مسائل استراتژیک عبارت است از مسایل کلیدی و با اهمّیتی که برای تدوین اهداف استراتژیک و همچنین تعیین جهتگیریهای عملیاتی و اجرایی سازمان راهگشا است. این اقدامات در راستا و در طول استراتژیهای اصلی سازمان شکل گرفته و یک گام، جهتگیریهای تحقق استراتژیها را ملموستر مینمایند. به عبارت دیگر میتوان گفت، مسائل استراتژیک در کسبوکار به مسائل حل نشدهای اشاره دارد که نقش عمدهای در تعیین جهت کسبوکار دارند. این مسائل در هسته اصلی کسبوکار نهفته است، لذا برای شناسائی مسائل استراتژیک، فرایند ترکیب عناصر محتوائی ضروری است که با ترکیب و تحلیل عناصر محتوائی شناسائی شده و با استفاده از قوه ابداع ابتکار (خلق استراتژی از ترکیب عوامل شناخته شده) اهداف استراتژیک و استراتژیهای سازمان قائم بر قصد راهبردی بروز و ظهور پیدا میکنند.
برایسون میگوید: مسائل استراتژیک پرسشهائی در خصوص سیاستهای بینادین و چالشهای بحرانی است که موضوعات زیر را تحت تاثیر قرار میدهد.
1- ماموریت، ارزشها و تعهدات سازمانی
2- سطح محصولات و خدمات و یا ترکیب هر دو
3- مشتریان، کاربران و پرداخت کنندگان و
4- هزینه، منابع مالی، سازمان یا مدیریت
همچنین یک بیانیه مسائل استراتژیک باید دارای سه ویژگی زیر باشد(Bryson):
1- مساله را بصورت موجز و ترجیحاً در یک پاراگراف تشریح نماید، مساله باید به شکل پرسشی طرح شود تا سازمان بتواند در مورد آن کار یا اقدامی انجام دهد.
2- عواملی که مساله را میسازند باید بعنوان یک چالش بنیادی ذکر شوند. به طور ویژه مولفههائی در تعهد سازمانی، ماموریت، ارزشها، نقاط قوت و ضعف و فرصت(o) و تهدید(t) (swot) هستند که مسائل استراتژیک را میسازند.
3- عواقب ناشی از عدم رسیدگی به مساله استراتژیک باید شناخته شود، بدین ترتیب سازمان میداند که با چه نوع مسائلی روبرو است. مسائل استراتژیک سازمان سه گونه اند:
a. آنهائی که در حال حاضر نیاز به هیچ اقدامی ندارند ولی باید پایش شوند.
b. آنهائی که بصورت مشخص بروز میکنند و نیازمندی اقداماتی در آینده و شاید اقداماتی در زمان حال باشند.
c. آنهائی که نیاز به اقدام فوری دارند.
بدین ترتیب میتوان گفت اقدامات استراتژیک، اقداماتی هستند که در دسته سوم قرار میگیرند یعنی اقداماتی که برای حل مسائل استراتژیک سازمان، نیازمند اقدام فوری هستند. گاهی این اقدامات در قالب ابتکارات استراتژیک شناسائی و به اجرا در میآیند که در ادامه به تشریح آن پرداخته شده است.
ابتکارات استراتژیک بدان معنی است که چشم انداز (قصد استراتژیک/ مقصد مطلوب) به اقدامات و نوآوریهای استراتژیک عملیاتی تبدیل شوند و این اقدامات، مجموعهای از برنامهها و پروژههای مبتنی بر بصیرت در محدوده زمانی خاصی را تشکیل دهد که متمایز با عملیات روزانه، به سازمان برای دستیابی به اهداف استراتژیک عملکرد کمک میکنند. ابتکارات استراتژیک تلاشی است برای دستیابی به سه نتیجه اصلی زیر:
- تعیین محدود تحت پوشش قصد استراتژیک (مقصد مطلوب)
- تحقق منافع مهم مورد انتظار برای سهامداران استراتژیک و
- تحول سازمانی
پس میتوان گفت ابتکارات استراتژیک، استراتژیهائی که ناشی از تحلیلهای سیستماتیک منتج از مدلهای فرایندی تدوین استراتژی باشند نیستند، بلکه اقداماتی هستند که حاصل تجربه و تخصص استراتژیستهای سازمان برای خلق یک موقعیت اثربخش همراستا با چشم انداز است. این اقدامات منجر به خلق شرایطی خواهد شد که برای دستیابی به اثربخشی عملیاتی موضوع قصد استراتژیک ضروری است. برخی ویژگیهای ابتکارات استراتژیک این است که:
- تسهیلگر دستیابی به اهداف و قصد استراتژیک هستند.
- از جنس استراتژیاند گرچه محصول فرایند سیستماتیک تدوین استراتژی نیستند.
- تحول آفرین و تغییر دهنده مسیر معمول سازمان هستند.
- به خلق ثروت و تولید موقعیتهای ارزش آفرین در زمانی کوتاه تر از استراتژی میپردازند.
- ضمن اینکه به یک راهبرد شبیه هستند، برنامهها و پروژههائی را شامل میشوند که قصد استراتژیک سازمان را حمایت میکنند.
غالباً شناسائی ابتکارات استراتژیک در یک کارگاه(Work Shop) مشترک با حضور مشاوران استراتژیک و استراتژیستهای سازمان صورت میگیرد. از طرفی برای دستیابی به نتایج مورد انتظار در این کارگاه، ضروری است کلیه شرکت کنندگان درک مشترکی نسبت به مفاهیم و کلّیت موضوع داشته و در یک فضای توفان فکری(Brain Storming)، آنچه برای سازمان تحول آفرین است را شناسائی، دسته بندی و طرح ریزی کنند.