مخاطبهای عمومیتر معمولاً او را با بحث سواد رسانه میشناسند. اما جامعهٔ دانشگاهی، او را متخصص «تأثیرات رسانه / Media Effects» میداند. بحث بسیار مهمی که همواره مورد توجه مردم، پژوهشگران، رسانهها و دولتها بوده است.
وقتی از تأثیرات رسانه حرف میزنیم، منظورمان سوالاتی از این دست است:
- آیا واقعاً رسانهها مغز مردم را شستشو میدهند؟
- مردم چقدر از رسانهها تأثیر میپذیرند؟
- سهم رسانهها در تحولات اجتماعی چقدر است؟
- رسانه چقدر میتواند در ترویج یا مهار خشونت نقش ایفا کند؟
- تأثیرگذاری رسانهها در چه شرایطی زیاد میشود؟
- چه اتفاقهایی باعث میشود که یک رسانه اثرگذاری خود را از دست بدهد؟
- رسانههای جدید را چقدر باید جدی گرفت؟
- آیا زمانی که مردم به موبایل و شبکههای اجتماعی دسترسی دارند، هنوز هم رسانههای جمعی سنتی تأثیرگذارند؟
- هزینه کردن برای رسانههای سنتی چقدر توجیه دارد و جایگاه آنها در جامعه چیست؟
ناگفته پیداست که این سوالها از اهمیت بسیار زیادی برخوردارند و محققانی که در این حوزهها صاحبنظرند، چقدر میتوانند در درک بهتر جایگاه نقش رسانه مفید باشند.
اما مستقل از زمینهٔ اصلی فعالیت او، ما فعلاً به کتاب سواد رسانهٔ جیمز پاتر کار داریم. کتابی که نزدیک به رُبع قرن در ده ویرایش به بازار عرضه شده و در بسیاری از دانشگاهها تدریس شده است.
اهمیت سواد رسانه ای
«ما همزمان در دو دنیا زندگی میکنیم؛ دنیای واقعی و دنیای رسانه.» این را جیمز پاتر میگوید. و در ادامه توضیح میدهد که در این دو زندگی موازی، سواد رسانهای چه نقشی دارد.
اگر سواد رسانهایمان کم باشد، ممکن است نتوانیم مرز این دو دنیا را تشخیص دهیم. یعنی گاهی به اشتباه فکر کنیم آنچه در دنیای رسانه میبینیم، دریچهای به دنیای واقعی است. گاهی هم در عین این که رسانه دقیقاً دریچهای به دنیای واقعیت است، با خود بگوییم: «اینها فقط حرفهای رسانههاست و دنیای واقعی شکل دیگری است.»
سواد رسانهای میتواند ما را از این دامها نجات دهد.
سه ستون سواد رسانهای از دید جیمز پاتر
پاتر تمام بحث سواد رسانهای را در سه محور خلاصه میکند. سه ستون که حتی اگر در یکی از آنها ضعیف باشیم، دیگر نمیتوانیم از رسانهها به بهترین شکل استفاده کنیم.
که تفاوت این دو به تعداد مخاطبین آنها بستگی دارد.جمعی بودن رسانه به انگیزه فزستنده پیام بستگی دارد،یعنی هدف اصلی فرستنده قرار دادن مخاطب در یک وضعیت ثابت و دریافت محتوای پیام است.در این وضعیت رسانه جمعی مردم را ترغیب به قرار گرفتن در وضعیتی میکند که خواست خود اوست (رسانه جمعی)،و اموری را در معرض توجه آنها قرار میدهد که خود میخواهد. در نتیجه مخاطبان به طور مستمر خود را تسلیم پیامهای رسانهای میکنند.
رسانههای جمعی برای ارائه پیامهای خود دارای ابزار و وسایلی هستند.
رسانههای غیر جمعی نیز از کانالهای مشابه رسانههای جمعی بهره میبرند،مثل تلویزیون اینترنت و ...
اطلاعات ناپایدار و تدریجی است در حالی که دانش دارای ساختار بوده سازمان دهی شده و از اهمیت پایداری برخوردار است .اطلاعات در درون پیام قرار گرفته است در حالی که دانش در ذهن فرد وجود دارد.اطلاعات به شخص توان تفسیر و تعبیر میدهد در حالی که دانش بازتاب آن چیزی است که فرد قبلا مورد تفسیر و تعبیر قرار داده است.اطلاعات مجموعهای از حقایق تشکیل شده است که این حقایق به خودی خود دانش نیستند.با بیرون کشیدن اطلاعات از دل این پیامها میتوان آنها را به دانش تبدیل کرد.به این ترتیب بازسازی اطلاعات به ساختارهای دانش ما کمک میکند.
یکی از ویژگیهای مهم سواد رسانهای توانایی و عادت تبدیل و تغییر اطلاعات به ساختارهای دانش است.
وقتی روی موضوع تفاوت بین دانش و اطلاعات کار میکنیم باید با واژههای ذیل آشنا باشیم: پیام، اطلاعات واقعی، اطلاعات اجتماعی
1.پیامها وسایل انتقال اطلاعات هستند.
2.اطلاعات واقعی ؛معمولا خام پردازش نشده و بدون متن و مضمون هستند این پیا مها غالبا به صورت پارههایی مجزا از اطلاعات مانند نامها، تعاریف ،دستورات، فهرستها و از این قبیل به کار گرفته میشوند.
3.اطلاعات اجتماعی؛حاوی باورهای قابل قبولی است که نمیتوانند مانند اطلاعات واقعی از سوی مسوولان تایید گردند و نمیتوان گفت اطلاعات اجتماعی از نظر مردم کم ارزش یا غیر واقعی تلقی میشوند.اطلاعات اجتماعی حاوی قواعد و روشهایی برای چگونه لباس پوشیدن،چگونه حرف زدن و... است.
به نحوی که فرد با بهره مندی از این قواعد از منظر اجتماعی جذاب تر باهوش تر و قهرمان جلوه میکند.
در معرض بودن یعنی آن که فرد به لحاظ فیزیکی در مجاورت و در تماس با پیام یک رسانه قرار گیرد در حالی که توجه آگاهی هوشیارانه نسبت به پیام است به این ترتیب توجه زیر مجموعه در معرض بودن است.یعنی فرد نمیتواند بدون آن که در معرض قرار گیرد به پیام توجه کند.اما میتواند بدون آن که به یک پیام توجه کند در معرض آن قرار گیرد.
این دو واژه که متضاد یکدیگرند به میزان اگاهی در پردازش اطلاعات اشاره دارد.
در وضعیت ناخود آگاهی (خودکار)،بر اساس سیستم هدایت خودکار عمل میکنیم و ذهن فعالیتهای روزمره ی از پیش برنامه ریزی شده را به طور خودکار پیگیری میکند.وضعیت ناخودآگاه یک فعالیت شناختی است،در حالی که وضعیت خود آگاه وضعیتی است که در آن نسبت به آن چه انجام میدهیم آگاهی و شناخت داریم زیرا در حالت هوشیاری و دارای تفکر و خلاقیت هستیم.
در تطبیق معنی فرض بر این است که معنی و مفهوم چیزی خارج از اختیار و اقتدار شخص است.این خود شخص است که باید در پی معنا و مفهوم باشد و آن را به حافظه بسپارد.وقتی ما توانایی و مهارت پایهای مثل خواندن را کسب میکنید آن وقت تطبیق و جو کردن معنی به شکل فعالیتی ناخود آگاه در میآید در حالی که ساخت معنی کاری بسیار دشوار و با چالشهای فراوان است.
ساخت معنی فرایندی است که طی آن باید در مورد پیامهای فیلتر شده کارهایی انجام داد و تفسیرشان کرد که این خود نیازمند مهارت تحلیل و ارزیابی پیامهاست.
دو فرایند تطبیق معنی و ساخت معنی نه تنها از یکدیگر جدا نیستند بلکه کاملا به هم پیوستهاند .
برای ساخت معنی ابتدا باید نشانهها یا سمبلها را شناسایی و معنی آن را در پیامی درک کرد.بنابراین فرآیند تطبیق معنی بسیار بنیادی تر است چون محصول این به فرایند ساخت معنی منتقلمی شود.
چنان که در شکل 2-1 میبینید این دو فرآیند به هم پیوستهاند و میتوان هریک از آنها را در یک پیوستار بزرگ تر و در ارتباط تلقی مردم از آنها ترسیم کرد . در میانه این پیوستار دو فرآیندتطبیق معنی و ساخت معنی روی هم قرار گرفته اند.
اکثر معانی ساخته و پرداخته پیامهای رسانهای هستند.
در یک برنامه خبری یک پیام یکسان میتواند هم در فرایند تطبیق معنی و هم در فر ایند ساخت معنی به کار آید که این یک فرصت کلیدی و هم برای افزایش و تقویت سواد رسانهای است.
توجه کنید که تطبیق معنی فقط در پیوستار امور عادی و امور غیر عادی قرار ندارند .بلکه تطبیق معنی خود پیوستاری از چالشها و دشواریها است.بعضی از این چالشها با وضعیت ناخود آگاهی روبه رو هستند و برخی دیگر نیاز به تفکر و اندیشه دارند.وقتی که نشانه،قابل شناسایی نیست و یا معنی آن مبهم است،تطبیق معنی ضرورت پیدا میکند.
توجه کنید که روند ساخت معنی در حوزه پیوستار امور عادی و غیر عادی قرار دارد .بعضی از معنی سازیها بیش از دیگر موارد به تلاش و خلاقیت نیاز دارد
در این راستا باید دانست که سواد خواندن،سوادبصری وسوادرایانهای مترادفهای سواد رسانهای نیستند،بلکه اجزای سواد رسانهای به حساب میآیند.
سواد رسانهای چیزی فراتر ازاین توناییهای ویژه و مقولهای عام تر است که چنین تعریف میشود:
"سواد رسانهای مجموعهای از نگرشها و چشم اندازهاست که مورد استفاده فعال و پویای ما در برابر رسانه قرار میگیرد تا بتوانیم معانی پیامهای رسانهای را تفسیر کنیم. نگرشهای ما بر اساس ساختارهای دانشی مان ساخته میشود،ولی برای ایجاد این ساختارها نیازمند "ابزار" و "مواد خام " هستیم.این ابزارها "مهارتهای " ما و مواد خام "اطلاعاتی "هستند که از رسانهها و دنیای واقعی اطراف به دست میآوریم .استفاده فعال از این مهارتها به این معنی است که ما از دنیای اطراف آگاه هستیم و میتوانیم آگاهانه تعامل کنیم."
سواد رسانه مفهومی چند بعدی همراه با جنبههای جالب و فراوان است. بنابراین باید آن را از چشم اندازها و دیدگاههای متفاوتی دید تا همه آن چه را که باید ارائه کند به خوبی شناخت.
ویژگیهای اساسی(سواد رسانه)
هر کدام از این چهار بعد بر دامنه متفاوتی از درک ما متمرکز است :
-"بعد شناختی":به اطلاعات واقعی مثل اسامی تعاریف و مواردی مانند آنها اشاره دارد.تصویر اطلاعاتی شناختی همان چیزی است که در ذهن ما نقش بسته است.
-"بعد احساسی":شامل اطلاعاتی در زمینه احساسات مانند عشق، نفرت،خشم، شادی و سرخوردگی است و خلق پیامهای زیرکانه و گرههای احساسی به مهارت ز یاد نویسندگان کارگردانان و بازیگران بستگی دارد و از سوی دیگر،درک این احساسات نامحسوس به سواد رسانهای بالای مخاطبان وابسته است.
-"بعد زیبایی شناختی ":شامل اطلاعاتی درباره چگونگی تولید یک پیام است . این اطلاعات مبنای پرسش ما در برابر این پرسش است که چه کسی بهترین عکاس، بازیگر، خواننده، موسیقی دان، کارگردان، تدوینگر و... است.
این مهارتها برای برخی ازمتخصصین ضروی و مهم است.
هر چه اطلاعات ما از بعد زیبایی شناختی بیشتر باشد بهتر میتوانیم میان بازیگرزن درجه یک و بازیگر درجه 2و یا بین آهنگی عالی و اثری معمولی ویا کارگردان متبحر و معمولی تفاوت قایل شویم.
-"بعد اخلاقی ":سواد رسانهای شامل اطلاعاتی درباره ارزشهاست .به اطلاعات اخلاقی که در سرشت شما جای دارد توجه کنید این نوع اطلاعات به ما امکان میدهد درباره درستی و نادرستیها قضاوت کنیم.
این بعد (اخلاقی)سبب میشود که افراد از درجه بالای سواد برخوردار شده و مضامین اخلاقی را بهتر از سایرین دریافت کنند.
ساختار دانشی قوی باید هر چهار بعد اطلاعات را فرا گیرد.
زمانی که ساختارهای شما قوی و محکم و شامل اطلاعات حاصل از همه این چهار بعد باشد میتوانیم بر نقایص و نارسایی پیامهای رسانهای تمرکز داشته و آنها را دریابید.
هدف از سواد رسانه ای
هدف از سواد رسانهای ایجاد توانایی در افراد برای کنترل برنامه ریزی رسانه است بنابراین هدف از سواد رسانهای این است که به افراد نشان دهیم چگونه کنترل اوضاع را از رسانهها گرفته و به خود باز گردانند.
نخستسن قدم درانتقال کنترل از رسانه به شخص مخاطب این است که بدانیم رسانهها چگونه ذهنیت ما را برنامه ریزی میکنند .این برنامه ریزی توسط رسانه و به طور مداوم در دو مرحله چرخشی رخ میدهد و بارها تکرار میشود:
اول:محدود کردن انتخابها
دوم :تقویت و تحکیم تجربه
محدود کردن انتخابها
رسانهها به گونهای ذهن ما را برنامه ریزی میکنند که احساس میکنیم حق انتخاب زیادی داریم در حالی که دامنه انتخابها بسیار محدود است،مثل این میماند که پدر و مادری به بچه 4 ساله خود بگویند بین شلوار سیاه و آبی یکی را انتخاب کن. به نظر میرسد تفاوتهای بسیاری در انتخاب پیامها وجود دارد.اما این تفاوتها از شباهتهای میان انها بسیار کمتر است.
