معرفی کتاب درسنامه علوم شناختی و رسانه
محمد شهبا و مهرداد پورعلم نویسندگان کتاب درسنامه علوم شناختی و رسانه هدف نهایی خود از نگارش این اثر را بررسی ارتباط علومِ شناختی با فهم کارکرد رسانهها -بهویژه تلویزیون و سینما- در عصر حاضر میدانند. ایشان در ابتدا بهصورت کامل، علوم شناختی و گسترهی آن را بررسی میکنند و سپس به نحوهی بهخدمت گرفتن این علوم در فهم رسانههای مدرن میپردازند.
دربارهی کتاب درسنامه علوم شناختی و رسانه
علوم شناختی علم میان رشتهای جدیدی است که از درهمآمیزی علومی نظیر روانشناسی، عصبشناسی، زبانشناسی، هوش مصنوعی و... به وجود آمده و به دنبال فهم کارکردهای مغز انسان از منظری فیزیکالیستی و علمی است. عصبشناسها و دانشمندان سایر علوم صرفاً از منظر رشتهی علمی خودشان به سازوکار ذهن و چگونگی شناخت انسان پرداختهاند، اما بر خلاف این رشتهها، مهمترین و برترین ویژگی علوم شناختی را میتوان جنبهی میانرشتهای بودن و غنی شدن آن با پژوهشها و یافتههای گوناگون سایر مطالعات علمی در زمینهی مطالعات مغز انسان دانست.
علوم شناختی که علمی میانرشتهای محسوب میشود و عمر آن کمتر از 50 سال است، سیر تکوین پرشتابی داشته و توانسته برخی از رشتههای مهم مانند عصبشناسی را تحت گفتمان علمی خود درآورد. در نوشتهی درسنامه علوم شناختی و رسانه، سیر تحول علوم شناختی و فهم رسانههای مدرن بهطور ویژه مورد بررسی قرار گرفته و این موارد به طور مفصل در محتوای کتاب بیان شده است. این کتاب در 10 فصل تدوین و سعی شده از منظر علوم شناختی و با روش سلسه مراتبی، کارکرد تولیدات رسانههای تصویری مورد بررسی قرار گیرد.
محمد شهبا و مهرداد پورعلم در فصل اول درسنامه علوم شناختی و رسانه، دربارهی تاریخچه و اهداف اصلی علوم شناختی با اولویت ارتباط با رسانهها صحبت میکنند. نویسندگان این اثر در فصل دوم، به سراغ گوناگونی محتوای رسانههای امروز از جمله فیلم، تلویزیون و سینما میروند و مهمترین دیدگاههای نظری مرتبط با رسانه همچون «نظریه ارتباطات»، «نظریه هنجاری» و ... را بررسی میکنند. فصل سوم کتاب بهدنبال تعریف و توضیح مهمترین نظریههای شناختی در رسانههاست.
فصل چهارم به روشهای پژوهش رسانهای اختصاص دارد. روش تحقیق رسانهای، روشهای تجربی در روانشناسی شناختی و روشهای گردآوری اطلاعات در علوم شناختی، از مهمترین این روشها هستند. تمرکز اصلی فصل پنجم این کتاب، بر تحلیل گفتمانِ رسانهای است. زبان کلامی و غیرکلامی و دیگر عناصر رسانهای مانند رنگ، نور، موسیقی، قاببندی و حرکت دوربین از مطالب این فصل است. شناخت مخاطب رسانهها و همچنین طراحی و دریافت پیامهای تبلیغاتی از دیدگاه شناختی، دو موضوعی است که در فصل ششم اثر درسنامه علوم شناختی و رسانه به آن پرداخته میشود.
فرآیند تولید محتوای رسانهای و رویکردهای گوناگون در زمینه تولید محتوای رسانه از مهمترین مباحث فصل هفتم اثر درسنامه علوم شناختی و رسانه هستند. محمد شهبا و مهرداد پورعلم در فصل هشتم کتاب به چگونگی رویارویی مخاطب با رسانه و ادراک آن از دیدگاه روانشناسی شناختی میپردازند. فصل نهم کتاب به توضیح و تبیین شیوههایی که مخاطب برای پردازش اطلاعات در کاربرد انواع رسانهها مانند رایانه همراه، تلفن همراه و اینترنت به آن نیاز دارد، پرداخته میشود.
نویسندگان در فصل انتهایی اثر روشهای آزمایشگاهی سایکوفیزیک و مقیاسهای سنجش شناختی و کاربرد آنها در تولید و فهم آثار رسانه را بررسی میکنند.
این کتاب در نشر افکار چاپ شده است.
کتاب درسنامه علوم شناختی و رسانه مناسب چه کسانی است؟
این کتاب برای کسانی که به علوم شناختی و فهم گسترهی آن علاقه دارند میتواند جذاب باشد. علاقهمندان به پژوهش در رسانهها از منظری جدید و با ابزار علوم شناختی نیز کتاب را جذاب خواهند یافت. البته این اثر در درجهی نخست برای دانشجویان رسانه، درسنامهای جدید و بدیع است که مشابهی تا پیش از آن نداشته.
دربارهی نویسندگان کتاب درسنامه علوم شناختی و رسانه
محمد شهبا، نویسنده و مترجم ایرانی، متولد 1343 اهل سیرجان است. از مهمترین افتخارات ایشان میتوان به کسب درجه کارشناسی سینما از دانشگاه هنر و همچنین دکترای سینما از دانشگاه «ایست انگلیا» در انگلستان، اشاره کرد.
مهرداد پورعلم، دیگر نویسندهی کتاب، دانشآموختهی رشتهی پژوهش هنر، با گرایش فلسفهی فیلم است و بهصورت تخصصی در حوزه فیلم و هنر پژوهش میکند. آقای پورعلم سوابق متعددی در جشنوارههای سینمایی دارد که از آن جمله میتوان به مدیریت آکادمیک و عضو مؤسس جشنواره سینمای پنهان نیویورک از سال 1393 تاکنون، عضو هیأت انتخاب و داوریِ بخش کتاب و سینما در سی و پنجمین جشنوارهی بین المللی فیلم کوتاه تهران و... اشاره کرد.
در بخشی از کتاب درسنامه علوم شناختی و رسانه میخوانیم
شناخت، همۀ جنبههای کارکرد ذهنی خودآگاه و ناخودآگاه را شامل میشود. شناخت، سازوکارها و فرآیندهای ذهنی و معرفت یا دانشی است که همۀ کارهای انسان از ادراک تا تصمیمگیری را در برمیگیرد.
علوم شناختی مجموعهای از دانشهاست. عصبشناسها و روانشناسها و دانشمندان علوم رایانه و فیلسوفان ذهن همواره به سازوکار ذهن و مغز و چگونگی شناخت پرداختهاند اما آنچه علوم شناختی را متمایز میسازد فراهم آوردن چهارچوبی برای گردآوری همۀ این مطالعات و دیدگاههای گوناگون است. عمر علوم شناختی به بیش از 50 سال نمیرسد ولی در همین زمان اندک، دگرگونیهای بسیار داشته و دامنۀ خود را گستردهتر کرده است. بهگونهای که امروز برخی از رشتههای مادر، همچون عصبشناسی را به زیرشاخۀ خود کشانده است.
ریشههای آغازین علوم شناختی را میتوان تا دهههای 1930 و 1940 پی گرفت که دانشمندان به چگونگی فرآیند حل مسئله با آزمایش بر موشها و همچنین بررسی ساختار گرامری زبان پرداختند. اما در دهۀ 1960 و 1970 میلادی بود که مجموعهای از بررسیها و پژوهشها دربارۀ سازوکار ذهن زمینهساز رشتهای نو به نام علوم شناختی شد. اگرچه بیشتر این آزمایشها و مطالعات در دانشگاههای امریکایی انجام شد، میتوان ریشۀ این رویکرد یا جنبش را به سالهای پیشتر و اندیشههای فیلسوفانی چون دکارت پی گرفت. دکارت بر آن بود که اندیشیدن، برهانآوری و استدلال است و استدلال چیزی نیست جز زنجیرهای از ایدههای سادۀ به هم مرتبط بر پایۀ قوانین مشخص منطق. مفهوم خودکاری اندیشه در فلسفۀ اروپایی ادامه یافت و از راه ریاضیدانان و دانشمندانی چون بول و لامتری به سدۀ بیستم رسید.
