آیندهپژوهی (به انگلیسی: Futures studies) شامل مجموعهٔ تلاشهایی است که با جستجوی منابع، الگوها، و عوامل تغییر یا ثبات، به تجسّم آیندههای بالقوّه و برنامهریزی برای آنها میپردازد. آیندهپژوهی بازتاب دهندهٔ چگونگی زایش واقعیّت «فردا» از دل تغییر (یا ثبات) «امروز»، است.
آیندهپژوهی برابر عبارت لاتین «Futures Study» است. واژهٔ جمع Futures به این دلیل استفاده شدهاست که با بهرهگیری از طیف وسیعی از روشها و بهجای تصوّر «تنها یک آینده»، به گمانهزنیهای نظاممند و خردورزانه، در مورد نه تنها«یک آینده» بلکه «چندین آیندهٔ متصوّر» مبادرت میشود.
موضوعات آیندهپژوهی دربرگیرندهٔ گونههای «ممکن»، «محتمل» و «دلخواه» برای دگرگونی از حال به آینده هستند.
امروزه تغییرات با آهنگی پرشتابتر رخ میدهند. تغییرات فناوری و به دنبال آن تغییر در دیگر جنبههای زندگی، افزایش روزافزون وابستگی متقابل کشورها و ملل، تمرکززدایی جوامع و نهادهای موجود که به دلیل گسترش فناوری اطلاعات، شتاب بیشتری یافتهاست، تمایل روزافزون به جهانیشدن به همراه حفظ ویژگیهای ملی، قومی و فرهنگی و بسیاری عوامل دیگر، لزوم درک بهتر از «تغییرات» و «آینده» را برای دولتها، کسب وکارها، سازمانها و مردم ایجاب میکند.
آینده اساساً دارای عدم قطعیّت است. با این همه آثار و رگههایی از اطلاعات و واقعیتها که ریشه در گذشته و اکنون دارند، میتوانند رهنمون ما به آینده باشند. ادامهٔ «تصمیمگیری صرفاً چندین آینده محتمل بر اساس تجارب گذشته»، غفلت از رصد تغییرات آتی را در پی خواهد داشت و با تلخکامی روبرو خواهد شد.
عدم قطعیت نهفته در آینده برای برخی، توجیهکنندهٔ نداشتن دور اندیشی آنان است و برای عدّهای دیگر منبعی گرانبها از فرصتها.
تاریخچهٔ آیندهپژوهی
اشتیاق بشر برای دانستن دربارهٔ آینده از عهد باستان وجود داشتهاست. پیشگویان و کاهنها نمونههایی از کسانی هستند که در گذشته تلاش داشتند به نحوی به این اشتیاق در نزد خاص و عام پاسخ دهند.
نخستین نشانههای جدی تر توجه بشر به آینده در عصر روشنگری دیده میشود، دورانی که بشر باور داشت که علوم برای هر چیزی راه حلی خواهند یافت. قوانین نیوتن در مورد حرکت، درک و تحلیل بسیاری از پدیدهها را ممکن ساخته بود. در اثر رشد شتابان علوم در این دوره، اندیشمندان عصر روشنگری واقعاً به این نتیجه رسیده بودند که تنها زمان میخواهد تا همه قوانین و قواعد جامعه و محیط پیرامون بشر معلوم و آشکار شود.
در همین دوران، بر خلاف گذشته که بیشتر اندیشمندان، افقهای کاملاً روشنی از آینده (آرمانشهر)، تصویر میکردند، تجسمهای تیرهتری از آینده نیز موجودیت یافت. آثار اندیشمندانی چون اچ جی ول (H.G.Wells)، جورج اورول (George Orwell) و آلدوسهاکسلی (Aldous Huxley) از جمله چنین اندیشههایی محسوب میشود و با چنین نمونههایی است که کلاً آیندهپژوهی راه خود را به ادبیات باز میکند. کامیابی خیرهکننده رمانهای ژول ورن (Jules Verne) و پا گرفتن سبک علمی تخیلی در ادبیات، در ادامهٔ همین راه رخ میدهد.
برگزاری نمایشگاهی در سال ۱۸۹۳ که در آن اختراعات و نوآوریهای شگفتانگیزی نظیر تلفن، لامپ برق و کینتوسکوپ (اولین دوربین فیلمبرداری) معرفی شد، باعث هیجان عمومی گردید. در همان روزها یک نشریه مطرح، فراخوانی از ۷۴ شخصیت برجسته آن روزگار اعلام میکند و از آنان میخواهد که در مورد سدهٔ پیشِ رو پیشبینیهایی به عمل آورند. بعدها معلوم شد که پیشبینیهای آنان تا حد زیادی خوشبینانه بوده و در ضمن، تقریباً هیچیک از رخدادهای مهم قرن بیستم نظیر اختراع خودرو، رادیو و تلویزیون، بروز دو جنگ جهانی، کشف انرژی اتمی، پرواز به فضا و البته ظهور رایانه در فهرست آیندهنگاری آنان یافت نمیشد.
نخستین فعالیت آیندهپژوهی در قالب یک بررسی علمی در سالهای ۱۹۳۰ تا ۱۹۳۳ توسط گروهی از پژوهشگران و با سرپرستی ویلیام اف آگبرن (William F.Ogburn) در زمینه جامعهشناسی که علم نوپایی شناخته میشد، در آمریکا انجام گردید. این گروه برای نخستینبار روششناسی علمی همچون برونیابی (Extrapolation) و بررسیهای علمی را در مورد روندهای اجتماعی روز آمریکا به انجام رسانده و ضمن انتشار اولین کاتالوگ روندها در آن کشور، موفق به آیندهبینیهای مهمی از جمله افزایش نرخ مهاجرت و ازدیاد طلاق شد. همچنین بلافاصله پس از جنگ جهانی دوم، و به دنبال تجزیه و تحلیل فناوریهای مورد استفاده در آلمان و ژاپن، شیوههای نوینی برای آیندهپژوهی ابداع شد و در نتیجهٔ آن دستاوردهای مهم فناوری در دهههای ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ شامل رادار، موشکهای بالیستیک قارهپیما و حمل و نقل هوایی از قبل پیشبینی شد.
