/
علوم انسانی /
کلام و عقاید /
شیعه تلخیص محاظرات در الهیات
باب اول بحث خداشناسی و توحید فصل اول هدف از بحث درباره خدا فصل دوم براهین وجود خدا برهان نظم برهان امکان و وجوب برهان حدوثباب اول بحث خداشناسی و توحید
فصل اول هدف از بحث درباره خدا
فصل دوم براهین وجود خدا
برهان نظم
برهان نظم: مفهوم و معنای نظم، مفهوم روشنی است. خاصیت نظم این است که بین امور مختلفه(خواه اجزای یک مرکب باشند ویا افراد یک ماهیات باشند ویا ماهیات مختلف باشند) رابطه، تناسب و توازن خاصی به وجود میآورد و آنها را به سوی هدف خاصی هدایت میکند.
شکل برهان نظم
برهان نظم دو مقدمه دارد:
- در عالم طبیعت، نظام استواری وجود دارد که اسان بخوبی آن را درک میکند. تمام کتابهای علمی جدید، در واقع تفسیر و توضیح همین روابط و حقیقت در عالم طبیعت است.
- عقل بطور روشن میگوید: محال است این نظم و روابط سنجیده و دقیق بین اشیاء و توازن و انسجامی که وجود دارد، علت و فاعل قادر باشعور و با قصد نداشته باشد. چرا که تصور نظم، یعنی تصور علت قادر و عالم برای آن/
برهان نظم در قرآن
قرآن به برهان نظم اهتمام زیاد دارد. این برهان براساس قانون علیت و متفرع بر آن است. از این رو درصفات علت نیز بحث میشود و اینکه آیا علت العلل عالم دارای صفات علم، قدرت و اختیار است یا، خیر؟ آیات زیادی هست که انسان را به مطالعه عالم هستی و نظم موجود در آن و اتقان و استحکام آن دعوت میکند. تابدین وسیله، انسان به وجود خداوند و علم و حکمت او رهنمودن شود.
رمز دعوت قرآن به سیر آفاقی و انفسی همین است:
سنریهم آیاتنا فی الافاق و فی انفسهم حتی یتبین لهم انه الحق فصلت 53
قل انظروا ما ذا فی السماوات و الارض یونس 101
او لم یتفکروا فی انفسهم روم 8
بررسی اشکالات وارده بر برهان
معروفترین شبهات هیوم در کتاب المحاورات:
- شرایط یک برهان تجربی، در برهان نظم وجود ندارد. زیرا غیر از این عالم، عوالم دیگر مورد تجربی و آزمایش قرار نگرفتهاند. البته در مصنوعات بشری نظم هست و هر مصنوعی دلالت بر صانع و سازنده دارد، ولی ما این را در عالم طبیعت و هستی تجربه نکرده ایم. چرا که تکرار پذیر نیست، تا بشود آن را مورد تجربه قرار داد.
جواب:
برهان نظم، یک برهان تجربی نیست، بلکه یک برهان عقلی است. البته یکی از دو مقدمه این برهان، حسی و براساس مشاهده است، ولی این امر دلیل بر حسی بودن برهان نیست. زیرا حس، فقط موضوع برهان، یعنی وجود نظم را در عالم طبیعت اثبات میکند و پس از آن است که عقل براساس استنتاج و ادراکات خود، حکم به وجود صانع با صفات مخصوص به آن میکند.
به عبارت دیگر، عقل وقتی ارتباط، علیت و هدف داری را در اشیاء دید، حکم میکند که بین اینها و شعور و علم، ملازمه وجود دارد.
- در عالم طبیعت، حوادث غیرمنظمی وجود دارد که با ادعای وجود نظم در عالم و حکمت منافات دارد.
جواب: این اشکال ربطی به برهان نظم ندارد، زیرا حوادثی مثل طوفانها و زلزلهها، خود دارای نظم خاصی هستند که از علل و اسباب مخصوص ناشی میشوند و اینها به خوبی در علوم تجربی به اثبات رسیده است. زیرا برهان نظم، فقط اثبات علت دارای علم و شعور و قدرت و اراده میکند و اینکه آیا این علت دارای صفات دیگری که مثل وجوب ذاتی، عدالت، حکمت و مانند آن است، از راههای دیگر به اثبات میرسد.
- چرا نتوانیم بگوییم که نظم عالم طبیعت، عالمی در درون خود طبیعت دارد و نه این که عامل آن، خداوند و خارج از طبیعت است، یعنی بگوییم: خاصیتهای مواد در عالم طبیعت این نظم را ایجاد کرده است.
