واژه وحى در قرآن به چهار معنى آمده است:
اقسام وحى رسالى:
کاتبان وحى:
امّى:
• منسوب به امّ (مادر) است و کسى را گویند که همچون روزى که از مادر زاده شده است فاقد سواد باشد.
• منسوب به امّ القرى (شهر مکه)؛ یعنى کسى که در مکه زاده شده است.
احتمال نخست مشهورتر است
اولین کسى که در مکه عهدهدار کتابت مخصوصا کتابت وحى شد؛ علىبنابىطالب(ع) بود و تا آخرین روز حیات پیامبر به این کار ادامه داد. عهدهدار معاهدهها و صلحنامههاى پیغمبر (ص)، نیز علىبنابىطالب بود.
اولین کسى که در مدینه عهدهدار کتابت وحى گردید، أبىّبنکعبانصارى بود. در «یکى کردن مصاحف در عهد عثمان» به او سرپرستى گروه داده شد و هرگاه در مواردى اختلاف پیش مىآمد، با نظر ابىّ، مشکل حل مىشد.
زید بن ثابت بیش از دیگر اصحاب، ملازم پیغمبر (ص) براى نوشتن بود و بیشتر نامهنگارى مىکرد.
عمدهترین کاتبان وحى، على بن ابى طالب، أبىّ بن کعب و زید بن ثابت بودند. کاتبان رسمى سه نفر فوق و ابن ارقم بودند.
نخستین کسى که از قریش براى پیغمبر کتابت نمود عبد الله بن سعد بن ابى سرح بود، سپس مرتدّ شد و به سوى مکه بازگشت و آیه 93 سوره انعام در شأن او نازل شد: «وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى عَلَى اللَّهِ کَذِباً أَوْ قالَ أُوحِیَ إِلَیَّ وَ لَمْ یُوحَ إِلَیْهِ شَیْءٌ ...».
حکمت تدریجى بودن نزول قرآن، این است که پیغمبر اکرم (ص) و مسلمانان احساس کنند همواره مورد عنایت خاص پروردگار قرار دارند.
آغاز وحى رسالى (بعثت) در 27 ماه رجب، 13 سال پیش از هجرت (609 میلادى) بود. ولى نزول قرآن به عنوان کتاب آسمانى، سه سال تأخیر داشت. این سه سال را به نام «فترت» «1» مىخوانند.
مدت نزول تدریجى قرآن بیست سال است؛ سه سال بعد از بعثت آغاز و تا آخرین سال حیات پیغمبر (ص) ادامه داشت.
چرا به سوره حمد «فاتحة الکتاب» مىگویند، اگر این نام را در زمان حیات پیغمبر (ص) بر آن سوره اطلاق کرده باشند، بدین دلیل است که اولین سوره کاملى است که بر پیغمبر نازل شده است.
شیخ مفید- درباره گفتار صدوق که براى قرآن دو نزول فرض کرده است: دفعى و تدریجى- مىگوید:
منشأ آنچه شیخ ابو جعفر صدوق برگزیده خبر واحدى است که نه موجب علم مىشود تا آن را باور کرد و نه موجب عمل مىگردد تا آن را تعبدا پذیرفت.
سؤال: چگونه نزول قرآن در شب قدر انجام گرفته است در حالى که قرآن در مدت بیست سال، نجوما یعنى قطعه قطعه و در مناسبتهاى مختلف و پیشامدهاى گوناگون، نازل شده است؟
پاسخ:
1. نظر اول. آغاز نزول قرآن در شب قدر بوده است، چنانکه از ظاهر آیه «شَهْرُ رَمَضانَ الَّذِی أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ ...» به دست مىآید. بیشتر محققین این رأى را برگزیدهاند.
2. نظر دوم. گروهى معتقدند که در شب قدر هر سال، آن اندازه از قرآن که نیاز سال بود یکجا بر پیغمبر (ص) نازل مىشد، سپس همان آیات تدریجا در ضمن سال، بر حسب مناسبتها و پیشامدها نازل مىگردیده است. این نظر را به ابن جریح، عبد الملک بن عبد العزیز بن جریح (متوفاى 150)، نسبت دادهاند.
3. نظر سوم. مقصود از «أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ» انزل فى شأنه یا فى فضله القرآن است.
