Fadak.IR راهکارهای فدک
English Русский العربية فارسی
مقالات مدیریت مطالعات زبان


/ علوم انسانی / روانشناسی

روانشناسی عمومی اتکینسون و همکاران ترجمه دکتر براهنی


   بخش اول- روانشناسی کوششی علمی و انسانی
      فصل اول: ماهیت روانشناسی
   بخش دوم: فرایندهای زیستی و رشدی
      فصل دوم- مبانی زیست شناختی روانشناسی (نیسان گاهان)
      فصل سوم – رشد روانی ( دکتر مهرناز شهرآرای )
      فصل پنجم: نظریه رفتارگرایی
      فصل ششم: نظریه کاهش سایق
      فصل هفتم: شرطی شدن مجاورتی
      فصل هشتم: شرطی شدن عامل
   بخش سوم
   بخش سوم
      فصل نهم: نظریه یادگیری گالشت
      فصل دهم: نظریه میدان شناختی
      فصل یازدهم: نظریه رشد نگر یا شناخت شناسی تکوینی
      فصل دوازدهم: نظریه مفهوم گرایی ابزاری
      فصل سیزدهم: یادگیری معنادار کلامی
   بخش چهارم
      فصل چهاردهم: نظریه شناخت اجتماعی
      فصل پانزدهم: اختلالهای یادگیری
      فصل شانزدهم: انتقال یادگیری
      فصل هفدهم: پردازش آگاهی یا یادآوری و فراموشی

بخش اول- روانشناسی کوششی علمی و انسانی

فصل اول: ماهیت روانشناسی

خاستگاههای تاریخی روانشناسی

فطری نگری در برابر تجربه گرایی
آیا تواناییهای آدمیان فطری (طبیعت) است یا از طریق تجربه (تربیت) کسب می‌شود ؟

دیدگاه فطری نگری معتقد است که آدمیان با گنجینه‌ای از دانش و توان فهم واقعیت زاده می‌شوند. یعنی دانش و فهم آدمی از طریق استدلال و درون نگری دقیق دست یافتنی است.در قرن هفدهم دکارت برخی اندیشه‌ها ( خدا، خویشتن، اصول بدیهی هندسه، کمال و بی نهایت ) را فطری به شمار می‌آورد. دکارت بدن آدمی را ماشینی می‌دانست که مثل هر ماشین دیگری قابل بررسی است. این دیدگاه سرآغاز رویکردهای پردازش اطلاعات در باره ذهن آدمی است.
دیدگاه تجربه گرایی برآن است که دانش از طریق تجربه‌ها و تعاملهای آدمی با جهان کسب می‌شود . درقرن هفدهم جان لاک معتقد بود که ”ذهن آدمی در بدو تولد همچون لوح نانوشته‌ای است که تجربه‌های جریان رشد او، دانش و فهم را روی آن ثبت می‌کنند ”. این دیدگاه سرآاغاز روانشناسی تداعی گرا بود. ذهن از اندیشه‌هایی انباشته می‌شود که از طریق حواس به آن راه می‌یابند وطبق اصولی از قبیل مشابهت و تضاد به هم پیوند می‌خورند .
آغاز روانشناسی علمی
آغاز روانشناسی علمی را تأسیس نخستین آزمایشگاه روانشناسی توسط ویلهلم وونت در دانشگاه لایپزیک آلمان به سال 1879 می‌دانند .
او براین باور بود که ذهن و رفتار را نیز همانند سیاره‌ها و مواد شیمیایی یا اندامهای بدن می‌توان با روشهای علمی بررسی و تحلیل کرد . پژوهشهای وونت عمدتاً متمرکز بر حواس و بویژه حس بینایی بود . وونت به درون نگری به عنوان روشی برای فرایندهای ذهنی تکیه می‌کرد .
درون نگری یعنی مشاهده و ثبت ماهیت ادراکها، اندیشه‌ها، و احساسهای شخص توسط خودش؛ مثلاً تأمل شخص درباره‌ی تأثرات حسی خودش از محرکی مانند تابش نور رنگین . وونت در آزمایشهایش بعد فیزیکی محرک معینی مثلاً شدت آن را به شیوه منظمی تغییرمی داد وآنگاه با روش درون نگری معلوم می‌کرد تغییرات فیزیکی موجب چه تغییراتی درتجربه هشیار ذهن آزمودنی از آن محرک می‌شوند.
ساخت گرایی و کارکرد گرایی
تجزیه‌ی ترکیبات پیچیده به عناصر آنها در فیزیک و شیمی، روانشناسان از جمله تیچنر را برانگیخت تا در جستجوی آن دسته از عناصر ذهنی برآیند که تجربه‌های پیچیده آمیزه‌ای از آنها به شمار می‌آمدند . مثلاً مزه لیموناد (ادراک) به عناصری مانند شیرین، تلخ، وسرد (احساسها) قابل تجزیه است. تیچنراین شاخه روانشناسی را ساخت گرایی (تحلیل ساختارذهنی) نامید.
ویلیام جیمز تأکید داشت که به جای تحلیل عناصر هشیاری باید به ماهیت سیال و شخصی هشیاری پرداخت. رویکرد جیمز کارکرد گرایی نامیده شد. مراد از کارکرد گرایی بررسی این مطلب است که ذهن چگونه کار می‌کند که جاندار موفق به انطباق و سازگاری با محیط می‌شود.روانشناسان براین باورشدند که برای درک نحوه انطباق جاندار با محیط باید رفتار واقعی او را بررسی کرد.هم ساخت گرایان و هم کارکرد گرایان روانشناسی را دانش تجربه هشیاربه شمار می‌آوردند.

رفتار گرایی
در دهه 1920 ساخت گرایی و کارکرد گرایی جای خود را به سه مکتب جدید دادند :
رفتارگرایی، روانشناسی گشتالت، و روانکاوی .
واتسون بنیانگذار رفتارگرایی معتقد بود؛ برای اینکه روانشناسی به صورت علم درآید داده‌های آن باید مانند داده‌های علوم دیگر قابل وارسی همگان باشد. رفتار امری است همگانی، و هشیاری امری خصوصی.
واتسون معتقد بودکه تقریباً همه‌ی رفتارها حاصل شرطی شدن است و محیط از راه تقویت عادتهای خاص، رفتار را شکل می‌دهد. در این دیدگاه پاسخ شرطی کوچکترین واحد رفتار محسوب می‌شد که می‌توانست پایه‌ی شکل گیری رفتارهای پیچیده تر باشد.
رفتارگرایان معمولاً پدیده‌های روانشناختی را درچارچوب محرک و پاسخ ( S – R ) تحلیل می‌کردند و این خود منجر به پیدایش اصطلاح روانشناسی محرک – پاسخ ( S – R ) شد .
روانشناسی گشتالت
گشتالت یک واژه‌ی آلمانی است به معنای ”شکل، طرح، قالب و یا فرم“ است که توسط ورتایمر، کافکا و کهلر پایه گذاری شد. توجه اصلی آنها بر ادراک و حل مسئله معطوف بود.
به اعتقاد آنها تجربه‌های ادراکی مبتنی بر طرحهایی هستند که محرکها و سازمان تجربه آنها را شکل می‌دهند. آنچه که دیده می‌شود هم وابسته به زمینه‌ای است که شی درآن آشکار می‌شود و هم تابع سایر وجوه طرح کلی تحریک.
”کل چیزی متفاوت ازمجموع اجزای آن است زیرا کل تابع روابط اجزاست.“
روانکاوی
رویکردهای معاصر در روانشناسی
منظور از رویکرد نوعی شیوه نگرش به موضوع است
رویکرد زیست شناختی
اصولاً تمام رویدادهای روانی به نحوی با فعالیت مغز و دستگاه عصبی پیوند دارند. در رویکرد زیست شناختی برای شناخت رفتار آدمی و دیگر جانداران، پیوند رفتار آشکار با رویدادهای برقی و شیمیایی درونی به بررسی در می‌آید. این رویکرد در پی شناخت فرایندهای زیستی – عصبی زیر بنای رفتار و فرایندهای ذهنی است.
برای مثال در رویکرد زیستی به افسردگی، سعی می‌شود این اختلال بر حسب تغییرات غیرعادی میزان پیکهای عصب‍ی تبیین شود. پیکهای عصبی مواد شیمیایی هستند که در مغز تولید می‌شوند و ارتباطات و پیام رسانی بین نورونها یا یاخته‌های عصبی را میسر می‌سازند.
رویکرد رفتاری
رویکرد رفتاری بیشتر با محرکها و پاسخهای قابل مشاهده سروکار دارد. برای مثال، تحلیل زندگی اجتماعی شما بر مبنای رویکرد S – R احتمالاً با نکات زیر سروکار خواهد داشت:
کسانی که با آنها مراوده دارید ( این افراد محرکهای اجتماعی نامیده می‌شوند )، پاسخهای شما در برابر این افراد ( پاداش دهنده، تنبیه کننده، یا خنثی ) و پاسخهای متقابل آنها در برابر شما ( پاداش دهنده، تنبیه کننده، یا خنثی ) و این که پاداشها چگونه موجب تداوم یا سستی تعامل شما با دیگران می‌شوند.
در مورد پرخاشگری مشاهده می‌شود کودکان پاسخهای پرخاشگرانه ( از قبیل کتک زدن کودک دیگر ) را هنگامی بیشتر نشان می‌دهند که چنین پاسخی به پاداش ( مثلاً کوتاه آمدن کودک دیگر ) بینجامد تا وقتی تنبیه ( حمله متقابل کودک کتک خورده ) شوند.

