Fadak.IR راهکارهای فدک
English Русский العربية فارسی
مقالات مدیریت مطالعات زبان


/ علوم انسانی / سیاست / مطالعات سیاسی

رسانه و سیاست - آشنایی با جنگ نرم


      جلسه اول - ضرورت بحث جنگ نرم
      جلسه دوم - جنگ نرم و جنگ سخت
      جلسه سوم - سلسه مراتب و نظام ارزشی
      جلسه چهارم - حوزه‌های موثر در جنگ نرم
      جلسه پنجم - هویت جدید رسانه‌ای
       جنگ نرم در فضای مجازی؛ آسیب شناسی روند فزاینده استفاده از اینترنت
      ویژگی‏های جنگ نرم
      شاخصه‏های جنگ نرم رسانه ای
      شیوه‏‌های عملیاتی جنگ نرم
      رسانه و خانواده
      اخلاقیات
      ----
      رسانه و سیاست
         چهار نوع رژیم سیاسی با نظام رسانه‌ای
      اخلاق در رسانه‌ها
      کارکرد اعطای پایگاه اجتماعی

جلسه اول - ضرورت بحث جنگ نرم

چرا در بحث جنگ نرم نیاز داریم که یک سازمان نظری و مفهومی تعریف کنیم؟
دقت فرمائید، یک گزینه صحیح میباشد:
به دلیل مشکلات اقتصادی
برای ساختن مفهومی جامع از جنگ نرم برای پاسخ‌های عمیق و جامع درست
مشکلات فرهنگی
گزینه الف و ج
بازخورد
پاسخ شما صحیح است
سؤال 2
درست
نمره 3.00 از 3.00
علامت زدن سؤال
متن سؤال
جنگ به معنای ساده در دو عبارت ..........و............خلاصه می‌شود.
دقت فرمائید، یک گزینه صحیح میباشد:
دفاع موثر – دفاع همه جانبه
دفاع موثر – تهاجم موثر درست
دفاع - حمله
حمله – تخریب دشمن
بازخورد
پاسخ شما صحیح است
سؤال 3
درست
نمره 3.00 از 3.00
علامت زدن سؤال
متن سؤال
قدرت بر اساس منابع به چند دسته تقسیم می‌شود؟
دقت فرمائید، یک گزینه صحیح میباشد:
منابع سخت
منابع در دسترس
منابع مورد هجوم
منابع نرم قدرت و منابع سخت قدرت درست
بازخورد
پاسخ شما صحیح است
سؤال 4
درست
نمره 2.00 از 2.00
علامت زدن سؤال
متن سؤال
ابعاد، نظامی، اقتصادی،یا ساختاری مثل ساختار حکومت جزو کدامیک است؟
دقت فرمائید، یک گزینه صحیح میباشد:
منابع سخت قدرت درست
منابع مورد هجوم
منابع نرم قدرت
منابع نرم و سخت قدرت
مفاهیمی نظیرفرهنگ، ایدئولوژی، ارزشها جزو کدامیک است؟
دقت فرمائید، یک گزینه صحیح میباشد:
منابع سخت قدرت
منابع نرم قدرت درست
منابع غیرقابل کنترل
منابع قابل کنترل
بازخورد
پاسخ شما صحیح است
سؤال 6
درست
نمره 3.00 از 3.00
علامت زدن سؤال
متن سؤال
مهمترین نماد تفکر کمونیستی سوسیالیستی در گذشته کدام بود؟
دقت فرمائید، یک گزینه صحیح میباشد:
آمریکا
ژاپن
جمهوری شوروی درست
عربستان
بازخورد
پاسخ شما صحیح است
سؤال 7
درست
نمره 3.00 از 3.00
علامت زدن سؤال
متن سؤال
کدام در حال حاضر مظهر برخورداری از قدرت هوشمند است؟
دقت فرمائید، یک گزینه صحیح میباشد:
حزب الله لبنان درست
رژیم صهیونیستی
فلسطین
عربستان

جلسه دوم - جنگ نرم و جنگ سخت

جنگ نرم و جنگ سخت چگونه پروژه‌ای است ؟
دقت فرمائید، یک گزینه صحیح میباشد:
تغییر درست
متفاوت
آمریکایی
مدرن
بازخورد
پاسخ شما صحیح است
سؤال 2
درست
نمره 2.00 از 2.00
علامت زدن سؤال
متن سؤال
کدام گزینه در مورد جنگ نرم صحیح است؟
دقت فرمائید، یک گزینه صحیح میباشد:
دفاع موثر – دفاع همه جانبه
اراده خارجی هدف را تعیین می‌کند
اراده جمعی از درون جامعه باید برای تغییر شکل بگیرد درست
حمله – تخریب دشمن
بازخورد
پاسخ شما صحیح است
سؤال 3
درست
نمره 2.00 از 2.00
علامت زدن سؤال
متن سؤال
مفهوم مهم در کیفیت هدف گذاری ...............است.
دقت فرمائید، یک گزینه صحیح میباشد:
منابع سخت
تغییر در درون درست
منابع مورد هجوم
اراده خارجی
بازخورد
پاسخ شما صحیح است
سؤال 4
درست
نمره 2.00 از 2.00
علامت زدن سؤال
متن سؤال
کدام گزینه در مورد جنگ سخت صحیح است ؟
دقت فرمائید، یک گزینه صحیح میباشد:
باید اراده جمعی از داخل شکل بگیرد
عامل اصلی ساختار حکومت است
عامل بیرونی عامل مسلط اصلی است درست
گزینه الف و ب
براندازی کل ساختار به چند شکل انجام می‌گیرد ؟
دقت فرمائید، یک گزینه صحیح میباشد:
به یک شکل - انقلاب
دو شکل – انقلاب و براندازی نرم درست
سه شکل – قدرت سخت و لیبرالی و کمونیستی
چهار شکل – قدرت نرم و قدرت سخت و لیبرالی و کمونیستی
بازخورد
پاسخ شما صحیح است
سؤال 6
درست
نمره 2.00 از 2.00
علامت زدن سؤال
متن سؤال
تغییری که در لیبی انجام گرفته است جزو کدامیک است؟
دقت فرمائید، یک گزینه صحیح میباشد:
انقلاب درست
براندازی نرم
براندازی بدون خشونت
هر سه مورد
بازخورد
پاسخ شما صحیح است
سؤال 7
درست
نمره 2.00 از 2.00
علامت زدن سؤال
متن سؤال
انقلاب‌های رنگی در جمهوری‌های استقلال یافته شوروی از کدامیک است؟
دقت فرمائید، یک گزینه صحیح میباشد:
انقلاب
رژیم صهیونیستی
براندازی‌های بدون خشونت با استفاده از ساختار درست
ایالات متحده
بازخورد
پاسخ شما صحیح است
سؤال 8
درست
نمره 2.00 از 2.00
علامت زدن سؤال
متن سؤال
کدامیک اساس تغییر است؟
دقت فرمائید، یک گزینه صحیح میباشد:
انقلاب
تحولات ارزشی درست
براندازی ساختاری
براندازی نرم
ارزش مادر در جامعه سرمایه داری غرب کدام است؟
دقت فرمائید، یک گزینه صحیح میباشد:
اقتصاد
سرمایه
فقر
جامعه آزادی بنیاد درست

جلسه سوم - سلسه مراتب و نظام ارزشی

اگر ما بخواهیم در جامعه‌ای تحولات ارزشی انجام دهیم ما باید در چه چیز جامعه تغییر ایجاد کنیم؟
دقت فرمائید، یک گزینه صحیح میباشد:
سلسه مراتب و نظام ارزشی درست
شورا
دین
نظام اداری
بازخورد
پاسخ شما صحیح است
سؤال 2
درست
نمره 4.00 از 4.00
علامت زدن سؤال
متن سؤال
در زمان جنگ در ایران ارزش‌های مادر چه بود؟
دقت فرمائید، یک گزینه صحیح میباشد:
ارزش‌های مادی
ارزش‌های معنوی درست
ارزش‌های غربی
گزینه ب و ج
بازخورد
پاسخ شما صحیح است
سؤال 3
درست
نمره 2.00 از 2.00
علامت زدن سؤال
متن سؤال
بعد از زمان جنگ در ایران دولت کدام ارزش‌ها را ارزش‌های مادر در جامعه قرار داد؟
دقت فرمائید، یک گزینه صحیح میباشد:
ارزش‌های فرهنگی
ارزش‌های معنوی
ارزش‌های غربی
ارزش‌های مادی درست
بازخورد
پاسخ شما صحیح است
سؤال 4
درست
نمره 4.00 از 4.00
علامت زدن سؤال
متن سؤال
در حال حاضر در ایران مردم برای ارزشمندی تلاش می‌کنند جزو کدامیک باشند ؟
دقت فرمائید، یک گزینه صحیح میباشد:
طبقه مستضعف
طبقه معنوی گرها
طبقه ثروتمند درست
گزینه الف و ب
کدامیک می‌گوید که من آرمان‌ها را قبول دارم و دنبال تغییر در روش‌ها، سیاست‌ها، فرآیند‌ها و آدم‌ها هستم?
دقت فرمائید، یک گزینه صحیح میباشد:
تجدید نظر طلب
اصلاح طلب درست
اپوزسیون کلاسیک
هرسه مورد
بازخورد
پاسخ شما صحیح است
سؤال 6
درست
نمره 4.00 از 4.00
علامت زدن سؤال
متن سؤال
کدامیک ماهیتا دنبال تغییردر ساختار است اما شناسنامه دار نیست ؟
دقت فرمائید، یک گزینه صحیح میباشد:
تجدید نظر طلب درست
اصلاح طلب
اپوزسیون
هیچکدام

جلسه چهارم - حوزه‌های موثر در جنگ نرم

حوزه‌های موثر در جنگ نرم کدام است؟
دقت فرمائید، یک گزینه صحیح میباشد:
مستقیم - حکومت – فرهنگ - هنر
غیرمستقیم – فرهنگ – رسانه - اندیشه
حکومت- هنر- رسانه - اندیشه درست
حکومت- فرهنگ – اندیشه – هنر

حکومت از چه امکاناتی برای تأثیر بر ارزش‌ها مؤثر است؟
دقت فرمائید، یک گزینه صحیح میباشد:
جایگاه معنوی حکومت - امکانات و ظرفیت‌های در اختیار درست
کارآمدی – جهت دهی اجتماعی
جهت دهی فرهنگی – جهت دهی سیاسی
جایگاه اجتماعی – جایگاه فرهنگی

ویژگی هنر در تأثیر چیست؟
دقت فرمائید، یک گزینه صحیح میباشد:
جذابیت – جذابیت محسوس – آموزش و فراگیری
جذابیت محسوس – فراگیری – هویت مضاعف درست
هویت - جذابیت – آموزش
هویت – آموزش – فراگیری

در حوزه اندیشه تمرکز بر ....... و .......... است.
دقت فرمائید، یک گزینه صحیح میباشد:
علوم انسانی و فرهنگ
ذهن و فرهنگ
ذهن و رسانه
ذهن و اندیشه جامعه درست

واقعیت چند شکل دارد؟
دقت فرمائید، یک گزینه صحیح میباشد:
واقعیت محسوس – درک و احساس ما از واقعیت درست
آنچه وجود دارد – آنچه باید وجود داشته باشد
احساس واقعیت – درک واقعیت
آنچه ما می‌فهمیم – آنچه دیگران می‌فهمند

جلسه پنجم - هویت جدید رسانه‌ای

 هویت جدید رسانه‌ای کدام است؟
دقت فرمائید، یک گزینه صحیح میباشد:
مطبوعات
اینترنت
رسانه‌های خرد درست
کتب دیجیتال
بازخورد
پاسخ شما صحیح است
سؤال 2
درست
نمره 4.00 از 4.00
علامت زدن سؤال
متن سؤال
کارکرد هویت جدید رسانه‌ای چیست؟
دقت فرمائید، یک گزینه صحیح میباشد:
هر یک نفر را تبدیل به رسانه می‌کند درست
جزء بخش غیر رسمی جامعه است
ارزان وساده است
ازمنبع نا معلوم ارسال می
شود
بازخورد
پاسخ شما صحیح است
سؤال 3
درست
نمره 4.00 از 4.00
علامت زدن سؤال
متن سؤال
استراتژی رسانه‌ها در برابر پیام‌های رقیب چیست؟
دقت فرمائید، یک گزینه صحیح میباشد:
هر رسانه باید پیام خودش
را داشته باشد
در عرصه رسانه‌ای رقیب
وجود ندارد
تعامل با سایر رسانه‌ها
استراتژی بایکوت یا تحریف درست
بازخورد
پاسخ شما صحیح است
سؤال 4
درست
نمره 4.00 از 4.00
علامت زدن سؤال
متن سؤال
چه ویژگی‌هایی موجب رسانه‌ای شدن آثار می‌شود؟
دقت فرمائید، یک گزینه صحیح میباشد:
استفاده از ابزار رسانه
وجود اثر در یک رسانه
موضوعیت اجتماعی رسانه درست
استفاده از اینترنت
بازخورد
پاسخ شما صحیح است
سؤال 5
درست
نمره 4.00 از 4.00
علامت زدن سؤال
متن سؤال
جنگ نرم و جنگ روانی چه ارتباطی دارند؟
دقت فرمائید، یک گزینه صحیح میباشد:
عین هم هستند و همنشینی و این همانی دارند.
جنگ روانی درازمدت یا میان مدت که با القای جمع بندی‌های کلان باشد جنگ نرم است. درست
رابطه‌ای ندارند و دو مفهوم جدا از هم هستند.
جنگ روانی در عرصه رسانه‌ای است اما جنگ نرم در حوزه اندیشه است.

 جنگ نرم در فضای مجازی؛ آسیب شناسی روند فزاینده استفاده از اینترنت

گسترش روز افزون فضای مجازی و فناوریهای اطلاعاتی و ارتباطی در سالهای اخیر، تأثیرهای آن در حیات بشری در ابعاد مختلف سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی را نمایان و روشهای سنتی در تمام ابعاد را به روشهای نوین، تبدیل کرده است.
در سالهای اخیر، با گسترش این فناوریها و در رأس آن نفوذ روزافزون اینترنت، شاهد حذف مرزها هستیم؛ امری که در کنار مزیتهای خود آسیبهایی را هم به دنبال داشته است. اگرچه این فضا و به کارگیری فناوری اطلاعات و ارتباطات امکانات بسیاری را فراهم آورده تا بخش قابل توجهی از فعالیتهای انسانی با سرعت بیشتر و هزینه کمتر انجام گیرند،اما همین فناوری اطلاعات با تسهیل زمینه و شیوه ارتکاب جرم و توسعه خسارت مادی و معنوی ناشی از جرم و ایجاد جرایم جدید و پدید آوردن شیوه‌های مجرمانه نوین، فرصتهای طلایی زیادی را برای مجرمان فراهم کرده است. در این گزارش سعی شده تا با بهره گیری از نظرات کارشناسان و مسؤولان امر به آسیب شناسی این پدیده اجتماعی پرداخته شود.
جنگ نرم در فضای مجازی
جنگ نرم در فضای مجازی
جهان مجازی؛ چه کسانی نقش آفرینی می‌کنند
اینترنت به عنوان شاهراه اطلاعاتی، با قدمتی بیست ساله در جهان و سابقه‌ای حدود ۱۲ – ۱۰ ساله در کشورمان، از آمار ۲۵۰ هزار کاربر در سال ۲۰۰۰ به ۳۲ میلیون کاربر با ۴۸/۵ درصد ضریب نفوذ در سال ۲۰۰۹ در مقایسه با سال ۲۰۰۰ رسیده است. کشورمان در حال حاضر با ۵۵/۲ درصد از کل جمعیت کاربران اینترنت، در رتبه اول خاورمیانه ایستاده است. این در حالی است که ضریب نفوذ اینترنت در جهان به طور میانگین ۲۶/۶ درصد و ضریب نفوذ در خاورمیانه ۲۸/۳ درصد است. در چنین فضایی که از آن با عنوان فضایی مجازی یاد می‌شود، افراد و مجموعه‌های در آن خارج از حوزه دولت‌ها، نقش آفرینی می‌کنند؛ نقشی که در بسیاری از موارد با آسیبهای اجتماعی و فرهنگی مواجه است.
صحنه گردان این چالشها و حفره‌ها همان مجرمان نام آشنایی هستند که در سراسر جهان، امنیت مردم و دولتها را هدف گرفته اند، مجرمانی که در گذشته با ابزارهای سنتی و امروز در دنیای مدرن با استفاده از فناوری اطلاعات و ارتباطات پیشرفته مبادرت به ارتکاب جرایم خرد و کلان می‌کنند. در چنین فضایی، وجود عاملی که بتواند کژ کارکردی افراد و سازمانها و گروه‌ها و دسته‌ها را کنترل کند، امری بدیهی است.
سردار سید کمال‌هادیانفر، رئیس دبیرخانه پلیس امنیت تبادل اطلاعات فضای مجازی، از جمله پژوهشگرانی است که دراین عرصه مطالعات و پژوهشهای زیادی به عمل آورده است .وی معتقد است اینترنت به عنوان یک رسانه چندوجهی، با توانایی بازنمایی کامل دنیای واقعی، با تغییری که در مفهوم زمان و مکان ایجاد کرده، میزان دسترسی مخاطب را به اطلاعات، بدون محدودیتهای زمانی و مکانی، امکان پذیر ساخته است.
وی می‌افزاید: اینترنت فضایی است که محیط آن غیرملموس است ولی نتیجه عینی آن در واقعیت شکل می‌گیرد. اینترنت از به هم پیوستن شبکه‌های محلی در شاهراه‌های ارتباطی و ایجاد شبکه‌های بین المللی شکل گرفته است. در این محیط، حجم وسیعی از اطلاعات راجع به روابط افراد، فرهنگها، ملتها، کشورها و به طور کلی هر آنچه در کره خاکی بصورت فیزیکی ملموس وجود دارد، به صورت نوشته، تصویر، صورت و اسناد در یک فضای مجازی به شکل دیجیتال وجود داشته و قابل استفاده و در دسترس کاربران است.
به گفته‌هادیانفر، عرصه فضای مجازی با دسترسی به طیف گسترده‌ای از مخاطبان که عموماً شامل نوجوانان و جوانان است، می‌تواند با اطلاع رسانی مستمر شبانه روزی و بدون محدودیت در این فضا و از طریق تعاملات چندوجهی صوتی و تصویری، به مخاطب خود نزدیکتر و مانع ایجاد فاصله میان کارگزاران امنیت در جامعه و عموم مردم گردد.
وی تصریح می‌کند: با ظهور این پدیده، بستری فراهم شده تا علاوه بر اشخاص حقیقی، حتی سازمانها و نهادهای دولتی و غیردولتی نیز لزوم حضور در این عرصه را باور کنند و برای باز نماندن از سرعت حرکت در دنیای امروز، ایفاگر نقشی در این جهان مجازی باشند.
سردار‌هادیانفر تصریح می‌کند: جهان مجازی به دلیل ظرفیت دیجیتالی و قدرت انتقال همزمان درخواستها و فرمانها، جهانی بودن، ارزان بودن، فشرده تر بودن، قابل دسترس تر بودن، راحت تر بودن، استفاده بهینه از انرژی و پنهان ماندن هویت و انتشار سریع اطلاعات، همراه با کارآمدی و جذابیت و تنوع است و از سوی دیگر منشأ چالشهای اجتماعی، سیاسی امنیتی، اقتصادی و فرهنگی بی شماری خواهد بود.
وی با بیان اینکه گسترش و حفظ امنیت در جامعه که با پیچیدگی روز افزون ناشی از تولید و تبادل گسترده اطلاعات مواجه است، امری بسیار دشوار بوده و نیازمند برنامه ریزیهای کلان و گسترده است، می‌افزاید: سازمانهای متولی نظم و امنیت در جامعه، با شناخت قابلیتها و اهمیت فضای مجازی و براساس رویکرد تعاملی با مخاطب، می‌توانند از عهده وظایف ذاتی خود در فضای مجازی برآیند.
۳ میلیون دانلود از یک کلیپ مستهجن؛ هدف اعتقادات است
۳ میلیون و ۵۰۰ بار دانلود یک کلیپ مستهجن از یک سایت غیر اخلاقی فارسی زبان، نشانگر روشن شدن چراغ قرمز اخلاق در فضای مجازی برای کاربران ایرانی است.
این موضوعی است که با ساماندهی خاص چندی است ریشه اعتقادی جوانان را نشانه رفته است. کارشناسان برای مقابله با این تخریب فرهنگی، بهترین عامل را بنیان خانواده می‌دانند. آنان معتقدند تنها با آگاهی دادن به والدین می‌توان خانه را مکانی امن برای رشد فرزندان ساخت.
دراین باره، فاطمه آلیا، عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجه مجلس می‌گوید: دشمنان از فضای سایبر برای پر کردن اوقات فراغت جوانان ما سؤاستفاده می‌کنند.
وی با توجه به هرم جمعیت، بیشترین جمعیت کشور را قشر جوان دانسته و تصریح می‌کند: وقتی از جوانان صحبت می‌کنیم، یعنی به جامعه ایران اشاره کرده ایم. بنابراین، باید علاوه بر جوان محصل، برای فراغت جوان کارگر نیز برنامه داشته باشیم.
آلیا با تأکید بر مراقبت خانواده از فرزندان خود درفضای مجازی، خاطر نشان می‌کند: هم اکنون دشمنان از فضای سایبری برای نفوذ بر جوانان استفاده و خوراک فرهنگی که مدنظر خودشان است برای جوانان ما تهیه می‌کنند، بنابراین باید بتوانیم محصولات فرهنگی مناسب را خودمان تهیه کنیم.همچنین، عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس با بیان اینکه باید سایتهای ارزشی را برای استفاده کاربران گسترش دهیم، می‌گوید: با ایجاد تنوع و افزایش سایتهای ارزشی، می‌توانیم مخاطبان را جذب کنیم.
نورا… حیدری اظهار می‌دارد: رسانه‌های مختلف متناسب با دانش روز توسعه می‌یابند؛ از این رو باید فرصتهای گوناگونی را فراهم کنیم تا مطالب مختلف در سایتهای اینترنتی برای کاربران ارائه شود.
وی در ادامه می‌افزاید: به دلیل دسترسی گسترده مردم به فضای مجازی، به نظارت وسیع، مستمر و اثر بخش در این حوزه نیاز داریم.این نماینده مجلس عنوان می‌کند: باید تلاش شود به جای مبارزه با معلولها، با علتها برخورد کنیم و به گونه‌ای رفتار نکنیم که علاقه مردم نسبت به این سایتهای متخلف افزایش یابد.نماینده مردم اردل و فارسان در مجلس شورای اسلامی، در خصوص نحوه برخورد صحیح با فضای مجازی می‌گوید: باید تعریف واحدی از مجموعه سایتها، مجوزها و حوزه معرفتی داشته باشیم، به صورتی که آنها را با هدف مشخصی مدیریت کنیم.
حیدری ادامه می‌دهد: لازمه این امر، برخورداری دستگاه‌های متولی از دو ویژگی استفاده از نیروهای متعهد، متخصص و آموزش دیده است، به صورتی که فضای مجازی را به صورت مستمر کنترل کنند.
این نماینده مجلس، معرفی آثار و عواقب منفی سایتها برای خانواده‌ها را در کاهش میزان تمایل کاربران به استفاده از سایتها مؤثر دانسته و اظهار می‌دارد: نهادهای عمومی مانند مدرسه، دانشگاه، مساجد و کانونهای فرهنگی باید قابلیتهای خود را جهت غنی سازی اوقات فراغت جوانان به کار ببرند و در تربیت صحیح آنها تلاش کنند.
جنگ نرم در فضای مجازی؛ چگونه جوانان را واکسینه کنیم
بسیاری بر این عقیده‌اند دشمن از فضای مجازی برای تخریب جوانان و تهاجم فرهنگی استفاده می‌کند.این موضوعی است که به راحتی می‌توان ریشه آن را در برخی از سایتهای منحرف، مشاهده کرد.در این باره، عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس می‌گوید: امروزه فضای مجازی ابزاری برای تحقق جنگ نرم دشمن است و دشمن سعی دارد از حداکثر ظرفیت خود استفاده کند تا بتواند برنامه ریزیهایش را در کشور ما بر روی جوانان پیاده کند.
فرهاد بشیری اظهار می‌دارد: دشمنان با شیوه‌ها و برنامه‌های خاص، به دنبال هدفهای پلیدشان در کشور ما هستند.
بشیری با بیان اینکه همه مسؤولان و دست اندرکاران فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی کشور وظیفه دارند در برابر حملات جنگ نرم دشمن تدبیر داشته باشند، می‌گوید: مسؤولان و متولیان فرهنگ باید همگرا و همگام حرکت کنند و با برنامه‌های جذاب و شایسته متناسب با عرف جامعه برای نیروی جوان بتوانند خلاء موجود را پر کنند.
وی می‌افزاید: مردم ایران به مبانی دینی، انقلابی و ملی علاقه مند هستند، بنابراین باید در برنامه‌هایمان این موارد را مد نظر قرار دهیم. مسؤولان باید با فرصت سازی و بسترسازی مناسب، شرایط لازم را برای تبیین مسائل فرهنگی در جامعه به وجود آورند.
بشیری اظهار می‌دارد: دشمن ابزارها و امکانات زیادی را در اختیار دارد و با استفاده از آنها می‌تواند هم کیفیت و هم تنوع بسیاری ایجاد کند، بنابراین خانواده‌ها و مسؤولان ما باید توجه بیشتری داشته باشند؛ آموزه‌های دینی، مبانی دینی، گذشته فرهنگی و تاریخی ما غنی از واقعیتهایی است که اگر نسلهای ما در هر برهه از زمان قرار گیرند، می‌توانیم آنها را با بهره گیری از پیشینه فرهنگی و دین غنی، واکسینه کنیم.
پلیس؛ مردم مراقب باشند
اما دراین خصوص، فرمانده نیروی انتظامی معتقد است موضوع امنیت فضای مجازی، به فرهنگ سازی نیاز دارد.
سردار اسماعیل احمدی مقدم می‌گوید: حوزه فضای تبادل اطلاعات، دیجیتالی است و امنیت این فضا با پیشرفت بشر دچار اختلال شده است.وی اظهار می‌دارد: توسعه تبادل اطلاعات موجب شد مداخلات دارندگانی که به این علوم بیشتر دسترسی دارند، بیشتر شود. عصر دیجیتال مزایایی داشته، ولی معایبی نیز به همراه دارد. وی ادامه می‌دهد: در گذشته با عبارت «تأخر فرهنگی» روبرو بوده ایم. به طور مثال، خودرو وارد کشور می‌شود، ولی هنوز فرهنگ استفاده از آن ایجاد نشده است. بنابراین، بنده معتقدم تأخر امنیتی را باید به تأخر فرهنگی اضافه کنیم.
سردار احمدی مقدم می‌گوید: متأسفانه ورود فضای سایبری فارغ از توجه بار امنیتی، جامعه را آسیب پذیر کرده است و ما در ناخودآگاه خود اطلاعات زیادی را در اختیار افراد می‌گذاریم.فرمانده نیروی انتظامی ادامه می‌دهد: در حوزه دیجیتال کمتر حصار کشیده ایم چرا که این موج تمام دنیا را در برگرفته و فرصتها را نیز سلب کرده است، بنابراین نه می‌توان جلو آن ایستاد و نه می‌توان از آن جلوگیری کرد.
وی اظهار می‌دارد: با این حال، در کشور ما گامهای خوبی با تأخیر در زمینه برخورد با جرایم سایبری برداشته شده است.فرمانده نیروی انتظامی بیان می‌دارد: پیشگیری از جرایم مجازی یکی از ابزارهاست و مهمتر از آن کنترل توسط خود کاربران است؛ ولی اگر در کشور اینترنت و پست ملی داشته باشیم، از خطرها مصون خواهیم ماند.
سردار احمدی مقدم تصریح می‌کند: گام نخست ما پیشگیری اجتماعی، آموزش و اطلاع رسانی است؛ لذا رسانه‌ها رسالت مهمی دارند که به مردم آموزش دهند تا در برابر خطرهای این حوزه از خود محافظت کنند و ما باید شاهد قوانینی باشیم که در برخورد با مجرمان، دست پلیس را باز بگذارد.
اولویت فعالان فرهنگی؛ حضور در فضای مجازی
اما در این میان، بسیاری از کارشناسان فرهنگی و اجتماعی در کنار علما بر این باورند که همه آحاد جامعه باید جنگ سایبری را جدی بگیرند و مراقبتهای لازم را به عمل آورند؛ زیرا دشمن فضای مجازی را میدان جنگ کرده است. از این رو، در حال حاضر لازم است اولویت فعالان فرهنگی، حضور در فضای مجازی باشد.دراین باره، عضو کمیسیون فرهنگی مجلس می‌گوید: نبود قانون جامع نظارت بر رسانه، موجب آشفتگی فضای مجازی و نبود نظارت جامع می‌شود.
سید علی حسینی می‌افزاید: با تغییر شرایط ارتباطات و توسعه فزاینده در امر اطلاع رسانی از طریق فضای مجازی، شاهد گستردگی در عرصه ارتباط جمعی بویژه سایتها و وبلاگها هستیم.
وی می‌گوید: دولت باید به تناسب توسعه ایجاد شده در جهان اطلاعات، ابزارهای کنترل را به کار گیرد و اگر این تناسب لحاظ نشود، با مشکلات متعدد در فضای سایبر مواجه می‌شویم.این نماینده مجلس، فیلترینگ را تنها راه مقابله با سایتهای متخلف ندانست و عنوان می‌کند: برخورد با سایتها باید فرهنگی و ایجابی باشد.
وی ایجاد سایتهایی با محتوای غنی را برای معرفی فرهنگ ایرانی و اسلامی ضروری بیان کرده و ادامه می‌دهد: نهادهای دولتی و خصوصی که در حوزه فرهنگی فعالیت دارند، باید با ایجاد سایتهای مفید، نیاز کاربران به اطلاعات مناسب را تأمین کنند.
اما وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی هم معتقد است: غرب از گسترش گرایش به حجاب در جهان هراس دارد و قصد دارد فرهنگ برهنگی را در فضای مجازی ترویج دهد.
محمد حسینی، خانواده را نهاد اول اجتماع دانسته و بیان می‌کند: اگر خانواده از نظر فرهنگ اسلامی تقویت شود، هیچ جنگی نمی‌تواند ما را از پای درآورد. از این رو، دشمنان با نقشه‌های حساب شده به جنگ علیه ما پرداختند. آنان رو در رو با ما وارد جنگ نمی‌شوند، بلکه افرادی را در داخل خودمان برای تحقق افکار پلیدشان اجیر می‌کنند.
وی اضافه کرد: دشمنان امروز سعی دارند افکار خانواده‌ها را با سؤ استفاده از فضای مجازی محصور کنند. آنها می‌خواهند آرام آرام فرهنگ و تمدن ما را از بین ببرند و تنها خود آمریکا میلیاردها دلار برای برنامه‌های شیطان پرستی و ایجاد فرقه‌ها و آیینهای جدید صرف می‌کند.
وی تصریح می‌کند: طبق آمارها، کشور انگلیس حدود ۷۰۰ فرقه و آیین دارد که دفتر مرکزی این فرقه‌ها در آمریکاست زیرا آنان به این باور رسیده‌اند که افراد به معنویت گرایش بیشتری دارند و از این طریق می‌خواهند افکار انحرافی را در خصوص معنویت و راه رسیدن به کمال به کار ببرند و انسجام اسلامی را در جهان خدشه دار کنند.
به گفته وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، باید در بحث حجاب و عفاف سرمایه گذاری کلانی انجام دهیم. در واقع، با تقویت فضای مجازی که بیشترین تأثیر را دارد، می‌توان جوانان را به سمت و سوی استفاده صحیح از این فضا سوق داد.

