نویسنده: دانشجوی علوم سیاسی - ۱۳٩۱/٧/۱
مراحل تحقیق
1. طرح تحقیق ( تعین عناوین اصلی وفرعی تحقیق ) : که یازده مرحله دارد
2. تهیه راهنمای منابع ( اجرای تحقیق )
3. گزارش تحقیق
تهیه راهنمای منابع
فرایند تهیه راهنمای منابع
1. شناسای منابع
2. کدبندی منابع
3. تقسیم بندی میان فصول
شناسای منابع
1. کتابخانه
2. کتاب شناسی
3. منابع متون
4. پایگاهای انترنیتی
5. مقالات تخصصی
6. پایان نامهها
7. زنده گی نامهها
8. روزنامهها ومجلات
9. کتابهای تخصصی
10. بایگانی خصوصی
11. اسناد سمعی وبصری
12. اسناد دولتی ورسمی
جلسه دوم
شیوههای کدبندی منابع
1. تهیه کد اختصاصی برای هرکدام ازکتاب، مقاله، سخنرانی ومصاحبه طوری مثال : برای کتاب (ک ) برای مقاله (م ) وبرای سخنرانی ( س ) درنظرگرفته شود .
2. تهیه کد اختصاصی برای هرفصل مانند 101-102-103
3. ثبت مشخصات کامل منبع
تقسیم بندی منابع میان فصول تحقیق
مانند : ک 101 ص 20
مانند : م 101 ص 10
مانند : ک 102 ص 80
مانند : م 102 ص 90
مطالعه منابع وفیش برداری
تعریف واجزای فیش
• اطلاعات مربوط به منبع مانند نویسنده، کتاب، ناشر وصفحه
• اطلاعات مربوط به موضوع مانند فرهنگ سیاسی درافغانستان وغیره
• اطلاعات مربوط به فیش مانند تاریخ، نام فیش وتهیه کننده گان آن
• متن فیش
جلسه سوم
پاراگراف نویسی
• تعریف پاراگراف
• کارویژه پاراگراف
• مزایای استفاده ازپاراگراف
• رابطه پاراگراف ومقاله
• اجزای پارا گراف
• انواع پاراگراف
تعریف : مجموعه جملات است که فکرواندیشه واحد را توضیح میدهد
مجموعه جملات است که فکرواحد را بیان میکند ویااینکه پرورش منسجم یا هماهنگ یک فکر واحد ازیک نوشته است که باسایرپاراگرافها پیوند ناگسیستنی دارد .
کارویژه پاراگراف
• جلب توجه خواننده
• توسعه وگسترش یک فکر
• نتیجه گیری
مزایای استفاده ازپاراگراف
• شکستن یکنواختی
• کمک به درک تقسیم بندی موضوع
• مشخص ساختن جزئی ازکل موضوع
• گذاشتن فاصله برای بهتردیدن
• جلب توجه خواننده به تغیرموضوع
• آسانی مراجعه به هرمطلب
رابطه پاراگراف ومقاله : برای گسترش پاراگراف بکارمیرود یعنی یک پارا گراف را مقاله فکرکنید
اجزای پاراگراف : پاراگراف ازدوبخش تشکیل شده است
1. جمله اصلی
2. اطلاعات زائید
جمله اصلی
1. یک اندیشه جداگانه درباره موضوع است
2. سخن ویژهای درباره آنست
3. پیشبینی جملات بعدی است
4. قرارگرفتن درآغازوپایان است
انواع پاراگراف
1. قیاسی : یعنی ازکل به جز میرویم مانند : جمله اصلی ← جمله یک ← جمله دو ← جمله سه وغیره
2. استقرائی : یعنی ازجز به کل میرویم مانند : جمله یک ← جمله دو← جمله سه ← جمله اصلی
جلسه چهارم
اجزا وعناصرگزارش پژوهشی
1. صفحه عنوان
اجزای صفحه عنوان
· عنوان تحقیق
· نام نویسنده
· نام دانشگاه یاموسسه مورد نظر
· نام دانشکده
· تاریخ
· استاد رهنما
2. فهرست مطالب
· کلیمه فهرست دروسط
· کلیمه عنوان درسمت راست
· کلیمه صفحه درسمت چپ
3. شماره گذاری صفحات
· قبل ازمتن
· اصل متن
4. پیشگفتار
· انگیزه نوشتن
· مشکلات زمان انجام کار
· سپاسگزاری ازشخصیتهای حقیقی وحقوقی
5. مقدمه : دونوع است
· مقدمه فصل
· مقدمه کل
مقدمه فصل
· اهمیت موضوع
· جنبه خاص موضوع
· دلیل انتخاب مسئله خاص
مقدمه کل
· دلیل انجام تحقیق
· سابقه موضوع
· حدود کار
· هدف
· روش گردآوری اطلاعات
6. اصل متن
· فصل بندی
· عنوان اصلی
· عنوان فرعی
· پاراگراف بندی
· جمله بندی
· واژه بندی
7. اصول وعناصرنتیجه گیری
· بیان نکات اصلی
· ارتباط میان نکات اصلی
· عدم بیان هیچ بحث جدید
· روشن ومختصربودن
اهداف چکیده
· صرفه جوی درزمان مطالعه کننده است
· رفع مشکلات زبانی است
· تسهیل درتصمیم گیری انتخاب منبع است
· کمک به نشر دانش است
چکیده بعدازشروع فهرست وقبل ازمقدمه میاید
درتحقیقات توصیفی فصل اول کلیات ومفاهیم است اما درتحقیقات تبینی فصل اونامش چارچوب نظری است
اجزا وعناصر چکیده
· بیان موضوع
· روش انجام
· یافتههای اصلی تحقیق
اصول چکیده
· بین 50 الی 250 کلیمه است
· قبل ازمتن اصلی است
· کلیمات جدید نمیباشد
· بدوزبان ترتیب میشود
فهرست منابع
اصول تدوین فهرست منابع
· تنظیم براساس نوع منابع
· تنظیم براساس الفباء
· تنظیم براساس زبان
باید براساس الفباء ونام نویسنده تنظیم شود، نوع مواد ازهم جدا شود، اگرچند کتاب ازیک نویسنده بود جای نام شخص علامت (-) کشیده شود ونام کتابش ذکرشود، خلاصه سه چیزباید ذکرشود :
1) نام نویسنده
2) نام کتاب
3) ناشروسال نشرکتاب
جلسه پنجم
پاورقی
1. تعریف
2. اهداف
3. انواع
4. موارد استفاده
تعریف پاورقی : پاورقی ( پی نوشت، زیرنویس ) کلیمه، عبارت، جمله یا جملات است که درپائین متن اصلی درزیرصفحه نوشته میشود که باموضوع مطرح شده درمتن رابطه معنائی وموضوعی دارد .
اهداف پاورقی
1. رعایت امانت
2. اعتباربخشی
3. ارجاع دادن
4. توضیح بیشتر
5. دادن اطلاعات اضافی
انواع پاورقی
1. استنادی
2. ارجاعی
3. توجیهی
4. اطلاع دهنده
موارد استفاده
1. نقل وقول
2. استفاده ازهرگونه جدول
3. ارائه پیشنهاد
4. معادلها
روشهای شماره گذاری پاورقی
1. صفحه ای
2. فصلی
3. جمعی ( کلی )
نکات مهم پاورقی
1. جداکردن متن اصلی
2. شماره گذاری
3. حداکثریک چهارم صفحه بودن
نحوه نوشتن پاورقی
1. ترتیب نوشتن : شماره، نام کوچک، نام خانواده گی، عنوان کتاب، انتشارات وصفحه .
2. ذکرمشخصات، مولف، منبع، نشر وصفحه .
3. درصورت تکراربدون فاصله کلیمه همان ذکر شود .
4. درصورت تکراربافاصله نام نویسنده وکلیمه همان ذکرشود .
تفاوت پاورقی وفهرست منابع ( ماخذ )
1. ترتیب اطلاعات : درپاورقی اول نام نویسنده بعد نام خانواده گی ذکرمیشود ولی درفهرست منابع برعکس درفهرست منابع بعدازنام خانواده گی نقطه مانده میشود ولی درپاورقی کامه گذاشته میشود .
2. مقدار اطلاعات : درپاورقی چهارنوع اطلاعات بالای ذکرمیشود درمنابع تمام معلومات کاملاً ذکرمیشود .
3. نقطه گذاری
جلسه ششم
انواع تحقیق
انواع تحقیق براساس هدف
1. تحقیق بنیادی
2. تحقیق کاربردی
ویژه گیهای تحقیق بنیادی
1. طولانی مدت
2. هزینه بربودن
3. دانشگاهی بودن
4. کشف دانش
ویژه گیهای تحقیق کاربردی
1. کوتامدت بودن
2. تکیه برتحقیقات بنیادین داشتن
3. غیردانشگاهی بودن
4. درآمد زا بودن
پدیدههای اجتماعی وسیاسی دارای جنبههای مختلف است وهرکدام ازین جنبهها نیازمند روش خاص برای تحقیق، تحلیل وشناخت میباشد بطوری مثال : دولت یک پدیده سیاسی است، اما این دولت ابعاد مختلف دارد که شامل رفتارهای دولت، ایدئولوژی دولت، سازمان وتشکیلات دولت، سابقه وتاریخچه دولت، رقابت بازیگران دولتی وغیردولتی وسایرمسایل میگردد .
هرکدام ازین ابعاد شیوه خاص برای شناخت، تحقیق وتحلیل دارد بطوری مثال : شناخت ایدئولوژی دولت باشناخت رفتارهای دولت متفاوت است . بنابراین درعلوم سیاسی روشهای مختلف برای تحقیق وتحلیل وجود دارد که این روشها را میتوان براساس معیارهای مختلف تقسیم بندی نمود :
انواع تحقیق براساس هدف :
تحقیقات بنیادی : این تحقیقات توسط مراکز دانشگاهی بمنظور شناخت پدیدههای جدید وگسترش دامنه دانش بشری صورت میگیرد .
تحقیقات کاربردی : این تحقیقات بااستفاده ازتحقیقات بنیادی درصدد کاربرد آن درموضوعات خاص میباشد وعمدتاً توسط مراکز اجرای صورت میگیرد .
انواع تحقیق براساس روش
1. توصیفی
2. موردی
3. تاریخی
4. علی
5. آزمایشی
6. محتوای
معیاردیگری برای تقسیم بندی انواع تحقیق، تقسیم بندی براساس شیوه انجام کار، نحوه جمع آوری اطلاعات تحلیل اطلاعات ونتیجه گیری ازآن میباشد . براساس این معیار اندیشمندان روشهای مختلف را شناسای کردند که این روشها هرکدام روشهای مشترک رابرای بیان مسئله، جمع آوری اطلاعات ونتیجه گیری دارند .
تحقیق توصیفی
1. تعریف
2. ویژه گیها
3. مراحل
ویژه گیهای تحقیق توصیفی
1. توصیف وبازگوی عینی
2. پرهیز ازپیشداوری
3. عدم توجه به علتها وریشهها
4. فقدان فرضیه
5. گسترده گی دامنه
6. کاربرد گسترده
تحقیق توصیفی : یعنی آنچه را که هست توصیف میکند وبه شرایط یاروابط موجود، عقاید متداول فرایندهای جاری، آثارمشهود یاروندهای درحال گسترش توجه دارد وتمرکزآن دردرجه اول به زمان حال است .
توصیف درحقیقت فرآیند سه مرحلهای را طی میکند که شامل تجزیه یک پدیده به عوامل وعناصرآن، شناسای عوامل وطبقه بندی است بطورمثال : توصیف یک نظام سیاسی، تجزیه یک نظام سیاسی به عناصر تشکیل دهنده آن، شناخت هرکدام ازآن عوامل، ترکیب وطبقه بندی آن درنظامهای مختلف است
ویژه گیهای تحقیق توصیفی
تحقیق توصیفی دارای ویژه گیهای است که آنرا ازسایرروشها متمایزمی سازد که این ویژه گیها را میتوان درموارد زیربرشمرد :
1. توصیف وبازگوی عینی : درین نوع تحقیق محقیق یک موضوع را براساس واقعیتهای موجود به عناصرمختلف آن تجزیه نموده وخصوصیات آنرا بازگومی کند، امااین توصیف صرفاً براساس واقعیتها است، نه ذهنیتهای شخصی وفردی .
2. پرهیزازپیشداوری : درتحقیق توصیفی محقیق سعی میکند آنچه را که وجود دارد( واقعیتهای عینی ) را به دور ازتخیلات، تعصبات وتوهمات، توصیف نماید .
3. عدم توجه به علتها وریشهها : درتحقیق توصیفی محقیق بدنبال چیستی وچگونگی است امابدنبال چراها وعلتها نمیباشد . درین نوع تحقیق محقیق فرایندهای موجود را توضیح میدهد، چگونگی را تشریح میکند، اجزای وعناصر مختلف را شناسای مینماید، اما به زمینههای ظهور وپیدایش آن نمیپردازد .
4. فقدان فرضیه : فرضیه ارتباط احتمالی میان دومتغیراست، امادرتحقیقات توصیفی صرفاً محقیق به بررسی حالات وصفات یک متغیرمی پردازد . بنابراین درین تحقیق فرضیه وجود ندارد ازینروهدف تحقیق باید بصورت جزئی وروش مشخص باشد تاجمع آوری اطلاعات به آسانی صورت گیرد ومحقیق درجمع آوری آن دچار سرگردانی نشود .
5. گسترده گی دامنه : تحقیق توصیفی دامنه گسترده دارد وشامل همه انواع تحقیق بجزآزمایشی وتاریخی میگردد .
6. کاربرد گسترده : همه روشهای تحقیق تاحدودی زیادی نیازمندتحقیق توصیفی است واین نوع تحقیق مقدمه وسرآغازهرنوع تحقیق به حساب میاید .
جلسه هفتم
مراحل تحقیق توصیفی
1. تعین دقیق موضوع
2. مطالعه سابقه تاریخی موضوع
3. تعین روش جمع آوری اطلاعات
4. مطالعه منابع وفیش برداری
5. تدوین گزارش تحقیق
انواع روش تحقیق توصیفی
1. مطالعه موردی
2. نگرش سنجی
3. گونه بندی
4. پس رویدادی
5. تحلیل محتوا
6. تحلیل گفتمان
7. زنده گی نامه نویسی
8. مقایسه ای
جلسه هشتم
تحقیق موردی
1. تعریف تحقیق موردی
2. اهداف تحقیق موردی
3. کاربرد تحقیق موردی
4. ویژه گیهای تحقیق موردی
5. انواع تحقیق موردی
6. مزایای تحقیق موردی
7. کاستیهای تحقیق موردی
8. مراحل تحقیق موردی
تعریف
مطالعه موردی ( مورد پژوهشی ) یک مطالعه جامع، عمیق ودقیق ازیک مورد درشرایط وموقعیتهای واقعی است ودرمیدان عمل صورت میگیرد ومنظور ازمورد میتواند یک فرد، سازمان، کشور، رویداد، سیاستهای عمومی، سیاستهای قومی، شیوههای رهبری، جنبشهای سیاسی، انقلابهای اجتماعی، نظامهای انتخاباتی وبطور کلی یک سیاست شیوه عمل فرایند ویاساختار باشد .
هدف ازاجرای این نوع تحقیق درک جامع ازیک دوره کامل یاقسمت مهم اززنده گی فردی وجمعی، ایجاد یک واقعه، یک رویداد ویایک نهاد درموقعیتهای واقعی است .
اهداف
تحقیق موردی دارای اهداف سه گانه( اکتشافی، توصیفی، تبینی ) میباشد . عمدتاً تحقیق موردی اکتشافی است، مطالعه پیرامون موضوعاتی است که اطلاعات اولیه درمورد آن وجودندارد، مطالعه موردی مقدمات برای مطالعات دیگر میباشد، وگاهی نیز هدف ازآن فراهم کردن توصیفهای دقیق ازیک موضوع است بطوری مثال : بررسی ابعاد وزوایای یک حزب ازقبیل ساختار وتشکیلات سازمان، ویژه گیهای رهبری، ایدئولوژی سازمان، فرهنگ سیاسی حاکم برسازمان، رابطه قدرت میان بخشهای مختلف سازمان، کارکردهای سازمان دریک دوره معین، یک تحلیل توصیفی ازیک سازمان است وعمدتاً منجر به تبین نمیگردد، زیرا قابلیت تعمیم ندارد .
کاربرد
1. عدم کنترول محقق برپدیدهها
2. تعلق به زمان حال داشتن
تحقیق موردی درزمانی کاربرد دارد که محقق کنترول برپدیدهها نداشته ونمی تواند ازطریق روش آرایشگاهی استفاده نماید وثانیاً درزمان است که یک مورد متعلق به زمان حال بوده ودربستر واقعی خود قرارداشته باشد .
ویژه گیها
1. ارائه تصویرکامل وسازمان یافته ازیک مورد
2. کشف روابط علت ومعلول
3. موردی بودن ونداشتن قابلیت تعمیم
4. تعلق به زمان حال داشتن
انواع
1. تک موردی
2. چند موردی
3. انطباق نظریه بامورد
4. آزمون نظریه بامورد
5. اکتشافی
تحقیق موردی عمدتاً اکتشافی، توصیفی وفاقد جنبههای تئوریک ونظری میباشد اما این بدان معنا نیست که درتحقیقات موردی، تحقیقات نظری صورت نگیرد . بطوری کلی میتوان تحقیقات موردی را بصورت زیربیان نمود :
1. تک موردی : این تحقیق فاقد جنبههای نظری است ویک جنبش اجتماعی ازابعاد مختلف مورد بررسی قرارمی گیرد .
2. چند موردی : این تحقیق به چند مورد محدود خلاصه شده وموارد خاص را بررسی میکند بطوری مثال : فرایند دولت سازی درترکیه وافغانستان .
3. انطباق نظریه بامورد : درین روش نظریهای انتخاب شده به یک مورد خاص تطبیق داده میشود بطوری مثال : محقق علاقمند به تئوری مارکسیستی است وسعی میکند بااین دید گاه تحولات سیاسی واجتماعی درافغانستان را مورد بررسی قراردهد .
4. آزمون نظریه بامورد : درین مورد ابتدا یک مورد انتخاب شده ونظریههای مختلف بررسی میشود، ازمیان نظریه اون نظریه که بیشترین توضیح دهنده گی اون مورد را داشته باشد انتخاب میگردد بطوری مثال : بی ثباتی سیاسی درافغانستان درسه دهه اخیر یک مورد است که محقق تئوریهای ثبات سیاسی را بررسی نموده وازمیان یک نظریه، نظریهای خاص را انتخاب مینماید .
مزایا
1. نزدیکی به واقعیت
2. توجه به جنبههای مختلف
3. انجام توسط یک فرد
4. کمک به اقدامات عملی
کاستیها
1. کوچک بودن نمونه
2. عدم قابلیت تعمیم
3. امکان دخالت تعصب وذهنیت محقق
مراحل تحقیق موردی
1. انتخاب مورد
2. تعین طرح تحقیق
3. گردآوری اطلاعات
4. طبقه بندی وسازماندهی اطلاعات
5. تهیه گزارش
مقدمه
توجه به مسائل سیاسی و تلاش برای تجزیه و تحلیل آنها از ابتدای خلقت بشر و بویژه در تمدنهای عهد باستان مورد توجه خاص متفکران و اندیشمندان بوده است. به عنوان مثال برخی از متفکران برجسته تمدن یونان باستان مانند سقراط، افلاطون و ارسطو آثار ماندگاری در این زمینه از خود برجای گذاشته اند.
افلاطون عقیده داشت که همه پدیدههای جهان دارای دو حالت هستند : حالت ظاهری یا «نمود» و حالت باطنی یا «بود». افلاطون عقیده داشت که همه نمودها یا همه آنچه که در ظاهر مشاهده میشوند، واقعی نیستند و همانند سایهها، تنها نشانهای از وجود حقیقی اشیاء میباشند. این بخش از جهان هستی همان چیزهایی است که همه انسانها هر روزه در محیط اطراف خود مشاهده میکنند . از نظر این فیلسوف یونانی افراد عادی توانایی مشاهده باطن اشیاء را ندارند. به عقیده او تنها فیلسوفان (صاحبان خرد و اندیشه) میتوانند حقیقت پدیدهها و اشیاء را درک کنند.
به عقیده افلاطون بودها یا حقایق در جایی به نام عالم مُثُل قرار دارند که دسترسی به آن تنها به مدد عقل و فلسفه امکان پذیر است. به زعم افلاطون حس و تجربه توانایی درک عالم مُثل را ندارد، زیرا از نظر او فهم حقایق جهان هستی تنها از طریق تعقل و تدبر (فلسفه) امکان پذیر است. افلاطون برای تبیین نظریه خود، داستان مشهوری به نام «تمثیل غار» را در کتاب جمهور خود مطرح کرده است.
دو وجه متمایز پدیدههای سیاسی
بنابراین با توجه به دیدگاه افلاطون شاید بتوان گفت که پدیدههای سیاسی به طور کلی دارای دو وجه متمایز از یکدیگر هستند:
وجه آشکار: که درک آن برای افراد عادی به طور معمول امکان پذیر است.
وجه پنهان : که شناخت آن وظیفه و هدف اصلی تحلیل گر سیاسی است
بر همین اساس میتوان گفت که وجه آشکار پدیدههای سیاسی برای همه افراد قابل فهم است در حالی که وجه پنهان این پدیدهها تنها از طریق تعمق و تلاش فکری قابل کشف و شناخت است..
در همین راستا، برخی از دانشمندان علم سیاست مانند موریس دوورژه عقیده دارند که سیاست دارای دو چهره متضاد است ؛ این افراد، تصویر ژانوس (خدای دو چهره رومی) را مظهر حقیقی دولت و سیاست میدانند. ژانوس نام پادشاه افسانهای روم باستان است که دو چهره داشت زیرا از گذشته و آینده باخبر بود.
با این توضیح شاید بتوان ادعا کرد که جهان سیاست در عصر کنونی تا اندازه زیادی به غار افلاطون شباهت دارد. به عبارت دیگر، بیشتر مردم از طریق تبلیغات رسانهای تنها با ظواهر حوادث سیاسی آشنا میشوند. این رسانهها با استفاده از شیوههای پیچیده و فریبنده تحلیل، فهم و برداشت جانبدارانه خود را از وجه پنهان این حوادث در ذهن و اندیشه مخاطبین القا مینمایند. بدیهی است در این شرایط، بهترین راه مصون ماندن از تاثیر تبلیغات مسموم، افزایش آگاهی و تقویت قدرت تحلیل و بصیرت سیاسی است.
ضرورت آشنایی با روش تحلیل پدیدههای سیاسی
آشنایی با تحلیل پدیدههای سیاسی از مسائل ضروری است. برخی از ابعاد گوناگون این ضرورت را میتوان به شرح زیر مورد بررسی قرار داد:
1. کنجکاوی ذاتی بشر
انسان موجودی اندیشمند و تحلیل گر است و به همین دلیل همواره به دنبال دانستن و کشف مجهولات خود است. از سوی دیگر، دانش و آگاهی به طور فی نفسه دارای مطلوبیت ذاتی است؛ شاید به همین دلیل است که گفته میشود علم نور و روشنایی است. به همین ترتیب ملاحظه میشود که معمولا بیشتر انسانها از شنیدن تحلیلهای دقیق و اقناع کننده شادمان و مسرور میشوند . این حالت در حقیقت نشان دهنده فعالیت همان روح کنجکاو بشر است که همواره به دنبال پاسخگویی به سوالهای گوناگون است
2. ضرورتهای دینی
می توان ادعا کرد که از منظر آموزههای دین مبین اسلام نیز آشنایی با تحلیل مسائل سیاسی از اهمیت خاصی برخوردار است ؛ برخی از این موارد را میتوان به شرح زیر خلاصه کرد:
آمیختگی دین و سیاست در اسلام : اسلام کلیت واحدی است که بخش اعظم آن را مسائل سیاسی تشکیل میدهد. بنابراین کسی نمیتواند ادعا کند که دین داری مستلزم آگاهی به مسائل سیاسی نیست زیرا سیاست بخشی مهم و جدایی ناپذیر از کلیت واحد دین است.
2. ضرورت تبعیت از رهبران دینی : بررسی و مطالعه سنت و سیره انبیاء الهی و ائمه هدی علیهم السلام نشان میدهد که این بزرگواران همواره نسبت به مسائل سیاسی زمان خود توجه خاص داشته و آنها را تجزیه و تحلیل کرده و نتایج تحلیلهای خود را در اختیار پیروان خویش قرار میدادند.
وجوب و ضرورت فراگیری مسائل «مبتلا به» به وسیله مسلمانان : امروزه به دلیل نقش گسترده مسائل سیاسی در زندگی روزمره انسان، آگاهی از مسائل سیاسی و داشتن تحلیلهای صحیح در باره آن از امور بسیار ضروری محسوب میشود.
4. امر به معروف و نهی از منکر نیازمند تحلیل صحیح است : بدون شناخت صحیح معروف و منکر نمیتوان نسبت به آن امر و نهی کرد. بنابراین از آنجایی که بسیاری از معروفها و منکرها در عرصه مسائل سیاسی رخ میدهد، آشنایی با مسائل سیاسی به عنوان مقدمه امر واجب، واجب میشود.
تعالیم و آموزههای دینی : احادیث و روایات بسیار زیادی وجود دارد که بر ضرورت آشنایی با مسائل سیاسی روز تاکید میورزند. به عنوان مثال میتوان به این حدیث بسیار مهم از مولایمان امیرالمومنین علی (ع) اشاره کرد که فرمود : فاقد البصر، فاسد النظر (میزان الحکمه،ج 2، ح 1731)
3. ضرورتهای سیاسی
همزمان با افزایش اهمیت و جایگاه سیاست در زندگی بشر و آمیختگی مسائل سیاسی با زندگی روزمره وارد مقطعی از مراحل زندگی بشر شده ایم که مرزهای بین عرصههای مختلف زندگی به طور کلی از میان رفته است. به عبارت دیگر، امروزه دیگر نمیتوان بین مسائل اقتصادی یا فرهنگی با مسائل سیاسی تمایز دقیقی قائل شد به عبارت دیگر، امروزه تمام عرصههای مختلف زندگی بشر در یکدیگر تنیده شده اند. از این رو، بشر همان طوری که برای تداوم حیات خود به آگاهیهای اقتصادی و فرهنگی نیاز دارد به آگاهی از مسائل سیاسی نیز محتاج است.
قدرت تصمیم گیری و تصمیم سازی : بخشهای مختلف یک نظام اجتماعی مستلزم بهره مندی از دانش و آگاهیهای سیاسی است. به عبارت دیگر بدون شناخت دقیق از پدیدههای سیاسی، نمیتوان در باره آنها تصمیم کرد.
ضرورت پیش بینی حوادث در آینده: این مساله نیز یکی از نکاتی است که انسان قرن و بیست و یکم به شدت به آن محتاج است. امروزه بدون پیش بینی مسائل سیاسی نمیتوان یک نظام سیاسی را اداره کرد و به همه نیازهای مردم پاسخ گفت. روند عمومی زندگی بشر به گونهای تکامل یافته است که پیش بینی حوادث آینده در موفقیت یا ناکامی افراد و نهادها، نقشی اساسی دارد.
ضرورت موضع گیری در مقابل حوادث : امروزه هر انسانی ناچار است در برابر حوادث و وقایعی که در پیرامونش به وقوع میپیوندد از خود عکس العمل نشان داده و اقدام به موضع گیری کند. امروز هیچ کس نمیتواند نسبت به محیط پیرامون خود بی تفاوت بوده و تنها به امور شخصی خود بپردازد به عبارت دیگر، زندگی بشر به گونهای شکل گرفته است که دیگر، امکان انزوای کامل از جامعه و مردم وجود ندارد.
وجود تحلیلهای گوناگون و متعارض : در رابطه با تحلیل مسائل سیاسی ممکن است همواره برداشتهای مختلف و در برخی موارد، کاملا متعارض وجود داشته باشد. انسان سیاسی برای انتخاب و گزینش تحلیل صحیح، نیازمند بهره مندی از قدرت تحلیل میباشد.
آشنایی با مفاهیم و اصطلاحات
1. واژه تحلیل
در لغت نامه عمید تحلیل به معنی حل کردن، گشودن و تجزیه کردن آمده است. در فرهنگ معین نیز در ذیل این کلمه، معانی مختلفی نوشته شده است :
1- حلال کردن، رواشمردن، رواداشتن؛
2- دو یا چند بخش کردن لفظ ...
اما آنچه که از معنای این واژه در مبحث روش تحلیل سیاسی بیشتر مورد نظر است، معادل کلمه انگلیسی ANALYSIS به معنی تجزیه (و تحلیل) میباشد بنابراین، تحلیل پدیدههای سیاسی به معنی تجزیه کردن مفاهیم پیچیده سیاسی به مفاهیمی جداگانه و ساده تر، به منظور دستیابی شناختی دقیق تر در باره آن است.
2. تجزیه و تحلیل سیاسی
تجزیه از نظر لغت به معنی جداکردن و جزء جزء کردن است ؛ اما تحلیل بیشتر به معنای ترکیب کردن و کشف روابط بین اجزاء است به طوری که کلیت یک شی و یا یک پدیده را بتوان مورد شناسایی قرار داد. به این ترتیب، تجزیه و تحلیل سیاسی عبارت است از «تجزیه یک پدیده به اجزاء تشکیل دهنده آن، به منظور شناخت هر یک از این اجزاء و شناخت ارتباط آنها با یکدیگر و شناسایی کلیت پدیده مورد بررسی».
3. تحلیل سیاسی
بنابراین، با توجه به معانی بیان شده در باره کلمه تحلیل، میتوان گفت که تحلیل کردن مسائل سیاسی، در واقع، تلاش ذهنی تحلیلگر مسائل سیاسی است برای:
۱- ساده کردن حوادث، پدیدهها و مفاهیم پیچیده سیاسی ؛
۲- شناخت اجزای تشکیل دهنده آن ؛
۳- درک ارتباط بین پدیده و حادثه سیاسی مورد نظر با سایر پدیدهها و حوادث؛
۴- پیش بینی تحولات بعدی با کمک استدلالهای منطقی .
بنابراین مشخص میشود که برای تحلیل پدیدههای سیاسی تنها به تشریح و تبیین پدیده مورد نظر اکتفاء نمیشود. بلکه تحلیل گر سعی میکند از ظواهر پدیدهها و حوادث به باطن پنهانی آنها دست یابد و مفاهیمی را که افراد عادی قادر به درک آنها نیستند به زبانی ساده و قابل درک به دیگران متنقل کند .
با این توضیح، سه مرحله در تعریف تحلیل سیاسی قابل تشخیص است :
الف ) تقسیم یک کلیت به اجزاء خود(توصیف)
ب ) کشف و شناخت روابط بین اجزاء(تبیین)
ج ) بیان و تشریح روابط کشف شده (پیش بینی)
البته از آنجایی که در پایان هر تحلیل سیاسی، ارزیابی نتایج به دست آمده و قضاوت در باره نتیجه تحلیل و همچنین ارائه پیشنهادها و راهکارهای عملی امری ضروری است ؛ در نتیجه مرحله چهارمی نیز با عنوان موضع گیری و ارائه پیشنهاد وجود خواهد داشت.
این چهار مرحله در تحلیل سیاسی را میتوان به صورت زیر نامگذاری کرد :
توصیف
تبیین
پیش بینی
تجویز
با توجه به بررسیهای انجام شده تا این مرحله، میتوان گفت :
کلاس روش تحلیل سیاسی، در حقیقت بررسی اصول، قواعد و شیوههای شناخت صحیح پدیدههای سیاسی است . آموختن این اصول و روشها، تحلیلگر سیاسی را قادر میسازد تا با استفاده از آن بتواند به سادهترین راه ممکن مفاهیم پیچیده سیاسی را به خوبی درک کرده و یافتههای خود را به دیگران منتقل کند .
4.نقد و بررسی مفهوم سیاست
درفرهنگ فارسی معین ذیل لغت سیاست آمده است: « حکم راندن بر رعیت و اداره کردن امور مملکت، حکومت کردن، ریاست کردن» اما در اصطلاح علمی تعریفهای مختلفی از این اصطلاح ارائه شده است.
دو تعریف رایج از سیاست
دانشمندان علوم سیاسی غربی معمولا سیاست را به یکی از دو صورت زیر تعریف میکنند : سیاست به معنی قدرت و سیاست به معنی دولت.
موریس دو ورژه سیاست را علم قدرت و حکومت داری تعریف کرده است ؛ یعنی از نظر او سیاست علمی است که به ما نشان میدهد تا قدرت را چگونه به دست آورده و مهم تر از آن، این که چگونه آن را به کار ببندیم. براساس این تعریف میتوان گفت که از نظر دو ورژه موضوع اصلی سیاست «قدرت» است. بنابراین از نظر این محقق، علم سیاست در واقع روش صحیح کاربرد قدرت را به ما نشان میدهد.
اما دیوید ایستون سیاست را « توزیع اقتدار آمیز ارزشها برای کل جامعه » میداند. یعنی وظیفه اصلی سیاست که بر عهده دولت میباشد، عبارت است از توزیع ارزشها، امکانات و فرصتهای موجود در یک جامعه برای کل افراد البته با استفاده از روشهای قهرآمیز. (زور قانونی)
نقد تعریف دانشمندان غربی از مفهوم سیاست
دیدگاه ماتریالیستی و اومانیستی غرب در این تعاریف کاملا مشهود است. سیاست و دولت از نظر اندیشمندان غربی فقط رسالتی مادی و دنیایی دارد. به عبارت دیگر، مساله آخرت انسانها هیچ ربطی به سیاست ندارد. در حالی که مساله اداره جامعه اسلامی، با اسلام و رهبران اسلامی ارتباطی مستقیم داشته و سیاست اسلامی، به دنیا و آخرت مسلمانان مربوط است.
روایتی از امام حسن (ع) در باره مفهوم سیاست
در روایتی از امام حسن (ع) آمده است: «سیاست به معنی رعایت حقوق است، حقوق خداوند، حقوق زندگان و حقوق مردگان». منظور از حقوق خداوند در اینجا اجرای دستورات و فرامین اوست؛ و منظور از حقوق زندگان، انجام وظایف نسبت به مردم و ولی امر مسلمین است. حقوق مردگان، یعنی ذکر خوبیها و چشم پوشی از بدیهای آنها.
سیاستمداری یکی ویژگیهای مهم ائمه اطهار علیهم السلام
همچنین در زیارت جامعه کبیره میخوانیم: «السلام علیکم یا اهل بیت النبوة ... و ساسة العباد و ارکان البلاد» «سلام بر شماای خاندان رسالت و سیاست مداران بندگان خدا، و پایههای شهرها» این جمله نشان میدهد که اهل بیت علیهم السلام که رهبری امت اسلام بر عهده آنها نهاده شده است، متکفل امر سیاست پس از پیامبر گرامی اسلام هستند.
مفهوم سیاست در فرهنگ اسلامی
در فرهنگ لغت لسان العرب ذیل کلمه سیاست چنین آمده است: «و السیاسه : القیام علی الشیء بما یصلحه» «سیاست یعنی اقدام برای سامان دادن چیزی به وسیله اموری که آن را اصلاح کند و سامان بخشد.» به نظر میرسد واژه سیاست در اینجا به بیشتر معنی مدیریت مد نظر قرار گرفته است.
فرهنگ لغات النمجد در تکمیل این تعریف از واژه سیاست چنین آورده است : «السیاسه، استصلاح الخلق بارشادهم الی الطریق المنجی فی العاجل و الآجل» «سیاست عبارت است از همت گماشتن به اصلاح و هدایت مردم به راهی که در دنیا و آخرت موجب رهایی و نجاتشان گردد.»
مفهوم سیاست از دیدگاه امام خمینی (ره)
در همین راستا، امام خمینی(ره) رهبر کبیر انقلاب و بنیانگزار جمهوری اسلامی ایران، بر اساس تعاریف مورد نظر در نزد علما و دانشمندان اسلامی عقیده دارند که «سیاست یعنی این که جامعه را ببرد و هدایت کند، به آن جایی که صلاح جامعه و صلاح افراد است.»
5. منظور از علوم سیاسی چیست؟
علوم سیاسی در حقیقت مجموعهای از علوم مختلف است که به مساله سیاست و حکومت توجه دارند به عبارت دیگر، میتوان گفت که علوم سیاسی رشتهای علمی است که به مطالعه انسان در رابطه با مساله اقتدار میپردازد. به بیانی ساده تر میتوان گفت که علوم سیاسی عبارت است از مطالعه این که چه کسی میگوید چه کارهایی باید انجام شود و چه کسانی باید این کارها را انجام دهند؟
اما در پاسخ به این سوال که چرا به جای کلمه علم سیاست بیشتر از واژه علوم سیاسی استفاده میشود؟ باید گفت که به عقیده بسیاری از صاحل نظران، سیاست، علمی "بین رشته ای" است؛ یعنی محصول تعامل بین علومی چون تاریخ، جغرافیا، حقوق، جامعه شناسی، روانشناسی و مانند آن است. به همین دلیل، در مورد علم بودن سیاست بین دانشمندان اختلاف نظر وجود دارد.
در پاسخ به این سوال اساسی که آیا علوم سیاسی را میتوان یک علم دانست؟ باید گفت که دو دیدگاه کلی در این باره وجود دارد؛ برخی عقیده دارند که علوم سیاسی را نمیتوان همانند سایر علوم دانست زیرا حد و مرز مشخصی ندارد. اما گروهی نیز عقیده دارند که علوم سیاسی نیز همچون سایر علوم جدید، یک حوزه مطالعاتی علمی مستقل است که دارای ویژگیهای خاص خود میباشد.
در مقام داوری بین این دو دیدگاه به ناچار باید پذیرفت که علم سیاست همانند سایر علوم نیست ؛ یعنی نمیتواند پیش بینی دقیق ارائه کند؛ زیرا امور مربوط به انسان اساسا به صورت صد در صد قابل پیش بینی نیست. ولی در نهایت باید دانست که علم سیاست با پدیدههایی نظام مند سروکار دارد که از طریق درک قوانین حاکم بر آن پدیدهها میتوان به شناخت آنها نائل شد.
همچنین باید توجه داشت که در تقسیم بندی علوم، به دو دسته علم سخت[1] و علم نرم، میتوان گفت که علم سیاست، علم نرم است؛ یعنی اگر چه قدرت پیش بینی دقیق ندارد ولی قانونمند است.
6. تفسیر سیاسی
تفسیر در لغت به معنی روشن کردن، توضیح دادن و کشف کردن حجاب معنا از روی حوادث و پدیدهها میباشد. معمولا در تفسیرهای سیاسی موارد مبهم و سوالهای موجود در تحلیلهای سیاسی ارائه شده، توضیح داده میشود. مثال : پس از تحلیل اهداف آمریکا در منطقه خاورمیانه، در مقام تفسیر سیاسی میتوان به این سوال پاسخ داد که «خاورمیانه بزرگ چیست؟»
البته باید توجه داشت که در تفسیر سیاسی تحلیل گر برای اثبات و ارائه درک عمیقتر از حادثه سیاسی گاهی مجبور میشود از وقایع و حوادث دیگر استفاده نماید. به عنوان مثال، برای تبیین طرح خاورمیانه بزرگ، میتوان به «طرح خاورمیانه جدید» که سالها قبل از سوی مقامات رژیم صهیونیستی ارائه شده است، اشاره کرد.
تفاوت تحلیل و تفسیر؟
در تحلیل سیاسی، شناخت اجزاء پدیده سیاسی و کشف روابط بین أنها مورد نظر است؛ ولی هدف اصلی در تفسیر، رفع ابهامهای موجود در تحلیلهای سیاسی ارائه شده است. بنابراین میتوان گفت که تفسیر مکمل تحلیل است. همچنین باید توجه داشت که تفسیر سیاسی بیشتر مترادف با تبیین و توضیح به کاربرده میشود
7. توجیه سیاسی
توجیه از نظر لغت به معنای روی کسی یا چیزی را به سویی برگرداندن و نیز توضیح دادن مطلبی یا روی أوردن به سوی چیزی است .توجیه سیاسی یعنی توضیح و تشریح مسائل سیاسی همراه با استدلال به منظور اقناع طرفداران و پیروان.
توجیه سیاسی در سازمانها
معمولا در سازمانهای مختلف سیاسی، عقیدتی یا نظامی از توجیه سیاسی استفاده میشود. در این سازمانها برای هماهنگ کردن مواضع سیاسی اعضا، یک تحلیل سیاسی خاص که از نظر رهبران سازمان، تحلیل صحیح و مطابق با واقع محسوب میشود، به اعضای سازمان ارائه شده و از آنها خواسته میشود تا آن را پذیرفته و به آن عمل نمایند.
البته باید توجه داشت که توجیه سیاسی بر دو نوع است : توجیه سیاسی مثبت که به استدلال بر صحت تحلیل ارائه شده با استفاده از اسناد و مدارک صحیح است؛ و توجیه سیاسی منفی که به معنی تلاش برای صحیح نشان دادن یک تحلیل با استفاده از روشهای نادرست میباشد.
فرق تفسیر با توجیه سیاسی؟
در تفسیرهای سیاسی معمولا موضوع تحلیل شرح داده شده و مسائل مبهم آن روشن میگردد ؛ اما در توجیه کوشش میشود تا همراه با شرح قضایا، حقانیت تحلیل ارائه شده نیز ثابت گردد. از سوی دیگر میتوان گفت که در تفسیر سیاسی، از مخاطبان خواسته میشود تا به فهم و درک عمیقتری نسبت به مساله دست یابند ولی توجیه سیاسی از افراد خواسته میشود تا تحلیل ارائه شده را پذیرفته و به توصیههای آن عمل نماید.
8. رخداد یا واقعه سیاسی
رخداد یا واقعه سیاسی در حقیقت، رویدادی است که در ارتباط با سیاست اتفاق افتاده است مانند : ترور ٬ انفجار ٬ دید و بازدیدهای سیاسی و مانند آن. وقایع سیاسی اموری انتزاعی و ذهنی نیستند بلکه در ارتباط با وقایع دیگر پدید میآیند و در سایر حوادث اثر میگذارند. به عبارت دیگر، باید توجه داشت که حوادث سیاسی هرگز محدود به زمان و یا مکان پیدایش خود نمیباشند بلکه میتوانند در حوادث آینده هم تاثیر گذار باشند.
مساله مهمی که باید در اینجا مورد توجه قرار گیرد این است که در شناخت و تحلیل واقعه سیاسی نباید فقط به شناخت و تحلیل همان واقعه اکتفا کرد. بلکه باید به کلیه جریانهای سیاسی که واقعه مورد نظر در بستر و متن آن قراردارد و نیز به عناصر اصلی و فرعی، عوامل زمینه ساز و کلیه وقایعی که در ارتباط با این واقعه هستند و یا خواهند بود نیز توجه داشت.
9. جریان سیاسی
جریان سیاسی عبارت است از یک سلسله وقایع و حوادث سیاسی مرتبط با هم که بر اساس اهداف و محورهای مشخصی انجام میشود. مانند جریان بیداری اسلامی در کشورهای اسلامی، جریان مقاومت اسلامی در لبنان ؛ جریان ملی گرایی در انقلاب اسلامی؛ جریان صهیونیسم در تاریخ معاصر جهان ؛
10. موضع گیری سیاسی
پس از ارائه تحلیل سیاسی، لازم است موضع خود را در برابر نتایج به دست آمده مشخص سازیم. مثال : پس از تحلیل مساله جهانی شدن اقتصاد، باید مشخص کنیم از نظر ما که تکلیف ایران در قبال این مساله چیست؟ و چه گزینههایی در مقابل این کشور قرار دارد.
[1] . منظور از علم سخت، علوم دقیقه مانند ریاضیات و فیزیک و شیمی است.
فصل دوم کتاب کریستوفر آرتور با عنوان دیالکتیک جدید و سرمایه[1] تفاوت روش دیالکتیکی و روش تکراستایی که به نام روش منطقی ـ تاریخی هم شناخته میشود به اختصار بررسی شود. در همین زمینه، چرایی گزینش کالا بهمثابه نقطهی آغاز مفهومپردازی سرمایه در فصل یکم جلد نخست سرمایه و نیز روش تشریح یا پیشروی در استدلال دیالکتیکی و نظاممند مارکس نیز بررسی میشود.
روش تکراستایی یا منطقی ـ تاریخی
از آنجا که مارکس هرگز دربارهی روش خود در سرمایه مطلب جامع و منسجمی ننوشت، وظیفهی درک این روش و تفسیر آن به عهدهی دیگران و از جمله انگلس، ویراستار جلد دوم و جلد سوم سرمایه، افتاد. به نظر انگلس و افراد دیگری همچون رونالد میک، پل سوییزی و حتی ارنست مندل فصلهای آغازین سرمایه جلد یکم دربارهی جامعهی سرمایهداری نیستند بلکه مربوط به دورهای فرضی از تاریخ جوامع پیشاسرمایهداری هستند که در آن مبادله بر اساس قانون ارزش به شکل منحرف ناشدهاش تحقق مییافت. درحالی که بهتدریج با رشد و تکامل تاریخی و بهویژه در سرمایهداری این قانون دستخوش انحراف شد. منظور این است که در آن جامعهی فرضی مولدین مستقل کالاهایشان را بر اساس مقدار کار پیکریافته در آنها با یکدیگرمبادله میکردند. بهاین ترتیب آنها بهنحوی سوبژکتیو قانون ارزش را در شکل ناب و خالص خود متحقق میکردند. اعتراض آرتور به این استدلال این است که قانون ارزش قانونی بینسوژهای (اینترسوبژکتیو) نیست بلکه امری ابژکتیو است که در اثر سازوکارهایی خارج از آگاهی تجربی و تصمیمات فردی شکل میگیرد و عمل میکند. بنا به همین درک است که انگلس دربارهی روش تشریح مارکس در سرمایه مینویسد: «ساختار منطقی سرمایه بازتاب تصحیح شدهی مراحل تاریخی تکامل نظام تولیدی سرمایهداری است».[2] به این ترتیب او دیالکتیک نظاممند (روشن کردن پیوندهای درونی – ضروری یا منطقی در یک تمامیت/کل) و دیالکتیک تاریخی (مثلاً منظم کردن تکاملی شیوههای تولیدی مختلف در طول تاریخ) را با هم درآمیخت. از همین رو گفت که «عرضهداشت مارکس با اینکه «منطقی» است، هنوز «چیزی جز همان روش تاریخی نیست» که فقط از «تصادفات ناراحتکننده» مبرا شده است. انگلس ادعا کرد که مارکس در آغاز جلد یکم سرمایه، «تولید کالایی ساده را پیشفرض تاریخی خود قرار داد و فقط پس از آن بر این اساس به سمت سرمایه پیش رفت»: مزیت این روش آن بود که مارکس میتوانست «از کالای ساده شروع کند، و نه از یک شکل ثانویهای به لحاظ مفهومی و تاریخی یعنی کالایی که پیشتر توسط سرمایهداری دستخوش تغییر و تحول شده بود»».[3] اما آرتور با اشاره به مجموعهی جدید آثار کامل مارکس- انگلس که همهی دستنوشتههای مارکس در آن به چاپ رسیده است مینویسد که مارکس هرگز اصطلاح «تولید کالایی ساده» را در زندگیاش به کار نبرد و هرگز به کالای تولید سرمایهداری چون شکل ثانویهی اشتقاقی که گویا تکامل پسینتر شکل اولیه و اصلی کالا در جوامع پیشاسرمایهداری است، استناد نکرد. «تنها جایی که در کل سه جلد سرمایه اصطلاح تولید کالایی ساده ظاهر میشود، جلد سوم است. اما این در فرازی است که پس از کار ویرایشی انگلس به دست ما رسیده و انگلس خود در یادداشتی پیرامون این موضوع به ما هشدار میدهد. (همانطور که در واقع بند مربوط به مأموریت تاریخی سرمایه در صفحهی بعدی نیز نوشتهی او است)».[4] اگرچه در فصلهای نخست سرمایه از طبقات اجتماعی و رابطهی کار و سرمایه خبری نیست اما این کتاب از همان جملهی آغازینش هنگامی که شکل ثروت در جوامع سرمایهداری را مترادف با شکل کالا قرار میدهد، در واقع سرمایهداری را پژوهش میکند و نه نظامهای پیشاسرمایهداری را.
رونالد میک «میتولوژی» (روش افسانهای یا پردازش مرحلهای مفروض بهنام تولید کالایی ساده) را جایگزین روایت تاریخی انگلس کرد و سوییزی «روش تقریبهای متوالی» را. این سنت تکراستایی که بهنظر آرتور حتی نزد ارنست مندل متأخر هم دیده میشود فصلهای آغازین سرمایه را مربوط به «تولید کالایی ساده» ـ یک مرحلهی فرضی در تاریخ ـ میداند.
بهطور کلی میتوان گفت که از منظر تکراستایی «تولید کالایی ساده» در واقع مفهوم عام تولید کالایی است که خصوصیات «اصلی» جامعهی مولد کالا ـ و لاجرم ارزش و قانون ارزش ـ را در شکل ناب خود توضیح میدهد. در این حالت سرمایهداری فقط یک «نمونهی خاص» از آن «مورد کلی» است که باید خصوصیات ویژهاش مورد پژوهش قرار بگیرند.
آرتور میپرسد که آیا واقعا چنین است؟ آیا در جوامع پیشاسرمایهداری میتوان از قانون ارزش در «شکل کلاسیک»اش سخن گفت؟ پاسخ او این است که «ارزش و مبادله تحت حاکمیت قانون ارزش مبتنی بر کار در جامعهای پیشاسرمایهداری بیمعنا است؛ زیرا در یک چنین جامعهی خیالی، هیچ سازوکاری برای اجرای چنین قانونی وجود ندارد. قیمت در چنین جامعهای فقط یک میانجی صوری است که امکان عملی مبادله را میسر میکند، اما چیزی متعین بهنام جوهر ارزش وجود ندارد«.[5] جوهر ارزش نیز که همانا زمان کار به لحاظ اجتماعی لازم است هنگامی ظاهر میشود که شاهد رواج مبادلات نظاممند و کالایی شدن همهی نهادههای تولید و از جمله نیروی کار هستیم. چنین پدیدههایی نیز فقط در سرمایهداری اتفاق میافتند. بر همین مبنا نیز میتوان رقابت بین سرمایهها و حذف برخی از آنها را مطابق سازوکارهای بالا از بازار توضیح داد. در حالی که نظامهای تولیدی پیشاسرمایهداری یا مرحلهی فرضی تولید کالایی ساده از چنین سازوکاری تبعیت نمیکنند.[6]و[7]
به این معنا قانون ارزش قانونی ابژکتیو است که به بیان مارکس پس پشت جامعه شکل میگیرد و عمل میکند و فراسوی تصمیمگیری اعضای جامعهی سرمایهداری است. این قانون ابژکتیو نیز با برایند بازار جهانی و کاهش مداوم کار به لحاظ اجتماعی لازم برای تولید کالاها عملکرد خود را نشان میدهد و چنین چیزی نمیتواند در جوامع پیشاسرمایهداری وجود داشته باشد.
روش دیالکتیک نظاممند
آرتور بر این نظر است که روش مارکس برخلاف آنچه نزد طرفداران روش منطقی ـ تاریخی دیده میشود روشی دیالکتیکی است آنهم از نوع نظاممند. مارکس این روش را از منطق هگل به وام گرفت چه این روش را برای توضیح ماهیت دیالکتیکی سرمایه مناسب یافت. همانطور که گفته شد مارکس از نخستین جملهی سرمایه مشغول بحث پیرامون جامعهی سرمایهداری است. به بیان خود مارکس هم فصلهای نخست کتاب و توضیح شکلهای ارزش یعنی کالا- پول – سرمایه دشوارند زیرا آغاز هر علمی دشوار است. آنچه که مارکس در فصلهای نخست سرمایه بررسی میکند اجزایی از یک تمامیت یا یک کل دیالکتیکی هستند. در یک تمامیت یا کل دیالکتیکی عناصر و پارههای گوناگون در پیوندهای درونی و ضروری (و نه تصادفی و اتفاقی) با یکدیگر بهسر میبرند. مفاهیم از دل یکدیگر، به شکلی متوالی و بر مبنای تناقضاتی که در مفاهیم اولیه کشف میشوند رشد میکنند. در خود این تمامیت (سرمایه) مراحل گوناگون تجرید و تمامیتهای کوچکتری وجود دارند که بر اساس تضادهای درونی، به ضرورت رو به مفاهیم و تمامیتهای کاملتر و عالیتری گشوده میشوند.
بهعنوان نمونه نخستین مرحله یا تمامیت مجردی که مارکس از کل نظام بیرون کشیده و تحلیل میکند، مرحلهی گردش ساده است. اما این تمامیت، این مرحلهی مجرد هنوز بدون میانجی است. سرمایه با آن همچون بیواسطهترین، یعنی مشهودترین جنبهی سرمایهداری آغاز میکند. جنبهای که عقل متعارف آن را بی هیچ دشواری درمییابد و «درک میکند». جنبهای که همزمان مجرد و نامتعین است زیرا از تمامیت برکنده شده از آن منزوی و جدا افتاده است و فقط با جای گرفتن تدریجیاش در تمامیت که بهنحوی منطقی بازسازی میشود واقعاً قابل درک خواهد بود. پس گسترش دیالکتیکی استدلال موجب آن میشود که بهتدریج این سپهر را بهنحوی هر چه انضمامیتر در رابطه با کل درک کنیم.
در این زمینه آرتور مینویسد «خاستگاه محصولات در گردش موقتاً نادیده گرفته میشود، و در نتیجه کالاها همچون امری معلوم و مسلم فرض میشوند. تنها پس از رشد و تکامل مقولات گردش است که میتوان به روابط تولید پرداخت، همان روابطی که مبنای روابط مبادله، روابط قابل مشاهده در سپهر گردش ساده هستند. گذار اصلی در سرمایه از تولید کالایی ساده به تولید سرمایهداری نیست، بلکه گذار از «سپهرگردش ساده یا مبادلهی کالاها» به سوی «سپهر پنهان تولید» است. با انجام چنین چرخشی، گردش همچون سپهری درک میشود که روابط تولیدی در آن بازتاب مییابند.»[8]
گسترش دیالکتیکی استدلال چهطور انجام میشود؟
آرتور میگوید که درک این تمامیت نخستین (گردش ساده یا مبادلهی کالاها) و کل نظام باید از نقطهی خاصی آغاز شود. برای همین روش تشریح و عرضهداشت باید از جایی آغاز کند که سادهترین، مجردترین و بیواسطهترین جنبهی این تمامیت باشد و سپس انسجام آن گام به گام نشان داده شود. یعنی بهتدریج روابط درونی و ضروری را به نحوی منطقی با به میان کشیدن عناصر گوناگون یکی پس از دیگری بازسازی کنیم.
به این ترتیب روشن است که مارکس نمیتواند تشریح سرمایه بهمثابه کل یا یک تمامیت دیالکتیکی را بیواسطه انجام بدهد. چه برای تشریح سرمایه به بازگویی مقدمات بسیاری نیاز دارد. برای همین از یک تمامیت جزیی «گردش ساده» آغاز میکند و تشریح همین تمامیت جزیی نیز خود باید از جایی آغاز شود. این عنصر اولیه یا نقطهی آغاز نیز شکل کالا است. پس پردازش تمامیتی جزیی که در اینجا مرحلهی گردش ساده است مستلزم حرکت از یک نقطهی آغاز مناسب به سمتی است که وحدت روابط درونی آن درک شود.
اما گزینش نقطهی آغاز بر چه مبنایی انجام میشود و روش پیشروی از این نقطه چگونه است؟
نقطهی آغازدر اینجا به بیان خود مارکس[9] آن «شکل سلولی» یا یاختهی اولیه است که تمامیت سرمایه را در خود نهفته دارد و همهی روابط اصلی و بهلحاظ منطقی ضروری باید مرحله به مرحله در پیوند با یکدیگر از دل آن زاده شوند. این نقطهی آغاز امری بیرونی و یا ذهنی نیست بلکه درونی تمامیتی است که در حال مطالعهاش هستیم. نقطهی آغاز از راه برکندن یک تکه، یک جنبه، یا یک عنصر از تمامیت بهدست میآید. نقطهی آغاز بنا به نظر هگل باید بهقدر کافی ساده باشد تا عقل سلیم و تجربهی روزمره آن را بشناسد. همزمان باید دارای تعین تاریخی باشد یا به بیانی اثر انگشت روابط تولیدی غالب در سرمایهداری را بر خود داشته باشد تا مقولات دیگری که ساختارهای ویژهی جامعهی سرمایهداری و شیوهی تولید آن را تشکیل میدهند از دل آن قابل زاده شدن باشند.[10] مارکس شکل کالا را نقطهی آغاز تشریح خود برمیگزیند. آرتور اشکالاتی را برمیشمارد که میتوان به گزینش کالا بهمثابه شکل سلولی نظام سرمایهداری وارد دانست:
کالا موجودیتی «پیچیده» است و نه «ساده». زیرا که کالا دارای دو وجه مصرفی و مبادلهپذیری است و به این معنا به قدر کافی گیجکننده.
تعین تاریخی آن روشن نیست، چه این شکل کالایی به چیزهایی که محصولات کار نیستند هم منضم میشود و در ضمن باید به یاد داشته باشیم که نوعی مبادلهی کالایی در جوامع پیشاسرمایهداری هم وجود داشته است.
آرتور ابتدا به بررسی مورد دوم میپردازد و به این نکته اشاره میکند که مارکس کالا را به عنوان نقطهی آغاز روش تشریح خود برگزید تا به این ترتیب دورههای پیشاسرمایهداری را از بحث خود بیرون بگذارد. زیرا که در این قبیل جوامع فقط مازاد محصول به بازار برده میشد و همهی تولید برای خاطر مبادله انجام نمیشد. «مارکس درعینحال بهنحو صریحتری میگوید که با اینکه از یکسو «تولید و گردش کالاها… خودبخود بههیچرو مستلزم وجود تولید سرمایهداری نیستند، اما از سوی دیگر فقط بر اساس تولید سرمایهداری است که کالا ابتدا شکل عام محصول را بهخود میگیرد»».[11]
با بیان این گفتاورد حالا روشن است که کالا اثر انگشت شیوهی تولید سرمایهداری را بر خود دارد و شکل سلولی آن است زیرا همانطور که مارکس نیز گفته بود اصولاً شکل ثروت در جامعهی سرمایهداری با شکل کالا مترادف است. اما حالا چهطور باید پیشروی کنیم؟
گسترش استدلال دیالکتیکی
روشن شد که کالا دارای دو وجه ارزش مصرفی و ارزش مبادلهای است. همین موضوع را به قدر کافی پیچیده میکند. مارکس باید بر کدام جنبه از کالا متمرکز شود؟ کدام جنبه از کالا دارای تعین تاریخی است؟ مارکس به منظور پیشروی در استدلال دیالکتیکی خود جنبهی ارزش مصرفی کالا را که ویژگی فراتاریخی محصول کار انسانی است از بحث خود کنارمیگذارد و به جنبهی ارزش مبادلهای کالا میپردازد. چه این جنبه از تعین تاریخی برخوردار است و سرشتنشان روبط اصلی در جامعهی سرمایهداری است. مارکس با تمرکز بر ارزش مبادله به کشف روابط درونی پرتضاد در شکل سلولی کالا مشغول میشود تا به تدریج تمامیت نظام (سرمایه) را از دل آن استنتاج کند. آرتور به یکباره از همینجا نتیجهی عجیبی میگیرد و میگوید که در واقع نقطهی آغاز حقیقی مارکس ارزش است که فعلا در شکلی تحریف و ساده شده برنهاده شده است. اما پرسش این است که ارزش مبادله چه ارتباطی با مقولهی ارزش دارد، مقولهای که فقط با میانجی تمامیت روابط مبتنی بر مبادلهی کالاها با یکدیگر و در حین مبادله ایجاد میشود (بهیاد داشته باشیم که هنوز در تمامیتی جزیی بهنام گردش ساده بهسر میبریم و هنوز نمیدانیم ارزش خود را چگونه تولید و خودبنیاد میکند)؟ پاسخ او به این دشواری نظری این است که عقل سلیم با مشاهدهی جریان بیوقفهی مبادلهی کالاها متوجه میشود که «باید نوعی یکسانی در ذات در پس نمودهای ناهمگون کالاها وجود داشته باشد. چنین تحلیل تقلیلگرایانهای… برنامهی تحقیقی زیر را پیشنهاد میکند: براساس کدام شرایط وجودی میتوان نشان داد که ارزش خود خویشتن را بنیان میگذارد تا بهخود همچون خصلت کلی کالاها اعتبار بخشد؟ همانطور که بهزودی خواهیم دید برای پاسخ به این پرسش به استنتاج دیالکتیکی سرمایه نیازمندیم. نتیجهی نهایی نشان خواهد داد که چنانچه کالا محصول سرمایه باشد، پس دراینصورت کالا باید نمونهی مشخصی از {این مفهوم مجرد یعنی} ارزش باشد».[12]
بهاین معنا عقل سلیم با مشاهدهی جریان مبادلهها متوجه نوعی ذات یکدست کننده پس پشت مبادلهها میشود. اما برای کشف این ذات یکدست کننده (ارزش) که بر نایکدستی و ناهمگونی کالاها (که در جنبهی کیفی خود ارزشهای مصرفی بسیار متفاوتی هستند) غلبه میکند، آنها را با هم برابر قرار میدهد، و در سپهر گردش در شکل پول، مستقل از آنها در برابرشان میایستد و همهی آنها را همچون جزیی بیرونیت یافته از خود بازنمایی میکند هنوز نیاز به پژوهش داریم.
پس روشن شد که کالا بهمثابه نقطهی آغاز دارای بیواسطهگی است، چه همگان به تجربه میدانند که در این جامعه همه چیز خرید و فروش میشود. این نقطهی آغاز به دو جنبهی ارزش مصرفی و ارزش مبادله تجزیه میشود و جنبهی ارزش مصرفی آن که امری فراتاریخی است و در همهی جوامع بشری وجود داشته است، کنار گذاشته میشود، زیرا نمیتواند وارد استدلال دیالکتیکی بشود. از خلال مواجهه با جریان مبادلهها پی میبریم که باید این مبادلهها مبنای مشترکی داشته باشند که همان ارزش بهمعنای امر کلی ساده است. اما ارزش هنوز باید بنیادهای خود را روشن کند و عمل تشریح باید در پی شالودهگذاری آن باشد.
آرتور سپس شباهت نقطهی آغاز دوگانهی هگل و مارکس را شرح میدهد. هگل دربارهی منطق خود میگوید: «آغازگاه در معنای هستی بیواسطه، از جهان شهود و دریافت (حسی) برگرفته میشود: این همان آغازگاه روش تحلیلی است… هستی در معنای کلیت آغازگاه روش ترکیبی است».[13]
بهنظر آرتور مارکس در سرمایه نقطهی آغاز خود را با دقت توضیح نمیدهد و تنها چیزی که در اینباره میگوید این است که از راه «قدرت تجرید» درک میکنیم که «در جامعهی بورژوایی شکل کالاییِ محصول کار، یا شکل ارزش کالا، شکل سلولی اقتصاد است.»[14] مارکس در جای دیگری تعریف خود را چنین تدقیق بخشیده است:
«محصول کار در شکل طبیعی خود همانا شکل ارزش مصرفی را به جهان عرضه میکند. بنابراین برای این که شکل کالایی به خود بگیرد، یعنی چون وحدت اضدادِ ارزش مصرفی و ارزش مبادلهای ظاهر شود، فقط نیازمند شکل ارزش است. پس بسط شکل ارزش با بسط شکل کالایی همانند است».[15] به این معنا حرکت بسطدهندهی شکلهای اجتماعی ارزش از شکل کالا آغاز میشود. ارزش مبادله نخستین شکل ارزش است که شکلهای تکاملیافتهتر ارزش از دل آن بیرون میآیند.
آرتور سپس از جایروس باناجی تقدیر میکند که بهدرستی تشخیص داده است که سرمایهی مارکس نیز دارای نقطهی آغازی دوگانه است: «شکل کالایی محصول، نقطهی آغاز تحلیلی است که در آن ارزش و ارزش مصرفی را از هم تمیز میدهیم، در حالی که این ارزش، خود، نقطهی آغاز ترکیبی برای بسط روابط پیچیدهتر، در مسیر جستجو برای چگونگی بنیان نهادن آن چون ذات ناب و کلی کالاست».[16]
اما این مفهوم از ارزش (مبادله) هنوز بسیار مجرد و نامتعین است و باید از آن فراتر رفت. انجام پیشروی در دیالکتیک نظاممند هنگامی ممکن میشود که تشخیص داده شود که با قرار دادن ارزش بهعنوان ویژگی کلی کالاها در سپهر مبادله تضادی ایجاد میشود که فرارفتن از این تضاد را الزام میبخشد. فراروی در اینجا بهمعنای تولید مجموعهی پیچیدهتری از روابط، یعنی فعلیتیابی مناسبتر ارزش یا شالودهگذاری مشخصتر آن، است. شالودهگذاری مناسبتر ارزش هنگامی است که کالا در فصلهای نخستین با پول و سرمایه بهنحوی ضروری پیوند مییابد و همچون شکلی از ارزش وضع میشود. کالا در این حالت دیگر آن چیزی نیست که در بیواسطگی تجربه درک کرده بودیم. آرتور بهمنظور نمایش این نکته گسترش شکل ارزش از کالاها به پول و سپس به سرمایه را به اختصار بحث میکند. مارکس نشان میدهد که ارزش چهگونه به دلیل کاستیهای موجود در روابط بین کالاها بهنحوی منسجمتر با ایجاد نوعی همارز عام یعنی پول شالودهگذاری میشود. سپس با ظهور فرمول عام سرمایه نشان داده میشود که «پول هم به نوبهی خود به تضادی برمیخورد… راهحل این تضاد جداشدن پول از خودش بهمنظور تحقق پول بیشتر است، یعنی باید خود را به موضوع ورود خویش به گردش تبدیل کند. این سخن بهمعنای آن است که شکل پول از راه گسترش دیالکتیکی، به ظهور شکل جدیدی از ارزش، یعنی ارزش اضافی چون هدف مبادله در شکل سرمایه، میانجامد».[17]
حالا تضاد دیگری مطرح میشود: سپهر گردش و مبادله هم خاستگاه سرمایه است و هم نیست. خاستگاه سرمایه است زیرا که خرید و مصرف نیروی کار بهمثابه عامل مولد ارزش در این سپهر انجام میشود و در عین حال خاستگاه سرمایه نیست زیرا که ارزشافزایی سرمایه نمیتواند بر اساس «مبادلهی همارزها» در این سپهر انجام شود. بههمین دلیل هم سپهر گردش با تضادهای نهفته در خود راه را برای ورود به تمامیتی دیگر یعنی سپهر تولید باز میکند. آرتور در اینجا خطاب به طرفداران روش تکراستایی یا پیچیدهکردن پیاپی مدل شکل ارزش مینویسد: «مارکس نمیگوید: حالا بیایید با فرض کردن نیروی کار همچون کالا موضوعات را کمی پیچیدهتر کنیم، برعکس استدلال او این است که مفهوم سرمایه به نیروی کار حاضر و آمادهای که کالاگونه است نیاز دارد».[18]
حالا با شالودهگذاری سرمایه همچون ارزش خودارزشافزا در سپهر تولید سپهر گردش در شکلی میانجیگری شده درک میشود، زیرا که روشن میشود که این سپهر آزادی، برابری، عدالت و انصاف بر شالودههای روابط بهشدت نابرابر و سلسلهمراتبی سرمایهداری (که در فصلهای بعدی توضیح داده میشود) استوار است و بهخودی خود نمیتواند چیزی را توضیح بدهد.
آرتور سپس توضیح میدهد که اگر چه سرمایهی صنعتی (و سپهر تولید و کار) بهمثابه عنصری پراهمیت در بازتولید سرمایه، در فرایند تشریح استنتاجی چون نتیجه ظاهر میشود، اما واقعاً پیششرط بازتولید نظام است. با این حال نقطهی آغاز باید با کالا و در سپهر گردش بنیان گذارده شود.