رویکرد شناختی
شناخت گرایان نوین با دو مفروضه سروکار دارند:
1 . تنها از طریق بررسی فرایندهای ذهنی می‌توان به طور کامل دریافت که جانداران چه می‌کنند.
2 . برای بررسی فرایندهای ذهنی می‌توان از راه تمرکز بر رفتارهای معین، راه و روش عینی در پیش گرفت ( همانند رفتارگرایان )، لیکن باید آن رفتارها را بر حسب فرایندهای ذهنی زیر بنایی آنها تفسیر کنیم.
این تفسیرها غالباً بر شباهت بین ذهن و کامپیوتر تکیه دارد. اطلاعاتی که به آدمی می‌رسد به شیوه‌های گوناگون پردازش می‌شوند؛ مثلاً از میان آنها انتخاب صورت می‌گیرد، با اطلاعات در حافظه مقایسه یا ترکیب می‌شوند، تغییراتی در آنها صورت می‌گیرد، بازآرایی می‌شوند، و نظایر اینها.

رویکرد روانکاوی
فروید صورتبندی روانکاوی از رفتار آدمی را در اروپا پایه گذاری کرد.
فرض بنیادی در نظریه فروید این است که بخش عمده رفتار آدمی از فرایندهای ناهشیار سرچشمه می‌گیرد. مقصود از فرایندهای ناهشیار عبارت بود از باورها، ترسها، و خواستهایی که شخص از وجود آنها آگاه نیست اما بر رفتارش اثر می‌گذارند.
فروید معتقد بود آدمی را نیز همانند حیوانها، غرایز اساسی( عمدتاً جنسی و پرخاشگری ) هدایت می‌کنند و آدمی مدام با جامعه‌ای که بر مهار کردن این تکانه‌ها تأکید دارد، در ستیز است.
رویکرد پدیدار شناختی
رویکرد پدیدارشناختی با روانشناسی اجتماعی همراه بوده که توجه خاصی به نحوه‌ی درک، فهم و تفسیر انسان از مسائل اجتماعی دارد. در حیطه روانشناسی شخصیت، روانشناسان انسان گرا از این رویکرد دفاع می‌کنند.
روانشناسان انسانگرا بر خصوصیات منحصر به فرد انسان تأکید می‌ورزند و طبق نظریه آنها نیروی انگیزش اصلی هر فرد گرایش به سوی رشد و خودشکوفایی است. تمایل طبیعی ما حرکت در مسیر تحقق توانایی بالقوه خودمان است.
روش پدیدار شناسی ( هستی گرایی ) عبارت است از توصیف تجارب حال حاضر هر فرد. آنها هر چه که فرد در حال حاضر هست و تجربه می‌کند موضوع روانشناسی می‌دانند. روش پدیدارشناسی، توجیه و تشریح و اثبات پدیده‌های موجود نیست بلکه تعریف و توصیف پدیده‌ها است.

شیوه‌های پژوهش در روانشناسی
به طور کلی هر پژوهشی دو مرحله اساسی دارد: الف ) پیشنهاد فرضیه علمی
ب ) آزمایش آن فرضیه.
فرضیه سازی
نخستین گام در هر پژوهشی، ساختن فرضیه ( گزاره و عبارتی که بتوان آن را آزمایش کرد ) در زمینه موضوع بررسی است. مهمترین منبع فرضیه‌ی علمی، نظریه علمی است. نظریه علمی مجموعه‌ی به هم پیوسته‌ای از گزاره‌ها در باره هر پدیده معین است.
مقصود از علمی این است که روشهای گردآوری داده‌ها: 1) فاقد سوگیری اند، یعنی به نفع این یا آن فرضیه عمل نمی‌کنند و 2) پایایی دارند، یعنی اگر افراد واجد صلاحیت همان مشاهدات را تکرار کنند به نتایج مشابه می‌رسند.
آزمایش
نیرومندترین روش علمی، آزمایش است. پژوهشگر شرایط را به دقت و غالباً در آزمایشگاه کنترل می‌کند و دست به اندازه گیریهایی می‌زند تا روابط بین متغیرها را کشف کند.
متغیر هر چیزی است که بتواند اندازه‌ها و مقادیر گوناگون داشته باشد.
• امکان کنترل دقیق متغیرها، روش تصادفی،
• متغیر مستقل: متغیری که آزمایشگر آن را دستکاری می‌کند.
• متغیر وابسته: متغیری که آزمایشگر آن را مشاهده می‌کند.
• گروه آزمایشی: گروههایی که در آنها شرایط بررسی وجود دارد.
• گروه گواه: گروههایی که در آنها شرایط بررسی وجود ندارد.

روش همبستگی
مشاهده مستقیم
مشاهده مستقیم یعنی مشاهده‌ی پدیده‌ها در وضعیت طبیعی آن است. مشاهده دقیق رفتار آدمیان و حیوانها گام آغازین در بسیاری از پژوهشهای روانشناختی بوده است.
پژوهشگرانی که به مشاهده رفتار در شرایط طبیعی می‌پردازند علاوه بر اینکه هیچگونه دخل و تصرفی نباید انجام دهند، باید دوره آموزشی لازم را در کار مشاهده و ثبت دقیق رفتار گذرانده باشند تا بتوانند از انعکاس سوگیریهای خود در گزارشها پرهیز کنند.
برای مشاهده رفتار وقت زیاد و دقت نظر لازم می‌باشد.

روش زمینه یابی
مسائلی که تحقیق در باره آنها از راه مشاهده مستقیم دشوار است را می‌توان از طریق مشاهده غیرمستقیم یعنی با استفاده از پرسشنامه و مصاحبه بررسی کرد.
برای این منظور پژوهشگر به جای اینکه از راه مشاهده به وقوع رفتار معینی ( مثلاً تمرینات ورزشی منظم ) پی ببرد، از خود شخص می‌پرسد که چنین رفتاری دارد یا نه.
از آنجا که افراد می‌کوشند تصویر بهتری از خود ارائه کنند، این روش بیش از روش مشاهده با سوگیری توأم است.
گردآوری اطلاعات در باره عقاید سیاسی، رجحانهای خریدکنندگان، نیازهای بهداشتی و ...

 

 

 


ملاحظات اخلاقی در پژوهش‌های روانشناختی
• نخستین اصل حاکم بر رفتار اخلاقی، اصل احتمال کمترین خطر است.
• دومین اصل حاکم بر رفتار اخلاقی، اصل رضایت آگاهانه است. آزمودنی‌ها باید داوطلبانه در پژوهش شرکت کنند و بتوانند هر زمان بخواهند از پژوهش کنار روند.
• سومین اصل اخلاقی، اصل رعایت حریم خصوصی آزمودنی‌هاست. اطلاعاتی که در جریان پژوهش در باره‌ی هر فرد معین به دست می‌آید باید محرمانه بماند و بدون اجازه در اختیار دیگران قرار نگیرد.