فهرست مطالب کتاب
مقدمه
فصل اول: گسترۀ علوم شناختی
تاریخچۀ شکلگیری علوم شناختی
حیطههای تشکیلدهندۀ علوم شناختی
علوم اعصاب شناختی
روانشناسی شناختی
زبانشناسی شناختی
مدلسازی و هوش مصنوعی
آموزشوپرورش شناختی
فلسفۀ ذهن
حوزههای کاربردی علوم شناختی
مداخلۀ تشخیصی و درمانی
تقویت شناختی
تشخیص
تشخیص بیماری
روباتها
بازیهای رایانهای
رواندرمانی شناختی
شناخت اجتماعی
روانشناسی تغییر ذهن
علوم دفاع شناختی
اقتصاد شناختی
مهندسی شناختی
آیندۀ علوم شناختی
پیوستهای فصل اول
پرسشهای فصل اول
منابع فصل اول
فصل دوم: گسترۀ رسانهها و نظریهها
اهمیت وسایل ارتباط جمعی در جوامع معاصر
روشهای مطالعه در ارتباطات جمعی
نظریههای سازمانی
محتوا
مطالعات انتقادی جدید در ارتباطات جمعی
تعاریف و مفاهیم نظریه در رسانه
دو مفهوم مهم در نظریههای رسانه
تأثیر رسانهها
مروری بر نظریات رسانهها
نظریۀ استفاده و رضایتمندی
نظریۀ آمیختگی
نظریۀ مخاطب
نظریۀ انباشت
نظریۀ کاشت
الگوی شناختی-تعاملی
طرحواره
الگوی ظرفیت محدود
نظریۀ شناختی اجتماعی
برجستهسازی
مارپیچ سکوت
نظریۀ جریان دومرحلهای ارتباط
رویکرد پدیدارشناختی
نظریۀ تولید رضایت
نگرش فمینیستی
پرسشهای فصل دوم
منابع فصل دوم
فصل سوم: نظریههای شناختی رسانه
نظریههای شناختی رسانه
ادراک
اهداف و عملکردهای نظریههای شناختی رسانه
نظریۀ گشتالت
ارتباط رسانهای از دیدگاه شناختی
تحلیل شناختی تأثیرات رسانه بر اندیشه و عواطف و کنشهای انسان
نظریۀ شناختی اقناع
توجه
ارتباط رسانهای مستقیم و ارتباط رسانهای اجتماعی از دیدگاه شناختی
نگرش شناختی به سبکهای رفتاری برگرفته از رسانهها
هیجان
تعلیق ناباوری
همذاتپنداری
همدلی
غوطهوری
نظریۀ میدانِ شناختی
نظریۀ شناختشناسی تکوینی
نظریۀ یادگیری اکتشافی
نظریۀ انسانگرایی
پرسشهای فصل سوم
منابع فصل سوم
فصل چهارم: روش تحقیق شناختی در رسانه
روش تحقیق و مراحل آن
روشهای تجربی در پژوهشهای شناختی
روشهای سنجش و گردآوری دادهها در علوم شناختی
اصول فرضیهسازی و طراحی تکالیف آزمایشگاهی در روانشناسی شناختی
طرح آزمایشهای حقیقی
روشهای غیرتجربی در روانشناسی شناختی در ارتباط با رسانه
تحلیل دادهها
تحلیل محتوا
تعریف مفاهیم و مشخص کردن هدف مطالعه
طرح
تحلیل
شبیهسازی رایانهای و کاربرد آن در پژوهشهای رسانه
پرسشهای فصل چهارم
منابع فصل چهارم
فصل پنجم: گفتمان رسانهای از دیدگاه شناختی
نظریههای رایج در تحلیل گفتمان رسانه
تحلیل روایت
تحلیل گفتوگو (مکالمه)
قومنگاری و مردمنگاری ارتباطات
تحلیل گفتمان انتقادی (زبانشناسی انتقادی)
رویکرد نورمن فرکلاف
پژوهش فوکویی
نظریۀ لاکلو و موف
تحلیل گفتمان چندوجهی
رویکرد شناختی به تحلیل گفتمان رسانه
استعارۀ مفهومی لیکاف و جانسن
ساماندهی واقعیت در رسانه از دیدگاه شناختی
ارزشهای اخلاقی در گفتمان رسانه از دیدگاه شناختی
تحلیل گفتمان
تحلیل شناختی کشمکش و احساسات در گفتمان رسانه
شیوههای ترغیب و اقناع در رسانه از دیدگاه شناختی
بازنمایی سبک زندگی در رسانه از دیدگاه شناختی
پرسشهای فصل پنجم
منابع فصل پنجم
فصل ششم: مخاطبشناسی و تبلیغاتپژوهی شناختی
مفهوم مخاطب
رویکردهای گوناگون به شناخت مخاطب
اهداف مخاطبشناسی
بُرد و تأثیر رسانه بر مخاطبان
رابطۀ فرستندگان پیام و مخاطبان از نظر روانشناسی شناختی
رویکردهای گوناگون در زمینۀ تبلیغات
رویکرد شناختی به مخاطبشناسی و تبلیغاتپژوهی
روانشناسی شناختی تغییر ذهن
اثرات رفتاری، نگرشی و شناختی تبلیغات رسانهای
شیوۀ تحقیق در رفتار مصرفکننده
پرسشهای فصل ششم
منابع فصل ششم
فصل هفتم: تولید محتوای رسانهای با رویکرد شناختی
رویکردهای گوناگون در زمینۀ تولید محتوای رسانه
رویکرد شناختی به تولید محتوای رسانه
روانشناسی شناختی و تولید محتوای رسانه
اثر هالهای
نظریۀ گپ یا شکاف اطلاعاتی و تأثیر آن در تولید محتوا
حس از دست دادن فرصت برای مخاطب
قدرت انتخاب
علوم شناختی، مخاطبشناسی و تولید محتوای رسانه
سنت فرهنگی و تحلیل دریافت
نظریۀ انتظار-فایده (یا ارزش)
تقسیمبندی مخاطبان بر مبنای تمایز متقابل بین گرایش و هدف
دریافت مخاطبان و مبادلۀ معنا
روانشناسی شناختی تغییر ذهن
اثرات رفتاری، نگرشی و شناختی محتوای رسانه
تعاریف و نظریههای مدیریت رسانه
پرسشهای فصل هفتم
منابع فصل هفتم
فصل هشتم: روانشناسی شناختی رسانههای گروهی
مبانی و مفاهیم بنیادی در روانشناسی شناختی رسانههای جمعی
نظریۀ سطوح پردازش
رویکرد پیوندگرا در مطالعات حافظه
نظریههای مطرح در مورد حافظه
نقش حافظه و یادگیری در رسانه
پردازش اطلاعات در فهم آثار رسانهای
بازنمایی در رسانه از دیدگاه شناختی
تفکر، استنتاج و حل مسئله در رویارویی با رسانه
ارتباط هوش و خلاقیت رسانهای
رویکرد فیزیولوژیک در ادراک رسانه
رویکرد فرهنگی در ادراک رسانه
پرسشهای فصل هشتم
منابع فصل هشتم
فصل نهم: رویکرد شناختی به رسانههای تعاملی
مفاهیم شناختی و کاربرد آن در رسانههای تعاملی
روانشناسی شناختی و رسانههای تعاملی
علوم شناختی و مخاطبشناسی رسانههای تعاملی
تصمیمگیری در رسانههای تعاملی از دیدگاه شناختی
روانشناسی شناختی تغییر ذهن در رسانههای تعاملی
ویژگیهای شناختی رویارویی با رسانههای تعاملی
ویژگیهای هیجانی رویارویی با رسانههای تعاملی
جنبههای آموزشیِ رسانههای تعاملی
نظریۀ یادگیری اجتماعی
رویکرد طرحوارهای
پرسشهای فصل نهم
منابع فصل نهم
فصل دهم: سنجش تأثیراتِ شناختی رسانه
آزمون هوشی وکسلر (درک مطلب، استدلال کلامی و تصویری، توجه و تمرکز، حافظۀ بصری)
مقیاس هوشی آزمون وکسلر برای کودکان
گروه کلامی
گروه غیرکلامی یا عملی
بررسی ADHD، اختلال در دقت و تمرکز
آزمون ارزیابی توجه (IVA)
تحلیل همبستگی میانسوژهای
استفاده از fMRI و ERP برای سنجش زمانی و مکانی پاسخدهی
استفاده از آزمون حرکات چشم
روانسنجی و آمار
مرحلۀ طراحی سنجش و اصول مربوط به آن
مرحلۀ اجرای سنجش و اصول مربوط به آن
مرحلۀ بررسی فرآوردهها و اصول مربوط به آن
پرسشهای فصل دهم
منابع فصل دهم
جمعبندی
منابع و مآخذ
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب کتاب درسنامه علوم شناختی و رسانه
نویسنده محمد شهبا، مهرداد پورعلم
ناشر چاپی نشر افکار
علوم شناختی شاخهای میانرشتهای از رشتههای مختلفی مانند روانشناسی، فلسفه ذهن، عصبشناسی، زبانشناسی، انسانشناسی، علوم رایانه و هوش مصنوعی است که به بررسی ماهیت فعالیتهای ذهنی مانند تفکر، طبقهبندی و فرایندهایی که انجام این فعالیتها را ممکن میکند میپردازد.
