نقد فیلم به معنی تجزیهوتحلیل همهجانبه فیلم است. اما در نگاهی عمیقتر نقد فیلم را از بررسی فیلم باید جدا بدانیم. در بسیاری از موارد مطالبی که پیرامون یک فیلم منتشر و بهعنوان نقد معرفی میشوند، صرفاً بررسی سادهای است که با نگاهی متفاوت به اثر بهدستآمده است. اما در اصل نقد فیلم به معنی تجزیهوتحلیلی است که مخاطب را با لایههای پنهان و معانی موجود در زیر لایههای دیده نشده فیلم آشنا کند. این نوع از تجزیهوتحلیل را میتوانیم نقد فیلم بنامیم.
هدف از نقد فیلم چیست؟
اصلیترین هدفی که نقد یک فیلم دنبال میکند بیان مطالبی است که مخاطب با نگاه ساده به یک فیلم نمیتواند به این مطالب دست پیدا کند؛ بنابراین منتقد ضمن بیان این مطلب، مخاطبان را از مفاهیم پنهان در فیلم یا منظوری که پشت هر صحنه وجود دارد، آگاه میکند.
انواع نقد فیلم کداماند؟
نقد یک فیلم، مانند نقد هر اثر هنری دیگر، انواع متفاوتی دارد. با یک مثال ساده این مطلب را برای شما توضیح خواهیم داد. برای مثال یادداشتی که یک منتقد دررابطهبا یک فیلم نقدی را در یک مجله تخصصی سینما مینویسند، با یادداشتی که همان منتقد برای همان فیلم در یک مجله عمومی منتشر میکند از جهات مختلف تفاوت خواهد داشت. بهاینترتیب باید گونههای متفاوتی از نقد را معرفی کنیم. برای نقد هر اثر هنری گونههای زیر را میتوانیم معرفی کنیم:
نقد آموزشی: باهدف آموزش به مخاطب و با تعریف مقدمات و مسائل موجود دنبال میشود.
نقد پژوهشی: بهمنظور تحقیق و دستیابی به مفاهیم و موضوعات جدید بیان و انجام میشود.
نقد ژورنالیستی: رایجترین گونه نقد یک فیلم است و بهمنظور نشاندادن لایههای پنهان یک فیلم به مخاطبان در مطبوعات و ... منتشر و ارائه میشود.
نقد ابزاری: بهمنظور پیشبرد اهداف سیاسی، مذهبی و... ارائه میشود.
نقد فرمی: نقدی است که فقط به فرم و ظاهر یک اثر هنری یا فیلم میپردازد.
نقد محتوایی: نقدی است که محتوای اثر ارائهشده را، فارغ از ظاهر اثر مورد بررسی قرار میدهد.
البته بهجز موارد ذکرشده گونههای دیگری نیز برای نقد اثر هنری و فیلم وجود دارد. اما رایجترین و اصلیترین گونههای نقد همین موارد ذکرشده هستند.
چگونه منتقد سینما شویم؟
برای اینکه بتوانیم یک اثر را نقد کنیم در ابتدا باید خوب دیدن را یاد بگیریم. با یادگیری خوب دیدن زوایایی که بینندگان عادی در یک فیلم نمیتوانند ببینند را میبینیم و بهاینترتیب یک گام به تبدیلشدن به یک منتقد نزدیکتر میشویم. پس از یادگیری نحوه خوب دیدن باید یاد بگیریم که برای انجام نقد صحیح باید چه مواردی را مدنظر قرار دهیم. یعنی اشاره به چه موضوعاتی برای ارائه یک نقد لازم است و در انتها باید آثار سایر منتقدان را بخوانیم و زاویه دید خود در موضوعات مختلف را به دست بیاوریم.
بیشتر دیدن و بیشتر خواندن اصلیترین لازمه هر منتقد سینما و علاقهمند به نقد است. برای تبدیلشدن به یک منتقد خوب، ضمن یادگیری موارد ذکرشده باید بیشتر و بهتر دیدن را یاد بگیریم.
به همین دلیل است که همیشه در جشنوارههای فرهنگی ـ هنری واحدهای سیار شبکههای رادیویی در محل جشنواره حاضر شده و به تهیه گزارش و ارسال اخبار اختصاصی میپردازند. اما رادیو صرفا ابزاری برای انتقال پیام نیست، بلکه تحلیل و نقد پیام نیز از کارکردهای مهم رادیوست که در زمان برگزاری جشنوارهها نقش و اهمیت آن بر همگان آشکارتر میشود. رادیو با برگزاری برنامههای گفتوگومحور و نشستهای تخصصی، این امکان را برای کارشناسان و متخصصان هر حوزه فراهم میکند تا بتوانند به نقادی رخدادهای حوزههای مرتبط با خود بپردازند، بنابراین رادیو نهفقط امکان نقادی را فراهم میکند بلکه فرهنگ نقادی و نقدپذیری را نیز در جامعه نهادینه کرده و آموزش میدهد.
نسبت بین نقد و رادیو را از زاویه دیگر نیز میتوان مورد بررسی قرار داد به این معنی که خود رادیو، برنامهها و تاثیرات رسانهای ـ اجتماعی آن نیز میتواند و باید مورد نقد و بررسی کارشناسان و متخصصان ارتباطات و جامعهشناسی و روزنامهنگاران حوزه رسانه قرار بگیرد. واقعیت این است که یکی از کارکردهای نقادی در هر حوزهای فارغ از آسیبشناسی و بازخوانی نقاط ضعف و قوت، تبیین و تبلیغ موضوعاتی است که در ذات نقد و لایههای درونیتر آن پنهان است حتی نقد منفی و سراپا معترضانه نیز در درون خود واجد توجه به موضوعی است که دستمایه نقادی قرار گرفته و در این میان نقد رسانهها به واسطه حضور و چند ساحتی بودن آنها کارکردها و قلمروهای کاربردی متعددی پیدا میکند. نقد صرفا به سینما و تلویزیون ختم نمیشود و هر نوع رسانه مکتوب و غیرمکتوب را دربر میگیرد. رادیو نیز از جمله رسانههای پرمخاطبی است که واجد درجات بالایی از تاثیرگذاری بر مخاطب و ابزاری مهم در شکلگیری و هدایت افکار عمومی است. بدیهی است هر آنچه بر جامعه تاثیر میگذارد یا از آن تاثیر میپذیرد باید در معرض نقد و بررسی قرار گرفته تا سره از ناسرهاش بازشناسی شود.
تعدد شبکههای رادیویی و تاسیس شبکههای جدید در این رسانه بهانه و فضای بیشتری برای این نقادی ایجاد کرده و دامنه نفوذ و طیف مخاطبان این رسانه گرم، در شرایطی قرار گرفته که بیش از گذشته نیازمند نقد و نقادی است. رادیو بهواسطه متکی بودن بر صدا و ماهیت صوتی که دارد، گرچه از تیررس نقدهای بصری و ساختارهای تصویری خارج میشود، اما صورتبندی برنامههای آن و ریختشناسی ماهوی برنامههایش و حجم بزرگتر برنامههای فرهنگی ـ علمی، یک نوع نخبهگرایی و فرهیختگی خاصی به برنامهسازیها در رادیو داده است؛ همین نقش یعنی یک رسانه فعال و پرسرعت در انتقال اخبار و اطلاعات و تفسیر و نیز تحلیلهای آن کمترین دلیل بر احتیاج این رسانه به نقد از بیرون است.
منتقدان رادیویی هم مثل منتقدان سینما و تلویزیون البته با شناخت و آگاهی بیشتر از ساختار و عملکرد رادیو میتوانند به نقد و بررسی فرم و محتوای این رسانه پرداخته و برنامهسازان این رسانه را در پیشبرد اهدافشان یاری کنند. متاسفانه سلطه و جذابیت بصری تلویزیون موجب شده تا رادیو کمی مورد بیمهری قرار گرفته و مهجور شود و صدا در سیطره و پشت نقاب تصویر قرار بگیرد؛ این در حالی است که بیشتر رادیودوستان و شنوندگان پروپاقرصش که اهل تماشای تلویزیون هم هستند معتقدند برنامههای رادیویی هم تنوع بیشتری دارد و هم از کیفیت بالاتری در برنامهسازی برخوردار است، اما رسانههای مکتوب و سایتهای خبری کمتر به سراغ معرفی و نقد و تحلیل رادیو و برنامههایش رفته و کمتر به آن گوش میسپارند، این یک حقیقت تلخ است که اکنون جای نقد رادیویی در مطبوعات و خبرگزاریها خالی است و کمتر شاهد نقد و یادداشت درباره برنامههای رادیویی هستیم؛ این در حالی است که شبکههای رادیویی روزبهروز در حال افزایش و توسعه کمی بوده و قطعا با نقد میتوان کیفیت را با کمیت همراه کرد. 24 ساعته بودن برنامههای رادیویی و نقشی که این رسانه در تبیین سیاستهای کلان کشور در حوزههای مختلف سیاسی ـ اجتماعی دارد، ایجاب میکند تا اهتمام بیشتری به نقد رادیویی شود.
اصلا قرار نیست که توجه به رادیو و برنامههایش صرفا از طریق نقد و بررسی آن صورت بگیرد، هرچند که همین نقد و بررسی هم به نوعی در درون خود یک خاصیت تبلیغی داشته و به معرفی و تبلیغ برنامههای رادیو نیز میپردازد، اما همین معرفی برنامهها و آشنایی مخاطب با محتوا و موضوع و مجری و کارشناس آن هم خود میتواند در جلب توجه بیشتر مخاطبان تصویرزده به رادیو موثر باشد. با این حال در نسبت بین نقد و رادیو توجه به این دو سویه مهم یعنی تهیه برنامههای نقد محور جذاب در حوزههای مختلف در رادیو از یک سو و نقادی برنامههای رادیویی ازسوی منتقدان و کارشناسی در مطبوعات و رسانههای مجازی از سوی دیگر درنهایت به بسط و تعمیق بهرهوری بیشتر از رادیو در جامعه ما کمک کرده و قطعا میتواند در جهت تلطیف و تعامل بیشتر روابط انسانی و ارتقای فرهنگ عمومی جامعه موثر باشد. تجربه هم نشان داده است که بسیاری از برنامههای رادیویی که گل کردهاند و مثلا در حد یک برنامه جذاب تلویزیونی معروف شدهاند، برنامههایی بودند که محور و ماهیت آنها نقد بوده است. نقد رادیو و رادیویی نقاد بهترین تمهید در جهت پالایش و ارتقای این رسانه بین مردم است.
فیلمشناسی آلفرد هیچکاک
«سینمای کمدی/ سینمای مبتذل» سوژه میز گفتگوی ویژه این هفته است که امیررضا مافی
کتاب رویکردهایی به سواد رسانه ای
بیشترین هدف از ارتباط با دیگران و فرستادن پیام، تشویق گیرنده به تغییر رفتار، نگرش، باور، ارزش یا دیدگاه، مطابق نظر فرستنده است که به آن «اقناع» میگویند.
رسانهها نیز با استفاده از شیوههای اقناعی سعی میکنند از طریق عقل (منطق) یا احساس یا هر دوی آنها بر ما تأثیر بگذارند. تأثیرات رسانهها بر ذهن و قلب مخاطب، دقیق، ماهرانه و پیچیده است. این مهم توسط فنون و روشهایی برای:
- جلب توجّه و نظر ما
- پدید آوردن اعتبار و اعتماد برای خودشان
- شبیهسازی آمال و آرزوهای خودشان در وجود ما
- تحریک ما برای انجام دادن کاری مانند خرید، رأی دادن، سرمایهگذاری و...
و در مجموع قانع کردن ما انجام میشود. این روشها و فنون «زبان اقناع» نامیده میشود. یاد گرفتن زبان اقناع از مهمترین مهارتهای سواد رسانهای است. اگر شما بفهمید که رسانه چطور و به چه روشی سعی میکند پیام خود را بفرستد تا بتواند شما را قانع کند که به چیزی اعتقاد پیدا کنید یا کاری را انجام دهید، آن وقت شما بهتر و با چشمان بازتر میتوانید تصمیم بگیرید. همچنین شما میتوانید با استفادۀ صحیح از این روشها و فنون، پیامهای مؤثرتری تولید و دیگران را قانع کنید. توجه داشته باشید که فنون اقناع به خودی خود مثبت یا منفی نیستند بلکه هدف از به کارگیری آنها میتواند مثبت یا منفی باشد؛ تشخیص این نکته با شما است.
فعالیت گروهی (صحه 41 کتاب درسی)
آیا پیامی رسانهای را به یاد میآورید که تأثیر بسیاری بر شما گذاشته باشد تا جایی که آن را هیچ وقت یا تا مدّتها فراموش نکرده باشید؟
- این پیام توسط چه رسانهای به شما منتقل شده است؟ علّت اثرگذاری آن چه بود؟
- متن صفحات بعد را با روش «تدریس اعضای تیم (گروه)» به هم آموزش دهید. یعنی:
- به گروههای پنج یا شش نفره تقسیم شوید، به هر یک از اعضای گروه شمارهای اختصاص دهید.
- هر عضو گروه دو یا سه عنوان از فنون اقناع را بررسی و تحلیل کند. در این تحلیل سعی کنید ویژگیهای هر فن و مثالهای ذکر شده در متن را استخراج کنید و مثالهایی نیز به آن بیفزایید.
- سپس افراد هم شماره از همۀ گروهها در جایی از کلاس یک گروه تشکیل دهند، شمارههای یک در یک گروه، شمارههای دو در یک گروه و ... .
- اعضای گروه جدید، آموختههای خود دربارۀ فنون مورد بررسی را برای یکدیگر توضیح میدهند؛ مثالهای اضافه شده را با یکدیگر تبادل میکنند و یادگیری خود را تعمیق میبخشند.
- هر دانش آموز به گروه اولیۀ خود باز میگردد و فن موردنظر را به هم گروهیهایش تدریس میکند و به این طریق ضمن یادگیری فنون، مهارتهای ارائه را نیز تمرین میکند.
- پس از پایان این مرحله معلم بهطور تصادفی از تعدادی از دانش آموزان میخواهد هر یک فنی را تعریف کنند، در صورت نقص یا کمبود، تعاریف با هدایت معلم محترم توسط دانش آموزان اصلاح و تکمیل میشود.
فنون اقناع
گواهیدادن ستارهها، نخبگان و مردم عادی
پیامهای رسانهای اغلب کسانی را نشان میدهند که دربارۀ یک محصول، فکر، عقیده، قانون، یا هر چیزی دیگر نظر میدهند و آن را تأیید و گاهی هم رد میکنند. افرادی که به منظور این فن از آنان استفاده میشود، گاهی چهرهها (ستارهها) هستند و گاهی هم نخبگان یا حتّی مردم عادی. این فن پای فرد سومی (ستارهها، نخبگان، مردم عادی) را به میان میکشد تا گیرندۀ پیام آنچه را هدف فرستنده بوده است، راحتتر بپذیرد؛ چرا که اگر سازندۀ پیام، چنین نظری را مستقیم به ما منتقل میکرد در پذیرش آن تردید میکردیم. چهرههایی که شما را به استفاده از فلان نام تجاری (برند) پوشاک یا یک عمل اجتماعی پسندیده تشویق میکنند، چنین نقشی دارند.
تداعی معانی
در این روش سعی میشود تا پیوندی بین یک فکر، نظر، محصول، خدمت، یا هر چیز دیگری با آرزوها، امیال، غرایز و احساسات مطلوب انسانی مانند زیبایی، امنیت، حریم خصوصی، موفّقیت، سلامت، تفریح، شادی و... در ذهن مخاطب ایجاد شود. البتّه اینگونه تداعی معانی هیچ وقت واضح و صریح نیست؛ بلکه پنهان و غیرمستقیم است. هر پیام رسانهای که خوب از این روش استفاده کند به راحتی میتواند بعد از ایجاد و برانگیختن احساسات و امیال درونی شما آنها را با نامهای تجاری (برندهای) مختلف و مشهور یا کمپینهای خاص مثلاً کمپینهای حمایت از محیط زیست و ... ارتباط دهد تا هر گاه در آینده با آنها برخورد کردید، آن احساسات شورانگیز و امیال درونی به راحتی شما را قانع کند که عملی متناسب با آن پیام انجام دهید.
ترس
این فن برای ترساندن گیرندۀ پیام با استفاده از چیزهای نا خوشایند و در بعضی مواقع ترسناک مثل بوی بد دهان، شکست و ناکامی، عدم رعایت حقوق بشر، تروریسم و ... به کار گرفته میشود. هشدارهای سیاستمداران و یا گروههای حامی آنها و ترسیم هراسآور وضعیت موجود در اخبار، سخنرانیها و گزارش آنها هم نمونهای دیگر برای استفاده از این فن است تا خود و برنامههای خود را نجات بخشِ وضعیتِ ترسیم شده معرّفی کنند. در خبرها و برنامههای گفتوگو محور شبکههای خارجی دربارۀ ایران، نمونههای آن را زیاد میتوان یافت.
طنز
روشی قدرتمند برای قانع کردن مخاطب بهشمار میرود. بسیاری از پیامهای رسانهای از این شیوه استفاده میکنند تا توجّه ما را بیشتر به خود جلب کنند، و از این راه موجب شوند پیام آنها با احساسی خوب و مفرّح در ذهن ما همراه شود. هنگامی که میخندیم، احساس خوبی داریم. بنابراین، اگر آگهی تبلیغاتی بتواند ما را بخنداند، میتواند این احساس خوب را به محصول مورد نظرش در ذهن ما پیوند بزند. در نتیجه، هنگامی که ما در فروشگاهی به محصول موردنظر آن پیام برخورد میکنیم، همان احساس نشاط، به خرید محصول آنها منجر میشود.
تکرار
پیامهای رسانهای هر چقدر بیشتر تکرار شوند، بیشتر در ذهن ما تثبیت، و همین امر موجب اعتماد بیشتر ما به آنها میشود. این تکرار به دو روش انجام میشود: یکی از روشها تکرار تصاویر، صداها یا کلماتی خاص در درون پیام است برای اینکه معنای اصلی پیام در ذهن ما مستحکم شود. دیگری تکرار کامل و چندبارۀ پیام مانند آگهیهای بازرگانی تلویزیونی، تابلوهای تبلیغاتی کوچک، تارنماها (سایتها)، تابلوهای تبلیغاتی محیطی (بیلبورد)، و... است تا بیشتر در ذهن ما تثبیت شود. گاهی هم در کمپینهای تبلیغاتی تجاری و سیاسی، یک شعار واحد به شیوههای مختلف و در پیامهای رسانهای متفاوت تکرار میشود تا بیشتر ملکۀ ذهن و زبان ما شود. تکرار یک پیام، به مانند ضربات چکشی است که کم کم یک میخ را به داخل چوب میراند. تکرار یک مطلب، احتمال پذیرش آن را نزد مخاطب بالا میبرد. فن «تکرار»، گاهی توسط یک رسانه شکل میگیرد و گاهی توسط چند رسانه همسو اجرا میشود. طبیعی است تأثیر روش دوم در اقناع مخاطبان، به مراتب بیشتر است. مخاطب در چنین مواردی احساس میکند همه دارند یک مطلب را میگویند، پس حتماً درست است!
افراد زیبا
زیبایی، دوست داشتنی است و هیچکس نیست که این موضوع را انکار کند؛ بنابراین افراد زیبا، برای جذب و جلب توجّه شما الگوهای خوبی هستند؛ لذا در انتخاب آدمهایی که در تابلوهای تبلیغاتی محیطی یا آگهیهای بازرگانی تلویزیونی حضور دارند، حتّی آدمکهای (مانکن) داخل ویترین مغازهها از این قاعده پیروی میشود. برای مثال از افرادی که دارای موهای سالم و زیبا هستند برای تبلیغ شامپو و نرم کنندۀ مو استفاده میشود.
تطمیع
شیوهای است برای ترغیب کسی تا به شما برای رسیدن به هدفتان کمک کند. همین شیوه در متقاعدسازی افراد برای کاری یا پذیرفتن عقیدهای خاص هم میتواند به کار گرفته شود. حراج، تخفیف، قرعهکشی، هدیۀ رایگان، یکی بخر چند تا ببر و... نمونههایی از فن تطمیع هستند.
ادعای آشکار
بعضی وقتها پیامهای رسانهای مستقیم و با سند و مدرک آشکار، ادعاهایی قابل آزمایش را مطرح میکنند برای اینکه توجّه شما را به خود جلب کنند؛ بهطور مثال سازندۀ یک قوطی محتوی مادّهای غذایی وقتی که اجزا و عناصر سازنده آن را با میزان دقیق کالری و درصد روی محصول خود مشخّص میکند، به واقع دارد با این روش شما را قانع میکند؛ امّا آیا این برای شما امکانپذیر است که آن محصول را به آزمایشگاه مخصوصی ببرید و درستی و نادرستی آن اجزا و درصدها را مشخّص کنید؟
شدّت
برخی ساختارهای زبانی باعث میشود ما شدّت چیزی را بیشتر احساس کنیم و همین مسئله باعث میشود تا برای کاری خاص قانع شویم. به کارگیری صفات عالی (ترین) در تبلیغات، از این دسته است. وقتی فروشگاهی، محصول خود را ارزانترین، بهترین، پرفروشترین، اوّلین و... بیان میکند، شما برای خرید از آن بیشتر ترغیب میشوید. ایجاد مقایسه با استفاده از صفت برتر (تر) هم نمونهای دیگر از این ساختارها است؛ بهطور مثال این نوشابه قند کمتری به نسبت نوشابههای دیگر دارد.
نمادها
کلمات یا تصاویری هستند که مفاهیمی بزرگتر را به ذهن ما میآورند. این مفاهیم بهطور معمول، محتوایی احساسی و قوی دارند؛ مانند خانه، خانواده، ملّت، مذهب، جنسیت، سبک زندگی و چیزهایی از این قبیل. پیامهای رسانهای بهطور معمول از قدرت و شدّت نمادها برای پذیرش و مقبولیت بیشتر نزد مخاطبان استفاده میکنند؛ به طور مثال پرچم سه رنگ و سرود جمهوری اسلامی ایران نماد وطن و ملّیت ما است و در هر پیام رسانهای میتواند اثربخشی آن پیام را افزایش دهد. قلۀ دماوند در پوسترها نماد صلابت و پایداری ملت ایران است.
مقایسه
روشی مطلوب برای قانع کردن است. بسیاری از پیامهای رسانهای سعی میکنند تا با این روش، محصول، آرا یا نظریاتی را در ذهن مخاطب جا بیندازند. البتّه مقایسۀ درست و خوب، مقایسهای است که در آن قیاسشوندگان با همدیگر مشابه باشند و شرایطی یکسان برای مقایسه داشته باشند. مقایسۀ ضعیف و نابرابر بهطور حتم نمیتواند چندان اقناع کننده به شمار رود؛ با این همه گاهی پیامهای رسانهای با استفاده از فنها و روشهایی دیگر، اوضاع را یکسان جلوه میدهند و به شکلی غیرمنطقی و غیرمنصفانه به گونهای دو چیز را با هم مقایسه میکنند که مخاطب سردرگم میشود و در دام آنها میافتد.
در بازار داغ تکنیکهای رسانهای باید مسلح به شناخت باشید؛ وگرنه همان وضع یککلاغ چهلکلاغ رخ میدهد. ما در این یادداشت قصد داریم شما را با چند تکنیک رسانهای آشنا کنیم و به شما سواد رسانه هدیه بدهیم.
تکنیک گواهیدادن
وقتی دو جبههی فکری با یکدیگر رقابت دارند، هرکدام تلاش میکنند اثبات کنند تفکر و منش آنها برحق است. در میان کارزار تبلیغاتی، هر کدام از جبههها دست روی نقاط ضعف عملکردی گروه مقابل میگذارند و تلاش میکنند این کم و کاستیها را به گردن رقیب بیندازند. بنابراین پیامهای رسانهای اغلب کسانی را نشان میدهند که درباره یک محصول، ایده، عقیده، قانون و یا هر چیز دیگری نظر میدهند و آن را تایید و گاهی هم رد میکنند. افرادی که برای این تکنیک مورد استفاده قرار میگیرند گاهی چهرهها هستند و گاهی هم نخبگان و یا مردم عادی. بطور مثال وقتی یک برنامه خبری تلویزیونی سراغ مردم عادی میرود تا نظرشان را راجع به قانون جدید مالیاتها بپرسد، در بسیاری از مواقع میخواهد نظر خودش را از زبان آنها به شما منتقل کند تا مورد پذیرش بیشتری قرار بگیرد.
تکنیک نمادسازی
در این تکنیک تصاویر یا کلمات، مفاهیم خیلی بزرگتری را به ذهن مخاطب متبادر میکنند و معنای غریب و احساسیای دارند. جالب اینجاست که نزد مخاطب بسیار محبوب و مقبول است. بدون اینکه زحمت زیادی نیاز باشد با رنگ یا تصویر خاصی برای مخاطب نماد ساخته میشود. این مفاهیم معمولا محتوایی احساسی و قوی دارند؛ مثل خانه، خانواده، ملت، مذهب، جنسیت، سبک زندگی و چیزهایی از این قبیل مثلا پرچم سه رنگ ایران، نماد وطن و ملیت ماست و در هر پیام رسانهای مرتبط میتواند اثربخشی آن پیام را افزایش دهد. در جریان انتخابات نیز از نماد سازی استفاده میکنند.
کلید: نماد دولت تدبیر و امید
رنگ سبز: نماد اعتراضات مردمی نسبت به حکومت ایران (فتنه 88)، مثل تصویر هلال ماه که نماد ماه رمضان و عید فطر است.
تکنیک مقایسهکردن
خوراک داغ رسانهها قیاس است. قیاسهایی که بر بنای اشتباه پایهگذاری میشود. در این تکنیک باید شرایط قیاس یکسان و هم سطح باشد وگرنه نتیجهای جز سفسطه نخواهد داشت. این تکنیک خیلی موثر است به شرط آنکه منصفانه و بر مبنای عدالت و حقیقت به کار گرفته شود. پس مقایسه هم روشی مطلوب برای اقناع مخاطب است. گاهی پیامهای رسانهای با استفاده از تکنیکها و روشهای دیگری شرایط را یکسان جلوه داده و به شکلی غیرمنطقی و غیرمنصفانه طوری دو چیز را با هم مقایسه میکنند که مخاطب گیج شده و در دام آنها میافتد. بهترین راه این است که وقتی با یک مقایسه در پیام رسانهای روبرو شدیم به دقت شرایط دو چیزی که با هم مقایسه شدهاند را بررسی کنیم و ببینیم که آیا واقعا قابل مقایسه هستند یا نه.
مثلا القا میکنند که از وقتی امریکا در افغانستان حضور نظامی پیدا کرده، امنیت این کشور بیشتر شده است. در حالیکه در زمان حضور نظامی امریکا در افغانستان، این کشور بیشترین تلفات انسانی رو داشته و آمار کشتهها دهها برابر زمانی هست که امریکا نبود ولی این بخش را در رسانهها و اخبارشان سانسور میکنند.
تکنیک استقراء
قانعکنندگان گاهی اوقات نتایج بزرگی را بر پایه واقعیتهایی کوچک در پیامهای رسانهای خود ترسیم میکنند. چون آن واقعیتهای کوچک برای ما ملموس و زنده است، ما راحتتر آن نتایج بزرگ را میپذیریم. پس از جزییات کوچک، یک محتوای حرفهای و کلی میسازند. بنابراین مخاطب سطح ساده که تکنیکهای سواد رسانه نداشتند باشند با توجه به این تکنیک دچار تردید شده و این نتیجه را به کل تعمیم خواهند داد.
مثال: گزارشگری در سطح شهر با افراد زیادی درباره شرایط اقتصادی پیش روی گفتگو میکند.
بقال سر کوچه میگوید: خریدهای روزانه مردم بیشتر شده است.
راننده تاکسی میگوید: مشتریهایش افزایش یافتهاست.
چند نفر دیگر هم به همین شیوه راجع به اوضاع بهتر اقتصادی صحبت میکنند.
گزارشگر هم در پایان از جزء جزء این سخنان استفاده میکند تا بگوید اوضاع اقتصادی مملکت در آیندهای نزدیک با جهشی عجیب روبرو خواهد شد. در حالی که جهش اقتصادی باید با آمارها و سنجههای دقیق اقتصادی مورد تحلیل قرار گیرد.
تکنیک حسن تعبیر یا جایگزینی کلمات
همانطور که تکنیکهای «کلمات پر زرق و برق» و «برچسب زنی» مخاطب را بطور احساسی با کلمات پیشنهادی تحریک میکنند، تکنیک معادل سازی نیز تلاش میکند تا با خوشایندسازی کلمات نامطلوب ذهن مخاطب را به خود نزدیکتر کند. معادل سازی بر اساس حسنتعبیر درواقع جایگزینکردن کلماتی مطلوب به جای اصطلاحات و موضوعات ناخوشایند است تا مخاطب نسبت به آن پذیرش بیشتری داشته باشد .پس کلماتی که بار منفی زیاد دارند را حذف کرده و کلمات دیگری را جایگزین میکنند تا بار مثبت موردنظرشان را القاء کنند.
مثال :کلمه مناطق کمبرخوردار به جای مناطق محروم استفاده میشود.
به تیترسازی خبرگزاری بی بی سی در بازتاب خبری دو اتفاق ایران و انگلستان توجه کنید. برای ایران از کلمهی اعتراض استفاده کرده است. برای انگلستان از کلمهی آشوب. معترضان= حقی از آنان ضایع شده و نسبت به حکومت معترض هستند. آشوب گران= قصد اختلال در کشور را دارند.
یا تیتری که بی بی سی در رابطه با خبر کشتار دختران افغانستانی زد. «خانوادههای قربانیان مکتب سیدالشهدا»: آیا منظور از مکتب، طیف فکری _مذهبی نیست؟
تکنیک دسته بندی کارتها
هیچکس همه داستان را برای ما تعریف نمیکند. بلکه هر کسی (مثل کارتهای روی یک میز) بخشهایی را گزینش کرده، مطابق سلیقه خود چیده و در اختیار ما قرار میدهد . پیامهای رسانهای وقتی رویدادی را گزارش میکنند، دقیقا چنین کاری را طوری انجام میدهند که مطابق خطی مشیهای خودشان باشد. هر چقدر این بخشها با دقت و ظرافت بیشتری گزینش شده و چینش منطقیتری داشته باشد، مخاطب بیشتر قانع میشود که نظر رسانه را بپذیرد. اگر میخواهیم نگاهی همه جانبه تر به یک رویداد داشته باشیم بهتر است روایتهای متفاوت آن را در رسانههای مختلف مورد بررسی قرار داده و کارتهای گمشده را پیدا کنیم. هر رسانه نورافکن خود را دارد و به ما میگوید کجا را ببین و کجا را نبین. مثل تیترهای هدفمند بی بی سی.
تکنیک راه حل ساده
در عصر امروز زندگی پیچیده شده است. متغیرهای زیادی در مسایل و مشکلات دخیل هستند و از این رو حل آنها نیز پیچیدگیهای خودش را پیدا کرده و به این سادگیها میسر نیست. همین واقعیت و سرو کله زدن روزانه با این مشکلات پیچیده در بسیاری از ما اضطراب و نگرانی ایجاد میکند. در چنین شرایطی قانع کنندگان در پیامهای رسانهای سعی میکنند با ساده کردن مسئله و چشم پوشی از پیچیدگیهای آن، راه حلهای سادهای برای حل این مشکلات ارایه کنند که در بسیاری از مواقع هم به راحتی مورد پذیرش مخاطبان قرار میگیرد. شما ممکن است بارها دیده باشید که سیاستمداران ادعا میکنند با وضع یک قانون جدید و یا اجرای یک برنامه دولتی میشود فلان مشکل بزرگ را حل کرد. این در حالی است که از این برنامهها و قوانین تا به حال به وفور وضع اجرا شده اما مشکل همچنان سر جای خودش هست.
قربانی کردن
برخی پیامهای رسانهای برای قانع کردن مخاطب به نحوی پنهان و یا آشکار سعی میکنند تا کسی یا چیزی را در رابطه با یک مسئله یا موضوع مقصر جلوه بدهند. به هر حال هر وقت مشکلی پیش میآید همه به دنبال مقصر میگردند، در چنین شرایطی پیدا کردن یک مسبب میتواند فشار روانی را از روی بقیه بردارد. سخنرانیهای سیاسی، مناظرات انتخاباتی و گزارشهای چالش بر انگیز خبری اغلب از این تکنیک استفاده میکنند. در این شرایط بهتر است توجه بیشتری به دلایل مطرح شده در اینگونه پیامهای رسانهای معطوف کنیم و ببینیم واقعا مقصر همان چیزی است که آنها جلوه میدهند؟ زمانی که کرونا در ایران شایع شد، دبیر کمیته اجتماعی ستاد مبارزه با کرونا بیان کردند که اتباع افغانستان و پاکستان بخاطر داشتن بیماری اجازه ورود به ایران را ندراند. چرا که هم بیماری دارند و هم میتوانند مشکلاتی برای دیگران ایجاد کنند. دولت به جای پاسخگو بودن عملکرد خود در حل مسائل کرونا تقصیر را گردن این دو کشور میاندازد!
تکنیک کانال انحرافی
«منحرف کردن توجه مخاطب از یک مسئله با طرح کردن موضوعی دیگر» هدف اصلی این تکنیک است. این روش معمولا زمانی بیشتر به کار گرفته میشود که رسانه قصد دارد سعی کند بخشی از داستان پنهان شود و یا آن بخشی که به ضرر گروه خاصی هست کمتر برجسته شود. به همینخاطر است که گاهی در جنجالهای خبری مشاهده میشود که برخی رسانهها موضوعات جدیدی را طرح میکنند تا توجه مخاطب از موضوع اصلی منحرف کنند. زمانی که آقای بشار اسد به ایران سفر کرد و دیدار مهمی با مقام معظم رهبری داشت، آقای ظریف بخاطر برخی مسائل استعفا داد، و همین امر باعث شد که رسانهها بهانهای بهدست بیاورند تا سفر مهم آقای بشار اسد را به حاشیه ببرند و توجه مخاطب به استعفای آقای ظریف معطوف شود.
امروزه داشتن عکس پروفایل برای فعالیت در شبکههای اجتماعی و برنامههای ارتباط مجازی مانند تلگرام، اینستاگرام، واتس اپ و فیس بوک ضروری به نظر میرسد. تاثیر عکس پروفایل بر مخاطب در شبکههای اجتماعی قابل انکار نیست، علی الخصوص اگر مخاطب شما در دنیای واقعی با شما آشنایی نداشته باشد و تنها از فعالیت در فضای مجازی شما را بشناسد. شاید به همین علت باشد که بسیاری از افراد وقت زیادی را برای انتخاب یک عکس پروفایل مناسب میگذارند. با توجه به مطالعات روانشناسی انجام شده عکس پروفایل علاوه بر تاثیر زیادی که در برداشت و قضاوتی که نسبت به افراد میکنیم دارد، میتواند اطلاعات زیادی از شخصیت آنها نیز در اختیار ما بگذارد. در این مقاله از “همیار عشق”، به شخصیت شناسی افراد با تحلیل روانشناسی عکس پروفایل آنها میپردازیم. و بیان میکنیم برای داشتن یک عکس پروفایل خوب، چه نکاتی را لازم است مورد توجه قرار دهید.
شخصیت شناسی از روی عکس پروفایل
عکس پروفایل معانی آشکار و نهفتهی متعددی دارد. معانی آشکار همان پیامهایی هستند که خودتان میخواهید از طریق عکس به دیگران منتقل کنید، به عبارت دیگر این پیامها را عمداً برای تاثیرگذاری بر روی دیگران انتخاب میکنید. مثلاً اگر عکسی را انتخاب کنید که در آن کلاه روی سرتان گذاشتهاید یا یک عکس دونفره را برای پروفایلتان بگذارید، مخاطبینی که عکس را میبینند، متوجه میشوند که نیتی از اضافه کردن کلاه یا آن شخص به عکستان داشتهاید و با توجه به آن عکس خاص دربارهی شخصیت و وضعیتتان نتیجهگیری میکنند.
اما سطح دیگری از پیامها وجود دارد که آنها را به عنوان پیامهای نهفته طبقهبندی میکنیم. مثلاً اگر عکسی را که از فاصلهی دور از شما گرفته شده برای پروفایلتان انتخاب کنید، این فاصله میتواند نشانهی احساس ناامنی باشد. اگر سرتان را در عکس خم کنید و لبخند بزنید، وابستگیتان را به نمایش گذاشتهاید. با توجه به این نکات شخصیتشناسی عکس پروفایل میتوانید به اطلاعات جالبی دربارهی مخاطبینتان برسید. در جایی که هیچ راه دیگری برای برقراری ارتباط غیرکلامی وجود ندارد، در نظر گرفتن این نکتههای جزئی کمک میکند تا با انتخاب یک عکس مناسب اثر دلخواه را روی مخاطبینتان بگذارید.
روانشناسی عکس پروفایل خانمها و آقایان
نتیجهی پژوهش جدیدی که در زمینهی تفاوتهای جنسیتی عکس پروفایل انجام شده است، حاکی از آن است که آقایان در عکسهای پروفایلشان تمایل بیشتری به پوشیدن لباس رسمی دارند، کمتر لبخند میزنند و علاقهی بیشتری به نشان دادن اشیائی مانند ماشین و ساعت دارند که میتواند نشان دهندهی ثروت و جایگاه اجتماعی باشد. به نظر پژوهشگران بروز این ویژگیهای مردانهی بصری در عکسهای پروفایل تاحدی نشأت گرفته از این واقعیت است که شبکههای مجازی مانند فیسبوک و تلگرام به مکانی برای پیدا کردن عشق و همسریابی در دنیای مجازی تبدیل شده است.
همچنین در پژوهش فوق مشخص شد که بانوان بیشتر عکسهای خانوادگی را برای پروفایلشان انتخاب میکنند. به علاوه حالتهای هیجانی و احساسی بیشتری، مانند تماس چشمی مستقیم و لبخندهای جذاب و کامل، در عکسهای کاربران مونث دیده میشود.
تغییر هدفمند عکس پروفایل برای نشان دادن اتحاد و همبستگی یکی از ترندهای رایج در شبکههای اجتماعی است. برای مثال نتایج یک نظرسنجی نشان داد که درصد قابل توجهی از کاربران (۴۲ %) عکس پروفایلشان را در شبکههای ارتباط مجازی بعد از وقوع حادثههای دلخراشی مانند آتشسوزی پلاسکو عوض کردند. اما در این رویه نیز تفاوتهای جنسیتی جالبی وجود دارد: بانوان بیشتر از آقایان تمایل دارند تا با تغییر عکس پروفایل خود از یک آرمان باارزش یا همنوعان خود حمایت کنند که نشان از وجود حس همدردی زیاد در خانمها دارد.
روانشناسی عوض کردن بیش از حد عکس پروفایل
عوض کردن مداوم عکس پروفایل نشان دهندهی احساس ناامنی، عدم اعتماد به نفس و سر به هوا بودن است. چنین افرادی معمولاً به دیگران بدگمانند و به راحتی به کسی اعتماد نمیکنند. حتی صفاتی از دوگانگی شخصیت در برخی از این کاربران مشاهده میشود و آنان همواره از تصمیمهایشان ناراضی هستند. این خصوصیات بیانگر وجود بحران هویتی است و چنین فردی نیاز دارد که خود را از دریچهی چشم دیگران ببیند. افرادی که دائماً عکس پروفایلشان را عوض میکنند، معمولاً خواهان جلب توجه دیگران نیز هستند.
روانشناسی عکس پروفایل گل و طبیعت
افرادی که عکس گل یا قابی از طبیعت زیبا مانند دریا و جنگل و دشت و … (بدون حضورخودشان در عکس) را برای پروفایل خود انتخاب میکنند، ممکن است دلایل متعددی برای اینکار داشته باشند. یکی از اصلیترین دلایل این است که فرد نمیخواهد یا به خاطر شرایط اجتماعی و خانوادگی نمیتواند عکس خودش را برای پروفایلش تلگرام یا واتس اپ بگذارد. در این صورت سادهترین انتخاب برای یک عکس پروفایل زیبا، گل و طبیعت خواهد بود.
از طرفی ممکن است فردی واقعا عاشق عناصر و صحنههای طبیعت باشد و از نگاه کردن به عکس آن نیز لذت ببرد. مثلا کسی که از دیدن عکس آسمان ابری احساس آرامش میکند و آن را برای پروفایلش میکند یا فردی طبیعت در فصل پاییز را دوست دارد و عکسهایی از طبیعت پاییزی را برای پروفایلش انتخاب کند. یا اینکه گلی که برای تصویر پروفایل گذاشته است از سوی فرد خاصی به او هدیه داده شده و با گذاشتن آن عکس برای پروفایل میخواهد از طرف مقابل به خاطر عشق و محبتی
گاهی نیز افراد عکسی از سفر به طبیعت را به نمایش میگذارند که خودشان هم در آن حضور دارند.
انتخاب این عکس نشان میدهد که آن فرد میخواهد به همه اعلام کند که از نشستن پشت میز و تمام روز با رایانه کار کردن متنفر است و دوست دارد در دامان طبیعت از زندگیاش لذت ببرد.
ارضاء کردن مرد از لحاظ احساسی(چگونه مرد را احساساتی کنیم؟)
روانشناسی عکس پروفایل کودک
حتما شما هم در لیست مخاطبین خود افرادی را دیده اید که عکسهایی از بچههای کوچک بانمک را به نمایش میگذارد. یا اینکه فرد عکسی از کودکی خودش را در برای اینکار انتخاب کرده است. انتخاب عکس کودک به عنوان عکس پروفایل تلگرام، اینستاگرام و واتس اپ به این معناست که فرد از دنیای بزرگسالی خسته است، از شرایط حاضر رضایت ندارد و میخواهد به دوران خوش کودکی بازگردد. در برخی از موارد نیز خانمهایی که آرزوی مادر شدن را دارند عکس پروفایل بچه برای پروفایلشان انتخاب میکنند و درواقع این عکسها نشان میدهد دلشان میخواهد صاحب فرزندی شبیه کودکی که در تصویر است باشند.