جواب: نهایت تاثیری که این خواص در مواد و طبیعت دارند این است که تاحدی از تکامل و نظم را تامین میکنند، ولی این خواص و اقتضائات ذاتی مواد، نمیتواند راه و نیازهای آینده را تأمین و پیشبینی کند، یا موجب ارتباط و پیوستگی بین آنها گردد، آن هم در اشیای مختلف که دارای آثار و خواص متفاوت هستند. برای نمونه آیا صرفا خاصیتهای موجود در منی موجب تشکیل جنین میشود و این عامل باعث شده است تا در جسم و روح ما برخی تغییر و تحولات ضروری پیش بیاید تا زمینه رشد دادن و بزرگ کردن نوزاد فراهم شود؟ چه ارتباطی بین این دو امر وجود دارد؟
- از کجا میتوان اثبات کرد که نظام عالم، بهترین نظام و دارای کاملترین نظم هست، زیرا ما نظامهای دیگر را تجربه نکردهایم، تا در اثر مقایسه، به چنین امری دست یابیم؟
- آیا نمیتوان احتمال داد که آفریننده هستی، چندبار آفرینش داشته است و در اثر تجربه به این آفرینش کنونی هدایت یافته است؟
- فرض کنید ما پذیرفتم که برهان نظم، وجود عالم قادر را اثبات میکند، ولی این برهان تمامی صفات کمال این خالق را اثبات نمیکند.
جواب سه اشکال اخیر: عالم هستی بطور اتفاقی ایجاد نشده است و نیز ناشی از خواص ذاتی و موجود در طبیعت نیست، بلکه ناشی از عقل و شعور و محاسبه و قدرت است.
اما اینکه این آفریننده عالم عبارتست از خداوند واجب الوجود ازلی و ابدی و با سایر خصوصیات، از این برهان استفاده نمیشود و رسالت آن محدود است، از این رو برای اثبات این صفات بیاد سراغ براهین دیگر رفت، مثل برهان امکان و وجوب، قوانین بدیهی عقلی و مانند آن.
برهان امکان و وجوب
برای تقریر این برهان، باید چهار امر در مقدمه به اثبات برسد:
- موجودات عالم هستی، به واجب و ممکن تقسیم میشوند.
- واجب: در درون وجودش ضرورت داشتن هست.
- ممکن: به حسب ذات، نسبت به وجود یافتن و یا نیافتن، متساوی النسبه است، مانند افراد انسان.
- هر ممکن الوجودی محتاج علت است. این مطلب از امور بدیهی است و عقل بالبداهه به چنین چیزی حکم میکند، چرا که اگر چیزی فی حد ذاته خواستار وجود یافتن نبود، ولی ما آن را موجود یافتیم، قهرا روشن میشود که باید یک موجود خارجی به نام علت، عامل وجود یافتن آن باشد و گرنه باید ذات آن، عامل وجود یافتن آن باشد که این خلاف فرض ماست.
- دور، محال عقلی است، زیرا معنای دور این است که مثلا الف علت وجود یافت ب و ب نیز علت وجود یافتن الف باشد. امتناع دور، یک امر وجدانی و بی نیاز از برهان است.
- تسلسل، محال است. تسلسل عبارتست از سلسله بینهایت از علل و معالیل ممکن الوجود که هر کدام علت شیء بعدی است. دلیل این استحاله این است که وقتی همه اجزای این سلسله، در عین حال معلول هم بودند، کدام علت نهایی هست که این معلولها را آفریده است، در حالی که فرض کرده ایم که همه اجزاء، معلول هم هستند و به یک علت نهایی منتهی نمیشوند. چرا که اگر به علت نهایی منتهی شود معلوم میگردد که این سلسله بی نهایت نیست.
ان قلت: هر معلولی در این سلسله، متقوم به علت خود است، بنابراین به وجود علت قبلی آن نیز وجود مییابد و چون این امر در تمام سلسه وجود دارد، تمامی اجزای آن وجود پیدا میکنند و نیاز وجودی خود را تأمین میکنند.
قلت: فرض ما این است که هر یک از اجزای سلسله، ممکن الوجود هستند، بنابراین، هر کدام مستقلا و ذاتا علیت ندارند، از این رو باید در وراء این سلسله، علتی باشد که ذاتا و مستقلا علیت داشته باشد، تا بتواند نیاز وجودی همه اجزای این سلسله را تأمین کند، زیار در غیر این صورت، یا باید همه این معالیل بدون علت موجود شوند و یا هیچ چیزی موجود نشود، زیرا معلول بدون علت، موجود نمیشود و چنین چیزی محال است.
- 22
-
برهان حدوث