4. نظر چهارم. بیشتر آیات قرآن در ماه مبارک رمضان نازل شده است که برخى علما مانند سید قطب آن را به صورت احتمال آوردهاند؛ «4» ولى هیچ نشانهاى براى اثبات این نظر، در دست نیست.
5. نظر پنجم. گروهى معتقدند که قرآن دو نزول داشته است: دفعى و تدریجى. این نظر شاید مشهورترین نظر نزد اهل حدیث باشد و منشأ آن روایاتى است که این تفصیل در آنها آمده است. جلال الدین سیوطى مىگوید: صحیحترین و مشهورترین اقوال همین قول است.
• طبق روایات اهل سنت قرآن یکجا از عرش بر آسمان اول (پایینترین آسمانها) نازل گردید، آنگاه در جایگاهى به نام «بیت العزّة» به ودیعت نهاده شد، ولى در روایات شیعه آمده است که قرآن از عرش بر آسمان چهارم فرود آمد و در «بیت معمور» نهاده شد.
در زمینه نزول دفعى و تدریجى قرآن، بزرگان توجیهاتى دارند که بیشتر جنبه تأویل احادیث را دارد:
اولین چیزى که جبرئیل به پیغمبر تعلیم داد، نماز و وضو بود که لازمه آن مقرون بودن بعثت با نزول سوره حمد است. جلال الدین سیوطى مىگوید: هرگز نبوده است که نماز در اسلام بدون فاتحه الکتاب باشد.
میان این سه نظر راجع به اولین آیه و سوره مىتوان به گونهاى جمع کرد؛ زیرا نزول سه یا پنج آیه از اول سوره علق به طور قطع با آغاز بعثت مقارن بوده است و این مسأله مورد اتفاق نظر است. سپس چند آیه از ابتداى سوره مدثر نازل شده است، ولى اولین سوره کامل که بر پیغمبر نازل گردیده سوره حمد است.
در روایات منقول از اهل بیت (علیهم السلام) آمده است که آخرین سوره، سوره نصر است.
در بسیارى از روایات آمده است: آخرین آیه که بر پیغمبر اکرم (ص) نازل شد این آیه بود: «وَ اتَّقُوا یَوْماً تُرْجَعُونَ فِیهِ إِلَى اللَّهِ ثُمَّ تُوَفَّى کُلُّ نَفْسٍ ما کَسَبَتْ وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ».
از عبد الله بن مسعود روایت کرده است: هر سورهاى که در آن «یا ایها الناس» آمده باشد یا لفظ «کلّا» استعمال شده باشد یا در ابتداى آن حروف مقطعه باشد- جز زهراوین (بقره و آل- عمران) و نیز سوره رعد که بنا بر قولى مدنى است- یا در آن قصه آدم و ابلیس آمده باشد- جز سورههاى طولانى- یا سورهاى که در آن سرگذشت انبیاى سلف و امتهاى گذشته آمده باشد مکى است و هر سورهاى که در آن از فریضه و تکالیف و حدود شرعى سخن گفته شده باشد، مدنى است.
ملاک تشخیص مکى و مدنى، یا نقل و خبر است که اصطلاحا سماعى مىگویند و یا اجتهاد و شواهد ظاهرى و صورت جملهبندى و داشتن سجع و وزن و کوتاهى آیات و سورههاست یا شواهد محتوایى است، بدین معنى که شکل بیان اصول عقاید و احکام و برخورد با کفّار و منافقین نشانه مکى و مدنى بودن سوره است.
در ترتیب نزول سورهها، روایاتى در دست است که مورد اعتماد بزرگان علم است و عمدتا از ابن عباس نقل شده است.
امام بدر الدین زرکشى، اولین محقق مسائل قرآنى
امام احمد بن حنبل مىگوید: «سه چیز اصل و پایه درستى ندارد: روایاتى که درباره جنگهاى صدر اسلام ثبت شده، روایاتى که درباره فتنههاى آخرالزمان گفته شده است و روایاتى که درباره تفسیر و تأویل قرآن آوردهاند».
