مفهوم نشانه شناسی وسابقهی آن از نگاه سوسور، پیرس، امبر تو اکو همچنین رویکردهای آن و تفاوت نشانه شناسی و هرمنوتیک
واژه «سیموتیک»ازریشهی یونانی «سهم یون»(semeion) آمده است که به معنای علامت و نشانه است.نشانه شناسی درانگلیسیsemiology،همچنینsemioticsویاsemeiotics ازریشهی فارسی«سیمیا»یا«سیما»در فارسی نوین و نیزدرنظری دیگر ازواژهی یونانی(سمئیون) به معنی مطالعه نشانهها و نمادها است.این رشته با سخنرانی زبان شناس سوئیس فردنیان دوسوسور دردانشگاه شهرژنو آغاز گشت.
تنها پس از مرگ او بود که به کوشش همکارانش اندیشههای اودر کتابی با نام «درس زبان شناسی عمومی» درسال 1916به چاپ رسید.او با رد انگارهی سنتی که رابطهی میان واژه و شی را یک رابطه حقیقتی میدانست (به رساله کراتیلوس افلاطون رجوع کنید).
برای نخستین باربه دلخواه بودن آن اشاره کرد. او هر پیوند ذاتی میان واژه و شی و همچنین واژه و مفهوم را نادرست خواند و این پیوندرا زادهی یک همگرایی وهمرایی اجتماعی دانست.
او جستارخود را اینگونه آغاز میکند:درهمهی دانشها شی مقدمترین بخش یک پژوهش است در حالیکه درزبان شناسی هنگامی که به سراغ واژه میرویم متوجه میشویم که برای بررسی آن واژه نخست نیاز به شناختن دیدگاه همان داریم آیاماواژه راازدید معنایی بررسی میکنیم یا دنبال ساختاری استوار به ساختارزبان میرسد آنچه بنیاد نشانه شناسی را خواهد ساخت.
ازدهه 1950به این سو نشانه شناسی همچون روش پژوهش به ویژه دردوقلمرو«شناخت دلالتها» و«ادراک سازوکار ارتباطها» به کاررفته است مفهومی که اینگونه ازنشانه ارائه میشود.در برگیرنده دانش بسیارگستردهای است، به طوری که میتوان گفت تقریباًتمام حوزه علوم انسانی و علوم اجتماعی را فرامی گیردیا بنابرتوصیف اکو، نشانه شناسی علمی است که باکل فرهنگ انسانی سروکار دارد. اما بسیاری از منتقدان برچنین « دیدگاه سلطه طلبانه ای» از نشانه شناسی شدیداً معترض هستند و معتقدندکه «یکی از وظایف نشانه شناسان این است که نشانه های مختلف را از هم متمایز کرده و شیوههای متفاوت مطالعه آنها را تدوین کنند چرا که در حوزههای متفاوتی چون موسیقی،معماری،ادبیات،تبلیغات،تلویزیون،سینما،رادیو،آداب ورسوم،مد،آشپزی و...پدیدههای دلالت گر یک جور نیستند واگرهم پدیدهها و رفتارهاهمه نشانه باشند،نشانههایی ازیک نوع نیستند. (منبع نامشخص )
لحظهای تأمل آشکار میسازد که،از طریق نظام علایم، پیامها را به یکدیگروبه خودمنتقل میکنیم.زبان، چنین نظامی است،اما موارد دیگری نیز مانند نمادهای ریاضی،دستگاه علایم موسیقی، تصاویر، علایم جادهها و اشارههای غیرکلامی وجود دارد.نشانه شناسی مطالعهی نظامهای علایم است، به ویژه مطالعهی اینکه چگونه اشیاء(مانند حروف الفبا) میتوانند انتقال دهنده ی معنی باشد و چگونه نظام علایم به رفتار آدمی مربوط میشود.
اهمیت مطالعهی علایم با درک این نکته روشن میشود که پیام وجود ندارد، مگر اینکه به شکل علایم رمز گذاری شود.فرایندرمز گذاری، ماهیت پیامی راکه انتقال مییابد،تحت تأثیر قرار میدهد.از این رو برای فهم هرموقعیتی که درآن،پیامهایی ردوبدل میشود(مانند آموزش کلامی )، لازم است نظام عملیاتی را که پیامهای مذکور در آن رمز گذاری شده، بشناسیم به عبارت دیگر این اهمیت داردکه تنهاآنچه راگفته یا نوشته شود، بلکه این رانیزکه چگونه گفته یا نوشته میشود، مورد مطالعه قرار دهیم .
طبق نظر نشانه شناسان، پیامها باز نمود و اقعیتی عینی نیستند، بلکه آنها سازههایی اجتماعی، مبتنی براستفاده از نظامهای علایمند ( گال و همکاران، 1390)
نشانه به طورکلی مفهومی تحلیل است و تحلیل گر ابتدا در هرحال با متن روبرو میشود و سپس برای تحلیل متن ممکن است به ابزاری به نام نشانه و چگونگی همنشینی آن با نشانههای دیگر در نظامهای نشانهای دیگر متوسل شود. ( سجودی، 1383)
سوسور میگوید:
«زبان نظامی است ازنشانهها که بیانگر اندیشههاست واز همین رو با نظام نوشتاری، الفبای ناشنوایان،مناسک نمادین، اشکال وقواعد آداب ومعاشرت، علائم نظامی وغیره قابل مقایسه است. اما از همه این نظامها مهمتر است میتوان علمی را تصور کردکه زندگی نشانهها رادرون جامعه مطالعه میکند. چنین علمی بخشی از روان شناسی اجتماعی ودر نتیجه روان شناسی عمومی خواهد بود.من آن را نشانه شناسی میخوانم (سمیولوژی از semiom یونانی به معنای نشانه) نشانه شناسی به ما میگوید که نشانهها از چه تشکیل شده اندوچه قوانینی بر آنها حاکم است.
این داعیه آغازین نشانه شناسی است، داعیهای که راه را بر مطالعه رسانهها میگشاید،زیرا حالا. دیگرنه تنها مناسک نمادین وعلائم نظامی بلکه آگهیهای تجاری،سریالهای کمدی (situation comedy) وسریالهای احساساتی ( soap opera)و تقریباً هر چیز دیگری را میتوان به عنوان « نظامهای نشانههای » مطالعه کرد. ( آسابرگر، 1386، ص 20)
نشانه همیشه دو رو داردحال بدون مداول، یا به عبارتی دالی که یه هیچ مفهومی دلالت نکند، صدایی گنگ بیش نیست و مدلولی که هیچ صورتی (دالی) برای دلالت برآن وجود نداشته باشد امکان ندارد، قابل دریافت وشناخت نیست. سوسور تاکید کرده است که صدا و اندیشه (یا دال و مدلول) درست مانند دوروی یک برگ کاغذ از هم جدایی ناپذیرند این دو سوی نشانه به واسطه یک پیوند متداعی ارتباط تنگاتنگ ذهنی دارند، « هریک آن دیگری را راه میاندازد»
از دید سو سور این دو وجه نشانه وابستگی متقابل به یکدیگر دارند و هیچ یک مقدم بر دیگری نیستند.نشانه محال است که ازلفظ بدون معنی یامعنی بدون لفظ تشکیل شده باشد.
(نقل ازسجودی،1386)
فردنیانددوسوسور زبان شناس سوئیسی، فرایند گفتگو راساخته شده از دو بخش روان شناسانه و فیزیکی میداند، ولی ساختار زبان را در ارتباط با پارهای از بخش روان شناسی میشناسد که پیوند میان الگوی آوایی ومعنا در اندیشه ی آدمی است. نشانه شناسی او از همین پیوند ریشه میگیرد. ( ضمیران، 1383)
سوسور معتقد بود که نشانگر(دال) و نشان شده(مداول ) بمانند دو رویه کاغذ جدا شدنی هستند. بدون وجود نشانگر و نشان شده با هم، نه نشانهای وجود خواهد داشت و نه معنایی .گاهی تمایز میان نشانگرونشان شده را با دوگانگی آشنای میان فرم ومحتوا همانند میکنند.( چندلر، 1387)
مدل سوسور به مدل دوتایی یا دو بخشی موسوم است. وی نشانه را در برگیرندهی دو بخش میداند:
دال: شکلی که نشانه میگیرد مداول : مفهومی که بازنمایی میکند
نشانه کلیتی است که از اجتماعی دال یا مدلول حاصل میشود (سوسور، 1983،ص 63) رابطهی بین دال و مدلول را دلالت میگویند.برای ثمال، واژهی «باز» (برای کسی که با درب یک مغازه روبه رو میشود ) نشانه است شامل:
یک دال: کلمهی باز یک مفهوم مداول: مغازه برای انجام خرید باز است.
یک نشانه باید هم دال و هم مدلول داشته باشد. نمیتوانیم یک دال کاملاً بی معنا یا مدلول کلاً بی شکل داشته باشیم .یک نشانه ترکیبی روشن از یک دال با یک مدلول خاص است. یک دال میتواند گاه بر مدلولهای متفاوت دلالت کند. (محمد پور، 1390، ص 117)
اما این راهنمایی سوسور راز بان شناسان نادیده گرفتند و در حالی که دیگر مفاهیم سوسوری را سرلوحه مطالعات نشانه شناختی خود قرارداده بودندولی از مفهوم نشانه وزبان به مثابه نظامی از نشانهها غافل شدند. هرچنددر این باره بسیار سخن گفتند اما کاربرد قطعی آن را در تحلیل زبان جایز ندانستند . ( منبع نامشخص)
الگوی سوسور از نشانه، الگویی« دووجهی» است درالگوی سوسوری هرنشانه تشکیل شده از: دال (signifiant) «تصویر صوتی »
مدلول (signifie) مفهومی که دال به آن دلالت میکند.
نشانه ناشی از پیوند دال و مدلول است که رابطه میان دال و مدلول را اصطلاحاً دلالت مینامند
سوسور متذکر میشود که این دو وجه نشانه، وابستگی متقابل به یدکدیگردارند و هیچکدام مقدم بر دیگری نیستند. دال بدون مدلول یابه عبارتی دالی که یه هیچ مفهومی دلالت نکند، صدایی گنگ بیش نیست و مدلولی که هیچ دالی (صورتی) برای دلالت برآن وجود نداشته باشد قابل دریافت وشناخت نیست.در واقع،محال است که نشانه از لفظ بدون معنی ویا معنی بدون لفظ، تشکیل شده باشد.سوسور تأکید میکند که دال و مدلولی (یا صدا و اندیشه ) همچون دو روی یک کاغذ از هم جدایی ناپذیر هستند.این دووجه نشانه به واسطه یک «پیوند متدایی» ارتباط تنگاتنگ ذهنی دارند.هریک، آن دیگری را راه میاندازد، به بارو سوسور، دال و مدلول جنبه روان شناختی دارند و هیچ یک بعد مادی ندارند، هردواز نوع صورت» هستند و نه جوهر وبه نظامی انتزاعی و اجتماعی تعلق دارند که سوسور آن را « لانگ » مینامد.
نشانه زبانی رابطه بین یک شی و یک نام نیست، بلکه رابطهای است بین یک مفهوم و یک الگوی صوتی . الگوی صوتی به واقع از نوع صوت نیست؛ چرا که صوت مادی (فیزیکی) است در حالی که الگوی صوتی، پنداشت (impression)روان شناختی شنونده ازصوت است آنگونه که ازطریق حواس دریافت میکند. الگوی صوتی را تنها از آن جهت میتوان « مادی» تلقی کرد که بازنمود دریافتهای حسی ما هستند بدین ترتیب، الگوی صوتی را میتوان از «مفهوم» باز شناخت. مفهوم نسبت به الگوی صوتی از نوع انتزاعی تر است . ( فردنیان دو سوسور، 1378، ص 66)
درالگویی که سوسوراز نشانه ارائه میدهد، «مصداق» جایی ندارد. به بیانی دیگر،دردیدگاه سوسور، ارجاع به اشیای موجود در جهان خارج در نظام زبان و فرایند دلالت جایگاهی ندارد و در این الگو مداول برابر با مصداقی مادی در جهان خارج نیست، بلکه مفهومی ذهنی است. درچنین نظام زبانی، نشانهها به مفاهیم دلالت میکنند و نه به چیزها، وزمانی که درباره چیزها صحبت میکنیم، در سطح مقولههای مفهومی آن « چیزها» با هم ارتباط برقرار می کنیم.
بنابراین، در دیدگاه سوسور نشانه به طور کلی « غیر مادی» است و این نکتهای است که باید به آن توجه داشت. (منبع نامشخص)
پیرس طوردیگری به نشانه شناسی مینگرد.وی معتقدبودهرچیزی که به هر شکل به چیزدیگری دلالت کند،فارغ از طبیعی یا قرار دادی بودن آن، نشانه تعریف میشود پس بر خلاف الگوی دو وجهی سوسور، پیرس الگوی سه وجهی خود را معرفی کرد.
1)باز نمود: صورتی که نشانه به خود میگیرد و الزاماً مادی نیست در این معنا، نشانه چیزی است که از نظر فرد به جای چیز دیگری مینشیند . این صورت همان دال سوسوری است
2) تفسیر: عبارت است از معنایی که از نشانه حاصل میشودنه تفسیرگر، این همان مدلول سوسور است .
3) ابژه یا مرجع: نشانه به آن ارجاع میدهد.
پیرس تعامل بین بازنمود، ابژه وتفسیررا « نشانه گی»یا کلیت فرایند دلالت نامید. براساس الگوی پیرس از نشانه، چراغ قرمز راهنمایی که سر چهار راه قرار دارد، بازنمود است . توقف خودروها ابژه ی آن است و این فکر که چراغ قرمز به معنا آن است که خودروها باید متوقف شوند، تفسیر آن است در ضمن، معنای یک نشانه محتوای آن نیست، بلکه ازتفسیر آن نشانه حاصل میشود. چه الگوی دو وجهی را بپذیریم وچه الگوی سه وجهی، باید نقش تفسیرگر مورد توجه قرار گیرد. ( محمد پور، 1390، ص 118)
پیرس به نه جنبه از نشانهها اشاره کرده است که سه مورد اهمیت بیشتری دارند.
چارلز سندرس پیرس، منطقی دان و فیلسوف پراگماتیست آمریکایی، تقریباً همزمان باسوسور، الگوی متفاوتی از نشانه تدوین کرد. اودر مقابل الگوی دو وجهی سوسور از نشانه الگوی سه وجهی را ارائه کرد :
پیرس تعامل بین نمود، ابژه وتفسیررا « نشانگی» مینامند. (که میتوان آنرا کلیت فرایند معنا سازی نامید). وی مینویسد: «نشانه...(درشکل نمود) چیزی است که از جهتی یا بر حسب ظرفیت خود به جای چیز دیگری می نشیند. کسی را مخاطب قرار میدهد یعنی، درذهن آن شخص نشانهای برابر یا شاید نشانهای بسط یافته تر به وجود میآورد آن نشانهای را که نمود در ذهن مخاطب میآفریند،تفسیر نخست نامیده ام. نشانه به جای چیزی قرار میگیرد، که همان موضوع یا ابژه نشانه است. نشانه از همه جهات به جای موضوع یا ابژه نمی نشیند، بلکه در ارجاع به نوعی اندیشه ( ایده) که من گاهی زمینه نمود نامیده ام، جانشین ابژه میشود. (چارلز ساندرس پیرس، 1380، ص 57)
درچارچوب الگوی پیرسی ازنشانه،چراغ قرمزراهنمایی ورانندگی درحکم نموداست وتوقف خودروها،ابژه (موضوع)آن محسوب میشود و تفسیر آن این است که چراغ قرمز بر سر چهار راه به این معناست که خودرو باید متوقف شوند.درالگوی پیرس، نمود کما بیش شبیه دال سوسوری است و تفسیر نیز بی شباهت به مدل سوسوری نیست. هر چند تفسیر کیفیتی دارد کمی متفاوت با مدلول : تفسیر پیرسی خود نشانهای است در ذهن تفسیر گر
( فرزان سجودی، 1382، ص 31. تأکیدها از نگارنده است ).
در واقع ما با چرخهای ازتفسیر مواجه هستیم که این تفسیرهای پیاپی و (بالقوه نامحدود را اکو «نشانگی نامحدود».می نامد که بعدها این مفهوم، به صورت افراطی تر درتفکر پسا ساختارگرایی بسط داده شد).اما وجه تمایز الگوی سوسوری نشانه باالگوی پیرس درعنصرمصداق است. همانطور که پیش تر اشاره شد، مصداق درالگوی سوسور جایگاهی ندارد،درحالی که پیرس ابژه (که چیزی شبیه مصداق است ) رادر الگوی خود لحاظ میکند.
سوسور و پیرس واژه « نماد» را به دو معنای متفاوت به کار میگیرند براساس رویکرد پیرسی، زبان یک نظام نشانهای نمادین است. سجودی در کتاب نشانه شناسی کاربردی خود به نقل از کتاب مجموعه آثار collected writing پیرس مینویسد،«نماد نشانهای است که به موجب یک قانون بر ابژه خود دلالت میکند».(ص35) نمادها بر منبای «یک قاعده» یا «یک ارتباط همیشگی ( مبتنی بر عادت) » تفسیر میشوند. نماد به موجب این حیوان نمادساز، به ابژهاش مربوط میشود وبدون آن هیچ ارتباطی بین نماد وابژهاش وجود ندارد نماد صرفاً از آن جهت نشانه است به مثابه یک نشانه دریافت و به کاربرده میشود. اگر تفسیری درکار نبود نماد ویژگی نشانهای خود را از دست میداد. نماد یک نشانه قراردادی است، یا نشانهای که به عادت ( اکتسابی یا فطری) وابسته است همه واژهها،جملهها، کتابها و دیگر نشانههای قرار دادی، نمادهستند.