اگر توازن انتخابها با علایق مخاطبان هم سو شود،محدود کردن انتخاب،خطر چندانی ندارد. اما محدودیتهای انتخابی که از سوی رسانه انجام میگیرد به خاطر منافع مالی و اقتصادی آنهاست.
تقویت تجربه
الگوهای مواجه با پیام رسانه ای،به تدریج و برحسب تجارب گذشته شما از رسانه،برنامه ریزی میشوند.هرگاه این تجارب رضایت بخش بوده و به دور از احساسات منفی حاصل از نفرت و سرخوردگی باشند الگوها تقویت میشوند.در این صورت به راحتی در وضعیت ناخود آگاهی قرار گرفته و مطمئن میشویم که انتخابها از پیش تعیین شده،قابل قبول هستند.به مرور عادتها قوی تر شده و امتحان یا پذیرش پدیدههای جدید بسیار دشوار میشود.
برای این که بتوانید میزان تاثیر برنامه ریزی رسانهای را بر خود کاهش دهید راههای زیادی وجود دارد در این جا فقط به این نکته اشاره میکنیم که استراتژی و راهبردهای قوی و محکم شما در کاهش تاثیر برنامه ریزی رسانهای باعث افزایش اگاهی از اهداف تقویت مهارتهای پردازش اطلاعات، و ایجاد برنامه ریزی رسانهای باعث افزایش آگاهی از اهداف تقویت مهارتهای پردازش و ایجاد دقیق ساختارهای دانش به جای معانی سطحی و تکراری رسانه میشود. وقتی این راه بردها و خط مشیها را دنبال کنید،در برنامه ریزی محرکهای قدرتمند خواهید شد. همچنین با کاهش میزان خود آگاهی و بی ارادگی به پیامهای رسانهای خود آگاهی و اراده تقویت میشود.
نتیجه گیری
سواد رسانهای چشم اندازی است که بر اساس ان مخاطب میتواند خود را در معرض رسانه قرار دهد تا معنای پیامهای دریافتی را تفسیر کند"همچنین در باز ساختار چشم انداز رسانهای دانشی مخاطب توضیحاتی ارائه شد که بر اساس ان "سواد رسانهای یک مقوله نیست بلکه یک پیوستار چند بعدی است. سواد رسانهای درجات مختلفی دارد و توسعه آن به صورت شناختی احساسی زیبایی شناختی و اخلاقی امکان پذیر است"در نهایت مباحث این فصل مشخص کرد که هدف از دستیابی به بالاترین مرتبه از سواد رسانهای در اختیار داشتن کنترل برنامه ریزی است و نیز این که در تعامل با پیامهای رسانهای باید چه کار کنیم و چگونه معانی مورد نظر خود را از طریق این پیامها به دست اوریم.
برای بقا و توسعه، برای تصمیمگیری و حل مشکلات در همه جنبهها و وجوه زندگی اعم از اینکه شخصی، اجتماعی، آموزشی و حرفهای باشد، افراد، جوامع و ملتها به اطلاعاتی در مورد خود و محیطهای فیزیکی و اجتماعی اطرافشان نیازمند هستند. این اطلاعات از طریق سه فرآیند قابل دسترسی است: مشاهده و تجربه/آزمایش، صحبتکردن (با سایر افراد) و مشاوره (با مؤسسههای حافظه). قابلیت انجام این کار را به شکل مؤثر و نتیجهبخش، سواد اطلاعاتی و رسانهای مینامند.
سواد رسانهای و اطلاعاتی عبارت است از دانش، رفتارها و مجموعه مهارتهای مورد نیاز برای تشخیص زمان و نوع اطلاعات مورد نیاز، نحوه و محل دستیابی به آن اطلاعات، نحوه ارزیابی اطلاعات از دید انتقادی و سازماندهی اطلاعات پس از دستیافتن به آن و همچنین نحوه استفاده اخلاقی از اطلاعات بهدست آمده. مفهوم سواد رسانهای و اطلاعاتی فراتر از فنآوریهای اطلاعاتی و ارتباطی، و یادگیری، تفکر انتقادی و مهارتهای تفسیری فراتر از مرزهای آموزشی و حرفهای است. سواد رسانهای و اطلاعاتی شامل همه انواع منابع اطلاعاتی، اعم از منابع شفاهی، چاپی و دیجیتال میشود.
سواد رسانهای و اطلاعاتی در دنیایی بهشدت جهانیشده، به هم وابسته و دیجیتال از حقوق پایه انسانی به حساب میآید و باعث ترویج هر چه بیشتر و تحکیم انسجام اجتماعی میشود و شکاف میان کشورها و افراد غنی را از نظر اطلاعاتی با کشورها و افرادی که در فقر اطلاعاتیاند از بین میبرد. سواد رسانهای و اطلاعاتی، افراد را به دانش کارکردهای رسانهها و نظامهای اطلاعاتی و شرایط فعالسازی این کارکردها مجهز و به واسطه آن افراد را توانمند میکند.
سواد رسانهای و اطلاعاتی با یادگیری مادامالعمر ارتباطی نزدیک دارد. یادگیری مادامالعمر به جوامع، افراد و ملتها این امکان را میدهد که اهدافشان را تحقق بخشند و از فرصتهای در حال ظهور در فضای رو به تکامل جهانی، بهترین استفاده را به نفع همه و نه فقط تعداد کمی از افراد بهره بگیرند. یادگیری مادامالعمر به افراد و مؤسسههای آنها امکان رفع مشکلات و رویارویی با چالشهایی را میدهد که در حوزه فنآوری، اقتصادی و اجتماعی دارند تا به واسطه آن ناکامیها را برطرف و برای رفاه حال همه افراد تلاش کنند.
زیر چتر جوامع در حال ظهور دانشبنیاد، ما دولتها، سازمانهای بین دولتی و سازمان-ها و مؤسسههای خصوصی را تشویق میکنیم تا در همه سطوح محلی، منطقهای، ملی و بینالمللی، سیاستها و برنامههایی را در جهت حمایت از سواد اطلاعاتی و رسانهای و ارتقا آن و یادگیری مادامالعمر برای همه ترویج کنند. به این واسطه، نهادهای یادشده برای تحقق اهداف بیانیه هزاره سازمان ملل و اجلاس سران جامعه اطلاعاتی، به نحو مؤثری پایهریزی خواهند کرد.
در این خصوص، IFLA دولتها و سازمانها را بهخصوص به اقدامهای زیر توصیه میکند:
• پژوهش در وضعیت سواد اطلاعاتی و رسانهای و تهیه گزارشهایی در مورد سواد اطلاعاتی و ارتباطی و شاخصهای آن تا متخصصان، آموزگاران و کارآموزان بتوانند بر مبنای آن برنامههای مؤثری تدوین نمایند.
• حمایت از توسعه حرفهای پرسنل آموزشی، کتابخانهها، اطلاعرسانی، آرشیوها و پرسنل ارائهکننده خدمات بهداشتی و انسانی در حوزه اصول و کاربردهای سواد اطلاعاتی و رسانهای و یادگیری مادامالعمر.
• ادغام آموزش سواد اطلاعاتی و رسانهای در همه متون درسی مربوط به یادگیری مادامالعمر.
• به رسمیتشناختن یادگیری مادامالعمر و سواد اطلاعاتی و رسانهای به عنوان عناصر کلیدی برای ایجاد و توسعه قابلیتهای عمومیای که وجود آنها برای تأیید و تعیین اعتبار همه برنامههای آموزشی و تربیتی ضروری است.
• ادغام سواد اطلاعاتی و رسانهای در برنامههای آموزش مداوم و آموزش اصلی افراد حرفهای در حوزه اطلاعرسانی، آموزگاران، سیاستگذاران دولتی و اقتصادی و افراد فعال در امور اجرایی و همچنین ادغام سواد اطلاعاتی و رسانهای در فعالیتهای مشاوران بخشهای تجارت، صنعت و کشاورزی.
• اجرای برنامههایی در حوزه سواد رسانهای و اطلاعاتی برای بالابردن میزان اشتغال و ظرفیتهای کارآفرینی زنان و گروههای محروم از جمله مهاجران، افراد بیکار و آنانی که درجایگاهی جز جایگاه واقعی خود به کار گمارده شدهاند.
• حمایت از برگزاری نشستهای موضوعیای که اتخاذ راهبردهایی در حوزه یادگیری مادامالعمر و سواد اطلاعاتی و رسانهای را در مناطق، بخشها و گروه-های جمعیتی خاص تسهیل میکنند.
این سند در نشست شورای حکام IFLA در تاریخ ۷ دسامبر ۲۰۱۱ در لاهه (هلند) به تأیید رسیده است.
کمیسیون ملی یونسکو ـ ایران
«الکترونیک» به محیط عرضه و فرمت آن بر میگردد. یعنی شما اطلاعاتی را به شکل الکترونیک عرضه میشود که ممکن است ضرورتا دیجیتال (صفر و یک) نباشد. مثلا تلویزیون آنالوگ یا عرضه یک سند به شکل PDF. چنین پدیدههایی الکترونیک هستند ولی ضرورتا رقومی (دیجیتال) نیست زیرا امکان ارتباط با سایر دادهها را ندارند. اما اگر همین اطلاعات، به صورت «صفر و یک» عرضه شد علاوه برالکترونیک بودن دیجیتالی هم هست. فرقش مثل این میماند که یک مقاله را به صورت PDF داشته باشد یا فایل همان مقاله را در محیطWORD داشته باشد. در صورت اخیر، قابلیت تغییر فونت، اصلاح متن، چینش الفبایی و بقیه امکانات را دارید چون به صورت دیجیتال عرضه شده، در حالی که وقتی فایل PDF آن مقاله را دارید هیچ انعطافی ندارد زیرا دیجیتال نیست و فقط الکترونیک است.
تفاوتی که رسانه کاغذی با رسانه دیجیتال دارد همین جا خودش را نشان میدهد. در رسانه کاغذی، با محدودیت فضا مواجهید چون تابع تعداد صفحات مدیوم مکتوب هستید، با محدودیت زمان هم مواجهید مثلا اگر روزنامه دارید فقط هر 24 ساعت یکبار میتوانید اطلاعات عرضه شده را به روز کنید (یا با تدابیری مثل چاپ دوم و سوم یا فوق العاده چنین محدودیتی را فقط تا حدی جبران کنید ) علاوه بر این، امکان بهره گیری از سیستم تداعی یا پس زمینه خبری با استفاده از ظرفیت ارتباط بینامتنی را ندارید. اما نسخه دیجیتال میتواند متن کامل یک گزارش یا مصاحبه و یا عکسهای متعدد از یک حادثه را بدون محدودیت مکانی منتشر کند، میتواند آمار تلفات بلایای طبیعی یا حوادث تروریستی را در لحظه به روز کند، حتی اشتباهات خود را که در نسخه چاپی، گریزی ندارد، مرتفع کند (البته با قاعده خاص حرفهای خودش)، میتواند گزیده خبرهای مرتبط را بگذارد و...
سایبر: اگر در محیط دیجیتال، دسترسی به فرامتن، امکان تعامل مخاطب و مقولاتی مثل hyperlink یا چانک یا چند رسانهای اضافه شود به سایبر نزدیک میشویم. به عبارت بهتر درسایبر، رسانه انرژی بیشتری میگذارد تا مخاطب و کاربر، انرژی گذاری کمتری داشته باشد. در شکل پیشرفته تر، مخاطب حتی میتواند کنش گذار هم باشد و از حالت کنش پذیری صرف و انفعال بیرون بیاید. یعنی مثلا" میتواند کامنت بگذارد، رسانه روی کامنتهای او واکنش نشان دهد، از مخاطب خط بگیرد، یعنی مخاطب میتواند تاثیر گذار باشد، در تولید مشارکت داشته باشد و مطلب و عکس بفرستد. به او حق انتخاب میدهید، حتی میتواند صفحه خود را به اصطلاح شخصی و کاستومایز کند. آن چیزی که اصطلاحا web2 گفته میشود، این قابلیتها را دارد و حتی امکاناتی مثل شبکه سازی هم نشانهای از این نسل وب است. به عبارت بهتر اگرشاخصهایی مثل intertextual (بینامتنی)، intractivity (تعامل)، decenteralized (عدم تمرکز)، decode (دسترسی آزاد) وcopy-left (معاف از کپی رایت) و... را دیدید بدانید آن رسانه یا آن محیط از الکترونیک و دیجیتال، فاصله و ارتفاع گرفته و ارتقاء یافته و سایبر شده است.
آنلاین: اگر یک رسانه به صورت 24 ساعته مطالب خود را به روز کند و نسبت به اتفاقات و رویدادها حساسیت نشان بدهد آن وقت آنلاین است. به عبارت بهتر، کارکردها یا صفاتی چون الکترونیک،دیجیتال، و سایبر سلسله مراتبیاند و هر یک، اگرچه واجد همه ویژگیهای قبلی است اما در عین حال، شکل کاملتری نسبت به قبلی دارد. یعنی همان طور که گفته شد دیجیتال، حتما الکترونیک هم هست بعلاوه ویژگیهای دیگری (اما عکس آن صادق نیست، یعنی هر محیط الکترونیک لزوما دیجیتال نیست) یا سایبر حتما دیجیتال هست بعلاوه ویژگیهای دیگری (اما عکس آن صادق نیست یعنی هر محیط دیجتال ضرورتا سایبر نیست) . در صورتی که آنلاین حالت سلسله مراتبی آنها را ندارد. به عبارت بهتر نوعی صفت یا کارکرد یا کار ویژه است که بر الکترونیک یا دیجیتال یا سایبر بار میشود و آن را قوی تر میکند.
همچنان که آنلاین بودن مستقل ازآن درجات سه گانه است، مستقل از خبری بودن یا نبودن هم هست، یعنی وقتی میگوییم آنلاین ضرورتا به معنای رسانه خبری نیست. رسانه خبری میتواند آنلاین هم نباشد، یعنی هر چند ساعت یکبار یا روزی یکبار، بسته خود را به روز کند (هرچند اگر آنلاین هم باشد، رفتار رسانهای تری خواهد داشت ) در مقابل، یک سایت ممکن است خبری نباشد ولی در عین حال، آنلاین باشد چون آنلاین همچنان که گفته شد ضرورتا به معنای خبری نیست، زیرا مثلا بازیهایی که به کاربر به صورت همزمان واکنش نشان میدهند نیز به تعبیری آنلاین هستند در حالی که خبری نیستند.