معروفترین کسى که در اسباب نزول مطالبى جمعآورى کرده است، ابو الحسن على بن احمد واحدى نیشابورى (متوفاى 468) است که جلال الدین سیوطى (متوفاى 911) بر او خرده گرفته است و مىگوید که در فراهم کردن روایات ضعیف همت گماشته، صحیح و سقیم را به هم آمیخته.
شأن نزول اعم از سبب نزول است.
در اصطلاح سلف، تنزیل بر مورد نزول گفته مىشود که مىتواند یک واقعه خاص باشد که آن واقعه سبب نزول آیه شده است؛ ولى تأویل مفهوم عامّى است که از آیه برداشت مىشود و قابل انطباق بر جریانات مشابه است.
اسباب النزول واحدى و لباب النقول سیوطى
در اسباب النزول تشخیص درست از نادرست، مخصوصا در موارد تعارض، به یکى از راههاى زیر امکان دارد:
طبرسى در مجمع البیان به نامهاى قرآن، فرقان، کتاب و ذکر اکتفا کرده است.
راغب اصفهانى مىگوید: هر جملهاى از قرآن را که بر حکمى از احکام دلالت کند، آیه گویند.
اشتمال هر سوره بر تعدادى آیات، یک امر توقیفى است و کوچکترین سوره، سوره کوثر، مشتمل بر سه آیه است و بزرگترین سوره، سوره بقره مشتمل بر 286 آیه است. اسامى سورهها مانند تعداد آیات هر سوره توقیفى است. کوتاهى و بلندى هر آیه به مطالب مندرج در آن بستگى ندارد و صرفا امر توقیفى است.
رعد/ تنها سورهاى (آیه 13) است که از تسبیح رعد سخن گفته شده است.
اسامى بخشهاى مختلف سورههاى قرآن
1. سبع طوال. هفت سوره طولانى بقره، آل عمران، نساء، أعراف، أنعام، مائده و یونس.
2. مئین. سورههایى که عدد آیات آنها از صد متجاوز است، ولى از لحاظ حجم به سبع طوال نمىرسند که نزدیک به دوازده سورهاند و عبارتند از: هود، یوسف، نحل، کهف، مریم و ....
3. مثانى. سورههایى که عدد آیات آنها زیر صد قرار دارد و نزدیک بیست سورهاند و از این جهت مثانى گفته مىشوند که قابل تکرارند و به جهت کوتاه بودن بیش از یک مرتبه تلاوت مىشوند.
4. حوامیم. هفت سورهاى که با حروف «حم» شروع مىشود که عبارتند از: مؤمن، فصلت، شورى، زخرف، دخان، جاثیه و أحقاف.
5. ممتحنات. نزدیک به بیست سورهاند و عبارتند از: فتح، حشر، سجده، طلاق، ن و القلم، حجرات، تبارک، تغابن، منافقون، جمعه، صف، جن، نوح، مجادله، ممتحنه و تحریم.
6. مفصّلات. از سوره الرحمان تا آخر قرآن است؛ چون فواصل (آیههاى) این سورهها کوتاه است بدین نام نامیده شدهاند.
عدد صحیح آیات، طبق روایت کوفیّین که صحیحترین و قطعىترین روایات است، 6236 آیه است که از مولى امیر مؤمنان روایت شده است «1» و اکنون عدد آیات قرآن در مصحف شریف همین رقم است. این شمارش، مبنى بر آن است که «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ»* در سوره حمد یک آیه محسوب شود و در دیگر سورهها آیه مستقل به حساب نیامده باشد.
ترتیب، نظم و عدد آیات در هر سوره در زمان حیات پیغمبر اکرم (ص) و با دستور آن بزرگوار انجام شده و توقیفى است و باید آن را تعبّدا پذیرفت و به همان ترتیب سورهاى را تلاوت کرد.
درباره نظم و ترتیب سورهها میان اهل نظر اختلاف است: سیّد مرتضى علم الهدى و آیت الله خویى، برآنند که قرآن همچنان که هست، در زمان حیات پیامبر (ص) شکل گرفته است.
بیشتر محقّقین و تاریخنویسان براساس روایات وارد شده در اینباره، برآنند که جمع و ترتیب سورهها بعد از وفات پیغمبر (ص) براى نخستین بار به دست على، امیر مؤمنان (ع)، سپس زید بن ثابت و دیگر صحابه بزرگوار انجام گرفت و تقریبا جمع قرآن به دست صحابه، پس از رحلت پیامبر (ص) از امور مسلّم تاریخ است.