روانشناسی عکس پروفایل چند نفره
شاید شما هم افرادی را دیده باشید که عمدتا عکسهای دسته جمعی و چندنفره برای پروفایل انتخاب میکند. به طوری که حتی در عکسها مشخص نیست صاحب پروفایل چه کسی است! به گفته روانشناسان صاحبان چنین پروفایلهایی نمیتوانند خودشان را بدون جمع تصور کنند و هویت غیرمستقلی دارند یا در کنار جمع دوستان یا آشنایان احساس ارزشمندی بیشتری میکنند.
همچنین عکس با خانواده و فرزندان نشان میدهد که آن فرد رابطهی صمیمانهای با خانوادهاش دارد و به حمایت و پشتیبانی آنها دلگرم است. فردی که عکس خانوادگی را برای پروفایلش انتخاب میکند، به همه اعلام میکند که باارزشترین و مهمترین داراییش در زندگی خانواده و فرزندانش هستند.
از طرفی اگر دوستانتان در تمام عکسهای پروفایل تلگرام و اینستاگرام شما حضور داشته باشند، میتوان به این نتیجه رسید که شما فردی برونگرا و معاشرتی هستید. افراد برونگرا چشمگیرترین و رنگارنگترین عکسهای پروفایل را دارند که بازتابی از شخصیت مطمئن و راحت آنها است. شما عاشق بیرون رفتن و معاشرت با دیگران هستید و از این که دیگران به شما نگاه کنند و یا دربارهتان حرف بزنند، غرق لذت میشوید. افراد برونگرا غالباً عکسی را برای پروفایلشان انتخاب میکنند که آنها را جوانتر نشان بدهد و بیشتر به عکسهای پرجمعیت علاقه دارند.
روانشناسی عکس پروفایل نیم رخ
وقتی فردی عکس نیم رخ از صورتش را به عنوان عکس پروفایل انتخاب میکند چه معنایی دارد؟ معنای آن واضح است، او میخواهد نیمه خوبش را به شما نشان دهد و البته نیمه بدش را از شما پنهان کند! درواقع میتوان گفت افرادی که عکس نیمرخ برای پروفایلشان میگذارند کمی دورو هستند، اگرچه چنین قضاوتی از روی عکس پروفایل قطعی نیست.
روانشناسی عکس پروفایل بخشی از صورت یا اندام
در اینستاگرام، تلگرام یا واتس اپ کاربران زیادی را که عموماً خانم هستند، میبینید که ترجیح دادهاند کل صورتشان را در عکس پروفایل نشان ندهند و در عوض مثلاً با تصویری از یک چشم بزرگ و خمار ریمل زده، لبهای سرخ و قلوهای غنچه شده یا دستهای کشیده و زیبا از مخاطبینشان استقبال کنند.
به هرحال این نوع عکسهای پروفایل نمای نزدیک، بخشی از ظاهر فرد را نشان میدهد که او به زیبایی آن میبالد و برای نمایش آن به دیگران اعتماد به نفس بیشتری دارد. درواقع فرد میخواهد توجه شما را تنها به بخشی از ظاهر خود که از زیبایی و مورد تحسین واقع شدنش توسط دیگران اطمینان بیشتری دارد جلب کند.
این موضوع درمورد آقایان به نحو دیگری بروز پیدا میکند.
آقایان معمولاً از بخشی از بدنشان عکس میگیرند که به آن افتخار میکنند. بازو یا بالاتنهی عضلانی مردانهای که لباس تنگی دارد یا برهنه است، از عکسهای پرطرفدار پروفایل آقایان به شمار میآید.
روانشناسی عکس پروفایل حیوانات
به طور کلی زنان بیشتر از مردان عکس پروفایل حیوانات بامزه و ناز مثل سگ، گربه و جوجه انتخاب میکنند. مردان اگر قرار باشد عکسی از حیوانات برای پروفایل خود انتخاب کنند، انتخاب آنها مسلما حیوانات شکارچی مثل عقاب، شیر و مار است!
خانمهایی که عکس حیوانات بامزه را برای پروفایل خود انتخاب میکنند، معمولا افرادی درونگرا هستند و مهربان هستند و آقایانی که به انتخاب عکس حیوانات شکارچی علاقه دارند حس قدرت طلبی وتسلط و سلطه را به مخاطب میرسانند.
روانشناسی عکس پروفایل سیاه و سفید
مطالعات نشان میدهد انتخاب کردن عکسهای سیاه و سفید، خاکستری و تاریک برای پروفایل، میتواند نشانهای از افسردگی در فرد باشد. درواقع بسیاری افراد افسرده و غمگین تمایل دارند احساس غم و اندوهشان را درعکسهایی که نشانهای از رنگهای تند و شاد در آن نیست نمایش دهند. از طرفی برخی از افراد عکسهای سیاه و سفید هنری را به خاطر حس نوستالژیک آنها دوست دارند و تنها به این خاطر برای عکس پروفایل خود انتخاب میکنند.
روانشناسی عکس پروفایل دونفره و عاشقانه
عکس پروفایل عروسی علامت این است که کاربر میخواهد به همه اعلام کند که بزرگ شده و در زندگیاش پیشرفت کرده است. همچنین وقتی یک نفر عکس عروسیاش را برای پروفایلش انتخاب میکند، میخواهد به بقیه بگوید که دیگر ازدواج کرده، دوران دوستیهای زودگذر برایش تمام شده و به همسرش بیشتر از هر کسی در دنیا اهمیت میدهد، پس دیگر چشمتان به دنبال او نباشد. زوجهایی که تازه ازدواج کردهاند، معمولاً عکس عروسیشان را برای پروفایلشان انتخاب میکنند.
کسی که همیشه عکس عاشقانه دو نفره با همسرش را برای پروفایل میگذارد، میخواهداین پیام را برساند که ما یکدیگر را بسیار دوست داریم و همه چیز را با هم به اشتراک میگذاریم. از طرفی عکسهای عاشقانه دو نفره همیشه به این معنی نیست که زوجی که در عکس هستند زندگی خوب و شاد و عاشقانهای دارند. درواقع تحقیقات نشان میدهد افرادی که بیش از حد اصرار دارند در عکس پروفایلشان عشق به همسرشان را نشان دهند، زندگی عاشقانهای ندارند و درواقع آرزوی خود برای داشتن زندگی عاشقانه و ماندن در لحظهای که در تصویر ثبت شده است را دارند.
مردجذاب یعنی بردپیت؟
عکسهای پروفایل آتلیهای و حرفه ای
خودشیفتگی و خودخواهی مشخصهی بارز افرادی است که عکسهای حرفهای آتلیهای را برای پروفایلشان انتخاب میکنند. به علاوه افراد خودشیفتهای که زیبایی و جذابیت خودشان را در عکسهای پروفایل ستایش میکنند، اشخاصی هستند که مرتب پستهای جدیدی دربارهی خودشان میگذارند، در شبکههای اجتماعی بسیار فعال هستند و عکس پروفایلشان را دائماً عوض میکنند.
به تازگی ترند جدیدی در شبکههای اجتماعی باب شده است که افراد عکسهای آتلیهای برای پروفایلشان میگذارند. اما حتی با دقت کردن در عکس حرفهای نیز میتوانید به نکات جالبی دربارهی شخصیت مخاطبتان برسید. عکس حرفهای نیز رازهای شخصیتی جالبی را فاش میکند، هرچند به اندازهی عکس معمولی گویا نیست. مسلماً عکس باکیفیتی که با لباس خوب گرفتهاید، تاثیر قابل توجهی بر مخاطبین میگذارد، اما مراقب باشید، چون مخاطبینتان فقط به ظاهر عکس اکتفا نمیکنند؛ معنای نهفته در عکس گاهی جذابیت ظاهری آن را تحتالشعاع قرار میدهد و اگر عکستان سرشار از حس خودنمایی و فخرفروشی باشد، آن اثری را که میخواهید بر روی مخاطبین نخواهد گذاشت. گاهی اوقات عکسهایی که بیش از حد ویرایش شده باشد، تحقیر مخاطبین را برمیانگیزد.
روانشناسی عکس پروفایل سلفی
علاقهمندان به عکس سلفی افرادی منضبط و مقرراتی هستند که سعی میکنند انتظارات اجتماعی را برآورده کنند و همرنگ جماعت باشند. به همین دلیل در پروفایل اشخاص باوجدان و وظیفهشناس معمولاً فقط عکسی از صورت آنها را میبینید و آنها معمولاً اندکی پیرتر از آن سنی هستند که در عکس پروفایل دیده میشوند.
بااین حال عکسهای پروفایل سلفی معمولاً عکسهایی خوش آب و رنگند که چهرهی خندانی را به نمایش میگذارند.
اما نوعی از سلفی گرفتن دختران و انتشار عکس در فضای مجازی نیز رایج است که به عنوان “سلفی لب غنچه” یا “لب اردکی” معروف است
در این عکسها دختری را میبینید که لبهایش را شبیه اردک روی هم فشار داده و غنچه کرده است.
غنچه کردن لبها استخوانهای گونه را برجسته میکند، چهره را جوانتر نشان میدهد و غبغب را از بین میبرد. به علاوه با این سبک از سلفی به دیگران اعلام میکنید که چقدر باحال و دوستداشتنی هستید.
روانشناسی عکس پروفایل عجیب
گاهی شاهد عکسهای پروفایل عجیب در صفحههای مجازی هستیم. مثلا عکسهای ترسناک و چندش آور یا عکسی از خود فرد زمانی که شکلکهای زشت و مسخرهای جلوی لنز دوربین از خودش نشان داده و اتفاقا آن عکس را برای پروفایلش هم انتخاب نموده است! اما انتخاب چنین عکسهایی برای عکس پروفایل به چه معناست؟
فردی که عکسهای عجیب، زشت یا مسخره از خود به نمایش میگذارد میخواهد شوخ، باحال و بیخیال به نظر برسد. او اعتماد به نفس بالایی دارد، از طرفی ممکن است کمی شخصیت ضد اجتماعی یا اجتماعی ستیز داشته باشد. یعنی گذاشتن عکس عجیب یا زشت و مسخره به این دلیل باشد که به طور کلی برای او مهم نیست دیگران چه قضاوت و نظری درمورد او دارند. او میخواهد نشان دهد عکس پروفایل من متعلق به من است و هر عکسی که دوست داشته باشم برای آن میگذارم حتی اگراین عکس زشت و عجیب باشد! چنین افرادی معمولا در زندگی واقعی خود نیز تصمیمات و رفتارهایی با همین دیدگاه فکری ضد اجتماعی دارند.
روانشناسی عکس پروفایل نوشته
افرادی که عکس نوشتهای را برای پروفایل خود انتخاب میکنند، درواقع عکس پروفایل را به عنوان یک بیلبورد بزرگ میبینند که به وسیله آن پیغامی را به دیگران برسانند یا افکارشان را به اشتراک بگذارند. این نوشته ممکن است عشق یا تنفر آنها به فرد یا موضوعی نشان دهد. شعری باشد که برایشان تداعی کننده فلسفه یا حسی خاص است، یا اینکه دغدغه فکری آنها در این برهه از زندگیشان باشد. اگر نوشته عکس پروفایل یا بیو فرد، نوشتهای منفی نسبت به کسی باشد که پروفایل او چک کرده است، میتوان گفت فرد احتمالا خشم درونی زیادی دارد و در ارتباطات اجتماعی یا عاطفی گذشته تجارب منفی زیادی داشته است که باعث شده است حالت تدافعی نسبت به دیگران داشته باشد. درواقع او به نحوی میخواهد به افراد پیغام بدهد: “به من نزدیک نشوید، من زخم خورده هستم و نمیخواهم ارتباط صمیمانه دیگری را تجربه کنم.”
روانشناسی پروفایل بدون عکس
افرادی که برای پروفایلشان هیچ وقت عکسی نمیگذارند، علاقه مند هستند هویت شان تا حدی مبهم بماند. زمانی که با چنین فردی در فضای مجازی روبرو میشوید با خود میگویید این فرد کیست؟ چند ساله است؟ چه شکلی است؟ و از آنجایی که عکس پروفایلی وجود ندارد، هیچ سرنخی در مورد ویژگیهای ظاهری یا شخصیتی او بدست نمیآورید و تنها تصوری که از او خواهید داشت، احتمالا بر مبنای تخیلات خودتان خواهد بود!
افرادی که هیچ عکس پروفایلی انتخاب نمیکنند ممکن است چند منظور داشته باشند. اولین دلیل این است که آنها میخواهند تاکید داشته باشند فضای مجازی برایشان مهم و جدی نیست. آنها نمیخواهند چیزی را با عکس پروفایل به دیگران نشان دهند، نمیخواهند در این فضا شناخته شوند و نمیخواهند به دیگران اجازه دهند باتوجه به عکس پروفایل در مورد شخصیت آنها قضاوتی شود. گاهی نیز برعکس این تفکر یعنی جدی گرفتن و وسواس بیش از اندازه برای انتخاب عکس پروفایل، باعث میشود افراد بدون عکس پروفایل بمانند. چرا که به علت وسواس زیاد هیچ عکسی به نظر آنها مناسب نمیرسد و با انتخاب هر عکسی احساس فشار روانی میکنند که شاید عکس خوبی انتخاب نگرده اند. در این صورت ممکن است ترجیح دهند حداقل برای مدتی بدون عکس بمانند تا زمانی که عکس دلخواه و بدون نقصی پیدا کنند!
ازدواج فامیلی (مشکلات ژنتیکی ازدواج فامیلی)
افراد افسرده نیز گاهی به علت احساس پوچی و بی ارزشی هویتی، هیچ عکس پروفایلی انتخاب نمیکنند. البته لازم به ذکر است که گاهی افراد سرشناس یا افرادی که شغل آنها شغلی رسمی است(مثلا سیاست مداران یا اساتید دانشگاه و … )، به خاطر رسمی تر کردن مکالمات خود در فضای مجازی ترجیح میدهند هیچ عکسی برای پروفایل خود انتخاب نکنند.
عکس پروفایل خوب
عکس ماشینهای اسپرت، حیوانات خانگی، شام مجلل و عکسهای گروهی با دوستان را برای پستهای اینستاگرام کنار بگذارید.
اگر میخواهید عکس پروفایل خوبی داشته باشید، فقط میتوانید از یکی از چهار نوع عکس زیر استفاده کنید:
عکس اول: عکس سر و گردن کلاسیک
بیشتر شبکههای مجازی فقط یک مربع کوچک یک اینچی را برای درج عکس اصلی پروفایل در اختیارتان میگذارند تا با انتخاب یک عکس جذاب مخاطبین را جذب خودتان کنید. به همین دلیل عکس سر و گردن یا هدشات بهترین گزینهای است که میتواند سیل کلیکها، لایکها و پیامها را به صفحهتان سرازیر کند.
اکثر مردم امروزه عکس هدشات را با سلفی اشتباه میگیرند، اما زاویههای عجیب عکس سلفی غالباً صورتتان را خراب میکند. برای گرفتن یک هدشات خوب به جای سلفی استیک به بهترین دوستتان یا یک عکاس حرفهای اعتماد کنید. قاعدهی گرفتن یک هدشات خوب بسیار ساده است: با یک لبخند زیبا مستقیم به دوربین نگاه کنید، زیر نور طبیعی بایستید، موهایتان را مرتب کنید و حالت بدهید و روبروی یک زمینهی ساده مانند دیوار آجری قرار بگیرید؛ به علاوه اصلاح صورت برای آقایان و یک آرایش سبک طبیعی برای خانمهایی که آرایش میکنند، توصیه میشود.
همه دوست دارند با افرادی خوشبرخورد و خوشرو وارد ارتباط بشوند، لبخند زدن ارزانترین و سادهترین راه برای نشان دادن یک شخصیت دوستداشتنی است. نگاه کردن به دوربین صداقت و آمادگیتان را برای معاشرت نشان میدهد و چشمها دریچهای رو به روح هستند. عینک آفتابی، کلاه ورزشی و یک چهرهی سرد و سنگی در عکس شما را مرموز نشان نمیدهد، بلکه تصویری از یک انسان بداخلاق و دور از دسترس را به نمایش میگذارد که برنامههایی برای مخاطبینش در سر دارد. عکسهای پروفایل تک بعدی هستند، هیچ کس با نگاه کردن به عکس پروفایل دلیلی را برای برقراری ارتباط با دیگری پیدا نمیکند، اما مطمئن باشید بعضی عکسها ویژگیهایی دارند که دیگران را از نزدیک شدن به شما منع میکنند.
از این که خود واقعیتان را در یک عکس هدشات به نمایش بگذارید، نترسید. اگر موهایتان فر است، بگذارید حلقههای فر موهایتان در عکس دلبری کند، اگر عینک میزنید، با همان عینک همیشگیتان عکس بگیرید، چنانچه خودتان را بپذیرید و به خودتان عشق بورزید، راه رسیدن به عشق واقعی نیز برایتان هموار خواهد شد.
عکس دوم: عکس تمام قد
عکس تمام قد فرصت مناسبی است تا بهترین ویژگیهای بدنتان مانند پاهای کشیده یا بازوان عضلانی را به نمایش بگذارید. عکس تمام قد را باید به تازگی گرفته باشید یا حداکثر مربوط به یک سال قبل باشد. مهم نیست لباسی که میپوشید، لباس مجلسی است که در عروسی بهترین دوستتان پوشیدهاید یا شلوار راحتی است که بارها آن را پوشیدهاید، مهم این است که لباسی را بپوشید که در آن راحت هستید و با آن احساس اعتماد به نفس میکنید.
تاثیرگذاری این عکس به طرز فکرتان برمیگردد. اگر احساس خوبی دربارهی خودتان داشته باشید و لباسی پوشیده باشید که زیباییهای بدنتان را به نمایش بگذارد، اعتماد به نفستان در عکس نیز مشخص خواهد شد.
عکس سوم: عکس نشان دهندهی سبک زندگی
با این عکس میتوانید گوشهای از زندگی روزمرهتان را به دیگران نشان دهید. عکس سبک زندگی باید شما را در حال انجام دادن فعالیت یا تفریح مورد علاقهتان، مثلاً تماشای مسابقهی فوتبال یا کوهنوردی نشان دهد. این عکس میتواند باب گفتگو را باز کند و دیگران را به شما علاقهمند کند. فقط مراقب باشید فعالیتی را انتخاب نکنید که چهرهتان را بپوشاند یا تاثیر منفی بر ظاهرتان بگذارد. بعضی عکسها بیش از حد بیپروا هستند و باعث میشوند که دیگران قضاوت اشتباه دربارهتان بکنند و افرادی با نیات شیطانی به سمتتان کشیده شوند.
عکس چهارم: عکس آزاد
چهار عدد جادویی برای عکسهایی است که میخواهید برای پروفایلتان انتخاب کنید. در عکس چهارم آزادید که عکس هدشات یا تمام قد را انتخاب کنید، اما این عکس باید جنبهی متفاوتی از شخصیت شما را به نمایش بگذارد. میتوانید با لباس غیررسمی یا آرایشهای خاص عکس بگیرید یا سرخوشانه در عکس بخندید.
تمام عکسهای پروفایل باید با کیفیت بالا و بدون هیچ دستکاریای عرضه شود تا صداقت و شخصیت واقعیتان را به نمایش بگذارد.
زاویه دوربین درسینما که همانا نقطه دید است یکی از ابزارهای دراماتیکی است که به دیدگاه کارگردانی برمی گردد. توسط زاویه دوربین است که اهمیت وضعیت خاص فرد مقابل دوربین و ارتباط او با دیگران برای بینندگان القا میشود. نکته دیگر استفاده از لنز واید در این زوایا است که تاثیرات آن را بیشتر میکند. زاویه دوربین 7 نوع است که در زیر اشاره میگردد.
زاویه دوربین در موقعیتهای مختلف، اشکال مختلفی از تصاویر را میآفریند که کارکردهای مختلفی نیز دارند.
۱-زاویه عادی یا آی لول (eye level)
این زاویه درست نقطه مقابل بازیگر قراردارد وتقریبأ همسط چشم اوست . این زاویه کمترین تاثیردراماتیکی را دارد وهیچ حالت خاصی را القا نمیکند.
۲- زاویه پایین یا لوانگل (low angle)Low Angel زاویه سر بالای دوربین
در این نما دوربین در سطح پایین تر قرارگرفته است واز پایین به بالا شخص بازیگر فیلمبرداری میشود. انگار بیننده درموقعیت پایین تر از بازیگر قرار گرفته است. از این نما برای نشان دادن برتری و قدرت بازیگر یا فرد مقابل دوربین استفاده میشود. در طبیعت نیز از این زاویه برای نشان دادن ساختمانهای مرتفع، عظمت و شکوه بناها و درختان و تاسیسات و... استفاده میشود.
High Angel زاویه سر پائین دوربین۳- زاویه بالا یاهای انگل (high angle)
در این نما دوربین درسطح بالاتر ازبازیگر قرارگرفته واورا ازبالا به پایین نشان میدهد.دراین نما بیننده احساس میکند که درموقعیت بالاتر از بازیگر قرار گرفته و او حقیر وضعیف وخوار جلوه میکند.درطبیعت ازاین زاویه برای نشان دادن نقشه،بازی فوتبال،گلهای باغچه ومزرعه و... استفاده میشود.
۴- زاویه خیلی پایین (very low angle)
برای گرفتن این زاویه دوربین تقریبأ نزدیک بازیگرو روی زمین قرار میگیرد.تاثیرعظمت وقدرت بازیگر در این نما بیشتر از زاویه پایین است. البته خطوط پرسپکتیوی در آن تقریبأ از بین میرودوتصویر حالت دوبعدی پیدا میکندوباید با احتیاط استفاده شود.
۵- زاویه خیلی بالا (very high angle)
دراین نما نیز خاصیت تحقیر وضعیف بودن بازیگر یا سوژه نسبت به زاویه بالا تشدید شده است وموقعیت دوربین در شکل زیر نشان داده شده است .استفاده از آن نیز به دلیل ایجاد اعوجاج تصویری وحذف حالت سه بعدی تصویر باید کم وبااحتیاط باشد. چنانکه در ابتدای این بحث گفته شد استفاده از لنز واید تاثیر این زوایا را بیشتر وپرسپکتیو خاصی ایجاد میکندودرموارد خاصی استفاده میشود.
۶- زاویه بالای سر (over head)
در این نما دوربین دقیقأ بالای سر قرار دارد وتاثیر خاصی که در زاویههای انگلها وجوددارد در این زاویه وجود ندارد وبیشتر حالت تحت نظارت و در تعقیب بودن بازیگر را القا میکند وگاهی تنهایی یک فرد را در جایی غریب.
۷- زاویه کج (empasis level)
در این نما دوربین ازحالت قائم کمی به طرف راست یا چپ تمایل پیدا میکند. این زاویه موقعیت افتادن ومتزلزل را القا میکند. اگر این زاویه توام با زاویههایهای انگل ولوانگل استفاده شود موقعیت متزلزل فرد را (چه قدرتمند وچه ضعیف)نشان میدهد. درطبیعت نیز برای نشان دادن قهر طبیعت مانند سیل وزلزله وافتادن بنایی و... میتوان استفاده کرد.
نمای سربالا ( Low – Angle Shot)
نمایی که از زیر سطح مستقیم دید چشم و در حالی که انگار دوربین از پایین به سوژه مینگرد، فیلمبرداری شود. چنین نماهایی بر خلاف نمای سرپایین موجب میشوند که موضوع ( شخصیت، شیء و سوژه ) مسلط، عظیم و حتی تهدید کننده به نظر برسد. در این نماها معمولا سعی میکنند که پس زمینه را حذف کنند و یا به حداقل ممکن تقلیل دهند و شخصیت مورد نظر را بر زمینه آسمان یا سقف نشان دهند. همچنین حرکت شخصیتهایی که از این زاویه از آنها فیلمبرداری میشود، شتابدار به نظر میآید و بیننده خود را در مواجه با یک خطر حس میکند.
نمای خیلی سر بالا ( Extreme Low- Angle Shot)
نمایی که کاملا از زیر شخصیت گرفته شده و به نظر میرسد که شخصیت بر دوربین خیمه زده است. از این نما به ویژه برای نشان دادن ساختمانهای بلند و هراسناک استفاده میشود.
نمای سر پایین ( High Angle Shot)
نمایی که از بالای سر سوژه و رو به پایین فیلمبرداری میشود. در این حالت دوربین رو به پایین به سوژه نگاه میکند. این نما، ارتفاع و ظاهر شخصیتها را تغییر میدهد و حرکت آنها را کند جلوه میدهد، به این دلیل چنین نمایی میتواند، شخصیت مورد نظر را آسیب پذیر نشان دهد. برای مثال نمای سرپایین از شخصیتی که در بیابانی سرگردان است.
زاویه دوربین با سوژه
نمای خیلی سرپایین ( Extreme High-Angle Shot)
نمایی از بالای سر سوژه ( عمودی)، که معمولا با بازو، برج، هلیکوپتر و… فیلمبرداری میشود. در چنین تصاویری شخصیتها نمود چندانی ندارند و فقط تصویری کلی از عرصه یا چشم انداز ماجرا به دست میآید.
نمای از بالای سر ( Overhead Shot)
نمایی که درست از بالای سر شخصیت یا از فضای بالای وقوع رخداد گرفته میشود. این نما برای نشان دادن اسارت شخصیت در محیطی کوچک یا سردرگمی و اغتشاش حاکم بر صحنه موثر است.
نمای هوایی ( Aerial Shot)
نمایی که از هوا و با کمک تجهیزات متصل به هلیکوپتر، هواپیما، بالن و غیره گرفته میشود. نمای هوایی هنگامی مورد استفاده قرار میگیرد که امکان استفاده از جرثقیل ممکن نیست و یا زمانی که نمایش محل ماجرا به طور همه جانبه لازم است. گرفتن نمای هوایی بسیار مشکل است اما جزء نماهای بسیار جذاب و تاثیرگذار است.
نمای ( دید) چشم پرنده ( Bird’s – Eye View)
نمایی که از دوربینی که در فاصلهای دور، از بالا به پایین نگاه میکند، فیلمبرداری میشود. این نما معمولا با جرثقیل یا هلیکوپتر، فیلمبرداری میشود. چنین نمایی از این زاویه و با این فاصله، بر شخصیتها و اماکن خاصی تاکید ندارد، بلکه تنها دیدی کلی و اطلاعاتی عمومی به تماشاگر میدهد.
زاویه کج ( Dutch Angle)
نمایی که در آن، در تصویر حاصل بر پرده، به نظر میرسد شخصیتها و اشیا تا حدی کج شدهاند و از زاویه معمولی عمودی منحرف شده اند. از این نماها برای نشان دادن رویا یا توهم شخصیتی، برای ایجاد حس بی تعادلی و نا امنی استفاده میشود. همچنین این نماها، میتوانند معرف بروز حوادث، خشونت یا هوای طوفانی باشند.
نمای سه رخ ( Three – Quarter Shot)
قرار دادن دوربین در زاویه و موقعیتی که ۷۵ درصد سوژه را ضبط کند و به آن حس و حالی واقعی تر از تصویر از زاویه کاملا رو به رو بدهد.
مطالب بیشتر: نما،شات،پلان چیست؟ تیزر تبلیغاتی تدوین فیلم
زاویه دوربین با سوژه
حرکت دوربین یا سوژه یا هر دو
نمای تراولینگ ( Traveling Shot )
در این نما دوربین روی زمین، با استفاده از پایهای چرخ دار، یا روی ریل حرکت میکند و ماجرا را تعقیب میکند، یا تماشاگر را با خود به جایی میکشاند.
نمای جرثقیلی، نمای کرین ( Crane Shot )
نمایی که از بالای جرثقیل و معمولا همراه با حرکت دوربین، به واسطه حرکت کرین، فیلمبرداری میشود. در اینگونه نماها، میتوان شخصیت را در حرکتش به سوی بالای پلهها همراهی کرد، با شخصیتی در فاصلههای دور همگام شد، بالای سر جمعیتی چرخ زد و روی شخص خاصی تمرکز کرد، ارتفاع گرفت و ارتفاع را کم کرد و … .
نمای تعقیبی ( Follow Shot )
نمایی که طی آن چنین به نظر میرسد که دوربین در تعقیب سوژه در حرکت است . ضبط چنین حرکتی یا به مدد تراولینگ امکان پذیر است که طی آن دوربین فیلمبرداری، واقعا سوژه را تعقیب میکند یا به مدد عدسی زوم انجام پذیر است که دوربین بی حرکت است. در صورت استفاده از عدسی زوم، وضوح اشیا ء محیط و نسبت سوژه به محیط دستخوش تغییر میشود.
نمای روی دست ( Hand – Held Shot )
نمایی که با دوربین سبک قابل حمل و گاه با کمک بندهای متصل به بدن که به فیلم بردار امکان حرکت میدهد، فیلمبرداری میشود . چنین نماهایی معمولا در فیلمهای مستند و گزارشهای خبری تلوزیونی به کار میآیند. اگر نماهای روی دست، بدون ابزای مانند استدی کم فیلمبرداری شود، تکان دارد و میلرزد و گاه به عمد در فیلمهای داستانی استفاده میشود، تا به آن حس و حال مستند ببخشد.
نمای از روی شانه ( Over-The – Shoulder Shot )
نمایی که از روی شانه بازیگر فیلمبرداری شود و معمولا پشت سر، گردن و شانه او ممکن است در قاب دیده شود. این نما معمولا در گفت و گوها و برای نشان دادن واکنش شنونده به کار میرود، دوربین دائما چهره دو طرف گفت و گو را نشان میدهد تا تماشاگر متوجه واکنشهای هر دو نفر شود.
زاویه دوربین با سوژه
نما با چرخش افقی ( Pan Shot )
نمایی که در آن، دوربین به طور افقی به چپ یا راست،حول محور ثابتی میچرخد. این حرکت دوربین معمولا به دلایل زیر انجام میشود :
۱- تصویری کلی از محل صحنه به تماشاگر بدهد.
۲- توجه تماشاگر را به ماجرای خاصی جلب کند و در عین حال، او را از روابط اجزای صحنه آگاه کند.
۳- حرکت شخصیت یا وسیله نقلیهای را در چشم انداز وسیع افقی تعقیب کند.
۴- دیدی کلی از آنچه شخصیت میبیند، ارائه کند.
حرکت افقی واکنشی ( Reaction Pan )
حرکت افقی از کنش شخصی به واکنش شخصی دیگر نسبت به کنش آن شخص این تکنیک برای نشان دادن تضاد میان دو نما استفاده میشود و حس خنده داری خلق میکند.
نما با چرخش عمودی ( Tilt Shot )
نمایی که طی آن دوربین، در موقعیتی ثابت، حول محور عمودی، حرکتی رو به بالا یا پایین انجام دهد. چنین نمایی میتواند معرف دیدگاه ذهنی شخصیتی باشد که مکانی را از بالا به پایین و یا برعکس برانداز میکند. همچنین، این نما میتواند حرکت موضوع را برای تماشاگر تعقیب کند و او را از محیط آگاه تر سازد.
نمای قوسی ( Arc Shot )
نمایی که طی آن دوربین دایرهای کامل یا ناکامل را دور موضوع میپیماید. از این نما میتوان برای ایجاد حالتی سرگیجه آور استفاده کرد.
نمای نقطه نظر ( Point – Of – View Shot )
نمایی ذهنی که صحنهای را عینا از دید و نقطه نظر یک شخصیت نشان میدهد، بر چشم انداز او تاکید میکند و ما را به جای او میگذارد. در فیلمها معمولا چنین نمایی با نماهای عینی، که نمایشگر همان شخصیت در صحنهای است تلفیق میشود. این نوع نماها به ویژه در فیلمهای پلیسی و ترسناک حس تعلیق فیلم را افزایش میدهد، چون به این ترتیب تماشاگر هم به نوعی جزئی از شخصیت میشود.
نمای عقب کشی ( Pull – Back Shot )
هر نمایی که با عقب کشیدن از سوژه همراه باشد. هدف از این عقب کشیدن، بزرگ کردن میدان دید و ارائه اطلاعات بیشتر، نمایش شخصیت یا شیئ دیگری و یا نشان دادن بخش بزرگ تری از محل است.
نمای رو به دوربین و پشت به دوربین ( Head – On , Tail – Away Shot )
نمایی از چیزی که به طور مستقیم رو به دوربین حرکت کند و آنقدر جلو میآید، که تمام قاب را پر کند و سپس به تدریج در جهت مخالف از دوربین فاصله میگیرد، تا دوباره در حد کانونی شدن قرار گیرد. این تکنیک معمولا برای نشان دادن گذشت زمان یا تغییر مکان به کار میرود.
تعداد شخصیتها
این نما تعریف خاصی ندارد و به تعداد شخصیتهایی که در نما حضور دارند بستگی دارد، برای مثال نمای یک نفره، نمای دو نفره، یا نمای گروهی و …
https://filmbesaz.com/blog/
زاویه دوربین در سینما
زاویه دوربین در سینما یکی از موضوعات آموزش کارگردانی سینما هستش! آموزش مقدماتی کارگردانی سینما اصلاً یک آموزش کلی و توی یه جلسه نیست! اصلا نمیشه کارگردانی سینما رو توی یک جلسه آموزش داد! چرا؟! چون سینما جنبههای تصویری مختلفی داره! مثلا ما از اندازه نماها در کارگردانی استفاده میکنیم و توی اندازه نماها، ما تاثیر لنزها در سینما رو میبینیم! با تاثیر لنزها در سینما، ترکیب بندی سینما رو خلق میکنیم!
همین حالا تصمیم بگیرین که اگه سینما رو فقط برای سرگرمی میخواین، نیازی به آموزش کارگردانی ندارین! اما اگه آینده شما به سینما وصله، باید خیلی قدرت مند و هوشمندانه عمل کنین!
حالا ترکیب بندی سینمایی رو چرا خلق میکنیم!؟ برای اینکه تماشاگر رو درگیر فیلم کنیم و بهش بگیم که این معنی و مفهومی که من میخوام، از این ترکیب بندی برداشت کن!
کارگردان چیکار میکنه؟
کارگردان میاد و اندازه نماها رو تعیین میکنه، ترکیب بندی میکنه و اون اندازه نماها رو به وسیله لنزهای مشخص برای اون نما طراحی میکنه! بعد از اون، نماها رو فیلمبرداری میکنه و جوری اون صحنه رو فیلمبرداری و ترکیب بندی میکنه که بتونه حس و معنی و مفهومی که میخواد از این صحنه انتقال بده به تماشاگر!
یکی از مفاهیم خیلی مهمی که توی سینما باهاش سر و کله میزنیم و باهاش درگیر هستیم، مسئله انتخاب زاویه دوربین در سینما هستش! زاویه دوربین در سینما معانی و مفاهیم مختلفی رو برای ما خلق میکنه! اونها میتونن ما رو از یک نقطه امن به یک نقطه وحشتناک و پر استرس بکشونن! یا از یک نقطه پر استرس و وحشتناک ما رو به یک نقطه دلچسب و دلپذیر بکشونن!
زاویه دوربین در سینما چیکار میکنه؟
پس زاویه دوربین در سینما کاملاً احساسات ما رو متحول میکنه! کارگردانها تاثیر این زاویه دوربینها رو میدونن! کارگردانها این رو کشف کردن که میشه با زاویه دوربین در سینما تماشاگرها رو تحت تاثیر تا مرز سکته بکشونن!
زاویه دوربین در سینما چه زمانی به درد ما میخوره!؟ زمانی که ما اندازه نماها رو میشناسیم، اندازه نماها رو میتونیم طراحی کنیم به وسیله لنزهای دقیق! البته ما توی بسته آموزشی متر کردن نماها به این مسئله پرداختیم و کمی هم توی این بسته آموزشی به مبانی ترکیب بندی و لنزها پرداختیم!
ولی اینجا میخوایم در مورد زاویه دوربین در سینما صحبت کنیم! زاویه دوربین در سینما برای طراحی ترکیب بندی به کار میره! یعنی برای ترکیب بندیهای درست ما باید حتماً بتونیم زاویه دوربینهای درستی رو طراحی کنیم!
اینکه توی یه صحنه از چه زاویه دوربینی میخوام استفاده کنم، مستقیماً ترکیب بندی فیلم من رو شکل میده! البته عوامل مهم و موثر توی ترکیب بندی خیلی زیادن! اما زاویه دوربینها هم یکی از مهمترین عوامل ترکیب بندی سینمایی هستن!
مشکل اصلی چیه!؟
اما مشکل اینجاست! زاویه دوربین در سینما رو چه جوری میتونیم انتخاب کنیم!؟ همینجا باید این رو بدونیم که زاویه دوربینها دو جور هستن!
یک) زاویه دوربینهای افقی که دوربین موازی با زمین قرار میگیره و دور بازیگر میچرخه!
دو) زاویه دوربین عمودی دوربین که دوربین موازی با بازیگر از پایین پای بازیگر تا بالای سر بازی میچرخه!
زاویه عمودی یعنی زمانی که دوربین پایین تر از صورت بازیگره و بالاتر از صورت بازیگره و هم ارتفاع با صورت بازیگره!
ما کلا سه نوع زاویه عمودی داریم!
1) زاویه هم سطح چشم یا خنثی Eye-level (دوربین هم ارتفاع بازیگر)
2) زاویه دوربین سربالا Low-angle (دوربین به سمت بالا – بازیگر رو از پایین میبینیم!)
3) زاویه دوربین سرپایین High-angle (دوربین به سمت پایین – بازیگر رو از بالا میبینیم!)
خُب زاویههای عمودی دوربین توی سینما فقط ۳ تا زاویه هستن! یعنی ۳ تا زاویه عمودی دوربین داریم که توی سینما با اونها کار میکنیم! حالا هر کدوم از این زاویهها رو جداگانه بررسی میکنیم!
1) زاویه هم سطح چشم Eye-level
زاویه دوربین خنثی یا زاویه دوربین هم سطح چشم یا هم تراز چشم که این زاویه دوربین زمانیه که ما دوربین رو هم ارتفاع بازیگر قرار میدیم! فرض کنیم شما دارین با دوستتون توی کافه صحبت میکنین! هر دوتون نشستین روی صندلیهای هم ارتفاع و دارین همدیگه رو میبینین! اگه به جای سر شما یک دوربین قرار بدیم، شما دارین دوستتون رو توی زاویه عمودی هم تراز چشم یا هم سطح چشم یا آی لِوِل میبینین!
حتما دقت کنین زمانی که این دوستتون بلند میشه و میخواد کافه رو ترک کنه شما هم باید باهاش بلند بشین! یعنی هم ارتفاع سر دوستتون بشین! این جوریه که ما میتونیم این زاویه عمودی همتراز چشم یا هم سطح چشم یا آی لِوِل رو بسازیم!
این زاویه دوربین معمولاً حسی که به تماشاگر میده اینه که ما داریم بازیگر رو در حالت نرمال میبینیم! یعنی اتفاق خاصی در حال وقوع نیست و هیچ چیز خاصی رخ نمیده! البته باید این رو عنوان کنیم که با این زاویه دوربین در سینما هم میشه نماهایی ساخت و طراحی کرد که معانی مختلفی رو به ما بدن!
یه مثال
فرض کنین یه پیرمرد نشسته با چشمای خیس و پشتش چند نفرن که عکس خانم پیری رو توی دستشون دارن و همگی مشکی پوشیدن! و پیرمرد داره گریه میکنه! این جا ما میتونیم حس وحال اندوه و عذاب درونی پیرمرد رو درک کنیم با این که ما داریم زاویه هم تراز چشم اون پیرمرد رو میبینیم!
ولی در اصل داریم توی اون نمای فیلم اندوه و حسرت زیادی رو توی چشم و احوالات پیرمرد میبینیم! چون پیرمرد احتمالاً همسرش یا یکی از نزدیکانش رو از دست داده و داره توی تنهایی گریه میکنه! چون داریم پشت سرش توی عمق صحنه، چند نفر دیگه رو میبینیم که عکس خانمی رو توی دستشون دارن! احتمالاً مجلس ترحیمه و توی اون صحنه ما میتونیم اندوه زیادی رو درک کنیم!
پس میبینین که با زاویه هم تراز چشم یا هم سطح چشم یا آی لِوِل هم میتونیم نماهای موثری رو خلق کنیم! پس همیشه اونجوری نیست که زاویه خنثی بدون حس وحال مشخص باشه و هیچ چیز عجیب و هیچ معنی و مفهوم خاصی را به تماشاگر اضافه نمیکنه!
در ضمن این زاویه برای گفتگوهای رخ تورخ و رودرروی سینمایی استفاده میکنیم! زمانی که دو نفر دارن با همدیگه صحبت میکنن! در حال راه رفتن، ایستاده و یا نشسته و روبروی هم از این زاویه دوربین استفاده میکنیم!
دقت کنین!
دقت کنین حتما دوربین باید هم ارتفاع باشه با سر بازیگری که داریم نشون میدیم! پس تنها راه ضبط کردن زاویه دوربین خنثی یا هم تراز چشم اینه که باید هم ارتفاع باشیم با سر بازیگر! البته اشتباه نکنین که اجباری برای نگاه کردن توی دوربین نیست! چون بعضی از دوستان مدرس میگن زمانی آی لِوِل رخ میده که بازیگر توی دوربین نگاه کنه!
توی تصویر اول میبینین که دوربین باید چطور باشه! توی تصویر دوم هم میبینین که دوربین چه چیزی رو ضبط میکنه!
