معرفی
کتاب رسانه سلطه، سلطه رسانه از مجموعه کتابهای غرب از واقعیت تا رؤیا نوشته فریده پیشوایی و مریم رضایی منتشر شده است.
این کتاب که به تبلیغات رسانههای در خدمت سیاست آمریکا میپردازد همچون کتاب قاب جادو برگزیده و فشرهای از مقالههای منشتر شده در نشریه سیاحت غرب مرکز پژوهشهای اسلامی صدا و سیما است.
کتاب یادشده شامل مجموعه نوشتارهایی با عنوان؛ چه چیزی رسانههای غالب را به رسانههای غالب تبدیل کرده است؟ رقابت بر سر سلاح اطلاعات، چه آیندهای پیشروی ژورنالیسم است؟ قدرت و مالکیت رسانهها، راهبرد آمریکایی، کنترل جهان از طریق کنترل اینترنت، چه کسانی شما را زیر نظر دارند؟ نقشآفرینی نظامی رسانهها، تلویزیون جنگ؛ نوازش احساسی بییندگان آمریکایی، تبلیغات جنگ، رسانهها و مرگ حقیقت، چگونه جنگ میتواند یک سرگرمی خانوادگی باشد؟ رسانهها و جنون نظامیگری، تبلیغات؛ سرباز عملیات روانی آمریکا، ارزش خون، دروغ هر چه بزرگتر باشد، چرا یهودیان از عمل اشغالگرانه اسرائیل به خشم نمیآیند؟ ماتریکس آمریکایی، تبلیغات به شیوههالیوود و بازیگران به جای خبرنگاران تنظیم و تدوین شده است.
داگلاسراشکوف
در حال حاضر، «ارتباط» به «اطلاعرسانی» تبدیل شده است و دیگر زنده نیست. ما با قبول نبرد به عنوان اطلاعرسانی، رقابت را واگذار کردهایم. تلویزیون، رادیو، مجلهها و حتی این مقاله، به عنوان گونهای از ارتباط به شمار نمیآیند و تنها مسیری یکطرفه برای توزیع ایدههای متفاوت هستند.
تلویزیون، رسانهای ارتباطی نیست و تنها یک برنامهریز است، چون در آن بیننده بی اراده و ناگزیر، هیچ فضایی به منظور برقرار کردن با برنامهریز وجود ندارد. برای برنامهریزان فرهنگی، اینترنت، نسبت به کنترل تلویزیون، خطر بزرگی بود. این وسیله، اولین رسانه گروهی بود که دیگر بری منتشرکننده تبعیض قائل نمیشد.
افراد از اینترنت به عنوان تحقق فرضیه «گایا» صحبت میکردند. فرضیهای که در آن، تمام موجودات زنده، بخشهای مختلف یک ارگان بزرگ شمرده میشدند. علت زیبا و خواستنی شدن اینترنت این بود که افراد و ایدههایشان میتوانند یکپارچه شوند و تغییر و تحول یابند.
تا زمانی که روابط متقابل و ارتباطات، عوامل اصلی تغییر و تحول هستند، دشمنان توسعه در فرهنگها بر این نقاط متمرکز میشوند تا از حرکت آنها جلوگیری کنند، ولی زمانی که قسمت عمده جامعه جهانی برای اجرای رفراندومی در مورد بشریت تلاش میکند، ما نباید اجازه دهیم که مخالفان این حرکت، زحمتهایمان را نابود کنند.
جیمنورهکاس
درباره ژورنالیسم، نه بر اساس سودی که نصیب سهام داران خود میکند، بلکه باید بر پایه خدماتی که به دموکراسی میکند، قضاوت کرد. بر اساس این معیار روزنامهنگاری در انجام وظیفه خود شکست خورده است.
رسانههای بزرگ آمریکایی چنان منافع در هم تنیده و پیچیدهای با شرکتهای بزرگ دارند که به هیچ روی نمیتوان بیطرفی و استقلال آنها را در بازتاب دادن اخبار و گزارشها باور کرد.