على (ع) نخستین کسى بود که پس از وفات پیغمبر (ص) به جمع قرآن مشغول شد و بر حسب روایات مدت شش ماه در منزل نشست و این کار را به انجام رساند.
ابن ندیم گوید: اولین مصحفى که گردآورى شد مصحف على بود و این مصحف نزد آل جعفر بود.
وصف مصحف على (ع):
• ترتیب دقیق آیات و سور، طبق نزول آنها، مکى پیش از مدنى در این مصحف رعایت شده بود
• قرائت آیات، طبق قرائت پیغمبر اکرم (ص) که اصیلترین قرائت بود، ثبت شده بود و هرگز براى اختلاف قرائت در آن راهى نبود.
• این مصحف مشتمل بر تنزیل و تأویل بود؛ یعنى موارد نزول و مناسبتهایى را که موجب نزول آیات و سورهها بود، توضیح مىداد، البته در حاشیه مصحف.
خلیفه اول، از زید بن ثابت براى جمع قرآن دعوت کرد. نخستین اقدام وى آن بود که اعلام کرد: هر کس هرچه از قرآن نزد خود دارد، بیاورد. از هیچ کس، هیچ چیز را به عنوان قرآن نمىپذیرفتند، مگر آنکه دو شاهد ارائه دهند که آنچه آوردهاند جزء قرآن است. شاهد اول، نسخه خطى، یعنى نوشتهاى که حکایت از وحى قرآنى داشته باشد؛ شاهد دوم، شاهد حفظى، یعنى دیگران نیز شهادت دهند که آن را از زبان پیغمبر اکرم (ص) شنیدهاند.
کمیته یکسان نمودن مصاحف:
زید بن ثابت که از انصار بود و سعید بن عاص و عبد الله بن زبیر و عبد الرحمان بن حارث بن هشام که از قریش بودند. این چهار تن اعضاى اولیه کمیته یکى کردن مصحفها بهشمار مىآمدند که زید بر آنان ریاست داشت. آنان از عهده انجام این کار برنیامدند لذا از ابىّ بن کعب، مالک بن ابى عامر، کثیر بن افلح، انس بن مالک، عبد اللّه بن عباس، مصعب بن سعد، عبد اللّه بن فطیمه و به روایت ابن سیرین و ابن سعد و دیگران از پنج تن دیگر که جمعا 12 نفر بودند کمک گرفتند.
حذیفة بن یمان اولین کسى بود که درباره یکى کردن مصحفها سخن گفت و سوگند یاد کرد که به نزد خلیفه خواهد رفت و از او خواهد خواست که فقط یک قرائت بین مسلمانان معمول باشد.
سال آغاز یکى کردن مصحفها: ابن حجر گفته است: آغاز این امر، در سال بیست و پنجم هجرى، سال دوم یا سوم خلافت عثمان بود. استوارترین دلیل بر اینکه تاریخ آغاز یکى کردن مصاحف به سال بیست و پنجم بوده، روایت ابن ابى داود از مصعب بن سعد است.
کمیته یکى کردن مصاحف در انجام مأموریت خود سه مرحله اساسى را طى کرد:
تنها مصحف ابن مسعود محفوظ مانده بود که وى از تسلیم آن به عبد اللّه بن عامر خوددارى کرد.
تعداد مصحفهاى عثمانى:
ابن ابى داود تعداد آنها را شش مجلد مىداند که هریک به یکى از شش مرکز مهم اسلامى آن روز ارسال شد: مکّه، کوفه، بصره، شام، بحرین و یمن. وى اضافه مىکند که علاوه بر این شش مجلد، یک جلد نیز در مدینه نگه داشته شد که آن را به نام «امّ» و یا «امام» مىنامیدند.
ابن نجّار اوّلین کسى است که شرح حال مصحفهاى مساجد را نوشته است.
مشخصات کلى مصحفهاى عثمانى:
این مصحفها به احزاب و اعشار و اخماس، تقسیمبندى نشده بود و مملو از غلطهاى املایى و تناقضهایى در رسم الخط بوده است که علت آن، ابتدایى بودن خطى است که صحابه در آن زمان مىشناختهاند.