سینما آموزش فیلم سازی آموزش فیلمسازی آموزش کارگردانی سینما آموزش فیلمنامه نویسی آموزش فیلم کوتاه فیلم بساز filmbesaz.com 01زاویه دوربین در سینما – هم سطح چشم
زاویه دوربین در سینمازاویه دوربین در سینما – همسطح چشم
2) زاویه دوربین سربالا Low-angle
دومین زاویه عمودی دوربین، زاویه سربالای دوربین هستش یعنی زاویه لو اَنگِل! این زاویه زمانیه که ما بدنه دوربین رو اونقدر پایین میاریم که مجبوریم سر دوربین رو به سمت بالا بچرخونیم که بتوانیم بازیگر رو ببینیم! خُب اگه این رو تصور کنین که ما در مقابل کسی که جلومون ایستاده داریم سرمون رو بالا میاریم که نگاهش کنیم! ناخودآگاه ما اون آدم رو بزرگتر میبینیم!
ما اون آدم رو قدرتمندتر از خودمون میبینیمش و ناخودآگاه از این آدم میترسیم و حس عجیبی بهمون دست میده! انگار اون آدم از ما خیلی قدرتمندتره و انگار اون آدم خیلی از ما پولدارتر، تواناتر، بلندتر، بزرگتر و قوی تره و همه صفتهای اینجوری! چون ناخودآگاه ما میدونه چیزی که از ما بلندتره، ما در مقابلش حقیریم!
توی زندگی خودمون!
ما معمولا برای شناختن چیزی که از ما بلندتر و بزرگتره باید سرمون رو ببریم بالا! در نظر بگیرین به برج مثلا ۲۰ طبقه رو شما هرگز نمیتونین از بالا نگاه کنین! مگر اینکه شما روی برج بلندتر باشین! اما از ارتفاع خودتون، یعنی از ارتفاع انسانی خودتون نمیتونین برج ۲۰ طبقه رو از زاویه بالاتر ببینین! حتما باید سرتون رو بالا بیارین!
پس میفهمیم که خروجی این زاویه دوربین در سینما اینه که اون چیزی که داریم بهش نگاه میکنیم، آدم و یا یک جسم، حتماً از ما قدرتمندتره!
البته این رو هم بگیم همیشه استثنائات توی سینما فراوونه! ما میتونیم با ترکیب بندی خلاقانه و با ترکیب بندی فکر شده کاری کنیم که حتی با زاویه دید از پایین (زاویه دوربین سربالا) یک شی یا یک آدم حقیر به نظر برسه! این رو توی آموزشهای آینده بررسی میکنیم!
توی تصویر اول میبینین که دوربین باید چطور باشه! توی تصویر دوم هم میبینین که دوربین چه چیزی رو ضبط میکنه!
4زاویه دوربین در سینما – سربالا
زاویه دوربین در سینمازاویه دوربین در سینما – زاویه سربالا
زاویه دوربین سرپایین High-angle
سومین زاویه عمودی دوربین، زاویه سربالا یاهای اَنگِل هستش! یعنی سر دوربین رو به سمت پایین باید بیاریم! تصور کنین که دارین دست یک آدم رو که افتاده میگیرین که کمکش کنین و از زمین بلندش کنین! شما تو چه زاویهای اون آدم رو میبینین؟! حتما توی زاویههای اَنگِل یا سر پایین یا دید از بالا! این اسمها احتمالا شما رو به اشتباه بندازه!
برای یادگیری اسم زاویه دوربین در سینما، فقط کافیه خود دوربین رو تصور کنین! چطور داریم صحنه رو میبینیم؟! با این شیوه دیگه اسمها هم قاطی نمیشه!
مثلا توی همین مثالی که کسی افتاده و شما کمکش میکنین! شما اون آدم رو چطور میبینین؟! از بالا! سر شما به چه سمتی خم شده؟! به سمت پایین! پس نتیجه میگیریم توی زاویه دید از بالا، دوربین چه وضعیتی داره؟! سرپایین!
توی زاویه سرپایین چیزی که میبینیم، از ما ضعیف تر و حقیرتره! البته این رو هم دوباره میگیم که توی سینما میتونیم با ترکیب بندی و یا با خط داستان کاری کنیم که با این زاویه هم یک آدم رو خیلی قدرتمند نشون بدیم!
توی تصویر اول میبینین که دوربین باید چطور باشه! توی تصویر دوم هم میبینین که دوربین چه چیزی رو ضبط میکنه!
سینما آموزش فیلم سازی آموزش فیلمسازی آموزش کارگردانی سینما آموزش فیلمنامه نویسی آموزش فیلم کوتاه فیلم بساز filmbesaz.com 03زاویه دوربین در سینما – سرپایین
زاویه دوربین در سینمازاویه دوربین در سینما – سرپایین
همه اینها از خلاقیت ما ناشی میشه که بعدها باید به خلاقیت بپردازیم! ما توی مرحله آموزش هرگز نمیتوانیم از خلاقیت اونجوری که باید و شاید استفاده کنیم!
چون تو مرحله آموزش، خلاقیت تقریبا از کار میافته! البته اگه آموزش درست و اصولی باشه!
تا اینجا
پس ما تا اینجا سه زاویه دوربین عمودی رو فهمیدیم و یاد گرفتیم!
یکی زاویه هم تراز چشم یا هم سطح چشم که زاویه آی لِوِله! مثل این که داریم یک بازیگر رو از رو به رو میبینیم! اگه به جای سرمون، یه دوربین قرار بگیره، ما داریم با دوستامون توی زاویه آی لِوِل صحبت میکنیم!
دومی زاویه سر بالا یا زاویه از پایین هستش، یا همون لواَنگِل! یعنی دیدن از پایین!
سومی زاویههای اَنگِل هستش یا زاویه سر پایین یا دید از بالا! یعنی داریم از بالا نگاه میکنیم!
حالا که زاویه دوربینهای مختلف رو میشناسیم و میتونیم باهاشون کار کنیم، باید یه فرمول داشته باشیم برای ساختن این زاویه دوربینها! یعنی چطور تشخیص بدیم کجا از چه زاویهای استفاده کنیم!
خُب این اصلاً کار سختی نیست! فقط یه فرمول سه مرحلهای داره که باید اون رو اول طراحی کنیم و بعد بر اساس اون فرمول سه مرحلهای بریم جلو و زاویه دوربین مورد نظر رو طراحی کنیم!
فرمول ۳ مرحلهای ساخت زاویه دوربین در سینما!
این جا میرسیم به اصل موضوع! یعنی یه فرمول سه مرحلهای برای زاویه دوربین در سینما! شما با این فرمول سه مرحلهای تشخیص میدین تو هر جا باید چه زاویه دوربینی رو انتخاب کنین! توی ۳ قدم، این فرمول رو یاد میگیریم!
قدم اول: صحنه چه حال و هوایی داره!
اولین قدم این فرمول ۳ مرحلهای طراحی زاویه دوربین در سینما، اینه که بفهمیم حس و حال صحنه مون چیه! حس وحال صحنه مون بهمون کمک میکنه زاویه دوربین درست و لنز درستی رو انتخاب کنیم! یعنی جای دوربین درست و لنز درست و دقیقی رو انتخاب کنیم!
وقتی حس وحال صحنه مون به ما میگه با یه صحنه طرفیم که این صحنه پر از شور و نشاطه و یه جمعیتی رو در حال رقص و پایکوبی میبینیم، شما اصلاً نباید از لنزهای عجیب که تصاویر عجیبی رو به وجود میاره استفاده کنین! شما نباید از زاویه دوربینهایی استفاده کنین که به اون صحنه حقارت میده! مثلا از بالا نگاه کردن به این صحنه هیچ حس خوب و دلچسبی به تماشاگر نمیده! مگه این که مفهوم ویژهای رو بخواین انتقال بدین!
البته باید بفهمیم که حس و حال صحنه چه لنزی رو میخواد! حس و حال صحنه جنایی و یا یک صحنه بعد از مصرف مواد مخدر خیلی متفاوته با صحنهای عاشقانه از یک زوج! انتخاب لنز تله فُتو میتونه صمیمیت رو به اون زوج بده! در حالی که یه لنز وایداَنگِل میتونه با ساخت اعوجاج، صحنه جنایی و یا مواد مخدری رو قدرت ببخشه!
جای دقیق دوربین و انتخاب لنز میتونه خیلی به حس وحال اون صحنه خاص از فیلم ما کمک کنه! اما انتخاب زاویه دوربین در سینما بر طبق حس وحال صحنهای که داریم، میتونه قدرت مندی یه کارگردان بزرگ رو به رخ بکشه! پس اولین قدم برای انتخاب زاویه دوربین در سینما اینه که حس وحال صحنه رو درک کنیم!
قدم دوم: دوربین کجاست؟!
دوربین هر جایی که هست، اون زاویهای که میخوایم باهاش بگیریم، بعضی وقتها اجباریه و بعضی وقتها اختیاریه! فرض کنین دارین از جایی فیلمبرداری میکنین که بازیگر توی موقعیتیه که شما امکان بالا رفتن و پایین اومدن ندارین! یعنی دوربین توی یه زاویه مشخص ثابت شده!
توی این حالت ما مجبوریم که بازیگر رو از زاویه همتراز چشم ببینیم! مثلا تصور کنین دوربین توی ماشین کار گذاشته شده و یا روی کاپوت ماشین نصب شده! توی این حالت ما نمیتونیم با دوربین هیچ کاری بکنیم!
پس این نکته رو مدنظر داشته باشین که دوربین بعضی وقتها اجبارا یک جاییه! که به دلیل اونجا بودن یه زاویه رو به ما میده! همون جوری که گفتیم وقتی دوربین توی ماشین یا روی کاپوت نصبه! این جا مجبوریم که زاویه رو هم سطح چشم ببینیم!
باز هم بهتون میگیم توجه کنیم ما توی مرحله آموزش هستیم! شاید بعدها ببینین که توی پشت صحنه یه فیلمی از یک ابزار استفاده کرده که میتونه اون دوربین رو حرکت بده، کاپوت بالا و پایین ببره و این مسائل حاشیه ای! ما اصلاً به این چیزا کار نداریم! ما داریم در مورد آموزش زاویههای عمودی دوربین صحبت میکنیم!
پس باید ببینیم دوربین کجاست! یا هم سطح چشم یا بالاتر از بازیگر یا پایین تر از بازیگر!
قدم سوم: لنزمون چیه؟!
مورد سوم برای تشخیص زاویه دوربین اینه که بدونیم لنزمون چیه؟! این که چطوری لنز رو انتخاب میکنیم، ما توی آموزش تشخیص دقیق لنز روی وب سایت فیلم بساز قبلا در موردش صحبت کردیم! توی بسته متر کردن نماها هم پایه لنزها رو آموزش دادیم!
ولی باید حتما بدونین برای طراحی نماهاتون باید عدد دقیق لنز رو به فیلمبردارتون بگین! نمیتونین به فیلم بردار بگین یه لنز تقریبا تله فُتو میخوام! ما طریقه تشخیص عدد دقیق لنز رو توی بسته آموزشی متر کردن نماها آموزش دادیم!
عدد دقیق لنز میگه شما در مورد این صحنه چه نظری دارین! در مورد این واقعا فکر کردین یا فقط یه دورنمایی توی ذهنتونه! فیلم بردار باید عدد دقیق لنز شما رو بدونه، وگرنه فیلم مال فیلم برداره نه کارگردان!
کارگردان با تشخیص دقیق عدد لنز میتونه فیلمش رو به بهترین شکل ممکن بسازه! چون عدد دقیق لنز یعنی کارگردان در مورد فیلمش تسلط کامل رو داره!
اگه شما عدد دقیق لنز رو بدونین مطمئنا میتونین زاویه دوربین درستی رو براساس لنزتون بسازین! مثلا اگه توی قدم اول تشخیص دادین حس وحال صحنه عاشقانه هستش و همه چیز به خوبی داره پیش میره! این یعنی میتونین توی مرحله دوم دوربین رو نزدیک و هم سطح چشم بازیگر بذارین! اما باید بدونین که در آخر باید لنز شما به زاویه دوربینتون بخوره!
یعنی اگه میخواین صحنه واقعی رو نشون بدین، دوربین هم زاویه هم سطح چشم هستش، پس باید لنز رو هم نرمال انتخاب کنین! البته نرمال برای بعضی از صحنهها میتونه از عدد ۴۰ شروع بشه!
چیکار کردیم؟
توی این آموزش ما روش دقیق انتخاب زاویه دوربینها رو با هم بررسی کردیم! اگه هنرجوی سینما مطالب آموزشی رو قدم به قدم و به درستی پیش بره، مطمئنا توی زمان کوتاهی به بلندترین و مرتفعترین درجهها میرسه! پس از آموزش سینما غافل نشین! این یعنی اینکه همه چیز طبق اون چیزی که شما میخواید پیش میره! البته این نیاز به آموزش مداوم داره و نیاز به تمرین داره! حتما آموزش رو جدی بگیرین! آموزش هر مفهومی هر چقدر هم ساده، به شما کمک میکنه که حتماً از این مرحلهای که فعلا توی اون هستین به مراحل بالاتر برسین!
https://filmbesaz.com/blog/
دیداریشنیداری(Audio-Visual) یا سمعیبصری، به آثار دارای هر دوی عناصر شنیداری و دیداری اشاره دارد، که میتواند به تهیه و تولید اینگونه آثار، یا ابزاری که برای ارائه اینگونه آثار به کار میرود نیز اشاره داشته باشد. همانند تلویزیون، فیلمها، ویدئوها و چندرسانهایها (بازیها، اینترنت، و غیره) را شامل میشود.
حوزههای مختلف دیداری-شنیداری شامل:
انواع آثار دیداری-شنیداری
- بر پایهٔ محتوایش (برنامه تلویزیونی، مستند، ویدئو، غیره)
- بر پایهٔ قواعد جاری یک کشور (مثلاً سازمانی که مسئولیت تعریف این آثار را داشته باشد)
تلویزیون
تلویزیون (به فرانسوی: Télévision)، یک سیستم ارتباطی برای پخش تصویر متحرک و صداها از مسافت دور است. برای استفاده و دریافت امواج تلویزیون، به دستگاهی به نام گیرنده تلویزیون احتیاج است. امروزه در ایران به مجموعه فراهمکننده و پخشکننده برنامههای تلویزیونی، «صدا و سیما» گفته میشود. و در پاکستان Pakistan Electronic Media Regulatory Authority گفته میشود.
تجهیزات جانبی تلویزیون
امروزه برای تلویزیون، تجهیزات جانبی بسیاری همچون: کنسولهای بازیهای کامپیوتری و ویدئویی، ضبطکننده ویدئو کاست، جعبه بالایی برای تلویزیون کابلی، تلویزیون ماهوارهای DVB و دستگاههای DVB-T، گیرنده تلویزیون دیجیتال، پخشکنندههای DVD، یا ضبطکننده ویدئوی دیجیتالی (شامل ضبطکنندههای ویدئویی شخصی، PVRs) است. بازار وسایل جانبی، همگام با توسعه تکنولوژی جدید، به رشد خود ادامه دادهاست.
کشورهایی که یک یا چند عضو دارند بارنگ ابی نشان داده شدهاند.
بنیانگذاری ۱۲ فوریه ۱۹۵۰
گونه اتحادیه سازمان رادیو و تلویزیون
ستاد ژنو, سوئیس
از اعضای
۸۵ عضو فعال
زبان رسمی
انگلیسی, فرانسوی
رئیس
Jean-Paul Philippot
وبگاه
http://www.ebu.ch/
اتحادیه رادیو و تلویزیونهای اسلامی به منظور پشتیبانی از جریان اسلام ناب در سراسر جهان با استفاده از ابزارهای فرهنگی و ارتباطی، برقراری ارتباط میان نخبگان و اندیشمندان اسلامی از یکسو و تودههای مسلمان و انقلابی از سوی دیگر و مقابله با تبلیغات مسموم دشمنان اسلام و با هدف هماهنگ کردن رادیوها، تلویزیونها و مؤسسات رسانهای و ایجاد یک بلوک رسانهای منسجم، فعال و روزآمد با ابتکار تعدادی از شبکهها و مؤسسات رسانهای در سال 1386 تشکیل شده است.
مجموعههای عضو این اتحادیه از میان رادیوها، تلویزیونها و مؤسسات رسانهای که در چارچوب اسلام ناب محمدی(ص) فعالیت میکنند، انتخاب شدهاند و هم اکنون این اتحادیه در برگیرنده بیش از یکصد و شصت عضو از 25 کشور جهان است و این تعداد در حال افزایش میباشد.
اهداف
اهداف اتحادیه عبارت است از :
1- همکاری و هماهنگی میان رادیوها و تلویزیونها و مؤسسات رسانهای اسلامی در زمینههای حرفهای، فنی، خبری، برنامهای و نیروی انسانی و تبادل تولیدات و تجربیات، براساس روح برادری و همبستگی.
2- همکاری و هماهنگی میان رادیو و تلویزیونهای اسلامی در ابعاد فرهنگی، دینی و سیاسی براساس التزام کامل به مصالح جهان اسلام و بیان مسائل مظلومان و مستضعفان و مقابله با انواع تبعیض، دین ستیزی، افراطیگری، استعمار و تهاجم فرهنگی.
3- استفاده از رسانهها در دفاع از مقدسات امت اسلامی و شناساندن حقانیت اسلام ناب محمدی(ص) به جهان با حکمت و موعظة حسنه.
4- دفاع از حقوق جوامع و کشورهای اسلامی، و پشتیبانی از مواضع بر حق آنان در مقابله با اشغالگری و تهاجم فرهنگی و تحکیم وحدت و تعمیق برادری و بروز شخصیت اسلامی و تأکید بر عناصر هویت فرهنگی.
5- مشارکت در تحقق نظام جهانی عادلانه در ارتباطات که حق همة فرهنگها در زمینة حضور و رشد را به رسمیت بشناسد و فرصتهای گفتگو و بیان دیدگاهها را با آزادی کامل فراهم کند و زمینه استفاده از جدیدترین شیوههای فنآوری و بومیسازی آنرا در کشورهای اسلامی فراهم نماید.
ارکان
ارکان اتحادیه عبارت است از :
1-"مجمع عمومی" که متشکل از تمامی مجموعههای عضو است و جلسات آن به صورت سالیانه برگزار میشود.
2-"شورای عالی" که متشکل از سیزده عضو به انتخاب مجمع عمومی است و عهدهدار برنامهریزی و نظارت بر همه فعالیتهای اتحادیه میباشد.
3- "دبیرخانه" که مقر آن در تهران است و عهدهدار امور اجرایی اتحادیه است و مسؤولیت آن برعهده دبیرکل اتحادیه است.
4-"کمیتههای تخصصی دائمی" که در زمینههای گوناگون فعاالیت میکنند و زمینة تبادل اطلاعات، تجربیات و فعالیت مشترک میان اعضاء را فراهم میآورند. این کمیتهها در حال حاضر عبارتند از:
کمیته معارف دینی، کمیته سیاسی و خبر، کمیته آموزش، کمیته تولید، کمیته فنی و کمیته خدمات رسانهای.
5-"مراکز و مؤسسات تابعه" که هر یک با مأموریتی مشخص، زمینه اجرایی شدن اهداف و سیاستهای اتحادیه را فراهم میکند. این مراکز و موسسات در حال حاضر عبارتند از:
• خبرگزاری بینالمللی تصویری اطلس
• مؤسسه هدایت رسانه
• مرکز آموزش رسانهای اتحادیه
اجلاسها و فعالیتهای اتحادیه
اولین اجلاس مجمع عمومی اتحادیه در سال 86 و دومین اجلاس در سال 87، با حضور مدیران مجموعههای عضو و سخنرانی شخصیتهای برجستة سیاسی و فرهنگی جهان اسلام در تهران برگزار شد.
در تاریخ 4 الی 6 مهرماه سال جاری نیز اولین اجلاس کمیتة معارف با شرکت مدیران شبکه و مسوولان بخشهای معارفی بیش از 50 رادیو و تلویزیون که در زمینة نشر معارف دینی فعالیت میکنند، با موضوع "گفتمان دینی و شیوههای تبلیغ دین در رسانههای جدید" در بیروت تشکیل شد. این نشستهای تخصصی زمینهساز ارتباط، آشنایی و تبادل تجربیات در میان اعضای اتحادیه خواهد بود.
سومین اجلاس مجمع عمومی اتحادیه، انشاءالله از 11 الی 13 مهرماه سالجاری در تهران برگزار خواهد شد. در این اجلاس، تأسیس اتحادیة رادیو و تلویزیونهای اسلامی به طور رسمی اعلام خواهد شد. این اجلاس که با مشارکت همه اعضا تشکیل خواهد شد، میزبان شخصیتهای بزرگ و مهم جهان اسلام خواهد بود و از دیدگاهها و نظرات آنان بهره خواهد برد.همچنین در این اجلاس پیرامون مسائلی همچون "تبلیغ دین از طریق رسانهها" و "چالشهای پیش روی جهان اسلام" بحث و گفتگو خواهد شد. بررسی مباحث داخلی اتحادیه و ارائه گزارش فعالیتهای انجام شده و ارائه دیدگاههای اعضا و تصویب برنامههای آینده از دیگر بخشهای این اجلاس خواهد بود.
هم زمان با برگزاری سومین اجلاس مجمع عمومی، به یاری خداوند متعال،" اولین جشنواره تولیدات رادیو و تلویزیونهای اسلامی" و " اولین بازار فیلم اسلامی " نیز در تهران برگزار میشود. در پایان، اختتامیه سومین اجلاس مجمع عمومی، اختتامیه اولین جشنواره تولیدات رادیو و تلویزیونهای اسلامی، و اختتامیه اولین بازار فیلم اسلامی، به صورت همزمان برگزار خواهد شد و برنامههای جانبی نیز مکمل این فعالیتها خواهند بود.
حجت السلام والمسلمین علی کریمیان، دبیر کل اتحادیه رادیو و تلویزیونهای اسلامی
جشنواره تولیدات رادیو و تلویزیونهای اسلامی
جشنواره تولیدات رادیو و تلویزیونهای اسلامی که با هدف ایجاد رقابت سالم میان اعضا و ارتقای سطح کمی و کیفی محصولات رسانهای و تولیدات شبکههای رادیویی و تلویزیونی و موسسات رسانهای برگزار میشود، در اولین دوره خود پذیرای بیش از 500 اثر در زمینههای رادیویی، تلویزیونی و سایت بوده و مجموعههای عضو اتحادیه با ارائه این آثار در زمینههای گوناگون به رقابت با یکدیگر پرداختهاند که از این میان حدود 40 اثر برگزیده، معرفی و مورد تقدیر قرار خواهد گرفت.
بازار فیلم اسلامی
بازار فیلم اسلامی با هدف معرفی توانمندیها و تولیدات مجموعههای عضو راه اندازی شده است و در اولین دوره آن بیش از 50 شبکه تلویزیونی و مؤسسة تولید فیلم، آثار خود را جهت فروش عرضه خواهند کرد.
این دو رویداد (جشنواره و بازار ) زمینه بسیار مناسبی جهت ایجاد رقابت سالم و ارتقای سطح کیفی آثار و تولیدات شبکههای عضو و آمادهسازی اعضای اتحادیه به منظور حضور در جشنوارهها و بازارهای بینالمللی و تأثیرگذاری بیشتر در صحنة رسانهای جهانی را فراهم خواهد کرد
تهیه برنامه
انجام و تهیه برنامههای تلویزیونی-که برای عموم مردم پخش میشود-میتواند به روشهای متفاوت بسیاری بهکار برده شود. بعد از تولید، مرحله بعدی، بازاریابی و انتقال محصولات به بازارهای جهانی است که شما برای جذب مخاطب، این کار را انجام میدهید. این کار بهطور نمونه در دو سطح، اتفاق میافتد:
"برنامه ضبطشده"یا "پخش زنده"؛ به برنامهای گفته میشود که یک تولیدکننده، برنامههایی از یک یا چند قسمت مجموعه تلویزیونی یا مجموعه تولید میکند و آن را از یک ایستگاه یا شبکه-که برای آن محصول، هزینه پرداخت کرده یا برای پخشش مجوز گرفته شده-پخش میکند؛ ولی پخش زنده یا لایو استریم، به برنامهای گفته میشود که مجموعهای از محتواهای تصویری و ویدئویی، از جمله، برنامه زنده گفتگومحور و پخش مستقیم فوتبال و سمینارها و همایشها و سیستم اداره کردن محیط…-که تصاویر دریافتی را بهصورت بیدرنگ یا آنلاین از دوربین برای بینندگان از راه اینترنت یا ماهواره برایشان میفرستد.
"بازپخش"یا "تکرار"؛ واژهای است که بهطور گسترده برای توصیف استفاده مجدد از برنامهها بهکار میرود. این کار، شامل بازپخش در کشور تهیهکننده یا در سطح بینالمللی است که ممکن است توسط تولیدکننده مدیریت و انجام شود یا نشود.
جنبههای اجتماعی
خطرات احتمالی
پا به پای رشد فرهنگی و تأثیر فرهنگی تلویزیون در جامعه و خانواده، ندای مذهبی قانونگذاران، دانشمندان و والدین درباره کیفیت و تأثیر وسایل ارتباطجمعی بالا گرفتهاست؛ برای مثال، دولت سوئد محدودیتها و ممنوعیتهایی کلی برای آگهی برای بچههای پایینتر از دوازده سالگی در سال ۱۹۹۱ وضع کردهاست. بر اساس نتایج تحقیقات انجامشده در در دهههای اخیر، الگوهای فعالیت مغز بچهها در موقع مشاهده خشونت، نشان میدهد بچهها با مشاهده خشونت، تحریک میشوند و این خشونت مشاهدهشده در بخشی از مغز (بخش عقبی قشر خاکستری) ذخیره میشود که باعث صدمه به حافظه درازمدت میشود.
در سال ۲۰۰۲ برخی منابع اعلام کردند که نتایج بررسیهایشان نشان داده که تماشای مداوم تلویزیون، تفاوتی با انواع دیگر اعتیاد ندارد و گزارشهایی بیانگر این است که عوارض تماشای تلویزیون در برخی خانوادهها به حدی شدید بوده که باعث شده خانوادهها از تماشای تلویزیون خودداری کنند.[۱۲]
یک مطالعه جغرافیایی در مناطق مختلف نیوزلند-که ۱۰۰۰ نفر (از سنین پایین تا ۲۶ سالگی) در آن شرکت داشتند-نشان میدهد که " تماشای تلویزیون در دوره بچگی و بزرگسالی با میزان ضعف تحصیلی تا ۲۶ سالگی ارتباط دارد؛ به بیان دیگر، هر قدر که یک بچه، بیشتر تلویزیون تماشا کند، میلش به تمام کردن مدرسه و رفتن به دانشگاه کمتر میشود.
در ایسلند ساعتهای پخش تلویزیونی تا سال ۱۹۸۴ محدود شده بود و هیچ برنامه تلویزیونی در روزهای پنجشنبه یا در تمام طول ماه ژوئن پخش نمیشد.
«با وجود این تحقیق و بررسی، بسیاری از کارگزاران وسایل ارتباطجمعی، امروزه چنین مطالعاتی را بهعنوان روش مناسب و باارزش، طرد میکنند.
تقریباً از زمان اختراع این وسیله ارتباطجمعی، هزینههایی برای بعضی از برنامهها به شکلهای مختلف، وجود داشتهاست که برنامههای نامناسب، خطرناک و گمراهکننده یا رفتار و اعمال نامناسب، وجود داشتهاست. یکی از منتقدان به نام جین کیلبورن ادعا کرده که تصاویر تلویزیون، مانند وسایل ارتباطجمعی گسترده دیگر به دختران جوان لطمه میزند. نکتهپردازان دیگری مانند سات ژالی پروندهای تهیه کردهاند دال بر اینکه آگهیهای تلویزیونی در ایالات متحده آمریکا بر شادی مردم تأثیر فزایندهای دارد و آنها را برای خرید کالاها تشویق میکند. جرج گربنر نشان دادهاست که تصویرسازی گهگاهی از جنایات، بهویژه بزهکاری جوانان و افراد کمسن، باعث ایجاد موضوع نشانگان و بیماری جهانی شدهاست؛ با بررسی انجامشده، میزان این جنایات و خلافها در میان تماشاچیان تلویزیون، بیشتر از افراد دیگر است.
گرایشهای فناوری
تلویزیون در اوایل، یک رسانه گروهی کوتاهمدت بود. طرفداران برنامههای منظم و معمولی برای لیستشدن در برنامههای تلویزیونی، طرحریزی کردند و به همین دلیل توانستند که برنامههای مورد علاقه خود را در زمان (معین) پخش، تماشا کنند. واژه «قرار ملاقات تلویزیون»، معادل بازاریابهایی است که این ضمیمهشدن را وصف میکنند.
تماشاچیبودن تلویزیون بر طبق برنامه، با اختراع ضبط و پخشکنندههای برنامههای ویدئوییای مانند ضبطکننده ویدئو کاست و ضبطکننده ویدئویی دیجیتالی کاهش یافتهاست. مشتریان میتوانند برنامهها را در طرح زمانبندی خود، تماشا کرده و ضبط کنند. همچنین، تهیهکنندگان خدمات تلویزیونی، ویدئو درخواستی را-که مجموعهای از برنامههایی بوده که پس از ارائه میتوان در هر زمانی تماشا کرد-تهیه میکنند.
هم شبکههای تلفنهای همراه و هم اینترنت، قابلیت حمل امواج و برنامههای ویدئویی را دارند. قبلاً مقدار خوبی از تلویزیون اینترنتی، موجود بود که در قالب برنامه زنده یا فایل، قابل دانلود بود. تلویزیون تلفنهای همراه برای ارائه این جریانها بعد از تکمیل و پیشیگرفتن تلویزیون دیجیتالی از طریق هوا بر سیستمهای آنالوگ و غلبه بر بعضی از مشکلات تکنیکی-مخصوصاً نوعی که به عمر باتری بستگی دارد-طراحی شدند.
تلویزیون بعنوان یکی از قدرتمندترین رسانهها که همچون سایر رسانهها، اقتضائات و قابلیتهای خاص خود را داراست، جایگاه پراهمیتی در نظامهای سیاسی و حکومتی گوناگون دارد و هر کشوری سعی میکند از آن در راستای سیاستها و براساس ارزشهای مقبول خود بهره بگیرد.
در کشور ما هم این رسانه، که توانائی در تعامل قرار گرفتن با دین را داراست، بایستی منطبق با ارزشهای اسلامی و انقلابی، گام برداشته و کارکردهای خود را براین اساس تنظیم نماید. اما به هر حال در این عرصه با آسیبها و اشکالاتی روبروست که این مشکلات میتوانند در صورت بی توجهی، به دین و دینداری، خدشه وارد کنند. این نوشتار برآنست تا به برخی آسیبهای آشکار موجود در برنامههای دینی و برخی آسیبها که سائر برنامهها در رابطه با دین یا دینداری دارند بپردازد.
۱ - مقدمه
برقراری ارتباط که مبادلهی اطلاعات را به همراه دارد و در پرتوی آن انسانها میتوانند ضمن انتقال خواستههای خود به همدیگر، به واقعیتهای تازهای دست یابند نیازمند ابزاری به نام رسانههاست.
یعنی زبان که در نهاد بشر به ودیعه نهاده شده، با وسعت محیط زندگی بشری و افزایش فاصلهها، جوابگوی نیاز بشری نبود؛ لذا موجب شد تا انسان خلاق، به سمت ابداع رسانههای جدیدی گام بردارد. سرانجام با اختراع چاپ در حدود سال ۱۴۵۰م، اولین عصر ارتباطات جمعی، رقم خورد و انسان از کهکشان شفاهی پای به کهکشان گوتنبرگ گذاشت. اینگونه از ارتباط با ایجاد رسانههای نوین و الکترونیکی مانند سینما، رادیو و تلویزیون وارد عصر جدیدی شد و به عقیدۀ «مک لوهان» عصر مارکنی یا ارتباطات الکترونی آغاز گردید.
۱.۱ - تنوع محتوایی تلوزیون
در میان وسایل ارتباط جمعی که به سرعت انتشار، مداومت انتشار، وسعت جهانی حوزهی انتشار و تنوع محتوایی شناخته شدهاند، تلویزیون که تکنیکهای رادیو و سینما و روزنامه را در خود جمع کرده، از اهمیت ویژهای برخوردار است؛ به گونهای که حضور این رسانه به طرز وسیعی در جوامع مختلف به چشم میخورد. در این میان، آنچه اهمیت تلویزیون را در کنار عوامل دیگر بنحو چشمگیری افزایش میدهد، ماهیت محتوایی تلویزیون است. «امه دور» روان شناس و پژوهشگر ارتباطات در این باره میگوید: «قالبیتهای تکنولوژیک تلویزیون چنان است، که این رسانه میتواند، در مقایسه با سایر رسانهها، بجز فیلم و ویدئو، محتوایی نزدیکتر به زندگی واقعی ارائه کند.» [۱]
حال که تلویزیون از جهات مختلفی نظیر تعداد مخاطبان و تنوع قالبها و قدرت تاثیر و محتوای نزدیکتر به واقعیت، در جایگاه بالایی قرار گرفته، باید با نگاه عمیقتری بدان توجه کرد و هر کشوری باید سعی نماید متناسب با الگوهای هنجاری و ارزشهای مقبول خود، آنرا به خدمت گیرد. اما در کشور ما که یک کشور انقلابی-اسلامی است، این موضوع ابعاد و اهمیت بیشتری به خود میگیرد و لازم است مسؤلین این رسانه بطور جدی، همسویی آن را با ارزشهای انقلابی-اسلامی، مورد توجه قرار داده و سعی کنند این رسانه تاثیرگذار را در تعامل مناسب با دین قرار دهند و از آن در جهت خدمت به دین و دینداران استفاده نمایند.
در یک جامعه اسلامی مانند کشور ما؛ که هدف، توسعه عبودیت بر اساس اصول و قواعد دین مبین اسلام میباشد، بایستی نظام ارتباطات و رسانه نیز از هر لحاظ، منطبق با آن اصول و قوانین و در راستای آن هدف قرار گیرد. در واقع باید یک نظام رسانهای دینی حاکم باشد.
پروفسور مولانا درباره رسانه دینی و نظریههای مربوط به آن میگوید: «رسانه اسلامی باید بر چند مبنای قرآنی (توحید، جامعهشناسی اسلامی، تقوا، امر به معروف و نهی از منکر)، بنا شده باشد؛ که همهی شئون رسانه از نوع مالکیت، نوع کنترل، نوع قوانین و محتوای برنامهای، باید از آن اصول تبعیت کنند». [۷]
تلویزیون ایران اسلامی هرچند در مقایسه با تلویزیون سایر کشورهای اسلامی، از محتوای غنی اسلامی برخوردار است؛ اما تا رسیدن به نقطهی مطلوب، راه زیادی را در پیش دارد و قطعا با نواقص و نقاط ضعفی در جهت دینی شدن همه جانبه روبروست، بنابراین لازم است این کمبودها واشکالات، شناسایی شده و در جهت اصلاح آنها، گامهای مؤثری برداشته شود.
در اینجا با تمرکز بر دین به برخی از ایرادات وارد بر محتوا یا شکل برنامههای تلویزیونی در دو بخش خواهیم پرداخت:
۳.۱ - آسیبهای برنامههای دینی
در برنامههای دینی چه نمایشی و چه غیرنمایشی آسیبهای متعددی وجود دارد.
۳.۱.۱ - تاکید بر مضامینی دنیایی
در بسیاری از برنامههای نمایشی با مضامینی دینی، در کنار مضامینی دینی و چه بسا ماورائی، مضامین دنیایی و این جهانی را بطرز پررنگی مطرح میکنند، به نحوی که در نظر مخاطب، مضامین دینی (که پیام اصلی آن برنامه بوده است)، به حاشیه رفته و مورد توجه مخاطب قرار نمیگیرند. در نتیجه تاثیر چندانی از نظر دینی بر جامعه نخواهند داشت. به نظر میرسد این برنامهها در راستای جذب مخاطب بیشتر، این گونه به طرح مسائل دینی میپردازند؛ غافل از اینکه شاید مخاطب بدست آید؛ اما هدف از دست میرود. در ضمن چنانچه برنامهای که در راستای اهداف دینی و با محتوای دینی ساخته میشود، از جذابیتهای لازم هنری چه از جهت محتوایی و چه شکلی، برخوردار باشد و از عنوان کردن صریح و مستقیم مسائل دینی پرهیز نماید، میتواند بدون مطرح کردن مضامین دنیوی (مانند عشقهای زمینی)، مخاطب خود را داشته باشد و اهداف خود را نیز بدست آورد.
۳.۱.۲ - نهادینه نشدن اسلام
استفاده کردن از افرادی با سابقههای نامناسب آشکار و یا کسانی که از نظر ظاهری، وجههای اسلامی ندارند در قالبهای مختلف برنامههای مذهبی به چشم میخورد؛ که این امر علاوه بر اینکه قبح بسیاری از منهیات شرعی را در جامعه از بین میبرد و چه بسا آنها را به عنوان ارزش در جامعه نهادینه میکند، باعث میشود که از تاثیر اینگونه برنامهها بکاهد؛ چرا که مخاطب، نوعی دوگانگی مشاهده میکند. در نتیجه دچار حس بیاعتمادی به آن برنامه دینی شده و توجه چندانی به محتوای آن برنامه نخواهد کرد. مقام معظم رهبری در بیانی تصریح دارند که با توجه به اهداف نظام اسلامی افرادی هم که در عرصهی رسانه، فعال هستند بایستی موجب نهادینه کردن اسلام ناب در زندگی مخاطبان شوند. ایشان ضمن معرفی کردن رسوخ اسلام در زندگی مخاطبان، بعنوان هدف صدا و سیما میفرمایند:
«... از اول صبح تا آخر شب که پیچ رادیو و تلویزیون را باز میکنیم تک تک برنامهها، حتی آرم برنامهها، موزیک متن فیلمها و برنامههای کارتون، حتی چهرهگویندگان و مجریانی که دیده میشوند و لحن کلام گویندگانی که صدایشان شنیده میشود، باید این خصوصیت را داشته باشد.» [۸]
۳.۱.۳ - عدم نمایش زندگی انبیا
برخی از برنامههای نمایشی دینی که به زندگی شخصیتهای بزرگ دینی مثل انبیاء (علیهمالسّلام) میپردازند، آن شخصیتها را در قالب افرادی معمولی و عادی نمایش میدهند و به برجسته کردن جنبۀ انسانی-اجتماعی آنها میپردازند؛ در حالی که شخصیتهای الهی از دو وجه ملکی و ملکوتی برخوردارند؛ که باید هر دو وجه در معرفی آنها مورد توجه قرار گیرد و گرنه ممکن است، جامعه دچار تردید در تبعیت و الگو قرار دادن آنها شود؛ بنابراین باید از پررنگ کردن یکی از این دو جنبه به شدت پرهیز کرد. امروزه در فیلمهایهالیوودی هم ضمن تقدس زدایی از انبیائی همچون حضرات موسی وهارون و سلیمان (علیهمالسلام)، ایشان را به قهرمانی زمینی و قومگرا، تقلیل میدهند. این امر سلب حجیت از وحی را بدنبال خواهد داشت؛ که در نهایت به آزادی مطلق بشر، منجر خواهد شد.
۳.۱.۴ - القای تنافی دین و ثروت
شاید بتوان گفت اکثریت قالبهای نمایشی-مذهبی، مانند فیلمها و سریالها، مذهبیها را از نظر طبقه اقتصادی و اجتماعی بعنوان افراد درجهی دوم، معرفی میکنند. این امر ممکن است ضمن تقویت این باور که دینداری مخصوص ضعفای جامعه است، اعتقاد به تنافی دین و ثروت را در جامعه موجب شود.
۳.۱.۵ - ظاهرسازی برای مذهب
در بسیاری از برنامههای مذهبی، مذهب و افراد مذهبی، بصورت خشک و بیروح و فاقد جذابیت مناسب معرفی میشوند و گاهی دینداران به صورت افرادی ساده لوح، به نمایش درمی آیند؛ اما در مقابل فرهنگ بیدینی و یا افراد غیر متدین، به خلاف این صورتها ظاهر میشوند.
برنامههای سرگرمکننده خارجی که از تلویزیون نمایش داده میشوند، برنامههائی هستند توام با عناصر شادی، تفریح، لذت بردن از زندگی و... ؛ اما این تلقی را بوجود میآورند که فرهنگ و زندگی غربی، توام با این عناصر است و در مقابل، فرهنگ دینی و جامعه دینی، خالی از این امور نشان داده میشوند؛ گویا که دین با این مسائل سر ناسازگاری دارد. این گونه تصویر از فرهنگ دینی و غربی موجب بحران هویت و از دست رفتن روحیه و پیدایش خودباختگی، بویژه در جوانان خواهد شد.
۳.۱.۶ - محدود انگاشتن دین
در برنامههای دینی به ویژه به صورت فیلم و سریال، معمولا دین بصورت وسیلهای که مورد استفادهاش برآوردن حوائج در دنیا و سعادت در آخرت است، معرفی میشود. این دو امر در مورد دین برجسته میشوند و کمتر به دین به عنوان نسخهای کامل و همه جانبه و سعادت بخش دنیوی، توجه میشود که این تصویر از دین، این باور را در مخاطب بوجود میآورد که دین، صرفا یک امر ماورائی است که ربطی به دنیا نداشته و برنامهای برای دنیا ندارد.