در دوران جنگ سرد و رقابت جنگافزارهای هستهای، دغدغه مهم دستاندرکاران نظامی، پیشبینی زنجیره رخدادهایی بود که پس از یک رویارویی احتمالی هستهای میتوانست اتفاق بیافتد. از همین رو، نخستین بازیهای جنگی War Games پدید آمد. اینها شبیه سازیهایی از یک رویارویی هستهای بودند که احتمالات مختلف را بررسی و موشکافی میکردند. شکل کاملتر این مدلها، موجب به وجود آمدن سناریویی شدند که امروزه یکی از مهمترین ابزارهای آیندهپژوهی محسوب میشود. با کمک این سناریوها، زنجیره رویدادهای متصور در یک زمان بسیار کوتاه پس از آغاز یک جنگ هستهای، قابل تصور و مدلسازی بوده و در نتیجه میتوان واکنشها و چگونگی بدست آوردن آمادگیهای لازم برای روبرو شدن با چنین جنگی را تدوین نمود. این همانند همان نقشی است که سناریو بهعنوان یک ابزار در آینده پژوهی فعلی بازی میکند.
عامل دیگری که باعث رشد آینده پژوهی شد، دگرگونی درطراحی و ساخت جنگافزارها بود. در سالهای جنگ دوم جهانی، تانکها، هواپیماها و کشتیهادر مدت زمان نسبتاً کوتاهی طراحی، تکمیل و ساخته میشدند. اما بعدها با پیچیده ترشدن انواع جنگافزارها (موشکهای قارهپیما، زیر دریاییهای هستهای و…)، کار برنامه ریزان صنایع جنگی دشوار شد بدین معنا که مدت درازی مثلاً ده سال از آغاز طراحی تا ساخته شدن نخستین نمونه محصول بطول میانجامید. در نتیجه فناوری بکارگرفته شده در آغاز طراحی، در طول پیشرفت پروژه دچار تغییرات بنیادین شده و اغلب در برهه ساخت نمونه نخستین، از رده خارج محسوب میشد.
در سال ۱۹۶۴ نیاز به پیشبینی فناوری، منجر به انجام یکی از مشهورترین ارزیابیها با استفاده از روش دلفی Delphi گردید. در چارچوب حمایتهای بنیاد رند Rand، خبرگان فناوریهای مختلف طی یک پروژه مشترک مأمور شدند که فناوریهای نوظهور در یکصد سال آینده را پیشبینی نمایند. بررسی آنان شش مقوله «دگرگونیهای پراهمیت علمی»، «مهار جمعیت»، «اتوماسیون»، «پیشرفت در زمینه دانش هوافضا»، «جلوگیری از جنگ» و «سامانههای جنگی» را شامل میشد. این روش از افراد میخواست که ضمن ارائه ارزیابی خود، پراکندگی پاسخهای سایر خبرگان را نیز در نظر گرفته و پس از بحث در مورد تفاوتها، نهایتاً ارزیابیهای بازنگری شده خود را ارائه کنند. نتایج این روش بطرز شگفتانگیزی در پیشبینی ظهور فناوریهای دهههای پسین، دقیق بود.
آینده پژوهی در مقام یک فعالیت عمومی از دهه شصت آغاز شد. برتراند دوژوئنل Bertrand de Jouvenel نخستین پژوهش نظری در مورد آینده را به نام «هنر گمان» نوشت. او در این زمینه با اشاره به این که «هیچ واقعیتی در مورد آینده وجود ندارد»، نتیجه گرفت که یافتن مدارک و استنتاجات برای آینده، نیازمند روشهایی غیر متداول میباشد.
هوشیاری نسبت به زمینههای آینده پژوهی از همین زمان آغاز شد.هاریسون براون Harrison Brown در کتاب خود به نام «چالش پیش روی آینده بشر» در سال ۱۹۵۴ بسیاری از مسائل بومشناسی ecological و مسائل مربوط به توسعه را که انسان در حال حاضر با آن روبروست، پیشبینی کرد. راشل کارسون Rachel Carson با نوشتن کتاب «بهار خاموش» Silent Spring که در سال ۱۹۶۲ منتشر شد، با تصویرکردن دنیایی بدون سینه سرخ (نوعی پرنده)، آغازگرجنبش زیستمحیطی بود. واکاوی مسائل مربوط به آینده در کتاب «بمب جمعیت» اثر پاول ارلیشPaul Ehrlich و نیز کتاب محدودیتهای رشدLimits to Growth به نقطه اوج میرسد. انتشار این آثارو پیشبینی فروپاشی جامعه صنعتی دنیای آن زمان را دچار شوک روحی نمود. بعدها، رویدادهایی نظیر ترور برادران کندی و مارتین لوتر کینگ، جنگ ویتنام، بحران نفتی و رسوایی واتر گیت نشان داد که آینده پژوهان در پیشبینی این موضوع درست عمل کردهاند.
آینده پژوهان مثبتاندیش نیز در دهه ۶۰ بسختی مشغول بودند. دانیل بل Daniel Bell جامعهشناس برای نخستین بار اصطلاح «جامعه فرا صنعتی» را در کتابی به همین نام بکار برد. بل سرآغاز تعداد زیادی از آینده پژوهان نظیر مارشال مک لوان Marshall Mcluan، آلوین تافلرAlvin Toffler و جان نیسبیت John Naisbitt بود که آینده مورد پیشبینی آنها گرچه کمی دیر محقق شد ولی دنیا دیدارگر تحولات بنیادین در زمینه ارتباطات و کسب و کار از طریق ظهور رایانههای شخصی در دهه ۸۰ و ظهور اینترنت در دهه ۹۰ بود. آینده و آن هم از نوع دیجیتال وارد شده بود.