علوم شناختی: دانشی بین رشتهای است که به ذهن و فرایندهای ذهنی میپردازد، اینکه میگوییم دانش بین رشتهای یعنی این رشته در تمام رشتهها مستتر است و کاربرد دارد. علوم شناختی در رشتههایی مانند انسانشناسی، روانشناسی، فلسفه، عصبشناسی، زبان شناسی و هوش مصنوعی به کار گرفته میشود. علوم شناختی مجموعهای از نظریات روانشناسی، جامعهشناسی، عصبشناسی را به خدمت میگیرد و با بلوکهای این علوم بنایی نو میسازد که بتوانیم ماهیت انسانی خودمان را بهتر و دقیقتر بشناسیم. به طور کلی اگر بخواهیم درباره علوم شناختی بگوییم اینگونه است که هر اطلاعاتی که از محیط توسط فرد ادراک میشود در ذهن مورد پردازش قرار گرفته و یک سری فرایندها روی آن صورت میپذیرد، اینکه ذهن هر نوع از اطلاعات و دادههای ورودی را چطور ادراک و پردازش میکند موضوع مطالعه در علوم شناختی است.
مدلسازی شناختی، روانشناسی شناختی، علوماعصاب شناختی، زبانشناسی شناختی و فلسفه ذهن از زیرشاخههای اصلی علوم شناختی است.
مدلسازی شناختی، دانشی است با تمرکز بر ساخت مدلهایی که بتواند عملکردهای شناختی و رفتار مغز انسان را توصیف کند.
روانشناسی شناختی نیز به بررسی فرایندهای درونی ذهن از قبیل حل مسئله، حافظه، ادراک، شناخت، زبان و تصمیمگیری میپردازد.
علوم اعصاب شناختی به بررسی مغز و فعالیتهای آن میپردازد، در حالیکه روانشناسی شناختی وقایع ذهنی را مستقل از فعالیت مغزی بررسی میکند، رویکرد علوماعصاب شناختی بر این پایه استوار است که فعالیتهای ذهنی برخاسته از فعالیتهای مغزی بوده و به این ترتیب توضیح فرایندهای شناختی مستلزم گردآوری اطلاعات دربارهٔ مغز است.
زبانشناسی شناختی نیز حوزهای مبتنی بر زبان است؛ در این دانش، زبان همچون یک جزء اساسی شناخت انسان با کارکردی شناساننده تلقی میشود.
برخی از زیر شاخههای اختصاصی زبانشناسی شناختی، معناشناسی واژگانی، رویکرد شناختی به دستور زبان و استعارههای شناختی هستند.
فلسفه ذهن نیز شاخهای از فلسفه است که زیرمجموعه فلسفه تحلیلی قرار دارد و به مطالعه ماهیت ذهن، فعالیتهای ذهن، خصوصیات ذهن، هشیاری و رابطه آنها با بدن میپردازد، نقش فلسفه در علوم شناختی فراتر از نقشی است که فلسفه در علوم دیگر دارد.
با توجه به اینکه علوم شناختی زیرشاخههای بسیاری دارد، کاربردهای فراوانی نیز برای این دانش وجود دارد.
فناوریهای برآمده از این دانش در تعامل با دانشها و فناوریهای همگرا (زیستی، نانو و اطلاعات) میتواند به ارتقای کیفیت زندگی بشر، رفع کاستیهای ناشی از آسیبهای مغزی، تولید سامانههای هوشمند و استفاده بهینه از ذهن و قوای فکری انسان کمک کند.
با استفاده از یافتههای علوم شناختی میتوان زمینههای بالقوه اختلالاتی مانند خوانشپریشی و درخودماندگی را در کودکان از طریق تصویر برداری عصبی پیشبینی کرد و با انجام مداخله به موقع عصبشناختی و تصویر برداری مجدد از آن، از ترمیم آن مطمئن شد.
هوش مصنوعی نیز به عنوان دانش ساخت رایانهها تحقیقاتی متمرکز بر یادگیری، حل مسئله، ادراک، پردازش زبان دارد.
ارتقاء توانمندیهای مغز در زمینه کارکردهای شناختی از جمله ادراک، توجه، هشیاری، حافظه، تصمیمگیری، تجزیه و تحلیل، استدلال، تعادل خلقی از دیگر کاربردهای علوم شناختی است.
عملکرد حوزه تشخیص در هوش مصنوعی نیز به این حوزه مرتبط میشود.
ساخت بازیهای رایانهای، رباتها و آموزشهای این حوزه هم میتواند در حوزه علوم شناختی قرار گیرد.
علوم شناختی به تحلیل و درک رویدادهای اجتماعی و رفتارهای سیاسی نیز کمک شایان توجهی میکند.
حتی مقوله تغییر ذهن نیز جزء کاربردهای علوم شناختی به شمار میرود، اینکه چگونه ما میتوانیم در روابط شخصی و اجتماعی خود بر دیگران تأثیر بگذاریم و اساساً تحول ذهنی و فکری چگونه پدید میآید.
یافتههای علوم شناختی در قلمروی دفاعی و امور امنیتی نیز میدان فعالیت وسیعی کسب کردهاست.
علوم شناختی حتی در اقتصاد و بازرگانی نیز کاربرد دارد و اقتصاد شناختی در کنار نظریههای دیگر تصمیمگیری همچون انتخاب عقلانی موسع یا محدود، نظریه بازیها، نظریه پویایی سیستمها میتواند به درک فرایند تصمیمگیری در اقتصاد و بازرگانی کمک کند.
رابطه انسان و فناوری موضوعی است که در مهندسی شناختی مورد مطالعه قرار میگیرد.
علوم شناختی جزء علوم بینرشتهای محسوب میشود و از این نظر اهمیت دارد که انسان با یک رشد و بالندگی بیشتری در هوش و روابط اجتماعی مواجه میشود که نمیتوان گفت انسان امروز مانند انسان یک قرن پیش است تفاوتهای فاحشی بین انسان امروز و انسان سده قبل ایجاد شده است.
از طرفی فناوریهای هوشمند که به نوعی تلاش میکند به سمت کپی کردن انسان حرکت کند و پدیدهای به نام «موجودات شبیه انسان» را دنبال میکند، یک عرصه بزرگ از علوم شناختی است.
از این رو آزمایشگاههای علوم شناختی از یک طرف آزمایشگاههایی هستند که مطالعات علوم شناختی، مطالعات اجتماعی، انسانشناسی و عرصههای مرتبط با رفتار انسان را دنبال میکنند و از طرفی هم میخواهند این رفتار را به موجود شبیهسازی شدهای تبدیل کنند که همین رفتار را ادامه دهد.
همچنین امروز صنایعی در واقعیت مجازی تحت عنوان واقعیت گسترده به وجود آمده است، واقعیت گسترده به دنبال این است که شبیهسازی را به واقعیترین شکل برساند یعنی شما با یک موجود فناوری مواجه شوید که نتوانید تشخیص دهید آن موجود انسان است یا ماشین.
این پدیده با رباتهایی که کاملاً رباتیک بودن آنها مشخص بود، متفاوت است. بنابراین علوم شناختی اولاً مربوط به خود انسان است که بدانیم چطور میتوان رفتار مطلوبی را برای انسان دنبال کرد که احیاناً خلأهای رفتاری انسان هم جبران شود.
شاید هیچ دورهای موضوع آشتی علوم به این اندازه مطرح نبوده که کارشناسان تمام علوم بتوانند با یکدیگر کار کنند.
اگر دقت کنید میبینید که امروز دانش اینترنت پدیدهها ایجاد شده این دانش بعدها به نانو و بایو تکنولوژی در تمام پدیدهها تبدیل شد، یعنی مسائل مربوط به موجودات بسیار ریز هم مورد بررسی قرار گرفت و ریز شدن در پدیدهها ایجاد شد، از این نظر دایره علوم شناختی یک دایره بسیار بزرگ بینرشتهای است که آشتی بین حوزه فناوری اطلاعات و ارتباطات و حوزههای انسانی است، نکته دیگری هم که وجود دارد بحث داده کاوی است.
علوم شناختی دانشی با دایره وسیع و پراهمیت است که سبب آشتی دانشمندان در علوم مختلف با یکدیگر میشود، البته لازم است ما پیشرفت در این دانش را از منظر نگرشهای دینی و الهی نیز بررسی کنیم
داده کاوی هم در دایره علوم شناختی تعریف میشود، در داده کاوی به مقیاس بسیار ریزی پدیدهها شناسایی و اولویت پدیدهها مشخص میشود.