۳.۱.۷ - تخریب باورهای عقیدتی
طیف جدیدی ار برنامهها در تلویزیون شکل گرفته که در آنها انعکاس نتایج اعمال خوب و بد انسان در دنیا، صورت میگیرد. این برنامهها را که میتوان در شمار برنامههای دینی در نظر گرفت به واسطه اینکه موضوعی را که ممکن است در همۀ موارد اتفاق نیفتد (انعکاس نتایج)، به عنوان یک موضوع همیشگی در باور مخاطب مینشاند، موجب یاس و ناامیدی گروهی از مردم و غرور گروهی دیگر به اعمالشان میشود و چه بسا موجب بدبینی به ذات الهی را در گروهی که این انعکاس در زندگی شان محقق نمیشود پدید آورد؛ بنابراین، میتواند موجب تخریب باورهای عقیدتی مردم گردد.
۳.۲ - آسیبهای برنامههای غیردینی
برخی جنبههای تقابل سایر برنامههای تلویزیونی با فرهنگ دینی و دینداری عبارتنداز:
۳.۲.۱ - ترویج مصرفگرایی
برخی از برنامههای تلویزیونی، به ترویج و تبلیغ فرهنگهایی میپردازند که باید ریشۀ آنها را در فرهنگ غربی جستجو کرد و هیچ تناسبی با فرهنگ دینی اسلامی ندارد. از جملۀ این امور میتوان به ترویج مصرفگرایی در تلویزیون اشاره کرد.
تلویزیون در قالب فیلمها یا تبلیغات، جامعه را به سمت افراط در مصرف کشانده و اساسا آن را یک هدف معرفی کرده و جامعۀ مصرفی را شکل میدهد. (البته بدان معنا نیست که تلویزیون از تبلیغ کالاها خودداری کند؛ بلکه به این معناست که از ایجاد نیازهای کاذب و تبلیغ کالاهای مرتبط با این نیازها، که جزء ضرورتهای زندگی بشمار نمیروند، بپرهیزیم. این امر نه تنها به اقتصاد کشور ضربه نخواهد زد، بلکه بخاطر مصرف، هزینه اینگونه کالاها در امور مهم و حیاتی کشور، موجب توسعه اقتصادی خواهد شد).
۳.۲.۲ - ترویج ظاهرگرایی
ظاهرگرایی، یکی دیگر از نمونههای ترویج فرهنگ بیگانه در کشور است. بسیاری از فیلمها و سریالهای تلویزیونی در فضای رفاه و طبقهی مرفه ساخته میشوند؛ این امر نه تنها در مصرف گرا کردن جامعه مؤثر است، بلکه ظاهرگرا شدن را نیز بدنبال دارد. چرا که وقتی مخاطب، بصورت فراوان در معرض فضایی قرار گیرد، آن فضا در باور مخاطب، اهمیت ویژهای پیدا کرده و ممکن است به اولویت ذهنی او تبدیل شود. "ژان کازنو" در این رابطه میگوید: «تلویزیون صرف نظر از نقشی که در تبلیغات آشکار دارد، میتواند بصورت وسیله عادت کردن مردم به تمدنی تلقی شود که آنرا بطور دائمی به نمایش میگذارد» [۹]
محتوای برنامهها و نوع ظاهر شدن شخصیتهای ستارهای در فیلمها و سریالها نیز گاهی به سمت و سوی ظاهرگرائی گام برمی دارد که در جامعه تاثیر خواهد گذاشت. ترویج اینگونه فرهنگها نوعی دوگانگی فرهنگی را برای مخاطب به ارمغان میآورد؛ چرا که مخاطب را در معرض دو فرهنگ متضاد قرار میدهد. از طرفی مخاطب، با فرهنگی دینی روبروست که چه بسا آنرا از خود تلویزیون شناخته باشد و از طرف دیگر بااین فرهنگهای مخالف، مواجه میشود. در نتیجهی این مواجهه با دو فرهنگ متضاد، مخاطب دچار سردرگمی میشود و در انتخاب دچار تردید شده؛ که ممکن است به ترجیح فرهنگ مقابل با فرهنگ دینی روی آورد. علاوه بر آسیب وارد آمدن به دینداری در اجتماع، ممکن است، ترویج این فرهنگها، این باور را در مخاطب پدید آورد که گفتمان دین موافق با آنهاست؛ چرا که در جامعۀ ما که مردم رسانه تلویزیون را تریبون نظام اسلامی تلقی میکنند، ممکن است، هرچیز از آن به نمایش در آید، را به حساب دین قلمداد کنند.
۳.۲.۳ - نگاه سکولار
در تلویزیون برنامههایی مشاهده میشوند، که به نوعی باور زندگی بدون خدا را دامن میزنند و مخاطب را به سمت سکولار درونی پیش برده و نگاه سکولار را در او تقویت میکند.
از جملهی این گونه برنامهها، میتوان به برنامههای تخیلی، که بویژه برای کودکان، فراوان نمایش داده میشوند، اشاره کرد. در این گروه از برنامهها، انسان بعنوان فرمانروای مطلقی معرفی میشود، که تنها با راهنمایی عقل و تکیه بر قدرت و عقل خود، میتواند به هرکاری دست بزند. این چیزی نخواهد بود جز زمین بدون آسمان.
"لوگراسمن" از منتقدین غربی در مورد «هری پاتر» که از سلسله فیلمهای تخیلی به شمار میرود، اینگونه مینویسد: «اگر میخواهید بدانید، در هری پاتر کسی میمیرد، پاسخ آن آسان است: خدا» [۱۰]
این حادثه که وی در مورد هری پاتر قائل است، در فیلمهای تخیلی دیگر هم، با شدت و ضعف اتفاق میافتد. در واقع به مخاطب، باور استقلال را تلقین میکند. برنامههای مستندی که به عالم طبیعت میپردازند و سعی در به تصویر کشیدن طبیعت و حوادث آن دارند، را نیز میتوان مؤثر در ایجاد نگاه سکولاریستی دانست. اینگونه برنامهها که معمولا در کشورهای غربی ساخته شدهاند و حلقهی مفقودهای بنام عالم ماوراء در آن به چشم میخورد، امروزه در کشور ما، به همان شکل، نمایش داده میشوند. همۀ اینها در حالی است که در فرهنگ اسلامی، همه چیز باید در ارتباط با خدای متعال ارزیابی شود و همه اشیاء، عین ربط به ذات الهیاند؛ حتی علوم طبیعی هم باید در این فضا دیده شوند.
۳.۲.۴ - ترویج فرهنگ لمپنیزم
در بسیاری از برنامههای تلویزیونی فرهنگ لمپنیزم به وفور به چشم میخورد: «این فرهنگ که به نوعی از فرهنگ کوچه و بازاری اطلاق میشود، که از قید و بند چهارچوبهای هنجاری و آدابی رفتارها و گفتارهای معمول و مرسوم، در برخی حوزههای به نسبت جاافتاده دور میشود». [۱۱]
در میان افرادی که خطوط قرمز اجتماعی– فرهنگی را نادیده میگیرند، وجود دارد.
تلویزیون، بویژه در برنامههای طنز و سرگرمی؛ مانند مسابقات از این فرهنگ استفادههای زیادی میکند؛ که شاید بتوان آن را در راستای جذب مخاطب بیشتر ارزیابی کرد. تکرار این فرهنگ، در دراز مدت میتواند، این فرهنگ را به فرهنگ غالب جامعه تبدیل کند؛ در حالی که از منظر باورهای دینی ما که وقار و متانت و پرهیز از سبکی، یک ارزش به شمار میرود، این فرهنگ مقبول نمیباشد و ترویج این فرهنگ به دین داری جامعه، خدشه وارد میکند.
۳.۲.۵ - تبدیل ضدارزش به ارزش
تلویزیون در برخی از برنامهها، به ویژه آنها که ماهیت نمایشی دارد، گاهی به اشاعهی رفتارهای ناپسند و نابهنجار میپردازد و در واقع برخی ضدارزشها را در جامعه دینی به ارزش تبدیل میکند؛ که این امر ایجاد جامعه دیندار را با چالش روبرو خواهد کرد و ممکن است امور ضد ارزش، بعنوان بخشی از ارزشهای نظام باوری مخاطب، تبدیل شود.
برخی از این رفتارهای ناپسند عبارتند از:
۱. تمسخر و تحقیر دیگران؛ این امر موضوعی است که در بسیاری از برنامههایی که جنبهی طنز و سرگرمی دارند، دیده میشود. در این برنامهها، گاهی با دست مایه قرار دادن لهجههای اقوام مختلف، دست به این امر میزنند.
۲. بدحجابی و آرایش ناموجه؛ استفاده از جذابیتهای جنسی در کشورهای غربی برای جذب مخاطب بیشتر، یک اصل شناخته شده است؛ که امروزه تلویزیون ایران نیز با آوردن فیلمهای سینمائی به تلویزیون، بیش از پیش، بدان روی آورده است. یکی از مهمترین مصادیق آنرا باید پوشش آرایش ظاهری (گریم) بازیگران دانست.
۳. ترویج روابط دختر و پسر، خارج از محدوده شرعی؛ در برخی فیلمها و سریالهای تلویزیونی، امروزه شاهد روند رو به رشد تسهیل روابط دختر و پسر، خارج از موارد ضرورت میباشیم؛ که این امر با تعالیم دینی و ارزشهای اجتماعی ما همخوانی ندارد.
۴. دروغگوئی و غیبت؛ این دو خصیصه، در بسیاری از فیلمها و سریالهایی که به ویژه با موضوعات خانوادگی تهیه میشوند، وجود دارد و به نوعی اشاعه داده میشوند. البته منظور این نیست که تلویزیون به هیچ شکل به آنها توجه نکند؛ بلکه باید ارائه آنها به گونهای باشد که موجب انزجار مخاطب از آنها شود و نه تشویق یا سادهانگاری آنها در نظر مخاطب.
۴ - نتیجه گیری
تلویزیون با تمام اقتضائات و محدودیتهایی که دارد، میتواند در مسیر دین، مورد استفاده قرار گیرد؛ همانگونه که میتواند دینی شود. پس هیچ تقابلی میان دین و رسانه وجود ندارد؛ اما در کشور ما این رسانه تا دینی شدن براساس معیارهای اسلامی، فاصله زیادی را فرا روی خود دارد و با ایرادات و اشکالات متعددی در این عرصه روبروست؛ که از مشاهده مجموع آنها میتوان به این نکته رسید که بر تلویزیون ما یک نظام واحد جامع دینی حاکم نمیباشد و به دلیل نداشتن یک الگوی کامل از رسانهی دینی، در مواردی به سمت و سوی روشها و الگوهای غربی رفتهایم و آنرا ملاک عملکرد خود قرار دادهایم؛ که باید با تولید نظریه رسانه دینی و الگوی رسانه دینی، خود را از تقلید صرف از الگوهای غربی، رها کرده و تلویزیون را با هنجارهای بومی خود، همراه سازیم و گرنه بیش از پیش شاهد آسیبهای دینی در تلویزیون خواهیم بود و حیات دینی ما با چالش روبرو خواهد شد و به قول ژان کازنو در کتاب "قدرت تلویزیون"؛ قادر به ادامۀ حیات نخواهیم بود. [۱۲]
۵ - پانویس
۱. ↑ دور، امه، تلویزیون و کودکان، ترجمه علی رستمی، ص۴.
۲. ↑ شرف الدین، حسین، دین و رسانه، ماهنامه علمی- ترویجی معرفت، ۱۳۱، ص۲۵ – ۲۳.
۳. ↑ جمالی، مصطفی، دین مدرنیته و اطلاعات، ص۱۷۴.
۴. ↑ ام هور، استوارت و لاندبای، نات، رسانه، دین و فرهنگ، ترجمه مسعود آریایی نیا، ص۹۱.
۵. ↑ پستمن، نیل، زندگی در عیش مردن در خوشی، ترجمه صادق طباطبایی، ص۷۳.
۶. ↑ پستمن، نیل، زندگی در عیش مردن در خوشی، ترجمه صادق طباطبایی، ص۲۵۶.
۷. ↑ پیشاهنگ، امیرحسین، جوان هویت و رسانه، ماهنامه تخصص رواق هنر و اندیشه، ش۲۴، ص۹۰.
۸. ↑ جمالی، مصطفی، دین مدرنیته و اطلاعات، ص۱۷۴.
۹. ↑ کازنو، ژان، قدرت تلویزیون، ترجمه علی اسدی، ص۱۷۲.
۱۰. ↑ دی اوبرین، میشل، هری پاتر و مرگ خدا، ماهنامه سیاحت غرب، ش۶۱، ص۶.
۱۱. ↑ جعفری، علی، نشانهها و هنجارها در رادیو جوان، ماهنامه تخصصی رواق هنر و اندیشه، ش۲۱، ص۲۶.
۱۲. ↑ کازنو، ژان، قدرت تلویزیون، ترجمه علی اسدی، ص۱۹۰.
اتحادیه پخش برنامههای اروپایی (به انگلیسی: European Broadcasting Union)(به فرانسوی: Union européenne de radio-télévision (UER) یک اتحادیه متشکل از ۸۵ شرکت تلویزیونی از ۵۶ کشور و ۳۷ شرکت وابسته از ۲۲ کشور دیگر است.EBU پیشروترین اتحادیه رسانهای جهان است.
توصیف کلی
اعضایEBUشامل شرکتهای، رادیو و تلویزیونی هستند که متعلق به دولت یا بخش خصوصی ارائه خدمات رسانهای همگانی است اعضای فعال اتحادیه شامل همه کشورهای اروپایی از ایسلند در شمالیترین تا مصر در جنوب ایرلند در غرب و آذربایجان در شرق را در برمیگیرد. کشورهایی نظیر کانادا، ژاپن، مکزیک، هند و هنگ کنگ فراتر از مرزهای اروپا از اعضای وابسته این اتحادیه رسانهای هستند. شبکههای تلویزیونی ایالات متحده امریکا شامل: ABC، CBS، NBC، شرکت صدا و سیمای عمومی (Corporation for Public Broadcasting)، تایم وارنر نیز بااتحادیه رادیو تلویزیون اروپا همکاری دارند. EBUهر ساله مسابقه آواز یوروویژن را بهطور کامل از طریق رسانههای شبکههای عضو پوشش میدهد. اکثر رسانههایEBU بازیهای المپیک و جام جهانی فوتبال (به ویژه بازیهای کشورهای خود و فینال) را پخش میکنند.
تاریخچه
EBUدر ۱۲ فوریه سال ۱۹۵۰ توسط ۲۳ سازمان رادیو تلویزیونی از اروپا و مدیترانه در یک کنفرانس در تفریحگاه ساحلی تورکی در دِوُن ِ انگلستان تشکیل شد در سال۱۹۹۳ پس از فروپاشی شوروی سازمان رادیو و تلویزیون بینالمللیOIRTدر برگیرنده رسانههایی از اروپای شرقی و مرکزی به EBU پیوستند. شبکههای ورزشی یورو اسپرت و شبکه خبری یورونیوز از رسانههای وابسته به اتحادیه رادیو تلویزیون اروپا هستند.
تلویزیون یکی از رسانههای همگانی است که در جنگ ایدئولوژیک و در دنیای امروز میان نیروهای مختلف کاربرد دارد هم به مثابه عرصه کارزار است و هم به مثابه جنگ افزار. این وسیله هم زمان، دو حس بینایی و شنوایی را متأثر میکند و همین ویژگی، آن را در جایگاهی برتر از رادیو و مطبوعات قرار میدهد.
تلویزیون یکی از پرقدرتترین، جهان شمولترین، ارزانترین و فراگیرترینِ رسانههای امروز جهان است که، ضمن اذعان بر جنبههای مثبت آن هم چون اطلاعرسانی و...،
ویژگیهای تلویزیون عبارت است از:
1ـ تلویزیون نماد از خودبیگانگی است. تماشاگر در جلوی آن در عالم خویش فرو رفته، با فرد کنارِ خود هیچ ارتباطی ندارد. جمع خانواده در مقابل این صفحهی نورانی در ظاهر کنار یکدیگرند، اما هر کدام جدا از هم رابطهای فردی میان خود و تلویزیون برقرار کرده اند.
2ـ ذات تلویزیون هم چون ذات مدرنیته و تمدن جدید در نوآوری است و چون بر این اساس حرکت میکند، هنگامی که به ارزشهای ماندگار نیز میپردازد، با همین نگاه به دنبال تفسیری جدید از آنها است. در پناه همین تفاسیر جدید است که اصل این ارزشها رفته رفته رنگ میبازند و استحاله میشوند.
3- تلویزیون بیننده را در هر سنی که باشد منفعل میکند، به جای او میاندیشد، نتیجه گیری میکند و نوعی فرهنگ تودهای را میسازد و ترویج میکند. در واقع، تماشاگر در قراردادی پنهان با تلویزیون خود را به آن تسلیم کرده است.
4ـ رابطه ی تلویزیون با مخاطبان خود، نوعی رابطهی تسخیری است که از طریق ایجاد جاذبه در تماشاگر برقرار میشود؛ کششی سحرآمیز و غیرقابل مقاومت. مارشال مک لوهان این تأثیر و کشش را با اثری که موسیقی بر روان باقی میگذارد، مقایسه میکند. چون موسیقی بر قلمرو احساس آدمی تأثیر میگذارد نه بر عقل و فهم او، بنابراین هم چنان که انسان از عهده ی تجزیه وتحلیل عقلانی تأثیرات موسیقی بر روان خویش بر نمیآید، امکان تجزیه وتحلیل دادههای اطلاعاتی، تصویری و مفهومی تلویزیون را نیز نمییابد. ضمن این که به همان گونه که اثرات موسیقی بیواسطه ی عقل در قلمرو احساس روان ظاهر میگردد، تأثیرات دادههای رسانهایـ تلویزیون نیز در شکل انبوهش با استفاده از زمینههای ناخودآگاه القا میشود.
5 ـ در درون اغلب انسانها، تمایلی درونی به غفلت طلبی، گریز از تفکر جدی، کسب لذت و تفنن و بازی و شوخی وجود دارد که در سنین پایین شدیدتر است. تلویزیون این تمایلات را که اغلب در زیر نقابهایی از شخصیتهای کاذب پنهان شده اند، تقویت میکند و مثلاً تام و جری با تقویت حس شیطینت و قانون گریزی، یکی از نمونههای آن است. باید اضافه کرد که در مجموع، تلویزیون برای گفت وگوهای سطحی مناسب تر است و «سرگرمی» ایدئولوژی برتر همه ی گفتمانهای آن است.
6ـ ذات تلویزیون برخلاف ظاهر متنوعش بر نوعی تکرار استوار است و با تکرار تصاویر، هر گونه مقاومتی را از سوی تماشاگر در هم میشکند. در فرآیند دیدن هر تصویری، تماشاگر ممکن است نفرت، خشم، بیتفاوتی و یا تمایل و کشش را تجربه کند. بنابراین، تلویزیون ذائقه ی تماشاگر را تغییر میدهد؛ ذائقه ی تصویری و حتی خوراکی!
7ـ تلویزیون چهارچوب زبان ارتباط اجتماعی را تعیین میکند. با فراهم آوردن صحنه برای فرایندهایی هم چون سیاست، تجارت، ورزش و هنر که قرار است در جامعه مطرح شوند، در جوامع مختلف، به خصوص در جامعههای پیشرفته، خط مشیهای سیاسی و سیاستمدارانی که در تلویزیون حضور ندارند، هیچ بختی برای کسب حمایت مردم ندارند. زیرا ذهنیت مردم به شکلی بنیادین توسط رسانهها شکل میگیرد که تلویزیون پیشتاز آنها است.
8- تغییر هنجارها یا بهنجارکردن پیامهایی که تصاویر خشن و بیرحمانه ی جنگ واقعی را هم چون بخشی از فیلمهای حادثهای جذاب جلوه میدهد، از دیگر جایگزینیهایی است که تلویزیون انجام میدهد. زیرا اصولاً رسانهها مانند تجربههای واقعی بر رؤیاهای مخاطبان خود نیز تأثیر میگذارند و مواد خامی را فراهم میکنند که ذهن آنها با استفاده از این مواد خام کار میکند. در این میان، بازیها برای تماشاگران به گونهای طراحی و ارائه میشوند که رفته رفته تشخیص بین پیامهای آنها و فیلمهای حادثهای و جنگهای واقعی دشوارتر میشود.
9ـ بر اساس مطالعات انجام گرفته، تنها تعداد کمی از تماشاگران تلویزیون برنامه ی مورد علاقه خود را از قبل انتخاب میکنند! اغلب مردم ابتدا تصمیم میگیرند که تلویزیون نگاه کنند و بعد با عوضکردن سریع کانالها، جذابترین برنامه و یا به تعبیر درست تر، برنامهای را که کم تر کسالت آور است، انتخاب میکنند.
10ـ تلویزیون هم چون جهان چندرسانهای، کاربران منفعل دارد، در حالی که تماشاگران این رسانه تصور میکنند که به طور فعال و مختار از آن بهره میگیرند. آنها فقط به تعداد محدودی برنامه ی ازپیشآماده شده دسترسی دارند.
11ـ رسانهها از جمله تلویزیون مخاطبان پراکنده و متمایزی را تعیین میکنند که با وجود این که از نظر تعداد پرشمارند، از نظر هم زمانی و یک دستی پیامهایی که دریافت میکنند، دیگر جزء مخاطبان انبوه به شمار نمیآیند. بر این اساس، مخاطبان مورد نظر تلویزیون «ظاهراً» میتوانند برنامههای خود را انتخاب کنند، اما این امر در واقع «دسته بندی» آنها را راحت تر کرده، بر رابطه ی فردی میان فرستنده و گیرنده میافزاید.
12ـ به کارگیری ضمیر ناخودآگاه از دیگر ویژگیهای تلویزیون است. مارشال مک لوهان معتقد است که «رسانه همان پیام است ». او در مورد تلویزیون میگوید فرستنده ی تلویزیون در هر ثانیه حدود سه میلیون نقطه را به گیرنده میفرستد که از میان آنها، چشم بیننده در هر لحظه تنها مقدار محدودی را میپذیرد و به تصویر بدل میکند. اگر تلویزیون در هر دقیقه 3600 فریم (تصویر) نشان میدهد، ذهن تماشاگر در میان محرکهای تصویری تنها به تعداد اندکی محرک حسی واکنش «آگاهانه » نشان میدهد، اما نسبت به هزاران تصویر دیگر واکنشهای حسی «ناخودآگاه » دارد. بنابراین، ذهن بیننده باید ناخودآگاه فواصل میان تصاویر را خودش پُر کند و به همین لحاظ از نظر حسی بیشتر جذب تماشا میشود. فراموش نکنیم که در سراسر جهان هر روزه بر تعداد افرادی که «تنها» زندگی میکنند افزوده میشود و در مقابل رقم استفاده کنندگان از تلویزیون نیز افزایش مییابد.
در ابتدای دهه ی 1980 تعداد ایستگاههای تلویزیونی آمریکا 62 مورد بود، در صورتی که در پایان هر دهه به 330 مورد افزایش یافت. ایستگاههای ماهوارهای نیز از 1980 تا اواسط دهه ی 1990 از صفر به 300 ایستگاه رسید. هم چنین بیش از 1 میلیارد دستگاه تلویزیون در جهان در حال استفاده است.
در حالی که هگل در سال 1806 پس از نبرد «ینا» که به پیروزی ناپلئون بر پروس انجامید نوشت «مطالعه ی روزنامهها نماز صبح انسان متجدد به شمار میرود». با پیشرفت فن آوری و به خصوص نظریه ی مک لوهان که دهههای پایانی قرن بیستم را پایان دوره ی فرهنگ مکتوب و آغاز دوره ی فرهنگ و تمدن شفاهی اعلام کرد، تلویزیون هم چون قلب تپنده ی اطلاعات، فرهنگ و آمال و آرزوها، به لحاظ روانی، مطمئنترین راه برای کسب خبر محسوب شد. این در حالی است که کاربران و استفاده کنندگان تلویزیون اغلب اعتقادی به این مسئله ندارند و حتی بسیاری از آنها این تأثیر و این اطمینان را رد میکنند و لحنی انتقادی نسبت به این رسانه دارند. اما واقعیت آن است که آنها به هر تقدیر ـ و در عمل ـ این سیطره را باور دارند.
در این میان، پر فروشترین کتابها به عناوینِ شخصیتها و مضامین تلویزیونی متمایل شد. شاید نظریه «راسل نیومن » نیز مزید بر این علت باشد. او در مورد علل گرایش شدید مردم به تلویزیون معتقد است که مردم برای کسب خبر (عام، فرهنگی، هنری، تجاری، سیاسی) به آسانترین راه گرایش دارند. ضمن این که اصولاً تلویزیون با همین «آسان یابی»، در واقع تجلی ماهیت یادگیری نامحسوس در زمینه ی سیاست و فرهنگ است. بر این موارد باید شرایط زندگی در خانه پس از ساعتهای طولانی کارِ طاقت فرسا و نبودن راه دیگری برای مشارکت فردیـ اجتماعی را افزود. در واقع، بهره گیری از رسانه ـ خصوصاً تلویزیون ـ بعد از کار، بزرگترین فعالیت فکری محسوب شده و مسلماً بزرگترین گروه فعالیت در خانه است. به تعبیر دیگر میتوان گفت که این فعالیت در پس زمینه ی زندگی و هنگام صرف غذا با خانواده و امور دیگر صورت میگیرد.
رسانهها، به ویژه تلویزیون محیطی دیداری و شنیداری هستند که مردم به گونهای «خودکار» با آنها ارتباط متقابل برقرار میکنند و غالباً حضور تلویزیون بیش از هر چیز دیگر در خانه احساس میشود؛ ضمن این که اصولاً تلویزیون مخاطبان خود را هر چه بیشتر به سوی تنهاشدن سوق میدهد و از نظر روان شناسی، انسانِ تنهامانده تأثیرپذیری بیشتری دارد. گرایش به سمت کوچک ترشدن خانواده در همه ی جوامع نیز وجود دارد. بنابراین تلویزیون با فراهم آوردن حضور گسترده و قدرتمندِ پیامهای صوتی و تصویری که به گونهای ناخودآگاه مخاطبان خود را برمیانگیزانند تأثیرات شگرفی بر رفتارهای اجتماعی، نگرشها، ذوق و سلیقه و تمناهای مختلف آنها دارد؛ هرچند برخی از محققان هم چون راسل نیومن و دریپر میکوشند که این تأثیرات را ضعیف نشان دهند.
تلویزیون میتواند همواره «مجاز» را «واقعی» جلوه دهد. از آن جایی که همه ی واقعیتها از طریق نمادها بیان میشوند و در ارتباط تعاملی، بدون در نظر گرفتن رسانه ی ارتباط، همه ی نمادها در رابطه با معانی واژگانی که به آنها استناد میشود به نوعی دچار تغییر میگردند، بنابراین به تعبیری میتوان گفت که کل واقعیت، به گونهای مجازی ادراک میشود. در چنین سیستمی، خودِ واقعیت، یعنی وجود مادی نمادین مردم و مخاطبان، در متنی از تصاویر مجازی و در جهانی «واقعنما» غرق شده است. در نتیجه، در این حالت، تصاویری که بر روی صفحه ی تلویزیون ظاهر میگردند تنها تصاویری نیستند که تجربه از طریق آنها منتقل میشود، بلکه آنها خود به «تجربه » تبدیل میگردند.
اکنون باید بر مکاتب، آثار و هنرمندانی که توسط این رسانهها و ابزار و عوامل آنها معرفی و یا حتی نقد میشوند، با تأمل بیشتری نگریسته شود؛ زیرا زمینههای گوناگون جامعه شناختی، اقتصادی، روانشناختی فردی و اجتماعی که رسانهها در آنها نقش بسیار مهم و تعیین کنندهای دارند، هنر و هنر مدرن را معنایی دیگر و متفاوت از گذشته میبخشند. اصولاً بحث پیرامون هنر مدرن بدون توجه به زمینههای گفته شده بینتیجه است.
به عنوان نمونه، یکی از محورهای مدرنیته ـ و شاید بتوان گفت که شاخصترین آنها ـ آزادی است که بسیار جذاب و فریبنده است. امّا در حقیقت با توجه به مسائل مختلف ـ که بخشی از آنها در قالب رسانههای تلویزیون بیان شد ـ هنرمند در جامعه ی معاصر تا چه اندازه واقعاً آزاد است که بتواند تجلیات مدرنیته را در آثار خود آشکار کند؟
اکنون بسیاری معتقدند که امروزه امتیازهای انحصاری طبقاتی و مرزهای بسته ی طبقههای اجتماعی از میان رفتهاند و جوامع پیشرفته ی کنونی یا اصولاً طبقاتی نیستند و یا کم تر طبقاتی هستند. در حالی که نه تنها فرهنگ، ایدئولوژی، مذهب، اخلاق، هنر، ادبیات و جناحهای اجتماعی و فکری به صورت معین تری طبقاتی شدهاند بلکه علیرغم تلطیف ظاهری رابطه ی میان دو قطب استثمارکننده و استثمارشونده، عمق و اندازه ی این رابطه بیشتر نیز شده است.
از سویی، به خصوص در دوره ی معاصر و مدرن، پدیدههای مختلف اجتماعیـ تاریخی و به ویژه فرهنگیـ هنری ریشههای واضحی در عمق واقعیات اجتماعی و بنیادهای طبقاتی و قوانین علمی جامعه شناختی دارند. بنابراین برای هنرمند، محقق، منتقد و هر کسی که به نوعی با هنر مأنوس است ـ اگر کمی واقعاندیش باشد ـ به روشنی قابل درک است که اصالت اقتصاد، غلبه ی فردگرایی به صورت پنهان و خزنده و سلطه ی عقل حسابگر، تحقیر ارزشهای اخلاقی و معنویت گرایی و عاطفه و در یک جمله، گرایش عالَم به سوی زندگی مادی نه تنها در فضایی که هنرمند در آن نفس میکشد، مستقیماً تأثیرگذار است، بلکه در سمت و سوی اثری هم که خلق میکند کاملاً نافذ است.
هم چنین نباید از نظر دور داشت که مدرنیته که تجلی سرمایه داری جهانی است ـ با همه ی تنوع خود ـ هم چنان که مظاهر مختلف خویش را در عرصههای گوناگون دیکته میکند، میکوشد فرهنگ، شیوه ی تفکر و حتی ذائقه ی دوست داشتن را آن چنان که خود ساخته است، «مطلق » جلوه دهد و جهانی به قیمت نفی همه ی ماهیت و هویت فرهنگی ملل و انکار ارزشهایشان بر آنان تحمیل کند و آنها را به مسخشدگانی بیمقاومت، بیچهره و مقلد مبدل سازد.
بنابراین، قلمرو اجتماعیـ فرهنگی مسلط جهانی با نگاهی ارباب سالارانه و به مدد ابزار و روشهای مختلف رسانهای خود، که هنر نیز زیرمجموعه ی آن محسوب میشود ـ هنر را بخش کوچکی از پیکره ی کاملاً اقتصادی خود میداند. در چنین اتمسفری، خودِ هنر و اثر هنری در زیر انبوهی از اطلاع رسانیهای متنوع و ظاهراً در قالب تحلیل، تفسیر و نقد، جلوه و ابعاد واقعی و حقیقی خود را از دست میدهد. جدلهای نظری پیرامون هنر در واقع طرح مباحث مختلف و ایجاد چالشهای فکری در قالبی روشنفکرانه و ظاهراً کاملاً علمی است که با محدودشمردن ارزشهای ماندگار، بیانگیزه کردنِ هنر شناسان و متفکرین واقعی و ترویج نسبیگرایی انجام میگیرد. هر نوع ارتقاء درجه و موفقیت آتی در گرو تأمین انتظاراتی است که این نوع تحلیلها ـ و ظاهراً ـ جدلهای نظری از قبل بر آنها تأکید کرده اند.
ماهواره : ماهواره ارتباط یک نقطه رله رادیویی در مدار بالای زمین است که سیگنالهای آنالوگ و دیجیتال موجود روی یک فرکانس رادیویی را دریافت کرده، قدرت آن را افزایش میدهد و سپس به سوی زمین روانه میکند. این وسیله امروزه یکی از عناصر مهم ارتباطی بستر انتقال اطلاعات است که میتواند به صورت امواج زمینی و یا هوایی باشد و در غالب تصاویر و صداهای مختلف ارائه گردد. در این میان ماهواره به عنوان یکی از بسترهای پیچیده ارتباطی نقش مهمی را ایفا میکند. جهانی سازان با استفاده از قدرت نرم اینترنت، ماهواره، سینما و... در صددند اندیشه و فکر خود را جهانی سازی نمایند.
وقتی در سال 1939م محققان و دانشمندان علوم انسانی آلمان به منظور شکست کشور خود در جنگ جهانی اول، اعلام کردند که از جمله مهمترین علل شکست، غفلت آلمان از سلاح تبلیغات و استفاده مؤثر رقیبان از آن سلاح بوده است، در واقع خبر از ورود و حضور گسترده ابزار تأثیرگذار در عرصههای مختلف میدادند. وقوع تحولاتی مانند تشکیل وزارت تبلیغات در آلمان و سازمانهای جنگ روانی در دیگر کشورها، تصدیق عملی این ادعا بود. [57]
1. تاکتیک حذف: بخشی از اطلاعات حذف شده و اطلاعات ناقص به مخاطب ارائه میشود.
2. بزرگ نمایی(کلی بافی): جزئیات اطلاعات حذف شده و به کلیات اهمیت داده شده بزرگنمایی میشود.
3. کوچک نمایی: موفقیتها و توانمندیهای طرف مقابل (گروه هدف) کوچک و کم اهمیت شمرده میشود.
4. زمانبندی: اطلاعات و اخبار با تاخیر به مخاطب ارائه میشود.
5. تاکتیک قطره چکانی: برای آنکه مخاطب به اطلاعات صحیح و کامل دسترسی نداشته باشد اطلاعات بصورت پراکنده ارائه میشود.
6. تاکتیک تبخیر: پخش شایعه برای سردرگم کردن مخاطب زمانیکه مخاطب نسبت به موضوعی اطلاعـاتی نـدارد و یـا اطلاعاتش کم است.
7. تاکتیک دروغ بزرگ: ارائه اطلاعات غیرواقعی خیلی بزرگ برای سرپوش گذاشتن بر ضعف خودی.
8. تاکتیک موجی: ارائه اطلاعات مداوم اما با افت و خیز
9. تاکتیک وارونه: اطلاعات واقعی وارونه جلوه داده میشود.
10. تاکتیک خرد کردن: در این شیوه مخاطبین دسته بندی شده و انسجام جامعه هدف از هم میپاشد.
11. تاکتیک ترور: در این شیوه با تهمت و چهره مسئولین در میان مردم تخریب میشود.
12. تاکتیک انگاره سازی: اتفاقی که در محلی با شرایط متفاوت به وقوع پیوسته در محیط دیگر انگـاره سـازی مـی شـود (احتمال وقوع آن القاء میشود)
13. آگاهی کاذب: توزیع اطلاعات بدون مشخص بودن زمان و مکان وقایع.
14. تاکتیک محرومیت: گروه هدف از دسترسی به اطلاعات محروم میشود.
چهار کهکشان ارتباطی از نگاه دکتر محسنیان راد
1. کهکشان شفاهی: کهکشان شفاهی بود که از دور دست تاریخ آغاز و تا سال 717 شمسی (1436 م) ادامه داشت.
2. کهکشان دارمانی: با در نظر گرفتن سهم داریوش در به کارگیری برجهای انتقال پیام نوری و سهم مانی در تکثیر پیام، نام کهکشان جدید را داریوش+ مانی یا کوتاه شده آن "دارمانی" انتخاب کرده است.
در این کهکشان، با توصیف عصر بعثت پیامبر اسلام (ص) آغاز شده و نویسنده نشان میدهد که چگونه یکی از کم نظیرترین اقناعهای عمیق و وسیع به وقـوع پیوسـتهاسـت. او در ادامـه، از دورانـی صـحبت مـی کنـد کـه نـوعی مردمسالاری دینی در ایران بهوجود آمده که یکی از شاخصههای آن، مصرف بالای کاغذ در جامعه بوده است. و به یکی از پر راز و رمزترین ارتباطات میان فردی توجه میشود که در سال 1244 میلادی، در بخشی از ایران که هنوز مغولان به آنجا نرسیده بودند، میان مولوی و شمس تبریزی برقرار میشود. حاصل این مـراودات، کتـاب هـای مولوی و شمس تبریزی است که نهتنها میراث فرهنگی ایرانیان، بلکه اثری ماندگار برای همه جهانیان است.
در انتهای این کهکشان که با عنوان "واقعیت مجازی" است به توضیح جزییات یکـی از عظـیم تـرین پـروژه هـای پروپاگاندا در طول تاریخ پرداخته شده است؛ پروژهای است که هدف آن ایجاد اختلاف میان جوامـع مسـلمان بـوده است.
3. کهکشان گوتنبرگ اروپا، در سال 1436م به همت گوتنبرگ وارد کهکشان جدید شد. در فاصلهاى کوتاه چاپخانـه هـا در اکثـر کشـورهاى اروپائى به کار افتادند و علوم به سرعت همهگیر شد. اما ایرانىها خیلى دیر تصمیم به چنین مهـاجرتى گرفتنـد. قـومى کوچک از ایرانیان و ارامنه ٔ ◌اصفهان، صد و نود سال بعد یعنى در فاصلهاى که سه نسل در اروپا کتـاب هـاى در تیـراژ بالا و ارزان را در دسترس داشتند و در سرزمین آنان روزنامه منتشر مىشد و اولین مراحـل نبـرد میـان حکومـت هـا و روزنامهها را تجربه مىکردند، به این کهکشان رفتند. کتابى که ارامنه ٔ ◌اصفهان سال 1640م با ماشین چاپ کـوچکى که از روسیه آورده بودند چاپ کردند کتابى بود مذهبى و به زبان ارمنی. اما در آن موقع ایرانیان فارسى زبـان هنـوز در کهکشان شفاهى بودند. در حقیقت ایرانیان فارسى زبان 381 سال بعد از اروپا، یعنـى حـدود هفـت نسـل بعـد حرکـت بهسوى کهکشان گوتنبرگ را آغاز کردند. سال 1233 هجرى قمرى (1817م) نخستین چاپخانه که کتاب فارسى چاپ مىکرد در تبریز بهکار افتاد. در همان اوایل پنج کتاب چاپ کردند که یکى از آنها رساله ٔ ◌آبلهکوبى بود. قـدمى بـراى حل مشکلات بهداشتى به همت گوتنبرگ.
فاصله زمانی در ایران در غرب دوره کهکشان گوتنبرگی
381 1817م 1436م چاپ اولین کتاب
215 1837م 1622م انتشارنخستین روزنامه
361 123 484 اقامت در این دوره
دوره زمانی کهکشان گوتنبرگ
4. کهکشان مارکنی: در سال1920 نخستین فرستنده رادیویی جهان در لندن به کار افتاد و انگلیسیها وارد کهکشان مارکنی شدند، در حالی که سیصد سال در کهکشان گوتنبرگ مانده بودند. در سـال 1940 م اولـین فرسـتنده رادیـویی ایران تنها 20سال پس از انگلستان، بکار افتاد. ایرانیها با شتاب وارد این کهکشان شدند. (طباطبائی، 1375 :15)شاید براثـر همین شتاب است که علاقۀ ایرانیان به پیامهای مکتوب بسیار اندک است.
نخستین فرستنده تلویزیونی جهان در سال1936م در انگلستان به کار افتاد و اولـین فرسـتنده تلویزیـونی مـا در سـال 1958م تأسیس شد. (همان:503) به همان فاصلۀ کوتاه از تأسـیس نخسـتین فرسـتنده رادیـویی در جهـان، مـا دارای فرستنده تلویزیونی شدیم.
رسانههای الکترونیک به معنی انتشار اطلاعات در دورههای زمانی مشخص در قالب صفحات وب بر روی یک شبکهی اطلاع رسانی یا روی اینترنت است.
محتویات چنین رسانهای به جای چاپ شدن بر روی کاغذ، بـه صـورت فایـل هـای کـامپیوتری در حافظـهی یـک کامپیوتر قرار دارد. این فایلها که در قالب خاصی به نام صفحات وب بهتر میشوند، در دوره هـای زمـانی معینـی در یک شبکهی اطلاع رسانی متصل به اینترنت قرار میگیرند و مخاطبان چنین نشریاتی یعنی افرادی که بـا کـامپیوتر شخصی خود به ان شبکه متصل شود، میتوانند صفحات روزنامه را روی صفحهی نمایش کامپیوترخود ببینند ویا ان
را روی کاغذ چاپ و سپس مطالعه کنند. اتصال به شبکهی اطلاع رسانی موردنظر ممکن است از طریق اینترنت یا در یک شبکهی داخلی(اینترانت) صورت پذیرد.
تاریخچه پیدایش رسانههای الکترونیک
در 17 ماه مه 1991، یک مؤسسهی پژوهشی در ژنو، معیارها یا استانداردهای شبکهی جهانی تار نماها را منتشـرکرد.
درماه مه1992، یک سال بعد، روزنامه ی"شیکاگوتریبیون"درایالات متحـده امریکـا، نخسـتین نسـخهی روزنامـهی الکترونیکی را با نام"شیکاگو آنلاین"را بر روی مانیتور کامپیوترها فرستاد.
تا ماه اوریل 2001، بیش از 12هزار رسانهی خبری الکترونیکی در ایالت متحده امریکا موجود بـوده اسـت. در دهـهی اول روزنامههای الکترونیکی، نه تنها هزاران رسانهی خبری تارنماهای خود را راه انـدازی کردنـد، بلکـه میلیـونهـا نفرکاربر و گروههای اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و نظایر آن نیز تارنماهـای خـود را وارد شـبکهی جهـانی تارنماها کردند.
