اولویتبندی ساده در یک سطح ساده، میتوانید کارها را براساس:
1-محدودیتهای زمانی،
2- سودبخشی و منفعت بالقوه (شایعترین روش استفاده که بهترین نتایج را میدهد)
3-فشاری که انجام آن کار به شما وارد میکند اولویتبندی کنید.
ابزارهای اولویتبندی
تحلیل براساس مقایسه دو به دو:
این روش زمانی که معیارهای تصمیمگیری مبهم، ذهنی یا متناقض است بیشترین فایده را دارد. شما باید هر کاری را که در لیست وجود دارد با تک تک کارهای لیست به صورت جداگانه مقایسه کنیدو در هر مقایسه تعیین کنید که کدام یک از دو کار مهم تر است.
تحلیل شبکهای :
در جایی که نیاز دارید فاکتورهای بسیار متفاوتی را برای اولویتبندی کارها مدنظر قرار دهید به کار میآید.
چارچوب (ماتریس) اولویت اجرای کارها:
این تکنیک ساده و سریع رسم نمودار، از شما میخواهد که ارزش هر کار را در برابر تلاشی که صرف آن میکنید، رسم کنید.
شبکه فوریت/ اهمیت:
این تکنیک از شما میخواهد که فکر کنید آیا کارها فوری یا مهم هستند. و بوستون:
ماتریس آنسوف به شما کمک میکند تا فرصتها را براساس خطر آنها امتیازدهی و اولویتبندی کنید. ماتریس بوستون هم به شما کمک میکند که فرصتها را براساس جذابیت یک کار و توانایی شما در بهرهگیری از آن، اولویتبندی کنید.
تحلیل پارتو:
این تحلیل در جایی که با طوفانی ناگهانی از مشکلات مواجه هستید به کار میآید.
این روش از شما میخواهد که ابتدا انواع مختلف مشکلاتی را که با آنها مواجه هستید با هم گروهبندی کنید و سپس تعداد موارد هر نوع مشکل را حساب کنید. با اولویت بندی شایعترین نوع مشکلات،میتوانید تلاش خود را بر روی حل آن متمرکز کنید. این کار زمان تمرکز بر روی مجموعه سایر مشکلات پیش رو را مشخص میسازد.
تکنیک گروه اسمی :
تکنیکی مفید برای اولویتبندی موضوعات و پروژه در داخل یک گروه است که اطلاعات مناسب جهت فرایند اولویتبندی را در اختیار هر فرد قرار میدهد. این تکنیک مخصوصاً در جایی که نیاز به یک تصمیمگیری گروهی است، مفید است.
با استفاده از این تکنیک، هر یک از شرکتکنندگان گروه موضوعات اولویتدار خود را «نام میبرد» و سپس آنها را براساس مقیاسی از 1 تا 10 رتبهبندی میکند. سپس امتیاز هر موضوع جمع زده میشود و موضوعات بر اساس امتیازشان اولویتبندی میشوند. عدالت ذاتی نهفته در این رویکرد آن را به روشی مفید تبدیل کرده است.
http://loreso.ir/fa/news/12067
http://amouzesh.tbzmed.ac.ir/uploads/27/CMS/user/file/2808/file2.pdf
http://www.hawzah.net/fa/Magazine/View/89/6744/80544/
http://www.islamquest.net/fa/archive/question/fa24101
. همه ما در طول هفته به فعالیتهای متعددی دست میزنیم که از نظر میزان اهمیتی که دارند با هم متفاوت هستند، برخی از این کارها مستقیم و برخی هم به طور غیرمستقیم در نیل به اهداف مؤثر میباشند و بعضی دیگر هیچ گونه ارتباطی با هدفهای ما ندارند، یعنی فقط برای اینکه کاری بکنیم، آنها را انجام داده ایم.