داده کاوها میگویند داده کاوی دانش استخراج طلا در بیابان است، به لحاظ هوش زیاد توانایی دریافت مطالب بسیار در داده کاوی وجود دارد در حال حاضر تجارت هوش مصنوعی از ۲ تریلیون دلار هم گذشته است و چرخش مالی بسیاری دارد، از آن طرف هم حوزه کسب و کار به علوم شناختی مربوط میشود.
البته نکتهای که در این بحث وجود دارد این است که ما باید از منظر نگرش الهی اسلامی نیز علوم شناختی را مورد بررسی قرار دهیم و ببینیم از این منظر تا چه حد میتوانیم در این دانش پیش برویم.
اگر ما توانایی این موضوع را پیدا کنیم که بتوانیم خوانش ذهن را به طور صنعتی انجام دهیم آیا امکان انجام این کار از نظر نگرشهای دینی هم وجود دارد؟ آیا از نظر نگرش دینی میتوانیم اختیارات و توانایی انسان را به یک انسان کاملاً ساختگی منتقل کنیم؟ به هر حال حتماً باید علوم حوزوی و علوم دینی پا به پای این مسیر حرکت کنند.
شورای عالی انقلاب فرهنگی نیز بر پیشرفت علوم شناختی تأکید بسیاری دارد، تصویب سند ملی علوم و فناوریهای سلولهای بنیادی و سند راهبردی علوم و فناوریهای شناختی و همچنین تشکیل ستاد فنآوری نانو در نتیجه مصوبات شورای عالی انقلاب فرهنگی بوده است.
مصوبهای در دیدار با رؤسای 13 دانشگاه برتر در مشهد داشتیم که این مسأله طرح بحث شد و در آن جلسه پیشنهاد کردیم که شورای معین دانشگاهی تشکیل شود و متعاقب آن جلسه هماهنگی گذاشتیم تا مکانیزم این شورا مشخص شود.
نیاز است تا تمام دانشگاهها و جامعه دانشگاهی در اجرای برنامهریزیها در زمینه رفع نیازهای کشور سهیم باشند
تشکیل شورای معین را در ستاد نقشه علمی کشور تصویب کردیم، نحوه تشکیل کمیسیونها هم از سوی ستاد نقشه علمی دنبال میشود.
فارس: این کار با چه هدفی صورت میگیرد؟
عاملی: هدفمان این است که بتوانیم مشارکت بیشتری از دانشگاهها و دانشگاهیان بگیریم، زیرا اگر قرار باشد فقط دانشگاههای برتر کشور درگیر مسائل جامعه باشند هدفی که تمام ذینفعان به دنبال آن هستند، تأمین نمیشود بنابراین باید تمام دانشگاهها و جامعه دانشگاهی در حل مسائل و مشکلات مشارکت داشته باشند.
حتی به تازگی رؤسای دانشگاهها هم در جلسات ستاد راهبری نقشه جامع علمی کشور و شورای اسلامی دانشگاهها و مراکز آموزشی حضور مییابند تا از ظرفیت ذینفعان در حوزههای مختلف مسؤولیتهای شوراهای تخصصی شورای عالی انقلاب فرهنگی استفاده شود.
متغیرهای زیادی در همین چند ساله وارد حوزه علم و فناوری شده است که این مسأله اقتضا میکند سند نقشه جامع علمی کشور به روزرسانی شود
با توجه به وجود تغییرات در حوزه علم و فناوری نیازهای جدیدی نیز ایجاد میشود که براین اساس نیاز به سرفصلها و برنامههای به روز داریم، از این منظر رشتهها و مشاغل جدید تحت تأثیر رشد فناوری اطلاعات را مورد بررسی قرار دادهایم
عاملی: تحولات حوزه علم و فناوری یکی از دلایل به روزرسانی این اسناد است، از این منظر اسناد شورایعالی انقلاب فرهنگی باید به طور مداوم بازنگری شود، به طور مثال ورود اینترنت به فضاهای خانوادگی و کاری حوزه دانش را هم تغییر داد و ما با میرایی رشتهها مواجه شدیم که متناسب با آن مشاغل جدید هم ایجاد شد، بنابراین با وجود این تغییرات و نیازهای به وجود آمده، ما نیاز به سرفصلها و برنامههای به روز داریم.
برای تحقق اهدافمان در این زمینه کمیسیون مشترکی با مرکز ملی فضای مجازی ایجاد کردیم که ۲ دستور کار اولیه برای آن تعریف شده که یکی از آنها بحث رسانههای اجتماعی است، بر این اساس مرکز ملی فضای مجازی محور تدوین سند سیاستگذاری رسانههای اجتماعی شده است که با توجه به سوابق کاری این مرکز با دبیرخانه شورا همکاری میکنند.
موضوع رشتهها و مشاغل جدید تحت تأثیر ایجاد فناوری اطلاعات و ارتباطات جدید نیز با محوریت ستاد نقشه جامع علمی کشور و با همکاری مرکز ملی فضای مجازی بررسی میشود، بنابراین مسیر را از این طریق طی میکنیم، البته این مسائل هم جنبههایی است که باید به روزرسانی شود.
تفاوتهای رسانههای داخلی و رسانههای بیگانه در چگونگی بهرهگیری از دانش علومشناختی برای تربیت نسل اسلامی
گروه علمی و دانشگاهی خبرگزاری فارس؛ «آیا تاکنون برای شما پیش آمده که کسی را برای نخستین بار ببینید و همان لحظه اول به طور ناخودآگاه به وی علاقمند یا از او متنفر شوید؟ آیا تاکنون احساس کردهاید که با دیدن سریال تلویزیونی مورد علاقهتان به صورت ناخودآگاه از یک کالا خوشتان آمده است؟»
تاکنون فکر کردهاید که این احساسات ناخودآگاه از کجا نشأت میگیرد و چرا شما بدون هیچ تصور قبلی از چیزی ناگهان به آن احساس پیدا میکنید و از آن خوشتان میآید یا نسبت به آن بدبین میشوید؟
کارشناسان و متخصصان مغز میگویند برای اطلاع از پاسخ این سؤالات دانشی هست که آن را «علوم شناختی» میدانند.
علوم شناختی یکی از دانشهای نو است، این رشته از زیرمجموعههای علم اعصاب، روانشناسی، زبانشناسی، هوش مصنوعی و فلسفه ذهن تشکیل شده و کاربرد وسیعی در رشتههای فرعی مانند پزشکی، آموزش و پرورش، جامعه شناسی، سیاست، علوم اطلاعات، ارتباطات و رسانههای گرهی، مهندسی پزشکی، مهندسی فرمان و کنترل و حتی علوم دفاعی پیدا کرده است.
در دنیای امروز که فضای مجازی و رسانه جایگاه مهمی در میان عموم مردم دارد، علوم شناختی نیز میتواند به رسانهها در دستیابی به اهدافشان کمک کند.
صاحبان رسانه با شناخت ذهن مخاطب میتوانند برنامهها و اهدافشان را در چارچوب آنچه در ذهن مخاطب رسانهشان میگذرد تعریف کنند.
درباره چرایی و چگونه تاثیرگذاری علوم شناختی در اهداف و راهبردهای رسانهها با معصومه اسمعیلنژاد تهیه کننده رادیو و استاد دانشگاه به گفتوگو نشستیم.
اسمعیلنژاد، علوم شناختی را دانشی بسیار مهم و نو در جهان برشمرد که میتواند در عملکرد و دستیابی به اهداف یک رسانه مؤثر باشد، البته به عقیده وی برخی رسانههای بیگانه از این دانش نیز برای سوءاستفاده از مخاطبان بهره میگیرند.
به طور مثال زمانی که من شما را میبینم ممکن است همان ابتدای دیدار بدون هیچ دلیلی احساس کنم که شما را از قبل میشناسم، در صورتی که بار اول است که این ملاقات صورت گرفته است، فکر میکنید این امر به چه دلیل است؟
به دلیل اینکه حس دیگری جز پنج حواس وجود دارد؛ یعنی به جز اینکه من صدای شما را میشنوم، با چشمم شما را میبینم و با شما دست میدهم، در ناخودآگاه من، مسائلی شکل میگیرد که نتیجه آن ایجاد یک احساس بین ماست و در ارتباطات انسانی این مسأله اهمیت دارد.
سخن از ارزیابی این حس نیست، سخن در وجود این مسأله است من میگویم این مسأله در ارتباطات انسانی وجود دارد، اگر بخواهم مثال دیگری بزنم باید بگویم حتی عاشق شدن در یک نگاه نیز به همین دلیل است.