مطمئناً همواره ژورنالیستهایی بودهاند که چه در درون و چه در بیرون ساختارهای تشکیلات رسانههای خبری، کارهای ارزشمندی انجام دادهاند، ولی تصویر کلی سیستم رسانههای امریکا این است که این رسانهها در مورد مهمترین مسائل- مسائل مربوط به جنگ و صلح، آزادی، عدالت اجتماعی، بهداشت و درمان عمومی، رفاه همگانی و سرنوشت سیاره زمین- بارها و بارها، ما را ناکام گذاشتهاند.
کوینآلفرداسترم
رسانههای گروهی ابتدا تصوری از جهان را برای ما شکل میدهند. سپس به ما میگویند که درباره این تصور چگونه فکر کنیم. اساساً هرچه ما درباره وقایع بیرون یا همسایگی خودمان یا چرخه اطلاعات میدانیم یا فکر میکنیم، از طریق روزنامهها، مجلههای خبری هفتگی، رادیو و تلویزیون به ما داده شده است.
کنترل عقیدهها تقریباً به صورت یکدست صورت میگیرد. تمام رسانههای کنترل شده با یک عقیده ثابت سخن میگویند و هر کدام دیگری را تقویت میکنند.
امروزه در جهان هیچ قدرتی، بزرگتر از قدرتی نیست که در آمریکا، در دست فریبدهندگان افکار عمومی قرار دارد.
امریکاییهایی که اوقات زیادی را تحت تأثیر القاهای رسانهها هستند، به سختی میتوانند میان موقعیتهای غیر واقعی و واقعی، فرق بگذارند.
چن بائوگوئو
کنترل جهان از طریق کنترل اینترنت، به یکی از راهبردهای اصلی ایالات متحده آمریکا تبدیل شده است. هدف نهایی آمریکا کسب توانایی گشودن و بستن بخشهایی از اینترنت به خواست خود است.
در حال حاضر، پنج حوزه اصلی ساختار اینترنت در انحصار غولهای فنآوری اطلاعاتی آمریکا قرار دارد، از جمله: رایانههای دارای عملکرد عظیم، سیستمهای عامل، فنآوریهای پایگاههای اطلاعاتی، فنآوریهای سوئیچ شبکه و کتابخانههای حاوی منابع اطلاعات.
ایلات متحده بعد از کنترل زیرساختها، سختافزارها و سیستمهای نرمافزاری اینترنت، در حال روی آوردن به محتوای اینترنت است.
داگلاس مکینتایر
دیگر در آمریکا خبری از «حریم خصوصی» به معنای واقعی کلمه نیست. برخی سازمانهای دولتی این کشور مدتهاست به بازیابی و کنترل اطلاعات اشتغال دارند.
مهمترین سازمانهای گردآوردی کننده اطلاعات شخصی در این کشور، «دایره تحقیقات فدرال» است. ما شمار بسیاری از سازمانها و مؤسسات را برای یافتن شرکتهایی که بیشترین دسترسی را به اطلاعات شخصیتان دارند، بررسی کردهایم. در اینجا چند گروه از سازمانهایی را فهرست کردهایم که به ترتیب، اطلاعات تعداد بیشتری از مردم را ردگیری میکنند:
1. اداره نرخگذاری اعتبار
2. عرضه کنندگان خدمات تلفنهای همراه
3. شرکتهای شبکههای اجتماعی
4. شرکتهای کارتهای اعتباری
5. موتورهای جستجو
6. زنجیرههای خردهفروشی
7. کازینوها
8. بانکها
9. شرکتهای بیمه عمر
از اطلاعات مردم برای دستیابی به مقاصد تجاری کلان و نیز هدایت بسیار مخفیانه رفتارها و عادات خرید مردم استفاده میشود. پدیده حکومت پلیسی و کنترلهای بیش از حد تمامی مرزهای حریم خصوصی شهروندان را در مینوردد.
آرتور کروکر
امروزه در فضای رسانهای قرار گرفتیم که هدف آن، بسیج و همراهی کامل جامعه برا جنگ است. برای نمونه، در جامعه امریکا، شبکههای رسانهای، جامعه را از نظر روانی، شرطی کردهاند و هدفشان نیز افزایش احساس ترس و ناامنی در جامعه است.
شاید به معنای دقیق کلمه بتوان گفت که در شرایط حاضر، ماشین نوین جنگی بینش و تصور بشری را درو کرده است.