اماسوسور برای نشانههای زبانی واژه «نماد»رابه کار نمیبرد، چرا که از نظر او این واژه در اصطلاح عامیانه برای نمونههایی چون «ترازو نماد عدالت است » به کار میرودبه عقیده سوسور نشانههای نمادین هرگز به طور کامل دلبخواهی نیستند ودست کم نشانی از ارتباط طبیعی را با خود دارند که سوسور این ارتباط طبیعی بین دال و مدلول را « پیوند عقلانی » مینامد.
پیرس در خصوص کیفیت قراردادی بودن نمادها بر این باور است که نمادها عمدتاً قراردادی یا دلبخواهی هستند. نماد فارغ از هر نوع تشابه یا قیاس با ابژهاش و هم چنین فارغ از هر نوع ارتباط واقعی با آن،صرفاً به دلیل آنکه در حکم یک نشانه تفسیرمی شود، به نقش خود عمل میکند ودر این مورد این گونه مثال میآورد.که واژه «مرد» تشکل از سه حرف«م رد» هیچ شباهتی به یک مرد ندارد وصدای این حروف نیز به هیچ وجه تداعی گر جنس مذکر نیست. بعدها بسیاری از نظریه پردازان از این دیدگاه پیرس تأثیر پذیرفتند و الگوهای متفاوتی را با توجه به آن ارائه کردند. از جمله آگدن وریچاردزکه نظریه خود را تحت عنوان «مثلث معنایی » مطرح کردند، به نظر میرسد تنها واژگان پیرس راتغییر داده است.
بسیاری زا نظریه پردازان ارتباطات ورسانههاکه بر نقش فعال تفسیر تأکید دارند و برابری «معنا» و «محتوا» را نمیپذیرند. مثلث معنایی را پیشنهاد میکنند که در آن تفسیر گر یا کاربرد نشانه، به جای تصور ذهنی یا «تفسیر» مینشیند و بدین ترتیب فرایند « نشانگی» را (که مفهومی پیرسی است ) برجسته میکنند . به عقیده این گروه از تئوریسین، معنای یک نشانه، را محتوای درون آن نمیسازد بلکه از تفسیر آن نشانه است که معنایش حاصل میشود . پس، چه در الگوی دو وجهی نشانه وچه درالگوی سه وجهی، هیچگاه نمیتوان تفسیرگریا کاربرد نشانههارا از و ارجاعات نشانهها جدا کرد و نادیده گرفت. سخن گفتن درباره یکی از این مؤلفهها، بی تردید پای آن دو مورد دیگر را به میان میکشد. به عقیده پل تیبو،حتی در الگوی دو وجهی سوسور نیز تفسیر گر حضوری ضمنی دارد( فرزان سجودی، 1382، ص 32)
به باور امبر تواکو، ما واقعیتی به نام نشانه نداریم بلکه هر آن چه که هست فقط نقش نشانهای است اکو در توضیح وتبیین نقش نشانهای بیان میکند نقش رسانه ای زمانی متحقق مییابد که«بیانی» به « محتوایی» مرتبط شود و این دو «نقشگرهای » (عوامل نقشی) این ارتباط به شمارمی روند نقش نشانهای زمانی حاصل میشودکه محتوای بیان ( نقشگرها) به رابطه همبسته دوسویه برقرار کند وبه این ترتیب نقش نشانهای تازهای بیافریند. به این اعتبار میتوان گفت که نشانهها نتیجه مشروط قوانین رمز گردانی هستند که همبستگیهای گذروناپایدار بین عناصر را موجب میشوند و هریک ازاین عناصر میتواننددر رابطه همبسته دیگری وارد شوند تا نشانه ای تازه شکل گیرد ( اکو، 1979، ص 36) به این ترتیب اکو، نشانه دومفهوم کلاسیک آن را نفی میکند و عنصر گذرا و پویاتر « نقش نشانه ای» را جایگزین آن میکند. این نظریه اکو همسویی او را با دیدگاه یلمسلو نشان میدهد چرا که او نیز معتقد به نقش رسانهای است . یلمسلو در این زمینه مینویسد: بهتر است واژه نشانه را به مثابه نامی برای واحدی به کار بریم که خود حاوی صورت محتوایی وصورت بیانی است وبه موجب نوعی به هم پیوستگی که ما آن را نقش رسانهای مینامیم، تحقق یافته است.(فرزان سجودی، 1382، ص 44)
تقسیم بندی دیگری که اکو در حزه نشانه شناسی ارائه میکند، تمایزبین «دلالت»و« ارتباط» است. به باور او نشانه شناسی ارتباط ونشانه شناسی دلالت، هرچندکه متفاوتند اما مانع الجمع نیستند ومی توان نشانه شناسی دلالت را مستقل از نشانه شنای ارتباط بنانهاد هر چند که مطلوب نیست، اما بنانهادن نشانه شناسی ارتباط بدون نشانه شناسی دلالت امکان ندارد، نشانه شناسی میتواند دانش نشانهها یا نظام های نشانهای باشد درتعریفی دیگرآن را کاربردروشهای زبان شناسی برای موضوعاتی فراتر از زبان کلام میدانند ( امبرتواکو، 1979، ص 9)
امرتواکومی گوید از نشانهها هم میتوان برای گفتن حقیقت استفاده کردو هم برای دروغ گفتن در نظریه نشانه شناسی مینویسد نشانه شناسی با آنچه میتواند نشانه تلقی شود سروکار دارد نشانه هر چیزی است که بتوان آن را به عنوان جانشین چیز دیگری به کار برد این چیز دیگر لازم نیست موقعی که نشانهای رابه جای آن میگذاریم الزاماً وجود داشته ودر جایی قرار گرفته باشد.بنابراین اصولاً نشانه شناسی علم مطالعه همه چیزهایی است که میتوان برای دروغ گفتن به کار برد. اگر از چیزی نتوان برای دروغ گفتن استفاده کرد، از آن نمیتوان برای گفتن حقیقت هم استفاده کرد.درواقع برای گفتن هیچ چیز نمیتوان آن را به کار برد. به نظر من تعریف نشانه شناسی برمبنای نظریه دروغ گفتن را میتوان برنامهای کاملاً جامع برای علمی به نام نشانه شناسی عمومی به شمار آورد.
بعضی راههایی را که به کمک آنها میتوانیم دروغ بگوییم یا مودبانه تر بگوییم دیگران را با نشانهها گمراه میکنیم نام ببرم:
کلاه گیس: شخص کچل یا دارای مویی به رنگ دیگر
کفش پاشنه بلند: کوتاه قدها را بلند قد میکند
موی رنگ کرده : بلوندهایی که در واقع خرماییاند و نظایر اینها
تمارض: تظاهر میکند به این که مریض است
خالی بندی : دروغهایی که به مردم ضرری نمیرساند... ( آسابرگر،1386، ص 27)
آثار نشانه شناسی را در سه رویکرد اصلی میتوان دنبال کرد:
1)سنت فکری لاک پیرسن و چارلز موریس ( 1983)، که نقطه شروع آن یک نظریهی عمومی در باب نشانههاست (نشانههایی که میتوانندطبیعی یا قرار دادی، انسانی یا غیر انسانی باشند). آرمان نهایی این سنت، پی ریزی یک نظریه عمومی در باب پدیدههای ارتباطی است در این چشم انداز، زبان انسانی همچون یکی از چندین نظام زیستی دلالتی ارتباطی جلوه میکند.
2) سیبرنتیک و نظریه اطلاع: این رویکرد درفرانسه در آثار آمول بازنمود شده است. اما به ویژه در دهههای شصت و هفتاددرشوروی تکوین یافته است در این چارچوب، لوتمن نوعی سنخ شناسی راپیشنهاد میکند، که در آن فرهنگ های خاستگاه گرا امر مقبال آینده گرا، نشانه گرا در مقابل نشانه ستیز، متن گرادر برابر رمز گرا و فرهنگ اسطوره گرا در برابر فرهنگ علم گرا قرار میدهند.
3)سنت زبان شناختی : که به ویژه در فرانسه چیرگی داشت، در واقع کمابیش با جنبش ساختار گرایی یکی است. برخی برای آن که به ویژگی خاص آن اشاره کند؛ از اصطلاح سمیولوژی دو سوسور و نه سمیوتیک استفاده میکنند. وجه مشخصه اصلی نشانه شناسی فرانسوی این است که به طور تنگاتنگی به الگوی زبان شناسی ساختاری وابسته است، حتی تا آن جا پیش میرود که رابطه میان نشانه شناسی وزبان شناسی را واژگون کرده و نشانه شناسی را فقط جنبهای از زبان شناسی میداند، زیرا این سنت معتقد است که در واقع همه ی نظامهای غیر نشانهای را زیان مقدر کرده است ونشانه در ذهن، همچون زبان،بازشناسی میشود.( گیرو، ص 154-152)
از زاویهای دیگر، نشانه شناسی عبارت است ازمطالعهی نشانهها و فرایندهای تأویل، با توجه به این که یک چیز، فقط هنگامی نشانه است،که یک تأویل گرآن را به عنوان نشانهی چیزی تأویل کرده باشد. بنابراین روابط ژرفی میان نشانه شناسی و هرمنوتیک وجود دارداما نشانه شناسی معاصر به طور کامل مستقل از هرمنوتیک تحول یافته است. نشانه شناسی مدعی است، پیش از آنکه نظریهای در باب تأویل باشد، نظریهای در باب نشانهها ورده بندی آنها و تحلیلی در باب واژگان ودستورهای زبان و نظامها و قراردادهاست. البته به تازگی تأکید بر مسائل مربوط به تأویل نحوی گسترده تر، بر کاربرد شناسی نشانهها معطوف شده است. به دلیل اهمیت نشانههای زبان و ارتباطات انسانی، دیر زمانی است مباحث ارتباطات، با تفکر در باب زبان در آمیخته است. ( گیرو، ص 149-143)
مثالهایی از نشانه شناسی در تعلیم وتربیت
پیتر مانینگ کار نشانه شناسی را با انجام یک تحلیل نشانهای غیر رسمی در مورد یک جشن فارغ التحصیل که در آن حاضر شده بود، توضیح داده است او بر نشانههای این جشن که برای انتقال معانی مختلف وسازماندهی رفتارهای مردم مورد استفاده قرا میگرفت، تأکید کردونشانههایی که او متذکرشد، به این قرار است و نظم رویدادها لباسهای متفاوت،رمز فضا (شنوندگان، اعضای هیأت علمی، دانشجویان فارغ التحصیل)نشانههای مقام ومرتبه (کلاههای افتخار، کلاههای متصل به لباس رنگارنگ، رداهایی با شکلها و اندازههای متفاوت )، آداب صحبت کردن (شکل های بیانی همچون خوش آمد گفتن،دعا، سخنرانی اصلی، تشکر وقدردانی دانشجویان ونظیر آنها)
نمونهای ازپژوهش نشانه شناسی درتعلیم وتربیت رامی توان درپژوهش رابرت اورهات (roberteverhart) درباره ایدئولوژی در سه دبیرستان پیشرفت گرا ملاحظه کرد. اورهات در فرایند انجام یک سال کار میدانی عمقی در این مدارس، مشاهده کرده که یکی از نشانههای اصلی مورد استفادهی کارکنان مدرسه،مفهوم گشاده نظری یا آزاد اندیشی (openness) بود او هم چنین مشاهده کرد که دالها یادلالتهای مختلفی برای این نشانه وجود داشت :اجازه دادن به دانش آموزان برای انتخاب برنامه درسی، دخالت دادن نظردانش آموزان در تصمیم گیری واستفاده از قراردادهای یادگیری که دانش آموزان وضع کردهاند معنای مورد نظر ( مدلول) برای این دالها اعتقادی بود مبنی بر اینکه این اقدامها تعهد دانش آموزان رابرای یادگیری افزایش خواهد داد. اورهات در مشاهدههای میدانی خود به این یافته نایل شد که رفتار معلمان ودانش آموزان به درجات مختلفی از بیانیههای سیاست اعلام شده مدرسه در مورد آزاد اندیشی و تسلط بر خویش فاصله دارد.
نشانه شناسی، سنت پژوهشی قدرتمندی دررشتههای مختلف علمی است اما تاکنون درتعلیم وتربیت، به نحوگسترده مورد استفاده قرار نگرفته است با این حال به نظر میرسدکه نوید در خور توجهی برای تحقیق در تعلیم وتربیت داشته باشد، زیرا پدیدههای تربیتی فراوانی وجود دارد که متضمن نظامهای نشانهای است وبرای انتقال اطلاعات مورد استفاده قرار میگیرد وبر موضوع وشیوه یادیگری دانش آموزان تأثیر میگذراد. (گان، 1382، ص 1108-1104)
1)آسا برگر، آرتور، روشهای تحلیل رسانهها ترجمه پرویز اجلالی، تهران، 1386
2)آسابرگر،آرتور، نقد فرهنگی،ترجمه حمیرا مشیرزاده، تهران، انتشارات باز، 1379
3) دوسوسور، فردنیان، زبان شناسی ساختاری، نشانه شناسی، جاناتان کالر،مترجم کوروش صفوی، نشر هرمس ، 1378
4) چندلر،دانیل مبانی نشانه شناسی، ترجمه مهدی پارسا، تهران، انتشارات سوره مهر، چاپ اول، 1386
5) سجودی، فرزان، نشانه شناسی کاربردی، تهران، نشر قصه، 1383
6) ضمیران، محمد، درآمدی برنشانه شناسی هنر، تهران، نشر قصه، 1383
7) گال،مریدت ودیگران،روشهای تحقیق کمی و کیفی در علوم تربیتی وروان شناسی، ترجمه احمد رضا نصر ودیگران، تهران، انتشارات سمت و دانشگاه شهید بهشتی، چاپ دوم، جلد دوم، 1384
8) گیرو، پی یر، نشانه شناسی، ترجمه محمد نبوی، تهران، نشر آگه، چاپ دوم، 1383
9) محمد پور،احمد، روش تحقیق کیفی، تهران، انتشارات جامعه شناسان، چاپ اول، 1390
منبع:http://amozesh1391mordad.blogfa.com/post/5
تاریخچه نشانه شناسی : اولین کسی که از نشانهها حرف زد سوسور بود کلماتی که نشانی از نشانههاست . او معتقد بود این نشانه شناسی بخشی از روان شناسی اجتماعی است و معتقد بود چنین رشته ای وجود ندارد ولی در حقیقت وجود دارد و زمانی که به وجود بیاید در مجموعه زبان شناسی خواهد بود . زبان شناسی زیر بخش نشانه شناسی است . بر عکس نشانه شناسی، وابسته به زبان شناسی است . هم زمان با سوسور » چارلز اندرس پیرس « در آمریکا با فیلسوفان و منقدان آمریکایی نشانه شناسی کار کرد . سوسور و پیرس را به عنوان بنیان گذران نشانه شناسی میدانند .
سوسور معتقد بود نشانه شناسی دانشی خواهد بود که به مطالعه نشانهها به عنوان بخشی از زندگی اجتماعی میپردازد، اما » امبرتو اکو « معتقد است نشانه شناسی با هر چیزی که بتواند یک نشانه قلمداد شود سروکار دارد .
تعریف نشانه : بر هر چیزی که به غیر از خود دلالت کند نشانه است .
ویژگیهای نشانه:
47 ساختار نشانه از دیدگاه سوسور : سوسور معتقد بود نشا نهها در اصل به یکدیگر ارجاع میدهند و نشانه کلی است که از اتصال دال و مدلول است و به دلالت اشاره دارد . دالها قابل دیدن و قابل شنیدن و لمس کردن هستند .
دال : باز مدلول : این فروشگاه باز است . مدلول : از اینجا باز شود .
گاهی برعکس است : جوان برنا هم میشود .
سوسور : نشانه باید حاوی دال و مدلول باشد، نمیتواند بدون یکی باشد، معتقد بود رابطه بین دال و مدلول مثل دو طرف یک برگ کاغذ است، در ذهن به هم وابستهاند . وجود یکی دیگری را تداعی میکند، هیچ کدام پیش از دیگری وجود نداشته است . قراردادی بودن رابطه بین دال و مدلول و رابطه ذاتی وجود ندارد و قراردادی است .در واقع واژه گل را مثلا اهالی یک زبان وضع کردند ولی دو استثناء قائل بود : یکی برای نام آواها بود، جیک جیک / شر شر / و معتقد بود بین انسانها رابطه طبیعی وجود دارد برخی از نم ادها بود : میگفت بخش از دال و مدلول وجود دارد . مثلا ترازو برای عدالت بخشی از برابر بودن در ال است . بخشی از مدلول در دال است ) . قرارداد نسبی ( تعریف سوسور از نشانه : تعریف نشانه این است که دال و مدلول باشد . مدلول ذهنی است .