خبرگزاریها و سایتهای خبری برای توفیق بیشتر باید به معنای واقعی کلمه، آنلاین شوند. حالا هر چقدر بتوانند از تواناییهای web2 استفاده کنند به محیط سایبر نزدیکتر میشوند و آن وقت، هم سایبر و هم آنلاین هستند. هر چقدر به «روزنامه نگاری شهروندی» نزدیکتر شوند به اصطلاح سایبرتر میشوند زیرا از امکان تعامل و عدم تمرکز و امکان دسترسی آزاد استفاده میبرند. یعنی اگر عکسهای خبری و فیلمهای خبری از حوادث و اتفاقات را به جای این که فقط از عکاسان خود بگیرند از شهروندان هم بگیرند. در این صورت در پوشش یک کار حرفهای و در واقع با هدایت حرفهایها، از آماتورها هم استفاده میکند. حتما میدانید فیلمهای کوتاه خبری که درچند سال اخیر رکورد بیننده را شکسته همگی توسط آماتورها و مثلا با دوربین موبایل گرفته شدهاند. اگر یک رسانه بتواند به شهروندان بگوید که شما هم خبرنگار من هستید به منبع عظیم خبری دست پیدا میکند و در عین حال از حالت سنتی خارج میشود. رسانههای سنتی به اصطلاح one to meny هستند. یک نویسنده یا یک مفسر تلویزیونی مینویسد یا میگوید و دیگران میخوانند یا گوش میکنند اما رسانههای مدرنmeny to meny هستند. همه گوینده و همه شنوندهاند و در یک رابطه تعاملی فزاینده قرار دارند. روزنامه نگاری شهروندی از این جهت اهمیت پیدا میکند.
البته محیط کاملا آماتور، در عین نشاط و سرعت و سهولت، اشکالاتی هم دارد، از جمله این که مسئولیت پذیری کمتری دارد. رسانههای رسمی مسئولیت پذیرترند و خود را مقید به قوانین و حتی آیین نامههای اخلاقی حرفهای خود میدانند و مساله حقوق شهروندی و مقولاتی مثل حریم خصوصی برای آنها اهمیت پیدا میکند. اما طبیعی است وقتی همگان توانایی بارگذاری روی محیط وب را داشته باشند و هیچ فیلتر قانونی (اعم از درونی و بیرونی) نباشد، انحراف و سوءاستفاده به وجود بیاید. لذا میبینیم که در دایره المعارف ویکی پدیا که به شاخصهایی مثل decode و copy - left متکی است، یک کاربر میتواند در یک سر فصل اطلاعات غلط و بعضا غیر اخلاقی درج کند و تا شما بخواهید آن را اصلاح کنید مدتها طول میکشد.
اگر نشاط و فراگیری محیط آماتور را با مسئولیت پذیری و حرفهای گری رسانههای رسمی پیوند زنیم آن وقت سنتز خوبی در میآید. یعنی رسانه، سریعتر و همه گیر تر میشود، در عین حال فیلترهای قانونی، اخلاقی و حرفهای خود را نیز اعمال میکند و به این طریق اطلاعات ارائه شده قابل اتکا خواهد بود.
سواد رسانهای(Media literacy) : دانش، مهارت و توانایی درک رسانه است.
ارتباط: فرایند انتقال پیام از فرستنده به گیرنده است.
نکته اول : فرایند مجموعهای از اجزاء است پس ارتباط نیز دارای اجزایی است.
اجزای ارتباط : شامل فرستنده، گیرنده، کانال ارتباطی و خود پیام میباشد.
نکته دوم : ما با فرایند ارتباط روبرو هستیم، یعنی مجموعه عملهایی که مفهوم ذهنی فرستنده را از طریق کدگذاری به مفهوم عینی قابل انتقال تبدیل میکند و این مفهوم عینی از طریق کانال ارتباطی به گیرنده میرسد که با عمل کدگشایی به مفهوم ذهنی قابل درک تبدیل میشود.
نکته سوم : بازخورد یا فیدبک، خود ارتباطی است بین گیرنده قبلی به فرستنده قبلی که نتیجه فرایند ارتباط را مشاهده یا مشخص میسازد.
انواع ارتباط:
1) ارتباطات یکسویه و دو سویه : زمانی که ارتباط بازخورد و فیدبک داشته باشد ارتباط دوسویه است این نوع ارتباط را تعامل میخوانیم یعنی ارتباط دو طرفه است.
2) ارتباطات جمعی : زمانی است که ارتباط بین یک فرستنده و چندین گیرنده باشد و ارتباط جمعی زمانی اتفاق میافتد که مخاطبین فراگیر و نا متجانس یا ناهمگن باشد.
وسایل ارتباط جمعی : مجموعه ابزار، تکنولوژی، فناوریهایی که باعث میشوند که پیام به جمعی از مخاطبان منتقل شود.
ارتباط بین رسانه و وسایل ارتباط جمعی : زمانی رسانه را فرستنده در نظر میگیرند که مفهوم ذهنی را دارد که میخواهد منتقل کند و گاهی رسانه را کانال ارتباطی میدانند که پیامی را به جمعی از مخاطبان منتقل میکند ما در این درس فرستنده و کانال ارتباطی توامان وسایل رسانه میگوییم.
انواع رسانه:
1) از نظر سرمایه گذاری : پس رسانهها به سه دسته دولتی، خصوصی و نیمه خصوصی تقسیم میشوند.
رسانههای دولتی: رسانههایی هستند که کلیه هزینههای آنها از طریق دولت تأمین میشود و رسالت آنها توجیه، اغناء و ایجاد میل و رغبت و تمایل به برنامههای دولت است. مانند: روزنامه ایران.
تعریف سواد رسانهای: از یک نوع درک متکی بر مهارت که بر اساس آن میتوان انواع رسانهها و انواع تولیدات رسانهای را شناخت و آنها را از یکدیگر تفکیک و شناسایی کرد.
قلمرو سواد رسانهای:
1) شناختی: برفرایندهای ذهنی و فکری تأثیر میگذارند و شامل مجموعهای از شاختهای ساده نشانهها تا درک پیچیدهترین پیامها و کشف علل و نحوه ارائه پیام را در یک رسانه خاص در بر میگیرد.
2) حسی: بُعد دیگری است که لایه بیرونی ادراک را شکل میدهد یعنی جایی که مخاطب از طریق حواس پنجگانه در معرض پیام رسانهها قرار میگیرد.
3) بُعد زیبا شناختی: که به توانایی درک و شناخت مفاهیم رسانهای از دیدگاه هنری اشاره دارد.
4) بُعد اخلاقی: به توانایی درک و دریافت ارزشهای نهفته در پیام رسانهها تأکید دارد.
عناصر سواد رسانهای:
-دسترسی : دسترسی فرایندی اجتماعی و پویا است که عمل فعالانهای را در بر میگیرد.
-تحلیل: توانایی شامل فهم معانی و طبقه بندی زبانها و بازنمایی مفاهیم توسط مخاطبان رسانه است.
-ازریابی: سواد رسانهای و موضوعاتی که به آن پرداخته میشود را مورد ارزیابی و سنجش قرار میدهد.
-ایجاد محتوا: اگر چه در تمامی تعاریفی که از سواد رسانهای ارائه شده است نیاز به تولید متون نمادین برای یادگیری سواد رسانهای مشاهده نمیشود. لیکن در مورد اینکه افراد از طریق سواد رسانهای میتواند محتوای آنلاین خلق کنند و مفاهیم مورد نظر خود را با یکدیگر مبادله کنند مورد توجه است.
تاثیر سواد رسانهای:
1) ارتقای آگاهی افراد نسبت به رژیم مصرف رسانهای و یا تعیین میزان و نحوه مصرف غذای رسانهای از منابع متعدد رسانهای.
2) آموزش مهارتهای مطالعه یا تماشای انتقادی.
3) تجزیه و تحلیل اجتماعی، سیاسی و اقتصادی رسانهها که در نگاه اول قابل مشاهده نیست.
رژیم مصرف رسانهای چیست : یعنی نحوه برنامه ریزی برای زمان و مصرف چه نوع رسانهای
ویژگیهای سواد رسانهای:
1) سواد رسانهای گسترده و فراگیر است یعنی رسانههای مختلف را در بر میگیرد از جمله رسانههای چاپی، مطبوعات، رسانههای صوتی و تصویری
2) سواد رسانهای ابعاد زیادی را در بر میگیرد که دو بُعد مهم آن محتوایی و کیفی است و دومی کمی است.
3) سواد رسانهای چند لایه است یعنی مراتب بالا و پایینی دارد.
رویکرد رسانهای: منظور نوع دیدگاه و نحوه پردازش و ارزیابی رسانه است به مفهوم ساده تر به این معنا است که از چه دیدگاهی رسانه ارزیابی میشود.
1) زیبا شناختی: به ساختار رسانه توجه میکند یعنی مثلاً در تلویزیون به تکنیکهای فیلم برداری و ضبط و پخش نگاه میکند.
2) رویکرد اجتماعی-فرهنگی: در این رویکرد به نحوه و میزان تأثیرگذاری رسانه میپردازد به طور مثال که رسانه تا چه اندازه تأثیرگذار است یا تأثیر این رسانه تا چه اندازه مثبت است. مانند بازیهای رایانهای
3) رویکرد سیاسی: از این رویکرد رسانهها در میزان تأثیرگذاریشان در ایجاد تفکر انتقادی نسبت به مسائل مختلف و ایجاد حس مسئولیت پذیری و بالا بردن حساسیت افراد نسبت به مسائل مختلف سنجیده میشوند.
4) رویکرد اقتصادی : میزان بهره برداری و منفعتی که مخاطبان از نظر اقتصادی به دلیل بالا رفتن سطح آگاهی و سطح مهارتها از رسانه میبرند رسانه ارزیابی میشود.
یکی از مهمترین اهداف آموزش سواد رسانهای از نظر یونسکو و در نهایت ایجاد سواد رسانهای از بین رفتن نابرابریها و بی عدالتیهای اطلاعاتی و شناخت بین جوامع است.
تاریخچه سواد رسانهای:
1) ایجاد انجمن سواد رسانهای در کانادا : یکی از اولین تلاشها برای رسمی شدن بحث سواد رسانهای و آموزش آن توسط محققان و دانشمندان کانادایی صورت گرفته است که در این تلاش منجر به ورود آموزش سواد رسانهای به عنوان منبع درسی و آموزشی در آموزش مدارس شد که نشان دهنده اهمیتی بود که به این بسط( ریشه ای) دادند و به صورت ریشهای به آموزش آن از کودکی پرداختند.
2) کشور ژاپن : ورود بحث سواد رسانهای به کشور ژاپن با کتاب به همین نام در این کشور بود که منجر به ایجاد انجمن ملی سازمانهای رادیویی و تلویزیونی شد که این انجمن تلاش میکرد برنامههایی برای کودکان تولید کند که مهارتهای آنها را در بهره گیری از رسانهها بالا ببرد.
گروه هدف رسانه:
گروه هدف رسانهها با مخاطب رسانه متفاوت است گروه هدف مجموعهای از مخاطبین است که وظیفه انتخاب و تهیه رسانه را بر عهده دارد به طور مثال مخاطبین کتاب با مخاطبین کتاب کودکان هستند اما تولید کنندگان کتاب کودک گروه هدف خود را والدین آنها میدانند.
اصول سواد رسانهای:
1) رسانهها عرضه کننده وقایع طراحی شده و گزینشی هستند. رسانهها اخبار و وقایعی را مطرح میکنند که گزینشی هستند. یعنی رسانهها در بیان واقعیتها و پدیدهها یا عدم بیان آن گزینشی رفتار میکنند حتی در بیان وقایع و نحوه بروز آنها تغییراتی ایجاد میکنند به نحوی که واقعیت در پس ابهام باقی میماند و تشخیص آن دشوار میشود.
2) واقعیات محصول تصویرگری رسانهها هستند. واقعیات توسط رسانهها و تکنیکهای آنها تغییر مییابد و در نهایت محصولی مورد نظر رسانه که با اهداف و سیاستهای آن رسانه همخوان است به مردم عرضه میشود مثل جنگ ویتنام
3) مخاطب از مفاهیم رسانهها ادراک متفاوتی دارد. مخاطبان رسانه انسانهایی هستند با تفکر عقیده نظام ارزشی، عقیدتی باورهای سیاسی، تجارب و پیش زمینههای متفاوت که بر اساس آنها پیامهای رسانهای را درک میکنند پس حتی درک پیامی خاص توسط افراد مختلف متفاوت است.
4) تصویرسازی رسانهها اهداف تجاری دارد. پیامهای رسانهای دارای اهداف اقتصادی نیز هستند. رسانهها سازمانهای خبری یک فعالیت اقتصادی هستند پس باید این هدف و منفعت اقتصادی کسب شود.
5) پیام رسانهها ایدئولوژیک است. پیام رسانهها ایدئولوژیک است رسانهها دارای اهداف و سیاستهایی هستند که بر خط مشی و کارکرد آنها جهت و سو میبخشند و بر اساس این اهداف ارزشهایی را ترویج میکنند یا آنها را سرکوب میسازند.
6) پیام رسانهها دارای نتایج سیاسی و اجتماعی است. رسانهها دارای نتایج سیاسی و اجتماعی هستند در ارتباط با تأثیر رسانهها سه نظریه مطرح میشود.
- گروهی از جامعه شناسان که به افراط گرایان معروف هستند تأثیر رسانه را مطلق میدانند یعنی رسانه با هر پیامی روی هر نوع مخاطبی تأثیر بسیار بالایی دارد.
- دومین گروه تفریط گرایان هستند که اعتقاد دارند رسانه هیچ تأثیری بر مخطب ندارد.
- گروه سوم کسانی هستند که مخاطب را کُنش گر میداند یعنی مخاطب فعالی که تأثیر رسانه را تغییر میدهد طبق این نظریه نوع رسانه و نوع مخاطب در تأثیرگیری مخاطب و تأثیرگذاری رسانه مؤثر است.