ویژگی‏های جنگ نرم

کاهش خونریزی و تسلط بدون خشونت، کوتاه‌تر شدن جنگ‌ها و کمتر شدن هزینه‌های مالی ارتش‌ها ترویج مبانی فکری منفی و ترویج ارزش‌های جنسی منحرف تغییر دهنده ارزشها و فرهنگ یک جامعه اعمال فشار برای ایجاد تغییر در اصول رفتار یک نظام.
هدف از جنگ نرم چیست و به چه منظور انجام می‌گیرد:
هدف بلند مدت دشمن برای راه‌اندازی این جنگ براندازی است، هدف میان مدت تضعیف نظام و ناکارآمدکردن آن، در اهداف بلند مدت دشمن به صورت موزائیکی عمل می‏کند یعنی موارد مختلف را در طول زمان در کنار هم قرارمی دهد و در نهایت منجر به تضعیف و ناکارآمدی و در نهایت حذف یک نظام می‏شود.
بنابراین در جنگ نرم، دشمن از ادبیات سیاه- تاریک نشان دادن آینده- به کمک رسانه‌ها بهره می‏گیرد و با سوار شدن بر مرکب تردید- در اصول، مبانی و دستاوردها- تلاش می‌کند تا نظام‌ها و حافظان آن را مرعوب نماید و با فرسایشی کردن فضای سیاسی، نیروهای اصلی نگهدارنده را خسته نماید.
جنگ نرم، صحنه تقابل دروغ‌های بزرگ با واقعیت‌های تردیدناپذیر است. بیانیه‏های یکی از کاندیداهای ریاست جمهوری ایران که از طریق حدود 2500 سایت و وبلاگ بازتاب داده شده و پی درپی در تلویزیونها و رادیوهای آمریکا، اروپا، اسرائیل و عربستان دنبال می‌شد، دروغ‌های بزرگی‏اند که به پیکار واقعیت‏های تردیدناپذیر آمده اند.
مارک پالمر یکی از استراتژیست‌های معروف آمریکایی است که از او به عنوان یکی از نوآوران سیاست خارجی ایالات متحده نام می‌برند. پالمر در دولت‌های نیکسون، کارتر، ریگان و بوش در وزارت خارجه مشغول بوده و اکنون علاوه بر اینکه مدیر دپارتمان تحقیقاتی مرکز سیاست خارجی سابان در موسسه بروکینگز می‌باشد، عضو کمیته خطر جاری است که گزارشی تحت عنوان "ایران- آمریکا، رهیافت جدید " را به نگارش درآورد.
کمیته خطر جاری در اوج جنگ سرد و در دهه 1970 میلادی و با مشارکت اساتید برجسته علوم سیاسی و مدیران سابقه دار سازمان سیا و پنتاگون تاسیس شد. و یکی از موفقیت آمیزترین اقدامات در جریان رقابت دو ابر قدرت شرق و غرب طراحی و اجرای مراحل مختلف سناریوی فروپاشی ابرقدرت شرق از طریق "جنگ نرم " (Soft War) در سال‌های پایانی دهه 1980 بود. در آن مقطع و در پی اصلاحات گورباچف مبنی بر ایجاد فضای باز سیاسی و تغییر در قوانین اقتصادی (پروسترویکا) این کمیته با منتفی دانستن جنگ سخت و رودر رو با اتحاد جماهیر شوروی تنها راه به زانو درآوردن بلوک شرق را جنگ نرم و فروپاشی از درون معرفی کرد. سیاستگذاران پنتاگون و سیا با سه راهبرد دکترین مهار، نبرد رسانه‏ای و ساماندهی نافرمانی مدنی اتحاد شوروی را به فروپاشی و شکست واداشتند.[44]
مارک پالمر نویسنده گزارش "ایران- آمریکا، رهیافت جدید " در استدلال خود صراحتا باایده تهاجم نظامی علیه جمهوری اسلامی ایران نیز مخالفت کرده و اعلام نموده ایران به لحاظ وسعت سرزمینی، کمیت جمعیت، کیفیت نیروی انسانی، امکانات نظامی، منابع طبیعی سرشار و موقعیت جغرافیایی ممتاز در منطقه خاورمیانه و‌هارتلند نظام بین الملل به قدرتی کم نظیر تبدیل شده که دیگر نمی‏توان با یورش نظامی و جنگ (Hard War) آن را سرنگون کرد بلکه تنها راه سرنگون سازی نظام جمهوری اسلامی پیگیری مکانیسم‏های جنگ نرم و استفاده از تکنیک‌های عملیات روانی تبلیغاتی با استفاده از 3 تاکتیک دکترین مهار، نبرد رسانه‌ای و ساماندهی و پشتیبانی از نافرمانی مدنی است.[45]
جنگ نرم در برابر جنگ سرد (Hard War) در حقیقت شامل هرگونه اقدام روانی و تبلیغات رسانه‏ای است که جامعه هدف یا گروه هدف را نشانه می‌گیرد و بدون درگیری نظامی و گشوده شدن آتش رقیب را به انفعال یا شکست وا می‌دارد .
پروژه «ناتوی فرهنگی» که چندی پیش مقام معظم رهبری آن را مورد تاکید و توجه قرار دادند مشتمل بر خط تهاجمی دشمن و تلاش معاندان نظام برای ورود از عرصه‌های فرهنگی، هنری و رسانه‌ای است تا به سیاه نمایی علیه نظام اسلامی و انقلابی ایران بپردازند. رویکرد اصلی در جنگ نرم فروپاشی علقه‌ها و پیوندهای همگرایانه ملی توسط رسانه‌ها است.

شاخصه‏های جنگ نرم رسانه ای

در جنگ نظامی مواضع، ابزارآلات جنگی، نحوه حمله و ... دشمن قابل تشخیص است اما در جنگ نرم هیچگونه مرزی با دشمن قابل تشخیص نیست، از همین رو پیروزی یا شکست در جنگ نرم به مراتب مهمتر و بسی دشوارتر از جنگ نظامی است. در جنگ نرم معمولاً دشمن از نیروهای خودی و وطنی استفاده می‌کند و با فریب دادن آنها، آنان را در برابر ارزش‌ها و دستاوردهای شناخته شده و قابل احترام جامعه قرار می‌دهد. تجربه کشورهای دیگر از جمله گرجستان، قرقیزستان و... نشان داده که معمولا کشورهایی که آماج حملات نرم رسانه‌ای قرار می‌گیرند بعضا غافلگیر شده‌اند و در نبود یک مدیریت واحد بحران نتوانسته‌اند در مقابل سیل این تهاجم رسانه‌ای استقامت کنند و مغلوب حریف شده اند.
اصولا جنگ نرم به دو شکل به وجود می‌آید، ابتدا اعتبار و پشتیبانی خارجی این موضوع را پایه ریزی می‏کنند دوم ایجاد بسترهایی است که به کمک رسانه‌ها در عرصه‌های اجتماعی، فرهنگی و سیاسی داخلی ایجاد می‌شود که به دشمن فرصت می‌دهد تا از آن ناحیه اهداف خود را پیش ببرند.
بدون شک رسانه‏ها در جنگ نرم در خط مقدم قرار دارند و به راحتی می‌توانند جریان‌های مهمی را هدایت و نظارت و کنترل نمایند و از طرفی هم خود جریان ساز باشند. در جنگ نرم «رسانه‌ها» ابزار بسیار قوی و کارآمدی محسوب می‌شوند اما رسانه‌ها اغلب در اختیار مراکز ثروت و قدرت هستند . جنگ نرم براساس و چارچوب تئوریک شکل می‏گیرد و جنگ آینده جنگ دانشگاهها و جنگ مراکزی است که تئوری‌ها را تولید و بازتولید می‏کنند.[46]
در حوادث بعد از انتخابات 1388 ایران مشاهده شد که رسانه‌های خارجی و داخلی به جعل اخبار و آمار پرداختند، حتی برخی از تحرکات خیابانی نیز توسط رسانه‌های خارجی هدایت و طراحی می‌شد، از این رو باید نقش مهم رسانه‏ها در جبهه جنگ نرم را نادیده نگرفت، چراکه رسانه یکی از کاربردی‏ترین ابزارهای فرهنگی برای غلبه بر فکر و اندیشه مخاطب است و می‌تواند در کودتاهای مخملی، کودتاهای رنگین یا به اصطلاح جنگ نرم حرف اول را بزند.

شیوه‏‌های عملیاتی جنگ نرم

به عقیده کارشناسان و صاحب نظران سیاسی، شیوه‌های عملیاتی جنگ نرم بسیار وسیعتر و گسترده تر از جنگ نظامی است.
یکی از شیوه‏های جنگ نرم توسعه بخش عملیاتی آفندی جنگ رسانه‌ای و گسترش هدفمند شبکه‏های ماهواره‌ای است، یعنی دشمن در این ترفند می‌خواهد حرف خودش را در چاردیواری خانه ما بیان کند. به عنوان نمونه طبق اعلام فصل نامه پژوهش و سنجش سازمان صدا و سیما در سال ۱۳۸۷حدود پنج میلیون و چهارصدهزار گیرنده ماهواره غیرمجاز در ایران وجود داشته است. از حدود ۱۷هزار وششصد و شصت و شش شبکه ماهواره‌ای جهانی بیش از سه هزار شبکه در ایران قابل دریافت بود که از این تعداد ۳۸۰ شبکه به موسیقی‌های مبتذل، ۷۴ شبکه به تبلیغات مد و لباس و لوازم آرایش‌های غربی، ۲۷۳ شبکه به تبلیغ ادیان ساختگی و ۲۳۵ شبکه به برنامه‌های مبتذل و غیراخلاقی اختصاص یافته بود و هر ساله نیز از سوی مجلس نمایندگان آمریکا ردیف بودجه‌ای به توسعه این شبکه‌ها اختصاص می‌یابد که اولین هدف این اقدام تداوم جنگ نرم علیه کشورمان می‏باشد. [47]
دشمن در سالهای اخیر با کمک پدیده رسانه بر تضعیف جایگاه ولایت فقیه، توسعه نقش اجتماعی روشنفکران سکولار وتجدید نظر طلب، تقویت رسانه‌های بیگانه فارسی زبان، سعی در پاشیدن بذر ناامیدی نسبت به آینده در بین مردم و..... تاکید می‌کند. پس از شناخت ضعف‌ها، تقویت سنگر آن ضعف، گام بعدی در دشمن شناسی است.
برخی از نمونه‌های رسانه‏ای جنگ نرم شبکه‏های فارسی زبان:
الف- پیگیری پرونده هسته‌ای ایران و القای غیرصلح آمیز بودن این فناوری.
ب- ارائه تصویری سیاه و خطرناک از جمهوری اسلامی ایران برای افکار عمومی جهان که آخرین نمونه آن ساخت و پخش فیلم ضدایرانی 300 بود. فیلم دیگری نیز تحت عنوان "فرار از تهران " توسط کمپانی برادران وارنر در حال تولید است.
ج- القای دخالت ایران در عراق، لبنان و... به عنوان بزرگترین مدافع تروریسم که به عوامل ناامنی در این کشورها تسلیحات داده و آنها را آموزش نظامی می‏دهد.
د- حمایت از جنبش دموکراسی خواهی و مقوله حقوق بشر، حقوق زنان و دامن زدن به مطالبات صنفی و اجتماعی در جنبش دانشجویی، جنبش کارگری و اعتراضات معلمان و همچنین سازماندهی نارضایتی‌ها و نافرمانی مدنی از طریق مطبوعات و احزاب و...
هـ - معرفی سایت‌های اینترنتی و ارائه نرم افزارهای جاسوسی به عوامل خود در داخل کشور تا ابعاد مختلف جنگ رسانه‌ای به شکل اثر بخش تر طراحی واجرا شود.
و- تلاش برای تحلیل مغرضانه از اوضاع داخلی و ایجاد فضای وحشت زا و موهوم از احتمال بروز جنگ، آغاز دوره بحران اقتصادی و مشکلات عظیم ناشی از آن
ز- سوءاستفاده تبلیغاتی از اجرای طرح‌هایی چون طرح امنیت اجتماعی به عنوان محدود کننده آزادی و حقوق زنان و نقش آزادی‌های مدنی و اجتماعی
ح- ایجاد تقابل سیاسی بین سران ارشد نظام اسلامی و القای اینکه جنگ قدرت در جمهوری اسلامی بین چند طیف در جریان است.
بنابراین اقتضای مبارزه با جنگ نرم اعتماد مردم به رسانه‌های خودی است. جنگ نرم یک طیف وسیعی از تحرکات سیاسی و رسانه‌ای تا فرهنگ سازی والقای ادبیات را در بر دارد. تهدید نرم یعنی ترغیب دیگران به همان چیزهایی که ترغیب کننده می‌خواهد
در گرجستان آمریکائی‌ها با استفاده از 200 نفر نخبه که آموزش داده بودند به کمک همین رسانه توانستند انقلاب مخملی در این کشور را انجام دهند. آمریکا با دادن مدارک دانشگاهی به این تعداد نخبه و بازگرداندن آنها به کشورشان توانست به هدف خود دست پیدا کند، پس می‌توان گفت انقلاب مخملی نیاز به کار و آموزش دارد چرا که با آموزش تهدید نرم می‌توان سلایق ملت‌ها و فکر و اندیشه آنها را تغییر داد. آمریکایی‌ها و انگلیسی‌ها به این نتیجه رسیده‌اند که تنها با تهدیدات نرم رسانه‌ای می‌توانند تغییرات و فشارهای لازم را به دولت‌های مستقل وارد کنند.
در این بین یکی از مهمترین روش‌های جنگ نرم رسانه‌ای در مواجه با نظام اسلامی هجوم به باورهای دینی است.
در جنگ نرم دشمن مستقیم وارد عمل نمی‏شود. از آنجا که در جوامع مذهبی پایه‌های نظام حکومتی بردین استواراست، بنابراین هنگامی که ارزش‏های دینی مورد هجوم قرار می‏گیرد مسیر به سوی باورهایی تغییر می‌یابد که در کشور مهاجم ارزش بوده است در نتیجه این آرمان‌ها در کشور مهاجم جستجو می‏شود و دنباله رو آنان می‏شویم.
جوانان مطلوب‌ترین گروه‌ها برای پذیرفتن جنگ نرم هستند و ذهن جوان جویای تحول و تغییر است، بنابراین دولت‌ها و مسوولان باید برای این قشر خوراک دائمی و جذاب داشته باشند تا مورد هجوم شایعات وسوسه انگیز رسانه‌ها قرار نگیرند.
اینترنت و فضای مجازی آماده‌ترین فضا برای تغییر ملایم اما مستمر یک نظام به سوی انحطاط است، بنابراین باید همواره مورد کنترل باشد. جنگ نرم در کشورهایی اجرا می‏شود که تجربه ثابت کرده نمی‏توان از طریق جنگ سخت در آنها به پیروزی رسید
ابزارهای جنگ نرم:
اینترنت و تکنولوژی ارتباطی، شایعه پراکنی، پرداختن به مباحث اقتصادی از جمله تحریم‏ها تقویت اپوزسیون علیه یک نظام، حمایت از گروه‏های تروریستی، شبکه‏های خبری، دادن اطلاعات غلط اما تاثیرگذار به اذهان عمومی.
هدف اصلی در این رویکرد جهانی سازی ارزش‌های ناتو و یا به عبارت دیگر اجرای پروژه جهانی سازی فرهنگ لیبرال دمکراسی است.
هرچند روش‏های دیگر نیز برای ناتو اهمیت دارد اما در حال حاضر رویکرد جنگ نرم با بهره گیری از کار ویژه‌های فرهنگی در سیاست امنیتی ناتو در اولویت قرار دارد.
نظریه پردازان این رویکرد معتقدند در صورتی که عملیات فرهنگی و جنگ نرم رسانه‌ای به موفقیت برسد، تبعات ناشی از روش‌های رویکرد تقابل گرایانه را با خود نخواهد داشت. رهیافت‌های دیپلماسی سیاه، ضمن اعتقاد به کاربرد روش‌های غیرخشونت آمیز، جنگ فرهنگی و نرم رسانه‌ای را برای برخورد با کشورهای اسلامی و در رأس آنها ایران اسلامی پیشنهاد می‏کند. کمیته بررسی این پیشنهاد در سال 2004 گزارشی تحت عنوان ایران یک رویکرد جدید ارائه می‌دهد که در این گزارش با رویکرد جنگ نرم، تهدیدات ناشی از جمهوری اسلامی بررسی و سپس راه کارهایی را برای مقابله ارائه می‌دهند. در این گزارش حمایت مالی از شبکه‌های تروریستی، گسترش رسانه‌های فارسی زبان ضد ایران (که موضوع این پایان نامه می‌باشد) و حمایت از اپوزیسیون خارج نشین ایران، تخریب ارکان نظام اسلامی و چندین پیشنهاد دیگر ارائه می‌شود.[48]
با توجه به مطالبی که بیان شد و هشداری که مقام معظم رهبری در طول این چند سال ابتدا با عنوان شبیخون فرهنگی و سپس به عنوان تهاجم فرهنگی و اخیراً هم در غالب ناتوی فرهنگی و جنگ نرم رسانه‏ای بیان کرده‌اند لازم است به پژوهش بیشتری در این زمینه برای مشخص شدن ابعاد مختلف آن پرداخت.
رسانه و خانواده
خانواده یک نهاد اجتماعی اصلی و مهم است. این نهاد کارکردهای متعدد و مهمی دارد که اگر آنها تضعیف شوند، بنیان خانواده از دست می‏رود. خانواده در مقایسه با مدرسه نهاد و مجرای طبیعی انتقال فرهنگ از یک نسل به نسل دیگر است. اگر خانواده سست شود فرهنگ، عقاید، دین و ارزشهای اخلاقی سست می‌شوند و سنتها و آداب از میان می‌روند. جامعه شناسان، خانواده را به یک هسته سخت تشبیه می‌کنند که به سختی می‌شکند. در جوامعی که میان فرهنگ خانوده و فرهنگ حاکم بر جامعه تضاد باشد افراد سعی می‌کنند فرهنگ مطلوب خود را در محیط خانوده حفظ کنند و آنرا از دستبرد فرهنگ حاکم بر جامعه محفوظ نگاه دارند.
رسانه عامل حضور نهادهای بیرون از خانواده به خصوص نهادهای حاکم بر جامعه در درون خانواده است. رسانه و به ویژه تلویزیون نماینده بیرون خانواده در درون خانواده است. فرزندان آنقدر که پای تلوزیون می‌نشینند پای صحبت پدر و مادر نمی‌نشینند. اگر رسانه‌ها در خدمت خانواده باشند و فرهنگ آن دینی و معنوی باشد می‌تواند در بالا بردن فهم افراد خانواده از دین و معنویت مؤثر باشد. ولی اگر فرهنگ حاکم بر رسانه با فرهنگ خانواده در تضاد باشد، خانواده به شدت آسیب می‌بیند. مطالعه و تحقیق نشان از نفوذ رسانه‌های غربی در کانون خانواده دارد، آنها از طریق ماهواره و اینترنت بر خانواده‌ها حاکمیت پیدا کرده‏اند و با ترویج ارزشهای متضاد با فرهنگ اسلامی بنیاد خانواده را در معرض خطر قرار داده‌اند . از طرفی حفظ ارزشهای دینی محتاج تحکیم اساس خانواده است که آشنایی دقیق با شگردها، عملکردها و فعالیت‏های جدید و پیچیده آنها می‏تواند زوایای مبهم، دگرگونی اعتقادی و فرهنگی بعضی از خانواده‌ها را تبیین و از حاکمیت رسانه‌های غربی در خانواده جلوگیری نماید.
نظام بین‏الملل پس از دوران جنگ سرد، تعریف جدیدی از جغرافیای سیاسی و محیط استراتژیک را دنبال کرد و برای رسیدن به آن با ابزارها و روشهای مختلفی به میدان آمد که استفاده از ابزار رسانه از مهمترین آنهاست. صف آرایی و دشمنی کشورها با هم و الگوی غالب جنگ در جهان امروزی که همان رسانه‏ها هستند ضرورت مطالعه در این حوزه را بیش از پیش روشن می‏کند. از طرفی یکی از راهبردهای فرهنگی در تعامل با جهان امروزی مشارکت فعال در عرصه‌های گوناگون در سطح جهان است نه انزوا و گریز از آن.
امروزه رسانه‌های دیداری، شنیداری و نوشتاری، بعنوان شایع‌ترین و اثرگذارترین ابزار مورد استفاده اربابان سلطه در راستای استثمار نوین ملت‏های دنیا عمل می‏کنند و غرب بیشترین سرمایه گذاری را در این بخش انجام می‏دهد. بعد از جنگ جهانی دوم، جنگها تا حدی تغییر ماهیت دادند. کشورهای قدرتمند جهان، از مدتها پیش دریافتند که شرط هر نوع پیشرفت اقتصادی، نظامی و سلطه بر کشورهای دیگر، گسترش فرهنگ خود بر کشورهای دیگر و حتی تخریب فرهنگ موجود آنجاست. همه کشورهای پیشرفته کنونی درپی انتشار و گسترش فرهنگ خود به جهان خصوصا کشورهای اسلامی هستند و در این زمینه تضعیف کانون خانواده از طریق رسانه‏ها یکی از اهداف آنهاست. [49]
امروزه رسانه‏‌ها با گسترش فرهنگ لیبرالیسم، وجود بقا و دوام خود را در نفی فرهنگهای دیگر می‏بیند. موضع ذاتی فرهگ غرب نسبت به سایر فرهنگها دو گونه است؛ یکی فرهنگهایی که سنخیتی با او دارند را در خود حل می‏کند، مانند فرهنگ ژاپنی و دیگری فرهنگهایی که با مبانی و بنیادهای فکری او تنافر و تضاد دارند، کمر به نابودی آنها می‏بندد. همچنین ترویج فردگرایی و جدایی دین از سیاست، مادی سازی فرهنگ و جایگزین کردن آن به جای فرهنگ بومی خانوادها، تضعیف جهاد و شهادت، تخریب اخلاق اسلامی، ترویج مصرف گرائی، بی اعتنائی به هویت ملی از اهدافی است که در بین خانواده‏ها دنبال می‏کند.
امروزه تضعیف کانون خانواده، توسط رسانه‏های غربی دنبال می‌شود که در این طیف هم، کانالهای تلویزیونی، مطبوعات، اینترنت و سینما با ترتیب اهمیت و دایره تأثیرگذاری، ایفای نقش می‏کنند. بررسی و دقت در حجم و محتوای برنامه‏های تولیدی رسانه‏های پرنفوذ دنیا این مسأله را روشن می‏کند.
هارولدلاسول، جامعه شناس مشهور، پس از جنگ جهانی اول در سال 1927 از پیوند نوظهور جنگ و تبلیغات خبر داد. او گفت ویژگی این ابزار جدید و پیچیده این است که هزاران و حتی میلیون‌ها نفر از افراد بشر را به توده‏ای یکپارچه از تنفر و امید تبدیل می‏نماید. [50]
ویژگی رسانه‏های مدرن در مقابل سنتی، استفاده از خدمات الکتریکی و الکترونیکی و پوشش وسیع آنها است. در صورتی که ویژگی اصلی رسانه‏های سنتی برقراری رابطه چهره به چهره میان ارتباط گر و مخاطب است. رسانه‌های مدرن برخاسته از مدرنیته و حاصل جامعه مدرن هستند. به همین دلیل مدرنیته را در خود دارند. سکولاریسم و خروج دین از حوزه اجتماعی و حصر آن در حوزه خصوصی، از مهم‌ترین ویژگیهای مدرنیته و جوامع مدرن است. بنابراین نقش استعمارگری رسانه‏های مدرن امروزه چشم گیرتر می‏باشد. رسانه‌های مدرن موضوعی نوظهور در روند تحولات نظام بین الملل و ساختار نظام سلطه هستند. شناخت رسانه‏های مدرن به لحاظ گستره و قلمرو نفوذ آنها دارای ابعاد پیچیده‏ای است که می‏توان آن را به فراخور نگرش و موضوع مورد مطالعه قرار داد. رسانه‏های مدرن در عین آنکه خدماتی را ارائه داده‏اند اما به شیوه‏ای دیگر، ضربه خود را به جوامع خصوصا ملل اسلامی وارد کرده‏اند. [51]
هربرت شیلر استاد دانشگاه کالیفرنیا می‏نویسد واژه امپریالیسم فرهنگی نشان دهنده نوعی نفوذ اجتماعی است که از طریق آن، کشوری اساس تصورات، ارزش‌ها، معلومات و هنجارهای رفتاری و همچنین روش زندگی خود را به کشورهای دیگر تحمیل می‏کند. [52] بنابراین رسانه‏های مدرن بهترین وسیله در فرایند تضعیف کانون خانواده به کار گرفته می‌شوند.
نکته جالبی که در بیانات مقام معظم رهبری در مورد ناتوی فرهنگی به چشم می‌خورد هدف قرار گرفتن ذهن واندیشه‌ها و تغییر آن توسط رسانه‌هاست . این مطالب با نوشته‏ای از آلوین تافلر در موج سوم در خصوص فضای اطلاعاتی به وجود آمده به واسطه دست رسی بشر به فن آوری نوین و رسانه‏های مدرن تکمیل می‏شود. وی می‌نویسد: «دگرگون ساختن عمیق سپهر اطلاعاتی موجب می‏شود مغزهایمان نیز دچار تحول و دگرگونی شوند یعنی شیوه‏های اندیشه و تفکر درباره مسائل، شیوه ترکیب اطلاعات و شیوه پیش بینی نتایج و اعمالمان هم متحول خواهد شد. [53]
رسانه‏های مدرن بر دو وجه ایجابی و سلبی عمل می‏کنند. از حیث ایجابی، به توسعه و گسترش جهانی لایه‏های بنیادین اندیشه‌ها و ارزش‌های تمدن غرب (مثل عقلانیت و ارزش‌های سکولاریستی) و از حیث سلبی، به تحقیر و تخریب ارزش‌ها و اندیشه‌های اسلامی و دینی می‏پردازند. رسانه‌های مدرن با استفاده از قدرت نرم افزاری برای اقناع افکار عمومی در تلاشند تا ذهن و اندیشه ملت‌ها و خصوصاً مسلمانان به ویژه خانواده‌های جامعه اسلامی را مورد هدف قرار دهند. ویژگی بعدی این نوع رسانه‏ها پیدایش افرادی است که بیشترین وقت مفید زندگی خود را پای آن می‏گذارند. شاید از همین روست که، دغدغه اصلی جان تیلورگاتو (gohn Taylor Gatoo) دانش آموزانی است که بیش از حد به رسانه‏ای مدرنی همچون تلویزیون تماشا می‏کنند. وی معتقد است کودکان و دانش آموزانی که به این رسانه معتاد می‏شوند، غالباً مسئولیت پذیر نیستند؛ دائم باید به آنها تذکر داد و از آنها مراقبت نمود. این کودکان نسبت به یکدیگر، بدخواه و مغرض هستند، بیشتر اوقات در دلتنگی و بی‏حوصلی غرقند. آنها فاقد هرگونه هدف پایدار و ثابت هستند بگونه‏ای که به نظر می‏رسد این کودکان با دنیای مجازی سر و کار دارند و با جهان واقعی سر و کار ندارند. [54]