مدلول آتش دود دال کلمات ) دال و مدلول ( برای مطالعه فردیناند سوسور ) Ferdinand de Saussure : 1857 - 1913 ( زبان شناس سوئیسی، الگویی " دو وجهی " یا دو قسمتی از نشانه ارائه میکند . از دید او نشانه تشکیل شده است از : - دال ) Signifier (، تصور صوتی؛ - مدلول ) Signified (، مفهومی ) Signification ( که دال به آن دلالت میکند، یا تصور مفهومی . از دید سوسور، نشانه زبانی نه یک شیء را به یک نام، بلکه یک مفهوم را به یک تصور صوتی پیوند میدهد . تصور صوتی، آوایی مادی نیست که جنبه فیزیکی داشته باشد، بلکه اثر ذهنی این آواست و حواس ما نمایشی از آن را ارائه میدهد . او معتقد است نشانه حاصل انطباق این دو عنصر، یعنی دال و مدلول است . نشانه همیشه دو رو دارد . دال بدون مدلول، یا به عبارتی دالی که به هیچ مفهومی دلالت نکند، صدایی گنگ بیش نیست و مدلولی که هیچ صورتی ) دال ( برای دلالت بر آن وجود نداشته باشد امکان ندارد، قابل دریافت و شناخت نیست . سوسور تأکید کرده است که صدا و اندیشه ) یا دال و مدلول ( درست مانند دو روی یک برگ کاغذ از هم جدایی ناپذیرند . آشنایی با مفاهیم دال، مدلول، دلالت : دال : ) دلالت کننده و نشانگر ( است . با توجه به نمودار دال همان تصور صوتی است و صرفا یک امر مربوط به امور دیگر است که تعریف آن را نمیتوان از تعریف مدلول جدا کرد . دال میتواند به یک ماده و موضوع مشخص و معین ارتباط یابد و این ماده و موضوع متعلق به قلمرو واژههاست . مدلول : ) دلالت شونده و نشانده ( است . سوسور ماهیت ذهنی مدلول را با مفهوم خواندن آن مشخص میکند . مدلول کلمه بلبل پرندهای به نام بلبل نیست بلکه تصویر ذهنی آن است . پس نشانده یک شی و یک امر واقعی بیرونی نیست بلکه بیان ذهنی از یک شی است . در استدلال سوسور مدلول در زبان در پشت دال قرار میگیرد و فقط از طریق دال است که میتوانیم به آن دست یابیم به این مثال توجه کنید :
نشانه مکتوب درخت را در نظربگیرید : نشانگر : حروف ) د، ر، خ، ت ( و نشانده : مقوله درخت است ..
دلالت مدلول دال برای مطالعه در نمودار سوسوری که در شکل آمده است، با پیکان نشان داده شده است . علاوه بر این پیکانها خطی افقی در این نمودار دیده میشود که دو عنصر درونی نشانه را از هم جدا میکند . دو پیکانی که سوسور در نمودار به کار گرفته است نشان دهنده تعامل دوسویه بین این دو وجه نشانه است . وجود خطی افقی و تقابلی که در نمودار وجود دارد نشانگر آن است که دال و مدلول را میتوان برای مقاصد تحلیلی از هم تمایز کرد .
ساختار نشانه از دیدگاه پیرس :
چراغ قرمز : باز نمودن این فکر که چراغ قرمز است ). باید ایستاد (. دال از نظر سوسور تفسیر ) : مدلول ( از نظر سوسور توقف اتومبیل : موضوع از نظر پیرس سه نوع نشانه وجود دارد :
اما سه نوع نماد قابل تبدیل به یکدیگرند . نشانهها به علت قرارداد میبرند، اکتسابی تر هستند و باید یاد گرفته شود ولی هرچه به سمت نمایه بروند هر چه مشخص ترند مثل سردرد . نشانهها در متنها گذاشته میشوند .
برای مطالعه مفهوم نشانه از دیدگاه پیرس چارلز ساندرس پیرس، منطق دان و فیلسوف آمریکایى، تقریباً همزمان با سوسور، الگوى متفاوتى از نشانه تدوین کرد . او در مقابل الگوى دو وجهى سوسور از نشانه الگوى سه وجهىای را ارائه کرد :
در چارچوب الگوى پیرسى از نشانه، چراغ قرمز راهنمایى و رانندگى در حکم نمود است، و توقف خودروها موضوع آن محسوب میشود و تفسیر آن این است که چراغ قرمز بر سر چهار راه به این معناست که خودروها باید متوقف شوند . چارلز ساندرس پیرس فیلسوف و منطق دان آمریکایی الگویی سه وجهی از نشانه ارائه کرد . نمود یاصورت نشانه ، تفسیر یا معنای نشانه، موضوع یا چیزی که نشانه به آن ارجاع میدهد . پیرس یکی از اولین کسانی بود که به طبقه بندی واحدهای نشانه شناسی همت گماشت . اونشانهها را به سه دسته تقسیم کرد : شمایل - نمایه - نماد نشانۀ شمایلی : نشانه ایست که میان صورت و معنیاش شباهت صوری وجود دارد . آنرا نشانۀ تصویری هم مینامند . مانند نقاشی - کاریکارتور - عکس ... نشانۀ نمایهای یا طبی عی : نشانه ایست که میان صورت و معنای آن رابطهای طبیعی وجود دارد . این نشانه وضعیت درونی یا عواطف فرستندة پیام را بطور خودبخودی انتقال میدهد . فریاد نشانۀ درد - تب نشانۀ بیماری - خمیازه نشانۀ خواب آلودگی و ... از نشانههای غیرزندة طبعی میتوان دود نشانۀ آتش - ابر سیاه نشانۀ باران را ذکر کرد . نشانۀ نمادین : نشانه ایست که میان صورت و معنا رابطهای قراردادی وجود دارد . مانند رنگهای چراغ راهنمایی و رانندگی - پرچم - الفبای زبانی 52 متن چیست ؟ ) (text الزاما نوشته نیست ! به پیامی اطلاق میشود که به طریقی ثبت شده باشد و ممکن است دیداری یا شنیداری باشد ) فیلم، روزنامه ( چنین پیامی از گیرنده و فرستنده مستقل است و متن ترکیبی از نشانههاست در نظامهای خاص نشانهای ثبت و ضبط میشود . نشانههای زبان با نشانههای تصویری مکمل است با هم متنی تشکیل بدهند . پس متن تنها نوشته نیست ! بافت ) Content ( محیط یا چارچوبی که متن در آن تولید میشود و شامل همه نیروهایی است که در آن محیط جریان دارد . یک متن را در یک روزنامه چاپ میکنیم بافت تمام قواعدی که در سازمان روزنامه است . در بافت هم زمان و هم مکان مهم است . اگر انقلاب را یک متن بدانیم باید تمام شرایط آن متن را باید در نظر بگیریم . اگر بخواهیم متن را بفهمیم باید شرایط ایجاد متن را هم در نظر بگیریم . بدون در نظر گرفتن بافت نمیتوانیم معنای بافت را تشخیص دهیم . در محیط خانوادگی و کلاس رفتارها فرق دارد . بافت عزا و عروسی چون متفاوت است، پس متن هم تغییر میکند تحلیل کیفی و متون
راهبردهای معنادهی به متن
برخی از تکنیکهای نشانه شناسی و تحلیل متن
بررسی سیستماتیک و منظم محتوای عینی و آشکار پیامهای انسانی ) تحلیل محتوای کمی (
واحد تحلیل در پیمایش← فرد
واحد تحلیل در متون تحلیل محتوای کمی← یک مطلب کامل ) . هدف ← شناخت رویدادهای زیست محیطی و مطبوعات
مقولات
موضوع ) : قطع درختان / حیات وحش آلودگی ( مقولات عنصر برجسته ) که / چه ( برجستگی تیتر در صفحه اول مطلب رویداد محور است یا فرآیند محور اندازه متن عکس عکس ) بقیه موارد عینی است ( تا حدی انتزاعی جهت گیری چگونه است خنثی یا مثبت
تحلیل کیفی و متن ← اینها کا ر داده ها روایتی است و مینویسیم . به بیانات نویسنده سر و کار داریم . فرد محور نیست و باید پایا باشد . ولی در کیفی محقق محور است، باید استدلال داشته باشیم.
راهبرد معنایی 1 - معنای صریح و ضمنی : متن را معنادار میکند، معنای پنهان به متن میدهد، معنای تحت اللفظی هم گفته میشود . معنای ضمنی : به تداعی اجتماعی و فردی گفته می شود ، غیر از معنای صریح است، به لحاظ فرهنگ ، جنس و سطح تحصیلات فرق میکند . استلزامها و اشاره ها جزء راههایی هستند که با توجه به شرایط زمان و مکان متعلق به یک فرد و یا گروهی باشند . استلزامها معنای ضمنی ایجاد میکنند . شرایطی را در نظر بگیریم . 2 نفر را به جرم دزدی دستگیر میکنند . یکی میگوید من ندزدیدم پس معنای آن این است که دیگری دزدیده است . معنای پنهان است . پس به رویداداش اره میکند . ردپای امپراطوری در شمال تهران افلاکی : نامحرم وارد فدراسیون تکواندو شده است . معنای ضمنی معنای ضمنی 2 - جانشینی و هم نشینی : زنجیره کلام را باید با دو محور نشان دهیم . محور عمودی جانشینی است، محور افقی هم نشینی است . جانشینی انتخاب میکند . رفت زن آمد مرد گریست همنشینی، ترکیب میل به ترکیب دارد . هم نشینی : ایجاد دخالت میکند . هم نشین بود . دو فرد یا دو شخص سبزها، منلفقین، بهاییها، عامل ایجاد فتنه 88 : هم نشینی + ترکیب اسراییل به غزه حمله کرد . رژیم صهیونستی جانشینی میشود . در خبر نویسی زیاد وجود دارد . 55 3 - هم نشینی یا نامگذاری : زبان یکی از ابزارهایی است که نابرابری را در جامعه گسترش میدهد . زبان امر خنثی نیست . خودش نابرابری را دامن میزند . کسانی که معلول هستند و ناتوانی جسمی دارند همه ش خص را ب ه یک نقص فرو کاسته ایم بر جامعه مسلط است . استفاده از راهبرد نامگذاری است . یک سری برخوردها با او میسود و تلاش افرادی که با این نابرابری عوض میکنند . تلاشی برای معکوس کردن معناسازی در زبان است به جای معلول : توانایی : نابینا - روشندل معلول : جانباز سعی برای ازبین بردن نابرابری میکند . به جای کاکایی : رنگین پوست . 4 - قطب بندی یا غیرسازی : افکار غالبی ) کلیشه سازی ( عواملی که در ساختن عقیده و نظر افکار غالبی هستند به عنوان امور بدیهی دوردست پذیرفته می شود به صورت احساسی افکار قالبی یا پیش انگاره در یک متن وجود دارد . تکلیف از قبل مشخص می شود . مثلاً صفاتی که به قومیت میدهند . یکی از قطب بندیها، قطب بندیای هست که در رسانههای غرب است . قبلاً کمونیست بوده و امروز اسلام است . خوبها، بدها . وقتی که قطب سازی تشدید میشود، افکار عمومی شکل میگیرد . مثلاً غرب با تسا هل و بردباری و مسلمانان با تعصب و خشونت . عقلانیت و مسئولیت پذیری قطب بندی به دوگروه تقسیم میشود . یک متن خود و گروه دیگری است یا ما و آنها که معمولاً طبق یک راهبردهایی انجام میدهند که مرز قطب بندی را پیشنهاد میکند . 1 - تاکید بر ویژگیهای مثبت ما 2 - تاکید بر ویژگیهای منفی آنها 3 - رفع تاکید از ویژگیهای منفی ما 4 - رفع تاکید بر ویژگیهای مثبت آنها .
منبع: بر گرفته از یک فایل پی دی اف که فاقد هویت بوده است.
تاریخچه
در حدود 04444 سال قبل بشر اولیه که از طریق شکار روزگار میگذراند به منظور انتقال افکار و امیال خویش به حک علائمی گرافیکی بر صخرهها پرداخت و بدین وسیله کوشید امیال و افکار خویش را از طریق تصویر به نمایش بکشد. از این رهگذر،اندیشه که تا آن زمان صرفاً از طریق صوت )زبان( یا حرکات )حالت دستها( بیان میشد، این قابلیت را پیدا کرد که بتواند ثبت گردد و ماندگار شود.
جای پای انسانها و آثار پنجه حیوانات در گذشتههای دور بر روی زمین، ردیابی، مقایسه، توصیف، طبقه بندی، تعبیر و گردیده و به اصطلاح «خوانده» شده است. و مشخص شده است که این رد پاها همواره به هدف و مقصدی منتهی میشدهاند که عبارت بوده است از چشمه یا غار. این رد پاها اطلاعاتی از صاحبان آنها منعکس میکند، از جمله اینکه مسیر راهییمائی آنان را نشان میدهد و همچنین از روی قدمت آنها میتوان به میزان عمر انسانها یا حیوانات پی برد. به هرحال رد پاها دارای معنا هستند و در نتیجه باید آنها را همچون نوشتههایی عینی و علائمی تصویری در نظر گرفت.
بشر امروزی بسیار بیش از بشر گذشته مجبور به استفاده از نشانهها و نمادهاست. در حدود 0444 سال پیش در مصر و در حدود همین زمان در چین، خط هیروگلیف و خط اندیشه نگار بر مبنای نمادهای اولیه پیدایش یافتند و رفته رفته تکامل پیدا کردند. این خطها ترکیبی از واژه و نمادهای ترسیمی هستند.
سومریها که ابداع خط میخی با قدمت تقریباً 0444 سال قبل از میلاد به آنها منسوب است، کار مصریها و چینیها را دنبال کردند. برخی از نمادهای هیروگلیفی شدیداً وابسته و مرتبط با نوع مصری آن است. در مقابل هیروگلیفهای مربوط به دره رود سند که متعلق به 0444 سال قبل از میلاد و بسیار شبیه به خطوط اندیشه نگاری چینی میباشد. حروف الفبا که در فاصله سالهای 0044 تا 0044 قبل از میلاد توسط فنیقیها بنیانگذاری شد، در حدود 0444 سال قبل از میلاد در مناطق متعلق به سامیها و در اطراف مدیترانه گسترش یافت و سیس با اخذ آن توسط یونانیها و تغیر شکل بعضی از حروف آن را کامل کردند. در حالی که زبان تمام ملتها به زبانهای تخصصی تری تبدیل و تقسیم شده اند، در دنیایی که هم اکنون ارتباطی بصری بر آنحاکم است، زبان « نمادی- تصویری- ترسیمی» جدیدی تولد یافته که مستقل از هر نوع زبان در حال پیشرفت و تکامل استو همگان نیز میتوانند آن را بفهمند.
نشانه شناسی
نشانه شناسی علمی است که هدف خود را شناخت و تحلیل نشانهها و نمادها چه آنها که به صورت زبان گفتاری یا نوشتاری در آمدهاند و چه آنهایی که صورتهای غیر زبانی دارند، اعم از نشانههای فیزیولوژیک، بیولوژیک، نظامهای معنایی، نظامهای ارزشی، نمادهای نمادین، جهان بینیهای گوناگون و حتی همهی اشکال حرکتی، حالتی، موقعیتی خودآگاه یا ناخودآگاه،تاکتیکی، استراتژیک، فکر شده یا نشده و ... اعلام میکند.
به عبارت دیگر، یونانیان قدیم را میتوان نخستین رهروان نشانهشناسى دانست. از آن جمله افلاطون) 00۳-0۲۳ ق.م( در کتاب کراتیلوس منشأ زبان را مورد تأمل قرار میدهد و ارسطو) 0۲۲-0۳0 ق.م( در کتاب بوطیقا به تأمل در باب تفسیر اسم میپردازد .
در دوره باستان نیز فلوطین) ۲40-۲04 ق.م( با نگارش کتاب در باب زیبایى شاخص نمادگرایى در هنر محسوب شد؛ او معتقد بود هر اثر هنرى باید یک «ایده» را ارائه دهد. به عنوان مثال «یک معمار» ایدهای را که در ذهن دارد به خانهای که بیرون از ذهن دارد تبدیل میکند. به نظر او، اثر هنرى نشانهای است که به دنیاى ایدهها اشاره دارد .در سدههاى میانه نیز نمادگرایى تمثیلى مورد توجه قرار گرفت. مردم در این عصر، علاقهمند بودند تا از موضوعات کتاب مقدس، کلیساها را بنا نهند، از آن جمله میتوان به «بام بهشت»، «اورشلیم بهشتى» یا «معبد سلیمان» اشاره کرد. به عنوان مثال، ستونهاى یک کلیسا، نمادى براى پیامبران یا قدیسان بود.
هر چند نشانه شناسی عمری به درازای تاریخ دارد و نظریهای نیست که به یک باره شکل گرفته باشد اما محققان روش شناس،عموماً سرچشمهی این نظریه را در رهیافتهای فردینان دوسوسور و چارلز پیرس باز جسته اند. اولی بیشتر از منظری فنی و زبان شناسانه به این نظریه پرتو افکنده است و دومی رویکردی منعطف تر دارد. در واقع هر دو، میان دانش و نشانه پیوندی تازه برقرار کردهاند و این رویکرد فکری را به قلمرو مطالعات دانشی وارد ساخته اند.
به طور کلی هدف و مقصود نشانه شناسی، مطالعه نظامهای نشانهای مانند زبانها، رمزها، نمادها، نشانههای علامتی و مواردی از این دست است. نشانه شناسی یکی از بهترین روشهای کارآمدی است که با ایجاد معنی و یا به تعبیر رولان بارت با « فرایند معنی دار شدن » سر و کار دارد.
واژه "Symbol" در لغت بهمعنای نماد، نشانه، دال، نمودگار،نمون، رمز است و در عرف علمی، کد و سمبل نیز برای آن بهکار میرود. این اصطلاح، در حوزه فلسفه زبان، زبانشناسی، ارتباطشناسی و هنر و ادبیات بهکار برده میشود و اصل آن ریشه در ادبیات نشانهشناختی جهان باستان دارد. گذشتگان همواره منابعی غنی از رمزها )نمادها( را در ادبیات خود در بر داشتهاند و نمادها از ارکان اساطیر کهن است؛ بلکه زبان اسطوره، نماد است. در کتاب فرهنگ اصطلاحات ادبی جهان سمبول این چنین تعریف شده است:
سمبول عبارت از چیزی است که نماینده چیز دیگر باشد. اما این نماینده بودن نه به علت شباهت دقیق میان دو چیز است بلکه به معنای اشارهای مبهم یا رابطهای اتفاقی یا قراردادی است.