- کاستیهای رسانههای نوین در مقایسه با رسانههای سنتیـ سختی مطالعه روی صفحهی نمایشـ وابستگی به فناوری روزـ حذف درآمد تکفروشی
. هزینهی بالای نیروی متخصص وتجهیزات نوینـ امکانات و دانش انفورماتیک محدود مخاطبانـ کیفیت پایین وگرانی ارتباطات اینترنتی
ـ غیرتخصصی شدن روزنامه نگاری به واسطهی حضور روزنامه نگاران کم تجربـه، امـا متخصـص در امـور رایانـه ومخابرات
ـ منابع ناموثق خبر؛ چراکه هرکس میتواند منبع خبر باشد. درحالی که انعکاس اخبار موثق برای حفظ مخاطب یکی ازمهمترین دستورکارهای رسانههای چاپی است.
ـ زمان ماندگاری پیام در رسانههای الکترونیکی کمتر از روزنامههای چاپی است.
ـ مشکلات و محدودیتهای فنی (فصلنامه رسانه، صفحه165) رسانهها در جامعه امروز (بارویکرد تلویزیون) رسانه گاهی اوقات کانال نیز نامیده میشود. " یک رسانه (Medium) عبارت است از هـر ابـزاری بـرای برقـراری ارتباطات. رسانه حامل یا واسط پیام است. بدین ترتیب واسط هم رسانه معنی میدهد و هم واسط. "( اینگلیس، 1377: ( 37
رسانهها، توانایی درک مسیر حرکت جامعه را به افراد و آحاد جامعه میدهند. رسانهها با کـاهش پیچیـدگی ارتبـاطی میان مردم و مسئولین و مردم با مردم به ایجاد وفاق اجتماعی کمک مینمایند. چنانچه لومان میگوید، ایجاد وفـاق اجتماعی مستلزم تحدید تنوع و کاهش پیچیدگیهاست. ( لازار، 137)
رسانهها در عصر حاضر، حکم تیغ دو لبهای را دارند که نوع کاربرد آن بر افکار عمومی بسیار مؤثر است. هم میتوانند مخرب جامعه در ابتذال فرهنگی و اشاعه فرهنگ اباحی گری باشند و هم میتوانند نقش اساسی در توسعۀ همه جانبۀ کشور در راستای چشم انداز توسعه داشته باشند.
دانیل لرنر، رسانهها را تکثیر کنندگان " شخصیت متحرک " و قالب ذهنی متناسب با آن میداند و معتقد اسـت کـه رسانهها محتوای مناسب را برای افزایش مصرف اقتصادی و مشارکت سیاسی به مردم انتقال میدهند. ( آنابل سر 1370: ( 10
رسانههای جمعی به طور فزایندهای اهمیت خویش را بعنوان انرژی دهنده نماد یـک اجتماعـات فرهنگـی کوچـک و بطور فضایی، اجتماعات فرهنگی پراکنده را کسب کرده اند، رسانهها از دیدگاه گیدنز (1991) منبع هویـت و امنیـت هستی شناسانه هستند. ( اینترنت)
از دیدگاه دروین، رسانهها راه را هموار میسازند تا مردم با استفاده از آنها درباره جهان پیرامـون خـود آگـاهی یابنـد. (دروین، 1374: 76)
تکنولوژی رسانهای حاصل پیشرفت بشر در عرصه دانش است. از دیدگاه آگ برن، هر تکنولوژی جدید فاصـلهای در جامعه ایجاد خواهد کرد. این نوآوریهای تکنولوژیک سبب خواهند شد تا همیشه عـدهای از دیگـران عقـب بماننـد، آگبرن این عقب افتادگی را با اصطلاح تاخر فرهنگی (Cultural Lag) مطرح کرده است.
تمامی تکنولوژی رسانهها از توان ایجاد دگرگونی در مفاهیم سنتی زمان و مکان برخوردارند. بدین ترتیب باید اذعـان کرد که دگرگونی مهمترین عامل در ایجاد راه و رسم تازه از طریق تکنولوژی رسانهها محسوب میشود.
در عصری که نه فقط عصر کامپیوتر و ارتباطات راه دور، بلکه عصر واقعیت مجازی و مهندسی تصـویر سـازی اسـت. تکنولوژیها نمایانگر پیوند حیرت آوری از تصویر و صدا هستند که تشخیص واقعیت از توهم، اغلب برای ما دشوار میشود. این تکنولوژیها با ترفندهایی مرده را با زنده، واقعیت را با افسانه، به چنان شـیوهای در هـم مـی آمیزنـد کـه حقیقت واقعی اغلب با حقیقت نمایشی اشتباه گرفته میشود. ( کانسیداین، 1379، 2-1)
تلویزیون؛ رسانه پرسیطره
تلویزیون، رسانه پرسیطرهای است که اثرات سـرریزکننده آن بـر کسـی پوشـیده نیسـت و بـه صـورت معیـار نهـایی (Ultimate Standard) در آمده است که بینندگان و غیـر بیننـدگان هـر دو بـا بخـش زیـادی از محتـوای آن آشنایند.
پیدایش تلویزیون رویداد بسیار جالبی بوده است و شاید این وسیله بهتر از هریک از رسانههای جمعی دیگـر پیشـرفتهایی را که در امر ارتباط پدید آمد، در خود خلاصه میکند.
علت محبوبیت تلویزیون این است که سرگرمی و مشغله زیادی را برای بیننده با هزینهای بسـیار پـایین و بـا زحمتـی ناچیز فراهم میکند. به طوری که تقریباً به اندازه گوش کردن به رادیو راحت و کم هزینه است. ( ارنبرگ و باروایز، 1378: ( 27
تلویزیون توانسته است زندگی احساسی و روند ذهنی ما را دگرگون کند به طوری که حتی سلیقههای بشر به دنبـال آن با تغییرات زیادی روبرو شده اند. این تاثیرات را نه تنها در زبان و نحوه آموزش آن مشاهده میکنـیم، بلکـه خـط تولید اتومبیلها نیز بی اثر از آن نیست. پس از پدیداری تلویزیون دیگر کسی صرفاً به یادگیری کتابی اکتفا نمیکنـد و همه بر این عقیده هستند که باید زبان را شنید و حرف زد و به دنبال بروز همین فکر برنامههای مختلف آموزشـی بـا
روشهای تازه سریعاً پای به عرصه وجود نهادند. ( مک لوهان، 1377: 391)
تلویزیون اکنون واژهای ضروری و با اهمیت در زندگی ما میباشد. اختراعی که در سال 1930 در قرن بیسـتم پـا بـه عرصه وجود گذاشت و کمتر از یک قرن توانسته است جای همه رسانههای دیگر را در نظر سنجیهای انجـام شـده بگیرد و خلوت خالی خانه ما را پر نماید.
"یک تصویر تلویزیونی به نحوی ارائه میشود که با فیلم وعکس تفاوت دارد به عبارت دیگر حالت یک گشتالت غیر
بیانی و ارائه کننده موقعیت اشکال را داراست. طی یک برنامه تلویزیونی، بیننده حکم یک هدف را پیدا میکند که به طور مداوم توسط نقاط روشنی که از تلویزیون ساطع میشود، مورد بمباران قرار میگیرد. در یک تصـویر تلویزیـونی انسان ناچار است که هر لحظه آنچه را که میبیند در ذهن خود تکمیل کند و باصطلاح نقاط خالی آن را پر کنـد و در این راه از تمامی حواس بالقوه خود حتی لامسه بهره میگیرد زیرا این حس بیش از آنکه رابطهای ساده میان پوسـت
بدن و یک شی ء باشد ارتباطی میان فعل و انفعالات سایر حواس انسان است. ( مک لوهان، 371-1377: 369)
تلویزیون با تمامی امکاناتش (صوتی و تصویری) آمیزهای از واقعیت و خیال پدید میآورد که شرایط زندگی انسـان را با تمام وجود و اشکالش به نمایش میگذارد. ( کازنو، 2536: 68)
از دیدگاه دالگرن، تلویزیون از واقعیت تقلید میکند و این موضوع کلید درک لذتی است که در تماشای تلویزیون نهفته است. لذت ناشی از تجربه کردن تلویزیون را میتوان بر اساس فرایندهای تعاملی تلویزیون با مخاطبانش ـ یعنی کار ذهنی که بینندگان روی برنامهها انجام میدهند ـ درک کرد. ( 1380: 62)
گروهی از محققان معتقدند که " تلویزیون آن قدر هیجان عرضه میکند که بقیه جوانب زندگی بـه نظـر کودکـان و نوجوانان کسل کننده میآید. به قول شرام و همکارانش، کودکان و نوجوانان رسانه را پلی میدانند که بر خلاء موجود بین آنچه باید انجام شود و آنچه او میخواهد انجام دهد یا جایگزینی برای رفتارهایی کـه نیـاز بـه فعالیـت، ابتکـار و کوشش دارد. به اعتقاد آنها، نباید در دام داوریهای ارزشی در مورد نحوه استفاده کودکان و نوجوانان از تلویزیون افتاد.
دامی که استفاده از تلویزیون برای کسب اطلاع را خوب و برای سرگرمی را بد میداند. (نیکوودیگران، 1381: 127)
قدرت تلویزیون در ارائه تصاویر زنده و مهیج بی همتاست. قدرت تلویزیون در مهیج کردن رویدادها موضوعی است در خور توجه و تعمق تا استدلالهای مجاب کننده و گاه زنده جای خود را به داستانهای صرفا زنده و تکان دهنده ندهند. ( پراتکانیس و دیگران، 1378: 155)
پروفسور مولانا، استاد علوم ارتباطات در پیرامون جریان بین المللی تلویزیون به مسئله نقش و هنرهای آن بر بینندگان اطراف و اکناف جهان اشاره میکند و ذکر مینماید که در همین حوزه است کـه مسـئله ارزش هـا و اولویـت هـا در پژوهشها غالباً مد نظر قرار داده میشود. ( 1985: 89)
ویلسون (1993) که از مفهوم اثر اصیل (Veridical Effect) در بحث خود استفاد ه میکند موضوع افـق هـای توقع مخاطبان از تلویزیون را به میان میکشد. این افقها همان طبایع و سلایق متنوع مخاطبان است که از تجربـه فرهنگی مزمن آنان در تماس با تلویزیون ناشی میشود.
اثر اصیل یعنی داشتن این احساس که تلویزیون دسترسی شفاف به جهان پیرامون ما را ممکن میسازد. این احساس از یکسو محصول مفروضاتی است که چارچوبهای بینشی مخاطبان مبتنی اسـت و از سـوی دیگـر حاصـل همـاهنگی برنامههای تلویزیونی با آن مفروضات است. ( دالگرن، 1380: 62)
تلویزیون یکی از رسانههای همگانی است. این وسیله در جنگ ایدئولوژیک که در دنیای امروز میان نیروهای مختلف در جریان است، هم به منزله عرصه کارزار است و هم به مثابه جنگ. (بیریکوف، 1372: 11)
تلویزیون دارای خصوصیاتی است که آن را از سایر رسانهها و روشهای اطلاعاتی متمایز میکند:
اول آنکه تلویزیون همزمان دو حس بینایی و شنوایی را متاثر میکند. و همین ویژگی آن را در جایگاهی برتر از رادیو و مطبوعات قرار میدهد.
دوم اینکه تلویزیون قادر است اخبار داغ را با سرعت بالا به اطلاع بینندگانش برساند. از این نظر تنها رادیو میتواند با این رسانه به رقابت برخیزد.
سوم، یک برنامه تلویزیونی برای رسیدن به نظر مخاطب خود نیازی به واسطه نـدارد. مطبوعـات احتیـاج بـه خـدمات پستی دارند، فیلم مستلزم به سالن نمایش است، اما تلویزیون و رادیو برنامههایش را بدون واسطه به خانـه مخـاطبین خود میبرد.
چهارم تلویزیون قادر است همزمان تعداد کثیری بیننده را زیر پوشش قرار دهد.
پنجم، تلویزیون به علت ارتباط مستقیم و فوری با بیننده و نشان دادن رویدادها به هنگام وقوع رسـانهای اسـت غیـر قابل. همه این برتریها نمایانگر این نکته است که تلویزیون نه تنها یک وسیله خبری و اطلاعاتی است بلکـه رسـانهای است که تمامی ویژگیهای سایر رسانهها را گرد آورده و آنها را دگرگون و تلفیق کرده است. (همان، 14-13)
تلویزیون بخشی از واقعیت زندگی روزمره ملت و عالم صغیر دنیای اجتماعی ما را در نوردیده است. تلویزیون در تنظیم و سازمان دهی این جهان نیز دخالت میکنند: در برنامه ریزی امور روزمره و تعامل اعضای خانواده تاثیر میگـذارد و چارچوبهایی را برای ادراک جمعی (Collective Perception) عرصه میسازد. جرج گربنر در جایی تلویزیـون را بازوی فرهنگی نظم صنعتی خوانده بود. ( دالگرن، 1380: 70)
تلویزیون را به طرق مختلف تعریف کرده اند. مثلا برخی از گفتمانها، تلویزیون را یک رسانه خبری خوانده اند. برخی آن را وسیله سرگرمی عمومی معرفی کرده اند. بعضی آن را ابزاری برای اتلاف وقت قلمداد کرده اند. (دالگرن، 1380: 45)
هیث (Heath) معتقد است که تلویزیون پدیدهای دشواریاب، بی ثبات و فراگیر است و الگویی برای استهزای انسان هم که شده از هر نوع تحلیل مفهومی میگریزد.
تلویزیون پدیدهای است با ابعاد و ویژگیهای فراوان. بنابراین میتوان از مواضع و دیدگاههای متنـوعی دربـارهاش نظریه پردازی کرد. سیلورستون، تلویزیون را یک فن آوری دوربرد تلقی میکرد. فن آوری خاص تلویزیـون در نحـوه بهره برداری و مصرف کنندگان خانگی از برنامههای پخش شده و محیطی مرکب و متشکل از رسـانه هـایی بـا فـنآوری مشابه یا حتی تلفیق شده با یکدیگر ایجاد میکند.
دالگرن، تلویزیون را بر اساس سه دیدگاه مورد بررسی قرار میدهد. تلویزیون بـه عنـوان یـک صـفت یـا بـه عنـوان مجموعهای از متون دیداری ـ شنیداری (Audio-Visual) و نیز یک تجربه اجتماعی ـ فرهنگی.
از دیدگاه ایشان، تلویزیون را نمیتوان به هیچ یک یا دو بعد از ابعاد متشکلهاش تقلیـل داد. زیـرا تلویزیـون همـواره پدیدهای پیچیده و مرکب خواهد بود. ( همان، 47 -45)
کلیت تلویزیون درون شبکه پیچیدهای از عوامل وابسته به هم جای دارد که این پدیده را هم محدود و هم فعال مـی کند. چند لایگی ساختاری تلویزیون گسترش تلاقیهای این رسانه را بـا سـایر فـن آوری هـای ارتباطـاتی، شـرایط مالکیت و مدیریت آن و تحول عمومی بازارهای فراملی رسانه ای، همگی بر تلویزیون تاثیر گذار بوده اند. (همان، 55-52)
تلویزیون آنچنان فراگیر است که عملاً با زندگی روزمره انسان ممزوج میشود همه تلویزیون تماشا میکنند، پس این عمل نفسا اشکالی ندارد. همه حایز یک نوع زندگی روزمره هستند پس این نوع زندگی هم نباید اشکالی داشته باشد. به این ترتیب تلویزیون و زندگی روزمره به مناطق امن تبدیل میشوند. ( دالگرن، 1380: 71)
در جهان امروز وسایل ارتباط جمعی، روزنامه، رادیو، تلویزیون و سینما با انتقال اطلاعـات و معلومـات جدیـد و مبادلـه افکار و عقاید عمومی، در راه پیشرفت فرهنگ و تمدن بشری نقش بزرگی را بر عهده گرفتهاند به طوری که بسـیاری از دانشمندان، عصر کنونی را "عصر ارتباطات" نامیده اند. فراوانی جمعیت، تمرکز گروههای وسیع انسانی در شهرهای بزرگ، شرایط خاص تمدن صنعتی و پیچیدگی وضع زندگی اجتماعی، وابسـتگی هـا و همبسـتگی هـای ملـی و بـین
المللی، ناامنی و بحرانها، تحول نظامهای سیاسی و اجتماعی، دگرگونی مبانی فرهنگی، ترک سنت هـای قـدیمی و مخصوصاً بیداری وجدان اجتماعی همه از جمله عواملی هستند که روز به روز نیاز انسان را به آگاهی از تمام حـوادث و وقایع جاری محیط زندگی بیشتر میکند تا جایی که پیشرفت وسایل ارتباط جمعی و توسـعه اقتصـادی و اجتمـاعی و تحکیم مبانی دموکراسی و تفاهم بین المللی لازم و ملزوم یکدیگر شده اند. در این جوامـع افـراد کوشـش مـی کننـد
همیشه در جریان همه امور و مسائل اجتماعی قرار داشته باشند تا بتوانند به طور مستقیم یا غیرمسـتقیم نقـش خـاص خویش را در زندگی گروهی ایفا کنند. به همین جهت آگاهی اجتماعی از مهمترین ویژگیهای زمان معاصر به شمار میرود و همین آگاهی است که انسان را به زندگی فردی و جمعی علاقه مند میسازد و توجـه او را بـه آزادی هـا و مسوولیتهای وی جلب میکند.
به این ترتیب در جامعه امروز یک فرد تنها موقعی میتواند بهترین و مطمئنترین امکانات و وسایل زندگی را بـرای زندگی گروهی به دست آورد که دارای معلومات و اطلاعات کافی، خط مشیهای صحیح و افکار و عقاید سالم باشد و این امر با استفاده از وسایل ارتباط جمعی، روزنامهها، نشریات، کتب، سایتهای اطلاعاتی و در یک کـلام اطلاعـات قابل دسترسی است. دستیابی به اطلاعات و ارسال به گروههای هدف، ایجاد ارتباط، همگرایی و همراه ساختن افکـار عمومی و تشریح مفاهیم مدنظر کاری بس مشکل و در ابتدای شروع به کار هر نشریه یی سخت و نـاهموار و نیازمنـد تلاشی طاقت فرساست. یکی از ابزارهایی که در جوامع امروزی رشد و گسترش یافته است رسـانه هـای گونـاگون بـا رویکردهای مختلف است. یک رسانه برای آغاز فعالیت راهی دشوار را باید بپیماید. شناخت مخاطب و اهـدافی کـه در نظر دارد باید کاملاً شفاف، روشن و مشخص شود یعنی استراتژی خود را قبلاً مشخص کند و حول محور این استراتژی به تعریف کارکردهای خود بپردازد، سپس آغاز به فعالیت کند. پس از آغاز نیز باید سـختی هـا و مشـکلات فراوانـی را تجربه کند.
نقشهایی که برای یک رسانه میتوان برشمرد عبارتند از:
1) رسانه و اعتمادسازی؛ اعتماد سازی در زمینه سیاستهای کلی یک جامعه و نظام یکی از وظـایف و نقـش هـای مهم رسانه است. رسانه از این طریق میتواند در ترسیم اهداف، اولویـت هـا و تبیـین برنامـه هـا و همچنـین بسـیج نیروهای جامعه نقشی بسزا داشته باشد. با این امر اجرای برنامهها با آگاهی کامل مردم و همراهی عمومی ایشـان بـا کمترین مشکل و درگیریها قابل انجام خواهد بود.
2) رسانه و انعکاس واقعیتها؛ انعکاس واقعیتهای اقتصادی و اجتماعی بدون تردید یکی از ملزومات فعالیت هـای رسانه یی است. در این امر رسانه باید به هیچ وجه جانب گروهها و نهادهای خاص و مختلف را نگیرد و بـرای هـر دوسوی جریان یعنی مخالفان و موافقان فرصت کافی برای اظهار نظر و اعلام نظرات خود را در نظر بگیرد.
3 )رسانه و نقد سازنده؛ نگاه واقع بینانه به مسائل جامعه و به خصوص مسائل اجتماعی اقتصادی خود یک نقد سازنده است. مطمئناً اگر رسانه یی بتواند نقش خود را در انعکاس بدون کم و کاست و واقعی یک اتفاق و مـاجرای اقتصـادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی رعایت کند خود گام مهمی در ایجاد و شکل دهی افکار عمومی برای نقد مسائل برداشته است.
4)رسانه و پیش بینی بحران؛ یک رسانه زمانی موفق تر از بقیه رسانههای همطراز خود خواهد بود که بتواند قبـل از هر کس بحرانهای پیش روی حیطههای مد نظر خود را تشخیص دهد، تحلیل، پیش بینی و برای برخورد با آنـان و تغییر جریان آن ارائه راهکار و طرحهای جدید ارائه کند.
5) رسانه و اعتبار؛ هر رسانه یی برای اعتبار بخشیدن به خود ناچار است اصول اولیه خبر که شامل شهرت، فراوانـی، مجاورت، درستی و صحت، تازگی و دربرگیری میشود را رعایت کنـد. هریـک از مفـاهیم ذکـر شـده دارای تعـاریف فراوانی در عرصه ارتباطات و رسانه بوده و از اهمیت بالایی برخوردارند. توجه به درستی و صحت اخبار و اهمیـت آنهـا همراه با تازگی و سرعتی که در انتشار آن باید در نظر گرفت، نقش مهمی را در ایجاد اعتبار برای رسانه ایفا میکند.
6) رسانه و تبلیغات؛ یکی از عناصری که برای ماندگاری و پویایی رسانه میتواند نقش موثری داشته باشد استفاده از عنصر تبلیغ و تبلیغات در این عرصه است. "تبلیغ یا پروپاگاندا در بهترین و اصولیترین شکل آن، یک فعالیت آموزشی است که به منظور نشر دانش و آگاهیهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی و نشر ارزشها و سجایای اخلاقـی صـورت میگیرد، در عین حال نباید از نظر دور داشت که در تبلیغات گذشته از انتقال پیام از پیام دهنده به پیام گیرنده کـه در حقیقت حرکتی آموزشی است مساله تعمیق پیام در جامعه پیام گیرندگان و در نتیجه بسیج افکـار عمـومی نیـز مطـرح است. "
7) رسانه و افکارسنجی؛ یکی از مهمترین ابزارهایی که یک رسانه میتواند با استفاده از آن عکس العمل طرفهای مخاطب را درخصوص موضوعات گوناگون بسنجد، سنجش افکار عمومی از طـرق گونـاگون ماننـد تهیـه پرسشـنامه، مصاحبه، دریافت نظرات و انتقادات و... است. این راه رسانه را در رفع مشکلات و توجه بیشتر به نقاط قوت یـاری مـی کند.
بنابراین یک رسانه باید مخاطب را به فکر وادارد؛ مبدا ایدههای جدید در حیطههای گوناگون باشد؛ محلی برای نقد و اظهار نظرهای دلسوزانه و عملی باشد؛ با درج مطالب پژوهشی و آموزشی در بالابردن سطح علمی جامعه مـوثر باشـد؛
میزگردهای غنی رسانه یی درخصوص موضوعات هدف برگزار کند؛ به چالشها و مشکلات و راهکارهای قابل انجـام بپردازد و بحرانهای پیش رو را پیش بینی کند؛ واقعیات را به دور از هرگونه جانبداری بیان کند؛ با انجام موارد فوق به عنوان یک بازوی توانمند سیستمی در جامعه و در کنار نظام ایفای نقش کند.
نقش رسانهها در انتقال ارزشها و پدیدهی شکاف هنجاری و ارزشی نسلها رسانهها به عنوان یکی از نهادهای اجتماعی کارکرد انتقال میراث فرهنگی و اجتماعی و ارزشهای جوامـع را برعهـده دارند. در عصر کنونی با توجه به نقش بارز آنها در جامعـه و اطـلاع رسـانی پیرامـون موضـوعات اجتمـاعی، سیاسـی، فرهنگی و... سعی میکنند الگوهای نوینی را به جوامع وارد کنند تا جایگزین فرهنگها و ارزشهـا و الگوهـای سـنتی شوند. در این رهگذر رسانهها به عنوان عاملان تغییر و تحول در ارزشها و هنجارها مطرح هستند، بهطوریکه سنتها را به مبارزه میطلبند و به صورت یک عامل مؤثر در دگرگونی نگرشها و رفتارهای نسل جدید عمل میکنند. همـین امر میتواند منجر به شکاف نسلی و عدم انتقال تجربیات نسل گذشته به نسل فعلی شود. نسل فعلی، هر آنچه را کـه از رسانه میخواند، میشنود و میبیند، ملاک نگرش، عمل و رفتار خود قرار میدهد. در دوران کنونی نقش نهادهـای اجتماعی همانند خانواده، مدرسه و همسالان در اجتماعی کردن نسلها تضعیف و در مقابـل روز بـه روز بـر اهمیـت و نقش رسانهها افزوده میشود. این مقاله با توجه به دادههای نظری و نظر صاحب نظران به تبیین موضوع شکاف نسلی از طریق رسانهها و نقش این دستگاهها در انتقال ارزشها و معیارهای نو به جوامع میپردازد.
رسانهها در دوران کنونی بخشی جدایی ناپذیر از زندگی مردم شدهاند. مردم در طول شبانه روز از محتواهای اجتمـاعی، سیاسی، اقتصادی و آموزشی و سرگرمی رسانهها استفاده میکنند. نسل کنونی جامعه از ابتدای حیاتش با رسانهها بزرگ میشود و در دنیای اطلاعاتی و ارتباطی امروز، این نسل، بخش عظیم فرهنگ، ارزشها و هنجارهـای جامعـه خـود و دیگر جوامع را از رسانهها دریافت میکند. به عبارتی در دوران معاصر کـه بـه عصـر اطلاعـات و جامعـه اطلاعـاتی و ارتباطی معروف است، بخش عظیمی از جامعه پذیری نسلها از طریق رسانهها انجام میشود و نفوذ و تأثیر رسانه تـا جایی است که برخی از نظریه پردازان ارتباطی بر این باورند که رسانهها اولویت ذهنـی و حتـی رفتـاری مـا را تعیـین میکنند و اگر چگونه فکر کردن را به ما یاد ندهند، اینکه به چه چیزی فکر کنیم را به ما میآموزند. بر همین اساس با توجه به نقش تأثیرگذار رسانه بر تمامی اعضای جامعه و به ویژه نسلهای کنونی، هدف اصـلی ایـن مقالـه بررسـی و تبیین نقش رسانهها به عنوان یکی از دستگاههای فراگیر و گسترده و در دسترس همگان در انتقال محتوای فرهنگی و انتقال ارزشها و هنجارهای نسلی و تأثیر آنها در شکلگیری و یا عدم شکلگیری پدیدهی گسست نسلی است.
تعریف مفاهیم رسانهها، ارزشها، هنجارها و شکاف نسلی
رسانهها: به وسایل انتقال پیامها از فرستنده یا فرستندگان به مخاطب یا مخاطبان گفته میشود؛ کـه شـامل روزنامـه، کتاب، رادیو، تلویزیون، ماهواره، تکنولوژیهای نوین ارتباطـات و اطلاعـات و اینترنـت و... اسـت. ایـن وسـایل دارای ویژگیهایی مانند پیامگیران ناآشنا، سرعت عمل زیاد و تکثیر پیام هستند. (دادگران، 1384: 6)
هنجارها (Norms): قواعد و رهنمودهای مشترکی هستند که رفتار مناسب را در یک وضعیت معین مقرر مـی دارنـد.
هنجارها تعیین میکنند که مردم چگونه در شرایط معین در یک جامعه خـاص بایـد رفتـار کننـد. ماننـد نحـوه لبـاس پوشیدن، نحوه ازدواج کردن و...
ارزشها: هنجارهای یک جامعه در نهایت تجلی ارزشهای آن جامعه است. یعنی عقایـد مشـترک اجتمـاعی دربـارهی آنچه که خوب، درست و مطلوب است. مانند احترام به بزرگتر. (رابرتسون، 1374: 60 و 64)
شکاف نسلی (Generation Gap): برای این واژه معادلهای دیگری همانند گسست نسلی، انقطـاع نسـلی تضـاد نسلی، انسداد نسلی نیز در مقالات و کتابهای فارسی به کار بردهاند. از نظر لغوی شکاف نسلی به معنی "بریده شدن و منفرد گشتن از دوست یا کسی است" (منصور نژاد، 1382: 191). گسست نسلی دور شدن تدریجی دو یا سه نسـل پیـاپی از یکدیگر از حیث جغرافیایی، عاطفی، فکری و ارزشی است( اسپاک، 1364: 259). مفهوم فاصله نسلی نیز بـا شـکاف نسـلی مترادف است. بهطوریکه فاصله نسلی به اختلافات مهم بین دو نسل در تجربه، ارزشها و هنجارها و به طور کلی بـه اختلاف و شکاف فرهنگی قابل توجه بین دو نسل گفته میشود. (پناهی، 1383: 4) فرایند اجتماعی کردن و کارکرد رسانهها در انتقال هنجارها و ارزشها دانشمندان علوم اجتماعی "اجتماعی کردن" را فرایندی میدانند که طی آن فرد شیوههای رفتاری، باورها، ارزشهـا، الگوها و معیارهای فرهنگی خاص به جامعه را یاد میگیرد و آنها را جزء شخصیت خود میسازد. بنیـادی تـرین بخـش اجتماعی کردن در دوران کودکی روی میدهد اما این روند در سراسر عمر آدمی ادامه مییابد. اجتماعی کردن دارای دو
نقش اساسی است:
اول- از نظر فردی، اجتماعی کردن استعدادهای بالقوه فرد را شکوفا میکند و امکانات رشد شخصیت و تبدیل فرد بـه شخصی اجتماعی را فراهم میآورد.
دوم- از نظر جامعه اجتماعی کردن فرآیندی است برای انتقال ویژگیهای فرهنگی یک جامعه از نسلی به نسل دیگر و فراهم آوردن امکان تعامل و استمرار فرهنگ و نیز تربیت افراد برای ایفای نقشها و احراز پایگاههای مختف اجتماعی. (قنادان و همکاران، 1375: 94)
جامعهشناسان دو نوع عامل اجتماعی را از یکدیگر متمایز کردهاند.
الف- اجتماعی کردن نخست که خانواده و گروههای همسالان را دربرمیگیرد.
ب- اجتماعی کردن دوم که شامل مدرسه و رسانهها است. (همان: 120 و 103 )
رسانههای همگانی به عنوان یکی از عوامل بسیار مهم اجتماعی کردن مطرح هسـتند. روزنامـه هـا، نشـریات ادواری، مجلات و به ویژه تلویزیون و رسانههای نوین ماهوارهای و الکترونیکـی و دیجیتـالی، هـر روزه مـورد اسـتفاده وسـیع گروههای مختلف اجتماعی و از جمله نسلهای کودکان، نوجوانان و جوانان قرار میگیرد و نگـرش و عقایـد آنهـا را تحت تأثیر قرار میدهد. تحقیقات فراوانی انجام شده است که تأثیر برنامههای رسانهیی را بر نگرشهـای کودکـان و بزرگسالان تحلیل کردهاند. اگر چه هنوز بیشتر این تحقیقات از نظر استنباط قطعی نیستند. اما نمیتوان انکار کـرد کـه رسانههای جمعی انواع گوناگونی از اطلاعات و محتوا (به ویژه هنجارها و ارزشها) را انتقال میدهند. (گیدنز، 1377: 88)
رسانهها به عنوان فراهم کننده چارچوبهای تجربه برای مخاطبان، نگرشهای کلی فرهنگیای برای تفسیر اطلاعات توسط افراد جامعه در جوامع امروزی ایجاد میکنند. رسانهها شیوههایی را که افراد زنـدگی اجتمـاعی را تفسـیر کـرده، نسبت به آن واکنش نشان میدهند را با کمک نظم دادن به تجربه ما از زندگی اجتماعی، قالب ریزی میکنند (همـان : 479). بنابراین در جریان جامعه پذیری کودکان و نوجوانان و جوانان، رسانهها نقشی اساسی ایفا میکنند، بدین معنی که ارزشها و هنجارهای خانوادگی و اجتماعی را به نسل جدید انتقال میدهند و آن را درونی میکنند.
رسانهها، کارکردها و نقش هـای متعـددی در جامعـه برعهـده دارنـد. "دنـیس مـک کوئیـل "McQuail در کتـاب "مقدمهای بر نظریهی رسانههای جمعی"، ارتباط جمعی را فرآیندی جامعهگستر و رسانهها را میانجی روابط اجتمـاعی میداند. وی معتقد است، همانطور که از واژهMedia " " یا رسانه برمیآید، رسانههای جمعی از چند لحـاظ میـانجی هستند: یکی اینکه غالباً میان ما به عنوان دریافت کننده و آن بخش از تجربه بالقوهای که خـارج از ادراک یـا تمـاس مستقیم ما است، قرار میگیرند؛ دوم ممکن است، میان ما و سایر نهادهایی که با آن سر و کار داریم (قـانون، صـنعت، دولت و غیره) قرار گیرند؛ سوم امکان دارد پیوندی میان این نهادهای گوناگون ایجاد کنند؛ چهارم رسانهها، مجراهـایی هستند که توسط آنها دیگران با ما و ما با دیگران ارتباط برقرار میکنیم و پنجم اینکه غالباً رسانهها بـا فـراهم آوردن اسباب و لوازم، به ادراک ما از سایر گروهها، سازمانها و رویدادها شکل میدهند (مک کوئیل، 1382: 83). بـه نظـر مـک کوئیل، "نهاد رسانه به کار تولید، بازتولید وتوزیع معرفت به معنای وسیع آن، یعنی نمادهایی یا مرجعهایی معنـی دار و قابل تجربه در جهان اجتماعی اشتغال دارد. این معرفت ما را توانا میسازد تا به تجربه خود معنا ببخشیم، بـه دریافـتهای ما از این تجربه نظم و نسق میدهد و ما را یاری میکند تا معرفتهای گذشته را محفوظ نگهداریم و به درک امروزین خود استمرار بخشیم" (همان: 81 و 82). رسانهها وظیفه انتشار انواع معرفت را برعهده دارند، پس به جـای دیگـر نهادهای معرفتی (آموزش و پرورش و دانشگاه و... ) هم عمل میکنند. رسانهها در یک فضای عمومی فعالیت میکنند، یعنی علی الاصول در دسترس همه اعضای جامعه به صورت باز، داوطلبانه و کم هزینه قرار دارند. رسانهها در مقایسه با سایر نهادهای اجتماعی، بر تعداد بیشتری اثر میگذارد و زمان بیشتری را به خود اختصاص میدهد.
"هارولد لاسول"Lasswell و "چارلز رایت"Raite از جمله پژوهشگرانی هستند که بـه طـور جـدی بـه نقـش و کارکرد رسانهها در جامعه توجه کردهاند. آنها معتقدند که رسانهها دارای کارکردهای نظارت بر محیط، ایجاد همبستگی اجتماعی در واکنش به محیط و انتقال میراث فرهنگی و سرگرمی و پرکردن اوقات فراغـت اسـت (همـان : 108). ایـن دو نظریه پرداز ارتباطات بر این باورند که در کارکرد نخستین، وظیفه رسـانه هـا نظـارت، مراقبـت، تهیـه و رسـاندن خبـر دربارهی محیط پیرامونی است. دومین کارکرد رسانه، انتخاب و تفسیر اطلاعات در محیط اسـت. رسـانه اغلـب شـامل انتقادات و تجویزهایی برای چگونگی و منش افراد به حوادث است. دراین نقش رسانهها به تقویت ارزشهای اجتماعی، اجماع و افشای انحرافات، رجوع به پایگاه رهبران افکار، ممانعت از تهدید ثبات اجتماعی و وحشـت عمـومی، مـدیریت افکار عمومی و نظارت بر حکومت و حفاظت میپردازند. یکی دیگر از کارکردهـای رسـانه، انتقـال فرهنـگ، افـزایش انسجام اجتماعی و تعمیق تجربهی مشترک، کاستن از نابهنجاریهای اجتماعی و احساس از خـود بیگـانگی، اسـتمرار اجتماعی شدن پیش و پس از آموزش رسمی و کمک به یکدست سازی و انسجام است.
از نظر "هارولد لاسول"Lasswell جامعه شناس و نظریهپرداز ارتباطی امریکایی، رسانههـا در حکـم انتقـال دهنـده فرهنگ، برای انتقال اطلاعات، ارزشها و هنجارها از یک نسل به نسل دیگر و از افراد جامعه به تازه واردهـا، کـاربرد دارند. آنها از این راه با گسترش بنیان تجربهی مشترک، انسجام اجتماعی را افزایش مـی دهنـد. رسـانه هـا بـا اسـتمرار اجتماعی شدن پس از اتمام اموزش رسمی و نیز با شروع آن در طول سالیان پیش از مدرسه، به جذب افراد در جامعـه کمک میکنند. گفته شده است که رسانهها با نمایش و عرضهی جامعهای که فرد خود را با آن هـم هویـت سـاخته و معرفی کرده است، میتوانند احساس از خود بیگانگی یا احساس بیریشه بودن او را کاهش دهند (سورین و تانکـارد، 1381: 452). از نظر مک کوئیل نیز، مخاطبان از رسانهها برای کسـب تأییـد ارزشهـای شخصـی، جـذب الگوهـای رفتـاری، هم ذات پنداری با دیگران و پیدا کردن بینش راجع به خود استفاده میکنند (مک کونیل، 1382: 112).
"هانمن" (Hanneman) کارکردهای وسایل ارتباط جمعی را به سه بخش تقسیم کرده است:
1ـ تولید: بدین معنا که وسایل ارتباط جمعی قادر هستند، کاری انجام دهند که این کار ممکن است، ساختن بر مبنای خطوط از پیش تعیین شده و یاد دادن یا روشهایی که مردم به اهدافشان برسند و... باشد.
2ـ ابداع: یعنی اینکه ایدههای جدید را تشویق کند و تغییر به وجود آورد.
3ـ نگهداری: بدین نحو که قادر است، روابط موجود را حفظ و نگهداری کند (اعرابی، 1372: 31).
"هایبرت"Hybert معتقد است، وسایل ارتباط جمعی نقش بسیار مهمی در ارایه و شکلگیری عقاید و همچنین آشنا ساختن ما با دنیایی که امکان آن را به نوع دیگری نداریم، ایفا میکند. بسیاری دریافتهاند که رسانههـا آثـاری مهـم و فراگیرنده دارند. این آثار نه تنها مستقیم و فوری قابل مشاهده هستند، بلکه عمیقاً بر تاریخ بشریت نیز تأثیر گذاشتهاند. (همان: 22)
"هایبرت" عقیده دارد، در پژوهشهایی که دربارهی آثار وسایل ارتباط جمعی بر جامعه انجام گرفته، سـه زمینـه کلـی وجود دارد: تأثیر رسانهها بر شناخت ادراک، تأثیر رسانهها بر تغییر عقیده و ارزش، تأثیر رسانههـا بـر تغییـر رفتـار. وی معتقد است که تغییر ارزشها به آگاه بودن و درک محتوای پیام بستگی دارد. اکثر مدارک و شواهد پژوهشی مبین این نظریه هستند که ایجاد عقاید جدید، آسانتر از تغییر دادن عقاید موجود است. (همان: 42)
- رسانهها، تغییر ارزشهای سنتی و شکاف نسلی
مفهوم شکاف نسلی به چگونگی تداوم فرهنگی یک جامعه از نسلی به نسـل دیگـر مربـوط مـی شـود. اگـر در فرآینـد اجتماعی کردن کودکان، نوجوانان و جوانان، فرهنگ یک جامعه تا حد مطلوبی از نسلی به نسل دیگر منتقل شود و باز تولید فرهنگی به نحو احسن انجام پذیرد، میزان اشتراک فرهنگی دو نسل بالا میرود. اختلاف فاحشی بین دو نسل به وجود نمیآید، در این صورت تفاهم بین دو نسل جدید و قدیم برقرار میشود و بحرات هویتی نیز برای نسل جدید روی نمیدهد. در مقابل اگر فرآیند اجتماعی کردن به علل داخلی و خارجی دچار مشکل شود و به طور ناقص انجام گیـرد و فرهنگی جامعه در حد مطلوبی به نسل بعد منتقل نشود، تداوم فرهنگی جامعه دچار مشکل میشود و بین نسل جدید و قدیم شکاف میافتد (پناهی، 1383: 2). عوامل اجتماعی متعددی بر دور شدن نسلها از یکدیگر و بروز شکاف نسلی تأثیرگذار هستند. در این میان وسایل ارتباط جمعی نقش بارزی دارند. در ذیل به بررسی نقش رسانهها در دگرگونی ارزشها و در نهایت ایجاد و توسعهی الگوهای نوین در جامعه و به چالش کشاندن ارزشهای سنتی و پدیده شکاف هنجاری و ارزشی نسلی اشاره میشود.
