
اگر متن فارسی و تالیف نویسنده باشد، باید تسلط نسبتا خوبی به آن مطلب علمی داشته باشیم و در صورت احساس نیاز به ویرایش با نویسنده مطلب هماهنگ کنیم و در صورت دسترسی نداشتن به نویسنده، با منابع معتبر چک کنیم.
ویرایش فنی: به ویرایش ظاهری و نظم و ترتیب دادن به جملات و پاراگرافها میگویند.
در این تاپیک سعی میکنیم درباره نکات مهم ویرایشی بحث کنیم و چگونگی ویرایش یک متن را یاد بگیریم.
پی نوشت: متن و نوع ویرایش یک مطلب رسمی علمی، با مدل نوشتن در فروم فرق میکند. هنگام نوشتن در فروم معمولا با لحن غیر رسمی مینویسیم( خودم را عرض میکنم) و خیلی روی ویرایش دقت نمیکنیم، اما در یک متن علمی، همه چیز متفاوت است.
وظایف یک ویراستار:
1 – تنظیمکننده خبر، 2 - اعمال نکات دستوری (علامتگذاری)، 3 – نظارت بر کلیه اخباری که از همة سرویسها وارد میشود، 4 – تیترزنی شامل تیتر اصلی، روتیتر، زیرتیتر و سوتیتر، 5 – چیدمان مطلب در صفحات و اولویتگذاری آنها، 6 – نقش دروازهبانی شامل گزینش اخبار با توجه به خطمشی روزنامه یا سازمان
ویژگیهای شخصیتی یک ویراستار:
1 – تسلط به سادهنویسی و جذابنویسی، 2 – مسلط به ارکان روزنامهنگاری مانند مصاحبه، مقاله، گزارش، تفسیر و خبر، 3 – داشتن اطلاعات عمومی در همة زمینههای سیاسی، اجتماعی و ...
چارت سازمانی یک ماهنامه ساده
سردبیر - دبیر فرهنگی - دبیر اجتماعی - دبیر سیاسی
وظایف قسمتهای مختلف:
سردبیر صفحات میانی (مقالات – فیچر): مسئول کلیدی مقالات، گزارشها، مصاحبهها و مطالب غیر خبری
سردبیر کل: دروازهبانی آخر نشریه – فرمانده و مدیر تحریریه، خط مشی را صاحب امتیاز اعمال میکند.
سردبیر اجرایی یا معاون اجرایی: معاون اول سردبیر – عهدهدار امور اجرایی، هدایت بخشهای خبری، چیدمان تیترها، نظارت مستقیم به کل صفحات نشریه،
شورای سردبیری: برخی از نشریات، روزنامهها یا سازمانها تشکیلاتی را در تحریریه خود تحت عنوان «شورای سردبیری» در نظر میگیرند. در برخی از تشکیلات ممکن است شامل کلیه سردبیران سرویسها باشند و در برخی دیگر ممکن است متشکل از دبیران باشد.
آرشیو متن: مطالب نشریه را بایگانی میکند به انضمام مطالب نشریات رقیب
آرشیو عکس: زیر نظر مدیر هنریست و عکسها و فایلها را بایگانی میکند.
مدیر هنری: عملیات مربوط به عکس، گرافیک و صفحهآرایی
مونیتورینگ: اخبار مربوط به ماهوارهها و اینترنت را گرفته و ترجمه میکند.
میز ویراستاری:
این میز معمولاً در داخل تحریریه قرار میگیرد و نقش پالایش اخبار و مقالات را قبل از رسیدن آن به دست شورای سردبیری یا معاونان سردبیر ایفا میکند. در برخی از تحریریهها نیز ویراستاران در درون تشکیلات سردبیر مستقر و به عنوان دستیار سردبیر اجرایی و سردبیر صفحات میانی انجام وظیفه میکند. در برخی از تشکیلات نیز معاونان سردبیر در هر یک از حوزههای یاد شده کار ویراستاری نهایی را انجام میدهند.
وظایف اصلی تحریری و ویراستاری سردبیر:
1 – ویرایش مطالب، 2 – گزینش خبر
نکات اساسی در ویرایش یک خبر:
اولین نکته: اگر خبری از تلکس دریافت شده باشد مطالب زاید و ابتدا و انتهای مطالب را حذف کنیم. اصولاً خبرگزاریها در ابتدا و انتهای خبرهایشان کدگذاریهایی دارند که تاریخ، سابقه، ساعت ارسال و احیاناً بخشهای ارسالکننده داخلی را مشخص میکند که این مطالب زاید بوده و باید حذف شود.
مبدأ و منبع خبر را حتماً باید در ابتدای خبر قبل از لید زده شود. برای مثال: (تهران – خبرگزاری فرانسه:) و یا بلافاصله بعد از لید تکرار شود.
3 – در صورتی که خبری اختصاصاً توسط یک گروه تهیه شود نام آن گروه در ابتدای لید آورده میشود. مانند گروه سیاسی – یا گروه بینالملل –
برخی از روزنامهها بصورت غیرحرفهای عمل میکنند بطور مثال گروه بینالملل کلیه اخبار ترجمهشده خود را از منابع خارجی با ذکر گروه بینالملل به چاپ میرسانند یا گروه سیاسی نیز به همین شکل عمل میکند. از آنجا که صفحات روزنامه بین گروهها تقسیم شده و هر صفحه مشخصاً به گروهی از تحریریه تعلق دارد، تکرار منبع داخلی روی همة خبرها ضرورتی ندارد.
4 – نکته دیگری که در این ارتباط لازم است مورد توجه قرار گیرد بکارگیری نشانهها و علامتها در ارائه مبدأ و منبع خبر است که اغلب نشریات در بکارگیری آن حتی در درون نشریة خود به یک جمعبندی اصولی نرسیدهاند.
تهران – نام خبرگزاری یا روزنامه (ایرنا):
گروه بینالملل –
کابل – خبرگزاری فرانسه:
پس از ذکر منبع در مورد ایرنا یا خبرگزاری فرانسه و موارد مشابه باید از نشانة : استفاده کرد چرا اینها مراکزی هستند که خبر را اعلام کردهاند. اما در مورد گروهها حتماً باید از خط تیره استفاده نماییم چرا که این گروهها سرویسدهنده به خبر هستند. حتی در صورتی که اخبار تولید خودشان را هم منتشر کنند بعنوان مثال هرگز نمینویسیم که (گروه سیاسی ایرنا اعلام کرد). در همین رابطه متن پیام نیز باید با کدگزاری و نشانهگزاریهای استاندارد اصلاح شود.
علامتهای تصحیح:
حرف غلط: با علامت مشخص میکنید. صرسام = سرسام
جابجایی کلمه : از علامت میشود. در بعضی از مواقع میتوان از علامت نیز استفاده نمود. مثال: وزیران خارجه امور .
افزودن علائم نقطهگذاری: از این علامتها استفاده میکنیم.
مثال وزیران کشور بهداری راه و ترابری.
افزودن کلمه یا جمله: از علامت استفاده میکنیم.
نقطه پایان جمله : مثال: گفتوگوهای صلح در کابل صورت گرفت. اگر جمله ادامه داشته باشد از علامت استفاده میکنیم.
آغاز کردن از سر خط: برای جدا کردن دو پاراگراف از همدیگر از علامت استفاده میشود.
برای جدا کردن از علامت / استفاده میشود. مثلاً میتوان. در جدا کردن کلماتی که نزدیک به هم نوشته باشند نیز میتوان از این علامت استفاده کرد مانند: دراختیار
علامت اتصال: ممکن است یک کلمه بینشان فاصله افتاده یا دو کلمه بینشان خیلی فاصله افتاده باشد. مثال: روزنامه نگاری.
علامت پایان خبر: وقتی خبر را مینویسیم و تمام میشود علامت خبر # را میگذاریم.
اتصال ادامه مطلب: برای اتصال از علامت استفاده میشود.
سیاه کردن: وقتی میخواهیم بگوییم کلمات یا لیدی مهم است از علامت
روبرو استفاده میشود. بعضی از روزنامهها علامت قرمز را نیز میگذارند.
علامت حذف کردن: به دو شکل یا نشان داده میشود.
مثال: این روزنامه . به ( نقل از « منابع موثق .....
زمانی که تعداد حروف و کلمات پشت سر هم اضافه و زاید باشد.
مثال: این در حالی است که این در حالی است که نیروی انتظامی. کافی است یک خط تیره روی آن بکشید و برای آنکه حروفچین ادامه مطلب را گم نکند آن را با خط و فلش راهنمایی کنید.
اگر مطلبی را حذف کردید و پشیمان شدید: بهتر است با استفاده از علامت ابرو به شکل زیر عمل
کنید. مثال: میتوان از طریق گلکاری و کمربند سبز از گسترش شهر جلوگیری کرد.
حتماً شروع نخستین جمله خبر که همان لید است از اهمیت فراوانی برخوردار است و باید حتماً چیکدة مهمترین بخش خبر باشد.
با حذف کلمات زاید و افزودن کلمات لازم جملات را تعدیل کنید.
جملات و پاراگرافهای اضافی را از خبر حذف کنید.
غلطهای املایی و انشایی را اصلاح کنید زیرا چاپ غلطهای املایی و انشایی علاوه بر ترویج غلطنویسی در جامعه اعتبار نشریه را از بین میبرد.
تیتــر زنــی
نکاتی که در ویرایش تیتر یک ویراستار باید به آن توجه کند.
1 – تیتر باید جامع و مانع باشد
تیتر مطلب باید با موضوع پیام مرتبط و جامع باشد. بطور مثال: اگر قرار است فردا آزمون دانشگاه آزاد اسلامی برگزار شود نمیتوانیم دانشگاه آزاد را از تیتر حذف کنیم؛ چرا که این دانشگاه رقیب دولتی دارد و ممکن است در صورت حذف آن، خواننده تیتر گمراه شود.
به مثالی دیگر توجه کنید:
«نیوزویک: مطبوعات آمریکا اعتبار خود را از دست دادهاند.»
با مطالعه این تیتر ویراستار باید متوجه شود که این جمله اظهار نظر شخصی یک خبرنگار است. بنابراین نمیتوان آن را بصورت مستقیم به کل مجله نیوزویک تعمیم دهیم. بنابراین این جمله جمله مناسبی برای تیتر نخواهد بود.
2 – تیتر نباید مبهم باشد
ابهام در تیتر بطوری که مخاطب را از اصل موضوع دور سازد و یا حاوی پیام مورد نظر نباشد و یا به سهولت ایجاد ارتباط با مخاطب خلل وارد کند جایز نیست. به مثال زیر توجه کنید:
یلتسین: گورباچف اکنون مرد دیگری است
اکنون مرد دیگری است یعنی چه؟ آیا مرد سازشکاری است؟ آیا مرد خوبی است؟ خرابکار است؟ محافظهکار است و یا مفهومهای اینچنینی ممکن است در ذهن تداعی شود. اگر چه عدهای معتقد هستند که این نوع ابهام در تیتر ممکن است جذابیت بیشتری را برای مخاطب ایجاد کند و گاهاً جزو اعمال حرفهای تیترزنی محسوب شود، اما روزنامهنگار حرفهای و کسانی که در این بخش دارای ذوق لازم هستند حد و مرزهای این دو مقوله را به خوبی میشناسند و رعایت میکنند.
3 – تیتر نباید شعار باشد.
افراد مبتدی عموماً تیتر را با شعار اشتباه میگیرند و مهمترین موضوعات را با ناشیانهترین شکل بکار میگیرند.
در پی تحولات مهم در بخش نفت و گاز کشور پالایشگاه ولیعصر آمادة بهرهبرداری شد
کنگان؛ عظیمترین پالایشگاه خاورمیانه
این تیتر شعار است. اگر چه نویسنده سعی کرده است با روتیتر آن را تکمیل کند اما بزرگی تیتر که در همان لحظه اول به چشم میآید شعاری بودن آن را به نمایش میگذارد و نمیتواند بخوبی پاسخگو و اطلاعرسان چنین رویداد مهمی باشد.
در چنین مواقعی اهمیت موضوع بیش از آن است که به بهانة کوتاه کردن و درشتنمایی و یا زیباسازی محتوای چنین تیتری را مورد تهدید قرار دهد. بجای تیتر فوق میتوان از این تیتر استفاده نمود.
«عظیمترین پالایشگاه گاز خاورمیانه در کنگان به بهرهبرداری رسید.»
اگر چه این تیتر دارای کلمات بیشتری است اما روشن و بیانکنندة اصل واقعه و رویداد است و تأثیرگذاری آن بر روی مخاطب به مراتب بیشتر است.
4 – تیتر باید مفهوم باشد.
تیتر باید به سادگی تمام نوشته شود بطوری که براحتی قابل درک باشد. به تیتر زیر توجه کنید:
توسط دیوان عدالت اداری
رأی لغو امتیاز نشریه پیام دانشجو باطل شد
بالاخره چه شد؟ احتمالاً شما هم با یکبار خواندن آن متوجه موضوع آن نشدید و یا حداقل مفهوم اصلی به سرعت در ذهنتان تداعی نشد. این تیتر فوق را میتوان به سادگی تیتر زیر نوشت:
دیوان عدالت اداری اعلام کرد
نشریه پیام دانشجو میتواند منتشر شود
5 – با فعل یا بدون فعل
در مورد این موضوع که آیا باید دارای فعل باشد یا نباشد توصیه این است که شما تأثیرگذاری تیتر و ضرباهنگ تیتر را مد نظر قرار دهید. از آنجا که برخی تیترها بدون فعل جنبه شعاری پیدا میکنند و نمیتوانند بخوبی پیام مورد نظر را منتقل کنند برخی از استادان علوم ارتباطات آن را کاملاً نفی میکنند و تأکید دارند که تیترها حتماً دارای فعل باشند.
اگرچه این مورد را نمیتوان نادیده گرفت اما باید گفت گاهی تأثیرگذاری کلمات در یک تیتر بدون فعل بیشتر از مشابه آن با فعل است. بنابراین با رعایت کلیه اصول باید قبل از توجه به فعل جمله اثربخشی و در نهایت انتقال هر چه بهتر مفهوم پیام با توجه محتوای آن مورد نظر باشد. به 2 نمونة زیر توجه کنید:
تیتر اول: «تجاوز زمینی، هوایی و دریایی اسرائیل به لبنان»
تیتر دوم: «اسرائیل لبنان را از زمین، هوا و دریا مورد حمله قرار داد.»
اگر دقت کنید تیتر دوم که دارای فعل است و تعداد کلمات آن بیشتر است ضرباهنگ و تأثیرگذاری بیشتری را نسبت به تیتر اول به نمایش میگذارد. به دو نمونة دیگر توجه کنید:
تیتر اول: «نیروی انتظامی به محتکران و سارقان مسلح هشدار داد»
تیتر دوم: «هشدار نیروی انتظامی به محتکران و سارقان مسلح»
اینبار برعکس نمونة اول تیتر بدون فعل زهر بیشتری دارد و تأثیرگذاری آن به مراتب بیشتر از تیتر اول است.