حتی بسیاری از پیامهای رسانهای که دریافت میکنیم، با ضمیر ناخودآگاه است؛ به طور مثال من برای شما تعریف میکنم که به بالای کوهی رفته بودم و آنجا درختان میوه بسیاری وجود داشت و بسیار سرسبز بود و نور آفتاب از لابلای درختان رد میشد، آیا شما جنگل را دیدید؟ با این توصیفات جنگل را تصور میکنی، این تصور به این دلیل است که المانهایی از ناخودآگاه به شما کمک میکند تا تصویر آنچه من میگویم و شما میشنوید را در ذهن خودتان بسازید.
این تعاریف و مثالها تعریفی از ناخودآگاه به ذهن خطور میکند چرا که علوم شناختی همان دانش شناخت ذهن است.
علوم شناختی، به شما کمک میکند تا بهتر ذهن را بخوانید که البته میتوان از آن به شکل بد نیز استفاده کرد که برخی رسانهها این کار را میکنند.
ما معتقدیم مخاطبان رسانهها ۸۵ درصد از پیامهای رسانهای را با ناخودآگاهشان دریافت میکنند و مابقی پیامها با پنج حواس دریافت میشود که میتوان از این دریافت ناخودآگاه به نفع اهداف رسانه بهره برد.
علوم شناختی یک دانش فوقالعاده است، اما اقناع مخاطب از طریق علوم شناختی نیز باید به صورت برابر و در یک محیط واقعی صورت بگیرد و میتوانیم از آن استفاده صحیح داشته باشیم، در برخی رسانهها از علوم شناختی به شکل مفید استفاده میشود در صورتیکه برخی رسانهها از این دانش سوءاستفاده میکنند
نخستین بار علوم شناختی به این صورت استفاده شد که گفتند یک فریم از فریمهای میانی یک فیلم را برداریم و به جای آن تصویر کالای مورد تبلیغمان را قرار دهیم تا این کالای مورد نظر به صورت ناخودآگاه در ذهن مخاطب بماند و این مسأله در بیشتر مردم تاثیرگذار است.
خداوند ذهن ما، چشم ما و تمام حواس ما را بسیار پیچیده و پیشرفته خلق کرده، شاید ما به صورت خودآگاه ندانیم که یک کالایی را به صورت تبلیغ در میان فریمهای یک فیلم به ذهن ما القا میکنند، اما در ناخودآگاه این عمل صورت میگیرد و مغز ما آن تصویر را که آنها میخواهند، میبیند و حتی از آن تاثیر میپذیرد، این مسأله آنقدر تاثیرگذار است که صاحبان کالا و صنایع برای فروش بیشتر کالای موردنظر خود از این تکنیک استفاده میکنند.
این کار در رادیو نیز صورت میگیرد، ما در مورد آستانه شنوایی میگوییم انسان یک آستانه شنوایی مشخصی دارد و صداهایی را در یک محدوده میشود که این مسأله به صورت خودآگاه صورت میگیرد، اما ناخودآگاه انسانها صداهای فراتر از آستانه شنوایی خاص انسانها را میشنود؛ به طور مثال شما وقتی در یک محیط کاری در اطراف خیابانهای شلوغ قرار دارید، صداهای خیابان شما را در داخل محیط کار خودتان اذیت نمیکند، زیرا ذهن شما صداهای خارج از محدوده شنوایی را حذف میکند، یعنی اگر فردی بخواهد صدایی را در آستانه شنوایی شما پخش کند شاید در واقعیت شما احساس کنید که چیزی نشنیدید اما ناخودآگاه شما آن صدا را شنیده است.
علم شناخت این مسائل ذهنی همان علوم شناختی است که در رسانهها و علوم ارتباطات نیز کاربرد دارد، اما در برخی رسانهها از این دانش نو و با اهمیت به شکل مفید استفاده میشود در صورتیکه برخی رسانهها از این دانش سوءاستفاده میکنند.
علوم شناختی یک دانش فوقالعاده است، اما اقناع مخاطب از طریق علوم شناختی نیز باید به صورت برابر و در یک محیط واقعی صورت بگیرد و میتوانیم از آن استفاده صحیح داشته باشیم.
این سوء استفاده به این دلیل که برخی رسانهها حاضرند مخاطب به هر قیمتی آنچه به نفع رسانه است را انجام دهد، البته تفاوت بسیار مهمی بین صدا و سیمای ما با رسانههای بیگانه وجود دارد و آن این است که آنها میگویند ما یک سازمان رسانهای پخش خبر هستیم و خبر را میفروشیم؛ بنابراین هر کس پول مدنظر ما را بدهد، در قبال دریافت آن مبلغ کاری که از ما بخواهد را انجام میدهیم، آنها سازمان صنعتی هستند که در راستای کسب منافع و سود کار میکنند، اما فلسفه وجودی صدا و سیمای ایران این است که صدا و سیمای کشور ما دانشگاه تربیت نسل اسلامی است.
این که ما بتوانیم با روشهای معمول در رقابتی برابر و در دنیای واقعی به مخاطب بگوییم که برنامهای را برای تبلیغ پخش میکنیم حتی اگر میان پخش یک فیلم باشد، بسیار منصفانهتر است؛ کسی دوست ندارد که از ذهنش سوءاستفاده شود، کسی علاقه ندارد که چیزی به او تحمیل شود، بنابراین ما میتوانیم در تبلیغات سیاسی و تجاری همه چیز را به صورت واقعی به مخاطب عرضه کنیم.
در رسانههای داخلی این کار در یک عملکرد اسلامی و ایرانی صورت میگیرد که زمان تبلیغ را به صورت واقعی به مردم میگوییم و تصمیم با خودشان است که تماشا کنند یا نه زیرا اگر تهیهکنندهای بخواهد از ذهن مخاطبان سوءاستفاده کند، خیانت محض است، ما نباید کسی را مجبور به انجام کاری کنیم، ما حق نداریم مخاطب را گول بزنیم.
رسانههای غربی از دانش علوم شناختی سوءاستفاده میکنند و تصویرها را به گونهای میکس میکنند که ناخودآگاه انسان میبیند اما خودآگاه فرد این دیدن را متوجه نمیشود و مهمترین اختلاف ما با رسانههای بیگانه در همین است، من بارها گفتهام اگر بخواهیم در حوزه رسانه کسی با علوم شناختی همکاری کند، باید همکاری مثبت باشد تا همافزاییها صورت بگیرد. قطعا باید از علوم شناختی استفاده کرد، اما باید یکسری محدودیتهایی باشد که بدانیم این استفاده در چه جهت صورت میگیرد.
من تلاش برای پیشرفت در حوزه علوم شناختی را صد در صد ضروری میدانم، من به این حوزه بسیار علاقمندم و در این زمینه فعالیتها و تحقیقاتی داشتهام و میدانم کشورهای دیگر پژوهشهای بسیاری در حوزه علوم شناختی انجام دادهاند اما این پژوهشها را منتشر نمیکنند و هیچ اطلاعاتی از تحقیقات انجام شدهشان به ما نمیدهند بنابراین ما باید خودمان به پیشرفت برسیم و بدانیم که آنها چه میکنند.
به نظر من نه تنها در حوزه رسانه بلکه در حوزههای دیگر مانند حقوق شهروندی نیز نیاز است که از دانش علوم شناختی استفاده کنیم، به طور مثال برای فرهنگسازی در زمینه حفظ محیط زیست یا رعایت ایمنی رانندگی میتوانیم از این دانش بهرهگیری کنیم.
به نظر من علوم شناختی یکی از علوم به روز دنیاست که تحقیقات و پیشرفت ما در این حوزه بسیار عالی و مثمر ثمر برای کشور است.
به نظر من همکاری و همافزایی باید بین رسانه و دانشمندان، محققان و متخصصان حوزه علوم شناختی وجود داشته باشد یعنی همانطور که کشورهای بیگانه مرکز علوم شناختیشان را در رسانههای سی ان ان و بی بی سی قرار دادهاند ما نیز ارتباط میان کارشناسان رسانه و کارشناسان حوزه علوم شناختی را تقویت کنیم.
آنها با خودشان فکر کردهاند که ما میخواهیم از علوم شناختی در رسانه استفاده کنیم پس مرکز علوم شناختی را در قلب رسانه قرار میدهیم؛ چرا ما این کار را نمیکنیم؟ چرا یک مرکز علوم شناختی در رسانههای ما تشکیل نمیشود؟ چرا از تخصص رسانهایها در این حوزه استفاده نمیکنیم؟ چرا از متخصصان رسانه در تحقیقات علوم شناختی بهرهگیری نمیکنیم؟ چرا این ارتباط میان متخصصان 2 حوزه تا این حد محدود است، اگر این همافزایی و همکاری شکل بگیرد هم در رسانه به پیشرفت میرسیم و هم در حوزه علوم شناختی پیشرفت بهتری را تجربه میکنیم.