در گذر سریع از جنگهای واقعی به جنگ سرد و سپس ورود به عرصه جنگهای ویروسی و میکروبی، هم اکنون پدیده دیگری یعنی تبدیل جنگها به نوعی تصویر مجازی در حال تحقق است که گستره آن، از انداختن بمبها و خشونت فیزیکی تا استثمار روحی، گسترش یافته است.
امروزه بسیاری از منتقدان رسانهها، دو نوع جبهه نظامی را برای جنگها متصورند، جبهه واقعی که با تلفات همراه است، و جبهه دوم جبههای فراواقعی یا مجازی که رسانهها با هدف نوعی تعدیل و جهت دادن به افکار عمومی شکل میدهند.
رون کافمن
تولید کنندگان تلویزیونی درباره آنچه مردم میخواهند نگاه کنند یا آنچه باید نگه کنند، نگران نیستند، ولی درباره آنچه مردم نگاه خواهند کرد، نگران هستند؛ یعنی نگرانند چه تعداد چشم به تلویزیون نگاه میکند.
بعضی از تصویرها، آزاردهنده و احساسی هستند. آنها اثر جنگ و حقیقت را نشان میدهند. تلویزیون یک رسانه ساده کننده است. از تلویزیون انتظار نمیرود که پرسشهایی طرح کند تا دیگران احساس بدی پیدا کنند.
جنگ سخت و خشن است، ولی تلویزیونهای امریکا آمار کشته شدگان را کاهش دادند و حرکت نظامیان امریکایی را بیشتر به بازیهای ویدئویی کودکان شبیه کردند. تلویزیون میخواست آنچه را دوست دارد، نشان دهد، نه بیشتر. تلویزیون حقیقت را نشان میدهد اما نه همه حقیقت را.
مایکل چاسودفسکی
طراحان نظامی پنتاگون عمیقاً از نقش اساسی تبلیغات جنگ آگاهند. تحریف واقعیتها و دستکاری و کنترل منابع اطلاعاتی، به بخش اساسی برنامهریزیهای نظامی ایالات متحده امریکا تبدیل شده است. شماری از آژانسهای دولتی و نهادهای اطلاعاتی و جاسوسی مرتبط با پنتاگون در پیشبرد این جنگ تبلیغاتی مشارکت دارند.
سازمان سیا، عهدهدار مهمترین نقش در روند جریان سازی اطلاعاتی است. همچنین در دیگر کشورها، نمایندگیهای سازمانهای جاسوسی برخوردار از حمایت سازمان سیا بر این جریان پنهانی اثر میگذارند.
در این دورههای حساس زمانی، نبرد تبلیغاتی بر پایه این توهم شکل گرفته که امریکا در معرض تهاجم است و جنگ را اساسیترین راهکار برای دفاع مشروع از خویشتن معرفی میکنند.
هم اینک دکترین «جنگ پیشگیرانه» و «جنگ علیه تروریستها» دو مولفه اساسی نبرد تبلیغاتی پنتاگون است.
دیوید میلر
مثلی قدیمی و البته تکراری میگوید «حقیقت اولین قربانی جنگ است» در اینجا هم دولتهای امریکا و بریتانیا در تلاشی هماهنگ و حساب شده به تخریب حقیقت پرداختند.
تجربه امریکا در ویتنام و همراهی نکردن رسانهها با سیاستهای این کشور در برههای خاص، مهمترین گواه این مسئله و عامل مهمی در تغییر رویکرد و توجه سیاستمداران و نظامیان دولت امریکا به اهمیت و جایگاه رسانهها در تجربههای بعدی بود؛ تجربههایی که در آنها، حقایق، پنهان میگردد و مسایلی غیر واقعی در راستای منافع دولتمردان و کنترلکنندگان رسانهها منتشر میشود.
در جنگ خلیج فارس، روزنامه نگاران در بیابانهای عربستان سعودی محصور شدند و مهمترین هدف پنتاگون کنترل روزنامهنگاران در صحنه بود.
روی کافمن
وحشیگریهای جنگ در تصویرهای تلویزیونی نشان داده نمیشوند. پوششهای تلویزیونی جنگ مثل اسباببازی کودکان، سهلانگارانه و ساده است. تلویزیون به دنبال انتقاد از حمله و به تصویر کشیدن واقعیتهای خشن نیست.