منظور از سیستمهای نشانه شناختی و سیستمهای سمبلیک این است که شیء چطور به امر ذهنی تبدیل میشود مثل یک فکر و بر عکس چطور یک امر ذهنی به امر واقعی و جسم تبدیل میشود. به عبارت دیگر تبدیل ذهنیت به عینیت و بر عکس. عینیت از طریق سیستم حسی به ذهنیت تبدیل میشود. یک چیز واقعی از طریق دیدن، شنیدن، بوییدن و لمس کردن بهچیز ذهنی تبدیل میشود. این چیز ذهنی فرایند اصلی آن بازنمایی است. افرادی بعد از لوی استرواس عقیده داشتند که چیزیبه نام واقعیت واقعی نداریم و چیزی که وجود دارد صرفاً برساختههای فردی از واقعیت محسوس است. واقعیتِ بازنموده یعنی چیزی که من میبینیم چیزی نیست که فی الذات وجود دارد بلکه فقط چیزی است که من میبینم. این مفهوم، نافی واقعیت نیست بلکه نافیِ وحدتِ واقعیت است؛ یعنی واقعیت نه یک امر واحد و تک است و نه یک امر همگن است. در حالی که واقعیت در جهان بیرونی نه همگن است و نه واحد، در سیستم ذهنی باید هم همگن و هم واحد باشد و تضاد اساسی بین سیستم مغزی و ذهنی و سیستم واقعی وجود دارد. سیستمهای عینی این را درک نمیکنند مغز انسان نمیتواند مفهوم تضاد را بیذیرد، مغز نمیتواند بی معنایی را نیز درک بکند بی معنایی برای مغز غیر قابل تعریف است. نشانه اگر وجود نداشته باشد سیستمهای طبقه بندی از بین میروند. افراد بدون آگاهی و به صورت ناخودآگاه سیستمهای نشانه شناختی را درونی میکنند. سیستم زبانی و سیستم نشانه شناختی باید با هم هماهنگ باشند. در مورد جهانشمول بودن نشانهها روان شناسان بسیار تمایل دارند که بگویند یک نشانه به لحاظ زبان شناسی، جهانی و عام است و این گونه مطرح میکنند که سیستمهای روانی ناشی میشوند از سیستم حسی که ایجاد میشود و تعداد عواطفی که سیستمهای حسی ایجاد میکنند بسیار محدود است؛ بنابراین تعداد عواطف در تمام فرهنگها محدود است و افراد بر اساس این عواطف عمل میکنند و بعد سیستمهای ماهیچهای و بعد سیستمهای کُنِِشی را مطرح میکنند. پُُل اکمن بر اساس سیستمهای آزمایشگاهی میخواهد ثابت کند که تعداد عواطف محدود است و این عواطف ایجاد احساس سیستمهای ماهیچهای یکسان میکند مثل خنده، خشم، غم، ترس، تعجب و غیره. کسانی که در مقابل اکمن قرار دارند نفی نمیکنند که در انسان یک تیپ از جهانی شدن بیولوژی وجود دارد مثلاً خنده که یک واکنش بیولوژی است در انسانهای مختلف و در فرهنگهای مختلف به یک صورت دیده میشود و با اثر بیولوژی یکسان که انبساط است. اما بحث جهانی شدن را طبعاً انسان شناسان نمیپذیرند ولی در آن طرف قضیه دیدگاه غالبی که خاص و ویژه بود امروز پذیرفته نیست. در نظامهای جدید این پذیرفته است که ما باید هر چه بیشتر به طرف سیستمهای تفسیری برویم و سیستمهای روایتهای چندگانه.
انواع نشانه
طبقهبندیهای متعددی از انواع نشانه ارائه شده است که در اینجا به برخی از آنها اشاره میشود:
1( طبقهبندی قدما؛ سوسور میگوید: از قدیم میان دو دسته از علایم تفکیک قایل میشدند. یکی از علایمی که در آنها نشانه با معنی ربط دارد که به یونانی آن را آیکون)Eikon( میگفتند و قصدشان آن دسته از علایم بود که رابطهای بین شکل و معنای آن وجود داشت. و دوم، نمادها که علایم قراردادی یا غیر آیکونیک)Noniconic( نام داشتهاند.
2( طبقهبندی سوزان لانگر؛ سوزان لانگر معتقد است که 05405 نوع نشانه وجود دارد که آنها را سرانجام در یک طبقهبندی کلیتر به شصت و شش نوع کاهش میدهد.
3( طبقهبندی چارلز پیرس؛ پیرس "نشانهها" را به سه دسته معروف شمایل)Icon(، نمایه)Index( و نماد)Symbol( تقسیم کرده است. طبقهبندی سهگانه پیرس هنوز بهطور گستردهای در مطالعات نشانه شناختی به آن ارجاع میشود. پیرس خود این طبقهبندی را بنیادیترین تقسیمبندی نشانهها میداند.
4( طبقهبندی نشانهشناسان کارکردگرا؛ نشانهشناسان کارکردگرا )آندره مارتینه، ژن مارتینه، ژرژ مونن، لویی پریتو، و بهویژه اریک بویی سانس( تقسیمبندی تازهای برای دستهبندی انواع نشانهها پیشنهاد کردهاند که در حکم تکامل دستهبندی پیرس است. آنان چهار دسته از واحدهای نشانهای را از یکدیگر جدا دانستهاند:
الف( نمایههای طبیعی: در اینجا هیچ قراردادی، رابطهای میان دال و مدلول را تعیین نمیکند، اما میان این دو نسبت زمانی ومکانی وجود دارند. هر دو بیانگر یک واقعیت هستند، و مستقل از هرگونه نیت یا خواست ذهنی وجود دارند. همچون مثال مشهوردود که دلالت دارد بر وجود آتش.
ب( شمایل: در شمایل، قراردادی رابطه دال و مدلول را تعیین نمیکند، اما میان این دو نسبت زمانی و مکانی نیز همچون نسبتی ضروری وجود ندارد. این دو بیانگر یک واقعیت نیستند و میتوانند مستقل از هرگونه نیت باشند، اما به همین شکل میتوانند وابسته به نیتی هم باشند. همچون مثال نسبت عکسی از فردی با خود آن فرد.
ج( نماد: در نماد رابطه دال و مدلول با قراردادی تعیین میشود، اما این قراردادی استوار است بهگونهای همانندی شمایلی.
نسبت این دو تا حدودی قراردادی است و تا حدودی استوار به همانندی است. نماد بهگونهای ضروری نیتمند است. همچون شکلی که تا حدودی همانند هواپیماست، بر علامتی کنار جاده به نشانه جادهای که به فرودگاه میرسد.
د( نشانه: در "نشانه" آن همانندی نسبی "شمایلی" وجود ندارد، نسبت دال و مدلول صرفاً قراردادی است. نشانه بهگونهای مطلق و ضروری نیتمند است. همچون واژه فرودگاه بر تابلویی در یک بزرگراه، که نشانه جادهای است که به فرودگاه ختم میشود.
نکته: برخی از پژوهشگران معتقدند نمایه، شمایل و نماد، تنها بیانگر وجه ممیز و شاخص این سهگونه از انواع نشانه هستند وگرنه هریک دارای عناصری از دو گونه دیگر نیز هستند و هر سه مکانیسم معنایابی در فهم معنای یک نشانه به کار میروند.
نشانه تصریحی و تلویحی
برخی از نشانهشناسان در عین حال که قراردادی بودن نشانهها را پذیرفتهاند، آنها را بر دو دسته تصریحی) Explicit( و تلویحی )Implicit( یا ضمنی تقسیم کردهاند. نشانههای تصریحی دقیقتر از نشانههای تلویحی است. واژگان فنی مربوط به نشانه زبانی،تصریحی و واژگان هنری، مربوط به نشانههای تلویحیاند. در علوم تجربی و ریاضی عمومًاً دلالتهای صریح نقش مسلط را دارد،اما در ادبیات و هنرهای گوناگون نقش مسلط را دلالتهای ضمنی ایفاء میکند.
نظامهای نشانهای
هریک از نشانهها متعلق به یک نظام خاصی است که قوانین تفسیری و زبانی خاص خود را دارد و بر اساس آن به دلالت بر معانی میپردازد. زبانهای گوناگون، حرکات بدنی، حالات چهره، پوشاک، نظامهای تصویری و نور در چندرسانهایها و ... همگی نظامهای نشانهای هستند. مثلاً لباس زن و مرد و رنگ عمامه در روحانیون و لباسهای اقوام محلی هر یک نشانهای در نظام نشانهای پوشاک در ایران هستند. و باز بعنوان مثال، نظام نشانهای نورپردازی در سینما، دالّها و مدلولهای خاص خود را دارد و مثًلاً نورپردازی روشن و تیره و بلکه هر یک از انواع رنگ دارای پیام و مدلول خاص خود هستند. و همینطور گفتار و نوشتار و نشانههای حرکتی و موسیقیایی و آوایی نیز هر یک، نظام نشانهای جداگانه هستند.
گاهی هم با ترکیب این خردهنظامها، برخی اصطلاح نظام نشانهای را برای معنایی کلانتر بکار میبرند؛ مثًلاً میگویند: «تفاوت نظامنشانهای در سینما و عکاسی چیست؟» و حال آنکه هریک از عکاسی و سینما از یک نظام نشانهشناسی جدا برخوردارند .
نظام نشانهای در عکاسی، شمایلی است و نمایهای اما سینما، مشتمل بر شش نظام مختلف است که یکی از آنها عکس است:
0. نظام نشانههای تصویری، که از نشانههای شمایلی آغاز میشود، اما از آنها میگذرد.
۲. نظام نشانههای حرکتی که جدا دانستن آن از نظام تصویری، یکی از مهمترین گامهای نشانهشناسی سینما بوده است.
0. نظام نشانهشناسی زبانشناسیک گفتاری، یعنی هرگونه کاربرد زبان گفتاری و کلام در سینما، چون مکالمه، تفسیر خارجی، زبانهای خارجی و...
0. نظام نشانههای زبانشناسیک نوشتاری، یعنی هر شکل کاربرد زبان نوشتاری در سینما، چون عنوانبندی، نوشتههایی که درون عناصر تصویری جلوه میکنند، زیرنویسها و ...
0. نظام نشانههای آوایی غیرزبانشناسیک، یعنی هر شکل از اصوات که به مقصود ارائه معنا از راه عناصر زبانشناسیک ارائه نشوند، سر و صداها، اصوات طبیعی و...
6. نظام نشانههای موسیقایی، چون موسیقی متن، موسیقی فیلمنامهای، زمزمه موسیقایی شخصیتها و ....
نشانه کامل و نظام نشانهای غنی
سوسور تنها به یک جنبه از نشانهها یعنی سویه نمادین توجه داشت و با تأکید بر سویه قراردادی نشانهها، امکانات نشانهشناسیک دیگر را یا از نظر دور میداشت، و یا بیارج میدانست. برخلاف او پیرس نشان داد که در کاملترین نشانهها آمیزهای از سه جنبه شمایلی، نمایهای و نمادین یافتنی است. از نظامهای ارتباطی موجود در دنیای ما،سینما کاملترین نظام است و به همین جهت است که افسونگرانه مخاطب را در بند خود میکند.
نشانهها و حقیقت
اُُومبرتو اکو نشانهشناس ایتالیایی میگوید: از نشانهها هم میتوان برای گفتن حقیقت استفاده کرد و هم برای دروغ گفتن. بلکه او در جایی خاطرنشان میکند که نشانهشناسی بررسی چرایی و چگونگی امکان دروغگویی است. توضیح بیشتر را او در نظریه نشانهشناسی مینویسد: نشانهشناسی با آنچه میتواند نشانه تلقی شود سر و کار دارد. نشانه هر چیزی است که بتوان آن را بعنوان جانشین چیز دیگری بهکار برد. این "چیز دیگر" لازم نیست موقعی که شمارهای را بهجای آن میگذاریم الزاماً وجود داشته و در جایی قرار گرفته باشد. بنابراین اصولاً نشانهشناسی علم مطالعه همه چیزهایی است که میتوان برای دروغ گفتن بهکار برد. اگر از چیزی نتوان برای دورغ گفتن استفاده کرد، از آن نمیتوان برای گفتن حقیقت هم استفاده کرد. در واقع برای گفتن هیچ چیز نمیتوان آن را بهکار برد. به نظر من تعریف نشانهشناسی بر مبنای "نظریه دروغ گفتن" را میتوان برنامهای کامًلاً جامع برای علمی بهنام نشانهشناسی عمومی بهشمار آورد.
بعضی راههایی را که به کمک آنها میتوانیم دروغ بگوییم )و عمًلاً هم میگوییم(، یا بهعبارت مؤدبانهتر دیگران را با نشانهها گمراه میکنیم، عبارتاند از:
مورد نشانههای گمراهکننده
بلوندهایی که در واقع موخرماییاند و نظایر اینها موی رنگ کرده
تظاهر میکند به اینکه دکتر، قاضی و غیرهاست بدلی
تظاهر میکند به اینکه شخص دیگری است جعل هویت
تظاهر میکند به اینکه مریض است تمارض
دروغهایی که به مردم ضرری نمیرساند خالیبندی
کفش پاشنهبلند کوتاهقدها را بلندقد میکند
ما در جهانی زندگی میکنیم که سرشار از نشانههایی است که دروغ میگویند و گمراه میکنند. نماد
واژه Sign در لغت به معنی نشان، علامت و نماد است و ریشه در ادبیات نشانهشناختی یونان باستان دارد. نماد، نشانهای است که میان صورت و مفهوم آن نه شباهت عینی است و نه رابطه همجواری بلکه رابطهای است قراردادی، نه ذاتی و خود به خودی .نشانههای نمادین را نشانههای غیرآیکونیک) Noniconic( و نشانههای طبیعی و نشانههای قراردادی و نشانههای وضعی نیز مینامند. مردم شناسان بر این باورند که معنی در ذهن به ظهور میرسد و از رفتار فرد سر برمیآورد. در تعریف معنی ر.لینتون بیان میکند،«معنی مجموعهای از خصایص فرهنگی مرکب از پیوندهایی است که هر جامعهای به آن نسبت میدهد. این گونه پیوندها ذهنی هستند و غالبا جنبه ناهشیارانه دارند و فقط به طور غیرمستقیم در رفتار آنان متجلی میشوند». از سویی ویلیام بیمن به نقل از ترنر مینویسد: «نماد چه عینی و چه انتزاعی، از نظر کارکردی، سازوکاری است که در چارچوب یک نظام فرهنگی، پدیدههـایی ملموس و عینی را به «معـانی» مربوط میسازد. به اعتقاد محسنیانراد، نماد خود عامل زایش فرهنگ است آنجایی که پدیدههای ملموس و عینی را در چارچوب یک نظام فرهنگی به معانی مرتبط میسازد. همانطور که اشنایدر فرهنگ را، نظامی از «نمادها و معانی» تعریف کرده است.
پروفسور دنیس استاد دانشگاه بوستون در کتاب "نشانهها و رمزها، ارتباطات انسانی و تاریخچه آن"، درباره تفاوت انواع نشانهها مینویسد: «علایم را حیوانات نیز بهخوبی انسان درک میکنند؛ در حالی که نمادها اینگونه نیستند. علایم عملکردی انحصاری دارند؛ در حالی که نمادها، نماینده معنای وسیعتر و حاوی واقعیت کمتری هستند. نشانههای تصویری مانند اصل خود هستند و در نتیجه متقاعد کنندهاند و بدون توضیح تقریباً قابل درک اند، در حالی که نمادها منحصراً از طریق قراردادهای اجتماعی مفهوم پیدا میکنند و غالباً از طریق آموزش مستقیم باید آموخته شوند. نمادها پیچیدهتر از نشانهها هستند.
شیوههای پیدایش نماد
نمادها به شیوههای مختلفی در آثار ادبی نمود پیدا میکنند.
0 - گاه در تکبیتهای مستقل و پراکنده و گاه در درون یک اثر ادبی حضور پیدا میکنند؛ مانند حیوانات موجود در مثنوی و در تکبیتهای صائب تبریزی.
۲ - گاه در قالب یک داستان یا حکایت یا قصه مطرح میشوند؛ مثل بسیاری از حکایات و قصص مثنوی معنوی که دربردارندة پیام اخلاقی و عرفانی هستند.
0 - گاه کل یک اثر ساختاری نمادین و تمثیلی دارد؛ مانند کلیله و دمنه نصرالله منشی و منطقالطیر عطار.
تشکیل نمادها
نمادها به صورت کل به دو شکل ساخته میشوند: یکی آگاهانه و دیگری ناآگاهانه. در ایجاد نمادهایی که آگاهانه بوجود میآیند عامل بیرونی و در خلق نمادهایی که ناآگاهانه ایجاد میشوند عوامل درونی مؤثر میباشند. زمانیکه انسان به درک حقایق فراسوی خرد دست مییابد برای بیان معرفت خویش از حقیقت ناگزیر است از نمادها استفاده کند، زیرا بیان حقایقی که در ظرف عقل نمیگنجد به وسیلهی خرد معمولی کاریست محال و ناممکن. خداوندگار بلخ با اشاره به همین محدودیت عقل در شناخت پدیدههای غیر مادی و انتزاعی میفرماید: "گرچه تفسیر زبان روشنگر است- لیک عشق بی زبان روشنتر است- چون قلم اندر نوشتن میشتافت - چون به عشق آمد، قلم برخود شگافت- عقل در شرحش چو خر در گل بخفت - شرح عشق و عاشقی هم عشق گفت". به گفته یونگ « از آن جایی که چیزهای بیشماری فراسوی حد ادراک ما وجود دارند، پیوسته ناگزیر میشویم به یاری اصطلاحات نمادین برداشتهایی از آنها ارائه بدهیم که نه میتوانیم تعریف شان کنیم و نه بدرستی آنها را بفهمیم و درست به همین سبب است که دینها از زبانی نمادین بهره میگیرند و خود را با نمایهها تعریف میکنند. و بدینگونه است که نمادها آگاهانه آفریده میشوند.»