علوم شناختی یک شمشیر دو لبه است که هم میتوان برای کمک به بشریت و هم برای تخریب از آن استفاده کرد
البته من عقیده دارم که در این حوزه باید سیاست هم تعریف شود، یعنی از همان اول بگویند که چه چارچوبی برای بهرهگیری صحیح و منصفانه از دانش علوم شناختی وجود دارد و در چه حوزههایی میتوان از این دانش استفاده کرد.
به عقیده کارشناسان، علوم شناختی از یکسو به رسانهها میآموزد چگونه مشاهده و گزارش کنند و از سوی دیگر به مخاطبان میآموزد که چگونه گزارشهای رسانهها را درک کنند، بنابراین استفاده از نتایج مطالعات علوم شناختی و رسانه برای رسانهها ضرورت دارد. روشهای تحقیق در علوم شناختی و رسانه،فلسفه ذهن و رسانه، انسان شناسی و زبان شناسی شناختی و رسانه، علوم اعصاب و رسانه، هوش مصنوعی و رسانه، علوم تصمیم و رسانه، روانشناسی شناختی و رسانه، جامعهشناسی شناختی و رسانه، اقتصاد رفتاری و رسانه، بازاریابی عصبی و رسانه، سیاستگذاری عمومی و رسانه، تربیت فردی و رسانه از محورهای این کنفرانس است.
هر رسانه بنا به رسالتی که دارد پیامهایی را برای مخاطبانش تولید میکند، پیامی که توسط تولیدکننده محتوا تولید میشود توسط مخاطبان مورد ادراک و پردازش قرار میگیرد. رسانه این توانایی را دارد که نحوه ادراک و پردازش مخاطبش را متأثر کند، هر محتوایی که توسط هر رسانهای تولید میشود در واقع نوعی دستکاری (Manipulation) سیستم ادراک و پردازش مخاطب است. به نوعی میتوان گفت علوم شناختی مسیر ارتباط با مخاطب را برای هر رسانه روشن میکند بنابراین هر رسانهای (آگاهانه یا نا آگاهانه) از علوم شناختی بهره بیشتری ببرد میتواند در جذب و اثرگذاری بر مخاطب موفقیت بیشتری کسب کند. البته این ارتباط بین علوم شناختی و رسانه متقابل است به طوریکه رسانه هم میتواند در موفقیت علوم شناختی اثرگذاری جدی داشته باشد و این اثرگذاری هم از طریق اثرگذاری بر پژوهشهای علوم شناختی است.
به کارگیری علوم شناختی در رسانهها میتواند تاثیرات بسیاری در موفقیت رسانهها داشته باشد. از همه مهم تر اینکه علوم شناختی قدرت اثرگذاری و جذب مخاطب آنها را به شدت افزایش میدهد، البته ممکن است این به کارگیری الزاما آگاهانه نباشد. قطعاً رسانهها به مددگیری از علوم شناختی احتیاج دارند، اما بعضی از رسانهها به علت بیتوجهی به این حوزه، بیشتر مهجور ماندهاند، میتوان گفت رسانه بر اساس اطلاعاتی که ارائه میکند میتواند واکنشهای افراد را هدایت و به این واسطه زاویه دید افراد را تغییر دهد.
کارشناسان حوزههای مختلف علمی نیز بر این عقیدهاند که علوم شناختی میتواند در موفقیت رسانهها بسیار موثر باشد و رسانهها ناخودآگاه ملزم به استفاده از علوم شناختی هستند.
اینکه توجه افراد به مسأله علوم شناختی جلب شود خیلی خوشایند است زیرا اگر توجه افراد به این موضوع جلب شود در افراد احساس نیاز ایجاد میشود و وقتی احساس نیاز در افراد به وجود آید به کارگیری بیشتر رسانهها برای ترویج این علم بیشتر به چشم میآید.
یکی از کارکردهای جدی حوزه علوم شناختی را نحوه مواجهه مردم با اخبار جعلی یا به اصطلاح فیک نیوز است، در حال حاضر مشاهده میشود که مردم مستعد دریافت اطلاعات غلط بوده و در مواردی توانایی شناختی در آسیب پذیری این اخبار را ندارند بنابراین متخصصان علوم شناختی میتوانند با بررسی این موضوع که این اخبار چگونه به ذهن مخاطب میرسد ضمن اشاره به اثرات تخریبی این پدیده، پیشنهادات عملیاتی جدی را برای مقاومت در برابر آن ارائه کنند.
علوم شناختی کارکردهای مغز را در نظر میگیرد و تمام این کارها برای این است که رسانه اثرگذاری بیشتری داشته باشد به طوریکه نخستین مساله شناخت مخاطب است و اینکه برای چه مخاطبی کار انجام میدهیم. علوم شناختی کمک بسزایی به رسانه میکند، بعد از مخاطبشناسی موضوع اثرسنجی مدنظر قرار میگیرد، هم اثرگذاری و هم مخاطبشناسی دو مقوله جدی است که از آن طریق علوم شناختی به کمک رسانه میآید و مقوله اثرسنجی مهم جلوه میکند.
اگر رسانه پیشرفت کند، میتواند مسیر پیشرفت و توسعه کشور را هموارتر و سریعتر انجام دهد، اگر بخواهیم اقتصاد، سیاست و اجتماعی پیشرفتهتر داشته باشیم باید رسانههای عالمانهتر و دقیقتری داشته باشیم.
نباید در دست هر کسی قرار گیرد زیرا کسی که این قدرت در دستش باشد در عین حال که کارهای فوقالعاده و مفیدی میتواند برای بشریت انجام دهد، همچنین میتواند از این دانش برای انجام کارهای مخرب هم استفاده کند به همین دلیل میگویم که قبل از همه چیز باید سیاست مدونی برای این موضوع تدوین شود یعنی یک سری سیاستگذار و برنامهریز در یک تشکیلات منسجم باید برای این موضوع سیاستگذاری کنند.
رسانهها میتوانند حکم یک تیغ دو لبه را داشته باشند که در صورت نادیده گرفتن علوم شناختی و آموزش افراد در مواجهه با رسانه، باعث آسیب شود و از سوی دیگر با آموزش صحیح به افراد برای مواجهه آگاهانه با رسانه از طریق علوم شناختی جامعه و قابلیتهای بالقوه آن را بالفعل کنند، در این میان به افرادی نیاز است که با علوم شناختی آشنا باشند و شیوههای تأثیر رسانه بر روان انسان را بدانند تا هدایتگر شیوههای بهتری برای بهرهبرداری از رسانهها باشند.
یکی از مهمترین نتایج علوم شناختی در رسانه درگیر کردن مخاطب با محتوا است و اینکه بتواند به آن حوزه معرفتی اندکی بیافزاید نه اینکه فقط محتوا را کپی کند. نکته اول این که برای مواجهه با هر پدیده و شاخه جدیدی از علم نباید با هیجانزدگی با آن برخورد کرد چرا که احتمالا موجب آسیب خواهد شد. شاید لزوماً نتیجه دلخواهی که توقع داریم را نتوانیم دریافت کنیم و دچار گونهای از یأس شویم. آنگاه پیشرفت و توسعه آن شاخه علم را با توجه به عدم بررسی دقیق عواقب دچار کندی، کند. گاهی اوقات محتواهایی که در رسانه تولید میشوند کلیشهای، مستقیم و غیرکاربردی هستند و گهگاهی این شائبه پیش میآید که صرفا برای انجام تکلیف یا مصرف بودجه انجام میشود و هیچ طراحی مدونی دیده نمیشود. معرفت، معنا و محتواهایی ناب در اختیار داریم که بسیار بی تدبیر، شلخته و بی برنامه ارائه میکنیم. تا حدودی در رسانه فضای تعاملی با مخاطب فراموش شده و خطر این موضوع در درازمدت میتواند زیاد باشد.
در رسانههای داخلی در اکثر حوزهها استدلال کردن، خلاقیت، نوآوری و از همه مهمتر تولید فکر در مخاطب را مهم نمیدانند و صرفا به انتقال پیام دقت میکنند شاید درواقع یکی از مهمترین نتایج علوم شناختی در رسانه درگیر کردن مخاطب با محتوا است و اینکه بتواند به آن حوزه معرفتی اندکی بیافزاید نه اینکه فقط محتوا را کپی کند و نهایتاً برای دیگران بازنشر کند یا خاطره تعریف کند و به عنوان آموزه اخلاقی در ذهن بایگانی شود. اگر رسانه را با قدری مسامحه به عنوان ابزاری برای آموزش جامعه در نظر بگیریم سالها است دوره آموزش یک سویه و یکطرفه کارکرد خود را از دست داده است و امروزه آموزش تعاملی،اهمیت تحلیل و استدلال به جای محفوظات ذهنی بیشتر است. نگاه اینگونه به رسانه بسیار مهم است و باید به تعامل مخاطب و رسانه توجه بیشتری شود.