6 – رعایت ایجاز در تیتر
تیتر پیام با در نظر گرفتن محتوا هر قدر کوتاهتر نوشته شود، بهتر است. تیترهای طولانی علاوه بر آنکه زیبایی بصری صفحات نشریه را تحت تأثیر قرار میدهند، به برداشت مخاطب از پیام و ماندگاری تیتر در ذهن خوانندگان نشریه نیز لطمه میزند. به عبارتی دیگر تیتر در نگاه اول باید مانند عکس در نظر خواننده ایجاد تصویر کند. به تیتر کیلومتری زیر توجه کنید:
«رییس جمهوری اعمال فشار آمریکا را بر کشورهای مختلف برای عدم همکاری با ایران در زمینه استفاده
از تکنولوژی هستهای در مقاصد غیر نظامی محکوم کرد»
تیتری پر از دستانداز و طولانی، نفسگیر و خستهکننده است و یا به عبارتی سادهتر وقتی خواننده به انتهای تیتر میرسد ابتدای آن را فراموش میکند. این تیتر میتوانست با آوردن یک رو تیتر موزونتر به نظر آید. مانند:
در پی اعمال فشار واشنگتن به کشورهای مختلف برای همکاری نکردن با تهران
رییس جمهوری مخالفت آمریکا با ایران را برای دستیابی به تکنولوژی هستهای غیرنظامی محکوم کرد
ویرایش تیتر هنگام صفحهآرایی
1 – تناسب اندازه تیتر و حجم مطلب: گاهی اوقات صفحهآرا برای پر کردن صفحه مجبور میشود تیتر مطلبی را درشت کند. باید مراقب بود که اندازة تیترها بویژه در اخبار کوتاه به حدی درشت نشود که تناسب خود را نسبت به حجم مطلب از دست بدهد. به عنوان مثال ممکن است خبر دارای حجم کمی باشد اما فونت تیتر آنقدر درشت زده شده باشد که اندازه تیتر با حجم مطلب برابر شود. در چنین شرایطی بهتر است اندازه تیتر را کوچک کنیم.
2 – شکستن تیتر بیش از حد جایز نیست: برخی از مواقع کلمات تیتر در سطرهای متعدد زیر هم قرار
میگیرد و تناسب موزون خود را از دست میدهد و ضمناً مطالعه آن نیز مشکل میشود. در چنین صورتی یا باید تیتر را با استفاده از رو تیتر کوتاه کنید. یا اینکه در صفحهآرایی آرایش مطلب را از یک ستونی به دو ستونی یا بیشتر تغییر دهیم.
3 – مراقبت از مفاهیم در تیترهای چندسطری: اغلب تیترهایی که در نشریات مورد استفاده قرار میگیرد از نظر شکلی چند سطری است. ویراستاران و سردبیران هنگام کنترل نهایی باید به نارساییهایی که در برخی از مواقع از چند سطری شدن تیتر پیش میآید جلوگیری کند. مثال
در برخی از مواقع نیز مراقبت نکردن از مفاهیم در تیترهای چند سطری بار معنایی آن را تغییر میدهد. مانند:
که بهتر است کلمه حسابی در سطر بالا مورد استفاده
قرار گیرد، زیرا در غیر این صورت ممکن است از تیتر
قبل این برداشت صورت بگیرد که پیکر دکتر حسابی درست و حسابی برگزار شد.
4 – مراقبت از تفکیک اصولی واژهها (اسامی خاص داخل گیومه): در برخی از موارد به علت نوع حروفی که برای تیتر انتخاب میشود ثقیل بودن واژهها یا بیگانه بودن آن برای مخاطب و یا تداخل حروف از نظر حروفچینی خواندن تیتر را مشکل میکند. مانند «بیش از 100 قاضی و دادیار پرواز کار برکنار شدند» با مطالعه دقیقتر متوجه میشویم که بیش از 100 قاضی و دادیار «پرو» از کار برکنار شدند.
در این مواقع به جهت بیگانگی واژهها و انتخاب حروف، مطالعه آن کمی دشوار است. در چنین مواقعی باید اسامی خاص را داخل گیومه قرار داد و یا با رعایت فاصله بین کلمات آنها را از یکدیگر تفکیک کرد.
5 – ویرگول را از پایان سطر حذف کنید
پیــکر پروفسور
حسابی تشییع شــد
برخی مواقع تیترها به دلایلی که ذکر آن رفت از یک سطر به دو سطر یا بیشتر تقسیم میشود. باید مراقب بود که هنگام شکستن سطرها، اگر ویرگول در پایان سطر قرار گرفت حذف شود، چرا که مکثی که برای خواننده پس از پایان سطر تا شروع سطر بعدی پیش میآید اثربخشی ویرگول را خواهد داشت. مثال:
نادرست: تظاهرکنندگان معترض، مجلس بلغارستان را به آتش کشیدند
درست: تظاهرکنندگان معترض
مجلس بلغارستان را به آتش کشیدند
عوامل موثر در شیوههای تیترنویسی
1 – خط مشی رسانه:
خط مشی رسانه را اصولاً صاحبان نشریه و مدیران مسئول یا سردبیران تعیین میکنند. برخی از نشریات سعی میکنند در چهارچوبهای رسمیتر با لغزندگی کمتر حرکت کنند و از تیترهای غلوآمیز یا جنجالی پرهیز کنند، مگر آنکه جنجال فینفسه در درون خبر باشد. اگر چه برای تعیین خطمشی نشریات در این رابطه باید یک دوره آن را مورد بررسی قرار داد، اما مقایسه تیتر دو روزنامه درباره یک واقعه میتواند تا حدودی در روشن شدن این موضوع کمک کند.
به این خبر توجه کنید: «جایزه بهترین بازیگر نقش اول زن در بیست و سومین جشنواره بینالمللی قاهره با عنوان شاهزاده باکت آتون بر پگاه آهنگرانی بخاطر بازی در فیلم دختری با کفشهای کتانی داده شد.»
حال به تیترهایی که دربارة این خبر در روزنامههای مختلف زده شده است دقت کنید:
جایزه بهترین بازیگر نقش اول زن جشنواره قاهره به سینمای ایران
پگاه آهنگرانی جایزه بهترین بازیگر نقش اول جشنواره قاهره را ربود.
مصریها الهه باستانی خود را به دختری با کفشهای کتانی دادند.
2 – نوع و جنس نشریه:
نشریات اصولاً در طبقهبندیهای متعارف از نظر طیف مخاطبان دارای روحیات متفاوتی هستند. مثلاً نشریات اقتصادی و یا سیاسی به جهت نوع مخاطبان و انتظارات آنان با نشریه عامهپسند مانند نشریات ورزشی، حوادث و اجتماعی متفاوت هستند و طبعاً هر قدر روزنامهها به سمت عامهپسندی بیشتر حرکت کنند تیترهای استنباطی و جنجالی همراه با ایهام در آنان بیشتر است. به مثال زیر توجه کنید:
ممکن است تیتر ورزشی اظهارات مدیر عامل باشگاه استقلال تهران در صفحه ورزشی یک روزنامه سیاسی – اجتماعی به شکل زیر بروز کند:
روتیتر: مدیرعامل باشگاه استقلال
تیتر اصلی: تیم ملی حقوق استقلالیها را ضایع کرد.
به تیتر همین خبر در یک روزنامه ورزشی توجه کنید. این روزنامه برای جذابیت بیشتر و ایجاد کشش در خواننده همین اظهارنظر را به صورت استنباطی با سمت و سوی جنجالی آن مورد استفاده قرار میدهد.
تیتر: «استقلال یقه تیم ملی را گرفت.»
۳ – نوع پیام
در این مورد باید توجه کنیم که آیا پیامی که مقابل روی ما قرار دارد خبر است، گزارش است، مقاله، تحلیل و یا تفسیر است. هر کدام از این گزینهها ماهیت و طبیعت خاص خود را دارد. بطور مثال برای مقالات تحلیلها و تفاسیر ترجیحاً تیترهای دوکلمهای و حتی یک کلمهای توصیه میشود در حالی که در مورد اخبار انتخاب اینگونه تیترها به جز در موارد استثنا پذیرفته و جایز نیست و نمیتواند گویای همة پیام باشد و باید به این نکته نیز توجه کرد که هر قدر تعداد کلمات تیتر بیشتر شود کاربردهای استثنایی آن محدود میشود. بطور مثال تیترهای دو کلمهای اگر چه در مقالات و تفاسیر کاربرد بیشتری دارد اما در خبر نیز به تناسب مورد استفاده قرار میگیرد و چنانچه اصولی استفاده شود تولید تیترهای ماندگار میکند. مانند تیترهای فراموش نشدنی «شاه رفت؛ امام آمد».
4 – جنس پیام
فارغ از اینکه پیام مورد نظر خبر، گزارش، مصاحبه یا مقاله است جنس پیام نیز مورد توجه قرار دارد. آیا در مقابل ما یک موضوع سیاسی، اقتصادی، علمی، فرهنگی، هنری و یا حادثة شهری قرار دارد؟ هر کدام از این مقولهها همانطور که در نثر خود دارای ویژگیهای خاص خود هستند در تیتر نیز دارای انعطافپذیریهای مرتبط به خود هستند.
تیتر مربوط به خبر «ارتش اسرائیل به جنوب لبنان حمله کرد» به عنوان یک خبر خارجی و سیاسی ممکن است جای زیادی برای تغییرات نداشته باشد در حالی که تصادف دو اتوبوس در جادة هراز که منجر به کشتهشدن تعدادی مسافر شده است چنین نیست. جنبة احساسی خبر دوم فضای مساعدتری برای کارکردن روی تیتر ایجاد میکند. به مثالهای زیر به نقل از چند روزنامة صبح توجه کنید:
n روتیتر: «با مرگ فردین بازیگر سینمای دهة چهل و پنجاه»
n تیتر: «قلب سلطان قلبها ایستاد»
n روتیتر: «با بستهشدن دو هفتهای روزنامة زن»
n تیتر: «زن 14 روز خانهنشین شد»
n روتیتر: «با مرگ حاتمی کارگردان معروف سینما»
n تیتر: «حاتمی داستان مرگ را کلید زد»
با توجه به مثالهای فوق متوجه میشویم که این انعطافپذیری در مسایل هنری و اجتماعی در مقایسه با بخشهای سیاست و اقتصاد کاملاًً محسوس است.
n تلفیق خبر:
تیتر: چچن برای مذاکره با روسیه اعلام آمادگی کرد.
لندن – بی.بی.سی: ......
..
..
میان تیتر: اعلام جنگ با روسیه
خبر دوم: گروزنی (چچن) – ایتارتاس: ...
..
..
میان تیتر: آزادی اسرای روسی
خبر سوم: گروزنی(چچن) – خبرگزاری فرانسه: .......
..
..
باید توجه داشت که تیتر و لید از مهمترین خبر زده میشود.
کار ویراستاران در خصوص ویرایش عکس
1 – انتخاب عکسهای مناسب از درون کنتاکت (دریچه دوربین)، اطلاع داشتن از کم و کیف رویداد و خبر و همچنین اطلاع از موضوع و تیتر خبر به ویراستار کمک میکند تا عکسی متناسب با پیام انتخاب کند. شاید انتخاب عکسهای صحیح از میان عکسهای کوچک ظاهراً کار سادهای به نظر برسد، اما فقط مدیران هنری و ویراستاران که دارای تجربه کافی در این زمینه هستند میتوانند بهترین گزینه را انتخاب کنند.
2 – گزینش عکس و یا عکسهای نهایی: در این بخش سردبیران نیز وارد میدان میشوند و عکس یا عکسهایی را از میان دهها فریم مختلف توسط دبیر عکس و یا مدیر هنری انتخاب شده و در قطع بزرگتر به چاپ رسیده است. با مشورت و یا دخالت مستقیم سردبیر گزینش نهایی میشود. ادیتور یا ویرایشگر در این مرحله عکسهای بزرگشده را مورد بازبینی قرار میدهد و برای دستور چاپ در صفحه از میان دهها عکس تنها یک یا چند عدد انگشتشمار را انتخاب میکند.
3 – بزرگ کردن عکس: عکس بزرگ به جهت آنکه فضای بیشتری از صفحات نشریه را اشغال میکند و نمایش واضحتری از چهره، صحنه و یا رویداد خبری ارائه میدهد بدون شک مخاطبین بیشتری را متوجه خود میسازد. اما هر عکسی را نمیتوان بزرگتر کرد. زیرا عکس مورد نظر باید از کیفیت لازم برخوردار باشد تا هنگام بزرگ کردن از وضوح آن کاسته نشود.
عوامل مؤثر در بزرگ کردن عکس
1 – کیفیت نگاتیو،
2 – فضای چاپ: در مواقعی نیز عکس ما تمام ویژگیهای لازم را بزرگکردن دارد، اما حجم صفحه و جایی که برای خبر و عکس در نظر گرفته شده است مانع بزرگکردن آن میشود.
3 – سیاست نشریه: برخی مواقع عکس همة ویژگیهای لازم را برای بزرگ کردن داراست؛ اما بدلیل مسایلی از بزرگ کردن این عکسها خودداری میشود. مهمترین عامل در این مورد عدم ایجاد انزجار در خوانندگان است.
4 – کادربندی عکس: اگر سوژه ثابت باشد عکاس به هنگام عکسبرداری فرصت لازم را برای کادربندی عکس از طریق ویزور دارد. اما اگر سوژه متحرک باشد به عنوان مثال عکسبرداری از تظاهرات یا صحنههای ورزشی یا صحنههای شلوغ عکاس فرصت لازم را برای کادربندی نخواهد داشت، زیرا در اینجا مهمترین هدف او شکار لحظههاست یا کادربندی. در چنین حالتی عکس نیاز به کادربندی کردن دارد که ادیتورها یا ویرایشگران با حذف زواید عکس و بزرگ نمایی سوژه این عمل را انجام میدهند.
5 – بزرگنمایی سوژه: بزرگنمایی سوژه نباید با بزرگنمایی عکس اشتباه گرفته شود. بزرگنمایی عکس در حقیقت ادامه هنر کادربندی کردن است و منظور برجستهسازی بخشی از عکس است که ادیتور قصد دارد برای جلب توجه بیشتر مخاطب آن را برجسته کند.
6 – برش اصولی عکس: هنگام برش زدن عکس باید توجه داشت که به ساختار عکس لطمه وارد نشود. برش عکس از مفاصلی چون زانوها، آرنج و مچ دست، کمر و یا قطع عکس از ناحیه گردن بدون آنکه شانهها دیده شود از جمله برشهای ناشیانه به حساب میآیند.
7 – زاویه حرکت عکس: زاویه نگاه و حرکت عکس نباید مسدود شود. در عکسی که از نیمرخ چهرة اشخاص گرفته میشود حذف از پشت سر وی میتواند بطور کامل و حتی بخشی از سر را نیز شامل شود. اما حتماً باید مقداری از فضای عکس در جلوی چهره برای آنکه زاویة نگاه عکس مسدود نشود باقی بماند. حرکت رو به جلوی دو بازیکن فوتبال در زمین و یا تصویر یک سیاستمدار در حال حرکت نباید کور شود.
8 – تناسب حالت عکس و موضوع: انتخاب نهایی ما باید با توجه به موضوع و تیتر و به عبارت دیگر با روح کلی مطلب سازگاری داشته باشد. به عنوان مثال اگر جو کلی و تیتر موضوع دربارة واکنش به تصمیمات خصمانه اتحادیه اروپا علیه ایران است، انتخاب عکس از وزیری که خندان مشاهده میشود برای چنین مطلبی قطعاً اصولی نخواهد بود.
9 – جهت حرکت عکس در صفحه: رسم بر این است که زاویه نگاه و حرکت عکس در درون صفحه و به سمت داخل باشد. وقتی عکسی را در منتهیالیه سمت چپ یا راست صفحه کار میکنیم، اعم از اینکه عکس ما یک چهره است یا رژه نظامیان و یا تظاهرات مردمی و یا حرکت خودروها در سطح خیابان و امثال آن باید جهت حرکت عکس به درون صفحه باشد. این یک اصل پذیرفته شده است. اما در شرایطی خاص میتوان سنتشکنی کرد. مثلاً میتوان عکسی که از یک قهر یک سیاستمدار یا اخراج یک مربی تیم و یا مثلاً خروج نظامیان از یک کشور میتوان در این شرایط سنتشکنی کرد و نگاه مخاطب را به خارج از صفحه هدایت نمود.