• ترتیب
• نداشتن نقطه و علامت
• غلطهاى املایى
از خط نبطى، خط نسخ به وجود آمد که امروز نیز شناخته شده و باقى است و از خط سریانى، خط کوفى پیدا شد که خط حیرى نامیده مىشد.
ابن مقله، در آغاز قرن چهارم هجرى در زیبایى خط نسخ کوشید و خط نسخ را به حد اعلاى کمال خود رساند، به نحوى که هماکنون متداول است.
وقتى حجاج بن یوسف ثقفى از جانب عبد الملک بن مروان (75- 86 ه) حاکم عراق بود، مردم با به کار بردن نقطه در خط، حروف نقطهدار را از حروف بدون نقطه تمیز مىدادند و این کار به وسیله یحیى بن یعمر و نصر بن عاصم، شاگردان ابو الاسود دئلى متداول شد. علت این عمل وجود موالى بود که در این وقت تعداد آنان رو به گسترش گذاشت.
علایمى که هماکنون براى بیان حرکات حروف متداول است و مأخوذ از حروف مىباشد، از ابتکارات خلیل بن احمد است.
وجود غلطهاى املایى در مصحف، خللى در اساس و کرامت قرآن ایجاد نکرد؛ زیرا:
واقع قرآن آن است که خوانده مىشود، نه آنچه نوشته مىشود. کتابت به هر اسلوبى باشد، مادام که قرائت صحیح و درست به نحوى که در زمان پیامبر (ص) و صحابه او متداول بوده، باقى باشد، موجب هیچ ضرر و زیانى نخواهد شد.
تخطئه کتابت قرآن، ایرادى است به نویسندگان اولیه، از نظر جهل و یا سهلانگارى آنان، و ایرادى به خود کتاب نیست که «لا یَأْتِیهِ الْباطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِیلٌ مِنْ حَکِیمٍ حَمِیدٍ».
غلطهاى املایى در مصحف همچنین باقى بود و تغییر داده نشد و مسلمانان از عدم تغییر این اغلاط به سلامت کتاب خود و عدم تحریف آن در طىّ قرنها، استناد مىکردند.
نخستین کسى که در راه تکمیل کتابت مصحف و زیبایى خط آن قدم برداشت، خالد بن ابى الهیاج از اصحاب امیر المؤمنین على (ع) بود که در حدود سال صدم هجرى درگذشته است.
در اوائل قرن چهارم، خط زیباى نسخ، جاى خط کوفى را گرفت و اولین مصحف به خط نسخ، به دست خطاط معروف، محمّد بن علىّ بن الحسین بن مقله (272- 328 ه) نوشته شد.
خط نسخ عربى، در قرن هفتم هجرى به دست یاقوت بن عبد اللّه موصلى (متوفاى 689) به حدّ اعلاى کمال خود رسید. او با خط زیباى خود، هفت مصحف نوشت.
نخستین بار در حدود سال 950 هجرى مطابق 1543 میلادى، قرآن در بندقیه به چاپ رسید، ولى پس از چاپ، مقامات کلیسا به معدوم کردن آن دستور دادند.
به سال 1200 هجرى مطابق با 1785 میلادى، مولا عثمان در پطرزبورگ روسیه، قرآن را چاپ کرد و این اولین چاپ اسلامى قرآن بود.
پیوسته سلسله قرّاء (قاریان بنام قرآن) و قرائات، قرن به قرن ادامه داشت تا اینکه در اوایل قرن چهارم ابو بکر ابن مجاهد (245- 324)، شیخ القراء بغداد، قرائات را در هفت قرائت از هفت قارى بنام، به رسمیّت شناخت.
اریان قرآن (قرّاء معروف) راویان و ناقلان همان قرآنى هستند که بر پیغمبر (ص) نازل گردیده و اختلاف آنان از اختلاف در نقل و روایت آن نصّ، نشأت گرفته و آن به سبب عواملى است:
اختلاف مصاحف اوّلیّه، چه پیش از حادثه یکى کردن مصاحف در زمان عثمان و چه پس از آن.
نارسایى خط و نوشتههاى قرآن که از هرگونه علایم مشخصه و حتى از نقطه عارى بوده است.
ابتدایى بودن خط نزد عرب آن روز.
