Fadak.IR راهکارهای فدک
English Русский العربية فارسی
مقالات مدیریت مطالعات زبان


/ مدیریت / مدیریت راهبردی

مفاهیم راهبرد تاکتیک، اهداف و سیاست


      استراتژیک ( راهبرد ) و رابطه آن با مفاهیم رسالت، اهداف، چشم انداز، خط مش، تاکتیک و سیاست
      چه تفاوتی بین سیاست، استراتژی، تاکتیک، خط مشی است؟
      چارچوب گُست – روشی برای تشخیص تفاوت استراتژی، تاکتیک و اهداف
   استراتژی یعنی چه
      تفاوت استراتژی و تاکتیک

استراتژیک ( راهبرد ) و رابطه آن با مفاهیم رسالت، اهداف، چشم انداز، خط مش، تاکتیک و سیاست

تعریف استراتژی ( راهبرد ) :
تجزیه و تحلیل روابط بین موسسه با محیط خویش، تعیین مسیر و اهداف موسسه، تثبیت فعالیتهایی که آنها را تحقق خواهد بخشید و تنظیم دوباره سازمان با تخصیص منابع مورد نیاز .
تعریفی دیگر: استراتژی عبارتست از طرح جامع و مادر شرکت که نشان می‌دهد شرکت چگونه به ماموریت و اهداف دست می‌یابد .
تدوین استراتژی :
عبارت است از طراحی بلند مدت برای مدیریت موثر فرصتها و تهدیدهای محیطی و بررسی نقاط قوت و ضعف شرکت .
تدوین استراتژی شامل :
تعریف ماموریت، چشم انداز، تعیین اهداف قابل تحصیل، طراحی استراتژیها و رهنمودهای مربوط به سیاست ( خط مشی ) می‌شود .
استراتژی دارای سه عنصر اهداف – راهها و روشهای متفاوت و ابزار می‌باشد .
:(Vision) چشم انداز یا دور نما
تعریف : چشم انداز بیانگر نتایجی است که موسسه تحقق بخشیدن به آن را در دراز مدت هدف قرارداده است به عبارت دیگر چشم انداز شامل " آنچه می‌خواهیم در آینده باشیم " است .
امروزه برای موسساتی که حیات خودرا در محدوده محیطی متغیر ادامه می‌دهند به طور معمول داشتن آمادگی برای امکان تامین، تثبیت و هماهنگی قبلی این متغیرها یک ضرورت است . بینش ( چشم انداز ) استراتژیک در سازمانها فرهنگ اندیشیدن منظم و اتخاذ تصمیمات اساسی را فراهم خواهد ساخت .
چشم انداز می‌تواند متاثر از تجربیات و مطالعات و نیاز جامعه و تقاضاهای محیطی باشد چشم انداز تصویر آینده شرکت بعد از تحقق ماموریت در افق برنامه می‌باشد و برای تحقق چشم انداز باید ماموریت را طوری تعیین کرد که آن چشم انداز محقق گردد.مثال : چشم انداز ایران سال 1404
( Mission)ماموریت، رسالت
تعریف : ماموریت در واقع فلسفه وجودی و مقاصد سازمان است ماموریت مهمترین دلیل موجودیت هر سازمانی است که چهارچوبی تعیین کننده در چگونگی تحقق پذیری اهداف استراتژیک آن دارد.
هرسازمانی دارای یک فلسفه یا ماموریت است واین ماموریت هرگونه فعالیت موسسه و رفتار کارکنانش را شکل می‌دهد. ماموریت متاثر از چشم انداز یا بینش است و چشم اندازها در واقع ماموریت شرکت را می‌سازند . یک ماموریت خوب طراحی شده هدف بنیادی و بی نظیری را تعریف می‌کند که باعث متمایز شدن یک شرکت از دیگر شرکتهای مشابه‌‌اش می‌شود و قلمرو فعالیتهای شرکت را در مورد محصولات ( کالاها و خدمات ) عرضه شده و بازارهای هدف مشخص می‌کند.
* وظایف ماموریت :
1- مهمترین وظیفه ماموریت دادن جهتی مشترک به تمامی کارکنان در موسسه می‌باشد که در واقع ایجاد اتفاق نظر در میان مدیران و کارکنان شرکت در مورد سمت و سوی فعالیت شرکت می‌باشد .
2-سازمان را از سازمانهای مشابه از نظر محتوی متمایز می‌کند .
3-روشن شدن فلسفه وجودی سازمان .
4-ایجاد تمرکز بر روی موضو عات مهم .
5-ایجاد وحدت رویه بین مدیران و تصمیم گیرندگان سازمان و همسوئی تفکر و تصمیم گیری در مورد مسائل کلیدی .
* ویژگیهای ماموریت :
1-ماموریت دراز مدت است و گاهی در طول حیات سازمان تغییر نمی‌کند .