رشته‌های تخصصی روانشناسی
روانشناسی زیست شناختی: روانشناسان زیست شناس که روانشناسان فیزیولوژی نگر نامیده می‌شوند سعی دارند رابطه فرایندهای زیست شناختی را با رفتار کشف کنند.
روان شناسی رشد، روانشناسی اجتماعی و روانشناسی شخصیت
روانشناسی بالینی و مشاوره: روانشناسان بالینی سروکارشان با کاربرد اصول روانشناختی در امر تشخیص و درمان اختلالات هیجانی و رفتاری است.
روانشناسان مشاوره وظایفی مشابه روانشناسان بالینی دارند، هر چند معمولاً سروکارشان با اختلالات خفیف تر است.
روانشناسی آموزشگاهی و تربیتی
روانشناسی صنعتی، سازمانی و مهندسی

بخش دوم: فرایندهای زیستی و رشدی

فصل دوم- مبانی زیست شناختی روانشناسی (نیسان گاهان)

نورونها آجرهای بنای دستگاه عصبی
واحد زیر بنایی دستگاه عصبی، یاخته‌ی تخصیص یافته‌ای است به نام نورون( یاخته عصبی ) که تکانه یا پیامهای عصبی را به سایر نورونها، غدد و ماهیچه‌ها می‌رساند.
دندریت، شاخه‌های کوتاهی هستندکه از نورونهای مجاورخود تکانه‌های عصبی دریافت می‌کنند.
آکسون، زایدۀ یاختۀ بلند و باریک ولوله شکلی هستند که پیامها را به سایر نورونها می‌رسانند.
آکسون در انتهای خود آکسونهای فرعی ظریفی می‌سازد که در انتهای هریک برآمدگیهای کوچکی است به نام پایانه سیناپسی.
بین پایانه سیناپسی و تنه یاخته یا دندریت نورون گیرنده فاصله کوتاهی است. این پیوندگاه را سیناپس و فاصله یاد شده را شکاف سیناپسی می‌نامند.
تکانه،آکسون رامی پیماید وبه پایانه می‌رسدوموجب رهاشدن پیک عصبی(ماده شیمیایی) می‌شود.



نورونها بر حسب کارکرد عمومی سه دسته‌اند
نورونهای حسی ( آوران ): تکانه‌های دریافتی گیرنده‌های حسی را به دستگاه عصبی مرکزی می‌رسانند.
نورونهای حرکتی ( وابران ): حامل پیامهایی هستند که از مغز یا نخاع به اعضای پاسخ دهنده و عمدتاً به ماهیچه‌ها و یا غده‌ها می‌روند.
نورونهای میانجی: پیامهای نورونهای حسی را دریافت می‌کنند و تکانه‌ها را به سایر نورونهای میانجی یا نورونهای حرکتی می‌فرستند. این نورونها فقط در مغز و چشم و نخاع وجود دارد.
گلیا(یاخته‌های غیرعصبی) میان نورونها پراکنده‌اند وغالباً آنها را دربرمی گیرند و از کارکردهای
آنها نگهداشتن نورونها در جای خودشان، پاکیزه سازی مغز وتهیه مواد غذایی نورونها است.
سازمان دستگاه عصبی
بخشهای دستگاه عصبی
همه بخشهای دستگاه عصبی با هم ارتباط متقابل دارند.
دستگاه عصبی مرکزی: همه یاخته‌های عصبی مغز و نخاع شوکی را دربرمی گیرد.
دستگاه عصبی پیرامونی:عصبهایی که مغزونخاع را به سایر اندامهای بدن ارتباط می‌دهند.
دستگاه عصبی پیرامونی شامل دو دستگاه تنی ( بردن وآوردن پیام ) و دستگاه خودمختار( پیوند با اندامهای داخلی و غدد ) می‌باشد.
دستگاه تنی خود شامل عصب‌های حسی دستگاه تنی و اعصاب حرکتی دستگاه تنی می‌باشد.
عصبهای دستگاه خودمختار به اندامهای درونی ( احشاء ) می‌روند یا از آنها برمی گردند و فرایندهایی نظیر تنفس، ضربان قلب و گوارش را تنظیم می‌کنند.
سازمان مغز
مغز دارای سه منطقه است :
1 ) مغز پسین شامل همه ساختارهای واقع در بخش پشتی مغز نزدیک به نخاع شوکی(مخچه، تشکیلات شبکه ای، پل، پیاز مغز تیره).
2 ) میان مغز که در میانه مغز قرار دارد.
3 ) پیش مغز شامل ساختارهای واقع در بخش پیشین یا قدامی مغز(قشر مخ، غده هیپوفیز، دستگاه کناری، هیپوتالاموس، و تالاموس).
طرح مکلین در مورد سازمان مغز براساس کارکرد ساختارهای مغز :
* هسته مرکزی تنظیم کننده رفتارهای ابتدایی * دستگاه کناری یا دستگاه اداره هیجانها
* مخ تنظیم کننده فرایندهای عالی هوش
هسته مرکزی یا ساقه مغز
مرکز کنترل رفتارهای غیرارادی از قبیل سرفه، عطسه، تهوع و رفتارهای ابتدایی ارادی از قبیل تنفس، استفراغ، خوابیدن، خوردن، نوشیدن، تنظیم دما و رفتارهای جنسی.
پیاز مغز ( بصل النخاع ) بر تنفس و بعضی بازتابهای حفظ حالت ایستاده نظارت دارد.
مخچه در بخش هسته مرکزی حس تعادل و هماهنگی حرکات بدن و ماهیچه‌ها را در کنترل دارد.
تالاموس به صورت ایستگاه تقویت، اطلاعات وارده از اندامهای گیرنده‌های حسی را به مخ هدایت می‌کند و در کار مدیریت خواب و بیداری است.
هیپوتالاموس در خوردن و نوشیدن و رفتار جنسی دخالت دارد، تنظیم فعالیت غدد درون ریز و
حفظ تعادل زیستی(دمای بدن، ضربان قلب، و فشار خون)را دراختیار دارد.نقشی هم در هیجانها.
تشکیلات شبکه‌ای ازمدارهای عصبی است و نقش مهمی در کنترل انگیختگی و توان تمرکز
توجه بر محرک معین و به هوش بودن دارد. این تشکیلات به صورت صافی عمل می‌کند.

دستگاه کناری
دستگاه کناری روابط متقابلی با هیپوتالاموس دارد و به نظر می‌رسد در کنار هیپوتالاموس و ساقه مغز نظارت‌هایی بر رفتار غریزی) تغذیه، حمله، گریز از خطر، جفت گیری ) داشته باشد.
هیپوکامپ ( دم اسب ) نقش ویژه‌ای در حافظه به خصوص حافظه کوتاه مدت و ذخیره سازی رویدادهای تازه در قالب خاطرات پایدار دارد.
دستگاه کناری در رفتار هیجانی نیز دست اندرکار است. میمونهایی که به دستگاه کناری آنان آسیبی وارد آمده به کوچکترین تحریک، واکنشی خشم آلود نشان می‌دهند و این حکایت از آن دارد که منطقه آسیب دیده نقش بازدارنده دارد.
مخ
مخ دو نیمکره است که سطح پرچین و شکنج این دو نیمکره به نام قشر مخ نقش حساسی در فرایندهای عالی ذهن مانند تصمیم گیری، یادگیری و تفکر دارد.
هریک از دستگاههای حسی اطلاعات را به مناطق معینی از قشر مخ منعکس می‌کنند. حرکات اندامهای بدن( پاسخهای حرکتی )در مهار مناطق دیگری از قشر مخ هستند. بقیه قشر مخ که نه حسی و نه حرکتی است مناطق ارتباطی( بیشترین بخش قشر مخ )هستند و مربوطند به سایر جنبه‌های رفتار همچون حافظه، تفکر و زبان.
دو نیمکره مغز اساساً متقارن هستند و شکاف عمیق سراسری جلو به عقب، آنها را از هم جدا می‌کند. هر نیمکره به چهار قطعه پیشانی، آهیانه ای، پس سری و گیجگاهی تقسیم می‌شود. حرکات سمت راست بدن را بخش حرکتی نیمکره چپ و حرکات سمت چپ بدن را بخش حرکتی نیمکره راست کنترل و اداره می‌کند.
کارکردهای اختصاصی نیمکره‌ها
قطع شدن جسم پینه ای( دسته عصبهایی که دو نیمکره مخ را به هم پیوند می‌دهند )تفاوتهای معنی داری را در کارکرد دو نیمکره نشان می‌دهد. نیمکره چپ فرمانروای گویایی آدمی است و در زمینه زبان و ریاضیات مهارت دارد. نیمکره راست کمی قادر به فهم زبان است لیکن از راه گویایی نمی‌تواند ارتباط برقرار کند. این نیمکره توانایی پیشرفته‌ای برای ادراک فضایی و طرحهای هندسی و ترسیم چند بعدی دارد.
اصطلاح زبان پریشی ( آفازی ) اشاره به نارساییهای زبانی ناشی از آسیب مغز دارد. کسانی که ناحیه‌ی بروکا در آنان آسیب ببیند، در بیان درست واژه‌ها( زبان پریشی بیانی ) گرفتار مشکل می‌شوند، یعنی کند و سخت حرف می‌زنند. در آسیب به ناحیه ورنیکه شخص واژه‌ها را می‌شنود اما معنای ( زبان پریشی دریافتی ) آنها را درنمی یابد.
دستگاه عصبی خود مختار
دستگاه عصبی خودمختار دارای دو بخش سمپاتیک و پاراسمپاتیک است که غالباً در جهت عکس یکدیگر عمل می‌کنند.
دستگاه سمپاتیک در برانگیختگی هیجانی به طور همزمان ضربان قلب را افزایش می‌دهد، شریانهای مخطط و قلب را گشاد می‌کند، شریانهای پوست و اندامهای گوارشی را تنگ می‌سازد و سبب تعریق می‌شود.
بخش پاراسمپاتیک به طور کلی سبب تداوم کارکردهایی می‌شود که ذخایر بدن را محافظت می‌کنند. پاراسمپاتیک مردمک چشم را تنگ می‌کند، ترشح بزاق را راه می‌اندازد و ضربان قلب را کاهش می‌دهد.
بخش سمپاتیک در جریان برانگیختگی و پاراسمپاتیک در آرمیدگی فعال می‌شود.
دستگاه غده‌های درون ریز
غده هیپوفیز یکی ازمهمترین غده‌های درون ریز است که بیشترین تعداد هورمون را ترشح می‌کند و بر ترشح غده‌های درون ریز دیگر کنترل دارد، به همین خاطر غده رهبر نام گرفته است. کار یکی از هورمونهای آن به نام هورمون رشد، تنظیم رشد است. کمبود شدید این هورمون موجب کوتولگی و ترشح زیاد آن سبب غول پیکری می‌شود. رابطه بین هیپوفیز و هیپوتالاموس نشانگر کنشهای متقابل پیچیده بین دستگاه عصبی و غدد درون ریز است.
غده‌های فوق کلیوی در خلق و سطح انرژی و توان مقابله با فشار روانی نقش پراهمیتی دارد. هسته درونی آن، اپی نفرین و نوراپی نفرین ( آدرنالین و نورآدرنالین ) ترشح می‌کند. اپی نفرین غالباً به همراهی بخش سمپاتیک، جاندار را برای فوریتها آماده می‌کند. نوراپی نفرین نیز فرد را برای عمل در اضطرارها آماده می‌سازد.