عوامل اختلاف قرائات
• ابتدایى بودن خط
• بىنقطه بودن حروف
• خالى بودن از علایم و حرکات
• نبودن الف در کلمات
استاد بزرگوار آیت الله خویى فرموده است: روشن نیست که اختلاف در قرائات، منسوب به نقل باشد. بلکه به اجتهادات قرّاء منسوب است و مؤید آن، تصریح بزرگان در این زمینه است.
قرّاء سبعه و راویان آنها:
پنج نفر از قرّاء سبعه به غیر از ابن عامر و ابو عمرو ایرانى الاصلند. عاصم، ابو عمرو، حمزه و کسائى، صریحا اظهار تشیّع مىنمودند.
اساسىترین شرط تواتر آن است که از مبدأ تا مقصد در تمامى طبقات، نقل همگانى وجود داشته باشد بنابراین مسأله تواتر قرائات سبع، اساسا قابل تصور نبوده و معقول نیست؛ زیرا در زمان هریک از قاریان هفتگانه، ناقل تواتر صرفا خود آن قارى بوده نه دیگران، وگرنه آن قرائت بدو نسبت داده نمىشد و جنبه اختصاصى پیدا نمىکرد.
یگانه قرائتى که داراى سند صحیح و با پشتوانه جمهور استوار مىباشد، قرائت حفص است که در طى قرون گذشته تا امروز، میان مسلمانان متداول بوده و هست و آن به چند سبب است:
سند طلایى را داراست؛ زیرا حفص از عاصم، او از ابو عبد الرحمان سلمى و او از مولى امیر المؤمنین نقل کرده است.
توافق آن با قرائت همگانى و جماهیرى مسلمانان است.
عاصم شخصا داراى ویژگیهاى بخصوصى بود که او را در میان مردم معروف ساخته و مورد اطمینان همگان بود.
امام احمد بن حنبل صرفا قرائت عاصم را پذیرفته بود. حفص آگاهترین مردم به قرائت عاصم بود و پیوسته قرائت او مورد ستایش علما و فقهاى امامیه بوده است.
منشأ این شبهه روایاتى است که در کتب حدیث اهل سنت و شیعه، درج شده است که به ظاهر تحریف کلام الله را مىرساند. این روایات غالبا قابل تأویل بوده، تأویلاتى براى آنها ذکر شده است و در صورت قابل تأویل نبودن، کنار گذاشته مىشود. بررسى شبهه تحریف به دلیل ارتباط با حجیّت ظواهر قرآن اهمیت دارد.
در قرآن هر کجا واژه تحریف آمده تحریف معنوى اراده شده است.
تحریف در اصطلاح به هفت معنى آمده است:
1. تحریف در دلالت کلام؛ یعنى تفسیر و تأویل ناروا
2. آیه یا سوره را برخلاف ترتیب نزول در مصحف ثبت کردن
3. اختلاف قرائت که برخلاف قرائت مشهور باشد
4. اختلاف در لهجه. حدیث «نزل القرآن على سبعة احرف» ناظر به اختلاف لهجههاست.
5. تبدیل کلمات، یعنى لفظى را از قرآن برداشتن و مرادف آن را جایگزین کردن
6. در قرآن مطلبى (سوره، آیه، جمله و کلمه) را افزودن
7. کاستن از قرآن. بیشتر بحث پیرامون مسأله تحریف در همین جاست.
به دلیل برخى روایات اهل سنت- که «حشویه» آن را روایت کردهاند- و نیز روایاتى از شیعه- که «اخباریون» به آن دامن زدهاند- مسأله کاستى از قرآن پیش آمده است.
دلایل نفى تحریف:
• گواهى تاریخ
• ضرورت تواتر قرآن اساسا خبر واحد در مسائل اصولى و کلامى فاقد اعتبار است و صرفا در مسائل فرعى و عملى اعتبار دارد.
• مسأله اعجاز قرآن علما، مسأله اعجاز را بزرگترین دلیل بر ردّ شبهه تحریف دانستهاند. خوارج گفتهاند که سوره یوسف تماما بر قرآن افزوده شده است. عبد الله بن مسعود گمان برده است که دو سوره معوّذتان دو دعاى مبطل السحرند و جزء قرآن نیستند.