میخواهم در اینجا توجه خواننده را به جایگاه مرکزی رابطهی بین شکل و محتوا نزد آرتور معطوف کنم که دیرتر برای بحث او پیرامون ماهیت شوروی اهمیت مییابد. از دیدگاه او بهرغم اینکه سرمایهی صنعتی محتوای سرمایهداری است اما پیش از چرخیدن به سمت تولید باید شکلهای ارزش و سپهر گردش را همچون تمامیتی رشدیافته درک کنیم، زیرا که پژوهش پیرامون تولید بدون پژوهش پیرامون شکل معین آن ممکن نیست. توضیح ارزش اضافی بدون توضیح شکلهای گردش ممکن نیست. «هنگامی که شکل ارزشی سرمایه، یعنی M-C-M’، چون عامل تکوینبخش تولید بهعنوان تولید سرمایهداری درک شد، آنگاه میتوانیم تولید را کلیدی بدانیم؛ زیرا قابلیت مادی نیروهای تولیدی برای افزایش بهرهوری کار است که انباشت بالفعل را توضیح میدهد. شکل سرمایه نیروی محرکهی ارزشافزایی را توضیح میدهد، اما این شکل نمیتواند به خودی خود یعنی تنها در شکل ناب خود آن را ایجاد و تولید کند. از همین روست که مارکس نتیجه میگیرد که باید تولید را همچون «مرحلهای خطیر و حیاتی» درک کنیم، اما تولید در اینجا نه بهمانند «عاملی» بیرونی نسبت به «عوامل» دیگر و دارای تاثیری علیتی بر آنها، بلکه همچون امری میانجیگری شده از سوی گردش مطرح است که همانا شکل آن را در خود میپذیرد. پس به لحاظ روششناختی، تشریح، دایرهای را توصیف میکند: گردش کالا (شکل ارزش)- گردش بازتابیافته به درون تولید (ارزشافزایی)- گردش چون مرحلهای از تولید (تحقق ارزش)».[19]
آرتور همچنین تاکید میکند که ما در حین انجام عملیات معطوف به استنتاج دیالکتیکی در حال «مدلسازی» نیستیم. بلکه به ماده و مصالح اجازه میدهیم که راه خود را برود و ما را نیز برای پردازش مقولات و مفاهیم لازم به پیش براند. مارکس مدلی ذهنی را بر مصالح خود تحمیل نکرده است بلکه فقط با عینیت مصالح خود با تجریدهای واقعی سپهر گردش و بعدها سپهر تولید همراهی کرده است همانها که پیشروی دیالکتیکی را رو به جلو میرانند. آنچه آرتور تا کنون در این فصل انجام داد بررسی شکلهای ارزش در سپهر گردش و تشریح مختصر تضادهای درونی این شکلها بود که در نهایت توجه نظریهپرداز را به سمت تمامیتی دیگر یعنی سپهر تولید معطوف میکنند. [20]
نتیجهگیری
کریس آرتور
کریس آرتور
آنچه در فصلهای نخستین سرمایه شرح داده میشود الگوهای نابتر و سادهتر قانون ارزش نیستند بلکه شکلهای ابتدایی ارزشاند که هنوز بهنحوی انضمامی بحث نشدهاند.
شکل کالا نقطهی آغاز روش تشریح است. این نقطهی آغاز از کل برکنده شده و در ابتدا در حالتی منزوی و ناقص و نابسنده بحث میشود. اما همین نابسندگی و نامتعینبودگی آن موجب بروز تضادهایی میشود که منجر به پیشروی رو به جلو و شالودهگذاری نقطهی آغاز به نحوی عمیقتر و مناسبتر میشود. پس در دیالکتیک نظاممند و اصولاً در استدلال دیالکتیکی مفاهیم معنایی یکسویه و یکبار برای همیشه تعریف شده ندارند بلکه در مراحل گوناگون تحلیل و تجرید دستخوش تغییر میشوند و تصویر پایانی آنها بسیار متفاوت از تصویر آغازین آنهاست. به این معنا در هر مرحلهی جدید از تشریح مفاهیم از نو سازماندهی میشوند. آرتور در این زمینه بهدرستی از کالا در مراحل گوناگون تجرید سخن میگوید: کالا را ابتدا همچون شکلی از ارزش مفهومپردازی میکنیم در مرحلهی بعدی بهمثابه محصول سرمایه حامل ارزش اضافی است و در پایان تقسیم آن به ابزار تولیدی و ابزار مصرفی مفهومپردازی میشود. مفهومپردازی کالا از نظر آرتور (و نیز آلبریتون که مینویسد کالایی شدن چنان تداوم مییابد که سرانجام خود سرمایه نیز در حالت سرمایهی حامل بهره کالایی میشود) «فقط هنگامی کامل میشود که همچون چیزی بازتولید شده از سوی نیروی محرکهی درونی نظام سرمایه درک شود، به بیان دیگر مفهومپردازی آن مستلزم وجود هر سه جلد سرمایه است!».[21]
[1] کریستوفر جی. آرتور: دیالکتیک جدید و سرمایه، 1392. نشر پژواک
[2] همان منبع
[3] همان منبع
[4] همان منبع
[5] همان منبع
[6] مارکس در همین زمینه مینویسد: «تنها در نتیجهی این امر که تمام محصول به ارزش مبادله تبدیل میشود و تمام ترکیبات مواد لازم برای تولید آن نیز همچون کالا بدان افزوده میشوند، محصول کاملاً شکل کالا را به خود میگیرد، به بیان دیگر تنها با توسعهی تولید سرمایهداری و بر مبنای آن محصول کاملاً به کالا تبدیل میشود.» همان منبع
[7] همان منبع
[8] همان منبع
[9] از آنجا که مارکس نمیتواند با مفهوم سرمایه بهمثابه ارزش خودارزشافزا (پولی که نمو میکند) بحث خود را آغاز کند پس «با ارزش کالایی فینفسه شروع میکند؛ نه ازاینرو که ارزش پیش از سرمایه وجود داشته بلکه از آن رو که ارزش به بیان مارکس مجردترین تجلی خود سرمایه و تولید مبتنی بر آن است». همان منبع
[10] مارکس قصد دارد سرمایه و ماهیت روابط درونی آن را بهمثابه یک تمامیت ارائه کند اما برای این منظور نمیتواند از خود سرمایه آغاز کند زیرا «حتی اگر مفهوم سرمایه فقط حاوی اصلیترین خصوصیات سرمایه باشد، باز هنوز دارای پیچیدگی خودارزشافزایی است که نمود بیواسطهی آن بهمعنای نِمو در بازگشت پول است. پس مارکس از این رابطهی پیچیده یعنی شکل پول چشمپوشی میکند. اما پول چیست؟ روشن است که پول اساساً ایدهی ناکاملی است و جز در روابط گوناگونش با کالاها معنای دیگری ندارد، مانند وسیلهی گردش کالاها. پس نقطهی آغاز ساده و مناسبی نیست».
[11] همان منبع
[12] همان منبع
[13] همان منبع
[14] همان منبع
[15] همان منبع
[16] همان منبع
[17] همان منبع
[18] همان منبع
[19] همان منبع
[20] استنتاج دیالکتیکی ارزش به طور خلاصه به این شرح است: «ارزش، که بهنحوی مجرد در روابط کالایی حضوری تلویحی دارد، در پول به نحو صریحی وضع میشود، در سرمایه خود را هدف خویش میکند و در تولید سرمایهداری خودبنیاد میگردد». همان منبع
[21] همان منبع
نویسنده: حسین نورانی - چهارشنبه ۱٦ آذر،۱۳٩٠
تجزیه و تحلیل
سیاست خارجی در میانه تحول پارادایمهای شناخت
اولین مکتبی که اقدام به تحلیل سیاست خارجی کرد، واقع گرایی
بود. وافع گرایان با مشاهده روابط قدرت بین قدرتهای بزرگ بویژه از قرن نوزدهم به
بعد، مدعی شدند که میتوان سیاست خارجی را براساس رهیافت قدرت و سطح تحلیل دولت
ملی توضیح داد. از این دیدگاه، در فقدان یک قدرت مرکزی در نظام بین الملل، نظام سیاست بین الملل مبتنی بر اصل موازنه قوا
می باشد. در صورتی که موازنه قوا بین بازیگران بین المللی که همان دولتها هستند
برقرار باشد، نظام از ثبات برخوردار خواهد بود و چنانچه یکی از بازیگران قاعده
بازی را برهم زند، جنگ و درگیری تا برقراری مجدد موازنه قوا ادامه پیدا میکند. واقع
گرایان سیاست بین الملل را مساوی با تلاش دولتها برای کسب قدرت، و افزایش قدرت را
کلید بقا در صحنه آنارشیک روابط بین الملل میدانند. در این مکتب، دولت تنها
بازیگر سیاست بین الملل است و سایر نهادها بین المللی ساخته و ابزار آنانند.
نهادهای داخلی نیز خارج از چارچوب دولت نقشی در سیاست خارجی ندارند. دولت ملی تنها
نهاد دارای اقتدار است، که آن را در چارچوب حاکمیت در داخل و استقلال در عرصه بین
المللی اعمال میکند. هرچند این اقتدار نزد دول مختلف، متفاوت است. خودیار بودن
محیط بین المللی، وجه تمایز اصلی آن از محیط داخل کشور میباشد. خودیاری به معنی
آن است که هیج دولتی نمیتواند منتظر دیگران باشد تا به بقای او کمک کنند چه سیاست
بین الملل دچار فقدان اقتدار و بی نظمی است. این در نقطه مقابل محیط داخلی قرار
دارد که متاثر از حاکمیت دولت، به نظم و قاعده میباشد.
پس از پایان جنگ جهانی اول، سیاست قدرت مورد سرزنش قرار
گرفت. لذا آرمان گرایی با اعلام این که هیچ کس از ضرر دیگری نفع نمیبرد، لزوم
همکاری بین المللی را برای تحقق صلح جهانی مورد تاکید قرار داد. اما شکست جامعه
ملل، ناتوانی آرمان گرایی در توضیح قدرت طلبی آلمان، ایتالیا و ژاپن مانع از آن شد
که این رهیافت بتواند مسلط شود. به چالش کشیده شدن آرمان گرایی، آغاز اولین مناظره
بزرگ نظریههای روابط بین الملل بود.
نخستین مناظره در دهههای 1930 و 1940 میان آرمان گرایی و
واقع گرایی به وقوع پیوست که همواره روی تحقق صلح تاکید میشد. (قوام، 1388) پس از
پایان جنگ جهانی دوم، اندیشمندانی چون جورج کنان وهانس مورگنتا توجه محافل
آکادمیک را به مکتب واقع گرایی جلب کردند. واقع گرایی از آنجا که در تبیین رفتار
دو ابرقدرت کارآیی نشان داد، بار دیگر به پارادایم مسلط مطالعه سیاست خارجی تبدیل
شد. مناظره دوم در دهه 1960 میان واقع گرایی سنتی و ساختاری و یا به عبارتی میان
سنت گرایان و رفتارگرایان در مورد چگونگی نظریه پردازی نظریات بین المللی به طور
علمی ظاهر گردید. (همان) رفتارگرایان با انتقاد از رویکرد توصیفی روش سنتی ادعا
کردند که با توجه به وجود الگو در رفتارهای بشری، میتوان از طریق مشاهده و استقرا
به مطالعه سیاست بین الملل پرداخت. کنت والتز با ارائه نظریه "سیاست
جهان" و ابداع نوواقع گرایی، قرائت اثبات گرایانه از واقع گرایی به دست داد. مناظره
سوم از دهه 1980 به بعد میان پوزیتیویسم و پست پوزیتیویسم درگرفت. در مناظره اول
بحث در مورد سرشت سیاست بین الملل مناظره دوم بیشتر به جنبههای روش شناختی و
مناظره سوم عمدتا به ابعاد معرفت شناختی و هستی شناختی سیاست بین الملل عنایت
داشتند. (همان)
اثبات گرایان امر واقع را مستقل دانسته و بر توضیح واقعیت
فارغ از دخالت دادن نگاه ارزشی در تحلیل، پافشاری میکردند. این گروه با اشاره به
وحدت علوم، استفاده از روشهای کمی در تحلیل امر اجتماعی را ممکن میدانستند. اثبات
گرایی مدعی شد که گزارههای تحلیلی در مورد جهان فیزیکی و اجتماعی در یکی از سه
مقوله زیر قرارمی گیرند. نخست چنین گزارههایی میتوانند همانگویی مفید باشند،
بدین معنا که گزارههای صرفا تعریفی باشند که معنای خاصی را برای یک پدیده یا
مفهوم خاص قائل میشوند. دوم، گزارهها میتوانند تجربی باشند بدین معنا که از
طریق مشاهده آزمون پذیر و صحت و سقم آنها قابل فهم باشند. سوم، گزارههایی که در
هیچکدام از دو مقوله اول و دوم قرار نمیگیرند و دارای معنای تحلیلی نیستند.
(مارش، دیوید و جری استوکر: امیرمحمد حاجی یوسفی،1388) در مقابل، فرااثبات گرایی
با اشاره به عدم قطعیت هستی شناختی، تلاش برای دستیابی به حقیقت را بی حاصل دانست
چرا که هیچ تحلیلی نمیتواند فارغ از ارزش باشد بل که این خود تحلیل است که امر
واقع را تعریف میکند. دیوید هوارث نقد فرااثبات گرایی به اثبات گرایی را در سه
محور خلاصه میکند:
مبحث اول مربوط به انتقاد در مورد چیزی است که
لیوتار آنرا "فراروایتها" یا "روایتهای بزرگ درباره رهایی" در
مدرنیته نام نهاده است. به عبارت دیگر، متوسل شدن مدرنیته به برخی ابزارهای
مشروعیت بخش زیرین و "تمامیت بخش" مانند داستان مارکسیسم در خصوص چگونگی
تکامل الزامی تاریخ طی مراحلی پشت سرهم، مورد تردید قرار گرفته است. مارکسیسم بدین
علت به این داستان سرایی میپردازد که میخواهد عینیت یا واقعیت دانش ما را خاطر
نشان و پروژههای سیاسی سوسیالیست و کمونیست را توجیه نماید. این روایتهای
جهانشمول (یونیورسال) و فراگیر به امحا دیگر روایتها متمایل بوده و در نتیجه منجر
به پیروزی اجماع، یکنواختی و خرد علمی بر کشمکش، تنوع و شکلهای مختلف دانش می
گردد.
مبحث دوم مربوط به موضع بنیادستیزی ریچارد
رورتی، عمل گرای آمریکایی است. نظریه در مورد تاریخ فلسفه و نظریه سیاسی غرب در پی
نشان دادن آن است که اولا هیچگونه دیدگاه عینی وجود ندارد که حقیقت یا دانش در
مورد جهان را تضمین نماید و ثانیا پروژههای فلسفی از افلاطون گرفته تا امانوئل
کانت و سپس یورگنهابرماس، همگی در تعقیب چنین هدفی تلاش نموده اند.
سومین بحث عمده فرامدرنیسم مربوط به جوهرستیزی
آن است. در این رابطه شالوده شکن فرانسوی، ژاک دریدا در نشان دادن مشکلات تلاش
برای تعیین ویژگیهای جوهری مفاهیم و موضوعات، یک شخصیت نمونه به شمار میرود.
انتقاد دریدا از متافیزیک غربی نشان دهنده غیرممکن بودن تعیین ذات اشیا و قطعی و
تثبیت کردن کامل هویت کلمات و موضوعات است. به نظر دریدا، حرکت برای انسداد متون و
استدلالات فلسفی (تلاش برای تعیین جوهر و ذات یک شیئ) اغلب به شکست منجر میشود.
این به این علت است که ابهامات و اموری که نمیتوان در مورد آنها تصمیم قطعی گرفت
در مقابل تثبیت نهایی مقاومت و تمایزات قطعی را مبهم و نامشخص میکنند.(همان)
مطابق با یافتههای فرااثبات گرایان هیچ حقیقت دستیافتنی
وجود ندارد. هرجه هست برساخته ذهن انسان است. فرااثبات گرایی با به چالش کشیدن
برخی مبانی رشته روابط بین الملل اعم از آشوب زدگی، منافع ملی و سیاست قدرت و به
طور کلی، هرگونه فراروایت و اصل جهانشمول، تحلیل سیاست خارجی را به شدت در تنگنا
قرار داد. بااین حال، تا پایان جنگ سرد، واقع گرایی اثبات گرا کمابیش توانست مکتب
اصلی تبیین و تحلیل سیاست خارجی باقی بماند. اما آیا از فرااثبات گرایی در مطالعه
سیاست خارجی میتوان استفاده کرد؟ اگر پاسخ مثبت است، چه سطحی از تحلیل روابط بین
الملل با این مکتب میتواند نسبت داشته باشد؟
فرااثبات گرایی و تحلیل فردی سیاست خارجی
چنانکه ذکر شد، پست پوزیتیویسم مفروضات بنیادین تحلیل نظام
بین الملل را شدیدا نفی کرده و با هرگونه اصل کلی مخالفت میکند. بنابراین سطح
تحلیل سیستمی روابط بین الملل به هیچ وجه نسبتی با این مکتب شناختی برقرار نمی
کند. همین طور سطح تحلیل دولت نیز وجه سازشی با قرااثبات گرایی ندارد چه سطح تحلیل
دولت نیز کمابیش مبتنی بر همان مفروضات کلی سیستم بین المللی و رفتار مشابه دول
است. تنها سطح تحلیلی که شاید قادر به گفت و گو با فرااثبات گرایی است، همانا
بررسی افراد تصمیم گیر در سیاست خارجی است. این از آن رو است که میتوان ابزارهایی
چون تحلیل محتوی و شناخت شناسی را در مورد افراد به کار برده، علت رفتار آنان را
شناسایی کرده و به پیش بینی اقدامات آتی ایشان پرداخت.
با این حال، تلاشهای فکری برای پی بردن به تاثیرات خصوصیات
فردی بر برونداد سیاست خارجی کم سابقه نیست. اسنایدار و همکاران (1954) و
اسپراوتها (1956) از جمله پیشگامان تجزیه و تحلیل تصمیم گیری در سطح خرد سیاست
خارجی بودند. اسنایدر وهمکاران با الهام گیری از نظریه عمومی سیستمها، مسائل لازم
برای مطالعه سیاست خارجی را به سه بحث کلی و یا به نظامهای تابعه دولت ملی،
ساختارها کارکردها، و پویش سیاست خارجی تقسیم میکنند. در طرح او نظام سیاسی دولت
ملی به سه نظام تابعه غیرانسانی، جامعه و محیط انسانی تقسیم میشود. در این مقال،
مشخص است که وی گذشته از محیط منابع، تاثیر محیط انسانی را از دو دید جامعه شناختی
و روانشناختی مورد بررسی قرار میدهد. پس از اسنایدر، سایمون و آلیسون با انتقاد
از عقلانیت مطلق اسنایدر، امکان تحقق سیستم او را در جهان واقع مورد تردید قرار
دادند. اینان مدعی بودند که تصمیم عقلایی ممکن نیست و همیشه عقلانیت توسط سایر
عوامل محدود میشود. «عقلانیت محصور» که توسط این دانشمندان ارائه شد، اشاره به
همین مساله دارد. سایمون براساس دخالت یا عدم دخالت عوامل فردی یا گروهی، تصمیم گیری را به دو نوع بسنده و بهینه تقسیم
بندی کرده و نوع بهینه را ایده آل و بعید، و نوع بسنده را به واقعیت نزدیک تر
دانست. آلیسون نیز با ارائه دو مدل «سیاست دیوانسالاری» و «روند سازمانی» عقلانیت
مطلق اسنایدر را به چالش کشید. قصد کلی او اشاره به تاثیرات کانالهای تصمیم گیری و
بازی قدرت بر برونداد سیستم بود. )سیف زاده،1384)
باید توجه کرد که این کوششهای
اولیه کماکان تحت تاثیر فضای اثبات گرا
صورت میگرفت. محوریت بحث عقلانیت در اینجا نشاندهنده همین نکته است.
شاید آنچه کههارولد و مارگارت اسپراوت در عرصه تحلیل تصمیم
گیری در سیاست خارجی انجام دادند، به مقصود ما که نشان دادن ارتباط این سطح تحلیل
با فرااثبات گرایی است، نزدیکتر باشد. اینان در مقالهای تحت عنوان فرضیههای رابطه
انسان و محیط در چارچوب سیاست بین الملل که به سال 1956 چاپ شد، باب بحث
درباره نقش برداشتهای تصمیم گیرندگان از امر واقع و تاثیر فضای بین الاذهانی بر
برونداد سیاست خارجی را گشودند. این بحث آشکارا گسستی از عقلانیت محوری کوششهای
پیشین بود. به هرحال، طرح اسپراوتها هم به دلایلی چند مورد انتقاد قرار گرفت. اول
آنکه دایره متغیرها بسیار فراخ شد چنانکه غیرقابل مشاهده و پژوهش نمود. دوم آنکه
ابزار مناسب گردآوری دادههای مورد نیاز برای تحلیل در دست نبود. چنانکه خواهد
آمد، این اشکالات تقریبا متوجه کلیه نظریات سطح تحلیل فردی شد.
مکتب شناخت:
نقطه پیوند فرااثبات گرایی و سطح تحلیل فردی در سیاست بین الملل را میتوان
مکتب شناخت دانست. این مکتب با درنظر گرفتن این اصل که تنها عقل راهنمای عمل تصمیم
گیران نیست، عوامل متعددی را بر شکل گیری دریافت فرد از محیط و نهایتا اتخاذ تصمیم
موثر میداند. فعالان این مکتب با تاکیدی که بر برداشتهای تصمیم گیران دارند با
ادعای پست پوزیتیویسم مبنی بر عدم وجود حقیقت مطلق و تحلیل فارغ از ارزش همراهی
دارند. ادعای این دیدگاه براین است که میتوان با سیستماتیک کردن درک خویش از
تفکرات انسانی، سازههایی را توسعه داد که در شرایط گوناگون از سودمندی کافی
برخوردار باشند (قوام،همان). عمدتا این مکتب با توجه به گفتارها ونوشتارهای تصمیم
گیران، سعی در پی بردن به برداشت او از حقیقت میکنند تا از این راه به علت رفتار
آنان دست یافته و تصمیمات آتی شان را پیش بینی کنند. روزاتی (Neack, Hey, Haney;1995) اعلام میکند که رهیافت شناختی فرض میگیرد که نگاه
افراد به محیط توسط باورهایشان محدود میشود و چون به احتمال زیاد این نکته بر
تصمیم گیری آنان تاثیر دارد، شناخت شناسی تصمیم گیران حائز اهمیت است. وی ریشه
یابی این رهیافت را از شکل گیری "روانشناسی سیاسی" از دهه 1930 آغز میکند و دلیل عدم استقبال از
روانشناسی در مطالعه سیاست خارجی را ناآگاهی پژوهشگران اولیه از روابط بین الملل و
غیرواقعی بودن نتایج میداند. لذا دستاوردهای آن دوره در چارچوب مطالعات سیاست
خارجی منظور نشد. روزاتی نسل اول پژوهشهای شناختی را از دهه 1950 و 1960 میداند
که پیرو اهمیت یافتن رهیافتهای روانشناسانه در تعامل جنبش مطالعات صلح و انقلاب
رفتاری آغاز شد. به گفته او «هیچ کجا این تعامل بزرگتر از آنچه میان هواداران
رهیافت تصمیم گیری در مطالعه سیاست خارجی رخ داد نبود»(Ibid). همکاری روانشناسان و
متخصصین روایط بین الملل منجر به افزایش نسبی مطالعه باورها و تصویرها در دهههای
1960 و1970 شد. روزاتی نظریههای «سازگاری شناختی» (Cognitive Consistency) را که شامل ناهماهنگی شناختی، همسازی، و نظریه تعادل
می شد مکتب اصلی ایستارشناسی این دوران قلمداد میکند. رابرت جرویس اولین کسی بود
که ارتباط موثقی بین شناخت شناسی و مطالعه سیاست خارجی برقرار کرد. وی در اثر خود Perception and Misperception in International Politics که در 1976 منتشر شد، به ایستارشناسی رهبران توجه کرد و
در عین حال به انتقاد از مدل مارپیچی تراکنش دولت در سیاست جهان پرداخت.
نسل دوم رهیافت شناختی در حوزه سیاست خارجی با انقلاب
شناختی در دهه 1970 آغاز شد. از این پس با درنظر گرفتن تصمیم گیر به عنوان بازیگر
فعال و انتخابگر، و نه تنها یک فرد منفعل و واکنشی، گسستی از روانشناسی ایجاد شد.
نظریه اجتماعی شناخت (Social Cognition Theory) و نظریه نمودار (Schema Theory)
با اعلام این که افراد «خسیسهای شناختی» (Cognitive
Misers) هستند، مدعی شدند که ذهن
فعالانه با تکیه بر باورهای قبلی، دست به دستچین کردن و تفسیر اطلاعات میزند.
هرچه محیط پیچیده تر باشد، امکان بسنده کردن ذهن به یک نمودار ساده شده از
دریافتها، بیشتر میشود. نظریه اجتماعی شناخت برخلاف سازگاری شناختی، نظام باورها
را چندان منسجم نمیداند. بااین حال، این نظریه در صدد ارئه جایگزین برای بازیگر
خردمند بود.در این رابطه اشتاینبرونر در کتاب «نظریه سیبرنتیک تصمیم» (Cybernetic Theory of Decision) ضمن به دست دادن اطلاعات مفصل درباره سیبرنتیک و شناخت، و با اعلام
نارسایی بازیگر خردمند در تحلیل شرایط پیچیدگیها و نااطمینانیهای جهان واقع،
«مدل فرایند شناختی» (Cognitive Process Model) را به عوان جایگزین مدل بازیگر خردمند ارائه داد.
بنابراین مدل، تصمیمات ساده میتوانند توسط یک فرایند سیبرنتیک «اقناع» و «نموگرایی»
(Incrementalism) عموما موجود در دیوانسالاری توضیح داده شود اما تحلیل
تصمیمات پیچیده تر نیاز به مدل فرایند شناختی دارد تا بتوان به قاعده مندیهای
برخورد ذهن با نااطمینانی پی برد. بنابراین مدل،ذهن براساس ساختارهای شناختی خود
شامل خاطره، تمرکز، سازگاری، سادگی، و پایداری، سعی میکند معانی واضح و شفاف از
واقعیت به دست دهد. اشتاینبرونر همچنین ادعا کرد که این عملیات شناختی ذهن است که
در مواجهه با ساختارهای سازمانی حکومت، محدودیتهای کارساز برای محیط تصمیم گیری
فراهم میکند. (Ibid)
البته این سطح تحلیل در دوران جنگ سرد به صورت یک جریان
فرعی باقی ماند و مورد استقبال چندانی قرار نگرفت. یانگ و شافر (Young, Michael and Mark Schafer,1998) دلایل این بی توجهی را چنین ذکر کردند:
1.اجبار به تکیه بر نوشتهها و گفتههای شفاهی
2.نیاز به بررسی متون بسیار، کار را دشوار می
کرد
3.روشی بس وقت گیر و نامطمئن مینمود
بنابراین تحلیل گران سیاست خارجی ترجیح میدادند با کلان
نگری، تحقیقات خود را کماکان بر مفروضات بنیادین رایج استوار کنند. علاوه براین،
تسلط سیاست قدرت در عرصه بین المللی، این روش را توجیه میکرد. چنانکه پیداست،
عمده انتقادات به مکتب شناخت، متوجه نارساییهای روشی بود وگرنه وسوسه پی بردن به
منویات شخصی رهبران، از دیرباز متوجه پژوهشگران علم سیاست بوده است. البته پیشرفت
فناوری اطلاعات، تولید، جمع آوری و پردازش دادههای مورد نیاز تحلیل شناختی را
بسیار تسهیل کرده است. همین بهانه برای بازگشت به نظریه پردازی و خصوصا روش پردازی
در مکتب شناخت کافی بوده است. یانگ و شافر در باب اهمیت رهیافت شناخت به حقایقی
چون نقش قابل توجه رهبران در تصمیم گیری سیاست خارجی؛ تغذیه نظریه بازیها، واقع
گرایی و تصمیم گیری؛ نقش باورها در سرنوشت مذاکرات؛ نقش عقاید در رهیافت نهادی به
سیاست جهان و پرده برداری از تاثیر فضای بین الاذهانی در شکل گیری رژیمهای بین
المللی اشاره میکنند.
جریانهای مختلف مکتب شناخت را برحسب نظریه، روش و تطابق با
رفتار مشاهده شده به چهار دسته تقسیم میشوند: مرام عملیاتی؛ نمودارسازی شناختی؛
نظریه تصویر؛ و پیچیدگی مفهومی تقسیم بندی میکنند
مرام عملیاتی (Operational Code)
نظریه. نیتن لیتز (Nathan Leites) همان کسی بود که این مفهوم را در کتاب «مطالعه
بلشویسم» مطرح کرد. لیتز در جریان تحلیل رفتار سران شوروی سابق سعی کرد تا الگوی
فکری آنان را کشف و ترسیم کند. بحث لیتز اساسا این بود که ایدئولوژی، جامعه پذیری،
و فشارهای رهبری منجر به یک مجموعه همساز و قابل شناسایی الگوهای رفتاری در سیاست
خارجی شوروی میشود. یافتههای لیتز بر محور مجموعهای از «قواعد» ساماندهی میشود
که انواع خاصی از اعمالی چون «عمل موثر»، «فریب» و «پرهیز از حمله» پیوند دارند.
کار لیتز از چند جهت مورد انتقاد قرار گرفت. اول آنکه بحث وی بسیار موردمحور بوده
و ظرفیت بسط و تعمبم چندانی نداشت. دوم آنکه مباحثی از روانشناسی را وارد بحث کرده
بود که باعث دوری تحلیل از سیاست شناسی میشد. در انتقاد از کار لیتز، جورج (1967) ابتدا سه ویژگی برای کار لیتز برمی شمرد و او را در
آنها ناکام قلمداد میکند. اول آنکه لیتز سعی کرده بوده است تا تحلیلی جامع برای
شناخت رفتار سران بلشویک ارائه دهد اما در عوض اثری بسیار پیچیده تولید نمود که
زوایای متفاوت را به هم بافته بود. دوم آنکه وی علیرغم ادعای ارائه مدل مرام
عملیاتی، بررسی بیش از حد جامعه شناسانه-روانشناسانهای به دست داد که در چارچوب
تحلیلی مذکور نمیگنجید؛ و نهایتا تلاش وی برای ترسیم شخصیت بلشویک بواسطه تحلیل
فردمحور وی ناموفق بوده است چرا که اثری از «قواعد عمل» و «هنجارهای رفتار» مشاهده
نمی شود. به طور کلی وی لیتز را در ارائه یک ساختار و الگوی تحلیل برای مرام
عملیاتی ناموفق ارزیابی میکند.
از نگاه جورج، ناقص بودن اطلاعات بازیگر درباره موقعیتهای
پیش آمده، دانش ناکافی وی در مورد پیامدهای یک عمل و ناتوانی معمول در طراحی
معیاری برای انجام بهترین حرکت، مدل تصمیم گیری عقلایی را زیر سوال برده و پی بردن
به رابطه بین باور و عمل را ضروری میداند. الکساندر جورج، از این رو، با طراحی
پنج سوال فلسفی و پنج سوال ابزاری سعی در رفع نواقص یاد شده در کار لیتز و طراحی
الگوی رابطه باور و عمل کرد و به این ترتیب بنیان منسجمی برای استفاده از این نحله
در تحلیل سیاست خارجی ارائه داد. پیش از پرداختن به طرح جورج، شایسته است به یک
وصف کلی از کار او توجه کنیم. روزاتی در مقالهای که پیشتر هم از آن ذکر شد، در
تعریفی مجمل از مرام عملیاتی مینویسد:
مرام عملیاتی مبتنی بر مفهوم سازگاری شناختی است
چرا که فرض بر وجود یک مجموعه کلی جامع و به هم پیوسته باورها درباره طبیعت زندگی
سیاسی دارد...رهیافت رمز عملیاتی شامل دو نوع اساسی از باورها میشود-فلسفی و
ابزاری که حول ده پرسش سازماندهی شده اند. باورهای فلسفی اشاره به مفروضات و قضایایی
مرتبط با جوهره اساسی سیاست، نزاع سیاسی و مخالفین، آینده و تحول تاریخی دارند.
باورهای ابزاری متوجه باورهایی پیرامون راهبرد و تاکتیکهای مربوط به عمل سیاسی،
خطرپذیری، زمانبندی، و ابزار پشبرد منافع است. مرام عملیاتی راهنمایی برای تصمیم
گیری سیاسی است: باورهای فلسفی فردی به شناسایی تعریف یک وضعیت کمک میکنند در
حالی که باورهای ابزاری بر انتخاب محتمل یک عمل تاثیر میگذارند.
باورهای فلسفی:
چیستی اساس
طبیعت زنگی سیاسی: نزاع یا هماهنگی؛ تصویر دشمن
بدبنی یا خوشبینی به آینده: نهایت تحقق ارزشها و الهامات
بنیادین فرد
.پیش بینی پذیری آینده:به چه معنا؟ تا کجا؟
.چه مقدار کنترل یا تسلط یک فرد میتواند بر تحولات تاریخی
داشته باشد؟ نقش فرد در حرکت دادن وشکل دادن به آینده چیسـت؟
.نقش اقبال
باورهای ابزاری:
انتخاب اهداف سیاست گذاری؛ بهترین راه برای انتخاب عمل
سیاسی کدام است؟
پی گیری اهداف؛ بهترین راه پی گیری اهداف تعیین شده کدام
است؟
محاسبه و کنترل ریسک؛ ریسکهای عمل سیاسی چطور میتوانند
محاسبه،کنترل و پذیرفته شوند؟
زمانبندی تلاشها برای دستیابی به نتایج دلخواه؛ بهترین روش
زمانبدنی برای پیشبرد منافع کدام است؟
ارزیابی ابزار؛ بهره و نقش ابزار برای پیشبرد منافع چیست؟
این موارد در مواجهه فرد با سایر بازیگران من جمله دشمن و
همچنین در ایدئولوژی وی قابل ردگیری است.
جانسون دانشمند دیگری بود که ادعا کرد پلسخ به پرسشهای مرام
عملیاتی میتواند در طول یک طیف قرار گیرد. مثلا یک برداشت یک رهبر از جهان سیاست ممکن است جایی
بین منازعه آمیز بودن و هماهنگ بودن قرار گیرد و نه صرفا یکی از این دو. او همچنین
اشاره کرد که ممکن است ابعادی ازباورهای فرد، در برخورد با محیط، به درجات مختلف
تغییر کند. (see: Johnson,1977) سومین اصلاحیه نظری بر کار جورج، از سوی استیفن واکر و
همکاران مطرح شد. آنان طی پژوهشی درباره مرام عملیاتی جیمی کارتر، اعلام کردند که
پاسخها بیشتر هدف محور و موضوعی هستند تا کلی. ممکن است فرد نسبت به یک بعد زندگی
سیاسی خوشبین و به دیگری بدبین باشد و در عین حال این دو دیدگاه او را دچار تناقض
هم بکند.(See: Walker, Schafer and Young)
روش. یانگ و شافر
روش شناسی اولیه لیتز را اینچنین معرفی میکنند:
او قواعدش درباره رفتار بلشویک را اساسا از
نوشتههای دو تن از مهمترین رهبران آن، لنین و استالین اخذ کرد. در اصل، روش شناسی
او مستلزم بررسی ذهنی و تفسیری متون است. (Young and Schafer: Ibid.)
بنظر این دو، روش لیتز وقت گیر و نامطمئن بود علاوه براینکه
مقایسه یافتهها دشوار مینمود. چنانکه گفته شد، تلاشهایی برای انسجام بخشیدن به
طرح اولیه لیتز انجام شد که از جمله آنها کار جورج بود. اولههالستی نیز سعی کرد
تا مرام عملیاتی را از ذهنی بودن دور کند، اما وی نیز با اضافه کردن چند سوال دیگر جهت یک الگوی سازماندهی
تیپولوژیک، کاری از پیش نبرد و همچنان در بند تحلیل سوبژکتیو متون باقی ماند. (See: Holsti,1977).
واکر و فالکوفسکی پرسشنامههالستی را با یک فهرست جایگزین کردند که اطلاعات آن
توسط نزدیکان فرد مورد پژوهش تامین میشد. با این حال، علاوه بر ذهنی ماندن تحلیل،
گزینشی بودن اطلاعات داده شده، عدم تقکر روشمند پاسخ دهندگان و پیش داوری، از نقاط
ضعف کار آنان بود. (See: Walker and Falkowski,1984)
تلاش دیگر برای کاهش ذهنی بودن، قابل اطمینان تر کردن و
آسان کردن تحلیل مرام عملیاتی از سوی واکر، شافر و یانگ (Walker, Schafer and Young: Ibid.)انجام شد. «[آنها] اخیرا یک طرح رمزگشایی تحلیل محتوی
برای پاسخ به پرسشهای جورج تهیه کردهاند که مبتنی بر الگوهای زبانی در
اظهارنظرهای عمومی سیاستگذاران است. آنان درالفاظ در نظام چارچوب (Verbs in Context System) بر استنادات لفظی رهبران تمرکز میکنند. برای هر
استناد، این پژوهشگران یک موضوع و هدف شناسایی کرده وهمچنین تعیین کردند که آیا یک
لفظ متعدی یا لازم، حرف یا عمل، همکاری جویانه/مثبت یا منازعه آمیز/منفی هستند.
سپس هر استناد متعدی بنابر یک مقیاس هفت مرتبهای همکاری جویانه/منازعه آمیز طبق
نظام تراکنش حوادث جهانی (World Event Interaction System) کدگذاری میشوند.» (Young and Schafer, Ibid.) سه دانشمند مذکور هفده فهرست متفاوت طبق کدهای یاد شده
تهیه کردند تا به پرسشهای مرام عملیاتی پاسخ دهند. مثلا پاسخ به پرسش اول جورج
براساس نسبت مثبت و منفی بودن ایستار رهبر نسبت به دیگران بررسی میشود یا مثلا در
مورد پرسش چهارم، کنترلی که او تصور میکند بر رویدادها دارد، مبنا قرار میگیرد.
از محسنات این مدل تحلیل محتوی، بدست دادن دادههای کمی برای تحقق امکان مقایسه
بین مرام عملیاتی رهبران مختلف و افزایش امکان ردیابی ارتباط رفتار و باور می
باشد. با این حال عیب عمده این روش، مثل همه روشهای کمی مکتب رفتارگرایی، نادیده
انگاری خصوصیات منحصر به فرد «مورد» است که میتوانست بخشی از رفتار وی را
رمزگشایی کند.
نمودارسازی شناختی (Cognitive Mapping)
هرچه انگیزه مطالعه مرام عملیاتی از دانستن و پیش بین رفتار
رقیب سرچشمه گرفت-چنانکه مطالعه لیتز اساسا برای رمزگشایی از رفتار رهبران شوروی
بود- نمودارسازی شناختی ناشی از تلاش رابرت اکسلراد (Robert Axelrod)
برای ارتقای تصمیم گیری خودی بود.به قول روزاتی:
«نمودار
شناختی به معنی یک مجموعه خاص از باورها و پیوستگی متقابل آنان در ذهن یک
سیاستگذار در ارتباط با جنبهای از محیط اطراف او است...یک تصمیم گیر هنگام مواجهه
با یک وضعیت بین المللی جدید که ممکن است مستلزم یک پاسخ از طریق سیاستگذاری باشد،
پنج مرحله شناختی را پشت سر میگذارد: بسط اولیه باورهای مربوط؛ جست و جوی پیشینه؛
جست و جوی پیامدهای رفتار محتمل آتی بازیگران درگیر؛ جست و جوی جایگزینهای سیاست
گذاری؛ و انتخاب سیاستگذاری. با تمرکز بر برساختههای ذهنی و باورهای علی خاص طی
مراحل متفاوت پردازش اطلاعات،رهیافت نمودارسازی شناختی ره به یک مدل سازی ریاضی و
شبیه سازی کامپیوتری ذهن میبرد. چنین رهیافتی خصوصا برای ارزیابی تصمیمات خاص و
تحلیل پیچیدگی شناختی تصمیم گیران در چارچوبهای متعدد مفید بوده است.»
( (Neack, Hey, Haney; 1995
درواقع مقصود از نمودارسازی شناختی سازماندهی تمامی باورهای
علی یک تصمیم گیر در یک شبکه مفاهیم متصل به علل است. این نظریه به دنبال یک جا
کردن و شفاف سازی روابط علی بین مفاهیم است. برای تحلیل زنجیره استدلالی فرد
براساس نظام باورهای او، نمودارسازی شناختی با دو نوع رابطه سروکار خواهد داشت:
علل مثبت یا مولد و علل منفی یا ممانعت کننده. البته تاکید زیاد این مدل بر روابط
علی باعث میشود تا روایط غیرمنطقی نادیده گرفته شود. نکته دیگر آنکه طراحی شبکه
مفهومی کاری بس دشوار و نهایتا محدود کننده است به این معنی که با تغییر باور یا
آغاز رفتار غیرمنطقی در فرد، این شبکه ممکن است اعتبار خود را از دست بدهد. علاوه
بر اینها، نظام علی تفکر و باور ممکن است بسته به فرهنگ، متفاوت باشد. مثلا رابطه
ای که در غرب منطقی بنظر نمیآید، ممکن است در فرهنگ دیگری کاملا توجیه پذیر باشد.
نمودارسازی شناختی نیز به مانند مرام عملیاتی، از زمان
معرفی اش، به لحاظ جوهری تغییر چندانی نکرده است. داده خام برای سازه نمودارهای
شناختی از متون اصلی متعلق به مورد پژوهش تهیه میشود. اینجا نیز برای پی بردن به
روابط بین مفاهیم، روی الفاظ تاکید میشود. یانگ و شافر در مقالهای که پیشتر
اشاره شد مینویسند:
اساسا تحلیل گر به دنبال سازه آشنای
فاعل-فعل-مفعول است. درحالی که قصد نمودار شناختی شناسایی پیوستگیهای علی است،
تمرکزتنها بر سازههای لفطی است که نشانگر یک رابطه علی مثبت یا منفی هستند. برای
مثال، «آلودگی نفتی پرندگان دریایی را تهدید میکند» چنین کدگذاری میشود:
آلودگی-نفتی- پرنگان-دریایی، به طوری که آلودگی فاعل است، یک علامت منفی (-)
نشانگر یک رابطه علی منفی میباشد و پرندگان دریایی مفعول است...همین که همه
قضایای معتبر در متن شناسایی و کدگذاری شدند، هرکدام باید به ماتقدم خود ارجاع
داده شوند تا نهایتا تمامی ارجاعات به یک مفهوم واحد، در یک نماد ترکیب میشوند.
نظریه تصویر (Image Theory)
نظریه تصویر، چنانکه از نامش برمی آید، به ایستارهای فرد از
خود و دیگری میپردازد. مفروض اساسی نظریه عبارت است از باور به این که در یک
رابطه خصمانه، هریک از دو طرف تصویری از خود و طرف مقابل میپردازند. این نظریه
«تصویر» دشمن را محرک سیاستگذاری قلمداد میکند. تصویر ارتباطی با منطقی بودن و
علی بودن ندارد. هرچه سیاستگذار یکدندگی بیشتری داشته باشد، امکان فاصله گرفتن
تصویر از امر واقع افزایش پیدا میکند و البته وفاداری بیشتری به تصویرسازی خود
خواهد داشت. برای مظالعه تصویر ابتدا باید دانست از چه عواملی تشکیل شده است،
اجزای آن چیست، چه انواعی دارد و انواع آن چگونه در تاثیر بر سیاستگذاری تفاوت می
کنند. پس از آن باید مشخص کرد که چگونه تصویرها مشاهده گردیده و تمییز داده میشوند و چطور میتوان آنان و
اثرات آنان بر سیاست گذاری را اندازه گیری کرد.
یانگ و شافر (Ibid.) با در نظر گرفتن نظرات
ریچارد کاتم به عنوان مبدع نظریه، اینگونه به توضیح آن میپردازند:
ریچارد کاتم پردازش نظریهای در باب تصویرها را با این مفروضه کلیدی آغاز کرد
که "انسان به لحاظ ادراکی در قالب ااگوهایی رفتار میکند». به بیان دیگر،
الگوهای ادراکی قابل شناسایی وجود دارند که در کنار علایق و محدودیتهای وضعیتی،
رفتار فرد را هدایت میکنند. مساله این است که این الگوها یا قالبها چیستند؟ بحث
کاتم این است که تصویرها سه بعد دارند؛ قطعا مردم به سه شکل مایل به درک خود در
برابر دیگران هستند. در تفسیر کردن محیط خودشان، خصوصا در عرصه سیاسی، سیاستگذاران
طبیعت این وضعیت را ارزیابی میکنند (آیا افراد دخیل مرا تهدید میکنند یا فرصتی
در اختیارم قرار میدهند؟)، چه قدر این دیگران قدرتمندند در مقایسه با خود، و چقدر
به لحاظ فرهنگی (شبیه من) میباشند. کاتم با ترکیب این ابعاد، قالبهای مختلفی را
شناسایی کرد که در ادبیات امور بین المللی فراگیرند: تصاوریر دشمن، متحد،
استعمارگری و مستعمره ای. بنابراین، برای مثال، تصویر دشمن به آنانی که به مثابه
تهدیدکننده اما به لحاظ فرهنگی مشابه و به قدرتمندی خود درک کننده باشند اطلاق می
شود. کاتم (1977:75) برای شرح دادن چهار قالب، تصاویر کاسترو از ایالات متحده، اتحاد
شوروی، و جمهوری دومنیکن را توضیح داد. از نقطه نظر کاسترو، ایالات متحده مایل به
تصویر دشمن و تصویر مستعمراتی «استعمارگر» معرفی میکند. چنانکه این مثال شرح می
دهد، نوعی سردرگمی در استفاده کاتم از تصاویر میان آنچه ارجاعات به موقعیتهای
دیگران-تصاویر دشمن یا متحد- و آنچه به عنوان ارجاعات به موقعیت خود انگاشته می
شود-تصاویر استعمارگری و مستعمراتی وجود داشت.
به طور کلی تصمیم گیران نیاز دارند به ساده کردن واقعیت تا
بتوانند وقایع را مدیربت کنند. همین ساده سازیهاست که نیازهای احساسی فرد را
تامین، عمل او را توجیه و باورهایش را تعدیل میکند. وقتی که جنین تصویری تشکیل
شود، اطلاعات به دست آمده، همواره از صافی آن عبور میکند و به این ترتیب تصاویر
بر رفتارها اثر میگذارند. نظریه تصویر بر این باور است که میتوان این تصویرسازی
را از بیانات و اظهارنظرهای مرتبط رهبران استخراج کرد چراکه آنان اصولا علاقه
دارند تصویرسازی خود را ارائه دهند و به سایرین بقبولانند. اما مشکل اینجاست که
آیا این تصویرسازی رهبر است که محرک سیاستگذاری است یا این که سیاستی تدوین شده و
متعاقب آن تصویرسازی برای توجیه آن صورت میگیرد؟ چنانکه پیداست، نظریه به لحاظ
روشی کیفی است و گستره تعمیم پذیری آن بسیار مورد تردید میباشد. مثلا در مورد
همین پرسش مطالعهای دیگر پیرامون رهبر موردنظر لازم است تا مشخص شود که تصویر
ماتقدم است یا سیاستگذاری. بنابراین تدوین روش سیستمی برای استخراج تصویر بسیار
مشکل میشود هرچند تحلیل کیفی دست پژوهشگر را برای مقایسه و باب پژوهش را به روی
پذیرش متغیرهای متعدد باز میگذارد.
پیچیدگی مفهومی (Conceptual Complexity)
پیچیدگی مفهومی از جهاتی با سایر رهیافتها متفاوت است. اول
انکه بیش از آنکه با مساله شناخت نسبت داشته باشد مربوط به فرایند پردازش اطلاعات
است. دوم آنکه از عمل روانشناسی برخاسته است. این رهیافت ابتدائا برای توضیح
چگونگی توفیق در محیطهای پیچیده تصمیم گیری به کار رفت. به طور کالی پژوهشهای
صورت گرفته در این رهیاقت در پی پاسخ دادن به دو پرسش اصلی بوده اند. اول آنکه ایا
میزان پیچیدگی مفهومی بر رویکرد رهبر در فرایند تصمیم گیری و به تبع آن رفتار
موجودیت سیاسی تاثیر دارد؟ و دوم آنکه آیا
تغییرات در پیچیدگی مفهومی میتوانند نشانگر انواع خاصی از رفتار مثلا یک حرکت ناگهانی
در سیاست خارجی باشند؟ (Young and Schafer, Ibid.).
مارگارت هرمان شناختهترین چهره این نحله میباشد. وی از
جمله پژوهشگران غلاقمند به پیوند زدن روانشناسی به تحلیل سیاست خارجی است. فرض
اساسی مورد توجه وی این مساله در روانشناسی بود که افراد با پیچیدگی مفهومی اندک
هنگام بحران بین المللی، راه حلهای مسالمت آمیز اندکی به ذهنشان میرسد و قضاوت
سیاه و سفید میکنند. در مقابل پیچیدگی مفهومی بالا باعث میشود که فرد حساب شده
تر عمل کند و علاقه به جمع آوری اطلاعات بیشتری درباره مساله پیش رو دارند و
مسئولانه تر با وقایع برخورد میکنند. این افراد تمایل بیشتری به مشورت دارند و
نظرات اطرافیانشان در آنان اثر دارد؛ حاضر به اقدام انفرادی و جنجالی نیستند و
متمایل به شیوههای مسالمت آمیز حل بحران میباشند. این مساله البته با تخصص و
تجربه ارتباط دارد. این دو عامل با پیچیدگی مفهومی رابطه مستقیم دارند و در مقابل,
ویژگیهایی چون غرور و اعتقاد به نوعی جهان بینی سیاه و سفید، با پیچیدگی مفهومی
ارتباط ارتباط غیرمستقیم دارند.
برای پی بردن به پیچیدگی مفهومی به نسبت کلمات قطعی به
کلمات مشروط و پیچیده توجه میشود.متون حائز اهمیت، آن دسته از متونی هستند که
اشاره به منویات و دیدگاههای کلیدی رهبر داشته باشند که خصوصا از سوی خود وی ارائه
شده باشند. از طرفی، یک نظام «امتیازدهی» نیز برای اندازه گیری پیچیدگی مفهومی
وجود دارد:
علاوه بر تیهه نسبیت، این اندازه گیری پیچیدگی
مفهومی از یک مجموعه ترتیبی پاراگرافهای «امیتازپذیر» یک متن یا متون برخوردار است
که در یک مقیاس 1 ت 7 میباشد و امتیاز معناداری را محاسبه میکند. امتایزهای از
یک تا سه نشانگر تقکیک فزاینده یا همان تشخیص این [از سوی تصمیم گیر] است که مسائل
بیش از یک وجه یا بعد دارند؛ یک امتیاز چهار نشانگر تقکیک زیاد اما فقط آغاز همبستگی
است؛ و امتیازهای از پنج تا هفت نشانگر همبستگی فزاینده است که یعنی توسعه دادن
پیوستگیهای متقاطع میان اشکال متفرق مساله. جالب است که امتیازهای رهبران سیاسی
متمایل به سقوط در طیف یک تا چهار هستند.
این روش ارزیابی
شناختی نسبت به مدلهای پیش گفته ساده تر و ارزانتر است. درعین حال به خاطر تاکید
بر ساختار شناخت و نه محتوی شناختی، ظرفیت چندانی برای پیش بینی تصمیمات آینده
ندارد اما میتوان از طریق آن علل رفتارهای رخ داده را تبیین کرد.
نتیجه گیری
در این مقال ضمن بررسی اجمالی سیر تحول پارادایمهای شناختی
تحلیل سیاست خارجی، نشان داده شد که فرااثبات گرایی که از مناظره سوم روابط بین
الملل وارد این حوزه علمی شد، به لحاظ دیدگاههای شناختیاش میتواند با سطح تحلیل
فردی سیاست خارجی نزدیکی کند. فرااثبات گرایی با تاکیدی که بر قطعی نبودن حقیقت
دارد، با اعتقاد به نقش کلیدی تصمیم گیر در سیاست خارجی که ناشی از خصوصیات شخصی و
جهان بینی خاص وی است ارتباط دارد. مکتب شناخت در سیاست خارجی مظهر نزدیکی این دو
جریان است که بر شناخت شناسی بازیگر فردی تمرکز میکند. نحلههای مختلف این مکتب
که نامبرده شدند هر کدام به نحوی در پی یافتن کیفیت رابطه بین باورها و تصمیمات در
سیاستگذاری خارجی هستند. از آنجا که ما در تحلیل خود به مدلی نیازداریم تا نقش یک
فرد در یک رویکرد سیاست خارجی را توضیح دهد، مدل مرام عملیاتی که مبتنی بر ده پرسش
الکساندر جورج استوار است میتواند مفید باشد.
به گزارش روابط عمومی دانشگاه مفید، ویراست سوم کتاب «روش شناسی علوم سیاسی»با اصلاحات و اضافات نوشته دکتر سید صادق حقیقت (عضو هیات علمی گروه علوم سیاسی دانشگاه مفید) توسط انتشارات دانشگاه مفید منتشر شد.
روششناسی بخشی از فلسفه علم است که به بررسی و تحلیل روشهای مورد استفاده در یک علم با نگاه درجه دوم میپردازد. هرچند دانشمندان یک علم منتظر نتیجه مباحث روش شناسان نیستند و به شکل معمول به کار خود ادامه میدهند، اما نمیتوان تأثیر بهسزای این گونه کاوشها را بر مباحث درجه اول نادیده انگاشت. روششناس هم از روشهای به کار رفته در علم آگاه است، و هم از تبار آنها و ارتباطشان با یکدیگر، و مهمتر از همه کارآمدیها و کاستیهایشان را میشناسد. روششناسی به محقق قدرتی میدهد که بتواند به یک موضوع از جهات مختلف بنگرد و آن را از زوایای مختلف بررسی کند. همچنین، او میتواند در تحلیل آثار دیگران به پیشفرضهای روش شناسانه آنان، و کارآییها و محدودیتهای روش مربوطه پی برد.
نگارش کتاب در موضوعی که به شکل جامع و مستقل به آن پرداخته نشده همان قدر که ضرورت دارد، مشکل به نظر میرسد. اندک و پراکنده بودن منابع، اولین ضرورتی بود که سبب نگارش این کتاب شد. کتاب حاضر مجموعهای از روشهای مختلف را در خود جای داده، و از این جهت بعد آموزشیاش غلبه دارد.
مسئله دیگری که به این کار ضرورت بیشتر میبخشد، نبود پارادایمی خاص در علوم انسانی، علوم اجتماعی و علوم سیاسی است. در علوم طبیعی با آمدن سرمشق جدید، پارادایم سابق رخت بر میبندد؛ اما در علوم انسانی سرمشقهای متفاوت ـ و گاه متعارض ـ به شکل هم زمان به همزیستی ادامه میدهند. ابهام ذکر شده در همه جا وجود دارد؛ ولی در کشورهای جهان سوم شدت بیشتری پیدا میکند. هنوز هستند کسانی که با تفکر اثباتی میاندیشند و تدریس میکنند؛ همان گونه که برخی دیگر در دام نسبیت روشهای پسامدرن قرار گرفته، و از کارآمدی دیگر روشها غافل شدهاند. این گونه مسائل که دانش پژوهان را با سردرگمی روبهرو میسازد، جز با تحلیلهای فیلسوفانه و روش شناسانه مداوا نمیشود. ما با «بحران روششناسی» در علوم اجتماعی و علوم سیاسی روبهرو هستیم؛ و باید گریزی برای خروج از بحران پیدا کنیم.
به مسائل فوق میتوان «بحران مفاهیم» در علوم سیاسی را نیز اضافه نمود. شاید کمتر اجماعی بین اندیشمندان و اساتید این رشته در خصوص تعریف ابتداییترین مفاهیم ـ همانند سیاست، امر سیاسی، علوم سیاسی، علم سیاست، فلسفة سیاسی، فلسفة سیاست، فلسفه علم سیاست، و تفاوت آنها با هم ـ وجود داشته باشد. هرچند این گونه ابهامها در همه جا به شکلی وجود دارد، در ایران گستردگی و ویژگیهای خاصی پیدا کرده است.
نوشته حاضر در صدد است مثالهایی بومی در مورد خاص اسلام و ایران بیابد تا خواننده بهتر بتواند کاربرد آن روشها را درک نماید. مسائل روش شناسانه ما در حوزه علوم سیاسی تا حدی با دیگران مشترک است، اما مواردی نیز وجود دارد که به جامعة اسلامی و ایرانی اختصاص دارد. به همین سبب، در حد توان مباحث نظری روششناسانه بر مصادیق مد نظر تطبیق شده اند. به طور مثال، مباحث هرمنوتیک و گفتمان که در نسبت با دیگر روشها حجم بیشتری را به خود اختصاص دادهاند، با مباحث دینی و مورد ایران انطباق داده شده اند.
خلأ موجود در حوزه مباحث روششناسانه در جامعه ما باعث شده منشورات مربوط به روش با استقبال روبرو شوند. ویراست اول این کتاب این فرصت را به وجود آورد تا از دیدگاههایی جدید در باره کتاب حاضر استفاده نمایم. همچنین، معرفی این کتاب برای مقطع کارشناسی ارشد و دکتری علوم سیاسی توسط برخی دانشگاهها امکان بیشتری برای نقد آن پدید آورد. در ویراست دوم، علاوه بر اصلاحات صوری، با اضافاتی چند روبرو بودیم: ذاتگرایی و ناذاتگرایی، مقایسه رویکرد هنجاری و غیرهنجاری، مطالبی در باب اثباتگرایی و نقد آن، رئالیسم انتقادی و مباحث مربوطه، بسط مباحث کارکردگرایی و نظریه سیستمها، بررسی رابطه رویکرد نهادی و اقسام آن با رفتارگرایی، بسط مسئله ساختار/کارگزار، نسبتسنجی فمینیسم و پسامدرنیسم، و مطالبی در خصوص گفتمان تشیع و تسنن. در اصلاحات ویراست قبل، این نکته اهمیت داشت که ویراست دوم کتاب نظریه و روش در علوم سیاسی با تغییرات و اضافات کلی عرضه شده بود؛ و امکان تجدید نظر در مطالب قبل را آماده میساخت. ویراست سوم این کتاب نیز به نوبه خود با اضافات و اصلاحاتی، به خصوص در فصل اول، چهارم و پنجم، روبرو است. یکی از مباحث مهمی که در این کتاب جایش خالی مینمود، «هرمنوتیک و تاریخ نگاری اندیشه سیاسی» بود.
از نگاه امیل دورکیم جامعه شناس برجستهی فرانسوی، آنچه جامعه را سر پا نگه میدارد، احساس «همبستگی» میان اعضای آن است. او برای بازشناسی جامعهی مدرن از جامعهی سنتی نیز از همین مفهوم استفاده کرده و بر اساس میزان و نوع همبستگی میان اعضای آن، جامعهی سنتی را جامعهای ساده و دارای همبستگی مکانیکی و جامعهی مدرن را پیچیده و با همبستگی ارگانیک میداند.
از نگاه امیل دورکیم جامعه شناس برجستهی فرانسوی، آنچه جامعه را سر پا نگه میدارد، احساس «همبستگی» میان اعضای آن است. او برای بازشناسی جامعهی مدرن از جامعهی سنتی نیز از همین مفهوم استفاده کرده و بر اساس میزان و نوع همبستگی میان اعضای آن، جامعهی سنتی را جامعهای ساده و دارای همبستگی مکانیکی و جامعهی مدرن را پیچیده و با همبستگی ارگانیک میداند.
البته برای درک ماهیت همبستگی اجتماعی، در جامعه شناسی دورکیم به میزان و نوع «تقسیم کار» ارجاع داده میشود[۱]. او بر این باور بود که در شرایط تقسیم کار کم و ساده که همبستگی مکانیکی را پدید میآورد، مردم کارهای همانندی انجام میدهند و از این رو تمایل دارند که مانند هم بیاندیشند و هنجار حاکم بر چنین جامعهای نیز هم رنگی با جماعت است. با این حال به نظر میرسد در مطالعات جامعه شناسیِ دین دورکیم، میتوان به درک بهتری از ریشههای همبستگی اجتماعی دست یافت.
دورکیم بر این باور است که در جامعهی سنتی، دین نقش پررنگی در ایجاد و تداوم همبستگی اجتماعی بازی میکند. او اثرگذاری و تعیین کنندگی دین در چنین جامعهای را با تکیه بر اعمال ملموس عبادی و آداب نمادین دینی توضیح میدهد. گردهم آیی مردم برای انجام مناسک عبادی مشترک و نمادین در چنین جامعه ای، حس نیرومند تعلق گروهی را میان آنها ایجاد و تثبیت میکند.
به باور دورکیم «هیچ جامعهای وجود ندارد که لازم نداند در فواصل منظم زمانی، احساسات و آرمآنهای جمعی را به علامت حفظ آنها و تصدیق دوباره آنها به نمایش بگذارد؛ زیرا اینها هستند که عناصر سازنده وحدت و شخصیت یک جامعه را تشکیل میدهند. جامعه ضمناً میداند که این بازسازی معنوی و اخلاقی امکان ندارد، جز به وسیله گردهم آییهای مکرر و بر پا کردن تجمعات و جلساتی که در آنها افراد به اتفاق به تأکید مجدد بر احساسات جمعی خویش بپردازند.»[۲] با این حال تحلیل وی از سیر تطور جامعه، روندی رو به سوی سکولار شدن بود که بر اساس آن دین به تدریج نقش همبسته ساز خود را در جامعه از دست میداد و واقعیتهای جامعه مدرن از جمله تقسیم کار فراوان و پیچیده، فاصله گیری از همبستگی مکانیک و مناسک دینی را به دنبال داشت.
با گذشت زمان، نئودورکیمیها با پیگیری ایده دورکیم دربارهی نقش مناسک در تولید و بازتولید همگرایی اجتماعی، به بازشناسی بسیاری از آئینها و مناسک سکولار پرداختند. برای این منظور، آنها «کارکردهای شناختی» دین را از «کارکردهای همبسته ساز» آن جدا ساختند. بر این اساس استدلال شد که مذهب به دو شیوه بر واقعیت اجتماعی اثر میگذارد: نخست آنکه آموزهها و ارزشهای مذهبی، ابزارهای شناختی لازم را به منظور تفسیر واقعیت اجتماعی فراهم میکند. و دیگر اینکه اعمال و مناسک مذهبی ابزارهای مهمی فراهم میکنند که به لحاظ اجتماعی معیاری ثابت و مستمر برای نشان دادن واقعیت اجتماعی است. بر پایهی این نگرش، اگرچه در جامعهی مدرن کارکرد شناختی دین کم رنگ شده و این نقش را نهادهای دیگری ایفا میکنند اما حتی در این جوامع نیز همبستگی اجتماعی تا اندازهی زیادی به ایمان و آیین مردمان وابسته است.
درواقع بسیاری از اندیشمندان اجتماعی برخلاف نظر دورکیم دربارهی افول گسترده مناسک در جوامع صنعتی قرن بیستم، بر وجود دائمی رفتار آئینی حتی در قلمرو سکولار تأکید کرده اند. به نظر آنان، مناسک نه تنها در اعمال مربوط به زندگی روزمره، بلکه از جهت کارکرد مهم خود در لیبرال دموکراسیهای مدرن، پایدار بوده اند[۳].
برای نمونه برخی پژوهشگران غربی، مراسم تاج گذاری در انگلستان را به عنوان مناسکی عمومی مطابق با دریافت دورکیمی تفسیر کرده اند، که به مثابهی «اجماع ارزشی و هنجاری» برای حصول همبستگی اجتماعی و عاملی مهم برای تکوین و تحکیم هویت ملی تلقی میشود. رابرت بلا نیز در کتاب «مذهب مدنی در آمریکا» به کاربست ایده دورکیمی و توضیح ابتنای اجتماع آمریکایی بر جنبههای مذهبی میپردازد.
***
مطالعات جامعه شناسی دین دورکیم علی رغم ارزش تحلیلی برای درک برخی واقعیتهای اجتماعی در غرب، مبتنی بر مطالعهی موردی آئینها و مناسک بومیان استرالیا بود. از این رو نمیتوان پذیرفت که یافتههای وی به جوامعی که تجربه غرب در مدرنیته از جمله گذار از همبستگی مکانیک به ارگانیک را تمام و کمال از سر نگذراندهاند و دین و آیین آنها نیز نسبتی با مذاهب بومی جوامع بدوی و ریشههای غیروحیانی آن ندارد، به آسانی قابل تعمیم باشد. با این همه برخی اجزا و ابعاد مطالعات جامعه شناسی دین در اندیشهی دورکیم و سنت دورکیمی در جامعه شناسی، در جوامعی مانند ایران نیز میتواند ابزارهای تحلیلی مفیدی برای شناخت جنبههایی از واقعیت اجتماعی به شمار رود.
فارغ از جنبههای ارزشی هنجاری که البته خود بخشی از واقعیتهای اجتماعی هستند، تجربه جمعی و تحولات اجتماعی معاصر در ایران نشان میدهد که دین و مذهب هم کارکرد شناختی خویش برای تفسیر جهان اجتماعی و هم کارکرد همبسته ساز خود را در همگرایی اجتماعی حفظ نموده است.
با نگاهی گذرا به تجربه تحولات فرهنگی، اجتماعی و سیاسی ایران معاصر از مشروطه تا کنون، نیاز چندانی به استدلال در این باره دیده نمیشود. جریان روحانیت دینی چه برداشتی نهادی و کارکردی از ماهیت و عملکرد آن داشته باشیم و چه غیر آن توانسته است شناخت دینی، اثرگذاری و تعیین کنندگی آن را در متن زندگی اجتماعی ایرانیان، تثبیت و در پارهای موارد آن را تقویت کند و ارتقا بخشد. البته روحانیان در این میانه تنها نبودهاند و گفتمانهای دیگر معارض یا معاضد در کنار بسترهای تاریخی منحصر به فرد، همگی به مدد هویت دینی و حاملان و حامیان آمدهاند تا نقش دین در متن تحولات و تغییرات اجتماعی ایران به طور روزافزون پررنگ تر شود[۴].
برای درک وجوه عینی این اثرگذاری، کافی است به ماهیت انقلاب اسلامی ایران توجه کنیم که نقش شناختی دین در زمینه سازی و پیروزی بخشی آن از هیچ منظری قابل انکار نیست. با این حال به نظر میرسد که ابعاد همبسته ساز مناسک دینی در این باره تا اندازهی زیادی مورد غفلت جامعه شناسان واقع شده است. از این دیدگاه، مروری بر سیر تطور و تکامل انقلاب اسلامی از قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ تا پیروزی انقلاب در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ و از آن هنگام تا امروز جالب توجه خواهد بود.
امام خمینی(ره) نهضت اسلامی و مردمی خویش را در بستری از مناسک دینی آغاز کرد. سخنرانی مشهور ۱۳ خرداد سال ۱۳۴۲ امام، در عصر عاشورا و در میان انبوه جمعیت متدینی ایراد شد که برای سوگواری بر سومین امام شیعیان گرد آمده بودند. ایشان در آن سخنرانی حمله نیروهای رژیم پهلوی به مدرسه فیضیه را به فاجعه کربلا تشبیه نمود. به دنبال این سخنرانی رهبر انقلاب دستگیر و محبوس شد اما پیام وی در بستری از عواطف مردم عزادار در مناسک ماه محرم انتقال یافت. اعتراضات و راهپیمایی گسترده مردم در تهران، قم، ورامین، مشهد، شیراز و دیگر شهرهای ایران، تنها دو روز پس از سخنرانی عاشورای امام خمینی شکل گرفت که البته با سرکوب خونین معترضان به دست رژیم پهلوی رو به رو شد.
قیام ۱۵ خرداد که در بستری از مناسک دینی عامل همبستگی اجتماعی شد، چهره واقعی رژیم خودکامه پهلوی را به شکلی گسترده آشکار ساخت و ریشههای هرگونه امید اصلاح گرانه به عنوان جایگزین راهکارهای انقلابی را خشکاند؛ همچنین اثر فراوانی بر زمینه سازی برای کامیابی «شناخت دینی» به مثابهی «ایدئولوژی مبارزه سیاسی» نهاد. گسترش انجمنهای اسلامی و دیگر محافل مذهبی در میان اقشار و اصناف گوناگون در سراسر کشور و حتی بیرون از مرزهای جغرافیایی ایران، به همین دوران بازمی گردد. از آن پس رقابتی چهارده ساله برای به دست گیری و نهادینه سازی رهبری دینی در مبارزه علیه رژیم شاه میان گروههای سیاسی آغاز شد که پیروز آنْ جریان دینی و روحانی بود. کامیابی جریان دینی و روحانی در این راه نیز در گرو برگزاری منظم مناسک دینی با صبغهی سیاسی بود. در تمامی سالهای تبعید امام خمینی از ایران آیینها و نمادهای مذهبی علاوه بر اینکه حامل ارزشها و هنجارها به مثابهی چکیده شناخت دینی به شمار میرفتند، محملی بالقوه برای اعتراض سیاسی به رژیم شناخته میشدند.
با نزدیک شدن به روزهای اوج انقلاب در پاییز و زمستان ۱۳۵۷، این ویژگی در متن تحولات سیاسی ایران پررنگ تر میشود. برای نمونه تظاهرات میلیونی روزهای تاسوعا و عاشورای تهران در سال ۱۳۵۷ عملاً به رفراندوم علیه نظام سیاسی شاهنشاهی پهلوی تبدیل شد. حسین فردوست با اشاره به تأثیر راهپیمایی مردم در این دو روز بر فضای ذهنی و روانی سران رژیم پهلوی میگوید: «در روزهای تاسوعا و عاشورا محمدرضاشاه همراه با ازهاری، با هلی کوپتر تمام سطح شهر را بازدید کرد. وقتی دید که همه خیابانها پر از معترضین است و مملو از جمعیت، رو به ازهاری پرسید: پس طرفداران من کجا هستند؟ ازهاری اظهار داشت: در خانههای شان. شاه بلافاصله جواب داد: پس فایده ماندن من در این مملکت چیست؟[۵]»
با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و روی کار آمدن حکومتی با گرایش مردم سالاری دینی، چیزی از جایگاه و نقش مناسک دینی کاسته نشد اما برای مردمی که جمهوری اسلامی را از خود و برای خود میدانستند، بیشتر کارکردی حمایتی نسبت به مشروعیت نظام سیاسی یافت تا آنکه محملی برای اعتراضات پراکنده به آن شناخته شود. البته احیای ابعاد سیاسی برخی مناسک مذهبی مانند حج و نماز جمعه و توجه به آنها وجه اعتراضی نیز داشت اما لبهی تیز آن به سوی استکبار جهانی در شرق و غرب نشانه گرفته شده بود.