2-ماموریت هیچ گاه از بیت نمی‌رود.
3-ماموریت یک ارزش مربوط به کیفیت است و کمیت را شامل نمی‌شود.
4-ماموریت به بیرون سازمان توجه دارد نه داخل سازمان .
5-ماموریت مختص و مخصوص همان سازمان است ( آنرا از دیگر سازمانها متمایز می‌کند)
( Objectives )اهداف
تعریف : به نتایجی گفته می‌شود که در محدوده مدت زمان معین آرزوی تحقق آن و یا رسیدن به آن مورد خواست است .
اهداف موسسه در بردارنده یک ماهیت اجتماعی و مواردی در جهت آینده است که سازمان به طور یکپارچه سعی دارد آن را تحقق بخشد .اهداف استراتژیک به برقراری ارتباط خوب موسسه با محیط خود کمک می‌کند تا موسسه با داشتن جایگاهی مشخص بتواند به راحتی درمحیط به هستی خود ادامه دهد و اهداف به سبب ویژگی راهنما بودنشان تصمیم گیری بنیادی را آسان می‌سازند . هدف جایگاهی است که ماموریت درآن اتفاق می‌افتد .
* ویژگیهای اهداف :
1-اهداف باید قابل قبول باشند .
2-اهداف باید قابل دسترس باشند .
3-اهداف باید صریح و روشن تعریف شده باشند .
4-اهداف باید بر انگیزاننده باشند .
5-اهداف باید با همدیگر هماهنگی داشته باشند .
6-اهداف باید درست انتخاب شوند .
7-اهداف دارای هزینه فرصت می‌باشند .
* وظایف اهداف :
1-موسسه را در داخل محیط خود تعریف می‌کند.
2-به رفتار مدیران و کارکنان جهت می‌دهد .
3-با برانگیختن کارکنان برای آنان یک هدف تشکیل می‌دهد .
4-برای اندازه گیری موفقیت در کار، استانداردهایی را بوجود می‌آورد .
5-برای تغییراتی که انجام خواهد گرفت امکان انجام ارزیابی را فراهم می‌آورد ( امکان آزمایش تغییر اندیشه )
6-برای فرآیند‌های مدیریت بنیان تشکیل می‌دهد .
* سلسله مراتب اهداف از بالا به پایین :
1-اهداف کلی 2- ماموریت سازمان 3- اهداف استراتژیک
4-اهداف ویژه سازمان 5- اهداف وظیفه‌ای 6- اهداف شخصی
Policy ) ( سیاست (خط مشی )
تعریف : سیاست به معنی تدبیر و حیله و در مدیریت استراتژیک یک سری اصول و قواعد بصورت رهنمودی گسترده و کلی است که نشان دهنده راه برای مدیران د ر اتخاذ تصمیم می‌باشد .
سیاست، دو مرحله تدوین استراتژی را به یکدیگر پیوند می‌دهد شرکتها از سیاستها استفاده می‌کنند تا مطمئن شوند که تمام کارکنان شرکت در هر تصمیم گیری مشارکت می‌کنند و اقداماتی انجام می‌دهند که به شرکت در دستیابی به ماموریت، اهداف و استراتژیهایش کمک می‌کند .
سیاستها درباره تحقق بخشیدن اهداف موسسه در هر سطح، انتخاب ابزاری که مورد استفاده قرار خواهد گرفت و طرز حرکتی که به میان گذاشته خواهد شد مربوط می‌شوند . سیاستها در داخل موسسه در هر سطح سازمانی قرار می‌گیرند و از سیاستهای اصلی شرکت تا کوچکترین واحدها را شامل می‌شوند .سیاست در مقابل مشکلاتی که دیده می‌شوند و وضعیتهایی که تکرار می‌گردد " چه باید کرد " را تثبیت نموده و در وضعیتهای مشابه تصمیم گیری همانند را فراهم می‌سازد .
سیاستها به این خاطر که می‌تواند رفتار مدیران را به صورت قابل پیش بینی در آورند، انتقال اختیار را به سطوح پایین آسان کرده و بدین ترتیب اثر بخشی مدیران سطوح بالارا افزایش می‌دهند .
* استراتژی و سیاست در حالی که از لحاظ فرآیند و هدف به یکدیگر شبیه هستند اما تفاوتهایی نیز دارند :
1-سیاستها بلند مدت تر بوده و همیشه به طور مستقیم با اهداف مربوط نیستند در حالیکه استراتژیها با اهداف رابطه خیلی نزدیک تری دارند و فعالیتهایی را که تمامی قدرتها‌ی موجود را به شکل موثر به هدفها سوق می‌دهد را در بر می‌گیرند .
2-سیاستها د رتصمیم گیری یک راهنما‌ی اندیشه هستند در حالیکه استراتژی در راستای این راهنمایی به وجود آوردن هدفها و تصمیم گیریهای استفاده از منابع را فراهم می‌کند ( یعنی برای رسیدن به اهداف و اصول مطلوب ابزارهای مورد استفاده و اشاراتی به تخصیص منابع دارد .