پراکندگی و گوناگونی مباحث نظری در فضایی کاملا کارشناسی بسیار حائز اهمیت است و با توجه به جذابیتی که علوم شناختی دارد اگر صرفا به سراغ کاربرد برویم قطعا در درازمدت باعث آسیب میشود مانند درختی که به اندازه کافی ریشه ندوانیده است.
به ویژه در کشور ما در کاربردی کردن علم، فن و تکنولوژیهای جدید گاهاً افراطهایی میشود که ما را از کارهای اساسی، بنیادین، علمی و کارشناسی پایهای دور میکند و باعث میشود که حیطه را به خوبی نشناسیم. بیرون کشیدن کارکرد از علم بسیار مرسوم و مطلوب است اما برخورد سلیقهای با کلیت علم و بخشینگری در علم خود آفت دیگری است که مقداری توسعه علمی در کشور کاریکاتوری و غیر متوازن خواهد کرد.
مباحثی مثل شناخت اجتماعی، فلسفه زبان و علوم شناختی، فرهنگ و شناخت که به نوعی در ذیل آن رسانه و علوم شناختی نیز قابل طرح است مباحث نسبتاً جدیدی است که هر روزه مقالات بسیاری در جهان ارائه میشود و نشان دهنده توسعه و سرعت گسترش این شاخه علمی است اتفاقا در کشور ما نسبت به کشورهای غرب آسیا توجه بیشتری به علوم شناختی شده که این نکته بسیار امیدوار کننده است. بسیاری از کشورها مثل ایتالیا، انگلیس، آمریکا و ایتالیا در حوزه کاربرد علوم شناختی در رسانه زیاد استفاده میکنند.
در کشور ما هم به صورت آگاهانه یا ناآگاهانه از نمادها در انتخاباتها و رویدادهای اجتماعی کپیبرداریهایی صورت میگیرد که این خود کاربردی از علوم شناختی در فضای اجتماعی کشور و رسانه تلقی میشود. بسیار تاثیرگذار خواهد بود اگر تک تک موارد را شناسایی و بررسی کارشناسی و دقیق انجام دهیم سپس عدم موفقیت یا موفقیت را بررسی کنیم که آیا این کپیبرداریها بومیسازی شدهاند؟ آیا موفق بودهاند و تاثیرگذاری رسانه در نمادها و جملات انتخاباتی و کنشهای اجتماعی کارآمده بوده یا خیر.
به عنوان نمونه در سالهای اخیر شاید تصاویری از نتانیاهو در کادر بسته رسانه در ذهن تعدادی نقش بسته باشد که یک توپ فوتبال در دست او است یا در حال نوشیدن یک لیوان آب است یا در حال کشیدن خط قرمز روی بمب در سازمان ملل و مواردی از این دست با مخاطب قراردادن ایرانیان که هر کدام از این حوزهها جای بحث کارشناسی در مورد آن حیطه خاص دارد ولی به این قسمت توجه کنید که لزوما احتمالا هیچ جملهای از سخنرانیها در ذهن ما نیست و فقط شاید تک فریمهایی در ذهن بعضی از ما باقی مانده باشد و با تصویرسازی در مغز مخاطب نه تنها قصد القاء محتوا بر مخاطب را دارد بلکه هدفگذاری کرده که مخاطب را درگیر تولید فکر کند و این نکته بسیار حائز اهمیت است.
اغلب در کشور ما متاسفانه تولید محتوا در رسانههای مختلف کشور بسیار مستقیم و بیواسطه صورت میگیرد و پیامها و محتوا مستقیم، بیتاثیر و غیرکاربردی بدون اینکه زنجیرهای از طراحی تولید محتوا داشته باشیم به صورت جزیرهای بستههای خبری یا محتوایی تولید و منتشر میشود بدون اینکه ارتباط اینها را با خبر قبلی و محتوای بعدی در گزارش دیده باشیم.
از جمله مهمترین نتایج علوم شناختی درگیر کردن مخاطب با محتوا است
بعد از داروین کسانی مثل اسپنسر تلاش کردند که علوم انسانی را هم مثل زیست شناسی تبدیل به یک علم ماتریالیستی کنند که چیزی فراتر از جسم و ماده را مورد بررسی قرار ندهد و آن بعد فراتر انسانی را به فراموشی بسپارد. این بر خلاف زحمات افرادی مثل دکارت بود که سعی داشتند علوم انسانی را مانند ریاضی با عقل جزئی تحلیل کنند. حقیقت انسان این چیزی نیست که در علوم شناختی مطرح میشود. انسان فقط مغز نیست روح و نفس ناطقه است. دلیل این که شما ناخودآگاه از چیزی خوشتان میآید به دلیل سنخیت روح شما با آن موضوع است. مثنوی معنوی مولانا جلال الدین رومی بارها و بارها این مساله را با زبانهای مختلف مطرح کرده است. مثلا در داستانی میگوید اگر انسان در مواجهه با شهوات مختلف نتوانست خود را کنترل کند ریشه در افکار او دارد که این قدر روی این موضوع فکر کرده و به قلب خود خطور داده تا روی لوح نفسش حک شده است لذا به صورت ناخودآگاه کنترل (تقوی) خود را از دست میدهد.
جواب: باید دید کدام نظریه جواب مسائل و مشکلات را میدهد. این دقیقا معادل این است که بگویید یکی میگوید سرطان را با چای گیاهی درمان کنید و یکی دیگر میگوید با شیمی درمانی! هردو ممکن است نظر درستی داشته باشند ولی احتمال کدام بیشتر است که به سرطان کمک کند. در ضمن اعتقاد یا عدم اعتقاد به روح کمکی به علوم شناختی نمیکنه. مثلا وقتی کسی از کمبود هرمون دوپامین رنج میبرد دچار افسردگی میشود ولی مانند کسی است که کمبود هرمون انسولین است و دچار اختلات جسمی بیماری قند است. مورد قند را کسی به روح ربط نمیدهد چون همه انرا قبول کردهاند و مشکلات بیماران واضح است ولی مشکلات مغز رو چون کمبود مواد شیمیایی نشانه بدنی واضح ندارد را کمتر کسی باور دارد. این مشکل ایران نیست در همه جای دنیا قبول کردن عوامل بیماری مغزی بشدت کار سخت و دشواری است و بیماران براحتی قبول نمیکنند که بیماری مغزی دارند.
عضو هیات علمی دانشگاه شهید بهشتی گفت: یکی از کنشهای رسانه تحلیل سیاستها و روش سیاستگذاری علوم شناختی در کشور است که میتواند توجه به مغز و ذهن به عنوان عامل ثروت و قدرت محسوب شود.
رسانهها وظیفه سیاستگذاری علوم شناختی در کشور را دارند
به گزارش خبرنگار گروه علمی و دانشگاهی خبرگزاری فارس، حمید رضا اعتماد پور عضو هیات علمی دانشگاه شهید بهشتی در نخستین کنفرانس ملی علوم شناختی و رسانه که صبح امروز در دانشگاه تهران برگزار شد، گفت: تجزیه گرایی و تجربه گرایی مطلق باعث شد تغییر و تحولات خوبی در علم و فناوری اتفاق بیافتد علوم شناختی تصویر دقیق تری از علم را عنوان میکند از طرفی باید بگویم علوم مختلف با یکدیگر تلفیق شده و علوم شناختی ایجاد میشود که در این رابطه نقش رسانه در افزایش سرانه مغز برتر و سرمایه شناختی کشور امروز برای پرچم داری علمی از اهمیت بسزایی برخوردار است.
وی افزود: اهمیت علوم شناختی امروز در همه ابعاد زندگی شناخته شد چراکه سرمایه مغزهای برتر مبنای فعالیت بنگاه اقتصادی است در واقع سرانه مغز برتر این است که بتواند درست عمل کند البته مفهوم دیگر سرمایه شناختی است که از یک جامعه شناس فرانسوی گرفته شده است که در قالب سرمایههای مادی، اقتصادی، فرهنگی، نمادین و سمبولیک از آن یاد شده است.
پور اعتماد تصریح کرد: علوم شناختی عبارت از دانشی که انسان را برای زندگی آماده میکند که به این مفهوم به درستی استفاده نمیکنیم و به صورت مقطعی است.