اسکیلوگراف:
وسیلهای برای جدا کردن سوژه مورد نظر از عکس و بزرگنمایی کردن آن به صورت گونیا شکل.
انواع شرح عکس نویسی:
1 – شرح عکس تیترگونه یا کوتاه: در مواقعی استفاده میشود که عکس بصورت خبری یا تزیینی همراه با مطلب یا بطور مستقل ارائه و توسط ویراستار با چند کلمه برجسته میشود. این قضیه به شرایط عکس بستگی دارد. برای مثال عکس جلسه اعضای هیأت دولت میتواند با دو کلمه «تصمیمات مهم» برجسته شود.
2 – شرح عکس لیدگونه: کاربرد بیشتر در مطبوعات داشته و برای همة عکسها مورد استفاده قرار گیرد. علت انتساب لید به آن شرح کامل عکس و تأکید بر بیان چکیدة مهمترین نکته است که تصویر ما آن را تقویت میکند.
3 – شرح عکس تلفیقی: تلفیقی از لید و تیتر است و شامل دو نوع شرح عکس بالاست.
4 – شرح عکس مفصل: شامل خبری کوتاه است که دربارة عکس نوشته میشود و در مواردی که عکس تزیینی دارد شامل متن انشا یا داستانی کوتاه است.
عکس و شرح ارزش نهایی کار هستند. هر یک باید به تنهایی قابلیت لازم را دارا باشد. یعنی هر کدام باید به تنهایی جذابیت داشته باشد.
5 - عکسهای بدون شرح: در درون خود حاوی پیامی هستند و در اصطلاح به آن بدون شرح گفته میشود. این اصطلاح تلنگری بر مخاطب است برای توجه بیشتر و جلب نظر مخاطب بکار گرفته میشود.
چند نکته:
1 - ترتیب بکارگیری اسامی: افراد در عکس باید از راست به چپ و یا برعکس باشد. و در شرح عکس باید قید شود.
اصول صفحهآرایی:
یک ویراستار باید بداند زیبایی و جذابیتهای بصری براساس چه اصولی است.
با کاربرد عکس آشنا باشد. اصول قرینهسازی را بداند. با کاربرد عکس سیاه و سفید و مفاهیمی که از آن القا میشود آشنا باشد. بداند سفیدی در صفحهآرایی چه کاربردی دارد و نتیجة استفاده از آن چیست.
باید بداند در یک صفحه چینش افقی توجه مخاطب را جلب میکند یا ترکیب عمودی.
عوامل زیباسازی بعنوان وظیفه ویراستار:
1 - عکس بزرگ: از عکسهای بزرگ برای ایجاد فضای بهتر در صفحهآرایی استفاده میشود. باید دقت کرد که عکس کیفیت لازم را برای بزرگ کردن دارا باشد. استفاده از عکسهای کوچک و زیاد باعث از بین رفتن زیبایی صفحه و خستگی مخاطب است.
2 – تناسب تعداد و اندازه عکسها: وقتی عکسی را قرار است با مطلبی در صفحه بزنیم باید تناسب میان تعداد و اندازه عکسها را بدانیم تا صفحه ما موزونتر باشد.
3 – ایجاد سفیدی در صفحه: باعث میشود تا مطالب میان سفیدی کاغذ نوعی کنتراست و تضاد ایجاد کند و مطالب مورد نظر برجسته مخاطب را جلب کند.
4 – استفاده اصولی از رنگها: بکارگیری رنگهای تند در روزنامههای رنگی و استفاده زیاد از نگاتیو و ترام در روزنامههای سیاه و سفید صفحه را سنگین میکند. صفحه باید ازهارمونی برخوردار باشد. استفاده از تیتر رنگی و متنوع در حالی که از عکس رنگی استفاده شده باشد زیبایی صفحه را تهدید میکند.
5 – توجه به اگهیهای صفحه: بعضی مواقع آگهیدهنده یک آگهی شلوغ و رنگ متنوع و پس زمینه رنگی ارائه میدهد. پس در صفحهآرایی که نیم یا بیشتر از نیم آن آگهی است، بهتر است از مطلب و عکس استفاده نشود. اگر هم استفاده از عکس الزامی است، عکس فاصلة خود را با آگهی باید رعایت کند و به اندازه کوچک استفاده شود.
وظایف یک ویراستار:
1 – تنظیمکننده خبر، 2 - اعمال نکات دستوری (علامتگذاری)، 3 – نظارت بر کلیه اخباری که از همة سرویسها وارد میشود، 4 – تیترزنی شامل تیتر اصلی، روتیتر، زیرتیتر و سوتیتر، 5 – چیدمان مطلب در صفحات و اولویتگذاری آنها، 6 – نقش دروازهبانی شامل گزینش اخبار با توجه به خطمشی روزنامه یا سازمان
ویژگیهای شخصیتی یک ویراستار:
1 – تسلط به سادهنویسی و جذابنویسی، 2 – مسلط به ارکان روزنامهنگاری مانند مصاحبه، مقاله، گزارش، تفسیر و خبر، 3 – داشتن اطلاعات عمومی در همة زمینههای سیاسی، اجتماعی و ...
وظایف اصلی تحریری و ویراستاری سردبیر:
1 – ویرایش مطالب، 2 – گزینش خبر
نکات اساسی در ویرایش یک خبر چیست؟
1 - اگر خبری از تلکس دریافت شده باشد مطالب زاید و ابتدا و انتهای مطالب را حذف کنیم. اصولاً خبرگزاریها در ابتدا و انتهای خبرهایشان کدگذاریهایی دارند که تاریخ، سابقه، ساعت ارسال و احیاناً بخشهای ارسالکننده داخلی را مشخص میکند که این مطالب زاید بوده و باید حذف شود.
مبدأ و منبع خبر را حتماً باید در ابتدای خبر قبل از لید زده شود. برای مثال: (تهران – خبرگزاری فرانسه:) و یا بلافاصله بعد از لید تکرار شود.
2 – منبع خبر باید حتماً یا در ابتدای خبر قبل از لید و یا بلافاصله بعد از لید تکرار شود.
3 – در صورتی که خبری اختصاصاً توسط یک گروه تهیه شود نام آن گروه در ابتدای لید آورده میشود. مانند گروه سیاسی – یا گروه بینالملل –
4 – بکارگیری نشانهها و علامتها در ارائه مبدأ و منبع خبر است. مانند:
تهران – نام خبرگزاری یا روزنامه (ایرنا):
گروه بینالملل –
نکاتی که ویراستار در ویرایش تیتــر باید رعایت کند را نام ببرید؟
1 – تیتر باید جامع و مانع باشد، 2 – تیتر نباید مبهم باشد، 3 – تیتر نباید شعار باشد، 4 – تیتر باید مفهوم باشد، 5 – تیتر با فعل یا بدون فعل باشد، 6 – رعایت ایجاز (کوتاهی) در تیتر
ویراستار چه نکاتی را در ویرایش تیتر هنگام صفحهآرایی باید رعایت کند؟
1 – تناسب اندازه تیتر و حجم مطلب، 2 – شکستن تیتر بیش از حد جایز نیست، 3 – مراقبت از مفاهیم در تیترهای چندسطری، 4 – مراقبت از تفکیک اصولی واژهها (اسامی خاص داخل گیومه)، 5 – ویرگول را از پایان سطر حذف کنید.
عوامل موثر در شیوههای تیترنویسی را نام ببرید؟
1 – خط مشی رسانه (که اصولاً توسط صاحبان نشریه و مدیران مسئول یا سردبیران انتخاب میشود و سعی میکنند از تیترهای غلوآمیز و جنجالی پرهیز کنند)، 2 – نوع و جنس نشریه، 3 – نوع پیام، 4 – جنس پیام
کار ویراستاران در خصوص ویرایش عکس چیست؟
1 – انتخاب عکسهای مناسب از درون کنتاکت (دریچه دوربین)، اطلاع داشتن از کم و کیف رویداد و خبر و همچنین اطلاع از موضوع و تیتر خبر به ویراستار کمک میکند تا عکسی متناسب با پیام انتخاب کند. شاید انتخاب عکسهای صحیح از میان عکسهای کوچک ظاهراً کار سادهای به نظر برسد، اما فقط مدیران هنری و ویراستاران که دارای تجربه کافی در این زمینه هستند میتوانند بهترین گزینه را انتخاب کنند.
2 – گزینش عکس و یا عکسهای نهایی: در این بخش سردبیران نیز وارد میدان میشوند و عکس یا عکسهایی را از میان دهها فریم مختلف توسط دبیر عکس و یا مدیر هنری انتخاب شده و در قطع بزرگتر به چاپ رسیده است. با مشورت و یا دخالت مستقیم سردبیر گزینش نهایی میشود. ادیتور یا ویرایشگر در این مرحله عکسهای بزرگشده را مورد بازبینی قرار میدهد و برای دستور چاپ در صفحه از میان دهها عکس تنها یک یا چند عدد انگشتشمار را انتخاب میکند.
3 – بزرگ کردن عکس: عکس بزرگ به جهت آنکه فضای بیشتری از صفحات نشریه را اشغال میکند و نمایش واضحتری از چهره، صحنه و یا رویداد خبری ارائه میدهد بدون شک مخاطبین بیشتری را متوجه خود میسازد. اما هر عکسی را نمیتوان بزرگتر کرد. زیرا عکس مورد نظر باید از کیفیت لازم برخوردار باشد تا هنگام بزرگ کردن از وضوح آن کاسته نشود.
عوامل مؤثر در بزرگ کردن عکس را نام ببرید؟
1 – کیفیت نگاتیو، 2 – فضای چاپ، 3 – سیاست نشریه، 4 – کادربندی عکس، 5 – بزرگنمایی سوژه، 6 – برش اصولی عکس، 7 – زاویه حرکت عکس، 8 – تناسب حالت عکس و موضوع، 9 – جهت حرکت عکس در صفحه
انواع شرح عکس نویسی را نوشته شرح دهید؟
1 –تیترگونه یا کوتاه، 2 –لیدگونه، 3 –تلفیقی، 4 –مفصل، 5 – عکسهای بدون شرح
1 – شرح عکس تیترگونه یا کوتاه: در مواقعی استفاده میشود که عکس بصورت خبری یا تزیینی همراه با مطلب یا بطور مستقل ارائه و توسط ویراستار با چند کلمه برجسته میشود. این قضیه به شرایط عکس بستگی دارد. برای مثال عکس جلسه اعضای هیأت دولت میتواند با دو کلمه «تصمیمات مهم» برجسته شود.
2 – شرح عکس لیدگونه: کاربرد بیشتر در مطبوعات داشته و برای همة عکسها مورد استفاده قرار گیرد. علت انتساب لید به آن شرح کامل عکس و تأکید بر بیان چکیدة مهمترین نکته است که تصویر ما آن را تقویت میکند.
3 – شرح عکس تلفیقی: تلفیقی از لید و تیتر است و شامل دو نوع شرح عکس بالاست.
4 – شرح عکس مفصل: شامل خبری کوتاه است که دربارة عکس نوشته میشود و در مواردی که عکس تزیینی دارد شامل متن انشا یا داستانی کوتاه است.
عکس و شرح ارزش نهایی کار هستند. هر یک باید به تنهایی قابلیت لازم را دارا باشد. یعنی هر کدام باید به تنهایی جذابیت داشته باشد.
5 - عکسهای بدون شرح: در درون خود حاوی پیامی هستند و در اصطلاح به آن بدون شرح گفته میشود. این اصطلاح تلنگری بر مخاطب است برای توجه بیشتر و جلب نظر مخاطب بکار گرفته میشود.
یک ویراستار چه عواملی را برای زیباسازی باید مد نظر قرار دهد؟
1 – عکس بزرگ، 2 – تناسب تعداد و اندازه عکسها، 3 – ایجاد سفیدی در صفحه، 4 – استفاده اصولی از رنگها، 5 – توجه به اگهیهای صفحه
1 - عکس بزرگ: از عکسهای بزرگ برای ایجاد فضای بهتر در صفحهآرایی استفاده میشود. باید دقت کرد که عکس کیفیت لازم را برای بزرگ کردن دارا باشد. استفاده از عکسهای کوچک و زیاد باعث از بین رفتن زیبایی صفحه و خستگی مخاطب است.
2 – تناسب تعداد و اندازه عکسها: وقتی عکسی را قرار است با مطلبی در صفحه بزنیم باید تناسب میان تعداد و اندازه عکسها را بدانیم تا صفحه ما موزونتر باشد.
3 – ایجاد سفیدی در صفحه: باعث میشود تا مطالب میان سفیدی کاغذ نوعی کنتراست و تضاد ایجاد کند و مطالب مورد نظر توجه مخاطب را جلب کند.
4 – استفاده اصولی از رنگها: بکارگیری رنگهای تند در روزنامههای رنگی و استفاده زیاد از نگاتیو و ترام در روزنامههای سیاه و سفید صفحه را سنگین میکند. صفحه باید ازهارمونی برخوردار باشد. استفاده از تیتر رنگی و متنوع در حالی که از عکس رنگی استفاده شده باشد زیبایی صفحه را تهدید میکند.
5 – توجه به اگهیهای صفحه: بعضی مواقع آگهیدهنده یک آگهی شلوغ و رنگ متنوع و پس زمینه رنگی ارائه میدهد. پس در صفحهآرایی که نیم یا بیشتر از نیم آن آگهی است، بهتر است از مطلب و عکس استفاده نشود. اگر هم استفاده از عکس الزامی است، عکس فاصلة خود را با آگهی باید رعایت کند و به اندازه کوچک استفاده شود.
فً : Shift + q (تنوین مکسور)
فٌ : Shift + w (تنوین مضموم)
فٍ : Shift + e (تنوین مجرور)
فَ : Shift + a (فتحه)
فُ : Shift + s (ضمه)
فِ : Shift + d (کسره)
فّ : Shift + f (تشدید)
فْ : Alt + 0250 (اکثراً این رو نمیدونند، ساکن)
فـــــنـــجــون : کشیدن حرف Shift + j
، : Shift + t (ویرگول)
؛ : Shift + y (نقطه ویرگول)
«» : Shift + k & l
أ : Shift + n
إ : Shift + b
ۀ : Shift + g & z
ؤ : Shift + v
http://www.forum.98ia.com/t954607.html
نحوهی ویراستاری کتاب
ویراستاری کتاب امر بسیار پیچیده و مهمی است که سبب میشود نتیجهی زحمات یک نویسنده به ثمر بنشیند. در واقع وقتی شما کتابی را مطالعه میکنید و از قدرت قلم نویسنده گرفته تا صفحه آرایی و روان بودن متن لذت میبرید، حاصل زحمات نویسنده و ویراستار میباشد. بسیاری از کتابها نوشته شدهاند که با وجود بار علمی قابل قبول نتوانستهاند فروش قابل توجهی نیز کسب کنند و تنها دلیل آن عدم انجام ویرایشگری بر روی کتاب و یا ضعف در این قسمت است.
ویراستاری باید کاملا طبق اصول و قواعد انجام گیرد و در طی آن کلیهی اشتباهات از نوع فنی، زبانی، ساختاری، علمی، محتوایی و تخصصی و حتی علائم نگارشی تصحیح شوند. بازخوانی و نمونه خوانی حتما توسط ویراستار انجام شوند تا نتیجهی دلخواه حاصل گردد. حتی گاهی اوقات لازم است یک ویراستار، یک مترجم خوب نیز باشد تا متون ترجمه شده اگر برای ویرایشگری ارسال شدند، قادر به انجام آن باشد.