3-استراتژی مربوط به موقعیتهایی است که مدام تغییر می‌کند و از اتخاذ تصمیمات با اطلاعات ناقص تشکیل می‌یابد در حالیکه سیاستها به وضوح قابل تعریف بوده و درباره موقعیتهایی است که به طور مداوم تغییر نمی‌کند بدان جهت بعد از تعیین یکبار سیاست پی در پی تغییر نمی‌یابد .
4- استراتژیها بیشتر بر روی روابط بین موسسه و محیط آن تمرکز می‌یابند به عبارت دیگر استراتژیها پویا هستند، در حالیکه سیاستها از یک سری اوامر و اصول به وجود می‌آید .
*تاکتیک :
تاکتیک علم اداره‌ی نیروها در صحنه است و سومین سطح از سطوح چهارگانه مدیریتی محسوب می‌گردد.
تمدن غرب در ادبیات سیاسی خود، مدیریت را در چهار سطح لایه بندی می‌کند:
- سطح استراتژیکی Strategical Level،- سطح عملیاتی Operational Level،- سطح تاکتیکی Tactical Level،- سطح تکنیکی Technical Level
تاکتیک را باید اجمالاً به شگردها و روشهای خاص برای پیشبرد برنامه استراتژیک با مقتضیات زمان و محیط تعریف کرد که عمدتاً پس از تدوین برنامه مورد توجه استراتژیستها قرار می‌گیرد.
تعاریف دیگر : تاکتیک تصمیم گیری‌های کوتاه مدت مطابق با وضعیت که تغییر می‌کند. این تصمیمات، استراتژی‌های وظیفه‌ای و یا استراتژیها زیرین نیز نامیده می‌شوند .
تفاوت استراتژی و تاکتیک
استراتژی، تصمیمات کلی اختصاص دادن منابع مؤسسه برای تحقق هدفهای مؤسسه است، در حالیکه تاکتیک در رابطه با به حرکت درآوردن این منابع، یعنی به اجرا گذاشتن آنهاست . به این ترتیب تصمیم‌های تاکتیکی، جزئیات تصمیمهای استراتژیک را در برمی گیرد تاکتیکها از اندیشه و اجراهای خیلی ویژه و کوتاه مدت تر شکل میگیرد که از جمله آنها می‌توان به تصمیماتی اشاره کرد که نه تمامی سازمان، بلکه دربرگیرنده قسمتهای آن است که بیشتر مبتنی برطرحهای متکی برتجزیه و تحلیل‌های درون سازمانی و یک واسطه کمکی در تحقق پذیری استراتژی است .

چه تفاوتی بین سیاست، استراتژی، تاکتیک، خط مشی است؟

سیاست‌ها برگرفته از قوانین هستند و استراتژی‌ها، اهداف منجر به موفقیت می‌باشند.
سیاست با انتخابات رئیس جمهور و دولت انجام می‌شود در حالی که خط مشی قوانینی است که شما باید آن را دنبال کنید.
شباهت بین سیاست و خط مشی:
به طور کلی، سیاست به عنوان خط ارتباطی بین تدوین استراتژی و پیاده سازی آن است.
تفاوت بین استراتژی و تاکتیک :
استراتژی برنامه ریزی دقیق را می‌طلبد و تاکتیک نیاز به استفاده از استراتژی دارد.

چارچوب گُست – روشی برای تشخیص تفاوت استراتژی، تاکتیک و اهداف

یکی از اصلی‌ترین چالش‌هایی که در خصوص استراتژی وجود دارد، ناواضح بودن چیستی استراتژی و تفاوت آن با برخی کلید واژگان برنامه‌ریزی کسب و کار است. اگر گمان می‌کنید این ابهام در خصوص استراتژی فقط برای مدیران سطوح پایین سازمان رخ می‌دهد بد نیست نگاهی به نقل قول‌هایی که در ادامه آمده است بیاندازید. جملاتی که با عنوان استراتژی بیان می‌شوند اما اصلاً استراتژی نیستند.
تبدیل شدن به رهبر جهانی در صنعت خود
استفاده از نوآوری برای ایجاد راه‌حل‌های مشتری محور
افزایش مخاطبان
تقویت کسب و کار اصلی
اجرای ابتکارهای جدید و کاهش هزینه‌ها
افزایش ۲۵ درصدی فروش در بازارهای نوظهور از طریق پیگیری فرصت‌های جدید رشد
مثالهای فوق نشان می‌دهند که واژگان اهداف بلندمدت، اهداف کوتاه مدت، استراتژی‌ها و تاکتیک‌ها تا چه حد مکرراً به جای یکدیگر به کار می‌روند. نویسنده این کتاب چهارچوب ساده‌ای تحت عنوان گُست (GOST: Goals, Objectives, Strategies, Tactics) ایجاد کرده است تا به مدیران همه سطوح سازمان کمک کند که این واژگان برنامه ریزی کسب و کار را به درستی به کار برند و به دیگران نیز بیاموزند.