بنابراین دومین قدم در مدیریت زمان تعیین و تعریف فعالیتها و اقدامها برای رسیدن به اهداف تعیین شده و اولویت بندی آنها براساس تقدم زمانی و ضرورت و اهمیت هر کدام از آنهاست. برای اینکه بهتر بتوانیم کارها و فعالیتهای خود را اولویت بندی کنیم، پیشنهاد میکنم آنها را به چهار دسته تقسیم بندی نماییم.
اولویت بندی کارها:
1- کارهایی مهم و اضطراری: در این طبقه کارهایی قرار میگیرند که هم نیازمند یک اقدام فوری هستند و هم دارای نتایج حائز اهمیتی میباشند. بحرانها و مشکلات شخصی و خانوادگی از این طبقه هستند، با کارهایی که در این دسته قرار میگیرند مجبوریم کنار بیاییم و گرنه عوارض آنها گریبان ما را میگیرد.
البته باید توجه جدی داشته باشیم که نباید بگذاریم همه همت و تلاش ما صرف این گونه امور شوند وگرنه هر روز با بحران جدیدی روبه رو خواهیم شد و دیگر فرصتی برای سایر کارها باقی نمیماند. بیماری ناگهانی یکی از اعضای خانواده، تغییر ناگهانی امتحان پایان سال و ترم و تصادفهای خودرو، از این دسته هستند.
2- کارهایی که فوری و اضطراری نیستند، اما مهم هستند: فعالیت و کارهایی که در این طبقه قرار میگیرند به هدفها، رسالت و نقشهای زندگی مربوط میشوند، اما مجبور نیستیم همین حالاو با فوریت آنها را انجام دهیم و میتوانیم آنها را به زمان دیگری موکول کنیم، اما در هر حال لازم است آنها را انجام دهیم، یاد گرفتن کار با رایانه، رفتن به یک رستوران یا سینما با همسر خود، خرید لباس یا کتاب غیردرسی و از این قبیل امور.
3- کارهایی که فوری و اضطراری هستند، اما مهم نیستند: این قبیل امور فوری و اضطراری هستند، اما مهم نیستند و محتوای این قسمت مورد علاقه دیگران است و بیشتر خوشایند آنان، اما نکته مهم در اینجاست که این امور نه تنها مهم نیستند، بلکه هیچ گونه ارتباطی با اهداف ما ندارند و حتی بعضی وقتها مانعی بر سر اهداف ما خواهند بود. دوستی زنگ میزند یا پیامک میدهد که همین حالا در پارک فلان منتظر تو هستم، دوست دیگری برای خرید لباس عروسی یا دامادی نیاز به همراهی دارد و از این قبیل.
4- کارهایی که نه اضطراری و فوری هستند و نه مهم: در این طبقه بیشتر کارهایی قرار میگیرند که انجام دادن یا ندادن آنها چه حالا و چه در وقت دیگر تفاوتی ندارد و هیچ گونه سود و زیانی به حال ما و اهداف ما و رسالتهای ما در زندگی ندارد و بیشتر باعث اتلاف وقت میشوند.
مثل اصرار به دیدن فلان سریال، اصرار بر حضور در ورزشگاه برای دیدن مسابقه فلان تیم، وقت گذرانی و پاساژگردی با دوستان یا به تنهایی و از این امور.
عزیزان من، انسانهای موفق هیچ گاه اجازه نمیدهند وقت و عمر عزیزشان صرف امور مربوط به قسمتهای سوم و چهارم شود و یا حداقل وقت بسیار کمی را صرف این امور میکنند و چنین انسانهایی سعی میکنند وقت مفیدشان را بین فعالیتهای قسمت اول و دوم به صورت متناسب و با توجه به هدفهایشان صرف کنند. ما باید تلاش کنیم که همه وقت خود را صرف فعالیتهای قسمت اول کنیم، بلکه باید در راستای اهدافمان به فعالیت قسمت دوم نیز بپردازیم.