اما باید متوجه بود که اینها تنها بخشی از نمادها را تشکیل میدهند. نمادهایی که ناآگاهانه و خود انگیخته به وجود میآیند بیشتر در رویاها و حالات کشف و شهود ایجاد میشوند. این نمادها که ریشه در کهنترین باورهای انسانها دارند و نمایانگر تأثیرات کهن الگوها میباشند، از ژرفای ناخودآگاه سر بر میکشند و بیانگر حالات روحی و چگونگی ارتباط خودآگاه با ناخودآگاه نیز هستند. این نمادها از تجربههای درونی و فردی اشخاص ناشی میشوند و حاکی از تعالی و تنزل شخصیت افراداند. از طریق تحلیل و ارزیابی این نمادهاست که میشود در اعماق ناشناخته و مرموز روان انسان سفر کرد و بر تاریکترین زوایای روح بشر روشنی افکند. نمادهایی که ناخودآگاه ساخته میشوند، اصیلترین نمادها به حساب میآیند، منبع تغذیه و پرورش این نمادها، ناخودآگاه و کهن الگوها هستند. به برکت وجود ناخود آگاه جمعی است که انسانها میتوانند نمادهای همدیگر را درک و فهم کنند، زیرا ناخودآگاه جمعی در همه جا و در همه وقت تقریبا یکسان عمل میکند. بعنوان مثال درخت را در نظر میگیریم: درخت یا هر گیاه کهنسال دیگر نماد بالندگی و انکشاف زندگی روانی است. گاهی هم درخت رمز جاودانگی و بیمرگی به شمار رفته است.
نماد درخت در باورهای اساطیری و مذهبی ملل مختلف جهان نقش ارزنده داشته که میشود مثلا از «درخت ممنوعه» در بهشت که تورات از آن به درخت معرفت یاد کرده است نام برد، بودا حین اینکه در جنگلها و دامنههای هیمالیا به تزکیه نفس مشغول بود و برای دست یابی به حقیقت زندگی ریاضت میکشید، معرفت حقیقی را هنگامی که در زیر درخت بودهی )معرفت( نشسته بود، دریافت. در داستان حضرت موسی، خداوند نخستین بار از طریق درخت سخن میگوید. چنانکه مولانا با توجه به این داستان درخت را جنبهای ماورایی داده و آن را نشانی از جانان میداند.
در بررسی و تحلیل نمادها- چه آنهایی که در رویاهای ما ظاهر میشوند و چه آنهایی که در هنر تبلور مییابند- باید متوجه چند نکته بود. نخست اینکه مفاهیم آن نمادها را در اساطیر بومی هنرمند جستجو کرد. زیرا اسطورههایی که در طول هزاران سال در روان افراد یک جامعه جا افتاده اند، بهترین زمینه برای شکل گیری نمادها هستند. و دوم اینکه نظر و عقیده خود شخص در مورد نمادهای که در اثری هنری بیان میدارد و یا در رویایش آنرا میبیند، با اهمیت است. چه ممکن است هنرمند نماد مورد نظر را در معنای وارونه و غیر از آنچه که متداول است استعمال کند. نکتهی سوم اینکه نمادها را باید در اساطیر همه ملل جهان جستجو و ارزیابی کرد. زیرا ناخودآگاه جمعی که منبع و سرچشمه نمادها به شمار میرود، اکثراً طوری نمادها را میآفریند که مفاهیم و معانی همسانی داشته باشند.
1 – علم نشانه شناسی چه نوع علمی است ؟ بیشتر به مطالعه نشانهها ونمادهای اجتماعی وفرهنگی میپردازد در علم نشانه شناسی مشخص میشود که نشانهها از چه تشکیل شدهاند همچنین امری عینی وملموس است که جایگزین پدیدهای میشود که غایب است پژوهشهای نشانه شناختی مربوط به امروز نسبت بلکه پیشینه آن به دوران باستان باز میگردد:
2 - پیشگامان نشانه شناسی را نام ببرید: از جمله کسانیکه پیش از آغاز نشانه شناسی به عنوان یک رشته علمی ویک حوزه مستقل اندیشه بشری آرایی را مطرح کردند میتوان از افلاطون،ارسطو، آروستین،جان لاک نام برد. برای نخستین بار جان لاک اصطلاح نشانه شناخت را در سال 0654 در نوشتههای خود به نام «رسانهای در زمینه قدرت درک انسان» به کار برده اما با وجود تاریخ غنی تفکرات نشانه شناختی، نشانه شناسی معاصر عمدتاً بر اساس اندیشههای دو متفکر یعنی فردنیان دو سو که زبان شناسی سویسی بود وچارز پیرز فیلسوف آمریکایی استوار شده است.
3 - اهداف نشانه شناسی را توضیح دهید ؟
0-از جمله اهداف نشانه شناسی این است که میخواهد معانی زبانها در فرها ونشانهها را دریابد
۲- از طریق سیستم نشانه شناسی درمی یابیم که چگونه یک امرذهنی وامر عینی تبدیل میشود وبالعکس چگونه پدیده عینی ومادی به پدیده مذهبی تبدیل میشود. در واقع نشانهها امری عینی امریاند که دلالت بر امر ذهنی دارند.
4 - نشانه شناسی را تعریف کنید ؟ علمی است که هدف خود را در شناخت وتحلیل نمادها ونشانهها چه آنها که به صورت گفتاری یا نوشتاری در آورند وچه آنهایی صورتهای غیر زبانی دارند اعم از فیزیولوژیک، بیولوژیک ونظامهای معنایی،نظامهای ارزشی نمادهای نمادین)مثل اژدهای چین( وحتی اشکال حرکتی وحالتی،موقعیت خود آگاهی وغیره را اعلام کند این تعریفی از نشانهی است.
5 - هدف از نشانه شناسی در جوامع چیست ؟ 0- فرهنگ جامعه حفظ شود۲- استراتژی جامعه)راهبرد جامعه(0-ارتباطات0-حرکت)حاکمیت(
6 – انواع نشانه را نام ببرید ؟ نشانهها به دو دسته ملموس وغیر ملموس تقسیم میشوند.
7 - نماد را تعریف کنید ؟
واژهsign در لغت به معنی نشان،علامت ونماد است وریشه در ادبیات نشانه شناختی یونان باستان دارد. نماد،نشانهای است که میان صورت ومفهوم آن نه شباهت عینی است ونه رابطه همجواری بلکه رابطهای است قرار دادی،نه ذاتی وخود به خودی.
نشانههای نمادین را نشانههای غیرآیکونیک)Noniconic(ونشانههای طبیعی ونشانههای قراردادی ونشانههای وضعی نیز مینامند.
8 - تفاوت نمایهها وشمایل با نمادها را شرح دهید ؟ تقسیر نمایهها وشمایل آسان است چون از واقعیت شکل میگیرد ونمایشی از محیط است. اما نمادها چنین نیستند از طرفی دیگر همه رسانهها واشکال ارتباطی هریک تابع رمزهای معین هستند که با شناخت آنها وتحلیل درست نمادین این روزها میتوان به مقاصد ارتباط گر پی برد مانند نمادهایی که برای علائم بورس، شبکههای ارتباطی بی سیم،آلگوریتمهای رایانه ای)صفر ویک( نام برد.
9 - تفاوت انواع نشانهها را در چه چیزی میتوان دید ؟ تفاوت انواع نشانهها را میتوان در انحصاری بودن این علائم ذکر کرد. همان طور که میدانیم علائم را حیوانات نیز بخوبی درک میکنند در حالیکه نمادها این گونه نیستند علائم عملکردی انحصاری دارند در حالیکه نمادها نماینده معنای وسیع تر وحاوی اهمیت کمتری هستند.نمادها پیچیده تر از نشانهها هستند زیرا نشانهها تصویری از اصل خودشان هستند.
11 - مفهوم فرهنگ در نشانه شناسی را توضیح دهید ؟ هر جامعه بر اساس فرهنگ که بر گرفته از زبان گویش آداب سبک زندگی واقلیم قالب در آن جامعه علایمی را بروز میدهند وگاهی آن را به نثر درآورده یا اشعاری در اوصاف آن گفته ویا حتی داستانها مثلهایی میسازند که در نهایت نشانههای فکری وایدئولوژی آن جامعه را نشان میدهد. از این رو به صورت عام آن را به صورت نشانه هر جامعه نام برده صورت خاص فرهنگ آن جامعه بیان میشود.
نکته: میتوان تفسیر نمود که در نمایهها وشمایل تحلیل غلط بسیار اندک است اما در نمادها باز به پیچیدگی وفراوانی آن به یک بهم ریختگی، آشفتگی تحلیلی دچار میشوند به طوریکه از یک نما دو یا چند تحلیل به دست میآید.
11 - ارکان اصلی نشانهها را نام ببرید ؟
0-زبان ۲-ژن 0-آداب و رسوم اجتماعی – اقلیم شناسی
12 - ارکان اصلی نمادها را نام ببرید ؟ 0- ایدئولوژی -۲-علوم رایج .0-فرهنگ
13 - اهمیت نماد در تحولات فرهنگی را توضیح دهید ؟
نمادها دارای یک شباهت عینی بجای ارتباط هم جواری هستند، در حقیقت عینیت دادن به قراردادهای اجتماعی و سرعت بخشیدن در روباط اجتماعی یا نهادها است. به طور مثال علائم راهنمایی و رانندگی تحولات قانون گرایی و گرایش آمار مردم و توجه به آن نمادها بیشتر برای رفع تعارض و بر طرف کردن گروههای موجود در جامعه است.بنابراین میتوانند عاملی بازدارنده یا ییش برنده یا تحریک کننده یا تغییر در رفتار به دنبال داشته باشند.
14 - چرا نمادها بازدارنده یا پیش برنده یا تحریک کننده یا تغییر در رفتار هستند؟
زیرا در پیشرفته جوامع با در نظر داشتن صرف زمان، دیگر یادگیری مطالب و یادآوری آنها با روشهای قدیمی کمتر اقبال دارد و ما یک قرارداد موقتی که به صورت نمادی عینی متجلی میشود آن گاه برای ما هم آموزنده میداند و هم الزام به رعایت آن . مثلا نماد قلم وکتاب نشان از مکان علمی و پژوهشی است وباید الزامات آن را رعایت کند.
15 - جهان شمول بودن یا خاص بودن نشانهها را توضیح دهید ؟
روانشناسان بسیار تمایل دارند که بگویند یک نشانه به لحاظ زبان شناسی جهانی وعام است و اینگونه مطرح میکنند که سیستمهای روانی از سیستمهای حسی ناشی میشوند و تعداد عواطفی که سیستم حسی ایجاد میکند بسیار محدود است بنابراین این تعداد عواطف در تمام فرهنگها محدود بوده و افراد براساس آن عمل میکند
اما بحث جهانی شدن را طبعا انسان شناسان نمیپذیرند ولی در آن طرف قضیه دیدگاه قالبی که خاص و ویژه باشد امروز پذیرفته نیست زیرا جامعه جهانی امروز با دسترسیهای فراوان نسبت به امکانات فناوری قواین بافت شهری سهولت سفر
پذیرفته شدن در کشورهای مجاور و غیر مجاور همه وهمه این حصار تفکر را گسستهاند که مانند قدیم براساس فرهنگ قالب یک جامعه بتوانیم کنشهای فردی و اجتماعی پیش بینی کرده ونسبت به خواستههای خود را بر آن اساس تطبیق دهیم در نظامهای جدید این پذیرفته است ما باید هر چه بیشتر به طرف سیستمهای تغییر برویم.
16 - فلسفه نماد شناسی در چند گام وجود دارد توضیح دهید ؟ گام نخست: نماد سازی در بشر در زندگی او چگونه آغاز شد ؟
گام دوم: آیا بررسی فیزیولوژیی انسانی میتوان پی به توان نماد سازی در بشر برد؟ گام سوم: کارکرد نمادها و نشانهها چیست؟
17 - نماد سازی در بشر و زندگی او چگون آغاز شد؟ اولین بار انسانها برای برقراری ارتباط با دیگران نمادهایی ایجاد کردند خانه نماد زندگی است.
18 - انواع نمادها را نام برده و توضیح دهید ؟
1 - نمادهای طبیعی: برخی از نمادها به طور طبیعی با مدلول رابطه دارند لذا هر انسانی قادر است به سادگی آنها را درک نماید مانند دود که نشانهای آتش.
2-نمادهای قراردادی: طیف کستردهای از نمادها قاردادی هستند میتوان تقریبا تمامی نمادهای اجتماعی از این دسته هستند مانند علائم راهنمایی و رانندگی.
3-نمادهای صوتی : نمادهایی که بوسیله زبان به کار گرفته میشود و تنها راه دریافت آن گوش است مانند صدای چیک چیک آب صدای جیر جیرک صدای اذان از بلندگو.
4-نمادهای دیداری : نمادهایی که بوسیله در دریافت میشوند شامل نمادهای نوشتاری مانند : متن نامه،شعر،روزنامه ... و نمادهایتصویری مانند تصاویر ثابت و نقاشی و عکس و تصاویر متحرک فیلم، کارتن اشکال مانند مجسمه بناهای تاریخی.
19 – انواع نمادهای دیداری را نام ببرید ؟
نمادهای حرکتی: مانند اشاره کردن،چشمک زدن، رقص،لبخند زدن ...
نمادهای حسی:این دسته نمادها شامل حس بویایی بوی عطر وادکلن حس لامسه جون خط بریل نابینایان حس چشایی چون فره ترشی و شیرینی.
21-نماد به چند شکل تشکیل میشود؟
نمادها به صورت کل به دو شکل ساخته میشوند: یکی آگاهانه ودیگری نا آگاهانه
21- مفهوم تداعی معانی چیست؟
گاهی میان دو پدیده یا مفهوم در ذهن ما، چنان پیوندی برقرار میشود که با ورود یکی از آنها در فضای ذهن، دیگری نیز بلافاصله حضور مییابد. دستگاه ذهنی ما از برخورد با یکی به دیگری منتقل میشود واز تصور یکی،دیگری را نیز تصور میکند. این عملکرد ذهن را
«تداعی معانی» نامیده اند. مثلا اگر دو دوست صمیمی را چند بار باهم ببینیم،با یادآوری یکی از آنها دیگری نیز به یاد میآید.
22 - ویژگیهای نمادها ونشانههای فرهنگی را نام ببرید؟
0. بیانگر نوع فعالیت مؤسسه میباشند. مانند آرم قوه قضائیه،آرم هلال احمر،آرم کشتیرانی و.....
۲. ایجاد انحصار برای یک شرکت ومؤسسه به منظور جلوگیری ازسوء استفاده .
0. دستیابی به حق وحقوق مانند آرم روی نامههای اداری.
0. برای راهنمایی وهدایت.
0. حفظ حق وحقوق وجلوگیری از دعوا و....
6. جنبه بین المللی وجهانی بودن وجلوگیری از زیانهای بی مورد.
23-سمبول چیست؟مثال هم بزنید
سمبول عبارت از چیزی است که نماینده چیز دیگر باشد. اما این نماینده بودن نه به علت شباهت دقیق میان دو چیز است بلکه به معنای اشارهای مبهم یا رابطهای اتفاقی یا قراردادی است.
24- انواع طبقه بندی نشانه نام ببرید؟ وتوضیح دهید ) امکان دارد هر یک از این طبقه بندی نیز بصورت جداگانه سوال مطرح شود پس کامل یادگیر شود(
1(طبقه بندی قدما؛ سوسور میگوید:از قدیم میان دو دسته از علایم تفکیک قایل میشدند. یکی از علایمی که در آنها نشانه با معنی ربط دارد که به یونانی آن را آیکون)Eikonn(می گفتند وقصدشان آن دسته از علایم بود که رابطهای بین شکل ومعنای آن وجود داشت .
ودوم،نمادها که علایم قراردادی یا غیر آیکونیک)NOniconic(نام داشتهاند
2(طبقه بندی سوزان لانگر: سوزان لانگر معتقد است که05405 نوع نشانه وجود دارد که آنها را سرانجام در یک طبقه بندی کلی تر به شصت وشش نوع کاهش میدهد.
3-طبقه بندی چارلز پیرس: «پیرس نشانهها» را به سه دسته معروف شمایل)lcon(،نمایه)lndex(و نماد)symboll (تقسیم کرده است. طبقه بندی سه گانه پیرس هنوز به طور گستردهای در مطالعات نشانه شناختی به آن ارجاع میشود.پیرس خود این طبقه بندی را بنیادیترین تقسیم بندی نشانهها میداند.
4(طبقه بندی نشانه شناسان کارکرد گرا: نشانه شناسان کارکرد گرا)آندره مارتینه، ژن مارتینه،ژرژمونن،لویی پریتو،وبه ویژه اریک بویی سانس( تقسیم بندی تازهای برای دسته بندی انواع نشانهها پیشنهاد کردهاند که در حکم تکامل دسته بندی پیرس است.آنان چهار دسته از واحدهای نشانهای را ازیکدیگر جدا دانسته اند:
25-کارکرد گراهای واحدهای نشانهای را به چند تقسیم میکردند نام برده و توضیح دهید ؟
الف( نمایههای طبیعی: در اینجا هیچ قراردادی، رابطهای میان دال ومدلول را تعیین نمیکند،اما میان این دو نسبت زمانی ومکانی وجود دارند.هردو بیانگر یک واقعیت هستند،ومستقل از هر گونه نیت یا خواست ذهنی وجود دارند. همچون مثال مشهور دود که دلالت دارد بر وجود آتش.