برای انجام ویرایش متن بهتر است چندین کار را انجام دهید که شامل، بخشبندی کتاب، مطالعهی کامل کتاب، ایجاد وقفهی چند هفتهای پس از ویرایش اولیهی کتاب، مبتنی بر کامنتها، ویرایش دوم را انجام دهید، بازخورد دیگران را نیز بگیرید، با صدای بلند نوشتهای که قرار است ویرایش شود را بخوانید. با انجام اصول گفته شده، توانستهاید نحوهی انجام ویراستاری کتاب را به نحو احسن به پیش ببرید و نتیجهی بسیار مطلوبی نیز دریافت کنید. (منبع)
نحوهی ویراستاری کتاب به صورت اصولی
انواع ویرایش
ویرایش در عمل ویرایشگری به سه نوع تقسیم میگردد که عبارتند از:
فنی: اصلاح غلطهای املایی، نیم فاصله، اعراب گذاری، قرار دادن نمایه و جدول و نمودار و فرمولها در مکان درست خود، بررسی اندازه و فونت قلم، تعیین عنوانها و زیر عنوانها و تهیهی فهرست مطالب بر اساس آن، پاراگرافبندی صحیح، جایگذاری معادلهای فارسی با شرط عدم ایجاد ابهام، بکارگیری قواعد عدد نویسی و فرمول نویسی، درج پانویس، مشخص کردن نقل قولها و غیره.
زبانی – ساختاری: اصلاح ابهامات، برطرفسازی خطای دستوری، حذف کلمات عامیانه در نوشتهی رسمی و برعکس، سادهسازی و روان کردن متن، کوتاهسازی جملات بلند، رفع تناقضات، جملهبندی صحیح و اصولی، حذف اصطلاحات زائد و تکراری و غیره.
ویرایش تخصصی/علمی یا محتوایی: حذف موارد نقضکنندهی مستندات علمی، توضیحات ضروری و درج در کامنت، یکدستسازی نوشتار، کاهش جملات نامتعارف و غیر مستند، افزودن نکات ضروری در صورت تأیید نویسنده و غیره.
انواع ویرایش در ویراستاری متون
ویرایش دستوری
وقتی صحبت از ویرایش دستوری در ویراستاری میشود، منظور کاربرد نشانههای ویرگول، نقطه و غیره در مکان درست خود میباشد که در رساندن صحیح منظور و مفهوم کلی کتاب و متن بسیار تأثیرگذار هستند. استفادهی غلط از علامت تعجب، علامت سؤال، دو نقطه، علامت نقل قول، ویرگول، نقطه ویرگول و غیره علاوه بر اینکه میتواند خواننده را عصبانی کند، سبب کج فهمی در مطلب شده و گیرایی و جذابیت متن از دست خواهد رفت.
برخی افراد از نرم افزارهایی مانند ویراستیار کمک میگیرند تا با دقت زیاد و الگوریتمهای پیشرفتهی خود به ویرایش متن، ویرایش دستوری، متن بپردازد و هزینه ویراستاری کمتری با این روش پرداخت کنند. با این وجود بسیاری از مؤلفین نسبت به این مورد بیتوجه بوده و کیفیت نوشتهی خود را پایین میآورند.
ویرایش دستوری، لازمهی انجام هر ویراستاری
ویرایشگری ادبی
وقتی صحبت از ویراستاری ادبی در ویرایش کتاب یا متون دیگر میشود منظور، مجموعه تلاشهای یک ویراستار در جهت افزایش و ارتقای کیفیت و بهبود خوانایی متن شده تا اثرگذاری آن چندین برابر شود. مزیت این نوع ویرایشگری در مقالات، افزایش ارجاع پذیری و IF یا ضریب تأثیر مقاله میباشد. ویرایش متن ادبی علاوه بر داشتن مهارت و دانش مورد نیاز، نیاز به تجربهی کافی هم دارد تا بتوانید به صورت حرفهای آن را پیادهسازی کنید. (منبع خارجی)
مجموعه کارهایی که یک ویراستار در این نوع از ویرایشگری انجام میدهد عبارتند از:
برطرفسازی خطای دستوری
رفع انحرافات پیش آمده نسبت به زبان علمی
ابهام زدایی و افزایش شفافیت متن
هموارسازی و یکدست کردن متن و سبک نگارش شده
اصلاح علائم و نشانههایی که با هدف جداسازی و اتصال بخشها و جملات مختلف بکار میروند
بررسی کامل شیوایی و رسایی متن
ویراستاری ادبی، لازمهی ویرایش هر متن
ویراستاری داستانی
هنگامی که در مورد ویراستاری از نوع داستانی صحبت میشود، یعنی قرار هست کتابهای رمان و داستان مورد بازبینی و ویرایش قرار گیرند. در این نوع از متون، ویراستار باید هر گونه نقص و کم و کاستی را رفع کند و در صورت لزوم و تأیید نویسنده مواردی را نیز به آن اضافه نماید و همچنین مواردی که احساس شود زیاد به حاشیه رفته و زیاده گوییهای بیفایده وارد متن شده نیز باید حذف شوند. نمونهی این حذفیات را در ویرایشگری کتاب ۱۰۰ سال تنهایی اثر گابریل گارسیا مارکز شاهد بودیم که با حذف صد صفحه از آن، گیرایی و جذابیت آن چندین برابر گشت و سبب شد فروش بسیار زیادی نیز پیدا کند.
ویراستاری ادبی، لازمهی ویرایش کتابهای داستانی و رمان
قواعد نگارشی
قواعد و اصول نگارشی در ویراستاری از اهمیت زیادی برخوردار هستند به صورتی که اگر در متون مورد ویرایش توسط شما، این قواعد رعایت شده باشند، متنی بسیار خوانا و گیرایی تولید خواهد کرد. برخی از متون در روزنامهها، مقالات و حتی نامهها دارای فقر قواعد نگارشی بوده و یا اصلا بکار گرفته نشدهاند.
در این قسمت مواردی را مطرح میسازیم که در زمرهی قواعد نگارشی بوده و رعایت آنها توسط ویراستار الزامی است:
استفادهی صحیح از علائم نگارشی مانند: علامت نقطه، کاما یا ویرگول، علامت پرسش، علامت تعجب یا توجه، علامت کولون یا دو نقطه، گیومه یا نقل قول، سِمی کولون یا نقطه ویرگول، پرانتز، قلاب یا کروشه و خط تیره.
جمع بستن اشتباه اسامی مانند: اضافه کردن پسوند جمع «ات» به انتهای کلمات فارسی، اضافه کردن «ین» به انتهای کلمات و جمع مکسر کلمات با قواعد فارسی.
بکارگیری تنوین برای کلمات فارسی
پیادهسازی قالب مرتبط با کلمات عربی بر روی کلمات فارسی
حذف نابجا به قرینهی لفظی
استفاده از فعلهای ناقص
ساخت مصدر با پسوند «یّت» به انتهای کلمات فارسی
این موارد و دیگر اشتباهات رایج اگر در متن نوشته شده مشاهده گردند، وظیفهی اصلاح آن با ویراستار در چارچوب قواعد نگارشی است.
رعایت قواعد نگارشی در ویراستاری کتاب
قواعد نشانه گذاری
در ویرایشگری، منظور از بکارگیری و اصلاح قواعد نشانه گذاری در متن پیش روی ما، یعنی همان علائم و نشانههایی که به ما در فهم و خواندن متن کمک بسیار زیادی میکنند و از ایجاد شدن ابهام جلوگیری میکنند. (کتاب اصول ویرایش به زبان انگلیسی)
برخی از نشانهها و علائم عبارتند از: ویرگول، نقطه ویرگول، نقطه، دو نقطه، نقل قول یا گیومه، علامت سؤال، نشانهی تعجب، پرانتز، کروشه، خط فاصله، خط ممتد (_)، سه نقطه، ممیز، ایضاً و ستاره.
هر کدام از این نشانهها باید در جای صحیح خود بکار برده شوند که متأسفانه تعداد کثیری از مؤلفین این موارد را رعایت نمیکنند یا از همان ابتدا، بکارگیری تمام آنها را به ویراستار میسپارند و به همین دلیل متون فارسی پر از اشتباهات ریز و درشت میباشد و کار ویراستاری بسیار پیچیده و زمان بر خواهد شد. اما در ویرایش متن انگلیسی این غلطها بسیار کمتر مشاهده شده و خود مؤلف از همان ابتدا خود را مقید به رعایت آنها میداند لذا در مرحلهی ویراستاری نیز کار راحتی پیش روی ویراستار خواهد بود. علت این کار نیز این است که فرد نویسنده بهتر با متن ارتباط برقرار میکند و به کاربرد مناسب هر یک، اشراف بیشتری خواهد داشت. در ادامه به کاربرد صحیح برخی از آنها اشاره میکنیم.
بکارگیری اصولی قواعد نشانه گذاری در ویراستاری
ویرگول
هدف از کاربرد ویرگول در جملات فارسی، توقف کوتاه است که در ویرایشگری باید دقت زیادی به آن شود مانند:
بین جملات یک عبارت که در مجموعبخشی از یک عبارت کامل هستند به عنوان مثال: کارهایی که برخی افراد انجام میدهند، زیبندهی آنها نیست.
بعد از کلماتی که نقش توضیحی، بدل یا عطف بیان دارد و در داخل یک جمله آورده شدهاند مانند: محمد، با هوش سرشار خود، هر مسألهای را حل میکرد.
بین چند کلمهی واحد که در متن بکار برده میشود مانند: آب، غذا و مسکن از واجبات تداوم هر زندگی است.
هرجایی که احتمال خوانده شدن کلمه با کسرهی اضافه داده شود: خانه، امن باید باشد تا به آن محل آرامش بگوییم.
به منظور جداسازی بخشهای مختلف نشانی محل زندگی اشخاص و غیره مانند: تهران، سرسبز، کوچهی شکوفه ۶، کد پستی ۲۵۸۶۳
در ابتدا و انتهای جملاتی که دعایی و معترضه هستند مانند: پس سپاهیان، به فرمان پروردگار، رعیت را دژهای استوارند.
کاربرد صحیح کاما یا ویرگول در ویراستاری
نقطه ویرگول
هدف از کاربرد ویرگول در جملات فارسی، توقف است اما میزان آن از ویرگول بیشتر و از نقطه کمتر است که در ویرایش متن باید دقت زیادی به آن شود مانند:
در جملاتی که بسیار طولانی هستند و بخشهای مختلف آن باید از هم جدا شوند مانند: امروز ساعتها منتظر رفیق قدیمی خود ماندم؛ اما محل قرار را ترک نکردم، زیرا حدس زدم مشکلی برای او پیش آمده باشد.
در جملاتی که نقش توضیحی دارند و باید قبل از کلماتی مانند (مثلا، یعنی، به عبارت دیگر، در نتیجه، در این صورت، چنان که، با وجود این، با این حال، با این همه، برای نمونه، به فرض، همان طور که، از این رو) آن را بکار برد و بعد از آن نیز ویرگول میآید مانند: ایران تاریخ پر فراز و نشیبی را طی کرده است؛ مثلا دورهی مغول یکی از آنها است.
بکارگیری نقطه ویرگول در متون، الزامی در ویراستاری
دو نقطه
این علامت در ویرایشگری بیشتر در موارد زیر کاربرد دارد:
قبل از جملهی نقل قول مانند: امام میفرمایند: پاکیزگی نشانهی ایمان است.
قبل از جملهای که به صورت خلاصه بیان شده است مانند: تحول بزرگی در سالهای قدیم رخ داد: مغول حمله نمود و همه چیز از بین رفت.
پس از آوردن معنای کلمات مانند: دسته: گروه، جماعت، زمره
بعد از کلمات تفسیری مانند (یعنی، مثال، چنان که و غیره) مانند: وقتی ارباب افسار را به او داد، یعنی: برو آن را در طویله بگذار.
علائم سجاوندی
علائم سجاوندی در ویراستاری نیز همان نقطه گذاری یا علائم و نشانههایی هستند که در بخشهای قبلی به آن اشاره کردیم که عبارتند از (نقطه، ویرگول، نقطه ویرگول، دو نقطه، گیومه، علامت سؤال، علامت تعجب، پرانتز، کروشه، خط فاصله، خط ممتد، سه نقطه، ممیز، ایضاً، ستاره).
هر یک از موارد گفته شده کاربرد خاص خود را در ویرایشگری دارند که در بخشهای قبلی سه مورد از آنها را بیان کردیم. به عنوان مثال، نقل قول هنگامی بکار میرود که یا بخواهیم دقیقا جملهای را از کسی نقل قول کنیم، کلمات و اصطلاحات تازهای را از واژگان غربی وارد جملهی خود سازیم یا قصد داشته باشیم عنوان کتاب یا مقاله و شعری و… را در بین جملات خود وارد کنیم.
علامت سؤال نیز در ویرایش متن به عنوان نمونه در مواردی بکار میرود مانند: انتهای عبارات پرسشی، بعد از کلمهای که به عنوان جایگزین جملهی پرسشی است یا در مواقعی که داخل پرانتز میآوریم تا شک و تردید خود را نسبت به یک عبارت یا ادعایی مطرح سازیم. همچنین در مواردی که عنوان یک کتاب و… را داخل متن آوردهایم و در ادامه آن را معرفی میکنیم.
ویرایش یک متن انواع متفاوتی دارد که در زیر به آنها اشاره میکنیم:
۱- ویرایش زبانی و املایی: در این نوع ویرایش، متن را از نظر نگارشی و ساختار زبان فارسی بررسی کرده و مشکلات ادبی و املایی موجود در آن را اصلاح می کنیم. در این نوع ویرایش نیازی نیست که از نظر علمی به متن مسلط باشیم. البته باید حواسمان باشد که ممکن است ویرایش یک حرف ربط، فعل و یا هر جزء دیگری از یک جمله، معنی علمی آن را نیز عوض کند. ویراستار در صورت عدم تسلط به مفهوم علمی متن فارسی و یا متن اصلی انگلیسی، نباید معنی جملات را عوض کند.
۲- ویرایش علمی: در این نوع ویرایش، متن را از نظر علمی بررسی کرده و در صورت نیاز، آن را اصلاح میکنیم. اگر متن ترجمه شده از انگلیسی باشد، حتما باید با مراجعه به منبع، متن ترجمه را مطابق آن ویرایش کنیم و حق دخل و تصرف در متن اصلی را نداریم. (البته در مواردی، مترجم برای روشن کردن یک مطلب، خود توضیحی را داخل پرانتز به متن اصلی اضافه میکند و ذکر می کند که این نظر مترجم است). اگر متن فارسی و تألیف نویسنده باشد، باید تسلط نسبتاً خوبی به آن مطلب علمی داشته باشیم و در صورت احساس نیاز به ویرایش با نویسنده مطلب هماهنگ کنیم و در صورت دسترسی نداشتن به نویسنده، با منابع معتبر چک کنیم.
۳- ویرایش فنی: به ویرایش ظاهری و نظم و ترتیب دادن به جملات و پاراگرافها میگویند.
در انجام پایان نامه نیاز داریم که به هر سه نوع ویرایش توجه داشته باشیم و در واقع ویراستار خود باشیم. لذا نکاتی که به نظر کاربردی تر می آمدند انتخاب کردم و حضورتان تقدیم میکنم:
موارد استفاده نقطه (.) علامت مکث کامل:
الف) در پایان همه جملهها جز جمله پرسشی و تعجبی.
ب) پس از حرفی که به نشانه اختصار به کار رفته باشد: م. امینی.
ج) پس از اعداد و حروف برای تفکیک عناوین از یکدیگر.
ویرگول (،) علامت مکث:
الف) پس از منادا:ای دوست، اگر جان طلبی جان به تو بخشم!
ب) برای عطف کلمهها، جملهها و سازههای همپایه.
ج) برای جدا کردن کلمه ای که برای توضیح در ضمن جمله به صورتهای بدل، عبارتهای دعایی، توضیحی و جمله های معترضه میآید .
د) میان دو کلمه یا جمله که ممکن است با کسره اضافه خوانده شود.