رسانه و خانواده

خانواده، یک گروه پویا ست. گروه تنها مجموعه‌ای از افراد نیست، بلکه نشان دهنده نوع وشکل روابط میان اعضای آن نیز هست. گروه را می‌توان مجموعه‌ای ازافراد دانست که با برقراری ارتباط با یکدیگر و انجام کار و فعالیت مشترک، هدف مشترکی را نیز دنبال می‌کنند. [37] در تقسیم بندی گروه‌ها، خانواده را می‌توان جزو گروه‌های کوچک به حساب آورد که با اندکی تفاوت، از قوانین گروههای بزرگ تبعیت می‏کنند. از مهمترین قواعد این گروهها تحولی بودن آنهاست.
گروه به عنوان یک نظام جمعی، همواره در حال تحول وتغییر می‌باشد. خانواده نیزکم و بیش از آغاز شکل گیری خود از مراحلی گذر می‌کند. گذر از این مراحل در جهت هدفمندی نظام (سیستم) می‌باشد. هدف اصلی گروه خانواده، رسیدن به سطحی است که بتواند ثبات و تداوم خود را حفظ نماید. این هدف را می‏توان با عنوان انسجام خانواده نام برد که به آن گروه، شخصیتی پایدار می‌دهد. به عبارت دیگر، انسجام گروه را می‌توان به عنوان سطح بالای گروه خانواده مطرح نمود. وقتی اعضای گروه بتوانند نیازهای همدیگر را درجهت هدف فردی و جمعی خود تامین نمایند، در واقع موجد انسجام گروه می‌شوند. به عبارتی انسجام گروه به عنوان سطح بالای تحول، در گرو مشارکت، هدفمندی و عملکرد متناسب با تامین تعامل نیازهای اعضای گروه می‌باشد. بر این اساس، انسجام خانواده را می‏توان به عنوان مهمترین مولفه پویایی وحفظ آن قلمداد نمود.
اگر انسجام گروه به عنوان عامل پایداری خانواده، طبعا واجد مشخصه‌هایی خواهد بود که تضمین کننده شخصیت پایدارگروه می‌باشد. در روی آورد روانشناختی، پیوند عاطفی مشخصه‌ای است که فضای روانی گروه را برای وصول به اهداف تعیین شده و انسجام، تسهیل می‌کند. دلیل آن، وجود نیروی انگیزشی پیوند عاطفی است که موجب می‌شود اعضای گروه در تامین نیازهای یکدیگر به صورت فعال مشارکت کنند.
پیوند عاطفی به دلایل گوناگونی پدیدارشده و گسترش می‌یابد. یکی ازمهمترین زمینه‌های ایجاد این پیوند، وجود زمینه ارتباطات صحیح بین فردی است. این ارتباط به درستی انجام نمی‌پذیرد مگر آنکه اعضای گروه با نوعی تفهیم و تفاهم و درک متقابل با یکدیگر تعامل داشته باشند. یکی از این عوامل که ارتقا دهنده پیوند عاطفی می‌باشد، گفت وگو است که عبارت از برقراری ارتباط و تعامل کلامی با یک یاچندنفر می‏باشد. در فضای ارتباطاتی بویژه ارتباطات بین فردی، گفت و گو صرفا یک رفتار عادی نیست بلکه الگویی است که فضای عاطفی و هیجانی حاکم بر مناسبات افراد را شکل می‌دهد. گفت وگویی که واجد منظور ارتباطی و تعامل می‌باشد، دارای دو مولفه و به عبارتی دارای دو مهارت می‏باشد : یکی، مهارت گوش دادن و دیگری مهارت همدلی. با بهره گیری مناسب از این دو مهارت می‌توان جریان ارتباطی گفت وگو را در جهت تفاهم و درک متقابل براه انداخت.
گوش دادن، با شنیدن متفاوت است. شنیدن یک عمل زیستی است که شامل دریافت یک پیام ازطریق کانالهای حسی است، شنیدن، تنها بخشی ازفرایندگوش دادن است. اما گوش دادن فرایندی است که عناصری چون دریافت، درک، توجه، معناگذاری و پاسخگویی توسط شنونده را در خود دارد. [38] نکته دیگر آن است که فرایند گوش دادن همواره با ارتباط چشمی همراه است. تجربیات روانشناختی گواه این یافته مهم هستند که هنرگوش دادن که می‌تواند کارکرد درمانگری نیزداشته باشد، به وسیله ارتباط چشمی براه می‌افتد. همچنین یافته‌ها نشان می‌دهند که ارتباط چشمی به عنوان یکی ازمولفه‌های اساسی ایجاد امنیت و توجه مطرح می‌شود. وقتی در مناسبات کلامی، گوش دادن با ارتباط چشمی همراه شود، طرفین از یکدیگر احساس احترام و توجه دریافت می‌کنند، و این امر به همدلی و درک متقابل آنها کمک می‏کند. پس گوش دادن بدون ارتباط چشمی، بکار نمی‌افتد و به مرتبه شنیدن، به عنوان یک عمل زیستی، نزول می‌کند. این دو مولفه را نمی‌توان ازهم تفکیک نمود. براین اساس، خانواده‌هایی که با یکدیگر ارتیاط چشمی برقرار و حرفهای همدیگر را خوب گوش می‌کنند، واجد پیوند عمیق تری نسبت به خانواده‌های دیگر می‌باشند.
همدلی، فرایند عاطفی شناختی است که طی آن یک شخص ازعواطف، احساسات و شناخت طرف دیگر آگاهی می‌یابد. برخی آن را به معنی تجربه مشترک یک هیجانی در دونفر می‌دانند. کارل راجرز، همدلی را توانایی همراهی فرد بافردی دیگر به جایی که احساسات آن شخص اورا رهنمون گردیده است، می‌داند. [39]
وقتی دراثر گفت وگو، با عنایت به مولفه‌های گوش دادن و همدلی، پیوند عاطفی در خانواده شکل می‏گیرد، تاثیر آن به صورت متقابل، موجب ارتقای فضای گفت و گو و انسجام می‌شود و این سیکل همچنان رو به تکامل ادامه می‌یابد، مگرآنکه اختلالی در روند تحول گروه بوجود آید. به پاس استمرار فضای گفت وگو، تعاطی افکار و تبادل نظر میان اعضای خانواده شکل می‌گیرد. براین اساس، گفت وگو، پیوند عاطفی و انسجام خانواده، به عنوان متغیرهایی مطرح می‌شوند که با یکدیگر همبستگی مثبت و بالایی دارند و همدیگر را تسهیل می‌کنند.
در مقابل، عوامل گوناگونی موجب آسیب دیدن پیوند عاطفی خانواده شده و انسجام آن را به مخاطره می‏اندازند. یکی از این عوامل، عامل تفرد است که به صورت واگرایی اعضای خانواده، عمل می‌کند. در دنیای پرشتاب فناوری امروز، ابزارهایی وجود دارند که افراد را به صورت انفرادی به خود مشغول کرده و آنها را از تعامل با دیگران باز می‌دارند. رسانه‌های جمعی ازاین دسته ابزارها به شمار می‌روند. البته این موضوع نافی منافع ابزارهای تکنولوژیکی نیست، اما نوع بهره برداری غیرفرهنگی ازابزارهای فنی موجب شده است که کارکرد آنها عمدتا در جهت تقویت فردگرایی سوق پیدا کند. به عبارتی، اگرجریان فرهنگی شدن ابزارهای رسانه‌ای تحقق بیابد، مضرات آنها به شدت کاهش می‏یابد و کارکرد اصلی خود را پیدا می‏کنند. گرچه برخی نظریه‌ها بیانگر این مطلب هستند که ذات ابزارهای الکترونیکی به دلیل استفاده از عنصر تغییر، نمی‌تواند موجد آرامش باشند، بلکه مخل آن می‌باشند. برخی دیگر این نظریه را افراطی و یک سویه می‌دانند.
کارکرد رسانه‌های جمعی بویژه رسانه‌های شنیداری وغیر متعامل به دلیل کارکرد متنوع خود و ایجاد تغییرات پیوسته، به تدریج جای ارتباط بین فردی ازنوع چهره به چهره را گرفته و موجب شده‌اند فضای انفرادی، بجای فضای جمعی وعاطفی در خانواده حاکم شود، بطوری که گسترش تکنیکی رسانه‌های شنیداری و رایانه ای، ارتباط مستقیمی با فردگرایی و دوری از فضای روانی وعاطفی خانواده را نشان می‏دهد. به عبارت دیگر، این ابزارها، به تدریج فضای روانی و محیطی گفت وگو را در یک ارتباط بین فردی، خدشه دارمی کنند و اعضای گروه را به جای همگرایی، به واگرایی سوق می‌دهند، تا جایی که هر عضو خانواده صرفا در یک فضای فیزیکی مشترک زندگی کرده، اما هیچ تعاملی با هم نخواهند داشت. در ادامه، اهداف آنها نیز به تدریج نسبت به هم، واگرا شده و منفک می‏شوند. در این مسیر، تعامل واقعی فرد بجای آنکه با افراد دیگری در محیط انسانی سامان بیابد، با رسانه‌های الکترونیکی، شکل می‌گیرد و به دلیل برتری تکنولوژیکی و تجهیزات خیره کننده رسانه ای، نوعی رعب فرهنگی وانفعال شخصیتی در فرد ایجاد می‌گردد. نتیجه این می‌شود که افراد خانواده به جای گفت وگوی صمیمی با یکدیگر که می‏تواند به تقویت پیوندهای عاطفی وانسجام اعضای خانواده منجرشود، با ابزارهای الکترونیکی ارتباط برقرار می‏کنند، ارتباطی که فاقد بار عاطفی، احساسی وهیجانی است. به تعبیر فوکویاما به دلیل تحدید اخلاق و کیفیت زندگی امروزی به تدریج شاهد یک فروپاشی بزرگ خواهیم بود. این فروپاشی در زمینه‌های اخلاقی و در نهادها، بیشتر در زمینه خانواده اتفاق خواهد افتاد. آسیب ارتباطی، بیشتر در دو نوع ارتباط، بروز می‌کند. یکی، ارتباط بین فرزندان و والدین و دیگری، ارتباط بین زن وشوهر می‌باشد. تجربیات نشان می‏دهند که هراندازه ارتباط میان فرزندان و والدین وهمچنین ارتباط میان همسران به دلیل تغییر مخاطب کاهش یابد، پیوند عاطفی وهیجانی و همچنین همگونی شناختی میان اعضاء خانواده نیزکاهش می‌یابد که این موضوع، انسجام گروه را به مخاطره می‌اندازد. آمارهای رسمی نشان می‌دهند که میزان مشاهده تلویزیون توسط افراد ایرانی نزدیک به چهار ساعت و نیم در روز است. این میزان در کشورهای دیگر به شش ساعت می‏رسد. میزان استفاده از اینترنت و اتاقهای چت نیز در برخی کشورها بیشتر از این گزارش شده است. بطوری که ورود مردان و زنان در اتاقهای چت به عنوان زندگی دوم مطرح که زندگی اول را به مخاطره انداخته است. طبیعی است که زندگی دوم (اتاقهای چت) میزان زیادی از انرژی و وقت گفتگو را به خود اختصاص می‌دهد.
مک گایر ورود ابزارهای رسانه‌ای را به ورود بیگانه تعبیر کرده است و می‌گوید : به طورمتوسط شش روز در هفته، بیگانه‌ای در خانه شما حضور دارد. بیگانه‌ای که آزادانه درهمه جای خانه سرمی زند و تاثیر می‏گذارد. این بیگانه وظیفه ساده‌ای دارد و آن محدود کردن توانایی ما و بچه‌ها در تشخیص رویا از واقعیت می‌باشد. ما به او اجازه می‌دهیم که در هر ساعتی وارد خانه مان شود. اگر ما درباره بیگانگان و غریبه‌ها به بچه‌هایمان هشدارمی دهیم، متاسفانه درباره این بیگانه هیچ هشداری به بچه‌ها نمی‌دهیم. این بیگانه یکسره حرف می‌زند و هرچه می‌خواهد می‌گوید و دیگران هم سراپا گوش می‌شوند ".
جان تیلور گاتر درباره وسعت دنیای مجازی می‌گوید : تلویزیون و رسانه‌ها با صرف وقت کودکان به دنیای مجازی، فرصت تجربه دنیای حقیقی و آشنا شدن با واقعیتهای جذاب، نشاط آور و حتی مخاطره آمیز را از آنان سلب می‌کند و این امر آنان را بی حوصله، حسود و... بارمی آورد. گاتر برای جبران این موضوع، اعتقاد دارد که کودک را با دنیای واقعی آشنا کنید، طبیعت، ما بقی کارها را انجام می‌دهد. [40]
در گزارش ان وای تی (NYT)، زنان درامریکا بیشترازاینکه به فکرمراقبت ازکودکان خود باشند، تلویزیون تماشا می‌کنند. در این گزارش آمده است که این زنان درمرتبه اول تلویزیون تماشا می‌کنند و خریدخانه و صحبت با تلفن در رده‌های بعدی ارتباط قرار دارند. مراقبت از کودکان و صحبت کردن با آنها در مراتب پایین تر قرار دارند. همانطورکه ملاحظه می‌شود، صرف وقت زیاد برای رسانه‌ها بمنزله کاهش میزان ارتباطهای انسانی بویژه با کودکان می‌باشد. این روند، به افزایش فردگرایی و کاهش جمع گرایی منجر خواهد شد که عامل مهمی در آسیب دیدن انسجام خانواده قلمداد می‏شود. روانشناسان در حوزه روانشناسی شخصیت و اجتماعی برای آنکه بتوانند مطالعات بین فرهنگی را بویژه درباره خود و هویت سامان دهند؛ مقیاس فردگرایی ـ جمع گرایی رابه عنوان یک شاخص بکار می‏برند.
واتس لوند وآرچر این مقیاس را بهترین موضوع روانشناختی و بین فرهنگی برای مطالعه هویت دانسته اند. همچنین اسمیت و باند این مفاهیم را در مطالعه اجتماع وروانشناسی سازمانی و گروه به کار برده اند. تریاندیس بیان می‌کند که تفرد از تجمع و اجتماع کسب می‌شود و اجتماع نیز مطابقت و همسان سازی با دیگران را شکل می‌دهد. گرایش به هر کدام ازجنبه‌های این شاخص، آثار و نتایجی را درپی دارد که‌هافستید و تریاندیس آنها را مطابق جدول، فهرست می‏کنند : فرد گرائی جمع گرائی، علایق و نیازها و اهداف فردی ترجیح دارند، ارزشها و هنجارها، مبنای فردی دارند، کسب لذت فردی در اولویت است.، باورهای فردی، متمایز کننده فرد از گروه است، استقلال و هویت فردی اهمیت دارند، راهبردهای مستقیم و مواجه رو در رو ترجیح دارد، ارتباط بین اعضاء متکی به افراد است، رابطه اعضاء با فاصله زیاد صورت می‌گیرد، روابط اجتماعی در بین اعضاء داوطلبانه بوده و اندازه گروه کوچکتر است، ورود و خروج به گروه براحتی صورت می‌گیرد، دوستی‌ها رنگ کمتری داشته، رفاقتها و وفاداری به گروه و شخص دیگر کمتر است، اهداف گروهی مهم هستند، هنجارها و ارزشها از طریق گروه مرجع تعیین می‌شوند، رضایت گروه و اکثریت اهمیت دارد، باورهای فرد توسط جمع تعیین می‌شوند، وابستگی بین اعضاء، علقه‏های بین فردی و تجانس گروهی مهم هستند، از راهبردهای غیر مستقیم و اصل حفظ ظاهر در شرائط بحرانی استفاده می‌شود، رابطه اعضاء تنگاتنگ است، روابط اجتماعی بین اعضاء اجباری بوده و اندازه گروه بزرگتر است، ورود و خروج به گروه به سادگی انجام نمی‌گیرد، دوستی‌ها و رفاقتها از عمق و استحکام بیشتری برخورداراست.
مارکوز وکیتایاما نشان داده‌اند که فرهنگ اروپایی وغربی، هویت فردی را در جهت فردیت گرایی و فرهنگ آسیایی و شرقی و نیز آمریکای جنوبی، فرد را به سوی تعلق به گروه سوق می‏دهند. همچنین بوچنر ؛ داون و همکاران؛ مارکوز وکیتایاما ؛به نقل از مایر مشخص کرده‌اند که افراد مالایی، هندی، ژاپنی و ماسایی، بیشتر از جوامع استرالیایی، آمریکایی و انگلیسی در مقابل بریدن از خانواده و گسستگی از دوستان آسیب پذیر هستند. دلیل آن این است که در این فرهنگها، تعداد خودها بیشتر است. هر فرد دارای یک خود نیست بلکه دارای چندین خود است ؛ همانند : خود با والدین، خود در کار و خود با دوستان. خود با والدین و فرزندان در این فرهنگها دارای اهمیت بیشتری می‌باشد. [41]
در کل یافته‏های تحقیقی نشان می‏دهند که میان کشورهای غربی و شرقی تفاوتهای قابل ملاحظه‌ای درباره شاخص فردگرایی ـ جمع گرایی مشاهده می‌شود که دلیل آن تفاوت درنوع نگرش، رفتار و فرهنگهای متفاوت و از جمله به چگونگی گسترش رسانه‌های جمعی در متن خانواده‌ها می‌باشد.
رسانه و جنگ نرم
واژه جنگ نرم (Soft War) در برابرجنگ سخت (Hard War) کاربرد دارد البته گاهی به جای جنگ از واژه‏های تهدید یا قدرت استفاده می‌شود. نظریه جنگ نرم طی دهه‌های اخیر وارد ادبیات سیاسی شده است.
دراین باره یکی ازمنسجم‌ترین کتاب‏هایی که با عنوان Soft Power- قدرت نرم- انتشار یافته به جوزف نای تعلق دارد. وی معتقد است مبنای قدرت سخت یا جنگ سخت بر «اجبار» و مبنای قدرت نرم بر «اقناع» است او برخلاف بعضی از صاحب نظران، اقتصاد و دیپلماسی را در زیر مجموعه قدرت سخت قرار داده و تنها از رسانه بعنوان قدرت نرم نام برده است. [42]
جنگ نرم زائیده دوران جنگ سرد است. پس از پایان جنگ جهانی دوم و و دو نیم شدن جهان در دست قدرت شوری سابق و آمریکا، توپ و تفنگ جای خود را به سیستم‏های اطلاعاتی، رسانه و استحاله فرهنگی داد واین شروعی بود برجنگی که سرد نام گرفت چراکه در آن اثری از گرمای جرقه و باروت نبود. از آن موقع کشورها (به ویژه دو ابرقدرت جهانی وقت) به فکر تقویت ابزار وسلاح‌های خود در جنگ نرم افتادند. از جمله سلاح‌هایی که در جنگ نرم مورد استفاده قرار می‏گیرد عبارتند از:
رسانه‏های خبری، سینما، کتاب وهر وسیله ارتباط جمعی دیگری که در آن فرهنگ هدف (فرهنگی که قرار است جایگزین فرهنگ کشور هدف گردد) مجذوب تر از حد واقع جلوه داده شده باشد، علم و دانش، سیستم‏های اطلاعاتی، توان شبکه سازی اجتماعی، ایدئولوژی فراگیر با حداقل قیودات. [43]

اخلاقیات

مقدمه : عِلم اخلا قیات مجموعه رفتارهای عِلمی و اخلاقیست که بوسیله افراد ‘ دولت یا مؤسسات اجتماعی صورت میگیرد . علوم اخلاق و قانون با یکدیگر فرق دارند . گرچه ممکن است پایه ریزی قانون براساس اصول اخلاقی باشد . یک چیز ممکن است قانونی باشد امّا اخلاقی نباشد .
 فیلسوفان از زمان‌های باستان در باره مسائل اخلاقی اندیشیده‌اند و دانشمندان امروز فهمیده‌اند که چگونه اخلاقیات را به اجرا در آورند . اخلاقیات در زندگی روز مره شما نفوذ دارد . برای مثال هیئت اجرایی یک برنامه تلویزیونی ممکن است تشخیص دهد که یک برنامه که خشونت برجسته‌ای دارد ‘ ممکن است قانونی بشمار آید . امّا بسیاری افراد ممکن است آنرا غیر اخلاقی قلمداد کنند .
یک روزنامه نگار ممکن است در رقابت تکنیکها گرفتار شود ‘ مثل استفاده مخفی از یک دوربین ‘ یا نسبت یک هُویت اشتباه برای تشخیص دادن خطای یک سیاستمدار ‘ امّا بعضی موارد این تکنیکها ممکن است به حریم خصوصی افراد تجاوز کند . در باره این تکنیک هم باید گفت که ممکن است قانونی باشد ‘ امّا اخلاقی نباشد .
ساختارهای اخلاقی ‘ یک اصول و اساسی را برای تصمیمات شما ‘ در باره اینکه چگونه میخواهید زندگی خود را بگذرانید فراهم میکند . همچنین برای تشخیص نقشهای دیگران مثل پزشکان و سازمان رسانه‌ها این اصول را فراهم میکند .
فیلسوفان اصول متنوعی را برای تحلیل مسائل اخلاقی بسط داده‌اند ‘ امّا شما در ادامه این قسمت میفهمید که در غرب تمایلات بیشتری برای پرورش ساختارهای اخلاقی وجود داشته است . این اصول ( اصول پرورش یافته و بسط داده شده ) در یونان باستان شروع شد و تا امروز ادامه پیدا کرده است . بیشترین تضاد دیدگاهها در باره چگونگی برخورد با سئوالات اخلاقی خاص است .
* پیشینه اصول اخلاقی :
ارسطو فیلسوف یونانی ‘ ساختار اخلاقیش را روی این اصل که پاکدامنی اخلاقی حد میان دو بی نهایت است پایه گذاری کرد . ارسطو مُعتقد است ‘ اصل طلایی‌‌اش ‘ اعتدال میان دو بینهایت ‘ یعنی افراط وتفریط است . به هر حال اعتدال طلایی نباید با میانگین یا میانه در یک مفهوم ریاضی اشتباه شود .
مقام اخلاقی قانون طلایی مکرراً در رسانه‌ها استفاده شده است . برای مثال روزنامه نگاران تلاش میکنند تا یک گزارش تعدیلی ‘ از صداهای گوناگون تهیه کنند و افراد را برای گرفتن تصمیماتی که منشاء اخلاقی داشته باشند ‘آماده کنند . یعنی افراد بتوانند قضاوتهای اخلاقی درستی داشته باشند .
جودویو کریستین شما را دعوت میکند تا نقش طلایی اخلاق را بکار ببرید ‘ تا شما همسایهِ خود را مثلِ خودتان دوست بدارید . در بطن نظریه نقش طلایی ‘ ایده‌های زیادیست ‘ در باره اینکه مردم جهان چگونه رفتار کنند که دوست دارند ‘ با آنها رفتار شود .
ساختار اخلاقی نقش طلایی ‘ در اکثر ادیان بِشکل مشابهی پذیرفته شده است . نتایج تصمیماتی که عدالت اجتماعی را خدشه دار میکند ‘ مثل یورنو گرافی ( انتشار مطالب خارج از اخلاق ) اختفاء و خشونت در رسانه‌هاست .
این فلسفهِ اخلاقی از ترویج تولید و فروش مطالبِ خارج از اخلاق ‘ تعرُض به حریم خصوصی و خشونت احمقانه در سینماها وتلویزیون ‘ جلو گیری میکند .
فیلسوف آلمانی قرن هیجدهم ‘ اِمانوئل کانت ‘ دیدگاه اصل جزمی الزام آور را در سال 1785 بوجود آورد . جزمی در اینجا بمعنی مطلق و بدون استثناء است ‘ اِلزام آور هم به این معنیست که در همه جا باید تصمیمات اخلاقی گرفت ‘ چرا که این درست و لازم است . همچنین یک انتخاب اخلاقی در مسائل شخصی مهم باید منطقی باشد و به منطق تأکید کند .
پیروی کردن از دیدگاه اخلاقی جزمی ‘ الزاماً روی بسیاری از تصمیمات در رسانه‌ها تأثیر خواهد گذاشت . بعنوان مثال روزنامه نگاران (دریک تصمیم اخلاقی ) از حیله ‘ برای رفتن بصورت مخفی در یک باز جویی برای اِثبات اینکه چگونه یک بُنگاه فعالیت غیر قانونی داشته است ‘ استفاده نخواهند کرد و مُبلِّغینِ تبلیغات بازرگانی ‘ اثراتی را که ممکن است ‘ یک دارو برای عدهِ ناچیزی از مردم داشته باشد ‘ در صورتیکه آن دارو قدرت شفای بسیاری از مردم را دارد ‘ دست کم نخواهند گرفت .
فیلسوف انگلیسی قرن نوزدهم ‘ جان استوارت میل ( 1873 – 1806 ) نظریه سودمند گرایی را بشکل ماهرانه‌ای در ساختار اخلاقی بکار برد . مطابق این دیدگاه یک تصمیم اخلاقی به دست آوردها ونتایج سودمند اهمیت میدهد . همچنین مطابق این دیدگاه نقش واقعی یک عمل اخلاقی بوجود آوردن خرسندی برای شما و بسیاری از مردم است .
دیدگاه سودمند گرایی ‘ برای بسیاری از فعالیتهایی که در رسانه‌ها انجام میشود حاکم است ‘ بعنوان مثال روزنامه نگاران بحث میکنند که مرتب بررسی مخفی ‘ که سود بسیاری برای مردم دارد ‘ بدون توجه به این روش عمل میشود ‘ در یک مبارزهِ سیاسی ازآگهی و تکنیکهای روابط سیاسی استفاده میشود ‘ تا رأی دهندگان را مُتقاعِد کنند که ‘ سیاستهای یک کاندیدای خاص برای شمار بزرگتری از مردم ‘ مفید هستند .
فیلسوف قرن بیستم ‘ جان راولز در سال 1951 پیشنهاد داد که در گرفتن تصمیمات اخلاقی ‘ یک شخص باید پشت نقاب (پرده ) ناشناسی بنشیند . تحت این سیستم اخلاقی شما ‘ فاکتورهای مُختلفی را که ممکن است به تصمیم تان لطمه بزند ‘ حذف می‌کنید ‘ مثل سن شما ‘ نژاد ‘ طبقه اجتماعی و دیگر خصوصیاتی که ممکن است روی تصمیم شما تأثیر بگذارد . همچنین در تصمیمات اخلاقی باید مصلحت ( سود ) هرکسی را بطور مُنصفانه‌ای ارزیابی کند تا برای همه انصاف رعایت شود .
ساختار اخلاقی راولز براین اصل و مقدمه استوار است که هر شخصی باید بزرگترین آزادی سیاسی را داشته باشد که تسلیم دیگران نشود و همچنین نا برابری قدرت و ثِروت باید بسود افراد با کمترین قدرت وپایین‌ترین درآمد ‘ قابل تغییر باشد . بیشترین تصمیمات باید تحت تأثیر این استراتژی باشد . بعنوان مثال این فلسفه باید ‘ رِسانه‌ها را از رسیدگی به موضوعات محرمانه افراد ‘ منع کند .
* موضوعات اخلاقی برای رسانه‌های حرفه‌ای :
 جدا کردن انواع مختلف رسانه‌ها و بکار بُردن اِستانداردهای اخلاقی ‘ برای هریک از آنها مشکل است .
در بسیاری موارد استانداردهای اخلاقی در همه رسانه‌ها نفوذ دارند . با این وجود در انواع رسانه‌ها ‘ مسائل اخلاقی با درجاتِ کمتر یا بیشتری استخراج میشوند .
رسانه‌های چاپی و بطور خاص روزنامه‌ها ‘ اولین قانونِ نوشته شدهِ استانداردهای اخلاقی را بوجود می‌آورند . نگرانی در باره عِلم اخلاقیات در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم شروع شد . زمانیکه مُمکن بود روز نامه نگاران یا مدیران روزنامه‌ها ‘ هدایایی را از ادارات دولتی یا افراد غیر دولتی بپذیرند .
هدایا به اشکالِ مُختلف داده میشوند امّا بیشتر و معمولاً برای سانسور وقایع ورزشی و سفر کردن با خطِ راه آهن داده می‌شد . بعضی از مدیرانِ روزنامه‌های آن عصر نسبت به این سیستم ‘ در گذشته انتقاد میکردند . چرا که آنها معتقد بودند که کُمپانی‌های راه آهن بشکل مثبت از آنها انتظار دارند تا سواریهای مجانی را ‘ از روزنامه‌ها مخفی نگاه دارند. چرا که در آن زمان راه آهن در زُمرهِ قدرتمند‌ترین صنایع بود .
 بعد از آن سالها ( قبل از روزنامه‌های جامعه امریکا ) مدیران روزنامه‌ها در سال 1923 یک قانون اخلاقی را تصویب کردند . جامعه روزنامه نگارانِ حرفه ای‘ قانون اخلاقی را در سال 1973 پذیرفت و دو سال بعد مدیران روزنامه آسوشیتِدپِرِس ‘ این روند را ادامه دادند .
ریشه برخی از این قوانین اخلاقی عبارتند از : صِحت ‘ انصاف ‘ عینی گرایی ‘ صداقت و احترام . همه اینها در گلچینی از قوانین دیده میشود .
انتشار وقایع عمدی مُهم و مُفید ‘ مأموریت مُهم رسانه‌های جمعی است . هدف پخش اخبار و روشن کردن عقیده ‘ خدمت کردن به رفاه عمومی است . روزنامه نگارانی که ازمقام حرفه‌ای خود برای انگیزه‌های خود خواهانه و ناشایست استفاده میکنند ‘ به این اعتبارِ بزرگ ‘ لطمه میزنند .
در بعضی از این قوانین‘ اخلاق حرفه‌ای ‘ مثل قوانینِ رسمی و قوانینِ مربوطه به تخلُفات درمانی این استانداردها ‘ هیچ جریمه و ضمانتهایِ اجرایی ندارند . مثل تخطی ازحرفه اعضاء در باره اینکه ‘ این قوانین احتیاج به اُرگان یا سازمانی برای محکوم کردن تخطی کنندگان از این قوانین است ‘ بحث کرده‌اند .
امّا عاقبت به این نتیجه رسیده‌اند که ‘ ایجاد یک تغییر ‘ استقلال مشخصِ روزنامه نگاران را نقض میکند . عدم اجرا ‘ موجب انتقادات بسیاری به این قوانین شده است . مُنتقدان میگویند بدون جریمه و مجازات ‘ این قوانین باعث اظهاراتی میشوند که مسئولیت بسیار کمی در آنها وجود دارد .
 تصمیم در باره مسائل خصوصی افراد ‘ زیر نظراین اِستانداردها و کُدها قرارمیگیرد و اغلب محدودیتها نسبت به اُرگانهای مِلّی اِعمال میشود . با این وجود جریمه نهایی برای قصور از این قوانین خارج از سامان است و بیشتر از آن محرومیت از سایر مشاغل است .
بعضی از سئوالات اخلاقی به آسانی ارزیابی و تشخیص ما را اِثبات میکند : مثل تقلید و جعل کردن دُزدی ادبی ‘ تضاد منافع و اعمالِ نامشروع
* تقلید و جعل کردن
اینکه تشخیص دهیم چه چیزی جعلیست ‘ مُشکل است . نمایش موهوم و ساختگی از موضوعات بعنوان اصل در سالهای اخیر شایع و برجسته شده است ‘ در سال 1998 اِسمیت ستون کلاب ‘ کاراکترها و شخصیت‌هایی را خلق کرد و اِدعاهایی را جعل کرد و روزنامه آن را منتشر کرد .
در روزنامه نیویابلیک‘ مدیران روزنامه فهمیدندکه استیفن گلس ‘رئیس سابقبخش تحقیقمجله داستانی نوشته است کهبنیاد حقیقی ندارد که شامل یک شرح از اعمال جنسی در یک انجمن محافظه کار در واشنگتن بود . گلس بطور آشکارا اسنادی را برای متقاعد کردن محققان ومدیران روزنامه جعل کرده بود که بگوید داستان واقعیست . گلس در پی این عمل از کار برکنار شد .
* دُزدی ادبی
دزدی ادبی استفاده از تجربه‌ها ( تألیفات یا اختراعات ) دیگران بدون وجه اخلاقیست . دزدی لدبی بمعنای استفاده از ایده‌ها یا کارهای اشخاص دیگر‘ بدون داشتن شایستگی واعتبار عمومیست .
ستون نویس بوستون گلاب ‘ مایک بار نیکل بعد از حک‌هایی که از روی پرفروش‌ترین کتاب سال متعلق به براین دراپنینگر استفاده کرد درسال 1998 استعفا کرد و در یکی از 10 قالبهای زیر آورده شد .
 ستونی که بدست بارنیکل نوشته شده بود اینکه : ( بعضی روزها دوست دارم تا پاپ را در حالیکه روی بالکُن آمده و امتیازات بِیسبال را اعلام میکند ‘ ببینم ) در کتاب کارلین نوشته است : ( برخی روزها آرزو دارم که پاپ را روی بالکنش و در حالیکه خبرِ امتیازات فوتبال را میدهد ‘ ببینم )
دوبار در سال 2000 ‘ ستون نویس بوستون گلاب ( جف جاکوبی ) بعد از اینکه او از اعتراف به داشتن یک ستون در باره امضای بیانیه مستقل در رسانه‌های دیگر امتناع کرد ‘ بحالت تعلیق در آمد . اگر بار نیکل وجاکوبی منابع اطلاعات را معرفی میکردند ‘ هرگز به دزدی ادبی محکوم نمی‌شدند .
 * تضاد منافِع
نمایندگان رسانه‌ها ‘ برای تضاد میان منافع و مصلحت‌ها ‘ یک مسئولیت دارند . مثلاً منافع مخفی و محرمانه آنها مُمکن است با قابلیت وتوانایی آنها برای انجام وظایفشان ‘تضاد داشته باشد . این تضادها ممکن است روابط تجاری ‘ هدایا ‘ پول ‘ عملگرایی سیاسی یا مالکیتِ سرمایه باشد .
چندین دهه همانطور که قبلاً اشاره شد ‘ پذیرفتن هدایا ‘ یک عمل شایع بین نمایندگان رسانه‌ها بود .
 امّا اشخاص مسئولیت پذیر‘ بزودی پی بُردند که این عمل با بسیاری از مسائل دیگر همراست ‘ چرا که اختلاف وتضاد فاحشی را بین منافِع و مصالِح بوجود می‌آورد .
برای مثال کسانی که به یک گُزارشگر هدیه‌ای می‌دادند ‘ در بسیاری موارد ‘ از گزارشگر اِنتظار داشتند تا موجب اِشتهار و تبلیغ آنان شود ‘ حتّی اگر هم هیچ انتظاری نداشتند ‘ مردم به گزارشگری که این هدیه را پذیرفته بود ‘ مظنون می‌شدند .
پذیرفتن پول از یک منبع بیرونی ‘ تضادهای آشکاری را بین منافع ایجاد میکند .
برای مثال: آزفوستر وینانس‘ گزارشگر وال استریت ‘ در ستون خبر از خیابان ‘ چیزهایی را در باره اطلاعات مالی که میتوانست ‘ روی قیمتهای سهام اثر بگذارد ‘ نوشت ‘ قبل از اینکه این موضوع در صفحه روزنامه پدیدار شود ‘ وینانس به دوستش که دلالِ سهام شرکتها بود ‘ گفته بود که او چگونه میتواند سهام شرکتهایی را که باعث سود زیاد میشود بخرد یا بفروشد .
بهمین خاطرِ دلال ‘ بابت این اِطلاعات به وینانس هزاران دلار پول داد . تکنیکهای وینانس سر انجام لو رفت تکنیکهایی که نه قانونی بود و نه اخلاقی ‘ اختلاف و تضاد میان منافع مُمکن است ‘ از داخل شُدن در سیاست ناشی شود .
مثلاً مشارکت در گروههای مدنی و دفاعی ‘ بعنوان مثال جورج ویل ‘ ستون نویسی بود که برای کُمک به آماده شدن رونالد ریگان برای مذاکرات ریاست جمهوری در سال 1980 با جیمی کارتر ‘ بطور ماهرانه‌ای دست به انتقاد میزد .
مشکل در اینجا اینست که ویل خارج از نقش خودش ‘ یک مُفسِری است که به یک طرف کمک میکند . بارها در باره این وضعیت که روزنامه نگاران نباید به اوضاع سیاسی کمک کنند ‘ بحث شده است ‘ چرا که باعث تضاد میان منافع میشود .
مواردی وجود دارد که روزنامه نگاری به اوضاع و امور سیاسی کمک کرده است . بعنوان مثال همسرِ ناشرِ روزنامه نافِرماس کاندیدای شورای شهر شده بود ‘ وقتی روزنامه از این کاندیدا حمایت میکرد بسیاری از خوانندگان شکایت می‌کردند و می‌گفتند که روزنامه درآنچه که پوشش میداد ‘ واقع گرا نبود .
* اعمال غیر قانونی
فعالیتهای غیر قانونی پایه‌های اخلاقی ندارند ‘ برای مثال درتحقیقات سینسیناتی ‘ گزارشگری بنام مایک گالاجز ‘ بطور آشکار از سیستم رأی پستی شُعبه‌های چیکیتایِ بین المللی ‘ در طول یک تحقیق در باره یک کُمپانی بهره برد ‘ روزنامه برخورد تندی با گزارشگر کرد و بیشتر از ده میلیون دلار به کمپانی داد . پُلیس تحقیق برای اینکه کار گزارشگر را انجام دهد به یکسری از مجوز‌ها از دادگاه نیاز دارند .
* خلـوت :
حق افراد برای داشتن حریم و خلوت ‘ مکرراً با وظیفه روزنامه نگاران در باره گزارش دادن تلاقی پیدا میکند . این موارد در اکثر اوقات سئو الاتِ سختِ اخلاقی را برای سازمانهای رسانه‌ای ‘ بهمراه دارد .
اکثر مردم متوجهِ بد بودن موضوعات محرمانه هستند وتاریخچه اخبار سازمانها به امور محرمانه احترام میگذارد . بعنوان مثال اکثر سازمانهای خبری برای چندین سال به این خبرکه ‘ فرانکلین روز وِلت از بیماری فلج رنج میکشید پرداختند ‘ چرا که او یک سیاستمدار برجسته بود .
امروزه سلامتی رهبرانِ سیاسی در رأس اخبار و جزء خبرهای با ارزش بحساب می‌آید . چرا که آنها موقعیتهای مهمی دارند و مردم حق دارند تا بدانند . بسیاری از روز نامه نگاران بر سر این مسئله که آیا بیماری روی توانائیهای یک سیاستمدار برای رهبری کردن تأثیر میگذارد یا نه بحث میکنند .
( وقتی ریچارد چنی تصمیم گرفت تا درسال 2000 کاندیدای ریاست جمهوری شود بسیاری از تبلیغات ‘ سابقه اورا در بیماری قلبی وی گزارش داده بودند ).
روزنامه نگاران در هنگام بیماری افرادی که نفوذ کمتری دارند ‘ چند دسته میشوند .
درسال 1992 یک گزارشگر ورزشی در روزنامه ( U.S.A. Today ) اطلاعات محرمانه‌ای در باره یک تنیس باز بنام آرنوراَش ‘ بدست آورد که وی به بیماری ایدز دچار است .
وقتی مردم مستقیماً از بیماری وی سئوال کردند ‘ خبر نگار از دادن جواب امتناء کرد ‘ امّا وقتی روزنامه پیگیریها را درباره داستان ادامه داد ‘ اَش ‘ دریک کنفرانس مطبوعاتی اعلام کرد که او یک عمل جراحی انجام داد و ویروس ایدز از طریق تزریق خون به او منتقل شده است .
 اَش از روزنامه ( U.S.A. Today ) بخاطر پیگیری موضوع انتقاد کرد وآن را تعرض به حریم خصوصی نامید . اکثر روزنامه‌ها ومدیران آنها از روزنامه ( U.S.A. Today ) حمایت کردند و گفتند ‘ حتّی اگر اَش از تنیس کناره میگرفت ‘ باز یک چهره عمومی بود .
 امّا دیگرِ رسانه‌ها ‘ این روزنامه را مورد انتقاد شدید قرار دادند و گفتند این صدمه و خسارت به اَش ‘ بزرگتر و هنگفت تر از منفعت عمومی بود . ( او در سال 1993 فوت کرد ) 
* اخلاق در رسانه‌های صوتی و تصویری
در قلمروی ضبط صدا ‘ رادیو ‘ فیلم و تلویزیون تصمیمات اخلاقی روی موضوعاتی شبیه به موضوعات رسانه‌های چاپی تمرکز می‌یابد .
 شعر موزیکال ممکن است به موضوعاتی مثل سکس ‘ خشونت یا دیگر رفتارهای ضد اجتماعی مربوط شود . یک شعر ممکن است به ‘ دارو ‘ رفتار جنسی یا خشونت که معمولاً از سوی قانون حمایت میشوند تشویق کند امّا اگر بخواهیم استانداردهای اخلاقی را در آن جستجو کنیم ‘ شکست میخوریم .
در سال 1985 انجمن امریکایی صنعت ضبط بعنوان یک سازمان بازرگانی که طبقه‌های اصلی ضبط را مشخص کرد و با انجمن ملی به توافق رسید تا بزرگترها وبچه‌ها را در باره محتواهای خاصی هشدار دهند .
برنامه‌های درخواستی ضبط شده یک برچسب دارند که بر روی آنها وجود دارد و ممکن است با بی حرمتی به مقدسات ‘ با استفاده از دارو ‘ سِکس و خشونت مربوط باشد ‘ که ممکن است مردم را بِرنجاند . 
* فیلم
صنعت فیلم تلاش میکند که قوانین اخلاقی مختلفی که بازیگران و بینندگان را پوشش میدهد ‘ خلق کند .
در سال 1909 صنعت سینما تابلوی سانسور ملی را خلق کرد که در وهله اول ‘ سازمانهای مختلفی ‘ استانداردهای مختلفی را برای فیلمها تعیین کردند . سال 1921 که با افتضاحات سکس ودارو میان ستاره‌های سینما همراه بود ‘ این صنعت کُدها و قوانین رفتاری را برای بازیگران در نظرگرفت . در سال 1930 این صنعت کُدها و قوانین دوباره‌ای که موضوعات مختلفی را تحریم میکرد ‘ معرفی کرد ‘ نظیر سقط جنین ‘ داروها ‘ همجنس بازی و زنای با محارم .
بعد از آن سالها ‘ فیلم سازان اغلب راهبردهایِ خود سانسوری را نادیده گرفته وتا امروز همین گونه رفتار کرده‌اند . 
* رادیو و تلویزیون
راستگویی و صداقت دردِل ارتباطات وجود دارد . خوانندگان ‘ شنوندگان و بینندگان به خروجی رسانه‌ها وقتیکه به آنها راست میگویند ‘ اعتماد میکنند بطوریکه استفاده کنندگان ‘ براحتی میتوانند تصمیم بگیرند .
وقتی که ارتباط گران ‘ مردم را فریب میدهند و واقعیت را از آنها پنهان میکنند‘ اعتبار خود را از دست میدهند .
پوششهای فریب دهنده و گول زننده حیطه وسیعی از اعمال را شامل میشود . بعنوان مثال : صنعت رادیو در دهه 60 وقتی که پیستهای سوارکاری ‘ پول میدادند تا آهنگهایی را در آن اجرا کند ‘ شنوندگانش را فریب میداد .
صنعت تلویزیون در دهه 50 وقتیکه مسابقه دهنده ‘ در مسابقات بطرز ساده و مسخره‌ای به جواب و سئوال میرسید ‘ بینندگانش را فریب میداد . اکثر نمونه‌های فریب انگیز وقتی رُخ میدهد که یک شخص ‘ نوشته ‘ فیلم یا پخش ‘ راستگو نباشد .
کُدها و قوانینی اخلاقی انجمنِ کارگردانهای اداره کنندهِ اخبارهای رادیو تلویزیونی ‘ که به استانداردهای رسانه‌های چاپی شبیه است در باره فریبها و دغل کاریها هشدار میدهند و همچنین بسیاری از مسائل بالقوه را نیز هُشدار میدهند . امّا این قوانین همانندِ قوانین قبلی جریمه‌ای برای کسانیکه همنوایی با این سیاستها ندارند ‘ در نظر نمی‌گیرد .
بطور کُلی وسایل ارتباط جمعی برای تامین نیازهای استفاده کنندگان خود ‘ با در نظر گرفتن وظایفِ اجتماعی مُختلفی که در زمینه‌های خبری ‘ آموزشی وتفریحی بعُهده دارند ‘ کوشش میکنند ‘ همیشه انواع فراوانی از تازه‌ترین و جالبترین اطلاعات و مطالب و برنامه‌ها را در اختیار آنان قرار دهند .
بنابراین برای چگونگی فعالیت مطبوعات و رادیو و تلویزیون و سینما با توجه به شرایط خاص تکنیکی و اقتصادی آنها و ضرورتهای فرهنگی و اجتماعی معاصر میتوان ‘ مُشخصات مُختلف را در نظر گرفت .
الف ) سرعت انتشار
سریع وآنی بودن ارتباطات جمعی معاصِر از مهمترین خصلت‌های آنها بشمار میرود . در زمانهای قدیم هفته‌ها وحتّی ماهها طول میکشید تا واقعه‌ای از راه دور به اطلاع افراد برسد . امّا هم اکنون در ظرف چند دقیقه و حتّی چند لحظه اخبار رویدادهایی که در دورترین نقاطِ دُنیا اِتفاق میافتد ‘ بوسیله روزنامه‌ها و رادیو تلویزیونها در اختیار مردم گذاشته میشود .
 بدون تردید ‘ روزنامه‌ها با توجه به وقت مُعَیّنِ انتشارِ دوره‌ای خود و ضرورتهای فنی وتولیدی موجود ‘ هنوز نمیتوانند وقایع را بطور سریع و آنی پخش کنند ‘ زیرا روزنامه‌ها معمولاً هر روز فقط مدّتی وقت لازم دارند تا خبرهایی را که از خبر نگاران اختصاصی خود دریافت میکنند ‘ با کُمک اعضای هیئت تحریریه انتخاب وتنظیم نمایند ‘ در چاپخانه‌ها بصورت حروف سُربی در آوردند و بعد از صفحه بندی و قالب گیری بچاپ برسانند .
البته با کوششهایی که در سالهای اخیر در بعضی از کشورهای پیشرفته صنعتی ‘ مخصوصاً ژاپن ‘ برای پخش سریع روزنامه‌ها ‘ از طریقِ گیرنده‌های خاص تلویزیونی صورت گرفته است ‘ باید انتظار داشت که درآینده نزدیک دُشواری کنونی مؤسسات مطبوعاتی در مورد ارسال روزنامه‌ها برای خوانندگان از میان برود و افراد بتوانند همچنانکه درحال حاضر در خانه یا محل کار خود ‘ با باز کردن دستگاههای گیرندهِ رادیو وتلویزیونی از برنامه‌های خاصِ آنها استفاده میکنند ‘ صفحات روزنامه مورد علاقه خویش را نیز بر روی دستگاههای شبیه تلویزیون مشاهده و مطالعه نمایند "
 و یا آنکه ‘ صفحاتِ حاوی مطالب وتصاویر روزنامه‌ها را به کمک امواج رادیویی‘ روی کاغذ‌های خاصی مُنتقِل کنند و از داخل دستگاه‌های نسیسیه ماشینهای فتوکپی فعلی خارج سازند و مانند روزنامه‌های معمولی مورد استفاده قرار دهند . 
بدین طریق روزنامه‌ها خواهند توانست ‘ دراِنتشار اخبار رویدادها و تجزیه و تحلیل و تفسیرآنها ‘ سرعت عمل بیشتری پیدا کنند و برتریهای رادیو وتلویزیون را در این زمینه کاهش دهیم .
باید توجه داشت ‘ سرعت پخش پیام‌های ارتباطی از طریق رادیو وتلویزیون اکنون به حدی پیشرفت کرده است که این وسایل میتوانند چگونگی وقایع را در همان لحظات وقوع پخش کنند و اِستفاده کنندگان بیشمار خود را از فواصل دور‘ بطورغیر مستقیم در صحنهِ وقایع شرکت دهند. 