در همین ارتباط، یکی از نظریه پرادازان امریکایی به نام "دیوید رایزمن"Raizman در کتاب خود به نام "انبوه تنها" سیر تحول جوامع ودگرگونیهای آنها را ناشی از تحول ارتباطات و وسایل ارتباطی میداند. وی سیر زندگی بشر را بـه سه دوره تقسیم بندی کردهاست. وی در این دورهها، به نقش رسانهها در تغییر سنتها و ایجـاد شـکاف نسـلی اشـاره کرده است: دوره اول، دوره سنت راهبر است. در این دوره سنتها فرهنگ را انتقال میدهند و هر نسل پیوند خـود بـا نسلهای پیشین از طریق اشتراک سنتها باز مییابد و همین باعث میشود که وحدت و هویت اقوام انسـانی (نسـلهای انسانی) تأمین شود. سنتها به عنوان راهها و شیوههای عمل و میراث نیاکان، بعدی تقدس آمیز دارند و همین امر هر گونه شک و تردیدی در مورد آنها را از بین میبرد. در این دوره راههای آینده، همـان راههـایی اسـت کـه نیاکـان جامعه ما طی قرنها پیمودهاند (رابرتسون، 1372: 131). به عبارتی در دوران سنت راهبر یک نوع ساخت اجتماعی مبتنی بر سنت، رفتار بشر را یکنواخت و قابل پیش بینی میکند و به او آرامش و ثبات میدهد. ارتباطات در این دوره چهـره بـه چهره است. (مهدی زاده، 1380: 24)
"رایزمن" بر این باور است که تربیت فردی در مرحلهی نخست، از طریق حماسهها، افسانه هـا و اسـطوره هـا شـکل میگیرد که به صورت شفاهی به فرد منتقل میشود و نقش این نوع تربیت همزمان، هم سنتها را متذکر میشـود و هم نشان میدهند چطور قهرمانان بزرگ و استثنایی میتوانند، جاودانه شوند. (دادگران، 1384: 86)
دوره دوم، دوره درون راهبر است. این دوره با کاهش تدریجی اهمیت سنتها آغاز و باعث کاهش تشابهات در رفتارها و اعمال میشود. در این دوره همه افراد جامعه از الگـوی یکسـانی در حیـات اجتمـاعی تبعیـت نمـی کننـد. همچنـین فردگرایی گسترش مییابد و انسان بار مسئولیت و عمل خـود را بـه دوش مـی گیـرد. "رایـزمن " ایـن دوران را دوران التهاب، هراس و سرزنشهای بیپایان میداند. (رابرتسون، 1372: 131) در این مرحله، انتقـال میـراث فرهنگـی، از طریـق نوشتار به ویژه چاپ و مکتوبات که انگارههای فردی را رواج میدهند، انجـام مـی گیـرد. در حـالی کـه اسـطوره هـا و حماسهها با حلقه زدن بر گرد اجاق قبیله بازگو میشد و سینه به سینه از نسلی به نسل دیگر منتقل مـی شـد. نسـل از درون هدایت شده کتاب خود را در انزوا و در خلوت و یا در گوشهای از اتاق خود میخواند. (دادگران، 1384: 86)
دوره سوم، دورهی دگر راهبر است که دوران ظهور وسایل ارتباط جمعی است و پدیدههـایی چـون هـدایت از راه دور، بتواره پرستی، شیء سروری و بحران هویت از ویژگیهای آن است. این دوره عدهای بـا اسـتفاده از قـدرت جـادویی وسایل ارتباط جمعی، تودهها را تحت تأثیر قرار میدهند و الگوهای خاص فکری و اجتماعی خود را القا میکنند. انسان در این دوره در پی امحـای روابـط سـنتی و پابرجـای خـانوادگی، خویشـاوندی، همسـایگی و وسـایل ارتبـاط جمعـی دوستیهای قدیم است و در برابر رسانهها و گردانندگان قدرتمند آن و همچنین وسوسههای ناشی از آن بسـیار آسـیب پذیر است. به زعم "رایزمن" این دوره در تاریخ انسـانبـا عنـوان دورهای ثبـت خواهـد شـد کـه در آن رسـانه هـا و گردانندگان آنها الگوهای حیات اجتماعی را میسازند (رابرتسون، 1383: 131). به عبارتی این دوران ناشی از تمـدن ارتبـاط جمعی و پیدایش ابزارسالاری است. در این دوره بتهای ذهنی جدیدی به وجود میآید که در انسـان موجـب از خـود بیگانگی میشود. در این مرحله فرهنگ بلعیده میشود(مهدی زاده، 1380: 24). رسانهها افراد را میسازند، آنهـم نـه در میان جمع خانواده و یا در گوشهی عزلت، بلکه در میان گروه دوستان و همسالان. تأثیر آموزشی رسانهها در تمام طول حیات انسان تداوم مییابد و رسانههایی مانند تلویزیون، رادیو (و تکنولوژیهای نوین ارتباطات و اطلاعات) دائماً افـراد کلیشهای و متحدالشکل توده را هدایت میکنند و به رفتار آنها نظم میبخشند. (دادگران، 1384: 86 و 87)
در زمینهی نقش رسانهها در دگرگونی ارزشهای فردی و اجتماعی جوامع، میتوان به یکی از پاردایمهـای مسـلط در حوزه ارتباطات و توسعه در دهههای 60 تا 70 میلادی اشاره کرد که به رسانهها بـه عنـوان موتـور دگرگـونی و تغییـر ارزشهای جوامع سنتی و ورود به جامعه مدرن تأکید میشود. بر اساس این نظریه، رسانه به انتشار یـا اشـاعهی نظـام ارزشی کمک میکند که خواهان نوآوری، تحرک، موفقیت و مصرف اسـت. "دانیـل لرنـر "Lerner جامعـه شـناس امریکایی و از پیروان این رویکرد به نقش رسانهها در تغییر ارزشهای سنتی در جوامع و جـایگزین شـدن ارزشهـای مدرن اشاره کرده است. وی در کتاب "گذر از جامعه سنتی؛ نوسازی خاورمیانه"، معتقد است کـه رسـانه مـی توانـد بـه فروپاشی سنتگرایی، ـ که معضلی برای نوسازی محسوب میشود ـ کمک کند. ایـن کـار بـا بـالا رفـتن انتظـارات و توقعات، باز شدن افقها، توانا شدن مردم به تخیل ورزیدن و خواهان جایگزینی شرایط زندگی بهتر برای خود و خانواده عملی میشود. (مک کوئیل، 1382: 144)
"لرنر" بر این باور است که ورود به جامعهی مدرن و جدید مستلزم مساعدت ملی یکپارچه، ارتباط با بازارهـای ملـی و بینالمللی، ایجاد انگیزه برای تقاضای کالاها و خـدماتمـدرن، بحـران کسـب منـابع توسـعه و گسـترش روشهـا وارزشهای نوین در زمینههایی چون تغذیه، تنظیم خانواده، بهداشت، تولید کشـاورزی و صـنعتی در زنـدگی شـهری و روستایی است. برای تحقق این هدف، تحرک روانی در سطح فردی و اجتماعی ضروری است و رسانهها مناسبترین و مؤثرترین ابزار تغییر نگرشها، ارزشها و رفتارها و به بیان دیگر ایجاد تحرک فردی و اجتماعی هستند. ( فرقـانی : 0138: (49
رسانهها موجب ایجاد پدیدهای تحـت عنـوان " تحـرک روانـی" مـی گردنـد یـا موجـب ایجـاد پدیـده دیگـری تحـت عنوان"بیگانگی عاطفی" میشوند که "لرنر" آن را به مثابه امتیازی روانی در نوسازی مؤثر میداند. بیگانگی عـاطفی، در نظر وی به معنای قدرت تطابق با محیط پر از دگرگونی در وضعیتهای مختلف و متغیـر اسـت. بنـابراین وسـایل ارتباط جمعی، اولاً باعث آموزش درک وضعیتهای مختلف شده، با برانگیختن تخیل، افـراد را بـه جـای کسـانی کـه کارگردان قضایا هستند، قرار میدهد. این وسایل موجب به وجود آوردن تجارب جدید مختلفی میشوند، که لرنر آنها را عوامل افزایش تحرک روانی میداند. (روشه، 1366: 232 و233)
"مسعود چلبی"، جامعه شناس ایرانی نیز، در کتاب خود"جامعه شناسی نظم؛ تشریح و تحلیل نظری نظم اجتماعی"، از آثار دوگانه و متناقض گسترش ارتباطات جمعی بر وحدت نمادی جامعه سخن میرانـد. از یـک سـو، گسـترش کتـب، مطبوعات، رادیو و تلویزیون، ویدئو، شبکههای اطلاع رسانی و غیره میتوانند باعث تحکیم وحدت نمـادی شـوند و از سوی دیگر، همین رسانهها به همراه ماهوارههایی که پخش برنامههای تلویزیونی کشورهای مختلف را بر عهده دارند، میتوانند اسباب تضعیف وحدت نمادی جامعه را فراهم کنند. با گسترش ارتباطـات از راه دور و از بـین رفـتن فواصـل زمانی و مکانی، غلظت نمادی و اطلاعاتی محیطهای کنونی به طور غیر قابل وصفی افزایش یافته است. بهطوریکـه این غلظت به هیچ وجه قابل مقایسه با غلظت نمادی محیطهای نیم قرن گذشته جوامع نیست. بـه عبـارت سـاده تـر، شهروندان جوامع معاصر به ویژه جوامع پیرامون نه تنها در معرض مستقیم سمبولیسم شـناختی و سمبولیسـم اظهـاری بیگانه قرار گرفتهاند، بلکه در معرض بمباران نمادی آنها نیز هستند. (چلبی، 1375: 139)
"مارتین سگالین" در ئکتاب جامعهشناسی تاریخی خانواده تأکیـد مـی کنـد، کـه امـروزه در کنـار تفکیـک جغرافیـایی حوزههای کار و سکونت، ناپدید شدن پدیدهی همسایگی، وجود مادران شاغل و متخصصان مسئول مراقبت از اطفال و تأثیر تلویزیون، از جمله عواملی هستند که به ایجاد شکاف بین دنیای کودکان و بزرگسالان کمک مـی کننـد. (سـگالین، (83 :1373
"رونالد اینگهارت"، معتقد است که تغییر ارزشی، روندی است که از نسلی به نسل دیگر رخ میدهد، نه به طور مداوم از سالی به سال دیگر (یوسفی، 1383: 42). وی معتقد است که اشاعهی رسانههای جمعی منجر بـه تغییـر ارزشهـا شـده است؛ بهطوری که در عصر کنونی، جهانی شدن ارتباطات و رسانهها بر شکاف ارزشهای نسلی تـأثیر گذاشـته اسـت.
لباسهای متحدالشکل جوانان، موسیقی پاپ و... از نمودهای تأثیر رسانه بر تغییر رفتارها و ارزشهای نسـل کنـونی و عدم پایبندی به سنتهای فرهنگی خود است. (همان: 114) "یان رابرتسون"Rabertson جامعه شناس، معتقد است که از اوایل قرن بیستم رشد و گسترش تدریجی رسانههای جمعی و وسایل ارتباطی چنان بر زندگی بشر سایه افکند که اثرات مثبت و منفی فراوانی بر زندگی بشر گذاشته است. از همه مهمتر اینکه در عصر کنونی با ظهور اینترنت و تکنولوژیهای ارتباطات و اطلاعات و بـه ویـژه اینترنـت فضـای ارتباطات و تأثیر گذاری آنها، توسعه زیادی یافته است. به طوری که ما هم اکنون، تحت تأثیر ایـن رسـانه هـای نـوین "دهکده جهانی" به سر میبریم. به عبارتی مخاطبان جهانی رسانهها و نسلهای کنونی در معرض انتشـار و نمـایش پیامهای متنوع رسانهای قرار دارند و پیامهایی را دریافت میکنند که میتواند سنتها و الگوهای فرهنگی و اجتماعی و نسلی جوامع و همچنین روابط نسلی آنها را دستخوش چالش و دگرگونی کند (بیات، 1382: 336 ).
برخی متفکران معتقدند که با تسریع در جریان اطلاعات در شاهراهها و شریانهای اطلاعاتی دنیا، تحولات مهمـی در بسیاری از عرصههای اجتماعی در حال رخ دادن است. رسانههایی مانند ماهواره، ویدئو، نوار کاست، عکـس و پوسـتر، مجلات و نشریات هم اکنون محتوایی دارند که مغایر بـا الگوهـای فرهنگـی و ارزشهـای سـنتی نسـل قبـل اسـت.
محتواهای رسانههای فعلی پر از خشونت، مواد مخدر، رفتار تبهکارانه، سکس، کمدی، تخیل و علم است، به طوری که محتوای فرهنگی سنتی جوامع را دچار بحران و یا دگونی کرده است.
وسایل ارتباطی آنی و موقتی، وقایع و دگرگونیهای اجتماعیای فراهم میسازد که دامنه آن اخبـار و عقایـد هـوی و هوسها و مدها را دربرمیگیرد. این وسایل معرفی کنندهی الگوها، نقشها، دیدگاهها و چگونگی روی آوری به سبکهای زندگی هستند که ممکن است مردم به طریق دیگر هرگز به آنها دسترسی پیدا نکنند. طبقهی جوان نیز از طریق تبلیغات رسانههای گروهی مطالبی را درباره نقشهای آینده خود فرامیگیرد. تغییرات هنجارها و ارزشهای اجتماعی به سرعت در رسانههای گروهی منعکس میشود و ممکن است به آسانی مورد پذیرش مردم قرار گیـرد. گسـترش سـریع گرایشهای جدید در فرهنگ جوانان، عمدتاً به رسانههایی مانند تلویزیون، رادیو، مجلات ویژه جوانان و سینما بستگی دارد (همان: 337).
در دنیای پرشتاب فنآوری امروز، رسانههای جمعی افراد را به صورت انفرادی به خود مشغول کرده، آنها را از تعامل بـا دیگران باز میدارند. البته این موضوع نافی منافع ابزارهای تکنولوژیکی نیست اما نوع بهـره بـرداری غیـر فرهنگـی از ابزارهای فنی موجب شده است که کارکرد آنها عمدتاً درجهت تقویت فردگرایی سوق پیدا کند. به عبارتی، اگر جریـان فرهنگی شدن ابزارهای رسانهای تحقق بیابد، مضرات آنها به شدت کاهش مییابد و کارکرد اصلی خود را پیدا میکنند.
گرچه برخی نظریهها بیانگر این مطلب هستند که ذات ابزارهای الکترونیکی به دلیل استفاده از عنصر تغییر، نمیتوانـد موجد آرامش باشند، بلکه مخل آن میباشند. برخی دیگر این نظریه را افراطـی و یـک سـویه مـی داننـد. کارکردهـای رسانههای جمعی بهویژه رسانههای شنیداری و غیر متعامل به دلیل کارکرد متنوع خود و ایجـاد تغییـرات پیوسـته، بـه تدریج جای ارتباط بین فردی از نوع چهره به چهره را گرفته و موجب شدهاند فضای انفرادی، بهجای فضـای جمعـی و عاطفی در خانواده حاکم شود، بهطوریکه گسترش تکنیکی رسـانه هـای شـنیداری و رایانـه ای، ارتبـاط مسـتقیمی بـا فردگرایی و دوری از فضای روانی و عاطفی خانواده را نشان میدهد. به عبارت دیگر، این ابزارهـا، بـه تـدریج فضـای روانی و محیطی گفت وگو را در یک ارتباط بین فردی، خدشه دار میکنند و اعضای گروه را به جـای هـم گرایـی، بـه واگرایی سوق میدهند؛ تا جایی که هر عضو خانواده صرفاً در یک فضای فیزیکی مشترک زندگی کرده، اما هیچ تعاملی با هم نخواهند داشت. در ادامه، متأسفانه، اهداف آنها نیز به تدریج نسبت به هم، واگرا و منفک میشود. درایـن مسـیر، تعامل واقعی فرد بهجای آنکه با افراد دیگری در محیط انسانی سامان بیابد، با رسانههای الکترونیکی، شکل میگیـرد و به دلیل برتری تکنولوژیکی وتجهیزات خیره کننده رسانه ای، نوعی رعب فرهنگی و انفعال شخصـیتی در فـرد ایجـاد میشود. نتیجه این میشود که افراد خانواده به جای گفت وگوی صمیمی با یکدیگر که میتواند به تقویـت پیونـدهای عاطفی وانسجام اعضای خانواده منجر شود، با ابزارهای الکترونیکی ارتباط برقرار میکنند؛ ارتباطی که فاقد بار عاطفی، احساسی و هیجانی است. به تعبیر "فوکویاما" به دلیل محدودیت اخلاق و کیفیت زندگی امروزی به تدریج شاهد یک فروپاشی بزرگ خواهیم بود. این فروپاشی در زمینههای اخلاقی و در نهادها، بیشتر در زمینه خانواده اتفاق خواهد افتاد.
آسیب ارتباطی ناشی از حضور رسانهها، بیشتر در دو نوع ارتباط، بروز میکند. یکی، ارتبـاط بـین فرزنـدان و والـدین و دیگری، ارتباط بین زن وشوهر است. تجربیات نشان میدهند که هراندازه ارتباط میان فرزنـدان و والـدین و همچنـین ارتباط میان همسران به دلیل تغییر مخاطب کاهش یابد، پیوند عاطفی و هیجان و همچنین همگـونی شـناختی میـان اعضاء خانواده نیز کاهش مییابد که این موضوع، انسجام گروه را به مخاطره میاندازد. آمارهای رسمی نشان میدهند که میزان مشاهده تلویزیون توسط افراد ایرانی نزدیک به چهار ساعت و نیم در روز است. این میزان درکشورهای دیگر به شش ساعت میرسد. میزان استفاده از اینترنت و اتاقهای چت نیز در برخی کشورها بیشـتر از ایـن گـزارش شـده است. بهطوریکه ورود مردان و زنان در اتاقهای چت به عنوان "زنـدگی دوم" مطـرح اسـت کـه زنـدگی اول را بـه مخاطره انداخته است. طبیعی است که زندگی دوم (Second Life) میزان زیادی از انرژی و وقت گفتگو را به خـود اختصاص میدهد.
"مک گایر"، Guyer ورود ابزارهای رسانهای را به ورود بیگانه تعبیر کرده است و میگوید، به طور متوسط شش روز در هفته، بیگانهای درخانه شما حضور دارد. بیگانهای که آزادانه در همه جای خانه سرمیزنـد و تـأثیر مـی گـذارد. ایـن بیگانه وظیفه سادهای دارد و آن محدود کردن توانایی ما و بچهها درتشخیص رویا از واقعیت میباشد. ما بـه او اجـازه میدهیم که در هر ساعتی وارد خانهمان شود. اگر ما درباره بیگانگان وغریبههـا بـه بچـههایمـان هشـدار مـی دهـیم،
متأسفانه درباره این بیگانه هیچ هشداری به بچهها نمیدهیم. این بیگانه یکسره حـرف مـی زنـد وهرچـه مـی خواهـد میگوید و دیگران هم سراپا گوش میشوند. "جان تیلـور گـاتر 1999Gutter () 'دربـارهی وسـعت دنیـای مجـازی میگوید: " تلویزیون و رسانهها با صرف وقت کودکان به دنیای مجازی، فرصت تجربه دنیای حقیقی و آشنا شدن بـا
واقعیتهای جذاب، نشاط آور و حتی مخاطره آمیز را از آنان سلب میکند و این امر آنان را بیحوصـله، حسـود و... بـار میآورد. "گاتر" برای جبران این موضوع، اعتقاد دارد که کودک را با دنیای واقعی آشنا کنید، طبیعت، مـابقی کارهـا را انجام میدهد. در گزارش "ان وای تی"(NYT)، زنان د رامریکا بیشتر از اینکه به فکر مراقبت ازکودکان خـود باشـند، تلویزیون تماشا میکنند. دراین گزارش آمده است که این زنان در مرتبه اول تلویزیون تماشا میکنند و خریـد خانـه و صحبت با تلفن در ردههای بعدی ارتباط قرار دارند. مراقبت از کودکان و صحبت کردن با آنها در مراتب پایینتر قـرار دارند. همانطور که ملاحظه میشود، صرف وقت زیاد برای رسانه، بهمنزلهی کاهش میزان ارتباطهای انسانی بهویژه باکودکان است. این روند، به افزایش فردگرایی و کاهش جمعگرایی منجر خواهد شد که عامل مهمی در آسـیب دیـدن انسجام خانواده و ایجاد پدیدهی شکاف نسلی قلمداد میشود (برگرفته از سایت رشد).
موضوع مهم دیگر سلطه اطلاعاتی و تکنولوژیکی غرب است که از طریق آن فرهنگ غربی روز به روز در فرهنگهای دیگر و به ویژه فرهنگ اسلامی رخنه کرده، سعی در تحمیل و درونی کردن ارزشهـا و هنجـار هـای خـود از طریـق فنآوری نوین و رسانهها دارد، که به تبع آن نوعی شکاف و تضاد بین اولویتهای فرهنگی و شیوههای تفکر و نگرش و هنجارها و ارزشهای نسل جدید با نسل قبلی پدید میآید.
رسانهها کارکردهای متفاوتی همانند انتقال ارزشها و میراث فرهنگی را برعهده دارند اما از نظر صـاحب نظـران ایـن ابزارها تنها بخشی ار میراث گرانبهای نسل پیش را منتقل میکند و بیشتر خواهان و مروج نوآوری هستند. و از آنجـا که رسانه در جامعه در دست عدهای خاص قرار دارند سعی میکنند ارزشها و هنجار مـورد پسـند آن قشـر خـاص را ترویج کنند که ممکن است با فرهنگ سنتی، نگرشها و باورهای عموم مردم در تضاد باشـد و نـوعی شـکاف نسـلی بهوجود آورد. در هر حال به نظر میرسد، رسانهها موجد تغییر در الگوهای سنتی جوامع هستند و با تشویق ارزشهـا و هنجارهای جدید، الگوهای نسل پیش را به چالش میکشند.
بر اثر مسأله فراملی شدن رسانهها و دسترسی به فرهنگهای مختلف محلی و جهانی از طریق رسانهها و بهویژه اطلاع از جدیدترین الگوها و شیوههای رفتاری و ظاهر و ترویج گستردهی نمادهای فرهنگی بیگانه، (به ویژه فرهنگ غربـی ) فرهنگ و ارزشهای سنتی جوامعی مانند ایران دچار دگرگونیهای فراوانی شده است که نمود آن در جامعه و خانواده قابل مشاهده است. همین امر مسئلهی شکاف نسلی را دچار مشکل کرده است. رسانهها با وابسته کردن نسل جدید از نظر اطلاعات و دانش و سرگرمی، سعی در دیکته کردن ارزشها و هنجارهای متضاد و مغایر با فرهنگ غالـب دارنـد؛ بهطوریکه به جرأت میتوان گفت که نسل فعلی بیشتر برداشتهای فکری و ظاهری خود را از رسانههـا مـی گیـرد.
البته نباید به رسانهها با دید منفی نگاه کرد و نباید کارکردهای مثبت آنها را در عرصه آموزش و اطلاع رسانی و ترویج دانشهای نوین و نقش آنها را در توسعهی جوامع نادیده گرفت. باید با شناخت جایگاه رسانهها در جامعهپذیری و ارائـه و انتقال محتواهای فرهنگی به جامعه، به تدوین و سیاستگذاری مناسب در جهت استفاده مناسب از آنها پرداخت؛ و در جهت تقویت فرهنگ و پالایش عناصر فرهنگی برای ارتقای فرهنگی جامعه و انتقال میراث فرهنگی بـه نسـل آینـده کوشش کرد، تا شکاف نسلی ـ که حاصل متغیرهای بسیاری از جمله نفوذ و رخنه رسانهها در فرهنگ و جامعه است ــ کاهش پیدا کند و یا اصلاً بهوجود نیاید.
- رسانه و فرهنگ
رابطه متقابل فرهنگ و رسانه ریشه در تاریخ حیات بشر دارد و میتوان گفت پیدایش رسانه همزاد جامعه بوده اسـت. در طول تاریخ، انسان برای انتقال پیام خود، رسانهها را به کار گرفته و فرهنگ خود را نیز با آن گسترش داده است. لذا بحث فرهنگ رسانه هم نوعی بحث تاریخی به شمار میرود. انقلاب ارتباطات در دنیای جدید، مولد انقلاب فرهنگـی هم بوده و رسانه به همراه خود، فرهنگ جدیدی را تولید نموده که متعلق است بـه جـوامعی کـه انقـلاب ارتباطـات را تجربه کردهاند. این فرهنگ؛ خاص، پویا، تداومی و کاملاً جدید بوده و باعث تولد همگرائی فرهنگی شده اسـت. در واقع فرهنگ رسانهای ناشی از انقلاب ارتباطات، نویدبخش فرهنگی جهانی است که تجمیع ملتها و اندیشههـا را در برخواهد داشت. به بیان مک لوهان در این دهکده جهانی، ملتها چنان به یکدیگر نزدیک میشوند که بـه فرهنگـی مشترک دست مییابند و زبان مشترک جهانی را شکل میدهند. منظور، پیدائی زبان نمادین جهـانی اسـت. نمادهـای منفرد، تکافتاده و ملی، در پرتو انقلاب ارتباطات، به حریم جهانی وارد مـی شـوند و مـورد فهـم و درک انسـانها قـرار میگیرند. جابجائی نمادها و ورود آنان به عرصه جهانی سطح تازهای در ارتباطـات انسـانی فـراهم مـی آورد. (سـاروخانی : جامعهشناسی ارتباطات)
در عصر ارتباطات، کشورهای بسیار دوردست همسایه نزدیک هم شدهاند و برای اولین بـار در تـاریخ بشـر، جامعـهای فرازمان و فرامکان در حال شکوفائی است. انسان در دوران حیات خود، همـواره اسـیر زمـان و مکـان بـوده و دنیـای رسانهای او را از این بندرها کرده است، وی میتواند در کمترین زمان ممکن پیـام خـود را بـه دورتـرین نقـاط جهـان برساند. فرهنگ رسانهای، نویدبخش آزادی آنان از مکان و زمان است.
در درون فرهنگ رسانهای، مفاهیم اجتماعی نظیر فقر و غنا در کنار هم قرار میگیرند. فقرا که تا پیش از این از اغنیـا بیخبر بودند، هماکنون سینه به سینه آنان حرکت میکنند. این پدیده فقط مربـوط بـه مفـاهیم درون جوامـع نبـوده و گستره آن نیز به جامعه جهانی کشیده شده است. کشورهای در حال توسعه نیز با اطلاع کامـل و بـه واسـطۀ فرهنـگ نوین رسانهها، دوشادوش کشورهای توسعه یافته قدم برمیدارند.
رسانهها ابزار و نهادهای موثر در فرهنگ هر جامعه به حساب میآیند و حوزه عمـل و فعالیـت آنهـا فرهنـگ اسـت.
ازاینرو مستقیم و بیواسطه با فرهنگ پیوند و ارتباط دارند. نتیجه این ارتباط و پیوند برقـراری رابطـهای متقابـل بـین رسانه و فرهنگ است. رسانهها بر بستری فعالیت میکنند که از فرهنگ رایج در جامعه ایجاد شده اسـت. بنـابراین بـه شدت از فرهنگ رایج در جامعهای کـه در آن فعالیـتمـی کننـد تـأثیر مـی پذیرنـد؛ بـه گونـهای کـه اساسـا خـارج از چارچوبهای فرهنگی جامعه نمیتوانند عمل نمایند. اما رسانهها فقط تأثیر نمیپذیرند، بلکه بر فرهنگ جامعه تأثیر نیز میگذارند. با توجه به وظایفی که برای رسانهها متصور است، آنها، به ویژه صدا و سیما، تـأثیرات قدرتمنـدی دارنـد و فرهنگ جامعه را تحت تأثیر خود قرار میدهند. با توجه به این واقعیت باید گفـت رابطـه و نسـبت رسـانه و فرهنـگ، متقابل و دوسویه است؛ یعنی این دو ضمن آنکه از یکدیگر تأثیر میپذیرند بر یکدیگر تأثیر نیز میگذارند و تأثیر متقابل بر یکدیگر دارند.
در عصر کنونی رسانهها به علت فوق تخصصی شدن این توان را یافتهاند که از حالت واسطه بودن خـارج و خـود بـه عنوان منشا تاثیرات بر افکار عمومی و فرهنگ جوامع ظاهر شوند بدین ترتیب میتوانند نقش عامل تسریع کننده را در روند توسعه بر عهده بگیرند و عملا در ترویج زیر ساختهای فکری ـ فرهنگی جامعه نقش بسیار مهمی داشته باشند. چنانچه مثلا در زمینه رشد فرهنگی، نقش رسانهها پیوند زدن نوآوریها به درخت کهنسال و بارور سنتهاست. به سختی میتوان جامعهای را نام برد که به درجهای از موفقیت رسیده باشـد بـدون آنکـه دارای اهـداف، ارزشهـا و آرمانهایی باشد که عمیقاً در سطح جامعه پذیرفته شده باشند.
- رسانه و مدرنیته
بیشترین اشکال تعامل اجتماعی در تاریخ بشر به صورت رودر رو بوده است. افراد از طریق گرد همائی و تبادل اشـکال نمادین در محدوده یک مکان فیزیکی مشترک، با هم تعامل داشته اند. سنتها پیش از هر چیز خصلتی شفاهی داشته و بقایشان به فراگرد مداوم نوسازی از طریق داستان گویی و فعالیتهای مربوط به آن، در بافتهای تعـاملی رودررو وابسته بوده و دستیابی جغرافیائی نیز به نسبت محدود بوده است.
تحول رسانههای ارتباطی، اشکال جدید عمل و تعامل و نیز انواع جدید روابط اجتماعی را به وجود مـی آورد. بـاتحول رسانههای ارتباطی، تعامل اجتماعی از مکان فیزیکی جدا شده، آنچنانکه افراد با وجود آنکه در یـک محـیط مشـترک زمانی ـ مکانی سهیم نیستند، میتوانند با یکدیگر تعامل داشته باشند.
- سه نوع تعامل
برای کاوش در انواع وضعیت تعاملی تشخیص سه نوع تعامل رودر رو، رسانهای و شبه تعامل رسانهای مفیـد خواهـد بود.
• تعامل رودررو
در یک بافت هم حضور به وقوع میپیوندد، شرکت کنندگان نسبت به هم حضور بی واسطه دارنـد و در یـک سیسـتم مرجع زمانی ـ مکانی مشترک سهیماند و از اصطلاحات و اسمهای اشاره استفاده کرده تا ابهام مورد بحث را برطـرف کنند. این تعامل در سرشت خود ویژگی گفت و شنودی (دیالوژیک) دارد.
• تعامل رسانه ای
شامل استفاده از یک رسانه فنی است که اطلاعات یا محتوای نمادین را قابل انتقال و ارسال به افرادی میکنـد کـه در دوردست از نظر زمان, مکان یا هر دو قرار دارند. تعامل رسانهای در طـول زمـان و مکـان گسـترده اسـت و اشـکالی همچون نامه نویسی, گفت و گوی تلفنی و از این قبیل است به همین جهت, تعامل رسانهای منش بازتری نسبت بـه تعامل رودررو دارد.
• شبه تعامل رسانه ای
در سرشت خود حالت مونولوژیک دارد. بدین لحاظ که جریان ارتباط به طور عمده یک طرفه اسـت. بـه عنـوان مثـال، خواننده یک کتاب، بیش از هر چیز گیرنده شکلی نمادین است که سازنده آن طالب پاسخ مستقیم و آنی نیسـت. شـبه تعامل رسانهای موقعیتی منتظم وسازمان یافته است که در آن بعضی از افراد عمدتا در ساخت اشـکال نمـادین بـرای دیگرانی که حضور فیزیکی ندارد، درگیرند، در حالی که افراد دیگر عمدتا در دریافت اشکال نمادین که به وسیله گـروه نخست ساخته شده و در برابر آنها پاسخ یا واکنشی نمیتوانند داشته باشند، ولی میتوانند علقههای دوستی، محبت یا وفاداری با ایشان برقرار سازند، شرکت دارند.
شبه تعامل رسانهای با تعامل رو در رو وتعامل رسانهای تفاوت دارد. جهت گیری شرکت کننـدگان در تعامـل رو در رو وتعامل رسانهای به سمت دیگران خاصی است وشرکت کنندگان، برای این دیگران کردار، گفتـار و چیزهـایی از ایـن قبیل میسازند، اما در مورد شبه تعامل رسانه ای، اشکال نمادین برای گستره نامعینی ازگیرندگان بـالقوه سـاخته مـی شود.
- رسانه و عصر جهانی سازی
چهره جهان به سبب سرعت رشد فناوری وسایل ارتباطات جمعی، در حال دگرگونی و تغییر روزافزون است چنان که به نظر میرسد این پیشرفت سریع دوره جدیدی را در حیات انسانها پدید آورده است. وسایل ارتباط جمعی که از آنها بـه عنوان حاملان پیام و اطلاعات نام برده میشود، به کمک فناوری پیشـرفته خـود، تمـام سـطوح سیاسـی، اقتصـادی، فرهنگی و اجتماعی را در سراسر جهان تحت سیطره درآوردهاند. این گونه وسایل، هماننـد سلسـله اعصـاب بـدن کـه اندامهای مختلف را به یکدیگر متصل میکنند، میلیونها انسان را نه تنها در داخل یک کشور، بلکه در دهکده جهـانی مارشال مکلوهان به هم مرتبط میسازند. اما نکته قابل ملاحظه درمورد رابطه وسایل ارتباط جمعی و افراد جامعه این است که هر دو، مرتبط به یک نظام اجتماعیاند و برای ادامه حیات باید قدرت شناخت و رویارویی با مسـایل سیاسـی، اقتصادی، فرهنگی و غیره را داشته باشند. جوامعی که نتوانند مسایل و مشکلات خود را بشناسند و در صدد یـافتن راه حل برای آن برآیند، نمیتوانند به حیات خود ادامه دهند و در نتیجه فناپذیرند. تاریخ، گواه این امر است کـه در قـرون گذشته استفاده از وسایل ارتباط جمعی محدود به برگزیدگان و نخبگان جوامع بوده است اما امـروزه فنـاوری پیشـرفته اینگونه وسایل، این امکان را برای تمامی انسانها به وجود آورده که بدون واسطه با دیگران ارتبـاط برقـرار کننـد، از افکار و دیدگاههای یکدیگر آگاه شوند و بر یکدیگر تاثیر بگذارند. بنابراین، شاید به جرات بتوان گفت که امروزه وسایل ارتباط جمعی از جمله نیازهای اساسی و روزمره مردم سراسر جهان به شمار میروند. بر ایـن اسـاس، مـی تـوان گفـت همین قدرت جادویی وسایل ارتباطی است که آن را به یک سلاح مؤثر فرهنگی مبدل کرده است. برخی اندیشـمندان سده نوزدهم، به ویژه فلاسفه و جامعهشناسانی مانند کانت و مارکس بر این باور بودند که بـا گذشـت زمـان و تحـول جوامع بشری، نقش و تاثیر فرهنگهای مختلفی مانند قومیت و ملیت در زندگی اجتماعی کـم رنـگ تـر خواهـد شـد و جامعهای جهانی بدون تمایزات و شکافهـای اجتمـاعی و فرهنگـی شـکل خواهـد گرفـت. ایـن در حـالی اسـت کـه مارکسیستهای قرن بیستم نیز فرهنگ را تابعی از طبقه و روابط طبقاتی پرتنش میدانستند و به همین دلیل، تردیدی نداشتند که در جامعه و جهانی بیطبقه، نژاد، ملیـت و قومیـت، محلـی از اعـراب نخواهـد داشـت. حتـی لیبـرال هـا و نظریهپردازان نوسازی نیز اینگونه مصادیق فرهنگ را پدیدههای تاریخی قلمداد میکردند که در پایان تاریخ و پس از تکمیل مراحل نوسازی و توسعه، کمکم ناپدید خواهند شد. به هر حال، اعضای جامعه آرمانی که این گونه اندیشمندان و نظریهپردازان، شکلگیری آن را گریزناپذیر میدانستند، انسانهایی بودند که در درجه نخست به واسطه انسان بودن وداشتن علایق و مسایل مشترک جهانی و نه بر پایه علایق و تعلقات فرهنگی، هویت مییافتنـد. در نهایـت مـی تـوان گفت که فرهنگ برای جامعه، همچون حافظه برای انسان است. برخی فرهنگهـا پیچیـده تـر از فرهنـگ هـای دیگـر هستند و برخی تجربه اجتماعی را حول افراد خود سازمان میدهند. برخی فرهنگ ذهنی خود را حول یک یا چند جمع همچون خانواده، قبیله، گروه مذهبی یا کشور سازماندهی میکنند و برخی هنجارها، قواعد و محدودیتهای بسیاری را بر رفتار اجتماعی تحمیل میکنند، حال آن که برخی دیگر، از تحمیل چنین رفتارهایی مبرا هستند.
امروز جهانی شدن، چالشهای زیادی را فراروی فرهنگهای گوناگون سراسر جهان قـرار داده اسـت و مسـاله هویـت فرهنگی و ملی در عصر جهانیسازی به یکی از پیچیدهترین مسـایل اجتمـاعی ــ سیاسـی تبـدیل شـده اسـت. رشـد فناوریهای رسانهای موجب شده است امواج رسانهای مرزهای متعارف جغرافیایی و فرهنگی را درنوردنـد و مخاطبـان سراسر جهان را همواره در معرض پیامهای فرهنگـی متعـارض قـرار دهنـد. ایـن مسـاله مباحـث بسـیاری را در بـین صاحبنظران و کارشناسان حوزهی فرهنگ و رسانه برانگیخته و به زمینهای برای پیریزی نظریههای مختلـف در ایـن حوزه تبدیل شده است. نظریههای موجود درباره فرهنگ و رسانه رشد روابط فرهنگی جوامع به سبب گسترش وسـایل ارتباط جمعی، اختلاف در روند سرعت توسعه میان کشورها را ژرف تر و آشکارتر کرد چنان که امروزه با مقولات رشـد پوششهای حفاظتی فرهنگی در جوامع در حال توسعه روبهرو شدهایم که به نظر میرسـد، چنـدان ثمـربخش نباشـد.
"جریان ایجاد چنین مقاومتی در حقیقت موجب ایجاد یک سلول سـنتی قـدیمی در میـان جریـان پرجـوش تحـولات فرهنگی خواهد شد و آن را بیدفاعتر خواهد کرد.
استوارتهال بر این عقیده است که "امروزه نهادهای ارتباطی و روابط بین آنها بر فرهنگ تاثیر شـگرفی مـی گذارنـد.
آنها به شکلدهی و بقای جهان دومی که به گونه فزایندهای مبتنی بر تجربـه هـای پدیـد آمـده از جهـان اجتمـاعی و فرهنگی ماست، پرداختهاند. هال معتقد است مطالعه نظام ارتباطی بدون توجه به زمینههای اجتماعی، فناورانه، اقتصادی و سیاسی آن مقدور نیست و بدون درک واقعی عملکردهای متقابل آنها، هیچ کس نمیتواند تصویر گویایی از ارتباطات جامعه ارایه دهد. وی همچنین به ارتباط بین هر یک از نهادهای فوق و ارتباطات در چهارچوب قدرت و دسترسی به آن و تاثیر متقابل قدرت بر هر یک از نهادها میپردازد، که این خود نقش حیاتی رسانهها را در فرهنگ نشان میدهد. بـر همین اساس، وایت "نظریه مبتنی بر کنش متقابل میان تغییرات در ساختار اجتماعی و الگوهـای ارتبـاطی و تغییـر در فرهنگ را مطرح میکند که شامل دگرگونی و بازسازی رسانههای گروهی نیز میشود ارتباطات اجتماعی منشا فرهنگاست و رشد و تعالی فرهنگ، وابسته به آن است. ارتباطات اجتماعی همچون محور فرهنگ و حیات جمع، محـدودهای بس گسترده و وسیع دارد که دربرگیرنده تمامی صور روابط انسانی است". بر این اساس میتوان ادوار تکـاملی زیـر را برای رشد فناوری اطلاعات در نظر گرفت:
1ـ دوره انجماد اطلاعاتی در آن اطلاعات در کالای ساخته شده تنها در محـدوده نیازهـای فیزیکـی اندوختـه شـده و بنابراین تکامل اساسی در کوانتومهای اطلاعاتی دیده نمیشود. در این دوره انسان مانند حیوان، دست به تولیـد انـواع نیازهای خود میزند و تکامل بسیار کند است (دوره اطلاعات متوالی و ثابت متاثر از نیازهای فیزیکی).
2- دوره دوم، دورهای است که بشر میان زندگی اجتماعی و راههای ارضای نیازهای فیزیکی خود رابط برقرار میکنـد. عصر کشاورزی و شهرنشینی مربوط به این دوره است که در آن، میان قوانین حیات و نیازهای آدمی پلی برقرار میشود و همین حادثه، به افزایش نظم و نیز ایجاد اولین نظامهای طبقهبندی اطلاعاتی مـی انجامـد. در همـین ادوار بشـر بـه اهمیت انتقال اطلاعات پی میبرد، چرخ اختراع میشود، اسب رام میشود و امپراطوریهای بزرگ شکل میگیرد.
3ـ دوره سوم، عبارت است از تاثیر اطلاعات بر فرایند تولید. اگر در عصر کشاورزی ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کار بودند تا بشر با شناخت قوانین صوری آنها، انقلاب کشاورزی خود را به پایان برساند، در دوره انقلاب فناورانه، بشـر توانست به همه سازوکار اطلاعاتی در فرایند تولید خود دست یابد بدین ترتیب اولین سیستمهای سه وجهی بـه وجـود آمدند و انقلاب صنعتی آغاز شد.
4ـ دوره چهارم که در حقیقت دوره انقلاب انفورماتیک نامیده میشود، عبارت است از دورهای که فنـاوری ماننـد یـک سیستم سه وجهی قادر است یک آنتروپی معادل آنتروپی حیات ایجاد کند. در حقیقت فناوری در مجموعـه نظـام هـای خود قادر است یک سازوکار کامل بازیابی از منابع جرم و انرژی برقرار کند و بدین ترتیب مشـابه طبیعـت میـان منـابع مصارف خود ارتباط برقرار سازد. فرهنگهای مختلف به گونههای متفاوت بـا پدیـدهی دانـش فنـی در حـال تحـول، رسانههای جدید و انقلاب اطلاعاتی برخورد میکنند". در این زمینه نظریههای متعددی وجود دارد.