بدین ترتیب، مناسک عمومی در طول سالهای پس از انقلاب اسلامی نیز جایگاه خود را به عنوان عامل همبسته ساز اجتماعی حفظ کرده و تدارم بخشید. حتی در ۲۲ بهمن یعنی روز ملی ایران و در حالی که مردم در سراسر کشور کارناوالهای شادی به مناسبت پیروزی انقلاب اسلامی در خیابانها به راه میاندازند، تلقی مذهبی از این اقدام آشکارا در میان کنشگران دیده میشود. درواقع یک انگیزه مهم و شاید مهمترین انگیزه این کنشگران که توسط خود آنها اظهار میشود، عمل سیاسی به عنوان یک واجب شرعی و در چهارچوب مناسکی دینی است.
نظام سیاسی برآمده از انقلاب اسلامی ایران نیز در این سالها به این سو گرایش داشته که حضور مردم در این گونه مناسک را «امر سیاسی» تلقی کند و آن را نشان اعتماد عمومی نسبت به خود و به تبع آن نمادی از مشروعیت خویش بداند. زمینههای نظری این امر البته امروزه در دانش جامعه شناسی سیاسی فراهم است. زیرا «مناسک سیاسی»[۶] . میتواند وجه سمبلیک مشروعیت سیاسی در کنار وجه دموکراتیک آن شمرده شود.
***
اگرچه عواطف و احساسات مردم در مناسک سیاسی میتواند به عنوان بدیل و مکمل عقلانیت ابزاری سیطره یافته بر ابعاد مختلف زندگی فردی و اجتماعی مدرن مورد توجه قرار گیرد اما از آن جا که حضور عمومی در نظامهای سیاسی موجود بیشتر در چهارچوب رقابت و مشارکت انتخاباتی سامان یافته است، مناسک سیاسی نمود چندانی در صحنهی واقعیتهای اجتماعی جوامع پیچیده فراصنعتی ندارد؛ به تبع آن رد پای این مفهوم در ادبیات جامعه شناسی سیاسی غربی نیز چندان پررنگ نیست.
اما در جامعهی ایران و با توجه به واقعیتهای اجتماعی آن، میتوان بیش از این به حضور و تأثیر مناسک سیاسی در زندگی ایرانیان اندیشید و با تکیه بر یافتههای تجربی، از آن بیشتر سخن گفت. با این حال گرایش جامعه دانشگاهی ایران به برگردان و پذیرش یافتههای غربی در حوزهی علوم انسانی و اجتماعی، چنین راهی را دشوار مینمایاند. اندک توجهات به اهمیت اجتماعی این گونه مناسک، اغلب به بهانهی سیاسی تلقی شدن آن از سوی حاکمیت و گرایش به تبلیغات پیرامون حضور مردم در آن به مثابهی منبع مشروعیت سیاسی، دچار خودسانسوری میشود. همچنین بیشتر پژوهشهای جامعه شناسانه در نگرشها و کنشهای ایرانیان به این گرایش دارند که سیر تطور و تحول اجتماعی ایران را به سوی سکولار شدن ارزیابی کنند. طبیعی است که در این بستر توجه به نقش و تأثیر اجتماعی و سیاسی مناسک دینی کاهش مییابد.
با این همه پدیدههایی مانند حضور مردم در راهپیماییهای هر ساله سالگرد پیروزی انقلاب و یا مناسک سیاسی نُهم دی ماه سال ۱۳۸۸، در برابر هرگونه تلاش برای کم رنگ جلوه دادن اهمیت و اثرگذاری این گونه رفتارهای ایرانیان، علامت سؤالی جدی قرار میدهد. جالب توجه است که مردم با گذشت چیزی حدود نیم قرن از تجربه قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲، چرا و چگونه نسبت به ارزشها و هنجارهای دینی سیاسی همچون ریشهها و پایههای نظام سیاسی دلخواه خویش مینگرند و هرگونه تهدید علیه آن را به طور خودجوش و با حضوری گسترده پاسخ میدهند.
البته اهمیت فراوانی دارد که در تلاش پژوهشی برای فهم این گونه کنشها، از هرگونه تلقی سطحی و شعاری نسبت به مسائل چه با نگاه مثبت و همدلانه و چه با نگرش منفی و منتقدانه پرهیز شود. در این صورت است که اهمیت و اثر اجتماعی این گونه روی داد به طور خاص و مناسک سیاسی در ایران معاصر به طور عام، دست مایه خوبی برای پژوهش در جامعه شناسی سیاسی ایران خواهد بود.
مصطفی غفاری
دانشجوی دکتری جامعه شناسی سیاسی
فصلنامه صدرا - شماره ۹
[۱]-نک به: ریتزر، ۱۳۸۹: ۴۶-۵۰
[۲] - اسمیت، ۱۳۸۷: ۲۹ و ۳۰
[۳] نش، ۱۳۸۸، ج ۲: ۱۲۱
[۴] - شرحی از ماجرا را میتوان در این کتاب یافت: کچویان، ۱۳۸۷: ۱۴۷-۱۸۹
[۵] - فردوست، ۱۳۷۱: ۵۹۰
[۶] . Political Rituals
منابع
اسمیت، فیلیپ (۱۳۸۷) درآمدی بر نظریه فرهنگی. ترجمه حسن پویان، تهران: دفتر پژوهشهای فرهنگی.
ریتزر، جرج (۱۳۸۹) مبانی نظریه جامعه شناختی معاصر و ریشههای کلاسیک آن. ترجمه شهناز مسمی پرست، تهران: ثالث.
فردوست، حسین (۱۳۷۱) ظهور و سقوط سلطنت پهلوی. تهران: اطلاعات.
کچویان، حسین (۱۳۸۷) تطورات گفتمآنهای هویتی ایران، ایرانی در کشاکش با تجدد و مابعد تجدد. تهران: نی.
نش، کیت (۱۳۸۸) راهنمای جامعه شناسی سیاسی. تهران: پژوهشکده مطالعات راهبردی.
سردار محمدحسین نجات:
دسته اول گروهها و جناحهای سیاسی معتقد به انقلاب، نظام اسلامی، حاکمیت دینی و ولایت فقیه است/ جریان دوم، جریانهای مذهبی غربگرا است، یعنی روشنفکر مذهبی غربگرا. اینها اعتقادی به حاکمیت دینی و اسلام سیاسی ندارند/ جریان سوم، روشنفکر غربگرا است، یعنی دیگر قید مذهبی ندارد. اینها اصولاً اسلام و دین را قبول ندارند
دیدبان: و خود را این گونه معرفی میکند: اول انقلاب 23 ساله بودم. اول جزو گروههای هفتگانه بودیم که سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی را تشکیل دادیم.
ما جزو گروه منصورون بودیم و بهزاد نبوی و... جزو گروه امت واحده با آقای صادق نوروزی و رفقای دیگرشان بودند. من در بخش تدوین ایدئولوژی سازمان کار میکردم و کمیته اقتصادی سازمان را عهدهدار بودم. قضایای کردستان که پیش آمد به اتفاق یکی دو نفر از دوستان مسئول پیگیری مسائل کردستان شدیم.
مجاهدین انقلاب در آن موقع در خط امام و دغدغههای نظام برایش مهم بود. ما به اتفاق رفقا طرحی تهیه کردیم و به ذهنمان رسید امنیت در کردستان توسط خودم مردم کرد قابل پیاده شده هست، یعنی مردم کرد با گروهکها نیستند.
آن موقع شهید بروجردی تصادف کرده و در بیمارستان بود. رفتیم و موضوع را با ایشان مطرح کردیم و گفت اتفاقاً تمام مدتی که در بیمارستان بودهام همین فکر را کردهام و دنبال همین راهکار هستم که جز ایجاد امنیت مردمی در کردستان هیچ راهکار دیگری نداریم. به اتفاق ایشان رفتیم و سازمان پیشمرگان کرد مسلمان را راه انداختیم که همان جریان مردمیای بود که از حمله به کامیاران شروع کرد و بعد با کمک ارتش و سپاه در جاهای مختلف مستقر شد. بعد از شهادت شهید بهشتی به این نتیجه رسیدیم که دیگر نمیتوانیم در سازمان مجاهدین انقلاب کار کنیم و کاری به تهدیداتی که متوجه نظام هست نداشته باشیم و به مسئول اطلاعات آن موقع که آقای محسن رضایی بودند گفتیم آمادگی داریم بیاییم و در صحنه کار کنیم و از آن موقع به سپاه پیوستیم.
یک سالی در امنیت داخلی بودم و بعد به حفاظت اطلاعات رفتم. بعد حفاظت قرارگاه خاتم الانبیا بودم تا آخر جنگ. بعد از جنگ در ستاد کل نیروهای مسلح بودم و بعد به معاونت پارلمانی وزارت دفاع هم رفتم. آقای لاریجانی معاون پارلمانی بود و من مدیرکل ایشان بودم. بعد که آقای لاریجانی از وزارت دفاع رفتند، من معاون پارلمانی وزیر دفاع شدم. از وزارت دفاع بیرون آمدم، مسئول بازرسی سپاه شدم.
دو سال بعد به طرح و برنامه سپاه رفتم. بعد از دو سال معاون هماهنگکننده ستاد مشترک شدم. دو سال هم آنجا بودم. دو سال هم جانشین ستاد مشترک بودم. پنج شش ماه بعد از تیر 78 به این نتیجه رسیدند که فرماندهی قرارگاه ثارالله مستقل باشد و من فرمانده قرارگاه ثارالله شدم. در سال 79 حفاظت بیت مقام معظم رهبری به عهدهام قرار گرفت که تا سال 89 آنجا بودم. از بعد از فتنه 88 به دعوت آقای جلیلی با حفظ سمت مسئول سیاسی ـ اجتماعی دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی بودم. بعد از آن که کاملاً از آنجا منفک شدم با آمدن دولت جدید هم در مقام سیاسی ـ اجتماعی دبیرخانه بودم.»
این توصیف تقریبا کامل، مقدمه گفتوگوی مجله «رمز عبور» با سردار محمدحسین نجات، مشاور فرمانده کل سپاه پاسداران است که 10 سال مسئولیت سپاه حفاظت از مقام معظم رهبری را برعهده داشته و از نزدیکترین افراد به ایشان است.
سردار نجات
** در ابتدا تقسیم بندی ذهنی شما از جناحهای سیاسی در کشور چیست و نگاه رهبری انقلاب اسلامی به این جناحها چگونه است؟
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ. «وَ الْعَصْرِ* إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِی خُسْرٍ* إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَ تَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ». انشاءالله بتوانید در تبیین و پاسداری از خط امام و مقام معظم رهبری که همان خط امام است، تلاش کنید و روشنگری مستندی نسبت به سیاستها و برنامههای استکبار جهانی و جریان روشنفکر غربزده در داخل ایران داشته باشید که پیوسته بال جریان غرب در ایران بودهاند و همیشه هم درگیری روحانیت اصیل یا با خود جریان استکبار یا با این جریان روشنفکر غربزده بوده است.
به نظرم هر نگاهی که به دیدگاههای مقام معظم رهبری میاندازیم خوب است که با نگاهی به دیدگاههای امام باشد و این دو دیدگاه را با هم مقایسه کنیم و ببینیم چقدر بر همدیگر منطبق است. من جریانات داخل کشور را به سه دسته کلی تقسیم کردهام. دسته اول گروهها و جناحهای سیاسی معتقد به انقلاب، نظام اسلامی، حاکمیت دینی و ولایت فقیه است که نماد آن در دهه اول انقلاب دفتر تحکیم وحدت، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، حزب جمهوری اسلامی، روحانیت مبارز، جامعه مدرسین و... طیفهای معتقد به خط امام و حاکمیت ولایت فقیه بودند. امام همیشه این جناحها و گروهها را خودی میدانستند و تلاش میکردند ضمن احترام به سلایق آنها و بدون این که اصرار داشته باشند کسی سلیقه خود را رها کند، همه آنها را حول اهداف اصلی انقلاب متحد کنند، یعنی هر جا اختلافی رخ میداد، آنها را به اهدافی مثل اجرای قانون اساسی، استکبارستیزی، حاکمیت دینی، قانونگرایی، عدالت اجتماعی، حفظ ارزشهای اسلامی، بسط و گسترش آنها، حمایت از ملل مسلمان و مستضعف دنیا و... اینها سرفصلهایی بودند که امام سعی میکردند جناحهای دلسوز برای انقلاب را به این سمت هدایت کنند.
همین سیاستها را مقام معظم رهبری بعد از ایشان دنبال کردند و به همه جریاناتی که دلسوز انقلاب هستند، هشدار دادند سعی کنند اختلافاتشان را حول این اهداف حل کنند، ضمن این که هر کسی میتواند سلیقه و گرایش خود را هم داشته باشد.
من اسم جریان دوم را جریانهای مذهبی غربگرا گذاشتهام، یعنی روشنفکر مذهبی غربگرا. اینها ادعا میکنند که اسلام را قبول دارند و میگویند چون مردم به قانون اساسی رأی دادهاند، آنها هم به قانون اساسی احترام میگذارند، ولی اعتقادی به حاکمیت دینی و اسلام سیاسی ندارند و مدل حکومت مطلوب آنها نوعی حکومت لیبرال دموکراسی غربی است و حداکثر حکومت مطلوب آنها هم حکومتی مثل حکومت فعلی ترکیه است و این را بارها گفتهاند و اندونزی، مالزی و ترکیه را با ایران مقایسه میکنند و میگویند دموکراسی مدل ترکیه را قبول دارند.
این جریان در زمان حضرت امام، نهضت آزادی، جنبش مسلمانان مبارز و سایر جریانهای ملی مذهبی بود. اگر بخواهیم مقایسه کنیم از سال 75 به بعد سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران ـ که پسوند ایران را بعداً اضافه کردند ـ، حزب مشارکت و تا حدود زیادی مجمع روحانیون مبارز دنبال همین تفکر مذهبی غربگرا بودند. امام در اول انقلاب به اینها میدان عمل باز دادند و اصلاً کل دولت را به این جریان واگذار کردند، اما اینها در عمل نشان دادند به دنبال باز کردن پای امریکا به ایران هستند، لذا موقعی که از امام راجع به نهضت آزادی استعلام شد، ایشان فرمودند اینها صلاحیت هیچ یک از مصادر اجرایی را ندارند و اگر روی کار بیایند، کشور را به دست امریکا خواهند داد. جریانهای قانونی کشور مثل شورای نگهبان و وزارت کشور آنها را رد صلاحیت کردند و از جریانهای اجرایی کشور کنار گذاشتند.
عین همین میدان را هم ما به حزب مشارکت، مجاهدین انقلاب و مجمع روحانیون مبارز که یک موقع در زمان امام در خط امام بودند، در زمان مقام معظم رهبری به اینها دادیم و بین سالهای 76 تا 84 فعالیت کردند و اکثرشان حاکمیت سیاسی و حاکمیت در مجلس را در اختیار داشتند، اما عملاً نشان دادند دیدگاهشان نسبت به ولایت فقیه و حاکمیت دینی و اجرای کامل قانون اساسی با دیدگاه امام تفاوت دارد.
آنها به دنبال استقرار یک حکومت لیبرال دموکراسی در ایران و حذف ممیزی در حوزه نشر و ترویج آزادیهای غربی در حوزه فرهنگ و هنر بودند و بعضی از این آقایانی که بعد از جریان سال 88 به زندان رفتند، صریحاً اعلام کردند حکومت مطلوب ما حکومتی مثل ترکیه است و دائماً جمهوری اسلامی را با ترکیه مقایسه میکردند و آنجا را به رخ ما میکشیدند. از سال 75 و 76 مواضع اینها روز به روز به نهضت آزادی نزدیکتر شد و از سال 76 تا 84 با طرح مباحثی چون حاکمیت دوگانه، جدایی دین از سیاست، دین دولتی و دولت دینی، فشار از پایین چانهزنی از بالا، خروج از حاکمیت، مقاومت مدنی و... عملاً قوه مقننه و بخشی از قوه مجریه و حوزه نشر و فرهنگ را در مقابل نظام دینی مبتنی بر ولایت فقیه قرار دادند.
رهبر معظم انقلاب از همان اول با منطق و استدلال و این نیت که بتوانند این جریان را هدایت کنند که به موضع خط امام برگردند با اینها برخورد کردند، لکن بهخصوص با تحصن اینها در مجلس در سال 78 و انتشار روزنامههای زنجیرهای توسط اینها به این نتیجه رسیدند که اینها قابل هدایت نیستند، عین اتفاقی که در دوره امام افتاد، مراجع قانونی اینها را رد صلاحیت کردند و عملاً از مصادر اصلی اجرایی کشور کنار گذاشتند.
در دیدار موسوی و کروبی با رهبر انقلاب چه گذشت؟/ فتنه از هر فرصتی برای بازگشت به صحنه سیاسی استفاده میکند/ در جلسات خصوصیشان میگویند 88 تقلب نشد
اتمام حجت رهبر انقلاب با سران جریان دوم خرداد پس از ماجرای کنفرانس برلین- 6 اردیبهشت 1379
از راست: مهدی کروبی-هادی خامنه ای- محمدعلی نجفی- مجید انصاری- محمدسلامتی- محمدرضا خاتمی- بهزاد نبوی
امام در وصیتنامه الهی ـ سیاسیشان به جریان روشنفکری غربگرا و جریانی که به دنبال اینها میخواهند آزادیهای غربی را در ایران پیاده کنند، پرداخته و آنها را نفی کرده و خطراتشان را هم مفصل گوشزد کردهاند.
جریان سوم را روشنفکر غربگرا نامیدهام، یعنی دیگر قید مذهبی ندارد. اینها اصولاً اسلام و دین را قبول ندارند و دموکراسی به شیوه غرب یا سوسیالیسم به شیوه جوامع سوسیالیستی را قبول دارند یا خیلی از آنها ملیگرا هستند. البته ملیگراها هم تفاوت ماهوی با جریان لیبرال دموکراسی ندارند. در ایران هم همین طور بوده است.
این جریان از همان ابتدای انقلاب در مقابل حاکمیت دینی و انتخاب مردم ایستاد. بعضی از اینها با نظام جمهوری اسلامی نبرد مسلحانه کردند، بعضی هم که نبرد مسلحانه نکردند، حداکثر در سال 62 با نقد و کارشکنی و بعضاً ارتباط و جاسوسی برای کشورهای خارجی مجبور شدند از کشور فرار کنند. در مقطع فعلی جریانهای اصلی مثل جبهه ملی، حزب توده، چریکهای فدایی خلقی که اصل اسلام را قبول نداشته باشند، به عنوان یک حزب یا گروه یا جریان سیاسی نداریم، لکن این جریان بدون تابلو و حزب خاصی شروع به نفوذ در حوزههای فرهنگ، هنر و نشر کردهاند و الان جای پای نفوذ اینها را در این حوزهها آشکارا میتوان دید و سعی میکنند از طریق این حوزهها افکار عمومی مردم و نخبگان را مقابل نظام و اسلام قرار بدهند و دو باره همان فرهنگ لیبرال دموکراسی را داخل کشور بیاورند.
مشی امام در برخورد با این طیف افشاگری بوده است و همیشه سعی کردند چهره واقعی آنها را برای مردم روشن کنند. مقام معظم رهبری هم در تمام سخنرانیهایشان این مشی را دنبال کردهاند.
** در مقطع حاضر این گروه سوم چه وضعیتی دارند؟
به صورت حزب و گروه نیستند.
** اما دارد در بعضی از جریانهای ما نفوذ میکند. گروه دوم چطور؟ آنهایی که رد صلاحیت شدهاند، آیا ورود در عرصهها را کنار گذاشتهاند یا در قالبهای دیگر فعالاند.
الان هر دو گروه وجود دارند. فرق گروه دوم با گروه سوم این است که گروه دوم در قالب حزب و گروه و جریانی که بعضاً در مصادر اجرایی کشور هم هستند، حضور دارند، مثلاً مجمع روحانیون مبارز یا مجمع محققین و مدرسین قم، تقریباً اکثریت قریب به اتفاقشان نظام و رهبری را قبول ندارند. آنهایی هم که ممکن است قبول داشته باشند، در مقابل خطاهای همحزبیهایشان اصلاً حاضر نیستند افشاگری کنند یا کوتاه بیایند. مثلاً از جریان اینها سروش، محسن کدیور، خانم حقیقتجو و علی افشاری از بلندگوی بیبیسی و VOA حرف میزنند. همین سروش و کدیور دارند حاکمیت دینی را نقد میکنند. یک کلام از دهان مبارک اینها برای نقد اینها بیرون آمده است؟ خیر! جریان دوم از لحاظ حیطه قدرت هم در جریان نشر و هم در حوزه فرهنگ و هنر حضور دارند، بهخصوص در حوزه نشر فعالیت میکنند. فرقشان با گروه سوم این است که آنها تابلو ندارند، ولی اینها تابلو دارند، اما از نظر ماهیت تفکر یکی هستند.
"تحلیل" جزئی مهم از سیاست و سیاست ورزی است.
گزینهای که بدون تعارف، تقریباً تمامی کسانی که دستی در سیاست دارند، به درست یا به غلط احساس میکنند که از نمونه صحیح آن برخوردارند.
رخدادی که البته نگرش درست به حوادث سیاسی ملی و بین المللی همواره نشان داده است که تصور این افراد درباره خودشان گاهاً نیز غلط است.
به نظر من اما، در سیاست نیز همچنانکه در ریاضیات و هندسه آموختهایم؛ روشهایی برای حل معادلات میتواند وجود داشته باشد که با گذاشتن مولفهها و واضحات مسئله در آنها؛ پاسخها و احتمالات صحیح رخنمون خواهند شد.
*طی چند هفته گذشته تعدادی از گزارشها و یادداشتهای سال گذشتهام را که ناظر به پیشبینی برخی رخدادهای کنونی نوشته شده بودند را در این صفحه در دسترس قرار دادم تا در هنگام خواندن این صحبتها در فضایی انتزاعی قرار نداشته باشید.
در واقع، اکنون فکر میکنم که صحبتهایم در باب مقولهای به نام "روش تحلیل سیاسی" ملموستر و دارای خوانشی واضحتر باشد.
***
شناخت، تشخیص و پیشبینی در سیاست، اگر بر مداری درست از روش تحلیل قرار گیرد، میتواند بر خلاف آنچه که تصور میشود، آینده را از هم اکنون بر روی کاغذ و صفحات احتمال به نقش بکشد.
برای معرفی و نمایاندن بیشتر بوطیفای حرفی که در حال بیان آن هستم، مجبورم به تعدادی از مولفههای روش تحلیل در سیاست که خود از آنها استفاده میکنم اشاره کنم.
یکم: دیدگاه باز
دیدگاه باز یکی از اصولیترین لوازم تحلیل صحیح است. در واقع اگر در نظر بگیریم که بهترین تصمیم در زمانی حاصل میشود که بیشترین گزینهها در اختیار باشد؛ آنگاه خواهیم پذیرفت که ضرورت اخذ این "بیشترین گزینهها" در زمانی خواهد بود که یک تحلیلگر، از دیدگاه باز در مسائل مختلف و از جمله در سیاست برخوردار باشد.
معنای دیدگاه باز آنست که یک تحلیلگر از کلیات تمام مسائل مرتبط با حوزهای که قرار است درباره آن فکر کند با اطلاع باشد و همچنین نشانههای این کلیّتها را نیز در رصد خود داشته باشد.
متاسفانه برخی از تحلیلگرانی که با روش تحلیل سیاست آشنایی ندارند، عموماً در این زمینه دچار نقص هستند.
دوم: دانایی نسبت به پیشینه و ماهیت مسئله مورد تحلیل
یکی از مولفههای ضروری در روش تحلیل، دانایی نسبت به پیشینه موضوع مورد تحلیل است. این مسئله روی دیگر مثال "سطحی نگری" است.
امروزه بسیاری از تحلیلها در حالی ارائه میشوند که تحلیلگر به صورت لحظهای از ضرورت تحلیل درباره آنها باخبر میشود و در ادامه نیز در گامی اشتباه، تلاش میکند تا با تعیین یک آغاز و انجام در تفکر خود پیرامون یک موضوع، آن را بعنوان تحلیل درست ارائه کند.
شاید بتوان گفت ابتداییترین کار در روش تحلیل مفهومی، آشنا شدن با سابقه یک خبر، یک رخداد و یا یک کلیدواژه است. این کار صرفاً با مطالعه، شنیدن روایتهای معتبر و حضور تحلیلگر در متن تشکیل سوابق مفهوم اشاره شده انجام میشود.
مثال: میتوانید درباره سوابق و پیشینیه کلیدواژهای به نام "انتخابات آزاد"! که طی روزهای اخیر مورد علاقه برخی از سیاسیون داخلی قرار گرفته است فکر کنید.
سوم: پیشگیری از آسیبهای انگیزش
میتوان آفت کلی یک تحلیل بر فرض آنکه مراحلی روشمند را طی کرده باشد، مسئله "انگیزش" تحلیلگر عنوان کرد.
بسیاری از تحلیلهایی که امروزه در ساحتهای فرهنگ و سیاست ارائه میشوند دارای جهتی کلی هستند. این جهت گیری کلی همانند سکان کشتی میماند که اگرچه شاید در ظاهر یک کشتی بزرگ و حتی کوچک چندان به چشم نیاید، اما مسیر کلی کشتی را تعیین میکند.
البته این حرف بدان معنا نیست که سکان، لزوماً مسیری غلط را برای کشتی تعیین میکند. اما این نکته در حال حاضر محل بحث ما نیست. بلکه محل بحث و مناقشه آنجاست که باید تحلیل را منهای جهتی که به آن متمایل هستیم ارائه کنیم.
انگیزش، تمایل، حب و بغض نسبت به اشیاء و ... تماماً کلماتی هستند که بار مفهومی عامل سوم در روش تحلیل را بر دوش میکشند.
باید در یک تحلیل همواره در نظر داشت که عینک بدبینی یا خوشبینی بر روی چشمهای تحلیلگر نباشد. چشمان یک تحلیلگر نیاز به عینک واقعبینی دارد.
این سکه روی دیگر یک مفهوم مهم نیز هست. اساساً خوشبینی یا بدبینی یک تحلیلگر، هیچ تأثیری در متن واقعیتی که بعدها رخ خواهد داد و یا در حال وقوع است، ندارد.
مسئله انگیزش در روش تحلیل، البته به معنای تقبیح امیدواری به آینده و یا ظنین بودن همیشگی به توطئههای دشمنان نیست. بلکه حرف اساسی این است که این انگارهها باید پس از تولد یک تحلیل واقعی از یک رخداد مطرح شوند نه قبل از آن.
مثال: درباره اغتشاشات سال 88 در تهران تحلیل و با امیدواری نسبت به آینده نگاه کنید.
چهارم: بیگانگی تحلیل با پاسخهای مورد نیاز
یکی از خطرناکترین آسیبهایی که میتواند دامنگیر یک تحلیل باشد آنست که این تحلیل بر اساس پاسخهایی طرح شود که یا تحلیلگر به آنها معتقد است و یا نهادهای سفارش دهنده تحلیل مایل باشند که به آن پاسخها برسند.
تأکید میشود که این مسئله یکی از خطرناکترین آسیبهاست و پر واضح است که چیزی که از پس پرده آن بیرون خواهد آمد نه یک تحلیل بلکه یک متن آراسته اما دیکته شده است.
این وجه از روش تحلیل گویای این امر نیز هست که تحلیلگرانی که مایل به طرفداری از یک نظر هستند اما منطق یا اطلاعات لازم را در این زمینه ندارند، ناخواسته پس از ورود به تحلیل مسئله به سمتی حرکت میکنند که حتی قبل از بیان تحلیل نیز میتوان فهمید نتیجهای که خواهند گرفت، چیست؟!
این رخداد میتواند یک آسیب بسیار سمّی و خطرناک در یک تحلیل سیاسی یا فرهنگی باشد.
***
این مقاله کوتاه، درآمدی بود بر طرح یک مسئله مهم به نام "روش تحلیل" که عموماً ناظر به سیاستورزی نوشته شده بود.
بحث روش تحلیل بنیانهایی علمی نیز دارد که در رشتههای مختلف تئوریزه شدهاند اما در مسئله "سیاست" و "تحلیل صحیح در ساحت آن" که به یک تعریف همواره از نیازهای ضروری یک جامعه اسلامی است، تاکنون اقدامی علمی در کشور ما صورت نگرفته و ابعاد مسئله عموماً و بصورت اتفاقی در برخی صحبتهای سیاسیون و برخی نوشتهها مورد اشاره قرار گرفته است.
باشد که در این زمینه، بعنوان یک ضرورت، گامهای عمیقتر، بلندتر و علمیتری برداشته شود.
*به پستهای قبلی مراجعه شود
1- مبانی دانش تحلیل سیاسی یا متدولوژی پولتیک
نویسنده :علی اکبرمسعودپور ناشر سازمان عقیدتی سیاسی ارتش جمهوری اسلامی ایران (دفتر سیاسی ) چاپ اول بهار1384 تهران شامل چهار فصل که هر فصل به پنج بخش تقسیم شده است درمجموع 274 صفحه
2- تربیت سیاسی اسلام دو جلد
جلد دوّم تحلیلها و برخوردها تالیف سعید حسینی ناشر موسسه اسلامی ولی امر (عج) چاپ اوّل تهران 1368
3- روش تحلیل پدیدههای سیاسی
مولف غلام رضا مهدوی. انتشارات سازمان عقیدتی سیاسی نیروی انتظامی (دفتر سیاسی ) چاپ اوّل تهران 1380
شابک 9- 5 – 930 – 964 کتابخانه ملی ایران 14979-280
4- شناخت روش علمی درپردازش اخبار و بررسی اطلاعات(پایه تفسیر )
تألیف علی رضا عاصف انتشارات مدیریت تحقیقات سپاه . چاپ اوّل تهران 1379
5- متد تحلیل پدیدههای سیاسی.
نوشته سید موسی میر مدرسی . انتشارات حوزه علمیه قم 1370
6- فن تحلیل سیاسی.
نوشته حمید فرهادی نیا . انتشارات فرهنگ انقلاب اسلامی . چاپ اول تهران 1364
7- مبانی روش تحلیل سیاسی. نوشته اسدالله بادامچیان . انتشارات سازمان تبلیغات اسلامی . تهران 1374
8- فن تحلیل سیاسی . نوشته حسن بلخاری قهی . انتشارات حُسن افرا چاپ اول تهران 1382 قیمت :3500 ریال تعداد صفحه: 120 شابک: 964-90328-6-X
9- شناخت و تحلیل سیاسی.
نوشته جواد منصوری. انتشارات شرکت به نشر چاپ اول تهران 1377
10- روش تحلیل سیاسی.
نوشته امیرمحمد حاجی یوسفی. انتشارات دفترنشر معارف (وابسته به نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری دردانشگاهها) تهران مهر 1384 تعداد صفحه: 64 قیمت پشت جلد: 4000 ریال
شابک: 964-8523-82-7 قطع کتاب: رقعی
11- متدلوژی تفسیرسیاسی.
نوشته احمد جهان بزرگی، انتشارات موسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر. چاپ اول تهران 1379
12-کتاب چگونه تحلیل سیاسی کنیم ؟
نوشته رمضان شعبانی سارویی.با مقدمه دکتر یداله جوانی. صفحه آرائی: سید مرنضی سجادی .انتشارات اعتدال. چاپخانه سبحان قم . چاپ اول قم بهار 1386. قیمت: 25000ریال .
13- روش شناسی و آموزش تحلیل سیاسی .
نوشته آیت مظفری . ویراستار حمیده مظفری .انتشارات زمزم هدایت.چاپ اول قم آذر 1386 . قیمت12000 قطع رقعی. جلد شومیز . تعداد صفحه112 . تیراژ2000 . قیمت 12000 ریال شابک: 978-964-2854-28-8
14- روش تحلیل سیاسی.
گرداورنده محمد عباس زادگان .انتشارات موسسه خدمات فرهنگی رسا . چاپ اول تهران 1360
15- تحلیل سیاسی تجربی: مقدمهای بر روشهای کمی و کیفی تحقیق در علوم سیاسی . پدیدآورنده: یارول مانهایم. ترجمه رضا افخمی . ویراستار محمدرضا موسوی انتشارات دانشگاه امام صادق (ع) تهران دی ماه 1391 قیمت پشت جلد: 145000 ریال
16- مقدمهای برتحلیل سیاسی.
نویسندگان:دی .آ.استریکلند،وال.وید.آر.جانستون ترجمه دکترعلی معنوی . انتشارات آگه . چاپ اوّل تهران پائیز 1380 شابک 5- 181 – 416 – 964 ثبت کتابخانه ملی 3616 – 280
17- روشهای تحلیل منطقه ای.
نوشته وات ایزارد ترجمه داریوش کاظم زاده چاپ دانشگاه ملی تهران 1357
18-درآمدی انتقادی بر تحلیل سیاسی.
نوشته کالین هی. ترجمه احمد گل محمدی . انتشارات نشرنی.چاپ اول تهران اردیبهشت 1385. تعداد صفحه: 484 قیمت پشت جلد: 40000 ریال شابک: 964-312-813 قطع کتاب: رقعی.
19- تحلیل سیاسی مدرن .
نویسندگان رابرت دال، بروس استاین بریکنر. ترجمه حمیرا مشیرزاده .انشارات فرهنگ جاوید چاپ اول تهران شهریور، 1392 قیمت: 128000 ریال
فواید تحلیل سیاسی:
1- ابهام زدایی از یک پدیده سیاسی وپی بردن به زوایای نا معلوم آن
- کار تحلیل در مواردی است که جمع آوری اخبار مستقیما واقعیت را به ما نمیرساند و نیاز به واکاوی دارد.
- تحلیل سیاسی در راستای حرکت در عمق و بررسی لایههای زیرین عمل میکند.
2- تخمین و پیش بینی تحولات سیاسی
روشها : روش به ما کمک میکند به پاسخی به چراها،بیان نتایج و عواقب یک پدیده پرداخته و سپس به تخمین پدیده در حالت احتمالی بپردازیم.
پایه تخمین و پیش بینی تحولات سیاسی شایدها و اگرها میباشد.
3-کمک به تصمیم گیری سیاسی مناسب و موضع گیری صحیح
اطلاعات پایه تصمیم گیری است لذا نیازمند تفسیر،ارزیابی و تحلیل است
دریافت هزاران اخبار در یک لحظه یعنی اینکه قدرت تصمیم گیری در انتخاب اطلاعات واقعی از غیر واقعی سلب شده است.
دریافت اطلاعات منجر به آشکار شدن تغییر و تحول آنها و در نتیجه اتخاذ تصمیم و موضع مناسب و سرانجام انجام تکلیف میشود.
4- برقراری توازن مقعول بین سیاستهای حاکم و خواستههای جامعه
نخبگان حاکم تحت تاثیر خواستههای مردم هستند از طرفی دیگر گذران زندگی مردم تحت تاثیر تصمیمات نخبگان سیاسی است.ایجاد رابطه معقول بین آنها مهم است لذا درک صحیح تحولات ضروری است،لازم است فن تجزیه و تحلیل فرا گرفته شود.
5- تاثیر گذاری بر محیط سیاسی و هدایت گری جامعه
تحلیل یعنی تاثیر بر سیاست که خود تحت تاثیر انواع عوامل و نظریات شخصی و گروهی است
در توصیههای دین اسلام بیان شده است که انسانها نسبت به همنوعان خود مسئولیت دارند
فراگیری توان تحلیل امکان توانایی تاثیر بر اندیشه دیگران و راهنمایی دیگران برای سمت گیری سیاسی صحیح را به ما میدهد.
تحلیل سیاسی علم است یا هنر؟
دیدگاههای متفاوت اندیشمندان:
- عدهای معتقدند علم است.
کاربرد علم : توضیح پذیر کردن پدیده،قابل پیش بینی کردن پدیده،قابل استفاده و مهار کردن پدیده
البته در مسائل انسانی برخی مشکلات است مثل موارد زیر:
- علوم انسانی کمی ناپذیر هستند
- دشواری پیش بینی آینده در پرتو اعمال انسانی
- عدهای معتقدند فن است:
- آموزش فایدهای ندارد.مهارت،تجربه،شناخت و ریزه کاری لازم است.
ذوق و سلیقه افراد مهم است.
موضع ابتکاری سیاستمدار یعنی سخن سحرآمیز برای جذب مخاطب(این یعنی هنر)
تحلیل سیاسی ترکیب علم،فن و هنر است
علم است: به اعتبار الزام در فراگیری و کشف قواعد و قوانین پدیدهها(دانش)
فن است:به ضرورت تطبیق در اعمال قواعد و دانستنیها(اعمال دانش)
هنر است: به ظرافت در روشها و تجارب لازم(تجربه)
شوق و علاقمندی(هنر)+عمل بر اساس تجربه(فن)+فراگیری و اکتساب تئوریک(علم)
آشنایی با مفاهیم
تحلیل سیاسی،تفسیر سیاسی(استفاده از وقایع و جریانات دیگر مشابه)،توجیه سیاسی(حقانیت موضوع ثابت شود)،هدایت سیاسی،بینش سیاسی،موضع گیری سیاسی،سیاست و علم سیاست از مفاهیمی است که درک آنها برای یک تحلیل گر سیاسی بسیار مهم است.
کاربرد و عملیات تحلیل سیاسی
الف)چگونگی و مراحل تحلیل سیاسی:
تحلیل سیاسی باید علمی و قاعده مند باشد زیرا نوعی تحقیق و پژوهش است و باید تابع مراحل علمی باشد
1. انتخاب موضوع یا سوژه تحلیل:
معیارها:
- پرداختن به آن امکان داشته باشد
_ از لوازم ضروری در زمان موجود باشد (به روز بودن موضوع)
- خارج از توان نباشد
2. تعیین هدف،ابعاد ودامنه موضوع تحلیل:
- تعیین هدف به چگونگی بهره گیری از اطلاعات و انجام مراحل بعدی تحلیل کمک کند
- تعیین محدوده موجب به سر انجام رسیدن تحلیل میشود و از سرگردانی نجات میابد
- تعیین هدف از دو طریق صورت میگیرد:
الف)ایجاد سوال(لزوم پاسخ منطقی و صحیح به آن)
ب)جهت گیری،نوع و سطح تحلیل
سه ملاک برای سطح و نوع تحلیل:
- سطح علمی مخاطبان و توان فکری آنها = نخبگان(تخصصی)،توده(عمومی)
- منابع خبری: آشکار، بسته، طبقه بندی شده
- دامنه موضوع: موضوع تا چه حد قابل بررسی است
تحلیل عمیق برای خواص،تحلیل محدود برای عوام
3. گردآوری اخبار و اطلاعات= مواد اصلی تحلیل را تشکیل میدهند
اخبار باید جامع، کامل، به روز، مورد وثوق ومتنوع و مورد توجه مخاطبین باشد
الف)منابع: نشریات تحلیلی معتبر، مطبوعات و رسانهها، مجلات تخصصی،مقالات رسمی و ...
ب)روش جمع آوری اطلاعات و اخبار:
اجزای خبر (چه، چگونه، چرا، که، کجا، کی)
روشهای گردآوری اخبار و اطلاعات:
1- مشاهده مستقیم (سطحی یا عملی)
2- مطالعه (تحقیق با متون و اسناد)
3- استماع نقل و قول موثق مثل مصاحبه، پرسش نامه
4- طرح فرضیهها و نظریه پردازی:
فرضیه بیان رابطه اثبات نشده بین متغیرهاست که باید مورد آزمون قرار گیرد.
فقط یک پاسخ احتمالی است نه قطعی
فرضیه وقتی مورد آزمون قرار گرفت و به اثبات رسید تبدیل به نظریه میشود
نظریه: بیان چرایی یک پدیده بصورت نظر مستقل.
5- انتخاب روش تحلیل که در ذیل توضیح داده خواهد شد.
6- ارزیابی،ارزشیابی، جمع بندی
- چرا ارزیابی لازم است ؟= برای اینکه مطمئن شویم هیچ فرضیه دیگری قوی تر و دقیق تر از آن نخواهد بود.
- مسیر شکل گیری تحلیل باید از اول مورد ارزیابی و دقت قرار گیرد.
- انجام تشکیک فرضی و جعلی نسبت به مسیرهای عملیات تحلیل تا رسیدن به دقت نظر نیز لازم است
- بررسی انطباقی دستاورد با شرایط مصداقی و خارجی
- هر تحلیل باید یک جمع بندی داشته باشد و این جمع بندی باید از مقدمه اصولی حاصل شود.
7- موضع گیری:
-« ابراز و انتقال» دستاورد هر تحقیق است که دو صورت دارد:
الف) ابراز ضمنی: تحلیل گر در خلال سخنان خود، نظر شخصی خود را هم بیان میکند
ب) موضع گیری صریح: فقط پدیدههای سیاسی را بررسی میکند و سپس نظرش را بیان میکند. در پایان تحلیل بصورت یک پاراگراف مشخص میشود.
روشهای تحلیل سیاسی
1- روش توصیفی
روش توصیف اجزا منفرد و مستقل یک پدیده سیاسی در ذهن برای آگاهی یافتن به عمق شفاف موضوع.
توصیف پدیده: آگراندیسمان (بزرگ نمایی) برای مشاهده بهتر ابعاد و جزئیات موضوع
هدف: توصیف عینی و واقعی و منظم یک پدیده سیاسی
- تلاش برای پاسخ به چیستی یک پدیده سیاسی
- گردآوری اطلاعات جامع و مانع برای معرفی کامل پدیده
- در این روش به چرایی مسائل پرداخته نمیشود و فقط معرفی ابعاد و زوایا و چیستی یک پدیده مد نظر میباشد
مثال: توصیف NGO
2- روش تحلیل علّی
- روش پس از وقوع نیز نامیده میشود(پدیدار شناختی)
- کشف و بررسی روابط بین عوامل و شرایط خاص برای وقوع یک پدیده
- سوال اصلی این روش: عوامل یا علت وقوع یک پدیده کدامند؟
- تلاش برای یافتن پاسخ واقعی برای وقوع یک پدیده است
- مقدمه:بیان توصیف پدیده و چیستی آن
متن: بررسی علل و متغیرهای دخیل در وقوع پدیده و کشف و شناسایی آنها
- ویژگی این نوع تحلیل بررسی متغییرهای موثر در وقوع پدیده است.
- محقق یا تحلیل گر هیچ نقشی در اتفاق این پدیده ندارد چرا که جمع آوری اطلاعات، تکمیل آنها و مطالعه پیرامون موضوع هنگامی انجام میشود که پدیده از قبل رخ داده است.
3- روش تحلیل مقایسه ای(تطبیقی)
- از نظر سطح علمی بالاتر از دو روش توصیفی و علمی است.
- کسی که از این روش استفاده میکند باید در دو روش قبلی مهارت لازم را داشته باشد.
- موارد مختلف کنار هم قرار میگیرند تا در سایه یکدیگر حقایقی را روشن نمایند. زشتی، زیبایی، کمال و نقص در یک پدیده و نیز جنبههای مزیت،محدودیت و معایب پدیدهها از این طریق روشن میشود
- با این روش میشود به اغراض و اهداف بازیگران سیاسی پی برد. در این روش دقت لازم است.
- مقایسه دو حزب یا دو پدیده سیاسی یا جنگ نرم و جنگ سخت : مدلهای رفتاری بازیگران معین میشود.
مطالعه تطبیقی در علوم سیاسی به دو روش انجام میشود:
1- هر پدیده سیاسی با پدیده و تحولات سیاسی اجتماعی مشابه در یک جامعه معین مقایسه میشود. در این شیوه سیر تکوینی و تکاملی تحولات مشابه در طول زمان بررسی و تحصیل میشود. مکان ثابت اما زمان تغییر میکند.
مثل مطالعه سیر تکاملی نهضتهای دینی در ایران در یک صد سال اخیر.
2- بررسی و مقایسه پدیدههای مشابه و هم خانواده در دوره معین و محدودی از زمان ولی در جوامع مختلف .
- بررسی پدیده در موقعیتهای جغرافیایی متغییر.
4- روش تحلیل محتوا
- طبقه بندی، تلخیص، تحلیل و تفسیر سخنرانیها، نوشتههای اشخاص، محتوای برنامه رسانهها، بیانیه احزاب، اعلامیهها، محتوای نشریات سازمانهای عمومی یا خصوصی برای پی بردن به رویکرد، گرایش، تمایلات، خط مشیها، نظریات وعقاید افراد و جریانهای مهم سیاسی.
- زمانی است که امکان دسترسی به فرد اصلی گوینده یا نویسنده یا سازمان وجود ندارد
مثل بررسی خاطرات رؤسای جمهور کشورها یا محتوای اخبار BBC
- شمارش کلمهها، جملهها،پاراگرافها و پیوند میان آنها بررسی و تحصیل میشود سپس طبقه بندی شده و قابل اندازه گیری میشود
انواع تحلیل محتوا:
الف)تحلیل کیفی: بررسی کیفیت و محتوای اعلامیهها و تبلیغات .
بیشتر در وزارت خارجه استفاده میشود.
بر روی لغات و اصطلاحات بکار برده شده توجه میشود و مقایسه کلمات قبلی و جدید.
ب)تحلیل تکرار:
محاسبه تعداد کلمات، مدت زمان، سطور بکار برده شده
ج)تحلیل ارتباطی:
- مطالعه همبستگی و ارتباط لغات و کلمات خاص با لغات و کلمات و جملات دیگر از نظر کیفیت و تکرار.
- ارزش کلمات در گفتههای فرد تا چه حد است؟ (ارزش دولت در بیانات رهبری)
- محاسبهی دفعات استفاده از کلمات (دسته بندی آنها)
- به این روش همگرایی نیز گفته میشود.
د)تحلیل شدّت: کشف درجه و میزان دوستی یا خصومت، سردی یا گرمی بین دو یا چند کشور، گروه یا فرد
استفاده از داور بی طرف در این روش مهم است.
5- روش بررسی اجزا در پرتو هدایت کل
- استفاده دو جانبه از روش قیاس و استقراء
- در تحصیل کلی پدیده از هر روش استفاده کرده باشیم در روش جزئی هم همان را استفاده میکنیم.
مثلا در دفاع مقدس یک اصل داشتیم : جنگ جنگ تا رفع فتنه.
- در مواجه با پدیدههای سیاسی وجود یک اصل یا یک کل راهنما ضروری است.
- اصول کلی: منافع ملی، باورهای ملی، استقلال، آزادی
- اعمال جزئی افراد در رابطه با این اصول کلی سنجیده میشوند اگر اجزای عمل با اصول کلی مطابق باشد آن عمل مورد قبول است در غیر این صورت قابل قبول نیست.
نتیجه گیری ما به شیوه قیاسی است یعنی کلی است و کل مهمتر از جز میباشد.
استانداردهای تحلیل و پاسخهای سیاسی
هنر یک تحلیل گر سیاسی در دو بعد میباشد:1- تحلیل سیاسی 2- پاسخ به پرسش سیاسی
یک تحلیل سیاسی استاندارد دارای سه بخش است:
مقدمه: توصیف واژهها و مفاهیم، اهمیت موضوع، پیشینه تاریخی یک پدیده سیاسی
متن اصلی: طرح فرضیههای مختلف، بررسی ونقد فرضیه، بررسی مواضع دیگران، تبیین ابعاد مختلف پدیده، بررسی علل پیدایش، آینده نگری پدیده
نتیجه گیری: قضاوت، داوری، موضع گیری پیرامون موضوع، بیان نتایج تحقیق، ارائه پیشنهاد و راه حل.
استانداردهای پاسخ به پرسشهای سیاسی:
به چند شکل میتوان به یک سؤال جواب داد:
1- نفی مطلق و انکار شبهه سیاسی
2- دفاع مطلق، حمایت کامل از موضوع بدون استدلال منطقی
3- تبیین: بررسی تحلیلی یک موضوع با نگاه به فرایند و عوامل دخیل درآن
بهترین شیوه: تبیین
باید به نکات زیر در این شیوه توجه کرد:
بررسی شیوههای پیدایش یک پدیده: مثلا در بررسی مسئله هستهای ایران به فرایند فعالیتهای ایران در قبل و بعد از انقلاب توجه شود.
علل و عوامل پیدایش پدیده: بررسی علل اتفاق یک پدیده سیاسی مثل علل مخالفت امریکا در بحث هستهای ایران.
تعیین جایگاه و وزن هر پدیده برای مخاطبین: مهمترین اولویت امروز کشور چیست؟هسته ای.
موضوع گیری و نحوه مواجه با پدیدههای سیاسی:
1- تحلیل مسائل سیاسی: تحلیل صرف پدیدهها بدون داوری و قضاوت در مورد صحت وسقم آن.
2- توجیه و هدایت سیاسی: تحلیل و بررسی پدیده سیاسی به همراه شالوده شکنی افکار مخاطب و ایجاد نگرش جدید در وی و هدایت او به سر منزل مقصود.
اقناع مخاطب بسیار مهم است.
3- آینده نگری: یکی از دشوارترین مراحل در بررسی و تحلیل مسائل سیاسی است.
بیشترین تحلیلگران از واژههایی مثل احتمالا، شاید، به نظر میرسد استفاده میکنند.
1392/12/03
یادداشت دکتر رهبر، استاد جامعهشناسی سیاسی
درآمدی بر روش تحلیل سیاسی
دکتر عباسعلی رهبر*
http://farsi.khamenei.ir/image/ver2/li_star_2.gif چرا باید جوان انقلاب اسلامی قدرت تحلیل داشته باشد؟
«تحلیل سیاسی» از مباحث مهم و رایج در علوم اجتماعی و سیاسی است و هرکدام از مکاتب و گونههای اندیشهای از زاویهی نگاه خود به آن نگریستهاند. جامعهای که خود را ملزم به «تفکر» دربارهی پدیدههای سیاسی میداند، نحوهی صحیح تفکّر در مورد این پدیدهها نیز برایش مهم خواهد بود؛ زیرا بر پایهی تحلیلِ پدیدههای سیاسی و اجتماعی است که انسان به قضاوت مینشیند، تصمیم میگیرد و عمل میکند.
«اگر ملّتی قدرت تحلیل خودش را از دست بدهد، فریب و شکست خواهد خورد. اصحاب امام حسن، قدرت تحلیل نداشتند؛ نمیتوانستند بفهمند که قضیه چیست و چه دارد میگذرد. اصحاب امیرالمؤمنین، آنهایی که دل او را خون کردند، همه مغرض نبودند، اما خیلی از آنها -مثل خوارج- قدرت تحلیل نداشتند. قدرت تحلیل خوارج ضعیف بود. امیرالمؤمنین میفرمود: «و لا یحمل هذا العلم الّا اهل البصر و الصّبر» (نهج البلاغه: خطبه ۳۷۱)؛ اوّل، بصیرت، هوشمندی، بینایی، قدرت فهم و تحلیل، و بعد صبر و مقاومت و ایستادگی.» (۷۰/۱/۲۶)
از طرفی با توجّه به گسترهی چشمگیر منابع و رسانههای خبری و تحلیلی که میکوشند رویدادها و پدیدهها را از زاویهی نگاه و منافع خود تحلیل کنند، داشتن روش درست تحلیل پدیدههای سیاسی و اجتماعی، ضروری به نظر میرسد. این امر در الگوی مردمسالاری دینی -که در آن سیاست جزئی از زندگی عمومی است- اهمیت ویژهای دارد.
اصحاب امام حسن، قدرت تحلیل نداشتند؛ نمیتوانستند بفهمند که قضیه چیست و چه دارد میگذرد. اصحاب امیرالمؤمنین، آنهایی که دل او را خون کردند، همه مغرض نبودند، اما خیلی از آنها -مثل خوارج- قدرت تحلیل نداشتند ... اوّل، بصیرت، هوشمندی، بینایی، قدرت فهم و تحلیل، و بعد صبر و مقاومت و ایستادگی. (رهبر انقلاب)
«بله؛ اگر حکومت استبدادی باشد، میشود. حکومتهای مستبد دنیا صرفهشان به این است که مردم سیاسی نباشند؛ مردم درک و تحلیل و شعور سیاسی نداشته باشند. اما حکومتی که میخواهد به دست مردم کارهای بزرگ را انجام دهد، نظام را میخواهد با قدرت بیپایان مردم به سرمنزل مقصود برساند و مردم را همهچیز نظام میداند، مگر مردمش -بهخصوص جوانان، و بالاخص جوانانِ دانشجویش- میتوانند غیر سیاسی باشند؟! مگر میشود؟! عالِمترین عالِمها و دانشمندترین دانشمندها را هم اگر مغز و فهم سیاسی نداشته باشند، دشمن با یک آبنبات تُرش میتواند به آن طرف ببرد؛ مجذوب خودش کند و در جهت اهداف خودش قرار دهد. این نکات ریز را باید جوانان ما درک کنند. (۷۲/۸/۱۲)
http://farsi.khamenei.ir/image/ver2/li_star_2.gif چگونه میتوان تحلیل درستی داشت؟
برای تحلیل درست یک پدیدهی سیاسی، باید روش و منطق درستی داشت. «الزام روشی» به عنوان یک شاخص مهم در مباحث روز علمی مرتبط با «تحلیل سیاسی» مورد توجّه جدّی است. روش در یک عبارت اصطلاحی میتواند مبتنی بر سه گزاره باشد: ۱. مجموعهی راههای کشف مجهول، ۲. مجموعهی قواعد هنگام پژوهش، ۳. مجموعهی ابزار و فنون جهت حل مجهول.
http://farsi.khamenei.ir/image/ver2/li_star_2.gif «توصیف»، «تفسیر»، و «تحلیل» سیاسی چه تفاوتی با هم دارند؟
«توصیف سیاسی» بررسی و بیان یک رویداد است به صورت سطحی و بیان واقعیت، آنگونه که هست. درواقع توصیف سیاسی گزارش دقیق از چگونگی و روند رویدادهای سیاسی است ولذا به حریم علّتها راه پیدا نمیکند. «تحلیل» در تحلیل سیاسی به معنی شکستن کل -و نه کلی- به قسمتهای مختلف به منظور تعیین ماهیت آن است. پس تحلیل سیاسی ناظر بر این است که پدیده یا رویداد سیاسی به عنوان یک کل در نظر گرفته شود، آنگاه آن پدیده به اَجزاء و واحدهای کوچکتر تقسیم گردد، سپس این اجزاء بررسی شود و پس از آن نیز ارتباط اجزاء با یکدیگر و همچنین در رابطه با کلّ پدیده مورد توجّه دقیق و منطقی قرار گیرد.
اما «تفسیر سیاسی» مقولهی دیگری است. تفسیر به معنی رسیدن به استنباط دربارهی روابط بین متغیرهای مورد مطالعه و استخراج نتایج این روابط به معنی یافتههای حاصل از تحلیل است. به عبارتی، تفسیر سیاسی بر پایهی یافتهها و نتایج حاصل از تحلیل دربارهی روابط مورد مطالعه است و لزوماً دربارهی این روابط پدیدهی سیاسی نتیجهگیری میکند. لذا گفتهاند که «تفسیر» مقصود تحلیل است.
http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/25387/smpf.jpg
معرفی کتاب «روش تحلیل سیاسی»
از آنچه که گفته شد، این مهم بهدست میآید که تحلیل سیاسی، ضمن تفاوت با توصیف و تفسیر سیاسی، دارای روش خاصّّ خود است و به همین دلیل است که در سطوح بالای دانشگاهی و در رشتههای مهم جامعهشناسی و علوم سیاسی به آن توجّهی ویژه دارند. این الزام روشی، رشتههای مذکور را کاربردی میکند.
http://farsi.khamenei.ir/image/ver2/li_star_2.gif تحلیل سیاسی روشمند چه کاربردهایی دارد؟
تحلیل سیاسی روشمند میتواند به ارتقاء آگاهی، بینش و بصیرت جامعه کمک شایانی کند. با این ابزار است که فرد در جامعه ضمن شناخت منطقی و صحیح پدیدههای سیاسی، در فضای غبارآلود فتنه و در هنگام درهمآمیختگی حق و باطل، میتواند گرفتار حیرت نشود و در لحظات حساس که باید نقش تاریخی و تکلیف شرعی خود را انجام دهد، قادر باشد با استفادهی مناسب از ابزار و فنون تحلیل سیاسی، به تصمیمی مناسب، دقیق و صحیح برسد. در این کتاب، «فن تحلیل سیاسی روشمند» از منظر نظام اندیشگی و عملی حضرت آیتاللهالعظمی خامنهای (مدّظلّهالعالی) مورد توجّه قرار گرفته است. این الگو برآمده از توصیههای ایشان برای تحلیل پدیدههای سیاسی است و سعی شده با نگاهی کاربردی و مهارتافزا، دو بُعد اصلی «قدرت تحلیل سیاسی» روشن شود. ابتدا مسائل ذهنی که مقدّمهی تحلیل سیاسی هستند، به عنوان گام اوّل مورد توجّه قرار گرفته است. در گام دوم نیز به فنون تحلیل سیاسی به عنوان یک مهارت در امر تحلیل سیاسی توجّه شده است. عدم توجّه به هرکدام از این دو، به گونهای باعث اشتباه در فهم و تحلیل پدیدهها و نهایتاً انحراف و اشتباه در قضاوت، تصمیمگیری و رفتار خواهد شد.
حسن الگوی «روش تحلیل سیاسی» در آن است که از تجارب علمی و عملی حوزهی امر سیاسی در آن بهرهگیری کامل صورت گرفته و سبب شده تا لوازم فهم و تحلیل پدیدههای سیاسی و اجتماعی بهتر از روشهای مرسوم مطرحشده برای جامعه فراهم آید.
* استاد جامعهشناسی سیاسی و عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبایی
http://persianblog.ir/profiles/51681/
http://tahlil20.blogfa.com/cat-3.aspx
http://www.nafez313.blogfa.com/
http://www.ensany.ir/fa/7021/default.aspx
http://political.ir/cat-3.aspx
در این جلسات سعی بر این است که در ارتباط با روش تحلیل سیاسی و ضرورتهای و چگونگی انجام آن به بحث بپردازیم . اولین نکته در ارتباط با موضوع جلسه مطرح میشود اینکه تحلیل سیاسی چیست؟ تحلیل سیاسی در واقع تلاش روش مند جهت شفاف سازی حداکثری ابهامات عرصهی سیاست . این تعریف پایهای دارد بر این مبنا که عالم سیاست یک سری ابهامات دارد و تحلیل سیاسی سعی دارد تا حد امکان این ابهامات را برطرف نماید .
در اینجا سؤالی مطرح است باب اینکه آیا میشود هیچ ابهامی وجود نداشته باشد و مباحث شفاف باشد ؟ سیاست رایج در جهان و سیاستی که از گذشته تا به امروز رایج بوده و در واقع گفتمان مسلط بوده در اکثر نظامهای سیاسی از گذشته تا به امروز، این سیاست پنهان کاری در آن گام و مرتبهی اول است و یکی از محورهای جدی سیاست رایج پنهان کاری است .
اکثر سیاستمداران مُصر بر این هستند که فعالیتهایشان آشکارو شفاف نباشد و این مسئله دلایلی دارد که میتوان با یک نمونه مثال بیان نمود به این صورت که مورد اول ؛ عالم سیاست، عالم رقابت است اما رقابت بر سر یک پدیدهی کمیاب به نام قدرت . مقامات سیاسی و جایگاهها و پُستهای عرصهی سیاست بسیار اندک است اما متقاضی بسیار است .
کسانی که به این جایگاه دست مییابند و در واقع به قدرت میرسند، اینها اصرار دارند که راه را برای ورود بقیهی افراد ببندند چون اگر راه باز باشد و مسیر هموار باشد، طبیعتاً آن قدرتی که به دست آورده اند، تهدید میشود و به خطر میافتد . ااین مشخصهی سیاست یعنی رقابتی بودن آن موجب میشود که راه را برای بقیهی افراد ببندند و اجازهی ورود ندهند .
در عرصهی سیاست همیشه بنا بر این است که چون رقابتی است، نقاط ضعف خودتان را در مقابل رقبا بپوشانید چون اگر این نقاط آشکار شود، رقبا از همان نقاط استفاده میکنند و آن قدرتی را که شما به دست آورده اید از بین میبرند و در بیشتر اوقات مانع رسیدن شما به آن میشوند و همهی این بیانات در عرصهی سیاست رایج مطرح است . در برخی اوقات هم روی نقاط قوّت مبالغه صورت میگیرد تا به نوعی برای رقیبان تهدیدسازی ایجاد شود و آنها از این شرایط احساس خطر کنند .
سیاست رایج تلاش برای کسب قدرت، حفظ قدرت به دست آمده و گسترش دامنهی نفوذ قدرتی است . بحثی که در عرصهی سیاست از گذشته تا به امروز مطرح بوده اینکه چگونه قدرت را به دست آوریم و چگونه به حفظ آن بپردازیم و چطور ممکن میشود که دامنهی نفوذ قدرتی را گسترش دهیم . اگر به گونهای آسانتر بخواهیم به توضیح این مسئله بپردازیم این طور بیان میشود که آن کسی که به دنبال قدرت است قصد دارد ارادهی خود را بر ارادهی بقیهی افراد مسلط نماید و او تصمیم گیرنده باشد مشخصاً دین اسلام نگاه دیگری بر سیاست دارد و تعریف دین از سیاست اینطور نیست که در سیاست رایج بیان نمودیم .
اسلام، سیاست را یک نوع زمینه سازی میداند برای انتخاب آگاهانهی انسانها در جهت دستیابی به رشد و سعادت . در این تعاریف نکتهی اصلی اینجاست که دین زمینهای برای انتخاب ایجاد میکند که این مسئله آگاهانه صورت بگیرد و هر انسانی بر اساس تفکر و آگاهی خودش تصمیم بگیرد . در سیاست رایج اصل، پنهان کاری است در صورتی که در سیاست دینی پنهان کاری یک اصل نیست بلکه یک تاکتیک است و ممکن است در برخی از مسائل به صورت معمول پنهان کاریهایی صورت بگیرد آن هم نه از هر طریقی مثلاً با گفتن دروغ به فریب و پنهان کاری و این کار اصلاً مجاز نیست . در حالی که در سیاست رایج برای پنهان کاری هر کاری را میتوان انجام داد و در سیاست رایج کار درست آن دسته فعالیتهایی است که منجر به کسب قدرت و حفظ آن شود و هرکاری که انجام شود که باعث کم شدن قدرت شود، آن کار غیرمجاز و غیراخلاقی و نادرست است .در سیاست رایج ملاکها بسیار متفاوت است از ملاکها و معیارهایی که ما در زندگی شخصی اعمال میکنیم .
مقدمه ضرورت تحلیل سیاسی
رویدادها و پدیدهها را از زاویهی نگاه و منافع خود تحلیل کنند،داشتن روش درست تحلیل پدیدههای سیاسی و اجتماعی،ضروری به نظر میرسد.این امر در الگوی مردم سالاری که در آن سیاست جزئی از زندگی عمومی است،اهمیت ویژهای دارد.
((بله اگر حکومت استبدادی باشد، میشود.حکومتهای مستبد دنیا صرفه شان به این است که مردم سیاسی نباشند،مردم درک و تحلیل و شعور سیاسی نداشته باشند. اما حکومتی که میخواهد به دست مردم کارهای بزرگ انجام دهد.،نظام را میخواهد با قدرت بی پایان مردم به سر منزل مقصود برساند و مردم را همه چیز نظام میداند،مگر مردمش به خصوص جوانان، و بالا خص جوانان دانشجویش میتوانند غیر سیاسی باشند؟!مگر میشود!؟عالمترین عالمها و دانشمندترینترین دانشمندها را هم اگر مغز و فهم سیاسی نداشته باشند،دشمن با یک آبنبات ترش میتواند به آن طرف ببرد،مجذوب خودش کند و در جهت اهداف خودش قرار دهد. این نکات ریز را باید جوانان ما درک کنند.))(1372/8/12)
چگونه میتوان تحلیل درستی داشت؟
برای تحلیل درست یک پدیده سیاسی،باید روش و منطق درستی داشت.(الزام روشی)به عنوان یک شاخص مهم در مباحث روز علمی مرتبط با تحلیل سیاسی،مورد توجه جدی است.
روش در یک عبارت اصطلاحی میتواند مبتنی بر سه گذاره باشد:
1-مجموعه راههای کشف مجهول
2-مجموعه قواعد هنگام پژوهش
3-مجموعه ابزار و فنون جهت حل مجهول.
روابط بین متغیرهای مورد مطالعه و استخراج نتایج این روابط به معنی یافتههای حاصل از تحلیل است.به عبارتی،تفسیر سیاسی بر پایهی یافتهها و نتایج حاصل از تحلیل درباره روابط مورد مطالعه است و لزوما درباره این روابط پدیده سیاسی نتیجه گیری میکند.لذا گفتهاند که (تفسیر)مقصود تحلیل است.
از آنچه که گفته شد،این مهم بر میآید که تحلیل سیاسی، ضمن تفاوت با توصیف و تفسیر سیاسی، دارای روش خاص خود است و به همین دلیل است. که در سطوح بالای دانشگاهی و در رشتههای مهم جامعه شناسی و علوم سیاسی به آن توجهی ویژه دارند.این الزام روشی،رشتههای مذکور را کاربردی میکند.
تحلیل سیاسی روشمند چه کاربردهایی دارد؟
تحلیل سیاسی روشمند میتواند به ارتقاء آگاهی،بینش و بصیرت جامعه کمک شایانی کند.با این ابزار است که فرد در جامعه ضمن شناخت منطقی و صحیح پدیدههای سیاسی،در فضای غبار آلود فتنه و در هنگام به هم ریختگی حق و باطل،می تواند گرفتار حیرت نشود. و در لحظات حساس که باید نقش تاریخی و تکلیف شرعی خود را انجام دهد، قادر باشد با استفاده از ابزار و فنون تحلیل سیاسی، به تصمیمی مناسب،دقیق و صحیح برسد. در این کتاب،این موضوع از منظر نظام اندیشگی و عملی حضرت آیت الله العظمی امام خامنه ای(مد ظله العالی)مورد توجه قرار گرفته است.این الگو،برآمده از توصیههای معظم له برای تحلیل روشهای سیاسی است و سعی شده با نگاه کاربردی و مهارت افزا،دو بعد اصلی(قدرت تحلیل سیاسی)روشن شود.
ابتدا مسائل ذهنی که مقدمه ی تحلیل سیاسی هستند.به عنوان گام اول مورد توجه قرار گرفته است.
در گام دوم به فنون تحلیل سیاسی به عنوان یک مهارت در امر تحلیل سیاسی توجه شده است.
عدم توجه به هر کدام از این دو،به گونهای باعث اشتباه در فهم و تحلیل پدیدهها و نهایتا انحراف و اشتباه در قضاوت،تصمیم گیری و رفتار خواهد شد.
حسن الگوی (روش تحلیل سیاسی )در آن است که از تجارب علمی و عملی حوزه امر سیاسی در آن بهره گیری کامل صورت گرفته و سبب شده تا لوازم فهم و تحلیل پدیدههای سیاسی و اجتماعی بهتر از روشهای مرسوم مطرح شده برای جامعه فراهم آید.
عباس علی رهبر
استادیار گروه علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی
تحلیل سیاسی روشمند از منظر رهبر معظم انقلاب اسلامی،دارای مقدماتی است که باید قبل از ورود به عرصه تحلیل آن را به دست آورد.که از مهمترین این مقدمات عبارتند از:
1-درک پیچیدگیهای شرایط زمانه
2-کسب آگاهی دینی و تاریخی
3-جهان بینی توحیدی
4-توجه به خود سازی معنوی
5-آزاد اندیشی
6-شجاع در فهم
«انسان در انتخاب جهان بینی و فهم اساسی مفاهیم توحیدی به جهان طبیعت،یک بصیرتی پیدا میکند.فرق بین نگاه توحیدی و نگاه مادی در این است:با نگاه توحیدی،این جهان یک مجموعه نظام مند است،یک مجموعهی قانون مدار است، طبیعت هدفدار است؛ما هم که جرئی از این طبیعت هستیم،وجودمان،پیدایشمان و زندگیمان هدفدار است؛بی هدف به دنیا نیامدیم.این،لازمه نگاه توحیدی است. معنای اعتقاد به وجود خداوند عالم و قادر این است.وقتی فهمیدیم هدف دار هستیم،آنگاه در جستجوی آن هدف بر میآییم.خود این جست و جو،یک تلاش امیدوارانه است. تلاش میکنیم آن هدف را پیدا کنیم.بعد که هدف را یافتیم. فهمیدیم هدف چیست، تلاش شروع میشود برای رسیدن به آن هدف. در این صورت همهی زندگی میشود تلاش؛آن هم تلاش جهت دار و هدف دار. از آن طرف این را هم میدانیم که با نگاه توحیدی،هرگونه تلاش و مجاهدتی در راه هدف،انسان را قطعا به نتیجه میرساند.................پس در این جا ضرری وجود ندارد.درست نقطه مقابل،نگاه مادی است. نگاه مادی اولا نگاه انسان را،وجود انسان را در عالم بدون هدف میداند،اصلا نمیداند برای چه به دنیا آمده است. البته برای خودش در دنیا هدفهایی را تعیین میکند.-به پول برسد،به عشق برسد،به مقام برسد،به لذتهای جسمی برسد،به لذتهای علمی برسد، از این هدفها میتواند برای خودش تعریف کند-اما اینها هیچ کدام هدفهای طبیعی نیست،ملازم با وجود او نیست.وقتی اعتقاد به خدا نبود،اخلاقیات هم بی معنی میشود،عدالت هم بی معنی میشود.جز لذت و سود شخصی،هیچ چیز دیگری معنا پیدا نمیکند. اگر انسان در راه رسیدن به سود شخصی پایش به سنگ خورد و آسیب دید،ضرر کرده،خسارت کرده.