7) رسانهها شکل زیبایی شناختی منحصر به فردی دارند. رسانه برای افزایش تأثیرگذاری خود به دنبال ایجاد جذابیتهای متفاوتی هستند این جذابیتها شکلهای زیبایی شناختی متفاوتی را رقم میزند که برای رسانهها منحصر به فرد است.
اهداف آموزش سواد رسانهای : ایجاد تفکر خلاقانه انتقادی و موشکافانه در افراد استفاده از فناوریهای جدید مانند رایانه برای پردازش و تولید و طراحی اطلاعات شناخت و ارتباط با اشکال بصری و استفاده از آنها در کنار سایر مهارتهای ارتباطی مثل خواندن، نوشتن، صحبت کردن و گوش دادن
گامهای کنترل تسلط رسانهها:
1) محدود کردن انتخابها: سواد رسانهای چون رژیم غذایی عمل میکند یعنی یک برنامهای را تدوین میکند تا افراد در زمان مناسب به اطلاعات مورد نیاز خود دسترسی پیدا کند و این دسترسی در بهترین و آسانترین روش صورت میگیرد.
2) تحکیم تجربهها: مجموعه دانش و تجربیات فرد و مهارت و توانایی در درک و تجزیه و تحلیل پیامهای رسانهای اصول و چارچوب سواد رسانهای را شکل میدهد با تحکیم این تجربیات سواد رسانهای فرد ارتقاء میبخشد.
مراحل کسب سواد رسانهای:
1) داشتن آگاهی کامل در خصوص استفاده از رسانهها
2) نگاه منتقدانه به محتوای رسانهها
3) تحلیل جنبههای فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی در رسانهها
4) استفاده از رسانه برای تغییرات اجتماعی
عوامل مؤثر در توسعه سواد رسانهای:
1) پیوستار کسب مبانی
2) فراگیری زبان
3) فراگیری شرح و روایت
4) فلسفه شکاف و بدبینی بسط دهنده
5) توسعه شدید
6) کاوش تجربی
7) درک و تفکر انتقادی
8) مسئولیت اجتماعی
موانع توسعه سواد رسانهای:
1) عدم وجود زیر ساختها در بحث ارتباطات
2) نبود قوانین مشخص و شکاف در حوزه رسانهها
3) نبود توجه کافی و بودجه مناسب برای آموزش سواد رسانهای
4) نبود اطلاعات کامل در اختیار آموزش دهندگان به طور مثال والدین
5) توجه نکردن به آموزش رسمی در سطح مدارس به سواد رسانهای
ضرورت آموزش سواد رسانهای : عصر ما عصر اطلاعات و ارتباطات است و یکی از مهمترین ابزار ارتباط وسایل ارتباطی جمعی یا رسانهها به گونهای که رسانهها سهم بزرگی در پُر کردن زمان افراد و تأثیر گذاری بر افکار آنها دارد و چون نظریههای ارتباط جمعی به این سمت حرکت میکند که مخاطب کُنش گر فعال و انتخاب گر است ضرورت داشتن سواد رسانهای احساس میشود و چون سواد رسانهای دانش و علم تجزیه و تحلیل رسانه است امری اکتسابی است و آموختنی پس ضرورت آموزش سواد رسانهای نیز احساس میشود.
فلسفه وجودی آموزش سواد رسانهای:
-سواد رسانهای آموزشی برای زندگی در دنیای رسانههای جهانی است
-قلب سواد رسانهای، پرسش آگاهانه است
-سواد رسانهای جایگزینی برای سانسور، تحریم با سرزنش رسانه است
دلایل فراگیری سواد رسانهای:
-استفاده آگاهانه از رسانهها
-نگاه منتقدانه به محتوای رسانهها
-تحلیل پیام و اهداف رسانهها
-تحلیل پیام و اهداف رسانهها
-جایگزینی ارزشها و دیدگاهها توسط رسانهها
-برداشتهای گوناگون از یک پیام واحد رسانهها
پنج اصل اساسی تحلیل پیامهای رسانهای :
-پیامهای رسانهای را دست اندرکاران رسانهها میسازند.
-پیامهای رسانهای تنها بخشی از واقعیت را بیان میکنند.
-هر رسانه مجموعهای از فواعد منحصر به فرد برای تولید پیام دارد.
-مخاطبان، پیامهای رسانهای را معنا میکنند.
-رسانهها در چارچوب منافع اقتصادی و سیاسی خود قدم بر میدارند.
نقش تلویزیون در زندگی کودک و نوجوانان:
1) اولین نقش آن وقت کشی است
2) دومین نقش تلویزیون تلقی آن همچون رویدادی اجتماعی یا غیر اجتماعی است
3) سومین نقش آن پردازش اطلاعات است
4) نقش چهارم و نهایی آن فراهم سازی اطلاعات است
برخی از مهارتهای کُنشی در سواد رسانهای :
1) تحلیل: شکستن و تقسیم پیام به عناصر معنادار
2) ارزشیابی: داوری درباره ارزش پیامها و امکان مقایسه عناصر پیام با هم
3) گروه بندی: تعیین اجزای مشابه و متفاوت پیام
4) استقرا : نتیجه گیری از برخی اجزای پیام و تعمیم آن به بقیه اجزا
5) قیاس: استفاده از اصول فراگیر برای تبیین موارد خاص
6) ترکیب: جمع بندی پیامهای مختلف در ساختاری جدید
7) خلاصهسازی: ارائه توصیفی روشن، درست و فشرده از پیام
تعریف سواد در قرن ۲۱ بسیار متفاوت از تعریف آن در گذشته است. یونسکو برای قرن ۲۱ انواع سواد را در شش دسته سواد عاطفی، سواد ارتباطی، سواد مالی، سواد رسانه ای، سواد تربیتی و سواد رایانهای تقسیم بندی کرده است. که در ادامه توضیح مختصری در رابطه با هر کدام آمده است.
یونسکو شش نوع سواد را معرفی میکند:
سواد عاطفی: توانایی برقراری روابط عاطفی با خانواده، همسر و دوستان به نحو شایسته
در نگاه کلی، سواد عاطفی اصطلاحی آموزشی است که در نقطهی مقابل هوش عاطفی، قرار میگیرد. سواد عاطفی به آن توانایی اتلاق میشود که ما به وسیلهی آن قادر به اندیشیدن، تشخیص دادن، اداره کردن، دریافتن و انتقال عواطف خود به طور مناسب و درک و فهم این مطلب هستیم که این عوامل چگونه رفتارها و مناسبات ما را شکل میدهند و بر اندیشیدن ما تأثیر میگذارند.
سواد ارتباطی: توانایی برقراری ارتباط و تعامل با تمامی اعضای جامعه (آداب معاشرت- روابط اجتماعی احسن)
به طور کلى بشر، اجتماعى خلق شده و ارتباط برقرار نمودن با دیگران جزء نیازهاى او محسوب مىشود. انسان زمانى یک زندگى سالم اجتماعى خواهد داشت که بتواند با دیگران ارتباط اجتماعى سالم برقرار نماید و در ارتباط با دیگران رشد کرده، به دیگران اعتماد داشته باشد و خود را متعهد و مسئول اجتماع خویش بداند.
سواد مالی: توانایی مدیریت اقتصادی درآمد (چگونگی پس انداز، سرمایه گذاری و مدیریت هزینهها)
سواد مالی عبارت است از دانش و درکِ مفاهیم و مخاطرات مالی، انگیزش و اطمینان برای بهکاربستن چنین دانش و درکی، بهمنظور اتخاذ تصمیمهای اثربخش در طیفی از زمینههای مالی به منظور بهبود رفاه مالی افراد و جامعه و توانمندسازی در جهت مشارکت در زندگی اقتصادی میباشد. این نشان میدهد افرادی میتوانند زندگی بهتری داشته باشند که از سواد مالی مناسبی برخوردار باشند.
سواد رسانه: اینکه بدانیم کدام رسانهها معتبر و کدام نا معتبر است؛ توانایی تشخیص وثوق اخبار و دیگر پیامهای رسانه ای
سواد رسانهای در یک تعریف بسیار کلی عبارت است از یک نوع درک متکی بر مهارت که براساس آن میتوان انواع رسانهها و انواع تولیدات آنها را شناخت و از یکدیگر تفکیک و شناسایی کرد. سواد رسانهای میتواند به مخاطبان رسانهها بیاموزد که از حالت انفعالی و مصرفی خارج شده و به معادله متقابل و فعالانهای وارد شوند که در نهایت به نفع خود آنان باشد. به دیگر سخن، سواد رسانهای کمک میکند تا از سفره رسانهها به گونهای هوشمندانه و مفید بهرهمند شد.
سواد رسانهای (Media Literacy): مجموعهای از مهارتهای قابل یادگیری است که به توانایی دسترسی، تجزیه و تحلیل و ایجاد انواع پیامهای رسانهای اشاره دارد و یک مهارت ضروری در دنیای امروزی به شمار میرود یا به زبان ساده تر علمی است که فرد برای استفاده از محتوا و پیامهای رسانهای به کار میگیرد. این مفهوم با ایجاد و گسترش رسانههای سمعی و بصری، به وجود آمد و با گسترش شبکههای اجتماعی، روز به روز دارای ابعاد گستردهتر و پیچیدهتری شد.
سواد تربیتی: توانایی تربیت فرزندان به نحو شایسته خانواده مهمترین عامل سازنده شخصیت کودک است، کودکان سالهای اولیه عمر خودشان را که از نظر تربیتی مهمترین سالهای زندگی به شمار میرود در محیط خانواده سپری میکنند به همین دلیل امر تربیت را در این دوران باید کاملاً جدی گرفته شود و دلیل آن این است که اگر والدین در این دوران تربیت کودکان را امری ساده بینگارند و در تربیت آنها سهل انگاری کنند باید انتظار رفتاری ناصحیح و خلاف هنجارهای جامعه را از کودکان داشته باشیم. بنابراین، بایستی به اهمیت تربیت کودک در دوران کودکی زیر سایه والدین آگاهی یافته و با بهره گیری از روشهای مناسب فرزندانی شایسته تربیت کرد.
سواد رایانه: توانایی استفاده از مهارتهای هفت گانه رایانه (ICDL)، مفاهیم پایه فناوری اطلاعات و ارتباطات، استفاده از رایانه و مدیریت فایلها، واژه پردازی کار کردن با رایانه و نرم افزارهای آن نیاز به دانش دارد. به این دانش سواد رایانهای گفته میشود. این سواد برای زندگی در عصر حاضر لازم و ضروری است. چون بیشتر کارهای روزمره به این دستگاه گره خورده است. سواد رایانهای به طور خاص بیشتر به کار کردن با رایانه برای انجام کارهای خانگی و اداری گفته میشود، به علاوۀ اینکه افراد بتوانند نیازهای خود را از طریق شبکۀ جهانی اینترنت هم برطرف سازند.
سواد رایانهای (به انگلیسی: Computer literacy) به عنوان دانش و توانایی کارآمدی در استفاده از رایانه و فناوری وابسته با سطوح مهارت از استفاده مقدماتی تا برنامهنویسی رایانه و حل مسائل پیشرفته تعریف میشود. سواد رایانهای همچنین میتواند به میزان راحتی فرد در استفاده از برنامهها و نرمافزارهای کاربردی رایانه اشاره داشته باشد. از دیگر اجزای ارزشمند سواد رایانهای درک چگونگی کارکرد رایانه و عملکرد آن است. سواد رایانهای از برنامهنویسی رایانه متفاوت و متمایز است. سواد رایانهای یک فرد، میزان توانایی و توانمندی فرد در استفاده از رایانهها و درک نحوه کار آنهاست. برای سنجش میزان سواد رایانهای میتوان فرد از پرسشنامه یا حل مسئله رفع عیوب اولیه بهره گرفت.
سه وجه سواد رسانهای:
الف: ارتقای آگاهی نسبت به رژیم مصرف رسانهای؛
ب: آموزش مهارتهای مطالعه است یا تماشای انتقادی؛
ج: تجزیه و تحلیل اجتماعی، سیاسی و اقتصادی رسانهها در نگاه اول قابل درک نیست.
به طور خلاصه سواد رسانهای یعنی توانایی تشخیص اینکه کدام رسانه معتبر و کدام نامعتبر است. به عبارت دیگر توانایی تشخیص وثوق اخبار و دیگر پیامهای رسانهای.
سواد رسانهای به مخاطب میآموزد که از حالت انفعالی و مصرفکنندهی صرف خارج شود و بهگونهای فعالانه از رسانه استفاده کند؛ استفادهی فعالانه از رسانه یعنی چه؟ یعنی اینکه استفاده از آن رسانه در نهایت به نفع مخاطب هم باشد.
سواد رسانهای یک موضوع چند وجهی است که قدرت درک مخاطبان از نحوه کارکرد رسانهها و شیوههای معنی سازی در آنها را مورد توجه قرارمیدهد و میکوشد این واکاوای را برای مخاطبان به یک عادت و وظیفه تبدیل کند. سواد رسانهای را میتوان بستر منطقی دسترسی، تجزیه و تحلیل و تولید ارتباط در شکلهای گوناگون رسانهای و در همین حال تامین شرایط مصرف محتوای رسانهای از منظر انتقادی دانست.
سه وجه سواد رسانهای عبارتند از:
الف: ارتقای آگاهی نسبت به رژیم مصرف رسانهای و یا به عبارت بهتر تعیین میزان و نحوه مصرف غذای رسانهای از منابع رسانهای گوناگون که در یک کلام، همان محتوای رسانههاست؛
ب: آموزش مهارتهای مطالعه است یا تماشای انتقادی؛
ج: و تجزیه و تحلیل اجتماعی، سیاسی و اقتصادی رسانههاست که در نگاه اول قابل مشاهده نیست.
هرم اهمیت رسانهها
هرم اهمیت رسانهها سواد رسانه
۱۵۰ هشتگ نهضت سواد رسانهای
سید بشیر حسینی
بی سوادی اجتماعی شبکههای
سواد رسانهای دستیابی به مجموعه از مهارتهاست که به کمک آن میتوانیم به درستی از شبکههای اجتماعی استفاده کنیم و به تجزیه و تحلیل اطلاعات بپردازیم. مصطفی ضابط در این مقاله، سواد رسانهای را به صورت یک هرم در نظر گرفته است که طبقات پایین آن گستردهتر و به نوعی پیشنیاز طبقات بعدی است. با هم این مقاله را بخوانیم.