باز این دهه ۶۰ بود که در آن آینده پژوهی به عنوان یکی از رشتههای نوین دانش پایهریزی شد. نخستین دوره آموزشی آینده پژوهی در سال ۱۹۶۳ توسط جیم دیتورJim Dator در بنیاد پلی تکنیک ویرجینیا تدریس شد. کوتاه مدتی پس از آن وندل بل Wendell Bell سری دورههای آموزشی خود در دانشگاه ییل Yale را آغاز نمود. پس از انتقال دیتور Dator به گروه علوم سیاسی دانشگاههاوایی، وی دورههای آینده پژوهی متمرکزی در آن دانشگاه برای دانشجویان دورههای فوق لیسانس و دکترا ایجاد نمود. در سال ۱۹۷۴ نخستین دوره تخصصی فوق لیسانس برای آینده پژوهی در دانشگاه هوستون توسط جیب فاولز Jib Fowles و کریس دید Chris Dede برپا شد. بعدها مشابه این دوره در دانشگاههای ماساچوست، آکرون، مینه سوتا، یو اس سی و دانشگاه ایالتی پورتلند نیز دایر شد. (شوربختانه هماکنون بجز دانشگاههایهاوایی و هوستون بقیه دورهها تعطیل شدهاند)
دو سازمان پراعتبار آینده پژوهی جهان یعنی World Futures Society)WFS)یا انجمن آینده دنیا و همچنین World Futures Studies Federation)WFSF)یا فدراسیون جهانی آینده پژوهی، در همین دوران به ترتیب در سالهای ۱۹۶۷ در آمریکا و ۱۹۷۳ در پاریس تأسیس شدند. WFS افزون بر عضوگیری بیش از ۴۰۰۰۰ نفر تا کنون، تنها در آغاز دهه ۸۰ متجاوز از ۵۰۰۰ نفر را در همایشهای گوناگون آینده پژوهی حاضر کرده و نیز موفق به انتشار مجله نامدار «آینده پژوه» Futurist گردید. از طرف دیگر WFSF که نسبت به WFS سازمان جهانی تری محسوب میشود، آینده پژوهان سرتاسر گیتی را در یک انجمن حرفهای گرد هم آوردهاست. همچنین در دهه ۸۰ انتشارات السویرElsevier مجله معروف «آیندههاً را بنا گذاشت که هماکنون معتبرترین نشریه آموزشی و فکری در زمینه آینده پژوهی محسوب میشود. بعدها در آغاز دهه ۹۰، فصلنامهٔ معتبر» تحقیق در مورد آیندههاً توسط WFS ونشریه «آینده نگاری» توسط انتشارات کمفورد Camford Publishing به نشریات مربوط به آینده پژوهی اضافه شدند.
در حال حاضر آینده پژوهی از پهنه گستردهتری نسبت به دوران طلایی ۱۹۶۰ و اوایل ۱۹۷۰ برخوردار است. دنیای امروز نسبت به آن سالها آمادگی و صراحت بیشتری برای در نظر گرفتن آینده دارد. بر خلاف آن دوران، آینده پژوهی تنها بهشمار اندکی از نویسندگان و استادان محدود نمیشود بلکه دنیای کسب و کار، دولتمردان و فرهیختگان همگی در حال بیداری و درک این واقعیت هستند که برای اینکه آینده موفقی داشته باشیم باید بر روی آن تمرکز کنیم. بدین ترتیب است که برنامهریزی راهبردی بر مبنای چشماندازها و متکی بر سناریوها، امکانپذیر خواهد بود.
با این وجود، برنامههای آموزشی و تحصیلی در زمینه آینده پژوهی در طول سالها به جای اینکه گستردهتر شوند، کمتر شدهاند. به جای آن دورههایی همچون هوش رقابتی Competitive Intelligence و مدیریت راهبردی Strategic Management، بدور از وابستگیهای نظری و ایدئولوژیک آینده پژوهی ازبسیاری از ابزارهای آن بهرهگیری میکنند. در پایان، خاطر نشان میشود که آینده پژوهی احتمالاً سرنوشتی نظیر سایرعلوم اجتماعی خواهد داشت بدین معنی که کارکرد این علوم ضمن انگیزش علاقه اجتماع به موضوعی پراهمیت و بهرهگیری از ابزارتکوین شده مناسب برای آن موضوع، تقریباً کاملاً آکادمیک بوده ولی از نظر کاربردی دنبال کردن این دانش به ویژه توسط کسب و کارها و بنگاههای دولتی، انجام میشود.
فایدهٔ آیندهپژوهی
اندیشیدن دربارهٔ آینده برای کارها و اقدامات کنونی انسان امری ضروری است. واکنش بدون اندیشیدن به آینده امکانپذیر است، اما کنش امکانپذیر نیست، چرا که عمل نیاز به پیشبینی دارد. بدین ترتیب، تصویرهای آینده (آرمانها، اهداف، مقاصد، امیدها، نگرانیها و آرزوها) پیشرانهای اقدامات فعلی ما هستند؛ بنابراین آینده امری است که مردم میتوانند آن را با اقدامات هدفمند خود طراحی کرده و شکل دهند. مردم برای آنکه خردمندانه عمل کنند، بایستی نسبت به پیامدهای اقدامات خود و دیگران آگاهی و شناخت کافی داشته باشند. همچنین واکنشهای دیگران و نیروهایی را که خارج از کنترل آنهاست بررسی کنند. این پیامدها تنها در آینده خود را نشان میدهد. بدین ترتیب، افراد نه تنها میکوشند امور در حال رخ دادن را بفهمند، بلکه میکوشند اموری را که شاید رخ دهد یا بالقوه امکان رخ دادن دارد یا در شرایط خاصی در آینده اتفاق خواهد افتاد، نیز بشناسند. افراد با بهره بردن از این شناخت حدسی موقعیت کنونی خود را تشخیص داده، کارهایشان را دنبال کرده، از بستر زمان و فضای مادی و اجتماعی میگذرند.