تأثیر وراثت بر رفتار
بسیاری از ویژگیهای بدنی از قبیل قد و ساختاراستخوانی و رنگ مو و چشم به ارث می‌رسند. وراثت شناسان رفتاری می‌خواهند بدانند ویژگیهای روانی همچون توانایی ذهنی، خلق و خو ونظایر اینها تا چه اندازه از والدین به ارث می‌رسند.
کروموزومها و ژنها:واحدهای وراثتی که ازوالدین به فرزندان می‌رسند وبه نسل بعد منتقل می‌شوند به وسیله ساختارهایی در هسته هر یاخته بدن به نام کروموزوم انتقال می‌یابند.
غالب یاخته‌های بدن 46 کروموزوم دارند. این 46 کروموزوم به تشکیل 23 جفت می‌انجامد.
در هر کروموزوم واحدهای توارثی منفردی به نام ژن هست. هر ژن بخشی از ملکول اسید دیوکسی ریبونوکلئیک ( DNA ) است که حامل اصلی اطلاعات توارث محسوب می‌شود. ژنها نیز مانند کروموزومها آرایش جفتی دارند. هر کودک فقط نیمی از ژنهای هر والد را می‌گیرد.
ژنهای بارز و نهفته
در هر جفت ژن هریک از ژنها می‌تواند بارز یا نهفته باشد. اگر هردو بارز باشند ویژگی آنها در شخص نمایان می‌شود اما اگر یکی بارز و دیگری نهفته باشد ژن بارز ویژگی را تعیین می‌کند.
شکل نهفته‌ی هر ویژگی فقط به شرطی نمایان می‌شود که ژن دریافتی از پدر و مادر هر دو نهفته باشند.
ژنهای رنگ چشم آبی، طاسی، هموفیلی و حساسیت به پیچک سمی از جمله ویژگیهایی هستند که از ژنهای نهفته به ارث می‌رسند.
همچنین بیماری فنیل کتونوریا(PKU) وهانتینگتون(HD) ناشی از عمل ژن نهفته‌ای است که از هردو والد به ارث می‌رسد.
ژن‌های وابسته به جنسیت
‏کروموزومهای مرد و زن به استثنای جفت 23 شکل همسان دارند. جفت 23 جنسیت را تعیین می‌کند و حامل ژنهای خصیصه‌های وابسته به جنسیت است.
در زنان بهنجار جفت 23 دو کروموزوم مشابه به نام کروموزوم X دارد. در مردهای بهنجار جفت 23 دارای یک کروموزوم X و کروموزوم دیگری با شکل کمی متفاوت به نام کروموزوم Y است.
بسیاری از ویژگیها و اختلالاتی که خاستگاه ارثی دارند در جفت 23 هستند و به همین خاطر ویژگیها و اختلالات وابسته به جنسیت نام گرفته اند. رنگ کوری یکی از آنهاست.
بررسی نقش وراثت در رفتار
بیشتر خصیصه‌های آدمی محصول مشترک چندین ژن ( چند ژنی ) است. ویژگی از قبیل هوش، قد و هیجان پذیری. بیشتر مردم نه تیز هوشند ونه کم هوش. غالباً توان هوشی آدمی را چندین ژن تعیین می‌کنند که برعوامل زیربنایی تواناییهای گوناگون تأثیر می‌گذارند. سرنوشت توان ژنتیکی را شرایط محیطی تعیین می‌کند.
اگرصفتی تحت تأثیروراثت باشد باید بتوان ازراه تخم کشی آن را تغییر داد.هرگاه تخم کشی نتواند آنرا تغییردهد چنین صفتی را تابع عوامل محیطی می‌دانیم.
دوقلوهای یک تخمکی از لحاظ بعضی ویژگیهای شخصیتی، هوش و آسیب پذیری
دربرابر بیماری اسکیزوفرنی بیش از دوقلوهای دو تخمکی به هم شباهت دارند.
بررسی نقش وراثت در رفتار
تخم کشی انتخابی ( جفت کردن حیوانهایی که میزان خصیصه‌های معینی در آنها کم یا زیاد باشد ) روشی برای بررسی اثرات وراثت است.
پژوهش با دوقلوها روش دیگری برای تفکیک آثار محیط از آثار وراثت است که طی آن ویژگیهای دوقلوهای یک تخمکی با همان ویژگیها در دوقلوهای دو تخمکی مقایسه می‌شود.
رفتار آدمی وابسته‌ی کنش متقابل بین وراثت و محیط است. حد و حدود تواناییهای آدمی را ژن‌ها رقم می‌زنند اما اینکه چه بر سر این تواناییها بیاید وابسته‌ی محیط است.

فصل سوم – رشد روانی ( دکتر مهرناز شهرآرای )

روانشناسان رشد با چگونگی و چرایی جنبه‌های مختلف رشد و تحول کنشهای انسان در طول زندگی سروکار دارند. آنها بر رشد جسمانی مانند تغییرات قد و وزن وکسب مهارتهای حرکتی، رشد شناختی مانند تغییرات فرایندهای تفکر، حافظه و تواناییهای زبانی، رشد اجتماعی و شخصیت مانند تغییرات خودپنداره، هویت جنسیت و رابطه با دیگران تمرکز یافته اند.
دو پرسش اساسی در مورد رشد روانی: الف ) در تعیین جریان رشد نحوه‌ی تعامل زیستی با رویدادهای محیط زندگی کودک چگونه است؟
ب ) آیا رشد را باید فرایند تغییر تدریجی و پیوسته دانست یا فرایندی متشکل از سلسله مراحل ناپیوسته‌ای که از نظر کیفی از هم متمایزند؟