ب( شمایل: در شمایل، قراردادی رابطه دال ومدلول را تعیین نمیکند، امام میان این دو نسبت زمانی ومکانی نیز همچون نسبتی ضروری وجود ندارد. این دو بیانگر یک واقعیت نیستند ومی توانند مستقل از هر گونه نیت باشند، اما به همین شکل میتوانند وابسته به نیتی هم باشند. همچون مثال نسبت عکسی از فردی با خود آن فرد.
ج( نماد: در نماد رابطه دال ومدلول با قراردادی تعیین میشود،اما این قراردادی استوار است به گونهای همانندی شمایلی. نسبت این دو تا حدودی قراردادی است وتا حدودی استوار به همانند است. نمادبه گونهای ضروری نیت مند است.همچون شکلی که تا حدودی همانند هواپیماست، بر علامتی کنار جاده به نشانه جادهای که به فرودگاه میرسد.
د( نشانه:در «نشانه» آن همانندی نسبی«شمایلی»وجود ندارد،نسبت دال ومدلول صرفاً قراردادی است. نشانه به گونهای مطلق وضروری نیت مند است. همچون واژه فرودگاه بر تابلویی در یک بزرگراه،که نشانه جادهای است که به فرودگاه ختم میشود.
26- نظامهای نشانهای را بنویسید؟
0-نظام نشانههای تصویری،که از نشانههای شمایلی آغاز میشود،اما از آنها میگذرد.
۲-نظام نشانههای حرکتی که جدا دانستن آن از نظام تصویری،یکی از مهمترین گامهای نشانه شناسی سینما بوده است.
0-نظام نشانه شناسی زبان شناسیک گفتاری، یعنی هر گونه کاربرد زبان گفتاری وکلام در سینما، چون مکالمه،تفسیر خارجی، زبانهای خارجی و.....
0-نظام نشانههای زبانشناسیک نوشتاری،یعنی هر شکل کاربرد زبان نوشتاری در سینما، چون عنوان بندی، نوشتههایی که درون عناصر تصویری جلوه میکنند،زیر نویسها و....
0-نظام نشانههای آوایی غیر زبانشناسیک، یعنی هر شکل از اصوات که به مقصود ارائه معنا از راه عناصر زبانشناسیک ارائه نشوند،سرو صداها،اصوات طبیعی و......
6- نظام نشانههای موسیقایی،چون موسیقی متن،موسیقی فیلمنامه ای، زمزمه موسیقایی شخصیتها و....
28-شیوههای پیدایش نماد را شرح دهید؟
0-گاه در تک بیتهای مستقل وپراکنده وگاه در درون یک اثر ادبی حضور پیدا میکنند؛مانند حیوانات موجود در مثنوی ودر تک بیتهای صائب تبریزی.
۲-گاه در قالب یک داستان یا حکایت یا قصه مطرح میشوند؛مثل بسیاری از حکایات وقصص مثنوی معنوی که در بردارندة پیام اخلاقی وعرفانی هستند.
0-گاه کل یک اثر ساختاری نمادین وتمثیلی دارد؛ مانند کلیله ودمنه نصرالله منشی ومنطق الطیر عطار.
مریم حسین یزدی
چکیده:نشانه شناسی مطالعه نشانهها و نمادها است . در علم نشانه شناسی مشخص میشود که نشانهها از چه تشکیل شدهاند .نشانه امری عینی و ملموس است و جایگزین پدیدهای میشود که غایب است . پژوهشهای نشانه شناختی مربوط به امروز نیست بلکه پیشینه آن به دوران باستان بر میگردد از جمله کسانی که پیش از آغاز نشانهشناسی بهعنوان یک رشته علمی و یک حوزه مستقل اندیشه بشری، آرایی را مطرح کردهاند، میتوان از افلاطون، ارسطو، فیلسوفان رواقی، قدیس آگوستین، و جان لاک نام برد. برای نخستین بار جان لاک اصطلاح «نشانهشناخت» را در سال ۱۶۹۰ در نوشتار خود با نام "رسالهای در زمینه قدرت درک انسان" (Essay Concerning Human Understanding) به کار برد. اما، با وجودِ تاریخ غنی تفکرات نشانهشناختی، نشانهشناسی معاصر عمدتاً بر اساس اندیشههای دو متفکر یعنی فردینان دوسوسور زبانشناس سوئیسی، و چارلز سندرس پیرس فیلسوف و منطقی امریکایی، استوار شده است.
از جمله اهداف نشانه شناسی این است که میخواهد معانی زبانها، رمزها و نشانهها را دریابد . از طریق سیستم نشانه شناسی در مییابیم که چگونه یک امر ذهنی به امری عینی تبدیل میشود و بالعکس، چگونه پدیدة عینی و مادی به پدیدة ذهنی تبدیل میشود . در واقع نشانهها امری عینیاند که دلالت بر امر ذهنی دارند .
کلیدواژگان: نماد، نشانه،نمایه، بافت، رمز .
مقدمه:
«نشانه شناسی علمی است که هدف خود را شناخت و تحلیل نشانهها و نمادها چه آنها که به صورت زبان گفتاری یا نوشتاری در آمدهاند و چه آنهایی که صورتهای غیر زبانی دارند، اعم از نشانههای فیزیولوژیک، بیولوژیک، نظامهای معنایی، نظامهای ارزشی، نمادهای نمادین، جهان بینیهای گوناگون و حتی همهی اشکال حرکتی، حالتی، موقعیتی خودآگاه یا ناخودآگاه،تاکتیکی، استراتژیک، فکر شده یا نشده و ... اعلام میکند . »(فکوهی، 1383،300-299)
به عبارت دیگر، یونانیان قدیم را میتوان نخستین رهروان نشانهشناسى دانست. از آن جمله افلاطون (۳۴۸-۴۲۸ ق.م) در کتاب کراتیلوس منشأ زبان را مورد تأمل قرار میدهد و ارسطو (۳۲۲-۳۸۴ ق.م) در کتاب بوطیقا به تأمل در باب تفسیر اسم میپردازد. در دوره باستان نیز فلوطین (۲۰۴-۲۷۰ ق.م) با نگارش کتاب درباب زیبایى شاخص نمادگرایى در هنر محسوب شد؛ او معتقد بود هر اثر هنرى باید یک «ایده» را ارائه دهد. به عنوان مثال «یک معمار» ایدهای را که در ذهن دارد به خانهای که بیرون از ذهن دارد تبدیل میکند. به نظر او، اثر هنرى نشانهای است که به دنیاى ایدهها اشاره دارد. در سدههاى میانه نیز نمادگرایى تمثیلى مورد توجه قرار گرفت. مردم در این عصر، علاقهمند بودند تا از موضوعات کتاب مقدس، کلیساها را بنا نهند، از آن جمله میتوان به «بام بهشت»، «اورشلیم بهشتى» یا «معبد سلیمان» اشاره کرد. به عنوان مثال، ستونهاى یک کلیسا، نمادى براى پیامبران یا قدیسان بود (پنتى روتیو۱۳۸۰،؛ صص۱۲۱-۱۲۰).
هر چند نشانه شناسی عمری به درازای تاریخ دارد و نظریهای نیست که به یک باره شکل گرفته باشد اما محققان روش شناس، عموماً سرچشمهی این نظریه را در رهیافتهای فردینان دوسوسور و چارلز پیرس باز جستهاند . اولی بیشتر از منظری فنی و زبان شناسانه به این نظریه پرتو افکنده است و دومی رویکردی منعطف تر دارد . در واقع هر دو، میان دانش و نشانه پیوندی تازه برقرار کردهاند و این رویکرد فکری را به قلمرو مطالعات دانشی وارد ساختهاند . (ضمیران، 1382ص8 ).
به طور کلی هدف و مقصود نشانه شناسی، مطالعه نظامهای نشانهای مانند زبانها، رمزها، نمادها، نشانههای علامتی و مواردی از این دست است .... نشانه شناسی یکی از بهترین روشهای کارآمدی است که با ایجاد معنیو یا به تعبیر رولان بارت با «فرایند معنی دار شدن» سر و کار دارد .(استرتیناتی، 1388،ص153).
واژه "Symbol" در لغت بهمعنای نماد، نشانه، دال، نمودگار، نمون، رمز است.(آریان پور،1385،ص2258)و در عرف علمی، کد و سمبل نیز برای آن بهکار میرود.(محسنیان راد،1385،ص202)
این اصطلاح، در حوزه فلسفه زبان، زبانشناسی، ارتباطشناسی و هنر و ادبیات بهکار برده میشود و اصل آن ریشه در ادبیات نشانهشناختی جهان باستان دارد. گذشتگان همواره منابعی غنی از رمزها (نمادها) را در ادبیات خود دربر داشتهاند و نمادها از ارکان اساطیر کهن است؛ بلکه زبان اسطوره، نماد است. (پیرحیاتی،1385،ص355)
منظور از سیستمهای نشانه شناختی و سیستمهای سمبلیک این است که شیء چطور به امر ذهنی تبدیل میشود مثل یک فکر و بر عکس چطور یک امر ذهنی به امر واقعی و جسم تبدیل میشود . به عبارت دیگر تبدیل ذهنیت به عینیت و بر عکس . عینیت از طریق سیستم حسی به ذهنیت تبدیل میشود . یک چیز واقعی از طریق دیدن، شنیدن، بوییدن و لمس کردن به چیز ذهنی تبدیل میشود . این چیز ذهنی فرایند اصلی آن بازنمایی است . افرادی بعد از لوی استرواس عقیده داشتند که چیزی به نام واقعیت واقعی نداریم و چیزی که وجود دارد صرفاً برساختههای فردی از واقعیت محسوس است . واقعیتِ بازنموده یعنی چیزی که من میبینیم چیزی نیست که فی الذات وجود دارد بلکه فقط چیزی است که من میبینم . این مفهوم، نافی واقعیت نیست بلکه نافیِ وحدتِ واقعیت است ؛ یعنی واقعیت نه یک امر واحد و تک است و نه یک امر همگن است . در حالی که واقعیت در جهان بیرونی نه همگن است ونه واحد، در سیستم ذهنی باید هم همگن وهم واحد باشد و تضاد اساسی بین سیستم مغزی و ذهنی و سیستم واقعی وجود دارد . سیستمهای عینی این را درک نمیکنند مغز انسان نمیتواند مفهوم تضاد را بپذیرد، مغز نمیتواند بی معنایی را نیز درک بکند بی معنایی برای مغز غیر قابل تعریف است . نشانه اگر وجود نداشته باشد سیستمهای طبقه بندی از بین میروند . افراد بدون آگاهی و به صورت ناخودآگاه سیستمهای نشانه شناختی را درونی میکنند . سیستم زبانی و سیستم نشانه شناختی باید با هم هماهنگ باشند.
نماد، نمایه، شمایل
نماد، نشانهای است که میان صورت و مفهوم آن نه شباهت عینی است و نه رابطه همجواری بلکه رابطهای است قراردادی، نه ذاتی و خود به خودی.(محسنیان راد،1385،ص202) نشانههای نمادین را نشانههای غیرآیکونیک (Noniconic) و نشانههای طبیعی و نشانههای قراردادی و نشانههای وضعی نیز مینامند(همان، 192)
پروفسور دنیس استاد دانشگاه بوستون در کتاب "نشانهها و رمزها، ارتباطات انسانی و تاریخچه آن"، درباره تفاوت انواع نشانهها مینویسد: «علایم را حیوانات نیز بهخوبی انسان درک میکنند؛ در حالی که نمادها اینگونه نیستند. علایم عملکردی انحصاری دارند؛ در حالی که نمادها، نماینده معنای وسیعتر و حاوی واقعیت کمتری هستند. نشانههای تصویری مانند اصل خود هستند و در نتیجه متقاعد کنندهاند و بدون توضیح تقریباً قابل درک اند، در حالی که نمادها منحصراً از طریق قراردادهای اجتماعی مفهوم پیدا میکنند و غالباً از طریق آموزش مستقیم باید آموخته شوند. نمادها پیچیدهتر از نشانهها هستند.(همان، ص195-194)
تفسیر نمایهها و شمایل آسان است چون از واقعیت شکل میگیرند و نمایشی از محیط هستند؛ اما نمادها چنین نیستند.(محسنیان راد،1385،ص197) از طرف دیگر، همه رسانهها و ژانرها و اشکال ارتباطی هریک تابع رمزهای معین هستند که با شناخت آنها و تحلیل درست حیثیت نمادین این رمزها میتوان به مقاصد ارتباطگر پی برد.(آسابرگر، 1387،ص54) اما اگر این نمادها درست رمزگشایی نشوند، سوءتفاهم حاصل میشود یا اصلاً تفاهمی رخ نمیدهد.
جهان شمول بودن یا خاص بودن نشانه
روان شناسان بسیار تمایل دارند که بگویند یک نشانه به لحاظ زبان شناسی، جهانی و عام است و این گونه مطرح میکنند که سیستمهای روانی ناشی میشوند از سیستم حسی که ایجاد میشود و تعداد عواطفی که سیستمهای حسی ایجاد میکنند بسیار محدود است ؛ بنابراین تعداد عواطف در تمام فرهنگها محدود است و افراد بر اساس این عواطف عمل میکنند و بعد سیستمهای ماهیچهای و بعد سیستمهای کُنِشی را مطرح میکنند .پُل اکمن بر اساس سیستمهای آزمایشگاهی میخواهد ثابت کند که تعداد عواطف محدود است و این عواطف ایجاد احساس سیستمهای ماهیچهای یکسان میکند مثل خنده، خشم، غم، ترس، تعجب و غیره . کسانی که در مقابل اکمن قرار دارند نفی نمیکنند که در انسان یک تیپ از جهانی شدن بیولوژی وجود دارد مثلاً خنده که یک واکنش بیولوژی است در انسانهای مختلف و در فرهنگهای مختلف به یک صورت دیده میشود و با اثر بیولوژی یکسان که انبساط است . اما بحث جهانی شدن را طبعاً انسان شناسان نمیپذیرند ولی در آن طرف قضیه دیدگاه غالبی که خاص و ویژه بود امروز پذیرفته نیست . در نظامهای جدید این پذیرفته است که ما باید هر چه بیشتر به طرف سیستمهای تفسیری برویم و سیستمهای روایتهای چندگانه . بارت این مفهوم را در خطاطی کالیگرافی ژاپنی نشان میدهد .
نشانه ازنظر فردینان دوسوسور
«فردینان دوسوسور»که همواره از او به نام پدر علم زبانشناسی یاد کردهاند،از جمله پیشگامان مطالعات نشانهشناختی، به شمار میآید. سوسور نشانه را موضوعی«فیزیکی»و در عین حال«معنادار»میپندارد. پدیدهای که از ترکیب«دال» (Signifier) و«مدلول» (Signified) شکل میگیرد.
اندیشههای سوسور در باب زبان و نشانه زبانی از تقابلهایی (Dichotomy )مانند دال و مدلول، جانشینی و هم نشینی استوار است . سوسور سعی کرد زبان شناسی را از قلمرو محدودِ قرن 19 خارج بکند و چندین مسأله را مطرح میکند که هنوز در زبان شناسی اهمیت دارند و آنها عبارتند از : تمایز مطالعه تاریخی و توصیفی، تمایز زبان و گفتار، تمایز رابطه جانشینی و همنشینی، سیستم، ارزشها .
«بسیاری از دانش پژوهانی که با آن [نشانه شناسی] برخورد میکنند،آن را آشفته و مغشوش مییابند و البته بسیاری دیگر آن را بسیار مهیج میبینند . »(چندلر،1387:ص21)
«آنچه امروزه ساختارگرایی نامیده میشود حاصل کاربرد روشهای زبان شناسی ساختگرا(یعنی زبان شناسی سوسوری) در حوزههای مختلف علوم انسانی از جمله مردم شناسی، نقد ادبی و غیره است . »(سجودی،1387،ص47)
«نشانه زبانی نه یک شی را به یک نام، بلکه یک مفهوم را به یک تصویر صوتی پیوند میدهد . تصویر صوتی، آوایی مادی نیست که جنبه فیزیکی داشته باشد، بلکه اثر ذهنی این آواست و حواس ما نمایشی از آن را ارائه میدهد، نشانه زبانی محسوس است و اگر بر آن شویم آن را «مادی» بنامیم، تنها به همین معنی و برای تقابل با وجه دیگر تداعی، یعنی مفهوم است که معمولاً مجردتر مینماید.»(سوسور،1378:ص96)
دال و مدلول
از نظر سوسور، نشانه ماهیتی دوگانه دارد که یک طرف آن دال یا تصویرِ آوایی واژه است و سوی دیگر آن مدلول یا تصویر ذهنی و مفهومی آن است . هیچ یک از این دو به تنهایی نشانه نیستند بلکه رابطه ساختاری متقابل و همبسته آنها که دلالت خوانده میشود، نشانه را بهوجود میآورد؛ رابطهای که اساساً دلبخواهی Arbitrary و قراردادی است و نه طبیعی، ضروری، و انگیخته Motivated .
سوسور نشانه را ترکیبی از دال و مدلول میدانست:دال را سوسور تصور آوایی میدانست و مدلول را تصور ذهنی در نظر میگرفت.سوسور معتقد است که دال و مدلول جدایی ناپذیرند .سوسور نشانه را الزامی میداند؛ یعنی رابطه دال و مدلول رابطهی لازم و ملزوم است . نشانهها از نظر سوسور، منفک و منقطعاند یعنی خارج از فرایند زبانی هستند و سوسور در مبحث نشانه شناسی مرجع را حذف میکند و جایگاهی برای آن در نظر نمیگیرد . سوسور مدعی است که کلید فهم و درک نشانهها را باید با توجه به رابطهی ساختاری آنها با نشانههای دیگر پیدا کرد.