ه) برای جدا کردن اجزای تاریخ یا نشانی یا بخشهای مختلف کتاب شناسی و اعداد:
تئوری۱، بلکویی، تهران، ۱۳۷۵٫
و) میان دو جمله پایه و پیرو: اگر درس نمیخواندم، قبول نمیشدم.
دو نقطه (:) دو نقطه بیانی:
الف) قبل از نقل قول.
ب) هنگام برشمردن اجزای یک چیز. یک سال چهار فصل دارد:
ج) مقابل کلمهای که میخواهیم آن را معنا کنیم. مانند: تعریف عملیاتی متغیرها:
گیومه ( “ ” ) نشانه نقل قول:
الف) سخنی که به طور مستقیم از جایی یا کسی نقل میشود.
ب) تأکید بر اسامی و عناوین و اصطلاحات علمی و فنی و یا هر نام و عبارتی که قصد برجسته سازی آن را داشته باشیم.
نقطه ویرگول(؛) علامت مکث طولانی:
الف . برای جدا کردن جملههای متعدد با مفهوم مستقل و در یک عبارت طولانی.
خط فاصله (-) نشانه جداسازی :
الف) برای جداکردن جملههای معترضه ( دعایی- توضیحی)
ب) برای جدا کردن دو کلمه که بر روی هم دو جنبه مختلف از یک منظور را نشان دهند.
پ) به معنای “تا” و “به” برای بیان فواصل زمانی و مکانی. مثال: ۱۳۸۷-۱۳۹۲
پرانتز ( ):
توضیحات بیشتر برای ذکر مثالها، معادل کلمات، جملات تکمیلی، سال وفات، تولد، سال نشر کتاب یا مقاله.
# نقطه، ویرگولنقطه، ویرگول، دو نقطه، علامت سؤال و علامت تعجب با کلمه ماقبل خود فاصله نداشته و بعد از این علامتها یک فاصله درج شود.
# در شعر اگر بین سازههای همپایه، «و» عطف قرار گرفته باشد، به دلیل بر هم خوردن وزن شعر نمیتوان از ویرگول استفاده کرد: ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند.
# بعد از «را»، «که»، «اگر» و حروف اضافه نباید از ویرگول استفاده نمود.
# قبل از «و»، «یا»، «سپس»، «پس»، «که» و کلمههای عطف و فعل نباید از ویرگول استفاده نمود.
# پرانتز و گیومه و قلاب با کلمه قبل از خود یک فاصله دارند اما با کلمات داخل خود بدون فاصله درج میشوند. بعد از پرانتز گیومه و قلاب نیز یک فاصله لازم است. مثال: احمد گفت: «دیروز به دانشگاه نرفتم». امروز مادر دوستم (مریم) را در خیابان دیدم.
# نقطه و ویرگول و ویرگول نقطه در همه جا بدون فاصله و در بیرون پرانتز یا قلاب یا گیومه قرار می گیرند.
# قبل و بعد از «واو» ربط یک فاصله می آید.
# در پایان تمام پاورقیها نقطه درج شود.
# اعدادی که در املای آنها «و» به کار نمیرود، به صورت حرفی نوشته میشوند، وگرنه بهصورت عددی درج میگردند. مانند: صد، نوزده، ۲۲، ۳۸۹٫
# «می» و «نمی» همواره جدا و به صورت نیم فاصله[۱] با مابعد درج میشوند.
# کلمات دو بخشی با نیم فاصله آورده شوند. مانند: دانشمحور- دادهبنیاد.
# کلمات دو بخشی که بخش اول به «ه» چسبان ختم میشود و بخش دوم کلمه هم «ای» است حتما جدا از هم و با نیم فاصله آورده میشوند. مانند: برنامهای
# در کلماتی که بخش اول به «ه» غیر چسبان ختم میشود و بخش دوم به «ای» یا «گی» یا «گان» ختم میشود، «ه» حذف می شود. مانند: بچگی- افسردگی- ستارگان.
# القاب، درصورتی که بهصورت ساکن خوانده شوند بدون فاصله و یا نیم فاصله (بسته به چسبان و غیر چسبان بودن) با مابعد درج میشوند، و درصورتی که مکسور (–ِ-) ادا شوند، با یک فاصله میآیند. نمونهها: شیخِ طوسی، شیخِ مفید، سیدِ رضی. سیدمحمدحسین طباطبایی، شیخعباس قمی، ملاصدرا، میرزاآقاخان، حاجملاهادی.
# پسوندهای گیر، پذیر، ناپذیر، زدا، بخش، گرا و… همه جا جدا و به صورت نیم فاصله با کلمه قبل درج شوند؛ مانند تحویلناپذیر، غفلتزدا، نشاطبخش، اسلامگرا و نتیجهگیری.
# کلمه «شنا…» با کلمه قبل به صورت جدا و با نیمفاصله درج شود. مثال: روانشناسی، کتابشناسی، اسلامشناسانه، دینشناختی.
# «ها»ی جمع ـ بهاستثنای «آنها» و «اینها» ـ بهکلی جدا و با نیمفاصله درج شود. مانند: کتابها، گلها.
# در میان اعداد عناوین چندشمارهای، خط تیره درج شود؛
۴ـ۳ـ۱ـ۲ → ۲٫۱٫۳٫۴٫
۴ـ۳ـ۱ـ۲ → ۴)۳)۱)۲
# در عنوانهایی که با حرف آغاز میشوند، پس از حروف آغازین به جای نقطه یا خط تیره، پرانتز درج شود. الف) ب) ج)
# بعد از اعداد شمارشی، به جای پرانتز بسته یا خط تیره (از تمام گونههای آن) از نقطه استفاده شود. مثال:
۱٫
۲٫
# «ر.ک:» بدون فاصله درج شود (نه به صورت: ر. ک:).
# نقطه بعد از تمام اعداد بدون فاصله درج شود؛
# کلمه “هیچ” به طور کلی از واژه پس از خود جدا و با نیمفاصله نوشته میشود. مانند: هیچگاه – هیچوقت.
# عدد همیشه از معدود خود جدا و با نیمفاصله نوشته میشود. مانند: یک روز- یک شنبه- دو تا.
# پسوندهایی که خودشان معنی مستقلی ندارند مثل: “چه، بان، گر، وند، مند، زار و …” به صورت متصل و سر هم نوشته میشوند.
# در موارد زیر به جای علامت سؤال در جمله سؤالی از نقطه استفاده میکنیم:
۱. اگر سؤال حالت خواهش یا فرمان داشته باشد: ممکن است فردا شما را ملاقات کنم.
۲٫ سؤال غیر مستقیم باشد (بدون علامت پرسشی): لطفا بگویید در کجا زندگی میکنید.
۳. صورت سؤال برای حل تمرین باشد: علت تغییرات آب و هوایی را بنویسید.
# برای نشان دادن حدس، گمان و تردید از علامت سؤال استفاده میکنیم: تلفات این حادثه ۳۵۰ نفر (؟) گزارش شده است.
# در نقل قول مستقیم، علامت سؤال محفوظ میماند. مثال: گفت: تا کی این ماجرا ادامه خواهد داشت؟
# در نقل قولهای غیر مستقیم یا در زمانی که پیش از جمله نقلشده حرف ربط «که» بیاید، به جای علامت سؤال، نقطه گذاشته میشود: نخی درون جامه داشتم و شیخ هر روز بپرسیدی که چون است و نپرسیدی کجاست.
# برای نشاندادن مفهوم استهزا و تمسخر از علامت سؤال استفاده میشود: او واقعا نابغه (؟) است.
# آوردن نشانه پرسشی به جای علامت تعجب با استفاده از دو یا چند علامت سؤال برای نشاندادن تعجب زیاد صحیح نیست.
# هرگاه چند جمله سؤالی پشت هم قرار گیرد، اغلب در آخرین جمله، علامت سؤال میآید: خودت بریدی و خودت دوختی و پوشیدی؟
# هیچ گاه نمیتوان جملهای را که از زبان دیگری ترجمه شده بصورت نقل قول مستقیم آورد. چون هیچ گاه یک متن صد در صد ترجمه نمیشود.
# هنگامی که مطلبی بصورت نقل قول مستقیم آورده میشود آوردن شماره صفحهای که مطلب از آن نوشته شده ضروری است : مدیریت “هنر انجام دادن کار بوسیله دیگران است.“ (علاقه بند،۱۳۸۰،ص۴۵).
# اگر نقل قول مستقیم از یک نویسنده کمتر از چهل کلمه باشد:
… نام خانوادگی نویسنده (سال انتشار) … ” …“ (شماره صفحه) را مینویسیم. مثال:
سرمد (۱۳۷۸) در مورد مهارت انسانی این چنین مینویسد: “مهارت انسانی به مناسبات انسانها با یکدیگر اشاره دارد. این اصطلاح به عنوان یک کل مطرح است و در اصل، بر خوب یا بد بودن روابط دلالتی ندارد. در عین حال، هرگاه این اصطلاح مطرح شود، هدف مستتر در ورای آن بر مطلوبیت روابط دلالت دارد” (ص ۵).
# اگر نقل قول مستقیم از یک نویسنده بیش از چهل کلمه باشد
نام خانوادگی نویسنده (سال انتشار) …:شماره صفحه(…..) را بدون گذاشتن گیومه مینویسیم.
لطف آبادی (۱۳۸۴) در اهمیت توجه به سازماندهی و چیدمان کلاس درس، اینطور مینویسد:
متاسفانه در کلاس درسی مدرسه و دانشگاههای ما توجهی به نحوه سازمان دهی کلاس درس نمیشود و رسم غلط قرار دادن میزهای کلاس در پشت سر هم، در حدود صد سال است که در کلاسهای درس ما دیده میشود. شاگران در این حال فقط معلم را رو به روی خود میبینند. چیدمان میز و صندلیهای کلاسها به روشنی نشان میدهد که شاگردان فقط با معلم خود سر و کار دارند و معلم مداری، اساس اداره کلاس و تدریس است. در صورتی که شیوه نشستن دانشآموزان در مکتب خانه، به صورت دایرهای وار است. چیدمان میزهای کلاسهای کنونی، حاکی از آن است که ما حتی از شیوههای گذشتگان خود نیز فاصله گرفته ایم. (صص ۲۸۲-۲۸۱)
# تعداد خطوط در یک پاراگراف ۵ تا ۱۲ خط میباشد. اگر کمتر از این مقدار باشد موضوع بخوبی توضیح داده نشده است و ناقص است.
# مطالب یک پاراگراف میبایست به هم مربوط باشند و در هر پاراگراف به یک موضوع اشاره شود.
# در هر پاراگراف باید از جزء به کل و یا از کل به جزء مطالب را نوشت.
# هر پاراگراف باید در تأیید یا رد پاراگراف بعد از خود باشد.
# به کمک حروف ربط میتوان مشخص نمود که هر پاراگراف چه ارتباطی با پاراگراف قبل از خود دارد: در واقع- بنابراین- از سویی دیگر- در نتیجه- در مقابل- در حالیکه- اما و امثال آن.
# هیچ گاه در انتهای جملات از … استفاده نکنید: این کتاب شامل مسائل تربیتی و…. میباشد.
# اگر موضوعی نکات مثبت و منفی دارد نباید در یک پاراگراف آورده شود.
# جمله نباید بیش از یک و نیم خط باشد. جملات بلند را به دو قسمت تقسیم میکنیم.
# «این و آن»، وقتی قبل از اسم قرار بگیرد نقش صفت اشاره را دارند، بنابراین یک کلمه دستوری مستقل هستند و جدا نوشته میشوند: این کتاب- آن میز.
# اگر ترکیب این و آن و اسم بعد از آنها، کلمة مستقل دستوری تشکیل بدهد باید متصل نوشته شوند. مانند آنجا، اینجا (قید مکان)، آنچنان، اینچنان، همین، همان، همچنان، همچنین.
# اگر حرف «که» در این ترکیب «این که» و «آن که» به معنی «کسی که» باشد، در این صورت باید متصل نوشته شود. مانند: آنکه میآید برادرم است.
# اگر «که» حرف ربط باشد و با «آن و این» که ضمیر اشارهاند بیاید، باید منفصل نوشته شود. مانند «مگر آن که…».
# اگر کلمة قبل از «است» مختوم به صامت باشد به هیج وجه این دو به هم نمیچسبند: خوب است، این است.
# اگر کلمة پیش از «است» مختوم به مصوت بلند“آ“ و “او“ باشد، «الف» در «است» میتواند حذف شده، به هم متصل شوند. مانند پیداست، داناست، رواست، آنجاست، زیباست، نیکوست، بدخوست، سخنگوست، دانشجوست.
# نشانة ندای «ای» پیش از منادا هرگز به منادا نمیچسبد:ای عجب،ای داد،ای وای.
# پسوندهای صفت تفضیلی و عالی، به کلمات پیش از خود میچسبند: بیشتر، بیشترین، بهتر، بهترین.
# “ها” نشانة جمع فارسی است که بهتر است به کلمة بعد از خود نچسبد. مانند عبارتها، عکسها.
تبصره ۱- مگر در دو کلمة «آنها و اینها» و کلمات کوتاه مثل زنها، کوهها، راهها، شبها.
تبصره ۲- در سه مورد به هیچ وجه «ها» به اسم قبل از خود نمیچسبد:
اسامی خاص؛ مانند رئالیستها، فردوسیها، سعدیها.
کلمات مختوم بههای بیان حرکت؛ مانند خانهها، نامهها، ستارهها.
کلماتی که در گیومه قرار میگیرند؛ مانند «مسلمان»ها، «ایرانی»های.
# حرف «را» در فارسی معانی گوناگونی دارد مانند نشانه مفعولی و نظایر آن. اما در همه موارد به کلمات قبل از خود نمیچسبد.
# اگر «چه و که» در ترکیب با کلمات دیگر یک کلمة مرکب با نوع دستوری مستقل بسازند باید متصل نوشته شوند. مانند آنچه (آن چیزی که)، آنکه (آن کسی که)، چونکه، چنانکه، چنانچه و در غیر این صورت جدا نوشته میشوند: این است که، چه مشکلاتی.
تهیه کننده: زهره زینالدینی
ویرایش صوری
مبحث ویرایش صوری دربارهی پدیدههای مربوط به صورتِ نوشته است؛ یعنی بهطور کلی مربوط به درج نویسهها اعم از واژهها و نشانهها و قواعد حاکم بر درج آنها. این حوزه بسیار گسترده و پرمسئله است؛ اما من گزیدهای از خطاهای ممکنِ رایج را با انتخاب خودم در چهار دستهی ذیل آوردهام:
املا
منظور از خطای «املا» درجکردن یا درجنکردنِ نادرست حروف است، بهگونهای که بر اثر آن خطا معنای برآمده از آن واژه عوض و مشتبه شود. این نوع خطا نمودهای مختلف دارد:
۱. درجکردنِ حرف نادرست
مانندِ درجکردنِ دو حرف «ص» و «ث» بهجای همدیگر در دو واژهی «صواب» و «ثواب»
جملهی نمونه: نیتهای ناثواب او کارهایش را بیصواب گذاشت
۲. درجکردن حرف نالازم و یا درجنکردن حرف لازم
مانندِ درجکردنِ حرف نالازمِ «و» در واژهی «خاسته»
جملهی نمونه: این اِشکال از اهمالِ ما خواسته است.
مانندِ درجنکردن حرف لازمِ «و» در واژهی «خواسته»
جملهی نمونه: او از ما صد میلیارد دلار باج خاسته است.
۳. درجکردن «ه» و «کسره» بهجای همدیگر در واژهی «ارتشِ» و «ارتشه»
جملهی نمونه: تنها نیرویی که میتونه جلوی ارتشه اونا رو بگیره ارتشِ.