((انقلابی باید بصیر باشد،بید بینا باشد،باید پیچیدگیهای شرایط زمانه را درک کند.مسئله این جور ساده نیست که یکی را رد کنیم،یکی را اثبات کنیم،یکی را قبول کنیم؛اینجور نمیشود.باید دقیق باشید،باید شور انقلابی را حفظ کنید،باید با مشکلات هم بسازید،باید از طعن و دق دیگران هم رو گردان نشوید،اما باد خامی هم نکنید؛مراقب باشید. مأیوس نشوید،در صحنه بمانید. اما دقت کنید و مواظب باشید رفتار بعضی از کسانی که به نظر شما جای اعتراض دارد،شما را عصبانی نکند،شما را از کوره در نبرد.رفتار منطقی و عقلانی یک چیز لازمی است.))
1389/07/29
در شناخت مسائل دینی و اجتماعی باید از لایههای سطحی عبور و به لایهها و سطوح زیرین دست پیدا کرد.تاکید بر قشر و پوستهی موضوعات دینی و اجتماعی راهکار مناسبی برای شناخت فهم مناسب آنها نمیباشد. البته باید توجه کرد از لوازم مهم و مناسب تقویت معرفت دینی و سیاسی،تدبر و انس باقرآن و ادعیه مأثوره،توجه به زندگی و رفتار دینی و اجتماعی پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) و ژرف اندیشی در تاریخ گذشتهی ایران و جهان میباشد.ناگفته نماند که گفت و گوی منطقی و انتقادی با افراد مجرب و با انصاف همراه با خوانش جدی آثار مفید و خالی از تعصب گروه گرایی نیز میتواند شرایط لازم را برای ارتقاء شناخت انسان فراهم نماید.
1-3 تعمیق معرفت دینی به وسیلهی انس با قرآن کریم
2-3 مطالعه دقیق زندگانی پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم)
3-3 مطالعه تاریخ معاصر
4-3 مطالعه تاریخ غرب
5-3 خواندن آثار خوب و گفت و گو با اهل تجربه و انسانهای معتمد
(هر کدام از این توصیهها در بخشهایی جداگانه تشریح خواهد شد.)
انس با قرآن و تدبر در قرآن،هم چنین تدبر در ادعیهی مأثورهای که اعتبار دارد-مثل صحیفهی سجادیه و بسیاری از دعاها-در تعمیق معرفت دینی خیلی مهم است.یک وقت یک کسی همین طور روی احساسات،،در نماز جماعت هم ممکن است شرکت کند،در اعتکاف هم شرکت کند،در مجلس عزای حسینی هم شرکت کند،در فلان تظاهرات دینی هم شرکت کند،اما این معرفت در عمق جان او وجود نداشته باشد؛لذا سر یک پیچی،سر یک دست اندازی،یکهو میبینید که از جا در میرود؛این به خاطر این است.ما نظایرش را زیاد دیدیم.توی همین مجموعههای انقلاب،کسانی بودند که ماها ریش داشتیم و عمامه داشتیم و اینها، به نظر میرسید که اینها متدین تر و مقید تر و پایبند تر و نسبت به دین متعصب ترند؛بعد یک وقت-همان طوری که عرض کردم-یک دست اندازی پیش آمد،یکهو دیدیم تایرش در رفت!خوب،پیداست که چفت و بست محکمی نداشته.
1388/11/13
زندگی پیغمبر را میلی متری باید مطالعه کرد. هر لحظهی این زندگی حادثه است؛یک درس است؛یک جلوهی عظیم انسانی است؛تمام این بیست و سه سال همین جور است.جوانهای ما بروند تاریخ زندگی پیغمبر را از منابع محکم و مستند بخوانند و ببینند چه اتفاقی افتاده است.اگر شما میبینید امتی به این عظمت به وجود آمد-که امروز هم بهترین حرفها،بهترین راهها،شفا بخشترین داروها برای بشریت توی همین مجموعهی امت اسلامی است- این طور به وجود آمد،گسترش پیدا کرد و ریشه دار شد. و الّا صِرف این که حق با ما باشد،ما پیش نمیرویم؛حق با ایستادگی امیر المومنین-بارها من این جمله را از آن بزرگوار نقل کردم-در جنگ صفین فرمود:« لا یحمل هذا العَلَم الّا اهل البصر و الصبر»(نهج البلاغه.خطبهی 371).
این پرچم را کسانی میتوانند بلند کنند که اولا بصیرت داشته باشند،بفهمند قضیه چیست،هدف چیست؛ثانیاً صبر داشته باشند. صبر یعنی همیناستقامت،ایستادگی،پابرجایی.
1-1- روش : راه، طریقه – ریشه یابی و پیش بینی حوادث و پدیدههای سیاسی .
1-2-تحلیل : گره گشایی، گشودن و حل کردن، آشکار کردن زوایای پنهان –بررسی اخبار یک موضوع بر اساس روش تحلیل و کشف مجهولات بر پایهی معلومات موجود.
1-3-تجزیه: جدا جدا کردن، جز جز کردن، مجزا کردن، ترکیب کردن، به دست آوردن چیزی جدید، چون واژهی تحلیل در درون خود تجزیه را شامل است کمتر از تجزیه و تحلیل سخن میرود .
1-4- سیاست : در تعریف اسلامی از واژهی ساس به معنای ادارهی امور و معنای سرپرستی و حاکمیت درآن نهفته است. در فرهنگ نامهی فارسی فن ادارهی کشور، داوری، تنبیه، حکومت کردن، رابطهی فرمانروا و فرمانبر .
سیاست یعنی طلب اصلاح برای مردم با راهنمایی آنان به راهی که آنان را در دنیا و آخرت نجات دهد.
1-5- قدرت : توانایی،نیرو، توانایی انجام یا ترک کار
یعنی توانایی اعمال ادارهی خود بر دیگران.
چگونگی اعمال:-زور -فریب -نفوذ -اقتدار
1-5-1- زور : به معنای وا داشتن یا بازداشتن بدون
رضایت طرف مقابل از طریق فشار - جسم
- تهدید
1-5-2-فریب : تبلیغات نادرست، باطل جلوه دادن حق و وارونه سازی حقایق. تحلیل نادرست و اخبار کاذب و برانگیختن احساسات و عواطف جهت نیل به هدف.
1-5-3- نفوذ :عاملکار ساز در نفوذ تاثیر بر درون. اندیشه و روان طرف مقابل است.رضایت و اعتقاد به مشروعیت صاحب قدرت که دارای انواع مثبت و منفی است.
1-5-4- اقتدار : شخص الف شخص ب را به کنش یا واکنش وادار میکند و شخص ب از روی عقل فرمان شخص الف را اطاعت میکند.(عامل پذریرش در اقتدار عقل و قانون است) قدرت به معنای رهبری و کنترل ادارهی دیگران در جهت خواست خود است و با شیوههای زور و فریب و نفوذ و اقتدار تحقق مییابد.
1-6- تحلیل سیاسی : رسیدن از ظواهر یک رخداد سیاسی به لایههای پنهان آن و درک انگیزهها و اهداف بانیان آن پدیده است.
1-7-تفسیر سیاسی : توضیح و توصیف پدیدهها و اصطلاحات سیاسی و شرح موارد مبهم در تحلیل سیاسی.
1-8- توجیه سیاسی : بیان تحلیل به همراه دلیل واستدلال به منظور درست نمایی نظرو اقناع مخاطب.
1-9- موضع گیری سیاسی : بیان رای ونظر مثبت یا منفی دربارهی راهکارهای پیش روی آینده است.
1-10- هدایت سیاسی : هدایت ورهبری سیاسی به معنای آرایه طریق ونشان دادن راه به مخاطبان یا مردم است.
2-2- فواید تحلیل سیاسی
1-2-2- شفاف سازی وابهام زدایی
2-2-2- پیش بینی آینده
3-2-2- قدرت تصمیم سازی وتصمیم گیری
4-2-2- موضع گیری به جا، توجیه درست وهدایت سیاسی
5-2-2- توانایی تصمیم گیری دربحران سیاسی
3-2-ضرر تحلیلهای نادرست
لوازم تحلیل سیاسی:
1-3- آشنایی باعلوم سیاسی
2-3- دسترسی به اخبارواطلاعات
3-3- تجربه-تمرین- ممارست
4-3- صفای نفس
5-3- واقع بینی
6-3- پرهیز از گمان
7-3- عدم تعجیل دراظهار نظر
8-3- هوشمندی
9-3- آشنایی با جریانها وتحولات سیاسی اجتماعی معاصر
10-3- آشنایی با نظام جهانی وروابط بین الملل
روشهای تحلیل سیاسی:
1-4- روش استقرائی
2-4- روش قیاسی
3-4- روش توصیفی-علی
4-4- روش توصیفی-مقایسه ای
5-4- روش سیستمی :
الف)ورودی یا درون داد.
ب)پردازش یا فرایند.
ج)خروجی یا برون داد.
د) باخورد محیط
6-4- روش تحلیل محتوا
بهترین روش تحلیل سیاسی
انتخاب روش برخورد بااجزادرپرتو هدایت کل میباشد
مراحل تحلیل سیاسی:
1-5- تعیین موضوع تحلیل
2-5- طرح سوال دربارهی موضوع:الف)چه-چیست.ب)چه زمانی. ج)چه کسانی.
د)چگونه-چرا
3-5- جمع آوری اخبارواطلاعات
4-5- انتخاب روش تحلیل
5-5- ارائه فرضیه یاپاسخ حدسی به سوالات
6-5- پردازش
7-5- درستی آزمایی تحلیل
8-5- ارائه تحلیل سیاسی
9-5- تفسیر سیاسی
10-5- موضع گیری سیاسی
11-5- توجیه سیاسی
12-5- هدایت سیاسی
خصوصیات و ویژگیهای تحلیل گر
1-6- دارابودن بینش وتفکر سیاسی
2-6- برخورداری از آمادگی ذهنی و تعمق اندیشه
3-6- عدم تعجیل دراظهار نظر و بررسی همراه با احتیاط پدیدهها
4-6- آشنایی با زبان سیاست
آفات تحلیل سیاسی(جلوگیری از کجروی وگمراه نشدن)
1-7- ذهن گرایی
2-7- مطلق نگری و کلی گویی
3-7- سطحی نگری
4-7- یک سو نگری
5-7- عدم آشنایی با مبانی علم وسیاست و شیوهها ومراحل واصول تحلیل سیاسی
6-7- عدم شناخت نسبت به جایگاه و نقش ولایت فقیه در نظام اسلامی و عدم شناخت نسبت به اصول قانون اساسی ودیدگاههای رهبری نظام نسبت به مسایل داخلی وخارجی و سیاستهای بین المللی
7-7- توهین و جسارت به علماءوبزرگان دین و حوزههای علمیه
8-7- جدال و مجادله کردن با شنوندگان
9-7- کتمان حقایق
10-7- پر مدعا بودن و خود را عقل کل دانستن
شیوهی عملی تحلیل سیاسی
1-8- تعیین و تحدید موضوع
2-8- مقدمه(مسابقه و زمینه وریشه موضوع وضرورت بحث و شناخت)
3-8- تبیین و تشریح اصل موضوع(اساس استدلال یک بحث)
4-8- بیان نظرات دیگران
5-8- بیان احتمالات
6-8- اظهار نظر و موضع گیری(قضاوت)
7-8- ارائه راه و طریق
8-8- جمع بندی(بیان بسیار مختصر وفشرده وخلاصه بحث)
مناسبترین شیوهی پاسخ به سوالات سیاسی به سه شیوه
1-9- توجیه و دفاع مطلق
2-9- افکار ونفی مطلق
3-9- تبیین امور هدف فهم کامل و عمیق تر باتوجه به:
1-3-9- سابقهی هر موضوع راباید فکر کرد
2-3-9- علت یا عوامل بوجود آورنده یک رخداد اوراباید شناخت وسهم محرکهای داخلی و خارجی را مشخص کرد.
3-3-9- ترسیم چشم انداز کلی هر مسئله بخشی از تبیین است
4-3-9- پس از بیان دور نمایی هر مسئله راه حل کلان بیان کردند
5-3-9- تعیین جایگاه واهمیت هر مسئله در میان مسایل گوناگون نتیجه فعالیتهای تبیین گر انفعال و دل سردی نیست بلکه تبیین مسایل در شناخت عوامل اصلی
منابع تحلیل و لوازم وابزار آن
1-10-منابع اخبارو اطلاعات
1-1-10- خبر گزاریها
2-1-10- رسانههای داخلی وخارجی
3-1-10- ناظران شهود
4-1-10- کتابها و مقالات
5-1-10- سازمانهای اطلاعاتی و تحقیقاتی
6-1-10- قرائن و شواهدودلالتها
7-1-10- الهام و خواب
2-10-ابزارولوازم تحلیل گر مسلط ومعتبر
1-2-10-آگاهی بر سیاست اسلامی و حدود وارکان آن
2-2-10-شناخت حکومت،ملت،مبانی حکومت وروابط حکومتها باملتها
3-2-10-شناخت وروابط بین الملل و عوامل موثر درسیاستهای جهانی
4-2-10-شناخت مفاهیم و واژههای سیاسی
5-2-10-شناخت رویدادها
6-2-10-شناخت استعمار واستکباروترفندهای آنان
7-2-10-شناخت استضعاف وعلل آن
8-2-10-شناخت احزاب وسازمان وپیمانها و قراردادهای جهان
9-2-10-شناخت رهبران سیاسی مهم جهان و ویژگیهای آنان
10-2-10-داشتن حضور ذهن و قدرت تجزیه و تحلیل مسایل سیاسی
11-2-10-داشتن اطلاعات،اخبار مورد نیاز برای موضوعات مورد تحلیل
عوامل و پارا مترهای مهم در تحلیل سیاسی
1-11- نقش جهان بینی در برخورد با حوادث سیاسی
2-11- اصل تسلسل حوادث و بررسی سیستماتیک آنها
3-11- اصل ارتباط متقابل در مسایل و حوادث جهان
4-11- توجه به موقعیت ژئو پولتیک(جغرافیای سیاسی)کشور
5-11- آشنایی با روشهای حکومتی ومکاتب سیاسی به ویژه شناخت نقش و عملکرد امپریالیزم در جهان
6-11- آشنایی با تاریخ کشورها(گذشته ومعاصر)
7-11- شناخت سیاستمداران و رهبران کشورها (نقاط قوت و ضعف)
8-11- اصل علیت
9-11- اصل دومینو
10-11- اصل شتاب
1- متد تحلیل پدیدههای سیاسی: سید موسی سید مدرس
2- روش تحلیل سیاسی: رمضان شعبانی
3- مبانی روش تحلیل سیاسی: اسدا... بادامچیان
4- شناخت و تحلیل سیاسی: جواد منصوری
5- روش تحلیل پدیدههای سیاسی: غلامرضا مهدوی
6- فن تحلیل سیاسی: حمید فرهادی نیا
7- جلوههای سیاست اسلامی : محمد محلوجی
8- سیاست:ارسطو،بهاءالدین خرمشاهی
9-نظریههای مختلف درروابط بین الملل:سیدحسن سیف زاده
10-روش تحلیل سیاسی:عباس ایزد پناه
11-روش تحلیل مسایل سیاسی:جزوه2سپاه پاسداران انقلاب اسلامی
12-روش شناسی و آموزش تحلیل سیاسی: آیت مظفری
13-فن تحلیل سیاسی:حسن بلخاری
ضرورت و فایدة تحلیل سیاسی
1-1. ضرورت تحلیل سیاسی
اولین پرسشی که برای ما مطرح است، ضرورت و فایدهی تحلیل سیاسی است. مسائل سیاسی در جهان امروز به طور واقع پر ابهام هستند. حتماً تجربه کرده اید که حادثهای در زمان حضور ما اتفاق میافتد اما از ماهیت و حقیقت آن حادثه، آن گونه که لازم است مطلع نیستیم و در موضع گیری نسبت به آن دچار مشکل میشویم. علت را باید در پیچیدگی حوادث و چند بعدی بودن آنها جستجو کرد. بسیاری از وجوه آن واقعه به زودی شناخته نمیشود.
شهید مطهری در سخنی به این مطلب اشاره و بیان میکند که فکر نکنید کسانی که در متن یک حادثة سیاسی حضور دارند، نیازمند تحلیل سیاسی نیستند. چون هنگامه وقوع، گرد و غباری فضا را فرا میگیرد و بسیاری از حقایق دیده نمیشود، بنابراین حتی کسانی که نقش آفرین یک صحنة سیاسی اند، نیازمند تحلیل افرادی هستند که بر کل واقعه اشراف دارند: اگر مردم در متن جریان نهضتی باشند آنها را از تحلیل ماهیت نهضت بی نیاز نمیکند. هر نهضت در حال جریان، برای مردمی که در متن آن قرار دارند بیشتر نیازمند به تحلیل و بررسی است تا وقتی که پایان میپذیرد و یا نسبت به آن مردمی که در خارج و یا حاشیه قرار دارند. گویی بخواهیم صحنهای را که آلودهی گرد و غبار است مشاهده کنیم یا از آن عکس برداری نمائیم که البته اندکی دشوار است. هنگامی که نهضت پشت کرده و پایان یافته باشد مانند آن است که بخواهیم صحنهای را پس از فرو نشستن گرد و غبار ببینیم یا از آن عکسبرداری نمائیم. به هر حال تحلیل این نهضت چه برای مردم معاصر که در خود در آن شرکت دارند و چه برای آیندگان تاریخ که بخواهند دربارة آن قضاوت نمایند هم اکنون امری ضروری و حیاتی است. بنابراین لازم است دنبال تحلیل درست سیاسی باشیم تا ابهامها زدوده شود، مسائل شفاف و روشن گردد و بتوانیم حقیقت را بشناسیم، موضع گیری درستی داشته باشیم و راه خود را مشخص کنیم.
2-1. فایده تحلیل سیاسی
پس از بیان ضرورت، اینک به فائده تحلیل سیاسی میپردازیم. چه سودی از تحلیل درست سیاسی عایدمان میشود ؟ آیا عدم توجه به رموز تحلیل صحیح ما را دچار مشکلی خواهد کرد ؟
1-2-1. شفاف سازی و ابهام زدائی
حوادث سیاسی برای مشاهده گران بیرونی به همین نسبت تیره و تارند و چه بسا به دلیل ماهیت پیچیدة سیاست، تیره تر. فایدة تحلیل سیاسی این است که گرد و غبارها، بخارها و تیرگیها را از چهرة حادثة سیاسی پاک میکند، نگاهی نافذ به ما میدهد و راه و چاه را به درستی نشان میدهد. تحلیل درست سیاسی در حکم همان شمع است که به میزان نور خود واقعیت و حقیقت را روشن میکند و ما را از سردرگمی و حیرت نجات میدهد. روشن است که مسائل سیاسی بسیار پیچیده تر از این مثال است، حتی حوادث غیر سیاسی نیز چنین است. افرادی را در نظر بگیرید که شاهد تصادف دو اتومبیل بوده اند، تحلیلها و توصیفهای مختلفی ارائه میدهند. در این میان نظریة درست را کسی میتواند بدهد که طبق اصول و ضوابط و با توصیف صحیح حادثه با نگاهی از ابعاد مختلف تصادف را بررسی کند: کارشناس راهنمایی – رانندگی.
می بینیم که تحلیل درست، انسان را جامع نگر و تیز بین میسازد لذا شناخت و بصیرت درست میدهد و مسیر رفتن را هموار میسازد. بی گمان روشن بینی یا بصیرت، مبتنی بر اصول و قواعدی است که بدون عمل به آنها نتیجهای حاصل نمیشود. امام علی (ع) دربارة ویژگی انسان صاحب بینش میفرماید:
انسان بینا کسی است که :
1. هنگامی که چیزی شنید، بیندیشد ؛ 2. وقتی حادثهای را دید به دقت نظر کند ؛
3. از عبرتها سود ببرد، سپس پای در جادة روشن بگذارد تا از سقوط در پرتگاهها و گم شدن در کوره راهها دوری کند.
2-2-1. پیش بینی آینده
فایدة دیگر تحلیل سیاسی پیش بینی و ارائه حدس و گمان نسبت به آینده است. منظور پیشگویی نیست چون این کار تنها از عهدة انبیاء و اولیاء الهی بر میآید که از وقوع حادثهای به طور قطع سخن میگویند. پیش بینی طبق اصول و قواعد و بر محاسبة احتمالی استوار است. تحلیل گر با بررسی تاریخچه و گذشته حادثه و نیز وضع موجود و توجه به روند تحولات، تغییرات کمی و کیفی مربوط به آینده را به صورت احتمالی به تصویر در میآورد. بی تردید توجه به اصول یا قواعد جامعه شناختی در آینده نگری نقشی بسیار اساسی دارد. به عنوان مثال به دو پیش بینی امام خمینی (ره) دربارة شکست شوروی در افغانستان و حملة صدام به کویت اشاره میکنیم.
1. امام خمینی(ره) بر پایة قاعدة «ارادة ملت» یعنی «تا ملت چیزی را نخواهد نمیشود و کاری کرد» شکست اشغالگری شورودی در افغانستان را پیش بینی میکند. روزی سفیر شوروی آمد پیش من و گفت افغانستان از ما کمک خواسته و ما میخواهیم وارد افغانستان شویم. من گفتم البته میشود افغانستان را گرفت ولی بدانید که نمیتوانید دوام بیاورید. تا ملت چیزی را نخواهد نمیشود کاری کرد، حالا فهمیدهاند ولی پایشان گیر کرده است و مسئله همانطور که گفتم خواهد شد.
2. طبق اصل «وضع روحی» که طی آن «روحیة تبهکاری آدمکشی و جنایت را به دنبال دارد و بالعکس» امام (ره) حمله عراق به کویت را حدود هفت سال قبل از آن پیش بینی میکند:
اگر صدام خدای ناخواسته پیش ببرد، تمام شما را به آتش میکشد، صدام وضع روحیاش این است. اصلاً در روحیة صدام این تبهکاری است و آدمکشی و جنایت است. اگر خدای نخواسته این یک سلطهای پیدا بکند، حجاز را از بین میبرد، سوریه را از بین میبرد، این چیزهای خلیج(فارس) را، کویت را.
گفتنی است که در بین تحلیلگران عادی هیچ تحلیل گری نمیتواند به طور یقین اظهار نظر کند. معمولاً دو پهلو سخن میگویند، یکی از فرضیات یا حدسها را تقویت میکنند و احتمال فرضیه یا حدس رقیب را نیز نفی نمیکنند. ممکن است پرسیده شود در این صورت تحلیل سیاسی چه ارزشی دارد ؟ مثل سخن کسی است که گفت من و همسرم، وضع هوا را به درستی پیش بینی میکنیم. گفتند چگونه ؟ پاسخ داد من میگویم فردا هوا آفتابی است و همسرم میگوید بارانی است، بالاخره یک شکل آن صحیح است. بسیاری از تحلیلهای سیاسی ارائه شده که بر مبنا و اصول صحیح تحلیل استوار نیست شبیه همین قضیه است، اما کارشناسی که براساس اصول با توجه به عکسهای ماهواره ای، حرکت ابرها و جریانهای هوا را قبل از رسیدن به آسمان کشور شناسایی میکند تا حدود زیادی وضع هوا را به درستی پیش بینی میکند.
حتماً میگویید که پیش بینی در عرصة سیاست بسیار پیچیده تر است. تحولات جوی آشکارا صورت میگیرد و در صورت داشتن ابزارهای پیشرفته نتیجه حاصل میشود، اما در صحنة سیاست وجوه پنهان و پشت پرده حوادث از یک سو و نقش ارادة انسان از سوی دیگر، کار پیش بینی را بسیار سخت میکند. این سخن درست است اما موجب نمیشود تا انسان دست از تحلیل بردارد. کمترین فایدهی کار این است که فرضیهها یا حدس و تخمینهای متفاوتی را دربارة سیر آینده حوادث بر ما روشن میکند. طبیعی است متناسب با روند حوادث در آینده بر پایة هر یک از حدسیات و گمانها، فرد، گروه یا جامعه و دولت امکانات لازم را برای رویارویی یا تقویت آن آماده میکند؛ لذا از ضررهای فراوانی جلوگیری میشود و فرصتهای زیادی خلق خواهد شد. مسئله «انرژی هستهای ایران» را مثال میزنیم. در این بحث یک پرسش اساسی پیش روی تحلیل گر وجود دارد. غرب به رهبری آمریکا و اروپا در تقابل با ایران هستهای چه اقدامی خواهد کرد؟
تحلیل سیاسی در این باره، آینده را در نگارههای مختلف به قرار زیر مشخص میکند:
1. برخورد نظامی آمریکا و غرب علیه ایران بر سر مسائل انرژی هستهای ؛
2. تسلیم شدن ایران در مقابل آمریکا و غرب ؛
3. تسلیم شدن آمریکا و اروپا به خواست ملت ایران ؛
4. تداوم مذاکره، امتیاز دهی و امتیازگیری ؛
5. تشدید تحریمها علیه ایران تا تسلیم آن ؛
تحلیلگر سیاسی اطلاعات و اخبار مربوط به هر یک از موارد 5گانه را جمعآوری میکند، صحت و سقم آنها را میسنجد، سپس بررسی میکند که با توجه به مواضع طرفین درگیر کدام یک از گزینهها قویتری است. در صورتی که تحلیل اولویت را به برخورد نظامی بدهد تحلیل گر به مقامات سیاسی، نیروهای مسلح و مردم توصیه میکند تا آمادگی لازم را برای دفاع کسب کنند، مقدمات کار را هر چه سریعتر فراهم میکنند، راهبردها، راهکارها، تدابیر، سیاستها و همه آنچه که برای دفاع از کشور لازم است در حد توان فراهم کنند. روشن است این پیش بینی جلوی ضررهای زیادی را خواهد گرفت و افراد خفته را بیدار خواهد کرد و چه بسا همین اعلام آمادگی خود مانع از حمله دشمن شود.
چنانچه گزینه دوم قوت گرفته باشد و تحلیل گر با بررسی اخبار و محتوای مواضع رهبران سیاسی کشور مقدمات تسلیم را مشاهده کند، متناسب با آن توصیههایی را برای به حداقل رساندن ضررها و تأمین اقدامات پیشگیرانه و هشدار دهنده ارائه میکند.
گزینه سوم نیز باعث تقویت روحیة ملت و امیدواری بیشتر به آینده میشود و مقاومت مستحکم تر تا حصول نتیجه را زمینه سازی میکند. چنانچه تحلیل سیاسی، تداوم مذاکره را پیش بینی کند، زمینه را برای فراهم سازی قدرت چانه زنی بالاتر مقامات مسئول پشت میز مذاکره و بهره گیری بیشتر از دیپلماسی تأمین میکند. دربارة تشدید تحریمها نیز تحلیلگر راههای مقابله با آن و تأمین نیازها از کشورها و منابع دیگر را توصیه میکند. بنابراین فایده دوم تحلیل سیاسی ارائه راه حلهای آینده و تهیة ساز و کار مناسب برای رسیدن به منافع ملی است.
3-2-1. قدرت تصمیم سازی و تصمیم گیری
هنگامی که ابهامهات در پرتو تحلیل سیاسی بر طرف شد، شفافیت لازم حاصل آمد و گزینههای احتمالی را پیشینی کردیم، تحلیل گر میتواند با قدرت تحلیل برای مقامات عالی رتبه تصمیم سازی کند، چون کارشناسی لازم را به آنان ارائه میکند. ابتدا اولویتها را مشخص و گزینهها یا انتخابهای مختلفی را که پیش رو قرار دارد معین میکند. سپس با توجه به منافع کشور و مصالح دینی و عقلانی، مسئولان توانایی تصمیم گیری درست برای اقدام در آینده را خواهند داشت و از حالت حیرانی و سردرگمی خارج میشوند و طی بیانیههای رسمی در مصاحبهها و مذاکرات، موضع گیری سیاسی خود را بیان مینماید. براین اساس از ناهماهنگی مواضع سیاسی بین کارگزاران کشور حتی الامکان جلوگیری خواهد شد و در نتیجه با وحدت نظر منافع کشور بیش از پیش تأمین میشود.
4-2-1. موضع گیری به جا، توجیه درست و هدایت سیاسی
تحلیل سیاسی زمینه را برای تصمیم گیری کارشناسانه فراهم میکند و مقامات مسئول توان موضع گیری واظهار نظر را به دست میآورند، لذا هر سیاستمداری از ظن خود سخن نخواهد گفت. آنچه در موضع گیریهای سیاسی در عرصة مطبوعات، رسانهها و بیانیههای رسمی بیان میشود بی اساس نخواهد بود، چون بر اصول و قواعدی استوار است. در این شرایط بستر برای توجیه افکار عمومی ( Public Opinion ) فراهم میشود. توجیهی عقلانی و درست نه کاذب. این توجیه مردم را پشتیبان سیاستهای دولت قرار میدهد و پشتوانة محکمی برای پیشبرد اهداف سیاسی در صحنة داخلی و خارجی خواهد بود.
در پرتو تحلیل صحیح است که حق و باطل، راه و بی راه، قوتها و ضعفها، تهدیدها و فرصتها به خوبی آشکار میگردد. لذا مقامات خواهند توانست هدایت سیاسی مردم را در راستای منافع ملی و دینی به انجام رسانند. مردم نیز به دلیل استحکام مبانی و استدلالها در مسیر صحیح تا دست یابی به اهداف با اعتماد و اعتقاد قاطع پیش خواهند رفت. بدون تحلیل صحیح از حوادث ارائه طریق خطا است. زیرا به فرمودة امام علی(ع): «فاقدالبصر فاسد النظر» نظر انسان بی بینش فاسد است.»
5-2-1. توانایی تصمیم گیری در بحران سیاسی (political Crisis)
تصمیم گیری به معنای انتخاب یک مسیر از میان راههای مختلف و یا انتخاب یک گزینه از راه حلهای موجود است. در زندگی سیاسی یک کشور گاه اوضاع به گونهای خطرناک میشود که امکان تصمیم گیری صحیح از مسئولان و سیاستمداران سلب میشود. مشکلات، مسائل و معضلات داخلی و خارجی از چند جهت به سیستم سیاسی هجوم آورده، نظام را با بن بست روبه رو میکند. شرایط به شکلی است که هر اقدامی برای حل یک معضل، پیامدهای سوء دیگری را در بر دارد. گویی سیستم قفل کرده است. بنابراین به راحتی نمیتوان تصمیم گرفت و دست به اجرا زد، در این موقعیت نیز تحلیل درست و همه جانبه راه میگشاید و حل مشکل میکند.
تحلیل سیاسی و بررسی دقیق مسئله، راه برون رفتن از بحران را پیش روی سیاستمداران کشور قرار میدهد و از اقدامات نسنجیده جلوگیری میکند. در حوزة فردی نیز گاه شرایط به گونهای است که حق و باطل با هم مخلوط میشود، شعلههای فتنه و آشوب به سوی انسان زبانه میکشد و هر حزب و گروهی ممکن است ما را به طرف خود بکشد، زیرا به سخن مولای متقیان علی (ع): «فتنهها چون روی آورند، فضا را به شبهه میآلایند اما چون پشت کنند، سخت آگاهی میبخشند. به هنگام روی آوردن ناشناخته اند، اما به هنگام رفتن، شناخته میشوند. هجوم فتنهها گردبادی کور را میماند که به شهری فرود میآید و شهری دیگر را نادیده میگیرد.»
در چنین اوضاع و احوالی تنها تقوا، بصیرت و تحلیل درست است که با برداشتن حجابها از روی واقعیت ما را نجات میدهد و از شر فتنه در امان نگه میدارد. نباید فراموش کرد که در شرایط بحرانی اخلاص و تقوا بسیار راه گشاست. پارسایی قوه تشخیص راه درست و حق را در انسان تقویت میکند و خداوند راه تقویت را به تحلیل گر مجاهد نشان میدهد:
«وَالَّذینَ جاهَدُوا فینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا» و کسانی که برای ما جهاد کنند به راههای خود هدایت میکنیم.
3-1. ضرر تحلیلهای نادرست
به همان میزان که تحلیل سیاسی درست مفید و راه گشاست، تحلیل غلط مضر و گمراه کننده است. تحلیل غلط ما را به موضع گیری نادرست میکشاند و موضع غلط تصمیم نادرست در پی دارد و آن نیز برخورداری غلط و خسارتی عظیم و در نتیجه شکست به دنبال میآورد. راستی به نظر شما چرا محمدرضا پهلوی، آخرین پادشاه ایران و دربار سلطنتی او توانایی جلوگیری از وقوع انقلاب اسلامی ایران را نداشتند؟ آن هم با وجود بهره گیری از ارتش تا دندان مسلح، سازمان مخوف امنیتی ساواک، امکانات فوق العاده، حمایتهای بی دریغ آمریکا و انگلیس و اسرائیل و پشتیبانی سایر قدرتها. شکی نیست که یکی از مهمترین عوامل این، ناتوانی شناخت نادرست و تحلیل غلط شاه و حامیان او از رخدادهای مرتبط با انقلاب اسلامی ایران بود. آنان به دلیل تحلیلهای غلط امکان تصمیم گیری صحیح را نداشتند و از درک ماهیت انقلاب اسلامی عاجز بودند. کج فهمی شاه، مسئولان ارتش و سازمان اطلاعات و امنیت کشور( ساواک )، وزرا، مقامات آمریکایی و انگلیسی و سازمان جاسوسی آمریکا همه ناشی از تحلیل غلطی بود که از اوضاع سیاسی کشور داشتند.
ملاحظه میشود که با وجود جمعیت عظیم مردم مسلمان و حرکت اسلامی آنان با شعارهای اسلامی که از مساجد شروع میشد و انقلاب نیز توسط یک مرجع عالیقدر شیعه رهبری میشد، ساواک یعنی چشم و گوش شاه در آذر ماه 1357 حدود دو ماه و اندی به پیروزی انقلاب اسلامی، کمونیستها را عامل انقلاب معرفی میکند و از درک ماهیت انقلاب اسلامی عاجز است. تحلیل غلط یاد شده یعنی نقش آفرینی کمونیستها در حوادث ایران تنها به قبل از پیروزی انقلاب اختصاص ندارد، بلکه مقامات رژیم پهلوی پس از پیروزی نیز بدان معتقد بودند. در تحلیلی که در تاریخ 3 یا4/5/1358ارائه شده، آمده است:
«ایران در یک مرحله انتقالی زندگی میکند. آیةاللهها همیشه حامی مردم بودهاند در مقابل دولتها، آنها هیچ وقت حکومت نکردند، آنها اصلاً نمیتوانند حکومت کنند. .. دولت کنونی ( دولت موقت انقلاب اسلامی ) در قدرت باقی نخواهد ماند. مانند موارد زیاد دیگری اقلیت کمونیست که بسیار سازمان داده شدهاند به آسانی میتواند خودش را داخل قدرت کند...»
می بینیم که تحلیل غلط و اصرار بر آن، چه ضربة بزرگی به رژیم پهلوی وارد کرد. به رغم روشن بودن ماهیت حوادث سیاسی و پیشتازی روحانیت شیعه با رهبری امام خمینی(ره) نقش اصلی در رخدادها به کمونیستها که عدة ناچیزی بودند، نسبت داده میشود. نکتة جالب این است که سازمان سیا، شاه، ساواک، رکن دوم ارتش، سفیر آمریکا و انگلیش در ایران همه چنین تحلیل میکردند. لذا هیچ کدام امکان پیش بینی آینده را نداشتند.
جا دارد این پرسش را مطرح کنیم که علل اشتباه در تحلیل توسط مقامات فوق چه بوده است ؟ آنان که همة امکانات جاسوسی، امنیتی، خبری و مانند آن را در دست داشتند چگونه گرفتار این خطای راهبردی شدند ؟ به اختصار دلایل تحلیلهای غلط آنان را بر شمردیم:
1. اولین عامل، تأثیرپذیری شدید از نظام دو قطبی بین المللی بود. بسیاری از تحلیل گران غافل، تحت تأثیر فضای مذکور به علت وابستگی رژیم پهلوی به ایالات متحده آمریکا، حرکتهای سیاسی مخالف را به شوروی نسبت میدادند و در این میان فعالیت عدة کمی از اعضای حزب توده و کمونیستهای دیگر نیز به گمراهی آنان میافزود.
2. نادیده گرفتن نقش دین در سیاست به دلیل اعتقاد به سکولاریزم. آنها با داشتن تفکر غلط در این زمینه، توانایی دین در ایجاد انقلابهای سیاسی – اجتماعی را نادیده میگرفتند.
3. عدم اعتقاد به امکان ایجاد انقلابی مستقل. آنان برای هر حرکت سیاسی مخالف رژیم دنبال عوامل خارجی میگشتند. لذا از زمان قیام پانزده خرداد 1342 تا پیروزی انقلاب اسلامی مصر، عراق و شوروی را کارگردان صحنه میپنداشتند.
4. جدائی تحلیل گران یاد شده از مردم. واضح است امکان درک ماهیت حرکت مردم برای آنان مقدور نبود.
5. اخذ تحلیلهای سیاسی و اطلاعات و اخبار از منبع واحد یعنی ساواک. در این باره ویلیام شوکراس نویسندة انگلیسی کتاب «آخرین سفر شاه» مینویسد :
«سازمان ( سیا ) شکایت کرد که گزارشهای سفارت ( آمریکا ) دربارة مخالفان تا حدود زیادی متکی به ساواک است و خود ساواک درک مناسبی از اوضاع ندارد. شیوة کار مثل یک دور باطل بود. سیا و دیگر سازمانهای اطلاعاتی بیشتر اطلاعات خود را از ساواک دریافت کردند، ساواک به وسیلة شاه کنترل میشد و سیا و ساواک هر دو به شاه گزارش میدادند.»
نمونهی دیگر در این زمینه، تحلیل غلط صدام حسین و حامیان او در حمله به ایران بود. آنان گمان میکردند که طی یک هفته تهران را تصرف خواهند کرد و نظام جمهوری اسلامی ایران را شکست خواهند داد. آنان شرایط بی ثباتی در کشوری که تازه در آن انقلابی بزرگ صورت گرفته بود را مبنا قرار داده بودند و از بسیاری از متغیرهای مقاومت جانانة ملت انقلابی غافل بودند، لذا ضربات سهمگینی به دو کشور وارد کردند و در نهایت نیز شکست خوردند.
البته نباید گمان کنیم که ضعف و اشتباه در تحلیل سیاسی تنها به جبهة باطل و نظامهای فاسد و استبدادی ضربه میزند، نه، این ضربات بر پیکر جبهة حق نیز بسیار کارساز است. برهمین مبنا حضرت آیت الله خامنه ای(مدظله العالی) در توصیهای میفرماید: «قدرت تحلیل در خودتان ایجاد کنید، قدرتی که بتوانید از واقعیتهای جامعه یک جمع بندی ذهنی برای خودتان به وجود بیاورید و چیزی را بشناسید. این قدرت تحلیل خیلی مهم است. هر ضربهای که در طول تاریخ ما مسلمانان خوردیم از ضعف تحلیل بود. ... نگذارید که دشمن از بی بصیرتی و نا آگاهی ما استفاده بکند و واقعیتی را واژگونه در چشم ما جلوه دهد.»
رهبر معظم انقلاب اسلامی در بحث نقش عوام و خواص در تحولات تاریخی دنیای اسلامی نمونهای در این باره بیان میکنند که نشانگر ضربات ویرانگر فقدان تحلیل و تحلیل اشتباه است. ایشان دربارة حرکت ابن زیاد در کوفه میفرمایند :
«عوامل کوفه تا دیدند یک نفری با اسب و تجهیزات و اینها آمد، صورت خود را هم بسته، فکر کردند امام حسین(ع) است. رفتند گفتند: السلام علیک یا بن رسول الله. خاصیت آدم عامی اینجوری است، آدمی که اهل تحلیل نیست، منتظر تحقیق نمیشود تا دید یک نفری با اسب و تجهیزات وارد شده بدون اینکه یک کلمه حرف با او زده باشند، یکی میگوید این امام حسینع) است، همه میگویند امام حسین، امام حسین و بنا میکنند سلام کردن و احترام کردن.»
تحلیل غلط خوارج و ضربهای که به حکومت امام علی (ع) وارد کردند و ضعف و اشتباه تحلیل برخی از افراد در زمان امام حسن(ع) نمونهی دیگری در این زمینه است.
تعریف مفاهیم
یکی از رموز موفقیت در تحلیل سیاسی، آشنایی با مفاهیم مرتبط در این زمینه است. ما باید شناخت صحیحی از مفاهیم کاربردی در این حوزه داشته باشیم. راه دست یابی به تعریف مفاهیم، رجوع به کتابهای فرهنگ سیاسی، منابع تخصصی علوم سیاسی و دایره المعارفهای مرتبط است. اگر کسی تفاوت تحلیل سیاسی را با تفسیر سیاسی یا توجیه و هدایت در این زمینه نداند، نمیتواند گامهای روبه جلو بر دارد تا در این زمینه ماهر و موفق شود. براین اساس به اختصار بعضی از مفاهیم را تعریف میکنیم.
1-2. تحلیل
تحلیل به معنای گشودن و حل کردن است، آشکار کردن زوایای پنهان. بررسی اخبار یک موضوع براساس روشن تحلیل و کشف مجهولات بر پایة معلومات موجود. این واژه در مقابل تجزیه است یعنی جدا جدا کردن، مجزا کردن و به معنای ترکیب کردن و بدست آوردن چیزی جدید است. اما در اینجا مراد، ترکیب کردن نیست بلکه منظور حل کردن، گره گشایی و بازکردن است.
2-2. سیاست
درک معنای سیاست، نیازمند بازگشت به ریشه و تبار آن است. سیاست در ادبیات سیاسی لااقل از دو تبار برخوردار است، اولی اسلامی و دومی غربی. در تعریف اسلامی، سیاست از واژه " ساس" گرفته شده و به معنای ادارة امور است و معنای سرپرستی و حاکمیت در آن نهفته است. در فرهنگ نامههای فارسی در تعریف این واژه فن ادارة کشور، داوری، تنبیه، حکومت کردن، رابطة فرمانروا با فرمانبر و مانند آن آمده است.
در یکی از روایات از امام حسن مجتبی(ع) دربارة تعریف سیاست پرسش میشود. آن حضرت در پاسخ اعلام میکند که سیاست به معنای رعایت حقوق است، حقوق خداوند، حقوق زندگان و حقوق مردگان. حقوق خداوندA" lang="FA">است ؛ زیرا بدون کسب قدرت امکان حاکمیت، تصرف و ادارة امور در یک کشور وجود ندارد.
اندیشمندان سیاسی تعاریف اصطلاحی زیادی در کتابهای مبانی و فرهنگ علوم سیاسی دربارة این واژه آوردهاند که نیازی به بیان آنها نمیبینیم. در اینجا خلاصة دیدگاهها را در تعریف مختار خود از سیاست بیان میکنیم بنابراین سیاست یعنی : علم و هنر کسب، حفظ و استمرار قدرت برای رسیدن به هدف.
کسی میتواند در سیاست موفق باشد که با مباحث تئوریک علم سیاست آشنا باشد و با توجه به تجربیات یا ذوق و هنر خود بتواند مظاهر قدرت در یک نظام سیاسی همچون رهبری، ریاست قوای سه گانه، وزارتخانهها، نمایندگی مجلس، مدیر کلی ادارات، شوراهای شهر و سایر پستها را در مبارزه با رقبای سیاسی بدست آورد. سپس آن را برای سالها و دورههای بعدی حفظ کند و استمرار ببخشد. این فرد یا گروه و حزب پس از فتح خانة قدرت، اهداف خود را به اجرا در میآورد.
گفتنی است تعریف ارائه شده میتواند در هر دو گفتمان اسلامی و غربی برای سیاست صادق باشد، اما آنچه تفاوت معنادار ایجاد میکند، نوع هدف و چگونگی و ابزار دست یابی به قدرت است. در صورتی که هدف سعادت انسانها در دنیا و آخرت باشد و از ابزارهای مشروع در مبارزه استفاده شود، تعریف اسلامی سیاست محقق میشود، اما اگر هدف منافع شخصی و مادی، ارضای شهوات و سایر اهداف نا پسند دنیوی باشد و هدف وسیله را توجیه کند، نمیتوان نام اسلامی بر آن گذاشت. در گفتمان اسلامی به این نوع از سیاست، " سیاست شیطانی " گفته میشود.
نباید فروگذاشت که در دنیای غرب پس از رنسانس بویژه با ظهور نیکولو ماکیاولی ایتالیایی، اصل و محور در سیاست، قدرت ( power ) محسوب میشود و هدف وسیله را توجیه کرده، استفادة ابزاری از دین، مقدسات و اخلاق برای رسیدن به اهداف سیاسی جایز است. دین و اخلاق از سیاست جدا شمرده میشود و هم اکنون سیاست غرب برهمین مبنا استوار است. نباید تصور شود که کسب قدرت در مفهوم اسلامی سیاست مذموم است، بلکه آنچه نکوهیده است، نیت و انگیزه نادرست در کسب قدرت است وگرنه بدون این ابزار، ارشاد دینی دیگران نیز نا ممکن است. بی تردید در گفتمان اسلامی دین و اخلاق از سیاست جدا نیست و استفادة ابزاری از آنها ناپسند است. نکتة مهم در تعریف اسلامی سیاست، هدایت است، هدایت فرد و جامعه به صلاح و سداد، سعادت دنیا و آخرت، نگاه ماتریالیستی در گفتمان اسلامی مردود است چه ماتریالیسم سوسیالیستی و چه مادیگرایی لیبرال.
3-2. قدرت( power )
با توجه به اهمیت جایگاه " قدرت " در سیاست، شناخت این واژه نیز ضروری است. قدرت را توانایی، نیرو، توانایی انجام یا ترک کاری تعریف کرده اند. در یک تعریف عام میتوان گفت قدرت یعنی توانایی اعمال ارادة خود بر دیگران. اگر کسی فردی را به انجام کاری وا دارد یا او را از کاری که میخواهد انجام دهد باز دارد، قدرتمند است ؛ در غیر این صورت ناتوان محسوب میشود. همین قاعده در صحنة اجتماع دربارة گروهها، اقشار، دولت و نیروهای اجتماعی صادق است. نکتة مهم در مفهوم شناسی قدرت، چگونگی اعمال آن است. بر این مبنا مفاهیمی چون " زور "، " فریب " " نفوذ " و " اقتدار " باید شناخته شوند.
1-3-2. زور ( force ): به معنای واداشتن یا بازداشتن بدون رضایت طرف مقابل از طریق فشار بر فیزیک یا جسم و با استفاده از ابزارهای تهدید کننده مانند اسلحه و نظیر آن است. مثلاً اگر چنین کاری را طبق خواست من انجام ندهی با این اسلحه تو را میکشم، بازداشت میکنم، به زندان میاندازم و. ... این شیوه دربارة افراد ترسو و دنیاگرا مؤثر است. اشخاص یا گروههایی که اهل طمعاند برای رسیدن به خواستههای مادی و شهوات دنیوی معمولاً در مقابل زور تسلیم میشوند.
2-3-2. فریب: گاهی اعمال قدرت و سلطه بر دیگران از راه فریب انجام میشود. با بهره گیری از تبلیغات نادرست، باطل جلوه دادن حق و بالعکس، وارونه سازی حقایق، تحلیلهای نادرست و اخبار کاذب. صاحب قدرت فرد یا گروه مقابل را وادار به انجام خواست خود مینماید. با ابزار فریب، معمولاً احساسات افراد هدف قرار میگیرد و تلاش میشود تا توجیه سیاسی کاذبی به آنان قبولانده شود.
3-3-2. نفوذ: عامل کارساز در نفوذ، تأثیر بر دورن، اندیشه و روان طرف مقابل است. قلب و مغز و ارادة رقیب یا پیرو تحت کنترل صاحب قدرت قرار میگیرد. در اینجا عشق و محبت و عاطفه و علاقه است که نقش آفرین است. در نفوذ، تحمیل و فریب مطرح نیست بلکه رضایت و اعتقاد به مشروعیت صاحب قدرت وجود دارد. بین صاحب نفوذ و پیرو نوعی رابطة مراد و مریدی با درجات متفاوت وجود دارد. روح و باور پیروان در تسخیر صاحب نفوذ است. گفتنی است که نباید به نفوذ در همة اشکال آن نگاهی مثبت داشت. همیشه انسانهای شایسته صاحب نفوذ نیستند و گاهی اشخاص منفی نیز صاحب نفوذ میشوند.
عوامل مختلفی باعث میشود تا فردی از قدرت نفوذ آن هم در اعماق وجود فرد و جامعه یا دولت برخوردار شود: تقوا و اخلاق نیک، عدالت ورزی، حسن شهرت، جاذبههای شخصی، زیبایی، موفقیتهای اجتماعی و شغلی، تشریفات مادی، تبلیغات، علم و اجتهاد، لیاقت و کارایی، فداکاری در ایام خطر، تواناییهای فکری، خلاقیت و نوآوری و مانند آنها.
بنابراین از دو نوع نفوذ میتوان نام برد: مثبت و منفی. مظهر نفوذ مثبت را در انبیاء و اولیاء الهی، امامان معصوم و عالمان وارستهای چون امام خمینی(ره) میبینیم، در مقابل بعضی از مخالفان برجستة آنان به نسبت صاحب نفوذ در پیروان خود بوده اند.
4-3-2. اقتدار ( Authority ): به آن معناست که شخص " الف "، شخص " ب " را به کنش یا واکنش وا دارد و شخص ب از روی عقل فرمان الف را اطاعت کند. بنابراین عامل پذیرش در اقتدار، عقل و قانون است. مثال این شیوه در اطاعت از دستور مافوق از سوی زیردستان یا اطاعت مدیران از رؤسای بالادست است که طبق قانون و عقل موظف به اجرای دستورات هستند و در صورت تمرد و سرکشی طبق قانون با آنان برخورد میشود. نتیجه اینکه قدرت به معنای رهبری و کنترل ارادة دیگران در جهت خواست خود است و با شیوههای مختلف زور، فریب، نفوذ و اقتدار تحقق مییابد.
اگر فرد یا گروهی بتواند جامعه را به نفع خود در انتخابات، مثلاً ریاست جمهوری یا نمایندگی مجلس شورای اسلامی بسیج کند وبر آراء آنان اثر بگذارد، صاحب قدرت است. اگر دولتی مردم را در مقابل خواست دشمنان بسیج کند قدرتمند است. اگر گروههای ذی نفوذی مانع از انجام برنامههای دولت در جامعه شوند، صاحب قدرتند. اگر حزبی بتواند کرسیهای مختلف قدرت در جامعه را اشغال کند، قدرت دارد.
4-2. تحلیل سیاسی ( Political Analysis )
با توجه به تعریف واژههای تحلیل، سیاست و قدرت، هم اکنون میتوانیم تحلیل سیاسی را بشناسیم. تحلیل سیاسی یعنی توصیف و بررسی پدیدههای مربوط به قدرت و ادارة اجتماع به منظور پاسخگویی به چگونگی و چرایی وقوع آن ؛ ریشه یابی علل وقوع یک حادثه و کشف روابط آن برای شناخت حادثه.
تحلیل سیاسی یعنی رسیدن از ظواهر یک رخداد سیاسی به لایههای پنهان آن و درک انگیزهها و اهداف بانیان آن پدیده یا رخداد سیاسی. تحلیل سیاسی یا Analysis به معنای گره گشایی، تقسیم یا جزء جزء کردن پدیدة سیاسی، توصیف درست واقعه و تبیین یا کشف روابط بین اجزای آن است. با این نگاه، تحلیل سیاسی همچون یک نظام یا سیستم است که ورودی، پردازش، خروجی و بازخورد خاص خود را دارد و ضمن وقوع در یک محیط سیاسی از آن تأثیر پذیرفته و بر محیط تأثیر میگذارد. در مجموع تحلیل سیاسی را بصورت زیر تعریف میکنیم:
تحلیل سیاسی یعنی مشاهدة درست، توصیف دقیق و بررسی یک پدیدة سیاسی به منظور پاسخگویی به چیستی و چگونگی( کیفیت وقوع ) واقعیت سیاسی و چرایی( انگیزه و اهداف ) آن؛ تا با کشف علل، ابهام زدایی و روشن کردن زوایای تاریک و پشت پرده، آینده رخداد را پیش بینی کرده، توان تصمیم سازی و تصمیم گیری پیدا کنیم، مخاطبان را در جهت خواست خود رهبری و هدایت نماییم.
همان گونه که برای شناخت مفهوم قدرت، مفاهیم مرتبط با آن را شناسایی کردیم، برای روشن تر شدن مفهوم تحلیل سیاسی نیز، ضروری است مفاهیم نزدیک به آن را باز شناسیم.
5-2. تفسیر سیاسی ( Political interpretation )
به معنای توضیح و توصیف پدیدهها و اصطلاحات سیاسی و شرح موارد مبهم در تحلیل سیاسی است. برای نمونه در حملة سی و سه روزة اسرائیل به لبنان که با پیروزی شکوهمند حزب الله همراه بود، وزیر خارجة آمریکا( رایس ) اعلام کرد که هدف ما از پشتیبانی اسرائیل در این حمله، ایجاد " خاور میانة بزرگ " ( The Great Middle east ) است. تا اینجا یعنی هدف پشتیبانی آمریکا از اسرائیل را تحلیل سیاسی بیان میکند، اما خاور میانه چیست ؟ به چه کشورهایی اطلاق میشود؟ خاور میانه کوچک به چه معنا بوده است ؟ اکنون منظور از خاور میانه بزرگ چیست ؟ پاسخ این سؤالات را " تفسیر سیاسی " روشن میکند. شرح و بسط ابعاد مبهم، لغات و اصطلاحات دشوار درتحلیل سیاسی به معنای تفسیر سیاسی است.
6-2. توجیه سیاسی ( Political justification )
به مفهوم بیان تحلیل به همراه دلیل و استدلال به منظور درست نمایی نظر و اقناع مخاطب است. مثال: در بحث انرژی هسته ای، بارها مسئولان و ملت ایران با شعار حق مسلم از آن یاد کردهاند و بر مقاومت و پایداری تا حصول نتیجه تأکید دارند. در توجیه سیاسی، وظیفه آن است که تحلیل گر دلایل ضرورت دست یابی به انرژی هستهای و علت مقاومت ملت را در برابر کارشکنیهای آمریکا و اروپا بیان کند. چرا انرژی هستهای حق مسلم ماست ؟ چرا باید در برابر استکبار در این زمینه مقاومت کنیم ؟ پاسخ به این پرسشها و نظایر آن توجیه قانع کنندهای در اختیار مخاطبان قرار میدهد و آنان را به ادامة راه امیدوار میسازد.
صلح امام حسن(ع) در مقابل معاویه و قیام امام حسین(ع) در مقابل یزید هر دو موضع گیری به حق بوده اند. توجیه گر سیاسی لازم است دلایل صلح امام حسن (ع) و علت قیام تمام عیار امام حسین (ع) را روشن سازد تا مخاطبان از نظر فکر و عقل اقناع شوند.
سزاوار بیان است که توجیه بر دو گونه است. اول: مثبت، منطقی و درست و دوم: منفی و کاذب. در توجیه منفی و کاذب، از دلایل نادرست استفاده میشود و با بهره گیری از مغالطه و سفسطه و فریب، خواست خود را در قالب تحلیلی نادرست به شنونده القاء میکنند. مثلاً برای کوبیدن یک شخصیت به جای پرداختن به خود ان شخص او را عضو فلان حزب معرفی میکنند و نقاط ضعف حزب او را بیان میکنند و شخصیت مورد نظر را میکوبند یا به جای پرداختن به افکار، گرایش -ها و رفتار آن فرد، حرکت اطرافیان، پسر، دختر و خانوادهاش را بهانهای برای کوبیدن شخص قرار میدهند و هدف مورد نظر خود را القا میکنند. این نوع توجیه غیر منطقی و غیر منصفانه است. در توجیه منطقی و مثبت مواضع فرد با ابزار عقلانی، منطقی و درست نفی یا اثبات میشود.
7-2. موضع گیری سیاسی
یکی از مباحثی که در تحلیل سیاسی ارائه میشود، موضع گیری سیاسی است. موضع گیری سیاسی به معنای بیان رأی و نظر مثبت یا منفی دربارة راهکارهای پیش روی آینده است. به عنوان مثال در بحث جهانی شدن اقتصاد، پس از تحلیل آن یعنی بیان انگیزهها و اهداف و چگونگی جهانی شدن در این عرصه، این پرسش پیش میآید که آیا به سازمان تجارت جهانی ( W.T.O) بپیوندیم یا نه ؟ پاسخ مثبت یا منفی در این باره موضع شخص را بیان میکند. یا از آژانس بین المللی انرژی اتمی ( N.P.T ) – با توجه به برخوردهای قرون وسطایی آن با ایران تحت فشار آمریکا و اروپا -، خارج شویم یا همچنان به عضویت خود ادامه دهیم ؟ آیا با آمریکا در این مقطع مذاکره کنیم یا نه ؟ هر نوع پاسخ مثبت یا منفی در این باره، موضع گیری سیاسی محسوب میشود. گفتنی است که عوامل مختلفی مانند سن، جنس، منافع، محیط سیاسی و بویژه مکتب یا ایدئولوژی در موضع گیری سیاسی مؤثراند، همچنین آرای سیاسی یا مواضع همیشه در طول زمان ثابت نیست ؛ به تناسب شرایط و موقعیت ممکن است تغییر یابد و حتی متضاد شود.
8-2. هدایت سیاسی
هدایت یا رهبری سیاسی به معنای ارائه طریق و نشان دادن راه به مخاطبان مردم است. مثلاً اگر بخواهیم دربارة رژیم اشغالگر قدس( اسرائیل ) تحلیل داشته باشیم، پس از بیان چگونگی تأسیس و چرایی ایجاد آن، درتفسیر سیاسی موقعیت جغرافیایی، مسئله حق تاریخی فلسطینیان در حاکمیت بر سرزمین آباء و اجدادی شان و مواضع همسایگان را بیان میکنیم و با بیان دلایل و مستندات نظر خود را با توجیه درست سیاسی توضیح میدهیم.
تحلیل گر سیاسی میتواند تا اینجا متوقف شود، اما نگفته موضع ما در مقابل این پدیده چه باید باشد. در ادامه، موضع گیری سیاسی نسبت به نفی یا اثبات کیان صهیونیستی بیان میگردد. اما پرسش این است که چه باید کرد ؟ آیا باید با این کیان همزیستی داشت یا در مقابل آن ایستاد ؟ در اینجا هدایت سیاسی مطرح میشود و تحلیل گر سیاسی راه آینده را که همان حمایت از مردم فلسطین و تلاش برای محو اسرائیل غاصب از صفحة روزگار است، اعلام میکند و راه آیندة خود و دیگران را روشن میسازد.
لوازم تحلیل سیاسی
تحلیل گر لوازم یا ویژگیهایی را برای ورود به عرصة تحلیل گری سیاسی لازم دارد. به اختصار مهمترین آنها را بیان میکنیم :
1-3. آشنایی با علوم سیاسی
کسی که نداند مفهوم حزب چیست ؟ نظامهای حزبی چگونهاند ؟ ائتلاف یعنی چه ؟ گروههای فشار یا ذی نفوذ چیستند ؟ یا دربارة روابط بین الملل اگر نداند رئالیستها و ایده آلیستها چه میگویند، رفتارگرایی و فرا رفتارگرایی چیست ؟ سنت گرایان چه دیدگاهی دارند و مانند آن، نمیتوانند در تحلیل مسایل سیاسی موفق باشد.
بدون آشنایی لازم با علم سیاست، جامعه شناسی سیاسی، روابط بین الملل، مسائل منطقه ای، اندیشة سیاسی و سایر علوم مرتبط با حوزة سیاسی، امکان موفقیت در تحلیل سیاسی وجود ندارد. زیرا به فرمودة امام علی (ع) :«کوشش بی دانش حرکت در بیراهه است که هر چه از راه روشن دور شود از نیاز و هدف خویش دور افتاده است.»
منظور ما این نیست که شخص حتماً از طریق آموزشهای آکادمیک و دانشگاهی به آنها دست یافته باشد، بلکه آشنایی کافی مهم است، چه از طریق مطالعات جانبی و یا تجربیات سیاسی آن را کسب کرده باشد و چه با تحصیلات دانشگاهی و حوزوی به آن رسیده باشد.
2-3. دسترسی به اخبار و اطلاعات
هر اندازه فردی در مبانی تئوریک علم سیاست قوی باشد، اما اخبار مربوط به یک رخداد سیاسی را نداشته باشد نمیتواند آن را تحلیل کند. یکی از ارکان اساسی تحلیل گری، اخبار و اطلاعات صحیح است. ضعف اطلاعات، کم اطلاعی و اطلاعات غلط آفت تحلیل سیاسی است.
البته اخبار و اطلاعات باید موثق باشد، تحلیل گر نباید برای اخبار مهم، کاذب یا ناقص، تحلیل خود را بنا کند یا از روی ظن و گمان خبری را تکمیل کند. منابع دست یابی به اخبار دو گونه اند، اول: آشکار و دوم: پنهان. اخبار را میتوان از مطبوعات، رسانههای گروهی،اینترنت، خبرگزاریها، بولتنهای سیاسی، مشاهدة شخصی، دوستان، خاواده و نظایر آن کسب کرد. طبیعی است هر اندازه انسان به صحنة رخداد نزدیک تر باشد، اخبار دقیق تری به دست میآورد، لذا رمز موفقیت تحلیل گر علاوه بر آشنایی با مبانی علوم سیاسی، دست یابی به اخبار دقیق است، اگر بتواند به اخبار محرمانه، خیلی محرمانه یا سری دست یابد میتواند در ارائه تحلیل درست موفق تر عمل کند و هر اندازه از اطلاعات صحیح دور باشد، در تحلیل سیاسی ناکام تر خواهد بود. نباید فروگذاشت که تحلیل گر موفق میتواند از همان اطلاعات آشکار به اطلاعات پنهان پشت رخداد دست یابد. دقت در اظهار نظر مسئولان دست اندرکار و تأمل و تعمق در آنها، بسیاری از مسایل را برای تحلیل گر آشکار میکند، چون اصل آن است که مقدمات سیاسی، خلاصه و چکیدهای از اخبار پنهان را به اجمال بیان میکنند.
دست یابی به اخبار، مستقیماً یا از طریق دیگران، با مشاهدة فعال و یا منفعل و البته با بررسی صحت و سقم آنها و امکان عقلانی آن تحلیل گر را در کار خود موفق میسازد. یکی از نکات حساس در اخذ خبر، منبع خبر است که باید به دقت بدان توجه شود و اخبار رسیده از منابع مشکوک با وسواس بررسی شود. قران کریم میفرماید :
«یا أَیُّهَاالَّذینَ آمَنُوا إِنْ جاءَکُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا أَنْ تُصیبُوا قَوْماً بِجَهالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلى ما فَعَلْتُمْ نادِمین» ای کسانی که ایمان آورده اید اگر فاسقی برای شما خبر آورد، پس بررسی کنید تا مبادا با قومی بدلیل نادانی برخورد کنید و سپس پشیمان شوید.(حجرات6)
اگر از یک منبع رادیویی یا تلویزیونی مشکوک خبری نقل شد و اگر به یک خبرگزاری اعتماد نداریم، گرچه در ابتدا خبر را یکسره رد نمیکنیم اما نباید آنرا با اعتماد بپذیریم. مثلاً اگر از B.B.C خبری یا تحلیلی نقل شده، لازم است با دقت منافع صاحبان آن و انگیزهها و اهداف شان در خبر و بزرگ نمایی یا کتمان آن مورد توجه قرار گیرد.
ممکن است اشکال شود که منابع رسمی نمیتوانند خبر دروغ بگویند چون طبق قوانین محاکمه خواهند شد، صحیح است اما آنان خبر دروغ را از منابع دست دوم و ناشناس نقل میکنند و ضمن دست یابی به اهداف خود، مسئولیت را به گردن آنها میگذارند.
باید دقت کرد که در تحلیلهای سیاسی، منافع تحلیل گران و هدف آنان از ارائه چنین تحلیلی مورد توجه جدی قرار میگیرد. مثلاً باید به این پرسش پاسخ داد که چرا B.B.C یا رادیو صدای آمریکا چنین تحلیلی را نشر میدهند.
3-3. تجربه، تمرین و ممارست
ابزار دیگری که لازمة تحلیل درست است، تمرین، ممارست و تجربه در کار تحلیل است. این تجربه میتواند به دو صورت به دست آید: اولی با حضور در صحنة سیاست عملی و به شیوة آزمایش و خطا که انسان را ورزیده و آبدیده میکند. دومی با تحلیلهای نظری دربارة حوادث و منتظر نتایج آن در صحنة عمل بودن. آیا واقعیت خارجی تحلیل شما را تأیید میکند یا نه ؟ با تکرار این عمل نقاط ضعف تحلیل برای تحلیل گر آشکار میشود. در دورة خاصی از تاریخ پس از انقلاب، یعنی دورة سازندگی وقتی که روحیة دنیاگرایی و غفلت از سیاست در پرتو جو سازندگی و توجه به امور اقتصادی پیش آمد، حضرت آیت الله خامنهای به دانشجویان توصیه کردند که آنان تحلیل داشته باشند و از مسائل سیاسی جامعه در ابعاد داخلی و خارجی غفلت نکنند :
«دانشجویی که اصلاً نفهمد در دنیا چه میگذرد، این دانشجو، دانشجوی زمان خودش نیست، مرد زمان خودش نیست. دانشجو باید احساس سیاسی داشته باشد، تحلیل سیاسی داشته باشد.»
شایان ذکر است که تحلیل گری سیاسی نیازمند ذوق و هنر نیز هست، یعنی انسان باید به دنبال کردن اخبار و مسائل سیاسی به طور طبیعی علاقه داشته باشد و همیشه در جریان آنها قرار بگیرد ؛ نه اینکه گاه گاهی سری به حوادث بزند و ببیند چه شده است. به طور مرتب با شنیدن یک خبر و دیدن یک صحنة سیاسی و حتی گاه به ظاهر غیر سیاسی باید علامت پرسشی در مقابل آن قرار دهد که چرا ؟ و سپس پاسخ یابی کند و ارتباط منطقی بین پاسخها بیابد.
4-3. صفای نفس
می توان گفت یکی از مهمترین لوازم مورد نیاز برای تحلیل سیاسی، تقوا، پاکدامنی، تهذیب نفس و صفای دورنی است. این صفت تحلیل گر را از جانبداری و موضع گیری یک جانبه نسبت به فعالان نقش آفرین در عرصة سیاست باز میدارد و او ابزار دست سیاستمداران نمیشود. اگر تحلیل گر نسبت به فرد، جریان یا گروهی علاقة مفرط داشته باشد و یا نسبت به آنان کینه ورزی کند، نمیتواند تحلیل متقنی ارائه دهد، زیرا پیش فرضهای ذهنی و دیدگاه خود را خودآگاه یا ناخودآگاه در تحلیل دخالت خواهد داد. چون عشق و علاقه یا نفرت، انسان را از دیدن حقایق کومی کند. به تعبیر امام علی(ع) :
«هر آن کس که به چیزی عشق ورزد،آن عشق چشم او را کور و قلبش را بیمار میکند چنین فردی با چشم ناسالم مینگرد و با گوش ناسالم میشنود، زیرا که بی گمان، شهوتها پردة خردش را دریدهاند و دنیا قلبش را میرانده است چنین است که او بردة دنیا و دنیاداران میشود.»
واضح است که گرایشهای احساسی مثبت یا منفی را از انسانها و از جملة آنها تحلیل گر نمیتوان زدود و منظور ما این نیست که تحلیل گر انسانی بی تفاوت و خنثی باشد، بلکه منظور این است که عشق و نفرت را در هنگام تحلیل دخالت ندهد. منافع شخصی و هواهای خود را حاکم بر تحلیل سیاسی نکند تا بتواند به حقایق آن گونه که هست پی ببرد. پس از تحلیل میتواند با توجه به گرایشهای خود تصمیم بگیرد و اعلام رأی و نظر کند.
تهذیب نفس به واقع ویژگی بسیار ارزشمندی برای تحلیل گر است. در پرتو صفای نفس ممکن است بسیاری از حقایق و حوادث آینده برای تحلیل گر روشن شود و امدادهای الهی از طریق الهام و یا رؤیای صادق در این مسیر کمک کار است.