آیندهپژوهی فردی
معرفی
آینده پژوهی فردی به (به انگلیسی: Personal Futures Studies) برگرفته از واژهٔ آیندهپژوهی است که بیانگر بهکارگیری روشهای آینده پژوهی در زندگی افراد میباشد. در واقع، آیندهپژوهی فردی تلاش نظاممند فرد برای شناخت خود و شکل بخشیدن به آیندهٔ خود میباشد. آینده پژوهان، کسب و کارها و دولتها در سراسر دنیا، از روشهایی استفاده میکنند که به آنها فرصت درک، اکتشاف و برنامهریزی برای آینده را میدهد. از آن مهمتر، میدانند که چگونه بر آینده تأثیر گذاشته و آن را تغییر دهند. حال در آینده پژوهی فردی، این روشها در سطح فردی، خانواده و کسب و کارهای کوچک به کار برده میشوند. در حقیقت، سیستم آینده پژوهی، راهنمایی است که کمک میکند فرد نگاهی سیستماتیک به آیندهاش داشته باشد. این سیستم گامهای ساده و کوتاهی دارد که به خلق آیندهٔ دلخواه منتهی میشود. دنیای اطراف تا اندازهای برای زندگی ما تصمیم میگیرد. با این حال، اگر فردی برای زندگی خود برنامهای داشته باشد، زمانی که تصمیمات روزمره را میگیرد، هرچقدر هم که کوچک باشند، در جهت برنامه و آیندهای که برای خود میخواهد، پیش خواهد رفت. در فرایند آینده پژوهی فردی روشها و تکنیکهای مشابهی بکار میروند که آینده پژوهان بهطور موفقیتآمیز برای سازمانهای بزرگ در دهههای گذشته به کار بردهاند؛ که برای تناسب برقرار کردن با زندگی یک فرد یا یک خانواده مقیاس شان کاهش یافتهاست. مراحل آن به صورت زیر است: گام۱: شناخت فردی گام۲: ساخت سناریوهایی بر اساس شناخت فردی گام۳: برنامهریزی استراتژیک بر اساس این سناریوها
نظریه پردازان مطرح
خانم اوته هلن فون رایب نیتز (Ute Helene von Reibnitz) اولین آینده پژوه باسابقه در جهان است که با نگارش کتاب there is always an alternative ژانر آینده نگری شخصی را معرفی کردهاست. او در این اثر آینده نگری شخصی را در هشت گام عملی با رویکرد سناریوتینکینگ مدلسازی کردهاست. کتاب او به ۶ زبان از جمله فارسی ترجمه شدهاست. خانم رایب نیتز را میتوان اولین آینده پژوه اروپایی دانست که در این زمینه فعالیتهای آموزشی گسترده هم داشتهاست.
در جهان اولین بار ورن ویلرایت (Verne Wheelwright) (دکتری آینده پژوهی دانشگاه لیدز انگلستان) پایهگذار آینده پژوهی فردی بودهاست. ورن ویلرایت (Verne Wheelwright) (دکتری آینده پژوهی دانشگاه لیدز انگلستان) هم دیگر آینده پژوهی است که در کتاب خود به آینده پژوهی فردی پرداختهاست. او اطمینان داشت که روشهای آینده پژوهی، نه تنها اثر بخش اند، بلکه باور داشت مقیاس پذیر نیز هستند، یعنی که این روشها به همان اندازه که در طول دههها برای سازمانهای بزرگ سراسر دنیا ارزشمند بودهاند، برای افراد و سازمانهای کوچک نیز ارزشمنداند.
برای اثبات این مقیاس پذیری، در دوره دکتری دانشگاه متروپولیتن لیدز ثبت نام کرد. پایاننامهٔ وی در آیندههای فردی ارائه شدهاست: آینده نگاری و آینده پژوهی برای افراد، به وضوح مقیاسپذیری و مفاهیم و روشهایی که توسط آینده پژوهان حرفهای سراسر دنیا به کار رفتهاند را نشان میدهد. کارگاههای آموزشی و کنفرانسهای تکمیلی او، ارزش کاربردی و قابلیت استفاده از روشهای آینده پژوهی فردی برای افراد را نشان دادند. کتاب کار آیندههای فردی ویل رایت، به عنوان کتاب درسی در دانشکدهها و دانشگاهها اتخاذ شدهاست و هزاران نسخه به زبانهای گوناگون توزیع شدهاند.
در ایران هم سعید خزائی (دکتری آینده پژوهی دانشگاه تهران) مدل بومی و روشهای آینده پژوهی فردی را توسعه دادهاند.
اهمیت آیندهپژوهی
سرعت تغییرات آنچنان سرسامآور است که دیگر نمیتوان با روشهای سنتی با آنها کنار آمد. «اگر با تغییرات همگام نشوید، زیر چرخ عظیم تغییر خرد خواهید شد». امّا آیا امکانی برای آگاهی یافتن از آینده برای ما وجود دارد؟ قطعاً در مورد آینده هیچ چیز یقینی وجود ندارد و این از اصول آغازین آیندهشناسی است. اما اصل دیگری هم وجود دارد که: انسان میتواند در سرنوشت آینده تأثیرگذار باشد. در این میانه دانشی زاده میشود که کوشش میکند با پیشبینی عوامل اثرگذار در تغییرات آینده به صورتی دوگانه، هم مهار تغییرات را در دست گیرد و هم جامعه را برای این تغییرات آماده کند. آینده پژوهی فراتر از پیشبینی است و ادعای پیشگویی هم ندارد. آیندهپژوهی هنر شکلدادن به آیندهاست، به آن شکل که آینده را میخواهیم. کسانی که این دانش را در دست دارند هماکنون هم به آینده جهان به دلخواه خواستهٔ خود، شکل میدهند. میتوان کشورها و جوامعی را دید که نتوانستند خود را با تحوّلات سازگار کنند و از این جهت از هم فروپاشیدند. آنها ذات تغییر را درست نشناختند. آیندهشناسی از این منظر دانش شناخت تغییرات است. شناخت آینده از حیاتیترین علوم مورد نیاز هر انسانی است.
پیشفرضهای آیندهپژوهی
یکی از پیش فرضهای آیندهپژوهی اذعان به وجود گزینههای متعدّد آیندهاست:
° آیندهٔ امکانپذیر: هر چیزی اعم از خوب یا بد، محتمل یا بعید، میتواند در آینده رخ دهد.
° آیندههای رخ دادنی یا محتمل: آنچه به احتمال بسیار زیاد در آینده به وقوع خواهد پیوست (مبتنی بر استمرار روندهای کنونی در آینده).
° آیندههای دلخواه: آنچه بهینهترین و دلخواهترین رویداد آینده بهشمار میرود.
° هدف: محتمل ساختن آیندههای دلخواه یا ترجیح داده شدهاست. بدین منظور باید ازآنچه که میخواهیم بیافرینیم تصویری روشن و شفاف در ذهن داشته باشیم (به ویژه از ارزشهایی که میخواهیم بر جوامع آینده حاکم باشند).
° هدف: توجّه به آیندههای ممکنی است که علیرغم تردید در رخ دادنشان، تحقق برخی از آنها اثر بزرگی بر زندگی مردم میگذارد.