به یاد داشته باشیم که اگر اهداف و آرمان مشخصی در زندگی نداشته باشیم به آسانی در دام امور اضطراری گرفتار میشویم و به یک انسان شرطی، واکنشی و غیرمؤثر مبدل خواهیم شد که فقط در مقابل امور اضطراری و مهم واکنش نشان میدهد و نسبت به امور مهم، اما غیراضطراری بی تفاوت خواهد بود، این چنین انسانی نه تنها انسان کامل و موفقی نیست، بلکه از مواهب زندگی نیز بی بهره خواهد بود.
خواننده عزیز، حالا در بخش دوم لیستی از دسته بندی کارهای هفته آینده خود براساس درجه بندی یاد شده تهیه کنید و یا همین لیستها را در مورد کارهای هفته گذشته انجام دهید تا ببینید چقدر از عمر را تلف کرده یا درست حرکت کرده اید؟
3- رعایت اولویتها: سومین قدم برای مدیریت بر زمان، رعایت اولویتها است، یعنی چگونگی اختصاص وقت به اولویتهای زندگی خود را مشخص کنیم. برای این کار ساعاتی را که در روز و هفته یا ماه در اختیار داریم، تعیین کرده و ابتدا کارهای مهم و فوری (کارهای مربوط به قسمت اول) را در بهترین زمانهای موجود انجام داده و سپس وقت مناسبی را برای کارهای مربوط به قسمت دوم اختصاص دهیم، چنانچه وقتی باقی ماند به قسمت سوم نیز وقت بدهیم و از زمانهای مازاد برای کارهای قسمت چهارم اختصاص دهیم یا اصلاً وقتی به آنها اختصاص ندهیم.
امروز اسلام بلا و محنت سختی را میگذراند؛ چرا که دوستان و دشمنانش به طور مساوی علیه آن به جنگ پرداخته اند! برای اسلام هیچ شگفت نیست که در مسیر بلا و مصیبت قرار گیرد یا وارد جنگ گردد؛ بلکه آنچه بسیار شگفت آور و بسی جای نگرانی است، همکاری دوستان اسلام علیه دین، با دشمنان آن است. و تنها مصیبت سخت و رنج آور همین است؛ زیرا بر روح و جان انسان تلخ تر از آن نیست که فرزندانش از او نافرمانی کنند و از کسانی که امید یاری و کمک دارد، نه تنها او را یاری ندهند، بلکه سبب رنج و محنتش را فراهم کنند. بنابراین، بلاها و مشکلات بر هم انباشته شده است تا جایی که مسلمان بیشتر به سربازی مانده است که در میدان جنگ، دشمن از هرسو او را محاصره کرده و مرگ از هر طرف او را فرا میخواند، در حالی که همچون کوه استوار و محکم مقاومت میکند و جز عقیدهای که او را به آسمان گره میزند هیچ سپر و مانعی ندارد که او را حفظ کند. تنها سپر و تکیه گاهش عقیدهی اوست که دستش را گرفته و او را از لجنزاری که مردم در آن غرق گشتهاند و پرتگاهی که نظام مادیگری برای انسان فراهم کرده و ابر سیاهی که بر آسمان دلها سایه افکنده، نجات میدهد و اشعه فروزان و روح بخش را بر ملتش ارزانی میدارد. بنابراین، به عقیدهی خود سخت چنگ زده است؛ چرا که جز ایمان، وسیلهی گریزی از این بلا و مصیبتها را سراغ ندارد و برای نجات از این دریای پر تلاطم، جز کشتی عقیده و ایمان، راه دیگری به نظر او نمیرسد. و در ذهن و خاطرهی او آن تصویر رسا و بی نظیر نبوی که برای ابوذر ترسیم شده بود، نقش بسته و در میان بحرانهای کنونی، آن را تداعی میکند.
«یا أبا ذر! أحکم السفینة فإن البحر عمیقٌ، وأکثر الزاد فإن السفر طویل واخلص العمل فإن الناقد بصیرٌ».
«ای ابوذر! کشتی را محکم بگیر، زیرا دریا عمیق است، توشهی بسیار آماده کن زیرا سفر طولانی است و در کارهایت اخلاص پیشه کن زیرا نقدکنندهی اعمال بیناست».