 

----

در دنیای امروز تسلط بر رسانه‏ها می‏تواند تسلط بر فرهنگ، اعتقاد و ... پیامگیران محسوب می‏شود و این واقعیتی است که جهانیان سالهاست آن را دریافته اند. در ژانویه 1968 که کنفرانس‌هاوانا برای نخستین بار مسئله سلطه فرهنگی و امپریالیسم ارتباطی را طرح نمود به جهانیان هشدار داد که در دهکده جهانی مردم همه چیز را نمی‌بینند و نمی‌شنوند بکه این کدخداست که می‏گوید مردم در این دهکده چه چیزی را باید ببینند و بشنوند. این واقعیت بیش از هر چیز نشان دهنده اهمیت یکسویه رسانه‏های ارتباطی است وجود این ویژگی مهم در رسانه‌ها که قادرند نظرات عدۀ قلیلی به را به توده مردم تحمیل نمایند گرچه در ابعاد ملی می‏توانند موجبات قوام و ایجاد وحدت را در جوامع فراهم نماید اما در ابعاد بین‏المللی نهایتاً به سود صاحبان تکنولوژی و قدرت جبهه متحد ناتوی فرهنگی است. [59]
نتایج تحقیقات یونسکو نشان داده است که بیشترین مخاطبان تلویزیون و برنامه‏های پخش شده از آن در سراسر دنیا کودکان، نوجوانان و جوانان هستند که به مقتضای سن خود بالاترین ضریب تأثیرپذیری را نیز دارا می‌باشند. این تحقیقات حاکی است که هر کودک در طول دوازده سال تحصیلی خود بیش از شش هزار ساعت وقت صرف تماشای تلویزیون می‏کند که با در نظر گرفتن تعطیلات فصلی تقریباً معادل زمانی است که هر بچه در مدرسه به تحصیل اشتغال دارد. [60]
بنابراین می‏توان به عمق تأثیرات رسانه تلویزیون در خانوادها خصوصا قشر کودک و نوجوان واقف شد. در چنین شرایطی رسانه‏‌های غربی قادر هستند بدون هیچ گونه فیلتر و کنترل، تولیدات فرهنگی خود را با تولیدات آلوده‏ای که اغلب با تمسک و سوء استفاده از نیازهای غریزی و عاطفی نسل جوان می‌باشد را در دسترس خانواده‏ها قرار دهند.
درک این حقیقت بسیاری را بر آن داشته تا از خود بپرسند که آیا ما در مقابل شیوه رسانه‏‌های مدرن حریف از پیش بازنده ایم؟
برای پاسخ به این سوال لازم است بگوییم که این رسانه‌ها با تمام آن ویژگی‌هایی که برایشان ذکر شد در یک نگاه تنها و تنها نوعی تکامل در تکنولوژی ارتباطی هستند. آنها بیش از این نیز این امکان را داشتند که تمامی محتوای فرهنگی خود را به مخاطب مورد نظر القاء کنند. قبول این واقعیت که شیوه رسانه‏‌های غربی نه تنها امروز، بلکه در آینده نیز پیام جدیدی را برای نیازهای واقعی کانون خانواده ندارد ما را قادر می‏سازد تا بتوانیم آینده را بر اساس تجربیات گذشته ارزیابی کنیم.
بر اساس عملکرد گذشته آن می‏توان گفت که در آینده نیز بیشتر بر اساس تخریب اعتقادات و شخصیتها، سست کردن مبانی مذهبی، رواج فساد و بی بند و باری، ترویج یکسویه فرهنگ مصرف، ارائه الگوها و شخصیت‏های پر زرق و برق و بی‏محتوا در بین خانواده‏ها استوار خواهد بود.
اما اینکه رسانه‏های مدرن تا چه اندازه در این راه موفق خواهد شد بستگی کامل به هویت فرهنگی مخاطبان در نقاط مختلف جهان به ویژه ایران اسلامی دارد. استحاله فرهنگی فرآیندی است که به نوبه خود از قانونمندی‏های فراوانی تبعیت می‏کند؛ مهمترین آنها هجوم مستمر یک فرهنگ قدرتمند و غالب توسط رسانه‌ها به ارکان و زیربنای فرهنگی ضعیف و مغلوب است. وقتی آداب و رسوم،، سنتها، اخلاقیات و ارزشهای قومی، ملی یا مذهبی نتواند پاسخگوی نیازهای یک جامعه باشد به طور طبیعی گرایش به سمت تحول فرهنگی در آن جامعه ایجاد می‏گردد.تاریخ بیان گر انواع تبادلات و یا تحولات فرهنگی از این گونه است.
اما برای استحاله فرهنگی جامعه شرایط فوق به هیچ وجه کفایت نمی‏کند، بلکه لازم است چندین نسل فشار علمی و عملی توسط فرهنگ مسلط بر فرهنگ مغلوب اعمال گردد. طبیعی است که زمان لازم برای تکوین این پدیده، نسبت مستقیم با میزان فروپاشی و اقتدار دو فرهنگ خواهد داشت. تاریخ نشان داده است که تنها پیامبران الهی توانسته‏اند در کوتاهترین زمان استحاله فرهنگی را در گسترده‌ترین مرزهای جغرافیایی و قومی اعمال نماید. علت آن است که ادیان آسمانی پاسخگوی کلیه نیازهای فطری انسانها در جوامع مختلف بوده‏اند. حال آنکه استحاله فرهنگهای دینی که با تحریف ارزشهای آن آغاز می‌شود غالباً صدها سال بطول انجامیده است؛ در موردی چون فرهنگ شیعه شاهدیم که هزار و چهارصد سال تهاجم فرهنگی نیز منجر به استحاله آن نشده است.(اگرچه تا میزان کمی باعث به وجود آمدن فرقه‌های گوناگون در درون شیعه شده اما شیعه اثنی عشری همچنان پابرجاست.) تحلیل این مطلب که چرا قرنها سلطه سیاسی، اقتصادی و نظامی مغولها در ایران نتوانست به فرهنگ اسلامی آسیب کلی رساند و بالعکس منجر استحاله فرهنگی مغولها گردید ما را به این حقیقت رهنمون می‏سازد که فرهنگهای ضعیف حتی در زمان قدرت سیاسی بیش از آنکه تأثیرگذار باشند، تأثیر پذیرند. بنابراین به یقین فرهنگ جوامع اسلامی بویژه شیعه که در سالهای استعمار کهنه مستقیماً با تهاجم همه جانبه بیگانگان مواجه بوده و در قرن اخیر همه روز بالنده‏تر شده است، توان آن را دارد که در یک تهاجم فرهنگی وسیع (خصوصاً رسانه‏ای) نیز از ارکان خویش محافظت نماید.
مشاهده هویت مذهبی مسلمانانی که سالها در پشت پرده‏های آهنین کمونیسم تحت فشار انواع تبلیغات ضد دینی و آلوده بوده‏اند، نشان دهنده قدرت دفاعی و انعطاف فرهنگ دینی در مقابله با ایدئولوژیهای مادی است. [61]
به نظر می‌رسد شیوه رسانه‏‌های مدرن غربی که حامل پیام و فرهنگ غرب خواهد بود به هیچ وجه توان لازم را برای ایجاد استحاله فرهنگی به طور صد در صد در جوامع اسلامی خصوصا در تضعیف کانون خانواده نخواهد داشت، زیرا دنیای غرب خود دچار فقر معنوی و فرهنگی است. بسیاری از کارشناسان معتقدند که خطر استحاله فرهنگی جوامع و خانواده‌هایی را تهدید می‏کند که ایدئولوژی آنها مادی است و از فرهنگ پویا و انعطاف پذیری برخوردار نیستند. البته ساده انگاری خواهد بود که از این تحلیل نتیجه گرفته شود که دفاع در مقابل شیوه رسانه‏‌های غربی ضرورتی ندارد. بلکه لازم است تحقیقات گسترده‏ای برای دستیابی به بهترین شیوه‌های مبارزه آغاز گردد.
مثلاً مطالعه در مورد کشورهایی چون کوبا که سالهاست فشار فرهنگی غرب را تجربه می‌کنند، می‏تواند در این مسیر سودمند باشد به خصوص نباید فراموش کرد که بدلیل جذابیت ظاهری برنامه‏های ماهواره‏ای و خلاءهای موجود در کشور امکان بروز موجهای فرهنگی در کوتاه مدت قطعی است همچنان که شاهد آن هستیم. هجوم فرهنگی و رسانه‌ای به دلیل آنکه آمیخته با فریب و تظاهر است می‏تواند در میان خانواده‏ها ناهنجاریهای اساسی ایجاد کند؛ فروپاشی قطب کمونیسم بدون برخورد نظامی دستاورد بزرگی بود که جبهه متحد غرب بخشی از آن را مدیون جنگ روانی سازمان یافته خود بر علیه بلوک شرق است.
نمونه‏های فراوانی چون فیلمهای «بدون دخترم هرگز» و «شیرین وحشی» نشاندهنده این واقعیت است که دنیای غرب دست اندرکار سازمان دادن یک جنگ رسانه‌ای فرهنگی استراتژیک بر علیه خانواده‏های مسلمان بویژه ایرانی است . انگهایی چون واپسگرا و بنیادگرا که در برخورد با خانواده‌های مسلمانان و القای این گونه باورها در میان خانواده‏ها خطر بزرگی است که باید برای آن راه چاره جست. [62]
عملکرد رسانه‏های نوین بویژه غربی در تضعیف کانون خانواده
· تلاش در جهت جذب و جهت دهی به نوجوانان و جوانان خانوادهای مورد هدف، با انگیزه کادرسازی
· شکستن اعتقاد معنوی خانواده‏ها به زیارت قبور ائمه و امامزاده‌ها. یکی از مهمترین شگرد رسانه‏‏های غربی این است که با در انزوا قرار دادن مسائل معنوی و تحقیر این گونه امور به اهداف خود بپردازند.[63] آنها به خوبی دریافته‏اند که خانواده مذهبی سرشار از روحیه امید و توکل است و به همین سبب بخشی از برنامه‌های خود را معطوف به تخریب و تضعیف روحیه دینی و اسلامی خانواده‏ها کرده‏‌اند.
· تخریب هویت خانواده مسلمان زیرا از بین رفتن هویت خانواده سبب می‏شود اعضای آن نسبت به یکدیگر و جامعه احساس تعلق نکنند و مسئولیتی را نیز در قبال آن به عهده نمی‌گیرند. ایران کشوی با تمدنی بسیار کهن می‏باشد که باید نسل به نسل مورد حفظ و حراست قرار گیرد، آنچه بیشتر در شیوه رسانه‏ای ناتو فرهنگی به چشم می‏خورد تخریب هویت خانواده است یعنی جدا کردن خانواده مسلمان از هویت اصیل اسلامی خود . [64]
· ارائه تفسیر غلط از آیات قرآن کریم برای خانواده‏ها با استفاده از افراد غیر کارشناس
· تبلیغ افراطی مسحیت و ارائه تصویر غیر واقعی از حضرت مسیح (ع)
· ایجاد ابهام و تردید در اذهان خانواده‏ها با ارائه اخبار و اطلاعات ناقص در مورد ارزش‏های دینی و معاد و هنجارهای مذهبی
· به تمسخر گرفتن فرهنگ تاریخی خانواده ایرانی، رسانه‌های غربی سعی می‏کنند نکات مثبت و ارزشمند فرهنگ ملی را منفور جلوه دهند. مانند دفاع مردم و جوانان ایرانی در حماسه هشت سال دفاع مقدس که با سلاح شهادت در مقابل دشمن ایستادگی نمودند را کاری خشن و بد معرفی می‏کنند.
· تبلیغ و ترویج بی بند و باری و هرزگی در میان خانواده‏ها، شیوه رسانه‏ای آنها مبتنی بر شکستن قبح ارتباط دختر و پسر و زن و مرد می‏باشد تا روابط غربی و غیر اسلامی را در جامعه ایران رواج دهند.
· اجباری نشان دادن حجاب آنان بدون اینکه از حقوق زن در نظام خانواده در اسلام مطلع باشند یا از فلسفه حجاب آگاهی داشته باشند، حجاب زن را مانع رشد او می‏دانند. [65]
شیوه رسانه‏‌های غربی امروزه مبتنی بر استفاده از روش اقناع است. اقناع به معنای دخل و تصرف در نمادهاست . اقناع فرایندی ارتباطی است که هدف آن نفوذ در گیرنده پیام است، به این معنی که یک پیام ترغیبی یک نظر یا رفتار را به گیرنده ارائه می‏دهد و انتظار می‏رود که این پیام در مخاطب یا گیرنده پیام موثر واقع شود و نگرش دیگران تغییر داده شود. اقناع فرایند هدایت مردم به سوی پذیرش یک عقیده، نگرش یا عمل توسط وسایل عقلانی و نمادین است که ممکن است منطقی هم نباشد و بیشتر از طریق توسل به جذابیت‏ها صورت می‏گیرد.[66] اقناع و نفوذ از مفاهیمی هستند که بسیار به یکدیگر نزدیکند. در نفوذ هر زمان که منبعی تعمداً تلاش کند تا افکار، احساسات و رفتار گیرنده را تغییر دهد. نفوذ روی می‏دهد. اقناع را می‏توان حالت خاصی از نفوذ دانست. وقتی منبعی آگاهانه از ارتباطات استفاده و سعی کند نگرش مخاطب را تغییر دهد، در این حالت، اقناع روی می‏دهد، نفوذ و اقناع حاکی از تغییرات عامدانه هستند اما در عمل با هم متفاوتند. زیرا اقناع به ارتباط پیام‌های شفاهی و غیر شفاهی نیازمند است و به دنبال تغییر نگرش است اما نفوذ می‏تواند بدون ارتباط هم روی دهد و موجب تغییرات رفتار خارجی شود، بدون آنکه تغییر نگرش درونی ایجاد کند. نگرش ارزیابی شخص از یک موضوع فکری است. هر شخصی یک معیار ارزیابی خوب و بد می‏سازد و درباره موضوعات طبق آنها قضاوت می‏کند.[67]
یکی از نظریاتی که در زمینه اقناع ارائه شده، نظریه تلقیح است. براساس این نظریه که توسط مک گوایر و پاپاجورجیس ارائه شده است، بیشتر افراد باورهایی دارند که در معرض چالش قرار نگرفته است. هنگامی که به این باورها حمله شود ممکن است به آسانی تغییر کنند زیرا فرد عادت ندارد تا به دفاع از آنها بپردازد. این دو محقق برای آزمون این فرضیه تحقیقی انجام دادند. آنها دو فرضیه را مورد آزمون قرار دادند. فرضیه اول این بود که رویکرد حمایتی در معرض قرار دادن قبلی فرد با استدلال‌هایی که عقاید اساسی را تأیید می‏کند از رویکرد تلقیح یعنی در معرض قرار دادن قبلی شخص با تعدادی از استدلال‌های ضعیف و برانگیزنده دفاع که به عقاید شخص حمله می‏کند از جهت ایمن سازی اثربخشی کمتری دارد. فرضیه دوم نیز بحث می‏کرد که باید اثر مشارکت انفعالی باشد. آنها مطالعاتی درباره عقاید در فرهنگ آمریکایی انجام دادند. نتایج تحقیقات آنها نشان داد که عقاید اگر مصون نشوند، خیلی آسیب پذیر خواهند بود. [68]
اعتقاد ما این است که رسانه‏‌های غربی برای اینکه یک پیام اقناعی را اثرگذار کنند، یعنی نگرشی را که از طریق رسانه در مخاطب تغییر می‌دهند و نگرش جدیدی را ایجاد می‌کنند از شیوه‌های زیر استفاده می‏کنند،
· از افراد متخصص استفاده می‏کنند ؛
· تغییر نگرش را به صورت غیرمستقیم دنبال می‏کنند؛
· از مبلغ و مجریان دارای جذابیت استفاده می‏کنند؛
· اعتماد به نفس خانواده‏ها را کاهش می‏دهند؛
· هنگامی که نگرش مخاطب با نگرش متقاعد کننده یکسان نیست، از پیام دو طرفه استفاده می‏کنند.
· از پیام‏های هیجانی که دارای درجه متقاعد کنندگی بالاتری هستند استفاده می‏کنند.
· توسل به شوخی یا مسائل جنسی و تکرار گسترده یک پیام را جزء رایج‏ترین فنون و شیوه‏ رسانه‏ای خود برمی‏گزینند.
· در چند سال اخیر رسانه‌های غربی در بخش شبکه‌های تلویزیونی فارسی زبان با اهداف کاملا متفاوت مانند من و تو، فارسی one،pmc و... در مدت زمان بسیار محدود مخاطبان بسیاری در بین مردم وبه ویژه کانون‌های خانوادگی به خود اختصاص داده اند. شیوه برخورد آن بر ضد جامعه و خانواده ایرانی در ظاهر و محتوا گسترده تر شده و ابعاد بسیار وسیعی پیدا کرده است و مسائل خانواده و روابط انسانی به عنوان بزرگترین سرمایه جامعه را هدف قرار داده است. به عنوان مثال موارد زیر از جمله آنهاست:
· ترویج و عادی جلوه دادن خیانت زن به همسر و البته شوهر به زن
· ترویج بدحجابی در جامعه و خانواده
· تضعیف باورهای مذهبی
· ترویج خانواده‌های بی‏سامان و لجام گسیخته در مقابل ساختار سنتی خانواده
· بی اهمیت جلوه دادن احترام به والدین
· ترویج فضای آزادی مطلق برای فرزندان بدون نظارت پدر و مادر
· عادی جلوه دادن رابطه جنسی دختر و پسر قبل از ازدواج تا حد باردار شدن دختر خانواده
· هویت زدایی از مفهوم خانواده به عنوان کوچکترین واحد اجتماعی مستقل و مؤثر
· عادی جلوه دادن سقط جنین برای دختران قبل از ازدواج به عنوان راه حلی طبیعی برای رفع دلهره‏های احتمالی در روابط جنسی دختر و پسر
· تعصب زدایی از کانون خانواده و ترویج بی تفاوتی نسبت به حریم خانواده
· ‌منسوخ کردن ازدواج و گسترش روابط آزاد ‌در بین خانواده
· زدودن تعهد در خانواده
· الگوگیری غلط به دلیل سهل الوصول بودن
· تعارض فرهنگی مخرب
· ترویج مفهوم زندگی با دیگران به جای ازدواج
· ترویج فمینیسم و کم رنگ کردن نقش مرد در جامعه
· مخدوش نمودن رابطه فرزندان پسر و دختر در خانواده
· افزایش تأثیر پذیری جنسی و خشونت در جوانان و نوجوانان از طریق موسیقی مبتذل
· پی ریزی و ایجاد آمادگی ذهنی تفکر شیطان پرستی در نوجوانان و جوانان و خانواده‌ها
رسانه‌های بومی بویژه رسانه ملی با آموزش به خانواده‌هایی که از ماهواره استفاده می‏کنند می‏تواند والدین را در مواجهه با کودکان و فرزندان خود یاری رساند، و با پیش دستی وارد این عرصه گردد. یکی از مؤثرترین راه‏های برخورد با شیوه رسانه‏‌های غربی رویارویی فرهنگی، سیاسی و عقیدتی با ماهواره است که می‏تواند در دو بخش مهم و عمده پیگیری شود. نخست ایمن سازی و دوم مبارزه. بنابراین افزایش قدرت نرم و توجه جدی به مؤلفه‏های قدرت رسانه‌ای جمهوری اسلامی ایران در مقابله با شیوه‏های رسانه‏‏های غربی در تضعیف کانون خانواده لازم است . پیشنهادات زیر برای مقابله با این پدیده :
- باور به هجوم رسانه‌ای و فرهنگی دشمنان و بالا رفتن حساسیت برنامه سازان نسبت به این مسأله
- جهاد فرهنگی، تولید انبوه برنامه‌های فرهنگی
- استفاده از ظرفیت‌ها و فن آوری‌های نوین رسانه ای
- ترسیم نقشه جامع مهندسی فرهنگی
- تقویت ایمان، خود باوری فرهنگی و اعتماد به نفس
- بررسی ضعفها و قوت‌های داخلی و فرصتها و تهدید‌های رسانه‌ها
- درگیر کردن رسانه‏های منظقه‏ای و اسلامی
- مطلع کردن خانواده ایرانی از اثر مخرب رسانه‌های غربی
- بیان میزان استفاده از این رسانه‌ها و افزایش آمار طلاق و سن ازدواج .
پاسخ ندادن به نیازهای فطری خانواده خصوصا جوانان و دیگر اقشار جامعه محرومیتهایی را ایجاد می‏کند که می‏تواند محل مناسبی برای نفوذ و رشد بیماری‏های فرهنگی باشد. مسکوت ماندن و معطل ماندن دستورات اسلامی در مواردی چون الگوی مصرف، آرایش مرد و زن، الگوی پوشش، ازدواج موقت، موسیقی و تفریحات سالم تاکنون باعث بروز ناهنجاریهایی شده است که عمدتاً ناشی از سیراب نشدن نیازهای فطری نسل جوان و خانواده‌هاست . امروز باید برنامه‌های سیما موظف به تفهیم جوانان باشند که مثلاً زن و مرد اسلامی نمونه‌ای از خوشپوشی، نظافت، سلیقه و زیبایی هستند ولی متأسفانه در برنامه‌های سیما اکثراً افرادی که دارای پوشش اسلامی مناسب هستند از افراد پایین دست جامعه معرفی می‏شوند و افرادی که با نمادهای پوششی غیر اسلامی معرفی می‏شوند در جایگاه بالای اجتماعی و فرهنگی قرار دارند و این یکی از بزرگترین منفذهایی است که رسانه‌های مدرن غربی از آن استفاده می‏کنند.
ارتباط با جنس مخالف، برگزاری برنامه‏های گفتگو محور با مضامین لهو و لعب، پخش موسیقی‏های مطرب و فسادانگیز و ترویج سنتهای غلط که با دستورات اصیل اسلامی منافات دارد و از تصوف منشعب می‏شوند و نیز نشان دادن انسان مذهبی به گونه‏ای که مقبول طبع و پذیرای فطرت جوانان نیست از دیگر شیوه‏های آن رسانه‏‌هاست . رسانه‌های غربی با استفاده از افزایش بی‏سابقه سرمایه گذاری خارجی و بین‏المللی، و گسترش ارتباطاات و رسانه‏ها و فرایند تبادل اطلاعات و پدید آمدن دنیای مجازی ارتباطات و اطلاعات در صدد هستند که با آخرین امکانات ماهواره‏ای و اینترنتی در حوزه‏‌های فرهنگ، اقتصاد، سیاست و غیره با تضعیف کانون خانواده به نتایج مورد نظر خود برسد. کانون امن خانواده اکنون توسط شیوه‏های رسانه‏ای ناتوی فرهنگی و اینترنت شکسته شده است و خانواده‏ای که تا کنون نقش مهم تربیت اعضاء را برعهده داشت دچار بسیاری از ناهنجاری‏ها شده که این مسأله در دراز مدت خطرناک است. رسانه‏های غربی فرهنگ زنده و زاینده خانواده را به سمت مرگ تدریجی سوق می‏دهند. بنابراین برای حفظ کانون خانواده باید نهادهای پرورشی در خانه مدرسه و مراکز دینی و دانشگاهی رسالتشان را بازنگری و تعریف کنند و باز تعریفی جدید از رسالت خویش ارائه دهند تا مؤثر و کارساز باشد.
طبق آمارهای مراکز رسمی «میزان استفاده مردم ایران از رسانه ماهواره بیش از 60 درصد است». این آمار، نشان می‌دهد که اثرگذاری ماهواره در ایران به مراتب بیشتر از چیزی است که تاکنون تصور ‌شده است. در واقع اکنون دست کم 40 میلیون نفر در ایران، در خلوت خانه خود دسترسی کنترل نشده‌ای به برنامه‌های صدها کانال سیاسی، سینمایی، پورنوگرافی، موسیقی و... دارند. حدود 15 سال قبل که مجلس شورای اسلامی هرگونه استفاده از تجهیزات ماهواره‌ای را ممنوع کرد و جرم دانست، روند مبارزه با ماهواره در ایران روندی پر فراز و نشیب بوده است. طرح‌های مقطعی نیروی انتظامی برای جمع‌آوری دیش‌ها و رسیورها از خانه‌های مردم نه تنها هیچ نتیجه‌ای نداشته بلکه هر روز به میزان مخاطبان ماهواره افزوده شده است.
در این جهت صدا و سیما سعی کرده جذابیت برنامه‌های خود را افزایش داده و پاسخگوی نیازهای خانواده‏ها و جامعه باشد. ولی حتی پخش دائمی فیلم‌های‌هالیوود، ساخت سریال‌های منطبق با تمایلات جوانان و افزایش تعداد شبکه‏ها نیز نتوانسته‌ است سیر صعودی استفاده از ماهواره را مهار کند. این روند به آن جا رسیده است که رئیس سازمان صدا و سیما از حداقل 30 میلیون مخاطب ثابت ماهواره در ایران خبر می‌دهد. بنابراین نه نظریه تسلیم در برابر این پدیده منطقی به نظر می‏رسد چرا که منجر به تسلط فرهنگی شده و نه نظریه و راه کار محدودیت سازی به دلیل اینکه منجر به افزایش و استفاده بیش از 65 درصد خانواده‏ها شده است.
آنچه که به عنوان یک راه حل منطقی و درست رسانه‌ای می‏تواند در برابر این پدیده کارایی داشته باشد، بلند کردن صدای جذابیت فرهنگ اصیل اسلامی در سراسر دنیا به کمک رسانه با بسته‏ای پر از محتویات فرهنگی و متعالی اندیشه اسلامی است .
بنابراین طراحی مهندسی فرهنگی کشور و مقابله با شیوه رسانه‏‌های غربی، همگی بر این امر دلالت دارد که باید عنصر فرهنگ و ارزش‌های فرهنگی را اصلی‏ترین و محوری‌ترین عنصر خانواده‏های جامعه کنونی ایران اسلامی دانسته و برای آن همه، از مردم تا مسئولان و صاحب نظران و کارشناسان برنامه‏ریزی کنند. اما مدیران متعهد برای رسیدن به اهداف فرهنگی، صرفاً با بهره گیری از سیستم‏های مهندسی شده ناسازگار با اهداف فرهنگی، موفق نخواهند شد که موجبات تحول و رشد فرهنگی خانواده‏ها را فراهم کنند بلکه در این میان نیاز به مهندسی فرهنگی همسو و همسان با نیازهای فرهنگی خانواده‏ها بیش از پیش نمایان می‏شود. جهاد رسانه‏ای و فرهنگی در مقابل ناتوی فرهنگی، پیشنهادی است که اگر به کار گرفته شود اندیشه‏های ناب فرهنگ اسلامی را می‏تواند در دنیا فراگیر نموده و وعده حضرت امام خمینی(ره) مبنی بر این که این قرن، قرن اسلام است، را تحقق بخشد.
جهاد رسانه‏ای و فرهنگی فقط بر عهده دستگاههای فرهنگی نیست، بلکه همه افراد جامعه خصوصا خانواده‏ها در این رابطه نقش مهمی برعهده دارند. به عنوان مثال اینترنت عرصه رویارویی فرهنگ‏های متفاوت است و امکان دسترسی آسان به مخاطبین در جهان را فراهم کرده؛ هر کاربر اینترنتی می‏تواند به یک سرباز جبهه جهاد فرهنگی تبدیل شود، که البته این امر فقط به اینترنت محدود نمی‏شود. آگاه سازی افکار عمومی و تولید محصولات فرهنگی از جمله راه‏های مؤثر در مقابله با این توطئه‏هاست.
امروز جامعه ما به هم اندیشی، حمایت و نظارت نیازمند است . کارکرد امروزه رسانه‌های غربی ضد فرهنگ دینی و ملی است. ناتوی فرهنگی رسانه‌ای غرب متکی بر نظریات مدرن غربی‏ها، اصالت مصرف و جدایی دین از سیاست است. عمده سرمایه گذاری رسانه‌های غربی بر روی خانواده‏ها و مراکز فرهنگی بوده که مقام معظم رهبری بارها بر این مساله تاکید کرده‏اند.
خانواده‏ در جامعه اسلامی از نظر بافت فرهنگی با خانواده‏ در کشورهای غربی تفاوت دارد؛ فرهنگ خانواده در اینجا، ریشه در تاریخ و اعتقادات دینی دارد, اما خانواده در فرهنگ غربی، اینگونه نیست بنابراین آنها با استفاده از ابزارها و روش‌های گوناگون رسانه ای، برای تهاجم به دیگر فرهنگ‌ها تلاش رسانه‏ای بزرگ را شروع کرده‏اند.
در ارتقای فرهنگی خانواده‏ها، نخست باید مشخص شود، پایه‌ها را کجا و بر چه زمینی می‏گذاریم، تا آن ساختمان مورد نظر، به تدریج بر آن پایه‏ها بنا شود. این زمین، نهاد خانواده است که ویژگی‏های شناخته شده‏ای، دارد. اما آن پایه‏های اصلی که فرهنگ بر آنها قرار می‏گیرد، کدامند؟ ممکن است کسانی که فریفته تکنولوژی و رسانه شده‏اند، معتقد باشند که باید بر تکنولوژی و رسانه متمرکز شویم . اما به نظر می‏رسد چنین نباشد زیرا اولین و مهم‌ترین پایه فرهنگ، خانواده است. اگر بنیان خانواده سُست باشد، نمی‏توان روی آن چیزی ساخت. باید آسیب‏های داخلی و خارجی که متوجه خانواده می‏شود شناسایی شده و در این مسیر فرهنگ سازی گردد. امروزه، به دلیل گسترده شدن جوامع و تغییراتی که تکنولوژی در نوع زندگی مردم پدید آورده است، رسانه‏ها، عهده دار انتقال پیام هستند. اما رسانه، ابزار انتقال پیام است و نه تولید کنندة پیام. پیام را دستگاه یا گروه یا فرد دیگری تولید می‏کند. رسانه باید، به عنوان یک ابزار تولید فرهنگی را در مراکز و بخش‏های مولّد فرهنگ دنبال نماید.
اگر روشهای استفاده صحیح از رسانه‏ها برای خانواده‌ها تبیین شود آثار مخرب آن بسیار کاهش می‏یابد . از آنجا که بشر ذاتا اجتماعی آفریده شده، در رفتار اجتماعی نیاز به تعامل و ارتباط دارد. این نیازها گاهی مستقیم و گاهی به صورت غیرمستقیم به وسیله ابزار و لوازمی مثل رسانه‌ها بر آورده می‏شوند. استفاده از رسانه‌ها به نیازهای ثانویه برمی‏گردد که اگر این نیاز پاسخ داده شود به یک فرصت تبدیل می‏شود در غیر اینصورت تهدید و آسیبهای زیادی را به دنبال خواهد داشت.
از طرفی هدف نویسنده این نیست که گرایش خانواده‏ها به رسانه‌ها را یک پدیده غلط، نادرست و زشتی معرفی کند. زیرا استفاده صحیح و به جا از رسانه، نقش موثری در پیشرفت و تکامل خانواده‏ها دارد. بهتر است که چارچوب و چشم انداز درستی تبیین گردد تا شاهد رفتار درستی در این زمینه باشیم .
بنابراین رسانه‏ها یکی از مهم‌ترین زیربناهای ساختار ارتباطی و اطلاعاتی و وسیله‏ای مفید برای کسب آگاهی بیشتر انسان از پدیده‌های علمی و فرهنگی در دنیا هستند, ولی مانند هر ابزار پیشرفته دیگری، این فناوری معضلاتی را پدید آورده و باعث ایجاد تناقض‏ها و تضادهایی در بین خانواده‏ها شده است که ضروری است از اثرات مخرب آن بر روی خانواده‏ها غفلت نگردد.