جان لاک مخالف این دیدگاه رایج زمانه خود بود که کودکان، بزرگسالان کوچکی هستند که با دانش و تواناییهای لازم بدنیا می‌آیند و فقط باید بزرگ شوند تا این ویژگیهای ذاتی درآنان بروز کنند. برعکس وی معتقد بود ... .
تظریه تحولی داروین که بربنیاد زیستی رشد انسان تأکید داشت، باعث شد بسیاری از نظریه پردازان بر وراثت تأکیدی جدید کنند. اما در قرن بیستم با سربر زدن رفتارگرایی مجدداً محیط گرایان مسلط شدند. رفتارگرایانی ... .
امروزه اغلب روانشناسان نه سرشت ونه تربیت،هیچکدام رابه تنهایی عامل اصلی رشد نمی‌دانند بلکه معتقدند این دو در جهت هدایت رشد دایماً با هم در تعاملند. رشد بسیاری از صفات شخصیتی مانند اجتماعی بودن و ثبات عاطفی تقریباً به یک اندازه از وراثت و محیط اثر می‌پذیرند. در مورد بیماریهای روانی هم وضعیت به همین صورت است.
مراحل رشد
به نظر روانشناسان در هر مرحله : الف) رفتار حول موضوعی بارز یا مجموعه خصوصیات بهم پیوسته‌ای سازمان یافته اند.
ب) رفتارهای هرمرحله با رفتارهای مراحل قبل و بعد تفاوت کیفی دارند.
ج) این مراحل و ترتیب توالی آنها درمورد همه کودکان یکسان است.
درارتباط با مفهوم مراحل، مفهوم دوره‌های حساس( دوره‌های سرنوشت سازی درزندگی فرد که طی آنها باید رویدادهای خاصی صورت گیرد تا رشد طبیعی میسر شود ) در رشد انسان است. مثلاً شش تا هفت هفتگی بعد از لقاح، دوره حساسی برای رشد طبیعی اندامهای جنسی محسوب می‌شود. دوره حساس برای رشد بینایی تا هفت سالگی. سال اول زندگی دوره مهمی برای شکل گیری دلبستگیهای صمیمانه بین فردی و سالهای پیش دبستانی ممکن است به ویژه برای رشد فکری و اکتساب زبان دوره مهمی باشد.
تواناییهای نوزاد
ویلیام جیمز معتقد بود که نوزاد دنیا را به صورت صحنه‌ی آشفته‌ای از صوت و تصویر تجربه می‌کند. اما اکنون می‌دانیم که در همان بدو تولد تمام دستگاههای حسی نوزاد فعالند واوکاملاً آماده یادگیری محیط جدید خود است.
روانشناسان برای بررسی تواناییهای نوزادان به ابداع برخی شیوه‌های ابتکاری پرداخته اند. اساس این روشها ایجاد تغییراتی به شیوه خاص در محیط کودک و مشاهده پاسخهای کودک است. مثلاً ممکن است صوت یا نور چشمک زنی ارائه کند وببیند که ضربان قلب کودک تغییر می‌کند یا سرش را برمی گرداند.
پژوهشگر دو محرک همزمان ارائه می‌کند تا ببیند آیا کودک به یکی از آنها مدت طولانی تری نگاه می‌کند یا نه.
بینایی
نوزادان از دقت بینایی کمی برخوردارند. بسیار نزدیک بین هستند و توانایی آنها در تغییر نقطه تمرکز چشم محدود است. دید کودکان در دو سالگی به خوبی دید بزرگسالان می‌شود.
نوزادان مجذوب قسمتهایی از محیط خود می‌شوند که از بیشترین تضاد برخوردارند مثل لبه‌های اشیا. آنها به جای وارسی کل شئ به قسمتی از آن نگاه می‌کنند که بیشترین لبه را دارد.
نوزادان طرح‌های پیچیده را بر طرح‌های ساده و طرح‌های انحنادار را بر طرح‌های متشکل از خطوط مستقیم ترجیح می‌دهند.
نوزاذان صرفاً مجذوب چهره آدمی نمی‌شوند، بلکه مجذوب خصوصیات برانگیزنده از قبیل خط‌های منحنی، تضاد زیاد، لبه‌های جالب و حرکت و پیچیدگی می‌شوند که همه در چهره آدمی دیده می‌شوند.
نوزادان بیشتر به خطوط پیرامونی چهره نگاه می‌کنند و تا دوماهگی توجه آنها بیشتر بر اجزای چهره از قبیل چشم، بینی و دهان متمرکز می‌شود.
شنوایی
نوزادان در برابر صدای بلند یکه می‌خورند و سرشان را به سوی منبع صدا برمی گردانند. این پاسخ ( بازتابی وتحت کنترل منطقه زیر قشری مغز ) در حدود شش هفتگی ناپدید می‌شود و تا 3 یا 4 ماهگی، یعنی شروع مرحله جستجوی چشمی منبع صدا ( کوشش ارادی ) دیده نمی‌شود.
در 4 ماهگی حتی در تاریکی هم دست خود را در جهت منبع صدا حرکت می‌دهند.
در 6 ماهگی به صداهایی که با مناظرجالب همراه باشند، توجه فراوان نشان می‌دهند.
نوزادان صدای انسان را از دیگر صداها تمیز می‌دهند. همچنین می‌توانند خصوصیات متنوع گفتار انسانی را نیز تمیز دهند. صداهای مشابه مثل ”پا - با“ و“را – لا“.
با رسیدن به 6 ماهگی اطلاعات او در باره زبان به حدی است که می‌تواند اصواتی که در زبانش رایج نیستند بکار نبرد.

یادگیری و حافظه
نوزادان در سه ماهگی حافظه خوبی دارند. در یک بررسی وقتی شئ متحرکی بالای گهواره نوزادان سه ماهه با ریسمانی به دست یا پای آنها بسته شد آنها به سرعت کشف کردند که کدام دست یا پایشان شئ را به حرکت در می‌آورد.
نوزادان صدای ضربان قلب وصدای زنان را برمردان وصدای مادرخود را بر صدای زنان دیگر ترجیح می‌دهند، ولی صدای پدر را برصداهای مردهای دیگر ترجیح نمی‌دهند.
پژوهشهای انجام شده مخالف این دیدگاه است که جهان در نظر نوزاد انبوهی از سروصدا یا شکلهای بی معنا است یا اینکه کودک همانند لوح سفید نانوشته‌ای پا به دنیا می‌نهد. کودک به هنگام تولد آماده درک و یادگیری است.
رشد شناختی دوران کودکی
نظریه مرحله‌ای پیاژه
پیاژه برتعامل رشد طبیعی استعدادهای کودک با پیوندهای وی با محیط تأکید کرد.
پیازه به جای اینکه کودک را پذیرنده نافعال مقتضیات رشد زیستی یا محرکهای تحمیل شده ازبیرون بداند، وی را در این فرایند بیشتر مشارکت کننده‌ای فعال می‌دانست.
در مواجهه با هر شئ یا رویداد تازه، کودک سعی می‌کند آنرا درون سازی کند یعنی آنرا در چارچوب طرحواره ( نحوه عمل دنیای فیزیکی و اجتماعی ) موجود خود درک کند اگر تجربه جدید با طرحواره موجود انطباق کافی نداشته باشد، کودک همانند دانشمندان در طرحواره تغییراتی وارد می‌کند و از این راه جهان بینی خود را گسترش می‌دهد. پیاژه این فرایند را انطباق یا برون سازی می‌نامد.
مشاهدات پیاژه او را متقاعد کرد که رشد تواناییهای تفکر و استدلال کودکان تابع سلسله مراحلی است که از نظر کیفی ازیکدیگر متمایزند.
پیاژه رشد شناختی را به چهار مرحله عمده وهر مرحله را به چند مرحله فرعی تقسیم کرد.