هرم سواد رسانه
هرم سواد رسانه
شاید بارها به اسم سواد رسانه، آسیبهای انیشمینها و بازیهای رایانهای و فیلمها را شنیدهایم و حتّی معرّفی فرصتهای فضای مجازی را هم سواد رسانه میگویند. راهکارهای درست استفاده کردن از وسایل و ابزارهای رسانهای را هم سواد رسانه میگویند. پس سواد رسانه دقیقاً چیست؟
میتوانیم سواد رسانه را به صورت یک هرم فرض کنیم که طبقات پایین آن گستردهتر و به نوعی پیشنیاز طبقات بعدی است و هر چه بالاتر میرویم هم، افراد کمتری سواد آن طبقه را دارند.
طبقهی اوّل: سواد دیجیتال
آشنایی با ابزارهای دیجیتال و مهارتهای کار کردن با آنها را سواد دیجیتال میگویند؛ یعنی بلد باشیم از گوشی موبایل یا تبلت یا رایانه یا کنسول بازی یا حتّی تلویزیون یا هر وسیلهی دیجیتالی دیگری استفاده کنیم و هر چقدر تخصّصیتر بتوانیم با این ابزارها کار کنیم، یعنی سواد دیجیتالی بیشتری داریم.
خیلی اوقات، افراد به خاطر نداشتن همین سواد، ضربههای سنگینی میخورند. دختر نوجوانی که نمیداند ساختار اپلیکیشن اینستاگرام چگونه کار میکند و تصاویر خود و خانوادهاش را به راحتی در شبکههای اجتماعی میگذارد و پس از آزار و اذیّتها، تازه متوجّه میشود که به طور پیشفرض، هر تصویری که منتشر میکند، همهی مردم دنیا میتوانند ببینند.
اینجا بیسوادی دیجیتالی این دختر نوجوان در استفاده از این ابزار باعث شده تا از فضای مجازی آسیب ببیند، درحالیکه اگر سادگی کار کردن با اپلیکیشن اینستاگرام برایش توهّم دانستن ایجاد نمیکرد به دنبال آموزش میرفت و سپس استفاده میکرد.
طبقهی دوّم: سواد رسانه
سواد رسانه یعنی پیامهایی را که رسانهها سعی دارند به ما منتقل کنند به راحتی نپذیریم و با تفکّر انتقادی، ابتدا تحلیل کرده، سپس با عقلمان بسنجیم که آیا این محتوا صحیح است یا خیر و سپس پیام را بپذیریم یا رد کنیم.
تمام رسانههای مکتوب شامل: کتاب و رمان و روزنامه و مجله و... و تمام رسانههای نوین، مانند: انیمیشن و بازی و فیلمهای سینمایی و موسیقی، رسالتشان این است که پیامهایی را به ما منتقل کنند.
چقدر دربارهی پشت پردهها و سازندگان یک محتوای رسانهای اطلاع داریم؟ چند درصد محتواهای رسانهای را تحلیل میکنیم؟
طبقهی سوّم: رفتار رسانهای
من وقتی سواد دیجیتالی کسب کردم و یاد گرفتم همهی اطّلاعات من میتواند به راحتی آب خوردن سرقت بشود، دیگر هر عکسی را در گوشی هوشمندم نگه نمیدارم تا خدای نکرده آسیب نبینم.
یا وقتی فهمیدم بسیاری از پیامهای رسانهای، آسیبهای جدّی روحی میتواند به من وارد کند، در انتخاب محصولات رسانهای دقّت بیشتری میکنم و محتوای مناسب با سن و روحیّات خودم انتخاب خواهم کرد.
طبقهی چهارم: تولید رسانهای
ما تا کی میخواهیم مصرفکنندهی محصولات رسانهای باشیم؟! چرا نمیخواهیم جزو تولیدکنندگان رسانهای باشیم؟! امروز به واسطهی ابزارهای دیجیتالی جدید، مانند گوشیهای هوشمند، ورود به تولید رسانهای بسیار آسان و جذّاب شده است. شما با یک گوشی هوشمند میتوانید به راحتی یک کلیپ ویدئویی بسازید یا حتّی انیمیشنهای ساده درست کنید یا بازی اندرویدی بدون هیچ دانش فنّی بسازید!
لازمهی این کار، فقط خواستن است. باید اراده کنید و بدانید که شما میتوانید یک تولیدکننده باشید و لازم نیست تا آخر عمر، فقط مصرفکننده باشید. شما هم میتوانید از این ابزار استفاده کنید و حرفتان را به دیگران منتقل نمایید.
طبقهی پنجم: جریانهای رسانهای
امروز، کمتر کسی اطّلاعات و اخبار خودش را فقط از تلویزیون دریافت میکند، بلکه اکثریّت مردم جامعه به وسیلهی شبکههای اجتماعی و پیامرسان، اطّلاعات خود را کامل میکنند و به فکر خودشان، از همه چیز هم اطّلاع دارند.
گفتنی است بسیاری از این اطّلاعات سطحی است و کاربردی هم ندارد و ما روزانه حجم زیادی از اطّلاعات بهدردنخوری را دریافت میکنیم که هیچ فایدهای برایمان ندارد و فقط ذهنمان را درگیر میکند.
همچنین این اطّلاعات از منابع موثّقی نمیآیند و برخی از آنها، بازیهای رسانهای هستند که به جز افرادی که جریانهای رسانهای را میشناسند، بقیّه افراد گول خورده، در موجهای رسانهای غرق میشوند.
بسیار مهم است که جریانهای رسانهای را بشناسیم و رفتار رسانهای آگاهانه، هوشمندانه و فعّالانه در مقابل آنها داشته باشیم.
باز تأکید میکنم که رسانهها فقط تهدید نیستند، بلکه مجموعهای از فرصتها هم هستند که اگر سواد داشته باشیم، قطعاً سراغ فرصتها میرویم و از آنها استفاده میکنیم، پس لازم و حتّی واجب است این سواد ضروری و مهم را هر چه سریعتر یاد بگیریم.
بزرگترین تغییرات ایجاد شده در تمام جنبههای زندگی روزمره، تحول دیجیتال(Digital Transformation) است که انجام دامنه وسیعی از فعالیتهای انسانی بصورت آنلاین را شامل میشود.
فضای دیجیتال به بخش لاینفک از زندگی در دنیای امروز تبدیل شده است و اعمال و رفتار در دنیای واقعی در حال جایگزین شدن در دنیای مجازی هستند. امروزه صرفهجویی در زمان و کاهش هزینهها در نتیجه استفاده از فضای مجازی در مقایسه با دنیای واقعی فراهم آمده و باعث استقبال و تمایل بیشتر مردم برای استفاده از این فضا شده است. از این رو باید دانش و مهارت استفاده از فناوریهای دیجیتال را نیز کسب کرد تا بتوان در جامعه دیجیتالی کنونی مشارکت داشته و با دیگران ارتباط برقرار کرد.
شکاف دیجیتال (Digital divide) اشاره به فاصله بین مردمانی که به فناوری دیجیتال و فناوری اطلاعات دسترسی مؤثری دارند با مردمانی که دسترسی بسیار محدودی به این فناوریها داشته یا اصلاً ندارند. این عبارت، شامل عدم تعادل در دسترسی فیزیکی به فناوری (تکنولوژی) نیز میشود؛ مانند عدم تعادل در داشتن منابع و مهارت برای دسترسی مؤثر و مفید به فناوری و محسوب شدن به عنوان شهروند دیجیتال. به عبارت دیگر، شکاف دیجیتال یعنی دسترسی نابرابر برخی از اعضای جامعه به فناوری اطلاعات و ارتباطات. شکاف دیجیتال با مفهوم شکاف دانش ارتباطی نزدیک دارد. شکاف دیجیتال میتواند بر پایه جنسیت، درآمد و نژاد باشد. نه تنها در یک جامعه، بلکه در جهان هم میان کشورهای مختلف، از نظر دسترسی به فناوری، نابرابری وجو دارد که به آن شکاف دیجیتال جهانی میگویند. عبارت فقر اطلاعاتی نیز، در ارتباط با شکاف دیجیتالی مطرح میشود.
شکاف دیجیتالی، چالشی است که امروزه دنیای مجازی با آن رو به رو شدهاست و یکی از محورهای اصلی دومین دوره اجلاس جهانی جامعه اطلاعاتی تونس، به این امر اختصاص یافته است.
شکاف دیجیتالی اصطلاحی است که برای بیان نابرابریهای توزیع جهانی در زمینه دسترسی به تکنولوژی اطلاعات و ارتباطات استفاده میشود.
طبق نظریه شکاف دیجیتالی ون دایک، نابرابری در دسترسی به اطلاعات و فناوری نیست، بلکه نابرابری در مهارت استفاده از فناوری و سواد دیجیتالی است. بدین ترتیب، دانش و اطلاعات به خودی خود ارزشمند نیستند و منجر به توسعه یک فرد یا جامعه نمیشوند؛ بلکه مهارت استفاده از فناوری و بهکارگیری دانش در دسترس اولویت و اهمیت دارد.
در دهه ۱۹۹۰ و قبل از ورود رسانههای دیجیتالی، متفکران به وجود «شکاف آنالوگی» اشاره میکردند و از این اصطلاح وجود تمایز و تفاوت بر حسب تولید محتوا و دسترسی به فناوریهای رسانههای سنتی نظیر رادیو، تلویزیون و تلفن را مراد میکردند. افزون بر نابرابری در دسترسی و مصرف، نابرابریهای ساختاری در تولید هم وجود داشت که هنوز هم به قوت خود باقی است. همین امر موجب شد که رسانههای غربی با تسلط بر برنامههای خبری، تلویزیونی و فیلمها در سطح جهان به تاخت و تاز در زمینه حفظ انحصارطلبانه تکنولوژی ادامه دهند.
شکاف دیجیتالی برای بیان نابرابریهای توزیع جهانی در زمینهٔ دسترسی به تکنولوژی اطلاعات و ارتباطات استفاده میشود. به عبارت دیگر میتوان گفت تا اندازهای شکاف دیجیتالی نشانهای از تهدید قدرتهای نیرومندی است که جهان را در قرن بیست و یکم به بخشهایی نابرابر از نظر دسترسی به اطلاعات تقسیم میکنند. به تعبیری دیگر شکاف دیجیتالی نابرابریهای موجود میان کشورهای مختلف جهان است که از چگونگی بهرهگیری آنان از تکنولوژی اطلاعات و ارتباطات در جهت توسعه اقتصادی و اجتماعی ناشی میشود. به عبارت دیگر میتوان گفت تا اندازهای شکاف دیجیتالی نشانهای از تهدید قدرتهای نیرومندی است که جهان را در قرن بیست و یکم به پارههایی نابرابر از نظر دسترسی به اطلاعات تقسیم میکنند. برخی استدلال میکنند نیروهای مذکور موجب شدهاند اغلب ملل جهان در دام عقب ماندگی دائمی گرفتار شوند.
شکاف دیجیتالی در معنای عام کلمه بازتاب فقر، کمبود سواد کافی و بهداشت و سایر ضرورتهای اجتماعی است. در این تعریف اعتقاد بر این است که رایانه و سایر فناوریها، لازم هستند اما هیچچیز نمیتواند جامعه را وادار به پرکردن شکاف دیجیتالی کند مگر اینکه سواد کافی، فقر و بهداشت مورد توجه قرار گیرند. شکاف دیجیتالی در معنای خاص کلمه عبارت است از نبود ارتباط فیزیکی و دسترسی به شبکه و سختافزار کامپیوتری و آموزش که درصورت تأمین آن، این شکاف میان دولتها یا دولت و سازمانهای غیردولتی در داخل و میان کشورها در سطح بینالمللی برداشته خواهد شد.
سیاستمداران و دست اندرکاران تجارت و بازرگانی جملگی عنوان کردهاند که شکاف دیجیتالی بین جهان فقیر در حال توسعه و غرب غنی پیشرفته، از عمدهترین چالشهای اقتصادی قرن بهشمار میرود. در همین راستا مجمع عمومی سازمان ملل در ژوئن ۲۰۰۲ اعلام کرد که شکاف دیجیتالی احتمالاً بسیاری از کشورهای در حال توسعه را از نظر اقتصادی در حاشیه قرار خواهد داد. حتی اگر ملتهای فقیر آنقدر شانس بیاورند که باسواد شوند و به یک زبان عمده تکلم کنند، کاربری ایشان از اینترنت در زمینه فعالیتهایی چون بازرگانی، به علت نبود کارت اعتباری، احتمالاً محدود خواهد شد، چه برسد به اینکه بخواهند در محلههای خود مایحتاجشان را به کمک اینترنت تهیه کنند.
پیامدهای شکاف دیجیتالی: بروز شکاف دیجیتالی تأثیرات زیادی در تجارت الکترونیک، اقتصاد و آموزش خواهد داشت. حاصل این امر عقبافتادگی در علوم و فناوری کشورهای در حال توسعه خواهد بود. عمیقتر شدن این شکاف به معنای فاصله گرفتن اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی کشورها که نتیجه آن تحمیل کالاها و تولیدات فرهنگی صاحبان تکنولوژی برای سست کردن باورها، سنتها و فرهنگهای کشورهای در حال توسعه که پیامدش نوعی استثمار فرهنگی، بحران بیهویتی نسل جوان، یاس و افسردگی در سطح جوامع خواهد شد.
راهکارهای برطرف کردن شکاف دیجیتالی: مهمترین مسائل در پرکردن شکاف دیجیتالی توجه به سواد و بالا بردن سطح علمی افراد، توزیع صحیح دسترسی به اینترنت، ایجاد شرایطی برای دسترسی همهٔ مردم به تکنولوژی و فناوری، توضیح و تشریح ضرورت استفاده از تکنولوژی اینترنت در عرصهٔ تجارت، برنامهریزی مناسب و مدون برای تجهیز مدارس به شبکههای اینترنتی و... است.