هدف بلند مدت یک هدف است، چیزی را توصیف می‌کند که شما به طور کلی تلاش می‌کنید تا به آن دست یابید. مثالی از هدفی بلند مدت برای مدیر منطقه‌ای فروش را در ادامه ملاحظه کنید: “هدف بلند مدت پیروز شدن در رقابت ملی فروش در منطقه خود”.
هدف کوتاه مدت نیز چیزی را توصیف می‌کند که در تلاش برای دستیابی به آن هستید وجه تمایز آن با هدف بلند مدت در این است که شما به طور خاص تلاش میکنید به آن دست یابید. سرنام رایجی که برای فهم بهتر مفهوم هدف کوتاه مدت به کار میرود SMART است. ویژه، قابل اندازه‌گیری، قابل دستیابی، مرتبط و دارای محدودیت زمانی. اهداف کوتاه مدت باید این معیارها را داشته باشند و باید مستقیماً در راستای اهداف بلندمدتی باشند که پیش از این تنظیم شده‌اند. همانطور که در مثال زیر قابل مشاهده است هدف کوتاه مدت با هدف بلندمدت مربوطه‌‌اش مطابقت دارد.
وقتی اهداف بلندمدت و اهداف کوتاه مدت را تعیین کردیم می‌توانیم سراغ استراتژی برویم که مسیر دستیابی به آنها محسوب می‌شود. استراتژی و تاکتیک‌ها، چگونگی دستیابی شما به اهداف بلندمدت و اهداف کوتاه مدت و چگونگی تخصیص منابع برای کسب موفقیت هستند. استراتژی، برنامه کلی تخصیص منابع است. تاکتیک‌ها به طور خاص به چگونگی انجام کار می‌پردازند. با استفاده مجدد از مثال قبل می‌توانیم مشاهده کنیم که چگونه استراتژی به عنوان مسیر دستیابی به اهداف بلند مدت و اهداف کوتاه مدت عمل می‌کند.
اگر مدیران سازمان شما در تفاوت قائل شدن میان استراتژی و تاکتیک‌ها دچار مشکل هستند، در این صورت می‌توانند از قانون لمس بهره ببرند. اگر بتوانید دستتان را دراز کنید و آن را به صورت فیزیکی لمس کنید “مانند کاربرگ فروش، dvd آموزشی و غیره) آنگاه با تاکتیک مواجه هستید. مفهوم استراتژی ریشه در عرصه نظامی دارد و سابقه آن به چندین هزار سال پیش می‌رسد. حتی آن موقع نیز ژنرال و فیلسوف نامدار چینی سان تزو گفته بود:
“همه‌ی افراد می‌توانند تاکتیک‌هایی که برای غلبه در جنگ به کار میبرم را ببینند، اما آن چیزی که هیچکس نمی‌تواند ببیند، استراتژی‌ای است که پیروزی بزرگ از دل آن زاییده می‌شود. “
اغلب گفته می‌شود که استراتژی بلندمدت است و تاکتیک‌ها کوتاه مدت هستند. در واقع کاربرد توصیف‌های بلند مدت یا کوتاه مدت بودن برای استراتژی و تاکتیک‌ها همیشه مصداق ندارد. ممکن است استراتژی به شما کمک کند تا طی سه ماه به هدف بلندمدت خود دست یابید، در عوض احتمال دارد تاکتیکهایی که برای بیرون راندن رقیبی سرسخت به کار گرفته اید برای سالیان متمادی ادامه یابد. استفاده از عامل زمان برای تمایز بخشیدن میان استراتژی و تاکتیک اگرچه رایج است اما گمراه کننده است.
از آنجایی که نمی‌توانیم استراتژی را ببینیم یا بطور فیزیکی لمسش کنیم اغلب قربانی‌‌اش می‌کنیم و به سراغ تاکتیک‌ها می‌رویم. تعداد زیادی از طرح‌های کسب و کاری که در طی ۱۵ سال گذشته بررسی کرده ایم دارای وجه مشابهی بوده‌اند. عمده‌ آنها اهداف بلندمدت، اهداف کوتاه مدت و تاکتیک‌ها را فهرست کرده‌اند و همگی آنها استراتژی را کنار گذاشته اند. اگر پیش از تعیین تاکتیک‌ها، استراتژی تعیین نشده باشد، آنگاه زمانی که اهداف کوتاه مدت حاصل نشوند راه هوشمندانه‌ای برای تغییر مسیر سازمان وجود نخواهد داشت. اگر پلی (استراتژی) برای عبور وجود نداشته باشد داشتن خودرویی با عملکرد بالا (تاکتیک) نمیتواند به شما کمک کند تا به آن سوی رودخانه برسید.