رسانه و سیاست

رسانه به مفهوم امروزی عمری کوتاه دارد ولی مفاهیم قدرت و سیاست از قرن‌ها قبل با زندگی بشر همراه بوده است. سیاست را معمولاً عرصه قدرت نامیده‌اند و رسانه‌ها را ابزار آن. با این وجود قدرت فقط به سیاست و رسانه نیز فقط به ابزار ختم نمی‌شود. بررسی روابط بین این سه مفهوم می‌تواند حد و مرزهای هریک را تا حدودی روشن کند. وسایل ارتباط جمعی اعم از رادیو، تلویزیون، مطبوعات، فیلم و نظایر این را در اصطلاح رسانه گویند. طی کمتر از یک قرن گذشته بر سر این پرسش که آیا رسانه‌ها بر فرد یا جامعه نفوذ دارند یا خیر، بحث‌های گسترده یی مطرح شده است.
در پاسخ به سوال مطرح شده گاه به افراط و گاه به تفریط بر قدرتمندی یا بی اثری آن کتاب‌ها و مقالاتی منتشر شده است. در دنیای معاصر که گاه عصر رسانه‌ها لقب گرفته، رسانه نقش بسیار مهمی در حفظ و بقای قدرت‌های سیاسی ایفا می‌کند. زادگاه رسانه‌ها در دنیای معاصر امریکاست. اصطلاحاتی چون «رسانه‌ها در امریکا متولد شده اند»، «مدیاکراسی در برابر دموکراسی» یا «امریکایی شدن سیاست» بر نقش و اهمیت رسانه‌ها در شکل گیری و تداوم امپراتوری امریکا تاکید دارد. به عبارتی رسانه‌ها نه فقط ستون فقرات صنعت فرهنگی در این کشورند بلکه ابزاری برای حفظ یا جابه جایی قدرت در کنار دولت یا در خدمت افکار عمومی هستند. برد و باخت دولت در شطرنج سیاست داخلی و خارجی این کشور به نقش رسانه‌ها بستگی دارد.
صدها مثال تاریخی درباره قدرتمندی رسانه‌ها مشاهده می‌شود. البته، چنین نقشی را کم و بیش در سایر کشورهای جهان نیز می‌توان پیدا کرد. سیاستمداران معاصر چون لنین، هیتلر، چرچیل، ریگان و تاچر و برلوسکونی هریک درباره قدرت رسانه‌ها در عرصه سیاست سخن گفته اند. آنچه در گفته‌های آنها تفاوت دارد نحوه کاربرد این قدرت است. عده یی رسانه‌ها را به عنوان ابزاری برای قدرتمند شدن مردم در برابر دولت‌ها می‌بینند. آن طور که در مبارزات سیاسی و انقلابات دیده می‌شود. آنجا که رسانه‌ها نتایج آرا را به نفع یکی یا دیگری تغییر می‌دهند. نیکسون برابر کندی در مناظره تلویزیونی شکست می‌خورد. آنجا که در رومانی تلویزیون قدرت را متزلزل می‌کند.
آنجا که امپراتوری رسانه یی برلوسکونی برنده انتخابات می‌شود. یا در کودتاها اولین برجی که به تسخیر نظامیان در می‏آید ساختمان رادیو و تلویزیون یک کشور است. در کشور ما دو مفهوم رسانه و قدرت همواره عجین بوده است. طی سه دهه گذشته از هر ۱۰ امتیاز روزنامه یی که صادر شده است، هشت فقره از آن فقط به اسم کسانی صادر شده که در مصدر امور حکومتی قرار داشته اند. شاید کمترین آنها معاون وزیر و به ندرت مدیرکل بوده اند. در زمینه کارکرد نردبانی یا سکوی پرش بودن رسانه‌ها برای رسیدن به قدرت نیز صدها مثال زنده و تاریخی را می‌توان بیان کرد. از امیرکبیر و روزنامه وقایع اتفاقیه و صدارتش می‏توان یاد کرد تا سیدضیاء و روزنامه رعد و صدها نماینده مجلس که در سال‌های اخیر از نوع رادیو تلویزیونی آن بر اریکه قدرت تکیه زده اند. از این بحث کوتاه می‏توان نتیجه گرفت که در قدرتمند بودن رسانه‌ها در عرصه سیاست شکی نیست اما اینکه این قدرت چگونه توزیع می‌شود و چگونه مورد استفاده یا سوءاستفاده قرار می‏گیرد تفاوت دیدگاه وجود دارد.
به عبارتی قدرت رسانه فقط به ابزاری بودن یا نبودن آن محدود نمی‌شود بلکه به عواملی چون سرعت انتقال اطلاعات، شدت انتشار پیام و شرایط انتشار آن بستگی دارد. اما از همه مهم تر به رابطه یی بستگی دارد که بین رسانه و جامعه وجود دارد و ارتباطات رسانه یی در سایه چنین رابطه یی تفسیر می‌شود. بنابراین رسانه‌ها قدرتمندند وقتی که روابط بین رسانه و جامعه قوی باشد و تنها در این حالت است که مقبولیت قدرت و پایدار آن را رسانه‌ها تضمین می‌کنند.
در بررسی وسایل ارتباط جمعی معاصر چون مطبوعات و خبرگزاری‌ها، می‌توان آنها را به عنوان مهمترین وسیله ارتباط سیاسی از قرن 19 تا اواسط قرن 20 به شمار آورد. در این دوران، رسانه‌ها به ویژه مطبوعات، گزارشگر وقایع سیاسی و منعکس کننده مذاکرات مجامع سیاسی و نهادهای قانون گذار محسوب می‌شوند. در بررسی وسایل ارتباط جمعی معاصر چون مطبوعات وخبرگزاری‌ها، می‌توان آنها را به عنوان مهمترین وسیله ارتباط سیاسی ازقرن 19 تا اواسط قرن 20 به شمار آورد.
در این دوران، رسانه‌ها به ویژه مطبوعات، گزارشگر وقایع سیاسی و منعکس کننده مذاکرات مجامع سیاسی ونهادهای قانون گذار محسوب می‌شوند. مطبوعات همچنین به عنوان سکو یا تریبون برای بیان عقاید سیاسی و وسیله‏ای در دست احزاب و سازمانهای سیاسی برای بسیج افکارعمومی یا شکل دادن به مرام ومسلک به کار می‌روند. آنها ابزاری برای پروپاگاندا درکشمکش بین دولتها، و ناظر برعملکرد حکومتها و از همه مهمتر وسیله‌ای برای آگاه کردن مردم از مسائل مملکتی واعمال قدرت در جوامع هستند. رابطه نزدیک بین سیاست و رسانه‌ها را می‌توان از امتیازاتی شمرد؛ که درجوامع مختلف ازسوی حکومتها برای آنها منظور شده است. البته این امتیازها در مواردی تبدیل به محدودیت‏هایی نیز می‏شود؛ و بسته به نوع نظام حاکم بر جوامع متفاوت است. نقش انتقادی و بسیج‌گر رسانه‌ها به‌ویژه مطبوعات در انقلابهای آمریکا، فرانسه، اروپای مرکزی و روسیه برای هیچکس پوشیده نیست. بنابراین رسانه‌ها همواره بخش جدایی ناپذیر در امر نشر اندیشه‌ها و رابطی در مناقشات بین طرفین دعوا برسر قدرت سیاسی، ایدئولوژی‌های سیاسی، دولت و اپوزیسیون و مردم بوده‏اند.
به عبارتی نهادهای سیاسی در ابتدایی‌ترین جوامع تا پیچیده‌ترین آنها، برای اعمال قدرت بدون به کارگیری عامل ارتباطی نمی‌تواند موجودیت داشته باشد. همچنین ارتباطاتی که بین رسانه‌ها و نهادهای سیاسی انجام می‌گیرد، ارتباطات سیاسی نامیده می‌شود. ارتباطی که در آن رسانه‌ها، نقش مؤثری در قدرت نظامهای سیاسی دارند. رسانه‌ها موجب ارتباط نهادهای سیاسی مختلف می‌شوند. ارتباطات سیاسی و نظامهای حاکم بر این رسانه‌ها سعی در استفاده ابزاری از رسانه‌ها برای رسیدن به اهداف خود دارند. این نظام‏ها، بدنبال کنترل رسانه‏ها هستند. ارتباطات سیاسی ارتباطات سیاسی، انتقال اطلاعات مناسب ازنظر سیاسی از یک بخش نظام سیاسی، به بخش دیگر و میان نظام‌های اجتماعی و سیاسی است.
اطلاعات مناسب نه تنها به مسائل واقعی، مثلا ً آنچه اتفاق افتاده است، بلکه به انتقال اندیشه، فرهنگ‌ها و نگرش‌ها نیز مربوط می‌شود. بنا به تعریف، ارتباطات برای همه رفتارهای سیاسی و اجتماعی مهم است. بدون ارتباطات، سیاست و جامعه نمی‌تواند وجود داشته باشد. ارتباطات سیاسی، عنصر پویای نظام سیاسی است. کارل دویچ Duich در مطالعه‌ کلا سیک خود، حکومت و ارتباطات را در کانون درک سیاسی قرار می‌دهد. از نظر تحلیلی، کاملا ًپذیرفتنی است، که به جای بحث درباره ارتباطات بطور کلی، از ارتباطات سیاسی سخن گفته شود. روشن است پیام‌هایی به‌ویژه سیاسی وجود دارند، که می‌توان آنها را تشخیص داد. مانند سخنان سیاستمداران، بیانیه‌های انتخاباتی،تصمیمات حکومتی و بحث‌های منوط به سیاست‌ها و برنامه‌ها. همین گونه نیز کانالهای ارتباطی‌ای وجود دارند، که عمدتا ً یا منحصرا ً سیاسی هستند. مانند مذاکرات مجالس قانونگذاری، جلسات بحث و گفتگو یا گردهمایی‌های حزبی، جلسات سیاست گذاری و برنامه‌های بحث و گفتگو، درباره مسائل روز در رادیو و تلویزیون. با وجود این از نظر ساختاری، ارتباطات سیاسی بخشی از نظام سیاسی نیست. بلکه جزئی جدایی ناپذیر از نظام ارتباطات جامعه است. الگوهای ارتباطی معین ممکن است به میزانی کمتر یا بیشتر سیاسی تشخیص داده شوند. ازاین جهت که سیاست مسأله اصلی مورد توجه آنها است.
به عبارتی جلسات کابینه در بریتانیا یا جلسات بحث و گفتگو میان رئیس جمهور آمریکا و مشاورانش مثالهای آشکاری از ارتباطات سیاسی هستند. اما فرایندهای ارتباطی مورد استفاده آنها، مشخصاً سیاسی نیستند. توزیع اسناد قبل از تشکیل جلسه و بحث میان افراد، در یک جلسه، پدیده‌های معمول بیرون از حوزه سیاسی هستند. رسانه‌های همگانی ممکن است در بعضی از جوامع، شدیداً تحت کنترل سیاسی باشند. اما آنها منحصراً سیاسی نیستند.
در حوزه گسترده این ارتباطات، ارتباط رهبران جامعه با مردم، ارتباطات بین گروه‌های سیاسی، ارتباط بین خواسته‌های مردم و اهداف سیاستمداران و ارتباط بین احزاب و مردم جای می‌گیرند. ویژگی‌های ارتباطات سیاسی همانطورکه گفته شد، ارتباطات سیاسی ازطریق رسانه‌های موجود درجامعه دنبال می‌شود. اگرچه پیام‌های ویژه سیاسی و کانال‌های ویژه سیاسی ارتباطات، آشکارتر از همه در درون خود نظام سیاسی وجود دارند. بیشترارتباطات سیاسی ازطریق کانالهای ارتباطی جامعه برقرار می‌گردند و پیام‌های سیاسی، به‌ویژه پیام‌های موجود در ذهن دریافت کنندگان، همیشه از پیام‌های دیگر تفکیک نمی‌شوند.[69]
برای مثال تنها مقدار محدودی از بازده رسانه‌های همگانی مخصوصاً در مورد رادیو و تلویزیون سیاسی است. اگرچه بدیهی است که نظریه پردازان سرکردگی مانند گرامشی و ساختارگرایانی مانند آلتوسر Altoser تعریف بسیار وسیع تری در مورد اینکه چه چیزی سیاسی است، به کار می‌برند. علاوه بر آن بسیاری از آنچه سیاسی است یا اهمیت سیاسی دارد، توسط بسیاری از اعضای جامعه لزوماً ای‌نگونه شناخته نمی‌شود. برای مثال اهمیت زیاد مسائل محیطی، اهمیت سیاسی برخی از آنها را افزایش داده است و باعث گردیده،که بعضی دیگر که قبلاً تصور نمی‌شد، اهمیت سیاسی داشته باشند، سیاسی درنظر گرفته شوند. مثلاً جرم وجنایت لزوما ً سیاسی تلقی نمی‌گردند، تا زمانی‌که شکلی به خود بگیرند، یا به ابعادی برسند که سبب شود، اعضای جامعه احساس کنند که دولت باید برای برخورد با آن، دست به اقدام بزند. ارتباطات سیاسی،مانند ارتباطات در زمینه‌های دیگر، هم به صورت عمودی و هم به شکل افقی عمل می‏کند. یعنی همیشه به صورت یک جریان دوطرفه و بطور جانبی میان افراد وگروه‌ها صورت می‏گیرد. بدین‌سان افراد و گروههای مختلف، شبکه‌های ارتباطات و الگوهای مشخص و متفاوتی خواهند داشت. برای مثال مقامات سیاسی، همتایان خود، اعضای بوروکراسی، طرفداران ومخالفان سیاسی خود، رهبران گروه‌های سیاسی، رسانه‌های همگانی و عامه مردم را هم جزء منابع و هم درزمره مخاطبان به شمار می‏آورند. کانال‌هایی که آنها مورد استفاده قرارمی دهند، ممکن است شامل روابط رو در روی رسمی و غیررسمی درسطح میان فردی، روابط مستقیم وغیر مستقیم با رسانه‌های همگانی، گروههای فشار وعامه مردم باشد. به طورخلاصه مقامات سیاسی ممکن است، شبکه‌های ارتباطی گسترده‌ای داشته باشند، که نسبت به پدیده‌های سیاسی بسیار حساسند. برعکس، عامه مردم تا آنجا که به ارتباطات سیاسی مربوط می‏شود، اکثرا ً شبکه‌های بسیار محدودتری خواهند داشت، که بسیار بیشتر به رسانه‌های همگانی وابسته‏اند و به شیوه‌ای متناوب و چند باره عمل می‌کنند. ارتباطات سیاسی از سه کانال اصلی استفاده می‌کند. رسانه‌های همگانی، گروه‌های فشار و احزاب سیاسی و روابط غیر رسمی بین افراد وگروه‌ها. رسانه‌های همگانی برای پخش گسترده اطلاعات سیاسی مهم هستند.و دربیشتر جوامع مهمترین منبع اینگونه اطلاعات را تشکیل می‌دهند و تلویزیون در این بین مهمترین آنهاست. رسانه‌ها همچنین با تبلیغ عقاید افراد و گروه‌ها، در شکل‌گیری افکارعمومی ایفای نقش می‌کنند. این امر می‌تواند رسانه‌ها را به ایفای نقش‌های مهم، در فرایند دستور کار و تصمیم‌گیری رهنمون کند. یعنی به اینکه چه مسائلی مهم در نظر گرفته شوند و کدام مسائل مهمتر ازبقیه هستند، کمک کند. گروه‌های فشار و احزاب سیاسی به‌ویژه در روابط دوسویه میان سیاستمداران و بوروکراتها و انواع مختلف فعالان سیاسی و بخش‌های خاص یا معین افکار عمومی در جامعه، اهمیت دارند. روابط غیر رسمی میان افراد و گروه‌ها نیز مهم هستند. به ویژه ازطریق نظریه جریان دو مرحله‌ای که درآن رهبران عقاید به عنوان کانالهای اطلاعات، به عنوان منابع فشار اجتماعی برای پیروی کردن از هنجارهای گوناگون و به عنوان منابع حمایت از به هم پیوستگی گروهی در رفتار اجتماعی و سیاسی عمل می‌کنند. اما همانند مشارکت سیاسی، ارتباطات سیاسی را نباید به طور مجزا در نظر گرفت. هر چند که این امر، از نظر تحلیلی امکان پذیرباشد. بلکه باید جزئی از الگوهای ارتباطی گسترده‌تر درجامعه به‌طور کلی در نظر گرفته شود.
ارتباطات سیاسی و افکارعمومی رسانه‌های همگانی بدون تردید نقش بسیار مهمی در شکل‌گیری افکار عمومی دارند. هرچند توافقی درباره ماهیت این نقش وجود ندارد. یکی ازافرادی که در این زمینه تحقیقات زیادی داشته است، دنیس مک کویل Mcquill است، که نوع شناسی جامعی از آثار رسانه‌ها فراهم کرده است. در این نوع‌شناسی، او تمایز اساسی بین آثار کوتاه مدت و درازمدت و آثار عمدی و غیرعمدی برقرار می‌کند. او سنجش دقیق آثار مختلف را دشوار می‌داند. ممکن است در طول زمان و از یک بخش جامعه به بخش دیگر فرق کند.
رسانه‌های همگانی، مهمترین منبع اطلاعاتی درباره مسائل سیاسی در کشورهایی مانند انگلیس هستند. تحقیقات گسترده در این زمینه، این حرف را ثابت کرده است. در مورد نقش رسانه‌ها نیز، در تعیین دستور کار تصمیم گیری سیاسی، نمی‌توان تردید کرد. نمونه بارز این اثرگذاری بر افکار عمومی را می‌توان در جریان واترگیت که به رسوایی و سقوط نیکسون انجامید، مشاهده کرد.
با این حال بررسی آثار رسانه‌ها در کنترل اجتماعی، اجتماعی شدن یا تغییرات نهادی یا فرهنگی دشوار است. رژیم‌های توتالیتر، آشکارا از رسانه‌ها برای اعمال کنترل اجتماعی و نفوذ در فرایند اجتماعی شدن استفاده می‌کنند. اما رابطه بین رسانه‌ها وحکومت درکشورهایی همانند بریتانیا و آمریکا بسیار پیچیده‌تر است. [70]
کمونیست‌ها معتقدند، که رسانه‌ها بدنبال تأمین منابع سرمایه داران هستند و برای گفته‌های خود نیز دلایل مختلفی ارائه می‌دهند. تأثیر عوامل سیاسی برارتباطات ارتباطات سیاسی نیز مانند ارتباطات، به طور اجتناب ناپذیری از عوامل گوناگونی از قبیل عوامل طبیعی، تکنولوژیک، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی تأثیر می‌پذیرند. از بین این عوامل گذشته از اهمیت تک‌تک آنها ما به بررسی عوامل سیاسی اکتفا می‌کنیم: عوامل سیاسی برشبکه ارتباطات وبه طورقابل ملاحظه‌ای درمیزانی که شبکه ارتباطات تابع کنترل سیاسی حکومت هستند، تأثیر می‌گذارند. رسانه‌های همگانی در بسیاری ازجوامع و آشکارتر از همه درنظام‌های توتالیتر یا اقتدارگرا، تابع میزان متفاوتی ازسانسور هستند. برای مثال آلمان نازی ونظام‌های کمونیستی شوروی و اروپای شرقی، کنترل دقیقی بررسانه‌های همگانی و معمولا ً بر وسایل تکثیر اطلاعات، ماشین چاپ، دستگاه فتوکپی و حتی ماشین تحریر اعمال می‌کنند. با وجود این، کنترل اطلاعات درهمه جوامع وجود دارد.
سانسور حتی به صورتی دیگر دربیشتر کشورها وجود دارد. حتی اگر به آنچه مستهجن ومخالف اخلاق تلقی می‌گردد، محدود باشد. کمتر حکومتی است که سعی نمی‌کند، کنترل بر اطلاعات را به هرصورتی حفظ کند و بطور ضمنی براین اعتقاد که اطلاعات قدرت است، صحه نگذارد. رابطه قدرت سیاسی و رسانه دربررسی رابطه بین قدرت سیاسی و رسانه‌ها، می‌توان سه مدل عمده را از یکدیگر تفکیک کرد:
الف) مدل دستکاری کردن براساس این مدل، صاحبان ابزار تولید درجهت منافع خودشان وسایل تولید فرهنگ و اندیشه را درجامعه کنترل می‌کنند. این مدل برپایه فلسفه مارکسیسم استواراست. دولتها در جوامع سرمایه داری، نماینده صاحبان سرمایه محسوب می‌شوند و با استفاده از وسایل ارتباط جمعی، سعی در حفظ وضع موجود دارند. بنابراین دولت یا کسانی که مالکیت یا مسئولیت اداره این رسانه‌ها را برعهده دارند، آگاهانه محتوای آنها را دستکاری می‌کنند. بدین ترتیب رسانه‌ها موجب می‌شوند، که صاحبان سرمایه، ثروتمند شوند وثروت بیشتر، قدرت سیاسی بیشتری برای آنها به ارمغان می‌آورد. افرادی چون هرمن Herman و چامسکی Chomsky ازاین دیدگاه دفاع کرده‌اند.
ب) مدل هژمونی( سرکردگی) این مدل نیز بر پایه فلسفه مارکسیسم استوار است، که اولین بار توسط آنتیونیوکراشی عنوان شد و ریشه در افکارمتفکرانی چون لوی آلتوسر و نیکوس پولانزاس دارد. هژمونی در لغت به معنای حاکمیت نوعی اندیشه در جوامع، طی دوره‌ای خاص است. این مدل، ایدئولوژی را بهتر از ساختار و منافع اقتصادی می‌بیند. براساس این دیدگاه، روزنامه نگاران و روشنفکران در جامعه بر اساس ایدئولوژی خودشان عمل می‌کنند. زیرا منافع طبقاتی و اجتماعی، و به عقیده گرامشی، اندیشه برتر یا تفکر حاکم در جامعه، به‌طور ناخودآگاه در ضمیر روزنامه‌نگار جا دارد و از این رو رسانه بخشی از ایدئولوژی حاکم محسوب می‌شود.
ج) مدل کثرت گرا در مدل کثرت گرا که بر اساس دیدگاه ماکس وبر طرح ریزی شده است، تنها به طبقه‏بندی جوامع از نظر اقتصادی توجه نمی‌شود. بلکه موقعیت‌های سیاسی و منزلت‌های اجتماعی نیز در آن وارد می‌شود. ازاین رو جهت گیری در رسانه‌ها با توجه به نیاز مخاطبان و ازسوی بازار مشخص می‏شود. محتوای رسانه‏ها متنوع می‌شود و سانسوری در کار نخواهد بود. در این مدل، آزادی بیان حق همگان محسوب می‌شود. انواع نظامهای حاکم بر رسانه‌ها همانطور که گفته شد، رسانه‌ها عامل اصلی توزیع اطلاعات در جوامع معاصر به شمار می‌روند و نقش‌هایی، از جمله ناظران اجتماع، سازندگان افکار عمومی و مشوقان مردم در امر مشارکت سیاسی، برای آنها منظور شده است. اما رسانه‌ها در عمل، با توجه به رژیم‏های سیاسی متفاوت، با محدودیت‌هایی مواجهند، که گاه به صورت سانسور و گاه به شکل فشارهای مالی و گاه متأثر ازخواست مخاطبان ظاهر می‌شوند. از دیدگاه دوفلور کارکرد رسانه‌ها را می‌توان همچون دیگر نهادهای اجتماعی درچارچوب رژیم‌های سیاسی مورد توجه قرارداد.