وسیعترین پژوهش جهت سنجش شکاف دیجیتالی توسط شبکه اوربیکام(Orbicom) یونسکو انجام شدهاست. این پژوهش از تعریف شکاف دیجیتالی گرفته تا دستاوردهای آموزشی و نیز استفاده از فناوری را مورد بررسی قرار دادهاست. مفهوم دولت اطلاعاتی[۳] در این پژوهش به مجموعهای از شبکههای اطلاعاتی، آموزش و مهارتها مورد استفاده قرار گرفته یا به منظوراستفاده منسجم و فشرده از فناوریهای اطلاعات و ارتباطات در نظر گرفته شدهاست.
سام کارلسون[۴] اقتصاددان، مدیر و بنیانگذار مؤسسه ورلد لینکس[۵] در واشنگتن است. فعالیتهای این مؤسسه در زمینهٔ از بین بردن شکاف دیجیتالی است. کارلسون با بازدید از مدارس منطقه واشنگتن دیسی در تابستان ۱۹۹۶ مشاهده کرد، تکنولوژی دگرگونی وسیعی در روشهای یادگیری کودکان به وجود آوردهاست. او بر اساس مشاهدات خود میگوید: «کاملاً روشن است که اگر بانک جهانی تمام فعالیت خود را بر آموزشهای پایهای ساکنین کشورهای فقیر و آفریقایی متمرکز سازد، ۲۵ سال طول خواهد کشید تا تمامی این افراد از دوره آموزش ابتدایی همگانی برخوردار شوند اما در صورت تحقق این امر نیز تمامی مشکلات آنان حل نخواهد شد». ورلد لینکس در سال ۱۹۹۹ با مشارکت شرکتها و دیگر سازمانهای غیرانتفاعی، کوششهای خود را برای ارتقا سطح آموزش کشورهای در حال توسعه شروع کرد. هدف اساسی این مؤسسه آموزش معلمان و دانش آموزان کشورهای در حال توسعه برای استفاده از تکنولوژی اطلاعات و ارتباطات به منظور ارتقا روشهای آموزش و یادگیری است.
نتیجه آنکه برای کاهش شکاف دیجیتالی و در حقیقیت حفظ سهم گسترش فناوری اطلاعات در سبد خانوارهای ایرانی، میبایست رسانههای ملی و غیردولتی کشور در جهت اطلاعرسانی مفاهیم و اصول این عصر به کاربران مختلف خود بکوشند.
نیازهای انسان در دنیای دیجیتال از قرار ذیل است:
۱. دسترسی دیجیتال(Digital Access) : دسترسی دیجیتال، توانایی مشارکت کامل افراد در جامعه دیجیتال است و این مشارکت مستلزم دسترسی همگان به ابزارها و فناوریهایی مانند اینترنت و کامپیوتر میباشد. متأسفانه، همه از دسترسی کامل دیجیتال برخوردار نیستند و حتی کسانی هستند که دسترسی محدودی دارند. به عبارت دیگر دسترسی دیجیتال در مورد توزیع عادلانه فناوری و منابع آنلاین است. همه دانش آموزان، صرفنظر از توان اقتصادی خانواه خود باید بتوانند از کلاسهای آنلاین بهره مند شوند. فراهم آوردن امکان دسترسی گسترده به شبکههای اجتماعی، کتابهای الکترونیکی و … گامهای بزرگی درجهت ایجاد امکان دسترسی برابر برای هر فرد است این مفهوم با شکاف دیجیتال مترادف است.
۲. تجارت دیجیتال (Digital Commerce) : تجارت دیجیتال، خرید و فروش الکترونیکی کالا است و بر ابزارهای موجود برای کمک به خرید، فروش و بانکداری در فضای دیجیتال متمرکز است. بخش بزرگی از اقتصاد بازار امروز به سمت الکترونیکی شدن رفته است. خرید اینترنتی اسباببازی، لباس، ماشین، غذا و غیره جزو فعالیتهای هر روزه برخی از کاربران است.
۳. ارتباطات دیجیتال (Digital communication) : ارتباط و همکاری دیجیتال در واقع تبادل الکترونیکی اطلاعات است. در عصر حاضر، اطلاعات از راههای گوناگونی بین افراد مختلف تبادل میشود مانند استفاده از ابزارهایی مانند ایمیل، تلفن همراه، شبکههای اجتماعی، اسکایپ، تله کنفرانس و … در این دوران لازم است که دانش کافی داشته باشیم که چطور در میان این همه گزینه ارتباطی تصمیمگیری مناسبی داشته باشیم.
۴. سواد دیجیتال (Digital literacy) : سواد دیجیتال در مورد توانایی استفاده از رسانه و فناوریهای دیجیتال در بسترهای مختلف دیجیتالی لازم است. افرادی که توانایی استفاده از امکانات فضای آنلاین را ندارند، امکان مشارکت موثر در فعالیتهای آموزشی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی را نخواهند داشت.
۵. آداب دیجیتال (Digital etiquette) : آداب دیجیتال به مفهوم خودمدیریتی، احساس مسئولیت و حفظ استانداردهای رفتار در محیط آنلاین است. کنترل جرایم سایبری، آگاهی در برابر قلدری و تحکیم اینترنتی، آموزش در مورد آداب و رسوم نامههای الکترونیکی و … تنها بعضی از ابزارها برای رسیدن به آگاهی عمومی در مورد آداب و رسوم دیجیتال است. خیلی وقتها برای متوقف کردن استفاده نادرست از فناوری، قوانین و مقررات سختگیرانهای وضع میشود یا آن فناوری بهطور کلی ممنوع میگردد. اما وضع قانون و اعمال فیلترینگ، کافی نیست و باید همه افراد در این دنیای دیجیتال کنونی، مسولیت پذیر باشند.
۶. قوانین دیجیتال (Digital law) : همانگونه که در دنیای واقعی قوانین و مقرراتی وضع شده، دنیای دیجیتال نیز نیاز به قوانین دارد و این قوانین بر استانداردهای اخلاقی استفاده از فناوری دیجیتال تاکید دارد و برای همه کسانی که مصرف کننده فناوریهای دیجیتال هستند، قابل اجرا است. هک کردن اطلاعات دیگران، دانلود غیرقانونی موسیقی و فیلم، دزدی محتوا، ساختن کرم و ویروس مخرب یا اسب تروجان، فرستادن هرزنامه، یا دزدیدن هویت یا دارایی دیگران از مصادقی استفاده خرابکارانه از فناوریهای دیجیتال است که برای مقابله با آنها قوانینی وضع شده است.
۷. سلامت دیجیتال (Digital wellness) : سلامت دیجیتال به مفهوم سلامت فرد از لحاظ جسمی و روحی در دنیای تکنولوژیهای دیجیتال است. استفاده منطقی از زمانی که در دنیای مجازی صرف میشود از مهمترین نکاتی است که بر سلامت فرد تاثیر میگذارد. مشکلات جسمی مانند چاقی، مشکلات گوش و چشم و مشکلان روحی مانند اعتیاد به اینترنت از مسایلی است که در دنیای مدرن امروز باید مدنظر قرار گیرد.
۸. حقوق و مسئولیت دیجیتال (Digital rights and responsibilities): تعریف حقوق و مسئولیتهای دیجیتال داشتن حق و آزادی استفاده از همه نوع فناوری دیجیتال در حالی که از این فناوری به روشی قابل قبول و مناسب استفاده میکنید. شما به عنوان یک کاربر از فناوری دیجیتال، همچنین حق حریم خصوصی و آزادی بیان شخصی را دارید.
حقوق و مسئولیتهای دیجیتال به مفهوم داشتن حق و آزادی استفاده از تمام فناوریهای دیجیتال به شیوهای صحیح و قابل قبول میباشد. همچنین حریم خصوصی، آزادی بیان از جمله حقوقی است که باید هر فردی که در دنیای مجازی فعالیت میکند، باید داشته باشد. البته ذکر این نکته نیز مهم است که داشتن این حقوق، مسئولیت نیز باخود به همراه دارد.
۹. امنیت دیجیتال (Digital security) : امنیت و حریم دیجیتال به مفهوم اقدامات احتیاطی الکترونیکی برای تضمین ایمنی است. امنیت دیجیتال اصطلاحی فراگیر است که شامل ابزارهایی است که میتوان برای امنیت هویت، دارایها، خدمات و تکنولوژیها در فضای مجازی استفاده شود. استفاده از آنتی ویروسها برای محافظت از کامپیوتر و یا استفاده از مشخصههای بیومتریکی برای حفظ امنیت هویت فرد و یا استفاده از توکنهای سخت افزاری برای امنیت برنامههای کاربردی از مصادیق امنیت دیجیتال است.
آموزشِ سوادِ رسانهای دربرگیرنده آن دسته از فرآیندهای شناختی است که در تفکر انتقادی مورد استفاده قرار میگیرند. برنامههای استقرایی سوادرسانهای تفکر انتقادی مستقل را ترویج میدهند. محتوای رسانهای برای پیشبینی پیامد قرار گرفتن در معرض رسانهها بسیار محدود است. معنا در آنچه مخاطبان وارد تجربه رسانهای خود میسازند (برداشت گزینشی)، بافتی که در آن از رسانهها استفاده میکنند (همسازی) و علت و چگونگی استفاده آنها از رسانهها (استفاده و رضامندی) قرار میگیرد. برنامه درسی سواد رسانهای برای موفقیت نیاز به مشارکت و همکاری معلمان، مدیران، متخصصان و والدین دارد.
اصطلاح «سواد رسانهای» برای افراد مختلف معانی متفاوتی دارد. بهطور سنتی، سواد رسانهای به توانایی تحلیل و ارزیابی آثار مربوطه و بهطور گستردهتر به ایجاد ارتباط مؤثر از طریق نگارش خوب اطلاق میشود. طی نیم قرن گذشته، سواد رسانهای شامل توانایی تحلیل شایسته و به کارگیری ماهرانه روزنامهنگاری چاپی، محصولات سینمایی، برنامههای رادیویی و تلویزیونی و حتی اطلاعات و مبادلات رایانهای (از جمله تعاملات زمان واقعی از طریق شبکه جهانی اینترنت) شده است.سوادآموزی رسانهای در بخشهای گوناگون جهان و مخصوصا در ایالات متحده مطرحترین روش آموزشی است .
● مفاهیم گوناگون سواد رسانهای
هواداران برنامههای سوادرسانهای به سواد به شکلی قیاسی توجه میکنند. آنان فرآیندهای شناختی و عاطفی دخیل در تماشای فیلم و تلویزیون از جمله آگهیهای بازرگانی را به فرآیندهای مشابه در خواندن مرتبط میسازند؛ هر دو این فرآیندها به تقویت تواناییهای اصلی میپردازند و بازتاب رشد انسان به صورتی کلنگر هستد (کاوانا، ۱۹۹۴).
آموزشِ سوادِ رسانهای دربرگیرندة فرآیندهای شناختی مورد استفاده در تفکر انتقادی در رابطه با زبان، ادبیات و سایر رشتههای هنرهای آزاد مانند برداشت، تأمل، استدلال و ارزشیابی است (برانر، ۱۹۶۲؛ سمپلز، ۱۹۷۹). گراس (۱۹۷۳)، فیسک (۱۹۸۷)، کری (۱۹۸۸)، آندرسون و مییر (۱۹۸۸) و دیگران به نیاز به «توانش» فرهنگی و رسانه ـ ویژه اشاره کردهاند.
توانش فرستندگان در تولید محصولات رسانهای به توانش گیرندگان در تفسیر ارتباطاتی وابسته است که از طریق رسانههای جمعی توزیع میشوند. این فرآیند مبتنی بر «آگاهی رسانهای» بینندگان است که آلتاید و اسنو (۱۹۷۹) آن را به عنوان «منطقی عام تلقی میکنند که متخصصان رسانهها و مخاطبان از آن برای درک پدیدهای استفاده میکنند که از طریق رسانهها عرضه شده است» (ص ۲۰۰). افزون براین، تجارب رسانهای گسترده توده مردم به آگاهی جمعی جامعه کمک میکند (اسنو، ۱۹۸۳).
پلاگهوفت و آندرسون (۱۹۸۱) اصطلاح «مهارتهای گیرندگی»Recievership Skills را برای آموزش توانایی واکنش خلاق به محرکهای رسانهای با قوه تشخیصی حساس و فردی شده ابداع کردند. آنها و دیگران، به ویژه در آمریکای جنوبی به توانش زبان کلی برقراری ارتباط از طریق نمادها با رمزگان نوشتاری، دیداری و شنوایی اشاره دارند (رینز، ۱۹۹۱). توانش گیرندگی رسانهای دربرگیرندة مهارتهای شناختی مرتبط با آن چیزی است که آموزش سنتی آن را «خوانش انتقادی» و «تفکر انتقادی» توصیف میکنند (آندرسون، ۱۹۸۱).
پروژههای سوادرسانهای که به مطالعه رسانههای جمعی معاصر میپردازند از این حیث متمایزند که بهوسیله چندین عامل شکل میگیرند. بافتهای اجتماعی ـ سیاسی و فرهنگی بهطور آشکار در کشورهای جهان اول و جهان سوم تفاوت گستردهای با یکدیگر دارند. بسیاری از کارگارههای آموزشی و برنامههای درسی رسانهای حمایتگرا و تدافعیاند. آنها در پی آن هستند که مصرفکنندگان را در برابر چربزبانیهای تصاویر و پیامهای برنامههای سرگرمگننده، اخبار و آگهیهای رسانهها مصون نگه دارند. برنامههای درسی در غرب استرالیا که اجباری هستند بر زیباییشناسی و نشانهشناسی با یک رهیافت انسانگرای لیبرال نسبت به هنرهای عامهپسند تأکید میورزند. در بریتانیا و برخی کشورهای آمریکای لاتین توانمندسازی مصرفکنندگان رسانهها در درجه اول اهمیت قرار دارد و اغلب بر کنترل صنعت رسانه از طریق هژمونی شرکتها و دولتها تمرکز دارد. آموزش رسانهای در این کشورها بر ایدئولوژیهای «بازنمایی» و مخالف، قدرت و سیاست و نیز شیوههای مشارکت در رسانههای اصلی یا ایجاد خروجیهای رسانهای جایگزین تأکید میورزند. سواد انتقادی به چیزی فراتر از محتوای رسانهای یعنی توانمندسازی بالقوه مینگرد، به دلیل آنکه «این امر درک روابط بین زبان و قدرت همراه با دانش عملی چگونگی استفاده از زبان برای خود شکوفایی، نقداجتماعی و دگرگونی فرهنگی را در پی دارد» (نابلاچ و برانن، ۱۹۹۳، ص ۱۵۲).