وقتی واقعیتهای جنگ در تلویزیون نشان داده نمیشود، جنگ حالت سرگرم کنندگی پیدا میکند. کانالهای خبری تلویزیونی امریکا در این امر توافق نظر دارند که نوارهای ویدیویی را به تصویر نکشند.
در زمینه جنگ عراق، خطوط کلی فکری رسانههای امریکا، از پخش و انتشار اخباری که مقامهای حکومتی رسمی انتشار آنها را انحراف در پخش اخبار میدانند، جلوگیری میکنند.
هیچ شکی وجود ندارد که چنانچه تلویزیون هزینه واقعی انسانی جنگ را نشان میداد- تصویرهای خام و دست نخورده خونریزی، درد، مرگ و تخریب – این جنگ خیلی وقت پیش پایان مییافت.
نورمن سلومون
در حال حاضر جنگ مهمترین اصل سیاست خارجی امریکاست و از این رهگذر رسانهها به نمایندگان دولتمردان جنگ افروز بدل شده اند. در پرتو فعالیت این نمایندگان جدید، تبلیغ و ترویج نظامی گری اوج گرفته است تا کشور به سمت خودکامگی و سلطهجویی رهنمون شود.
نگاهی به اخبار مطرح در رسانهها حکایت از آن دارد که چگونه ماشین جنگ را به خوبی تنظیم کنیم. در پرتو فعالیت چنین رسانههایی، ما تشویق میشویم که این شرایط را شرایطی طبیعی بپنداریم، نه جنون آمیز. امروزه ضروری است در برابر دروغها و باورهای غلطی بایستیم که همیشه و بیش از پیش به جنگ دامن میزنند.
فلوید مک کی
مشکل اصلی در مورد اقدامات تبلیغاتی ناشیانه دولت آمریکا در عراق این است که آنها در منطقهای از دنیا به فعالیت مشغولند که تهدید یا خرید روزنامهنگاران از سوی صاحبان قدرت، چندان سابقهای ندارد.
ترس بهترین اسلحه تبلیغاتچیهاست. ترس از رخ دادن یک حادثه دیگر از نوع آنچه در 11 سپتامبر روی داد، کم و بیش در تمام پیامهای ارائه شده از سوی کاخ سفید وجود دارد.
تبلیغات در هنگام جنگ، به صورتی اجتنابناپذیر بر پایه نمادها و تصویرها متمرکز است. تبلیغات موفق از ابزارهای مقدماتی نظیر برچسب زنی، ایجاد هراس و تکرار یک پیام ساده برای نوبتهای متعدد، تا هنگامی که در اذهان مخاطبان پیام رسوخ کند، بهره میگیرند.
در تبلیغات هنگام جنگ لازم است همه کشور را درگیر نبرد سازیم و رفتار زنان و مردان جوان کشته شده را در مسیری درست قلمداد کنیم. به طور کلی باید گفت که تبلیغات امریکایی در عراق و خاورمیانه در بخش ارائه اعتبار به رسانهها ناکام بوده است.
شورای سردبیری «مدیالنز»
اتکای رسانههای امروز بر عبارتهایی نظیر: «ما، خانواده ما، نیروهای نظامی ما و قربانیان شهروند ما»، همه و همه به معنای قراردادن دیگر زنان و مردان و کودکان دنیا، در مرتبه نازل و بی اهمیت است که در دایره توجه ما قرار ندارند. به احتمال زیاد، آنان باید بمباران شوند، هدف تیراندازی قرار گیرند، خاکستر شوند، به آنها تجاوز شود یا کشته شوند تا نیازهای ما به گونهای تأمین گردد. این واقعیت در دنیای امروز، برای بسیاری از ما به ویژه دستاندرکاران رسانهها روی میدهد.
دومینیک ویدال
چند تن از عیبجویان اسرایی نوشتهاند که در قبال مرگ هر اسرائیلی، صد فلسطینی کشته شدهاند. معروف است که نیمی از حقیقت، بدتر از دروغ است. در اینجا حتی با نیمی از حقیقت نیز سروکار نداریم؛ این، یک فریب است.
اسراییل مدعی است در جهت صلح حرکت میکند. به این صورت که این دولت، با وارد آوردن ضربه کاری بر حماس، صلح با «میانهروها» را تسهیل میکند. این تحلیل هرگز قانع کننده نیست.