5-3. واقع بینی
تحلیل گر سیاسی در واقع یک محقق است. ضروری است او واقعیات سیاسی – اجتماعی را آن گونه که رخ داده است، نشان دهد. یعنی هیچ یک از مقاصد، اهداف و منافع شخصی یا گروهی و حزبی را در آن دخالت ندهد. هواهای نفسانی را به کنار گذاشته به دور از حب و بغض، واقعیت را چنان که هست مشاهده و گزارش کند.
پیش داوری و دخالت تمایلات نفسانی از ابتدا شکست تحلیل را برملا میسازد و افراد تیزهوش سریعاً به این نکته در تحلیل پی میبرند. پس امور را باید آن چنان که هست ببینیم نه آن گونه که دوست داریم. اینکه مسایل طبق میل ما اتفاق نیفتاده است، توجیه دست کاری در آنها نمیشود، ذهن و اندیشه، چشم و گوش و دستها را باید از هواهای نفسانی بشوییم تا بتوانیم حقیقت را درک کنیم.
گفتنی است که واقع بینی را نباید با واقع پذیری اشتباه گرفت. واقعیت اگر حقیقت بود آن را میپذیریم و گرنه جهت گیری تحلیل گر در بخش هدایت سیاسی، سوق دادن آن به سوی حقیقت است.
نکتة دیگر نگاه آرمانی، خیالی و فرا واقعی یا ایده آلیستی نسبت به حوادث است. تحلیل گر در مرحلة مشاهدة فعال یا منفعل و ثبت و ضبط اخبار و جزئیات حادثه باید از نگاه یوتوپیایی به دور باشد. منظور این نیست که ایده و آرمانی نداشته باشد، بلکه مراد در این مرحله عدم دخالت آرمانها است. او میتواند در جریان هدایت سیاسی به حقایق بدست آمده، مخاطبان را در راستای آرمان خود رهبری کند.
6-3. پرهیز از گمان
ساختمان تحلیل سیاسی را نمیتوان بر بنیاد شک و تردید و احتمال و گمان بنا کرد. چنین خانهای با کوچکترین جریان مخالفی فرو میریزد. اگر مصالح تحلیل ما وهم و خیال باشد، نتیجه نیز تحلیلی غیر منطقی، وهمی و خیالی است. از کوزه همان برون تراود که دورست.
تحلیل گران حرفهای خیلی سریع دربارة یک پدیدة سیاسی اظهار نظر نمیکنند، کاری که تازه واردان و کم تجربه گان ممکن است دچار آن شوند. تأمل و احتیاط و دقت تا به یقین رسیدن اساس کار است. به دو دلیل قرآنی زیر:
الف. «إِنَّ الظَّنَ لایُغْنی مِنَ الْحَقِّ شَیْئاً» به درستی که گمان از حق بی نیاز نمیکند.(یونس: 36)
ب. «وَلاتَقْفُ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ» و از آنچه که علم نداری پیروی مکن. (اسراء: 36 )
با توجه به آنچه بیان شد، در تحلیل نیز تقلید از دیگران مشروط به دست یابی به علم و یقین است. تحلیل گران در ابندای کار ممکن است دست به تقلید بزنند تا با کسب تجربه، خود توانا شوند. باید توجه داشت که پیروی کورکورانه و بی منطق از دیگران نادرست است. شخص باید خود به یقین برسد تا در مقابل دیدگاه مخالف بتواند استدلال کند و نظرش را به اثبات برساند.
7-3. عدم تعجیل در اظهار نظر
بدون تامل و تعمق کافی اظهار نظر کردن از هیچ کس پسندیده نیست. تعجیل در اظهار عقیده حاصلی جز شکست ندارد. به فرمودة امیرالمؤمنین علی (ع) : «آن کس که در جواب دادن شتاب کند، نظر درست را در نیابد.» بنابراین میفرماید : «عجله را کنار بگذار و در دلیل بیندیش و از سست گویی خویشتن نگه دار تا از لغزش در امان باشی.»
با بی صبری و بدون بررسی لازم تحلیل کردن، ناشی از بی بصری است و چه بسا خودنمایی. تحلیل گر باید بیشتر بشنود تا بگوید، بیشتر ببیند تا بنمایاند، تا در نتیجة شکست در تحلیلهایش سرخورده و مأیوس نشود.
اظهار نظرهای بی پایه و سست هم به فرد ضربه میزند و هم جامعه را گمراه میکند. مطالعه و تحقیق کافی پیرامون موضوع تحلیل، از جمله عوامل موفقیت تحلیل گر است.
8-3. هوشمندی
دنیای سیاست، دنیای عجیبی است، مشهور است که سیاست پدر – مادر ندارد، المللک عقیم، حاکمیت عقیم است و فرزند نیز نمیشناسد. در طول تاریخ سیاست بسیار دیده شده فرزندانی برای کسب قدرت پدرانشان را نابود کردهاند و بالعکس. لذا در چنین اوضاعی بسیاری از حقایق وارونه جلوه داده میشوند، از کاه، کوه ساخته میشود و برعکس. بسیاری از حقایق را پنهان میکنند، زشت را زیبا و زیبا را زشت جلوه میدهند. دو پهلو و مبهم سخن میگویند. از اخلاق و دین استفادة ابزاری میکنند، روبه صفتان خود را شیر مینمایانند. افکار عمومی را برای رسیدن به اهداف خود فریب میدهند ؛ بنابراین ژرف بینی، آینده نگری، زیرکی و هوشمندی لازمة تحلیل گری است.
چشمها را باید شست، جور دیگر باید دید.
گاهی منابع خبری، از اصطلاحاتی مبهم برای نقل خبر استفاده میکنند، آگاهان سیاسی، منابع آگاه، دیپلماتهای غربی، منبعی که نخواسته نامش فاش شود، شاهدان عینی و نظیر آنها، از جملة این منابع برای ارائه خبر یا تحلیل مورد نظر یا ترویج شایعه است. با توجه به اینکه در جهان حاضر سیاست به شیوة ماکیاولی بر سیاست مبتنی بر صداقت و انسانیت غلبه دارد، فرد باید با هوشیاری با اخبار و تحلیلهای سیاسی ارائه شده از سایر منابع برخورد کند. در مقابل هر خبر یا تحلیلی که از منابع غیر موثق و بویژه دشمن ارائه میشود، علامت پرسشی قرار دهد و منابع آن بنگاه خبری را در ورای آن ببیند.
مثلاً اصرار منابع غربی بر ضرورت تسلیم ایران در انرژی هستهای و تعلیق غنی سازی را که با دلایل ظاهرپسند ارائه میشود با شک و تردید نگاه کند و هوشمندانه بر اصرار آنها نظر افکند.
ممکن است این سؤال مطرح شود که انسان باید همة اقوال و تحلیلها را بشنود و سپس از میان آنها بهترین را برگزیند. این اصل درستی است و مبنای قرآنی نیز دارد. خداوند به چنین بندگانی بشارت میدهد، اما نباید فراموش کنیم که قدرت تشخیص احسن مهم است. قرآن کریم سخن از « فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَه» دارد، یعنی پس از شنیدن سخنها، از بهترین اقوال پیروی کنند و توانایی تشخیص قول احسن را با هوشمندی داشته باشند. نه اینکه تابع فضای تحلیل دشمن و تسلیم دیدگاههای او شوند. مؤمن در روایات باهوش معرفی شده است:
«المؤمن هو الکیس الفطن» مؤمن همان زیرک باهوش است.
تحلیل گر لازم است به جو یا فضای سیاسی در سطح داخلی و خارجی توجه هوشمندانه داشته باشد، در جامعهای که در آن سیاست الهی اصل است، نمیتوان با رویکرد ماکیاولیستی و بدبینانه به قضایا نگاه کرد و بالعکس. در جایی که اساس سیاست، قدرت طلبی و دنیاخواهی است، تحلیل گر نباید با خوش بینی به اظهار نظرها و اخبار بنگرد و به همین قیاس، نگاه بدبینانه به انسانهای شریفی که در سیاست، صداقت و خدمت را پیشة خود ساخته اند، اشتباه است. امام علی(ع) میفرماید :
هنگامی که جو حاکم بر زمان و اهلش صلاح و رستگاری است، سوء ظن نسبت به کسی که گناهی از او مشاهده نشده است، ظلم است و در زمانهایی که جو حاکم بر جامعه و اهل آن، فساد است، حسن ظن به افراد ساده لوحی و فریب خوردگی است.
در این قسمت به چند نمونه از هوشمندی امام خمینی (ره) در تحلیل مسائل سیاسی اشاره میکنیم :
باید بعضی از تجربیاتی که در طول زندگی دارم به شما بگویم. ... من این طور میفهمیدم که هر چیزی که برای اسلام مفیدتر بود حمله به آن بیشتر بود. ما از اینکه انگلستان اینقدر اصرار داشت بر اینکه این طایفه ( منظور روحانیون ) را از بین ببرد میفهمیم که از این طایفه اینها رنج میبرند. هنگامی که برخی از اعضای سازمان مجاهدین خلق ( منافقین ) به دیدار امام خمینی(ره) در نجف رفته و طی 24 روز عقاید خود را مطرح کرده، قرآن کریم و نهج البلاغه را برای امام قرائت کردند، ایشان میفرماید:
من یادم آمد قصهای که مرحوم سید عبدالمجید همدانی داشته است که نقل میکند یک نفر یهودی آمده بود، پیش ایشان مسلمان شده بود.
عالم همدانی که میبیند او از مسلمانان داغتر است در اسلام یهودی شک میکند و بعد هم مشخص میشود که او به صورت مصنوعی مسلمان شده بود تا مقاصد خود را دنبال کند. سازمان منافقین نیز که با قرائت قرآن و نهجالبلاغه قصد فریب امام را داشتند تا از ایشان تأییدیه برای حمایت از خود بگیرند باهوشیاری امام ناکام شدند.
9-3. آشنایی با جریانها و تحولات سیاسی اجتماعی معاصر
گونه شناسی جریانهای فکری – سیاسی در دورة معاصر و سیر تحول آنها به همراه تحولات حادث بر جامعة معاصر نیز از لوازم تحلیل سیاسی است. کسی که در راه تحلیل پای میگذارد، لازم است با جریانهای مختلف اسلامی، مارکسیستی، ملیگرا، سلطنت طلب و التقاطی یا ترکیبی همچون التقاطی از اسلام و مارکسیسم، اسلام و لیبرالیسم، اسلام و ناسیونالیسم، مارکسیسم و ناسیونالیسم آشنا باشد. از تحولات سیاسی – اجتماعی معاصر ایران لااقل به اجمال آگاهی داشته باشد. تحول در سطح رژیمهای سیاسی، یعنی تحول از نظام سلطنت مطلقه به مشروطه و سپس از سلطنت مشروطه به جمهوری اسلامی، تحول در سطح سلسلههای حاکم یعنی تحول از صفویه به قاجار، سپس پهلوی و امروز جمهوری اسلامی، تحولات مربوط به جنبشها و انقلابهای معاصر مانند جنبش تنباکو، انقلاب مشروعیت، نهضت ملی شدن نفت، قیام پانزده خرداد و انقلاب اسلامی ایران از این جمله اند. از روابط خارجی ایران با قدرتهای بزرگ نظیر روس و انگلیس و امریکا تا حدودی اطلاع داشته باشد. آشنایی با مسئله استبداد و استعمار، گرایش سیاستمداران در دورة معاصر و قدرتهای بیگانه، جریان روشن فکری و مانند آن نیز از عوامل موفقیت تحلیل گر محسوب میشود.
10-3. آشنایی با نظام جهانی و روابط بین الملل
تحلیل گر سیاسی لااقل به اجمال میبایست قدرتهای برتر جهانی و بازیگران اصلی نظام بین الملل را بشناسد، از روابط کشورهای پیشرفتة صنعتی و مادی شمال با کشورهای درحال رشد یا عقب ماندة جنوب مطلع باشد. بلوک بندیهای جهانی، سازمانهای مهم منطقهای و بین المللی بویژه سازمان ملل متحد را به مقدار لازم بشناسد، با نقش قدرتهای صاحب حق وتو در سازمان ملل متحد یعنی آمریکا، روسیه، چین، فرانسه و انگلیس در تحولات جهانی آشنا باشد. تحولات مربوط به جهانی سازی یا غربی سازی دنیا را دنبال کند. ادیان مهم جهانی را مورد توجه قرار دهد. با درگیریهای قومی – مذهبی، زبانی و نژادی در مناطق مختلف دنیا آشنا باشد. اختلافات تمدنی، همگراییها و واگراییهای کشورها در سطح جهانی را به اجمال بداند. از رقابت قدرتهای بزرگ برای کنترل مناطق استراتژیک جهان و سلطه بر منابع انرژی آگاه باشد.
در این باره خاطرهای از حضرت آیت الله خامنهای در بارة امام خمینی(ره) نقل میکنیم که نشانگر هوشمندی و آشنایی امام خمینی(ره) با روابط بین الملل و بهره گیری از آن در تحلیل امور است.
حضرت آیت الله خامنهای نقل میکنند که در روزهای اول جنگ یک روز خدمت امام رفتم امام به من گفت:
ما چندتا تفنگ داریم شما تحقیق کنید و به من گزارش دهید. ... بعد از ابلاغ فوری به کلیة نیروها، عددی را به من گفتند، وقتی فهرست و رقم را برای امام خواندم امام یک تأملی کردند و با یک لحن خاطر جمعی گفتند: خیلی بیش از اینهاست. من تعجب کردم که امام چطور با این نفس گرم میگویند خیلی بیش از اینهاست. و بعد امام فرمودند: " این را بدانید اسلحه و مهماتی که در این کشور از پیش برای مقابله با قدرتی مثل شوروی تهیه شده، خیلی بیش از این حرفها ما سلام و مهمات داریم. بروید و بگردید تا پیدا کنید. و بعد میگویند ما پیگیری کردیم صحت گفتة امام تأیید شد و رقم خیلی بیش از این تعداد بود.
روشهای تحلیل سیاسی
1-4. روش استقرایی ( Deductive Analysis )
بیشتر بیان کردیم که تحلیل سیاسی تلاش برای کشف مجهولات سیاسی بر پایة معلومات است. طبیعی است که این کشف نیازمند روش است. از جملة این روشها استقراء است. استقراء روشی است که در آن ذهن از قضایای جزئی به نتیجهای کلی میرسد. در این روش، تحلیل گر سیاسی با بررسی تک تک موضوعات و یافتن ویژگی مشترک بین آنها به یک نتیجه یا حکم کلی میرسد. استقراء بر دو گونه است: تام و ناقص.
استقراء تامّ هنگامی است که افراد مورد بررسی محدود و معدود باشند ؛ به گونهای که بتوان همة آنها را بررسی کرد. مثلاً اگر بخواهیم نظر احزاب سیاسی رسمی در آمریکا را نسبت به عقب نشینی آمریکا از عراق جستجو کنیم، امکان پذیر است. ابتدا دیدگاه یک یک احزاب را مورد توجه قرار میدهیم و سپس حکمی را کلی ارائه میکنیم: همة احزاب سیاسی آمریکا به جزء حزب جمهوری خواه با عقب نشینی نیروهای آمریکا از عراق موافق اند.
استقراء ناقص زمانی است که افراد مورد بررسی نامحدود باشند و امکان جستجو دربارة همة آنها وجود نداشته باشد. در این صورت با بررسی تعداد ممکن و یافتن خاصیت مشترک، حکمی کلی دربارة همة آنها صادر میکنیم. روشن است که استقراء ناقص یقین آور نیست چون همواره احتمال مخالف وجود دارد. به هر روی در استقراء ( تامّ یا ناقص)، تحلیل گر برای کشف مجهول از جزئی به کلی سعی میکند.
فرض میکنیم مجهول ما این است : با توجه به تهدیدات آمریکا علیه ایران، ایالات متحده در چه شرایطی به ایران حملة نظامی خواهد کرد ؟ حال میخواهیم به روش استقراء پاسخ یابی کرده، تحلیلی در این باره ارائه کنیم. ابتدا چند کشوری را که در شرایط حاضر، آمریکا به آنها حمله کرده است مشخص میکنیم.
افغانستان و عراق را در نظر میگیریم و شرایط حمله به آنها را به طور جداگانه بررسی میکنیم:
1. حمله آمریکا به افغانستان جهت براندازی حکومت طالبان در شرایطی صورت گرفت که با فعالیتهای تبلیغاتی و دیپلماتیک آمریکا، اجماعی جهانی علیه حکومت طالبان بوجود آمد. دیگر اینکه اکثریت مردم افغانستان از حکومت طالبان ناراضی بودند.
علاوه بر اینها ؛ ایالات متحده آمریکا از سازمان ملل متحد به عنوان ابزاری علیه طالبان استفاده کرد. با وجود این، تا زمانی که مخالفان داخلی طالبان یعنی " اتحاد شمال " به رهبری احمد شاه مسعود، به همکاری با آمریکا نیز پرداخته بودند، اشغال افغانستان ممکن نشد. پس از جلب موافقت اتحاد شمال، آمریکاییها با حمله هوایی و موشکی و نیروهای احمد شاه مسعود با حمله زمینی به کابل توانستند افغانستان را اشغال و حکومت طالبان را ساقط کنند.
2. حمله آمریکا به عراق جهت براندازی حکومت بعثی صدام حسین نیز پس از ایجاد اجماع جهانی علیه صدام حسین، بهره گیری وسیع از ابزارهای رسانهای و دیپلماتیک بویژه سازمان ملل متحد و استفاده از نیروهای معارض دولت عراق و در شرایط شکاف شدید بین دولت و ملت عراق صورت گرفت. ایالات متحده علیرغم مخالفت وسیع مردم عراق با حکومت بعثی و حمایت کشورهای اروپایی و استفادة ابزاری از سازمان ملل متحد تا زمانی که نظر " معارضین عراقی " را در کنفرانس لندن جلب نکرده بود، توانایی حمله پیدا نکرد. وجه مشترکی که با بررسی استقرائی دو مورد به بدست میآید به قرار زیر است :
آمریکا به دولتهای مخالف خود در شرایطی حمله میکند که حداقلی از اجماع جهانی علیه آن دولت وجود داشته باشد، سازمان ملل در قطعنامههایی آن کشور را محکوم کند، اکثر مردم آن کشور با دولت مخالف باشند، اپوزیسیون داخلی حکومت با آمریکا عملاً همکاری کند.
حال اصل یاد شده را دربارة ایران بررسی میکنیم. یعنی شروط مختلف حمله را مورد توجه قرار میدهیم و به این نتیجه میرسیم که در حال حاضر:
- اجماع جهانی علیه ایران وجود ندارد یا بسیار ضعیف است ؛
- سازمان ملل در بحث انرژی هستهای طی قطعنامههای 1737 و 1747 به تحریم ایران حکم کرده است ؛
- انسجام گستردهای بین دولت و ملت ایران وجود دارد.
- آمریکا تا کنون نتوانسته است نظر اپوزیسیون نظام جمهوری اسلامی را آن گونه که میخواهد به خود جلب کرده، پایگاهی داخلی جهت حمله به حکومت پیدا کند.
نتیجه اینکه، شرایط حمله نظامی آمریکا به ایران در حال حاضر وجود ندارد، بنابراین احتمال حمله ضعیف است. لذا تنها در صورتی که شروط چهارگانه محقق شود باید منتظر حمله بود.
2-4. روش قیاسی ( Inductive Analysis )
در روش قیاسی اندیشة تحلیل گر برای کشف مجهول از کلی به جزئی سیر میکند. قیاس گفتاری است فراهم آمده از چند قضیه به نحوی که از آنها، سخن دیگری لازم میآید.
مثال: هر متجاوزی ظالم است. آمریکا متجاوز است ← آمریکا ظالم است
نمونة دیگر : لازمة تک قطبی شدن جهان، سلطه یک کشور بر دیگران است. آمریکا درصدد تک قطبی کردن جهان است. نتیجه: آمریکا در صدد سلطه بر دیگران است.
در اینجا به دو نمونه از تحلیلهای امام خمینی(ره) با بهره گیری از روش قیاسی براساس حکم کلی "سیاستمدار فاسد جهان را فاسد میکند " اشاره میکنیم.
1. وقتی سیاستمداری بر طریقة اخلاق انسانی نباشد، او چاقوکش از کار در میآید، اما نه چاقوکش سر محله، چاقوکش در یک منطقه وسیعی در دنیا. اینکه در روایت است که «اذا فسد العالم فسد العالم» مصداق بالاترش همینها هستند که علمای سیاست هستند، فاسد هستند، عالم را به فساد کشاندند. الان عالم برای خاطر دانشمندان به فساد کشیده شده، آن دانشمندانی که سلاحهای کوبنده درست میکنند، آن دانشمندان سیاسی که اعوجاج دارند و این سلاحها را به کار میبرند. الان دنیا به واسطه خاطر این علما هست و این دانشمندان هست که ناآرامی دارد. اگر اینها حذف بشوند از دنیا، مردم آرامش بهتر پیدا میکنند.
2. این جنگهایی که اخیراً در این صد سال، در دنیا اتفاق افتاده است، جنگ اول جهانی، جنگ دوم جهانی، این جنگهایی که در ویتنام در این آخر اتفاق افتاده، این کشتارهایی که از مردم شد، برای این بود که اسلحهها در دست غیر صالحها بود.
3-4. روش توصیفی – علّی ( Descriptive – causual )
در این روش تحلیلگر به صورت دقیق همه اجزا وابعاد حادثه سیاسی را بدون افزایش و کاهش، بی کم و کاست توصیف میکند. گام بعدی در این روش کشف رابطة بین اجزا و بررسی علت وقوع حادثه است.
به عنوان مثال اگر از شما بخواهند یک کلاس درس را توصیف کنید، لازم است تمامی آنچه در کلاس با بهره گیری از حواس خود درک میکنید، توصیف کنید. تعداد دانشجویان، تعداد صندلیها، افراد غایب، تعداد حاضران، کیفیت نور کلاس، کیفیت بازتاب صدا در کلاس، جایگاه استاد، متراژ کلاس، نوع لامپها، نوع و جنس پردهها، فاصلة کف تا سقف، نوع و جنس درب ورودی و پنجرهها، کیفیت نظافت کلاس، رنگ صندلیها، رنگ دیوار، سن و جنس دانشجویان، سن استاد، کیفیت و نوع تختة کلاس و. ... پس از توصیف دقیق ابعاد و جزئیات، بسیاری از زوایای پنهان کلاس بر ما آشکار میگردد. هر اندازه که فرد در توصیف، دقیق تر و تواناتر باشد، موفقیتش بیشتر خواهد بود.
پس از توصیف، لازم است رابطة بین اجزای کلاس را با یکدیگر بررسی کنیم. رابطة بین نور کلاس و یادگیری، رابطة بین هوای کلاس و فراگیری دانشجویان، رابطة بین سیستم صوتی و نشاط دانشجویان، رابطة بین ابزار کمک آموزشی موجود در کلاس و یادگیری، رابطة بین استاد و دانشجو، رابطة بین دانشجویان با یکدیگر و مانند آن.
اقدام بعدی تحلیل گر در شیوة توصیفی – علّی، پس از کشف رابطه بین اجزای مختلف کلاس، بررسی علت رابطه بین اجزاست. مثلاً بررسی رابطه بین استاد و دانشجویان به روابط خوب و عاطفی آنها پی میبریم. در این صورت با طرح این پرسش که چرا فلان استاد با دانشجویانش رابطه خوبی دارد در جستجوی پاسخ بر میآییم. ممکن است این رابطه به صورت خشک و غیر عاطفی باشد، در صورت کشف این نوع رابطه نیز به جستجوی علت آن میپردازیم، آیا مشکل از استاد نشأت میگیرد یا دانشجویان ؟ ماهیت درس چنین رابطهای را اقتضا میکند یا نور و تهویة کلاس عامل آن محسوب میشود ؟ عامل آن ممکن است از مشکلات شخصی استاد تا تأثیر برخورد نا مطلوب رؤسای گروههای علمی و مدیران دانشکده باشد. تحلیل گر پس از این مراحل و آزمایش مجدد یافتههای خود، تحلیل خود را تدوین و ارائه میکند. بنابراین در روش توصیفی – علّی
مراحل زیر را باید پیمود:
1. تعیین موضوع تحلیل ؛
2. توصیف دقیق اجزا و ابعاد موضوع ؛
3. کشف روابط بین اجزای مختلف موضوع ؛
4. بررسی علت نوع رابطه بین اجزای موضوع ؛
5. درستی آزمایی یافتهها ؛
6. تدوین و ارائه تحلیل ؛
باید توجه داشت رمز موفقیت در تحلیل، توصیف درست، دیدن زوایای همة حادثه و نه بخشی از آن است. کسی که نتواند روابط بین اجزا را به خوبی کشف کند چگونه میتواند به علت یابی آن بپردازد ؟
برای روشن تر شدن بحث مثالی از دنیای سیاست مطرح میکینم.
گام اول در این روش، تعیین موضوع است، لازم است دقیقاً موضوع تحلیل خود را از میان صدها و شاید هزاران رخداد سیاسی، مشخص کنیم. در تعیین موضوع مهم بودن حادثه و تدثیرگذاری آن در سرنوشت ما، علائق تحلیل گر، حوزة تخصصی او و عوامل دیگر به تناسب نیاز فرد یا جامعه نقش آفرین است. فرض کنید " حملة 33 روزة اسرائیل به لبنان در سال 1385 ش. " را به عنوان موضوع تحلیل انتخاب کنیم. لازم است در مرحله توصیف از اخبار تهدیدات اسرائیل علیه لبنان قبل از شروع جنگ، چگونگی اسارت دو سرباز اسرائیلی از سوی حزب الله لبنان، عکس العمل ملاقات اسرائیل و ایالات متحده آمریکا، اهداف اعلامی آنها از حمله به حزب الله و لبنان، موضوع دولت لبنان ( سینیوره ) دربارة این حادثه، شروع حملات اسرائیل به خاک لبنان در 21 تیر ماه 1385 و تلاش برای اشغال این کشور، موضوع حزب الله لبنان و سایر گروههای سیاسی لبنانی در این باره، موضع گیری سوریه و لبنان در این زمینه، اخبار حملات موشکی حزب الله به شهرهای مختلف اسرائیل، پی آمدهای حادثه حملات موشکی، بنباران هوایی اسرائیل به جنوب لبنان، موضع گیریها و رفت و آمدهای کاندولیزا رایس وزیر خارجة وقت آمریکا دربارة این قضیه، تلاشهای میانجیگرانه، مواضع انگلیس و فرانسه و روسیه، اخبار حملات روزانه و دفاع حزب الله لبنان، موقعیت ارتش لبنان در درگیریها، تلاشهای دیپلماتیک برای آتش بس و مخالفتهای اولیه آمریکا و اسرائیل برای آتش بس، موضع مقامات عربی در کشورهای عربستان، مصر، اردن و لیبی دربارة حادثه، روند جنگ و کشتههای دو طرف و اقدامات سازمان ملل با صدور قطعنامة 1701، موضع گیریهای سید حسن نصرالله رهبر حزب الله، نتیجة درگیریها، خسارتها و دستاوردهای جنگ برای طرفین و خلاصه هر خبری که درباره حادثه وجود دارد جمع آوری و اصل ماجرا به دقت توصیف شود.
به دنبال توصیف حادثه، اعضای درگیر و بازیگران حمله اسرائیل به حزب الله لبنان به خوبی روشن میگردد که عبارتند از: 1. دولت اسرائیل 2. مردم اسرائیل 3. آمریکا 4. دولت لبنان 5.. حزب الله لبنان 6. مردم لبنان 7. ایران 8. سوریه 9. کشورهای عربی منطقه( عربستان، مصر و اردن ) 10. دولتهای اروپایی.
سپس با تجزیة کل رخداد و اجزای آن که بیان کردیم، نوبت به کشف روابط بین اجزای موضوع تحلیل است. در این مرحله اخبار و توصیف درست حادثه روابط زیر را آشکار میسازد:
1. رابطه دولت اسرائیل با ایالات متحده آمریکا ؛ 2. رابطه دولت اسرائیل با انگلیس و دولتهای اروپایی ؛
3. رابطه دولت اسرائیل با مردم اسرائیل ؛ 4. رابطه دولت لبنان با عربستان، مصر، سوریه و اردن ؛
5. رابطه دولت لبنان با حزب الله لبنان ؛ 6. رابطه دولت لبنان با مردم لبنان ؛
7. رابطه حزب الله لبنان با مردم لبنان ؛ 8. رابطه حزب الله لبنان با دولت و مردم ایران ؛
9. رابطه کشورهای عربستان، مصر و اردن با دولت آمریکا و اسرائیل ؛
10. رابطه حزب الله لبنان با دولت و مردم سوریه ؛ 11. رابطه آمریکا با دولت لبنان ؛
اخبار منتشره دربارة حمایتهای مادی و معنوی، تسلیحاتی، مالی، لجستیک و مانند آن، مواضع سران و مقامات درگیر در جنگ، تلاشها برای پیروزی هر یک از طرفین در جنگ یا آتش بس، به وضوح روابط یاد شده در بالا را برای ما کشف میکند. پس از این مرحله، تحلیل گر لازم است تا جلوی هر یک از موارد یاد شده علامت سؤال قرار دهد و به بررسی علت رابطه بپردازد. مثلاً بپرسد چه نوع رابطهای بین اسرائیل و آمریکا در این حادثه وجود دارد؟ چرا دولت ایالات متحده با این شدت و صراحت از اسرائیل پشتیبانی میکند و سخن از خلع سلاح حزب الله لبنان دارد ؟
یا چرا دولت جمهوری اسلامی ایران از حزب الله لبنان حمایت میکند ؟ رابطة بین آنها چیست ؟ پاسخ این پرسشها محتوای تحلیل را تشکیل میدهد. تحلیل گر میتواند برای هر سؤال پاسخی فرضی یا حدسی ارائه کند و با اخبار و اطلاعات آن را اثبات کند یا اینکه سؤالها را بدون پیش داوری بر اخبار عرضه کند و پاسخ خود را از آنها بیابد. در این مراحل تحلیل گر از بسیاری مسائل پنهان و پشت پرده آگاه خواهد شد.
به منظور اطمینان از پاسخها لازم است آنها را مجدداً مرور کرده، آزمایش کنیم و دیدگاههای مخالف را مورد تأمل قرار دهیم. در صورتی که بر صحت پاسخها اطمینان یافتیم، نوبت به تدوین و ارائة تحلیل سیاسی میرسد تا بتوانیم آن را از طریق رسانههای مختلف یا سخنرانی و مانند آن به دیگران ارائه کنیم. بی تردید پس از این مرحله، تحلیل گر میتواند با موضع گیری صحیح دربارة جنگ 33 روزة اسرائیل علیه حزب الله که با شکست اسرائیل و پیروزی باور نکردنی حزب الله لبنان خاتمه یافت، دیگران را آگاه کرده به تخمین آیندة رخداد سیاسی پرداخته، توصیههای لازم را ارائه نماید.
4-4. روش توصیفی – مقایسهای ( Descriptive Comparative )
در این روش، تحلیل گر پس از توصیف دقیق، دو یا چند رخداد سیاسی را در ابعاد مختلف با هم مقایسه میکند. بر فرض انقلاب اسلامی ایران را با نهضتهای قبلی مانند نهضت ملی شدن نفت، انقلاب مشروطه و یا نهضت تنباکو مقایسه میکند. گام اول در این زمینه توصیف درست هر یک از انقلابهاست. انقلاب اسلامی یا مشروطه هر کدام به عنوان یک کلّیت مورد توجه قرار میگیرد و پس از آن اجزاء اصلی این پدیده کلی را مشخص میکند. در بحث نهضتها و انقلابها عبارتند از:
1. رهبری
2. ایدئولوژی یا مکتب
3. کادر انقلابی
4. پیروان مردمی
5. شعارها
6. اهداف
7. حمایتهای داخلی و خارجی
8. پشتیبانی مالی و تدارکاتی
9. حوادث مهم جریان نهضت و انقلاب
10. نظام سیاسی و رهبران مخالف انقلاب
11. شرایط سیاسی، اقتصادی، نظامی و فرهنگی نظام حاکم
12. موقعیت ارکان رژیم سیاسی حاکم در زمان وقوع نهضت یا انقلاب.
مثلاً در تحلیل مقایسهای بین دو انقلاب اسلامی و مشروطیت پس از روشن کردن اجزای یاد شده هر جزء را با جزء مشابه آن مقایسه میکند. رهبری انقلاب اسلامی را با رهبری در انقلاب مشروطه مقایسه میکند و پس از تأمل و تفکر به نتایجی مانند وحدت رهبری و فرماندهی در انقلاب اسلامی و تجزیة آن در انقلاب مشروطه، فایدههای رهبری قاطع و واحد در مقابل رهبران متعدد، دستاوردهای آنها، ویژگیهای رهبران دو انقلاب و مانند آن میرسد. به همین ترتیب کادر رهبری، شعارها، اهداف و سایر اجزای دو انقلاب را با هم مقایسه کرده و به نتایج بسیار ارزشمندی دست مییابد.
همچنین میتوان انقلاب اسلامی ایران را با انقلابهای 1789 م. فرانسه، انقلاب اکتبر 1917 م. روسیه، انقلاب 1949 م. چین، انقلاب کوبا و الجزایر مقایسه کرد. یا انقلاب مشروطه ایران را با انقلاب مشروطة عثمانی مقایسه نمود یا انتخاب ریاست جمهوری در ایران را با مشابه آن در ایالات متحدة آمریکا مقایسه کرد و بسیاری از زوایای پنهان و یا مشترکات و افتراقها را هویدا کرد. نکتة حائز اهمیت در روش تحلیل مقایسه ای، مشابه بودن پدیدهها یا رخدادهای سیاسی مورد بررسی با هم است. مثلاً نمیتوان انتخاب مجلس شورای اسلامی در ایران را با کودتا در یک کشور آفریقایی یا آمریکای لاتین مقایسه کرد، چرا که چنین کاری به نتیجه نمیرسد.
5-4. روش سیستمی ( System )
یک روش فهم پدیدههای سیاسی، فرض آن به عنوان یک سیستم یا نظام است. یک کل، شامل اجزاء که با هم رابطه و تعامل دارند. سیستم در تعریف سادهاش از اجزاء زیر تشکیل شده است:
1. ورودی یا درون داد ( Input )
2. پردازش یا فرآیند ( process)
3. خروجی یا برون داد (Out put)
4. بازخورد Feed back) )
یک مثال ساده برای درک این روش وجود انسان است. انسان خود یک سیستم است که شامل همة اجزاء پنجگانه یاد شده میباشد. در این نظام، غذا و آب به عنوان ورودی یا دورن داد وارد سیستم بدن میشود. سپس در معده عملیات جذب مواد غذایی و پردازش آن و تبدیل به خون صورت میگیرد. حاصل این پردازش در دستگاه گوارش و سایر قسمتهای درونی بدن به صورت خروجیهای مختلف مانند خون که وارد رگها میشود، انرژی، گرما و مواد زایدی که از بدن دفع میشود به عنوان خروجی یا برون داد مطرح است. حال اگر نوع غذای مصرف شده، موجب انرژی بهتر، گرمای متناسب، خون سالم و رفع طبیعی باشد. باز خورد آن مثبت بوده با عنوان positive Feed back مطرح است. اما اگر خروجی حاصل انرژی کم، خون ناسالم، افزایش قند خون، افزایش چربی خون و مشکلاتی در دفع مواد زاید ایجاد کند، بازخورد منفی خواهد بود و با عنوان Negative Feed back از آن یاد میشود. نتیجه اینکه در بازخورد مثبت انسان تشویق میشود دوباره از غذای سالم یعنی گوشت تازه، شیره تازه، لبنیات و سبزیجات، ماهی و مانند آن استفاده کند و بازخورد منفی انسان را از بهره گیری ورودیهای ناسالم باز میدارد.
5. محیط ( Environment)
بازخورد در واقع همان عکس العمل محیط است. بدیهی است همة این فعالیتها در محیط انجام میشود. محیط داخلی یا Internal environment که به محیط داخل بدن اطلاق میشود و اجزای مختلف در درون آن قرار دارد و محیط خارجی یا External environment که همان فضای خارج از مرز پوست انسان، هوای آزاد و محیط طبیعی و جغرافیایی است. بی گمان یک سیستم متأثر از محیط داخلی و خارجی خود است.
انسان به عنوان یک سیستم یا نظام کامل، خود از زیر سیستمها Subsystems یا سیستمهای فرعی برخوردار است یعنی میتوان مغز، قلب، معده یا هر یک از ارکان وجودی انسان را یک سیستم کوچک محسوب کرد که اجزاء پنجگانة یاد شده دربارة آن قابل بررسی است. شما میتوانید یک دولت را به عنوان یک سیستم مورد تحلیل قرار دهید، در این صورت تقاضاهای سیاسی و حمایتها به عنوان ورودی یا نهادهها مطرحاند و این تقاضاها در درون دولت توسط کارگزاران آن پردازش شده و با تصمیم سازیهای کارشناسانه و تصمیم گیریها، خط مشیها و سیاستها روشن میگردد. نتایج حاصل از این فرآیند و عملکرد مسئولان دولت در قبال تقاضاهای سیاسی و با بهره گیری از حمایتها، خروجی سیستم یا نظام دولت به حساب میآید. حال اگر دادهها یا همان Out Put خواستههای مردم را برآورده سازد، موجب بازخورد یا عکس العمل مثبت نسبت به دولت شده، حمایتهای مردمی افزایش مییابد و به استمرار حاکمیت دولت میانجامد، رئیس دولت در انتخابات بعدی دوباره رأی میآورد و قدرت را به دست میگیرد، همین طور اعضای آن دولت در پستهای خود به خدمت ادامه میدهند. اما اگر سیستم نتواند به تقاضاهای مردم پاسخ مثبت بگوید و مسائل و مشکلات آنها را رفع نماید، با بازخورد یا عکس العمل منفی مردم، احزاب و گروههای سیاسی روبه رو شده، ممکن است در مورد سؤال، استیضاح و حتی در نهایت عدم کفایت سیاسی قرار گیرد و اگر هم به صورتی ضعیف بر سر کار باقی بماند، در انتخابات آینده رأی و حمایت لازم را کسب نکند. واضح است سیستم دولت در خلأ عمل نمیکند، بلکه در مجموعهای از محیط داخلی کشور با تأثیرگذاری و تأثیرپذیری و محیط خارجی ( همسایگان، منطقهای و بین المللی ) مشغول فعالیت است.
با روشن شدن روش سیستمی، حال میخواهیم موضوع دستیابی ایران به انرژی هستهای را تحلیل کنیم. ابتدا تاریخچهای از تلاش ایران برای دست یابی به انرژی هستهای ارائه میشود. از چه زمانی ایران اقدام به این کار کرد ؟ تا امروز چه پیشرفتهایی داشته است ؟ مخالفتهایی که از سوی آمریکا، اروپا و رژیم صهیونیستی در این باره اظهار شده، چیست ؟ در حال حاضر جمهوری اسلامی ایران در چه مرحلهای از غنی سازی هستهای قرار دارد ؟ همة اخبار مربوط به آن جمع آوری و ثبت میشود، تا توصیف درستی صورت گیرد.
پس از توصیف موضوع، گامهای زیر را برای تحلیل سیستمی برمیداریم:
1. تمامی ورودیها در این مسئله اعم از تقاضاهای دولت و مردم ایران برای رسیدن به فناوری صلح آمیز هستهای و حمایتهای مردمی در تظاهرات مختلف، شعارها، تشکیل حلقههای انسانی حفاظت از تأسیسات هستهای و مانند آن بیان میشود.
2. مکانیسم پردازش تقاضای یاد شده از سوی دولت جمهوری اسلامی ایران در زمان دولت آقایان اکبرهاشمی رفسنجانی، سید محمد خاتمی و در زمان دکتر محمود احمدی نژاد مورد توجه قرار گرفته، تصمیم سازیهای کارشناسانه، تصمیم گیریهای شورای عالی امنیت ملی، رهبری نظام و دولت وقت و فرآیند آن ثبت میشود.
3. نتیجة حاصل از عملیات پردازش توسط مسئولان سیاسی نظام که موضع گیری و اجرای عملی تداوم فرآیند دستیابی به دانش بومی هستهای است و تصمیم نهایی مبنی بر ادامة غنی سازی تا رسیدن به مرحلة تولید سوخت هستهای بعنوان خروجی یا برون داد ثبت میشود.
4. گام چهارم توجه به عکس العملها یا بازخوردها در دو محیط داخلی و خارجی است. اخبار و اطلاعات حاکی است که بازخورد عملکرد نظام سیاسی درباره دست یابی به انرژی هستهای در داخل کشور مثبت است، اکثریت قاطع مردم ایران حتی بعضی از کسانی که با نظام جمهوری اسلامی نیز رابطه مناسبی ندارند از این خواست ملی و خط مشی دولت حمایت میکنند. اما بازخوردها در سطح منطقه چندان مثبت نیست و مهمتر اینکه عکس العمل نظام جهانی سلطه( آمریکا و اروپا ) به همراه رژیم صهیونیسیتی در این باره کاملاً منفی بوده، اقدامات مختلفی را چون ممانعت و کارشکنی به عمل میآورند. در این راستا، نظام جهانی سلطه از ابزارهای مختلف سیاسی – دیپلماتیک، تحریمهای اقتصادی، اقدامات ضد امنیتی و حتی تهدید برای حمله نظامی استفاده میکند.
5. بررسی محیط داخلی، اقدام بعدی در تحلیل است که طی آن امکانات، نیروها، تواناییها، تقاضاها و حمایتهای داخلی یا مخالفتها مورد توجه قرار میگیرد. با بررسی وضعیت داخلی به این نتیجه میرسیم که دولت جمهوری اسلامی از لحاظ اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و نظامی، توانایی و قدرت لازم را برای دستیابی نهایی به انرژی هستهای دارد و با توجه به بازخورد مثبت عملکرد سیستم در سطح داخلی میتواند جشن پیروزی هستهای را برگزار کند.
6. حال باید محیط بین المللی یا خارجی را بررسی کرد. تمامی بازیگران عرصة بین الملل که در پروندة هستهای ایران نقش دارند شناسایی میشوند یعنی آمریکا، انگلیس، اسرائیل، اتحادیه اروپا، چین، روسیه و سازمان ملل متحد.
مواضع هر یک از بازیگران یاد شده در این باره به دقت توسط تحلیل گر ثبت و ضبط میشود. رأی مثبت یا منفی کشورهای یاد شده و مخالفتها یا موافقتهای اعلامی و یا واقعی آنها روشن میگردد. بازخورد مسئله در محیط افکار عمومی جهانی مورد توجه قرار میگیرد و در نهایت مثلاً این نتیجه حاصل میشود که بازخورد محیط خارجی نسبت به انرژی هستهای ایران منفی و یا به شدت منفی است. آمریکا و اروپا تلاش دارند تا اجماعی جهانی علیه ایران بوجود آورند، اما در این میان چین و روسیه با توجه به منافع خود و امتیازاتی که در ایران از نظر اقتصادی و تسلیحاتی دارند، چندان همراه آمریکا و اروپا نیستند.
پس از بررسی وضعیت انرژی هستهای ایران، تحلیل گر با طرح سؤالهایی علت موافقتها و بازخورد مثبت در محیط داخلی و علت مخالفتها و بازخورد منفی در محیط خارجی را با استفاده از اخبار و موضع گیریها کشف میکند. معلوم میشود که چرا تقاضای انرژی هستهای به یک جنبش و خاص مردمی در ایران تبدیل شده است، چرا دولتهای آمریکا، انگلیس، اسرائیل و اتحادیه اروپا با رشد این فناوری ایران مخالفت میکنند، علت مخالفتهای نسبی چین و روسیه با سیاستهای امریکا و اروپا چیست ؟ و چرا آنها گاه به همراهی ضعیف با آمریکا و اروپا روی میآورند ؟ علت اصرار کشورهای 1 + 5 ( 5 عضو دارای حق وتو به همراه آلمان ) در پیگیری مسئله هستهای ایران با تشکیل جلسات متعدد شامهای دیپلماتیک، مذاکرات مختلف و رفت و آمدهای دیپلماتیک چیست ؟
7. پس از فعالیتهای تحلیلی یاد شده، تحلیل گر با مرور مجدد دادهها و نتایج بدست آمده و تلاش برای ابطال برخی از پاسخها با استدلال یا با کمک فرضیة رقیب و یا با ارائه تحلیل خود به افراد دیگر برای بررسی و نقد و نظر به درستی آزمایی تحلیل خود اقدام میکند، تا از یافتهها و نتایج تحلیل خود اطمینان حاصل کند.
8. گام بعدی، تخمین آیندة فرا روی مسئله هستهای جمهوری اسلامی ایران است. در واقع تحلیل راههای مختلف متصور را به ما مینمایاند که عبارتند از:
الف. پیروزی نهایی جمهوری اسلامی ایران در دستیابی به فناوری هستهای ؛
ب. تسلیم شدن آمریکا و اروپا و روی آوردن به مذاکره ؛
ج. تشدید تحریمهای نظام سلطة جهانی علیه ایران در ابعاد اقتصادی – سیاسی و نظامی ؛
د. برخورد نظامی آمریکا و اسرائیل با ایران با حمایت اروپا و نابودی تأسیسات هستهای ایران ؛
ﮪ. تسلیم و شکست ایران در مقابل فشارها و تهدیدها ؛
و. معامله غرب با ایران با توافق بر سر درجة معینی از غنی سازی هستهای ؛
ز. استفاده چین و روسیه از حق وتو در شورایامنیت و در نتیجه ناتوانی غرب از اعمال فشار بیشتر با استفاده از ابزار ملل متحد.
9. اولویت بندی راههای فرا روی مسئله هستهای ایران در مرحلة بعد از سوی تحلیل گر مشخص میشود. اینکه اخبار و تحلیل کدام یک از گزینههای الف تا ز را در اولویت قرار میدهد. تحلیل گر بدون طرفداری و اعمال نظر با واقع گرایی اولویتها را به ترتیب مشخص میکند.
10. مرحلة آخر در این تحلیل، ارائه توصیههای لازم متناسب با اولویتهای فراروی انرژی هستهای ایران به دولت و مردم جهت آماده سازی و امکانات و لوازم مورد نیاز اعم از اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و نظامی است. بی تردید توجه به این توصیهها تأثیر مهمی در سرنوشت کشور خواهد داشت.
6-4. روش تحلیل محتوا ( Content analysis )
تحلیل محتوا را میتوانیم این گونه تعریف کنیم: توصیف کمّی و کیفی محتوای آشکار یک پیام. این توصیف، عینی (objective ) و منظم (systematic ) نسبت به محتوای آشکار متن صورت میگیرد.
در این روش محتوای بیانیهها، سخنرانیها، مواضع و آثار سیاستمداران، گروهها و افراد بررسی میشود. از لحاظ کمّی با شمارش تعداد کلمات، تعداد جملات، تعداد پاراگرافها و از لحاظ کیفی با مشخص کردن بار مثبت یا منفی کلمات و جملات، درجه یا شدت و ضعف بار مثبت و منفی کلمات و رابطه بین کلمات و جملات و همچنین لحن کلمات و جملات. سپس تحلیل گر استنباط خود را از محتوای پیام با توجه به فراوانی دادهها و کیفیت آنها تدوین میکند. یادآور میشویم که تحلیل محتوا مخصوص سیاست نیست و در حوزههای دیگر علوم نیز از کاربرد خوبی برخوردار است. با تحلیل محتوای یک متن اعتقادی میتوان عقیدة فرد را نسبت به خدا، دین و مانند آن کشف کرد. یا در روانشناسی با تحلیل محتوای سخنان فرد در مشاوره، یا مکالمات و نوشتههای او، میتوان با رعایت دقت و احتیاط، به خصوصیات شخصی، منشأ ترس و اضطراب و دلهره فرد و مانند آنها پی برد، با عبور از " من خودآگاه " به " من ناخودآگاه " شخص رسید و مشکلات روانشناختی فرد را درمان کرد. با تحلیل محتوای روزنامهها جهت گیریهای اعتقادی و گرایشهای سیاسی آنها مشخص میشود.
در تحلیلی که در 1893 م. در آمریکا منتشر شد، مؤلف با این پرسش که " آیا روزنامههای امروز مطالب ارزشمند ارائه میدهند ؟ " نشان داد که از 1881 م. تا 1893 در روزنامههای عمدة نیویورک افتراء، شایعات، ورزش و مطالب پیش پا افتاده تا حد زیادی جایگزین مطالب مذهبی، علمی و ادبی شده است ؛ یا در تحلیل دیگری مشخص شد که روزنامهها عمدتاً به جای اخبار ارزشمند به مطالب غیر اخلاقی میپردازند. برخی با این روش انگیزه سودجویی نهفته در پس روزنامه نگاری بازاری را برملا کردند و حتی اثر مطالب روزنامه را بر رشد جرایم و دیگر فعالیتهای ضد اجتماعی ثابت کردند. تحلیل محتوا همچنین قدرت پیش بینی به انسان میدهد. نمونهای از آن را میتوان در پیش بینی تحلیل گران انگلیسی دربارة تاریخ نشانه گیری سلاح V به سوی بریتانیا از طرف آلمان هیتلری دید. این پیش بینی با تحلیل محتوای سخنرانی گوبلز، وزیر تبلیغات هیتلر صورت گرفت. با بررسی محتوای سخنرانی گوبلز به تولید این سلاح پی برده شد و تاریخ پرتاب آن با دقتی کمتر از چند هفته کشف شده بود.
روش تحلیل محتوا مختص زمان حال نیست، مواضع گذشتة احزاب و گروهها نیز با آن بدست میآید به عنوان مثال یک حزب یا گروه سیاسی بیانیهای دربارة واقعه پانزده خرداد 1342 منتشر کرده است. تحلیل گر با کالبد شکافی محتوای این بیانیه سیاسی، دیدگاه مثبت یا منفی آن حزب را با بهره گیری از فراوانی دادهها، شدت و ضعف بار مثبت یا منفی کلمات نسبت به رهبری قیام پانزده خرداد و نظام سیاسی پهلوی و همچنین استقلال آن گروه از غرب و شرق یا گرایش و وابستگی آنها به یکی از دو بلوک سرمایهداری یا سوسیالیستی متناسب با زمان وقوع حادثه کشف میکند.
در بارة مسائل سیاسی اخیر بیانیة یک سازمان سیاسی دربارة " فناوری هستهای ایران " را شاهد مثال میآوریم. در بخشی از این بیانیه میخوانیم:
... ملت شریف ما در شرایطی به بزرگذاشت یاد و خاطره انقلاب خود میپردازد که با تصویب قطعنامه شماره 1737 شورای امنیت سازمان ملل متحد علیه ایران در دوم دی ماه 1385، بحران هستهای کشور ما عملاً وارد مرحله جدیدی شده و بیم آن میرود که در اثر تداوم بی تدبیری و اتخاذ سیاستهای نا معقول و بعضاً ماجراجویانه، پس از پایان مهلت دو ماهه مذکور در قطعنامه، این بحران ابعاد گسترده تری یافته و منافع ملی و امنیت نظام و کشور در معرض خطرات جدی قرار گیرد. ....
اداره کنندگان کنونی کشور صرف نظر از شعارهایی که در دوران اصلاحات داده اند، میبایست بلافاصله، پس از اتخاذ تدابیر و اقدامات منتهی به توقف روند صدور قطعنامههای پیاپی علیه جمهوری اسلامی، در سیاست خارجی کشور تجدید نظر اساسی کرده، سیاست تنش زدایی دورة اصلاحات را در جهان و منطقه از طریق گفتگو و تعامل مداوم با طرفهای درگیر، جایگزین سیاستهای تنش زا و اظهارات و اقدامات شعارگونه و تحریک آمیز یک سال و نیم اخیر کرده و به عادی سازی روابط با دولتهای بزرگ و تأثیرگذار در جهان پرداخته و نهایتاً اجماع این دولتها را علیه کشورمان منتفی و شرایط را به شرایط دورة خاتمی برگردانند.
با تحلیل اجمالی این بخش از بیانیة سازمان سیاسی به نکات زیر میرسیم:
الف. کلماتی که از بار مثبت برخوردارند عبارتند از: ملت شریف، بزرگداشت، خاطرة انقلاب، دوران اصلاحات، تنش زدایی، گفتگو، تعامل، دولتهای بزرگ، تأثیرگذار، شرایط دورة خاتمی و. ...
ب. کلماتی که دارای بار منفی هستند عبارتند از: بحران، بیم، بی تدبیری، نامعقول، ماجراجویانه، خطرات جدی، اداره کنندگان کنونی کشور، تنش زا، شعارگونه، تحریک آمیز
ج. جملات اول تا سوم یاد شده، مثبت و تا حدودی مثبت اند. اما از جملة چهارم تا پایان همة جملات منفی است.
د. با تأمل در کلمات و جملات منفی، مشخص میشود که شدت بار منفی آنها نسبت به کلمات و جملات مثبت بسیار بیشتر است.
ﮪ. لحن دو پاراگراف ذکر شده، حاکی از خشم و عصبانیت تدوین کنندگان بیانیه نسبت به سیاستهای کنونی مسئولان عالی رتبه نظام جمهوری اسلامی است.
علاوه براین، بیانیة مذکور نشانگر امور زیر است :
- مخالفت سازمان با خواست عمومی مردم مبنی بر مقاومت تا پیروزی در مسئله هستهای ؛
- مخالفت سازمان با خواست و سیاستهای کلی نظام جمهوری اسلامی در این باره ؛
- نوعی توصیه به تسلیم در مقابل خواست آمریکا و غرب یعنی پذیرش توقف غنی سازی هستهای ؛
- توصیه به مذاکره و رابطه با آمریکا بدون قید و شرط ؛
- انفعال، ترس و مرعوب شدن سازمان در مقابل تهدیدات آمریکا و غرب ؛
- القای نگاه منفی نسبت به رهبری انقلاب اسلامی درحال حاضر ؛
- القای نگاه بسیار منفی نسبت به سیاست خارجی دولت دکتر احمدی نژاد ؛
- بزرگ نمایی بیش از اندازة قدرت آمریکا و غرب در مقابله با انقلاب و نظام جمهوری اسلامی و در مقابل کوچک جلوه دادن توان جمهوری اسلامی ایران ؛
- تأیید و تأکید بر سیاست خارجی دورة اصلاحات یا ریاست جمهوری سید محمد خاتمی و توصیه به بازگشت به ان دوره.
به همین ترتیب میتوان مواضع سیاست شخصیتها را نیز نسبت به مسئله انرژی هستهای تحلیل کرد و یا به تحلیل محتوای سرمقالهها و یادداشت روز روزنامهها پرداخت یا سخنان رهبران انقلاب اسلامی را در مراسم تحلیف رؤسای جمهوری اسلامی ایران از ابتدا تا کنون تحلیل نموده، مفاهیم، خواستهها، انتظارات و حمایتها را مشخص کرد.
گفتنی است امروزه با بهره گیری از رایانه، علم آمار و نرم افزارهای رایانهای به سهولت و سرعت میتوان به تحلیل محتوای متون پرداخت و به واقعیات نهفته در ورای آثار سیاسی تا حدود زیادی پی برد.
یکی از مواردی که در آن تحلیل محتوا میتواند بسیار به تحلیل گر کمک کند، شیوة مقایسهای است، یعنی متن را با بیانیه، سخنرانی و اثر قبلی مشابه مقایسه کند. مثلاً اگر بخواهیم دربارة "رابطه ایران و آمریکا " تحلیلی درحال حاضر داشته باشیم، یکی از راهها، تحلیل محتوای بیانیههای رسمی دو دولت ایران و آمریکاست. بیانیهها یا مواضع رسمی اعلام شده از سوی وزارت خارجة آمریکا یا ایران در زمانهای مختلف براساس شیوه یاد شده بررسی میشود. دو یا سه بیانیه اخیر دولت ایالات متحده یا ایران را انتخاب کرده، تعداد کلمات، تعداد جملات، تعداد پاراگرافها، بار مثبت یا منفی کلمات و لحن آنها و رابطه بین کلمات و جملات در هر بیانیه مشخص میشود.
به فرض ملاحظه میکنیم که دربارة دولت جمهوری اسلامی ایران کلمة محور شرارت، یاغی، تروریست در بیانیة اول دولت آمریکا به ترتیب 10، 15 و 25 با تکرار شده است. روشن است این کلمات دارای بار منفی با درجة بالا هستند و از آن سو نسبت به مردم ایران با واژههایی چون با سابقة تمدن، تأثیرگذار در منطقه، دوستدار غرب به ترتیب 3، 5، 10 بار تکرار شده است. حال اگر بخواهیم همین بیانیه را صرف نظر از مقایسة آن با بیانیههای دیگر تحلیل کنیم به این نتیجه میرسیم که دولت آمریکا در یک جنگ روانی در صدد ایجاد شکاف بین دولت و ملت ایران است. همچنین ایالات متحده نسبت به سیاستهای دولت ایران بسیار خشمگین است، نکتة بعدی تلاش برای فریب ملت ایران با تعریف و تمجید از آنان است. اما میتوانیم همین محتوا را با بیانیة دوم مقایسه کنیم. اگر تعداد کلمات با بار منفی چنانکه در بیانیه قبلی مشاهده شد، افزایش یافته و به همین گونه تعریف و تمجید از مردم ایران به دلیل حمایت از سیاستهای نظام جمهوری اسلامی کاهش یافته باشد، به این نتیجه میرسیم که رابطه آمریکا با ایران تیره تر و خشم نئومحافظه کاران از ایران بیشتر شده است. حال اگر در همین مقایسه عکس مطلب مشاهده شود، تحلیل محتوا به ما نشان میدهد که روابط از تیرگی بیشتر به سمت تیرگی کمتر حرکت کرده است و اگر همین روند در بیانیههای بعدی صورت پذیرد، احتمال برقراری رابطه در آیندة نزدیک بیشتر است. به همین شیوه میتوان بیانیهها یا مواضع رهبران جمهوری اسلامی ایران درباره آمریکا را تحلیل محتوا و با هم مقایسه کرد و براساس یافتههای تحلیل، توصیهها و تدابیر لازم را به مقامات وزارت خارجه و سایر مسئولان نظام ارائه کرد.
مقایسة تعدادکلمات منفی با تعداد کلمات مثبت به همراه شدت و ضعف بار کلمات ( مثلاً واژه "دشمن " از بار بیشتری نسبت به واژه اجنبی برخوردار است وهمین گونه کلمة " استکبار جهانی" نسبت به کلمة " دولت مداخله گر " )، و مقایسه تعدا جملات مثبت و منفی در دو بیانیه به همراه شدت و ضعف لحن جملات و تعدا پاراگرافهای مثبت و منفی آنها نتایج خوبی در اختیار تحلیل گر قرار میدهد.
تحلیل دقیق محتوای بیانیهها و استمرار آن، به تحلیل گر قدرت پیش بینی و تخمین آینده را میدهد و میتوان متناسب با آنها سازوکار لازم را اندیشید. اینکه آیا رابطه ایران و آمریکا در حال بهبود است یا به شدت تیره شده و احتمال برخورد نظامی وجود دارد یا نه، با این تحلیل آشکار میشود.
می توان همین تحلیل محتوا را دربارة مواضع اشخاص سیاسی انجام داد. ممکن است فردی در زمان اشغال لانه جاسوسی آمریکا از دانشجویان پیرو خط امام محسوب شده و مواضع سختی علیه آمریکا اتخاذ میکرده است، مواضع آن روز فرد به یاد شده را با سخنرانی یا مواضع اخیر او تحلیل محتوا و مقایسه میکنیم میبینیم تحولات چشمگیری در مواضع او از دشمنی با آمریکا به سوی دوستی با آن صورت گرفته است، یا اینکه مشاهده میکنیم فرد همچنان بر مواضع خود استوار است. تحلیل محتوای سخنرانی سیاستمداران، رؤسای جمهور و سایر مقامات نیز نتایج ارزشمندی را در اختیار ما قرار میدهد. موضوعات مختلفی در رابطه با مسئله فلسطین و اسراییل، اشغال عراق و افغانستان از سوی آمریکا، مذاکره یا رابطه با آمریکا، انررژی هستهای و مانند آن را میتوان با توجه به سخنرانیهای اخیر آن شخصیت، تحلیل محتوا نموده و گرایش او را نسبت به آیندة مسایل یاد شده تخمین زد.
مراحل تحلیل سیاسی
1-5. تعیین موضوع تحلیل
تحلیل گر در ابتدا میبایست مشخص کند که از بین رخدادهای سیاسی چه موضوعی را انتخاب کند. سودمندی، به روز بودن، در توان تحلیل گر بودن و پاسخگویی بی نیاز جامعه از جمله ملاکهایی است که در انتخاب سوژه تحلیل مؤثر است.
تحلیل گر اگر بخواهد موضوعاتی را که سودی برای او و جامعه ندارد، انتخاب کند، زمان را از دست داده است، مگر اینکه در مراحل اولیة تحلیل گری به منظور تمرین و کسب تجربه چنین کند. انتخاب موضوعاتی که تاریخ زیادی از آن گذشته است نیز نباید بدون دلیل منطقی مانند عبرت آموزی برای امروز صورت گیرد. تلاش یک تحلیل گر در مرحلة نخست، پاسخ به مشکلات، معضلات و نیازهای روز جامعه است. توانایی دستیابی به اخبار و اطلاعات دربارة سوژهی تحلیل نیز معیار دیگری برای موفقیت تحلیل گر است. اگر موضوعی را انتخاب کنیم که اطلاعات آن در حد سّری و خیلی محرمانه است یا به دلیل دوری جغرافیایی، اطلاعات ناچیزی – هرچند با بهره گیری از ابزارهای جدید تجزیه و تحلیل سیاسی مانند رایانه و شبکة جهانی اینترنت – به دست میآید، در کار خود موفق نخواهیم بود. پاسخگویی به نیاز جامعه و فقدان بررسیهای تحلیلی در یک زمینه با توجه به خلأ موجود در جامعه نیز عامل مهمی در انتخاب سوژه تحلیل است که نتایج آن کاربردی تر و زمینه برای انتشار آن نیز مناسب تر است.
2-5. طرح سؤال دربارة موضوع
دربارة اهمیت طرح پرسش باید بدانیم که پرسش شکافندة دانش و آگاهی بخش است. پرسش ابزار دانش جویی و کلید دانایی است. پرسش پردههای جهل را پاره میکند، افشاگر رازهاست و حقایق را نشان میدهد. بر این اساس، این مرحله گامی اساسی در تحلیل سیاسی است، به گونهای که خود میتواند به عنوان یک روش تحلیل محسوب شود. در این مرحله شش سؤال زیر را بر موضوع عرضه میکنیم :
1. چه ؟ چیست ؟ what
یعنی از اهمیت یا چیستی رخداد پرسش میکنیم. حادثة به وقوع پیوسته یا پدیدة مورد نظر از چه ماهیتی برخوردار است ؟ سیاسی، اقتصادی، نظامی، امنیتی، اجتماعی، فرهنگی یا ترکیبی از آنها ؟ مربوط به سیاست داخلی یک کشور است یا سیاست خارجی ؟ و. ...
2. چه زمانی ؟ when
حادثه در چه زمانی اتفاق افتاده است ؟ شب، روز، قبل از برگزاری یک میتینگ سیاسی یا زمان انتخابات، قبل از سفر مقامات بلند پایه، بعد از تهدید یک کشور خارجی ؟
3. کجا ؟ where
حادثه در کجا رخ داده است ؟ اهمیت مکانی و جغرافیایی آن چیست ؟ آیا در مرکز کشور به وقوع پیوسته است یا در اطراف آن ؟ آیا در بین اقلیتهای مذهبی و زبانی رخ داده است یا در محیطی با یکپارچگی فرهنگی و سیاسی ؟ نزدیک به مراکز اصلی قدرت بوده یا دور از آنها، در درون نهادها و مقرهای نظامی و انتظامی صورت گرفته یا جایی دیگر ؟
4. چه کسانی ؟ who
نقش آفرینان یا عوامل حادثه چه کسانی بودهاند ؟ چه گروه یا افرادی مسئولیت آن را بر عهده گرفتهاند ؟ چه کسانی نسبت به وقوع آن حساسیت نشان دادهاند ؟ حامیان و مخالفان واقعه چه کسانی هستند ؟ از بین دولتهای خارجی کدام یک به حمایت از عوامل حادثه روی آوردهاند و کدام یک عوامل آن را محکوم کردهاند ؟
5. چگونه ؟ How
واقعة یاد شده و مورد نظر چگونه اتفاق افتاده است؟ کیفیت انجام کار چگونه بوده است؟ عوامل پدیده یا حادثة سیاسی با چه شیوهای در پی رسیدن به اهداف خود بر آمدهاند ؟ امکانات مورد نظر خود را چگونه منتقل کردهاند ؟ چرا از روش خاصی استفاده کردهاند ؟
6. چرا ؟ why
علت واقعه چیست ؟ انگیزه و عوامل هدف آن چیست ؟ چرا از موقعیت زمانی یا مکانی خاصی استفاده کردهاند ؟ چرا در خطوط شکاف مذهبی و زبانی اقدام به این واقعه کردهاند ؟ چرا دولتهای خارجی آن را تأیید یا محکوم کردهاند ؟ چرا مردم با عوامل آن احساس همدردی نکردهاند ؟ یا از آن حمایت کردهاند ؟ به عنوان مثال اگر موضوع تحلیل خود را "تجاوز آمریکا به عراق" انتخاب کرده باشیم، سؤالهایی از قبیل سؤالات زیر مطرح میکنیم:
1. تجاوز آمریکا به عراق از چه ماهیتی برخوردار است ؟
2. این تجاوز چه زمانی اتفاق افتاد ؟
3. شروع تجاوز از کجا بوده است ؟ از مناطق مرزی یا مرکزی ؟
4. عوامل تجاوز آمریکا به عراق چه کسانی بودهاند ؟ حامیان و متحدان جمهوریخواهان در این تجاوز کدام کشورها بودهاند ؟
5. راهبردها و تاکتیکهای تجاوز ایالات متحده به عراق چه بوده است ؟ آنان چگونه و با چه شیوهای هدف خود را محقق کردند ؟
6. چرا ایالا متحدة آمریکا پس از افغانستان به عراق حمله کرد ؟ انگیزه و اهداف آنان چه بوده است؟ اهداف ظاهری یا اعلامی آمریکا چه بوده است ؟ اهداف واقعیاش چیست ؟ چرا دولت انگلیس و برخی از دول اروپایی با غیر اروپایی شریک آمریکا در این تجاوز شدهاند ؟
با پاسخگویی به این پرسشها ابعاد 6گانه حادثه روشن میشود.
3-5. جمع آوری اخبار و اطلاعات
پاسخگویی به پرسشهای یاد شده، نیازمند اخبار و اطلاعات کافی است ؛ اخبار موثق و از منابع مطمئن، اخبار آشکار یا پنهان، اخبار دارای طبقه بندی ( سّری، خیلی محرمانه، محرمانه ) یا عادی و بدون طبقه بندی.
متناسب با پرسشها، اخبار مربوطه با بهره گیری از رسانههای گروهی، مطبوعات، رادیو، تلویزیون، اینترنت، بولتنهای خبری و از منابع انسانی آگاه و جمع آوری میشود تا حدی که برای پاسخگویی به پرسشها کافی باشد. گفتنی است هنگامی که تحلیل گر احساس کند اخبار لازم را بدست آورده باید به آن قانع باشد، وسواس در جمع آوری اخبار ممکن است فرصت تحلیل را از بین ببرد. چون با توجه به گستردگی رسانهها در عصر حاضر و اخبار ضد و نقیض ارائه شده در آنها، اگر وسواس به خرج دهیم باید منتظر خبرهای جدیدی باشیم و چه بسا زمانی جمع آوری اخبار رخداد به اتمام برسد که دیگر ارائه تحلیل فایدهای برای جامعه نداشته باشد.
4-5. انتخاب روش تحلیل
گام بعدی پس از جمع آوری اطلاعات کافی، بهره گیری از روش تجزیه و تحلیل سیاسی است. متناسب با هر یک از موضوعات در نظر گرفته شده، یکی از روشهای پیش گفته یعنی استقرایی، قیاسی، توصیفی، علّی، توصیفی، مقایسه ای، روش سیستمی و یا تحلیل محتوا را بر گزینیم، تا کار پردازش یا تحلیل را پس از جمع آوری اطلاعات انجام دهیم.
5-5. ارائه فرضیه یا پاسخ حدسی به سؤالات
در این مرحله میتوانیم پاسخهای فرضی به سؤالهای فرضی مطرح شده با بهره گیری از اطلاعات اجمالی ارائه کنیم. پاسخی اثبات نشده یا فرضیهای که در مراحل بعدی بهاثبات یا نفی قطعی آن میپردازیم
استحکام کار تحلیل گر در این مرحله فرضیههای رقیب است. یعنی فرضیاتی بر خلاف آنچه خود طرح کرده است را نیز مورد توجه قرار میدهد. به عنوان مثال در پاسخ به علت حملة اسراییل به لبنان در جنگ 33 روزه سال 1385، ممکن است این فرضیهها را مطرح کنیم:
- علت حمله به لبنان خلع سلاح و نابودی حزب الله لبنان است.
- علت حمله به لبنان اشغال لبنان در راستای طرح از نیل تا فرات است.
- علت حمله به لبنان نابودی دولت نخست وزیر سینیوره است.
- علت حمله به لبنان کمک به آمریکا برای ایجاد خاورمیانة بزرگ است.