چهار نوع رژیم سیاسی با نظام رسانه‌ای

سیبرت Sibert و همکارانش درسال 1956 برای اولین بار در یک دسته بندی، به چهار نوع رژیم سیاسی با نظام رسانه‌ای متفاوت اشاره می‌کند. بعدها دنیس مک کویل آنها را تحت عنوان نظریه‌های هنجاری درشش گروه تقسیم می‌کند:
1- نظام آمرانه یا استبدادی: این نظام ازنظرتاریخی، قدیمی‌ترین نوع محسوب می‌شود و مبتنی برحق آمرانه و مطلق حکومت دربرابر رسانه‌هاست. به‌طوری که اداره وکنترل این وسایل درانحصار دولت است و پیامهای آنها همانند و در یک قالب تهیه و پخش می‌شوند. آلمان نازی و اسپانیای فرانکو از این نمونه‌اند. 2- نظام آزادی گرا: این دیدگاه، ریشه درجنبش‌های روشنفکری قرون 17و 18 میلا دی دارد و متأثر از نظرات جان لاک و به خصوص جان میلتون می‌باشد، که برای اولین باردیدگاه آزادی مطبوعات را مطرح کرد. ویژگی عمده این نظام رسانه ای، عقل گرایی، لزوم وجود بازار آزاد تبادل اندیشه و پذیرش مسئولیت نظارتی رسانه‌ها برکارهای دولت می‌باشد.
3- نظریه کمونیستی: ریشه درافکارفلسفی کارل ماکس دارد. این رویه پس ازانقلاب اکتبر روسیه درسال 1917 توسط لنین به کار گرفته شد. بر پایه‌ی این نظر،آزادی مطبوعات درجوامع غربی چیزی جز استثمار توده‌ها نبوده است. بنابراین دولت مجازاست آنها را به عنوان ابزار توسعه به کارگیرد.
4- نظریه مسئولیت اجتماعی: این نظام در شروع قرن بیستم در آمریکا پیدا شد. دیدگاهی که توسط حقوق دانان و سندیکاهای مطبوعاتی عنوان شد. مهمترین نکته در این نظام، حقوق گروه‌ها، محورکردن جامعه و ایجاد انگیزه برای گفتگوی بیشتر میان افراد بود. به این معنا که باید در جامعه، برای افراد و اندیشه‌ی آنها ارزش قائل شد. این دیدگاه، بهترین شکل کنترل ونظارت برکار رسانه‌ای از طریق سندیکاهای رسانه‌ای است.
5- نظریه انقلابی توسعه‏ای: این نظریه یک دیدگاه جهان سومی به حساب می‌آید، که به دو نوع نظام آمرانه و کمونیستی شباهتهای زیادی دارد. دراین نظام، رسانه‌ها در کنترل مستقیم دولت می‌باشند ولی مسئولیت پیشبرد اهداف توسعه‌ای را دنبال می‌کنند.
6- نظریه مشارکت دموکراتیک: این دیدگاه، به کنترل افراطی محتوای ارتباطات توسط رسانه‏ها انتقاد می‌کند و خواستار مشارکت نهادهای دیگر گروه‌های کوچک در امر تولید و مالکیت وسایل ارتباط جمعی است. [71]
رسانه و جوانان
رسانه‌ها و به خصوص رسانه‌های الکترونیکی، با توجه به قابلیتها و کارکردهایی که دارند، میتوانند در جهت حفظ سلامت و بهداشت روان و به عنوان یکی از عوامل تسهیل کننده هویت یابی برای جوانان کاربرد داشته باشند. همچنین میتوانند زمینه ساز بحران هویت و بیگانگی افراد از فرهنگ، ارزشها و باورهای خود گردند. بنابراین، وسیله و واسطه بودن رسانه‌ها آنها را در معرض کاربردهای دوگانه و گاه متضاد قرار داده است.
در یکی از تحقیقات غربی که چندین سال به طول انجامید، از افراد خواسته شد تا به این سؤال که«علت توجهشان به برنامه‌های تلویزیون یا هر رسانه دیگر چیست؟» پاسخ دهند. در جوابهایی که از این بررسیها بدست آمد، الگوی نسبتاً منظمی دیده میشود و آن عبارت است از:
1- کسب اطلاعات: پاسخ دهندگان یکی از عوامل توجه و علاقه خود به رسانه‌ها را کسب اطلاع و آگاهی درباره جامعه و جهان و راهنمایی در مورد مسائل زندگی معرفی کردند.
2- وحدت و تعامل اجتماعی: کسب بصیرت درباره وضعیت دیگران، احساس تعلق به جمع و کمک به اجرای نقشهای اجتماعی.
3- تفریح و سرگرمی: یکی از عوامل روی آوردن افراد به رسانه‌ها تفریح و سرگرمی است.
4- هویت یابی: از دیگر علل روی آوردن افراد به رسانه‌ها به ویژه تلویزیون، کسب آگاهی در مورد خویشتن، تقویت ارزشهای شخصی، یافتن الگوهای رفتاری، همانندسازی با ارزشهای مورد اعتنای دیگران و در یک کلام «هویتیابی» است.
بدیهی است هر کس میکوشد تا از رسانه‌ها در جهت پیشبرد اهداف خود استفاده کند. عامل اصلی کارکرد منفی برای رسانه‌ها به خصوص ماهواره و اینترنت، اهداف پلیدی است که غالب مدیران فعلی این رسانه‌ها در پیش گرفته‏اند و هدف اصلی استعمار نوین، سلطه فرهنگی و تبلیغ ارزشهای غربی در جهان سوم و تمامی جوامع در حال توسعه است. در حال حاضر با توجه به تغییر و تحولات عصر جدید و جهانی شدن رسانه‌ها، ما در برابر یک چالش جدید قرار گرفته ایم که این مسئله می‌تواند شخصیت و هویت ملی و فرهنگی ما را به آزمون بگذارد.
«گراهامایفولر» معاون پیشین شورای اطلاعاتی امنیت ملی در سازمان سیا میگوید: «اسلام و نهضتهای اسلامی در زمان ما منبع کلیدی کسب هویت را برای اقوامی فراهم میآورد که قصد دارند همبستگی اجتماعی خود را در مقابله با تهاجم فرهنگی تقویت کنند». طبق همین برداشت، چندی پیش مؤسسه امور امنیت ملی یهودیان در واشنگتن در کنفرانسی به صراحت اعلام کردند: «باید هویت دینی مسلمانان را از آنان بگیریم».
استراتژی دنیای غرب و رسانه‌های غربی در واقع این است که شخصیت و هویت ملی و فرهنگی جوانان را در برابر یک چالش و بحران جدید قرار دهد. اینجاست که بحث از کارکرد رسانه‌ها در ایجاد بحران هویت، اهمیت بیشتری پیدا میکند.
امروزه مسأله جهانی شدن رسانه‌ها برخاسته از یک زیربنای فکری و نوین در اندیشه و تفکری است که در دهه 1990 در محافل علمی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی غرب به ویژه امریکا رواج یافت. جهانی شدن (Globalization) یک تحول اجتماعی است که در آن قید و بندهای جغرافیایی، هنجارهای اجتماعی و فرهنگی از میان میرود و روابط انسانی، کیفیت بدون مرز و بدون زمان میگیرد.
طرفداران این نظریه ( به خصوص اندیشه وران و هدایتگران امریکایی جریان جهانی سازی) برای دستیابی به این هدف، از وسایل ارتباط جمعی مانند ماهواره، اینترنت و پستهای الکترونیکی به عنوان ابزار مهم و اصلی سود جسته اند. بنا براین «جهانی شدن رسانه‌ها» و یا به تعبیر دیگر «وسایل ارتباط جمعی فرامرزی» فرسایش هویت ملی و فرهنگی را در پی دارد.[72]
«پاستر»، یکی از نظریه پردازان پست مدرنیزم کوشیده است اثرات فناوریهای جدید و رسانه‌ها را در پرتو آخرین نظریه‌های معتبر، نسبت به اجتماع و فرهنگ، موشکافانه بررسی کند. وی در اثر خود با عنوان «عصر دوم رسانه‌ها» در این زمینه میگوید: «آنچه در نوآوریهای فنی مربوط به عصر دوم رسانه‌ها؛یعنی عصر اینترنت، پست الکترونیکی و ماهواره مهم است، دگرگونی گسترده فرهنگ، هویت فرهنگی و روش جدید ساخته شدن هویتهاست».
به میزانی که رسانه‌ها مسئولیت خود را در جهت حفظ هویت و ارائه مدلهای هویتی به نوجوانان درک میکنند، میتوانند پیامدهای منفی رسانه‌های مهاجم (که هویت ملی و فرهنگی ما را نشانه گرفته و استراتژی بحران آفرینی را در پیش گرفته اند) پیشگیری کنند.[73]
اگر به آرمان و اندیشه امام راحل(ره) که معتقد بود: «تلویزیون باید یک دانشگاه باشد.» باور داشته باشیم، میتوان دریافت که رسانه‌ها نباید اسیر تئوری «رسانه-سرگرمی» شوند و کارکرد یک بعدی پیدا کنند. رسانه‌ها باید هنجارها، ارزشها و میراث فرهنگی جامعه را در قالب فیلم، داستان، مقاله،گزارش مستند و ... به نسل جوان معرفی کنند و از این رهگذر درک آنها را از اینکه چه کسی هستند؟ سابقه تاریخی آنها چیست؟ موقعیت کنونیشان در جهان و منطقه چگونه است؟ ... افزایش داده‌ها و تأثیرات منفی ماهواره، اینترنت و دیگر رسانه‌های فرا ملیتی را گوشزد کنند و این امکان را فراهم سازند تا جوانان به هویت اصیل فرهنگی، تاریخی، سیاسی و اجتماعی خویش پیبرند.
بنابراین بخش مهم هویت جوانان در درون جامعه شکل میگیرد. چنانچه نهادهای خانواده، مراکز آموزشی و محیط اجتماعی به وظیفه خود در قبال اعطای شخصیت و هویت مناسب، نسبت به افراد تحت پوشش خود خوب عمل کنند، نتیجه‌‌اش خودباوری اجتماعی، خوداتکایی، خودیابی، آزاداندیشی، اعتماد به نفس، استقلال خواهی، عدم وابستگی، عزت نفس، رشد و توسعه و فتح قله‌های کمال فردی و اجتماعی میگردد؛ چنانکه بعد از پیروزی انقلاب شاهد برخی از موفقیتها بوده ایم. اما چنانچه جامعه به وظیفه خود در سامان دادن به یک هویت جمعی سالم به افراد خود نکوشد یا سستی کند، نتیجه‌‌اش وابستگی، بیهویتی، مقلد محض بودن، توسری خور بودن، مأیوس شدن، افسردگی، عدم رشد و توسعه، احساس حقارت در مقابل بیگانگان، عقب ماندگی، مصرفی بار آمدن و هزار مشکل اجتماعی دیگر خواهد بود که هنوز نزدیک به 30 سال که از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی میگذرد، شاهد پیامدها و آثار مخرب باقیمانده از رژیم سابق هستیم. بازنگری باورهای فرهنگی، زمینه تصحیح و پالایش و تعمیق اندیشه‌ها را در نسل جوان مهیا مینماید.
جوانان در استفاده از رسانه‌های نو پیشگام هستند و این مزیت نسبی را دارند که سریعتر یاد می‌گیرند و فعالترند. آنها در استفاده از رسانه‌ها از خود ابتکار و نوآوری نشان می‌دهند. از طرفی رسانه‌ها به عنوان یک پدیده تکنولوژیک و اجتماعی و ارمغانی از جامعه جدید، اثرات ویژه‌ای روی جوانان دارند.. بخشی از این تاثیر به ذات و ویژگیهای دوره جوانی و گذار از دور نوجوانی مربوط است. بخشی نیز مرتبط با ملاحظاتی است که در سطح اقتصادی، سیاسی، فرهنگی یا ترکیب آنها از قبیل اقتصاد سیاسی، اقتصاد فرهنگی و اقتصاد اخلاقی و کلا «مصرف» مطرح است. وجه ملموس آن به مصرف رسانه‌های نو یا مصرف تکنولوژیک بر می‌گردد. جوانها در مصرف رسانه‌ها گاهی عطش، نیاز یا وسواس دارند که این نیاز هم سخت افزاری است و هم نرم افزاری. به همین علت، با مصرف انبوه و تولید انبوه سبک و مد و میل به ایجاد نیاز جدید و میل به ترویج مد مواجهیم.
البته تاثیرات رسانه‌ها را می‌توان از وجه سیاسی ـ فرهنگی هم در نظر گرفت. استفاده از رسانه‌ها گرچه استفاده فرهنگی است ولی در عین حال فرهنگ را باید در متن قدرت و روابط سیاسی جامعه هم دید و به همین خاطر اهمیت سیاسی هم پیدا می‌کند.
به هر حال، اهمیت رسانه‌ها از منظر اقتصادی، سیاسی و فرهنگی محسوس است و گسترش آنها مجالی را برای تنوع و تکثر در ارزشها و هنجارها در اختیار افراد قرار می‌دهد و تا حدی مکانیزم‌های کنترلی که در عرصه عمومی ممکن است محدودیت ایجاد کند رخت برمی‌بندد. از منظر اخلاق (اخلاق عمومی و اخلاق رسانه‌ای و اخلاق اجتماعی) هم می‌توان به رواج رسانه‌ها نگاه کرد و تاثیرگذاری آنها را بر گروه‌های جوان بررسی نمود. از این منظر رسانه را ذاتا ابزاری خنثی نمی‌دانند و معتقدند که تکنولوژی در بطن خود ویژگیهایی دارد که به کاربر خود انتقال می‌دهد و به نظر می‌رسد که اکثر رسانه‌های نو این ظرفیت را در سطح بالا دارند و جوانان از این پتانسیل بیشترین اثر را می‌پذیرند.
منابع جامعه اطلاعاتی اثراتی بر کمیت و کیفیت ارتباطات برجا می‌گذارند. منظور از کمیت، جنس و زمان و میزان اطلاعات است و اساسا چنین حجمی از اطلاعات چه در شیوه مصرف و چه در شیوه مبادله و شیوه برقراری، ارتباط متناسب با خود را طلب می‌کند. بنابراین جامعه اطلاعاتی معرف جامعه‌ای است که در آن کمیت و کیفیت ارتباطات و تعاملات کنشگران اجتماعی (با هم و با جامعه) دچار تغییرات اساسی می‌شود که این امر هم به دلیل برد رسانه‌ها، هم سرعت انتقال پیام و هم به واسطه کیفیت ارتباط و تعامل کنشگر و مصرف‌کننده و کاربر با رسانه روی می‌دهد. همه اینها شرایطی را ایجاد کرده‌اند که پیش از این میسر نبود. این شرایط سرعت تغییرات را تشدید می‌کند و فرهنگ خاص خود را به همراه می‌آورد و تغییرات متناسب با خود را در ساختار اجتماعی ایجاد می‌کند، به نحوی که ساختار قبلی را به ساختار سیال‌تر، دینامیک‌تر و پویاتر و فردگرایانه‌تری تبدیل کرده است که نوع نیازها و تمایل و ارتباط کاربران و مشخصا جوانها را با خود تغییر می‌دهد. جوانی که با رسانه‌های نو و پیامهای متعدد و شبکه‌های وب جهانی سروکار دارد، ناگزیر است شیوه خود را در برخورد و مواجهه با آن اطلاعات تغییر دهد.
جامعه‌شناسان معتقدند که در این شرایط یادگیری فرد، موزاییکی می‌شود. یعنی به جای اینکه جوان از اطلاعات در عمق آن استفاده کند ناچار است از این بایتها و سایت‌ها و تکست‌ها داشته باشد و یاد بگیرد که آنها را موازی با هم ببیند و به صورت موردی و بر حسب نیاز به آنها رجوع کند. این چیزی است که «یادگیری موزاییکی» نام دارد. به این ترتیب جوان اطلاعات را سریع و سیال می‌گیرد و سریع و سیال پردازش می‌کند و به اقتضای موقعیت به استفاده از آن می‌پردازد.
این فناوریها جوانان را در معرض تجربیاتی قرار می‌دهند که همه به صورت واقعی به آن دسترسی ندارند و دسترسی و تجربه کردن آن مستلزم شرایط و موقعیتهایی است که یا زمان مستقل و یا موقعیتهای ویژه‌ای را طلب می‌کند.
رسانه‌های نوین بلوغ اجتماعی و تغییر ذاتی در نگرش کاربران جوان به اجتماع را موجب شده‌اند. استفاده از این تکنولوژیها ذاتا مستلزم مهارتها و تواناییهایی است که بواسطه انعطاف‌پذیری و نیاز به سرعت یادگیری، برای جوانها بیشتر میسر است. به همین دلیل، جوانها گاهی خود عامدانه از این فرصتها استفاده می‌کنند و گرایش به تقویت این مهارت‌ها را در خود ایجاد می‌کنند تا مرزبندی با دنیای بزرگسالان را بارزتر کنند و بیشتر دامن بزنند. البته گاهی بزرگترها نیز به یادگیری مهارتهای استفاده از تکنولوژیها روی می‌آورند تا هم از لذات و امتیازات این تکنولوژیها ( مثل آموزش، یادگیری، سرگرمی و ...) بهره‌مند شوند و هم شکاف و فاصله آنها برای ارتباط و گفتگو با نسل جوان بیش از این نشود. در چنین فضایی جوانان فاصله خود با بزرگسالان را همچنان حفظ می‌کنند و حتی‌المقدور به آن دامن می‌زنند که نتیجه آن، تسریع فرایند بلوغ است. بویژه در عرصه‌هایی که ممکن است از آن استفاده‌های منحرفانه و ناپسند استنباط شود یا تجاربی که در عرصه واقعی یا نیاز به صرف زمانی دارد که جوان به آن برسد یا شرایط ویژه‌ای را طلب می‌کند.
مثلا تجربه‌های پورنوگرافی در رسانه‌ها و فضاهای مجازی، رسیدن به بزرگسالی را تسریع می‌کند. این فرایند، داشتن تجربه جنسی را به عنوان شرطی برای بزرگسالی، کمرنگ می‌کند.
بر اساس نظر کارشناسان تاثیر رسانه‌ها در کاهش زمان رسیدن به سن بلوغ و جوانی، احتمالا باعث می‌شود که جوانان سریعتر نقش بزرگسالی را بازی کنند و وارد جامعه شوند. این امر در جامعه‌ای که پذیرش چنین چیزی را ندارد و به اندازه جوان با رسانه‌ها در ارتباط نیست تبعاتی مطلوبی را به همراه ندارد.
رسانه‌ها عملا فرایند کسب هویت مستقل را برای جوانان تسریع می‌کنند و فرصتهایی را برای تامل و بازاندیشی در خود، اطرافیان و اجتماع فراهم می‌کنند و میل جوان را به استقلال (به عنوان یکی از نشانه‌های بزرگسالی) تشدید می‌کنند. این موضوع ممکن است به لحاظ هنجاری متعارف و پسندیده و مقبول جلوه کند یا در شرایطی به عرصه‌های ممنوع و غیرمجاز هم کشیده شود. فضای مجازی و مجاورت با رسانه‌ها می‌توانند آن فرآیند گذار سالم به دنیای بزرگسالی را به انحراف بکشانند. بخصوص این موضوع در استفاده‌های پورنوگرافیک از فضای مجازی بسیار حساس است.
البته رسانه‌ها برای جوانان قطعا وجوه مثبتی هم دارند. بازاندیشی و تامل، کارکرد مثبتی است که می‌توان از رسانه طلب کرد. همین‌طور مواردی مانند کسب مهارت، کسب تجارب تازه برای آموزش، یادگیری و... از کارکردهای مثبت دیگر رسانه‌اند. می‌توان قدرت‌بخشی را هم از رسانه‌ها طلب کرد. بخصوص برای گروههایی که مشارکت‌شان در موقعیت‌های دنیای واقعی برای یادگیری و تعامل و ارتباط مشکل است و در عالم واقعی از فرصتهای محدودتری برخوردار هستند و از نابرابری بیشتر متنفر می‌شوند، رسانه می‌تواند فضای برابر را ایجاد کند. اینها همه دو روی یک سکه‌اند، یک روی سکه استفاده مثبت از تکنولوژی‌ ارتباطی است و روی دیگر استفاده منفی از آن.
تحقیقات و بررسی‌‌ها در فضای مجازی چت‌روم‌ها نشان می‌دهد که اگرچه هنوز استفاده غالب از این امکان، از نوع سرگرمی‌ها و سرگرمیهای مبتذل و غیرمقبول و گفتگوهای پیش پا افتاده است و ممکن است به حریم حیثیتی افراد لطمه بزند، اما می‌توان از آن انتظار پیامدها و کارکردهای مفید را در یک دوره گذار داشت. مثلا از نگاه ارتباطی می‌توان انتظار داشت که با استفاده از چت‌رومها شیوه گفتمان صحیح، پیدا کردن افراد هم‌سلیقه و همفکر برای تاثیرگذاری مثبت بر یکدیگر و تبادل نظر و ارتباط سالم بیشتر فراهم شود. این امکان در حال حاضر عملا به یک تریبون و مجالی تبدیل شده که ضعف ارتباطات افراد در حوزه عمومی را جبران می‌کند. از مطالعات پراکنده نیز استنباط می‌شود که هنوز روابط دنیای مجازی امتدادی است از آنچه در دنیای واقعی می‌گذرد و هنوز مثلا مزیت جنسیتی در دنیای مجازی هم خودش را نشان می‌دهد، زیرا انتخابگری و استفاده ابزاری، بیشتر در اختیار پسران جوان است که همه این امتیازات را در دنیای واقعی هم بهره‌مند هستند.
همچنین نقش رسانه‌ها در تربیت جوانان بسیار پررنگ می‌تواند باشد. امروزه انسان در زندگی اجتماعی و در برخورد با غیر خود، نیاز شدیدی به ارتباط دارد و تنها از این طریق است که نیازهای فردی و اجتماعی خود نظیر نیاز به احساس امنیت و میل به رشد را برآورده می‌کند. بشر از همان آغاز برای برقراری ارتباط و رساندن پیام خود به دیگران، شیوه‌های گوناگونی را به کار برده است؛ از اشارات، کلمات و اشاره‌های رمزی اولیه گرفته، تا استفاده از پیشرفته‌ترین و در عین حال پیچیده‌ترین وسایل ارتباطی مدرن امروزی.
رسانه‌ها و وسایل ارتباط جمعی که در طول تاریخ دارای سرعت بسیار کند و ناچیزی بوده اند، در عصر حاضر تحول چشمگیری یافته اند.
پیدایش فن سینما در ابتدای قرن بیستم، ظهور رسانه‌های بی سیم نظیر رادیو و سپس تلویزیون، تولید و انتشار نوارهای ویدئویی و راهیابی آن به خانه‌ها در دهه‌های آخر قرن گذشته و از همه مهمتر همگانی شدن و امکان دسترسی آسان همگان بدانها و هم اکنون پدیده شگفت انگیز ماهواره و شبکه‌های اینترنت، از مظاهر تحول این صنعت، در عصر حاضر بوده است، که انسان تمام آنها را برای رسیدن به مقاصد مختلفی نظیر اطلاع رسانی، تعلیم و تربیت، اندیشه پروری (فرهنگسازی) هدایت و راهنمایی، افزایش آگاهی‌های اجتماعی و... به کار گرفته و می‌گیرد. البته در همه این اهداف نیز هدفهای تربیتی نهفته است. چگونگی پذیرش و استقبال مردم و نیز تحت تأثیر واقع شدن هر کدام از آنها از این ابزار و وسایل متفاوت است؛ زیرا استقبال مردم، متأثر از عوامل گوناگونی، نظیر، اندوخته‌ها و یافته‌های فرد، دیدگاهها، اعتقادات و ارزشها و... است.
هر اندازه که رسانه‌ها به بهترین شکل به کار گرفته شده، منافع و فواید آن در زمینه کمک به رشد صحیح و سالم افراد و نیز سازگاری او با جامعه و تحول و پیشرفت صحیح آن جامعه به سوی کمال مطلوب، بیشتر بوده است.
نظر به این که از طرفی حوزه‌های معرفتی و علمی بسیار وسیع بوده و دارای سرعت چشم گیری از پیشرفت در زمینه‌های مختلف می‌باشد و به کارگیری صرف روشهای تقلیدی و نقل و انتقال معارف توسط نظام رسمی تعلیم و تربیت، مؤثر نبوده و بر تمام ابعاد و جوانب امر پوشش کافی ندارد و از طرف دیگر، استفاده و بهره بردن از دستگاههای اطلاع رسانی و رسانه‌های گروهی آسان است و دارای توان بالا و امکانات وسیعی در جهت انتشار بین گروههای مختلف مردم می‌باشد، بنابراین کمک گرفتن از دستگاههای اطلاع رسانی و رسانه‌ها برای استحکام بخشیدن به فرایند تعلیم و تربیت و تعمیق آن در زمینه‌های مختلف و حوزه‌های علمی، فنی و ادبی در خارج از مدرسه بیش از پیش ضروری است.
پیامهایی که توسط رسانه‌ها رد و بدل می‌شود در ابعاد مختلف سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، نظامی، و فرهنگی و... است. مخاطبان این پیامها افراد و گروههایی در سطوح مختلف فرهنگی، اقتصادی، و اجتماعی‌اند که گاه در مسافتهای طولانی و دور از هم در سراسر جهان پراکنده اند.
از جمله وظایف رسانه‌ها عبارت است از یاددهی و یادگیری، اندیشه پروری، هدایت و راهنمایی، افزایش آگاهی‌های اجتماعی و رشد اجتماعی در ابعاد مختلف. تمام سعی و تلاش رسانه‌های جمعی، رسیدن به اهداف و مقاصدی است که در عین حال، هر کدام به نحوی دارای رنگ و صبغه تربیتی اند؛ زیرا این رسانه‌ها در اموری نظیر رشد شخصیت افراد در ابعاد مختلف، ایجاد ارتباط بین افراد و جامعه، کمک به افراد در فرایند سازگاری با جهان متغیر پیرامون و... دخالت دارند.
تحقیقات جدید نشانگر این امر است که تمام افراد - چه کوچک و چه بزرگ - در برابر محصولات تولیدی رسانه‌ها منفعل و متأثر محض نیستند؛ بلکه این محصولات پس از دریافت توسط مخاطبان عاقل و براساس اندوخته‌های ذهنی به یک فهم و درک و معرفت تبدیل می‌شود. بنابراین انسان به کمک اعتقادات، گرایشها، ارزشها و دیدگاههای خاصی که دارد، این محصولات رسانه‌ای را مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار می‌دهد و در نهایت به یک فهم جدید عقلانی که جهت دهنده یک رفتار از او می‌باشد، می‌رسد. اما از آنجا که به هر حال، رسانه‌های جمعی بر مخاطبان بخصوص کودکان، نوجوانان و جوانان تأثیرات غیرقابل انکاری دارد، همیشه با تأثیرات سوء نیز همراه می‌باشد و بیم آن می‌رود که اثرات سوء آن در بیشتر موارد غلبه پیدا کند؛ مثلاً:
1. استفاده از این ابزار در جهت جایگزینی افکار و ارزشهای انحرافی، زمینه ساز انحرافهای اعتقادی، اخلاقی و اجتماعی است.
2. اعتماد بر اخبار و نیز تحلیل و تفسیرهای رسانه‌ها، قدرت نقد و تحلیل و بررسی و تحقیق را از افراد می‏گیرد.
3. زیاده روی در نقل اخبار و بیان حوادث و... به افسردگی روحی و ناراحتیها و حساسیتهای عصبی منجر می‌شود.
بنابراین، تأثیرگذاری رسانه‌ها بر افراد غیرقابل انکار و اجتناب ناپذیر است. از طرف دیگر، روشهای تقلیدی تدریس در مدارس که انتقال دانش و معلومات و پس گرفتن آن در ایام امتحانات می‌باشد، به تنهایی برای تغییرات و تحولات مورد نظر اجتماع کافی نیست.
علاوه بر این، دستیابی جهانیان به تمام جهان توسط رسانه‌های گروهی و تبدیل تمام جهان به یک دهکده جهانی، مسؤولیت سازمانها و مؤسسه‌های آموزشی و تربیتی و دولتها را بیش از گذشته کرده است؛ زیرا این مراکز و مؤسسه‌ها نقش بسیار مهمی در امر تشکیل و سازندگی شخصیت انسانی افراد و تحقق رسالت مدرسه و اهداف آن دارند.
امروزه دیگر برای همه دست اندرکاران این امر ثابت شده است که رسانه‌های جمعی علاوه بر آن که ابزاری برای سرگرمی و تفریح مردم اند، ابزاری برای آموزش و پرورش، فکر و اندیشه و تحول و تکامل جامعه بوده و از این جهت بسیار حایز اهمیت اند. به همین سبب می‌توانند نقش مهمی در تعلیم و تربیت اندیشه نسل حاضر بخصوص نسل جوان ایفا کنند و به خاطر همین نقش مهمی که ایفا می‌کنند، امروزه این ابزار و وسایل همچون رادیو و تلویزیون، از لوازم ضروری زندگی اجتماعی شده است.
این لوازم زندگی، مردم را، با رویدادهایی پیوند می‌دهند که در زندگی روزانه اهمیت دارند. رسانه‌ها برای مردم میدانی را فراهم می‌کنند که آنان بتوانند در آن افکارشان را در زمینه مسائلی که بر زندگی روزانه شان تأثیر می‌گذارد مبادله کنند و سبب می‌شوند تا مردم درک عمیقتری از خودشان، محیط شان و نهادهایشان پیدا کنند. رسانه‌ها تعلیم دهندگانی‌اند که ادعای معلمی ندارند.
رادیو دیگر از مخاطبان خود انتظار ندارد که دو زانو و مؤدب در مقابلش زانو زده، به او نگاه کنند تا مطلبی را فراگیرند؛ بلکه در تمام شبانه روز و در هر مکانی و برای همه اقشار بخصوص نوجوانان و جوانان مطالب بسیار متنوع و جذاب ارایه می‌دهد.
تلویزیون، این جعبه جادویی قرن بیستم، از جهت جذابیتهای ظاهری و سرگرم کردن تماشاچیان، گوی سبقت را از دیگر رسانه‌ها ربوده است، به حد{ی که کمتر بیننده‌ای از میان برنامه‌های تلویزیون یکی را انتخاب می‌کند، بلکه این تلویزیون است که برنامه‌های جذاب خود را بر بینندگان تحمیل می‌نماید.
جمع شدن عناصر صوتی و تصویری و نیز حرکتی در تلویزیون، این وسیله را در نظر آنها دارای جذابیت دو چندان کرده است و خود انگیزه نیرومندی است تا کودکان و نوجوانان وقت زیادی را صرف نشستن پای آن کنند.
روزنامه‌ها مجلات و حتی کتابها، با چاپ مطالب بسیار متنوع و رنگ آمیزیهای جذاب و داستانهای شگفت انگیز مخاطبان را به خود جذب می‌کنند. اما به راستی با وجود رسانه‌های متعدد گروهی در سراسر جهان و باز بودن فضای آن برای جوانان و نوجوانان، چه بر سر آنها خواهد آمد؟ آیا حقیقتاً این رسانه‌ها تربیت صحیح و مطلوبی را برای آنها به ارمغان خواهند آورد؟ برنامه‌های تولیدی این دستگاهها در جهت چه اهداف و مقاصدی هدفگیری شده اند؟
آیا تا به حال برای ریشه کن کردن و یا حداقل تقلیل آثار سوء آن تدابیری اندیشه شده است؟ آیا در حقیقت این مدارس موازی که بسیار گسترده تر از مدارس رسمی اند، دارای متولی و سرپرستی هستند؟ نقش پدر و مادر در برخورد فیزیکی و یا زمینه سازی برای هر چه بهتر استفاده کردن نوجوانان و جوانان از رسانه‌ها چیست؟ آنها چه وظایفی دارند؟
از طرفی تربیت، کم کردن فاصله بین توان بالقوه و بالفعل انسان و حرکت دادن متربی از مبدأ نقص به منتهای کمال است؛ تربیت باغبانی وجود انسان و بستر آفرینی رویش و جوانه‌های وجود انسان است. بنابراین تربیت چیزی نیست که ما آن را انجام دهیم، بلکه چیزی است که ما انسانها برای آن، بستر فراهم می‌کنیم؛ فراهم کردن بستر تربیت یعنی زدودن آفتهای تربیت، نفی علاقه‌ها و هموار کردن عوامل تربیت. «قولوا لا }ِلهَ }ِلا ا... تفلحوا» اساسی‌ترین منشور و اصول تربیت است. رسیدن به فلاح، با توجه به گفتن این که خدایی جز «ا...» نیست، یعنی به اوج کمال شخصیت رسیدن؛ همان طور که می‌دانید، فلاح از «فلح» به معنی «جوانه زد»، «شکوفا شد» می‌آید و اوج شکوفایی وجود انسان، غایت تربیت است و هدف اصلی از بعثت اولیا و انبیای الهی، تربیت بشر است.
تربیت، اولین و آخرین حرف را در دنیای حاضر می‌زند و در آینده نیز چنین خواهد بود؛ به ویژه تربیت تفکر خلاق یعنی مسلح شدن به پرورش مغزهای خلاق و نوآوری که بتواند سرنخِ علوم و فنون برتر را به دست بگیرد؛ به گونه‌ای که مسلح بودن به اندیشه‌های تربیت تفکر خلاق، در رأس برنامه‌های استکباری دنیاست، یعنی آنها می‌خواهند انسانهای خلاق را در هر جای دنیا که باشند، حتی با برگزاری المپیادها در جهان سوم، بشناسند و آنها را تربیت کنند تا صاحبان مغزهای خلاق، مولد تکنولوژیهای برتر و صنایع نوین شوند و این یک نوع تربیت است.
رسانه‌ و کودک
وسایل ارتباط جمعی مهمترین شاخصه جامعه مدرن به شمار می‌آید و شامل رادیو، تلویزیون، نشریات و... می‌باشد. در این میان نقش رسانه‌های تصویری به خصوص تلویزیون نسبت به سایر رسانه‌ها برجسته‌تر است و در مقایسه با دیگر رسانه‌ها از مطلوبیت بیشتری برخوردار است، این امر به خصوص، بیشتر آنجا تحقق مییابد که کودکان به عنوان متقاضیان جدی برنامه‌های تلویزیون مطرح باشند. البته رسانه‌های نوشتاری هم در اطلاع‌رسانی و رشد استعداد کودکان مؤثر و مفید می‌باشند. یکی از مهم‌ترین کارکرد رسانه‌ها، کمک به روند فرهنگپذیری است. فرهنگپذیری، عبارت است از، جریان انتقال اندیشه‌ها، هنجارها، باورها، معیارها و نمونه‌های رفتاری موجود در فرهنگ جامعه به افراد آن. نهاد خانواده و سپس نهاد تعلیم و تربیت، اولین مراکز انتقال مفاهیم فرهنگی به کودکان می‌باشند. با توجه به اهمیت و نقش رسانه‌ها، روانشناسان هر یک از جنبه‌ای مختلف، محتوای رسانه‌ها را مورد مطالعه قرار داده‌اند. با تأثیرهای شناختی رسانه‌ها، می‌توان گفت که رسانه بر الگو‌های رفتاری افراد به شدت تأثیر می‌گذارد و در رابطه با سلامت روانی و اخلاقی فرد و سازگاری وی با جامعه اثرگذار است.
تبادل اطلاعات بدون محدودیت و قلمرو جغرافیایی و فرهنگ ملت، امروز به شدت اعمال می‌شود و این مسئله در رابطه با تربیت کودکان نگرانی‌هایی را پدید آورده است و محتوای تولیدات رسانه‌ها نیز سؤالهای مهمی را بر می‌انگیزد. پخش یک سلسله برنامه‌های تلویزیونی ممکن است بزهکاری را در کودکان رشد بدهد، به جای این‌که باعث شکوفائی و رشد استعدادهای واقعی آنان شود، موانع گوناگون دیگری از قبیل تقلید رفتاری و نا به هنجاری را به وجود آورد.
پیمان جهانی ملل‌متحد در مورد حقوق کودک که در سال 1989 منعقد شد در ماده 17 خود چهارچوب بین‌المللی را در ارتباط با رسانه‌های جمعی در نظر گرفته است. این ماده به محافظت از کودک، در برابر اطلاعات و مطالب زیان‌آور برای سلامت (اخلاق) او سخن می‌گوید. امروز از چهار گوشه جهان خواستار اتخاذ تدابیری بر مبنای همین اصل شده‌اند. برای دستیابی به اهداف، جلب توجه جهانی به مسئله خشونت در رسانه‌های تصویری و نقش آن در زندگی کودکان و نوجوانان، تشویق به مبارزه با خشونت و کمک به شکل‌گیری پایه‌های بهتر برای تنظیم سیاست‌های مربوط در زندگی سیاسی و اجتماعی کودکان نقش اساسی دارد.
کودکان مانند بزرگان علاقه به مطالعه، دیدن و شنیدن دارند، تقدیم برنامه‌های جالب و مطابق با استعداد کودکان زمینه‌ساز توسعه، به وسیله رسانه‌های مربوط به کودکان است، تا آنان علاقمندی بیشتری پیدا کنند. کودکان به مشاهده تلویزیون علاقه زیاد داشته و وقت زیادی را صرف برنامه‌های تلویزیون می‌کنند، پخش برنامه‌های آموزشی زمینه‌ساز رشد، آموزش و پرورش کودکان می‌باشد. مشاهده، خواندن و دسترسی کودکان به رسانه‌ها جزء حقوق‌شان می‌باشد که دولت باید به آن توجه نموده و زمینه‌های لازم را مساعد نماید. چنانچه در ماده «17» پیمان ملل‌متحد در مورد حقوق کودک آمده است که: کشورهای عضو به کارکرد ارزشمند رسانه‌های جمعی واقف هستند و تعهد می‌‌کنند که کودک به اطلاعات و مطالب منابع مختلف ملی و بین‌المللی دسترسی داشته باشند، به خصوص آن دسته از منابع که هدف‌شان ارتقای سلامت اجتماعی، معنوی و اخلاقی کودک و صحت جسمی و روانی او باشد.