مرحله حسی – حرکتی (دو سال اول)
مرحله‌ای که کودکان درآن سرگرم کشف رابطه بین اعمال خود وپیامدهای آن اعمال هستند.
کشف مهم کودک در این مرحله دستیابی به مفهوم پایداری شئ ( آگاهی از اینکه اشیا حتی وقتی در معرض حواس نیستند باز هم وجود دارند )در 10ماهگی.
در8 ماهگی اگر اسباب بازی را با پارچه‌ای بپوشانیم کودک دست ازکارمی کشد.
در 10 ماهگی شئ را که زیر پارچه پنهان شده فعالانه جستجو می‌کند اما ... .
در یک سالگی است که کودک صرفنظر از اینکه در کوششهای قبلی چه اتفاقی افتاده، همواره اسباب بازی را در محلی که آخرین بار از نظرش پنهان شده جستجو می‌کند.
مرحله پیش عملیاتی (3 – 7 سالگی )
عملیات : روش ذهنی جداسازی،ترکیب ویاتغییردادن اطلاعات به شیوه منطقی.
درک کودکان ازبرگشت پذیری و عملیات ذهنی دیگر یا ضعیف و یا وجود ندارد.
کودکان پیش عملیاتی هنوز به نگهداری ذهنی ( درک اینکه مقدار ماده حتی وقتی شکل آن تغییر می‌یابد باز هم ثابت می‌ماند ) نرسیده اند.
پیاژه معتقد بود که تفکر این مرحله زیر سلطه تأثرات بصری است.
آزمایشهای لیوان، خمیر، مهره بیانگر همین نکته است(ارجاع به کتاب ص111)
خصوصیت کلیدی دیگر کودکان پیش عملیاتی، خود محوری است. کودکان این مرحله بجز چشم انداز خودشان از چشم اندازهای دیگر ناآگاهند و نمی‌توانند نقطه نظرهایی به جز نقطه نظر خود را درک کنند ( آزمایش سه کوه ).

مرحله عملیات عینی ( 7 – 12 سالگی )
کودکان بر مفاهیم گوناگون نگهداری ذهنی تسلط می‌یابند و دستکاریهای منطقی دیگری را آغاز می‌کنند.
کودکان پنج ساله می‌توانند راه خانه دوست خود را پیدا کنند ولی نمی‌توانند راه رسیدن به آنجا را به کسی توضیح دهند یا روی کاغذ رسم کنند. حال آنکه کودکان هشت ساله به راحتی می‌توانند نقشه مسیر را رسم کنند.
هرچند کودکان این مرحله واژه‌های انتزاعی بکار می‌برند اما محدوده کاربرد این واژه‌ها اشیایی است که مستقیماً حس می‌شوند، یعنی اشیایی که دسترسی مستقیم حسی به آنها دارند.
عملیات صوری ( 12 سالگی به بعد )
کودکان در این مرحله به شیوه تفکر بزرگسالانه دست می‌یابند.
عملیات صوری یا ذهنی یعنی مرحله‌ای که نوجوان می‌تواند به صورت کاملاً نمادی استدلال کند.
نوجوانان با توانایی ذهنی حتی متوسط می‌توانند سلسله فرضیه‌هایی طرح کنند و با روشی نظامدار به آزمون فرضیه‌ها بپردازند.
در نظر گرفتن همه موارد احتمالی، یعنی وارسی پیامدهای هرفرضیه و تأیید یا رد این پیامدها، اساس تفکر عملیات صوری است.
فرضیه سازی و توجه به احتمالات، تفکر انتزاعی، استدلال قیاسی، ظهور استعدادها، شک و تردید و ... از ویژگیهای این دوره است.
رویکرد‌های اجتماعی - فرهنگی
مقصود پیاژه از محیط، همان محیط فیزیکی دور و بر کودک بود. چارچوب اجتماعی وفرهنگی که کودک درآن قرارگرفته هیچ نقشی درنظریه پیاژه ندارد.
درحالی که بخش عمده چیزهایی که کودک در حال رشد باید بیاموزد، شیوه‌های ویژه و قراردادی نگرش محیط فرهنگی او به واقعیت است؛ یعنی چیزهایی از قبیل نقشهای که انتظار می‌رود افراد مختلف یا مردان و زنان ایفا کنند، و قوانین و هنجارهای حاکم بر روابط اجتماعی در فرهنگ خاص کودک.
در رویکرد اجتماعی – فرهنگی به رشد، کودک را باید به عنوان تازه واردی به فرهنگ خاص درنظرآورد که با یادگیری نحوه نگاه کردن به واقعیت اجتماعی از دید آن فرهنگ سعی می‌کند بومی شود.
ویگوتسکی ( رویکرد اجتماعی – فرهنگی )
ویگوتسکی معتقد بودکه درک ومهارت اساساًازطریق مفهوم شاگردی(کارآموزی)گسترش می‌یابد.
ویگوتسکی بین دو سطح رشد شناختی تمایز قائل شد: یکی سطح رشد واقعی که در توانایی حل مسئله، و دیگری سطح رشد بالقوه که در نوع و شیوه مسئله گشایی کودک تحت راهنمایی دیگران تعیین می‌شود. پس برای درک کامل سطح رشد شناختی و فراهم آوردن آموزشهای مناسب، هم نیاز به دانستن سطح واقعی کودک و هم سطح بالقوه او داریم.
ویگوتسکی رشد زبان را مهمترین جنبه رشد کودک دانست که دررشد شناختی نقشی اساسی دارد.
هنگامی که بزرگسالان و همسالان به کودک کمک می‌کنند تا درتکالیف جدید تسلط یابد ارتباط بین آنها، قسمتی از اندیشیدن او می‌شود. کودکان به هنگام تمرین هر مهارت جدید از توانایی زبانی خود برای هدایت اعمال خود ( گفتار خصوصی ) استفاده می‌کنند. آنچه که پیاژه به عنوان گفتارخودمحور تلقی می‌کرد، ویگوتسکی آن را ( گفتار خصوصی ) را عنصر اساسی رشد شناختی به شمار می‌آورد.


رشد قضاوت اخلاقی
پیاژه فکر می‌کرد که درک کودکان از قواعد اخلاقی و عرف اجتماعی با سطح کلی رشد شناختی آنان همگام است. درک کودکان از قواعد در چهار مرحله رشد می‌یابد.
نخستین مرحله درک قواعد در ابتدای دوره پیش عملیاتی ظاهرمی شود. کودکان در این مرحله دست به بازی موازی می‌زنند یعنی هرکودک ازمجموعه قواعد خاص خودش پیروی می‌کند.
از حدود پنج سالگی احساس وظیفه برای مراعات قواعد وتلقی قواعد به عنوان الزامات اخلاقی مطلقی که یک مرجع قدرت تعیین کرده، رشد می‌یابد. دراین مرحله قضاوت کودک درباره هر عمل بیشتر براساس پیامدهای آن است و نه برمبنای قصد و نیت فاعل آن عمل.
در سومین مرحله، کودک رفته رفته درمی یابد که برخی قواعد، قراردادهای اجتماعی هستند. واقع گرایی اخلاقی کودکان کاهش می‌یابد و کودکان درقضاوتهای خود وزن واعتباربیشتری برای ملاحظات غیرعینی ازقبیل قصدونیت شخص قائل می‌شوند.
درمرحله چهارم(عملیات صوری)نوجوان علاقه دارد در مورد موقعیتهایی که روبرونشده، قواعدی ارائه دهد. استدلال اخلاقی مبتنی برنوعی جهان بینی است که درآن به جای موقعیتهای شخصی و بین فردی، مسائل اجتماعی گسترده تری مورد توجه است.
رشد اخلاقی کلبرگ
کلبرگ شش مرحله در رشد اخلاقی مشخص ساخت و در سه سطح: اخلاق پیش عرفی، اخلاق عرفی، و اخلاق پس عرفی گروهبندی کرد.
مرحله 1: جهت گزینی براساس تنبیه ( اطاعت از قوانین به منظور اجتناب از تنبیه ).
مرحله 2: جهت گزینی براساس پاداش ( همنوایی برای دریافت پاداش و مزایا ).
مرحله 3: جهت گزینی براساس الگوی دختر خوب / پسر خوب ( همنوایی نشان می‌دهد تا از عدم تأیید دیگران درامان باشد ).
مرحله 4: جهت گزینی براساس وابستگی به مراجع قوانین ( قانون وقواعد اجتماعی را رعایت می‌کند تا ازتوبیخ مراجع قدرت و احساس گناه درموردانجام ندادن، درامان باشد).
مرحله 5: جهت گزینی مبتنی برقرارداد اجتماعی (اعمال خودرا طبق اصولی که همگان برای بهزیستی جامعه الزامی می‌دانند هدایت می‌کند.برخورداری ازاحترام همگنان و...).
مرحله 6: جهت گزینی مبتنی بر اصول اخلاقی (اعمال خود را طبق اصولی که شخصاً انتخاب کرده، هدایت می‌کند. از اصول پیروی می‌کند تا ازسرزنش خویشتن درامان باشد ).
خلق و خو
در همان هفته‌های اول زندگی در نوزادان، به تفاوتهای فردی درسطح فعالیت، پاسخگویی به تغییرات محیط وتحریک پذیری برمی خوریم. این ویژگیهای شخصیتی وابسته به خلق را که به نظر فطری می‌آیند، خلق وخو نامیده اند.
بین والدین وکودک ارتباط متقابلی برقرار است، به این معنا که رفتار کودک نیز پاسخهای والدین را شکل می‌دهد.
پیوستگی ( تداوم ) و ناپیوستگی خلق وخو تابع تعامل بین ژنوتیپ ( خصوصیات ارثی ) کودک و محیط است. کلید رشد سالم، هماهنگی مناسب بین خلق و خوی کودک و محیط خانواده است.