بسیاری از مردم میپرسند، چرا مسلمانان را تربیت روحی روی برتافته و در گرداب فعالیتهای سیاسی غرق گشته اند؟
بارها این پرسشها را شنیده ام و پافشاری برای پاسخ به آن را نیز شنیده ام و بسیاری را سراغ دارم که تمام رنج و محنتهای مسلمانان را مرهون فعالیتهای سیاسی آنان میدانند و خود را با این طرز تفکر راضی و بحرانهای موجود را با آن توجیه میکنند. من هروقت این پرسشها را میشنیدم به نفس خود مراجعه کرده و از آن پاسخ میخواستم، اما پاسخ بسیار واضح و روشن است و چنانچه توطئههای دشمنان و نادانی دوستان اجازه میداد، پاسخ بر کسی پوشیده نمیماند و میگفتم:
اینان در کجای حرکت اسلامی این روی گردانی و انصراف را مشاهده کرده اند؟ تربیت روحی نزد آنان چه معنا و مفهومی دارد؟ چه میخواهند؟ چنانچه منظور آنها از تربیت روحی، زندان کردن نفس در دیر و صومعه و گریز از جامعه، و فارغ شدن برای عبادت است، این همان رهبانیتی است که اسلام آن را نهی کرده است. و چنانچه منظورشان حسن رابطه با خدا، اهتمام به امور مسلمانان و دفاع از کیان و حیثیت دین است، پس انصراف از تربیت روحی را در کجا میبینند؟ و چگونه به خود اجازه میدهند که اهتمام به امور مسلمانان و دفاع از حیثیت و کیان دین را خارج از میدان تربیت روحی بنامند؟ فهم و برداشت من از اسلام این است، اسلام بین کسی که با فروتنی و تضرع و گریان در محراب مسجد ایستاده است، و کسی که با قلم خود در مقابل شبهات کسانی که در دین شک و تردید میاندازند، از اسلام دفاع میکند، و همچنین رزمندهای که در جبههی جنگ و میدان آتش، مسلسل خود را بر دوش گرفته و از حریم سرزمین اسلامی دفاع میکند، تفاوتی قایل نیست و تمام این فعالیتها نزد خدا یکسان است، چرا که همگی لازم هستند و درد و آزار نیش قلم نویسندگان مخلص، کمتر از درد و آزار ضربه شمشیر مجاهدان نیست و به امید خدا میزان ارزش جوهر قلم نویسندگان مدافع دین، در نظر خدا از ارزش خون شهیدان کمتر نیست و به تحقیق اجر و پاداش این دو گروه بیشتر از اجر و پاداش کسانی است که دل از دنیا بریده و در مساجد به عبادت مشغول گشتهاند و پیامبر – صلى الله علیه وسلم – در جواب این سؤال که، چه کاری انسان را به درجه اجر و پاداش مجاهد راه خدا میرساند، فرمود:
«إن استطعت أن تصوم ولا تفطر، وأن تقوم ولا تنام وأن تحج کل عام، فافعل، ولست ببالغ أجر المجاهد فی سبیل الله».
«اگر میتوانی پشت سر هم روزه بگیری، تمام شب را نماز خوانی، و هر سال مناسک حج را انجام دهی، بفرما، اما به اجر مجاهد فی سبیل الله نخواهی رسید».
جداکردن کسی که به عبادت چسبیده و کسی که از اسلام دفاع میکند و به کاربردن عنوان معنویت برای این و کار سیاسی برای آن، به راستی دسیسهی دشمنان است و پذیرفتن آن از طرف بعضی از مسلمانان، دلیل بر نادانی دوستان است.