به این ترتیب وظیفه دولت تضمین دسترسی کودکان به اطلاعات و ترویج ابعاد مثبتی مانند انتشار آن دست از اطلاعاتی است که سبب ارتقای درک و شناخت مقابل جمع، برای زن و مرد و دوستی میان انسان‌ها، گروه‌های قومی، ملی و مذهبی، در مناطق مختلف می‌شود.
توجه به این نکته که کودکان یک گروه کوچک اقلیت و در حاشیه نیستند، ضروری است. حدود دو میلیارد کودک در جهان، حدود 13 فیصد در کشورهای غنی‌تر و حدود 87 فیصد در کشورهای در حال توسعه زندگی می‌کنند. دسترسی کودکان به تلویزیون و سایر رسانه‌های گروهی نیز از پراکندگی ناهمگن برخوردار است. این ناهمگنی کاملاً واضح و بسیار عمیق است، رسوم و عنعنات تماشاکنندگان در هر نقطه از جهان فرق می‌کند، در کشورهای اسلامی، کودکان دوست دارند مطابق به فرهنگ حاکم در جامعه، خواست و نیازمندی خانواده، برنامه‌های سازنده و آموزشی را تماشا کنند. در کشور ما از جمله برنامه‌هایی که به آن کمتر توجه صورت گرفته برنامه‌های کودکان می‌باشد، در حالی‌ که کودکان گروه بزرگ جمعیت ما را تشکیل داده، که باید به آن توجه نمود. پس باید وضعیت کنونی رسانه‌های کودک را خوب درک نمود و در جهت بهتر شدن آن باید تلاش کرد.
یقیناً نباید تمام صحنه‌هایی را که در برنامه‌های تلویزیونی نمایش داده می‌شوند، یکسان انگاشت و تمام کودکان را نیز یکی گرفت. نتیجه آن‌ که فراگیری اتخاذ رفتارها و گرایش‌های پرخاش‌جویان از تلویزیون بستگی به ماهیت نمایش‌ها و شرایط فردی تماشاگر دارد. در تماشای برنامه‌ها، بزرگان به این فکرند که کودکان شاید برنامه‌های تفریحی، سریال‌های خانوادگی و داستان‌های کوتاه را تماشا کنند، در حالی ‌که بسیاری از کودکان به اخبار، مصاحبه و گفتگوهای تلویزیونی علاقه دارند، که روی همین دلیل ما نتوانسته‌ایم برنامه دلخواه آنان را در نظر گیریم، پس در تماشای تلویزیون و خواندن سایر رسانه‌ها باید علاقه کودکان را در نظر گیریم.
رسانه و زنان
جایگاه زن در فرهنگ‌ها و جوامع مختلف از مهم‌ترین بحث‌های امروز پس از سپری شدن روزگار سنت گرایی و سنت پرستی است. از ثمرات مدرنیته تغییر در نگاه به زن و نقش او در اجتماع انسانی است که در قالب جنبش فعالان حقوق زن یا فمینیسم بروز پیدا کرده است. نکته‌اینجاست که برخلاف تصور رایج در کشور ما ــ و نه در جهان ــ فمینیسم واژه‌ای که معنای واحدی داشته باشد نیست. فمینیسم، مجموعه اصول و قواعدی ثابت و لایتغیر نیست. فمینیسم مانیفستی مشخص با مواد و تبصره‌های دقیق در رابطه با حقوق زن نیست. بر این اساس مخالفت یا موافقت با آن هر دو بدون شناخت درست آن ناشی از جهل است و سطحی نگری و عدم تعمق.
فمینیسم چیست؟ تنها زمانی می‌توان به‌این پرسش پاسخ داد که با نگاهی تاریخی و با در نظر گرفتن موج‌های اول، دوم و سوم فمینیسم و نیز رویکردهای مختلف به آن در صدد پاسخگویی به‌این سوال برآییم نه فقط با در نظر گرفتن یکی از مکاتب فمینیستی و اطلاق آموزه‌های آن به کلیت جریان فمینیسم.
«فمینیست‌های متاثر از اندیشه پست مدرن پیشنهاد می‌کنند که باید انگارش‌های جهانشمول گرا را درون اندیشه فمینیستی همچون هرکجای دیگر برملا ساخت... برداشت‌های کاملا یگانه از قدرت و سوژه‌های قدرت در فمینیسم به طرز خطرناکی اقتدارگرایانه تلقی می‌شود، چراکه آنها به سرکوب یا حذف این امکان مبادرت می‌ورزند که ستم برای تمام زنان یکسان نیست و تمام زنان همسان نیستند. بـدیـن قـرار، داعـیه فمینیست‌های پست مدرن این است که انگارش‌های جهانشمول گرا ممکن است به‌طور کنایی به تکرار خود رویه‌های ستمگرانه‌ای منجر شود که فمینیسم امید از میان برداشتن آنها را دارد.» [74]
بنابراین شناخت زن، نیازها، مطالبات و حقوق او و به دنبال آن تصویر درستی از وی در رسانه‌های عمومی‌ از جمله صدا و سیما مستلزم اجتناب از دوگانگی‌های مطلق، برداشت‌های یکسویه و بایدها و نبایدهای انحصارطلبانه سنتی و مدرن، هر دو است. اما آیا درست، رهیافت‌های پسامدرنیست‌هاست؟ نه‌اینچنین هم نیست.
با تأمل در اندیشه‌های مقام معظم رهبری می‌توان بطور قطع ادعا نمود که مسأله زن و ضرورت پرداختن جدی و صحیح به جایگاه زنان از اهمیت بالایی برخوردار است: «به نظر من، نقش زن هرچه برجسته شود، خیلی بهتر است. زنهای ما مظلومند. من راجع به زن حرف‌های زیاد و بحثهای فراوانی دارم. مسأله‌ی زن واقعاً مسأله‌ی مهمّی است. یک عدّه توجّه نمی‌کنند و به‌عنوان یک مسأله‌ی نمایشی که حالا مد روز است، حرف می‌زنند. خوب؛ گرایشهای فمینیستی و گرایش خاص غربیِ در مورد زن هم که به‌جای خود محفوظ است؛ اما اصل نقش زن در خانواده، در اجتماع؛ ارزش و اهمیت زن و اموری از این قبیل، چیزهایی است که ما حقیقتاً به آن‌ها کم پرداخته‌ایم و از این کم پرداختن خسارت هم می‌بینیم. خودِ این یک مسأله است.»[75]
بعد از آنکه به اهمیت پرداختن به مسأله زنان پی بردیم؛ باید بررسی نماییم که ضرورت پرداختن به این مسأله در رسانه و کیفیت بازنمایی و ترویج الگوی زن مسلمان در یک رسانه دینی و انقلابی چگونه باید باشد. آیا می‌توان از جاذبه‌های عمومی زن در رسانه بهره برد؟
آنچه مسلم است در رسانه‌های غربی و همگام با آنان در صدا و سیمای ایران در قبل از انقلاب تصویر مناسب و مطلوبی از نقش و جایگاه زن برای مخاطبان ارائه نمی‌گردیده است. در نظر مقام معظم رهبری در این رسانه‌ها هم منزلت و ارزش حجاب از میان رفته و هم جایگاه حقیقی وجود زن در عالم مورد غفلت و تحقیر قرار می‌گرفته است: «در مورد مسأله‌ی زن نیز دو عیب اساسی در برنامه‌های گذشته‌ی صدا و سیما وجود داشت: یکی این‌که ارزش حجاب از بین رفته بود. از این بزرگ‌تر، آن بود که نقش‌های پست کننده به زن داده می‌شد. در عیب اول، یک ارزش زیر سؤال می‌رفته و پایمال می‌شده که آن، ارزش حجاب بوده است؛ اما در عیب دوم، گاهی همه‌ی ارزشهای بشری که برای زن مورد نظر می‌باشد، زیر سؤال می‌رفته است. چنانچه داستان عاشقانه‌یی نقل می‌شده، داستانی بوده است که زن در آن‌جا بالاخره‌‌ همان نقش صهیونیست‌پسند و استکبارپسند خودش را دارا بوده است و غالباً و قاعدتاً در چهره‌ی یک مادر، یک همسر خوب و یک انسان کارآمد ارایه نمی‌شده است. باید این دو عیب برداشته شود.» [76]
همان‌طور که ملاحظه می‌شود، ایشان بر حفظ ارزش و جایگاه حقیقی زنان تأکید داشته و ضرورت اصلاح عملکرد اشتباه رسانه‌های قبل از انقلاب را مطالبه می‌نمایند.
ایشان هم چنین بر ضرورت بازنمایی چهره‌ای مناسب از زن مسلمان در رسانه دینی تأکید ویژه‌ای دارند: ما باید زن را، هم باحجاب نشان بدهیم، هم سرشار از ارزش‌هایی که اسلام و انقلاب برای او در نظر گرفته است؛ یعنی نجابت و عفت زن. مهم‌ترین مسأله، آن گوهر عفت زن، آن عضو اصلی و رکن اساسی خانواده بودن، آن عضو اصلی و رکن اساسی فعالیت‌های جامعه بودن، آن تأثیر زن در رشد جامعه و رشد مردان، آن تأثیر زن در واقعیت‌های گذشته‌ی ما – از قبیل انقلاب و جنگ و غیره – است. [77]
با توجه به این مطلب می‌توان نتیجه گرفت که مقام معظم رهبری نه تنها با نشان دادن زن در رسانه مخالف نیستند، بلکه بر بازنمایی چهره‌ای مناسب از زن مسلمان در یک رسانه دینی و انقلابی تأکید دارند. اما این بازنمایی باید در جهت اظهار و حفظ ارزش‌های حقیقی و معنوی وجود زن باشد و از جاذبه‌ها و فضائل عمومی زن مانند حجاب، نجابت، عفت و هم‌چنین نقش مؤثر زن در جامعه و محیط پیرامون باید برای این منظور استفاده کرد.
به نظر می‌رسد تأکید مقام معظم رهبری بر اظهار و بازنمایی فضائل و ارزش‌های زن در رسانه، ناشی از یک مسأله اساسی و مهم است. که آن مسأله چیزی نیست جز ضرورت الگودهی و الگوسازی از زن مسلمان در یک رسانه دینی و انقلابی برای جامعه و جهان در این عصر ارتباطات و انبوه رسانه‌های عمومی و جمعی. که این الگودهی و معرفی اسوه و نمونه همواره از اهداف دین و انبیاء و اولیاء الهی بوده و در قرآن کریم نیز با معرفی برخی از زنان موفق تاریخ، مورد اشاره قرار گرفته است.
رسانه و ورزش
رسانه‌های جمعی امروزه به منبع غالب شکل‌گیری واقعیت‌های اجتماعی در جوامع تبدیل شده‌اند و این ادعا که دنیای ما در محاصره واقعیت‌های رسانه‌ای قرار دارد، بی‌شک ادعایی گزاف نیست.
رسانه‌ها مسوول بخش اعظمی از مشاهدات و تجربه‌هایی هستند که ما از طریق آنها درک خود را نسبت به جهان پیرامون و نحوه عملکرد آن سامان می‌بخشیم.
درواقع، بخش عمده‌ای از نگرش ما به دنیا، ریشه در پیام‌های رسانه‌ای دارد که از پیش ساخته شده‌اند. آنها به لحاظ دارا بودن دامنه نفوذ وسیع، اثر مستقیمی بر ارزش‌ها و هنجار‌های جامعه دارند وهمچنین در تغییر آگاهی‌ها و نگرش‌های جامعه نقش بسزایی ایفا می‌کنند. صرف‌نظر از این اثرگذاری غیرملموس، رسانه‌های جمعی یکی از منابع قدرت در جوامع نیز محسوب می‌شوند؛ یعنی ابزاری برای مدیریت و استفاده از ظرفیت بالقوه جامعه برای حرکت به سوی رشد و پیشرفت.
از این‌رو می‌توان از ظرفیت رسانه‌ها در جهت اشاعه و سوق دادن هرچه بیشتر مردم به سمت ورزش استفاده کرد حال آن که رسانه‌ها نیز از جذابیت و هیجان ورزش برای جلب مخاطب سود می‌برند. در حقیقت می‌توان گفت رابطه متقابلی بین رسانه‌ها و ورزش وجود دارد که دارای جنبه‌های مثبت و منفی است.
ورزش در جلب مخاطب به رسانه‌ها کمک قابل توجهی می‌کند، اما این که رسانه‌ها نیز به همان اندازه در جهت اشاعه ورزش درست و ترویج فرهنگ ورزش فعالیت می‌کنند یا نه، جای تردید وجود دارد. مادی‌گرایی رسانه‌ها موجب می‌شود تا به منظور جذب مخاطبان بیشتر به دنبال ورزش‌های قهرمانی و رقابتی باشند تا ورزش‌های همگانی.
ورزش همگانی با هدف افزایش مشارکت تمام گروه‌های اجتماعی و فراهم کردن تکثرگرایی ورزشی، تقویت ورزش قهرمانی، ورزش رقابتی، تفریحات سالم و ورزش تفریحی پایه‌گذاری شد، اما متاسفانه این دو (همگانی و قهرمانی) خیلی زود در مقابل یکدیگر قرار گرفتند.
بهترین گزینه، توجه برابر به هر دو بخش قهرمانی و همگانی باشد. به هر حال رسانه‌ها باید خود را با چنین روندی سازگار کنند و در جهت نیاز‌های عمومی‌ گام‌بردارند و نباید نیاز‌های واقعی مردم از ورزش در هیاهوی تبلیغات رسانه‌ها به فراموشی سپرده شود.
سیاستگذاران، مدیران، برنامه‌سازان، نویسندگان و تهیه‌کنندگان رسانه‌ها باید به این نکته مهم توجه داشته باشند که پرداختن به ورزش همگانی نه‌تنها یکی از رسالت‌های اجتماعی ـ فرهنگی رسانه‌ها محسوب می‌شود، بلکه پشتوانه محکمی برای همگانی کردن و بسط و توسعه ورزش قهرمانی کشور نیز قلمداد می‌شود و توجه بیش از حد به جنبه تجاری ورزش در بلندمدت ممکن است رسانه‌ها را دچار بحران کند.
به هر حال کارکرد‌های چندگانه سلامت، بهداشتی و روانی ورزش همگانی از یک‌سو و نیز دامنه شمول آن که بخش گسترده‌تری از عموم مردم را در برمی‌گیرد، توجه بیشتری از سوی سیاستگذاران و دست‌اندرکاران رسانه‌ها طلب می‌کند.
دنیای امروزی یعنی دنیای ارتباطات و رسانه؛ دنیایی که در آن فرماندهی مغزت در دست قدرتی به نام رسانه است. در جامعه مدرن و الکترونیکی، رسانه است که برای تو تصمیم می‌گیرد چگونه فکر کنی، چگونه رفتار کنی، چگونه حرف بزنی و حتی چگونه زندگی کنی.
این نفوذ را در هرجایی می‌توانی ببینی و احساس کنی. شاید ورزش یکی از ملموس‌ترین مثال‌هایی باشد که بتوان در این زمینه مطرح کرد. تا به حال با خود فکر نکرده‌اید که چرا ورزش غالب فوتبال است؟ یا این‌که چرا باید از بین تیم‌های مختلف ورزشی فقط حرف از چند تیم باشد و مسابقات آنها مورد توجه بیشتری باشد؟ شده است فکر کنید اگر رسانه‌هایی چون مطبوعات، رادیو، تلویزیون و اینترنت نبودند، ذائقه ورزشی شما چگونه بود و به چه ورزشی بیشتر علاقه داشتید؟
ورزش به عنوان بازتاب نظام اجتماعی همیشه پیوند عجیبی با رسانه خورده است. شاید بتوان گفت که رسانه و ورزش 2 یار جدانشدنی هستند. دکتر سیدمهدی آقاپور، استادیار دانشگاه تهران و رئیس انجمن جامعه‌شناسی ورزش ایران، رسانه امروزی را به عنوان یک عامل و نه یک ابزار تعریف می‌کند. به عبارت دقیق‌تر، وی معتقد است رسانه امروزی بیشتر از این‌که در خدمت ورزش باشد به تعیین کننده شاخص‌های ورزشی و نوع ورزش مطرح جامعه تبدیل شده است.
به گفته وی، براساس نظریه رایزمن انسان و جامعه امروزی یک انسان و جامعه «دیگر راهبر» است که منظور از دیگری همان رسانه است به گونه‌ای‌که حتی رسانه‌ها بر چگونگی رقابت‌ها و نوع اجرای مهارت‌های حرکتی ورزشکاران هم تاثیر می‌گذارند و این کار هم با تغییر ذائقه مربیان و ورزشکاران و تماشاگران انجام می‌شود. وی درباره ارتباط رسانه و ورزش گفت ورزش در رسانه جایگاه مهمی دارد. در جامعه ما تقریبا یک سوم برنامه‌های تلویزیونی، ورزشی است و حدود 25 روزنامه ورزشی وجود دارد، پس توسعه ورزشی بدون همکاری رسانه‌ای مقدور نیست. رسانه‌ به عنوان یک عامل مهم و همتراز با دستگاه‌های اصلی متولی ورزش و تربیت بدنی در جامعه، موظف است به برنامه‌ها و راهبردهای ورزشی مصوب در جمهوری اسلامی توجه کند و در انعکاس مسابقات و گزارش‌ها و اخبار و رویدادهای ورزشی به اولویت‌ها کاملا توجه داشته باشد. مثلاً انعکاس دفاعیه و نتایج یک پایان‌نامه دکترای ورزشی خیلی مهم‌تر از خبر یا گزارش یک مسابقه فوتبال است یا این‌که اولویت پرداختن به ورزش‌های مادر و پایه مثل شنا، دوومیدانی و ژیمناستیک از ورزش‌های تهاجمی و رقابتی مثل فوتبال، بسکتبال و ورزش‌های رزمی بسیار بیشتر است. علاوه‌ براین، نقد و ارزیابی‌ عملکردها، برنامه‌ها، مدیریت‌ها و فرآیندهای ورزشی با دعوت از استادان و کارشناسان خبره، به صورت نقادانه اما صمیمانه و با رویکرد آسیب‌شناسی چالش‌ها برای ارتقای جریانات و سیستم‌های ورزشی از طریق رسانه باید منعکس شود.
دکتر بهمنی، استاد مرکز تربیت معلم شهید چمران و مدیرکل تربیت بدنی آموزش و پرورش نیز رسانه‌ها را به یک مامای قابل تعبیر می‌کند که خوب می‌داند چه موجودی را می‌خواهد خلق کند و رفتارها و واکنش‌هایش را رقم ‌زند. وی همچنین رسانه‌های امروزی را به نقشی که در قدیم پدرسالارها به‌عهده داشتند، تشبیه می‌کند و می‌گوید: رسانه شما را مجبور می‌سازد آن‌ طور که خودش دلش می‌خواهد فکر کنید.
وی توسعه ورزشی درون‌زا را با توسعه ورزشی برون‌زا در جامعه ایران مقایسه کرد و ضمن برشمردن ویژگی‌های هریک از آنها، از رسانه‌های گروهی خواست که توسعه درون‌زا را اصل قرار دهند و ورزش پایه و دانش‌آموزی را بیشتر مطرح سازند، زیرا علاوه بر تندرستی عمومی، ورزش قهرمانی نیز در گرو رشد و توسعه ورزش دانش‌آموزی است.
دکتر حمید قاسمی نیز ورزش را به رسانه بسیار وابسته می‌داند و می‌گوید این وابستگی باعث شده است امروزه هم رسانه‌های ورزشی داشته باشیم و هم ورزش‌های رسانه‌ای.
این عضو هیات علمی دانشگاه آزاداسلامی و معاون فرهنگی سازمان تربیت بدنی همچنین معتقد است که بسیاری از رشته‌های ورزشی به خاطر برخوردار نبودن از ظرفیت‌های اقتصادی و اجتماعی توانایی تبدیل شدن به یک ورزش رسانه‌ای را ندارند و این درحالی است که برخی دیگر مثل اسکواش چنین توانایی را دارند و با جذاب‌تر کردن محیط ورزشی و بسیاری عوامل بصری دیگر توانسته‌اند خود را به یک ورزش رسانه‌ای تبدیل کنند.
وی همچنین معتقد است تمرکز رسانه‌های امروزی بیشتر روی جنبه مسابقات سراسری و حرفه‌ای است؛ در حالی‌که افراد علمی سعی دارند دامنه این تمرکز را به سطوح دیگر ورزش یعنی تربیت بدنی و بازی‌های غریزی و بازی‌های بومی و محلی که بسیار مورد غفلت واقع شده‌اند، گسترش دهند.
شکی نیست که رسانه‌های ورزشی به ویژه مطبوعات الگوهایی را در فرهنگ مدرن ایجاد می‌کنند، که آنها ادراکات مشترک اجتماعی را حجم می‌بخشند. مطبوعات آگاهی عامه جامعه را واقعیت می‌بخشند. مطبوعات قهرمان می‌سازند. الگوها را در جامعه به عنوان مدل‌های اخلاقی و ورزشی مطرح می‌کنند و گاه این اسطوره‌ها را از شکل مفهوم فرهنگی به فهم عامیانه تبدیل می‌کنند. مثال زنده این توجه به غلامرضا تختی برمی گردد. در دوره‌ای که یکی دو تا نشریه ورزشی بیشتر نداشتیم، کیهان ورزشی از تختی الگویی ساخت غیرقابل دسترس، اما مردمی، او اسطوره‌ای از پهلوانی و جوانمردی در جامعه بی قهرمان ما شد. نحوه شروع معرفی تختی تا ابعاد بخشیدن به شخصیت معمولی او با قلم نویسنده این نشریه به شکل سحرآمیزی در جامعه تسری پیدا کرد و ناگهان تختی به یک پهلوان اسطوره‌ای بدل گشت و تا به امروز پس از سی و هشت سال همچنان یک قهرمان بلامنازع باقی مانده است. کیهان ورزشی در آن زمان تختی را در تاریخ الگویی قابل فهم معرفی کرد و آن را در بین توده‌های مردم به شکل فرااجتماعی جا انداخت تا به تأثیر رسانه‌ها در ورزش بیشتر پی ببریم. نقش رسانه‌های ورزشی ما را از طریق و مسیر تیم یا کشوری که تشویق می‌کنیم، در فضا و زمان خاص آن قرار می‌دهند. از این طریق می‌خواهیم به اهمیت فرهنگی ورزش در جامعه نقب بزنیم و از طریق آن به نقش الگوها در رسانه‌ها و اجتماع برسیم.ورزش، در سال‌های اخیر به نحو فزاینده‌ای نهادی شده است، چرا که اکثر نظام‌هایی که فعالیت‌های ورزشی را ایجاد کرده‌اند مشترکاً توسط دولت و سازمان‌های داوطلب اداره می‌شوند. این نظام که منبع عظیمی از کارکنان ایثارگر داوطلب را در اختیار دارد، از نظر تعداد، احتمالاً بزرگترین جنبش مشارکتی است.بین ۱۵ تا ۷۰ درصد از جمعیت هر کشور به طور منظم در یکی از رشته‌های ورزشی فعالیت می‌کنند. شمار افراد مشارکت کننده در این امر در جهان بالغ برمیلیونها نفر است، برخی این نیروهای عظیم را، که در انبوهی از باشگاهها و فدراسیون‌های ورزشی در سطوح محلی، منطقه ای، ملی و بین المللی گرد آمده اند، تکیه گاهی می‌دانند برای دموکراسی در عمل و ارائه دهنده فرصتی به حساب می‌آورند برای جوانان (که بیش از همه در ورزش مشارکت دارند) تا معنی کثرت گرایی دموکراتیک را دریابند. به رغم دستور صریح منشور بین المللی آموزش‌های جسمی و ورزشی، هنوز راهی دراز را باید پیمود، تا دسترسی به ورزش در عمل تبدیل به حق همگانی شود. نقشه توسعه نیافتگی در ورزش مگر در جزئیاتی، با نقشه توسعه نیافتگی یکسان است در اینجا نقش رسانه‌ها برای ترویج ورزش، معرفی و انعکاس‌های رویدادها که بتواند در نسل‌های امروز ایجاد انگیزه کند بسیار مهم است.آنها الگوسازی می‌کنند، قهرمان می‌سازند و نمونه‌های اجتماعی تحویل می‌دهند. تماشاگران ورزشی یا خوانندگان روزنامه‌ها و مجلات ورزشی به دنبال یک نوع الگوبرداری برای پرورش شخصیت خود هستند. روانشناسی اجتماعی نشان می‌دهد که چگونه همسان سازی شخصی یا یک گروه به هنگامی که فرد در تشخیص هویت خود گروه بزرگتری را مرجع قرار می‌دهد به وقوع می‌پیوندد، سپس این دیگری تعمیم یافته و هویت گروهی، هنجاری برای فعالیت اجتماعی می‌گردد. در اینجا نقش رسانه‌ها بیشتر متجلی می‌شود، چون آنها می‌توانند همین نیازهای شناختی یا عاطفی را به نوعی به سوی منطق یک مسابقه سوق دهند و تماشاگران را به نوعی با ستاره‌های خود همسان کنند و به شکل روشن تر همانندی کنند و در بخش‌های دیگر می‌توان از طریق رسانه‌ها با ورزش بسترهای تازه‌ای برای پرورش فرهنگ مطرح کرد. کوبرتن، بنیانگذار المپیک نوین از روزنامه نگاران و دستگاه‌های تبلیغاتی خواست شرافت و اخلاقیات را در ورزش به عنوان سرآمد تمام فعالیت‌ها تبلیغ کنند. او معتقد بود که ورزش با اخلاقیات پیوستگی تنگاتنگی دارد. ورزش نیز چون مذهب اطمینان می‌بخشد و تسلی می‌دهد و قابلیت‌هایی فرهنگی نوین را دارد. در ورزش سختی، تمرین، ریاضت و خودسازی وجود دارد و جایی که «ریاضت باشد، ریا نیست» ورزش در تمام حکومت‌ها فرزند آنهاست. استفاده تبلیغاتی از ورزش نیز تنها از طریق رسانه‌ها امکان پذیر است. از تبلیغات نژادپرستانه هیتلر در المپیک ۱۹۳۹ تا المپیک ۱۹۷۲ مونیخ و حتی ۱۹۸۰ مسکو و ۱۹۸۴ لس آنجلس، رسانه‌ها در انعکاس صادقانه و انعکاس عامدانه سیاسی نقش داشته اند. اما شرافت و اخلاقیات ورزش در نقطه مرکزی چنین حکومت‌هایی نیز متبلور گشته است.دونده آلمانی هیتلر در المپیک برلن در مقابل قدرت و شجاعت جسی اوونس سیاهپوست سر فرود آورد و با احترام او را قهرمان واقعی خواند، هرچند هیتلر از آن حرکت رنجید. مطبوعات این حرکت را به بهترین شکل و در قاموس یک رفتار انسانی انعکاس دادند. لوتزلانگ قهرمان پرش طول آلمان در سخت‌ترین شرایط که جسی اوونس با دو خطا احتمال حذف شدنش بود و برای پرش سوم خود را آماده می‌کرد، دستش را روی شانه اوونس گذاشت و گفت: «من لوتز هستم. نگران نباشید، شما به راحتی خواهید پرید. کمی پایتان را عقب تر بگذارید، برای شما کار راحتی است!» و اوونس ۰۶/۸ متر پرید و یک رکورد تازه برای المپیک بر جای گذاشت و لوتز با ۸۷/۷ متر دوم شد. آلمانی با چشمان روشن و پوست سفید اولین نفری بود که به اوونس تبریک گفت. یک نژاد آرین به یک سیاهپوست تبریک گفت. فردا تمام تیترهای روزنامه از این حرکت نوشتند و عکس‌های جسی اوونس و لوتز لانگ را در کنار یکدیگر به چاپ رساندند. این حرکت مطبوعات کمک کرد تا ورزش به عنوان یک وسیله فرامیهنی در جهان جا بیفتد.
اگرچه هیتلر در اوج قدرت فاشیستی خود خشمگین باشد. با وجود تسلط کامل هیتلر بر رسانه‌ها، اما تمام مطبوعات از جوانمردی و بزرگ منشی لوتز لانگ نوشتند. این مطلب سالها بعد از طریق رسانه‌ها به دانشگاه صلح در کاستاریکا فرستاده شد و توسط «تاپیووارس» رئیس فنلاندی آن در این دانشگاه به یادگار گذاشته شد. این مطلب یکی از بهترین مطالبی که در صفحه اول اکثر روزنامه‌های سال ۱۹۳۶ به چاپ رسید و از آنجا نقش ورزش در جامعه آن روز بیشتر شد.آنچه امروزه به عنوان یک رسالت اجتماعی بر دوش نویسندگان ورزشی ما گذاشته شده است، حفظ اصالت‌ها و نقش فرهنگ در نوشته‌ها و مقالات روزمره هفتگی ماست. از منظر اجتماعی به ورزش نگریستن و با صافی انسانی به اتفاقات نگاه کردن است. مطبوعات و رادیو و تلویزیون می‌توانند در ورزش امروز جهان و ایران به عنوان یک عامل پیش برنده فرهنگی و ورزشی معرفی شوند.گریز از اخلاقیات و فرهنگ در ورزش و دست یازیدن به خبرها و اتفاقات بی ارزش جاری در سطح زیرین ورزش، نسل امروز ما را در همان کلاس و سطح معمول نگه خواهد داشت و یک رکود فرهنگی در جامعه ما ایجاد خواهد کرد.
[1] روانشناسی اجتماعی کاربردی. ترجمهٔ فرهاد ماهر. موسسه انتشارات، ۱۳۷۶
[2] - فناوری و نظریه سه وجهی، 1 کلیفورد جی کریستیانز در: بازاندیشی درباره رسانه، دین و فرهنگ،،» رسانه . 1335، ص 22
[3] - همان، ص 29
[4] - همان، ص103
[5] - مجید محمّدی، دین و ارتباطات، ص 205
[6] - باقر ساروخانی، جامعه شناسی وسایل ارتباط جمعی، ص 3
[7] کلیفورد جی کریستیانز، «فناوری و نظریه سه‏وجهی رسانه»، در بازاندیشی درباره رسانه، دین و فرهنگ، 1385، ص 92.
[8] همان، ص 95- 94
[9]- محمّد سلیمی، فرهنگ، رسانه و فرایند سکولاریزاسیون،1386، ص 249
[10] - مجله پگاه حوزه، شماره 31، ص 52
[11] - مجید محمّدی، دین و ارتباطات، 1382، ص 205ـ228
[12] - همان، ص 206
[13] - مجله پگاه حوزه، ش81-80، ص4
[14] - فصلنامه مطالعات ملی، سال پنجم، ویژه هویت، ص258
[15] - مجله حدیث زندگی، ش11، ص25
[16] - مجله نگاه حوزه، ش81-80، ص36
[17] - تانکارد، جیمز و سورین، ورنر؛ نظریه‌های ارتباطات، علیرضا دهقان، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 1386، چاپ سوم، ص450 و 451
[18] - دادگران، محمد؛ ص109
[19] - معتمدنژاد، کاظم؛ وسایل ارتباط جمعی، تهران، دانشگاه علامه طباطبایی، 1385، چاپ پنجم، جلد اول ص5
[20] - دادگران، محمد؛ ص126
[21] - ساروخانی، باقر؛ جامعه شناسی وسایل ارتباط جمعی ص87 و 88
[22] - آشنا، حسام‌الدین، مقاله مخاطب‌شناسی رسانه، نشریه پژوهش و سنجش، 1380، شماره26، ص19-20
[23] - کریمی، سعید؛ رسانه‌ها و راه‌های تقویت مشارکت مردم در صحنه‌های سیاسی و اجتماعی، قم، بوستان کتاب، 1382، چاپ اول، ص122 و 124
[24] - همان، ص 170
[25] - مولانا، الگوی مطبوعات و رسانه‌های اسلامی، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، ص 132
[26] - International principles of professional ethics in Journalism
[27] - اصول بین‌الملل اخلاق حرفه‌ای در روزنامه‌نگاری طی چندین نشست مشورتی در طول پنج سال با حضور تعددی از سازمان‌های روزنامه‌نگاری منطقه‌ای و بین‌المللی در سال 1983م. تصویب شد.
[28] - مصباح یزدی، محمدتقی. ‌(1381)، فلسفه اخلاق، (چاپ سپهر)، شرکت چاپ و نشر بین‌الملل، ص 13
[29] - همان، ص 18
[30] - جمعی از نویسندگان، (1386). اخلاق کاربردی، قم: پژوهشگاه علم و فرهنگ اسلامی، چاپ اول، ص 374
[31] - معتمدنژاد، کاظم، (1375). اصول اخلاق حرفه روزنامه نگاری، فصلنامه رسانه، ش 66، ص 35
[32] - شهری‌باف، جعفر (1378). تاریخ اجتماعی ایران در قرن 13، ج 6، مؤسسه فرهنگی رسا، چاپ سوم، ص 277
[33] - هوسمن، کارل، (1375). حرمت حریم خصوصی در برابر حق مردم به آگاهی از رویدادها، ترجمة داوود حیدری، فصلنامه رسانه، سال هفتم، ش 3، ص146
[34] - شهری‌باف، جعفر (1378). تاریخ اجتماعی ایران در قرن 13، ج 6، ص 286
[35] - انصاری، باقر، (1386). حقوق حریم خصوصی، انتشارات سمت، چاپ اول، ص65
[36] - امام خمینی (ره)، (1368). المکاسب المحرمه، المجلد االاول، چاپ سوم، قم: اسماعیلیان، ص142
[37] - فرهنگی، علی اکبر (1382). ارتباطات انسانی : جلداول، تهران : موسسه خدمات فرهنگی رسا،
[38] - برکو، ری ام وهمکاران (1998). ترجمه دکتر سیدمحمد اعرابی و داود ایزدی (1378). مدیریت ارتباطات، تهران : دفترپژوهشهای فرهنگی
[39] - پورافکاری، نصرت الله (1373). فرهنگ جامع روانشناسی وروانپزشکی. تهران : فرهنگ معاصر
[40] - گاتر، جان تیلور(1382). تلویزیون وکودکان، سیاحت غرب، سال اول، شماره7
[41] - نیومن، دیوید (1383). تلویزیون وخشونت. ترجمه ساراحبیبی. باشگاه اندیشه
[42] - جوزف، اس. نای، (2004)، قدرت نرم: ابزاری برای موفقیت در سیاست جهانی، ترجمه سید محسن روحانی، انتشارات دانشگاه امام صادق.ص 12
[43] - ضیایی‌پرور، حمید (1383)، جنگ نرم۲: ویژه جنگ رسانه ای، انتشارات مؤسسة فرهنگی مطالعات و تحقیقات بین‏المللی ابرار معاصر تهران، ص 81
[44] - همان، ص 21
[45] - خبرگزاری جمهوری اسلامی (ایرنا)، 1387، کد خبر 310233
[46] - ضیایی‌پرور، حمید (1383)، جنگ نرم۲: ویژه جنگ رسانه ای، انتشارات مؤسسة فرهنگی مطالعات و تحقیقات بین‏المللی ابرار معاصر تهران، ص 303
[47] - فصل نامه پژوهش و سنجش، سال پانزدهم، شماره 53، بهار 1387 ؛ ص 74 و سایت گرداب، 1388، 5 مهر
[48] - نائینی، محمدعلی، (1386) ماهواره‏ها و جنگ روانی، تهران، انتشارات دانشگاه امام‏حسین (ع)، ص 81 و 82
[49] - رفیع پور، فرامرز، آناتومی جامعه، تهران، ص 321
[50] - اسنو، نانسی، رسانه‌ها وتبلیغات، ترجمه عباس کاردان، ص43
[51] - عبداللهیان، حمید، دین و رسانه، چاپ اول، ص 177
[52] - شیلر، هربرت، وسایل ارتباط جمعی و امپراتوری آمریکا، ترجمه احمد میعابدین، ص 180
[53] - جوادی یگانه، محمد رضا، دین و رسانه، ص 177
[54] - عبداللهیان، حمید، دین و رسانه، چاپ اول، ص 115
[55] - بیریوکف، تلویزیون و دکترین‌های آن در غرب، ترجمه محمد حافظی، ص 12
[56] - حقایق، بابک، دائره المعارف بزرگ زرین، ص 804
[57] - ابراهیمی خوسفی، منصور، عملیات روانی و فریب استراتژیک ص 415
[58] - شفیق، منیر، اسلام رودروی انحطاط معاصر، ترجمه غلامحسین موسوی، ص 221
[59] - حسینی، حسین، مجموعه مقالات همایش جنگ روانی، ص 208
[60] - همان، ص 210
[61] - حسینی، حسین، مجموعه مقالات همایش جنگ روانی، ص 212
[62] - شجاعی، سید مظفر، ماهواره جنگ روانی وظیفه ما، ص 214
[63] - آذرکمند، احسان، مستند خانه‌های نوین؛ دانشکده صدا و سیما، دقیقه 4
[64] - همان؛ دقیقه 1
[65] - همان، دقیقه 10 تا 14
[66] - ستاری، جلال، هویت ملی و هویت فرهنگی، ص 83
[67] - علیرضا دهقان؛ نظریه‌های ارتباطات؛ ص 235
[68] - علیرضا دهقان؛ نظریه‌های ارتباطات؛ ص 240
[69] - جامعه وسیاست(1377)- مایک راش - ترجمه: منوچهرجوری - انتشارات سمت (تهران)
[70] - ارتباطات سیاسی، توسعه ومشارکت سیاسی(1375) - پرویزعلوی - تهران - نشرعلوم نوین.
[71] - قدرت تلویزیون - ژان کازینو - ترجمه: علی اسدی - تهران - انتشارات سپهر. منبع: مرکز تحقیقات و مطالعات رسانه ای
[72] - استراتژی رسانه‌های غربی در ایجاد بحران هویت، نشریه نصر، سال اول، شماره دوم،1381
[73] - پاستر، مارک«عصر دوم رسانه‌ها» ترجمه غلامحسین صالحیار، مؤسسه ایران،1378
[74] - چیستی فمینیسم، درآمدی بر نظریه فمینیستی، کریس بیسلی، ترجمه محمدرضا زمردی، تهران، روشنگران و مطالعات زنان، 1385. ص 130
[75] - دیدار با مدیران صدا و سیما ۱۵/۱۱/۸۱
[76] - دیدار اعضای شورای سیاستگذاری صداوسیما ۱۴/۱۲/۱۳۶۹
[77] - دیدار اعضای شورای سیاستگذاری صداوسیما ۱۴/۱۲/۱۳۶۹
Bookmark and Share