• ضمانت الهى
• عرضه روایات بر قرآن
• نصوص اهل بیت
• نظر علماى بزرگ شیعه رئیس المحدثین ابو جعفر صدوق تا زمان خاتم المحدثین شیخ حرّ عاملى و نیز محدّث کاشانى، همه با محققین همراه بوده و منکر تحریف بودهاند.
اولین کسى که شهادت به نزاهت موضع شیعه داده است، ابو الحسن على بن اسماعیل اشعرى، شیخ اشاعره و بنیانگذار مکتب اشعرى است.
روایات اهل سنت:
• آیه رجم
• آیه رغبت ان لا ترغبوا عن آبائکم فانه کفربکم ان ترغبوا عن آبائکم
• آیه جهاد أن جاهدوا کما جاهدتم اول مرة
• آیه فراش الولد للفراش و للعاهر الحجر
از همه ناگوارتر، کتابى است به نام الفرقان که در عصر اخیر، به دست نویسنده مصرى، محمد محمد عبد اللطیف معروف به ابن الخطیب، از علماى معروف مصر، نوشته شده است. در این کتاب این باورهاى نادرست جمعآورى شده و بر آنها صحّه گذاشته شده است و به صرف اینکه در صحاح ستة آمده، صحیح دانسته شده است.
روایات امامیّه
نخستین کسى که در این زمینه کتاب نوشت و مسأله تحریف را مطرح نمود، سید نعمت الله جزائرى (متوفاى 1112) بود که در کتاب منبع الحیاة این مسأله را مورد بحث قرار داد و با دلایل چندى در صدد اثبات تحریف قرآن برآمد.
«قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبى» محمد بن جریر طبرى در تفسیر این آیه مىگوید: این آیه خطاب به قریش است تا خویشاوندى خود را با پیامبر به یاد آورند، از ایشان حمایت کنند و از شر دشمنان محفوظش بدارند. دلیل بر صحت اختیار رأى سابق، موضع «فِی» در آیه است «الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبى».
عبد الله بن الزبیر همواره سوره دهر را- که بزرگترین فضیلت اهل بیت است- مکى قلمداد مىکرد تا رابطه آن را با قصه اطعام قطع کند.
ترجمة مصدر فعل رباعى و به معناى تبیین و ایضاح است؛ از اینرو نوشتههایى که شرح حال رجال را بیان مىکند، کتب تراجم مىنامند و شرح حال هریک از رجال را ترجمه او مىگویند.
• ترجمه تحت اللفظى یا همگام مىتوان ترجمه همگام را نارساترین اسلوب ترجمه دانست و مورد پسند محققین، مخصوصا درباره کتب علمى نیست.
• ترجمه آزاد این اسلوب پسندیدهترین اسلوبهاى ترجمه است و حق امانت را کاملا رعایت کرده است. اینگونه ترجمه را ترجمه معنوى نیز گویند؛ زیرا بیشتر سعى بر انتقال کامل مفاهیم است نه تطابق لفظى
• ترجمه تفسیرى
سه ویژگى اساسى قرآن:
• تمامى عبارات و الفاظ قرآن سخن خدا و ساخته خود اوست.
• قرآن کتاب هدایت همگانى است.
• قرآن معجزه جاوید اسلام است.
از نظر فقها- مخصوصا فقهاى امامیه- هیچیک از احکام شرعى قرآن، بر ترجمه آن جارى نیست. رؤساى مذاهب دیگر نیز با امامیه اتفاق رأى دارند، جز ابوحنیفه و پیروان او که قرائت ترجمه سوره حمد را در نماز جایز شمرده و به روایتى در این زمینه تمسّک جستهاند: گویند: پیغمبر اکرم (ص) به سلمان فارسى اجازه دادند تا سوره حمد را براى ایرانیان مسلمان مقیم جزیرة العرب (یمن) ترجمه نماید تا در نماز بخوانند و کمکم عادت کنند.
رأى آیت الله خویى:
در ترجمه قرآن بیش از هر چیز، فهم دقیق خود قرآن شرط اساسى است. این فهم دقیق بر سه چیز استوار است:
1. ظهور لفظى کلام، بدان گونه که عرب با سلیقه اولیه خود آن را درک مىکرد.