تایپ
منظور از خطای «تایپ» درجکردن یا درجنکردنِ نادرست حروف است، بهگونهای که بر اثر آن خطا معنای برآمده از آن واژه مختل و زدوده شود. این نوع خطا نمودهای مختلف دارد:
۱. درجکردنِ حرف نادرست
مانندِ درجکردنِ دو حرف «ب» و «ی» بهجای همدیگر در واژهی «تبیین»
جملهی نمونه: او همهی مواضع خود را برای ما تیبین نمود.
۲. درجکردن حرف نالازم و یا درجنکردن حرف لازم
مانندِ درجکردنِ حرف نالازمِ «ئ» یا «ا» در واژهی «نقشهائی»
جملهی نمونه: این همان نقشهائی است که ما را به گنج میرساند.
مانندِ درجنکردن حرف لازمِ «ء» در واژهی «سوال»
جملهی نمونه: فهم سوال نصف جواب است.
فاصله
منظور از خطای «فاصله» درج نویسهها در نسبت نادرست با همدیگر است، بهگونهای که بر اثر آن خطا خواندن واژه دشوار شود. این نوع خطا نمودهای مختلف دارد:
۱. درج نادرست فاصله میان واژه و واژه
مانندِ درج «به» بهصورت چسبیده به «ایران» و بهتبعِ آن حذف «ه» از واژهی «به»
جملهی نمونه: قهرمانان المپیک بایران بازگشتند.
۲. درج نادرست فاصله میان واژه و نشانه
مانندِ درج فاصلهی نالازم میان «:» با واژهی قبلش
جملهی نمونه: با قاطعیت گفت : «از پسش برمیآیم.»
۳. درج نادرست فاصله میان نشانه و نشانه
مانندِ درج فاصلهی نالازم میان «؟» و «!»
جملهی نمونه: واقعاً گمان میکرد که میتواند سنگ به آن عظمت را بردارد؟ !
بدخوانی
منظور از خطای «بدخوانی» درجنکردنِ نشانهها است، بهگونهای که بر اثر آن خطا معنای برآمده از آن واژه یا عبارت عوض و مشتبه شود. این نوع خطا نمودهای مختلف دارد:
۱. درجنکردنِ نشانههای فتحه و کسره و ضمه
مانندِ درجنکردنِ «کسره» زیرِ «ق» در عبارتِ «از قبلِ» و بهتبع آن احتمالِ خواندهشدن بهصورتِ «از قَبلِ»
جملهی نمونه: از قبلِ آن اتفاق سَرم درد گرفت.
۲. درجنکردن نشانههای سجاوندی
مانندِ درجنکردن نشانهی «کاما» بعد از لفظ «اغلب» و بهتبع آن احتمالِ خواندهشدنِ آن بهصورتِ «اغلبِ»
جملهی نمونه: اغلب کارهایم ناتمام میماند.
سیاق
منظور از خطای «سیاق» بهکارگیریِ صورتهای زبانیِ نایکدست و بهتبعِ آن نادرست برای بازنمودِ تمایز میان گونهی گفتاری و گونهی نوشتاری است. هرچند این خطا اساساً خطایی زبانی محسوب میشود، اما چون یگانه بُروزش در خط است و اغلبْ بر اثر کمدقتیِ نویسنده در حروفچینی رخ میدهد، آن را در بخش ویرایش صوری گنجاندهام. در ادامه چند نمونهی غلط را همراه با صورت درست نوشتاری و صورت درست گفتاری آن آوردهام:
غلط: اگه برویم خیلی بد میشه.
درستِ گفتاری: اگه بریم خیلی بد میشه.
درستِ نوشتاری: اگر برویم خیلی بد میشود.
غلط: مگر دیگه دوسَم نداری؟
درستِ گفتاری: مگه دیگه دوسَم نداری؟
درستِ نوشتاری: مگر دیگر دوستم نداری؟
ویرایش زبانی
مبحث ویرایش زبانی دربارهی پدیدههای مربوط به زبانِ نوشته است؛ یعنی بهطور کلی مربوط به سطوح چهارگانهی زبان. شایان تذکر است که سطوح زبان شامل سطوح واجی، صَرفی، نحوی و معنایی میشود؛ اما من بهسبب نمودِ کمترِ سطح واجی در خطاهای ویرایشِ زبانی، در اینجا از ذکرش درگذشتهام و درعوض مبحث گونههای زبان را به این بخش افزودهام:
صرف
منظور از خطای صَرفی رعایتنکردن قواعد صَرف زبان فارسی است؛ یعنی قواعدِ حاکم بر ترکیب واژها و اصولِ ساخت واژهها. در ادامه نمونهای از این قِسم خطا را میآورم:
عربستان سعودی دچار اشتقاق شده است.
لفظ «اشتقاق» بر وزن «افتعال» است. مصدرهای ساختهشده بر وزن «افتعال»، فقط در جملههای گذرا میتوانند به کار روند. «اشتقاق» از ریشهی «شقق» میآید، جنبهی کنشگری دارد و بهمعنای «شقهشقهکردن» است. در جملههای ناگذر، باید از مصدرهای ساختهشده بر وزن «انفعال» استفاده کنیم. «انشقاق» هم از ریشهی «شقق» میآید؛ ولی جنبهی کنشپذیری دارد و بهمعنای «شقهشقهشدن» است؛ بنابراین شکل درست آن جمله این است: عربستان سعودی دچار انشقاق شده است.
نحو
منظور از خطای نحوی رعایتنکردن قواعد نحو زبان فارسی است؛ یعنی قواعد حاکم بر ترکیب سازههای نحوی و اصولِ ساخت گروهها و جملهها. در ادامه نمونهای از خطایی نحوی موسوم به «حذف فعل بدون قرینه» را میآورم.
لازم میدانم از استادم که خواندن مقالهام را عهدهدار و نکتههایی را خاطرنشان فرمودند بسیار سپاسگزاری کنم.
میبینید که نحو جمله نادرست است و علت آن حذفِ فعلْ بدون قرینهی لفظی است؛ بدین معنا که نویسنده بدون توجه به اجزای فعلها، یعنی «عهدهدار شدند» و «خاطرنشان فرمودند»، اشتباهاً تکهی «شدند» را بهقرینهی لفظیِ «فرمودند» از فعلش حذف کرده است؛ حال آنکه از نظر نحوی، قرینهای لفظی برای فعل «شدند» وجود ندارد. صورت ویراستهی این جمله چنین است:
لازم میدانم از استادم که خواندن مقالهام را عهدهدار شدند و نکتههایی را خاطرنشان فرمودند بسیار سپاسگزاری کنم.
حال، نمونهای از حذف فعل با قرینهی لفظی را هم ببینید:
لازم میدانم از استادم که خواندن مقالهام را تقبل و نکتههایی را خاطرنشان فرمودند بسیار سپاسگزاری کنم.
در این نمونه، تکهی دومِ هر دو فعلِ «تقبل فرمودند» و «خاطرنشان فرمودند» یکی است و حذفِ «فرمودند» از فعل «تقبل فرمودند» با قرینهی لفظیِ «فرمودند» در فعل «خاطرنشان فرمودند»، کاملاً ممکن و درست است.
معنا
منظور از خطای معنایی رعایتنکردن قواعد معنایی زبان فارسی است؛ یعنی قواعد حاکم بر رابطهها و ساختارهای معنایی میان واژهها و جملهها. در ادامه نمونهای میآورم که ابهام دارد:
مهین مثل شهین ترسو نیست.
از این جمله منطقاً این دو معنا برداشت میشود:
۱. مهین مثل شهین [که ترسو است] ترسو نیست؛
۲. مهین مثل شهین [که ترسو نیست] ترسو نیست.
همانطور که میبینید، این جمله نهتنها ابهام دارد، بلکه علت ابهام در آن ساختاری است؛ یعنی هر جزئی را در آن بگذاریم، نتیجه جملهای مبهم میشود. ساختارِ «الف + مثلِ ب + فعل منفی» خواهناخواه ابهام میآفریند.
گونه
منظور از خطای گونهای رعایتنکردن مرزهای میان گونههای زبان فارسی است. البته زبان گونههای بسیاری دارد، اما آنچه من برای این مبحث مناسب دیدم، گونهی «رسمیِ محترمانه» است؛ زیرا بروز خطا در این گونه را بهکرّات و از طیفهای مختلف شنیدهام.
برای نمونه، سربازی میخواهد به مافوق خود احترام بگذارد؛ ولی دچار خطای گونهای میشود و جملهی زیر را میگوید:
شنیدم عرض کردهاید خدمتتان تشریففرما شوم.
به این دو طیف نگاه کنید:
بهاستحضاررساندن، بهعرضرساندن، معروضداشتن، عرضکردن، بیانداشتن، گفتن، خاطرنشانکردن، فرمودن
شَرَفِحضوریافتن، شَرَفیابشدن، مُشَرَّفشدن، خدمترسیدن، آمدن، تشریفآوردن، تشریففرماشدن
در دو سطر بالا، واژههای «گفتن» و «آمدن» میانهی طیف خود محسوب میشوند. آنچه در سمت راستشان آمده فرودستانه و آنچه در سمت چپشان آمده فرادستانه است. اگر کسی بخواهد از موضع ضعف و ادب با کسی سخن بگوید، باید از طیف فرودستانه استفاده کند؛ اما همانطور که میبینید، آنچه آن سرباز در مکالمه با مافوقش به کار برده، کاملاً فرادستانه است.
۳
ویرایش محتوایی
هر نوشتهای باید از جهات گوناگون بررسی و بازبینی شود.
یکی از انواع ویرایشی که باید روی متن صورت بگیرد ویرایش محتوایی است. اگر نوشتهٔ مورد نظر داستان باشد، ویراستار محتوایی باید بداند طرح داستان چیست و چهطور پیش میرود و آیا داستان انسجام کافی دارد؟
یا اگر نوشتهای علمی را ویرایش میکند از چندوچون مباحث آن اطلاع داشته باشد.
برای ویرایش تخصصی اشراف کامل به موضوع لازم است.
چگونه میتوان یک نوشته را ویرایش کرد؟
فارغ از اینکه وجود یک ویراستار در کنار یک نویسنده ضروری است، لازم است خودِ نویسنده هم نکاتی را در نوشتن متن رعایت کند.
۱۵ گام تا یادگیری ویرایش
۱
نشانهگذاری
نشانهگذاری شاید ساده به نظر برسد اما بسیار مهم است. گاهی نشانهگذاری نادرست یا عدم نشانهگذاری باعث میشود منظور نویسنده آنطور که باید به خواننده منتقل نشود.
جملهٔ معروف «بخشایش لازم نیست اعدامش کنید» را حتماً به خاطر دارید. فقط یک ویرگول میتواند مشخص کند که جمله را چهطور باید خواند.
برخی علائم رایج در زبان فارسی
۲
جدانویسی یا پیوستهنویسی
طبق نظر دکتر حسن ذوالفقاری، اصل بر جدانویسی کلمات است. هر کلمه که یک واحد معنایی مستقل را تشکیل میدهد یا پیوسته نوشتن آن موجب دشواری در خواندن و نوشتن و طولانی و پُردندانه شدن کلمه میشود، جدا نوشته میشود.
در این مورد بحث نیمفاصله هم پیش میآید. کلمههایی که در کنار هم یک کلمهٔ مستقل را تشکیل میدهند با نیمفاصله به هم وصل میشوند.
مانند:
دانش آموز: دانشآموز
تقسیم بندی: تقسیمبندی
ستارهها: ستارهها
رو به رو: روبهرو
اما کلمههایی را که شیوهٔ نوشتن آنها بهصورت پیوسته پذیرفته شده است به همان صورت معمول مینویسیم.
مانند لبخند، دانشگاه، گلبرگ، خوشحال و…
برای دانستن نکات بیشتر به اینجا سر بزنید.
۳
املا و تلفظ درست واژگان
یکی از مواردی که کمک میکند تا منظور نویسنده بدون ابهام به خواننده منتقل شود املای صحیح واژگان است. گاهی یک اشتباه در تلفظ یا نوشتن کلمهای میتواند مفهوم جمله را به سمتی که نباید هدایت کند.
نمونههایی از اشتباهات رایج املایی
گاهی هم کلماتی که در خواندن شبیه به هم هستند اما املای متفاوتی دارند به اشتباه به جای هم به کار برده میشوند.
مانند:
۴
حشوهای زبانی
حشو یا تکرار زائد در زبان به دو شکل مختلف اتفاق میافتد.
یک: زمانی که دو کلمه با هم ترکیب شوند که هر دو دارای یک معنی باشند؛ یعنی یکی از کلمهها مفهوم آنیکی را در خود داشته باشد. وقتی این کلمه نقش توضیحی نداشته باشد و حذف آن خللی به متن وارد نکند حشو است.
حشو زیبایی نوشته را کم میکند.
در نثر فارسی خیلی اوقات حشو میبینیم که به دلیل ناآگاهی نویسنده است.
در جدول زیر نمونههایی از حشو را که بهصورت ترکیب دو کلمه آمده میبینید:
دو: گاهی ممکن است کلمهٔ زاید بهصورت ترکیبی به کار نرفته باشد؛ یعنی در یک جمله نشانه یا کلمهای زاید است.
نمونه:
۵
تنوین
نوشتن یا ننوشتن تنوین در زبان فارسی مسئلهای بحثبرانگیز است.
اما یک قاعدهٔ اصلی و همیشگی وجود دارد که کلمات فارسی تنوین نمیپذیرند. بهتر است بهجای نوشتن آنها با تنوین، قیدهای مناسب بسازیم.
داریوش آشوری میگوید:
میتوانیم عادتهای دیرینه را کنار بگذاریم و با واژههای عربیتبار همچون واژههای پذیرفتهشدۀ فارسی رفتار کنیم و بهقاعدۀ درستِ فارسی از آنها قید بسازیم، چنانکه نویسندگان فارسی در سدههای آغازین میکردند. برای مثال، بهجای «تقریباً» بگوییم «بهتقریب» یا ظاهراً/ بهظاهر، سریعاً/ بهسرعت، دقیقاً/ بهدقّت، ابداً/ تا ابد، تدریجاً/بهتدریج و جز آنها؛ بنابراین، خندهدار است که از گاه «گاهاً» بسازیم و آنگاه آن را «گاهن» بنویسیم. صورت قیدی گاه «گهگاه» است یا «هرچندگاه» یا همان خودِ «گاه» و در زبان گفتار «گاهگُدار» و نه هرگز «گاهن»! در یک سدۀ اخیر، با رو کردن نثر فارسی به ساختار اصلی دستوری در فارسی و دوری از کاربرد دستور عربی در فارسی، کاربرد تنوین در نثر فارسی پیوسته رو به کاهش داشته است، امّا عادتهای دیرینه همچنان چندی را سر پا نگاه داشته است.
در جدول زیر نمونههای معادل فارسی بهجای کلمههای تنویندار را میبینیم:
۶
ایجاز
یکی از مواردی که نوشته را زیباتر و خواناتر میکند ایجاز است.
امروزه که اغلب عادت داریم به پُرگویی و شاخ و برگ دادن به نوشتهها، ایجاز و پرهیز از درازنویسی یک مزیت است.
رضا بابایی میگوید:
برای اینکه به بیماری درازنویسی گرفتار نشویم، نخست باید نوشتار خود را به محیطی صمیمی برای گفتوگو با خواننده تبدیل کنیم و از ادبیات «راقم سطوری» بپرهیزیم. راقم سطور، کسی است که گرایش بیمارگونهای به استفاده از حشو و کلمات اضافی دارد. او آنقدر با خوانندهاش صمیمی نیست که بتواند از کلمۀ «من» استفاده کند و معمولاً ترجیح میدهد تعابیری مانند «اینجانب»، «نگارنده» و «راقم این سطور» را به کار ببرد.