گفتنی است ارائه فرضیه برای تحلیل ضروری نیست. تحلیلگر میتواند با جستجو در اخبار و مواضع در پی پاسخیابی به سؤال باشد.
6-5. پردازش
در این مرحله با بهره گیری از اخبار و اطلاعات و روشی که برای تحلیل برگزیده ایم، به عملیات تحلیل و پردازش اطلاعات دست میزنیم. سؤالهای طرح شده را جداگانه در اوراق متعددی مینویسیم. فرضیههای مربوط به هر سؤال را نیز یادداشت میکنیم. آنگاه با استفاده از اخبار، پاسخ یا پاسخهای هر پرسش را ثبت میکنیم. این عمل را تا زمانی که به پاسخ قانع کنندهای برسیم و با اسناد و دلایل کافی یکی از فرضیات را اثبات کنیم، ادامه میدهیم.
7-5. درستی آزمایی تحلیل
پس از پردازش و تحلیل بلافاصله نباید آن را عرضه کنیم. چون امکان خطا در تحلیل وجود دارد. برای اتقان تحلیل تلاش میکنیم تا با طرح فرضیات مخالف، نظر خود را ابطال کنیم. هر اندازه که نظر ما در مقابل تلاشهای ابطال کننده، مقاومت کند، تحلیل به واقعیت نزدیک تر است. راه دیگر علاوه بر آزمایش و نگاه مجدد به تحلیل، ارایه آن به دوستان و افراد صاحب نظر است تا اگر اشکالاتی در آن میبینند تذکر دهند و ضعفهای آن را بر طرف کنیم.
8-5. ارائه تحلیل سیاسی
در این مرحله تحلیل از حالت شخصی خارج شده و در دسترس دیگران قرار میگیرد. انتشار آن از طریق مطبوعات یا رسانههای گروهی، در سایتهای اینترنتی و یا از طریق سخنرانیها یا مصاحبهها، نتیجة کوشش تحلیل گر را به جامعه عرضه میکند و تحلیل، درستی یا نادرستی خود را در عمل محک میزند.
9-5. تفسیر سیاسی
لازم است تحلیل گر در هنگام ارائه تحلیل، اصطلاحات و لغات دشوار تحلیل را شرح و بسط دهد. مثلاً اگر در تحلیل او واژههایی چون حزب الله لبنان، طرح اسرائیل بزرگ، از نیل تا فرات یا خاورمیانة جدید و مانند آن وجود دارد، آنها را برای خوانندگان یا بینندگان و شنوندگان توضیح دهد. دربارة تاریخچه حزب الله و نقش آن در لبنان به اختصار شرح دهد، اینکه منظور از اسرائیل بزرگ چیست یا خاور میانة جدید یا بزرگ که از سوی آمریکاییها طرح شد به چه معناست و چه تفاوتی با خاور میانه قدیم دارد و مانند آن.
10-5. موضع گیری سیاسی
هنگامی که تحلیل گر با شواهد و دلایل کافی نظر خود را اثبات کرد میتواند آشکارا یا ضمنی موضع یا رأی خود را بیان کند. رأی مثبت یا منفی، موافق یا مخالف و هر انچه که در پرتو کار کارشناسی در تحلیل به آن رسیده است.
11-5. توجیه سیاسی
بی گمان ارائه نظر سیاسی بدون استدلال، شواهد و قراین کافی نمیتواند مخاطبان را به اندازه کافی جذب کند. کوشش تحلیل گر باید در توجیه درست و منطقی تحلیل خود برای اقناع مخاطبان باشد، در این صورت تحلیل، تأثیر خود را بر جامعه خواهد گذاشت.
12-5. هدایت سیاسی
شاید آخرین گام در مراحل تحلیل سیاسی هدایت و رهبری مخاطبان به سوی هدف باشد. در این مرحله تحلیل گر راه درست را از نادرست با استدلال نشان میدهد و از مخاطبان میخواهد تا در طریق صحیح و حق پیش بروند و جهت سیاسی خود را پیدا کنند و در عمل به توصیههای تحلیل گر توجه نمایند. مثلاً اگر در پرتو تحلیل، به این نتیجه رسیده است که آمریکا طاغوت اعظم و شیطان بزرگ است، خط مشی صحیح سیاسی امروز جامعه را در عدم سازش با آمریکا اعلام میکند و از مردم میخواهد تا به مبارزه با طاغوت و استکبار جهانی بپردازند. یا اگر در پرتو تحلیل به نامشروع بودن رژیم صهیونیستی رسید، مخاطبان را در خط مبارزه و نابودی این کیان غاصب هدایت میکند و علاوه براین فلسطینیان را به وحدت و انسجام فرا میخواند و بر درستی را آنان در مبارزه با اسراییل غاصب تأکید میکند. کلام مولای متقیان علی(ع) را زینت بخش خاتمة کتاب قرار میدهیم که فرمود :
«بالهدی یکثر الاستبصار» با هدایت بینش افزون میشود.
در مجامعی مثل بسیج دانشگاه و غیره، چگونه میتوان به اعضا، طبق فرمایش مقام معظم رهبری، قدرت تحلیل سیاسی داد؟
در پاسخ به این موضوع ابتدا نکاتی پیرامون تحلیل سیاسی و بایستههای آن بیان شده و سپس برخی راهکارها ارائه میگردد .
تحلیل سیاسی Political Analysis به معنای « تجزیه پدیده به اجزای تشکیل دهنده، شناخت اجزا و ارتباط آنها با یکدیگر و شناسایی کلیت پدیده مورد بررسی » میباشد ؛ در تحلیل سیاسی رخداد یا پدیده سیاسی به عنوان یک مجموعه کلی تصور میشود که از اجزا و واحدهای کوچکتری تشکیل یافته است . این اجزاءِ کوچک در حقیقت حکم آجرهای یک ساختمان را دارند که آنگاه که بر روی هم قرار گیرند ساختمان به وجود میآید . ذهن با تفکر و دقت پدیده را میشکند و اجزای تشکیل دهنده آن را از هم تفکیک مینماید .در این مرحله اجزا و عناصر از یکدیگر مجزا هستند، بنابراین بررسی و مطالعه بر روی آنها آسان میشود .در مرحله بعد ذهن به کشف روابط بین اجزا و عناصر میپردازد، و آنها را برای خود توصیف و تبیین میکند .
به منظور کسب تحلیل و تبیین مسائل سیاسی رعایت چند محور اساسی لازم است .
1-داشتن تخصص کافی در مسئله ؛ چرا که عدم تخصص در مساله نه تنها به تحلیل مناسب کمک نمیکند بلکه عوارض ناشی از عدم تخصص باعث ضربه زدن به هدف مقدسی میشود که فرد تحلیل گر متعهد در پی آن است . و گاه باعث سوء استفاده انسانهای مغرض میگردد . به گونهای که بنایی که شخص قصد بازسازی آن را دارد دچار هجمههای فراوان میگردد . داشتن تخصص کافی از منظر دینی به اندازهای اهمیت دارد که در روایتی که درباره قضات صحبت کرده و سه دسته از قضات را اهل آتش و تنها یک دسته را اهل بهشت معرفی میکند قاضی که علم قضاوت ندارد با وجود اینکه حکمی که کرده بر حق بوده اهل آتش معرفی میگردد . (رک :میزان الحکمه، آیت الله محمدی ری شهری، حدیث 16869 به نقل از الکافی : 7/407/1)
2- داشتن بصیرت سیاسی بالا ؛ بصیرت به معنای اینست که فرد مسلمان مقتضیات زمان و مکان را بشناسد و قدرت بالای تشخیص وظیفه و تکلیف خود را داشته باشد بصیرت ضامن حراست از فرد در برابر لغزشگاههایی است که هر لحظه در کمین انسان قرار میگیرد و برای تحلیلگر سیاسی داشتن بصیرتی که او را از گزند چنین حوادث به ویژه در د وران فتنهها و شبهات ایمن دارد ضروری است در حدیثی از حضرت صادق –ع- چنین روایت شده است : العالم بزمانه لا تهجم علیه اللوابس ؛ امور شبه ناک و مشتبه به کسی که آگاه از زمانش باشد هجوم نمیآورد . ( بحار، ج78، ص269)
بنابر این تلاش نمایید تا با بالابردن سطح هوشمندی سیاسی خود و نیز ارتقای میزان شناخت شرایط زمانه و مکانه و مقتضیات هر زمان و مکانی تشخیص سیاسی خود را بالا برید
3- داشتن تقوای سیاسی : هر چند تقوا به عنوان مقوله اخلاقی شناخته میشود که در دنیای سکولار و دین گریز امروز نباید در مباحث سیاسی از آن سخن به میان آید اما بر اساس آموزههای دینی تقوا مسالهای است که همواره باید سرلوحه یک مسلمان در وهله اول و یک تحلیلگر سیاسی مسلمان در وهلههای بعد قرار گیرد اهمیت تقوا در همه امور به اندازهای است که حتی امیر المومنین امام علی (ع) نیز به هنگام سفارشات و وصایایی که برخی از آنها جنبه اجتماعی و سیاسی داشتند ابتدا به تقوا سفارش میکردند و یا در خطبههای سیاسی عبادی نماز جمعه سفارش به تقوا یکی از ارکان خطبه نماز جمعه میباشد البته تاکید بر اهمیت تقوا به خاطر ثمراتی است که از این مقوله ناشی میشود به عنوان مثال نقش آن در تحلیل سیاسی از آنجایی حائز اهمیت است که تحلیل سیاسی امری است که با هدف واقع نمایی و بیان حقایق صورت میگیرد و دارای بازتاب مثبت یا منفی در جامعه میباشد بنابر این تنها کسی میتواند وظیفه تحلیل سیاسی را درجامعه اسلامی به خوبی ادا نماید که انگیزهای برای پرهیز از خطاها و لغزشها داشته باشد و این فرد تنها فرد با تقوا میباشد همچنین تقوا عاملی است که طبق آیه قرآنی به انسان قدرت تشخیص حق و باطل عنایت میکند خداوند متعال در قرآن کریم میفرماید: یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللّهَ یجْعَلْ لَکُمْ فُرْقانًا ؛ای کسانی که ایمان آوردهاید! اگر تقوای خدا پیشه کنید، خداوند به شما قدرت تشخیص حق و باطل میدهد. (انفال(8)، آیة 29) و نیز میفرماید: « وَ اتَّقُوا اللّهَ وَ یعَلِّمُکُمُ اللّهُ ؛ تقوای خدا را پیشه و روش خود قرار دهید؛ چرا که خداوند شما را آموزش میدهد».( بقره، آیة 282 )
4- فارغ بودن ذهن از تعصب جناحی و سیاسی و تلاش برای انعکاس حقائق بدون در نظر گرفتن وابستگیهای حزبی و جناحی در این مسیر لازم است برای رسیدن و تبیین حق از پیروی هواهای نفسانی بایستی خودداری کرد و دل به حقیقت سپرد ولو اینکه حقیقت خلاف خواست نفسانی ما باشد بنابر این در راستای تحلیل سیاسی دقیق سعی کنید دلبستگیهای جناحی و گروهی خود را دخالت ندهید .
5- بالا بردن سطح اطلاعات عمومی و تخصصی سیاسی از طریق مطالعه کتب مستند و معتبر و مربوط به موضوع سیاسی مورد تحلیل، مراجعه به سایتهای خبری معتبر، استماع نظرات کارشناسان و صاحب نظران مختلف پیرامون مساله مذکور و به طور کلی بهره گیری از منابع اطلاعاتی معتبر، متقن و مستند
6- به روز کردن اطلاعات سیاسی و جلوگیری از در جازدن در زمان خاص به ویژه که مسائل سیاسی امور سیالی هستند که در هر زمانی دچار تغییرات فراوان شده و به طور کلی احتمال تعویض منطق تحلیل در آن زیاد میباشد لذا همواره پیش از پرداختن به تحلیل تلاش کنید اطلاعات جدید درباره مقوله مذکور گردآورینمایید .
7-انتخاب روش و متدلوژی مناسب ؛ کسب و جمع آوری اطلاعات به تنهایی به منزله مواد خامی است که لازم است بر اساس الگویی صحیح و مناسب با یکدیگر ارتباط داده شود تا بتوان به نتیجه و تحلیل سیاسی دست یافت . زیرا فهم پدیدههای سیاسی تا 50 درصد به مطالعه کتابها، مواد خام علمی،کلاس درس، کتابخانه بستگی دارد اما بقیه آن با شخصیت فرد، تواناییهای روشی و... مرتبط است . تفاوت یک عالم سیاسی متوسط با یک عالم سیاسی برجسته، صرفاً در مهارت و دقت در جمع آوری اطلاعات و مواد خام نیست، بلکه در فرآیند مفهومی و نظری است که عالم برجسته را به سوی یک ساختار دقیق عملی سوق میدهد. در زمینه تحلیل سیاسی روشهای بسیار متعدد و متنوعی وجود دارد ؛ زیرا شناخت و تحلیل پدیدههای سیاسی ـ اجتماعی از یک راه مشخص به دست نمیآید؛ زیرا هر موضوعیـ بسته به ماهیت و محتوای آنـ شیوه خاصی را میطلبد. مثلاً برای شناخت علل وقوع یک جنگ، نمیتوان به شیوه شناخت علل انقلاب عمل کرد. انتخاب روشی نامناسب، موجب تحلیل غیر واقعی و نتیجهگیری غلط میشود. بر این اساس یک تحلیلگر جهت توانایی و موفقیت در تحلیل سیاسی لازم است با روشها،مدلها و نظریات علمی که پیرامون تحلیل پدیدههای سیاسی وجود دارد ؛ آشنا شده و در شناخت مسائل سیاسی پیرامون خویش از آنها بهره برد . از این رو مطالعه چند منبع را در اینجا به شما پیشنهاد میشود :
1- شناخت و تحلیل سیاسی، جواد منصوری، مشهد: آستان قدس، 1372 .
2- فن تحلیل سیاسی، حمید فرهادی نیا، انتشارات فرهنگ انقلاب اسلامی، 1364 .
3-آشنایی با مفاهیم روش تحلیل سیاسی، رمضان شعبانی سارویی، پایگاه اینترنتی بصیرت .
4- روش تحلیل سیاسی، حسن بهشتی پور،(وبلاگ(
8- جمع آوری دادهها و اطلاعات سیاسی تحلیل از منابع مستند و در صورت امکان با حداقل واسطه به ویژه در تحلیل مسائل سیاسی روز در این زمینه سعی کنید مطالب روزنامهها و سایتها اینترنتی را به دلیل جهت داری تحلیلهای آنها با وسواس و دقت نظر بیشتری مطالعه نمایید .
9- تحلیل دادهها بر اساس شیوههای منطقی و حتی الامکان به شیوههای رایج در علوم سیاسی که در بالا هم به آنها اشاره شد و جمع بندی مطالب پیش از ارائه آن در جمع مخاطبان و ارزیابی منطق تحلیل و میزان پایداری نتیجه به گونهای که صدر و ذیل کلام فاقد هر گونه تناقض و تعارضی باشد .
در زمان بیان مطالب و به اصطلاح فاز عملیاتی تحلیل سیاسی نیز چند نکته را مد نظر قرار دهید :
1-مهارتهای ارتباطی وکلامی خودتان را افزایش دهید برای این منظور سعی نمایید از کتابهای روانشناسی و نیز نظرات روانشناسان و نیز تجربه عملی افراد مختلف استفاده کنید
2- از هر گونه اطاله کلام خودداری کنید .
3- استفاده از بهترین زمانها یعنی زمانهایی که سطح هوشیاری و آگاهی مخاطبان در حد بالایی قرار دارد و پرهیز از زمانهای به اصطلاح سوخته (از تحلیل سیاسی در زمانهایی که سطح آگاهی یا گیرندگی مطلب مخاطبین پایین میباشد و یا به عبارتی ذهن تحلیل گر مخاطب در هوشیاری کمتری قرار دارد مثل زمان بعد از ظهر یا اواخر شب جدا خودداری کنی)
4- برای بیان مطالب از شیواترین و سادهترین کلمات استفاده کنید و از به کار گیری کلمات گنگ، ثقیل و نامفهوم برای مخاطب جدا خودداری کنید و نیز سعی کنید از تمثیل و تشبیه سازی وقایع سیاسی بامسائلی که با ذهن مخاطب آشناست برای فهم بهتر مطالب استفاده کنید .
5-در نظر گرفتن سطح علمی و تحلیلی مخاطبان به عنوان مثال نحوه تحلیل سیاسی برای دانش آموز راهنمایی با تحلیل سیاسی برای دانشجو و یا تحلیل برای دانشجوی کارشناسی رشته فنی با دانشجوی ارشد علوم سیاسی باید متفاوت باشد .
6-مبنا قرار دادن نتایجی که قطعیت آنها به اثبات رسیده و پرهیز از بیان هر گونه نتیجه غیر قطعیه حتی اگر ظنی باشد چرا که هر گونه شناخت، تحلیل، جمعبندی و موضعگیری، باید مستند و مبتنی بر علم باشد. نمیتوان ظن را پایه تحلیل قرار داد. خداوند میفرماید: « إِنَّ الظَّنَّ لا یغْنی مِنَ الْحَقِّ شَیئًا »؛ «همانا گمان شما را از حق بینیاز نمیسازد». (سوره یونس، آیه 36)
برای کاربردی تر نشان دادن مساله مثالی ذکر میکنیم مثلا جنابعالی در باره تاثیر انقلاب اسلای بر جنبشهای اسلامی معاصر قصد ارائه تحلیل دارد به این منظور اولین کار مراجعه به کتابخانه و جستجوی کتاب با عناوین مربوط به موضوع مثل انقلاب اسلامی یا جنبشهای اسلامی یا عین عنوان مساله میباشد در مرحله بعد کتب و منابع معتبر مورد نظر مطالعه و نکات مهم و کلیدی انها فیش برداری میشوند همچنین میتوانید از منابعی همچون اینترنت کنفرانسهای مربوطه و نیز نظرات اساتید دانشگاهی که در این زمینه کار کردهاند استفاده نمایید پایان نامهها نیز معمولا منابع خوبی به شمار میروند آنگاه با جمع آوری دادهها و مقایسه آنها با شیوههایی که گفته شد و در منابع معرفی شده بالا نیز به آنها اشاره شد به جمع بندی مطالب بپردازید و پس از دسته بندی آنها و اضافه کردن مقدمه و موخره بحث و نتیجه گیری جهت ارائه در جمع مخاطبین آماده گردید.
علاوه بر محورهای یاد شده چند راهکار نیز پیشنهاد میگردد ؛اول اینکه شاخصههای اصلی و محوری انقلاب اسلامی و راه امام ره برای افراد با استناد به سخنان امام ره و مقام معظم رهبری تبیین و تشریح گردد.تا بر اساس این شاخصهها و خطوط اصلی بتوانند حرکت و مواضع افراد و گروهها را تحلیل و تبیین کنند و به منظور مصون بودن از هر گونه انحراف در ترسیم این شاخصها لازم است سخنان امام ره و مقام معظم رهبری محور قرار داده شود . دوم آشنا نمودن افراد با جریانهای سیاسی کشور و گرایشات فکری و مواضع عملی آنان با استفاده از کتابها یا جزوات علمی و مستند یا دعوت از اساتید و مسئولین آگاه و متعهد . سوم ایجاد کرسیهای آزاد اندیشی در دانشگاهها که مقام معظم رهبری بر آن تاکید بسیاری داشته و دارند البته با پرهیز از سیاسی کاری و جناح بازی و با تکیه بر استدلالات علمی، منطقی و روشن و حضورفعال مجامع دانشگاهی در آن .چهارم ایجاد فضای بحث وگفتگوو تحلیل در جلسات با هدف تبیین مسائل مختلف و اشنایی با دیدگاههای گوناگون ..
در پایان منابع برخی موضوعها جهت بهره گیری آورده میشود که با توجه به سطح تحصیلی و علمی دانشجویان و هم چنین اهدافی که تعقیب مینمائید، از میان این کتابها برخی را انتخاب نمایید: در مورد سیاست مطالعه کتابهای زیر سودمند ؛1- احمد جهانبزرگى، اصول سیاست و حکومت , پژوهشکده فرهنگ و اندیشه اسلامی، 1378 2- لیبرالیسم ایرانی،جهاندار امیری3- محمد جواد نوروزى، نظام سیاسى اسلام 4- مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى، فلسفه سیاست 5- عبدالحسین خسروپناه، جامعه مدنى و حاکمیت دینى 6- آیتاللهمصباح یزدى، پرسشها و پاسخها 7- جلد 15 پرسشها و پاسخهای دانشجویی – دین و سیاست، ولایت فقیه، جمهوری اسلامی ,در این کتاب به 99 پرسش درباره دین و سیاست، روحانیت و سیاست، حکومت پیامبر و امام، دلایل ولایت فقیه، ولایت فقیه و عقل بشری، پیشینه ولایت فقیه، شرایط ولی فقیه، گستره و اختیارات ولایت فقیه، ولی فقیه و مراجع تقلید، نظارت بر ولایت فقیه، نظام جمهوری اسلامی ایران، شورای نگهبان و نظارت استصوابی، مجمع تشخیص مصلحت نظام، خبرگان رهبری و... پاسخ داده شده است. 8- فقه سیاسى، ج 1 و 2 عباسعلى عمید زنجانى 9- مبانى اندیشه سیاسى در اسلام عباسعلى عمید زنجانى 10 -حکومت اسلامى فصلنامه مجلس خبرگان 11- فلسفه سیاست آیتاللّهمصباح یزدى 13- رهبرى در اسلام محمدى رى شهرى 14- دین و دولت در اندیشه اسلامی , محمد سروش , دفتر تبلیغات اسلامی . در مورد تحلیل سیاسی, جریانها و بحرانها و مسائل سیاسی چند دهه اخیر مطالعه منابع و کتابهای زیر مفید خواهد بود: - شیوههای تعمیق بیش سیاسی، سید عبدالقیوم سجادی، قم، بوستان کتاب، 1382 - جریان شناسی سیاسی در ایران معاصر , علی دارابی , تهران : پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی , 1388 . - جریان شناسی در ایران معاصر , عبدالحسین خسرو پناه , قم : حمکت نوین اسلامی . - جریان شناسی، پژوهشکده تحقیقات اسلامی سپاه، ویژه طرح معرفت دانشجویان بسیجی - ماهنامه سیاحت غرب، مرکز پژوهشهای اسلامی صدا و سیما - گذر از چالشها، شورای نویسندگان پاسخ به پرسشهای سیاسی - وسوسه شیطان بزرگ، محمد تقی کرامتی، دفتر جریان شناسی تاریخ معاصر، قم: همای غدیر، 1383 - ارمغان دمکراسی، جهت گیری سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا در قبال جمهوری اسلامی ایران، صادق سلیمی بنی، نشر معارف، 1383 - تحولات سیاسی اجتماعی بعد از انقلاب اسلامی در ایران، یحیی فوزی، تهران: موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1384، دو جلد - براندازی در سکوت، آسیب شناسی دوران گذار به جامعه مردم سالار دینی، مرتضی قمری وفا، تهران، کیهان، 1380 - جریانهای فکری ایران معاصر، عبدالحسین خسرو پناه، قم: وثوق، 1384 - جریانها و جنبشهای مذهبی سیاسی ایران, رسول جعفریان, تهران: پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی, 1381. - تاریخ سیاسی ایران, سید جلال الدین مدنی, قم: دفتر نشر اسلامی. - حدیث پیمانه, حمید پارسیانیا, قم: نشر معارف, 1376. -انقلاب اسلامی, منوچهر محمدی, قم: نشر معارف, 1380. - مجله زمانه, پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی.
دفتر فرهنگستان علوم اسلامی قم منتشر کرد؛
نقد "جریانشناسی فکری ایران معاصر" دکتر خسروپناه و دعوت به مناظره
چندی پیش، پژوهشی در معرفی و دستهبندی جریانهای فکری معاصر منتشر شد. حجتالاسلام دکتر عبدالحسین خسروپناه در کتابی با عنوان "جریانشناسی فکری ایران معاصر" این جریانشناسی را منتشر کرده و بهتازگی تلخیص ناقصی از آن به متن آموزشی دانشگاهی تبدیل شده که در طرح ضیافت اندیشه در دانشگاههای سراسر کشور نیز ارائه شد.
در واکنش به انتشار این متن، دفتر فرهنگستان علوم اسلامی قم که تحت مدیریت حجتالاسلام والمسلمین سید مهدی میرباقری اداره میشود، نقدی با نظارت وی آماده کرده و بهطور اختصاصی در اختیار رجانیوز قرار داده است.
در بخشی از این نقد آمده است: نویسنده محترم در سالهای اخیر به این موضوع که صبغه فرهنگی- اجتماعی و تاریخی دارد، ورود پیدا کرده و به جای توجه به ظرفیتها و پتانسیل علمی جریانهای فکری و تلاش برای ایجاد همدلی بین جریانها در جهت افزایش همگرایی برای بازتولید تمدن عظیم اسلامی، همه جریانها را با سلیقه شخصی در نسبت با گفتمان فکری امام و رهبری مورد ارزیابی و داوری، و در نهایت در تقابل با آن قرار داده است.
در ادامه نقد روابط عمومی دفتر فرهنگستان علوم اسلامی قم به جریانشناسی صورت گرفته در این کتاب و نوع ارزیابی نویسنده از جریان فکری دفتر فرهنگستان علوم اسلامی قم آمده است. رجانیوز آمادگی دارد در راستای تنقیح این بحث علمی نظرات علمی و پاسخ جناب حجتالاسلام والمسلمین خسروپناه را نیز منتشر کند.
جریان شناسی فکری یا...
ایجاد تغییر و تحوّل در حوزه فرهنگ، مستلزم شناخت صحیح و رصد دقیق فضای حاکم بر فرهنگ جامعه است. دستیابی به این شناخت دو شکل دارد: شناخت فرهنگ تخصصی حاکم و شناخت فرهنگ عمومی حاکم. بدیهی است که فرهنگ عمومی تابع فرهنگ تخصصی است. به همین روی ایجاد هر گونه تغییر وتحوّل در فرهنگ عمومی از بستر تغییر و تحول در فرهنگ تخصصی میگذرد. فرهنگ تخصصی نیز از سوی جریانها و نهادهای فکری و شخصیتهای تاثیر گذارشکل میگیرد. لذا روشن است که محققین و اندیشمندانی که دغدغه شناخت فرهنگ از یک سو و آسیب شناسی آن، از سوی دیگر را دارند، نیازمند جریان شناسی علمی و مستند از فضای فکری حاکم بر جامعه هستند. به همین روی در سالهای اخیر شاهد انتشار تحقیقات و پژوهشهایی متفاوت در جریان شناسی فکری هستیم؛ پژوهشگران هر یک، با الگو و مدلی ویژه به این امر مبادرت کردهاند. البته کسانی که مدعی جریانشناسی هستند، باید معیارها و شاخصههای علمی لازم را در این شرایط حساس اجتماعی و در امر دقیق و مهم دستهبندی و اشکوببندی فرهنگ تخصصی رعایت کنند، تا بتوانند جریانها را بر اساس واقعیتها و ادله وشواهد مستند تحلیل کنند. در غیر این صورت، چنین جریانشناسی، فاقد اعتماد و وجاهت علمی لازم خواهد بود. به نظر میرسد شاخصههایی که باید در یک جریان شناسی فکری وجود داشته باشد، عبارتند از:
1ـ استناد به منابع درجه اول یک جریان فکری
2ـ مشخص کردن مدل و الگوی طبقه بندی جریانهای فکری و تبعیت از معیارها و ملاکهای علمی در این امر.
3ـ پرهیز از معیارها، انگها و شاخصههای سیاسی در طبقه بندی جریانها و روشن شدن تفاوت میان جریان شناسی فکری با سیاسی.
4ـ برخورد علمی شایسته و مبتنی بر ادله و براهین منطقی در توصیف محتوا و نقادی جریانها و پرهیز از مواجهه احساسی و خطابی نسبت به آنها.
5ـ درک و شناخت حساسیت فرهنگی جریانها ومنزلت و جایگاه آنها در ارتقا و تکامل فرهنگ تخصصی.
6ـ پرهیز از یک کاسهکردن جریانها در قالبهای تنگ غیرعلمی و شفاف سازی مرزها و جغرافیای معرفتی جریانها وعدم تداخل غیر منطقی آنها.
7ـ پرهیز از ایجاد تقابلهای غیرمنطقی میان جریانها از یک سو و میان نظام اسلامی و جریانهای انقلابی از سوی دیگر.
8ـ نگاه تاریخی به روند، فرآیند و برآیند جریانهای فکری و علمی.
با نهایت تاسف در ماههای اخیر شاهد تحقیقاتی هستیم که در این زمینه به چاپ رسیده و فاقد شاخصها و معیارهای فوق هستند. به ویژه اینکه بعضی از این تحقیقاتِ فاقد استانداردهای علمی، که بیشتر به صورت خطابی و در سخنرانی به صورت مجموعههای دانشگاهی عرضه شده بود در قالب کتاب هم عرضه شده و با چاپ انبوه به متن آموزشی دانشگاهی هم تبدیل شده است. در یکی از این کتابها نسبت به بعضی از جریانها از جمله فرهنگستان علوم اسلامی که حدود سه دهه در مسیر انقلاب علمی و فرهنگی تلاش کرده و به دستاوردهای علمی در خور توجه نیز نائل شده است، به آسانی و بدون دقت علمی لازم در قالب چند صفحه محدود با توصیفات ناقص و ایجاد تقابل این جریان با گفتمان رهبری و امام و در پایان با تمسخر و استهزاء، پرونده قطور علمی 30 ساله آن را نزد دانشگاهیان مخدوش کرده است. چنین برخوردی خواسته یا ناخواسته، همان غرضورزیهای سیاسی، سلبی و حذفی در قالب علمی است، کتاب مذکور تحت عنوان «جریان شناسی فکری ایران معاصر» توسط دکترعبدالحسین خسروپناه نوشته شده است و نویسنده و پژوهشگر محترم که تخصصاش در حوزه فلسفه و کلام است در سالهای اخیر به این موضوع، که صبغه اجتماعی، فرهنگی و تاریخی دارد، ورود پیدا کرده و در این کتاب نویسنده محترم به جای توجه به ظرفیتها و پتانسیل علمی جریانهای فکری و تلاش برای ایجاد همدلی بین جریانها در جهت افزایش همگرایی برای باز تولید تمدن عظیم اسلامی، همه جریانها را با سلیقه شخصی در نسبت با گفتمان فکری امام و رهبری مورد ارزیابی و داوری و در نهایت در تقابل با آن قرار داده است. این روش به جریان شناسی سیاسی شبیهتر است تا جریان شناسی فکری و علمی. زیانبارتر اینکه هم اینک تلخیصی ناقص از آن متن درسی قرار داده شده است، در این جا به اجمال مواضع این کتاب را نسبت به فرهنگستان علوم اسلامی بررسی میکنیم.
1ـ این تحقیق فاقد استنادات به منابع درجه اول فرهنگستان است و تنها به دو منبع درجه دو اکتفا کرده است. در بعضی از موارد نیز به گفتهها و شنیدهها، بدون استناد علمی توجه کرده است. این نقص در جریان شناسی فکری، یک نقص اساسی است و متن تحقیق مذکور را بیشتر خطابی و احساسی نشان میدهد.
2ـ نویسنده محترم جریانهای فکری- فرهنگی را با توجه به عرصههای هنری، فلسفی، دینپژوهشی، ادبی و سیاسی تقسیم کردهاند و برای این که این تقسیمبندی از شمول بیشتری برخوردار باشد، جریانهای فکری به گونهای تیپشناسی و دستهبندی شدهاند که دغدغهشان در برقراری نوع نسبت و موضعشان با دین و مدرنیته و همچنین توصیف و تحلیلی که از علل عقبماندگی جهان اسلام ارائه کردهاند، در نظر گرفته شده است. در حالی که به طور منطقی جریانشناسی فکری را نمیتوان با روش «سلب و ایجابی» و به عبارتی «سیاه و سفید» کردن و نگاه «صفر و یک» انجام داد؛ زیرا جریانهای فکری و فرهنگی هرچند متناسب با آرمان بلند و مهم تشکیل تمدن اسلامی، قابلیت تفکیک و طبقهبندی کلان دارند، اما در عین حال در ذیل این طبقهبندی هم نمیتوان آنها را با روشی سلب و ایجابی دستهبندی کرد. در بین گروهها طیفی ازجریانها را میتوان مشاهده کرد که به لحاظ فکری در موضوعاتی مواضع مشترک دارند اما در هر موضوعات دیگر مختلف میاندیشند. جالب اینکه در این اختلاف یا آن اشتراک نیز «صفر و یک» نیستند بلکه چون از پایگاه فکری- فرهنگی گوناگونی به موضوعات مینگرند، آنها را به نسبتی میپذیرند یا به عبارت بهتر در موضعی یا نسبتی قبول دارند و در نسبت دیگر آن را نمیپذیرند.
3ـ نکته دیگر اینکه ایشان برخلاف توصیه خودشان به ضرورت برخورد علمی و فرهنگی با جریانهای فکری، کوشیدهاند تا با انگزنیهای سیاسی، برخی از جریانهای فکری انقلابی و فعال همچون فرهنگستان علوم اسلامی قم را کماهمیت جلوه دهند؛ ایشان در یک اتهامزنی حیرتآور، و بدون یک تحقیق جامع و مستند تاریخی، برخی از آن جریانها را در مقابل پارهای از آموزههای فلسفی و سیاسی امام(ره) و رهبری قرار دهند. به عبارت دیگر ایشان گفتمان امام و رهبری را درحوزه دین و تجدد، معیار و ملاک طبقه بندی سایر جریانها قرار داده است.
یعنی بدون نگاه جامع به منظومه فکری امام و رهبری، با نگاه برشی وانتزاعی از بیانات این بزرگواران، رویکرد فرهنگستان در بحث دین وتجدد را در مقابل با گفتمان امام و رهبری قرار داده است. درحالی که چنین تصوری از تقابل، مبتنی بر مصادره به مطلوب گفتمان امام و رهبری به برداشت شخصی نویسنده محترم است. بدیهی است با همین شیوه غلط براساس برداشتی دیگر میتوان برداشت ایشان را مقابل نظر رهبری و امام به حساب آورد. به نظر میرسد این برخورد سیاسی در حقیقت پنهان شدن پشت شخصیتهای محبوب فرهنگی و سیاسی، نوعی فرار از مواجهه منطقی با مسائل است و به عبارت بهتر برداشت و رویکرد خود رادر ذیل شخصیتهای فرهنگی و سیاسی پنهان کردن است.
4ـ نویسنده محترم تتبع و تحقیق کاملی در متون علمی فرهنگستان نداشتهاند، بنابراین توصیف و گزارش جامعی ارائه نکردهاند و محورها و اجزای مهم این منظومه فکری را جا انداختهاند، به همین دلیل تصویر مخدوشی از مباحث نمایش دادهاند. مثلاً ایشان رویکرد فرهنگستان در مواجهه با تجدد را سلبی و نفیای مطلق بیان میکند در حالی که در اندیشه فرهنگستان چنین چیزی ممکن نیست. بلکه در شرایط گذار استفاده و بهرهگیری مشروط و مدلمند برای رسیدن به شرایط مطلوب اصل است. در حوزه مباحث معرفت شناختی نیز فرهنگستان را به انکار مطلق صدق و کذب و اصل تناقض متهم میکنند، در حالی در نظام فکری فرهنگستان علوم اسلامی، این دو موضوع از جایگاه منطقی خاصی برخوردار هستند. در نحوه تقریر و توصیف سایر مباحث فرهنگستان همچون تفسیر و تحلیل فلسفه چگونگی، حد فلسفی آن، نسبت علیت و فاعلیت، خلط کردن بین ایمان گرایی افراطی غربی با ایمان گرایی معطوف به عقلانیت یا عقلانیت معطوف به ایمان در نگاه دفتر فرهنگستان نیز این کم دقتی و بی حوصلگی مشاهده میشود.
اساساً تجمیع مسائل پیچیده فلسفی و معرفتشناختی و دینشناختی در چند عبارت ناقص بسیار غیر منطقی است.
5ـ با توجه به آنچه گفته شد، این نحوه جریانشناسی براساس الگو و مدل پیشنهادی نویسنده عملاً بعضی از جریانهای درون نظام را به ایجاد تقابل و شکاف با جریانهای فکری هم جبهه سوق میدهد. و بلکه این جریانها را در تقابل فکری و سیاسی با حاکمیت و رهبران سیاسی محبوب، قرار میدهد. بهجای ایجاد همدلی جریانهای علمی با دستگاه حاکمیت و رهبران با تفسیر غلط از جریانها، درون نظام شکاف فرهنگی به وجود میآورد که بیانگر این است که نویسنده به جایگاه و منزلت وحساسیت جریانهای فرهنگی کمتوجه بودهاند. ایجاد تردید و افشاندن بذر شک، در دل دانشآموختگانی که به یک جریان فکری در امرتحول و انقلاب فرهنگی امید بستهاند، ممکن است موجب دل سردی از نظام و آینده آن شود.
6ـ در این جریان شناسی اساساً، توصیف دقیق و کاملی از شخصیت محوری این جریان یعنی سید منیر الدین حسینی شیرازی نشده است، باید در مدل شخصیت شناسی ایشان، اصلاح لازم به عمل آید به ویژه اینکه باید گفتمان فکری ایشان، در یک روند و فرایند منطقی تحلیل شود. تا بتوان برایند، تلاش فکری ایشان و شاگرادنشان را، در این سه دهه ارزیابی دقیق علمی کرد.
ارزیابی علمی راهکارهایی دارد که شاید بتوان مناظرههای علمی را یکی از کارآمدترین آنها دانست. گسترش مناظرههای علمی در فضای آزاد اندیشی و در جهت رشد و تعالی گفتمان فکری انقلاب اسلامی، راهبردی است که میتواند ضمن ایجاد فضای نشاط و پویا در میان نخبگان و فعالان علمی و فکری انقلاب اسلامی، رویههای تفرقه افکنانه را تضعیف و خاموش نماید و بهترین بوته نقد و ارزیابی دستاوردهای جریانهای فکری ایران معاصر باشد.
یکی از الزامات شخصیت انسان مسلمان بصیرت و قدرت بر تحلیل رفتارها و پدیدهها است تا بتواند در پرتو تحلیلی همه جانبه از سطح و ظاهر پدیدهها عبور، و به درون امور و روابط ناپیدای آنها رسوخ کند که بتواند واکنشی سنجیده و تصمیم و رفتاری به موقع در قبال آنها اتخاذ کند.
حق و باطل دو امر کاملاً متمایز از هم در عالم واقع نیستند و چنین نیست که بتوان به سادگی آنها را از هم تشخیص داد و یکی از آن دو را به رغبت و اختیار انتخاب نمود؛ بلکه آن دو آنچنان در هم تنیدهاند که گاه بسیاری از نخبگان هم دچار نوعی غفلت و اشتباه میشوند از این رو است که در روایات اسلامی آمده است که «میان حق و باطل فقط چهار انگشت فاصله است یعنی فاصله میان چشم تا گوش»؛
امام جعفرصادق(ع) میفرمایند:
«علی العاقل ان یکون عارفاً بزمانه»( اصول کافی، باب الصمت و حفظ اللسان)
برهرخردمند لازم است زمان خویش رابشناسد.
«العالم بزمانه لا تهجم علیه اللوابس»(اصول کافی، باب العقل و الجهل)
هرکس عالم به زمانش باشد مورد هجوم حوادث ناگوار واشتباهات قرار نمیگیرد.
مقام معظم رهبری امام خامنهای میفرماید:
بیشتر مردمى که در کشورهاى پیشرفته هستند، درک و تحلیل از مسائل سیاسى ندارند و دولتها با تعصبهاى گروهى و حزبى و احیانا قومگرایى و ناسیونالیستى، آنها را به این طرف و آن طرف مىکشانند و در میدانهاى سیاست، از آنها استفاده مىکنند. اما در اسلام اینگونه نیست. همین حالا در جامعهى اسلامى ما، مردم تحلیل سیاسى دارند و سیاست را مىفهمند که ما امروز در دنیا با چه کسى طرفیم و توطئهى استکبار جهانى و امریکا یعنى چه. مىفهمند که چرا دشمن جنگ را بر ما تحمیل کرده بود و چرا دایما از دشمن ما حمایت مىکردند این، تحلیل سیاسى و یک بعد زندگى انسان مسلمان است. ۲۲/۹/ ۱۳۶۸
دانشمندترین دانشمندها را هم، اگر مغز و فهم سیاسى نداشته باشند، دشمن با یک آبنبات ترش مىتواند به آن طرف ببرد؛ مجذوب خودش کند و در جهت اهداف خودش قرار دهد! چیزى که امام حسن مجتبى علیهالسلام را شکست داد، نبودن تحلیل سیاسى در مردم بود. مردم، تحلیل سیاسى نداشتند. چیزى که فتنهى خوارج را بهوجود آورد و امیرالمؤمنین علیهالسلام را آنطور زیر فشار قرار داد و قدرتمندترین آدم تاریخ را آنگونه مظلوم کرد، نبودن تحلیل سیاسى در مردم بود. ۱۲/۸/ ۱۳۷۲
بنده یک وقت عرض کردم دانشگاهها باید سیاسی باشند و دانشجو باید سیاسی باشد. معنای حرف آن است که دانشجو باید قدرت تحلیل سیاسی داشته باشد تا جبهه بندیهای دنیا را بشناسند تا بفهمد امروز دشمن کجاست و از کجا و با چه ابزاری حمله میکند. این، براى شما لازم است. اگر شما تلاش سیاسى، کار سیاسى، مطالعه و مباحثهى سیاسى نداشته باشید، این توانایى را پیدا نمىکنید. البته توجه داشته باشید که دشمن از همین امر استفاده نکند. دشمن با کمال هوشیارى ایستاده است. امیرالمؤمنین (ع) فرمود: «و من نام لم ینم عنه» مراقب باشید که اگر شما غفلت مىکنید، دشمن از شما غفلت نمىکند. دشمن با کمال هوشیارى مراقب است. ۱۰/ ۸/ ۱۳۷۴
خدا لعنت کند آن دستهایى که تلاش کردهاند و مىکنند که قشر جوان ما و دانشگاه ما را غیر سیاسى کنند. بیانات در دیدار دانشآموزان و دانشجویان به مناسبت «روز ملى مبارزه با استکبار» ۱۲/۸/ ۱۳۷۲
امروزه مسائل و مباحث سیاسی، از تنوع، پیچیدگی، گستردگی، در هم تنیدگی و اهمیت ویژهای برخوردار و بینش خاصی برای فهم و تفسیر آنها نیاز است. بسیاری از پدیدههای سیاسی و اجتماعی دارای دو وجه متمایز از هم هستند:
۱- وجه آشکار که درک آن برای افراد عادی بطور معمول امکان پذیر است.
۲- وجه پنهـان، که درک آن برای افراد عادی بطور معمول امکان پذیر نمیباشد و باید به زوایای ناپیدای آنها نفوذ کرد.
دراین نوشتار به بررسی اجمالی مقدمات و الزامات تحلیل سیاسی و روشهای تحلیل سیاسی میپردازیم.
صاحبنظران، بیش از ۲۰۰ تعریف راجع به سیاست شمردهاند که در اینجا به چند تعریف مهم آن میپردازیم.
1. سیاست به مثابه علم قدرت
نظریهپردازان غربی، غالباً سیاست را علم قدرت شمردهاند و افراد زیادی نیز در ایران به طور آشکار و روشن آن را پذیرفتهاند موریس دوورژه با نقد تعاریف دیگر و دفاع از تعریف خود، سیاست را علم قدرت نامیده است. ) اصول علم سیاست، موریس دوورژه، ترجمه دکتر ابوالفضل قاضی، ص ۱۸-۱۷(
اندیشمندانی چون جوزف فرانکل، ماکیاول نیچه، فرانکلین لووان بومرو و … چنین معنایی از سیاست دارند.
شعر معروف زیر در ادبیات فارسی نیز بیانگر همین مطلب است:
برو قوی شو اگر راحت جهان طلبی که در نظام طبیعت ضعیف پامال است
2. سیاست به معنی علم دولت
عدهای دیگر از نظریهپردازان غربی، سیاست را علم دولت نامیده و آن را به معنی علمی که رفتار دولت را مورد بررسی و مطالعه قرار میدهد تعریف نمودهاند. به عنوان مثال، رافائل میگوید: آنچه به دولت مربوط میباشد یک امر سیاسی است. او معتقد است که تاریخ نظریههای سیاسی عمدتاً درباره دولت است.
بلونشلی نیز میگوید: علم سیاست به معنای درست کلمه، علمی است که دولت را بررسی کند.
تعاریف فوق چنان اهمیتی در سیاست دارند که دانشمندان سیاسی را به دو گروه عمده اندیشمندان قدرت محور و نظریهپردازان دولت محور تقسیم نمودهاند. تعاریف دیگری نیز از دانشمندان غربی در مورد سیاست وجود دارد:
هارولدلاسول معتقد است سیاست یعنی علمی که میآموزد چه کسی میبرد؟ چه زمانی میبرد؟ چرا میبرد؟ چگونه میبرد؟ )جامعه و حکومت- مک آیور- ترجمه ابراهیم علیکنی،بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۶(
ماکس وبر، جامعهشناس معروف آلمانی معتقد است سیاست یعنی حرفه؛ سیاست، تلاشی است برای مشارکت در کسب قدرت و سعی در اعمال نفوذ برای اختصاص دادن قدرت در هر ردهای از تشکیلات، اعم از گروهها و یا دولتها. بنابراین هر کس با هر انگیزه، چه اهداف آرمانی و چه اهداف مادی و چه اهداف جاهطلبانه و چه لذتی که از کسب قدرت به دست میآید، دست به هر اقدامی برای مشارکت در قدرت بزند، عمل سیاسی انجام داده است. ) فصلنامه سیاست خارجی، سال سوم، شماره ۱، سیاست چیست و چگونه تعریف میشود(
تعبیرسیاست به پدرسوخته بازی، از جمله در سال ۱۳۴۲ وقتی امام خمینی(ره) به وسیله عمال رژیم پهلوی دستگیر شدند، از سوی رئیس ساواک وقت (پاکروان) در زندان برای ایشان مطرح شد، که به اصطلاح در توجیه امام خمینی برای عدم مداخله در سیاست، استدلال میکردند که سیاست، دروغ گفتن، فریب، نیرنگ و خلاصه پدرسوخته بازی دارد و آن را برای ما بگذارید.
پس از آزادی امام خمینی(ره) رئیس ساواک مصاحبه کرد که با ایشان بر روی عدم ورود به مسائل سیاسی به تفاهم رسیدند. اما امام درمصاحبهای ادعای پاکروان را تکذیب نمودند و اعلام داشتند که « وا… اسلام تمامش سیاست است» )محمدمنصورنژاد- مفاهیم ومتغیرهاى شانزده گانه جریان شناسی(
3. سیاست به معنی تمشیت و اداره امور جامعه وهدایت مردم
در بین نظریهپردازان مسلمان، امام خمینی(ره)، سیاست را دقیقاً در معنای تمشیت واداره امور وهدایت مردم بکار بردهاند و تمشیت در بیانات ایشان، یعنی رو به راه کردن کارها چه سیاسی و چه غیر سیاسی.
امامخمینی(ره) میفرمایند: سیاست این است که جامعه را هدایت کند و راه ببرد، تمام مصالح جامعه و تمامی ابعاد انسان و جامعه را در نظر بگیرد و اینها را به طرف چیزی که صلاحشان هست هدایت کند. )صحیفه امام. ج ۱۳، ص ۴۳۲ (
تمشیت در فرهنگ معین به معنی روان کردن، راه انداختن و سامان دادن نیز آمده است.
در فرهنگ معین، سیاست به معنای حکم راندن به رعیت و اداره کردن امور داخلی و خارجی کشور و همچنین به معنای داوری، سزا، تنبیه و جزا آمده است.
در لغتنامه دهخدا، سیاست به معنی تدبیر، مصلحت و دوراندیشی آمده است.
سیاستمداری یکی از ویژگیهای مهم ائمه اطهار علیهم السلام
همچنین در زیارت جامعه کبیره میخوانیم: «السلام علیکم یا اهل بیت النبوة … و ساسة العباد و ارکان البلاد» «سلام بر شماای خاندان رسالت و سیاست مداران بندگان خدا، و پایههای شهرها» این جمله نشان میدهد که اهل بیت علیهم السلام که رهبری امت اسلام بر عهده آنها نهاده شده است، متکفل امر سیاست پس از پیامبر گرامی اسلام هستند.
در فرهنگ لغت لسان العرب ذیل کلمه سیاست چنین آمده است: «و السیاسه : القیام علی الشیء بما یصلحه» «سیاست یعنی اقدام برای سامان دادن چیزی به وسیله اموری که آن را اصلاح کند و سامان بخشد.» به نظر میرسد واژه سیاست در اینجا به بیشتر معنی مدیریت مد نظر قرار گرفته است.
فرهنگ لغت النمجد در تکمیل این تعریف از واژه سیاست چنین آورده است : «السیاسه، استصلاح الخلق بارشادهم الی الطریق المنجی فی العاجل و الآجل» «سیاست عبارت است از همت گماشتن به اصلاح و هدایت مردم به راهی که در دنیا و آخرت موجب رهایی و نجاتشان گردد.»
مفهوم قدرت سیاسی از مهمترین مفاهیم سیاسی است، به طوری که از آن به عنوان جوهر سیاست یاد میشود.
قدرت(power) به مفهوم «توانایی تحمیل اراده یک فرد بر دیگران، حتی برخلاف میل آنها» اساساً یک مفهوم جامعه شناختی است که هم شامل قدرت فیزیکی و هم شامل قدرت سیاسی میشود و در یک وضعیت اجتماعی بروز میکند.
قدرت سیاسی (political power)آن نوع از قدرتی است که یک فرد یا گروه در درون جامعه برای تأثیرگذاری و کنترل زندگی سایر افراد و گروهها دارا هستند.در عرصه سیاسی راههای گوناگونی برای بدست آوردن این نوع از قدرت وجود دارد.
نظریه بسیار معروف تفکیک قوا یعنی تقسیم قدرت سیاسی بین سه قوه مقننه، مجریه و قضائیه برای تقسیم ومحدود کردن میزان قدرت یک فرد یا گروه ظهور کرد که امروزه مورد عمل قوانین اساسی تقریباً تمامی کشورهای جهان است.
در نظامهای سیاسی مردم سالار قدرت سیاسی از طریق انتخابات بین افراد، گروهها و احزاب دست به دست میشود.به همین دلیل است که در جهان کنونی مهمترین هدف احزاب سیاسی بدست گرفتن قدرت سیاسی برای رهبران و اعضای خود است.( دکترعلی صباغیان- همشهری آنلاین(
جریان سیاسی : سلسله وقایع و حوادث سیاسی مرتبط باهم که براساس اهداف و محورهای مشخصی انجام میشود. مثل جریان روشنفکری یا مشروعه خواهی در مشروطه، جریان نفاق در انقلاب اسلامی، جریان صهیونیسم، جریان لیبرالیسم و امثالهم.
شناسایی بسترها، زمینهها و چگونگی شکل گیری احزاب سیاسی همسو در مواضع، رویکردها و گفتمانها و تعامل مثبت و منفی میان آنها همراه با مبانی فکری، اعتقادی و دیدگاههای سیاسی، فرهنگی و اقتصادی آنها
دولت (بررسی دولت و رفتارهای آن به مفهوم حکومت)
قدرت (توانایی تأثیرگذاری یک فرد یاگروه برفرد یا گروه دیگر)
قدرت سیاسی(قدرتی که قلمرو اعمال آن از پهنه خصوصی و فردی فراتر میرود و گروه یا جامعه سیاسی”کشور” را در بر میگیرد)
رفتارهای سیاسی مانند رفتار نخبگان، آرای انتخاباتی،حمایت یا مخالفت احزاب
نهادهای سیاسی مانند پارلمان و مجلس، احزاب،گروهها
پدیدههای سیاسی مانند انقلاب،جنگ، ائتلاف، انشعاب، بحران
تحلیل سیاسی : رسیدن از ظواهر یک رخداد سیاسی به لایههای پنهان آن و درک انگیزهها و اهداف بانیان آن پدیده است.
تحلیل سیاسی به عبارت دیگر فرایندی ذهنی و تلاش فکری محققانهای است که با روشی علمی در جست و جوی شناخت عوامل مؤثر بر روند تصمیمگیری سیاسی، نقد و ارزیابی راهکارهای مختلف، و تجویز بهترین رهیافت کاربردی برای حل یک معضل سیاسی باشد. از این رو تحلیل سیاسی با فاصله گرفتن از دایره تخمین و گمانهزنی از حیطه ذهنی تحلیلگر بیرون آمده و نقش آگاهیزا و کارگشای خود را در جامعه ایفا خواهد کرد. (مسعود اسلامی، تحلیل سیاسی از تشخیص تا تجویز، فصلنامه دانشکده حقوق و علوم سیاسی(دانشگاه تهران)، شماره ۴۲ص۸۳٫)
«تحلیل سیاسی» به فرآیند کاوشگرانهای اطلاق میشود که در صدد بازشناسی منافع و انگیزههای سیاسی و تبیین ملاحظات آشکار و پنهان در یک پدیده یا روند سیاسی است. کار تحلیل گر سیاسی شناخت و فهم وجه پنهان پدیده سیاسی و نقد و ارزیابی راهکارهای مختلف اجرایی، و گزینش و تجویز مناسبترین راهبرد ممکن برای نیل به یک هدف مشخص است.
بنابر این برای تحلیل کردن پدیدههای سیاسی تنها به تشریح و تبیین پدیده مورد تحلیل اکتفا نمیشود بلکه تحلیل گر با کاوشی ذهنی سعی میکند از ظواهر پدیده به امور پنهانی دست یابد و مفاهیمی را که افراد عادی قادر به درک آنها نیستند به زبان ساده و قابل درک به دیگران متنقل کند.
تفسیر سیاسی : توضیح و توصیف پدیدهها و اصطلاحات سیاسی و شرح موارد مبهم در تحلیل سیاسی.
توجیه سیاسی : بیان تحلیل به همراه دلیل واستدلال به منظور درست نمایی نظرو اقناع مخاطب.
توجیه سیاسی دارای دو جنبه است:
توجیه منطقی و مسئولانه: آن گاه که تحلیلگر سیاسی برای حل مشکلات و پاسخگویی به ابهامات سیاسی، از پیش داوری در توضیح مطلبی پرهیز نماید، و با نگاه به واقعیات موجود به بررسی عوامل موجده در پیدایش یک پدیده سیاسی بپردازد، به توجیه منطقی و مسئولانه روی آورده است.
توجیه کاذب و فرصت طلبانه :در شرایطی که برای پرده پوشی یک واقعیت سیاسی، ماست مالی کردن، پنهان کاری،گم کردن ونیزتشریح و تبیین یک رویداد با کلیشهها و قالبهای از پیش تعیین شده صورت بگیرد، این توجیه یک عمل سیاسی فرصت طلبانه و غیراخلاقی است.
هدایت سیاسی : هدایت ورهبری سیاسی به معنای ارایه طریق ونشان دادن راه به مخاطبان یا مردم است.
موضع گیری سیاسی : مرحله پس از تحلیل پدیدهها و بیان رای ونظر مثبت یا منفی دربارهی راهکارهای پیش روی آینده در مرحله اجرا است. موضعگیری تعیین نوع وضعیت و نحوه مواجهه با پدیدههاست.
موضعگیری ممکن است به یکی از دو صورت زیر انجام شود:
الف) موضعگیری ضمنی: در این حالت، تحلیل گردر حین گفتارها و نوشتارهایش نظر شخصی و داوری(موضع) خود را به گونهای و معمولاً به دو صورت ضمنی و تلویحی عیان میسازد.
موضعگیری ضمنی به دو صورت انجام میشود:
به کمک بیان و قول تحلیلگر
به کمک احساس و قیافه
ب) موضعگیری صریح: موضعگیری صریح معمولاً در پایان تحلیلها به صورت یک پاراگراف صریح و مشخص میآید.
برخلاف باور عدهای مفهوم تحلیل از مفهوم موضع گیری جداست . تحلیل به معنای تبیین واقعیت است یعنی هرگاه یک پدیده و یا یک قضیه سیاسی را مورد بررسی و مطالعه قرارد هیم این عمل را تحلیل گویند. اما موضع گیری همانطوری که در علم جنگ استعمال میگردد به معنای تعیین وضعیت نیروهای خودی نسبت به نیروهای دشمن است که این “تعیین وضعیت ” توسط استعمال انواع تاکتیکهای جنگی نحوه آرایش نیروهای خودی و غیره نسبت به خط دفاعی دشمن انجام میگیرد مفهوم موضع گیری در علم سیاست یعنی اینکه وضعیت ما نسبت به دول دیگر و نیروهای رقیب و مخالف چیست ؟
بدینسان تحلیل یعنی بیان آنچه که هست ولی موضع گیری بیان آنچه که باید باشد. تحلیل یعنی مشاهده واقعیات اعم از اینکه آن واقعیتها خوب باشند یا بد خیر باشند یا شر حق باشند یا باطل به نفع ما باشند یا به ضرر ما اما موضع گیری، تعیین خط مشی و اتخاذ سیاست صحیح است . یعنی خوب چیست ؟ خیر کدام است حق با چه کسی است کدام سیاست به نفع اسلام است .
بنابراین تحلیل “تبیین ” پدیدههای سیاسی است اما موضع گیری “قضاوت ” در مورد پدیدههای سیاسی است . تحلیل سخن از “بودن ” و ” هست ” است . ولی موضع گیری سخن “شدن ” و “باید باشد است در تحلیل فقط واقعیت را تبیین میکنیم اما در موضعگیری سیاست و روشمان را نسبت به آن واقعیت مشخص مینماییم.
«روش تحلیل سیاسی اصول و شیوههای تحلیل صحیح از پدیدههای سیاسی است که آموختن این روش، تحلیلگر سیاسی را قادر میسازد تا با استفاده از آن بتواند به سادهترین راه ممکن مفاهیم پیچیده سیاسی را ارزیابی کرده و به دیگران منتقل کند.» (بهشتی پور، حسن)
روش تحلیل سیاسی در واقع شیوه درک مفاهیم پیچیده سیاسی را به ما میآموزد. تا با آموختن این روش بتوان پدیدههای سیاسی را که به سهولت در اذهان عمومی قابل درک نیستند، از طریق آموزشهای ویژه برای مخاطبان قابل فهم نمود.
فرایند تحلیل عبارت است از شناخت دقیق یک مفهوم یا پدیده که خود مستلزم فرایندی است مبتنی بر
- ۱ توصیف پدیده و یا مفهوم
- ۲ توضیح وتحلیل پدیده و مفهوم
- ۳ پیش بینی آینده و الگوسازی
تجزیه و تحلیل سیاسی عبارت از تجزیه پدیده به اجزا گوناگون و تشکیل د هنده پدیده مورد بررسی و شناخت هر یک از اجزا و شناخت ارتباط اجزا با یکدیگر و شناسایی کلیت پدیده مورد بررسی میباشد پس در تجزیه و تحلیل سیاسی سه مرحله باید طی شود
الف ) تقسیم یک کلیت به اجزاء خود
ب ) کشف و شناخت روابط اجزاء بر طبق قانون علیت
ج ) بیان و تشریح روابط میان اجزاء و عناصر پدیده
الف)علم بودن تحلیل سیاسی
در این دیدگاه، تحلیل سیاسی به مثابه«علم»تلقی میشود و بر این اساس فراگیری دانش، مفاهیم، اصول، چارچوب و روشهای آن ضروری است. فلذا با خصوصیات اکتسابی و فراگیری آن، هر کسی که یک مقدماتی از این دانش را تحصیل کند میتواند بعنوان یک تحلیلگر سیاسی محسوب شود.
ب) فن بودن تحلیل سیاسی
تحلیل سیاسی در این نگاه، به دلیل ضرورت تطبیق و اعمال قواعد و دانستنیها و تمرین و ممارست در بکارگیری مسایل سیاسی بعنوان یک فن محسوب میگردد.
ج) هنر بودن تحلیل سیاسی
با این نگاه تحلیل سیاسی، یک خصوصیت ذهنی و ذاتی افراد است که با توجه به ذوق و قریحه و خصوصیات ذهنی افراد در ابتکار و خلاقیت میتوانند تحلیلهای متفاوتی را ارائه نمایند.
د) تحلیل سیاسی تلفیق و ترکیبی از علم، فن و هنر
براساس این رویکرد، «سیاست به اعتبار الزام در فراگیری، ربط اجزاء پدیدهها و کشف قوانین هر یک از پدیدهها«علم»است. در عین حال به دلیل ضرورت تطبیق و اعمال قواعد و دانستنیها«فن» محسوب میشود عدم امکان اعمال نیز زحمت بیهوده خواهد بود.
در حالی که سیاست علم و فن است بدون توجه به ظرافت در روشها و تجارب یا اطلاعات، عملی ناقص و ناکارآمد خواهد بود. لذا سیاست به اعتبار دانش، علم است. به اعتبار اعمال دانش، فن است و به اعتبار تجربه، هنر است.
برای رسیدن به یک تحلیل منطقی و جامع لازم است مراحلی طی شود که این مراحل عبارتنداز:
۱٫ انتخاب موضوع یا سوژه تحلیل
۲٫ تنظیم استراتژی ساختار تحلیل(تعیین اهداف، ابعاد و دامنه موضوع)
۳٫ گردآوری اخبار و اطلاعات
۴٫ انتخاب روش تحلیل
۵٫ پردازش دادهها و طرح فرضیهها و نظریه پردازی
۶٫ جمع بندی و نتیجه گیری
موضوع مورد تحلیل باید ویژگیهای مختلفی را داراباشد و مشکلی را از جامعه حل کند.
مهمترین معیارها در سوژهگزینی :
• دارای اهمیت و در کانون توجه افکار عمومی
• مرتبط با سرنوشت سیاسی جامعه
• مورد توجه مدیران و مسئولان جامعه
• عینیت و عدم شایعه
• پرداختن به موضوع مفید فایده
• عدم منافات با وظایف قانونی تحلیلگر
• مقدوربودن پرداختن به آن
• به روز بودن موضوع
• متناسب بودن با نیازهای مخاطبان
درتنظیم استراتژی تحلیل، تحلیلگر باید:
اولاً هدف خود را مشخص کند. منظور از تعیین هدف بایـد سؤالات تحلیـل مشخـص شـود تا در مراحـل بعـدی به آن سؤالات پاسـخ منطقی و صحیح داده شود.
تحلیل گر باید نه تنهاهدف و مقصود خود را مشخص و معلوم کند بلکه جنبهها و ابعاد هدف را بشناسد و جنبه موردنظر از پدیده مورد تحلیل را مشخص نماید.
ثانیا علاوه برتعیین هدف، جهتگیری، نوع و سطح تحلیل مشخص شود.
سطح و نوع تحلیل با سه ملاک تعیین میشود:
۱ (سطح علمی مخاطبان
۲ (منابع خبری
۳ (دامنه موضوع
هر تحلیل گر بیش از هر چیز و پیش از هر عملی نیازمند اطلاعات و آگاهیهای لازم از موضوع مورد بررسی است که بدون آن دادهها قطعا تحلیل به دست آمده ارزش واقعی ندارد.
تحلیلگر سیاسی در زمینه اطلاعات و اخبار با دو مسأله اساسی روبروست:
١-منابع اخبار و اطلاعات
٢-روشهای جمعآوری اطلاعات و اخبار
اجزای یک خبر کامل شامل شش جزء میباشد:
چه : یعنی نفس و ماهیت یک خبر و یا یک پدیده و رخداد سیاسی چه بوده است (اصل حادثه با واقعبینی)
چگونه یا چطور: چگونگی تکوین خبر و کیفیت وقوع حادثه سیاسی اقتصادی و فر هنگی و نظامی و..
چرا: دلایل و عوامل ایجاد حادثه و رویداد سیاسی
چه کسی :بوجود آوردنده حادثه و پدیده سیاسی(منبع خبر و نویسنده کسی بوده یا بوجودآورنده حادثه و پدیده سیاسی چه کسی چه حزبی یا نهادی بوده
کجا: مکانی که خبر یا حادثه سیاسی در آنجا اتفاق افتاده
کی: زمان وقوع حادثه یا خبر
خبر یا تحلیل باید تازگی داشته باشد جالب باشد برای عامه تا توجه غیرارادی افراد را جلب کند اهمیت داشته باشد (از نظر سیاسی اقتصادی امنیتی فر هنگی و…) صحیح باشد کامل و جامع باشد و بتواند مشکلی را حل کند قابل تجزیه و تحلیل باشد متناسب با فهم و درک شنونده باشد.
موضوع و خبر باید اولا دارای هدف مشخصی باشد. ثانیا قابل تحقیق باشد و ثالثا برای محقق حائز اهمیت باشد و یا در زمینه گسترش علم و دانش و معارف بشری و کشف حقایق و روشنگری مردم مفید باشد. در این رابطه لازم است ابتداعناصر مخفی (پارامترها) و عناصر آشکار (المنتها) در یک پدیده را به خوبی بشناسیم و سپس به روابط دوجانبه یا چند جانبه این عناصر آگاه شویم و برای نیل به این مقصود میتوانیم از روشهای زیر استفاده نماییم:
الف) روش مشاهده : مشاهده به دو صورت انجام میشود مشاهده ساده یعین دیدن به صورت سطحی و غیر علمی مشاهده علمی یعنی دیدن توام با دقت و کنترل خاص عوامل و فاکتورهای تعیین شده
ب) روش پرسشنامه : محقق از طریق طرح سوال و تهیه پرسشنامه اطلاعات مورد نیاز خود را از عناصر ذیربط اخذنماید و نوع پرسشنامه بستگی به اهمیت مساله دارد
ج) روش مصاحبه : برای کسب اطلاع از چگونگی یک پدیده و یا ابعاد یک موضوع به انجام مصاحبه مستقیم با منابع اطلاعاتی و تحقیقاتی و یا قشر خاص از جامعه مبادرت ورزد
د) روش مراجعه : کتاب و کتابخانه آرشیو روزنامهها و مجلات و نشریات مختلف از مهمترین و مناسبترین منابع برای گردآوری اطلاعات مورد نیاز میباشند
برای رسیدن به نتایج مطلوب و مناسب لازم است راههای متناسب انتخاب و به شکل صحیحی طی کرد به عبارت دیگر شناخت و تحلیل همه موضو عات و پدیدههای سیاسی اجتماعی از یک راه مشخص و منحصربه دست نمیآید.
زیرا موضو عات بنابر ماهیت و محتوای آنها راههای متفاوتی را برای شناخت خود میطلبد مثلا برای شناخت علل تورم نمیتوان همان گونه عمل کرد که برای شناخت علل نابسامانیهای ترافیک عمل میشود. بنابراین شناخت راه مناسب و انتخاب آن موضوع مهمی است که در نتیجه به تحلیلگر راه بهتر و صحیحتر تحلیل کردن را نشان مید هد و راهنمایی است تا تحلیلگر را بدون انحراف و اتلاف وقت به طرف هدف سوق د هد. انتخاب روش نامناسب موجب تحلیل غیرواقعی و نتیجه گیری غلط میشود.
دادهها و اطلاعات جمعآوری شده که در رابطه با موضوع یا مسئله مورد تحلیل میباشند در این مرحله در ارتباط با یکدیگر قرارگرفته و دخالت یا اثر آن بر پدیده مورد تحلیل یا تاثیرپذیری آن از آن پدیده مشخص میگردد.
در این مرحله تحلیل گر علاوه بر تاثیر عوامل و متغیرها بر یکدیگر (بااستفاده از دادههای جمعآوری شده ) میزان و اهمیت (وزن ) هر کدام را نیز معلوم ساخته و گمانه زنیها یا فرضیات اولیه را با این دادهها محک زده و ارتباط دادههای موید یک گمانه یا فرضیه را مشخص مینماید فیلتر پردازش یا پرورش خبر در کانالهای ورودی خبر به منظور کشف صحت و سقم اخبا رو ایجاد زمینه ضمانت اخبار در سازمانهای خبری طراحی میگردد منظور از پردازش و پرورش اخبار عبارت از به عمل أوردن اخباری است که شامل ویژگیهای خاصی مانند: مرتب کردن تجزیه ترکیب تطبیق محاسبه ادغام طبقه بندی و امثال آن میگردد .
فرضیه بیان رابطه اثبات نشده بین متغیرها است که میتواند از راههایی مورد آزمون قرار گیرد.
در فرضیه سازی به گمانه زنی،احتمالات و سناریوهای مختلف اشاره میشود.
طبقهبندی فرضیهها به حالت احتمال(اگر چنین باشد و یا اگر چنین بشود) مورد مطالعه قرار میگیرند. لذا فرضیه یک پاسخ احتمالی به سؤال اصلی خواهد بود نه یک پاسخ قطعی.
در نظریه، تحلیلگر در مقام بیان چرایی یک یا چند پدیده، فهم ذهنی خود را تشریح میکند.
====
پس از جمعآوری اطلاعات و تعیین هدف و انتخاب روش طبعا نوبت به نتیجه گیری میرسد در واقع هدف از طی مراحل قبل رسیدن به این مرحله بوده است و کلیه اقدامات انجام شده بدون ارائه یک جمعبندی و نتیجه گیری بیهوده و بی اثر میباشد.