تعریف استراتژی
تعریفی کامل از استراتژی می‌تواند به این صورت باشد: “تخصیص هوشمندانه منابع محدود، از طریق سیستم منحصر به فردی از فعالیت‌ها به منظور دستیابی به عملکرد برتر در مقایسه با رقبا در خدمت رسانی به مشتریان”.
منابع شامل زمان، استعداد و سرمایه می‌شوند. درصورتی که استراتژی حول فعالیت‌های مختلفی بنا شود که متفاوت با فعالیت‌های رقیبان است یا به نحوی انجام گیرد که متفاوت با رقیبان باشد، آنگاه فرصتی برای دستیابی به موفقیت پایدار مهیا می‌شود. برای شرکتهایی که در بازارهای بالغ به رقابت می‌پردازند، فعالیت‌هایی مانند فروش مستقیم، تولید و مدیریت زنجیره تأمین احتمالاً در کل صنعت مشابه یکدیگر می‌باشند. درهرحال یافتن راه‌های منحصر به فرد برای انجام این فعالیتها، بستری برای خلق ارزش جدید برای مشتریان است.
در حالی که شبکه‌های دیجیتال برای کاریابی از مدتها قبل وجود داشتند، لینکدین توانست یک شبکه حرفه‌ای مجازی برای کارجویان و کارفرمایان ایجاد کند که تبدیل به یک مرکز محتوا نیز شده است. اکنون لینکدین به منظور فراهم آوردن ارزشی جدید برای تقریبا ۲۵۰ میلیون کاربر خود از یک و نیم میلیون انتشار دهنده، محتوا دریافت می‌نماید آنها فعالیتی متداول – پشتیبانی از جستجوهای شغلی – را گرفتند اما روش‌های متفاوتی برای انجام آن خلق کردند و برای مشتریان خود لایه‌های جدیدی از ارزش را به آن افزودند.
محور استراتژی ایده بی همتا بودن است به این معنا که فعالیت‌های متفاوتی انجام دهیم یا فعالیت‌های مشابه را متفاوت از رقبا انجام دهیم. متاسفانه گفتن آسان تر از انجام دادنش است. تحقیقی که بیش از ۴۰۰۰ مدیر اجرایی انجام گرفت، نشان داد که اصلی‌ترین چالشی که کسب و کارها با آن مواجه هستند، دستیابی به مزیت رقابتی است.
معمولاً مدیران به بازار بالغی که در آن به فعالیت می‌پردازند، نگاهی می‌اندازند و می‌پذیرند که هیچ تفاوتی میان خدمات آنها و خدمات رقیبانشان وجود ندارد آنها اغلب از نبرد برای دست‌یابی به مزیت رقابتی منصرف می‌شوند و بر سر قیمت به رقابت می‌پردازند که معمولاً هم خوب از آب در نمی‌آید.
مطالعه دیگری بر روی بیش از ۲۵ هزار شرکت نشان داد که شرکتهایی بالاترین بازده دارایی‌ها را در دوره‌ای طولانی دارند که به جای قیمت‌های صرفاً پایین‌تر، ایجاد تمایز را به کار گرفته‌اند.
دو پژوهشگر با نام‌های مایکل رینور و ممتاز احمد یافته‌های خود را به این صورت خلاصه کرده‌اند : “جایگاه‌های رقابتی که مبتنی بر ایجاد تمایز بیشتر از طریق برند، سبک یا قابلیت اطمینان باشد، دارای عملکرد برتری نسبت به جایگاه‌هایی هستند که بر اساس قیمت‌های پایین‌تر بنا شده‌اند”.

استراتژی یعنی چه

پیسانو ( متخصص در رشته مدیریت) می‌گوید:
استراتژی: تعهد به یک روش مشخص به منظور پیروزی در عرصه رقابت.
چندلر هم اینگونه استراتژی را تعریف می‌کند:
استراتژی یعنی تعیین هدف‌های دراز مدت و بعد از آن تخصیص منابع مالی و برنامه همه جانبه برای رسیدن به آن هدف.
از دو تعریف بالا متوجه شدیم که استراتژی بر رسیدن به هدف تاکید می‌کند خواهم آن هدف کسب درآمد باشد یا پیروزی بر رقیب.
من مهدی رجبی هم چنین تعریفی ارائه می‌دهم:
استراتژی یعنی انتخاب مسیر و ابزار درست برای رسیدن به مقصد.
البته همانطور که در مقاله بازاریابی چیست اشاره کردیم هر شخص می‌تواند تعریفی جداگانه برای مفاهیم بازار ارائه دهد. در استراتژی هم همینطور است. تعریفی که من ارائه می‌دهم غالبا در بازار و بازاریابی معنا پیدا می‌کند و با تعاریفی که در رشته‌های مدیریتی هست کمی فاصله دارد.