ممکن است که گاهی نویسنده برای توضیح دادن بیشتر موضوع و شفافسازی، ناخواسته در دام زیادهگویی بیفتد اما بهتر است آگاهانه به پیرایش نوشتهاش بپردازد.
برای مثال جملهٔ زیر را بخوانید:
«درازنویسی یعنی نویسنده برای اینکه متن خود را شفاف و واضح بیان کند و منظور خودش را به مخاطب انتقال دهد بهطوریکه خواننده کاملاً متوجه مقصود او بشود مدام از عبارتهای تأکیدی و قید و صفتهای بیهوده استفاده میکند.»
اگر این جمله را با صدای بلند بخوانید، نفستان بند میآید.
برای اجتناب از درازنویسی راههای مختلفی وجود دارد:
یک:
حذف جملههای میان پیوندی
در جملهٔ بالا میتوان برخی از جملات را بدون اینکه خللی به متن وارد کنند، بهطور کامل حذف کرد.
«درازنویسی یعنی نویسنده برای اینکه منظور خودش را به مخاطب انتقال دهد از عبارتهای تأکیدی و قید و صفتهای بیهوده استفاده میکند.»
دو:
تقسیم جملهٔ بلند به چند جملهٔ کوتاه
«درازنویسی یعنی نویسنده برای اینکه متن خود را شفاف و واضح بیان کند و منظور خودش را به مخاطب انتقال دهد بهطوریکه خواننده کاملاً متوجه مقصود او بشود مدام از عبارتهای تأکیدی و قید و صفتهای بیهوده استفاده میکند.»
درازنویسی یعنی نویسنده برای بیان منظور خودش از عبارتهای تأکیدی استفاده کند. بهکاربردن قید و صفتهای زیاد هم منجر به درازنویسی میشود.
سه:
حذف عبارتها و کلمات زاید
«داستان زندگی ایوب پیامبر مربوط به مصیبتهای زندگی حضرت ایوب است و آزمایشی که حضرت ایوب، این پیامبر الهی، در آن شرکت میکند.»
داستان ایوب (ع)، به آزمایشها و مصیبتهای زندگی آن حضرت میپردازد.
چهار:
تبدیل جملههای معترضه به عبارتهای بدلی
شاهرخ ایزدان که معلم است و اهل شیراز است این روزها به کار کشاورزی هم میپردازد.
شاهرخ ایزدان، معلم شیرازی، این روزها به کار کشاورزی مشغول است.
پنج:
تبدیل کلمهها و عبارتهای بلند به کوتاه
شش:
تکیهکلامهای نابهجا
ببخشید من در زمینهٔ نویسندگی سررشتهای ندارم و جسارت میکنم و این حرف را میزنم. به عقیدهٔ من نویسندگی یک مهارت مهم است.
نویسندگی مهارتی مهم است.
خیلی از این تکهکلامها را در زبان گفتار به کار میبریم اما در نوشتار ضرورتی ندارد.
مانند:
در این رابطه، به عقیدۀ من، گمان میکنم، درواقع، باید بگویم که…، مسلم است و…
۷
حذف فعل
یکی از راههای گریز از درازنویسی حذف کلمات زاید است اما گاهی نویسنده با حذف نابهجای فعل به ساختار متن آسیب میرساند.
دیروز در باشگاه ورزش و بعد به خانه رفتم.
در این جمله فعل بدون قرینه حذف شده است.
دیروز در باشگاه ورزش کردم و بعد به خانه رفتم.
به قرینۀ فعل «رفتم» نمیتوان «کردم» را حذف کرد چون از یک جنس نیستند.
گوشت را اضافه و بگذارید بپزد.
گوشت را اضافه کنید و بگذارید بپزد.
بنابراین نمیتوان فعلی را بدون قرینه حذف کرد چرا که این کار نه تنها به جمله کمکی نمیکند بلکه باعث ایجاد ابهام و نارسایی هم میشود.
۸
کاربرد نامناسب افعال معین
اگر دقت کنید در نوشتههای خیلی رسمی یا متون و نامههای اداری استفاده از فعلهای «میگردد، میباشد، میسازد و مینماید» زیاد است. درحالیکه این فعلها در معنای خودشان به کار نمیرود.
فعل گردیدن به معنی چرخش به دور چیزی است. برای مثال زمین به دور خورشید میگردد. درست نیست که از آن بهجای فعل میشود استفاده کنیم.
برای مثال:
توصیه میگردد که نویسندگان خواندن متون کهن را جدی بگیرند.
توصیه میشود که…
میباشد از مصدر بودن است اما کاربرد زیادی ندارد و بهتر است از آن استفاده نکنیم.
خدمات این مرکز برای مستمندان رایگان میباشد.
خدمات این مرکز برای مستمندان رایگان است.
امروزه از فعل ساختن بهجای فعل کردن بسیار استفاده میشود.
آگاه ساختن دانش آموزان از مسائل بهداشتی وظیفه مربی بهداشت است.
آگاه کردن دانشآموزان…
گاهی هم برای پرهیز از تکرار از فعل نمودن بهجای فعل کردن استفاده میکنند.
از شهروندان عزیز تقاضا مینماییم که تا حد امکان از وسایل نقلیه عمومی استفاده نموده و موجب افزایش ترافیک نشوند.
از شهروندان عزیز تقاضا میکنیم تا حد امکان از وسایل نقلیه عمومی استفاده کنند و موجب افزایش ترافیک نشوند.
شاید بتوان گفت رایجترین کاربرد نابهجای فعل استفاده از هست بهجای است است.
هست به معنی «وجود دارد» نباید بهجای است به کار رود.
علی در کارگاه است؟
علی در کارگاه هست؟ (وجود دارد؟)
هوا امروز خیلی خوب هست.
هوا امروز خیلی خوب است.
۹
استفاده از فعل مجهول
فعل مجهول را بیشتر در نوشتهها و مقالات علمی میبینیم. بهتر است تا جایی که میتوانیم از فعل مجهول استفاده نکنیم؛ اما قبل از آن بهتر است چنین فعلهایی را بشناسیم.
در جملههای مجهول فاعل مشخص نیست و مفعول بهجای فاعل مینشیند. معمولاً در این نوع جملهها برای خواننده و مخاطب سؤال ایجاد میشود.
پرویز دیروز کشته شد.
چه کسی پرویز را کشت؟
نامه فرستاده شد.
چه کسی نامه را فرستاد؟
در جملههای مجهول نهاد یا فاعل وجود ندارد اما گاهی به اشتباه فعل جملهای که فاعل آن مشخص است بهصورت مجهول نوشته میشود.
دزدهای موزه توسط پلیس دستگیر شدند.
پلیس دزدهای موزه را دستگیر کرد.
نکتههای مهم درس توسط معلم گفته شد.
معلم نکتههای مهم درس را گفت.
استفاده از فعل مجهول از زیبایی و صمیمیت متن میکاهد و خواننده را دور میکند.
۱۰
«را»ی مفعولی
«را» نشانهٔ مفعولی است که بلافاصله بعد از مفعول میآید. آوردن آن بعد از فعل، نهاد، متمم وی نکره اشتباه است.
موفقیت شما در این مرحله از مسابقات که نشان از انگیزهٔ بالای شما دارد را میستایم.
موفقیت شما را در این مرحله از مسابقات که نشان از انگیزهٔ بالای شما دارد میستایم.
بستهای را برای او فرستادم.
بستهای برای او فرستادم.
«را»ی مفعولی باید بلافاصله و بدون واسطه بعد از مفعول بیاید. حتی متممها و وابستههای مفعول هم باید بعد از «را» قرار بگیرند.
۱۱
کلمات بیگانه
برای بسیاری از کلمات بیگانهای که در فارسی به کار میبریم معادلهایی وجود دارد که نوشته را زیباتر و فریباتر میکند.
بهتر است این برابرهای فارسی برای کلمات بیگانه را بشناسیم و از آنها در جای مناسب استفاده کنیم.
۱۲
توجه به بار کلمات
هر کلمه علاوه بر معنی، با توجه به شرایط زمانی، فرهنگی، تاریخی، موسیقی و حتی شخصیتهایی که آن را به کار میبرند باری هم به دوش میکشد.
بنابراین بهتر است برای استفاده از کلمات به معنای لغوی و فرهنگ لغتی آنها اکتفا نکنیم. بعضی واژهها در گذر زمان سمتوسو یا رنگ و بوی خاصی میگیرند.
رضا بابایی در کتاب بهتر بنویسیم کلمات را فارغ از معنایی که دارند به سه دسته تقسیم کرده:
کلمات با بار منفی
کلمات با بار مثبت
کلمات خنثی
این بیمارستان از تجهیزات خوبی برخوردار نیست.
برخورداری بار مثبت دارد بنابراین در جملۀ منفی استفاده نمیشود.
بهتر است بنویسیم: این بیمارستان تجهیزات خوبی ندارد.
کارهای خیر خودش را با اهداف بلندمدتی که دارد توجیه میکند.
توجیه بار منفی دارد. اغلب وقتی میخواهیم در مورد کاری منفی یا اشتباه حرف بزنیم و برای آن دلیل بیاوریم از کلمۀ توجیه استفاده میکنیم.
بنابراین بهتر است بنویسیم: دلیل کارهای خیری که انجام میدهد اهداف بلندمدت اوست.
انتظار میرود دانشآموزان در این مرحله نمرات درخشانی کسب نکنند.
انتظار میرود بار مثبت دارد. اتفاقات مثبت سزاوار انتظار هستند و بهتر است در جملات منفی از این کلمه یا عبارت استفاده نکنیم.
بهتر است بنویسیم: احتمال اینکه دانشآموزان در این مرحله نمرات درخشانی کسب نکنند زیاد است.
یا
شاید دانشآموزان در این مرحله نمرات درخشانی کسب نکنند.
۱۳
حرف اضافه
حروف اضافه اغلب به تنهایی معنای مشخصی ندارند و در کنار اسم قرار میگیرند و نقش آن را به متمم تغییر میدهند.
پس از باران هوای باغ مطبوع شد.
بعد از انقلاب دستاوردهای زیادی داشتیم.
برای خواندن کتاب وقت چندانی نداشتم.
روی این فرش نقش برجسته کار شده.
این کار بدون کمک تو پیش نمیرفت.
اگر به حروف اضافه حرف یا اسمی اضافه کنیم اشتباه است.
اشتباه: استفادۀ از وسیلههای پارک برای همه آزاد است.
صحیح: استفاده از وسیلههای پارک برای همه آزاد است.
اشتباه: جدای از اینکه این خانه دونبش است، جای پارک خوبی هم دارد.
صحیح: جدا از اینکه این خانه دونبش است، جای پارک خوبی هم دارد.
اشتباه: خطای در امور پزشکی بخشودنی نیست.
صحیح: خطا در امور پزشکی بخشودنی نیست.
نکته:
اگر حرف اضافه با کلمۀ بعد از خودش صفت بسازد، اضافه به حرف اضافه نادرست نیست.
مانند:
بیصدا: استفادۀ بیصدا از بازیهای کامپیوتر اشکالی ندارد.
۱۴
کاربرد نابجای کلمات
گاهی بدون اینکه متوجه باشیم کلمات را در معنای اصلی خود به کار نمیبریم.
برای مثال ممکن است کلمات زیر، گاه در معنا یا جای خود به کار برده نشوند:
۱۵
عطفهای بیهوده
عطف بیهوده شاید در گفتار زیبا باشد و آهنگین اما در نوشتار ناپسند است.
عطف بیهوده یعنی چه؟
عدهای عطف را راهی برای برجستهسازی نوشته میدانند (البته اگر از جنبۀ زیباییشناختی و همآوایی به آن نگاه کنیم مشکلی ندارد مانند بند و پیوند، قدر و قیمت، گرفت و گیر و…) و برخی آن را حشو به شمار میآورند. عطف بیهوده یعنی عطف دو کلمۀ همسان و هممعنا به یکدیگر؛ بدون اینکه فایدهای بر آن مترتب باشد.
ازآنجا که نوشتن عطفهای بیهوده کمکی به متن نمیکند و موجب درازنویسی میشود بهتر است تا جایی که میشود از آنها استفاده نکنیم.
مثال:
نویسندگی کاری سخت و دشوار است.
عطف سخت به دشوار، بیهوده است. در این جمله حذف یکی از کلمات سخت یا دشوار نهتنها خللی به جمله وارد نمیکند بلکه آن را زیباتر و کوتاهتر هم میکند.
چند نمونه دیگر:
قدرت و توانایی علی مثالزدنی است.
اگر سعی و تلاش بیشتری بکنی سال آینده در مسابقات مقام بهتری کسب خواهی کرد.
لازم و ضروری است که این نامه را به دست جناب استاندار برسانید.
احساس عجز و ناتوانی پس از هر شکست، طبیعی است؟
تحولات و دگرگونی در این منطقه بیشازحد تصور بود.
حسن تعبیر تلفات جانبی ایسم
واژهای نیست که استفاده از آن در یک مقاله همواره ممنوع باشد، اما بعضی واژگان ممکن است نمایشی ستیزهگر یا گنگ عرضه کنند. اگر چنین واژگانی، بد استفاده شوند، معانی متفاوتی از آنچه مد نظر بوده را میرسانند. لغاتی که به طور ضعیفی انتخاب شدهاند ممکن است یک نقطه نظر را به نحوی زیرکانه پیش ببرند، به طرزی غیرعمدی تحقیرآمیز باشند، یا فقط ناشی از شیوه غلط (مثلاً کلیشهها) باشند. تعدادی از واژگانی که باید از آنها اجتناب کرد یا با ملاحظه از آنها استفاده کرد اینجا فهرست شدهاند.
واژگانی که جهتگیری میدهند
تکلف/تمجید
کلماتی که باید در استفاده از آن دقت کنید: متواتر، تحسینآمیز، متحیرکننده، خیرهکننده، اعجابانگیز، مقتدر، توانا، زیبا، بهترین، زیباترین، متعارف، درخشان، زیرک، باهوش، باجذبه، باکلاس، استاد بزرگ، دانشمند ارجمند، فرزانه
یک طاووس: من عالیترین، زیباترین، خوشگلترین، دلفریبترین، ...ترین، ....ترین، ...ترین، پرنده روی کره زمین هستم!
هنگام نوشتن مقالات، از کلمات تکلفآمیز و تملقآمیز اجتناب کنید، زیرا اینگونه توصیفات اطلاعات واقعی منتقل نمیکنند. به عنوان مثال، بهجای «مهم»، «برجسته» یا «تأثیرگذار» خواندن یک فرد، حقایقی پیرامون او بنویسید تا خواننده خود قادر باشد استنتاج شخصیای راجع به فرد موردنظر انجام دهد. اگر موضوعی جالب، طعنهآمیز یا قابل ملاحظه است، آن را نشان دهید، نگویید. کلمات تکلفآمیز معمولاً برپایهٔ دیدگاههای فردی استوار هستند و کمکی به تثبیت سرشناسی یک مقاله نمیکنند. از استفاده از این کلمات خصوصاً در بخش آغازین مقاله اجتناب کنید.
مثالها
این جمله تکلفآمیز شمرده میشود
اقتصاد برزیل توانا و درخشان است.