جمع بندی باید به گونهای انجام شود که ضمن بیان خلاصه مراحل طی شده نتیجه گیری لازم را در برداشته باشد و پاسخگوی سوالات و ابهامات باشد. علاوه بر أن تحلیلهای یک جانبه نمیتواند به عنوان مقدمه خوب و راهنمای مناسب برای موضعگیریهای سیاسی مورداستفاده قرارگیرد اتفاقا غالب تحلیلهایی که سیاستمداران و مفسران سیاسی جهان درباره انقلاب اسلامی، رهبری انقلاب، مردم ایران و جمهوری اسلامی ارائه میکنند به دلیل یک جانبه بودن و نداشتن بینش جامع و چندجانبه، غیرواقعی و غیرمنطقی است . به طوری که اکثر پیش بینیهای انجام شده براساس این تحلیلها در طول سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران غلط و بی پایه بوده است .
بخش اول
بخش دوم
اختصاصی جنگ نرم و عملیات روانی
تحلیل سیاسی
تحلیل سیاسی
سطوح تحلیل سیاسی
سطح تحلیل خرد: اشاره به جزء و ایفای نقش افراد، کنشهای سیاسی افراد، احزاب، نهادها و … دارد.
در این روش، با بهره گیری از روش تجربی، استقرایی، واقعیتها و اجزای یک مسأله سیاسی مورد کنکاش و دقت نظر قرار میگیرد.
سطح تحلیل کلان: اشاره به کل وساختار یک نهاد، حزب، جریان، نظام سیاسی، محیط منطقهای ویا نظام بین المللی دارد.
دراین سطح تحلیل، ازموضع کلان و اشرافی به پدیده نظرانداخته و ضمن پرهیزاز بررسی وادراک حضوری جزئیات یک پدیده، به شناخت مسائل کلان آن پدیده توجه میکنیم.
فواید و کاربردهای تحلیل سیاسی
۱- شفاف سازی وابهام زدایی
۲- پیش بینی آینده
۳- قدرت تصمیم سازی وتصمیم گیری
۴- موضع گیری به جا، توجیه درست وهدایت سیاسی
۵- توانایی تصمیم گیری دربحران سیاسی
مقدمات و لوازم تحلیل سیاسی:
۱- آشنایی باعلوم سیاسی
۲-دسترسی به اخبارواطلاعات
۳-تجربه-تمرین و ممارست
۴- صفای نفس
۵- واقع بینی
۶- پرهیز از گمان
۷- عدم تعجیل دراظهار نظر
۸- هوشمندی
۹- آشنایی با جریانها وتحولات سیاسی اجتماعی معاصر
۱۰- آشنایی با نظام جهانی و روابط بین الملل
منابع اخبارو اطلاعات
۱- رسانههای داخلی وخارجی
۲- ناظران وشهود
۳- کتابها و مقالات
۴- سازمانهای اطلاعاتی و تحقیقاتی
۵- قرائن و شواهدودلالتها
روشهای تحلیل سیاسی
۱٫ روش استقرایی
۲٫ روش قیاسی
۳٫ روش توصیفی – علّی
۴٫ روش توصیفی – مقایسه ای
۵٫ روش سیستمی
۶٫ روش تحلیل محتوا
۷٫ روش تحلیل طبق میزان نفوذ شخصیتها و دولتها
۸٫ روش لایهای یا موجی
۹٫ روش تحلیل نمایشی یا بازی
۱۰٫ روش طرح پرسش
روش استقرایی:
تعریف: استقرا یعنی از قضایای جزئی به نتیجهای کلی برسیم.
انواع استقرا: ۱٫تام( مثال: نظر احزاب رسمی امریکا درباره خروج از افغانستان)
۲٫ ناقص( مثال: نظرسنجی درباره میزان محبوبیت رئیس جمهور)
شیوه تحلیل: در استقراء تام پرسش از تک تک احزاب یا افراد ونتیجه گیری.
در استقراء ناقص به شیوه نظرسنجی از جامعه آماری و نمونه آماری و نتیجه گیری
شیوه عمل: تحلیل گر برای کشف مجهول سیاسی از جزئی به کلی سیر میکند.
مثال: با توجه به تهدیدات امریکا این کشور در چه شرایطی به ایران حمله میکند؟(مجهول)
مراحل
۱: مشخص کردن کشورهایی که آمریکا به آنها حمله کرده است، مانند افغانستان وعراق.
۲٫ توصیف شرایط حمله
۳٫ نتیجه: آمریکا در شرایط زیر به این کشورها حمله کرد:
- شکاف بین دولت وملت
- اجماع جهانی علیه دولت طالبان و صدام
- محکومیت دولت طی قطعنامههای سازمان ملل
- همکاری عملی اپوزیسیون داخلی با آمریکا
۴٫ بررسی تطبیق شرایط بر ایران
۵٫ نتیجه گیری و ارائه تحلیل: کشف مجهول
روش قیاسی:
تعریف: روشی است که تحلیل گر برای کشف مجهول از قضیه کلی به جزئی میرسد.
مثال۱: لازمه تک قطبی شدن جهان، سلطه یک کشور بر دیگران است.
آمریکا در صدد تک قطبی کردن جهان است.
نتیجه: آمریکا در صدد سلطه بر دیگران است.
مثال۲: سیاستمدار فاسد جهان را فاسد میکند.
بوش، صدام یا علی عبدالله صالح سیاستمدار فاسد است.
نتیجه: بوش و… جهان را فاسد میکند.
روش توصیفی – علّی:
تعریف: روشی است که درآن تحلیل گر به شیوه زیر عمل میکند:
- توصیف دقیق رخداد سیاسی
- کشف روابط بین اجزا
- بررسی علت رابطه بین اجزا
- تدوین نتایج وارائه تحلیل
مثال: جنگ ۳۳ روزه اسرائیل علیه لبنان ( حزب الله ) در سال ۱۳۸۵
۱٫ توصیف دقیق از شروع حادثه در ۲۱تیر ۸۵ با ثبت اخبار تهدیدات وحملات اسرائیل علیه حزب الله لبنان واسارت ۲ سرباز اسرائیل توسط حزب الله و …
۲٫ تعیین بازیگران دخیل مانند: دولت صهیونیستی، مردم اسرائیل، حزب الله لبنان، دولت لبنان، دولت آمریکا، دولت ایران، دولتهای عربی و … .
۳٫ کشف روابط بین دولت امریکا، اسرائیل و برخی کشورهای عربی مانند عربستان و مصر و … و از سوی دیگر بین ایران و حزب الله لبنان و… .
۴٫ پرسش از چرایی رابطه بین بازیگران یاد شده
۵٫ بررسی و تهیه پاسخ مستدل
۶٫ تدوین نتایج و ارائه تحلیل
روش توصیفی – مقایسه ای:
تعریف: روشی است که پس از توصیف دو یا چند پدیده سیاسی آنها را در ابعاد مختلف با هم مقایسه میشوند.
مثال: تحلیل انقلاب اسلامی در مقایسه با انقلاب مشروطه یا انقلاب ۱۷۸۹ فرانسه یا ۱۹۱۷ روسیه یا ۱۹۴۹ چین.
یاد آوری: در این روش باید پدیدههای مشابه را باهم مقایسه کرد.
شیوه کار:
۱٫ توصیف دو انقلاب
۲٫ مشخص کردن ارکان اصلی مانند: رهبری، مکتب، شعارها، اهداف،حمایتهای داخلی وخارجی،رویدادهای مهم،شرایط سیاسی،اقتصادی،اجتماعی،فرهنگی نظام حاکم و … .
۳٫ مقایسه اجزای مشابه با هم مانند: مقایسه رهبری انقلاب مشروطه با انقلاب اسلامی و … .
۴٫ ثبت نتایج و ارائه تحلیل
روش سیستمی:
تعریف: در این روش، تحلیل گر، حادثه سیاسی را به عنوان یک سیستم در نظر میگیرد و اجزای مختلف آن را بررسی میکند. اجزای سیستم عبارتند از:
Input= ورودی
Process= پردازش
Output= خروجی
Feedback= بازخورد
Environment= محیط
نمودار روش سیستمی:
External Environment محیط خارجی
بازخورد+/-
Feedback
مثال: دست یابی ایران به انرژی هسته ای
سیستم = نظام جمهوری اسلامی
۱٫ ورودی: درخواستهای مردمی( انرژی هستهای حق مسلم ماست )
حمایتهای مردمی( تظاهرات، شعارها، تشکیل حلقههای انسانی برای حفاظت از مراکز هستهای )
۲٫ پردازش: بررسی و کارشناسی موضوع در هیات دولت، مجلس شورای اسلامی، شورای عالی امنیت ملی و رهبری نظام
۳٫ خروجی: عزم مسئولان برای دست یابی ایران به دانش بومی و انرژی هسته ای، تداوم غنی سازی تا تولید صنعتی سوخت هسته ای
۴٫ بازخورد: در محیط داخلی: مثبت
درمحیط خارجی( منطقهای و بین الملل ): در سطح دولتها: منفی در سطح ملتها: مثبت
۵٫ پیش بینی آینده وبیان راههای پیش رو و اولویت بندی آنها جهت اتخاذ تدابیر لازم مانند:
• تشدید تحریم
• برخورد نظامی
• تسلیم و شکست ایران
• مذاکره و امتیاز دهی و امتیاز گیری(معامله غرب با ایران وتوافق بر حد معینی از غنی سازی ایران)
• استفاده چین و روسیه از حق وتو و ناتوانی غرب از فشار بیشتر با ابزار سازمان ملل متحد
روش تحلیل محتوا:
تعریف: در این روش تحلیل گر به توصیف کمی و کیفی محتوای آشکار یک یا چند پیام، بیانیه، سخنرانی یا مواضع افراد، گروهها، دولتها و سیاستمداران میپردازد:
شیوه کار:
- شمارش تعداد کلمات، جملات، پاراگرافها
- تعیین بار مثبت یا منفی آنها و درجه شدت وضعف بار عبارات
- مشخص کردن لحن جملات
- استنباط ونتیجه گیری
مثال:
- تحلیل محتوای سخنرانی مقام معظم رهبری
- تحلیل محتوای مصاحبه مطبوعاتی رئیس جمهور
- تحلیل محتوای بیانیه دولت امریکا درباره ایران
- تحلیل محتوای بیانیه حزب… درباره انرژی هستهای و یا…
- تحلیل محتوای سخنرانی آقای… .
انواع روش تحلیل محتوا
تحلیل کیفی : بررسی کیفیت و محتوایی اعلامیهها و تبلیغات وگزارشهای منابع مختلف.
تحلیل تکرر : تحلیلگر، علاوه بر تعیین نوع کلمات و اصطلاحات، به محاسبه تعداد آنها، مدت زمان، یا تعداد سطوری که در نوشته بدان پرداخته مورد بحث قرار میدهد.
تحلیل ارتباطی : همبستگی و ارتباط لغات و کلمات را با کلمات و جملات دیگر هم از نظر کیفیت و هم از نظر تکرار مورد بررسی قرار میدهد.
تحلیل شدت : محقـق به دنبال درجه و میزان دوستی یا خصومت، سردی یا گرمی بین دو یا چند کشور، گروه و یا فرد است.
روش تحلیل طبق میزان نفوذ شخصیتها و دولتها:
تعریف : دراین روش تحلیل گر با توجه به میزان نفوذ شخصیتها یا دولتها میتواند تا حدودی آینده سیاسی را تخمین بزند.
یادآوری: لازم است به سایر متغیرهای تأثیرگذار نیز توجه کنیم.
شیوه کار:
مشخص کردن شخصیتهای صاحب نفوذ
تخمین میزان نفوذ آنها در جامعه
مشخص کردن گرایش شخصیتها نسبت به جریانها، جناحها، احزاب و گروهها
اولویت بندی میزان نفوذ هرشخصیت
توجه به سایر متغیرهای تاثیر گذار
حدس و ارائه نظر
روش لایهای یا موجی:
این روش برای تحلیل موقعیت یک نظام سیاسی،جریان یا جناح و یا حزب و گروه مناسب است در این روش تحلیل گر شیوه زیر را پی میگیرد:
- طیف حامیان و مخالفان و افراد بی طرف نسبت به یک نظام سیاسی، جریان، جناح و یا حزب وگروه را در نظر میگیرد.
- آنها را همچون لایهها و یا امواجی که آن نظام سیاسی، جریان، جناح و یا حزب و گروه را در بر گرفته اند، دسته بندی میکند.
- میزان آنها را تخمین میزند و موقعیت آن نظام سیاسی، جریان یا جناح و یا حزب و گروه را حدس میزند.
طیفها در روش لایهای یا موجی
الف) در سطح داخلی
حامیان اصلی (وفاداران عالی و جدی که آماده هزینه جانی ومالی در صحنه رفتار و عمل هستند)
۲٫ حامیان نسبی(وفاداران متوسط که آماده هزینه جانی نیستند ولی هزینه مالی و حمایت سیاسی و فرهنگی و …دارند)
۳٫ افراد بی طرف ( شرکت کنندگان در امور سیاسی درعین حال نه وفادار نه مخالف و دارای استعداد جذب به حامیان یا مخالفان)
۴٫ افراد بی تفاوت( عدم اهتمام و علاقه به امور سیاسی و شرکت نکردن در مسائل سیاسی مگر در صورت اجبار و شرایط خاص)
۵٫ دشمنان ومخالفان نسبی(مخالفان متوسط که هزینه مالی و دشمنی سیاسی و فرهنگی و …دارند ولی آماده هزینه جانی نیستند)
۶٫ دشمنان ومخالفان اصلی(مخالفان جدی و عمیق که در صدد براندازی هستند و نه تنها از هزینه مالی، سیاسی و فرهنگی و …ابایی ندارند بلکه آماده کشتن یا کشته شدن نیز میباشند)
ب) در سطح خارجی
۱٫حامیان اصلی خارجی(موافقان و وفاداران راهبردی که آماده حمایت اقتصادی،تبلیغاتی، رسانهای و نظامی هستند)
۲٫حامیان نسبی خارجی(موافقان و وفاداران نسبی که آماده حمایت اقتصادی،تبلیغاتی و رسانهای هستند ولی حاضر به کمک نظامی نیستند)
۳٫ دشمنان اصلی خارجی (مخالفان جدی و عمیق که در صدد براندازی و ضربات اساسی هستند و درحمایت از مخالفان داخلی، هرگونه امکانات مالی،رسانه ای، تحریک احساسات وشورش و آموزش را به کار میگیرند)
۴٫ دشمنان نسبی خارجی(مخالفان نسبی که از کارشکنیهای دیپلماتیک، مالی، سیاسی و فرهنگی و …دریغ نمیکنند ولی حاضر به اقدام نظامی نیستند)
تذکر: اندازه لایهها با توجه به میزان حامیان یا مخالفان و دشمنان و نیز افراد بی تفاوت و بی طرف با توجه به شرایط، درباره یک نظام سیاسی، جریانها و احزاب و گروهها و نهادها متغیر است.
روش تحلیل نمایشی یا بازی:
در این روش، تحلیل گر رخداد سیاسی را به بازی یا نمایش تشبیه میکند و ارکان زیر را در آن مشخص و پس از بررسی، نتایج را ثبت میکند:
۱٫ عنوان بازی مانند انتخابات به لحاظ نظری و احساسی و عملی
۲٫ صحنه، پشت صحنه، موقعیت و زمان و مکان وقوع: سراسر کشور، صندوقهای رای،اقدامات حفاظتی وحراستی برای صیانت از آراء
۳٫ بازیگران: نامزدها، رای دهندگان، احزاب و گروهها یا شخصیتهای مثبت ومنفی، مجریان(نظارتی و اجرایی)
۴٫ وسیله: تبلیغات، سخنرانی، رای مخفی، وعده و … .
۵٫ هدف: کسب کرسیهای قدرت
روش طرح پرسش:
در این روش تحلیل گر ۶ پرسش زیر را برای رخداد سیاسی طرح میکند و پی گیر پاسخ آنهاست:
(what?)1. چیستی حادثه؟ ماهیت سیاسی،اقتصادی،نظامی،امنیتی،اجتماعی،فرهنگی یا ترکیبی از آنها- مربوط به سیاست داخلی یا خارجی؟
(when?)2. زمان حادثه؟ پیش یا پس از یک مناسبت ومراسم مهم یا انتخابات یا سفرمقامات بلندپایه یا تهدید خارجی و…
(where?) 3. مکان حادثه؟ اهمیت محیطی وجغرافیایی مکان- در میان اقلیتها وقومیتها- در مرکز کشور – در اماکن و نقاط حساس- در درون نهادهای نظامی – در محیط فرهنگی و…
(who?)4. عاملان حادثه؟ نقش آفرینان وعوامل- کسانی که مسئولیت حادثه را برعهده گرفتهاند یا حساسیت نشان داده یا حمایت ویا محکوم کرده اند
( how?) 5. چگونگی حادثه؟ کیفیت انجام کار – باچه شیوهای و با چه امکاناتی
((why? 6. چرایی حادثه؟ علل، انگیزه واهداف حادثه- علت انتخاب زمان خاص- علت حمایت یا محکومیت و احساس همدردی توسط افراد و گروهها ویا دولتها
مثال: حمله امریکا به افغانستان
- از چه ماهیتی برخوردار است؟( نظامی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی)
- چه زمانی اتفاق میافتد؟
- شروع تجاوز از کجا بوده است؟(زمین، هوا، دریا)؟
- عوامل و همکاران تجاوز چه کسانی بوده اند؟
- اشغال افغانستان چگونه و با چه راهبردهایی صورت گرفت؟
- انگیزه و اهداف آمریکا از این اشغال چیست؟
شیوهی عملی تحلیل سیاسی
۱- تعیین و تحدید موضوع
۲- مقدمه(سابقه و زمینه وریشه موضوع وضرورت بحث)
۳- تبیین و تشریح اصل موضوع(اساس استدلال یک بحث)
۴- بیان نظرات دیگران
۵- بیان احتمالات
۶- اظهار نظر و موضع گیری(قضاوت)
۷- ارائه راه و طریق
۸- جمع بندی(بیان فشرده وخلاصه بحث)
ویژگیهای تحلیل گر
تحلیل گر باید دارای ویژگیهایی باشد که وی را در رسیدن به اهداف کمک نماید. در اینجا به ویژگیهای مهم اشاره خواهیم داشت.
۱ -دارابودن بینش وتفکر سیاسی
۲-برخورداری از آمادگی ذهنی و تعمق اندیشه
۳-عدم تعجیل دراظهار نظر و بررسی پدیدهها همراه با احتیاط
۴-آشنایی با زبان سیاست
دارا بودن بینش و تفکر سیاسی
شم و بینش سیاسی همانند نوری است که در بعضی از انسانها کم سوتر از نور شمع و در برخی دیگر فزون تر از تابش نورافکنهای بسیار قوی است و البته خانه و مدرسه یا دانشگاه یا محیط کار و زندگی و اجتماع همگی در تقویت یا تضعیف بینش سیاسی مساعدت مینمایند.
مسائلی از قبیل برخورد با ظلم و جنایت و قرارگرفتن در مسیر یک نهضت و انقلاب و امثال اینها از مواردی است که فوق العاده در تقویت بینش سیاسی اجتماعی مردم موثر میافتد به هر حال یک تحلیل گر مسلمان و متعهد نیز بایستی از بینش و تفکر سیاسی بالایی برخوردار باشد تا بتوانند به خوبی به تجزیه و تحلیل مسائل سیاسی پرداخته و در دام توطئههای دشمنان نیفتد و بدین ترتیب به افشای ماهیت و عملکرد آنان بپردازد.
برخورداری از آمادگی ذ هنی و تعمق اندیشه
در سیاست اصولی مانند “اصل تسلسل در حوادث ” “اصل تعدد علل و نفی عامل واحد” و امثال آن وجوددارد بنابراین چه بسا پدیدهای رخ د هد در حالیکه اولاعوامل متعددی علت تحقق یافتن آن بوده است ثانیا ممکن است موارد مشابهی داشته باشد ثالثا محتمل است که ریشه برخی از این عوامل به گذشته دور بر گردد.
پس حضور ذهن و ارتباط دادن این پدیدهها به هم است که میتواند تحلیل گر را به نقطه مطلوب برساند. البته جمعآوری اطلاعات و منابع کافی بخشی از مشکل را مرتفع میسازد ولی هیچگاه نخواهدتوانست جای خالی آمادگی ذ هنی و ارتباط بخشیدن میان پدیدهها را پرکند.
بارها شده است که با جریانها و حوادثی برخورد نموده اید که چه بسا به نتیجهای نیز رسیده باشید اما در برخورد با نظرات تحلیل گرانه دریافتهاند که یا اصلا نتیجهگیری شما ناقص بوده و یا به بسیاری از عواملی که در تحقق آن پدیده نقش داشته توجه نداشته اید و سپس از بیان تحلیل گران آگاه گشته و تازه متوجه پیچیدگی موضع شده اید به ویژه اینکه بسیاری از موضو عات و جریانات سیاسی به میزانی پیچیدهاند که بزرگان دانش و فن سیاست به دشواری میتوانند به نتیجهای روشن برسند.
عدم تعجیل در اظهارنظر و بررسی پدیدهها همراه با احتیاط
بسیاری از افراد مایلند که بدون تامل و تعمق با اخذ ظواهر به تحلیل مسائل سیاسی بپردازند در حالی که بارها دریافتهاند که تحلیلهای قشری و ناشی از عدم اطلاعات و منابع کافی آنان جز خجلت و سرافکندگی چیزی برایشان به ارمغان نیاورده است شاید بتوان اد عاکرد که هیچ دانش و فنی مانند سیاست نیست که در عمل بسیاری از تئوریهای مبتنی بر اصول و قواعدش با شکست مواجه میشود براین اساس گفته اند: تاریخ یگانه آزمایشگاه علوم سیاسی است و “گذشته چراغ راه “آینده ” است .
بنابراین کسانیکه واقعا در اندیشه تحلیل گری برآمدهاند رواست توصیه علمای اخلاق را در بعد محاسبه نفس جامه عمل بپوشانند و اگر در صحت و سقم نظریات خویش تردید دارند اظهارات خویش را ثبت و هرازگاهی پس از گذشت زمان رجوع مجدد نمایند و درصدد یافتن شیوههای تحلیل درست برآیند و حوادث را با احتیاط پی گیرند کمتر سخن بگویند بیشتر شنونده باشند تا گوینده . و در هر صورت مطالعه و تحقیق از کلیدهای حل معمای تحلیل صحیح میباشد.
آشنایی با زبان سیاست
بسیارند سیاستمدارانی که از روی تعهد مقاصد خویش را با زبانی غیر از متعارف مردم بازگو میکنند و چه بسا سخنی درباره جریان و حادثه زشت و یا زیبا جلوه کند لکن واقعیت در روی دیگر سکه باشد البته گاهی اوقات هوشمندی و کیاست اقتضامی کند این گونه باشد.
عوامل مهم وتأثیرگذار در تحلیل سیاسی
۱- نقش جهان بینی در برخورد با حوادث سیاسی
۲- اصل تسلسل حوادث و بررسی سیستماتیک آنها( نگاه پویا وجریانی به پدیدههای سیاسی )
۳- اصل ارتباط متقابل در مسائل و حوادث جهان
۴- توجه به موقعیت ژئوپلتیکی (جغرافیای سیاسی ) کشورها
۵- آشنایی با روشهای حکومتی و مکاتب سیاسی “بویژه شناخت نقش و عملکردامپریالیسم در جهان
۶-آشنایی با تاریخ کشورها – گذشته و معاصر
۷- شناخت سیاستمداران و ر هبران کشورها – توجه به نقاط ضعف و قوت آنها
۸- اصل علیت
۹- اصل دومینو
۱۰ – اصل شتاب
1- نقش جهان بینی در برخورد با حوادث سیاسی
جهان بینی یعنی نوع نگرش انسان به جهان و اینکه مجمو عه هستی را چگونه ارزیابی میکند. آیا انسان و جهان راهدفدار و یا بی هدف میبیند؟ در صورت هدف داربودن این هدف چه میتواند باشد؟ آیا اصول و سنتهای ثابت در نظام أفرینش حکمفرماست یا آنچه هست زائیده شرایط و محیط است ؟ عوامل موثر در زندگی انسان و هدف از زندگی چیست ؟ تکامل اخلاق رفاه مادی سعادت اخروی و… کدامیک میتواند هدف از حیات معقول باشد؟ به طورکلی نقش انسان در مجمو عه هستی چیست ؟ آیا اصالت با انسان یا اقتصاد یا ارزشهای دینی و اخلاقی است ؟ نقش سیاست در زندگی انسان چگونه است ؟ آیا مرز سیاست و دین مغایر یاهماهنگ و متحد است ؟ پاسخ به تمامی پرسشهای فوق بستگی به نوع نگرش به مجمو عه هستی دارد بنابراین در تحلیل حوادث نخست باید انسان از جهان بینی و معیارهای اخلاقی کمک گیرد و دوم اینکه نسبت به جهان بینیهای گوناگونی که در صحنه سیاسی حائز نقش هستند آگاهی و شناخت پیداکند تا دریابد که به اصطلاح آبشخور این اظهارات از کجاست ؟
2- اصل تسلسل حوادث و بررسی سیستماتیک آنها( نگاه پویا وجریانی به پدیدههای سیاسی )
پدیدههای سیاسی ناگهانی و خلق الساعه پدید نمیآیند بلکه زمینهها و متغیرهایی در بستر زمان این پدیده را موجب شده است.
در شناخت پدیدههای سیاسی لازم است به پیشینه و گذشته آن پدیده برگشت و سیر حوادث و نقش آفرینی متغیرهای کوچک و بزرگ، آشکار و پنهان آنها را شناسایی کرد.
اصولا پدیدهها و حوادث سیاسی مجزا و منقطع از یکدیگر نیستند بلکه زنجیره وار در ارتباط با یکدیگرند یک پدیده سیاسی معادل یک علت سیاسی است و خود نیز علت برای معلول دیگر و.. بنابراین در تحلیل حوادث باید هوشمندانه به سلسله علل پرداخت . مثلا انقلاب اسلامی پدیده نوظهوری مجدد از قیام۱۵ خرداد۱۳۴۲ و حتی مبارزات اسلامی در صدساله اخیر نیست و حادثه کربلاهم مجزا از جریان سقیفه نمیتواند باشد.
3- اصل ارتباط متقابل در مسائل و حوادث جهان
از آن جا که جهان هستی یک مجموعه واحد است و اجزای تشکیل دهنده هستی انفکاک ناپذیرند، در مقیاس خیلی کوچک اجزای جهان سیاست نیز از همدیگر جدا نیستند و با هم مرتبط اند.
ارتباط و تأثیر متقابل پدیدههای سیاسی در جهان، بویژه با گسترش شبکههای ارتباطی و سیستمهای حکومتی و پیشرفتهای تکنولوژیکی نمود بیشتری یافته است و جهان به صورت یک «دهکده جهانی» (نظریه مک لوهان) درآمده است.
چه بسا حادثهای در گوشهای از قاره آفریقا یا اروپا رخ مید هد که منطقه خاورمیانه را نیز متاثر میسازد شکست آمریکا در خلیج خوکها انقلاب سفید شاه و قبل از آن رفرم اصلاحی آرژانتین را به همراه داشت خلاصه اینکه تمام جهان باهم در ارتباط است و طبعا مسائل و حوادث سیاسی به عنوان بخشی از این مجمو عه مستثنی نخواهدبود.
4- توجه به موقعیت ژئوپلتیکی (جغرافیای سیاسی ) کشورها
هیچکدام از سیاستمداران محافظه کار فاشیست آزادیخواه مارکسیست و غیره منکر بستگی و ارتباط سیاست با جغرافیا نیستند. در واقع موقعیت جغرافیایی کشورها به عنوان یکی از عوامل اساسی تعیین استراتژی و سیاستهای کلی دولتها میباشد. بنابراین شناخت موقعیت ژئوپولتیکی کشورها به ما در تحلیلهای صحیح و معتدل کمک خواهدکرد و بدین طریق ما میتوانیم با بررسی و ارزیابی جغرافیای سیاسی کشورها پایههای تحلیل خود را استوار و محکم سازیم .
5- آشنایی با روشهای حکومتی و مکاتب سیاسی “بویژه شناخت نقش و عملکردامپریالیسم در جهان
آشنایی با مکاتب سیاسی و نهضتهای آزادیبخش و نیز شناخت انواع سیستمهای حکومتی راهها و مقدمات اولیه تحلیل گری میباشد چرا که فی المثل شناخت سیاست شوروی سابق چین و کشورهای اروپای شرقی مستلزم آشنایی با مکتب مارکسیسم و انشعابات حاصل از آن (لنینیسم استالینیسم مائوئیسم تروتسکسیم ) میباشد. همچنانکه بدون شناخت امپریالیسم و ابعاد گسترده و قوه بنیادین و اصولی آن نمیتوان به نقش مخرب آن در جهان واقف گردید و بدون شناخت انواع حکومتها نمیتوان به درستی حوادث پیرامون و رخدادهایی که به نحوی با سیستمهای حکومتی در ارتباط هستند سخن گفت.
6-آشنایی با تاریخ کشورها – گذشته و معاصر
در ارتباط با اهمیت و نقش عمده تاریخ در تحلیل سیاسی همین بس که اگوست کنت میگوید حاکمیت مردگان بر زندگان بیش از حاکمیت زندگان بر خودشان است . گذشته چراغ راه آینده است تاریخ تکرار میشود تاریخ و بررسی گذشته به ما آگاهی مید هد تا شرایط زمان را بهتر درک کنیم و گذشته را به آینده پیوند د هیم درباره گذشتگان به درستی قضاوت کنیم مشکلات درگیریها موانع اشتباهات تقصیرها ناتوانیها نارسائیها توطئهها و اختلافات راهر یک در جای خود قراربد هیم و ثمرات آن را ارزیابی کنیم در این ارتباط شناخت تاریخ معاصر ایران جلوهای از همه اعصار و قرون تاریخ ایران است که گرانبهاترین تجربیات را در اختیار نسل حاضر و آیندگان میگذارد. تاریخ معاصر ایران به ما درس میدهد: درس زندگی درس خوب زیستن و جاوید ماندن درس مقاومت شهامت به سوی حقیقت رفتن به خویشتن بازگشتن از حیثیت و شرافت و انسانیت دفاعنمودن و به نیرویی لایزال اتکاداشتن براساس مکتب سخن گفتن افقهای جدیدی در جهان نمودارساختن و با حرارت و سرسختی برای اهدف عالی در خط مستقیم بی انحراف قرارگرفتن .
7- شناخت سیاستمداران و ر هبران کشورها – توجه به نقاط ضعف و قوت آنها
شناخت سیاستمداران و ر هبران از آن روی ضروری است که در این ر هگذر میتوان به حل بعضی از معماهای حوادث سیاسی تاریخ گذشته که ناشی از نبوغ و یا احیانا ضعف برخی از ر هبران و سیاستمداران بوده است نائل آمد.
8- اصل علیت
هر پدیده و حالتی معلولی است که علت یا علتهای مختلف دارد و در برخورد با هر پدیده بلافاصله در جستجوی علت یا علل آن هستیم و تصادفی بودن حوادث و تحولات را هرگز نمیتوان پذیرفت.
در مورد رابطه علت و معلولی در عرصه تحلیل پدیدههای سیاسی باید به نکاتی توجه داشت:
الف) نقش داشتن عوامل متعدد در پیدایش یک پدیده. به عبارت دیگر نباید پدیدههای سیاسی را تک عاملی و یا تک متغیری پنداشت
ب) تأثیر نقش زمان و تأثیرات طولی ـ زمانی در ظهور پدیدهها
ج) اهمیت شناخت توالی و ترتیب علل براساس تقدم و تأخر در بین پدیدهها و متغیرهای سیاسی
به عنوان مثال ما برای تحلیل انقلاب اسلامی ایران به عوامل داخلی خارجی و علتها و عوامل فر هنگی و معنوی، اقتصادی، سیاسی، اجتماعی… میپردازیم .
9- اصل دومینو
اسم نوعی بازی با مهره است و مطابق آن اگر یکی از دو طرف در صحنه بازی بتواند اولین مهره طرف مقابل را از صحنه خارج کند، بقیه مهرها را ساده تر و پی در پی خارج میکند.
بر اساس این اصل «اگر یکی از بازیگران و رقبای سیاسی موفق شود مهرههای طرف مقابل را از صحنه خارج نماید، سقوط بقیه مهرهها سهل تر خواهد بود.
در صحنه سیاست هم اگر در منطقهای یکی از دو قدرت بزرگ جهان موفق شود یکی از کشورهای وابسته به طرف مقابل نفوذ و از سلطه آن خارج کند سقوط بقیه مستعمرات و مهرهها حتمی و آسانتر میشود. به عنوان مثال ایران و نیکاراگوئه و… همه وابسته و تحت نفوذ و سلطه غرب بودند و غرب سعی میکرد هیچکدام از آنها از سلطهاش خارج نشوند در حالیکه شرق سعی میکرد این مهرهها را از سلطه غرب برهاند و به زیر سلطه خود درآورد.
طبق این اصل پس از آنکه ایران از سلطه غرب در سال۵۷ خارج شد نیکاراگوئه نیز خارج شد و بسیاری از کشورها مانند السالوادر، فیلیپین، لائوس، کره، کامبوج و… نیز سر به شورش برداشتند.
به عبارت دیگر قدرتهای جهانی احساس میکنند اگر از جایی که هستند یک قدم عقب بنشینند باید قدمهای دیگری راهم به عقب بردارند اگر میبینیم در لبنان یا فلسطین یا افغانستان قدرتهای غربی این همه پافشاری میکنند به این خاطر است که فکر میکنند اگر یکی از این کشورها از دستتشان خارج شود سایر کشورها نیز به تدریج از دست خواهندرفت لذا برای حفظ و سرکوب اولین مهره (مستعمره ) با تمام توان پافشاری میکنند.
10 – اصل شتاب
اصل شتاب از فیزیک و مکانیک اخذ شده است . این اصل میگوید وقتی یک جسم ساکن به حرکت درمی آید به تدریج به حرکت آن افزوده میشود. مثلا یک موتور سوار در یک ثانیه اول با سر عت۵ کیلومتر در ثانیه دوم ۰۱کیلومتر و در ثانیه سوم با۱۵ کیلومتر سر عت و… طی طریق میکند.که در مسایل اجتماعی نیز صادق است. یعنی وقتی یک جریان سیاسی شروع میشود، آرام آرام شتاب پیدا میکند تا به یک حادثه بزرگ منتهی شود.
بدین ترتیب که اگر کشوری را الف فرض نماییم و این کشور به فاصله زمانی۱۰ سال به انقلاب پیوست کشور ب در۸ سال و کشور ج در۵ سال و… به انقلاب میرسند و هرچه زمان بگذرد احتمال سقوط و استقلال کشورهای وابسته بیشتر میشود. وقتی یک جریان سیاسی کوچک در نقطهای از دنیا شروع میشود آرام آرام شدت و سر عت میگیرد و گسترش و شتاب پیدمی کند تا به یک حادثه بزرگ و فراگیر و عمومی منتهی میشود. ابرقدرتها نسبت به یک حادثه کوچک بین المللی حساسیت زیادی به خرج مید هند و با شدت تمام سرکوبش میکنند چون معتقدند در آینده منجر به قیامی عمومی و فراگیر خواهدشد.
یکی از مسئولیتهای مهم مدیران و مسئولان هر نظام توجه به امور کوچک و کم اهمیت و شناخت آثار و تبعات آن و آگاهی راههای مقابله و برخورد صحیح با جریانات نامطلوب میباشد بنابراین نباید نسبت به هیچ حادثهای بی تفاوت بود.سیاستمداران با زبان سیاست سخن بگویند به هر تقدیر باید این زبان را شناخت تا به مقاصد و اهداف صاحبان آن نائل آمد.
استاندارد سازی در تحلیل سیاسی
الف) استاندارد یک تحلیل سیاسی
در یک مدل سازی و قوارهآفرینی، اجزا و ارکان استاندارد یک تحلیل سیاسی جامع شامل سه بخش اساسی است:
۱ (مقدمه: در قسمت مقدمه یک تحلیل پرداختن به امور زیر ضروری است:
تعریف واژهها، مفاهیم و اصطلاحات
اهمیت، ضرورت و جایگاه موضوع مورد بحث
پیشینه و سابقه تاریخی پدیده سیاسی موردنظر
بیان ارتباط این موضوع با موضوعات دیگر و نیز تفاوت آن با موضوعات مشابه
۲ (استدلال بحث : در بخش استدلال و یا متن اصلی و قسمت اساسی بحث باید نکات زیر مورد توجه قرار گیرد:
طرح فرضیهها و احتمالات گوناگون و بررسی و نقد فرضیات و اثبات فرضیه اصلی با بررسی اظهار نظرات و موضعگیریهای دیگران
تبیین ابعاد گوناگون یک پدیده در ابعاد(سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و امنیتی) ویا ملی، منطقهای و بین المللی.
بررسی علل و عوامل پیدایش یک پدیده(علل داخلی و خارجی و …)
ترسیم چشمانداز یک پدیده، آیندهنگری و تخمین آینده.
۳ (نتیجه گیری : مهمترین محورهایی که در نتیجهگیری مورد لحاظ قرار میگیرد شامل :
قضاوت، داوری و موضعگیری پیرامون موضوع
بیان نتایج و پیامدهای یک واقعه سیاسی
ارائه پیشنهاد و راهحلها
ب) استاندارد پاسخ به پرسشهای سیاسی
در مواجهه با سؤالات سیاسی مخاطبین به چند شکل میتوان برخورد کرد:
۱ (نفی مطلق: در این شیوه انکار شبهه و نادیده گرفتن آن توجه میگردد.
۲ (دفاع مطلق : حمایت مطلق از موضوع مورد شبهه بدون استدلال منطقی اساس این شیوه میباشد.
۳ (تبیین : در این شیوه بررسی تحلیلی یک موضوع با نگاه به فرآیند و عوامل دخیل در آن مطرح است.بهترین شیوه به پاسخ به سؤالات سیاسی شیوه تبیین است.
در شیوه تبیین باید نکات زیر در نظر گرفته شود:
۱٫ بررسی ریشههای پیدایش یک پدیده
۲٫ علل و عوامل پیدایش
۳٫ تعیین جایگاه و وزن هر پدیده
ج) ملاکها در موضع گیری
در یک نگرش کلی دو دسته ملاک در عرصه موضعگیری سیاسی به چشم میخورد:
ملاکهای مثبت: اصولی چون ایمان، عمل صالح، اعتقاد به اسلام،ولایت، نظام جمهوری اسلامی، اعتقاد و التزام به ولایت فقیه، پای بندی به آرمانهای امام راحل(ره) و مقام معظم رهبری، قانون اساسی ازمهمترین اصول و ملاکهای حق و مثبت است.
ملاکهای منفی: ویژگیهایی چون خودبینی، حب و بغضهای شخصی، منافع اقتصادی، قدرت طلبی و منافع سیاسی، باندبازی و جریان سازی طایفهای، فرقهگرایی و تعصبات حزبی، دروغ و فریب همه از ملاکها و چارچوبهای منفی و باطل بوده که تحلیلگر سیاسی باید از آنها پرهیز نماید.
مشکلات و چالشهای تبیین پدیدههای سیاسی
۱٫ تعدد متغیرها و نامعین بودن قلمرو سیاست
۲٫ ناهمگونی جوامع سیاسی
۳٫ تحول و دگرگونی در شرایط و مقتضیات
۴٫ کمیت ناپذیری عوامل کیفی
۵٫ در اختیار نداشتن اطلاعات محرمانه
۶٫ پیچیدگی رفتار انسانها
چالشها و آفات فراروی تحلیلگر سیاسی
۱- ذهنگرایی: در مسائل سیاسی نباید بیتوجه به محیط و شرایط خارجی و صرفاً با ذهنیت و فکر بسته تحلیل کرد .لذا تحلیلگر نباید کاملاً متکی به ذهن خود و بیتوجه به دیگران، جامعه، محیط و واقعیات عمل کند.
۲- مطلقنگری و کلیگویی: یک تحلیل گر نبایستی بیگانه از جزئیات مسأله و بدون انعطاف در جهت رد یا قبول مطلق یک موضوع حرکت کند.
۳- سطحینگری: در تحلیل مسایل نباید بیتوجه به ریشهها، علتها و عناصر مخفی ومؤثر در آنها فقط بر اساس ظواهر و به شکل سطحی مورد تحلیل قرار گیرد.
۴- یک سونگری: اگر مسألهای دارای ابعـاد و زوایای مختلفـی بوده نباید صرفا به یک بعد از آنها توجه نمود و مابقی رها شود.
۵- عدم آشنایی با مبانی علم سیاست، عدم رعایت شیوهها، مراحل و اصول و استانداردهای تحلیل سیاسی
۶- ضعف در شناخت: نسبت به جایگاه و نقش ولایت فقیه در نظام اسلامی، و نیز عدم اشراف کامل نسبت به اصول قانون اساسی و دیدگاههای رهبری و سیاستهای نظام نسبت به مسائل داخلی و خارجی و سیاستهای منطقهای و بینالمللی نظام جمهوری اسلامی ایران.
٧ -توهین، جسارت و افتراء به دیگران: تحلیلگر سیاسی در قضاوت، داوری و موضعگیری نسبت به دیگران نباید از جاده انصاف و مروت خارج شود و با توهین و افتراء نسبت به دیگران، شخصیت افراد را تخریب و لکهدار نماید.
٨- جدال و مجادلهکردن با شنوندگان: تحلیلگر سیاسی باید با متانت و تسلط برخود و جلسه، بحث را ادامه دهد و از مجادله بیجا بپرهیزد.
٩ -کتمان حقایق: تحلیلگر باید آنچه را که واقعیت تشخیص میدهد بر اساس مصالح بیان نماید و اگر دیگران مطالب درستی مطرح کردند بپذیرد ولو خلاف حرف خودش باشد.
۱٠ -پر مدعا بودن و خود را عقل کل دانستن: عبارات نمیدانم، احتمال میدهم و امثالهم از نظر روایات ما و سیره عملی علمای اسلامی امری پسندیده و لازم است . بنابراین در شرایطی که با سؤال و پدیده مجهولی واقع شد، ابراز نظر بدون آگاهی و مطالعه، جز ذلت و خواری پیامدی نخواهد داشت و بهتر آن است یا ابراز نظر ننماید و یا آن را با مطالعه دقیقتر، به آینده موکول کند.
منا بع و مآخذ
۱- پایگاه اینترنتی مقام معظم رهبری
۲- روش شناسی و آموزش تحلیل سیاسی: آیت مظفری
۳- فن تحلیل سیاسی:حسن بلخاری
۴- روش تحلیل سیاسی: رمضان شعبانی
۵- مبانی روش تحلیل سیاسی: اسدا… بادامچیان
۶- شناخت و تحلیل سیاسی: جواد منصوری
۷- روش تحلیل پدیدههای سیاسی: غلامرضا مهدوی
۸- فن تحلیل سیاسی: حمید فرهادی نیا
۹- متد تحلیل پدیدههای سیاسی: سید موسی سید مدرس
۱۰- روش تحلیل سیاسی:عباس ایزد پناه
۱۱- جلوههای سیاست اسلامی : محمد محلوجی
روش تحلیل سیاسی/کتابی برای روش نظاممند تحلیل سیاسی
کتاب دستینهای راهگشا برای جوانان دانشجو و فعالان سیاسی است و اینقدر کاربردی هست که میشود از روی دستهبندی آن، تحلیلهای سیاسی رایج و مرسوم را نقد کرد.
گروه کتب و نشریات «تیتریک» ؛ از ویژگیهای کتاب این است که علاوهبر ویژگیهای مهارتی، کاربرد آن در سخنان رهبر انقلاب به صورت مصداقی نشان داده شده است. کتاب دستینهای راهگشا برای جوانان دانشجو و فعالان سیاسی است و اینقدر کاربردی هست که میشود از روی دستهبندی آن، تحلیلهای سیاسی رایج و مرسوم را نقد کرد.
بله؛ اگر حکومت استبدادى باشد، میشود. حکومتهاى مستبد دنیا صرفه شان به این است که مردم سیاسى نباشند؛ مردم درک و تحلیل و شعور سیاسى نداشته باشند. اما حکومتى که میخواهد به دست مردم کارهاى بزرگ را انجام دهد، نظام را میخواهد با قدرت بىپایان مردم به سرمنزل مقصود برساند و مردم را همه چیز نظام میداند، مگر مردمش به خصوص جوانان، و بالاخص جوانانِ دانشجویش- میتوانند غیر سیاسى باشند؟! مگر میشود؟! عالِمترین عالِمها و دانشمندترین دانشمندها را هم اگر مغز و فهم سیاسى نداشته باشند، دشمن با یک آبنبات تُرش میتواند به آن طرف ببرد؛ مجذوب خودش کند و در جهت اهداف خودش قرار دهد. این نکات ریز را باید جوانان ما درک کنند.» (12/8/72)
کتابی برای پاسخ به همین دغدغه. «روش تحلیل سیاسی» کتاب تازهای از منشورات مؤسسه انقلاب اسلامی است. متن کتاب به شکل کامل برگرفته از بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی است که در طول سنوات گذشته در بیانات خود از راه و روش تحلیل مسائل سیاسی سخن گفته بودند.
کتاب از مقدمهای در ضرورت تحلیل سیاسی به قلم دکتر عباسعلی رهبر، استادیار گروه علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی آغاز میشود. پس از آن کل متن خلاصه میشود در دو گفتار؛ گفتار اول، مقدمات لازم برای تحلیل سیاسی و گفتار دوم، مهارتها و فنون تحلیل سیاسی است. در انتهای کتاب هم دو تمرین برای بهکاربستن روش تحلیل سیاسی آمده است؛ یکی درباره مذاکره با آمریکا و دوم تحلیل کلان انقلاب اسلامی. ویژگی تمرینهای ارائهشده در این است که حضرت آیتاللهالعظمی خامنهای در این دو سخنرانی، دو مسألهی مهم سیاسی را تحلیل میکنند و از آنجا که در این تحلیلها از روش منظم و نظاممند بهره گرفته شده که کشف این نظام تحلیلی برای مهارتآموز تمرین بسیار مهم و جذابی خواهد بود.
ناشر: انتشارات انقلاب اسلامی
نوبت چاپ: اول
تاریخ چاپ: زمستان ۱۳۹۲
شمارگان: ۵۰۰۰ نسخه
شابک:
۹۷۸-۹۶۴-۲۹۵۱-۸۱-۹
از ویژگیهای دیگر کتاب این است که علاوهبر ویژگیهای مهارتی، کاربرد آن در سخنان رهبر انقلاب به صورت مصداقی نشان داده شده است. کتاب دستینهای راهگشا برای جوانان دانشجو فعالان سیاسی است و اینقدر کاربردی هست که میشود از روی دستهبندی آن، تحلیلهای سیاسی رایج و مرسوم را نقد کرد.
در مقدمه این کتاب آمده است: برای تحلیل درست یک پدیدهی سیاسی، باید روش و منطق درستی داشت. «الزام روشی» به عنوان یک شاخص مهم در مباحث روز علمی مرتبط با «تحلیل سیاسی» مورد توجّه جدّی است ... تحلیل سیاسی روشمند میتواند به ارتقاء آگاهی، بینش و بصیرت جامعه کمک شایانی کند. با این ابزار است که فرد در جامعه ضمن شناخت منطقی و صحیح پدیدههای سیاسی، در فضای غبارآلود فتنه و در هنگام درهم آمیختگی حق و باطل، میتواند گرفتار حیرت نشود و در لحظات حساس که باید نقش تاریخی و تکلیف شرعی خود را انجام دهد، قادر باشد با استفادهی مناسب از ابزار و فنون تحلیل سیاسی، به تصمیمی مناسب، دقیق و صحیح برسد.
حسن الگوی «روش تحلیل سیاسی» در آن است که از تجارب علمی و عملی حوزهی امر سیاسی در آن بهرهگیری کامل صورت گرفته و سبب شده تا لوازم فهم و تحلیل پدیدههای سیاسی و اجتماعی بهتر از روشهای مرسوم مطرحشده برای جامعه فراهم آید.
کتاب «روش تحلیل سیاسی» تازهترین کتاب انتشارات انقلاب اسلامی وابسته به مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی است. علاقهمندان برای اطلاع از نحوهی تهیه کتاب فوق میتوانند با شماره تلفنهای ۶۶۴۹۳۵۴۸ و ۶۶۴۸۳۶۹۵ تماس حاصل نمایند و یا به نشانی پست الکترونیک [email protected] پیام ارسال کنند.
اگر قدرت تحلیل نباشد!
«در مرحلهی کنونی، آنچه میباید پس از تحصیل علم، در صدر فعالیتهای دانشجوئی قرار گیرد، ارتقاء فکری دانشجویان در زمینهی فرهنگ و سیاست است.» ۱۳۸۰/۶/۱۰
«چیزی که امام حسن مجتبی علیهالسلام را شکست داد، نبودن تحلیل سیاسی در مردم بود. مردم، تحلیل سیاسی نداشتند. چیزی که فتنهی خوارج را بهوجود آورد و امیرالمؤمنین علیهالسلام را آنطور زیر فشار قرار داد و قدرتمندترین آدم تاریخ را آنگونه مظلوم کرد، نبودن تحلیل سیاسی در مردم بود و اِلّا همهی مردم که بیدین نبودند. تحلیل سیاسی نداشتند. یک شایعه دشمن میانداخت؛ فوراً این شایعه همهجا پخش میشد و همه آن را قبول میکردند!» ۱۳۷۲/۸/۱۲
«قدرت تحلیل که نبود، انسان فریب تحلیلِ فریبگرِ بیگانه را میخورد. در دنیای سیاست هیچکسی صریحاً نمیآید بگوید که من میخواهم به تو ظلم کنم؛ نه به یک ملت، نه به یک شخص؛ اینطور که نمیگویند. میآیند با «مغالطههای سیاسی» کاری میکنند که بتوانند بر او تسلط پیدا کنند. درست مثل مغالطههای فلسفی، ذهن طرف را با یک چشمبندی علمی -در واقع یک تردستی- منحرف میکنند. یک مغالطهی سیاسی درست میکنند، میخ خودشان را میکوبند. ما باید کاری کنیم که این جوان ما بتواند مغالطه را بشناسد؛ کما اینکه در فلسفه و منطق، شناخت مغالطه یکی از هنرهاست. ما بتوانیم جوان خودمان را آشنا کنیم به اینکه مغالطه چیست، تا بتواند مچ مغالطهکننده را بگیرد. بگوید این قضیهای که درست کردی، اینجایش اختلال و اشکال دارد. قدرت تحلیل سیاسی این است؛ بایستی این را در جوان به وجود آورد». ۱۳۸۵/۵/۲۳
«اما در این میان وظیفهی جوانان و بهخصوص دانشجویان مهمتر و بیشتر است؛ چراکه جوان علیرغم کمتجربگی و احساسی بودن، به واسطهی داشتن شور و نشاطی مضاعف و آرمانگرایی، نقش بسیار برجستهای در آیندهی کشور خواهد داشت. به همین دلایل از سوی جریانهای مختلف سعی در استفاده از جذب و استفاده از آنان میشود: «حرکت سیاسی دانشجویان و کار سیاسی در دانشگاهها چیز مثبتی است. من سالها پیش در همین حسینیه یک جملهای گفتم که آن وقت بعضی از مسئولان هم گلهمند شدند. آن جمله راجع به تحرک سیاسی دانشجویان در دانشگاهها بود؛ این لازم است؛ نه فقط برای اینکه دانشجو تخلیه بشود. بعضی خیال میکنند که تحرک سیاسی دانشجویان در دانشگاهها، فقط فایدهاش این است که این جوان یک خُرده تخلیه بشود؛ نه، این جوان را ما برای فردای ادارهی کشور لازم داریم. این باید سیاست را بفهمد؛ مغزش در زمینهی سیاست، مغز پخته و کارآمدی باشد؛ و اِلّا فریبش میدهند و زمینش میزنند. خوب، این لازم است؛ منتها آنچه که لازم است، قدرت تحلیل و فهم سیاسی است.» ۱۳۸۵/۵/۲۳
«بنده یک وقت عرض کردم دانشگاهها باید سیاسی باشند و دانشجو باید سیاسی باشد. معنای این حرف آن است که دانشجو باید قدرت تحلیل سیاسی داشته باشد تا جبههبندیهای دنیا را بشناسد؛ تا بفهمد امروز دشمن کجاست و از کجا و با چه ابزاری حمله میکند.» ۱۳۷۴/۸/۱۰
مگر میشود دانشجو غیر سیاسی باشد؟!
«بنده دلم میخواهد این جوانان ما، شما دانشجویان؛ چه دختر، چه پسر و حتی دانشآموزان مدارس -روی این ریزترین پدیدههای سیاسی دنیا فکر کنید و تحلیل بدهید. گیرم که تحلیلی هم بدهید که خلاف واقع باشد؛ باشد! خدا لعنت کند آن دستهایی را که تلاش کردهاند و میکنند که قشر جوان و دانشگاه ما را غیر سیاسی کنند. کشوری که جوانانش سیاسی نباشند، اصلاً توی باغ مسائل سیاسی نیستند، مسائل سیاسی دنیا را نمیفهمند، جریانهای سیاسی دنیا را نمیفهمند و تحلیل درست ندارند، مگر چنین کشوری میتواند بر دوش مردم، حکومت و حرکت و مبارزه و جهاد کند؟! بله، اگر حکومت استبدادی باشد، میشود. حکومتهای مستبد دنیا، صرفهشان به این است که مردم سیاسی نباشند؛ مردم درک و تحلیل و شعور سیاسی نداشته باشند. اما حکومتی که میخواهد به دست مردم کارهای بزرگ را انجام دهد؛ نظام را میخواهد با قدرت بیپایان مردم به سر منزل مقصود برساند و مردم را همه چیز نظام میداند، مگر مردمش -بخصوص جوانان، و بالاخص جوانانِ دانشجویش- میتوانند غیر سیاسی باشند؟! مگر میشود؟! عالِمترین عالِمها و دانشمندترین دانشمندها را هم، اگر مغز و فهم سیاسی نداشته باشند، دشمن با یک آبنبات تُرش میتواند به آن طرف ببرد؛ مجذوب خودش کند و در جهت اهداف خودش قرار دهد! این نکات ریز را باید جوانان ما درک کنند.» ۱۳۷۲/۸/۱۲
معنای فعالیت سیاسی چیست؟
«من که میگویم فعالیت سیاسی، معنایش این نیست که فعالیت سیاسی حتماً باید علیه دولت، علیه مسئولان و علیه نظام باشد. بعضی از بدخواهان، فعالیت سیاسی را اینگونه تعبیر میکنند. فکر میکنند فعالیت سیاسی، یعنی سیاسیکاری! این، یک نوع سیاسیکاری و یک نوع تقلب است که آدم تصور کند فعالیت سیاسی در دانشگاه، فقط با بدگفتن و با فحاشی کردن و با اهانت کردن به این و آن حاصل میشود؛ نه. فعالیت سیاسی، برای پیدا شدن قدرت تحلیل در دانشجوست… بالاخره اگر دانشجویان بخواهند قدرت تحلیل پیدا کنند، باید فعالیت سیاسی بکنند؛ باید سیاست را بخوانند، بنویسند، بگویند، مذاکره و مباحثه کنند. تا این کار نشود، دانشجویان توانایی پیدا نمیکنند. عقیدهی من، هنوز هم همین است.» ۱۳۷۷/۲/۲۲
«در خودتان بصیرت ایجاد کنید. قدرت تحلیل در خودتان ایجاد کنید؛ قدرتی که بتوانید از واقعیتهای جامعه یک جمعبندی ذهنی برای خودتان بهوجود آورید و چیزی را بشناسید. این قدرت تحلیل خیلی مهم است» ۱۳۷۷/۱۱/۱۳
یکی از الزامات شخصیت انسان مسلمان بصیرت و قدرت بر تحلیل رفتارها و پدیدهها است تا بتواند در پرتو تحلیلی همه جانبه از سطح و ظاهر پدیدهها عبور، و به درون امور و روابط ناپیدای آنها رسوخ کند که بتواند واکنشی سنجیده و تصمیم و رفتاری به موقع در قبال آنها اتخاذ کند.
حق و باطل دو امر کاملاً متمایز از هم در عالم واقع نیستند و چنین نیست که بتوان به سادگی آنها را از هم تشخیص داد و یکی از آن دو را به رغبت و اختیار انتخاب نمود؛ بلکه آنچنان آن دو در هم تندیدهاند که گاه بسیاری از نخبگان هم دچار نوعی غفلت و اشتباه میشوند از این رو است که در روایات اسلامی آمده است که «میان حق و باطل فقظ چهار انگشت فاصله است یعنی فاصله میان چشم تا گوش»؛
مقام معظم رهبری میفرماید:
«عالمترین عالمها و دانشمندترین دانشمندها هم اگر مغز سیاسی و فهم سیاسی نداشته باشند با یک آب نبات، بسوی دشمن میروند و مجذوب او میشوند. این نکات ریز را جوانهای ما باید درک کنند.»(1)
امروزه مسائل و مباحثسیاسی، از تنوع، پیچیدگی، گستردگی، در هم تنیدگی و اهمیت ویژهای برخوردار و بینش خاصی برای فهم و تفسیر آنها نیاز است. بسیاری از پدیدههای سیاسی و اجتماعی دارای دو وجه متمایز از هم هستند: (2)
1- وجه آشکار، که درک آن برای افراد عادی بطور معمول امکان پذیر است.
2- وجه پنهـان، که درک آن برای افراد عادی بطور معمول امکان پذیر نمیباشد و باید به درون و زوایای ناپیدای آنها نفوذ کرد.
به همین دلیل، «تحلیل سیاسی» به فرآیند کاوشگرانهای اطلاق میشود که در صدد بازشناسی منافع و انگیزههای سیاسی و تبیین ملاحظات آشکار و پنهان در یک پدیده یا روند سیاسی است.(3) کار تحلیل گر سیاسی شناخت و فهم وجه پنهان پدیده سیاسی و نقد و ارزیابی راهکارهای مختلف اجرایی، و گزینش و تجویز مناسبترین راهبرد ممکن برای نیل به یک هدف مشخص است.
روش تحلیل سیاسی در واقع شیوه درک مفاهیم پیچیده سیاسی را به ما میآموزد. تا با آموختن این روش بتوان پدیدههای سیاسی را که به سهولت در اذهان عمومی قابل درک نیستند، از طریق آموزشهای ویژه برای مخاطبان قابل فهم نمود.
بنابراین یکی از وظایف اساتید مدارس علمی و مربیان معرفت این است که طلاب نوجوان و جوان را با شیوههای ساده به تحلیل پدیدههای سیاسی آشنا کنند تا بتوانند به عنوان مفسر سیاسی، مسائل مهم روز سیاسی ایران و جهان را تحلیل و تفسیر نمایند.
امام خمینی(ره) در این باره میفرماید:
«آقایان که تربیت بچهها را میکنند، مسائل سیاسی روز را هم به آنها تعلیم بکنند. نمیگویم همة آن این باشد. همه چیز باید باشد. یک بچهای که از یک مدرسه بیرون میآید، باید مسائل دینیاش را بداند. مسائل نماز و روزهاش را بداند. هم تربیتهای علمی بشود... و هم تربیت سیاسی.»(4)
همچنین میفرماید:
«این جوانانی که دست ما هستند و با آنها رابطه داریم، اینها را باید تربیت اسلامی، تربیت دینی و متوجه به مسائل روز کنیم. جوری باشد که از اول این بچهها و جوانها، مسائل روز دستشان باشد و بفهمند که باید چه بکنند در آتیه.»(5)
منابع:
1. روزنامه کیهان،13/11/77.
2. علاقمندان میتواند با مراجعه به آدرس اینترنتی آن از بحثهای گسترده آن همراه با تمرینها و مثالهای مختلف اطلاعات بیشتری راجع به تحلیل سیاسی به دست آورند.) http://beheshtipour.blogfa.com
3. مسعود اسلامی، تحلیل سیاسی از تشخیص تا تجویز، فصلنامه دانشکده حقوق و علوم سیاسی(دانشگاه تهران)، شماره 42، ص79.
4. صحیفة نور، مجموعه رهنمودهای امام خمینی، سازمان مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی، انتشارات سروش، چاپ اول، ج5، ص109.
5. صحیفه نور، ج5، ص250.
---
با توجه به حساسیت و پیچیدگیهای خاص مسائل سیاسی، اگر کسی بدون کسب آموزشهای لازم و اطلاعات کافی وارد مقوله پر هیاهوی سیاست شود چون ورود او، ورودی بدون بصیرت است، مصداق آن جمله امام صادق(ع) میشود که رهروی بیبصیرت هر چقدر هم سرعتش بیشتر شود، در حقیقت گمراه تر شده و از مقصد دورتر شده است. از این رو کسب دانش و بینش سیاسی به همراه دغدغه و انگیزش سیاسی قطعاً عامل رشد فردی و سیاسی – اجتماعی جوان گشته و موجب گسترش مشارکت فعال و اثر گذار آنها در عرصههاس سیاسی – اجتماعی میگردد. و باعث آن خواهد شد که در تحلیل مسائل و رویدادهای سیاسی از سطح سلیقهای و احساسی صرف که بر پایههای علمی و اطلاعات کافی استوار نیست خارج گشته و به تحلیل محکم، عمیق و سازنده تبدیل گردد تا جامعه از آن بهرمند شود.
داشتن تحلیل سیاسی و بینش عمیق، نتیجه بصیرت و تیز بینی است؛ یعنی باید خوب و عمیق قضایا را دید و درک نمود و از سطحی نگاه کردن پرهیز کرد. مثلا اگر کسی در ظاهر تملّق میگوید، به آن ظاهر دل فریب دل نبست، بلکه باید دید ته دلش چیست؟ هدفش چیست؟ چه کاری میخواهد انجام دهد؟ (1)
تحلیل سیاسی فرایندی ذهنی و تلاش فکری محققانهای است که با روشی علمی در جست و جوی شناخت عوامل مؤثر بر روند تصمیمگیری سیاسی، نقد و ارزیابی راهکارهای مختلف، و تجویز بهترین رهیافت کاربردی برای حل یک معضل سیاسی باشد. از این رو تحلیل سیاسی با فاصله گرفتن از دایره تخمین و گمانهزنی از حیطه ذهنی تحلیلگر بیرون آمده و نقش آگاهیزا و کارگشای خود را در جامعه ایفا خواهد کرد. (2) به عبارت دیگر تحلیل ریشه یابی حوادث و پدیدهها سیاسی و گشودن گرههای ابهام و اغراض پنهانی و پیش بینی نتایج و آثار آن میباشند. بنابر این برای تحلیل کردن پدیدههای سیاسی تنها به تشریح و تبیین پدیده مورد تحلیل اکتفاء نمیشود بلکه تحلیل گر با کاوشی ذهنی سعی میکند از ظواهر پدیده به امور پنهانی دست یابد و مفاهیمی را که افراد عادی قادر به درک آنها نیستند به زبان ساده و قابل درک به دیگران متنقل کند. از این رو: «روش تحلیل سیاسی اصول و شیوههای تحلیل صحیح از پدیدههای سیاسی است که آموختن این روش، تحلیلگر سیاسی را قادر میسازد تا با استفاده از آن بتواند به سادهترین راه ممکن مفاهیم پیچیده سیاسی را ارزیابی کرده و به دیگران منتقل کند.» (3)
مقام معظم رهبری میفرماید:
«... تحلیل سیاسی به شکل صحیح و پروراننده ذهن، چیز بسیار مهمی است؛ ذهن باید پرورانده شود.» (4)
تحلیل سیاسی مجموعهای از علم، هنر و مهارت است که تحلیلگر باید بدانها مسلح شود. و هر که یکی از این اجزاء سه گانه را نادیده بگیرد در عمل نواقص مهمی را مشاهده خواهد نمود.
مراحل تحلیل سیاسی
فرآیند ذهنی و تلاش فکری تحلیل سیاسی را میتوان در سه مرحله کلی ذیل ارائه نمود که هر یک از این مراحل خود دارای مراحل و روشهای جزئی تر هستند که در ادامه این نوشتار به تبیین هر یک از این مراحل میپردازیم:
مرحله اول: دریافت تصویری از پدیده سیاسی؛
مرحله دوم: تحلیل محتوایی آن؛
مرحله سوم: سنجش و ارزش یابی آن.
در این برنامه باید از طرح مسائل پیچیده و سطح بالای تحلیل سیاسی اجتناب گردیده تا بتوان درگامهای اولیه تحلیل سیاسی انگیزه لازم را برای طلاب نوجوان و جوان عزیز که مخاطبان اصلی این مباحث هستند، ایجاد کرد و با ذکر مثالهای متنوع روشهای کاربردی تحلیل سیاسی را به علاقه مندان ارائه نمود.
مقام معظم رهبری میفرماید:
«البته شما باید قدرت تحلیل سیاسی پیدا کنید. اگر جوانانی و ملتی بینش سیاسی نداشته باشند، فریب میخورند؛ آنها را از صحنه خارج میکنند و با ابزار دین، آنها را کنار میزنند.» (5)
همچنین میفرماید:
«بنده دلم میخواهد این جوانهای ما، شما دانشجوها- چه دختر و چه پسر- و حتی دانشآموزهای مدارس، روی این ریزترین پدیدههای سیاسی دنیا فکر کنید و تحلیل بدهید. فرض کنیم تحلیل هم بدهید که خلاف واقع باشد، باشد.» (6)
منابع:
1. محمد تقی مصباح یزدی، بصیرتِ دشمنشناسی، سخنرانی در جمع گروهی از کارشناسان وزارت دفاع و فرماندهان سپاه قم 17/ 8/88.
2. مسعود اسلامی، پیشین، ص83.
3. حسن بهشتی پور، پیشین.
4. حدیث ولایت/ج2ص307
5. دانشگاه و رسالت دانشجو، ج1و2، ص300.
6. کیهان/13/8/78.
====
متدولوژی تفسیر سیاسی؛
نوشته حجت الاسلام دکتر احمد جهان بزرگی
کانون اندیشه جوان وابسته به پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی چاپ سوم این کتاب 100 صفحه?ای را در 1386 را به قیمت 1200 تومان منتشر نموده است.
کتاب «متدولوژی تفسیر سیاسی» در نظر دارد یک تصویر کلی و جامع از پدیدههای سیاسی در جهان ارائه کند. در این متدولوژی که اغلب با استفاده از متون کلاسیک اصول فقه و علم الحدیث و مسائل تجربی و همچنین استفاده از آزمون سعی و خطا به دست میآید به افرادی که قصد برخورد با تحولات سیاسی دارند توجه داده میشود که جز با اشراف خبری بر روی پدیدهها و تجزیه و تحلیل خبر، امکان دستیابی به تصویر کلی در مورد پدیدهها و وقایع سیاسی و نهایتاً برخورد با آنها وجود ندارد.
در بخش یکم این کتاب با ذکر مباحثی چون: نقش اطلاعات در تصمیم، اهمیت و تعریف تفسیر و تفاوت تفسیر و پرورش اخبار، به بررسی جایگاه تفسیر در تصمیمات سیاسی پرداخته شده است.
بخش دوم کتاب نیز به بررسی مراحل و اصول و قواعد مربوط به هر مرحله پرداخته شده است. نویسنده مراحل تفسیر سیاسی را در چهار مرحله تجزیه، تبیین، تحلیل و تخمین بیان نموده است. و در مرحله دوم (تبیین) به مباحثی راجع به خبر واحد و خبر متواتر پرداخته است. و مرحله سوم را با ذکر شت دستگاه در تحلیل به پایان رسانده است. این هشت دستگا عبارتند از: 1. قرائن، 2. قیاس، 3. استقرا، 4. تمثیل، 5. ضرورت، 6. ایماء، 7. مفهوم موافق، 8. مفهوم مخالف.
روش شناسی و آموزش تحلیل سیاسی
نوشته: دکتر آیت مظفری
این کتاب 112 صفحهای را انتشارات زمزم هدایت قم در سال 1386 منشر کرده است و چاپ دوم آن را در تابستان 1387 با قیمت پانزده هزار ریال به بازار فرستاده است.
روش شناسی و آموزش تحلیل سیاسی از یک مقدمه و شش بخش تشکیل شده است. نویسنده در مقدمه با عنوان «انسان تحلیل است» آورده است:
«انسان را گریزی از سیاست نیست، هر چند سیاست گریز باشد. همه ما به نوعی نقش آفرین صحنههای سیاست و قدرتیم. سیاست همچون هوایی که در آن تنفس میکنیم، محیط بر انسان است، حتی اگر تو او را نخواهی، او تو را میخواهد، تو او را نخوانی، او تو را میخواند. به ناچار باید در امور جامعه دخالت کنی، نظر دهی، نقد نظر کنی و موضع بگیری. بی گمان تصمیم و موضع گیری صحیح درباره رخدادهای سیاسی بر تحلیل درست استوار است امّا چه عواملی ما را در تحلیل سیاسی موفق خواهد کرد؟»
از این رو هدف این کتاب را بررسی عوامل موثر بر تحلیل سیاسی فارغ از پیچیدگیها و غوامض آن و به دور از مباحث انتزاعی و نظری با قلمی ساده، روان و کاربدی دانسته است.