مگر ابوبکر مهربان و گریانِ کنج محراب نبود که در جنگ ردّه، مردانه به میدان آمد و گفت: «أینقُصُ الدِّینُ وَأَنَا حَی؟» (مگر من مرده ام که دین ناقص شود؟)
مگر همان علی بن ابی طالبی که در محراب گریه میکرد و عاقلانه نسبت به مشکلات روز، دلتنگ و ملول میگشت و میگفت:ای دنیا از من دست بردار و دیگری را مغرور کن، همان کسی نبود که با یاوه گویانی که ادعای خدایی او را میکردند بعد از پافشاری آنها بر این بدعت خطرناک آنها را سوزاند و گردن عمر بن عبدود را در جنگ خندق با شمشیر قطع کرد و در جنگ خیبر با شمشیر سر مرحب را نصف کرد؟
من منکر آن نیستم که هجوم علیه اسلام شدت یافته، و به اوج خود رسیده است، همچنین قبول دارم که مسلمانان آنقدر به دفاع از دین مشغول شدهاند که آنها را از زیاد ایستادن در محراب بازداشته است تا حدی که به عبادات واجب، کفایت کرده بعضی از نوافل را از دست داده اند، و گویا در ظاهر چنین به نظر میرسد که از تربیت روحی دور شدهاند و من هرگز چنین فکر نمیکنم. چنانکه خداوند متعال نسبت به افراد در سفر و در وقت ترس از دشمن به کوتاه کردن نمازها اجازه فرموده و کسی آن را انصراف از تربیت روحی نپنداشته است، و پیامبر اسلام در این دو حالت برخی از سنتها را ترک و نمازها را کوتاه کرده و آن را انصراف و روی گردانی از معنویات ندانسته است؛ در حالی که او نزدیکترین بندگان خدا به خداوندِ بلندمرتبه است.
پس در زمانی که دسیسه علیه دین افزون شده است و دایره توطئهها گسترش یافته تا حدی که مسلمانان در میدان فتنه و بحرانی قرار گرفتهاند که انسان صابر را متحیر میکند و نمیداند بلا از کدام سو میآید، آیا مشغول شدن مسلمان به دفاع از دین غیر طبیعی است؟ بحرانی که شاعران عرصه ادب و هنر چنان آن را توصیف کرده اند:
ولو کان سهماً واحداً لاتقیته
ولکنه سهم وثان وثالث
اگر تیر یکی باشد میتوان از آن گریز کرد؛ اما تیر نه یکی، دو و سه و …
بی تردید مفاهیم اسلامی تزریق شده از سوی دیگران مسلمانان را در موقعیتی قرار داده که به شدت نیازمند مراجعه به امور دینی خود و فهم حقیقی آن هستند.
مَا کَانَ لِنَبِیٍّ أَن یَکُونَ لَهُ أَسْرَىٰ حَتَّىٰ یُثْخِنَ فِی الْأَرْضِ ۚ تُرِیدُونَ عَرَضَ الدُّنْیَا وَاللَّـهُ یُرِیدُ الْآخِرَةَ ۗ وَاللَّـهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ ﴿٦٧﴾ انفال
Ни одному пророку не дозволено брать себе пленных или брать за них выкуп, или с гордостью прощать их, пока он ещё полностью не победил противника или не нанёс ему такого удара, после которого он больше не сможет оправиться. Но вы, о мусульмане, поторопились в сражении при Бадре брать пленников, прежде чем твёрдо упрочиться на земле. Вы стремились к благам в ближайшей жизни, а Аллах желает для вас вечных благ в будущей жизни, если вы возвышаете Истину Аллаха и не обращаете внимания на услады земного мира. Поистине, Аллах Всемогущ и Мудр! Он направляет все ваши дела вам на пользу. (67)
النَّبِیُّ أَوْلَىٰ بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنفُسِهِمْ ۖ وَأَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ ۗ وَأُولُو الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَىٰ بِبَعْضٍ فِی کِتَابِ اللَّـهِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُهَاجِرِینَ إِلَّا أَن تَفْعَلُوا إِلَىٰ أَوْلِیَائِکُم مَّعْرُوفًا ۚ کَانَ ذَٰلِکَ فِی الْکِتَابِ مَسْطُورًا ﴿٦﴾ احزاب، 6.