درست
اقتصاد برزیل از نظر برابری قدرت خرید طبق دادههای صندوق بینالمللی پول[۱] و بانک جهانی در جایگاه نهم جهانی قرار دارد.[۲]
منابع
↑ "World Economic Outlook Database". International Monetary Fund. 2007-04-01. Retrieved 2007-08-15. "Gross domestic product based on purchasing-power-parity (PPP) valuation of country GDP"
↑ "World Development Indicators database" (PDF). World Bank. 2007-07-01. Retrieved 2007-08-15. "PPP GDP 2006"
الفاظ طفرهآمیز / طفره / کلیگویی
الفاظ طفرهآمیز واژهها یا عبارتهایی هستند که جانبداری پنهان در جملات را با نسبت دادن آنها (و عقاید مطرح شده در آنها) به منابع بی نام و نشان پنهان میکنند. در واقع الفاظ طفرهآمیز بدون آنکه به خواننده اجازهٔ تدقیق در موثق بودن منبع را بدهند نوعی مرجعیت کاذب ایجاد میکنند. اگر جملهای نتواند بدون الفاظ طفرهآمیز منظور خود را برساند، بیطرفانه نیست. باید کوشش شود تا منبع موثق جمله پیدا شود و اگر نشد آن جمله حذف شود.
مثلاً این جمله به طرز آشکاری جانبدارانه است:
«تهران باحالترین شهر دنیا است.»
جمله زیر هم میکوشد با استفاده از منابع نامشخص ظاهری غیرجانبدارانه به جمله بالا بدهد:
«برخی میگویند تهران باحالترین شهر دنیا است».
جمله دوم از جمله اول بهتر است زیرا دستکم در پی آن نیست که عقیدهای را در قالب واقعیت محض عرضه کند. با این حال هنوز هم کامل نیست. چه کسی چنین میگوید؟ شما؟ من؟ این سخن چه زمانی گفته شده است؟ چه تعدادی از افراد چنین عقیدهای دارند؟ چگونه افرادی چنین عقیدهای دارند؟ چه تعصباتی دارند؟
الفاظ طفرهآمیز دیدگاهها را بیطرف نمیکنند فقط قضیه را به نحوی ماستمالی، مبهم و غیرمستقیم میکنند. بهتر است که یک عقیده به جای انتساب به منبعی بی نام و نشان، به یک شخص مشخص نسبت داده شود.
چند نمونه
جملههای زیر نمونههایی از الفاظ طفره آمیزند که غالباً در ویکیپدیا یافت میشوند:
«برخی مردم میگویند..»
«اعتقاد عمومی بر این است که…»
«پیشنهاد / دیده شده است که …»
«بعضیها معتقدند…»
«اکثر مردم میگویند…»
«منتقدان/متخصصان میگویند…»
«برخی تاریخنویسان استدلال میکنند که…»
«از نظر بسیاری …»
«اتهامات…»
«ظاهراً…»
«بنا به گفتهها…»
«دانشمندان/محققان/دانشگاهیان جدی…»
«غالب دانشمندان/محققان/دانشگاهیان…»
مشکلهای دیگر
مشکل اصلی الفاظ طفرهآمیز این است که آنها با دیدگاه بیطرف در تعارضند. هرچند که مشکلات دیگری هم دارند.
لحن انفعالی. لحن الفاظ طفرهآمیز معمولاً انفعالی است. این لحن از تأثیرگذاری متن میکاهد.
حشو الفاظ طفرهآمیز حشوآمیزند. بیآنکه اطلاعاتی به جمله اضافه کنند آن را دراز میکنند.
پیچیدهگویی الفاظ طفرهآمیز، برای انتقال نکته، نیاز به نوعی پیچیدهگویی دارند، مثلاً جملهٔ «مربع چهار ضلع دارد.» جملهای ساده است ولی جملهٔ «نظر عموم بر چهارضلعی بودن مربع است» موجب پیچیدگی بیمورد واقعیت میشود.
برخی/بسیاری/اکثر/همه/اندکی. به کار بردن الفاظ طفرهآمیزی چون برخی معتقدند… منجر به پرسش این سؤال میشود که چند نفر چنین اعتقادی دارند. «آیا برخی یعنی اکثر؟» بسیاری یعنی چه تعداد؟ این امر باعث اتلاف وقت ویرایشگران شده و صبرشان را لبریز میکند.
تکرار: تکرار جملهٔ «ظن عموم بر این است که فلانی فلان کار را کرده است.» در یک بند آن را مصنوع میکند.
اصلاح الفاظ طفرهآمیز
با الگوی «((طفرهآمیز))» میتوان نظر دیگران را جلب کرد.
برای اصلاح الفاظ طفرهآمیز میتوان دو کار اساسی انجام داد:
ذکر منبع برای عقیدهٔ بیان شده.
تغییر لحن به گونهای که به بیان واقعیات بارز بپردازد.
این جمله گونهای از نوشتار طفرهآمیز است:
«برخی ابراز داشتهاند که جرج بوش بیسواد است.»
این یکی هم همانقدر طفرهآمیز است:
«منتقدان جرج بوش ابراز داشتهاند که او بیسواد است.»
اما اگر منبع این عقیده را بیاوریم خود خواننده میتواند تصمیم بگیرد که آیا منبع موثق و قابلاعتماد هست یا خیر:
«مایکل مور در کتاب سفیدپوستان احمق نامهای سرگشاده به جرج بوش نوشت و پرسید: جرج، آیا تو سواد خواندن و نوشتن در حد یک انسان بالغ را داری؟»
معمولاً کارکردن با جملات و الفاظ مداحانه بدون استفاده از الفاظ طفرهآمیز دشوار است. مثلاً جملهٔ «تیم ملی برزیل بهترین تیم ملی فوتبال جهان است» بسیار وسوسهانگیز است که این جمله به این صورت طفرهآمیز بازنویسی شود: «به نظر برخی از مردم تیم ملی برزیل بهترین تیم ملی فوتبال جهان است.» ولی چگونه میتوانیم این عقیده را به صاحبعقیدهای منتسب کنیم. میلیونها نفر طرفدار تیم برزیل هستند و صدها متخصص فوتبال تیم برزیل را برترین در تاریخ میدانند. کلید مشکل این است که از همان اول واژهٔ مداحانه را حذف کنیم: «برزیل تا به حال ۵ بار قهرمان جام جهانی شدهاست. هیچ کشور دیگری بیشتر از چهار بار قهرمان جام جهانی نشده است.» اگر فقط گرد واقعیات بارز و عینی بگردیم دیگر لزومی ندارد که عقیدهای را ذکر کنیم. البته به این نکته توجه کنید که مقالهای که در آن هیچ اظهار نظر واضحی صورت نگرفته است هم میتواند جانبدارانه باشد: مثلاً اینکه چه واقعیاتی را ذکر میکند و به چه واقعیاتی اشاره نمیکند میتواند مقاله را جانبدارانه کند.
استثناها
همانند هر قانون کلی دیگری در اجرای این توصیهنامه، باید با توجه به سایر نیازهای مقاله جانب اعتدال رعایت شود. به ویژه هنگامی که نیاز به اختصار و وضوح داریم.
اینها برخی از مواردی هستند که ممکن است استثنا به حساب آیند:
هنگامی که خودِ باور یا اعتقاد موضوع بحث است. مثلاً، «در سدههای میانه اکثر مردم معتقد بودند که خورشید به گرد زمین میچرخد.»
هنگامی که باورمندان یک عقیده شامل طیف گستردهای شده و سخت پرشمارند: «بعضی از مردم سگ را به عنوان حیوان خانگی ترجیح میدهند و برخی گربه را.»
هنگام نشان دادن تقابل یک عقیدهٔ در اقلیت: «گرچه آثار برامس بخشی از میراث موسیقی کلاسیک است اما بنجامین بریتن در ارزش آثار وی شک دارد.» اهمیت برامس تقریباً (اگر نه تحقیقاً) واقعیتی غیرقابل بحث است. هنگام توضیح نظر اقلیت لازم نیست که منبع عقیدهٔ اکثریت ذکر شود.
مناقشهبرانگیز / برچسب / تروریست
... فرقه، نژادپرست، منحرف، فرقه، بنیادگرا، مرتد، افراطی، غیرواقعگرا، تروریستی، مبارز آزادی، اسطوره، شبه-، گیت، جنجالی…
برچسبهای دارای بار ارزشی مانند فرقه خواندن یک سازمان، نژادپرست، تروریست، یا مبارز آزادی خواندن یک فرد یا منحرف خواندن یک عمل جنسی میتواند نظرات ستیزهآمیز برانگیزد و از کاربرد آنها باید اجتناب کرد مگر آنکه به طور گسترده توسط منابع معتبر برای توصیف موضوع مورد استفاده قرار گرفته باشند که حتی در آن صورت نیز باید به شکل انتساب درمتن بیان شوند. از لفظ افسانه در معنای غیررسمیاش دوری کنید و برای هر کاربرد رسمی این لفظ به طور دانشورانه زمینهسازی کنید.
پیشوند شبه- القا میکند که چیزی غلط یا جعلی ست که بحثبرانگیز است. پسوند -گیت تلقین کننده وجود رسوایی است. تنها وقتی از این الفاظ در مقاله استفاده کنید که به طور گسترده در خارج از آن مورد استفاده قرار گرفته باشد آن هم به طور در خط اگر شک دارید. مطمئن شوید که منابع معتبر وجود یک جنجال را تأیید کردهاند و لفظ برای دادن وزن نامتناسب به یک دیدگاه حاشیهای مورد استفاده قرار نمیگیرد.
مترادفهای گفت
میانبرها:
وپ:ادعا
وپ:گفت
واژههایی که باید مراقب شان بود: ... افشا کردن، خاطرنشان کردن، برملا کردن، توضیح دادن، اصرار کردن، حدس زدن، ادعا کردن، اظهار کردن، اعتراف کردن، انکار کردن، روشن سازی کردن…
گفت، بیان کرد، خواند، نوشت، نظر داد، و بنا بر تقریباً همواره بیطرف و درست اند. هنگام استفاده از عبارات جهتدارتر باید بسیار مراقب بود.
مثلاً، این که نوشته شود فردی چیزی را روشن کرد، توضیح داد، افشا کرد، دریافت، خاطرنشان رد، یا برملا کرد ممکن است مؤید این باشند که آن چیز درست است، تا این که صرفاً این واقعیت را بیان کند که آن چیز گفته شده.
نوشتن این که کسی اصرار کرد، ذکر کرد، مشاهده کرد، بر این باور است، یا گمان کرد ممکن است به میزان مراقب بودن، مصمم بودن، یا دسترسی به شواهد اشاره کند، آن همزمانی که چنان چیزهای تأییدپذیر نباشند.
نوشتن این که کسی چیزی را تصریح کرد یا چیزی را ادعا کرد ممکن است با تأکید کردن بر تناقض احتمالی یا تأیید تلویحی بیتوجهی به شواهد، اعتبار آن اظهارنظر را زیر سؤال ببرد. به طور مشابه هنگام استفاده از اعتراف کرد،، و نفی کرد مراقب باشید، مخصوصاً برای زندگان، چرا این افعال ممکن است به طور نامناسبی مؤید مجرمیت باشند.
اصطلاحات فاقد دقت
حسن تعبیر
کلمههایی که باید مراقب شان بود: ... فوت کرد، جانش را داد، به آسایش ابدی رسید، عشقبازی کرد، تلفات جانبی، زندگی با سرطان، ...
واژه مُرد بیطرف و درست است، از حسن تعبیرهایی چون وفات کرد دوری کنید. به همین ترتیب، رابطه جنسی داشت بیطرف است؛ حسن تعبیر عشقبازی کرد خودبینانه است. برخی واژگانی که در بسیاری از پیش زمینهها بی اشکالند ممکن است معانی حسن تعبیرانهای داشته باشند که باید از آنها دوری کرد: برای مشکل از مسئله یا مناقشه استفاده نکنید؛ تلفات غیرنظامی نباید تلفات جانبی خوانده شود.
اگر شخصی «دچار مصیبتی» است، یا «مبتلا به رنج یا بیماریای» است، همین را به تنهایی بگویید؛ «با این رنج کلنجار میرود» یا «در زندگی جز رنج ندید» خودپسندانه است. هنجارها برای اصطلاحات در خصوص معلولیتها و معلولین ممکن است فرق کند. هدف بیان واضح و مستقیم بدون ایجاد رنجش نالازم است. زبانِ ساده را نامناسب ندانید.
نوواژهها
نوشتار(های) وابسته: ویکیپدیا:نوواژه
نوواژهها اصطلاحاتی هستند که اخیراً یا در محیطهای خاصی رایج شدهاند که منحصر بدانها باقی ماندهاند. در بیشتر موارد، آنها در فرهنگهای لغات عمومی ظاهر نمیشوند، گرچه ممکن است به طور معمول درون جوامع یا مشاغل خاصی به کار بروند. از این واژگان باید دوری گزید زیرا تعاریف آنها ناپایدار است و بسیاریشان باقی نمیمانند. هنگامی که استفاده از یک نوواژه برای توصیف تحولات جدید در یک زمینه خاص لازم باشد معنی آن باید با منابع معتبر پشتیبانی شود.
ساختن کلمات ترکیبی جدید با پیشوندها و پسوندهایی همچون پیش، پسا، غیر، شبه یا ضد میتواند به ایجاز و اختصار مطلب کمک کند اما باید مطمئن باشید که محصول آن اصطلاحی غلطانداز یا توهینآمیز نباشد یا وزن بیش از حدی به یک دیدگاه خاص نبخشد. برای مثال افزودن پسوند ایسم به یک کلمه این مفهوم را متبادر میکند که از یک نظام فکری مستقل صحبت میکنیم.
احتمال دارد
میانبر:
وپ:شاید
در مورد حقایق علمی یا گزارشها استفاده از کلمههایی که شبهه میافکنند یا از قوت جمله میکاهند ناپسند است.
مثال:
احتمال دارد از او حین شکنجه اعتراف گرفته باشند.
بر اثر گرم کردن آب احتمال دارد آب جوش بیاید.
«به نظر میرسد»، «احساس میشود»
جاها یا وقایع نامشخص
میانبر:
وپ:بیشترجاها
همانند بخش قبل، عبارات مشخص را به کلیها ترجیح دهید. بهتر است از توصیفات صریح، بر مبنای منابع معتبر در مورد این که یک واقعه چه زمانی، کجا یا چگونه رخ داده استفاده شود. به جای گفتن «در آوریل ۲۰۱۲، سناتور اسمیت یک جوری توانست میزان محبوبیت خود را ۱۰٪ افزایش دهد،» بگویید «در آوریل ۲۰۱۲، محبوبیت سناتور اسمیت ۱۰٪ افزایش یافت، که نظرسنجی شوندگان آن را به موضع جدید او در زمینه سیاست خارجی مربوط دانستند.»[1] به جای گفتن «سناتور اسمیت اغلب در سخنرانیهای خود به بحث در زمینه سیاست خارجی میپردازد،» بگویید «سناتور اسمیت در مبارزات انتخاباتی خود، و متعاقباً در سخنرانی پیروزی خود در مرکز همایشهای ایالت به بحث در مورد سیاست خارجی پرداخت.»[2]
به خاطر داشته باشید که ویکیپدیا دانشنامهای جهانی است، و مکانها یا زمانهای مشخصی «پیش فرض» فرض نمیشوند. ما بر واقعیتها و دیدگاهها به آن درجهای تأکید میکنیم که منابع معتبر بر آنها تأکید میکنند. الفاظی چون «این کشور» نباید مورد استفاده قرار بگیرند.
واژگان از نظر دستوری نادرست
«گاهاً»، «خواهشاً»
"گاه" و "خواهش" واژههای فارسی هستند و استفاده تنوین عربی در این موارد نادرست است. باید از واژههایی مانند "گاهی" و "خواهشمندیم" استفاده کرد. در صورتی که واژه عربی باشد، مانند "بعض" میتوان از تنوین استفاده کرد (مانند بعضاً).
نمودن
میانبر:
وپ:فعل ماضی
مثال:
او در مقطع راهنمایی تحصیل مینماید. به جای او در مقطع راهنمایی تحصیل میکند.
«گفتنیاست»، «لازم است ذکر شود»، «به جرأت میتوان گفت»