رفتار اجتماعی اولیه
درسراسردنیا، نوزادان درسن وسال مشابهی شروع به لبخندزدن می‌کنند که بیانگر آن است که رسش نقش مهمی در تعیین آغاز لبخندزدن ایفا می‌کند. لبخندزدن پاسخی فطری است.
درسه یاچهارماهگی کودکان افراد آشنای خانواده رامی شناسندوآنهارابردیگران ترجیح می‌دهند.
درحدود 7یا8ماهگی وقتی غریبه‌ای به آنهانزدیک شود ناراحتی وپریشانی آشکاری نشان میدهند.
هر چند همه کودکان ”اضطراب غریبه و جدایی“ را نشان نمی‌دهند ولی کودکانی که چنین اضطرابی را تجربه می‌کنند تعدادشان از 8-12 ماهگی بطور چشمگیری افزایش می‌یابد.
پریشانی به خاطرجدایی ازوالدین بین 14تا 18ماهگی به اوج خود می‌رسد وبعد کاهش می‌یابد.
دو عامل در ظهور و کاهش این ترسها درکارند: عامل اول رشد ظرفیت حافظه است. در نیمه دوم سال اول،کودکان دربه یادآوردن رویدادهای گذشته ومقایسه گذشته وحال تواناترمی شوند و..
عامل دوم، رشد خودپیروی درکودک است. کودکان یکساله هنوز تا حدود زیادی متکی به مراقبت بزرگسالان هستند، ولی کودکان 2 یا 3 ساله می‌توانند خواسته‌های خودرابه صورت گفتار..
دلبستگی
دلبستگی: تمایل کودک به نزدیک افراد خاص ماندن واحساس امنیت درحضورآنها است.
آزمایشها بیانگرآن است که در دلبستگی مادر-فرزندی چیزی فراتر از نیاز به غذا مطرح است.
بخش عمده تحقیق درزمینه دلبستگی درکودکان توسط بالبی صورت گرفت. به اعتقاد وی ناتوانی دربرقراری پیوند دلبستگی ایمن با یک یا چند نفر درسالهای اولیه با ناتوانی اودربرقراری روابط فردی نزدیک در دوره بزرگسالی ارتباط دارد.
اینس ورث، دلبستگی رابا استفاده از شیوه مشاهده موقعیت ناآشنا که شامل مجموعه رویدادهایی است که به هنگام دورشدن مادر ازاتاق وبازگشت مجدد او، نشان می‌دهد، ارزیابی کرد. بر اساس رفتارهایشان، کودکان دریکی از سه گروه زیر طبقه بندی می‌شوند:
دلبسته ایمن: این کودکان به هنگام بازگشت مادربه اتاق با اوتعامل می‌کنند.
دلبسته ناایمن با حالت اجتنابی: این کودکان به هنگام بازگشت مادرازتعامل با اوپرهیز می‌کنند.
دلبسته ناایمن با دوسوگرایی: این کودکان درآن واحد، هم درجستجوی برقراری ارتباط جسمانی با مادر هستند وهم ازآن پرهیز می‌کنند. ضمناً کودکان آشفته،طبقه چهارمی رابه خود داده اند.
بنابراین واکنش کلی کودک به عزیمت وبرگشت مراقب اصلی خویش، هم تابعی است از پاسخدهی مراقب به او و هم تابع خلق و خوی کودک.

هویت جنسیتی و نقش آموزی جنسیتی
هویت جنسیتی یعنی تصویری روشن ازخود به عنوان مرد یا زن است. هر فرهنگ می‌کوشد کودکان پسر یا دختری را به بزرگسالانی با نقش مردانه یا زنانه مبدل سازد.
نقش آموزی جنسیتی به فراگیری آن دسته از رفتارها و ویژگیهایی که فرهنگ هر جامعه برای زنان و مردان خود مناسب می‌داند، اطلاق می‌شود.
در زمینه اینکه آیا هویت جنسیتی و نقش آموزی جنسیتی صرفاً حاصل احکام و انتظارات فرهنگی است یا تا حدودی نیز حاصل رشد طبیعی است، چهار نظریه مورد بررسی قرار می‌گیرد.

نظریه روانکاوی
فروید معتقد بود کودکان در حدود سه سالگی بر اندام تناسلی خود متمرکز می‌شوند؛ فروید این رانشانه آغازمرحله تناسلی دررشد روانی-جنسی خواند.
در این مرحله در دختران و پسران احساسات جنسی نسبت به والد غیرهمجنس بوجود می‌آید وحسادت وتنفرنسبت به والد همجنس ایجاد می‌شود. فروید این پدیده را عقده اودیپ خواند.
به نظر فروید به موازات افزایش سن، دختر و پسر نهایتاً این تضاد را از طریق همانندسازی با والد همجنس خود حل می‌کنند وبرای اینکه شبیه والد همجنس خود شوند، رفتارها، نگرشها و خصوصیات شخصیتی اورا الگو قرار می‌دهند وبه این ترتیب نقش آموزی جنسیتی شکل می‌گیرد.
نظریه یادگیری اجتماعی
نظریه شناختی - رشدی
درحدود دو ونیم سالگی، مفهوم غنی تری از جنس و جنسیت درکودکان ظاهرمی شود. طبق این نظریه هویت جنسی سهم مهمی درنقش آموزی جنسیتی دارد.انگیزه داشتن رفتارمتناسب با هویت جنسیتی است که سبب می‌شود کودکان به شیوه ویژه جنسیت خود رفتار کنند. وقتی کودک خودرا به عنوان پسر یا دخترشناسایی کرد،برای اکتساب رفتارهای وابسته به جنسیت خود برانگیخته می‌شود.
طبق این نظریه، رشد هویت جنسیتی براساس اصول مرحله پیش عملیاتی رشد شناختی، به کندی از دو تا هفت سالگی صورت می‌گیرد. بویژه اتکای بیش از حد کودک بر برداشتهای بصری ونیز ناتوانی درنگهداری هویت شئ به رغم تغییرظاهری آن با مفهوم جنس پیوند دارد.
آگاهی ازاینکه جنسیت فردبه رغم تغییرسن وظاهراو،ثابت می‌ماند ثبات جنسیتی خوانده می‌شود.
ثبات جنسیتی کودک احتمالاً بستگی به درک مفهوم زنانگی و مردانگی دارد.