Пророк Мухаммад - да благословит его Аллах и приветствует! - более милосерден к верующим, чем они к самим себе. Им следует его любить, его слушать и ему повиноваться. Его жёны, как матери для верующих, которые заслуживают уважения и на которых запрещено жениться после него. Родственники человека имеют основные права на наследование его имущества в отличие от верующих и мухаджиров (из Мекки), не имеющих кровных родственных отношений с ним. Это - установление Корана. Но можно делать добро близким вам по вере не из родственников, и давать им что-нибудь от милосердия и любви или завещать им часть имущества из наследства. Наследование по родственным узам начертано в Писании, его принципы не изменились. (6)
پیغمبر اولی و سزاوارتر به مؤمنان است از خود آنها (یعنی مؤمنان باید حکم و اراده او را مقدم بر اراده خود بدارند و از جان و مال در اطاعتش مضایقه نکنند) و زنان او (در اطاعت و عطوفت و حرمت نکاح، به حکم) مادران مؤمنان هستند و خویشاوندان نسبی شخص (در حکم ارث) بعضی بر بعضی دیگر در کتاب خدا مقدمند از انصار و مهاجرین (که با هم عهد برادری بستهاند) مگر آنکه به نیکی و احسان بر دوستان خود (از مهاجر و انصار) وصیتی کنید که این (تقدم وصیت بر ارث خویشان) هم در کتاب حق مسطور گردیده است. (۶)
این آیهی شریفه دربارهی اولویت و ولایت همه جانبهی پیامبر اکرم(ص) از جمله مدیریت و ولایت ایشان بر دیگران است. اما این آیه با «الغاء خصوصیت» بیانگر یک اصل عمومى در مدیریت میباشد و آن اینکه، اگر فرد شایستهای در رأس مجموعه مدیریتی قرار گیرد، (در همان محدوده) ولایت و اولویت پیدا میکند.[2] امام باقر(ع) در ذیل این آیه میفرماید: «این آیه، دربارهی ولایت و رهبری نازل شده است».[3]
شیخ طوسى(ره) در تفسیر خود از این آیهی شریفه، تدبیر و مدیریت را فهمیده و مراد از «اولى بأنفسهم» را «احق بتدبیرهم» معنا کرده است و اینکه پیامبر اکرم(ص)، شایستهترین مدیر و مدبّر است.[4]
روشن است که اختیارات حکومتى رسول خدا(ص) به جانشینان آن حضرت و در زمان غیبت امام مهدی(عج) به فقیه جامع الشرایط انتقال مییابد؛ و این اختیارات لازمه مقام حکومت است. و تشخیص حاکم اسلامى جامع الشرایط که آگاه به مصالح سیاسى و اجتماعى است، بر تشخیص دیگران مقدّم است.[5]
امام خمینی(ره) در ذیل آیهی مورد بحث چنین میگوید: «مراد از اولویت، ولایت و امارت است ... همان امارت و ولایتى که براى نبی اکرم(ص) است، براى علما نیز ثابت میباشد».[6]
بنابر این، آیهی فوق، مدیریت همراه با ولایت و اولویت را مطرح میکند که حل کنندهیٔٔ بسیارى از معضلات مدیریتى در جامعه اسلامی است.
[2]. رضایى اصفهانى، محمد على، پرسش و پاسخهاى قرآنى، ج 10، ص 21، پژوهشهاى تفسیر و علوم قرآنى، قم، 1385ش؛ و ر. ک: قوامی، سید صمصام الدین، مدیریت از منظر کتاب و سنت، ص 408، دبیرخانه مجلس خبرگان، قم، چاپ اول، 1383ش.
[3]. کلینى، محمد بن یعقوب، الکافی، ج 2، ص 10، دارالحدیث، قم، چاپ اول، 1429ق.