رئیس پژوهشکده علوم شناختی و مغز دانشگاه شهید بهشتی اضافه کرد: یکی از کنشهای رسانه تحلیل سیاستها و روش سیاستگذاری علوم شناختی در کشور است در واقع توجه به مغز و ذهن به عنوان عامل ثروت و قدرت ملی در گزارش مشترک بنیاد ملی علوم و وزارت خزانه داری به آن توجه شده است که موضوع بهبود وضعیت از جمله آن است که در سال ۲۰۰۵نزدیک به ۱۰۰ میلیون دلار و سال ۲۰۰۹حدود ۶۰۰ میلیون دلار در حوزه علوم شناختی هزینه شده است.
وی ادامه داد: کشور فلسطین اشغالی علوم شناختی را با نام ملت مغز عنوان کردند با هدف تبدیل ملت مبتدی به ملتی باهوش تمرکز کرده است البته رژیم صهیونیست هم در سال ۲۰۱۰ بر روی فناوری و توانبخشی در حوزه علوم شناختی متمرکز شده است.
اعتماد پور ادامه داد: راهکارهای افزایش سرانه مغز برتر شامل دستکاری ژنتیک، استقرار تعلیم و تربیت شناختی در مدارس، آموزش مغز با استفاده از دانش و فناوری اطلاعات و هوش مصنوعی، غربالگری اموزش و توانبخشی افراد ناتوان و با نیاز ویژه، پیشگیری از تولد مغزهای نارسا به ویژه در خانوارههای پر خطر، فرهنگ استفاده از ماشین، پیشگیری از حوادث منجر به آسیب مغزی، مواجهه و مهاجرت جهت مند مغزها و فرهنگ توجه به سلامت مغز و عملکردهای شناختی است که باید مورد توجه قرار گیرد.
به گفته وی، در مطالعه اول مغز بین کودکان انجام دادیم که ۱۲ خردسال بین ۲ تا ۴ سال به نتایج خوبی رسیدیم که نشان از نقش محوری و موثر علوم شناختی در کارکرد مغز دارد. همچنین تاثیر ایزوله شدن بر ساختار مغز موشها دومین مطالعه دانشگاه شهید بهشتی است که باز نقش علوم شناختی در مغز را نشان میدهد.
روشهای تحقیق در علوم شناختی و رسانه، فلسفه ذهن و رسانه، انسان شناسی و زبان شناسی شناختی و رسانه، علوم اعصاب و رسانه، هوش مصنوعی و رسانه، علوم تصمیم و رسانه،روانشناسی شناختی و رسانه،جامعهشناسی شناختی و رسانه، اقتصاد رفتاری و رسانه، بازاریابی عصبی و رسانه، سیاستگذاری عمومی و رسانه، تربیت فردی و رسانه
اگر رسانهها از نوآوری علوم شناختی استفاده نکنند آسیب میبینند. علوم شناختی از حوزههای مهمی است که ما چند سالی است در معاونت علمی بر روی آن کار میکنیم، از حدود ۶ سال پیش به دنبال اکوسیستم یا زیست بوم بوده ایم تا آن را پیاده کنیم.
سرمایههای جوانان امروز در مغزهای آنان است نه در جیبهایشان، در تحریم جاهایی مورد هدف قرار میگیرد که ما خام فروشی داریم امروز یک کیلو بذر خیار و گوجه به ارزش طلا است.
امروز کشور با نفت دیگر اداره نمیشود چراکه همه چیز در کشور مشکلش پول است شرکتهای دانش بنیان نه زمین عجیب قریبی دارند در آنها مغزها حاکم هستند در واقع جامعه را این افراد میسازند.
توسعه علوم شناختی نیاز به یک فرهنگ دارد ما در معاونت علمی بستر علوم شناختی هستیم البته در برخی از حوزههای علوم بی نظیر هستیم مثل بیو تکنولوژی اما علوم شناختی هم جزو علومی است که میتواند یک تحول اساسی در کشور ایجاد کند.
ستاری خاطر نشان کرد: اگر رسانه بخواهند رویکرد علمی داشته باشند باید روشهای فعالیت رسانهها تغییر کند در توسعه هوش مصنوعی شرکتهای خوبی در کشور داریم که در ابعاد مختلف وجود دارند اما رسانهها هم میتوانند در این حوزه ورود پیدا کنند.
از حوزه مجازی به سلامت مردم میرسیم در واقع سیستمهای تکنولوژی امروز جامعه را میشناسد و بر اساس نیاز مردم فعالیت میکند که هوش مصنوعی از جمله آن است.
معاونت علمی یک پلتفرم و بستر برای توسعه هوش مصنوعی و علوم شناختی است پس باید شما رسانهها اگر پتانسیل دریافت تکنولوژی و نوآوری داشته باشید پیروز میشوید و ایدههای زیادی در تحول رسانهها وجود دارد و باید از فضای سنتی رسانهها فاصله بگیریم.
معاون علمی و فناوری ریاست جمهوری خاطر نشان کرد: آمادگی برای مرحله عملیاتی در حوزه علوم شناختی وجود دارد بهتر است در قالب استارت آپ به علوم شناختی پرداخته شود چرا که جزء حوزههایی است که ما به صورت جدی به آن نیاز دارد اگر از این نوآورها در رسانهها استفاده نشود آسیب خواهیم دید زیرا الان رسانه احتیاج به نوآوری جدید دارد.
جامعه پیشرفتهتر نیازمند عملیات رسانهای عالمانهتر است/ نقش رسانه در ارتقابخشی به تصمیم گیریهای فردی و اجتماعی
همه ما در زندگی روزانه دائما در حال تصمیمگیری هستیم، روزانه ممکن است دهها تصمیم را در حوزه فردی و جمعی که به تناسب جایگاه و مسوولیتی که در زندگی داریم اتخاذ کنیم.
هر اندازه که این تصمیمات دقیق و روشن باشد، طبیعتاً مسیر روبه جلوی حرکتی ما عالمانهتر پیموده خواهد شد، برعکس این موضوع هم کاملا محتمل است که بارها مواجه بودیم در جامعه تصمیمهای غلط چه خسارت و زیانهایی در جامعه و کشور به همراه داشته است.
بسیاری از معضلات و مشکلاتی که ریشهیابی میکنیم در سطح جامعه برمیگردیم به تصمیمات غلطی که اتخاذ شده است و از این نظر لطمات این تصمیم برای فرد و جامعه هم اتفاق افتاده است بنابراین باور داریم جامعهای به پیشرفت میرسد که مجموع آن جامعه بتوانند تصمیمات صحیحی اتخاذ کنند.
به این سوال میرسیم که رسانه چطور میتواند در مسیر ارتقا بخشیدن به تصمیمات ایفای نقش کند، سوالی که سرآغازش از این کنفرانس شروع شده است، یکی از وظایف رسانهها اطلاعرسانی به مخاطبان است.
مردم برای اینکه تصمیم بگیرند، اخبار را از رسانهها میشنوند و میبینند و بعد بسیاری از تصمیمات رقم میخورد اما در فرایند تصمیمگیری علاوه بر خبر، مراحل دیگری حائز اهمیت است که عموما با کارکردهای ذهن و مغز درگیر است، تفکر و تعقل که یکی از عناصر کلیدی تصمیمگیری است در ذهن و مغز انسان دنبال میشود و رسانهها تلاش میکنند مطابق اهدافی که دارند در این فرایند عمل کنند، در رسانههایی که غیراسلامی هستند عمدتا مداخله در فرایند تصمیمگیری از طریق تغییر و ایجاد باورها انجام میشود.
در این نوع رسانهها تقویت باورها در مسیر اهداف سرمایهداری شکل میگیرد و سرنوشت مخاطب چندان برای رسانه مهم نیست. اما رسانههای ما که پایبند به ارزشهای دینی هستند رسانه را به مثابه یک دانشگاه میبینند، ما مأموریت یک رسانه را تعالی و رشد مخاطب میانگاریم و طبیعی است که رشد مخاطب همراه با رشد تفکر و فرایند تعقل در ذهنها است.
انجام یا تغییر یک رفتار بدون فکر و تعقل چندان ماندگار و مهم نیست، گفت: آنجا که با اختیار میتوانیم تغییر رفتار بدهیم میگوییم در مسیر اهداف موفق بودهایم. مقوله تفکر مثل ورزش برای مغز است، مسائل سخت و پیچیده راحتتر توسط انسانهای متفکر حل میشود، بنابراین رسانهای که رسالت خودش را رشد مخاطب میداند از طریق ارائه اخبار مفید مخاطب را در مسیر درست رهنمون میکند.