- تعلق جهانی اخبار و اطلاعات
در زمره اهم ویژگیهای فرهنگ ارتباطات، تعلق جهانی اخبار و اطلاعات است. از این رو میتـوان گفـت، در برخـورد جوامع جدید با رسانهها، هر فضا، جهانی است. یک جمع ساده، در یک سالن کوچک و در یک روسـتای دوردسـت بـه جهان تعلق دارد و هر خبر یا اطلاع آن در عمق جهان انعکاس مییابد. بنابراین دیگر یک خبر یا یک حادثه متعلق بـه یک مکان یا یک گروه خاص نیست. در لحظهای که به وقوع میپیوندد، جامعه جهانی را تحتتأثیر قرار مـی دهـد. بـه عنوان مثال، در زمان جنگ ویتنام، مبلغان مذهبی برای ابلاغ پیام خود، در کنار خیابـان مـی ایسـتادند و در حـالی کـه نامهای حاوی پیام خود را در کناری میگذاشتند، برای جلب توجه رهگذران اقدام به خودسـوزی مـی کردنـد. در عصـر غیررسانهای که آنان تماسی با جهان نداشتند با این عمل میتوانستند فقط تعداد انـدکی از بیننـدگان حاضـر را مطلـع کنند، لیکن برخورد ویتنام با جامعه رسانهای جدید، باعث شد که این واقعه در آن واحد به سراسر جهان منعکس شده و جهانی را تحتتأثیر قرار دهد. اینک تمام ملتها میتوانستند چهره او را در حالی ببینند که با آتش گریبانگیر است. این تأثیر در جریان فکری جهانی، موجد واکنشهائی بود که قطعاً در راستای اهداف وی قرار داشت. این اوج تـوان فرهنگ رسانهای است. یا در آفریقای جنوبی و در دوره آپارتاید که ماندلا در زندان به سر میبرد، جامعه رسانهای چنان عمل کرد که حتی کودکان آمریکائی با ارسال هزاران نامه، خواهان آزادی قهرمان بودند. گویی زندان ژوهانسبورگ در همسایگی منزل آنهاست.
- انفجار زمان و مکان
از دیگر ویژگیهای عصر ارتباطات، انفجار زمان و مکان است. برای اولین بار، بشر این امکان را یافت که در چندهزارم ثانیه، پیام خود را به اقصی نقاط جهان بفرستد و یا از طریق شیوههای جدید نظیر کنفرانس از راه دور در جای جـای جهان و در یک لحظه از زمان حاضر باشد. بنابراین، بدرستی میتوان گفت، انفجار زمان و مکان، زاییده انقلاب بـزرگ ارتباطات در جهان رسانهای است. دیگر اخبار به نقطهای خاص تعلق نـدارد، بلکـه بـرای همـه جهانیـان اسـت. همـه میتوانند صدایشان را به همه برسانند.
در داخل این فرهنگ اخبار و دادههای خبری در درون حوزههای فرهنگی فراهم مـی آینـد. نمـاد همـان فرهنـگ هستند و سپس روند همان فرهنگ را بسط میدهند، برای اولین بار در تاریخ بشری نه تنها بیشترین اطلاعـات تولیـد میشود، بلکه به نحو بسیار گستردهائی هم منتشر میگردد. فرهنگ رسانهای همه خانهها را غـرق در اطلاعـات کـرده است و انسان برای اولین بار میتواند از بین هزاران کانال و یا وسیله ارتباطی دردسترس، هر لحظـه انتخـابی جداگانـه انجام دهد. این مهمترین دستآورد جهان رسانهای بود که بشر هیچ وقت آن را تجربـه نکـرده اسـت. در دنیـای جدیـد رسانهای، دیگر اطلاعات و فرهنگ در درون جامعه برجستگان و نخبگان مبادله نمیگردد. هم اکنون خانهها نیز جایگاه فرهنگ شدهاند. اُُدگارمور و دیگران سخن از شهر اطلاعات میکنند. رسانهها توان آن را یافتـه انـد کـه اطلاعـات را از محدوده خاص یک کلاس و یک گروه خاص بیرون آورند و جایجای جامعه را اطلاعاتی نمایند. ایـن عصـر را عصـر همهجائی یا حضور همه جائی میخوانند.
- صنعت فرهنگ
فرهنگ رسانهای از یک طرف با صنعت تولید فرهنگ نیز مواجه است. رسانه با قدرت نفوذپذیری خود، پوسته نهادهای اجتماعی خاصه خانواده را میشکافد و بدون اختیار اعضا، وارد زندگی آنها میگردد و اعمـاق آن نهادهـا را بـه تسـخیر درمیآورد. این پیامها باعث تغییر در نگرش آنان میگردد و در صورتی که نتوان مدیریتی بر آن اعمال کرد، آن چنـان سطح انتظار انسان را تغییر میدهد که میزان رضایتمندی او را از زندگی، دستخوش تلاطم میکند.
تحت تأثیر بمباران اطلاعاتی از سوی رسانهها، انسان راضی و سعادتمند دیروز به فردی ناراضی امروز تبدیل میشـود. فرهنگ رسانهای حتی میتواند با نمایش تضاد عمیق بین جهان واقعی و جهانی که خود تولید کرده، انسان را در خلاء رها سازد. لذا فرهنگ رسانهای در کنار تمام مزیتهایی که دارد، میتواند در ایجاد تغییر در ارزشهای ذهنی مخاطبـان، مفهومی تحت عنوان "شی مداری" را بر ذهن گیرندگان خـود حـاکم نمایـد و بحـران هویـت آن را تشـدید نمایـد. رسانههایی که سعی دارند اطلاعات خود را با فشار بر ذهـن مخاطـب تحمیـل نماینـد، معمـولاً در همـان راسـتا قـدم برمی دارند.
انسان آزاد است، منتها اگر از طریق تبلیغات فراآگاهی، اطلاعات منتشر گردد. میتواند با حرکتی زیرپوستی وارد ذهن او شده و او را در مسیری خاص حرکت دهد، که از آن با نام حرکت از راه دور یاد میکنند. در این شرایط تغییـر رفتـار وی ناخودآگاه و در همان جهتی خواهد رفت که رسانه مدنظر داشته است. به بیان دیگر انسان به رغم آزادی صوری و مشخص مجاب میشود، آنچه اصحاب رسانه میخواهند انجام دهد، یا آن طور که آنان میاندیشند، بیاندیشد. مفـاهیم دیگری چون ربوتسازی در همین معنا بکار میروند. در همین راستا، مک لوهان معتقد بود رسـانه هـای جدیـد باعـث تحمیق انسان میشود و بدین واسطه سواد الفبائی بشر از بین خواهد رفت، چرا که انسان میتوانست از طریـق دیـدن، خیلی سریعتر به شناخت جهان پیرامونی برسد ولی در عین حال نگران این موضوع هم بود. (نظریه تحمیق مک لوهان جای بحث بسیار دارد. سؤال این است که آیا در درون فرهنگ رسانهای، انسانها از الفبای دانسـتن دور مـی ماننـد؟ آیـا فرهنگ نوشتاری نابود خواهد شد؟ این سوالها، مباحث بسیاری برانگیخته است که در این مقاله نمیگنجد. ). اما پیدایش تکنولوژیهای جدید به نوعی باعث افزایش قدرت و گسترش حواس بشری نیز شـده اسـت. لـذا نمـی تـوان کـاملاً از تحمیق احتمالی رسانهها ابراز نگرانی کرد و این در حالی است که هنر استفاده از فرهنگ رسانهای، کما فـی سـابق در اختیار بشر باقی بماند. توسعه دامنه فعالیت رسانهها انقلاب عظیم آموزشی در پی داشته است. سرعت رشد دانـش را افزوده و در عمل نه تنها باعث تحمیق بشر نگردیده، بلکه تاکنون توانسته بر گستره حواس وی نیز بیافزاید.
انسان آفریدگار این تکنولوژی است و باید در کنار آن هنر استفاده صحیح از آن را بشناسد و با حفظ توان گزینش خود، غرق در فرهنگ رسانهای نشده و هم خود و هم رسانه را تحت کنترل قرار دهد. فرهنـگ رسـانه بـرای ایجـاد تعـادل ضروری در حیات بشری است نه تحمیق انسان.
- نقش رسانهها در ترویج فرهنگ
امروزه رسانهها در دنیا، فکر، فرهنگ، رفتار و درحقیقـت هویـت فرهنگـی انسـان هـا را القـا کـرده و تـاثیر قابـل ملاحظهای بر فرهنگ عمومی جوامع بر جای میگذارند. رسانهها میتوانند در تغییر الگو و سبک زندگی انسانها مـوثر باشند و همچنین در ارتقای فرهنگ و معنویت در میان انسانها نقش داشته و آنها را خوشبخت تر کننـد. بـه عبـارت دیگر رسانهها بیش از همه بر افکـار عمومی، تغییر نگرشها، باورها، سنتها و ایدهها اثر میگذارند که با استفاده از رسانههای جمعی میتوان عادات و نگرشهای بعضا اشتباه ونادرست را در درون جامعه از میان برد و یا اثرات آن را کمرنگ کرد و این به خاطر اینست که توده مردم پیرو رسانههای جمعی هستند و تاثیر این رسانهها بر افراد مشهود است.
رسانهها نیروهای محرک در روند توسعه یک جامعه هستند که میتوانند زیر ساختهای فکری ـ فرهنگی مناسب از قبیل ایجاد کارگروهی، فرهنگ تفکر، فرهنگ کار آفرینی، آینده نگری فرهنگ صادرات، فرهنگ نظم و حسـابگری و غیره را در جوامع رواج دهند.
در برخی جوامع بصورت آگاهانه از رسانهها سود میجویند و روز به روز بر بهبود وضعیت فرهنگی و توسعه جامعه خود میافزایند و در برخی دیگر نا آگاهانه از رسانههای جمعی استفاده میشود که در این سیستمها تاثیر رسـانه هـا بـر جامعه ممکن است منشا ایجاد فرهنگ نامناسب ازقبیل کار فردی به جای کار گروهی، واردات به جای صادرات و ورود نامناسب فرهنگ و هنجارهای بیگانه و غیره شود که این عوامل سبب ضعف و عقب ماندگی جوامع میگردد.
در مجموع اگر رسانههای همگانی زیرساختهای فکری ـ فرهنگی مناسب را در کشور خود تبلیغ و ترویج نکنند به طور حتم فرهنگ، افکار و عقاید بیگانگان جایگزین آنها خواهد شد لذا ضروری است تـا رسـانه هـای همگـانی، فرهنـگ خودی را به خوبی شناسایی و عناصری را که از غنای فرهنگی لازم برخوردار هستند و باعث پیشرفت دررونـد توسـعه میشوند را ترویـج و تبلیـغ کنند تا نقش بسزای ارتباطات و رسانه بعنوان بازیگر اصلی عصر کنونی در تغییـر عـادات، نگرشها و توسعه کشورها به خوبی نمایان شود.
اساساً هرچه جامعه اطلاعاتی و رسانهای ضعیف باشد، به همان نسبت تعامل فرهنگها هم به کنـدی صـورت مـی گیرد. به عنوان نمونه در ادوار گذشته فردی برای تبلیغ دیدگاههای خود باید تلاش فراوانی مینمود تا بتوانـد حـداقل بخش کمی از مردم را تحت تأثیر اندیشههای خود قرار دهد. هرچه ابزارتبلیغ بیشتر و گسترده تر باشد امکـان اشـاعه یک تفکریا باورقوت بیشتری میگیرد؛ حال آنکه اگر آن اندیشهها بتواند تأثیری ملموس بر دیگران بگذارد، باز برای رد و یا محو آن به همان پروسه اولیه یعنی رسانه قوی نیاز است تا مخالفـان دیـدگاههای اندیشـهای بتواننـد آن را از ذهن مردم بزدایند. البته اگر موضوع و یا اندیشهای بتواند چند نسل را طی کند، حذف آن باور سـخت و گـاه نـاممکن است.
اما در جهان امروز که آداب و رسوم و یا باورها و اعتقادات از مهمترین مؤلفههای سازنده فرهنگهای بشری اند، محو نابود سازی آنها ـ ظاهراً ـ براحتی میسر نیست، با خطر و چالش بزرگی بنام "رسانه " روبروست. تردیدی نیست کـه آداب و سنن؛ خصوصاً آن شاخههایی که عامل پیوند و پیوستگی نسلها و اقوام است پایههای قوی و چند هزار ساله در یک ملت دارند و حتی مردم در برخی از کشورها با پذیرش ادیان جدید کمتر نمادها، آداب و سنن خـود را فرامـوش میکنند، بلکه حداقل آن را در جامه تفکر جدید میآرایند و باصطلاح آن را به نوعی استحاله میکنند، نه آنکه کاملاً آن را از یاد ببرند، خصوصاً آدابی که گستره آن چند قوم و ملیت را به طور برابر در بر میگیرد دوام پذیری و استحکام آن بیشتر استو به همین علت زود از بین نمیروند و با گسترش آیین و باوری از خاطرهها زدوده نمیشود، البته ایـن امر تا زمانی به قوت خود باقی است کهملتی برای نگهداری، دیرپائی و به پائی باورهای پیشینیان همت به خرج داده و نگذارد که داشتههای گذشتگان به راحتی فراموش شود، اما چیزی که در عصر حاضر همین ستونهای محکم و قویو ملی را دچار تزلزل و خدشه میسازد هجوم بی رویه شیوهها و آدابی از زندگی است که توسط رسانه هـاتی جمعـی خصوصاً تلویزیون و روزنامهها تبلیغ میشود.
- نقش رسانه در شکل دهی فرهنگ اجتماعی
رسانهها با تحولاتی که در جنبههای مختلف از بعد فن آوری تجهیزاتی و حجم و روش داشتهاند بعنـوان حـاملان و منتقل کنندگان پیام میتواند در ساخت فرهنگ عمومی باورها و افکار عمومی مؤثر باشند. آنها بدون در نظـر گـرفتن مرزهای جغرافیائی عقیدتی و فرهنگی امکان حضور در همه نقاط جغرافیائی پیدا کرده اند. ایـن بحـث مـورد قبـول و پذیرش همه دست اندرکاران امر فرهنگ است فرهنگ عمومی یک پدیده پویا است و سکون در آن معنا نـدارد و هـر روز با اختراعات اکتشافات نظریه پردازی و رفتارهایی که در دنیا در ابعاد مختلـف شـکل مـی گیـرد فرهنـگ عمـومی پذیرای این رفتارها و پذیرای این تحولات و دگرگونیهاست.
بنابراین کسانی که اثر و تأثیر گذاری بالاتری در این فرهنگ داشته باشند میتوانند در شکل دهی فرهنـگ عمـومی موفق تر باشند. تأثیر در فرهنگ اجتماعی با استفاده از ابزارهائی است که آن ابزارها امکان این تأثیرگذاری را معین میکند مطبوعات به عنوان یکی از این ابزارها و صدا و سیما به عنوان ابزاری دیگر در این راستا مطرح است. و چون نفوذ حضور نحوه بیان و شکل انتقال پیام در رسانه صدا و سیما به طرز ویژهای است که مخاطب را مـی توانـد بـا انـواع و اقسام شگردها و روشهایی که در آن هست به خود جلب کند این رسانه میتواند در نحوه تغییر دگرگونی در فرهنگ عمومی پرنفوذترین و مؤثرترین عامل باشد. ما الآن در شرایطی واقع شده ایم که فرهنگ عمومی بدون در نظر گرفتن مرزهای جغرافیائی و عقیدتی دستخوش تغییر و دگرگونی است یعنی عرصه فرهنگ اجتماعی امروز یک عرصه کـاملاً رقابتی است و در شناخت این عرصه آنچه اثر را بیشتر میکند این است که از طرفی پیام نگرش و ارزشی به گونهای به عنوان فرهنگ و آن هم فرهنگ عمومی به مخاطبین ارائه شود که منطبق با نیازهـای عمـوم جامعـه باشـد. یعنـی جامعه نسبت به آن پیام فرهنگ و ارزش احاس نیاز کند. از طرفی وقتی میتوانیم موفق باشـیم کـه بتـوانیم ان پیـام ارزش را به نحو مطمئن و به نحوی که در مخاطب اثر بگذارد منتقل کنیم. برای این که همه این امور به نحو احسـن شکل بگیرد میبایست در عرصه ملی دارای اهداف مشخص و معین بوده و منطبق با آن اهداف که اهداف کلان نظام است پیام را انتخاب و بنحو احسن منتقل نمود.
- اثرات مثبت و منفی رسانه بر فرهنگ جامعه
در عرصههای فرهنگی نیز وسایل ارتباط جمعی میتواند نقش و کارکردهای مؤثری داشته باشند. از مسئولیت فرهنگ سازی گرفته تا ترویج، تقویت و نهادینه سازی آموزهها، باورها و رفتارهای خاص و مطلوب در جامعه. مخصوصاً رادیو، تلویزیون و سینما در میان وسایل ارتباط جمعی، ظرفیت و توان فوق العادهای در تولید و مصـرف الگوهـائی فرهنگـی دارد و آنها را به راحتی از طریق تولید و نشر برنامههای خاص میتواند در حرکتهای فرهنگی جامعه جهـت دهـی نماید.
ترویج انواع مدلهای لباس، چگونگی تعامل و رفتار متقابل شهروندان، طـرز حرکـات و حـرف زدن، شـیوه مصـرف و زندگی کردن، خودباوریهای فردی و اجتماعی، تقویت روح همبستگی و اتحاد، ترغیب شهروندان به تطبیق و رعایت مقررات جامعه، تلاش جهت بارور ساختن فرهنگ بومی و خرده فرهنگهای موجود در جامعه و...
از سوی دیگر نیز بجای اینکه از این ابزار برای بهتر کردن فرهنگ عمومی خود استفاده کنند، بدلیل عدم تخصص و آشنا نبودن به اهمیت رسانهها با تولید برنامههای بی محتوا سمت سویی را دنبال میکنند که بیشترین ضـربه را بـه فرهنگ عمومی وارد میکنند. فرهنگی همچون تملق، ریا، خرافه پرستی و....
- رسانه و نابودی فرهنگ
در جهان امروز سرعت انتقال یک اندیشه به مراتب هزاران بار بیشتر از یکی دو قرن گذشته است. هم ابزار تبلیغ تغییر کرده است و هم شیوههایتبلیغ با گذشته تفاوت دارد. امروزه گاهی پیغامها سریع و صریح نیست، بلکـه پوشـیده و بـه نوعی مستتر در جامعههایی است که نمیتوان به راحتی از نیت و هدف پیام دهنده در بادی امر آگاه شد.
شاید گفتن این سخن کمی بدبینانه باشد، ولی نمیتوان آنرا کتمان کرد: بی راه نیست اگر بگوئیم که در عصر حاضـر تمامی آداب و سنن و یا باورهای بشری در معرض هجوم آداب و سننی هستند که نه ریشههای اخلاقـی دارنـد و نـه ریشههای انسانی.
به همان دلیل فوق این آداب از راههایی رخ مینمایند که حتی گاهی قویترین باورمندان را هم به کژراهـه هـدایت میکند. بسیاری از اخلاقیات و رفتارهای برخی از جوامع بشری محصول تراستهای تبلیغاتی و انتشاراتی است. اندیشههایی که آنها را خلق الساعه آفریدند فقط در فکر اندوختن سرمایه و یا قدرت اند، نه آنکه دغدغه اخلاق داشته باشند. اگر در گذشته یک آیین و سنت بعد از صدها سال قوام میگرفت و نسل به نسل آن را حفظ میکردنـد، امـا امـروزه همان آیین را چیزهای مشابهی تهدید میکند که چه بسا در چشم بهم زدنی نابود میشوند. اغلب رسانهها در دنیای امروز به جای آنکه فرهنگی ایده آل و انسانی را ترویج کنند، خود دست به ایجاد و ساخت فرهنگها و آدابی میزنند که از قبلِ آن بتوانند سیطره خود را بر همه سطوح زندگی بشری تحمیل و کامل کنند.
- شیوههای جذب مخاطب
شیوههایی که رسانهها برای رشد فرهنگ جدید بر میگزینند متفاوت وگاه از لطافت خاصی برخوردار اسـت؛ همـین لطافت بیان و تبلیغ است که براحتی میتواند فکری را خام و مطیع سازد. فرهنگ سازان جهان امروز راحتترین و در عین حال مقبولترین راه را برای نهادینه کردن یک رهنگ بر میگزینند. آنان اول به سراغ کسانی مـی رونـد کـه از تحلیل و اندیشه مقاوم و محکمی برخوردار نباشند و بیشتر احساسات و عواطف آنها را احاطه کرده باشد ؛ مهمترین قشر هم در این میان جوانان و نوجوانان هستند.
جامعه شناسان معتقدند که گروههای سنی پایین براحتی اغوا میشوند و ابزار سلطه را راحت تر میپذیرند و زود هـم تحت تأثیر رفتارهایی قرار میگیرند که نیاز به تعقل و تفکر نباشد. اساساً برای فرهنگ سازان امروز چندان هم مهـم نیست که این قشر در کدام جامعه و کدام کشور زندگی میکنند، ضمن آنکه برای هر اقلیمی ابزار خـاص خـود را در دست دارند، مهم برای آنها تبلیغ و نشر باورها و فرهنگ هـای تهـی و بـی مایـه آنـان اسـت، البتـه گرچـه فشـار و حجم تبلیغات برروی کشورهای جهان سوم و یا باصطلاح توسعه نیافته زیاد است، ولی آنان به شکل کـلان، جهانی را میبینند که چون دهکدهای کوچک در دستشان باشد.
رسانهها مهمترین ابزار تغییر و دگردیسی فرهنگها و حتی دولتها هستند. آنها اسطورهها و نمادهای جدیدی خلق میکنند، شخصیتهایی را پدید میآورند که خیل عظیمی از مردم بالاخص جوانان با فکر آنها میخوابند و به عشق آنها بیدار میشوند. اسطورههایی که امروز رسانهها خلق میکنند عموماً فاقد اخلاق و مـنش انسـانی هسـتند؛ ایـن اسطورهها بیشتر هیجان آور، رویایی و بسیار غیر زمینی هستند، به گونهای کـه آنهـا را مـی تـوان کـاملاً در مقابـل نمادهای اسطورهای گذشتگان قرار داد که از بن مایههای انسانی برخودار بودند.
- گم گشتگی فرهنگی
شخصیتهای رسانهای گفتار، کردار و اخلاق جوامع بشری امروز را هم تحت تأثیر قرار میدهند. گاه تکیه کلامهـای آنها از چنان جایگاهی برخوردار میشود که گویی قرنهاست که مردم با آن ارتباط دارند. مردم خصوصاً جوانان مثل آنها فکر میکنند، فیگورها و تیپ و شخصیت آنهارا تقلید میکنند و حتی نامهای آنان را بر میگزینند. وقتـی کـه ایـن گزینهها جایگزین نمادهای گذشته میشوند خود بخود نوعی فراموشی و گم گشتگی فرهنگی در میـان نسـل جدیـد اتفاق میافتد.
نسل جدید هویت و خود واقعیاش را فراموش میکند و بدون هیچ مقاومتی در خدمت ایده آلهای نمادهای فرهنگ جدید قرار میگیرد. پس وقتی که تفکر نسل جدید تغییر کند، خود بخود آن فکری کـه پشـت اشـکال نمـادین قـرار داشت، پیاده میشود و در حقیقت تأثیر خود را گذاشته است و باصطلاح فرهنگ جدیدی خلق کرد.
رسانهها به این ترتیب نسلها را دچار دگرگونی میسازند، به گونهای این نسل حتی حافظه تاریخی خود را از دست میدهد. حافظه تاریخی نسلها چیزی نیست که خیلی ساده و ارزان به دست آمده باشـد، بلکـه محصـول قـرن هـا تلاش و سعی گذشتگان است، که تا امروز ادامه پیدا کرده، ولی اینک در مسیر سیلی قرار گرفت که نمیتواند مقاومت کند. قتی که این محصول چنین مورد هجمه قرار گیرد، چیزی به عنوان هویـت و فرهنـگ بـاقی نمـی مانـد. هجـوم فرهنگ جدید زمانی از قدرت بیشتری برخوردار خواهد بود که فرهنگ قدیم و یا اصیل ملتی دچار انفعال شود، وقتی که این امر رخ دهد، فرهنگ جدید احساس قدرت بیشتری میکند. چون میدان را خالی میبیند به راحتی سیطره و سلطه خود را بر تمامی ارکان یک جامعه تحمیل میکند.
زمانی که ابزار رسانه در خدمت فرهنگ جدید قرار میگیرند یقیناً ساختارهایی را بر میگزیند که نفوذپـذیری در آنهـا راحت تر است. رسانهها عموماً در تحمیل آرای خود خصوصاً رسانههایی که قصد تحمیق افکار جمعی را داشته باشند دسته جمعی و گروهی عمل میکنند و همه در صفی قرار میگیرند که نیروی روبروی آنها عملاً از ساز وکـار و ابـزار رسانهای قوی برخوردار نیست.
- رسانه برای سود
رسانهها اعم از تلویزیون، روزنامه و اینترنت در جهان امروز به فرهنگ به عنوان مقولهی اقتصادی و سـود آور و یـا یان ده مینگرند. فرهنگ در قاموس اندیشهای صاحبان رسانههای قدرتمند، دیگر آن کارکردهـای اخلاقـی را هـم ندارند و گویی انسان اید به موازات آن فرهنگی را بپذیرد که سود و زیان مشخص باشد.
این باورها عموماً در جهان غرب که خواستگاه رسانههای نوین است وجود دارد و به این علت آنها معمولاً جوامعی را نشانه میروند که امکان تخریب و ویران کردن فرهنگ آنها راحت تر باشد. اولین کاری که آنها مـی کننـد سـلایق و علایق روزآمد مردم را شکل میدهند، به این معنی که مردم را مجذوب نمادهایی میسازند که در جوامع آنها کمتر و جود داشته و یا اصلاً وجود نداشته است. این رسانهها در حقیقت سربازان پیاده خود را از بین همین مردمـی کـه مـی خواهند مورد هجوم قرار بگیرند انتخاب میکنند؛ آنها اول چشمها را خیره میسازند و سپس راه تسخیر عقـل و گـاه خرد جمعی را نشانه میگیرند.
گاهی رسانهها ابتدا در خدمت کالاهای اقتصادیاند تا کالاهای فرهنگی. چنان شیفته وار آنها را تبلیغ میکنند کـه گویی بدون داشتن هر کدام از این کالاها واقعاً زندگی میسر و ممکن نیست؛ که اتفاقاً گـاهی هـم چنـین اسـت. ایـن کالاها هم از راه رسانههای تصویری و هم رسانههای کاغذی با عالیترین شیوههای تبلیغـاتی وارد خانـه هـا مـی شوند. چگونه تبلیغ کردن و کدام تصویر و واژه را برگزیدن؛ امروزه بیشتر برای تبلیغ اقتصادی است. وقتی که بـا تبلیـغ بتوان کلایی را ارد زندگی مردم ساخت به همان نسبت این کالا فرهنگ خاستگاه خود را به همراه خواهد داشت؛ و چه بسا خرده فرهنگهای نوین و به ظاهر نادیدنی عمیقاً کار تسخیر فرهنگ کلان را به عهده خواهد داشت.
با این وصف رسانهها میتوانند در عمل حافظ منافع و فرهنگ قدرتمندان اقتصادی باشند. وقتی که سـربازان رسـانهها بدون هیچ خونریزی وارد کشوری میشوند، طبیعی است که براحتی بتوانند فرهنگ آن کشور را هـم بـدون خـون ریزی تسخیر کنند. در حقیقت رسانهها با نماد سازی و سمبل آفرینی خود را در پس آنها پنهان مـی کننـد و در ایـن هنگام قدرت خود را در تخریب نمادها و اسطورههای ملی و بومی به رخ میکشند. در چنین شرایطی " رمبو" هـا و حتی " هری پاتر"ها بخشی از دغدغههای مردم میشوند و دیگر جایی برای "رستم " و "سهراب " و " زئوس" و " پرومته" باقی نمیماند.
همین نقش تأثیرگذاری و تغییر سازی رسانهها باعث میشود که برخی از کشورهای صاحب تمدن مانند ایران، هند، و... باید راههایی را برای جلوگیری فرهنگ مهاجم جدید در پیش گیرند تا بتوانند جلوی اضـمحلال فرهنـگ خـود را بگیرند.
امروزه کشورهای فراوانی به این واقعیت رسیدند که رسانهها قدرتمندترین سلاح کشورهای قدرتمند برای تسخیر ملل دیگر است. دیگر زمان هجوم نیروهای نظامی برای تغییر فرهنگ و باور و آداب ملتها گذشته است، زیـرا رسـانه هـا بدون هیچ زحمت و مشکلی بی آنکه در خانه کسی را به صدا درآورند فقط با اشارهای صفحه رنگین را میگشـایند و آنگاه فضای خلوت و تنهایی مردم را پر میکنند.
این رسانهها حتی با لطایف الحیل راز دار مردم میشوند و مردم هم به آنها اعتماد میکنند و همه داشتههای خود را بر روی صفحهای میریزند، به این امیدکه هم از تنهایی نجات یابند و هم رفیقی و یاری جدید پیدا کنند.
- رسانه در مقابل رسانه
برای مقابله با قدرت رسانههایی که قصد تخریب فرهنگ ملتها را دارند، تنها ابزار اتفاقاً همین رسانه است. باید فقط ساز و کار مبارزه را شناخت تا مقهور توانمندیهای آنان نشد. رسانه امروزه بجای کارکرد پیام دهی به کار کرد فرهنگ سازی تبدیل شده است، به نوعی ابزار نوین برای تغییرات شاکله جهان. مک لوهان میگویـد " رسـانه همـان پیـام است".
باید دید که این پیام و ذات آن چیست. این پیام در جهان معاصر فقط ذاتی خبری و گزارشی نـدارد، بلکـه مـی توانـد همان فرهنگ باشد؛ در یک پروسه رسانه به فرهنگ تبدیل میشود.
مهمترین ابزار مبارزه با فرهنگ مهاجم، فرهنگ یا رسانه قوی است، فقط باید راه کار را شناخت و بکار بست. از جمله آنکه:
1. نقاط ضعف و انحراف فرهنگ مهاجم را شناخت و از تحمیل آن بر مـردم و یـا اشـاعه آن در بـین اقشـار خـاص جلوگیری کرد.
2. فرهنگ ملی و اصیل خود را تقویت کرده و به شکلی نیرومند و درست در مقابل فرهنگ مهاجم قرار داد.
3. نیازهای فرهنگی و اخلاقی مردم را سنجید و به آن هم در بهترین شرایط پاسخ داد.
4. به کمک کارشناسان و اندیشمندان دنیای رسانه، حیلهها و ترفندهای تبلیغی آنها را بر مـلا کـرد و خـود ترفنـدی جدید خلق کرد و روبروی فرهنگ مهاجم قرار داد.
5. وجوه فرهنگی مشترک اقوام و ملیتهای درون سرزمینی را بازشناسی کرد و برروی آنهـا کـار تبلیغـی و فرهنگـی درست انجام داد؛ وجوهی مانند: دین، زبان، آداب، باورها و سنن نقش تعیین کنندهای در این زمینه دارند. در ایران میتوان به دین و فرهنگ و حتی آیینی چون نوروز که عموماً بین همه اقوام در گستره ایران تاریخی مشترک است، اشاره کرد.
6. نقاط قوت فرهنگ خود را شناسائی و آن را به درستی به مردم بازشناساند.
مهمترین رقیب رسانه، رسانه است؛ پس با زبان رسانه میتوان جلوی رسانه تخریب گر، فرهنگ جامعه مان را حفـظ نمود.
- مفهوم و انواع مخاطب
رسانه پژوهی اولیه متاثر از مدلی از ارتباطات بود که ارتباط را بـه عنـوان فرآینـدی خطـی از انتقـال "پیـام هـا " مـی نگریست. این مدل "محتوا" و"اثرات " پیامها را مهم میدانست و قرار گرفتن مخاطبـان را در معـرض رسـانه هـا، همچون جمع ساده گزینشهای مجزای افراد در نظر میگرفت.
مفهوم مخاطب در روزهای نخست گسترش پژوهشهای ارتباطات جمعی، به جمعدریافت کنندگان همزمان در نقطـه پایان فرآیند خطی انتقال اطلاعات اطلاق میشد. اینمخاطبان معمولاً هدف تبلیغات و اثرگذاری رسـانه هـا یـا عامـه مردمی بودند که اخبار و برنامههای سرگرم کننده رسانه هـا را مـی خریدنـد. برداشـت فـوق از مخاطبـان بـه تـدریج جای خود را به نگرشی از دریافت کنندگان رسانهها داد که کم و بیش فعال، مقاوم در برابر اثرات رسانه هـا و در پـی علایق و خواستهای خویش ـ با توجه به زمینههای فرهنگی و اجتماعی خود ـ بودند. فرآیند ارتباطی نیز بویژه بعنوان فرآیندی مشاوره ای، دوسویه و تعاملی، مجدداً مفهوم بندی شده است.
- رویکردهای مختلف در تقسیم بندی مخاطبان
این باور که مخاطبان هدفی ثابت و بی تحرک در برابر فریبکاری و اثرگذاری رسانهها هستند امروز بی اعتبار است. از هر زاویهای که به مساله گزینش و استفاده از رسانهها بنگریم، و در اهمیتی که مخاطبان برای رسانه هـا قایـل مـی شوند، میتوانیم تاثیر قوی و حتی تعیین کننده عوامل اجتماعی و موقعیتی را مشاهده نمائیم.
مخاطبان را در انواع و مقولههای مختلفی میتوان تعریف نمود: هواخواهان رسانه ای، گروههای اجتماعی و سیاسی، گروههای قومی، اجتماعات محلی، مصرف کنندگان اطلاعات، گروههای دارای علایق خاص، خرده فرهنگها، شیوههای زندگی، فرهنگهای سلیقه، اجزای بازار و امثال آن.
پیچیدگی و تنوع شکل گیری مخاطبان از هرگونه بیان ساده یا تشریح واحد جلوگیری میکند. بطور قطـع مـی تـوان چنین نتیجه گیری کرد که مخاطبان به ندرت همان هستند که مینمایند. مخاطبان غالباً جمعهای متغیری هستند که مرزهای مشخصی ندارند. انگیزهها و جهت گیریهای مخاطبان همیشه آشفته است و حتی در برخی مواقع هم هـیچ انگیزهای برای استفاده رسانهای خود ندارند. بعلاوه حتی اگر انگیزههای مخاطبان شفاف تر و دارای آشفتگی کمتری نیز میبود، باز هم نمیشد آنها را تنها از روی محتوای مصرف شده خواند.
شواهد موجود نشان میدهند که مخاطبان هنوز بین رسانههای مختلف تفاوت میگذارند و این کـار را بـا توجـه بـه کارکردها یا کاربردهای اجتماعی رسانهها انجام میدهند یا براساس مزایا و مضرات منسوب به آنها.
اگر چه مخاطب بطور ساده به خوانندگان، بینندگان و شنوندگان یکی از کانالهای رسانهای یا هر محتـوا و نمـایش اشاره دارد، اما همین واژه ساده و یگانه، برای اشاره به واقعیتی بکار میرود که بطور روزافزون در حـال پیچیـده تـر و متنوع تر شدن است. واژه مخاطب نگهداشته شده است اما موضوع آن بطور مستمر و متنوع در حال دگرگونی است. پیشرفتهای رسانههای جدید چهار تغییر عمده را در مخاطبان رسانهای ایجاد کرده است:
1. وفور نسبی رسانهها و محتوای صوتی و تصویری آنها و افزایش امکان انتخاب برای بسیاری از مخاطبان
2. گسترش سریع شیوههای جدید ضبط و نگهداری و بازیابی صدا و تصویر، افزایش دسترسی به محتوا و امکان انتخاب، (دستگاههای کنترل از راه دور، با تسهیل تغییر کانالها، محدوده انتخاب مخاطبان را افزایش میدهند).
3. راملی شدن بیشتر جریان برنامههای تلویزیونی که در این شرایط مخاطبان محلی یا ملی بویژه در کشورهای کوچک، کمتر از گذشته در برابر اثرات فرهنگی جهانی حمایت میشوند.
4. مکان فراینده استفاده دوسویه از بسیاری رسانهها، ناشی از بکارگیری سیستمهای رایانهای درآنها
۰ نگاهی به رویکردهای مختلف در تقسیم بندی مخاطبان
1ـ مخاطب به مثابه یک بازار
رادیو و تلویزیون به سرعت بصورت یک بازار مصرف برای تولیدات سخت افزاری و نرم افزاری درآمدند. اصطلاح بازار با بزرگ ترشدن تجارت رسانهای رواج بیشتری یافته است. بازار رسانهای را مـی تـوان بـه عنـوان مجمـوع مصـرف کنندگان بالقوه یا بالفعل تولیدات و خدمات رسانهای تعریف نمود که دارای تاریخچه اجتماعی، اقتصادی شناخته شـدهای هستند.
واژه بازار، فرستنده و گیرنده را در یک رابطه محاسبه گرانه و نه روابط هنجاری یا اجتماعی به هم میپیوندد. در تفکر مبتنی بر بازار، ارتباطات موثر و نیز کیفیت تجربه مخاطبان در درجه دوم اهمیت است. این نـوع نگـرش بـه مخاطـب مربوط به روبکرد صنایع رسانهای است.
2ـ رویکرد " فرهنگ سلیقه
مخاطبانی که توسط رسانهها، بر مبنای همگرایی علاقههایشان و نه براساس پس زمینه اجتماعی یا مکـان مشـترک خلق میشوند. فرهنگ سلیقه بیش از آنکه راجع به جمعی از انسانها باشد، مجموعهای از محصولات رسانهای مشابه است یعنی شکل، سبک ارائه، ژانو برنامههایی که برای هماهنگی با شیوه زندگی بخشی از مخاطبان تولید میشوند.
3ـ طبقه بندی براساس تجربیات اجتماعی
تجربیات اجتماعی نقش مهمی در برانگیختن خواستههای خاص از رسانهها بعهده دارند مثال:
1. موقعیتهای حاکی از بلاتکلیفی و بی تصمیمی فرد را به سمت جستجوی راهنما یا مدلهای رفتاری خاص سوق میدهد.
2. انزوای اجتماعی برای نیل به همنشینی یا همنوایی با فرهنگ همسآلان سوق میدهد.
3. کنجکاوی در مورد جهان و محل زندگی افراد که فرد را به سمت توجه به اخبار و اطلاعات سوق میدهد.
اندیشهای که مخاطبان را در قالب یک نیاز اجتماعی یا روان شناختی خاص در نظـر مـی گیـرد یـک بخـش مهـم از گفتمان مخاطب رسانهای است و در توصیف مخاطبان کاربرد فراوان دارد.
4ـ تقسیم بندی براساس موقعیتهای مختلفـ با تکیه بر مکان (رسانههای محلی، ملی و... )
ـ براساس مردم(گروه سنی خاص، جنسیت، اعتقاد سیاسی و... )
ـ نوع خاص رسانه یا کانال ارتباطی(مخاطبان رادیو، مخاطبان تلویزیون، سینما روها و... )
ـ نوع محتوا (موضوعات، ژانرها و... )
ـ زمان (روز، سرشب، کوتاه مدت و.... )
معمولاً ما از مفهومی به نام "مخاطبان متداخل" استفاده میکنیم که دارای هم پوشانی از نظر کارکرد(محتوا)، مکان و زمان هستند. مردم همزمان به چند گروه از مخاطبان بالقوه تعلق دارند.
5ـ تفاوت در عرصههای استفاده از رسانه (عمومی و خصوصی)
برخی از اشکال استفاده از رسانه موجب تمایز در مخاطبان میشود. عرصه عمومی میتواند به نوع محتوا، محل واقعه و نیز به میزان مشترک و دسته جمعی بودن تجربه رسانهای اشاره داشته باشد. رسانههای جمعی کـه اغلـب در خانـه استفاده میشوند در واقع پلی هستند بین دنیای خصوصی و خانگی و خانوادگی با فعالیتها و مسایل جامعه پیرامونی"مخاطب بودن" در برخی شرایط به معنای اشتراک در زندگی جامعه پیرامونی(عمـومی ) و در شـرایطی دیگـر، صـرفاً تجربهای است خودانگیخته که میتواند کلاً شخصی و خصوصی یا تنها به حلقه کوچکی از دوستان و اعضای خانواده مشترک باشد. نوع خصوصی استفاده از رسانه براساس خلق و خو و شرایط شخص شکل میگیرد و مستلزم جامعه یـا حتی دیگر افراد نیست. گسترش رسانهها امکانات نسبتاً بیشتری را برای استفاده خصوصی فراهم کرده است.
6ـ رویکرد خرده فرهنگها
دریافت کردن پیامها یا کانالهای رسانهای مشابه، هر چند میتواند تمامی گروههای اجتمـاعی را دربربگیـرد، امـا نمیتواند تفاوتهای پیشین از نظر شرایط یا شیوه نگرش مردم را تضعیف کند و یا از بـین ببـرد. صـنایع رسـانهای همواره بدنبال بازارهای جدید و ثابت مخاطبان بودهاند و حتی کوشیدهاند تا براساس نوعی سـلیقه یـا شـیوه زنـدگی، گروههای فرعی اجتماعی و فرهنگی جدیدی خلق کنند که مشتریهای بالقوه شان بتوانند با آنها احساس یکی بودن داشته باشند. استفاده از رسانه میتواند نقش مهمی در ابراز و تحکیم هویت انواع مختلف گروههای فرعی داشته باشد.
اما رابطه قوی بین خرده فرهنگهای جایگزین و انحرافی در جامعه نوین نکته خاص خـود را دارد. مقاومـت در برابـر نیروهای مسلط در جامعه غالباً بصورت اشکال مختلف موسیقی و رقص نمود مییابد.
این اشکال توسط خرده فرهنگها اقتباس و به نماد مقاومت تبدیل میشوند.