[4]. شیخ طوسى، محمد بن حسن، التبیان فى تفسیر القرآن، با مقدمه شیخ آقابزرگ تهرانى، تحقیق: قصیرعاملی، احمد، ج 8، ص 317، دار احیاء التراث العربى، بیروت، بی تا.
[5]. ر.ک: نمایههای «تعیین ولی فقیه»، سؤال 786؛ «ارجحیت نظر ولی فقیه بر مرجع تقلید»، سؤال 9300.
[6]. امام خمینى، ولایت فقیه، ص 100، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى، چاپ دوازدهم، 1423ق.
پیغمبر اولی و سزاوارتر به مؤمنان است از خود آنها (یعنی مؤمنان باید حکم و اراده او را مقدم بر اراده خود بدارند و از جان و مال در اطاعتش مضایقه نکنند)
النَّبِیُّ أَوْلَىٰ بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنفُسِهِمْ ۖ وَأَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ ۗ وَأُولُو الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَىٰ بِبَعْضٍ فِی کِتَابِ اللَّـهِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُهَاجِرِینَ إِلَّا أَن تَفْعَلُوا إِلَىٰ أَوْلِیَائِکُم مَّعْرُوفًا ۚ کَانَ ذَٰلِکَ فِی الْکِتَابِ مَسْطُورًا ﴿٦﴾ الأحزاب
Пророк Мухаммад - да благословит его Аллах и приветствует! - более милосерден к верующим, чем они к самим себе. Им следует его любить, его слушать и ему повиноваться. Его жёны, как матери для верующих, которые заслуживают уважения и на которых запрещено жениться после него. Родственники человека имеют основные права на наследование его имущества в отличие от верующих и мухаджиров (из Мекки), не имеющих кровных родственных отношений с ним. Это - установление Корана. Но можно делать добро близким вам по вере не из родственников, и давать им что-нибудь от милосердия и любви или завещать им часть имущества из наследства. Наследование по родственным узам начертано в Писании, его принципы не изменились. (6)
اوضاع زمان نزول سوره
حوادث مطرح شده در این سوره بین سال دوم و پنجم هجرت روی داده است که به سبب نوپا بودن حکومت اسلامی در مدینه، مسلمانان دوران سختی داشتند و مشرکان، یهودیان و منافقان به آنان آسیب میرساندند. طی این مدت جنگ احزاب و بنیقریظه رخ داد و رفته رفته حکومت اسلامی در مدینه و نیز قوانین اجتماعی اسلامی بیشتر تثبیت شد.
نقطه اتصال میان آیات این سوره را میتوان از یک سو کوشش پیامبر اسلام برای تثبیت قوانین اجتماعی و مبارزه با رسوم جاهلی و از سوی دیگر تلاش مشترک مشرکان، یهودیان و منافقان در دسیسه علیه حکومت اسلامی از طریق یورش نظامی، اخلالگری در اوضاع اجتماعی مسلمانان و تضعیف جایگاه رهبری پیغمبراکرم(صلی الله علیه وآله) دانست.
← توصیه به تقوا و توکل
آیه ۱۸ این سوره با سفارش به پیغمبراکرم(صلی الله علیه وآله) به تقوا و تبعیّت نکردن از کافران و منافقان و پیروی از وحی و توکل به خدا آغاز میشود و برخی رسوم جاهلی مانند ظهار (نوعی طلاق در جاهلیت) و پسرخواندگی(که در جاهلیت همه احکام فرزند را بر پسرخوانده مترتب میکردند) را ردّ، و بر انحصار پیوندهای خویشاوندی در پیوندهای واقعی تأکید میکند. سپس ولایت عامه و سمتی بالاتر از پدر را برای رسول خدا(صلی الله علیه وآله) نسبت به مسلمانان جعل میکند؛ چنانکه همسران آن حضرت را با عنوان « اُمّ المؤمنین » معرّفی میکند و در پایان، از پیمان محکمی یاد میکند که از پیامبران اولوالعزم(در ایفای مسؤولیت تبلیغ و رسالت) گرفته است.