رویکردهای آیندهپژوهی
به حکم عقل سلیم مردم از هماکنون باید بدانند که آینده ممکن است آبستن چه پیشامدهایی باشد؛ کدام پیشامدها احتمال وقوع بیشتری دارند؛ و در میان آنها کدامیک از دلخواهینگی بیشتری برخوردار است. بر همین بنیان، سه رویکرد به مطالعهٔ آینده وجود دارد:
° آیندهپژوهی واکاوانه یا تحلیلی، که گاه آیندهپژوهی اکتشافی نیز نامیده میشود.
° آیندهپژوهی تصویرپرداز؛ و
° آیندهپژوهی هنجاری، که گاه آیندهپژوهی مشارکتی نیز نامیده میشود.
برخی روشهای مورد استفاده در آینده پژوهی
دیدهبانی آینده
دلفی
واکاوی روندها
واکاوی پیشرانها
سناریو پردازی
چشمانداز سازی
نقشه راه
پس نگری
مدلسازی
شبیهسازی
ترکیبی از روشهای بالا
دیدهبانی آینده
دیدهبانی در معنای عام عبارت است از زیر نظر داشتن یک زمینه خاص با هدف شناسایی چالشها و فرصتهای آتی موجود در آن زمینه.
دیدهبانی افزون بر آینده، برای موضوعاتی که در مجاورت زمانی با پندارشهای (پارادایمهای) کنونی میباشند، نیز انجام میشود.
دیدهبانی به ویژه برای شناسایی اولیه حوزههای کلیدی جهت انجام ژرف کاوی بعدی و سناریوسازی یا تهیه نقشه راه برای آنها بسیار رویکرد سودمندی است.
دلفی
دلفی نوعی مشاوره شامل ۲ مرحله است. گام یکم شامل پخش پرسشنامه با هدف جستارش دیدگاههای اولیه از طیف بزرگی از کارشناسان یک حوزهٔ خاص میشود. پاسخها گردآوری و جهت نظرسنجی دوباره برای همه شرکت کنندگان در همهپرسی پس فرستاده میشود.
دیگر پرسشی که از شرکت کنندگان همهپرسی مطرح میشود، خودارزیابی آنهااز سطح صلاحیت خودبرای پاسخ به پرسشها است.
دلفی روش خوبی برای بدست آوردن یک تصویر کلی از چیزهایی است که در یک زمینه خاص از علوم در حال رخ دادن است. ارسال دوباره پرسشنامهها برای شرکت کنندگان نهایتاً باعث میشود که نوعی اجماع نظر در مورد پیشبینی آینده آن حوزه بدست آید.
لازم به یادآوری است که این روش نیاز به وقت و هزینه زیادی دارد؛ زیرا ممکن است دفعات رفت و برگشت این پرسشنامهها زیاد شود. در عالم کاربرد با دستیابی به درصد خاصی از اجماع و همرایی (consensus)این چرخه را پایان میدهند.
روندکاویمنابع
روندها، الگوهای تغییر در چیزهای پراهمیت از دید مشاهده گر هستند که در طول زمان بوقوع میپیوندند.
دیدهبانی روندها: نخستین گام در آینده پژوهی، کشف روندهایی است که هماکنون در جریان هستند.
این روش در حقیقت پیشبینی آینده از روی قرائن و شواهد تاریخی است که تغییرات یک داده در گذشته نشان میدهد.
روندکاوی به ویژه برای سنجش کارایی سیاستگذاریها و نمایان ساختن مشکلات در حال ایجاد، سودمندمیباشد.
کاستی عمده این روش، ساده انگاری نهفته در آن است. در عمل، پیشبینی آینده به سادگی و با تعقیب روند گذشته یک داده به ندرت امکانپذیر بودهاست. این روش بیشتر برای نگاهبانی از دادههایی با تغییرات آرام همچون «اطلاعات و آمار سرشماری» مناسب است.
بهتر است این روش در مورد بررسی آینده موضوعاتی که نسبت به متغیرهای بیرونی، تغییرات فوری و سریع نشان میدهند (نظیر قیمت نفت) صرفاً بهعنوان یک بررسی مقدماتی بکار گرفته شود و از روشهای دیگر آینده پژوهی بهعنوان روش اصلی استفاده شود. یک دوره بحران (که طی آن تعداد گزینههای واکنش محدودتر خواهد بود) میتواند یک مرحله از روندهای تغییر باشد. با توجه به این موضوع، شناسایی هرچه زودتر یک روند میزان انعطافپذیری سازمان در تعامل با مراحل مختلف روند تغییر را افزایش میدهد.
روشهای عمده شناسایی روندها:
شناسایی رویدادهایی که علیرغم ااحتمال ناچیز وقوع، اثر بسیار شدیدی باقی میگذارند WildCards
رصد منابع اطلاعاتی Scanning
شناسایی پیشرانها Driving Forces
تجزیه و تحلیل پیش رانها
برای شناسایی پیشرانهایی که روندهای آتی را شکل میدهند، از این روش بهرهگیری میشود. با این روش به ویژه میتوان تعامل بین پیشرانها را مورد بررسی دقیق قرار داده و بدین طریق پیشرانهای اصلی که شکل دهنده آینده هستند، را تشخیص داد.
از این روش میتوان بهعنوان مبنایی برای تدوین سناریوها، نقشه راه یا چشمانداز استفاده کرد.
برای سنجش کارایی سیاستهای اتخاذ شده و نیز برای پیش آگهی از مشکلات در حال ایجاد، روش خوبی است.
از چالشهای پیش روی استفاده از این روش، کمیکردن ارتباط بین پیشرانهای مختلف میباشد.
سناریوپردازی
سناریوها تصاویری از آیندههای محتمل هستند. این تصاویر دروناً به هم وابسته هستند.
سناریوها، از اطلاعات مربوط به احتمالات و روندهای متنوع (و بعضاً واگرا)، تصاویری باورپذیر و دروناً سازگار از آینده ایجاد میکنند.
هدف از بکارگیری سناریوها، ایجاد فضایی از ممکنات است که در آن کارایی سیاستهای اتخاذ شده در برابر چالشهای موجود آینده در بوته آزمایش قرار میگیرند. سناریوها همچنین کمک میکنند که هم چالشها و هم فرصتهای بالقوه ولی غیرمنتظره شناسایی شوند.