اگر سوسور مرجع را از بحث نشانه حذف میکند به دلیل مسا ئل مربوط به روش شناسی مطالعات زبانی است . شناخت از سیستمی که نشانه در آن جای گرفته است هیچ اطلاعی به ما در مورد واقعیت آن نمیدهد . در حقیقت، کنارگذاشتن مرجع در بررسی نشانه شناختی یعنی برای زبان شناسی استقلال قائل بودن و در جهت احراز هویت علمی آن قدم برداشتن . )فونتنی، 1998،29 (
«نشانه شناسی سوسوری» بر آن است که هر رابطة دلالتی یا به عبارت دیگر، رابطة دال و مدلولی در هر نشانه، «قرادادی» است. رویکرد مهم سوسور در نشـانهشـناسیاش آن اسـت که او نشـانه شناسی را علم بررسی نشانههای منفرد نمیداند. نشانه شناسی، دانش بررسی نظامهای نشانهای است که پدیدههایی اجتماعی اند. لذا نشانهشناسی در سنت سوسوری، همیشه دانشی ساختارگرا بوده است (رک. فکوهی، 1382؛ کالر، 1379 و صفوی، 1383). هویـت نسبی نشانـهها در برابر یـکدیگر، اصل اساسی ساخـتارگرایی سـوسـوری است. بدین معنا که یک نشـانه آن چیزی است که دیـگران نیستـند (cf.palmer,1981. )
محورهای همنشینی و جانشینی
سوسور محور همنشینی و جانشینی را مطرح میکند و در محور جانشینی عناصر انتخاب میشوند ودر محور همنشینی عناصری را که قبلاً انتخاب شدهاند، ترکیب میشوند .سوسور بیشتر روی نشانه نمادی تأکید دارد و معتقد است که دال و مدلول از هم جدایی ناپذیرند و هر دو ذهنی هستند . به عبارت دیگر ؛ نشانه و محتوا ذهنی و قرار دادی هستند .
از نظر سوسور عناصر زبانی مانند یک سیستم عمل میکنند و ارزش هر عنصر در داخل سیستم با اجزای دیگر سیستم مرتبط است . سیستم یکی از پایههای دیدگاه توصیفی از نظر سوسور است . بنابراین هر عنصر در داخل سیستم معنی پیدا میکند . نشانههای سوسور یک وجه مادی و یک وجه غیر مادی دارند و زبان نیز از نظر وی جنبه جوهری و فرم دارد.
«نشانه شناسی معاصر را با حرکت از صوری گریان روس، محفل پراگ و سرانجام رولان بارت باید تا اندازة زیادی حاصل میراث دو سوسور دانست . لوی استرواس و ساختارگرایی او (بویژه در حوزه نظام خویشاوندی و اسطوره شناسی که به مثابه نظامهای ارتباطی و مبادله بررسی شان میکند نیز به همین میراث تعلق دارند .)در اینجا نشانه شناسی به مثابه روشی برای یافتن منطق نهفته در پشت عملکردهای اجتماعی ظاهر میشود . »(فکوهی، 1383،302)
پیرس و نشانه شناسی
اما اصطلاح نشانه و به تبع آن انواع نشانه از جمله نماد (symbol)، برای اولینبار توسط چارلز ساندرز پیرس (Charles Sanders Peirce: 1839-1914)، فیلسوف پراگماتیست آمریکایی و با تقسیم سهگانه نشانه توسط او وارد ادبیات علمی دوران مدرن شد و مورد استفاده در علوم گوناگون قرار گرفت.
«پیرس نشانه را چیزی جز منطق در معنای گستردة آن نمیداند . نشانه از خلال انتزاعِ ذهن به معنا میرسد که میتواند همواره بنابر ذهن متفاوت باشد و در آن همیشه با نوعی خودسرانگی روبهرو هستیم .»(فکوهی،1383 :301)
پیرس، برخلاف سوسور نه به خود نشانه، بلکه به فرایند تولید و تفسیر نشانهها یا نشانهپردازیSemiosis توجه دارد و آن را در کانون نظریه نشانهشناختی خود قرار میدهد. نشانهپردازی مستلزم سه عنصر نشانه، مصداق، و تعبیر است. فرایند نشانهپردازی نشانهها را با مصادیق پیوند میدهند. در این فرایند، نشانه "چیزی است که به جهتی و بهعنوانی، در نظر کسی، بهجای چیزی مینشیند".در نتیجه، مشاهده میکنیم که نظریه نشانهشناختی پیرس مبتنی بر کنش و روابط سهگانی Trichotomy عناصر است و نمیتوان آن را به رابطه دوگانی موردنظر سوسور تقلیل داد.
رشته مطالعاتی که او «نشانه شناسی» نامید«نظریه صوری نشانهها » بود که با منطق ارتباط نزدیکی داشت.»(چندلر،1387،ص26)
«برخلاف الگوی سوسوری نشانه ... پیرس الگویی سه وجهی را معرفی کرد:
بازنمون[1] (نمود): صورتی که نشانه به خود میگیرد(ولزوماً مادی نیست. )
تفسیر[2](تعبیر): نه تفسیرگر، بلکه معنایی که از نشانه حاصل میشود .
موضوع [3](ابژه): که نشانه به آن ارجاع میدهد . »(سجودی،1387:ص 27)
نشانههای سه گانه پیرس
پیرس "نشانهها" را به سه دسته معروف شمایل(Icon)، نمایه (Index) و نماد (Symbol) تقسیم کرده است.(آلستون، 1381،ص 137) این گفتار به مطالعه نماد با رویکرد ارتباطشناختی و بهعنوان یک واسط (Medium) در انتقال پیام میپردازد و از جنبههای فلسفی محض و زبانشناختی صرف در اینباره صرفنظر میکند.
آن چه پیرس و نظریه پردازیهای نشانه شناسانهی او را به دیدگاههای بارت نزدیک میکند، در نکتهای نهفته است که در باز توصیف رویکردهای پیرس در ارتباط با تاریخ هنر متذکر شدهاند و این نکته عبارت است از آن که نظریهی پیرس، با دلالت بر چیزی ختم پیدا میکند که به ما کمک میکند دربارهی جنبههای فرایند هنر در جامعه بیندیشیم . ( الکینز، 1385ص19) . از نظر پیرس، « نشانه زمانی نشانه است که قابلیت انتقال به نشانهای دیگر را که به او قدرت شکوفایی ببخشد، داشته باشد . »(داکرو و شَفَر، 1995:215)
نشانه شناسیِ بارت
«سخن گفتن از یک بارتِ انسان شناس شاید کاری منطقی نباشد . او نه تنها هرگز خود را انسان شناس ندانست، بلکه اصولاً با موضوعها و میدانهای متعارف انسان شناسی نیز چندان سر وکار نداشت . با این وصف در تمایل بارت به روزمرگی، به زندگی پیش روی ما، به لحظات ساده و پیش پا افتاده، به اشیا و نشانهها، بی شک میتوان اثری از نگاه انسان شناسانه یافت . »(فکوهی،1386،14)
در این قسمت تلاش میشود تا، باز تعریفی روشن و رسا از مجموعه واژههایی که بارت از قلمرو نشانه شناسی به ودیعه میگیرد و در نوشتار خود بازتاب میدهد،ارائه شود . به طور کلی در منظومه فکری بارت با مجموعه کلید واژههایی مواجه هستیم که که ریشه در رویکردهای نشانه شناسانهی مطرح شده در درس گفتارهای دوسوسور دارد از جمله نشانه(symbol )، دال (( signifierو مدلول ( (signified، لانگ langue) )و پارول(parole )، روایت(narrative)، متن (text )و بینامتنی( intertextual)، رمزگان( codes )و بافت(context ).
نشانه
نشانه همان دروازهی ورودی به روی شناخت و باز تحلیل معنامندی هر پدیداری است . نشانه آبستن دو واژهی کلیدی دیگر یعنی دال و مدلول است ؛ مدلول متوجه بازنمود ذهنی هر پدیدهای است و دال، برعکس واجد جوهرهای مادی است و میتواند در بر گیرندهی اشیاء، تصاویر،آواها و یا رویدادها و متون تاریخی باشد . بارت یکی از نظریه پردازانی است که از تعریف نشانه شناسانهی دوسوسور در مطالعات و نظریه پردازیهای خود بهره برده است، مهمترین وجه تأثیرگذار در نگرش دوسوسور در معنای غیر ارجاعی نشانه از نگاه او نهفته است . بر این اساس دوسوسور معتقد است یک نشانه حاکی از ارجاع یک واژه به اشیایی در جهان نبوده بلکه آمیزش آسان گیر یک دال و یک مدلول است .(آلن،1385،ص20) .
چنین نگرشی خود واجد وجهی از متنیت تأثیر گذار بر نشانههاست . و این متنیت را میتوان تاریخ و بسترهای تاریخی تعبیر کرد . پیوند دال و مدلول از این رهگذر باید در بطن یک بینا متن ( که واجد باری تاریخی و زمانمند است ) تحقق پذیرد . آن جا که دوسوسور از معنامندی واژهها نه به خاطر کارکردی ارجاعی، بلکه به خاطر کارکردشان در نظام هم زمانی مینامد، در واقع به طور غیر مستقیم به همین بینا متن و یا به دیگر سخن تاریخ، اشاره میکند . (آلن، 1385،ص 24).
لانگ langue) )و پارول parole))
دو واژهای که از جانب بارت به کار گرفته شده است لانگ و پارول است، این دو واژه بار اجتماعی دارد و این بار اجتماعی در تعاریف زبان شناسانه هم وجود دارد :« زبان به عنوان یک نهاد اجتماعی، به هیچ وجه یک فعل به شمار نمیآید و تابع هیچ تصمیم از پیش گرفته شدهای نیست ... زبان اساساً یک قرار داد جمعی است که فرد اگر میخواهد با دیگران رابطه برقرار کند، باید آن را در تمامیتش بپذیرد.»( بارت، 1370،ص20)
بارت در تعریف پارول مینویسد :«گفتار در وهله اول از ترکیبی که گوینده با استفاده از آن میتواند از مرز زبان استفاده کند تا اندیشه شخصی خویش را بیان کند و در وهله دوم از ساز و کارهای روانی – جسمانی که به فرد اجازه میدهد این ترکیبها ظاهر سازد، ساخته شده است . »(بارت،1370،ص 21)
بافت
دیگر کلیدواژههای معطوف بر نظریهی نشانه شناسی بارت، واژهی بافت است که در توصیف آن چنین نوشته اند:«همواره که متن شکل میگیرد محیطی را نیز دگرگون میکند و این محیطش که همانا بافت است به عنوان یکی از لایههای متنی در امر ارتباط و شکل گیری معنا شرکت میکند و همچون متن رمزگشایی میشود . به گونهای که این دو تعامل با هم پدیدار میشوند . از این رو هیچ نظام نشانهای را نمیتوان محصور به خود در نظر گرفت بلکه ویژگیهای محیطی که در آن واقع میشود، در به عینیت رسیدن آن نقش مهمی دارند و کارکرد اجتماعی و ارتباط هر نظامی بدون در نظر گرفتن ویژگیهای موقعیتی ناظر بر آن ناممکن است . (بال،1381،ص19 ).
متن
متن، واژهای دیگر است که بارت، آن را به کار برده است . متن بستری است که نشانهها در آن زمینة ظهور میبابند و نشانه نیز از متن بر میخیزد .«نوع نشانه، یعنی اینکه آیا نشانهای شمایلی، نمادین یا نمایهای است نیز وابسته به متنی میباشد که نشانه در آن به کار میرود و هیچ قطعیت از پیش تعیین شدهای نمیتوان بر آن متصور شد .»(سجودی،1382،ص215).
بارت در بیان متن این چنین مینویسد:«کلافی به هم بافته از نقل قولها،ارجاعها، پژواکها، و زبانهای فرهنگی (چه زبان فرهنگی نیست؟)پیشین یا معاصر، که در یک استریوفونی گسترده، دمادم از متن گذر میکنند . بینامتنی را که هر متنی در آن درگیر شده، خود میان متن متنی دیگر میشود، نباید با خاستگاه متن اشتباه گرفت: تلاش برای یافتن سرچشمهها و تأثیرپذیریهای یک اثر به معنی افتادن به دام اسطوره پیوند نسبی است ؛نقل قولهایی که یک متن را متشکل میسازند بی نام، غیر قابل ردیابی، و با این حال از پیش خواندهاند :آنها نقل قولهایی بدون علامت نقل قولاند .»(آلن، 1385،ص 104).
این تعریف و گفتار از یک سو، هم مؤید تعریف نشانه شناسانهی متن و هم بازگو کنندهی مفهوم برجستهی دیگری است که در منظومه فکری بارت به کار میآید: بینا متنیت.intertextuality))
«هر متن خود مقدمهای است برای قرابت متنهای بی شمار؛استقلال هر متن ادعایی است واهی زیرا که فضای هر متن تداعی کننده متون پیشین و درآمدی به سوی متون دیگر است . »(ضمیران، 1382،174).
بارت نسبت متن با اثر را نسبت دال مادی با مدلول میداند و مینویسد:« این تصور از متن حاکی از آن است که پیام مکتوب مانند نشانه تبیین میشود، از یک سو دال(مادیت حروف و مادیت ارتباط آنها با کلمات، جملات، بندها و فصلها) و از سوی دیگر مدلول، معنایی که همزمان اصیل، تک سویه، و قطعی بوده، با صحت نشانههایی که متن در بر میگیرد معین میشود . نشانه کلاسیک یک طومار مهر و موم شده است که بستارش معنا را در حصار خود گرفته، آن را تزلزل یا تشدید یا انحراف به دور میدارد . در مورد متن کلاسیک نیز به همین نحو: این متن اثر را بسته، آن را به الفاظ خود مقید کرده، به مدلول خویش جذب میکند . »(آلن، 1385، 95).
از مهمترین دستاوردهای بارت طرح و گسترش دو مفهوم اساسی دلالت تصریحی Denotation و دلالت ضمنی Connotation است. البته قبلاً، لویی یلمزلف، زبانشناس دانمارکی، آنها را مطرح کرده بود، اما بهدلیل تحلیل انتزاعی و ریاضیگونهاش کارش ناشناخته مانده بود. بارت این مفاهیم را با استفاده از دال و مدلولِ سوسوری توضیح میدهد. در واقع، دلالت تصریحی به رابطه نشانهای اشاره دارد که مستقیمآ میان یک دال و یک مدلول برقرار میشود. اما در دلالت ضمنی، ساخت نشانهای پیچیدهتر میشود و طی آن یک نشانه که خود حاوی یک دال و یک مدلول است، همچون یک دال برای مدلولی دیگر عمل میکند.
نشانه از نظرلوئی ترول یلمزلف
یلمزلف در سپتامبر ۱۹۳۱ حلقه زبان شناسی کپنهاگ را تشکیل داد. یلمزلف به اصول زبان شناسی سوسور وفادار ماند. در تحلیل یلمزلف نشانه حاصل عملکرد دو صورت(form) است: صورت معنی(content) و صورت لفظ(expression). البته عملکرد هر نشانه از طریق دو جوهر(substance) نیز بازنمایی میشود: جوهر معنی و جوهر لفظ. جوهر معنی بازنمایی روان شناختی و مفهومی نشانه است. جوهر لفظ مادیتی است که نشانه در آن نمود پیدا میکند. این جوهر میتواند آوا باشد(چنانکه برای بیشتر زبانها این طور است) و یا هر ماده دیگری از جمله حرکات دست(در زبان اشاره).(امراللهی،1387)
به نظر یلمزلف معنا، صورت معنی است،حتی اگر جوهر معنی اهمیت داشته باشد باید آن را با توجه به صورت تحلیل کرد. یلمزلف معتقد است هیچ معنایی بدون صورت و هیچ صورتی بدون معنا وجود ندارد. وی به واسطه ارجاع به دو سطح لفظ و معنا(دال و مدلول سوسور) و تلقی صورت و جوهر برای هر یک، از تقلیل نشانه به دوگانی صورت و معنا دور میشود. جوهر لفظ ماده فیزیکی رسانه است مثل عکسها، اصوات ضبط شده و نوشته چاپ شده روی کاغذ. صورت لفظ در زبان، ساختارهای نحوی، فنون و روشها متجلی است. جوهر معنی شامل جهان متن، موضوعات و ژانرهاست و صورت معنی ادبیات را دربر میگیرد. (امراللهی،1387)
از آنجا که سوسور زبان را صورت میداند و نه جوهر، چارچوب یلمزلف امکان میدهد متون را طبق ابعاد متفاوت شان تحلیل کنیم. بر مبنای آرای یلمزلف میتوان تحلیلی نظام مند از متون به دست داد و شرح مفصلی از ساختمان نشانه ارائه داد. همچنین بر این اساس مشخص میشود که مادیت نشانه خود میتواند دلالت گر باشد.