در تعریف خودم عمدا از واژه “مقصد” استفاده کردم چرا که مقصد، هدف و استراتژی بازاریابی مقداری با یکدیگر متفاوت هستند. تفاوت بین مقصد و هدف مشخص است، مقصد بخش کوچکی از هدف است، به طوری که قبل از رسیدن به هدف می‌بایست چندین مقصد را طی کنیم.
فکر کنیم که هدف شما این است که در رشته کاری خود اول باشید، برای رسیدن به رتبه اول می‌بایست همزمان روی برند و سهم بازار و اندازه بازار خود کار کنید. برندسازی، افزایش سهم و اندازه بازار هر کدام مقصد جداگانه‌ای رسیدن به هدف شما هستند.
استراتژی بازاریابی
تفاوت استراتژی با هدف:
بیشتر مدیران نمی‌توانند مرز خاصی بین استراتژی و هدف تعیین کنند، هر چند که این دو نزدیک به هم هستند اما می‌توان به آن‌ها را از هم جدا کرد.به طور مثال در کسب و کار:
هدف آن چیزی است که دلتان می‌خواهد تا ۶ ماه –یکسال آینده به آن برسید.
ولی استراتژی: مسیری (و یا مسیر‌هایی) است که برای رسیدن به این هدف باید طی کنید.
یک مثال ساده می‌زنم شرکت ارائه دهنده محصولات نرم افزاری هدف خود را برای سال ۱۳۹۸ این چنین قرار داده است: با افزایش دو درجه‌ای سهم خود از بازار، در بازار نرم افزارهای کامپیوتر‌های خانگی پیشرو خواهیم شد. این شرکت چنین استراتژی بازاریابی را برای خود تعریف کرده است: محصولات جدیدی را معرفی می‌کنیم و نام تجاری خود را درخشان می‌سازیم بدین شکل که بر پشتیبانی تاکید می‌کنیم چرا که رقبا اغلب اهیمتی به پشتیبانی نمی‌دهند. در این حالت با افزایش تعداد مشتریان راضی سهم بازارمان هم دو درجه افزایش پیدا خواهد کرد.
استراتژی شرکت بالا شامل تاکتیک‌های اجرایی نیز هست پس به سراغ تعریف تاکتیک می‌رویم.
استراتژی بازاریابی
تفاوت استراتژی با تاکیک:
استراتژی و تاکیک هم سوی یکدیگر هستند به طوری که تاکتیک بخشی از انجام استراتژی است. اما این همسو بودن به معنی یکسان بودن نیست.
فرض کنید که با خودرو خود قصد سفر به یکی از شهر‌های شمال کشور را دارید، اگر استراتژی نقشه راه شما برای رسیدن به مقصد باشد تاکیک شامل مهارت شما در رانندگی، خودرو، توشه راه و خلاصه همه آن چیز‌هایی است که در طول مسیر باید همراهتان باشد.
با یک مثال جالب می‌خواهم هدف(و یا مقصد)، استراتژی و تاکتیک در کسب و کار را به شما نشان دهم.
[box type=”shadow” align=”” class=”” width=””]خانم نیازی یک رستوارن محلی دارد،او در مدیریت و بازاریابی توانمند است و از مهارت‌های استراتژیک به اندازه کافی بهره مند است. خانم نیازی متوجه شده است که در آخر هفته‌ها فروشش از متوسط فروش رقبا بیشتر است ولی در ایام وسط هفته از متوسط فروش رقبا پایین تر است. ایشان بعد از یک هفته مطالعه در مورد رقبای محترم متوجه شده است که بخش عمده فروش خود را مدیون خانم‌هاست که آخر هفته‌ها همسر و فرزندانشان را با خود به رستوارن او می‌آیند. خانم نیازی باهوش است و می‌داند که فعلا کم هزینه‌ترین راه افزایش فروش در وسط هفته کار کردن بر روی همین خانم‌هایی است که مشتریان وفادار او هستند. از طرف دیگر او کودکان را دوست دارد و از نقش آنها در حجم فروش خود آگاه است. پس ایشان دست به کار شده و جدول زیر را برای چند ماه آینده خود تنظیم می‌کند.[/box]
استراتژی بازاریابی
____________________________________________________________________________________________________
استراتژی بازاریابی
بازاریابی استراتژیک یعنی چه؟
در مقاله تحقیقات بازاریابی متوجه شدیم که مجموعه اطلاعات بدست آمده به ما کمک می‌کند تا بهترین تصمیم را در رابطه با بازاریابی محصولات خود بگیریم. یکی از مهم‌ترین تصمیم‌ها انتخاب استراتژی‌های بازاریابی است.