سناریوها باکشف سیستماتیک چالشها و فرصتهای پیش رو، در خدمت تدوین استراتژیها قرارمیگیرند.
سناریوها تنها حدسیات در مورد آینده نیستند. سناریو پردازی کمک میکند تا بیندیشیم چگونه در شرایط محیطی متفاوت آینده، پیروزمندانه به هدایت امور بپردازیم.
تدوین مجموعهای از چندین سناریوی متمایز و مقید کردن «عدم قطعیت لایتناهی» به یک حدومرز، برنامهریزی سیستماتیک برای انجام اقدامهای لازم در سازمان را ممکن میکند. معمولاً ۳ یا ۴ سناریو برای هرآینده پژوهی تهیه میشود.
چشم اندازسازی
چشماندازسازی، تجسم و ایجاد تصویری غنی والبته نه چندان دقیق از آیندهاست.
چشمانداز بر خلاف سناریو که رد پا از اکنون به آینده مشهود است، بیشتر شبیه پرش به آیندهاست و لزوماً نمیتوان نحوه تدوین چشمانداز را دید. به همین دلیل اخذ تأیید ذینفعان (Stakeholders) برای شروع کار صرفاً بر اساس چشمانداز، کاری مشکل است.
برای مثمر ثمر بودن، چشمانداز باید مقرون به واقعیات و به دور از خیال پردازی باشد.
نقشه راه
نقشه راه، گامهایی را که باید برای نیل به یک هدف برداشت، تعیین میکند. طیف وسیعی از انواع نقشه راه وجود دارد.
به عنوان مثال یک نقشه راه مربوط به تکنولوژی معمولاً شامل ارزیابی از مقولات زیر است:
پیشگامهای اجتماعی
پیشگامهای علوم مختلف
تکنولوژیها و کاربردهای آنها
نقشه راه به گمانه زنی درکشف محصولات مختلف ممکن در آینده کمک میکند و در عین حال بخشهای کلیدی از علوم مختلف که برای ایجاد این محصولات لازم است، را نیز مشخص میکند.
این روش به ویژه برای تعیین فهرست اقدامهای لازم که باید برای ظهور یک فناوری جدید به انجام رسانده شود، بسیار مفید است.
پس نگری
پس نگری با تصور آینده مطلوب شروع میشود و سپس با تعیین قدمهای لازم برای افزایش شانس رسیدن به آن آینده ادامه مییابد.
این رویکرد تنها زمانی عملی است که اهداف آینده به روشنی و به دور از هر گونه ابهام تعیین شده با شند. در غیر اینصورت و در جایی که تعدادی اهداف بالقوه متناقض وجود داشته باشند بکارگیری متدولوژی سناریو ارجح است.
مدلسازی
کاربرد این روش در بررسی آینده یک سیستم و نیز جایی که درکی ازعوامل مؤثر بر تغییرات سیستم در طول زمان، وجود دارد، میباشد.
این روش ابزار ارزشمندی جهت بررسی یک موضوع پیچیده میباشد و در آن بررسیها بیشتر بر پایه ادراکات افراد صورت میگیرد تا شواهد. در نتیجه استفاده از این روش، سنجهها(Metrics) در اختیار قرار میگیرند. این سنجهها کمک میکنند تا تأثیر نسبی گزینههای مختلف ارزیابی شود ولی در اتکا به سنجههای بدست آمده از مدلها، باید محتاط بود و محدودیتهای آنها را در نظر داشت.
نکته مهم در این روش این است که برای ساختن و کالیبره کردن مدلها، لازم است دادههای خوبی در اختیار باشد.
شبیهسازی
در این رویکرد مثل بازیهای کامپیوتری، از متولیان موضوع خواسته میشود که خود را بهعنوان بازیگران یک سناریو فرض کنند و در مورد واکنشهای خود تصمیم بگیرند. بدین ترتیب این رویکرد روش خوبی برای سیاست گذاران است تا نحوه تأثیر سیاستهای فعلی خود را بر آینده، و میزان کارایی این سیاستها را در دراز مدت، شبیهسازی کنند.
شبیهسازی حتی میتواند در یک مدل کامپیوتری شکل گیرد. با کار کردن با این مدل کامپیوتری، امکان مشاهده تأثیرات تصمیمات بر مجموعهای پیچیده فراهم میشود.
شبیهسازی، روش خوبی برای مفاهمه با طیف وسیعی از مخاطبان دربارهٔ ماهیت پیچیده تصمیمات و سیاستها و ایجاد تصویر گستردهای از تأثیراجرای این سیاستها، میباشد.
تصویر موجود در این اسلاید، صفحه نمایش یک شبیهساز سیلاب را نشان میدهد. این مدل به کاربران اجازه میدهد تأثیرات دراز مدت تصمیمات سرمایهگذاری را بر روی ریسک سیل مشاهده کنند.
بهترین کار، بهرهگیری از تعداد متنوعی از رویکردهای آینده پژوهی در یک پروژهاست. دیاگرام موجود در این اسلاید، مثالی از چگونگی بکارگیری و ارتباط رویکردهای مختلف آینده پژوهی را با یکدیگر و ترتیب طبیعی استفاده از این تکنیکها را نشان میدهد.