2. به کار انداختن خرد در فهم مطالب عالى قرآن که هرگز از عقل دور نبوده است.
3. رجوع به تفاسیر سلف صالح بویژه ائمه اطهار تا مبادا راه گزافى را طى کند.
مخالفان ترجمه قرآن در مصر:
در مقابل اقدامات علماى ازهر، کوششهایى نیز به منظور جلوگیرى از ترجمه قرآن، انجام مىگرفت که سرپرستى و زعامت گروه معارض را شیخ محمد سلیمان، نیابت عالى محاکم شرعى، بر عهده داشت.
ترجمه قرآن یک رسالت است:
• دلیل اول. قرآن کتاب دعوت است.
• دلیل دوم. اسلام دین اختصاصى نیست.
• دلیل سوم. بر عهده هر مسلمان است تا نداى اسلام را به گوش جهانیان برساند.
• دلیل چهارم. غرض از فرستادن قرآن، تبیین و روشن ساختن آن براى جهانیان است، نه اینکه صرفا تلاوت آن کنند.
سابقه ترجمه در اسلام: در هجرت نخستین مسلمانان به حبشه جعفر بن ابى طالب، قسمتى از سوره مریم را، براى نجاشى و وزرا و اعیان و شخصیتهاى حاضر در مجلس، ترجمه کرد.
شیوه ترجمه تفسیر طبرى چنین است که نخست نصّ قرآن به عربى آورده شده است، سپس ترجمه نصّ، آنگاه ترجمه تفسیر. نخستین ترجمه فارسى قرآن است که به دست ما رسیده است و شاید از کاملترین و شیواترین ترجمههاى فارسى قرآن بهشمار رود.
کاملترین و مفصلترین شرح و تفسیر فارسى را، شیخ جمال الدین ابو الفتوح حسین بن على بن محمد رازى از علما و دانشمندان قرن ششم در حجمى بسیار بزرگ به انجام رسانیده است.
شرایط ترجمه:
• باید با دقت تمام محتواى هر آیه با دلالتهاى لفظى آن، چه اصلى و چه تبعى، مورد عنایت قرار گیرد.
• باید با انتخاب نزدیکترین معانى و مناسبترین قالب در زبان مقصد، معنى و مفهوم کامل آیه در متن ترجمه شده ظاهر شود.
• ترجمه قرآن باید زیر نظر هیأت متخصصى باشد که به علوم مختلف دینى اشراف کافى داشته باشند تا متن مترجم از خطا و انحراف مصون باشد.
• باید حروف مقطعه در اوایل سور بدون ترجمه و کلمات متشابه مانند «بُرْهانَ» در آیه 28 سوره یوسف، «دَابَّةً» در آیه 82 سوره نمل و «اعراف» در آیه 46 سوره اعراف به همان حالت ابهام ترجمه شود و از شرح و تبیین آنها خوددارى شود.
• ضرورت دارد از استعمال مصطلحات علمى و فنى در ترجمه پرهیز کرد.
• لازم است متن ترجمه شده قرآن کنار متن عربى قرار بگیرد تا مراجعهکننده در صورت مواجه شدن با اشکال بدان مراجعه کند و این توهم پیش نیاید که ترجمه مىتواند جاى قرآن را بگیرد.
«وَ اخْتِلافِ اللَّیْلِ وَ النَّهارِ ...» را به تفاوت شب و روز ترجمه کرده است، در حالى که مقصود رفت و آمد شب و روز است که همان معناى تعاقب و پشت سر هم رفت و آمد کردن استو از ریشه «خلف» (پشت سر) گرفته شده است نه از ریشه «خلاف» به معناى مخالفت.
ترجمه مهدى الهى قمشهاى تفسیرى و رایجترین و پرتیراژترین ترجمه معاصر که در واقع همان ترجمه بصیر الملک به اضافه نکات تفسیرى است.
ابو عبد الله زنجانى گوید: شاید اولین ترجمه به زبان لاتین (زبان علم در اروپا) در سال 1143 میلادى به وسیله «کنت» با همکارى «پطرس طلیطلى» و یک دانشمند عرب به انجام رسید. این ترجمه براى عرضه به «دى کلونى» انجام شد. مقصود از این کار نوشتن ردّ بر قرآن بود.