نظریه طرحواره جنسیتی
این نظریه که توسط ساندرا بم صورتبندی شده می‌خواهد بگوید که چرا اصولاً دروهله اول کودکان خودپنداره خویش را برپایه تمایز مرد از زن بنا می‌کنند. این نظریه برنقش فرهنگ تأکید دارد، به این معنا که فرهنگ به کودکان می‌آموزد دنیا را از دریچه عدسیهای جنسیت ببینند. بم این عدسیها را طرحواره‌های جنسیت نامیده است.
آنچه که فرهنگ بیش ازهمه تأکید دارد این نکته است که: ” دقت کنید که فعالیت یا اسباب بازی انتخابی شما متناسب با جنسیت شما باشد ”.
این نظریه همانند نظریه شناختی – رشدی کودکان را عناصری فعال درنقش آموزی جنسیتی خودشان تلقی می‌کند. همچنین می‌گوید که آن نه غیرقابل اجتناب است ونه تغییرناپذیر.
رشد نوجوان
نوجوانی ( 12 تا حدود 20 سالگی ) به دوره گذار از کودکی به بزرگسالی گفته می‌شود یعنی رسیدن به رشد جسمانی کم و بیش کامل.
بلوغ، دوره تکامل جنسی است که طی آن کودک از نظر زیستی به بزرگسالی برخوداراز توانایی تولید مثل تبدیل می‌شود. دوره آن 3 تا 4 سال است.
پژوهشها نشان می‌دهند که بلوغ اثرات مهمی برتصویر فرد از بدن خویش،عزت نفس، خلق ورابطه اوبا والدین و اعضای غیرهمجنس برجای می‌گذارد.
زودرسی ودیررسی بر رضایت نوجوانان ازظاهرخود وتصویرآنان ازبدن خویش تأثیرمی گذارد. پسرهای زودرس درمقایسه با همسالان دیررس خود خلق مثبت تری داشتند واز ظاهرخود بیشتر احساس رضایت می‌کردند. اما درعوض از ثبات عاطفی وخودگردانی کمتری برخوردارند وبیشتر احتمال دارد سیگاربکشند واز موادمخدر استفاده کنند.
زودرسی برعزت نفس دختران اثرمنفی دارد.آنها افسردگی و اضطراب بیشتری راتجربه می‌کنند ومعمولاً از وزن وظاهر خود کمتر رضایت دارند وخجالت می‌کشند.
رشد هویت
اریکسون معتقد بود، یکی ازتکالیف عمده نوجوانی تکوین هویت شخصی است.
اریکسون معتقد بود که بحران هویت بخش جدایی ناپذیر از رشد روانی–اجتماعی سالم است. نوجوانی باید دوره تجربه نقشها باشد، یعنی نوجوان باید بتواند به کندوکاو دررفتارهای گوناگون، علائق و جهان بینی بپردازد.
اگر ارزشهای مورد تأکید والدین، معلمان و همسالان همخوان باشند، هویت یابی آسانتر می‌شود. بدین معنا که نوجوان به مفهوم یکپارچه‌ای از هویت جنسی، جهت گزینی شغلی و جهان بینی نایل می‌شود. تا وقتی بحران هویت حل نشده باشد، فرد مفهوم یکپارچه‌ای ازخود یا سلسله معیارهای ارزیابی ارزشمندی خویش در زمینه‌های عمده زندگی نخواهد داشت. اریکسون این پیامد ناموفق را سردرگمی نقش نامیده است.
دیدگاه ماسیا درمورد رشد هویت
چهار وضعیت هویتی از دیدگاه مارسیا:
دستیابی به هویت: این افراد شخصاً به مواضع فکری خاصی دست یافته وبه آنها پایبندند ودرمورد شغل خود نیز به تصمیم قطعی رسیده اند.
هویت یابی ناقص: افراد این گروه نسبت به شغل و جهان بینی خود احساس تعهد می‌کنند، ولی درآنها علائمی از بحران هویت دیده نمی‌شود. آنها بی چون و چرا مذهب خانواده ...
تعلیق هویت یابی: این جوانان درحال تجربه بحران هویت هستند. آنان فعالانه می‌کوشند پاسخهایی برای پرسشهای خود بیابند و هنوز گرفتار تعارض بین علائق خود وبرنامه‌هایی هستند که والدینشان برای آنها در نظر گرفته اند.
پراکندگی هویت: اینها به مفهوم یکپارچه ازخود دست نیافته اند. مثلاً می‌گویند بدشان نمی‌آید فلان کار را بکنند اما عملاً کاری نمی‌کنند. علاقه‌ای به مذهب و سیاست ندارند.

فصل پنجم: نظریه رفتارگرایی

• سخن‏گویى از دیدگاه واتسون

نقش محیط در رفتار

• یادگیرى از دیدگاه واتسون‏

واتسون همانند فیزیولوژیستها پژوهشهاى خود را به جنبه‏هاى مشهود زندگى حیوانى اختصاص مى‏دهد تا بتواند رفتار را به نحوى آشکار بررسى و ارزیابى کند.

فصل ششم: نظریه کاهش سایق

کلارک‌هال (1952-1885) یکى دیگر از روان‏شناسان محرک- پاسخ در زمینه رفتارگرایى است. نظریه یادگیرى او به نام کاهش سایق بر بنیاد تقویت از ویژگیهاى مکانیستى برخوردار است.

• فرضیه‏ها و شرایط لازم براى یادگیرى‏
• مفهوم نیاز
• بنابه نظریه کاهش سایق عامل نیاز براى سازگارى با محیط مادى و روانى داراى اهمیت فراوانى است، زیرا بقاى موجود زنده به سازگارى او بستگى دارد.
• به‏طورى که دیده مى‏شود نظام یادگیرى‌هال بر بنیاد نیاز قرار دارد که حاکم بر رفتار فرد با محیط است.

• تقویت و سایق نخستین‏
•‌هال براى توضیح کامل نظام یادگیرى خود موضوع تقویت را مطرح مى‏کند و به یارى یک رشته اصلهاى مسلم یا شرطهاى لازم مى‏خواهد پدیده‏هاى گوناگون شرطى را توصیف کند.

• تقویت و سایق ثانوى‏
به عقیده‌هال هر محرکى که با تقویت‏کننده نخستین همراه یا مجاور باشد ویژگیهاى تقویت‏کننده نخستین را به خود اختصاص مى‏دهد.

• سلسله مراتب خانواده عادتها
• یکى دیگر از فرضیه‏هاى‌هال به نام سلسله مراتب خانواده عادتهاست که بیانگر انعطاف‏پذیرى رفتار است و داراى سه جنبه به قرار زیر مى‏باشد:

1. جابه‏جایى رفتارها و ارزشها:
وظیفه تربیت و آموزش تغییر رفتارهاى نامطلوب درسلسله مراتب ارزشهاست. باید توجه داشت که در اکثر موارد بروز رفتارهاى متفاوت از بین نمى‏رود، فقط جابه‏جا مى‏شود.

فصل هفتم: شرطی شدن مجاورتی

فصل هشتم: شرطی شدن عامل

بخش سوم

چگونگی نظریه‌های شناختی
اصول مورد تأکید در نظریه‏هاى شناختى
1. کیفیات ادراکى
2. سازماندهى معلومات
3. یادگیرى از راه ادراک

بخش سوم

اصول مورد تأکید در نظریه‏هاى شناختى
4. فراگشت شناختى معلومات درست را تأیید و آموخته‏هاى نادرست را تصحیح مى‏کند.
5. تعیین هدف
6. تفکر واگرا

فصل نهم: نظریه یادگیری گالشت

فصل دهم: نظریه میدان شناختی

فصل یازدهم: نظریه رشد نگر یا شناخت شناسی تکوینی

فصل دوازدهم: نظریه مفهوم گرایی ابزاری

فصل سیزدهم: یادگیری معنادار کلامی

بخش چهارم

• روان شناسان تاکنون نظریه‌های یادگیری را در سه دسته مشخص کرده‌اند که عبارت‌اند از نظریه‌های رفتارگرایی، شناختی و شناخت اجتماعی. در این بخش به بحث و بررسی درباره‌ چگونگی نظریه‌های شناخت اجتماعی می‌پردازیم.
• نظریه‌های شناخت اجتماعی بر این نکته تاکید می‌ورزند که یادگیری نتیجه و محصول رفتار آدمی در محیطهای اجتماعی است. کارگردانان مهم نظریه‌های اجتماعی راتر، بندورا و دیگران هستند که هرکدام دیدگاههای خاصی را در مقام خود مطرح می‌کنند.

• 1. توانمندیها
• 2. رشد بعد از تولد
• 3. یادگیری از نظر فرهنگی امری نسبی است
• 4. اضطراب
• 5. ایجاد انگیزه‌های مناسب
• 6. سازماندهی انگیزه‌ها و ارزشها
• 7. عزت نفس
• 8. محیط یا جو گروهی

فصل چهاردهم: نظریه شناخت اجتماعی

فصل پانزدهم: اختلالهای یادگیری

فصل شانزدهم: انتقال یادگیری

فصل هفدهم: پردازش آگاهی یا یادآوری و فراموشی


مقالات
سیاست
رسانه‎های دیجیتال
علوم انسانی
مدیریت
روش تحقیق‌وتحلیل
متفرقه
درباره فدک
مدیریت
مجله مدیریت معاصر
آیات مدیریتی
عکس نوشته‌ها
عکس نوشته
بانک پژوهشگران مدیریتی
عناوین مقالات مدیریتی
منابع درسی (حوزه و دانشگاه)
مطالعات
رصدخانه شخصیت‌ها
رصدخانه - فرهنگی
رصدخانه - دانشگاهی
رصدخانه - رسانه
رصدخانه- رویدادهای علمی
زبان
لغت نامه
تست زبان روسی
ضرب المثل روسی
ضرب المثل انگلیسی
جملات چهار زبانه
logo-samandehi
درباره ما | ارتباط با ما | سیاست حفظ حریم خصوصی | مقررات | خط مشی کوکی‌ها |
نسخه پیش آلفا 2000-2022 CMS Fadak. ||| Version : 5.2 ||| By: Fadak Solutions نسخه قدیم