به نام گسترده کردن و بست دین به نام خدا دست به خشونت میزنند
انواع خشونتهای مذهبی صحبت کنم:
خشونتهایی که بین ادیان و مذاهب قرار است
خشونت که بین پیروان مثلا جنگهای صلیبی و جنگهاییکه
بین مذاهب شیعه سنی و پروتستان کاتولیک
نزاعهای بین گروههای مذهبی وجود دارد
بخشی از آن خشونت است
علل خشونتهای مذهبی داشته باشم، چه میشود که دین با این لطافتی که دارد به دست انسان خشونت میگیرد. خشونتی که داعش در مقابل کشتن عالم و ... در دستورات کار آنها نیست بلکه آنها
راهکارهای مقابله با خشونت مذهب
علل و عوامل جرم را به دو دسسته فردی و اجتماعی تقسیم میکنیم:
علل و عواملی که موجب هر خشونتی میشود و علل و عواملی که خاص جرائم است. و موضوع را قسمت دوم قرار میدهم. وضع این عوامل یکی نیست اما از ترکیب این عوامل است که خشونت مذهبی ایجاد میشود.
اما علل این خشونتها:
مسئله باورهای دینی است به سبب اینکه ما از انبیاء خود محروم هستیم بنابراین خیلی اهمیت دارد و اینجا است که نیازمند به اجتهاد دینی است.
دو باروری که در دینها تأثیر داشته است اشاره کنم. مسئله اول انحصار گرایی دینی است. اینکه ما خود را سعادتمند بدانیم و نه دیگران را این در حقیقت موجب شده است و در صدد نابودی آنها بر میآیند زیرا خود را حق میدانند و دیگران را ناحق میدانند و در و اقع اینجا
علل دوم امری عاطفی و احساسی است. کسی که دست به خشونت به نام دین میزند، احساسی میکند که رسالتی تاریخی دارد. او خود را مجبور و هدایت دیگران میدانند. در صورتی که دین یک امر اختیاری است نه اجباری درست است که ما دیگران را به سعادت اما نباید به هرقیمتی باشد بلکه ما فقط باید بسترهای لازم را برای دین فراهم کنیم. لااکراه فی دین
علت سوم ازمهلال اخلاق است و از مواردی که باید مورد توجه قرار گیرد رابطه دین و اخلاق میباشد. رحمت شفقت و ایثار خمیر ماههای دین میباشد
چهارمین علت قدرت: قدرت خود وسوسه گر است تا انسان به سراغ وسوسهها برود
بنابراین نقش خشونت در دین به وضوح روشن میشود.
یک پدیدهای اخلاقی و انسانی که موجب پذیرش دیگران است و در حققیقت به جای انیکه تایید رفتارهای خشونت برآییم به تقریب مذاهب بر خواهیم گشت.
تاریخ اسلام گره خورده است با این مسئله در سخترین شرایط پادشاه حبشه بود که اجازه اظهار عقیده خود را داده است.
در فقه ما تعامل با ادیان دیگر بیان شده است و نیاز است که لباس حقوقی به خود بگیرد.