یک مثال ساده برای معرفی رویکردهای مختلف آینده پژوهی
تصور کنید در جایگاه مسئول ناوبری کشتی قرار دارید. هنگامی که مشغول دیدهبانی افق مقابل هستید (رصد محیطی)، دو چیز نظر شما را به خود جلب میکند. «یک کوه یخ» و «یک کشتی تدارکاتی» که باید به آن بپیوندید. شما سرعتها و جهتهای محتمل کوه یخ و نیز کشتی تدارکاتی را بررسی میکنید (تجزیه و تحلیل روندها) و اطلاعات حاصله را وارد رایانه کشتی میکنید (مدلسازی). سپس مسیر حرکت را چنان ترسیم میکنید که به جای برخورد با کوه یخ به کشتی تدارکاتی بپیوندید (نقشه راه). در حین انجام تمام این فعالیتها رؤیای خوردن غذای مطبوع و دیدار با دوستان قدیمی پس از پیوستن به کشتی تدارکاتی را در سر میپرورانید (چشمانداز سازی). متوجه میشوید که سرعتها و جهتهای کوه یخ و کشتی تدارکاتی ممکن است تغییر کند؛ لذا شروع به بررسی بر روی گزینههای ممکن در خصوص این تغییرات میکنید تا این اطمینان حاصل شود که بیشترین بخت برای پیوستن به کشتی تدارکاتی وجود داشته باشد (سناریو پردازی). علیرغم تمامی این برنامهریزیها، شما میدانید که احتمال وقوع حادثهای غیرمنتظره و برخورد با کوه یخ همچنان وجود دارد؛ لذا از خدمه کشتی میخواهید که به تمرین تخلیه اضطراری کشتی مبادرت ورزند (Gaming). هنگامی که آنان مشغول به تمرین هستند، شما خود را در موقعیت محتملترین وضعیت کشتی تدارکاتی فرض کرده و مراحل رسیدن به این وضعیت نهایی را ترسیم میکنید. (پس نگری Back casting)
جیمز ایگلوی (آیندهشناس؛ مدیر شبکه جهانی تجارت):
اگر بخواهیم انسان خوبی باشیم، ناگزیر باید آیندهپژوه باشیم. از منظر آزادی انسان، تصور آیندههای گوناگون و سپس انتخاب میان آنها موضوع بسیار حائز اهمیتی است. عکس این مدعا هم درست است. برای اینکه آیندهپژوه خوبی باشیم، باید بخواهیم که انسان خوبی باشیم، و به عبارت دیگر، نگران رفاه و سعادت دیگران باشیم. در این راستا لازم است بصیرت افراد نسبت به آینده به دانشی فراتر از اینکه «آینده چه هست؟» و حتی فراتر از اینکه «چه میتواند باشد؟» مجهز شود. جان کلام، این بصیرت باید به احساسی از اینکه «آینده چه باید باشد؟» مسلح گردد.
ریچارد. ای. اسلاتر (بنیانگذار مرکز مطالعات آینده استرالیا):
در قرن بیست و یکم بایستی تفکر آیندهنگرانه رواج یافته و مورد پذیرش همگانی قرار گیرد؛ درست همانطور که تفکر دربارهٔ گذشته و حال چنین شدهاست. در غیر اینصورت مطمئناً راه دشواری را در پیش رو خواهیم داشت.
معرفی گرایش آینده پژوهی در کارشناسی ارشد مجموعه مهندسی صنایع:
آینده پژوهی رشتهای میان رشتهای و تلفیقی از علوم مهندسی و مدیریت است. هدف از این رشته تربیت متخصصانی است که دارای قدرت تخیل، پیش بینی و تصمیم گیری صحیح و به موقع در عرصههای خرد و کلان مخصوصاً در عرصه علم و فناوری باشند.
آینده پژوهی منعکس میکند که چگونه از دل تغییرات یا عدم تغییرات" امروز"، واقعیت "فردا " بوجود میآید.
منظور از "آینده" در آینده پژوهی، "آیندهای نامحدود" است. یعنی آینده بطور کامل از پیش تعیین شده نیست. آینده پژوهان با شناسایی حالتهای مختلفی که در آینده میتوانند رخ دهند برای دستیابی به آیندهای که نیازهای آنان را تأمین و برآورده میکند، برنامه ریزی میکنند. در واقع پیش بینی، بخش کوچکی از فعالیتهای آنان را در بر میگیرد و فعالیتهای آنان، بسیار وسیعتر از پیش بینی آینده میباشد.
در ادامه برای آشنایی بیشتر متقاضیان انتخاب رشته کنکور ارشد و نیز افرادی که در بازار کار و کاریابی به دنبال آینده شغلی بهتری هستند، اطلاعات بیشتری شامل: برنامه درسی (سرفصل) و تعداد واحدها، دانشگاههای دارای رشته آینده پژوهی، معرفی سایر گرایشهای ارشد و دکترای مهندسی صنایع (به منظور ادامه تحصیل در مقاطع بالاتر آموزش عالی) و معرفی فرصت شغلی و بازارکار این رشته ارائه میشود.
رزرو مشاوره با رتبههای برتر
برنامه درسی آینده پژوهی و تعداد واحدها:
تعداد کل واحدها : 32 واحد
دروس اجباری : 12 واحد
دروس اختیاری : 12 واحد
پایان نامه و سمینار : 8 واحد
دروس اجباری:
مبانی و روشهای مدلسازی
روشهای پیش بینی
مطالعات علم و فناوری
مدیریت داده کاوی
مبانی و روشهای مدلسازی و سیستمهای دینامیکی
یکی از دروس جدول فوق میتواند به عنوان درس انتخابی توسط دانشجو انتخاب گردد.
دروس اختیاری:
مدیریت تغییر
سیاستگذاری علم و فناوری
تصمیم سازی و تصمیم گیری
مدیریت دانش
اقتصاد علم و فناوری
مدیریت فناوریهای نو ظهور
آینده پژوهی، جامعه و سناریوهای جهانی
آینده پژوهی، اخلاق و فرهنگ
آینده پژوهی و توسعه پایدار
مدیریت علم خلاقیت و فناوری
تجزیه و تحلیل سیاستهای پژوهش و فناوری
استفاده از نظریه سیستمها در مطالعات آینده
کارگاه آینده نگاری
مدیریت استراتژیک علم و فناوری
انتقال فناوری
برنامه ریزی استراتژیک
ارزیابی سرمایه گذاری و مدیریت ریسک فناوری
روشهای عددی ارزیابی برنامه ریزی
عضویت در کانال تخصصی کارشناسی ارشد مهندسی صنایع
دانشگاههایی پذیرنده در سال 1396
دانشگاه اصفهان
دانشگاه تهران
دانشگاه غیرانتفاعی علوم و فنون مازندران
مؤسسه غیرانتفاعی طلوع مهر - قم
دپارتمان آینده پژوهی اندیشکده روابط بینالملل)
عباراتی که ذکر کردید به موضوعاتی اشاره دارند که معمولاً در زمینههای تحلیل آیندهپژوهی، استراتژی، و مدیریت تغییر مورد استفاده قرار میگیرند. بیایید هر یک را به طور جداگانه توضیح دهیم:
تغییر (Change): به دگرگونی یا تحولی اشاره دارد که در وضعیت یا شرایط یک سیستم، سازمان، یا محیط اتفاق میافتد. تغییر میتواند در ابعاد مختلفی از جمله تکنولوژی، فرهنگ، سیاست، اقتصاد، و غیره رخ دهد.