[box type=”shadow” align=”” class=”” width=””]استراتژی بازاریابی بینش‌های کلی و همه جانبه‌ای هستند که برنامه بازاریابی شما را هدایت می‌کنند. برنامه بازاریابی که برای رسیدن به هدف تنظیم شده باشد شامل استراتژی و تاکیتیک‌های مختلفی است که این موارد در کنار هم بازاریابی استراتژیک را می‌سازند. استراتژی خوب هم برای کار و محصول شما هدف تعیین می‌کند و هم فعالیت‌هایتان را به سوی هدف تعیین شده رهبری می‌کند.[/box]
استراتژی در بازاریابی یک منطقه مرکزی است که تمامی فعالیت‌ها حول آن می‌چرخند. در مثال رستوران خانم نیازی شما یک بازاریابی استراتژیک ساده را دیدید که هوشمندانه چیده شده بود.
همانطور که مشاهده کردید کلیه تاکتیک‌های خانم نیازی حول خانم‌ها و کودکان می‌چرخید. پس در واقع هسته استراتژی برنامه بازاریابی رستوران فوق بانوان و کودکان بودند.
وقتی که یک استراتژی بازاریابی تعیین می‌شود مجموعه‌ای از تاکتیک‌ها برای محقق شدن هدف نیاز است.
مثلا یک فروشگاه لوازم کادویی را در نظر بگیرید که استراتژی‌‌اش افزایش فروش از طریق فروش مستقیم (Direct Marketing) است.
از آنجا که در استراتژی فروش مستقیم فروشنده باید مستقیما با شخص یا گروهی از بازار هدف صحبت کند باید فعالیت‌هایی در چهارچوب پرزنتوری مستقیم انتخاب شود.
این فعالیت‌ها می‌توانند این چنین باشند:
استفاده از بروشور برای اطلاع بازدید کننده‌ها از اجناس موجود در فروشگاه.
در معرض دید قرار دادن اجناس جالب و ارزان به همراه اتیکت قیمت زیبا.
آموزش فروش و پرزنتوری به کارکنان فروشگاه.
تبلیغ در مجلاتی که خوانندگان شاد و اجتماعی دارند.
ارائه محصولات به روز و سبد کالایی بیشتر.
جمع آوری اطلاعات مشتریان و ایجاد شبکه مشتریان و برقراری ارتباط با آنها از طریق شماره تلفن همراهشان.
کادو و بسته بندی کردن محصول خریداری شده جهت جلب رضایت بیشتر مشتری.
هر استراتژی تاکتیک‌ها و راه اجرایی مخصوص به خود را دارد.
استراتژی‌های بازاریابی خیلی نزدیک به هم هم هستند. امروزه تعداد استراتژی‌های بازاریابی برای هر بازار و هر محصول آن قدر گسترده شده که اگر صحیح اجرا شوند باعث پیشی گرفتن از رقبا، افزایش سهم بازار، افزایش حجم فروش و همچنین توسعه بازار و محصول می‌شوند.
فراگیری و به کار گیری این استراتژی‌ها با توجه به پیچیده تر شدن بازار‌های کشور عزیزمان جز اقداماتی است که هر مدیر کسب و کار باید آن را در اولویت‌های خود قرار دهد.
____________________________________________________________________________________________________
استراتژی بازاریابی
چند توصیه از مهدی رجبی در رابطه با استراتژی بازاریابی :
استراتژی‌های هم سو را انتخاب کنید و به یک استراتژی بسنده نکنید.
داشتن چند استراتژی هم زمان در کسب و کار نه تنها بد نیست بلکه موجب گستردگی ابعاد فروش هم می‌شود. این کار یک شرط کلی دارد آن هم اینکه استراتژی‌های شما نباید در خلاف جهت یکدیگر باشند.
مثلا یک فروشگاه اینترنتی خرده فروشی که از استراتژی‌های ایمیل مارکتینگ، دیجیتال مارکتینگ، بازاریابی قطره‌ای و بازاریابی تجربی استفاده می‌کند لزومی ندارد از بازاریابی کاتالوگ یا فروش مستقیم استفاده کند.
وقتی تعداد استراتژی‌های شما به چندین عدد و در خلاف یکدیگر تدوین می‌شوند، منابع تان آن قدر پراکنده و ناچیز می‌شود که نمی‌توانید به هیچ یک از اهداف خود برسید.
استراتژی بازاریابی
استراتژی‌های خود را روی کاغذ پیاده کنید.
هیچ مدیری آن قدر توامند نیست که همزمان بتواند مسائل مربوط به مدیریت کسب و کار، مدیریت منابع انسانی، مدیریت بازاریابی، مدیریت مالی و … در حافظه خود و در دسترس نگه دارد.
[box type=”shadow” align=”” class=”” width=””]پس وقتی یک یا ترکیب چند استراتژی بازاریابی را انتخاب می‌کنید در رابطه با آن مطالعه و روش‌هایش را یاد بگیرید. سپس استراتژی را منطبق بر کسب و کار و منابع تان روی کاغذ و یا در کامپیوتر پیاده سازی کنید. مراحل را پیگیری و وقتی نتایج حاصل شد،چه خوب و چه بد آن‌ها را یادداشت کنید.[/box]
بسیاری از مدیران اشتباهات گذشته خود را تکرار می‌کنند.