بخش اول با عنوان «ضرورت و فایده تحلیل سیاسی» ضرورت تحلیل را در زدودن ابهامات و طرح شفاف مسائل سیاسی در تشخیص را دانسته است و فواید آن را در پنج محور: 1.شفاف سازی و ابهام زدایی، 2.پیش بینی آینده، 3.قدرت تصمیم سازی و تصمیم گیری، 4.موضع گیری به جا، توجیه درست و هدایت سیاسی، 5.توانایی تصمیم گیری در بحران سیاسی، معرفی کرده است. و در پایان همین بخش ضرر تحلیل نادرست را با توجه به شواهد تاریخی همچون تحلیل نادرست دربار پهلوی از وقوع انقلاب اسلامی و تحلیل غلط صدام از حمله به ایران را طرح نموده است.
در بخش دوم با ارائه تعریف مفاهیم تحلیل، سیاست و قدرت به تفاونهای مفهومی تحلیل سیاسی با عناوینی چون: تفسیر سیاسی، توجیح سیاسی، موضع گیری سیاسی و هدایت سیاسی پرداخته است.
بخش سوم نیز به لوازم تحلیل سیاسی میپردازد که نویسنده ده لازمه تحلیل گری را در این عناوین ذکر نموده است: 1.آشنایی با علوم سیاسی، 2.دسترسی به اخبار و اطلاعات، 3.تجربه، تمرین و ممارست، 4.صفای نفس، 5.واقع بینی، 6.پرهیز از گمان، 7.عدم تعجیل در اظهار نظر، 8.هوشمندی، 9.آشنایی با جریانها و تحولات سیاسی اجتماعی معاصر، 10.آشنایی با نظام جهانی و روابط بی الملل.
نویسنده در بخش چهارم شش روش را در تحلیل سیاسی ارائه نموده است که عبارتند از: 1. استقرائی، 2. قیاسی، 3. توصیفی -علی، 4.توصیفی مقایسه ای، 5.سیستمی، 6.تحلیل محتوا.
مراحل تحلیل سیاسی عنوان و موضوع بخش پنجم است که در دوازده مرحله ذکر شده است.
و در خاتمه با استفاده از داستانی از مثنوی معنوی مولانا، نکات ارزشمندی راجع به تحلیل سیاسی آورده است.
سایر کتابهایی که موضوع اصلی آنها درباره روش تحلیل سیاسی است:
1- مبانی دانش تحلیل سیاسی یا متدولوژی پولتیک، علی اکبر مسعودپور، تهران سازمان عقیدتی سیاسی ارتش جمهوری اسلامی ایران (دفتر سیاسی ) چاپ اوّل، بهار 1384.
2- تربیت سیاسی اسلام (جلد دوّم تحلیلها و برخوردها)، سعید حسینی، موسسه اسلامی ولی امر (عج)، چاپ اوّل 1368.
3- روش تحلیل پدیدههای سیاسی، غلام رضا مهدوی. انتشارات سازمان عقیدتی سیاسی نیروی انتظامی (دفتر سیاسی ) چاپ اوّل 1380.
4- شناخت روش علمی در پردازش اخبار و بررسی اطلاعات (پایه تفسیر )، علیرضا عاصف، انتشارات مدیریت تحقیقات سپاه، چاپ اوّل 1379.
5- مقدمهای بر تحلیل سیاسی نویسندگان: دی.آ. استریکلند و وال.وید :آر. جانستون، ترجمه دکتر علی معنوی، تهران، انتشارات آگه چاپ اوّل پائیز 1380.
6- متد تحلیل پدیدههای سیاسی، سید موسی میر مدرسی، قم، حوزه علمیه 1370
7- فن تحلیل سیاسی، حمید فرهادی نیا، تهران، انتشارات فرهنگ انقلاب اسلامی، 1364
8- مبانی روش تحلیل سیاسی، اسدالله بادامچیان، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، 1374.
9- روشهای تحلیل منطقه ای، وات ایزارد، ترجمه داریوش کاظم زاده، تهران، چاپ دانشگاه ملی، 1357.
10 – فن تحلیل سیاسی، حسن بلغاری، تهران، ناشر حسن افرا، 1379.
11- شناخت و تحلیل سیاسی، جواد منصوری، تهران، انتشارات شرکت به نشر، 1377.
12- روش تحلیل سیاسی، امیر محمد حاجی یوسفی، قم، انتشارات پارسایان، 1382.
13- روشهای تحقیق در علوم سیاسی (تحلیل تحربی) نوشته یارول مانهایم، ترجمه لیلا سازگار، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، 1377.
با توجه به حساسیت و پیچیدگیهای خاص مسائل سیاسی، اگر کسی بدون کسب آموزشهای لازم و اطلاعات کافی وارد مقوله پر هیاهوی سیاست شود چون ورود او، ورودی بدون بصیرت است، مصداق آن جمله امام صادق(ع) میشود که رهروی بیبصیرت هر چقدر هم سرعتش بیشتر شود، در حقیقت گمراه تر شده و از مقصد دورتر شده است. از این رو کسب دانش و بینش سیاسی به همراه دغدغه و انگیزش سیاسی قطعاً عامل رشد فردی و سیاسی – اجتماعی جوان گشته و موجب گسترش مشارکت فعال و اثر گذار آنها در عرصههای سیاسی – اجتماعی میگردد. و باعث آن خواهد شد که در تحلیل مسائل و رویدادهای سیاسی از سطح سلیقهای و احساسی صرف که بر پایههای علمی و اطلاعات کافی استوار نیست خارج گشته و به تحلیل محکم، عمیق و سازنده تبدیل گردد تا جامعه از آن بهرمند شود
داشتن تحلیل سیاسی و بینش عمیق، نتیجه بصیرت و تیز بینی است؛ یعنی باید خوب و عمیق قضایا را دید و درک نمود و از سطحی نگاه کردن پرهیز کرد. مثلا اگر کسی در ظاهر تملّق میگوید، به آن ظاهر دل فریب دل نبست، بلکه باید دید ته دلش چیست؟ هدفش چیست؟ چه کاری میخواهد انجام دهد؟
تعریف تحلیل سیاسی
تحلیل سیاسی فرایندی ذهنی و تلاش فکری محققانهای است که با روشی علمی در جست و جوی شناخت عوامل مؤثر بر روند تصمیمگیری سیاسی، نقد و ارزیابی راهکارهای مختلف، و تجویز بهترین رهیافت کاربردی برای حل یک معضل سیاسی باشد. به عبارت دیگر تحلیل ریشه یابی حوادث و پدیدهها سیاسی و گشودن گرههای ابهام و اغراض پنهانی و پیش بینی نتایج و آثار آن میباشند. بنابر این برای تحلیل کردن پدیدههای سیاسی تنها به تشریح و تبیین پدیده مورد تحلیل اکتفاء نمیشود بلکه تحلیل گر با کاوشی ذهنی سعی میکند از ظواهر پدیده به امور پنهانی دست یابد و مفاهیمی را که افراد عادی قادر به درک آنها نیستند به زبان ساده و قابل درک به دیگران متنقل کند.
از این رو: «روش تحلیل سیاسی اصول و شیوههای تحلیل صحیح از پدیدههای سیاسی است که آموختن این روش، تحلیلگر سیاسی را قادر میسازد تا با استفاده از آن بتواند به سادهترین راه ممکن مفاهیم پیچیده سیاسی را ارزیابی کرده و به دیگران منتقل کند.» )
مقام معظم رهبری میفرماید
تحلیل سیاسی به شکل صحیح و پروراننده ذهن، چیز بسیار مهمی است؛ ذهن باید پرورانده شود.»
تحلیل سیاسی مجموعهای از علم، هنر و مهارت است که تحلیلگر باید بدانها مسلح شود. و هر که یکی از این اجزاء سه گانه را نادیده بگیرد در عمل نواقص مهمی را مشاهده خواهد نمود.
مراحل تحلیل سیاسی
فرآیند ذهنی و تلاش فکری تحلیل سیاسی را میتوان در سه مرحله کلی ذیل ارائه نمود که هر یک از این مراحل خود دارای مراحل و روشهای جزئی تر هستند که در ادامه این نوشتار به تبیین هر یک از این مراحل میپردازیم
مرحله اول: دریافت تصویری از پدیده سیاسی؛
مرحله دوم: تحلیل محتوایی آن؛
مرحله سوم: سنجش و ارزش یابی آن..
مقام معظم رهبری میفرماید
«البته شما باید قدرت تحلیل سیاسی پیدا کنید. اگر جوانانی و ملتی بینش سیاسی نداشته باشند، فریب میخورند؛ آنها را از صحنه خارج میکنند و با ابزار دین،آنها را کنار میزنند.»
حال فکر میکنید رهبری از من و شمای بسیجی این توقع را ندارد ....
هدفمان در این گفتارها پرورش تحلیلگران سیاسی نیست که این مهم نیاز به مدتها علم آموزی دارد بلکه هدف افزایش بصیرت و قدرت تشخیص حق از باطل است حتی به اندازهی روشن کردن یک شمع کوچک برای دید بهتر جلوی پا باشد , باشد که با همراهیتان بتوانیم مشعلی فروزان جهت دید بهتر جاده و راه روشن نمائیم.
ادامه دارد...
واحد سیاسی
بسیج جامعه پزشکی شهرستان گناباد
فهرست مطالب
مقدمه ضرورت تحلیل سیاسی لزوم مسلح شدن به روش تحلیل تحلیل و تهذیب
خصلتهایی که مانع تحلیل صحیح میشود:
هوی و هوس سطحی نگری یک سونگری و شتاب زدگی مطلق نگری ملیت گرائی
شخصیت گرائی تحلیل و اطلاعات صحت اطلاعات مربوط بودن اطلاعات اطمینان به منابع اطلاعات مراجعه به منابع مختلف منابع رسمی
منابع غیررسمی اصول تحلیل سیاسی تشخیص موضوع منطوی دیدن تشخیص کثرتها (تضادها) روابط درونی روابط خارجی هدفداری دیده مراتبی موضع گیری
مراتب موضع گیری در مقابل حزب الشیطان به چند سئوال بیاندیشیم
بسم اﷲ الرحمن الرحیم
مقدمه
انسان در جریان زندگی اجتماعی خویش ضرورتاً با مسائل و پدیدههای سیاسی و اجتمـاعی و حوادث و وقایعی که اطرافشان میگذرد رابطه داشته و به ناچار یا در مقابل آنها موضع مـی گیرد، یا آنکه تسلیم شرایط شده و با آنها به هر شکل و به هرگونه که باشد سازش میکنـد و خود را همرنگ آنان میسازد و یا آنها که واقعیتها را نادیده میانگارنـد و بـا مطلـق نگـری و برخورد ذهنی آنها را نفی میکند و یا اینکه درصدد تغییـر و هـدایت جریانـات و شـرایط موجـود برآمده سعی میکند که به صورت فعال و آگاهانه آنها را در جهت صحیح هدایت نماید. موضـع یک »سیاستمدار مسلمان« در مقابل مسائل و جریاناتی که در جامعـه مـی گـذرد ایـن چنـین است که همواره مـی کوشـد شـرایط را در جهـت اصـول مکتـب تغییـر دهـد، تعبیـر امـام نیـز از »سیاستمدار« کسی است که جامعه را به صراط مستقیم و آنچه که صلاح ملت در آن اسـت هدایت کند.
وحدت دین و سیاست به عنوان دو وجه از یک حقیقت از همین تعبیر امام به چشم میخورد. چرا که دین و مکتب چیزی ذهنـی و دور از واقعیتهـای جامعـه نیسـت و بایـد در جامعـه تحقـق داشته باشد و از طرف دیگر مسائل اجتماعی هم بدون ملاک و خارج از رهنمودهـای مکتبـی نباشد شکل یابند، چه زیباست تعبیر مرحوم مدرس که میفرماید: »دیانت ما عـین سیاسـت ما و سیاست ما عین دیانت ماست«، و امام خمینی بـا دیـد وسـیع تـری کـه در مـورد شـرکت روحانیون در کارهای سیاسی دارند طی خطابهای که برای ائمه جماعت سراسـر ایـران ایـراد فرموده اند: اینگونه میفرمایند که:
».... سیاست برای روحانیون و برای انبیاء و اولیاء خدا حقی است، لکن سیاستی کـه آنها دارند دامنهاش با سیاستی که اینها دارند، فرق دارد. مـا اگـر فـرض کنـیم کـه یـک ف ردی ه م پی دا ش ود ک ه سیاس ت ص حیح اج را بکن د، ن ه ب های ن معنای ش یطانی فاسدش، یک حکومتی، یک رئیس جمهوری، یک دولتی، سیاست صـحیح را هـم اجـرا کند، و به خیر و صلاح ملت باشد، این سیاست یک بعـد از سیاسـتی اسـت کـه بـرای انبیاء و اولیاء بوده است و حال آنکه برای علماء اسلام، انسـان یـک بعـد نـدارد، جامعـه هم یک بعد ندارد، انسان فقط یک حیوان نیسـت کـه خـوردن و خـوراک همـه شـئون او باشد. سیاستهای شیطانی و سیاستهای صحیح اگر هم باشد امـت را در یـک بعـد هدایت میکند و راه میبرد و این بعد حیوانی است، بعـد اجتمـاعی مـادی اسـت، و این سیاست یک جزء ناقص سیاستی است که اسلام برای انبیاء و اولیاء قائـل اسـت . آنها میخواهند ملت را، ملتها را، اجتماع را، افراد را هـدایت کننـد، راه ببرنـد . در همـه مصالحی که از برای انسان متصور است، از برای جامعه متصـور اسـت . همـانی کـه در قرآن صراط مستقیم گفته میشود: و اهدنا الصراط المستقیم ما در نمـاز مـی گـوییم، ملت را، اجتماع را، اشخاص را راه ببرد، به یک صراط مستقیمی که از اینجا شروع میشود و به آخرت ختم میشود، الی اﷲ است.....
استعمارگران از آنجا که در طـول تـاریخ دیانـت را مـانع رسـیدن بـه اهـداف خـویش مـی دیدنـد، همواره کوشیدهاند ایـن مسـئله را بـه عنـوان یـک امـر مسـلّّم در میـان مـردم نفـوذ دهنـد کـه »سیاست از دین جداست« و روحانیت و مـذهب نبایـد در س یاسـت دخـالتی داشـته باشـند و امام خمینی به اینگونه نظریات آنان در بیانات خود اشاره نموده اند:
او (رئیس سازمان امنیت وقت) ضمن صحبتهایش گفت: که آقا سیاسـت عبـارت اسـت از دروغگــوئی، عبــارت اســت از خدعــه، عبــارت اســت از فریــب، عبــارت اســت از پــدر سوختگی، این را بگذارید برای ما، من به او گفتم: این سیاست مال شما است... . البته سیاست به آن معنایی که اینها میگویند که دروغ گویی و با دروغگویی و چپاولمردم، با حیله و تزویر و سایر چیزها، تسلط بر اموال و نفوس مردم، این سیاست هـیچ ربطی به سیاست اسلامی ندارد. امام علی (ع) نیز در طی خطبهای میفرمایند:
ولقد اصبحنا فی زمان قد اتخذ اکثراهلـه الغـدر کیسـاً و نسـبهم اهـل الجهـل فیـه الـی حسن الحیله، مالهم؟ قاتلهم اﷲ! قد یری الحول القلـب وجـه الحیلـه و دونـه مـانع مـن امراﷲ و نهیه.
م ا در زم انی زن دگی می کن یم ک ه بیش تر م ردم خیان ت و حق ه ب ازی و دغلک اری را کیاست میشمرند و نادانان را زیرک، آنها را چه میشود؟ خداوند آنها را بکشـد، چـه بسا شخص به تمام پیش آمدهای آینده آگاه است و طریـق مکـر و حیلـه را خـوب مـی داند ولی فرمان الهی و نهی پروردگار مانع اوست.
ضرورت تحلیل سیاسی
پرداختن به مسائل سیاسـی لازمـه یـک اجتمـاع اسـ لامی اسـت چـرا کـه فـرد مکتبـی تمـام تلاشش بر این پایه است که بتواند قوانین اسلامی را دقیقاً در جامعه پیاده کند و دشمنانی را که مانع از کار میشوند و راهش را سد میکنند شناسائی کرده و از بین ببرد. از طرف دیگـر میدانیم که دشمن هیچگاه با چهره واقعی خود نمایان نمیشود و هرلحظه بـه صـورت بـت عیاری درمی آید تا از هر طریق که بتواند ضربه خود را وارد آورد. این مطلب را در قرآن هم مـی توان یافت، آنجا که میفرماید:
»قال فیما اغویتنی لأقعدن لهم صراطک المستقیم، ثم لا تینهم من بین ایـدیهم و مـن خلفهم و عن ایمانهم و عن شمائلهم ولاتجد اکثرهم شاکرین.
(شیطان) گفت: خدایا من اولی مینشینم سر راه تو که کسی وارد این راه مسـتقیم نشود و در مرحله بعد از چپ و از راست از پشت سر و از پـیش رو، بـه یـک صـورتی بـر آنان وارد میشویم و آنها را به انحراف مـی کشـانم و در نهایـت امـر در مـی یـابی کـه اکثر آنان شکرگزار نیستند .
امروز هم، شیطان بزرگ و هم مسلکان او که میبینند حرکت توفنده و الهی است قهرمـان و مسلمان ایران میرود تا دست کثیف آنها را از سر تودههای مستضعف جهـان کوتـاه کنـد، در ابت دا از راهه ائی چ ون تحری ک اقلیته ا و محاص ره اقتص ادی و نظ امی و ط رح کودت ا و تحری ک کشورهای وابستهای همچون عراق، سعی داشتند این حرکت الهـی را در نطفـه خفـه کننـد ولی هنگامی که تمام این تلاشهای مذبوحانه شکست خورد به مرحله بعـدی حرکـت خـویش که ایجاد کانال انحرافی در این اقیانوس عظیم مردم است تمسک جسته در پس آنند که امـت را بــه مردابهــای بظــاهر فریبنــد ه بکشــانند و بــا زشــت و ارتجــاعی جلــوه دادن »خــط امــام« و »روحاینت اصیل« و »مکتب انسان ساز اسلام«، تودهها را از هم پراکنده سـاخته احتمـالاً بـه طرف خویش بکشانند و لذا غارتگران شرق و غرب در ایـن رابطـه مـی کوشـنند تـا مـردم را بـه گروههای چپ و راست متمایل سازند و دهها جریان انحرافی با ساز و برگهای گونـاگون بوجـود آورند تا در این گیرودار، انقلابیون و جریانات معتقد و پیرو »خـط امـام « را منـزوی و شخصـیتهای انقلابی این خط را تـرور فکـری و فیزیکـی کـرده آنهـا را مـأیوس و وادار بـه کارهـای حاشـیهای نمایند.
لذا در هیچ زمانی تا این حـد ضـرورت آگـاهی و شـناخت مکتبـی سیاسـی مـردم در رابطـه بـا شــناخت جناحهــای مختلــف سیاســی از دوســت (حــزب اﷲ) و از دشــمن (حــزب الشــیطان) احسان نمیشده است، و در این گونه موقعیتها است که اگـر شـناخت صـحیحی، منبعـث ازشیوه صحیحی برای تحلیل، از دوست و دشمن واقعی خود نداشـته باشـیم »سـامری هـا « و جریانات »قاسطین« و »ناکثین« و »مارقین« قد علم کـرده بـدان گونـه عمـل خواهنـد کـرد کـه اقتضای ماهیت آنان است.
پس باید در هر مقطع از زمان به شناسائی عوامل و نیروهای مثبت و منفی دوست و دشـمنبپردازیم و عوامـل شکسـتها و پیـروزیهایمـان را مـورد بررسـی قـراردهیم و از تجربیـات تلـخ وشیرین گذشـتگان بـ ه صـورت اصـولی در جهـت اهـداف اسـلامی و انسـانی خـویش اسـتفادهنمائیم زیرا در غیر اینصورت تنها و تنها حرکت و خط مشی و موضعی را به صـورت ذهنـی طـرح ریزی کرده ایم بـدون آنکـه بـا واقعیـت منطبـق باشـد و لـذا نمـی توانـد مـا را بـه ایـده آل هـای مکتبمان برساند، به همان صورتی که در طول مبارزات صد ساله اخیر ایران ملاحظه کردیم کـه در اثر سوء سیاست و عدم برداشت صحیح از مسائل مکتبی و سیاسی، چه ضربات عظیمی بر نیروهای مذهبی و مردم قهرمان ما وارد شد. بنابراین به عنوان نتیجه میتوان گفـت کـه تـا وقتی انقلابی ون مس لمان از زی ر و ب م سیاس تهای اس لام و روشهای مکتبی و تاکتیکهای شیطانی و جاسوسی ابرقدرتها در کشور خود اطلاع پیدا نکنند همواره در معرض خطر و فریـب و تسلط دشمنان قرار دارند.
لزوم مسلح شدن به روش تحلیل
برای شناخت صحیح و دور از زرنگارهای مسائل جنبـی، بایسـتی بـه روش شـناخت صـحیحی مجهز شد، و این یعنی مجهز شدن به اسلوب و قواعدی که ما را قادر به شناخت پدیـده هـای سیاسی نماید. کسی که روش صحیح بـرای شـناختن نـدارد مسـلماً شـناخت صـحیحی هـم نخواهد داشت مثلاً مسلمانی که با روش دیالکتیک مادی مـی خـواهیم اسـلام را بشناسـد و جامع ه و پدی ده های آن را شناس ائی کن د مس لماً نمی توان د مس ائلی از قبی ل »معج زه«، »امامت«، »شهود«، »امدادهای غیبـی خداونـد (ملائکـه )« و... را تبیـین نمایـد و لـذا بـ ه چـپ گرایش پیدا میکند و یا آن کسی که با روشـهائی تقلیـدی بـه سـبک غـرب و یـا بـا روشـهای یونانی میخواهد خدا را بشناسـد، خـدای او دیگـر »خـدا « نیسـت و نیـز آن کسـی کـه روش ابزاری را برای شناخت انسان و تاریخ به کار میبرد مسلماً به بن بست کشیده مـی شـود و حقایق تاریخ را دگرگونه جلوه میدهد.
اصولاً میتوان گفت که تفاوت روشها به تفاوت تحلیلها میانجامد، و تفـاوت روشـها از تفـاوت مکتبها و ملاکها سرچشمه میگیرد، اینکه امـام اشـغال لانـه جاسوسـی آمریکـا »را انقلابـی بزرگتر از انقلاب اول« مینامـد و دیگـری آن را »اسـارت «، تنهـا بـه دلیـل تفـاوت ملاکهاسـت و همین طور آن کسی کـه قـانون اساسـی شـاهی را بـ ه رسـمیت نمـی شناسـد و آنکـه از آن پشتیبانی میکند تفاوتشان ناشی از تفاوت ملاکها است و اینکه یک دسته تجاوز شوروی به افغانستان را محکوم میکند و دیگری آن را انقلاب میداند هم به خـاطر تفـاوت ملاکهاسـت، پــس »انســان مکتبــی« تحلیــل و موضــع گیــریش بــا »فــرد غیرمکتبــی« خیلــی تفــاوت دارد و مسلمانان بایسـتی بـه قـوانین و روش تحلیلـی مکتبـی مجهـز شـوند تـا بتواننـد تعهـد خـود را نسبت به اسلام در قبال جامعۀ خود به انجام برسانند.
تحلیل و تهذیب
پاکسازی و تزکیه شرط اول تحلیـل صـحیح و مکتبـی مـی باشـد . شخصـی کـه بـدون تزکیـه و تهذیب دست به تحلیل بزند نمیتواند تحلیل صحیحی ارائه دهـد چـون هـر نظریـه و شـناخت غلط، »ریشه خصلتی« دارد و بدون رفع خصلتهای ناپسند تحلیل مـا از انحرافـات مبـرا نشـده و ما را نیز به انحراف میکشاند. شخص خصـلتی در تحلیـل خـود »غرضـها «، »حـب و بغضـها «، »کمبودها« و »میلهای« خویش را دخالت میدهد و در نتیجه شخص یا جریانی کـه از تحلیـل مزبور استفاده میکند را به موضعگیری خاص کـه بیشـتر اوقـات در مقابـل حـق قـراردارد مـی کشاند، لذا فرد تحلیل گر باید از تمام وابستگیها بجز خدا آزاد باشـد، چراکـه شـخص مهـذب در جریانی خدائی قـرار داشـته و هـیچ نیروئـی را بـه غیـر از خـدا و حـق در قضـاوتهای خـویش دخالت نمیدهد و همواره مسائل را با ملاکهای حق سنجیده »حق« یا »باطل« بـو دن آنهـا را تشخیص میدهد، از اینجا مشخص میشود کـه اکثـرًا اختلافـات و درگیـری هـای فکـری و موضع گیریهای متضادی که بین جریانها و گروههای موجود در جامعۀ مـا بـ ه چشـم مـی خـورد منشأ آن عدم وجود تزکیه در تحلیل گران آنهاست. در این جا بسیار مناسب است کـه پـارهای از بیانات امام در نکوهش ایـن اختلافـات و توجـه دادن بـه تعهـد اسـلامی را بـرای متذکرشـدناهمیت این مطلب ذکر نمائیم:
باید این ملت بیدار بشود، باید این سران و دولت مردان شم سیاسی پیـدا کننـد، اینهـا شم سیاسی ندارند، توجه بـه مسـائل و مسـائلی کـه بـرای حفـظ ایـن کشـور اسـت ندارند، اینها را اشخاصی که تعهد به اسلام ندارند تحریک میکنند، چه از خـارج و چـه از داخل، و به جان هم میاندازند و برخلاف مصالح کشـور خودشـان عمـل مـی کننـد، من نمیخواهم یک مثلی را که معـروف اسـت بگـویم لکـن مثـل مـا نظیـر همـان مثـل معروف است. ما را، کشور ما را، ملت ما را به اسارت میخواهند ببرند و خود ما کمک میکنیم به این اسارت، خود ما بر روی هم پنجه میاندازیم، خود ما جدیت میکنیم که مملکت خودمان را ضعیف کنیم، خود ما در جبهه بندیهایمان تضعیف روحیـه هـای ارتش و روحیههای کارکنـان و روحیـه هـای کارمنـدان هسـت و ایـن بزرگتـرین خطـائی است که ما داریم، ما اگر اختلاف سلیقه داریم، اختلاف بیـنش داریـم بایـد بنشـینیم بـا هم در یک محیط آرام صحبت کنیم و مسائل خودمان را به میان بگذاریم و حل کنیم، بـا تفاهم مسائل را حل کنیم، نه اینکه جبهـه گیـری کنـیم، یکـی یـک طـرف بایسـتد و بـا دارودسته خودش و یکی یـک طـرف بایسـتد بـا دار ودسـته خـودش و کوشـش کننـد در تعضیف یک دیگر، کوشش کنند در تعضیف کشور اسـلامی، اینهـا بـرای ایـن اسـت کـه تعهد اسلامی نیست، و دید سیاسی هم نیست.... بزرگها اگـر بـزرگ باشـند توجـه کنند و تعلیم بگیرند از این توده جمعیت، از این قشرهای بزرگ جمعیت، کـه آنهـا الهـی هستند و برای خدا کار میکنند، تعلیم بگیرند از این جوانهائی که گریه مـی کننـد کـه من دعا کنم شهید بشوند، تعلـیم بگ یرنـد از آن سـربازانی کـه در مرزهـا فـداکاری مـی کنند و خون خودشان را فدای اسلام و کشورهای اسلامی میکنند، فردا همـه شـما در پیشگاه خدا و پیشگاه ملتها مسئول هستید، مسئول کشـته هـای مـا، مسـئول خونهای به ناحق ریخته ما.....
بنابراین با توجه به مطالبی که گذشت دریافتیم که تهذیب و تزکیه زیربنای واجبی برای تحلیـل سیاسی میباشد، حال پارهای از خصلتهای ناپسندی که مـانع تحلیـل صـحیح مسـائل مـی شوند و لذا ضروریست که به آنها توجه نمود را با استفاده از آیات قرآن ذکر مینمائیم:
١- هوی و هوس
فلا تتبعوا الهوی ان تعدلوا
اگر میخواهید به عدالت رفتار کنید پس پیروی هوای نفس خود را ننمائید فاحکم بین الناس بالحق و لاتتبع الهوی فیضلک عن سبیل اﷲ.
پس داوری کن میان مردمان به حـق، پیـروی از هـوای نفـ س مکـن کـه تـ و را از راه خـدا گمراه میسازد .
برخورد با مسائل باید به دور از احساسات و هوی و هوسها صورت گیـرد و هرچـه نفـس ایـن موارد زیادتر گردد، امید به دانستن و شناخت واقع بینانه کاهش میابد و تنها اسـتفاده از اصـول مکتبی به جای احساسات است که ما را به تحلـل هرچـه دقیقتـری از پدیـده هـا نزدیـک مـی نماید.
مثلاً بعد از انقلاب دیده میشد در اثر جو حاکم بر جامعه هر کس خود را مجبـور مـی دیـد کـه به طرفداری از گروهی یا جریان فکری خاصی متمایل شود و اکثرًا افـرادی کـه مـی دیـدیم یـک جریان را به عنوان جریان حق انتخاب میکردند بر مبنای شایعات و تبلیغات و تصورات ذهنی و شخصیت کاذبی بود که برای خودشان از وابسته شدن بـه ایـن گروههـا قائـل بودنـد . در تـاریخ هم نمونههای آن را فراوان دیده ایم، به عنوان مثال در مورد عقیل برادر حضرت علی (ع) دلیلاین که عقیل به دربار معاویه کشانیده میشود ایـن اسـت کـه حضـرت علـی (ع) برابـر امیـال نفسانی او مقاومت کرد و در مقابل در خواستش مبنی بر دریافت حقی بیشتر از آنچه که باید
می گرفت مقاومت نمـود لـذا بایـد دانسـت کـه انسـان در موضـع گیـری هـای خـود اگـر امیـالنفسانیش را نتواند در خط مستقیم نگاه دارد و آنها به سمتی تمایل نشان دهند خـواه نـ اخواهو بدون اینکه خودش متوجه باشد جهت افکار و عقادیش به همان سمت متمایل خواهد شد ولذا نمیتواند واقعیتها را به صورت صحیح آن درک کند.
٢- سطحی نگری
در این رابطه آیات فراوانی در قرآن مجید آمده اسـت کـه در زیـر بـه چنـد نمونـه آن اشـاره مـی کنیم:
ولاتقف ما لیس لک به علم
مادام که به چیزی علم و یقین پیدا نکردهای آن را دنبال مکن
ومالهم به من علم ان یتبعون الا الظن وان الظن لا یغنی من الحق شیئاً
وحال آنکه هیچ علم به آن ندارند و جز در پی گمـان و پنـدار نمـی رونـد، و ظـن و گمـان هم در فهم حقیقت هیچ سودی ندارد
معمولاً در جامعـه دیـده مـی شـود کـه بـه جـای تحقیـق و بررسـی دقیـق و کـافی در مسـائل اجتماعی و سیاسی، به شایعات و تبلیغات و اطلاعات ناقص تکیه میشـود و در اسـتدلالها و تحلیلها به آنها استناد میگردد که البته باید توجه کـرد کـه ایـن عمـل، امکـان دارد شـخص یـا جریانی را به فاجعه آفرینی بکشاند و از آنجا که وقتی انسان تحلیل درستی از شرایط نداشته باشد عملکرد او نیز که بر اسـاس آن تحلیـل بنـا شـده نمـی توانـد درسـت باشـد، امکـان دارد شخص را بکشاند به جائی که سد راه جریان الهی بشود...
از سال ۴۴ به بعد در اثر تحلیل ناصحیح از شرایط اجتماعی و نداشـتن اطلاعـات کـافی دربـارۀ بافت جامعه اسلامی ما بعضی از گروهها استراتژی خود را این طور تنظیم کرده بودند کـه بایـد اول جنگ چریکی شهری را شروع کنـیم و ثبـات رژیـم را درهـم بشـکنیم و بعـد بـه ده رفتـه و »منطقه آزاد شده« ایجاد کنیم و پس از تشکیل ارتش خلقـی، رژیـم را سـاقط نمـائیم ولـی در عمل میبینیم که هیچ کدام از این طرحها انجام نمـی شـود و اسـتراتژی آنهـا کـه بـر اسـاس بررسی سطحی و وارداتی از جامعه ایران بوده است به شکست منجر مـی شـود، بـه همـان گونه که گروه فرقان پس از انقلاب گرفتار همین سطحی نگری تحلیل از روی ظن و گمان و نـه واقعیتها، در برخوردهایش شد و دیدیم که چه نتایجی را دربرداشت.
٣- یک سونگری و شتاب زدگی
هر قضاوت و اظهارنظری باید مبتنی بر حداقل معینی از مدارک باشد و تا این مدارک و شـواهد لازم در مورد مسئلهای جمع نشود هرگونه اظهار نظری، از روی شتابزدگی بـوده در آن امکـان لغزش اندیشه وجود دارد برای اینکه این مطلب را از طریق قرآن هم دریابیم بـه آیـات زیـر توجـه نمائید:
و هل اتاک نبؤا الخصم اذ تسوّّروا المحراب، اذ دخلوا علی داود ففزع منهم قـالوا لاتخـف خصمان بغی بعضنا علی بعض فاحکم بیننا بالحق ولا تشطط واهدنا الی سواء الصـراط، ان هذا اخی له تسع و تسـعون نعجـه ولـی نعجـه واحـده فقـال اکفلنیهـا و عزنـی فـی الخطاب، قال لقد ظلمـک بسـؤال نعجتـک الـی نعاجـه و ان کثیـرًا مـن الخلطـاء لیبغـی بعضهم علی بعض الا الذین آمنوا و عملوا الصالحات و قلیل ما هم و ظن داود انما فتنـاه فاستغفر ربه و خر راکعاً و اناب، فغفرنا له ذلک و ان له عنـدنا لزلفـی و حسـن مـأب، یـا داود اّنّا جعلناک خلیفه فی الارض فاحکم بین الناس بالحق و لاتتبع الهوی فیضـلک عـن سبیل اﷲ ان الذین یضلون عن سبیل اﷲ لهم عذاب شدید بما نسوا یوم الحساب. وای رسول آیا حکایت آن دو (فرشته به صورت) خصم به تو رسیده اسـت کـه از بـالایغرفه عبادتگاه بر او وارد شدند، هنگامی که داخل شدند داود سخت هراسان شد (که مبادا به او آسیبی رسانند)، آنان بدو گفتند مترس ما دو تن خصـم یکـدیگریم کـه بـرهم ستم کرده ایم، میان ما به حق حکم کن و با هیچ یک جور و طرفداری ننما مـا را بـه راهراست دلالت فرما، این برادر من نود و نه میش دارد و من یک مـیش، ایـن را هـم گفتـه است به من واگذار و با من به قهر و غلبه خطاب کرده است، داود گفت البته بر تو ظلم کرده است که خواسته یک مـیش تـ و را بـه نـود و نـه مـیش خـود اضـافه کنـد و بسـیار معاشران و شریکان در حق یکدیگر ظلم و تعدی مینمایند مگر آنـان کـه اهـل ایمـان و عمل صالح هستند، البته آنها هم بسیار کمند، (پس از این قضاوت سریع و بـی تأمـل ) داود دانس ت ک ه م ا او را س خت امتح ان ک ردهای م در آن ح ال از خ دا عف و و آم رزش خواست و بـا تواضـع فروتنـی بـ ه درگـاه خـدا بازگشـت، خـدا هـم او را عفـو کـرد و از او درگذشت و او نزد ما بسیار نیکـو و مقـرب اسـت،ای داود مـا تـ و را در روی زمـین مقـام خلافت دادیم تا میان خلق خدا به حق حکم کنی و هرگز هـوای نفـس را پیـروی نکنـی که تو را از راه خدا گمراه سازد و آنـان کـه از راه خـدا گمـراه شـوند چـون روز حسـاب را فراموش کردهاند به عذاب سخت معذب خواهند شد .
متأسفانه امروزه این گونه روش قضاوت و برخورد با مسائل در جامعه ما و به خصـوص در میـان جوانان شیوع فراوانی پیدا نموده است به طوری که اکثـرًا تنهـا و تنهـا درپـی شـنیدن شـایعات مختلف و بدون آنکه حتی کوچکترین مدرکی را در دست داشته باشند به قضاوت مینشـینند و نتایجی را در ذهن خود بدست میآورند و برطبق آنها گفتارهـا و کردارهـای خـود را بنـا مـی نهند.
۴- مطلق نگری
و من الناس من یتخذ من دون اﷲ اندادًا یحبونهم کحب اﷲ.
و برخی از مردم هستند که به غیـر از خـدا مطلـق دیگـری را انتخـاب مـی کننـد و آن را دوست دارند مانند دوست داشتن خدا.
افتادن در حصار مطلقهای خود ساخته و ذهنی یکی از آفتهای مهم در تحلیـل هـای سیاسـی است، انسان از خود و خدا بیگانه، همـواره مطلـق هـای ذهنـی خـود را مـی پرسـتد و افـراد و جریانهای دیگر را به صـورتی مطلـق رد و یـا قبـول مـی کنـد در حـالی کـه در نـزد پروردگـار هـر موجودی مقام و مرتبهای دارد، این مطلب هم شامل انسانها و هم شامل جوامـع مـی شـود که هر کدام از آنها بنا به رابطه نزدیک و یا دوری که از خدا دارند دارای مرتبت و منزلـت خاصـی هستند که ما نیز باید در برخورد با افراد و جریانها این نکته را در نظر گرفته و سپس بـ ه موضـع گیری بپردازیم.
مطلب دیگری که در اینجا باید به آن اشاره شود این اسـت کـه مطلـق اندیشـی یـا بـه صـورت »اثباتی« است که شخص مبـتلا بـه آن بـه همـه چیـز خـوش بـین مـی باشـد و یـا بـه صـورت
»سلبی« که عبارت است از بدبینی مطلق نسبت به همـه چیـز کـه در نهایـت بـه نیهیلیسـم
(پوچ گرائی) منجر میشود.
شاهد دیگری که از قرآن برای این گونه مطلق نگریها میتوان ذکر کرد آیه زیر میباشد:
وقالوا لن یدخل الجنه اّلّا من کان هودًا او نصاری تلک امانیهم قلهاتوا برهانکم ان کنتم صادقین.
و یهود گفتند که هرگز کس به بهشت وارد نشود مگر طایفه یهـود و نصـاری گفتنـد جـز طایفه نصاری، بگوای پیغمبر که این شما را آرزوئی بیش نیست، بگو برای ایـن دعـوی خود برهان آورید اگر راست میگوئید .
۵- ملیت گرایی (عصبیت)
واذا قیل لهم اتبعـوا مـا انـزل اﷲ قـالوا بـل نتبـع مـا الفینـا علیـه آباءنـا اولـو کـان آبـ اوهملایعقلون شیئاً و لایهتدون.
و اگر به آنها گفته شود که از آنچه خدا و رسـول بـه وسـیله وحـی نـازل فرمـوده اسـتپیروی کنید گویند که ما همان روشـهائی کـه از پـدرانمان و گذشـتگان ارث بـرده ایـم رادنبال خواهیم کرد، آیـا چنـین نبـود کـه پدرانشـان در مـورد چیـزی تعقـل نمـی کردنـد وهدایت نیافته بودند.
عدهای از افراد هستند که به حکم طبـع ابتـدایی خـویش هنگـامی کـه مـی بیننـد یـک فکـر و عقیده خاص مورد قبول نسلهای گذشته بوده است آن را خـود بـ ه خـود و بـدون انـدک مجـال و تفکری میپذیرند، و قرآن در این مورد تذکر میدهد که پذیرفتهها و باورهای گذشتگان را جز در هنگامی که با معیارهای مکتب مطابقت میکند نپذیرید و به نژاد و قومیت و اجـداد اصـ الت ندهید زیرا ملاک در اسلام تنها و تنها تقوی است. این مطلب را صریحاً در آیه زیر مشاهده مینمائیم:
یا ایهاالناس انا خلقناکم من ذکر و انثی و جعلناکم شـعوباً و قبائـل لتعـارفوا ان اکـرمکم عنداﷲ اتقاکم...
ای مردم ما شما را از زن و مرد آفریدیم و آنگاه شما را ملتها و طایفهها قرار دادیم تا از یک دیگر ش ناخته ش وید. بدرس تی ک ه بزرگ وارترین ش ما ن زد خ دا متقی ت رین ش ما هستند.
در طول تاریخ دیده ایم که عصبیت و قومیت گرائی یکی از بزرگتـرین افتهـای تحلیـل و شـناخت صحیح در طول تاریخ بوده است، عصبیت ابلیس در مقابل آدم آنجا که میگوید:
خلقتنی من نار و خلقته من طین
مرا از آتش خلق کردهای و آدم را از گل و آل فرعون نسبت به بنی اسرائیل:
فقالوا انؤمن لبشرین مثلنا وقومهما لنا عابدون
چگونه ما به دو بشر مثل خودمان ایمان آوریم در صورتی کـه طایفـه اینهـا مـا را عبـاد ت میکردند.
و اینکه بنی اسرائیل و یهود خود را نسبت به اقوام دیگر برتر میدانستند:
قالت الیهود والنصاری نحن ابناوا اﷲ واحبّّاوه قل فلم یعذبکم بذنوبکم بل انتم بشـرممن خلق...
یهود و نصاری گفتند ما پسران خدا و دوستان خدائیم بگو (ای پیغمبر) اگر چنـین اسـت پس چرا شما را به گناهانتان عذاب میکند، بلکه شما از آنچه خدا خلق کرده بشـری بیش نیستید.
و نژاد پرستی آلمان نازی و پان عربیسم که امروزه از دهان مزدوران امریکا میشنویم همـه و همه نمونههائی از این مطلب است.
۶- شخصیت گرائی
وقال الملأ من قوم فرعون اتذر موسی و قومه لیفسدوا فی الارض و یذرک والهتک... جمعی از سران قوم فرعون به او گفتند که آیا موسی و قومش را رها میکنـی کـه در زمین فساد کنند و تو را و خدای تو را رها سازند.
پدیده شخصیت پرستی و گرایش به شخصیتها ناشی از حس اسوه خواهی و الگـو طلبـی در درون انسانهاست که چنانچه به شـکل اصـیل آن جـاری شـود »امامـت « برقـرار خواهـد شـد و چنانچه به انحراف کشیده شـود انسـان را از درک و قضـاوت و تجزیـه و تحلیـل صـحیح مسـائل بازمی دارد. این تمایل متأسفانه گریبانگیر اغلب مردم جامعه ما میباشد زیرا بارها دیـده ایـم که افراد بسیاری برای قبول کردن یا رد نمـودن مطلبـی متمسـک بـه شخصـیتی شـده و آن راچماق نموده هرکجا که بخواهند فرود میآورند، آنها در حقیقت حق را با اشخاص میسنجندبه جای اینکه اشخاص را به حق بسنجند.
تحلیل و اطلاعات
گفتیم که برای هدایت جامعه به صراط مستقیم و تغییر شـرایط در جهـت اصـول کـه بـ ه عنـوان تعریف سیاست گفته شد نیازمند به شناسائی و تحلیل شرایط جامعه هسـتیم و از آن جهـت که تحلیل صحیح نیازمند به اطلاعات صحیح در مسئله مورد نظر مـی باشـد لـذا در جمـع آوری اطلاعات باید به مطالب زیر توجه داشته باشیم:
1- صحت اطلاعات
در جمع آوری اطلاعات باید به صحیح بودن اطلاعات در مورد جریان مورد نظر توجه کامل داشت زیرا هرگونه اشتباه و یا نقص که در این زمینه وجود داشته باشد اثر سـوء خـود را در نهایـت در جمع بندی ما نشان میدهد و ما را به یک تحلیل انحرافی و ذهنی میرساند.
2- مربوط بودن اطلاعات
اطلاعات جمع آوری شده باید در مورد موضوعی باشد که درصدد تحقیـق و تحلیـل پیرامـون آن هستیم، مطالب پراکنده و دور از موضوع ما را از بحث اصلی منحرف ساخته ذهن را به تشـتت میکشاند.
3- اطمینان به منابع اطلاعات
اطلاعات جمع آوری شده باید با توجه به منابعشان ارزشیابی شودند. بـه ایـن مطلـب در فقـه اسلامی هم بسیار توجه شده است و یکی از علومی که طلاب علوم دینی میخواننـد علـم »رجال« است که شخصیتهائی که احادیث از طریق آنها نقل شده را بشناسـند و قـادر باشـند که حدیث سازان و حدیث پردازان را از محدثین واقعی جدا کنند. شناخت منابع خبر به ما کمک میکند که به میزان صداقت و دقت منبع خبر در تحلیل و جمع بندی گفتارش پی ببریم.
۴- مراجعه به منابع مختلف
اطلاعات ضروری است که از کانالهای مختلـف جمـع آوری شـوند و بـرای اینکـار بایـد بـه منـابع مختلف و حتی متضاد مراجعه کرد، به خصوص در مورد مطبوعات و روزنامه هـا و خبرگـزاری هـا که معمولاً هر کدام وابسته به یک جناح مشخص هستند و از آن موضع بـه مسـائل نگـاه مـی کنند، به طور کلی میتوان منابع اطلاعات را به دو دسته منابع رسمی و غیررسـمی تقسـیم کرد:
الف: منابع رسمی:
منابع رسمی منابعی هستند که به طور مشـخص وابسـته بـه یـک قـ درت هسـتند و نظـر یـک دولت یا سازمان یا حزب و گروه خاصـی را بیـان مـی کننـد . اعلامیـه هـای دولـت، بیانیـه هـای گروهها، ارگانهای احـزاب و سـازمانها، روزنامـه هـای وابسـته بـه قـدرتها، و رادیوهـای رسـمی کشورهای مختلف جهان که به زبانهای گوناگون منتشر میشود از قبیل رادیو بی بـی سـی، رادیو مسکو، صدای آمریکا، رادیو دوچوله آلمان، رادیو اسرائیل و رادیو بغـداد و ... از ایـن قبیلنـد، این منابع عمدتاً برای تبلیغات به نفـع ارگانهـای اداره کننـده خـود ایجـاد شـده انـد و در خـدمت منافع سیاسی آن ارگانها میباشد، این رادیوها با استفاده از روشـهای روانشناسـی بـر روی شنونده اثری آن چنان که مایلند میگذارند، زیرا واقعاً سـاده اندیشـی اسـت کـه گمـان کنـیم این دستگاههای عریض و طویل با آن همه مخارج سنگین فقط برای سرگرمی و ارائه خـدمات ایجاد شده اند.
ب: منابع غیررسمی:
منابعی هستند که به صـورت مشـخص وابسـته بـه یـک قـدرتی نیسـتند بل کـ ه بـه صـورت یـک مؤسسه خبری و انتشاراتی فعالیت مینماینـد گرچـه در طیفـی گسـترده عمـلاً در رابطـه بـا منافع یکی از قدرتها قرار میگیرند. ماننـد روزنامـه و مجلاتـی کـه بـه صـورت آزاد منتشـر مـی شود و خبرگزاریها که به عنوان یـک مؤسسـه اخبـار را بـه جهـان مخـابره مـی کننـد، کـه البتـهعموماً خبرگزاریهایی نظیر آسوشیتد پرس، رویتر، فرانس پرس و.... هریک به جناحهای مختلفسرمایه داری وابسته هستند و با در نظر گرفتن منافع آنها فعالیت میکنند، بـه همـین جهـتباید در تحلیل اخبار و اطلاعات به هـدفهای سیاسـی پشـت پـرده آنهـا در انتشـار اخبـار توجـه داشت. مثلاً در عربستان سعودی سال گذشته تعدادی از مبارزین بر علیه رژیم دست نشانده قیام کردند (جریان مسجد الحرام) و در همان اول ماجرا ارتباط عربستان سعودی با جهان خارج قطع شد و تنها اخبار موجود از طریق رسانههای گروهـی غربـی کـه وابسـته بـه امپریالیسـم جهان هستند در اختیار افکار عمومی قرار مـی گرفـت کـه حقـایق را بـه صـورت قلـب شـده در اختی ار م ردم ق رار می دادن د و پ س از پی روزی انق لاب اس لامیای ران مش اهده ک ردیم ک ه خبرگزاریهای وابسته، چه لجن پراکنیهای برای لوث کردن انقلاب اسلامی ایران، نمودند و هنوز نیز به کار خود ادامه میدهند، البته غیر از این هم از آنها نباید توقع داشت.
اصول تحلیل سیاسی
برای شناختن یک پدیده یا جریان سیاسی باید موارد زیر را در نظر داشت:
1- تشخیص موضوع
در تحلیل سیاسی نخسیتن گام عبارت از انتخاب موضوع است. موضوع تحلیل عبارت اسـت از زمینه مطلبی که برای رسیدن به نتیجه نهائی تحلیل ضروری است که مورد بحث قـرا ر بگیـرد، به عبارت دیگر قبل از هر کاری بایستی تحلیل گر ببیند چه چیز را میخواهد تحلیـل کنـد و آن را از دیگر پدیدهها جدا نماید تا در تحلیل دچار اشتباه نشود.
هر پدیده مورد تحلیل مجموعهای را تشکیل میدهد و دارای وحدتی اسـت کـه تمـام تحلیـل ما بر روی آن وحدت متمرکز میشود. انتخاب موضوع مورد تحلیل، بستگی بـه تحلیلگـر دارد و ضرورتی که در مورد آن احساس میکند. موضوع مورد تحلیل، ممکن است بر محور سیسـتم حکومتی باشد مثل حکومتهای اسـلامی، کاپیتالیسـتی، سوسیالیسـتی یـا ارگانهـائی مثـل : س پاه پاس داران، جه اد س ازندگی و...ی ا تفک رات سیاسی مث ل م رتجعین، مارکسیس تها، لیبرالیسم، خط امام و... و یا احزاب و گروهها مثل: حزب خلق مسلمان، جبهه ملی و... .
لازم به یادآوری است که پدیدههای سیاسی مثل بقیه موجودات »ماهیتی« هستند محـدود، دارای مراتب طولی و عرضی و دارای حرکت و استعداد رشد و تابع قانون جبر علـی و معلـولی حاکم بر جهان و حیات و مرگ دارند. به عبارت ساده تر پدیدههای سیاسی اتکاء به جریانـاتی دارند که در گذشته واقع شدهاند (مرتبت طولی) و همچنین در زمـان وقـوع بسـتگی بـه دیگـر جریانات و پدیدههای سیاسی دارند (مرتبـت عرضـی )، ایـن پدیـده هـا قادرنـد کـه رشـد کـرده نوعی تغییر درونی و حرکت »انطبـاق پـذیری « بـا شـرایط جدیـد زمـان بدسـت آورنـد (حرکـت و استعداد رشـد ) و همچنـین آنهـا نقطـه شـروع و خاتمـهای دارنـد کـه بـه منزلـه حیـات و مـرگ آنهاست، نکته آخر آنکه برخی از مسائل روز باعث ایجاد پدیدههای سیاسـی مـی شـوند کـه خود ممکن است علتی برای یک پدیده دیگر سیاسی قرار بگیرند (جبر علت و معلولی).
2- منطوی دیدن
منطوی در لغت به معنای »دربردارنده« و »متضمن« آمـده اسـت یعنـی هـر پدیـدهای گذشـته خویش و تحـولاتی را کـه منجـر بـه وجـودش شـده اسـت را دربـردارد، چراکـه معلـول همیشـه موجودیت خود را از علت اخذ میکنـد، از ایـن رو پدیـده مـورد تلحیـل بایسـتی بـه صـورت یـک جریان دیده شود تا بتوان از آن شناخت درستی کسب کرد.
مثلاً انقـلاب ٢٢ بهمـن را بایسـتی منطـوی مبـارزات اسـلامی در طـی ٠٠۴١ سـال و قیـام ۵١ خرداد و ١٧ شهریور و حرکتهای شهرهای قم و تبریز و اصفهان دانست.
نکتهای که لازم است متذکر شویم آنکه نطفه عطف هر جریان را در موقع تحلیل باید مشخص نمود و از آن به بعد را مـورد بررسـی قـرارداد، نقطـه عطـف بـه زمـانی گفتـه مـی شـود پدیـده سیاسی ویژگیهای خاصی پیدا میکند، مثلاً لیبرالیسم از قبل به اشـکال مختلـف در ایـران وجود داشته ولـی مـوقعی کـه بـ ه صـورت یـک طـرز تفکـر در جامعـه مطـرح مـی شـود . قبـل از مشروطیت است، و نطفه عطف مبارزۀ با استعمار خارجی زمان سـید جمـال الـدین و میـرزایشیرازی بود و نقطه عطف مبارزۀ با استبداد از اوائل مشروطیت و حرکت مکتبی براندازی نظامشاهنشاهی از ۵١ خرداد و... .
٣- تشخیص کثرتها (تضادها)
هر پدیـده سی اسـی در عـین اینکـه از یـک وحـدت خـاص برخـوردار اسـت، دارای کثرتهـائی نیـز هست. کثرتها امکان دارد، محسوس باشند و بتوان با یک نظـر سـطحی آنهـا را تشـخیص داد، گاهی چنان زیادند که منجر به انشعاب میشوند و گاهی نامحسوس و پنهان به طوریکـه بـه آسانی نمیتوان آنها را تشخیص داد و احتیاج به دقت نظر و بررسی بیشتر دارند مثلاً انقـلاب اسلامی ایران در درون خـود از احـزاب و گروههـا و جناحهـای روحـانی، دانشـگاهی، کاسـب و تودههای مردم تشکیل شده است که در درون آن عدهای مخالف انقلاب و عدهای موافقند و عدهای مذبذب، که شناسـائی ایـن افـراد در شـناخت و تحلیـل انقـلاب اسـلامی ایـران نقـش تعیین کننده دارد. چریکهای فدائی خلق نیز در عین حالی که به ظـاهر از یـک وحـدت برخـوردار بودن د، لک ن در درونش ان اختلاف ات و تض ادهای آش کار و پنه انی وج ود داش ت ک ه منج ر ب ه انشعاب هفت و هشت گروه از آنها شد.
و حتی شورای انقلاب بعد از انقلاب در درون خویش دو طرز تفکـر متفـاوت داشـت، شناسـایی این طرز تفکرها و تخالفهای داخلی در درون یک پدیـده سیاسـی کمـک شـایان تـوجهی بـه تحلیل مورد نظر مینماید .
۴- روابط درونی
»جوهر« پدیده، اساسـی تـرین نقـش را در رابطـه بـا موضـوع دارد، کثرتهـای درون یـک وحـدت براساس سنخیتی که داشتهاند به اتحاد رسیده و در یک جریـان بـا هـم همراهـی مـی کننـد ولی این وحدت مراتب داشته و صـد در صـد نیسـت و حتـی امکـان دارد اخـتلاف درونـی چنـان پنهان باشد که پی بردن به آن مشکل باشد و گاه چنان زیاد که آنها را به دو جنـاح مشـخص و متفاوت تقسیم کند. باید چگونگی اتحاد را شناسائی کـرد و دانسـت کـه آیـا اتحـادی از قبیـل شعار فلسطین است که جامعۀ دموکراتیـک غیرمـذهبی مرکـب از مسـلمان، یهـود، مسـیحی براساس ناسیونالیسم است و یـا وحـدت بـر اسـاس منـافع ماننـد اتحـاد آمریکـا و شـوروی (در عمل) یا وحدتی اصولی و اسلامی براساس خط امام، وحدتهای ظاهری و غیراصولی که بدون توجه به تفکرات صورت میگیرند. وحدتی سست و روشنفکرانه اسـت . کلیـه اتحادهـایی کـه منبعث از اهداف استراتژیک گروههای چپ و فرصـت طلـب هـا هسـتند همـه از ایـن نـوع مـی باشند.
۵- روابط خارجی
»عوارض پدیدهها« همیشه تابع »جوهر« آن هستند و از آنجا که تمـام پدیـده هـا در رابطـه بـا هم »اثرگذار« و »اثرپذیرند« باید روابط خارجی پدیده سیاسی را شناسایی نمـوده و رابطـه آن را با جوهرش که علت آن است مشخص کرد، اگـر یـک جریـان براسـاس حـق بنـا شـده باشـد نیروهای حق نیز از او پشتیبانی میکنند و نیروهای باطل با آن به مخالفت برمی خیزنـ د مـثلاً در مورد انقلاب اسـلامی مـا مـی بینمـی کـه مـورد حمایـت تمـام مستضـعفین جهـان اسـت و همچنین تمام مستکبرین را به مخالفت با خودش بسیج کرده است از طرف دیگر هنگامی کـه یک جریان بر باطل باشد نیروهای باطل با او همراهند و نیروهای حق با او مخالفـت مـی کننـد همان طوری که رژیم بعث عراق پشتیبانی مستکبرین و مرتجعین را به دنبال خویش داشـته وآنها به او کمک میکنند و نیروهای حق طلب و مستضعف همگی با او مخالف میکنند.
از طرفی میدانیم اگر یک جریان از خود ضعف نشان دهد دشـمن او قـوی مـی شـود مـثلاً درسالهای اختناق که ملت ایران در مقابل رژیم ضعف نشان دادند رژیم هر روزی قوی تر شد و بر تودهها تسلط بیشتری پیدا نمود، زیرا در حقیقت قـدرت باطـل از ضـعف حـق سرچشـمه مـیگیرد یعنی: »وجود مستکبر« به خـاطر »وجـود انسـانهای ظلـم پـذیر « اسـت، بـه عبـارت دیگـرمستکبر از ضعف انسانهای ظلم پذیر است که به آن حد رسیده است، و به طـور کلـی »بـرونتابع درون میباشد«، مثلاً »خـط امـام« و سـپاه پاسـداران بـا »وحـدت نسـبی درون « و »خـطصحیح« خود موجب عکس العمـل بیرونـی مخـالفین از چپیهـای آمریکـایی و التقـاطیون چـپ ولیبرالیسم و امپریالیسم و صهیونیسم و سوسیال امپریالیسم و ارتجـاع منطقـه شـده و باعـثاستقبال فراوان تودهها و پشـتیبانی امـام امـت و نیروهـای حـق طلـب و همچنـین دل گرمـینهضتهای رهائی بخش گشته است.
۶- هدفداری
هر پدیدهای در طبیعت و فطرت خود در رابطه با استعدادهائی که بالقوه دارد در جهت رسیدن به هدف و هویت جدیـدی در حرکـت اسـت و ایـن مطلـب در مـورد پدیـد ه هـای اجتمـاعی هـم صادق است و لذا در تحلیل سیاسی چیزی که حتماً باید به آن توجه کرد هدف و جهتی است که یک جریان سیاسی در تلاش رسیدن به آن میباشد.
وقتی روش حزب توده را در دفاع از انقلاب اسلامی ایران میبینیم چنانچه در کنار این مطلـب هدف و استراتژی دراز مدتش را در نظر نگیریم ممکن است به این ذهنیت گرفتار شویم که این حزب هدفی جز پیشرفت انقلاب و تداوم آن ندارد! ولی اگر بدانیم که او در تلاش است کـه بـه نحوی در ارگانهای حکومتی نفوذ کرده و بالاخره حکومت را به یک حکومت مارکسیستی تبدیل کند دیگر دچار این ذهنیت نخواهیم شد، یا مثلاً در مورد چریکهای فـدائی اکثریـت، آیـا خواهـان حکومت اسلامی شدهاند که از امام و نهادهای انقلابی دفـاع مـی کننـد مسـلماً نـه ! آنهـا در صددند که پایههای قدرت خود را تحکـیم بخشـند، بـه عبـارت دیگـر هـدف مشـترک اسـت امـا تاکتیکها متفاوت، برخی با موافقت عدهای به وسـیله سـ ازش و عـدهای هـم بـا مخالفـت و روشهای قهرآمیز.
٧- دید مراتبی
هر پدیـده در عـین ایـن کـه در درون خـویش دارای مراتبـی اسـت (مراتـب عرضـی ) در خـارج از خویش نیز قسمتی از جهان و هستی را اشغال کرده است (مراتب طولی).
یک موضوع سیاسی هم در عین این که در درون خود دارای ابعاد متفاوتی اسـت، خـود نیـز در طول یک جریان کلی که یا جریانی الهی است یا شیطانی قرارگرفتـه اسـت و در موقـع تحلیـل باید به سمت و جهت جریانات و مراتبی را که در آن جهت قرارگرفته اند، توجه کرد.
موضع گیری
پس از مراحل »تهذیب و تزکیه« و »کسب اطلاعات« و »تحلیـل مسـائل «، بـرای موضـع گیـری خود در مسائل مختلـف سیاسـی و نیـز بـرای تشـخیص موضـع گیـری هـای افـراد و جریانهـای متفاوت، نیاز به ملاک و معیاری هست که مواضـع بـا آن سـنجیده شـوند . بـرای یـک مسـلمان معیار و ملاک برای تشخیص مواضع، اﷲ و شیطان، یا حزب اﷲ و حزب الشیطان است.
در بحثهای قبل دیدیم که موضع گیری ما تابع تمایلات جوهری و درونی پدیدههای سیاسی است که به هر مقیاس که مواضع درونی افراد و جریانات به جریان حزب اﷲ نزدیـک و در عمـل متعهد به آن باشند. به همان نسبت با آنها ولایت و وحدت داریم و با آنها برخـورد رشـدی مـی نمائیم، و به هر مقیاس که در خط حزب الشیطان باشـند و روشـهای شـیطانی بـه کـار گرفتـه شوند، اگر ناآگاهانه باشد با آنهـا موضـع هـدایتی داشـته و اگـر آگاهانـه باشـد از موضـع تبـری برخورد میکنیم، از افشاگری و رسواگری گرفته تا مبارزه قهرآمیز:
واعدوا لهم ماستطعتم من قوه....
در برابر آنها (دشمنان) آنچه توانایی دارید از نیرو آماده سازید.
ملاک ارتجاع و ترقی و استقلال و وابستگی و انقلابی و ضد انقلابی و آزادی اختناق نیز همین معیار میباشد. هر نیرو و جریانی که در خط انبیاء و ائمـه طـاهرین و ولایـت فقیـه زمـان عمـلکند و به آن معتقد باشد جزء نیروهای مترقی و حزب اﷲ قرارخواهد گرفـت و مواضـعی کـه در غیر خط الهی و در عرض یا مقابل خط امام و حزب اﷲ قرارگیرند جزء حزب الشـیطان بـوده ضـدانقلابی و ارتجاعی میباشند.
نیروهای حزب اﷲ و حزب الشیطان و مواضع آنها با توجه به میزان همسانی و همگونی آنها بـارب النوع موجود آن حرکت سنجیده میشوند یعنی امام هر جریانی شاخص تشخیص مراتـبرشد آن میباشد، مثلاً در زمان ما رهبری حزب اﷲ را رهبر کبیر انقلاب اسلامی حضـرت آیـت اﷲ العظمی امام خمینی تشکیل میدهند که هر موضع و یا جریان که بـه خـط امـام نزدیکتـر باش د مرتبــهای بــالاتر را در درون حــزب اﷲ دارد و ولایــت م ا بــا آن بیشــتر اســت و جریانهــا و مواضعی که در خط شیطان باشد در شرایط فعلی با شیطان بزرگ آمریکا سـنجیده مـی شـود که هرچه عملکـرد افـراد و گروههـا و دولـتهابـه آن نزدیکتـر باشـد، از انقـلاب اسـلامی دورتـر هستند و ما موضع قاطع تری در مقابل آنها خواهیم داشت.
مراتب موضع گیری در مقابل حزب الشیطان
موضع گیری در مقابل دشمنان حزب اﷲ و اعضاء حزب شیطان دارای مراتبی میباشد کـه بـ ه اختصار اشارهای به آن مینمائیم:
1- نسبت به کسانی که آشکارا و آگاهانه در مقابـل حـزب اﷲ قرارگرفتـه انـد و از پیشـرفت راه خدا جلوگیری مینمایند موضع خصمانه و قاطعانه و آشتی ناپذیر خواهیم داشت، و با آنها بـ ه مثابه »کفار« عمل خواهیم کرد.
2- نس بت ب ه اف راد من افق ک ه در درون ح زب اﷲ خ ود را پنه ان نم وده ان د ولی ماهیت اً ج زء مشرکین هستند و دشمنان درونی و پیچیده به حساب میآیند، که با آنها برخـورد قاطعانـه و افشاگرانه خواهیم داشت تا هنگامی که چهره آنها مشـخص شـود و کفرشـان آشـکار گـردد و همانند دسته اول با آنها رفتار گردد.
3- افراد طاغی و یاغی (طاغوت)، کـه بـر علیـه حکومـت اسـلامی قیـام کـرده انـد و از اطاعـت ولایت فقیه سرپیچیدهاند و با نیروهای حزب اﷲ به مبارزه برخواستهاند با آنهـا مـی جنگـیم و برخورد خصمانه داریم تا آنکه برگردند و سرجای خودشان بنشینند.
۴- افراد فاسـق، کـه بـ ه خـاطر اطاعـت از هـوای نفسشـان مخـالف حـزب اﷲ و منـافع جامعـه اسلامی رفتار مینماینـد، موضـع ارشـادی و امـر بـه معـروف و نهـی از منکـر بـا آنهـا خـواهیم داشت تا دست از کارهای زشت بردارند و یا با حدود اسلامی آنها را راست خواهیم کرد.
۵- افرادی که در ذمه اسلام هستند و ولایـت مـومنین و حـزب اﷲ را پذیرفتـه انـد و کارشـکنی برعلیه حکومت اسلامی نمـی کننـد ضـمن موضـع ارشـادی و هـدایتی در مقابـل آنهـا، حقـوق اجتماعیشان را محترم خواهیم شمرد و میتواننـ د طبـق حـق انسـانی خـود بـا آزادی عقیـده زندگی کنند.
در جریان حزب اﷲ نیز همه مواضع نیروها به تناسب وحـدت آنهـا بـا نیروهـا و قـوانین اسـلامی سنجیده خواهد شد و از کسانی که در این مسیر از ما جلوتر و بالاتر هستند اطاعـت و پیـروی خواهیم کرد و نسبت به کسانی که در مرتبه پـائ ین تـری قرارگرفتـه انـد بـا سـعی در اصـلاح و رشد آنها به وسیله انفاق فکری و سیاسی و اقتصادی، سـعی در تکامـل بخشـیدن آنهـا مـی نمائیم که انشاء اﷲ در جزوههای دیگر به صورت مفصل اصـول موضـع گیـری را بیـان خـواهیم داشت.
در خاتمه یادآوری این نکته به عنوان اساسیترین اصل در زمینه موضـع گیـری ضـروری اسـت که به همانگونه که در مسائل فقه اسلامی باید از فقیه جامع الشرایط تقلید نمود همین طـور هم کسانی که نسبت به مسایل سیاسی آشنائی ندارند و نمیتوانند آنها را براساس اصول اسلامی تحلیل کنند و براساس آن موضع گیری نمایند، لازم است هنگام عمل و موضـع گیـری سیاسی از افراد مکتبی و آگاه به شرایط و اصول مکتـب تقلیـد نماینـد و حتـی کسـانی کـه در مسائل سیاسی، خود صاحب نظر هستند، در مقابل (حکم) مقام ولایت فقیـه کـه حاکمیـت و ولایت اصولی و شرعی بر جامعه دارد باید اطاعت کامل داشته باشند و نظر او را بـر نظـر خـود مقدم دارند، و در صورت اختلاف تحلیل به نظر و تحلیل ولی فقیه عمل نماینـد، ایـن مسـئله در فقه اسلامی هم مطرح شده است که اگر مجتهد اعلـم راجـع بـه مسـائل اجتمـاعی حکمـی صادر نمود سایر مجتهدین حتی اگر نظرشان مخالف نظر مجتهد اعلم باشد، ضروری است کـه از حکم او پیروی نمایند.
والسلام
به چند سئوال بیاندیشیم:
1- ضررهای تحلیل و عمل سیاسی بدون خودسازی و تزکیه چیست؟
2- آیا کسانی را میتوانید مثال بزنید که شعار عدم تفکیک دین از سیاسـت مـی دهنـد ولـی عملاً آنها را از یکدیگر تفکیک میکنند؟
3- افراد مکتبی چه ضرورتی دارد مسائل سیاسی را تحلیل نمایند؟
۴- تفاوت تحلیل شرایطی با تلحیل اصولی را شرح دهید؟
۵- آیا فقط به ما قال (آنچه گفته میشود)، باید اکتفاء کرد یا بـه مـن قـال (آنکـه مـی گویـد یـا منبع) هم باید توجه داشت؟
۶- برای تحلیل مسائل سیاسی چه ضرورتی دارد که ملاک و معیار داشته باشیم؟
7- با آن که شاه عامل شیطان بزرگ آمریکا در منطقه بود چـرا امـام نـوک تیـز حملـه را متوجـه سرنگونی شاه مینماید در رابطه با اصل درون و برون شرح دهید.
8- آیا عامل تعیین کننده در حرکتهای انقلابی تضاد ابرقدرتهاست و یا جوهر و اسـتعداد درونـی انسانهای رزمنده؟
9- تفاوت دو بینشی که در سئوال ٨ مطرح شدهاند چیست؟
10- انقلاب اسـلامی ایـران، نبـرد حـق طلبانـه ملـت افغانسـتان، جنـگ ایـران و عـراق و سـپاه پاسداران انقلاب اسلامی را با این روش تحلیل کنید.
پایان
2
نظری و کارگاهی
...