پیشران (Driver): عواملی هستند که تغییر را ایجاد یا تسریع میکنند. پیشرانها میتوانند نیروهای خارجی مانند تغییرات تکنولوژیک، تغییرات جمعیتی، تغییرات قوانین و مقررات، یا حتی تغییرات در سلایق مصرفکنندگان باشند.
عدم قطعیت (Uncertainty): به وضعیتی اطلاق میشود که در آن اطلاعات کافی برای پیشبینی دقیق آینده وجود ندارد. در این وضعیت، سازمانها و افراد ممکن است با چالشهایی مواجه شوند که نیازمند تصمیمگیری در شرایط عدم قطعیت است.
روندها (Trends): به تغییرات یا تحولاتی گفته میشود که به طور پیوسته در یک جهت خاص حرکت میکنند و میتوانند بر آینده تأثیر بگذارند. این روندها میتوانند در زمینههای مختلفی مانند تکنولوژی، بازار، فرهنگ، و غیره مشاهده شوند.
کلان روندها (Megatrends): به روندهای بزرگی اشاره دارد که تأثیرات عمیق و گستردهای بر جوامع، اقتصادها، و صنایع دارند و معمولاً در بازه زمانی طولانیمدت مشاهده میشوند. کلان روندها معمولاً شامل تغییرات گستردهای هستند که میتوانند زندگی روزمره و نحوه کسب و کار را به طور قابل توجهی تغییر دهند.
این مفاهیم معمولاً در تحلیلهای آیندهپژوهی، مدیریت استراتژیک، و مدیریت تغییر به کار میروند تا به سازمانها و افراد کمک کنند که برای مواجهه با آینده آماده شوند و تصمیمات آگاهانهتری بگیرند.
به نظر میرسد که قصد دارید درباره "تغییرات در آیندهپژوهی" صحبت کنید. آیندهپژوهی شاخهای از علم است که به مطالعه و پیشبینی آینده با استفاده از تحلیل روندها، رویدادها، و دیگر عوامل تأثیرگذار میپردازد. تغییرات در آیندهپژوهی میتواند به روشها، ابزارها، حوزههای مطالعاتی، و یا حتی دیدگاههای مختلفی که در این زمینه به کار گرفته میشوند، اشاره داشته باشد.
افزایش استفاده از دادههای کلان (Big Data): تحلیل دادههای کلان به محققان امکان میدهد تا از اطلاعات گستردهای که از منابع مختلف جمعآوری میشود، برای شناسایی روندها و پیشبینی تغییرات استفاده کنند.
مدلسازی و شبیهسازی: استفاده از مدلهای رایانهای برای شبیهسازی آیندههای مختلف، به ویژه با توجه به عدم قطعیتها، به یکی از ابزارهای مهم در آیندهپژوهی تبدیل شده است.
روشهای سناریوپردازی: ایجاد سناریوهای مختلف برای بررسی آیندههای ممکن و محتمل به یکی از روشهای کلیدی در آیندهپژوهی تبدیل شده است. این روشها کمک میکنند تا آمادگی بیشتری برای مواجهه با تغییرات مختلف وجود داشته باشد.
تحلیل پیشرفته و هوش مصنوعی: استفاده از هوش مصنوعی و یادگیری ماشینی برای پیشبینی روندها و تحلیل دادهها، به طور فزایندهای در آیندهپژوهی رایج شده است.
تغییرات آب و هوایی و محیطزیست: توجه به تأثیرات تغییرات آب و هوایی و محیطزیست بر جوامع و اقتصادها یکی از موضوعات پررنگ در آیندهپژوهی است.
تحولات تکنولوژیک: مطالعه تأثیرات فناوریهای نوظهور مانند هوش مصنوعی، اینترنت اشیاء، و بلاکچین بر آینده جوامع و صنایع.
تغییرات اجتماعی و فرهنگی: بررسی تغییرات در ارزشها، سبک زندگی، و انتظارات مردم نیز یکی از زمینههای مهم در آیندهپژوهی است.
اقتصاد و بازار کار: تحلیل تغییرات در بازار کار، نوع مشاغل، و مدلهای کسبوکار در آینده نیز از اهمیت بالایی برخوردار است.
افزایش توجه به پایداری: دیدگاههای مربوط به توسعه پایدار و مسئولیتپذیری اجتماعی به طور فزایندهای در آیندهپژوهی مورد توجه قرار میگیرند.
توجه به عدم قطعیت و پیچیدگی: افزایش درک پیچیدگی و عدم قطعیت در تحلیلهای آیندهپژوهی، به ویژه با توجه به ناپایداریهای سیاسی، اقتصادی و زیستمحیطی.
مشارکت عمومی: اهمیت بیشتری به مشارکت عمومی و درگیر کردن مردم در فرآیندهای آیندهپژوهی داده میشود.
این تغییرات نشاندهنده تحولات گستردهای هستند که در حوزه آیندهپژوهی در حال رخ دادن است و نشاندهنده اهمیت بیشتر این حوزه در تصمیمگیریها و برنامهریزیهای استراتژیک میباشند.
شش کلاه تفکر یک تکنیک خلاقیت و حل مسئله است که توسط ادوارد دو بونو (Edward de Bono) ابداع شده است. این روش به شرکتکنندگان کمک میکند تا با استفاده از شش دیدگاه مختلف به بررسی و تحلیل یک مسئله بپردازند. هر کلاه رنگی نشاندهنده یک روش خاص تفکر است که به تفکیک جنبههای مختلف یک موضوع کمک میکند. در زیر به توضیح هر کلاه و نحوه استفاده از این تکنیک پرداخته شده است:
فرض کنید یک تیم در حال بررسی راهاندازی یک محصول جدید است. از تکنیک شش کلاه تفکر به این شکل استفاده میکنند:
با استفاده از تکنیک شش کلاه تفکر، تیمها میتوانند به صورت جامعتر و ساختاریافتهتری به مسائل و چالشهای خود بپردازند و تصمیمگیریهای بهتری داشته باشند.