البته، سوادرسانهای همراه با بافت و منبع تربیتی ـ برای مثال، گروه مصرفکنندگان فعالگرا، سازمان مذهبی، ناحیه آموزشی، برنامههای دانشگاهی، آموزگاران یا مؤسسات دولتی منطقهای ـ تغییر پیدا میکند. اکثر برنامههای مطالعاتی معطوف به کودکان و جوانان هستند. هدف بسیاری از برنامهها معطوف به بزرگسالان، آموزگاران و والدین به خاطر افزایش درک آنان از رسانهها و انتقال آن درک به کودکان و دانشجویانشان است. کارگاههای آموزشی، کلینکهای اختصاصی، دورههای آموزشی کوتاهمدت، دورههای سوادرسانهای آخر هفته و برنامههای درسی فشرده تابستانی در دسترس گروههای فرعی گوناگون قرار میگیرند.
برخی پروژههای رسانهای عمدتاً به آموزش از طریق انتقال اطلاعات و اصول پیشینی توجه دارند که بازتاب عقاید و ارزشهای رهبرـ محور هستند. دیگر پروژهها تلاش میکنند به کاوشهای دانشآموز ـ محور یا شرکتکننده ـ محور بپردازند که به کشف و شکوفایی و کمک به دانشآموزان برای ایجاد درک به شیوهای استقرایی براساس تجارب انفرادی و گروهی آنان منجر میشود. اکثر تلاشهای مربوط به سوادرسانهای با مفاهیم و استدلال مبتنی بر اندیشه و تأمل سروکار دارند. بسیاری از آنها همچنین شامل یادگیری تقلید از روشهای حرفهای و شیوههای تولید جهت درک چگونگی ساخت محصولات رسانهای و عواملی میشوند که بر آنها تأثیر میگذارند.
● الگوهای موضوعی در آموزش رسانهای
آموزش و نقد رسانهای در سالهای اولیه اغلب موضعی اخلاقگرایانه داشت. این امر به ویژه در مورد سازمانهایی مصداق داشت که به اشاعه دیدگاهها و دستور کارهایی میپرداختند که نفع عمومی را در نظر داشتند. گروههای شهروندان ذیربط و گاه کل اعضای کلیساها در پی حذف محتوای رسانهای قابل ارائه از طریق کتابخانهها و دکههای روزنامهفروشی، سپس سینماها و در مرحله آخر برنامههای رادیو و تلویزیونی و سیدی فروشیها برمیآمدند. آموزشگران و پژوهشگران به تدریج وارد حوزه تحلیل رسانهها با دیدگاهها و مقاصد عینیتر و بیطرفانهتر شدند. نقد رسانهای به طرز فزایندهای تکثرگرا، غیرجهتدار و غیرارزشی شد. موجی از نگرانیها در خصوص رسانهها در بخشهایی از جهان در بافتهای اجتماعی و اقتصادی نومیدکننده ایجاد شد که همراه با داوریهای ارزشی محکمی بود که علیه «امپراطوریهای» رسانهای صورت میگرفت و اغلب آنها را با منافع اقتصادی و سیاسی خاصی مرتبط میدانست. دیدگاههای مذهبی که نسبت به زبان و رفتار (به ویژه مواردی که بهفعالیتهای جنسی و خشونتآمیز مربوط میشدند) نگرانی داشتند، در مراحل بعدی تحلیلهای فرهنگی ـ زیباییشناختی، جای خود را به نقدی رسانهای دادند که بر واکنش، مسئولیت و پاسخگویی نسبت به ساختارهای رسانهای به منظور رهایی عامه مردم از سلطه فرهنگی، اقتصادی یا طبقاتی تأکید میکرد. گرچه الگوها طی دههها همپوشی پیدا کردند، اما به ترتیب بر ارزشهای مذهبی و حقانیت اخلاقی (رهیافت مصونیتساز)، سپس پاسخگویی توأم با تشخیص و حساسیت (بیننده منتقد) و در دورههای اخیرتر، به ویژه در کشورهای جهان سوم، بر مقاومت و شورش ضدرسانهای، حتی انقلاب مصرفکنندگان و در موارد افراطی مانند رسانههای اجتماعی تأکید میورزیدند. این سه الگو در آموزش رسانهای (۱۹۸۴) در یک بررسی توسط سازمان آموزشی، علمی و فرهنگی ملل متحد (یونسکو) منعکس شده است (یونسکو با همچنین ر ک ماسترمن، ۱۹۹۷).
البته زمینه نظری تکوین رهیافتهایی که نسبت به رسانهها وجود دارد، در مدلهای ارتباطی پیدرپی بازتاب یافته است: محرک ـ پاسخ مستقیم (تأثیرتزریقی)؛ استفاده و رضامندی (آنچه مردم با رسانهها انجام میدهند)؛ نظریه کاشت، مطالعات فرهنگی و نشانهشناسی (نمادها، تصاویر، اسطورهها) و نظریه مارکسیستی (هژمونی و ایدئولوژی به عنوان نیروهای محرک در رسانهها). پیت و ژیرو (۱۹۹۷) به درستی خاطرنشان ساختند که مطالعات رسانهای در آمریکا بازتاب دو بنیان نظری نخست و برخی از مبانی مربوط به گروه سوم میشود. در حالی که آموزش رسانهای اروپایی در بخشهایی از این شاخه سوم با نوع آمریکایی اشتراک دارد، اما بر آخری تأکید دارد.
● چرا سواد رسانهای مهم است؟
چرا باید به مطالعه رسانههای جمعی پرداخت؟ فراتر از ارزش انتقال مهارتهای یادگیری مرتبط با تفکر انتقادی که در بالا به آن اشاره شد، ما با پدیده فراگیر بودن رسانههای جمعی در جامعه معاصر مواجه هستیم. در دهههای اخیر، مواد چاپی و فیلم جای خود را به رادیو و تلویزیون به عنوان اشکال غالب انتقال برنامههای سرگرمکننده و اطلاعات به توده مردم داده است. تلویزیون به تدریج در حال افزایش نفوذ خود بر نحوه استفاده افراد و جامعه از اوقات فراغت، آگاهی از واقعیات سیاسی و اجتماعی و شکل دادن به ارزشهای شخصی در قلمرو فرهنگ و اخلاق است.
به همان اندازة محتوای رسانهای، حضور همهجا گیر رسانهها و نقش آنها در زندگی روزمره بخش اعظم «پیام» برای جامعه را تشکیل میدهد: تأثیر رسانهها بر اوقات فراغت، برداشت و داوری درباره جامعه و محیط اجتماعی، اقتصادی و سیاسی. بیان موجز مارشال مک لوهان مبنی بر اینکه «رسانه پیام است» در اواخر دهه ۱۹۶۰ توسط لوئیس در سال ۱۹۴۸ و یونسکو در سال ۱۹۶۲ پیشبینی شده بود (ر. ک آندرسون، ۱۹۸۳؛هاجکینسون، ۱۹۶۴). گربنر (۱۹۸۱) با تکرار گفتههای مک لوهان، خاطرنشان ساخت که تلویزیون تنها یک جانشین دیگر برای دیگر رسانههای مکانیکی ـ الکترونیکی نیست، بلکه احیاگر انتقال اسطوره و داستان توسط قبائل است. شیوهها، نظام نمادها، قراردادها و مداخله مستمر تلویزیون همواره در پیشروی شرکتکننده ـ بیننده قرار دارد. از اینرو، یادگیری برای درک و ارزیابی تلویزیون در زندگی روزمره فراتر از مهارتهای دیدن میرود و هنرهای آزاد را با رهایی فرد از وابستگی بیوچون و چرا به محیط فرهنگی بلافصل تقریباً بازسازی میکند. تلویزیون فرآیند اصلی جامعهپذیری به شمار میرود.
بنابراین، هدف عمده آموزش رسانهای کمک به گیرندگان ارتباطات جمعی است تا به شرکتکنندگانی فعال و آزاد در فرآیند تبدیل شوند نه اینکه حالتی ایستا، منفعل و تابع نسبت به تصاویر و ارزشهایی داشته باشند که در یک جریان یک طرفه از منابع رسانهای انتقال پیدا میکنند. آلواردو، گاچ و وولن (۱۹۸۷) به جنبههای معرفتشناختی رسانهها توجه کردند «تا به یادگیری درباره روشهایی بپردازند که دانش ما انتقال پیدا میکند» (ص ۴). برای مثال، چگونه ما جهان، سایر افراد، خودمان و ارزشها را میشناسیم.
یک هدف اثباتی و عملی عبارت است از پرورش بینندگانی که توانایی گزینش داشته باشند، به جستوجوی برنامهریزی کیفی و متمایز و ارزیابی آن بپردازند و نسبت به شکل، قالب و محتوا در رسانههای جمعی حس انتقادی داشته باشند. اکثر پژوهشگران، منتقدان و دستاندرکاران (به ویژه ر ک کری، ۱۹۸۸؛ نیوکامب، ۱۹۹۴) بر نقش زیبایی شناختی و انسانگرای برنامههای آموزشی رسانهای تأکید میکنند.
مستر من (۱۹۸۵) دلایل دیگری را در این مورد که چرا آموزش رسانهای از «بالاترین اولویت» برخوردار است، برمیشمرد (ص ۲). بهطور مشخص، دیدگاه بریتانیایی و اندکی نئومارکسیستی او بر ملاحظات اجتماعی ـ سیاسی رسانهها از جمله نفوذشان در قالب «صنعت آگاهی» و تولید و پخش اطلاعات توسط آنها تأکید میکند. او به آموزشِ سوادِ رسانهای از این دیدگاه مینگریست که به شهروندان کمک میکند. بیاموزند چگونه بازنماییهای رسانهای میتوانند منعکسکننده، تغییردهنده و یا تحریفکننده جنبههایی از واقعیت باشند و چگونه نظامهای نمادین (قراردادها، رمزگان) وسیلهای برای کسب دانش درباره جهان توسط ما هستند. هدف از این نوع پژوهش تمایزدهنده و عملگرا، ایجاد آن چیزی است که مستر من (۱۹۸۵) آن را «استقلال انتقادی» میخواند. این امر مانع از آن میشود که دانشآموزانی تربیت شوند که «احتمالاً در بقیه عمر خود یا به صداقت تصاویر و بازنماییهای رسانهای به صورتی کاملاً بیپایه ایمان بیاورند و یا به شیوهای به همان اندازه خطرناک دچار شکاکیتی بدون داشتن قوه تشخیص شوند و رسانهها را منشأ هرگونه شری به حساب آورند» (ص ۱۴).
اهمیت آموزش رسانهای باعث شد تا بنیاد غولآسای برتلزمن (۱۹۹۲، ۱۹۹۴) به انجام پروژههای چند میلیون دلاری بلندمدت در آلمان و ایالات متحده بپردازد. دو پایگاه ایجاد شد که شروع به ارزشیابی آموزشهای رسانهای مندرج در برنامههای درسی طی دههای کردند که به آغاز قرن ۲۱ ختم میشد. پروژه برتلزمن در حالی که معیارهای هنجاری به دست میدهد که دانشآموزان توسط آنها میتوانند به ارزیابی رسانهها بپردازند، تلاش میکند دانشآموزان را به سطحی از آگاهی فردی برساند و کنجکاوی فکری را با مهارتهای تمایزدهنده در برخورد با محتوا، شکل، شیوهها و معنای رسانهای پیوند زند. این امر دانشآموزان را از اینکه به وسیله تصاویر و صداهای تکاندهنده مسحور شوند به این سمت رهنمون میسازد که با تأمل و اندیشه درباره تجارب رسانهایشان، و ارزشیابی آنها شخصاً به درک بیشتری نائل آیند. این نوع آموزش، مطالبی را در ارتباط با رسانهها در اکثر درسها، در سراسر دوران تحصیل میگنجاند. آموزش مزبور فراتر از یاد دادن مهارتهای صِرف است و به فرآیندی درونی شده منتهی میشود که بر چگونگی پیوند آنها با رسانههای جمعی و ارزیابی آنها تأثیر میگذارد.
این تلاشها بهطور مفهومی مورد حمایت پژوهشهای دهههای ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ گرفت. قرار گرفتند و پژوهشهای مزبور بهطور فزایندهای توجهات را به بافت پویای تجربه رسانهای شخصی افراد جلب کردند. این کار از طریق مطالعه میدانی طبیعتگرا به دور از محیطهای آزمایشگاهی و با بررسی الگوهای دقت، فعالیت و تعامل بینندگان در شرایط زندگی واقعی انجام پذیرفت. این چرخش از محتوای رسانهای به عنوان تأثیرات تعیینکننده به نقش محوری هر یک از بینندگان در اذعام فعالیت تلویزیونی در کارهای روزمره زندگی واقعی مورد پشتیبانی آلوارادو و دیگران (۱۹۸۷) قرار گرفت، بدون آنکه سبب کاهش نگرانی آنها از هژمونی نهادی شود که شکلدهنده و تعیینکننده ساختار و محتوای رسانههای جمعی است. گرایشهای پژوهشی در دهه پیشین بازتاب توجه روزافزون به بینندگان تلویزیون در مقایسه با آفرینندگان برنامهها و جداول پخش برنامههاست (برانیت، ۱۹۹۰؛ برانیت و زیلمن، ۱۹۹۱؛ کلیفورد، گونتر و مک آلیر، ۱۹۹۵؛ کابی و چیگژ نتمیالی، ۱۹۹۰؛ زیلین، برانیت و هیوستون، ۱۹۹۴).