7ـ رویکرد "شیوه زندگی"
مفهوم شیوه زندگی غالباً برای توصیف و طبقه بندی الگوهای مختلف اسـتفاده از رسـانه، بعنـوان بخشـی از منظومـه رفتارها و گرایشهای متفاوت، بکار برده شده است. مفهوم شیوه زندگی در پژوهشهای بازاریابی تجاری برای طبقـه بندی مشتریان در قالب انواع مختلف کاربرد دارد و این کار هدف گیری و طراحی تبلیغات را تسهیل میکند. یکـی از مشکلات مربوط به مفهوم شیوه زندگی سطح تحلیل آن بود که سه سطح متفاوت را مشخص کـرده انـد، سـطح کـل جامعه (مقایسه بین المللی) سطح تفاوتهای درون جوامع و فرهنگ و در نهایت سطح فردی.
مفهوم شیوه زندگی به فهمیدن راههای بسیار متفاوتی که از طریق آنها رسانه هـا بـه نحـوی معنـی داربـا تجـارب اجتماعی و فرهنگی مرتبط میشوند، کمک میکند.
8ـ رویکرد "قومیت"
یکی از سرچشمههای تمایز اجتماعی که احتمالاً اهمیت افزون تری در شرایط زندگی مدرن شهری مییابـد، نـژاد و قومیت است. در برخی کشورها برنامههای خاصی برای اقلیتهای قومی و زبانی ارائه میشود. در این موارد میتوان استفاده از رسانه را ابزاری مناسب برای بیان و لذت بردن، بعنوان یک تجربه مشـترک و اختصاصـی و احسـاس یکـی بودن با نوع خاصی از فرهنگ دانست. افراد متعلق به اقلیتهای قومی همانند دیگران به رسانههای غالب و سـلایق
فرهنگی محوری جذب میشوند و در عین حال از امکان ابرازاشکال فرهنگی اقلیتی نیز برخوردارند.
9ـ رویکرد"جنسیت"
تفکیک استفاده ازرسانه براساس عامل جنسیت سابقهای دیرینه دارد. برخی رسانهها بطور اختصاصی برای مخاطبـان زن تولید میشوند و مخاطبان مرد نیز ژانرها یا انواع رسانههای خاص خود را دارند. پژوهشهای انجام شده در مورد استفاده از رسانه مملو از یافتههایی هستند که نشان میدهند تفاوت مخاطبـان براسـاس جنسـیت بـا رجحـان هـا و رضایتهای متفاوت آنها همبستگی دارند.
10ـ مخاطب" هواخواه"
وابستگی زیاد و حتی شیدایی به رسانه و درک و همدلی عمیق و تبعیت از الگوهای رفتاری عنصر دلخواه از خصوصیت هـای ایـن نـوع مخاطـب اسـت. مـثلاً بهـره گیـری از نـوع لبـاس و یـا سـبک حـرف زدن یـک سـتاره سـینمایی.
منتقدان، ظهورهواخواهی رسانهای را سندی بروجود عوام فریبی و استثمار میدانند تـا سـود بیشـتری کسـب کننـد.
نظریه دیگر، هواخواهی را نشان دهنده قدرت خلاقه مخاطب میدانند براساس این نظر، هواخواهان عناصر رسانه ای، معنای جدیدی را از محتواهای ارائه شده میآفرینند و نیز به ایجاد روشهای شناخت مسایل فرهنگی نمـایش هـای سبک مند و اجتماعاتی که گروه هواخواهان را از دام فریب رسانهها برهاند، کمک میکنند.
11ـ تعریف مخاطب براساس کانال یا محتوا
صنعت رسانهای بیش از هر چیز با این برداشت بسیار خاص از مخاطبان سروکار دارد. به همین دلیل محتواها یا کانالهای خاص معمولاً مبنای تعریف مخاطبان قرار میگیرند. این تعریف برنگرش مخاطب به مثابه محصـول رسـانه هـا تکیه دارد و مطابق آن تولید مخاطب، کار نخست و مسلم هر رسانه است. مخاطب به معنای واقعـی کلمـه را هیچگـاه نمیتوان در عمل اندازه گیری کرد، بلکه تنها پس از وقوع میتوان به بازسازی و سنجش آن پرداخت.
12ـ سنت ساختارگرا در سنجش مخاطبان
این سنت بر نظام رسانهای و نظام اجتماعی به عنوان عوامل تعیین کننده تاکید دارند. نظـام اجتمـاعی همـان حقـایق اجتماعی (نظیر تحصیلات، درآمد، جنسیت، محل اقامت، جایگاه در چرخه زندگی و غیره) است که تاثیری تعیین کننده و نیرومند برکردار و پندار عمومی افراد دارند. ساختار رسانهای نیز به مجموعه نسبتاً پایداری از کانالها، گزینـه هـا و محتواهای رسانهای قابل دسترس در زمان و مکان خاص اشاره میکند.
رویکرد ساختارگرا به لحاظ نظری حائز اهمیت است چون میتواند رابطه بین نظام رسانهای و استفاده افراد از رسانه را نشان دهد. همچنین رویکرد ساختارگرا میتواند برای مطالعه جریان مخاطبان بین کانالها و انواع محتواهای متفاوت در طول زمان مفید باشد. همچنین در مسوولیت پذیر کردن رسانهها هم نقش بسزایی دارد، چون بررسیهای مخاطب شناختی میتوانند میزان رضایت یا اعتماد نسبی مخاطبان به بخشهای مختلف رسانهها را تعیین کنند.
13ـ سنت رفتارگرا: اثرات رسانهها و استفادههای آنها
این رویکرد نیز نیازها، انگیزهها و شرایط پیرامونی افراد را به عنوان نقطه شروع تحلیل خود برمی گزیند. انـواع اصـلی نیازهای افراد عبارتند از: نیاز به اطلاعات، آرامش، همراهی، تفریح یا فرار. رویکرد بهره وری و خرسندی از رسانه مـی توان یک مدل رفتارگرا (کارکردگرا) باشد هر چند که زمینههای خرسندی را باید در بسترهای فرهنگی و اجتماعی هم جستجو کرد. مخاطبان رسانهها را میتوان براساس این گونههای وسیع انگیزشی تقسیم بندی نمود، جامعه شناسـی کارکردگرایانه رسانهها را برآورنده نیازهای گوناگون جامعه میدانست.
هرقدر نیازهای خود شناخته بیشتر و برجسته تر باشند، احتمال روی آوردن افراد به رسانهها بیشتر خواهد بود.
14ـ سنت فرهنگی و تحلیل دریافت
سنت فوق براستفاده از رسانه به مثابه بازتابی از یک زمینه اجتماعی- فرهنگـی، و نیـز برفرآینـد معنـی آفرینـی بـرای تجربیات و محصولات فرهنگی تاکید میکند و مدل محرک ـ پاسخ مربوط به اثرات رسانهها و هم باور به پیامها یا متنهای دارای قدرت تام و تمام را مردود میشمارد. اغلب پیامهای رسانهای ماهیتاً "چند معنایی" و پذیرای چندین تفسیر متفاوت میباشند. پژوهشهای مربوط به دریافت رسانهای نیـز بـه مطالعـه مخاطبـان بـه عنـوان "جماعـت تفسیرگر" تاکید دارند. این مفهوم به نگرشها و شیوههای ادراک مشترک مخاطبان اشاره میکند که غالباً از تجارب اجتماعی مشترک آنها ناشی میشوند. تحلیل دریافت مخاطبان از رسانهها بیشـتر بـازوی مـوثر مخاطـب پژوهـی در مطالعات فرهنگی مدرن است تا اینکه خود یک سنت پژوهشی مستقل باشـد. مشخصـات اصـلی سـنت فرهنـگ گـرا (دریافت رسانه ای) عبارتند از:
ـ متون رسانهای باید توسط ادراکات مخاطبان خوانده شود.
ـ مساله اصلی تحقیق، فرآیند استفاده از رسانه و نحوه ظهـور آن در هـر زمینـه اجتمـاعی ـ فرهنگـی خـاص اسـت. ـ استفاده از رسانهها نوعاً وابسته به موقعیتهای خاص و معطوف به وظایف اجتماعی استفاده کنندگان است که خود از مشارکت افراد در جماعتهای تفسیرگر نشات میگیرد.
ـ مخاطبان گونههای خاص رسانهها غالباً متشکل از چندین جماعت تفسیرگرند و شکل هـای گفتمـانی و چـارچوبهای مشترکی برای معناسازی از رسانهها دارند.
ـ مخاطبان هیچگاه منفعل نیستند و افراد مختلف نیز به دلیل مجرب تر و فعال تر بودن برخی از آنها، هیچگاه یکسان نیستند.
ـ روش تحقیق باید کیفی و ژرف نگر ـ غالباً قوم نگارانه ـ باشد و محتـوای رسـانه ای، عمـل دریافـت و پـس زمینـه اجتماعی ـ فرهنگی مخاطبان را بطور توامان در نظر بگیرد.
رویکرد فرهنگ گرا اشتراک ناچیزی با هردو رویکرد ساختارگرا و رفتارگرا دارد.
15ـ سه مدل سیاستهای ارتباطی
ـ مخاطب به مثابه قربانی (درمدل اثرات)
ـ مخاطب به مثابه مصرف کننده (درمدل بازار)
ـ مخاطب به مثابه پول رایج (در مدل کالایی)
مکتب جدیدی اخیراً برآن است تا از اینگونه نگرش به مخاطبان بپرهیزد و مخاطبان را به عنوان یک بخـش کامـل و لازم از چیزی بسیار حیاتی ترـ یعنی الگوهای مربوط به تجربیات و تعاملات اجتماعی روزمره ـ در نظر بگیرد.
اصطلاح عام "تحقیق دریافت" به این مکتب جدید اشاره دارد که براساس آن مخاطب بودن خود شکل آموخته شده و گوناگون از اعمال اجتماعی و فرهنگی است.
16ـ تقسیم بندی مخاطبان بر مبنای تمایزمتقابل بین گرایش و هدف
ـ مدل انتقالی: فرآیند ارتباط اساساً بعنوان ارسال پیامها یا علائم در طول زمان و به منظور کنترل یا اثرگذاری درنظر
گرفته میشود. مخاطب بعنوان مقصد یا هدفی برای انتقال قصد مند معانی نگریسته میشود. در آمـوزش و مبـارزات تبلیغاتی عمومی این مدل کاربرد دارد. همچنین درمورد استفادههای ابزارگرایانه از سوی مخاطبان میتوان این مدل را بکار گرفت.
ـ مدل بیانی یا آیینی: ارتباط در قالب مفاهیمی مانند شراکت و مشارکت تعریف میشود. این تعریف باعـث افـزایش وجوه اشتراک بین فرستنده و گیرنده میشود تا اینکه گیرندگان را براساس مقاصد " فرستنده" تبیین کند.
مقصود آن نه ارائه اطلاعات، بلکه بازنمایی باورهای مشترک است. ارتباط، ابزارگرایانه یا سودجویانه نیست و مخاطبان اساساً حکم شرکاء را در یک فرآیند ارتباطی دارند.
ـ مدل توجه: در این مدل منبع ارتباطی خواهان انتقال اطلاعات یا باورها نیست و تنها میخواهد توجـه مخاطبـان را جلب کند، بی آنکه اثرارتباطی را درنظرداشته باشد. توجه مخاطبان در مقام "نظاره گران رسانهها" تنها درگیری موقت آنها را با رسانهها نشان میدهد و نه عمق درگیری آنها را.
17ـ طبقه بندی مخاطبان براساس نوع روابط اجتماعیـ مخاطبان بی تعلق
ـ مخاطبان دیرجوش
ـ مخاطبان نامتعادل
18ـ طبقه بندی مخاطبان براساس درجه ویژگیهای گروهی ـ اجتماعیـ گروههای هم بسته
ـ گروههای پیوسته
ـ گروههای پایدار
19ـ دو شکل اصلی تنوع مخاطبان براساس تمایز بین ناهمگنی و همگنی
ـ تنوع داخلی: اصطلاح تنوع داخلی زمانی بکارمی رود که یک رسانه بتواند مخاطبان اجتماعاً ناهمگن و غالباً فراوان را جذب کرده و محتواهای متنوع فراوانی را مطابق با سلایق، علایق وافکار متفاوت در دسترس مخاطبـاناش قراردهـد.
کانالهای تلویزیون ملی و روزنامههای شهری یا محلی در این مقوله جا دارند. این رسـانه هـا نوعـاً بـرای هرکسـی چیزی دارند و محتوای شان اطلاعات عینی و گستردهای از عقاید متفاوت را شامل میشـود، بـدون آنکـه جانبـداری خاصی را نشان دهد.
ـ تنوع خارجی: کانال یا رسانهای که تحریریه خاص خود را دارد و محتوای گزینش شدهای بـه مخاطبـان مشـخص ارائه میکند. در اینجا گزینش برنامهها براساس سیاست، مذهب، شیوه زندگی، ترجیحـات فرهنگـی یـا دیگـر اصـول صورت میگیرد. مخاطبان جذب شده احتمالاً همگن هستند؛ هرچند که مخاطبان کل سیستم رسانهای متنوع خواهند بود. نشریات و البته به احزاب سیاسی آشکارترین این نوع رسانهها میباشند.
20ـ مخاطب سرسخت
این نوع مخاطب هرچند در بذل توجه خود چندان گزینشگرنیست، اما در دریافت رسانهها گزینش میکند.
21ـ معانی و مفاهیم متفاوت فعالیت مخاطبان
1. گزینشگری: مخاطبی را فعال میدانیم که دست به انتخاب بزند- استفاده بیش ازحد از رسانه غیرگزینشگرانه و در نتیجه غیرفعالانه تلقی میشود. استفاده کنندگان فعال تر درصرف وقت خود سخت گیرترند.
2. نفع گرایی: مخاطب رسانهای بنابراین تعبیرمصرف کننده خود- منفعت جو است. مصرف رسانهای نشـان دهنـده ارضای برخی نیازهای کم و بیش آگاهانه است.
3. قصد مندی: مخاطب فعال فردی است که بطور فعالانه به پردازش اطلاعات و تجارب دریافت شده میپردازد.
4. مقاومت دربرابر تأثیر: براساس موازین مفهوم " مخاطب سرسخت" مفهوم فعالیت در اینجا بـر محـدودیت هـایی تاکید میکند که اعضای یک گروه از مخاطبان در برابر اثرات یا آموزشهای ناخواسته ایجاد میکنند.
5. درگیری: هرقدرمخاطبان بیشتردرتجربه رسانهای خود"درگیر" یا "غرق شده" باشند به همان نسبت میتـوان از درگیری آنها حرف زد. این مقوله را میتوان "برانگیختگی عاطفی" نیز نامید. هرقدر برانگیختگی بیشتر باشد گـرایش به ادامه استفاده نیز قوی تر خواهد بود. درگیری را میتوان بصورت گفتگو با تلویزیون یا با دیگـر تماشـاگران دربـاره برنامه مشاهده کرد.
تمامی این گونههای پنجگانه فعالیت مخاطب به همان لحظهای که مخاطب در معرض رسانه قرارگرفته مربوط نمیشود. بلکه پیش، در حین استفاده یا بعد از استفاده از رسانه میتواند اتفاق بیفتد. بنا به نظری بـرای مخاطبـان تقریبـاً محال است که اصلاً فعال نباشد.
22ـ مخاطب رسالت مند
گاهی یک رسانه برای خود یک هدف یا رسالت سیاسی، فرهنگی و مذهبی قایل میشود. چنین رسانهای تمایل مـی یابد تا رابطه خود با مخاطبان شان را در قالب رهبری و تبلیغ یک ایدئولوژی یا آرمان تعریف نمایند یا اینکـه تنهـا بـه انعکاس صدای گروه یا مردم مورد نظرشان میپردازد. در چنین شرایطی، مخاطبان نسـبت بـه رسـانه برگزیـده شـان نگرشی تحسین انگیز خواهند داشت. چنین رسانههایی تمایل مییابند تا رابطه خـود بـا مخاطبـان شـان را در قالـب رهبری و تبلیغ یک ایدئولوژی مورد نظرشان یا آرمان تعریف نمایند یا اینکه تنها به انعکاس صدای گروه یا مردم مورد نظرشان میپردازند.
× سه رویکرد در ایجاد"صمیمیت از دور" برای مخاطبان
1. راهبردهای گفتمانی نظیر استفاده از سبک خودمانی و دیگر اشکال خطابهای دوستانه و صمیمانه.
2. خلق مخاطبان واقعی خیالی با استفاده از ابزارهایی نظیر جلوههای ویژه صـوتی ( خنـده، کف زدن) یـا تلفـن هـای مستقیم شنوندگان.
3. برقرار کردن تعاملات شخصی با شنوندگانی که خواهان مشارکت در مباحث هستند. البته بکارگیری این شیوهها به رواج احساسات عدم صداقت و زمینه بی اعتمادی منجر شد و ایـن متفکـران منتقـد را برآن داشت تا رسانههای جمعی را متهم به فریبکاری ذاتی کنند.
× روابط مخاطب و رسانه
1. جهت گیری عاطفی مخاطبان
2. میزان درگیری یا وابستگی (تعامل فرااجتماعی: تعامل با شخصیتهای رسانه ای): نقش مثبت یا منفی دو هویت مندی دارد
3. هواخواهی رسانه ای: ضعیفترین نوع هواخواهی همان علاقمندی صرف به یک رسانه و قویترین نوع سـرمایه گذاری عاطفی بالا و تمرکز فعالانه برحول یک شخصیت رسانهای است.
4. مخاطب به مثابه مصرف کننده عقلانی: مخاطب رابطهاش با رسانه همانند مشتریان دیگر بازارهای مصرفی است.
مخاطبان در بازارهای رسانهای در پی تولیدات مناسب میگردند که ارزش پول صرف شـده را داشـته و از کیفیـت و قابلیت اعتماد برخوردار باشد. رابطه مخاطب با منابع رسـانهای در مـدل هـای مصـرف عقلانـی اساسـاً غیرعـاطفی و محاسبه گرانه است.
5. وابستگی هنجاری به رسانه: چارچوبهای هنجاری ناشی از اخلاقیات و عقاید هنوز هم نقـش برجسـتهای درشکل دادن به گرایشهای مربوط به رسانهها دارند. انتظارات هنجاری نه تنها به استفاده از رسانهها بلکه به محتوای آنها هم مربوط میشوند. مخاطبان انتظار دارند رسانهها با هنجارهای مربوط به حسن سلیقه و اخلاق هماهنگ باشند، و نیز بعضاً با ارزشهایی نظیر اجتماع محلی، وطن پرستی و دموکراسی تطابق داشته باشند.
× دریافت مخاطبان و مبادله معنا
نظریه جدید مخاطبان برآن است که نه تنها اهمیت تجربه مخاطبان بلکه معنای اقتباس شده از محتوای رسانهها نیـز تا حد زیادی به تصورات، تجارب و مکان اجتماعی یکایک مخاطبان بستگی دارند. مخاطبان معانی ارائه شده در متون رسانهای را براساس نگرش و آرزوی خود " رمزگشایی" میکنند. هرچند ایـن کاردریـک چـارچوب تجربیـات نسـبتاً مشابه انجام میگیرد.
× استفاده اجتماعی از رسانهها
1. رسانه غالباً تنهایی و اضطراب ناشی از انزوا را تقلیل میدهند و بعنوان جایگزینی برای تماسهای اجتماعی واقعی، که مخصوصاً در شرایط زندگی مدرن شهری ممکن است به سادگی امکانپذیر نباشد، بکار میروند.
2. تماسهای اجتماعی از طریق رسانههای جمعی میتواند تماس واقعی بین افراد را تکمیل و تقسـیم کنـد و تـوان بالقوه برای تعامل اجتماعی را افزایش یا کاهش دهد.
3. یادگیری اجتماعی و جامعه پذیری از طریق رسانهها
نظریههای ارتباطات، ورنر سورین، جیمز تانکارد، ترجمه علیرضا دهقان، تهران، انتشارات دانشگاه تهران ص 328 18 همان 19
[1] - قشقاوی، محمدسعید، تبلیغ ادیان غیرتوحیدی در قالب انیمیشن، جام نیوز، کد خبر395521، مشاهده در 31 شهریور 93
[2] - فعالی، محمدتقی،. آفتاب و سایهها، انتشارات نجم الهدی، صفحه 335
[3] - قشقاوی، محمد سعید، تبلیغ ادیان غیر توحیدی در قالب انیمیشن، سایت جام نیوز، کد خبر۴۹۷۲۴۲۴، تاریخ مشاهده:17 شهریور
- کتابهای الکترونیکی وزارت ارشاد
https://rasaneh. farhang. gov. ir/fa/publish/ebooks
- تبلیغ بین المللی اسلام
https://t. me/Allah4all
رسانهها و ادیان مستقل
- شفیعی کدکنی، محمدرضا، ص 22.
هوشمندی و مهندسی فراگیر تبلیغی به دست مخاطبان سپرده میشود؛ اگر این گونه نشود فرصت پیامسازی مخاطبان همچنان به دست رسانههای اینجهانی و مادی خواهد ماند.
- الکه د یونگ)8330(، سرمایه اجتماعی، سهیل سمی، زهره حسین زادگان، قشنوس.
- انوری حسن)8388(، فرهنگ بزرگ سخن، تهران، نشر سخن، زمستان 8388، ج 3.
- پارسانیا حمید)8338(، جهانهای اجتماعی، کتاب فردا.
- پیتر دیکنز)8311(، جامعه شناسی شهری، ترجمه دکتر حسین بهروان، انتشارات آستان قدس.
- پیتر سوندرز)8331(، نظریه اجتماعی و پرسش شهری، ترجمه محمود شار پور.
- جان فیلد)8388(، سرمایه اجتماعی، ترجمه غفاری، غلامرضا؛ رمضانی، حسین؛ کویر.
- خوانساری)8341(، شرح غرر الحکم، ج 1.
- دیوید انگلیس، جانهاگسون)8335(، جامعه شناسی هنر، ترجمه جمال محمدی، نشر نی.
- سالاری فر محمدرضا)8381(، روان شناسی اجتماعی، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.
- سبحانی نیا محمدتشی)8331(، رفتار اخلاقی انسان با خود، موسسه علمی فرهنگی دارالحدیث.
- صفایی حا ری، علی)8338(، اندیشه من، لیله الشدر.
- عبدالله جوادی آملی)8388(، نسبت دین و دنیا، نشر اسراء.
- مریجی، شمس الله)8383(، جامعه شناسی در عرصه تبلیغ دینی، دانشگاه باقرالعلوم) (، بوستان کتاب.
- مانو ل کستلز)8380(، عصر اطلاعات؛ ظهور جامعه شبکهای، ترجمه احد علیشلیان_افشین خاکباز.
- منوچهر محسنی)8333(، جامعه شناسی جامعه اطلاعاتی.
- محمّدّی اصل، عباس) 8331 (، تکامل اجتماعی در نظریه ساختی - کارکردی تالکوت پارسونز، تهدران: نشدر جامعه شناسان، چاپ اول.
- ویلیام آوتویت و تام باتامور)8331(، فرهنگ علوم اجتماعی قرن بیستم، ترجمه حسن چاوشیان، نشر نی.
- آذر کفا پور و همکاران)8333(؛ نشش ارز برند مبتنی بر مشتری در تأثیر تبلیغات بر پاسخ مصرف کننده، دوفصلنامه علمی- پژوهشی کاوهای مدیریت بازرگانی، سال ششم، شماره 81.
- شهره سیدحسینی و همکاران)8331(، اپیدمیولوژ اطلاعات: مفهدومی نوظهدور در حیطدهٔ تعامدل انسدان و اطلاعدات مبتن بر دیدگاه آیزنباخ، فصلنامه علمی پژوهشی پژوهش نامه پرداز و مدیریت اطلاعات، دوره 31 شماره 3.
- سید محمد طباطبایی نسب، فهیمه ماه آورپور )8335(، بررسی تعامل بین عوامل چهارگانه مؤثر بر شهرت برند و نشش آن بر تبلیغات توصیهای، مدیریت برند، سال چهارم، شماره 1.
- زهرا بزرگ زاده، سید نجم الدین امیرشاه کرمی )8331(، گستر فراگیدری تبلیدغ تعداملی و سداختار فرآیندد ارتباطی آن با مخاطب، نشریه هنرهای زیبا هنرهای تجسمی، دوره 11، شماره 4.
- مجموعهی آماری و تحلیلی فرهنگی و هنری شاخصهای فرهنگی، وضعیت مطبوعات در کشور، ۱۳۸۲
- محمدیان، محمود، ۱۳۸۶، مدیریت تبلیغات، تهران، انتشارات حروفیه، چاپ سوم.
- مودودی، ابوالقاسم، ۱۳۸۱، آسیبشناسی مبلغین دینی پس از انقلاب اسلامی، روزنامهی همبستگی، شماره ۱۵.
- خندان، محسن، ۱۳۷۴، تبلیغ اسلامی و دانش ارتباطات اجتماعی، تهران.
- محمدیان، ۱۳۸۲-کاتلرو آرمسترانگ، ۲۰۰۰..
- مطهری، مرتضی، ۱۳۶۴، حماسهی حسینی، تهران، انتشارت، صدرا، چاپ چهارم.
- عباسی مقدم، ۱۳۷۹.
- محمدیان، ۱۳۸۲-کاتلرو آرمسترانگ، ۲۰۰۰.
- صفر، ص۲۰-۴۶.
- فضل الله، ۱۴۰۶، ص۹۰ به بعد.
- حمزه، ص۱۳۴.
- لاوند، ص۲۲۴-۲۳۰
- خندان، محسن، ۱۳۷۴، تبلیغ اسلامی و دانش ارتباطات اجتماعی، تهران، ص۱۸۱-۱۸۲.
- فرشیدفر، ابوالقاسم، ۱۳۷۲، روانشناسی تبلیغ، تهران، مؤلف..
- امامخمینی، روح الله، صحیفه نور، ج۱۵، ص۲۴۹..
- خندان، محسن، ۱۳۷۴، تبلیغ اسلامی و دانش ارتباطات اجتماعی، تهران.
- کریمزاده، اسماعیل، ۱۳۷۳، اصول و مبانی تبلیغ، قم، معاونت پروهشی آموزش و پرورش منطقه یک قم.
- سعیدی، محمد حسن، ۱۳۸۲، تبلیغ دینی، تهران، ادارهی کل پژوهشهای سیما.
- کریمزاده، اسماعیل، ۱۳۷۳، اصول و مبانی تبلیغ، قم، معاونت پروهشی آموزش و پرورش منطقه یک قم.
- محمدیان، ۱۳۸۲-کاتلرو آرمسترانگ، ۲۰۰۰.
- اردستانی، احمد صادقی، ۱۳۷۰، روشهای تبلیغ و سخنرانی، قم، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، قم.
- کریمزاده، اسماعیل، ۱۳۷۳، اصول و مبانی تبلیغ، قم، معاونت پروهشی آموزش و پرورش منطقه یک قم.
- محمدیان، ۱۳۸۲-کاتلرو آرمسترانگ، ۲۰۰۰.
- سلاحی، عزیز و تکیه، عباس، ۱۳۵۱، تبلیغات بازرگانی، انتشارات مدرسهی عالی بازرگانی.
- حسینی پاکدهی، علی، ۱۳۸۱، مبانی اقناع و تبلیغ، تهران، انتشارات آن.
- فرشیدفر، ابوالقاسم، ۱۳۷۲، روانشناسی تبلیغ، تهران، مؤلف..
- چهار ویژگی از مقالهی N. Birbaum در بخش دین از فرهنگ علوم اجتماعی، انتشارات مازیار، تهران، ۱۳۷۶ نقل شده است.
- چارچوب آمارهای فرهنگی یونسکو 2009
- خبرگزاری رسا، گفت و گو با حجت الاسلام غلام عباسهاشمی، استاد حوزه علمیه قم، سوم مرداد 38.
منابع بازیها
- حاجهاشمی، محمداسماعیل) 7833(، «بازی رایانهای؛ ابزار آموزش»، در مسعود کوثری و
عبدالله گیویان، «بازیهای رایانهای»، مجموعه مقالات، تهران: همشهری.
- خلیلی، احمد) 7835(، آسیبشناسی بازیهای رایانهای، اتحادیه انجمنهای اسلامی
دانشآموزان.
- کوثری، مسعود و گیویان، عبدالله) 7833(، «مقدمه»، در مسعود کوثری و عبدالله گیویان،
بازیهای رایانهای، مجموعه مقالات، تهران: انتشارات همشهری. کوثری، مسعود) 7833(، «تعاملی بودن در بازی رایانهای؛ فراخوانی به خدمت»، فصلنامه
تحقیقات فرهنگی، شماره 1. گانتر، بری )7831(، اثر بازیهای ویدیوئی و رایانهای بر کودکان، سیدحسن پورعابدینی، تهران: جوانه رشد.
- میکولا، ماژا) 7831(، «جنسیت و بازیهای ویدئویی: ظرفیت سیاسی لارا کرافت»، مهروش
- ذاکری، در مسعود کوثری، درآمدی بر بازیهای ویدئویی و رایانهای، تهران: سلمان.
- یاراحمدی، لعیا) 7833(، «آرماگدونیسم در بازیهای رایانهای»، در مسعود کوثری و عبدالله
گیویان، بازیهای رایانهای، مجموعه مقالات، تهران: انتشارات همشهری.
- Berthold Friedrich Brecht
Bryant, J. , & Davies, J. (2006), "Selective exposure to video games", In P. Vorderer, & J. Bryant, Playing Video Games: Motives, Responses, and Consequeces (pp. 191-194), New Jersey: lawrence erlbaum associates.
Buckley, K. , & Anderson, C. (2006), "A Theoretical Model of the Effects and Consequences of Playing Video Games", In P. Vorderer, & J. Bryant, playing video games: motive, responses, and consequencces (pp. 363378), New Jersey: lawrence erlbaum associates publisher.
Castronova, E. (2007), EXodus To The Virtual World, New York: Palgrave Macmillan.
Gee, J. P. (2003), What video games have to teach us about learning and leteracy, New York: Palgrave Macmillan.
Lee, K. M. (2008), "Interactivity in reception", In W. Donsbach, The international Encyclopedia of communication (pp. 2322-2326), Oxford:
Blackwell Publishing.
Lee, K. M. ; Park, N. ; Jin, S. (2006), "Narrative and Interactivity in Computer Games", In P. Vorderer, & J. Bryant, Playing Video Games: Motives, Responses, and Consequeces (pp. 259- 274), New Jersey: Lawrence Erlbaum Associates.
Lee, K. M. , & Peng, W. (2006), "What Do We Know About Social and Psychollogical Effects of Computer Games? A comprehensive Review of the Current Literature", In P. Vorderer, & J. Bryant, Playing Video Games (pp. 327-345), New Jersey: Lawrence Erlbaum Associates.
Liberman, D. A. (2006), What Can We Learn From Playing Interactive Games? In P. Vorderer, & J. Bryant, Playing Video Games: Motives, Responses, and Consequences (pp. 379-397), New Jersey: LEA.
Newman, J. (2004), Video games, London: routledge.
Novak, J. , & Levy, L. (2008), Play the game: the parent's guide to video games, Boston: Thomson.
Plate, S. B. (2011), "Religion is Playing Games: Playing Video Gods, Playing to Play", Religious Studies and Theology, 215-230, Retrieved: 3 1, 2012 from ProQuest
Rafaeli, S. (1998), "Interactivity: form new media to communication", In Advancing communication science: Merging mass and interpersonal processes (pp. 111-134), Retrieved: 3 6, 2011 from: http://gsb. haifa. ac. il/~sheizaf/interactivity/
Ritterfeld, U. , & Weber, R. (2006), "Video Games for Entertainment and Education", In P. Vorderer, & J. Bryant, Playing Video Games; Motives, Responses, and Consequences (pp. 399-413), New Jersey: LEA.
Shaffer, D. W. (2006), How computer Games help children learn. MIT.
Vorderer, P. , & Chan, E. (2006), "Massively Multiplayer Online Games", In P. Vorderer, & J. Bryant, playing video games: motive, responses, and consequencces (pp. 77-89), New Jersey: lawrence erlbaum associates publisher.
• پایگاههای اینترنتی
http://gsb. haifa. ac. il/~sheizaf/interactivity/ (7892/71/75)
http://www. merriam-
webster. com/dictionary/computergame?show=0&t=1305012917 (7892/1/12)
http://www. stripes. com/news/not-playing-around-army-to-invest-50m-incombat-training-games-1. 85595(7892/1/72)
http://www. livescience. com/10022-military-video-games. html (7892/72/1)
منابع رسانههای نوین
- مککوایل، دنیس (1387). رسانههای نوین- نظریه نوین. ترجمه سعید شاهحسینی. بازیابی 10 آبان 1399 از
http://www. anthropology. ir/artide/1321
- بابایی، محمود و فهیمیفر، سپیده (1392). ویژگیهای رسانههای نوین و الگوهای ارتباطی. فصلنامه مطالعات ملی کتابداری و سازماندهی اطلاعات. 24(4). 174-193.
- Thompson, John B. (2005). The media and modernity: A social theory of the media. Stanford, CA: Stanford University Press
رمان
- رمان و دین، دیویس، رابرستون؛ ترجمهی ناصر ایرانی، نشر دانش، بهمن ۱۳۶۷، سال ششم، شمارهی دوم، ص ۱۲.
- دربارهی ادبیات و هنر دینی، زواریان، زهرا؛ تهران، انتشارات سورهی مهر، ۱۳۸۸، چاپ اول، ص۵۰.
- سلیمانی، مرضیه؛ ملاحظاتی در باب رمان دینی، اطلاعات و حکمت، فروردین ۱۳۸۹، شماره ۴۹، ص ۳۳.
- دربارهی ادبیات و هنر دینی، زواریان، زهرا؛ تهران، انتشارات سورهی مهر، ۱۳۸۸، چاپ اول، ص۱۵۰.
۷- رویکردهای عمدهی ادبیات داستانی جنگ، سعیدی، مهدی؛ پژوهش زبان و ادبیات فارسی، شمارهی هفتم، پاییز ۱۳۸۵، صص ۲۴ و ۲۵.
- تفنگ و ترازو (نقد و تحلیل رمانهای جنگ)، سلیمانی، بلقیس؛ تهران، ۱۳۸۰، نشر روزگار، چاپ اول، ۱۳۸۰.
- باورهای معنوی در ادبیات فارسی، سالاری، محمد؛ (مقالهی موجود در سایت جامع دفاع مقدس)، چهار شنبه ۲۵ آذر ۱۳۸۸، صص ۱ و ۲.
رسانه شناسی دکتر حسنا کاظمی
پیشگفتار 8
فصل 1: تاریخچه ارتباطات و رسانه در ایران و جهان
مقدمه. 10
سیر ارتباط جمعی در جهان. 10
کهکشان شفاهی.. 11
کهکشان گوتنبرگ.. 13
کهکشان مارکنی.. 14
پیدایش ارتباطات راه دور 15
سیر ارتباط جمعی در ایران. 17
فصل 2: ارتباطات و رسانه
مقدمه. 22
ارتباطات.. 22
تعریف ارتباط.. 23
پیام. 24
انواع ارتباطات.. 28
رسانه. 32
ویژگیهای رسانه. 33
انواع رسانه. 34
فصل 3: نقش و کارکرد وسایل ارتباط جمعی
کارکردهای وسایل ارتباط جمعی.. 40
کارکرد اطلاعرسانی.. 40
کارکرد آموزشی.. 42
کارکرد همبستگی.. 43
کارکرد تبلیغاتی.. 45
کارکرد اوقات فراغت و سرگرمی.. 48
فصل 4: مدلهای ارتباط جمعی
مدل. 52
مدلهای ارتباط جمعی.. 52
مدل لاسول. 52
مدل شانون و ویور 54
نظریه یا مدل جریان دو مرحلهای ارتباطات.. 56
مدل دروازهبانی وایت.. 59
فصل 5: رسانههای چاپی و محیطی
رسانههای چاپی.. 62
کتاب.. 62
مطبوعات.. 65
رسانههای محیطی.. 68
انواع رسانههای محیطی.. 69
مزایا و معایب رسانههای محیطی.. 73
فصل 6: رسانههای صوتی و تصویری
مقدمه. 76
رادیو. 76
انواع فرستندههای رادیویی از لحاظ پخش برنامه. 77
ساختار خبر رادیو. 78
شنونده رادیو. 78
مزایا و معایب رادیو. 79
تئاتر. 81
تاریخچه تئاتر در جهان. 81
تاریخچه تئاتر در ایران. 81
شکل و محتوای نمایشنامههای ایرانی.. 82
کارکردهای تئاتر. 83
انواع سبکهای تئاتر. 84
سینما 86
تاریخچه سینما 86
مکاتب سینمایی.. 88
کارکردهای سینما 91
ویژگیهای سینما 93
تلویزیون. 97
تاریخچه تلویزیون. 97
ویژگیهای تلویزیون. 98
ساختار خبری تلویزیون. 99
مزایا و معایب تلویزیون. 102
فصل 7: اینترنت و رسانههای دیگر
اینترنت.. 104
تاریخچه اینترنت در جهان. 105
اینترنت در ایران. 107
مزایای اینترنت.. 109
وب.. 109
وب 1. 110
وب 2. 110
وب 3. 111
وب 4. 112
وبلاگ.. 112
تاریخچه وبلاگ در ایران. 113
ویژگی وبلاگ.. 114
مزایا و معایب وبلاگ.. 114
شبکههای اجتماعی.. 115
مزایا و معایب شبکههای اجتماعی.. 118
تلفن همراه 119
تاریخچه تلفن همراه در جهان. 119
تاریخچه تلفن همراه در ایران. 120
نقش تلفن همراه در زندگی اجتماعی.. 121
مزایا و معایب تلفن همراه 122
فصل 8: خبرگزاری
خبرگزاری.. 126
تعریف خبر. 126
تعریف خبرگزاری.. 128
کارکرد خبرگزاری.. 128
شرایط لازم برای تأسیس یک خبرگزاری.. 129
تاریخچه خبرگزاری در جهان. 129
خبرگزاریهای ایران. 132
فصل 9: تأثیرات رسانه
مقدمه. 136
رسانه و مدرنیته. 136
رسانه و جنسیت.. 138
رسانه، تصویر و وانمایی.. 140
رویکردهای اخلاق رسانهای.. 142
فصل 10: نظریههای رسانه
نظریه. 146
نظریه مکلوهان: رسانه پیام است.. 147
نظریههابرماس: رسانه و حوزه عمومی.. 148
نظریه شکاف آگاهی.. 149
نظریه برجستهسازی.. 151
نظریه هنجاری رسانه. 152
نظریه رسانههای شوروی.. 154
نظریه رسانههای توسعهبخش... 154
نظریه رسانههای جدید (عصر دوم رسانه) 155
نتیجهگیری.. 158
کتابنامه.
کتاب رسانه شناسی کاربردی( روابط عمومی و مدیریت امور فرهنگی)
نویسندگان: شفیع بهرامیان، شیرزاد بخشی
انتشارات سخنوران
این کتاب، میتواند منتقل کننده پیام در ساخت فرهنگ عمومی، باورها و افکار عمومی موثر باشد. اثر در فرهنگ عمومی با استفاده از ابزارهایی است که آن ابزارها ( رسانهها) امکان این تاثیرگذاری را معین میکند. این کتاب میکوشد با گردآوری اطلاعات مرتبط با رسانهها (خبری، اطلاع رسان، تبلیغاتی، انتشاراتی، دیداری، شنیداری و.... ) اصول و مبانی و ویژگیهای هر کدام را مورد بررسی قرار میدهد.
این کتاب شامل 20 فصل میباشد:
درباره رسانه
سیر تحول وسایل ارتباطیبشر از جامعه ابتدایی تا جامعه اطلاعاتی
منبر، نقش ارتباطات و عوامل اجتماعی موثر بر تبلیغ چهره به چهره
مطبوعات و خبرگزاریها
رادیو
تلویزیون
ماهواره / رایانه/ویدئـو
سینمـا
رسانههای مدرن دیجیتالی و مزیت آنها بر رسانههای معمولی
اینترنت چیست؟
نشـر الکترونیک؟
وبلاگ و پاکدست
فن آوریهای نوین الکترونیکی
تعریف رسانهها/ انواع رسانهها
تصویر/کتاب/مجله
نمودارها/نقشه/پوستر/کاریکاتور/ نواهرهای کاست و.........
صفحه/ صفحه لیزری/ کارتهای شنیداری / تلفن/ رادیو
فیلم استریپ/ اسلاید/طلق شفاف
رسانههای شنیداری- دیداری متحرک /فیلم/ سه بعدیها/کامپیوتر
رسانههای نوشتاری
توضیحات بیشتر:
رسانه شناسی کاربردی: کتاب"رسانه شناسی کاربردی " ( Appleid Medialogy ) به همت دکتر شفیع بهرامیان و شیرزاد بخشی با توجه به لزوم آشنایی کارشناسان روابط عمومی و امور فرهگنی با ویژگیهای رسانههای کلاسیک و نوین و همچنین نیاز مراکز دانشگاهی و علمی- کاربردی به اینگونه منابع، چاپ و در اختیار دانشجویان و علاقمندان قرار گرفت. در این کتاب علاوه بر توجه به مبانی ارتباط جمعی، تعاریف رسانه و انواع رسانههای سنتی، کلاسیک، جمعی و نوین و دیجیتال، تکنولوژیهای جدید برای روابط عمومیها نیز ارائه و تشریح شده است. همچنین در یک فصل وسایل سمعی- بصری مورد استفاده در روابط عمومیها و مراکز آموزشی و فرهنگی نیز معرفی شده است.
Media Literacy Going Digital - Centre for Media Pluralism and Freedom
Digital Citizenship & Ethics | Let's Talk Science
جریان شناسی رسانه – ما دلواپسیم
گزارش سالانه Internet Trends به قلم ماری میکر (Mary Meeker) از جمله گزارشهایی است که در حوزه صنعت فناوری بسیار به آن توجه میشود.