اخلاق در رسانه‌ها

از آغاز شکل گیری رسانه‌ها دو نقش متمایز برای آنها لحاظ شده است: ایجاد آگاهی اجتماعی در جامعه و یک فعالیت تجاری پول ساز و سودآور. کسانی که در این قلمرو کار می‌کنند به طور معمول یکی از این دو نقش را جدی تر می‌گیرند. هریک از این نقش‌ها لوازمی برای نظام اخلاقی رسانه دارند. در چارچوب نقش اول، رسانه حتی ممکن است خود را‌هادی و مبشر جامعه به امور اخلاقی بداند، البته گاه همین تلقی ممکن است شکل زورمدارانه پیدا کرده و رسانه برای رسیدن به هدف خویش هیچ اصلی را رعایت نکند. نوع رسالتی که رسانه برای خویش قائل است تعیین کننده اصول اخلاقی آن است. در مقابل رسانه‌ای که صرفاً هدف سودآوری دارد، اگر این هدف را در کوتاه مدت لحاظ کند به طور طبیعی از هیچ نوع عملی فروگذار نمی‌کند، ولی اگر هدف سودآوری را در بلندمدت ببیند، خود را ناچار از رعایت اصول اخلاقی جاری در جامعه می‌بیند. در این حال رسانه به طور تاکتیکی از هنجارها و ارزش‌هایی که غلبه بیشتری دارند تبعیت می‌کند.
رسانه‌ای که در جهت سودآوری حرکت می‌کند به ارضای نیازهای ارتباطی مردم می‌اندیشد. بنابر این، اگر مردم بخواهند عکس متهم یا مجرمی را ببینند، باید در اختیار آنها قرار گیرد. ولی چنین رسانه‌ای توجه به این نکته ندارد که معرفی یک متهم با عنوان مجرم، یا صرفاً به عنوان متهم، یا پس از اثبات جرم به شکل مجرم، پایان حیات اجتماعی آن فرد است. یک فرد ممکن است مجازات قانونی خویش را متحمل شود و بتواند دوباره به زندگی اجتماعی بازگردد ولی رسانه‌ها با انعکاس خبر و برانگیختن جنجال پیرامون آن موضوع یا فرد می‌توانند این کار را بسیار دشوار کنند. قانون و نظام اخلاقی کل جامعه می‌توانند مانع از بروز چنین مشکلاتی شوند. در مقابل، اگر رسانه‌ای ایجاد آگاهی را یکسویه ببیند و تلاش کند نقطه بهینه‌ای میان حفظ مردم و آگاهی دادن به آنها انتخاب کند، روش‌های دیگری را در پیش می‌گیرد. به عنوان نمونه کسی می‌تواند به انواع مسایل فکری و شخصی افراد در رسانه‌ها اشاره کند و این کار را جزء وظایف آگاهی رسانی خویش بداند. در این حال ممکن است حقوق افرادی که از آنها نامی برده شده نقض شود. ولی اگر حق پاسخگویی به افراد داده شود، این کار دو کفه ترازو را متعادل می‌کند. نمونه دیگر از جمع آمدن حقوق فردی و حق آگاهی یافتن مسأله عدم افشای منبع خبر توسط یک رسانه است. یک رسانه ممکن است تشخیص دهد که خبر دریافتی از یک فرد باید به اطلاع مردم برسد، ولی نباید به گونه‌ای عمل کند که تبعات ناخواسته و نامطلوبی برای منبع خبر داشته باشد. این مورد را می‌توان تحت عنوان جلب اعتماد افراد توسط رسانه‌ها نیز قرار داد.
در جوامع سرمایه داری، دست اندرکاران روزنامه نگاری، تبلیغات و سرگرمی‌ها، اغلب به یک مؤسسه مشابه تعلق دارند و به طور مستقیم یا غیرمستقیم در کارشان با هر سه عرصه رسانه‌ای برخورد می‌کنند. برخی از آنها، مشکلات هر سه عرصه را پشت سر گذاشته اند، برای مثال کارهای کلیشه‌ای به خوبی جا افتاده و در تمامی وسایل ارتباط جمعی نفوذ کرده است. احساس گرایی و استفاده از عواطف هیجان هم در کارهای گزارش، مستند و سرگرمیها متداول است. از ترکیب منافع کارهای مربوط به رسانه‌ها، پنج مسأله اصلی دستور کار را تحت الشعاع قرار می‌دهد: رازداری و رعایت حریم خصوصی افراد (Privacg)، گفتن حقیقت، انتفاع، خشونت (Violence) و مشارکت دموکراتیک بر طبق مقتضیات شغلی. هریک از این مسایل اخلاقی در سطوحی مشخص ظاهر می‌شوند. برای مثال «بهره برداری» در اخلاق کاری یا تجارت یک اصل است و در جهان حرفه‌ای به بحث گذارده می‌شود. خشونت در رسانه‌ها، علمای اجتماعی و تئوریسین‌های نظام‌های مختلف را به خود جلب کرده است، هر چند که به هیچ قیمتی نمی‌توان از محتوای ترکیبی اخلاق رسانه‌ای کاست زیرا آن را به ابتذال خواهد کشید.

کارکرد اعطای پایگاه اجتماعی

این وسایل با دادن معروفیّت به اشخاص و گروه‌ها به آشکار کردن یا ارتقای پایگاه‌های آنان می‌پردازند.
کارکرد حمایت از هنجارهای اجتماعی، کارکرد انتقال میراث‌های فرهنگی و اجتماعی از نسلی به نسل دیگر، کارکرد نقش و کارکرد بیان عقاید، کارکرد ایجاد همبستگی میان اجزای جامعه در پاسخ به نیازهای محیطی، کارکرد تبلیغی از دیگر کارکردهای رسانه می‌باشد.
رسانه و اخلاق: حریم خصوصی اشخاص یکی از بارزترین مسائلی است که در بحث اصول «اخلاق رسانه» و نیز حقوق رسانه مطرح می‌شود. چند مسئله اصلی، رابطه اخلاقی رسانه‌ها را با افراد، گروه‌ها و جامعه شکل می‌دهد که عبارت‌اند از: «تجاوز به زندگی خصوصی افراد»، «حقیقت‌گویی و تخلف از آن»، «بهره‌برداری نامشروع و سوء‌استفاده»، «خشونت و جنایت»، و «مشارکت مردم و یا فقدان آن در ارتباطات رسانه‌ای» [25] به این ترتیب، تجاوز به زندگی خصوصی افراد در رأس مسائل اخلاقی رسانه‌ها قرار می‌گیرد و به دلیل اهمیت موضوع، اصل ششم «اصول بین‌المللی اخلاق حرفه‌ای در روزنامه نگاری»[26] که پایه‌ای برای تدوین قوانین در سطوح ملی و منطقه‌ای محسوب می‌شود، به این موضوع اختصاص یافته است. در این اصل تصریح شده است: احترام به حق فردی، حفظ حریم و اسرار خصوصی و شئون انسانی که با قوانین ملی و بین‌المللی مربوط به حفظ حقوق و شهرت افراد و... هماهنگ است، بخشی جداناپذیر از معیارهای حرفه‌ای روزنامه‌نگاری به شمار می‌آید.[27]
تجاوز به حریم خصوصی افراد توسط رسانه‌ها دربردارنده دو معناست: معنای محدود و معنای وسیع؛ در معنای وسیع و حداکثری بیشتر کسانی که در رسانه‌ها کارهای پخش را انجام می‌دهند، از جمله افرادی که آگهی می‌دهند و یا برنامه‌های سرگرم کننده و... می‌سازند، خواه ناخواه مهمان ناخوانده به شمار می‌روند. در این معنا مخاطب رسانه به موجودی منفعل و بدون قدرت تصمیم‌گیری در زندگی خصوصی‌اش تبدیل می‏شود و در عمل، این برنامه‌سازان و مراکز تجاری و تبلیغاتی هستند که در این زمینه تصمیم‌گیری می‌کنند. اما تجاوز رسانه‌ها به زندگی خصوصی افراد معنای دیگری نیز دارد و آن معنای محدود و حداقلی است. این معنا رفتارهایی را در بر می‌گیرد که می‌توان در مراجع قضایی یا حرفه‌ای به عنوان تجاوز به حریم خصوصی به رسمیت شناخت. درحالی‌که هنوز مفهوم حریم خصوصی و برخی مسائل حقوقی مربوط به آن برای جامعه حقوقی ما ناشناخته است و اشخاص بسیاری وجود دارند که به‌دلیل عدم رعایت اصول اخلاقی رسانه همواره از نقض حریم خصوصی خود در رسانه‌های همگانی رنج می‌برند، اما نمی‌دانند با چه عنوانی و با چه مستند حقوقی یا قانونی به دفاع از حق خویش برخیزند.
اخلاق
واژه «اخلاق» از «خُلق» و «خُلُق» گرفته شده است که در لغت به معنای «سرشت و سجیّه» است؛ اعم از اینکه سجیه و سرشتی نیکو و پسندیده مانند جوان‌مردی باشد؛ یا زشت و ناپسند مانند فرومایگی؛ [28]
اخلاق در اصطلاح دانشمندان و علمای اخلاق، معانی متفاوتی دارد که برخی از آن‌ها عبارت‌اند از: تعاریف افرادی چون شیخ ابوعلی ‌ابن مِسکَوَیه در «طهارة‌الاعراق»، علامه مجلسی در «بحارالانوار» و مرحوم ملامحسن فیض کاشانی در «المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء. بر این معنا تصریح کرده‌اند و بر این اساس، صفات ناپایدار و غیرراسخ در نفس مثل غضب و یا صفاتی که از روی تفکّر و تأمل صادر می‌شوند، مانند بخشش بخیل از دایر? اخلاق و ارزش‌های اخلاقی بیرون می‌روند. [29]
صفات نفسانی: هرگونه صفت نفسانی است که موجب پیدایش کارهای خوب یا بد می‌شود و چه آن صفت نفسانی به صورت پایدار و راسخ و چه به‌صورت ناپایدار و غیرراسخ باشد و چه از روی فکر و اندیشه و یا بدون تفکر و تأمل باشد.
فضائل اخلاقی: گاهی نیز واژه اخلاق صرفاً در مورد اخلاق نیک و فضایل اخلاقی به کار می‌رود و منظور از اخلاق، اخلاق فضیلت است.
رسانه
واژه "media” در زبان لاتین جمع "medium” است و معنای لغوی آن، وسیله، واسطه و واسطه انتقال است که در زبان فارسی واژه «رسانه» را به عنوان معادل اصطلاحی آن به کار می‌بریم. این واژه در جوامع پیشرفته به رسانه‏های گروهی جامعه اشاره دارد که کار آن‌ها رمزگزاری و انتقال پیام‌ها به یک جمعیت وسیع است. با این تعریف، رادیو، تلویزیون و روزنامه‌ها از مصادیق رسانه‌اند .[30]
اخلاق رسانه
مقصود از اخلاق رسانه‌ای مجموعه قواعد و احکام اخلاقی ناظر بر رفتارهای ناشی از ماهیت رسانه‌ها و اقدامات متولیان آن‌هاست . اما برخی از پژوهشگران با تفکیک واژه‌های «اخلاق»، (moral) و «اصول اخلاقی» (ethics) که در اغلب مطالعات و تحقیقات مربوط به رفتار رسانه‌ای و حرفه روزنامه نگاری به‌طور مترادف یا به جای یکدیگر به کار رفته اند، واژه اصول اخلاقی را برای اشاره به مباحث نو در اخلاق رسانه‌ای مناسب‌تر دانسته اند؛ زیرا این واژه برای معرفی یک رویکرد خردگرا و حتی علمی و توجیه قواعد رفتاری به کار گرفته می‌شود و از این‌رو، اطلاق آن بر مباحث چالشی و انتقادی امروزی مناسب‌تر از واژه اخلاق است که صرفاً برای مشخص کردن معیارهای رفتار نیک کاربرد دارد، به جنبه تجویزی و هنجاری رفتارهای اخلاقی برمی‏گردد[31].
منطق حرفه‌ای رسانه‌های گروهی این است که مخاطبان بیشتری را جذب کنند. در اصل گرایش آن‌ها آن است که با پیام یکسان و به‌طور هم‌زمان هرکسی را در جهان جذب کنند. لذا نرم افزار باید تابع سخت افزار باشد، نرم افزار چیزی جز انتقال نمادین فرهنگی نیست.
رسانه و حریم خصوصی
انسان‌شناسان و دانشمندان علوم اجتماعی می‌گویند نیاز به حریم خصوصی، امری بسیار ریشه‌دار و فطری است که تنها به انسان محدود نمی‌شود؛ بنابراین، جدایی حوزه خصوصی از گستره عمومی به یک معنا، پیشینه‌ای به امتداد حیات انسانی دارد.
تحقیقات و مطالعات مردم‌شناسی نشان می‌دهد در تمام جوامع، تمام زمان‌ها و دوره‌ها، حتی در جوامع ابتدایی، قواعد اجتماعی وجود داشته که ورود به اماکن خاصی را محدود می‌کرده و حضور در اماکن معینی را ممنوع می‌دانسته است. [32] درعین‌حال، مطالعه حریم خصوصی از زوایای حقوقی، فلسفی یا مذهبی و اخلاقی نتایج متفاوتی به دنبال دارد؛ برای نمونه؛ صاحب‌نظران مسائل حقوقی می‌گویند موضوع حریم خصوصی افراد از منظر حقوقی بدون سابقه طولانی است. آنان معتقدند مقاله مشترکی که وارن و براندیس با عنوان «حق مصونیت حریم خصوصی» در سال 1890م. چاپ و منتشر کردند، اولین بحث جدی و صریحی است که موضوع حریم خصوصی افراد را در چارچوب قوانین حقوقی مطرح کرده است. انگیزه تألیف این اثر نیز آن بود که وارن، یکی از مؤلفان این مقاله، از گزارش مطبوعات درباره ضیافتی که در منزل وی برپا شده بود، به‌شدت خشمگین می‌شود و به همراه همکار حقوقی پیشین خود این مقاله را چاپ و منتشر می‌کند. [33] در ایران نیز با آنکه نظام حقوقی کشورمان، دست‌کم از زمان تصویب اولین قانون اساسی، با عطف به حمایت‌های سنتی از حق حریم خصوصی، مانند رعایت حرمت مسکن اشخاص و منع باز کردن نامه‌های شخصی و غیره آشنا شده است، در فرهنگ عمومی نیز حریم خصوصی اهمیت خاصی داشته است تا حدی که کمتر از صد سال پیش در ایران مردم با این استدلال که با صدور شناسنامه می‌خواهند نام خود و متعلقاتشان را در دفتر دولت بنویسند، با ثبت احوال مبارزه می‌کردند و کسی حق نداشته است نام همسر و فرزند یا تعداد زوجات، فرزندان و سن آنان را بداند. [34] در ظاهر به دلایل سیاسی از یک طرف و تلقی نادرست آموزه‌های مذهبی از طرف دیگر، این حقوق هیچ گاه نتوانسته است یک محمل اجرایی منسجم و معطوف به قانون پیدا کند؛ از همین روست که در موارد نقض حرمت خصوصی افراد در جامعه و انتشار عمومی اطلاعات مرتبط با آن، بیشتر درباره نادرست بودن یا مغرضانه بودن اطلاعات منتشرشده بحث می‌شود تا درباره خصوصیت و طبیعت این‌گونه اطلاعات.
مفهوم «حریم خصوصی» در چندین رشته از علوم از جمله روان‌شناسی، جامعه‌شناسی، انسان‌شناسی، علوم سیاسی، حقوق، معماری، و فلسفه به کار رفته و مطالعه شده است؛ حریم از حرمت گرفته شده و حرمت در لغت به معانی زیر است:
حرمت المنازل: یعنی پاس احترام منازل مسکونی مردمان داشتن و هتک حرمت منازل نکردن.
حرمت دم: یعنی ممنوع بودن تعرض به جان مردم.
حرمت عین: یعنی حرمت زناشویی.
حرمت مال: یعنی ممنوع بودن تعرّض به مال مردم.
حریم به معنای حرمت و ممنوع بودن است و تعرض دیگران به صاحب حریم ممنوع ‌حرام ‌بوده است و اگر تعرضی صورت گیرد، جرمی تحقق یافته است». حریم خصوصی قلمرویی از زندگی هر فرد است که آن فرد نوعاً و عرفاً یا با اعلان قبلی، انتظار دارد دیگران بدون رضایت وی به اطلاعات راجع به آن قلمرو دسترسی نداشته باشند یا به آن قلمرو وارد نشوند یا به آن قلمرو نگاه یا نظارت نکنند یا به هر صورت دیگری وی را در آن قلمرو مورد تعرض قرار ندهد.
حریم خصوصی در اسلام
به‌رغم سابقه کوتاه غرب در حمایت از حریم خصوصی، پژوهش‌ها نشان می‌دهد که حمایت از حریم خصوصی در حقوق اسلامی از پیشینه‌ای طولانی برخوردار است. حریم خصوصی پیش از آنکه در غرب و کنوانسیون‌ها و اسناد بین المللی حقوق بشر پیش بینی شود، با تأکید بسیار در منابع اسلامی مورد توجه بوده و در آیات متعددی از قرآن مجید بر لزوم رعایت حریم خصوصی اشخاص تأکید شده است. سنت پیامبر اکرم (ص) و ائمه اطهار(ع) و سیره مسلمانان نیز سرشار از توصیه‌هایی در پرهیز از نقض مصادیق مختلف حریم خصوصی است که در ادامه به برخی از موارد آن اشاره خواهد شد؛ همان‌طور که گفته شد، احترام به حریم و امور خصوصی دیگران از توصیه‌های تأکید شده اسلام است. در منابع اسلامی نظیر قرآن، سنت و اجماع، احکام متعددی دربارة وجوه مختلف حریم خصوصی وجود دارد. البته، اصطلاح «حریم خصوصی» در آیات قرآن و در روایات اسلامی استعمال نشده است و موضع اسلام در مواجهه با حریم خصوصی، موضع به‌اصطلاح «تحویل‌گرایانه» است؛ یعنی حریم خصوصی، در قالب احاله به حقوق و آزادی‌های دیگر نظیر حق مالکیت، منع تجسس، اصل برائت، منع سوء‌ظن و اشاعة فحشا و سبّ و هجو، قذف، نمیمه و غیبت و خیانت در امانت حمایت شده است. مباحث و اصطلاحاتی را که در آیات و روایات اسلامی درباره حریم خصوصی و بیان علل و حکمت‌های حمایت از آن به کار رفته‌اند می‌توان در عناوین زیر دسته‌‌بندی کرد: ممنوعیت تجسس، تحسس و تفتیش؛ ممنوعیت ورود به منازل بدون استیذان؛ ممنوعیت استراق بصر؛ ممنوعیت استراق سمع؛ ممنوعیت سوء ظن؛ ممنوعیت نمیمه و غیبت؛ ممنوعیت سبّ، هجو و قذف؛ ممنوعیت اشاعة، فحشا و هتک ستر [35]
از دیدگاه اخلاق اسلامی، تجاوز به حریم خصوصی افراد گناه محسوب می‌شود و در نتیجه، عقاب اخروی به دنبال خواهد داشت: حضرت امام خمینی‌(ره) به عنوان معمار نظام اسلامی در بند ششم فرمان هشت‌ماده‌ای به قوة قضاییه پس از ذکر مصادیقی از رعایت حریم خصوصی افراد، می‌فرمایند: «... حق ندارند آن را پیش دیگران افشا کنند؛ چرا که اشاعه فحشا از بزرگ‌ترین گناهان کبیره است...» «مرتکبان هریک از امور فوق، مجرم و مستحق تعزیر شرعی و بعضی از آنان مستوجب حد شرعی هستند». [36]
ورود رسانه‌ها به حریم خصوصی افراد
رسانه‌ها بیش از پیش به زندگی خصوصی افراد علاقه‌مند شده‌اند. البته ناگفته نماند برخی معتقدند اقتضای کار رسانه‌ها این است که خلوت تنهایی آدم‌ها را بر هم بزنند. آن‌ها ذاتاً تمایل به افشای اسرار مردم دارند، نه اخفا و سرپوش گذاشتن بر آن‌ها.این تمایل به انتشار زندگی خصوصی، گواه دگرگونی در هنجارهای رفتاری است. خروج از الگوی انضباطی‏ای که تا امروز بر زندگی خصوصی افراد حاکم بوده است و ورود به ارزش‌های جدید و دیگر الگوهای زندگی، از این موضوع حکایت می‌کند. اکنون بر ملا کردن حریم زندگی خصوصی از یک هنجار جدید اجتماعی تبعیت می‌کند.
این هنجار عبارت از الزام به اطلاع‌رسانی در تمام زمینه‌ها و آزاد شدن جریان اطلاعات است. این هنجار جدید به منظور شفاف‌سازی اطلاعات با پیام جدیدی نیز همراه شده است که چنین بیان می‌شود: «همه چیز باید نشان داده شود، همه چیز باید بیان شود و بر همه چیز باید نظارت شود». امروزه تعداد برنامه‌های مربوط به زندگی خصوصی در رسانه‌ها بیش از برنامه‌های مربوط به گستره عمومی است و مفهوم زندگی خصوصی از این نظر که منطقه‌ای پوشیده و به دور از نظارت یا هر نوع بررسی باشد، تغییر کرده است؛ در نتیجه، قلمرو زندگی خصوصی اکنون چون موضوعی بدون محدودیت برای مطالعه به حساب می‌آید. هرگز به این اندازه درباره روابط زناشویی، کشمکش‌ها و تنش‌های خانوادگی، خشونت‌های زناشویی، رنج‌ها، بیماری‌ها و مشکلات سلامتی افراد و دیگر موضوعات بسیار خصوصی چاپ و نشر صورت نگرفته است. گواه این موضوع برنامه‌های پخش شده از شبکه‌های تلویزیونی در سطح جهانی است.
بنابراین پیشرفت فناوری ارتباطی و رسانه‌ای شدن زندگی بشر در قالب ارتباطات جمعی، ضرورت رعایت اخلاق رسانه را توسط اصحاب رسانه در جهت حمایت از حق حریم خصوصی افراد بیشتر می‌کند.
رعایت این موضوع نه تنها برای همه رسانه‌ها لازم و واجب است بلکه رعایت آن توسط صدا و سیما به عنوان فراگیرترین، پرمخاطب‌ترین و اثرگذارترین رسانه جمعی در ایران از اهمیت خاصی برخوردار است. لذا رسانه ملی و سایر رسانه‌ها لازم است اولاً در چارچوب قوانین و دستورالعمل‌های خود ارزش‌های اخلاقی، فقهی، حقوقی و حرفه‌ای را رعایت کنند و ثانیاً مروّج فضایل اخلاقی و موازین شرعی و قانونی در تعاملات فردی و اجتماعی باشند. بر این اساس، برای دسترسی به حریم خصوصی افراد تولید برنامه‌هایی در این مورد، نیاز به بازتعریف، ملاک، نظریه و دستورالعمل‌های اخلاقی- حرفه‌ای دارد تا در اقدامات گوناگون رسانه‌ای مانند ضبط، تأمین،‌ بایگانی (آرشیو)، تدوین، صداگذاری (دوبلاژ)، برنامه‌های تبلیغاتی، خبر، فیلم و... مدیران، مجریان، گزارشگران و خبرنگاران و... موظف به رعایت آن باشند و در صورت رعایت نکردن این حق، راهکارهای معینی برای جبران ضرر واردشده در نظر گرفته شود.
اسلام نه تنها حاکمان بلکه مردمان را نیز از ورود به زندگی شخصی دیگران، کنجکاوی، پاییدن و فضولی کردن در امور دیگران منع کرده است. از حریم منزل، مکالمات، ارتباطات، عقاید و افکار در آیات و احادیث متعددی به تصریح حمایت شده است. به اعتماد بر ظواهر و حسن ظن سفارش شده، از سوء ظن و تجسس در امور پنهانی دیگران منع شده است. برخی امور و مکان‌ها ذاتاً در قلمرو حریم خصوصی قرار دارند و برخی امور، بنا به خواست افراد ممکن است جزء حریم آنان و لازم‌الاحترام از جانب اشخاص ثالث قرار گیرد؛ برای مثال، منزل یا اموری که اطلاع از آن‌ها و آگاه ساختن دیگران از آن‌ها اشاعه فحشا و منکر محسوب می‌شود، ذاتاً در قلمرو حریم خصوصی است، اما مسائلی که افراد به دلایل شخصی آن‌ها را از دیگران کتمان می‌کنند یا در صدد انکار و تکذیب آن‌ها هستند، ـ در صورتی که با حقوق دیگران تعارض نداشته باشد ـ به‌طور شخصی یعنی تنها در مورد آن شخص، حمایت شده است.
استثناهایی که در منابع اسلامی بر ممنوعیت مداخله در امور دیگران وارد شده است، بسیار محدود و مضیق بوده، تنها به دلیل ضرورت‌های اجتماعی مهم نظیر امر به معروف (با رعایت کلیه شرایط آن)، جاسوسی در زمان جنگ یا جمع‌آوری ادله‌ای که برای جلوگیری از پایمال شدن حقوق دیگران ضرورت دارند، مقرر شده‌اند. در مجموع، به نظر می‌رسد که حریم خصوصی در نظام احکام اجتماعی اسلام، قلمرو وسیعی از زندگی انسان‌ها را شامل می‌شود. در این قلمرو، آزادی انسان‌ها در تعیین سرنوشت خود به رسمیت شناخته شده، حکومت و سایر افراد جامعه از جمله رسانه‌ها از مداخله در این حریم منع شده‌اند. البته، این سخن به معنای بی‌توجهی احکام اسلامی به اعمال و افعال انسان‌ها در خلوت خود نیست. در احکام فردی اسلامی و نیز نظام اخلاقی اسلام، درباره نحوه رابطه انسان‌ها با خویشتن و با خداوند احکام بسیاری آمده است. نتیجه آنکه از منظر اخلاق رسانه‌ای لازم است سیاست‌های رسانه و فرایند تولید برنامه‌های آن‌ها در چارچوب اخلاق مبتنی بر فرهنگ جامعه باشد تا تولیدات و نتایج عملی آن‌ها موجب انحراف جامعه از مبانی دینی افراد نگردد و چنانچه برخی از برنامه سازان از این امر تعدی کنند، بر اساس اصول اخلاق رسانه مرتکب گناه و بر اساس قوانین مدنی و مجازات اسلامی مستوجب تأدیب و برخورد جدی خواهند بود.


مقالات
سیاست
رسانه‎های دیجیتال
علوم انسانی
مدیریت
روش تحقیق‌وتحلیل
متفرقه
درباره فدک
مدیریت
مجله مدیریت معاصر
آیات مدیریتی
عکس نوشته‌ها
عکس نوشته
بانک پژوهشگران مدیریتی
عناوین مقالات مدیریتی
منابع درسی (حوزه و دانشگاه)
مطالعات
رصدخانه شخصیت‌ها
رصدخانه - فرهنگی
رصدخانه - دانشگاهی
رصدخانه - رسانه
رصدخانه- رویدادهای علمی
زبان
لغت نامه
تست زبان روسی
ضرب المثل روسی
ضرب المثل انگلیسی
جملات چهار زبانه
logo-samandehi
درباره ما | ارتباط با ما | سیاست حفظ حریم خصوصی | مقررات | خط مشی کوکی‌ها |
نسخه پیش آلفا 2000-2022 CMS Fadak. ||| Version : 5.2 ||| By: Fadak Solutions نسخه قدیم