افراد انتظارات خود را به رسانه منتقل میکنند و بر آن اساس تصمیم میگیرند از کدام رسانه استفاده کنند. این امر نه تنها در خصوص زمان صرف شده بلکه همچنین در مورد انواع برنامههایی که برای دیدن و شنیدن انتخاب میکنند، سطح دقت و توجه و قابلیت پذیرش محتوا مصداق دارد. افزون براین، بینندگان به برداشت گزینشی دست میزنند و بدین ترتیب به شکل دادن معنا و تفسیر آن میپردازند، به جای آنکه بگذارند معنا به سوی آنان هجوم بیاورد. پیام رسانهای توسط هر یک از گیرندگان به صورت شخصی درآمده و مورد تفسیر قرار میگیرد. معنایی که هر شخص خود آن را شکل میدهد و تفسیر میکند به صورت ذهنی، از محتوا و شکل رسانهها و نیز تجربه زندگی گرفته میشود. این معنا پیچیده است و حالتی شخصی شده دارد.
توصیه ـ یک رهیافت اثباتگرای منطقی که سعی در مشخص ساختن تأثیر رسانه (از طریق طبقهبندی گونهها و گفتوگوها و اعمال خاص دارد (برای مثال، خشونت، سکس) در خصوص آثار واقعی کمتر از رهیافت تعاملگرا افشاگرانه است. آنچه برای شناسایی تأثیر رسانه مناسبتر است، بررسی تعامل بین مخاطبان و رسانه مزبور و تعامل آنان با همتایان و بافت اطراف هنگام دیدن است. این بررسی شامل کارهای روزمره زندگی میشود که تماشای تلویزیون بخشی از آن را تشکیل میدهد.
● ویژگیهای پروژههای سواد رسانهای
▪ کاوش و اکتشاف فردی
آندرسون و مییر (۱۹۸۸) با تعمیم تحلیلهای اولیه ورث (۱۹۸۱)، فیسک (۱۹۸۷) و دیگران، ترکیبی از مدل تعاملی فرستنده ـ گیرنده ارائه دادند بهگونهای که هر یک از آنان به ترتیب به درک تلویحی یا استنتاج دلالتها در محتوا و شکل متون رسانهای میپردازند. هر یک از گیرندگان نقش محوری تفسیر را ایفا میکنند و در نتیجه معنای متن را برای خود مشخص میسازند. به دلیل چندمعنا بودن متن (یعنی وجود سطوح چندگانه در معنا برای تفسیر)، هر یک از گیرندگان معنای شخصی شدهای را از متون رسانهای در بافت تجارب و تداعیهای خود شکل میدهند. پژوهشگران ـ نظریهپردازان ابراز داشتند که «معنا در وجود افرادی نهفته است که در موقعیتی خاص قرار گرفتهاند نه در محتوا» (ص ۱۹۲).
آندرسون و مییر (ص ۴۹،۱۹۸۸) با ترکیب موضوعاتی که توسط دیگران شرح و بسط یافته (کری، ۱۹۸۸؛ فیسک، ۱۹۸۷؛ گراس، ۱۹۷۳؛هال ۱۹۸۰؛ ویلیامز ۱۹۷۳؛ ورث ۱۹۸۱) به این امر توجه نشان دادهاند که چگونه گیرندگان مختلف به تفسیر مواد رسانهای نه براساس «ارائه معنا» از طریق محتوای متن بلکه در عوض از طریق «کنش» خودشان جهت درک معنا یعنی همسازی متون رسانهای با شیوههای معمول و از پیش موجود رایج در مداخلات اجتماعی افراد میپردازند. آنان چنین نتیجهگیری میکردند که معنا در محتوای رسانهای یافت نمیشود، بلکه «کنشهای عمل اجتماعی تأثیرات رسانهای را پدید میآورد و تبیین میکند.» از اینرو، محتوا برای پیشبینی اثرات بالقوه قرار گرفتن در معرض رسانهها دچار محدودیت است. آنچه مخاطبان وارد تجربه رسانهای خود میسازند، بافتی که در آن از رسانهها استفاده میکنند (همسازی) و چگونگی و علت استفاده آنان از رسانه (استفاده و رضامندی) معنیدارتر است. تقریباً همة پروژههایی که در سراسر جهان توسط براون (۱۹۹۱) مورد بررسی قرار گرفتهاند بر رهیافتهای اکتشافی و پسین در مطالعه تلویزیون تأکید میورزند. در این پروژهها، تجربه مستقیم تماشای تلویزیون همراه با اکتشاف است که معمولاً از طریق پاسخگویی به پرسشهایی غیرجهتدار صورت میگیرد. مبنای بحث، بیشتر برداشتهای خود بینندگان است و نه اصول انتزاعی اعلام شده و به کار گرفته شده در رسانه که گویی برای بزرگسالان دارای تجربه در استدلال تدوین شدهاند.
توصیه ـ مسئله کلیدی در فرآیند آموزشی مؤثر در برنامههای سوادرسانهای احترام به فردیت هر شخص از جمله تربیت متمایز هر فرد است. آموزگاران درس رسانهها از اینکه عقاید و نتیجهگیریهای خود را القا کنند، اجتناب میورزند و در عوض فرآیند تشخیص گزینشی، مشاهده تحلیلی و ارزیابی مستدل را به دانشآموزان براساس دادههایی واقعی آموزش میدهند که بنابر معیارهای معنیدار مورد داوری قرار میگیرند. این رهیافت بافت خانواده، مدرسه و همتایان را در نظر میگیرد و دانشآموزان را افراد منحصربهفردی تلقی میکند که تجربه رسانهای گذشته خود را به کار میگیرند. برنامههای سواد رسانهای باید از ارائه سخنرانی رهنمودهای پیشینی فراتر روند و به اشاعه اکتشاف تجارب رسانهای توسط دانشآموزانی بپردازند که قادرند اصول را به صورت استقرایی استخراج کنند. هراندازه آموزش دهندگان از تحمیل دیدگاهها یا نتیجهگیریهای قابل قبول یا درست خود اجتناب ورزند، کارآموزان میتوانند به تفکر انتقادی راستین برای دستیابی به مهارتهای سوادرسانهای روی بیاورند؛ مهارتهایی که توسط آنان در جهان فراتر از کلاس درس به کاربرده خواهد شد. آزادی و استقلال فرد در مطالعات رسانهها باید با داوری آگاهانه همراه باشد. این امر بدان معناست که آموزگار نقش راهنما را دارد و به دانشآموزان کمک میکند تا به جستوجوی الگوها و اصول در زمانی مبادرت ورزند که همراه با او به تحلیل رسانهها میپردازند.
Digital and Data Literacy: Two Essential Skills for Educators to Teach our Students in 2021 and Beyond
Posted byMatthew Rhoads, Ed. D. December 28, 2020August 17, 2022Posted inUncategorizedTags: 2021, data, digital, edtech, education, educators, k12, literacy, teachers
By: Matt Rhoads, Ed. D
Dr. Matt Rhoads is a Tech and Instructional Leader and Innovator with hands in Adult Ed, K-12, and Higher Education. He is the author of several books and is the host of Navigating Education – The Podcast.
As we move into 2021, we have seen K-12 education get turned upside down throughout 2020. The use of educational technology (edtech) has taken hold across K-12 education like never before in the history of education, which means educators must be able to adapt to the the ever-changing tools and how to integrate instructional strategies with the tools within classroom settings. Beyond this notion of being able to utilize various edtech tools and integrate them with instructional strategies to amplify learning, we must also take into account the use of massive amounts of data that are collected as a result of their use to our advantage. Therefore, as we move into the 2020’s, two essential skills K-12 educators must learn, practice, master, and teach to our students as innovation continues at an ever-increasing rate is both digital and data literacy. These two foundational skills will be needed to navigate K-12 classrooms in the present and well into the future as they will be some of the pillars of learning moving forward.
Luckily, many K-12 teachers are teaching these skills at ever-increasing rates. However, as we discuss throughout this article, we believe both digital and data literacy need to be implemented as a cornerstone of our curriculum we teach our students in addition to increasing our skills as educators to teach these concepts and skills to our students. As we move through this article, we will focus on defining digital and data literacy, outlining why it is imperative to teach these skills to our students, mechanisms for delivering these skills and content to our students, and provide lesson plans and resources we can utilize and build into our curriculum and daily lesson plans.
What is Digital and Data Literacy?
First, let us begin by defining each of these terms. Digital literacy is defined as the “ability to use information and communication technologies to find, evaluate, create, and communicate information, requiring both cognitive and technical skills” (American Library Association, 2020) . Data literacy is the ability to collect, transform, evaluate/analyze, and communicate the results to others (Guler, 2019) . Both definitions of each of these terms are interconnected. Any digital interface we interact with to create, evaluate, and select content produces data that can be collected, transformed, evaluated, and communicated to others. Therefore, when thinking about digital and data literacy, try to visualize them together as they interact together seamlessly and concurrently. Below, we see each of the digital and data literacy competencies broken down to see all of their components.
European Framework DigComp2. 1 – Adapted by Shurland George of the Caribbean Open Institute
Why do Schools and Teachers Need to Teach Digital and Data Literacy
As our world continues to change, more and more of what we do will be done digitally. As a result, there are major ramifications for our students and the future of our society. There are consequences of how we interact with others as well as content. We have seen a rise in disinformation in the form of news stories synthesized with data to create civil unrest that has threatened democratic institutions. Therefore, as with reading, writing, and mathematic literacy we provide our students within our K-12 education systems, digital and data literacy must be included. Without building important digital and data literacy skills, we are taking a major risk with our future as we will be neglecting educating a populace who does not have foundational digital and data literacy to distinguish between real and fake content found online.
We must invest in infusing pedagogy into teaching digital and data literacy skills. Within current professional development programs and university teacher preparation programs, digital and data literacy must be taught together in tandem. New curriculum also must include digital and data literacy components. An example of digital literacy can take place while teaching students how to read and write. We must teach them how to annotate on paper and digital source. In addition, we must teach them how to curate content by teaching the over time what makes content credible versus not credible. Also, we must teach students how to use their writing to create social media posts, infographs, digital portfolios, and stories on platforms like Instagram and Tiktok. For data literacy, within a math or social science curriculum, we can teach our students to collect data, organize, transform, and communicate that data. Students can create their own data to be collected in a lesson and the end goal of the lesson is to create data visualizations of the classes data.
Ultimately, these are just a few examples of how we can integrate these skills across the curriculum. This can be done gradually as more capacity is built by educators to teach these skills. The expectation is for gradual change, which puts our focus on intertwining these digital and data literacy with reading, writing, and math from kindergarten and onwards throughout a students educational journey. By the time students graduate from high school school, they will be able to navigate all forms of media, select content to view, create content, understand the notion of digital and data privacy, transform data to make decisions, report disinformation, and be aware of our digital footprints.
Instructional Delivery of Digital and Data Literacy
Let’s talk about delivery of teaching our students digital and data literacy skills. Then, we will discuss a few instructional applications and lessons of digital and data literacy teachers can utilize. First, there are a number of instructional delivery mechanisms teachers can use to help students learn these skills in modern day classrooms. Microlearning, social learning, adaptive learning, virtual/augmented reality, and cloud-based learning management systems synthesized together strategically and pragmatically, which will allow teachers to teach these skills within online and blended learning classrooms.
Microlearning: Focus on chunking learning into small short bursts that are bit-sized in nature. Platforms such as Facebook, Twitter, Tiktok, and Instagram are great examples of how this can take place.
Social Learning: Focus on providing a collaborative newsfeeds, RSS feeds, videos, and podcasts for students.
Adaptive Learning: Software programs based on a students ability level to help them learn how to navigate interactive interfaces, solving problems through a modular setup, and providing a scaffolded approach to frontload content or create opportunities to practice specific skills.
Virtual/Augmented Reality: Provide opportunities for students to navigate real-world digital and data literacy skill building experiences. Phet simulations are some of the easiest virtual/augmented reality experiences we can deploy.
Cloud-Based Learning Management Systems: Students must understand how to navigate and utilize a cloud-based platform to communicate with others, submit evidence of learning, and curate content.
Overall, each of these mechanisms for instructional delivery can be intertwined to deliver instruction to students in any classroom setting and at any time. The lesson plans and ideas discussed within the next section can be utilized with the tools outlined above to deliver instruction on digital and data literacy to students.
Lesson Plans for Digital and Data Literacy
Now, lets focus on providing a number of lessons on digital and data literacy. Outlined below are several resources to help you begin planning lessons intertwining digital and data literacy skills within the broader scope of your curriculum.
The Basics of Digital Citizenship by Nearpod: Nearpod provides a five day digital literacy unit, which focuses on the elements of digital citizenship, navigating tech applications and the internet, boosting keyboard skills, balancing media literacy, and coding and problem solving.
Digital Literacy/Citizenship Curriculum by Common Sense Education: Common Sense Education provides a series of lesson plans on digital literacy for grades K-12. Each grades lesson focuses on different topics ranging from navigating clickbait to the health effects of screen time. This is an all encompassing curriculum that is the tip of the iceberg to teach these important digital literacy concepts to our students.
Lessons for Teaching Data Literacy by the Federal Reserve Bank of St. Louis: Within eight lessons, data literacy is taught intertwined with economics and mathematic concepts. Included within these lessons are interactive data visualizations and graphics to help students see the data in action and how it impacts our daily lives as citizens and consumers participating in our global economy. Each of these lessons can be adopted, transformed, and implemented using a wide variety of tools.
Module Planning for Data Literacy by Tuva: Tuva’s teacher’s guide to create a unit on data literacy includes how to structure four modules relating to foundational data literacy concepts.
Conclusion
Digital and data literacy are essential skills we must incorporate into our daily lessons and curriculum as our students navigate digital interfaces and content that produce data. Even more important, provide our students with frameworks that help them curate content they see within digital spaces online like social media. Ultimately, digital and data literacy is needed to be an active and responsible citizen within our current world. As discussed earlier, we will be taking a major risk if digital and data literacy are not a cornerstone of our curriculum and taught within teacher professional development and preparation programs moving forward.
The underlining goal here and future posts is to provide a sense of urgency as well as provide resources to help build and deliver lessons on digital and data literacy. Ultimately, the end goal is to create a curriculum both teachers and school leaders can learn to navigate our digital world and use the massive amounts of data we are collecting to inform and drive our decisions. As we begin the year 2021, let’s focus on integrating elements of digital and data literacy into our curriculum and daily lessons. Our students will benefit greatly as we will be giving our students life long skills to help them navigate and adapt to the ever-changing world and technology we use in our work and play.
Digital-citizen
Digital citizenship ethics
https: //www. google. com/search?q=digital+literacy+vs+media+literacy+vs+data+literacy