در نتیجه جنگ غزه، حماس تحکیم بیشتری یافته و تشکیلات خودگردان فلسطین بیاعتبار شده است. به یقین هدف استراتژی اسرایی هم همین بود. هدف، یک بار دیگر، به تعویق انداختن تشکیل دولت فلسطین و بلکه حتی امکان ناپذیر ساختن قطعی آن بود.
آنتونی لونشتاین
توانایی چندین دههای گروههای صهیونیستی برای قربانی جلوه دادن اسراییل در نگاه مردم، در حال ترک برداشتن است.
صداهای بدیلی در میان یهودیان در حال برخاستن است که کمتر نگران متهم شدن به «خودانزجاری» یا خیانت هستند.
نطق جدید اوباما در قاهره، بازتاب خودآگاهی جدید یهودیان بود. بعد از نطق اوباما در قاهره که کم و بیش، فلسطینیها را بدون ذکر نام به رسمیت شناخت، بیشتر گروههای یهودی-امریکایی بزرگ، با احتیاط نسبت به آن واکنش نشان دادند.
تعریف کردن یک یهودیت انسانی در قرن بیست و یکم، به معنای محکوم کردن اشغال نظامی بیرحمانه کرانه غربی و اصرار بر محاصره جاری غزه است.
روبرت پاری
زندگی برخی از مردم در امریکن ماتریکس (که کنایه از آمریکاست) به رفتار هنرپیشگان داخل فیلمها میماند. مردم نسبت به آنچه در پشت پرده میگذرد، بی توجه هستند و علاوه بر آن، سرگرمتر و خستهتر از آنند که بتوانند واقعیتها را دریابند.
دولت بوش ماهها اعلام میکرد اسرار سلاحهای عراقی باید فاش شوند-به محض اینکه نیروهای امریکایی، دانشمندان مهم عراقی را دستگیر و بازجویی کردند، دیگر به گفتههای این دانشمندان علاقهای ندارند.
تجزیه و تحلیل سیا، به جای اعتراف به حقایق، به سمت مسایل بحثانگیر تغییر مسیر داد.
در حقیقت بوش و مشاورانش دریافتهاند که آنها در سوء استفاده هر چه بیشتر سیاسی و رسانهای، با موانع اندکی روبهرو هستند و با تغییر مأموریت سازمان اطلاعاتی امریکا در راستای جنگ علیه عراق، ماتریکس پروردهتر شد.
اگر همه قضایای مربوط به جنگ عراق پوشش داده میشد، سبب میشد درباره قتل هزاران عراقی که بیشترشان کودکان بودند قضاوتهای اعتراض آمیزی صورت گیرد.
دنی شکتر
پیوند بین سیاست با هنر و رسانههایی که مدعی بیطرفیاند، از واقعیتهای نه چندان درک ناشدنی جهان غرب است. کمپانیهای رسانهای و فیلمسازی برای نبردای تجاوزکارانه دولتهای غربی به ویژه آمریکا، آتش تهیه اطلاعاتی و تبلیغی میریزند و زمینه را برای پیروزیهای نظامی فراهم میکنند.
هالیوود از جمله مهمترین کمپانیهاست که با قدرت و دولتمردان امریکا پیوندی مستحکم دارد و از آخرین محصولاتهالیوود در این راستا میتواند از فیلم «دی.سی.11/9: لحظه بحران» نام برد.
دیوید میلر
به دنبال افشای رسواییهای امریکا در خاورمیانه، کاخ سفید سرمایهگذاریهای گستردهای در بخش سازمانهای رسانهای و روابط عمومی برای تولید «اخبار دروغین» کرده است.
در برنامههای تولیدی این مراکز، بازیگران به جای روزنامهنگاران، به ایفای نقش میپردازند. این اتفاق در عراق نیز در حال روی دادن است؛ جایی که به روزنامهها برای پخش اخبار جهتدار، پول پرداخت میشود.
انتشار اخبار جعلی و دروغین و جهتدار، پخش مصاحبههای هدایتشده، پرداخت رشوه به روزنامهنگاران و خودداری از هرگونه انتقاد از دولتهای متجاوز به استثنای چند انتقاد محدود، از ویژگیهای این رسانههای وابسته به شمار میرود.