استراتژی بازاریابی
هیچ استراتژی ۱۰۰ درصد درست یا غلط نیست.
اگر رقیبتان با چند استراتژی بازاریابی به موفقیت رسیده است دلیل بر درست بودن یا نبودن آن استراتژی‌ها نیست.
همانطور که از لغت استراتژی پیداست، استراتژی‌های مختلف در زمان‌های مختلف پاسخ یکسان نمی‌دهند. دست به ریسک بزنید و چند روش منتخب که با شخصیت و شرایط کاری شما هماهنگ هست را در پیش بگیرید.
اگر می‌خواهید از هدر رفتن منابع مادی و معنوی خود جلوگیری کنید حتما از مشاوران بازاریابی کمک بگیرید. آن‌ها انتخاب مسیر‌هایی که به مقصد نمی‌رسد را از مقابلتان بر می‌دارند و برای رسیدن به هدفتان پیشنهادات جذابی به شما ارائه می‌دهند.
استراتژی بازاریابی
استراتژی‌های خود را مرور کنید
آیا شما در تمام فعالیت‌های بازاریابی تان استراتژیک پیش می‌روید؟ یا گهگاهی احساسی دست به عمل می‌زنید؟
وقتی استراتژی بازاریابی خاصی را انتخاب کردید لازم است هر چند وقت آن را مرور کنید. اینگونه مراقب خواهید بود که از مسیر خود منحرف نشوید.
پس از طراحی استراتژی‌های درستتان حتما به اجرای آن پایند باشید، به محض ایجاد انحراف روند را تصحیح کنید. شاید لازم باشد با همکاران و یا کارمندان بخش فروش جلساتی را برای اصلاح روند خود ترتیب دهید. حتما همین کار را بکنید.
بالاخره چند استراتژی هست که تاثیر بسیار زیادی در موفیقیت بازاریابی و کسب و کارتان خواهد داشت از آن چند مورد تا جایی که عملی هستند فاصله نگیرید. در آینده می‌توانید تغییراتی کلی را در رویکرد و راهبرد کسب و کارتان ایجاد کنید.

تفاوت استراتژی و تاکتیک

تفاوت استراتژی و تاکتیک در این است که استراتژی، تصمیمات کلی اختصاص دادن منابع برای تحقق اهداف است، در حالی که تاکتیک در رابطه با به حرکت درآوردن این منابع، یعنی به اجرا گذاشتن آنهاست. به این ترتیب تصمیم‌های تاکتیکی، جزئیات تصمیم‌های استراتژیک را در بر میگیرد. به عبارت دیگر تاکتیک‌های تصمیماتی در جهت «استفاده موثر از منابع موجود وجزئیات اجرای استراتژی‌هاست».استراتژی یا راهبرد بر ساخته‌ی دانش نظامی است و منظور ترسیم خطوط کلی رسیدن به یک مقصد معین همانند فتح قله‌ی کوه است و تاکتیک یا راهکار هدف‌های جزئی تر و عملیاتی تری است که در راراستای راهبرد تعیین شده، طراحی می‌شود.راهبرد یا استراتژی به طرح عملیاتی‌ی درازمدتی گفته می‌شود که به منظور دستیابی به یک هدف مشخص طراحی شده باشد. راهبرد شامل زمینه‌های کاری گوناگون می‌شود راهبرد یا استراتژی عالی‌ترین سطح از میان سطوح ۴ گانهٔ مدیریت است . که این ۴ سطج عبارتند از:۱-سطح راهبردی
۲- سطح عملیاتی
۳- سطح تاکتیکی
۴- سطح تکنیکی


مقالات
سیاست
رسانه‎های دیجیتال
علوم انسانی
مدیریت
روش تحقیق‌وتحلیل
متفرقه
درباره فدک
مدیریت
مجله مدیریت معاصر
آیات مدیریتی
عکس نوشته‌ها
عکس نوشته
بانک پژوهشگران مدیریتی
عناوین مقالات مدیریتی
منابع درسی (حوزه و دانشگاه)
مطالعات
رصدخانه شخصیت‌ها
رصدخانه - فرهنگی
رصدخانه - دانشگاهی
رصدخانه - رسانه
رصدخانه- رویدادهای علمی
زبان
لغت نامه
تست زبان روسی
ضرب المثل روسی
ضرب المثل انگلیسی
جملات چهار زبانه
logo-samandehi
درباره ما | ارتباط با ما | سیاست حفظ حریم خصوصی | مقررات | خط مشی کوکی‌ها |
نسخه پیش آلفا 2000-2022 CMS Fadak. ||| Version : 5.2 ||| By: Fadak Solutions نسخه قدیم