یلمزلف، زبان شناس دانمارکی،بر اساس نظریة سوسور در مورد نشانه، عناوین جدیدی را به جای دال و مدلول پیشنهاد کرده است . به اعتقاد او، نشانه منفک نیست و نمیتوان آن را تفکیک شده پنداشت . او برای زبان دو سطح بیان و سطح محتواقائل است. او به جای دال صورت بیان و به جای مدلول صورت محتوا را مطرح میکند. زبان رابطة بین این دو سطح است و چنین رابطهای یعنی پیوند بین دو دنیای بیرون ودرون . مرز بین بیرون و درون مرزی از قبل مشخص و قطعی نیست ؛ مرزی است که توسط سوژه، هر بار که او به دنبال اطلاق معنا یی به چیزی یا واقعهای است،صورت میگیرد. به عقیدة یلمزلف، اگر سطح محتوا و سطح بیان،در تمامیت خود در نظر گرفته شوند، بین آنها ارتباط دو جانبه و الزامی وجود دارد. در واقع، اگر این دو سطح به طور هم زمان حضور نداشته باشند، زبان وجودنخواهد داشت . اما بین هر قطعهای از محتوا و هر قطعهای از بیان رابطهای متقابل وجود دارد . اما هیچ کدام لازمة دیگری نیست . یک فکر میتواند بدون هیچ نیازی به بیان وجود داشته باشد؛ همان طورکه یک بیان میتواند بدون نیاز به محتوا وجود داشته باشد . میتوان بدون صحبت کردن فکر کرد و بدون فکرکردن، صحبت نمود)77:1985)
اومبرتو اکو
نشانهشناس برجسته ایتالیایی، در مقالهای با عنوان "بهسوی کاوش نشانهشناختی در پیام تلویزیونی" مینویسد: «رمزگشایی انحرافی در رسانههای جمعی قاعده است» زیرا مردم از رمزهای مختلفی برای فهم پیام استفاده میکنند و بههمین جهت تفسیرهای گوناگونی از آن بهوجود میآید.(آسابرگر، 1387،49-48)
اکو میگوید که این وضعیت پیش از پیدایش رسانههای جمعی بود، یعنی زمانی که رمزگشایی انحرافی استثنا بود نه قاعده. با ظهور رسانههای جمعی، شرایط عمیقاً دگرگون شد و رمزگشایی انحرافی تبدیل به قاعده شد. علت این امر، شکاف عمیقی بود که میان تهیهکنندگان مطالب و دریافتکنندگان وجود داشت.
اکو در یک تعریف کلی نشانه شناسی را دانش مطالعهی نظامهای نشانهای را تعریف میکند . او با فرض اینکه تمام مظاهر فرهنگی به نوعی نظام نشانهای هستند نشانه شناسی را حوزهای میداند که با کل فرهنگ انسانی سروکار دارد.((Eco,2005:p173
منتقلکنندگان پیام، با مخاطبان خود بهلحاظ طبقه اجتماعی، سطح تحصیلات، ایدئولوژی سیاسی، جهانبینی و روحیه گروهی تفاوتهایی دارند. از اینرو، دریافتکنندگان با منتقلکنندگان پیام دارای رمز یکسان نیستند و بههمین دلیل دریافتکنندگان پیام را از دید خود تفسیر میکنند.(آسابرگر، 1387،49)
اما چیزی که به نظریهی«امبرتواکو»رنگ و بویی متفاوت میبخشد،این است که او معتقد است که در نشانهشناسی نه از نشانهها بلکه از نقش نشانهها باید صحبت کرد . نقش نشانهای رابطهای قراردادی است که میان بیان و محتوا برقرار میشود و محتوا خود،ساخته فرهنگی مشخص استو در ابتدا به فرهنگ برمیگردد؛از سوی دیگر،اکو،به گونهشناسی نشانهها معتقد نیست و بر این باور است که فرهنگ و فرآوردههای ناشی از آن در زمرهی عوامل عمدهی تولید نشانهها قرار دارند.
اومبرتواکو این اندیشه را مطرح میکند که معنا و تفسیر، دارای ریشههای تاریخی، و اجتماعی هستند و در جریان کاربردشان در روند ارتباط تغییر مییابند. در نتیجه، اکو مثل بارت معتقد است که دلالت همه پدیدههای فرهنگی را دربرمیگیرد، و نشانهشناسی را به مثابه علمی تعریف میکند که به ارتباط و نیز به خوانش و تفسیر جنبههای اجتماعی فرهنگی زندگی میپردازد.
غیر از افرادی که از آنها سخن گفتیم، اندیشمندان بسیاری، از شاخههای گوناگون تفکر، در جنبش نشانهشناختی این سده مشارکت داشتهاند، از جمله چارلز موریس، لویی یلمزلف، لویی پرییتو، کارل بولر، اِی.جِی. گرِماس در زبانشناسی و نشانهشناسی عمومی؛ کلودلوی اشتروس در مردمشناسی؛ کریستیان متز و پیر پائولو پازولینی در سینما؛ ژولیا کریستوا، تزوتان تودورف، ژرار ژنت، و یوری لوتمن در ادبیات؛ توماس سیبیاک در ارتباطات جانوری؛ و یوری لوتمن در نشانهشناسی فرهنگ. کار فکری این متفکران و بسیاری دیگر، نشانهشناسی را به رشتهای بسیار قوی و زاینده تبدل کرده است که تمامی علوم میتوانند از آن بهرهمند شوند.
نتیجه گیری
نشانهشناسی علمی است که به بررسی انواع نشانهها، تعبیر آنها، و قواعد حاکم بر نشانهها میپردازد؛ و چگونگی ارتباط و معنا را در پدیدهها و نظامهای نشانهای گوناگون مطالعه میکند. نشانه، پدیدهای ملموس و قابل مشاهده میباشد که جانشین یک پدیدهی غایب میشود و بر آن دلالت میکند.نشانه، ضرورتاً باید نمود مادی داشته باشد تا بهوسیله یکی از حواس انسان دریافت شود. اما چیزی که نشانه بر آن دلالت میکند میتواند مادی یا ذهنی، واقعی، یا خیالی، و طبیعی یا مصنوعی باشد. آنچه در یک بافت نشانه است، خود در بافت دیگر میتواند مدلول یک نشانه دیگر باشد. در عین حال هر پدیده میتواند در بافتهای متفاوت، نقشهای نشانهای متفاوتی داشته باشد. به مجموعهای از نشانهها و قواعد حاکم بر روابط میان آنها که یک نظام را میسازند، رمزگان گفته میشود و در چارچوب همین نظام است که نشانهها تعریف میشوند و ارزش و معنا پیدا میکنند. در چارچوب همین نظام و بر پایه قواعد و روابط موجود در آن نشانهها با یکدیگر ترکیب میشوند و یک پیام یا متن را میسازند.
علم نشانه شناسی با بررسی نشانهها کمک میکند تا افراد دنیای اطراف خود را به واسطه نشانهها درک کنند و کمک میکند تا نظامهای نشانهای رمزگذاری و رمزگشایی بشوند و افراد را قادر میسازد تا از رهگذر این نشانهها بتوانند ارتباط با جهان اطراف خود برقرار بکنند .
سیستمهای نمادین و نشانه شناختی، سیستمهاییاند که بین آنها رابطه است و موقعیتهای مدیریت پذیری ما را به بحث نظم میکشاند که این رویکردی است از جانب گروهی از نظریه پردازان که در مرکزشان فوکو و بوردیو قرار دارند که اصل اساسی تمام حوزههای اجتماعی را در مسأله نظم میبینند .
روش انسان شناسی نشانه شناختی با روش نشانه شناسی متفاوت است . نشانه شناسان وارد مباحث صوری متأثر از نظام فکری سوسوری میشوند و تا به امروز ادامه پیدا میکند و این امر در انسان شناسی مورد پذیرش نیست . نگاه انسان شناسی به نشانه شناسی نگاه اجتماعی – فرهنگی است .
افراد برا اساس سیستم نشانه شناختی و نمادین رفتار میکنند و این سیستم بین فرهنگهای مختلف فرق میکند و حتی در داخل فرهنگها هم تفاوت وجود دارد . رابطه تفسیر نشانه شناختی با تجربه زیستی مهم است . سیستم سمیوتیک از طریق زبان شناختی و شناختی به کمک ما میآید و در بازنمایی تمام تصاویر انسان شناسی مثل عکس و تصویر و غیره واقعیت بیرونی را با واقعیت فردی سعی میکند منطبق کند و بدن فردی را به بدن اجتماعی تبدیل میکند .
منابع
آریانپور، منوچهر و دیگران (1385) فرهنگ انگلیسی به فارسی، جهانرایان، چاپ ششم، ج2، تهران.
آسابرگر، آرتور(1387) روشهای تحلیل رسانهها، اجلالی، پرویز،وزارت فرهنگ ارشاد دفتر مطالعات و توسعه رسانهها،، چاپ سوم، تهران.
استرتیناتی، دومینیک(1388)مقدمهای بر نظریههای فرهنگ عامه، ترجمه ثریا پاک نظر، گم نو، تهران.
آلستون، ویلیام.پی(1381) فلسفه زبان، احمد ایرانمنش و احمدرضا جلیلی، دفتر نشر و پژوهش سهرودی، چاپ اول، تهران .
الکینز، جیمز(1385) نظریه شناسی پیرس برای تاریخ هنر چه سخنی دارد؟ سجودی، فرزان، گلستان هنر، شماره 3، تهران .
آلن،گراهام (1385) بینا متنیت، یزدانجو، پیام، نشر مرکز، تهران.
بارت، رولان(1370)عناصر نشانه شناسی، محمدی، مجید، انتشارات بین المللی الهدی.
بارت، رولان(1386)امپراتوری نشانهها،فکوهی، ناصر،نشر نی، تهران .
بال، میگی (1381) نشانه شناسی به مثابه نظریهای در باب هنر، سجودی، فرزان، ترهان، نیم سالانه زیبا شناختی، شماره 6.
پیرحیاتی، محمد(1385)مقدمهای بر اساطیر، دفتر نشر و پژوهش سهروردی، چاپ اول، تهران.
چندلر،دانیل(1387)مبانی نشانه شناسی،پارسا،مهدی،انتشارات سوره مهر، چاپ اول، تهران .
سجودی، فرزان(1382) نشانه شناسی کاربردی، نشر قصه، تهران.
سوسور،فردینان دو(1378) دوره زبان شناسی عمومی،صفوی،کوروش، هرمس،چاپ اول، تهران.
ضمیران، محمد(1382) درآمدی بر نشانه شناسی هنر، نشر قصه،تهران.
فکوهی، ناصر(1383)انسان شناسی شهری،نشر نی، تهران .
محسنیان راد، مهدی(1385 )ارتباطشناسی، سروش،، چاپ هفتم، تهران.
- Ducrot, O. Et Schaffer J.M. (1995). Nouveau Dictionnaire Encyclopédique des Sciences du Langage. Paris: Seuil.
-Eco,Umberto.2005.Function and Sign:the Semiotics of Architecture,in Neil Leach(ed),Rethinking Architecture:A Reader in Cultural Theory,Taylor&Francise-Library.
-Fontanille, J. (1998). Sémiotique du Discours. Limoges: PULIM.
- Greimas, A.J. (1972). Essais de Sémiotique Poétiques. Paris: Larousse.
- Hjelmslev, L. (1985). Nouveaux Essais. Paris: PUF.
[1] Representament
[2] Interpretant
[3] Object
http://anthropology.ir/article/18561
منبع اینترنتی
امراللهی،تینا(1387)روزنامه کارگزاران. www.aftabir.com
افراد، با سواد رسانهای قادر به کشف پیامهای پیچیدهی موجود در محتوای تلویزیون، رادیو، روزنامهها، مجلات، کتابها، بیلبوردهای تبلیغاتی، اینترنت و سایر رسانههای مستقل خواهند شد. آنها همچنین میتوانند رسانههای خود را ایجاد کرده و در شکلگیری فرهنگ رسانهای مشارکت فعالانه داشته باشند، این امر سبب میشود مردم از حالت مصرفی خارج شده، از رسانهها به صورت هوشمندانهای بهرهمند شوند.
دکتر معتمد نژاد سواد رسانهای را نوعی درک متکی بر مهارت میداند که میتوان براساس آن انواع رسانهها را از یکدیگر تمیز داد و انواع تولیدات رسانهای را از یکدیگر تفکیک و شناسایی کرد یعنی محصول نهایی یک رسانه را تشخیص داد و این که آیا محتوا، رابطهای با عدالت اجتماعی دارد یا خیر؟
دکتر محسنیان راد در تعریفی جامع سواد رسانهای را اینگونه تعریف میکند :
سواد رسانهای سوادی است که در حالت انبوه شدن پیامها در سپهر ارتباطی مخاطب قرار میگیرد؛اینکه مخاطب چگونه به آسانی پیامهای مورد نیاز خود را پیدا کند، به عبارتی توانایی تشخیص پیامهاست و این که مخاطب بداند رسانههای مورد نظر، کدام پیام را باهدف خبررسانی منتشرمی کنند یا قصد پروپاگاندا(تبلیغات سیاسی)دارند.
سواد رسانهای از چهار حیطه شناختی، حسی، اخلاقی و زیبایی شناسی تکوین یافته است –این حیطه چهارگانه در پیوستاری تعاملی به هم وابسته قرار گرفته اند.
1- شمول شناختی یا ادراکی، حیطهای است که به فرایندهای ذهنی و فکری مربوط میشود. شایستگیهای ادراکی، مجموعهای از شناخت ساده نشانهها تا درک پیچیدهترین پیامها و کشف علل و نحوه ارائه خاص آنها را به وسیله یک رسانه در بر میگیرد که این همان بعد عقلانی است که به ایجاد مضمونی قوی در فرایند ساختن معنا منتهی میشود.بنابراین ازمهمترین عناصر چرخه ارتباطی میان رسانه ومخاطبان، فرآیند ساخت یافتگی معنا است که به وسیله "محسنیان راد" صاحب نظر علوم ارتباطات ترسیم شده است.
2- حیطه حسی که به لایه بیرونی ادراک شکل میبخشد .به این معنا که مخاطب از طریق یکی از حواس پنج گانه در معرض پیامهای رسانهای قرار میگیرد، این موضوع تداعی کننده نظریات "مک لوهان" است که میگوید :هر رسانه در امتداد یکی از حواس پنج گانه است.در این میان بخشی از مخاطبان در ارتباط حسی با پیامهای رسانهای بسیار قوی هستند. پیامهایی که برخی از آنها دارای آثار مثبت و برخی دیگر دارای آثار منفی هستند برای مثال کودکانی که فیلمهای ترسناک و خشونت بار میبینند، آنچنان مغلوب حس ترس میشوند که ساعتها مضطرب میمانند.
3- بعد زیبایی شناختی که به توانایی درک وشناخت مفاهیم رسانهای از دیدگاه هنری اشاره دارد. این مقوله به نوع و میزان هنر ومهارت تولید پیام دررسانههای مختلف بستگی دارد.یعنی سبک هنری منحصر به فرد یک نویسنده،به تولید کننده و کارگردان یک برنامه رادیویی و تلوزیونی، مصداق بارز این بعد زیبایی در سواد رسانهای است.
4- آخرین و چهارمین حیطه، بعد اخلاقی است که به توانایی درک و دریافت ارزشهای نهفته در پیامها اشاره دارد.در سبک کمدی،ارزشهای نهفته در پیامها بیانگر این است که مزاح و شوخی، ابزاری مهم در حل وفصل مشکلات تلقی میشود .در حال حاضر بسیاری از نامزدهای انتخاباتی کشور ما پاشنه ارتباطی خود را در همین مدار میچرخانند تا در فرآیند تغییر نگرش به موفقیتی دلخواه دست یابند ؛ اما در سوی دیگر این قضیه چالشهای حاصله، پنجه در پنجه مخاطب میافکند. از جمله این چالشها بهره گیری هدفمند از این حیطه در برنامههای منفی و گمراه کننده است.
مفاهیم سواد رسانه ای
مفاهیم سواد رسانهای به سه سطح عمومی، متوسط و پیشرفته تقسیم میشوند. مفاهیم عمومی به اینکه چگونه رسانهها ما را تحت تاثیر قرار میدهند تمرکز میکند. مفاهیم متوسط به چگونگی ایجاد معنا از مفاهیم رسانهای میپردازد و مفاهیم پیشرفته تعامل رسانهها و جامعه و نقش سواد رسانهای در ایجاد تغییرات را بررسی میکند.
مفاهیم عمومی
فرهنگ و جامعهی ما حتی درک ما از واقعیت از طریق اطلاعات و تصاویری که از طریق رسانهها دریافت میکنیم شکل میگیرد. چند نسل پیش خانواده و دوستان قصه گویان فرهنگی ما بودند اما امروز تلویزیون، فیلمها، موسیقی، بازیها و اینترنت قویترین قصهگویان هستند. پیامهای رسانهای افکار، نگرشها و اقدامات ما را تحت تاثیر قرار میدهند. ما دوست نداریم به این موضوع اعتراف کنیم اما همهی ما تحت تاثیر تبلیغات، اخبار، موسیقی و سایر اشکال رسانهای قرار میگیریم، به همین دلیل رسانهها یک نیروی فرهنگی قدرتمند در جامعه هستند.
رسانهها یک دنیای فانتزی میسازند. درحالی که این دنیا میتواند سرگرمکننده و لذتبخش باشد ممکن استت الهامبخش کارهای غیرعاقلانه، ضداجتماعی ویا حتی خطرناک باشد. به عنوان مثال تبلیغات دنیایی تخیلی میسازند که در آن همهی مشکلات با خرید یک محصول حل شده است. سواد رسانهای کمک خواهد کرد تا مردم دنیای فانتزی و خیالی سازنده را بشناسند و آن را با واقعیت ادغام کنند.
سازندگان رسانه برای انتقال پیامهای خاص تلاش میکنند، مردم این پیامها را دریافت و براساس اعتقادات،، ارزشها و تجارب خود به صورتی متفاوت تعبیر میکنند. این بدین معنی است که مردم میتوانند از یک رسانه تعابیر متفاوتی ایجاد کنند و همهی این معانی و تفاسیر معتبر و قابل احترام هستند.
مفاهیم میانی
پردازش مغز انسان از تصاویر و کلمات متفاوت است. تصاویر در قسمتی از مغز که احساسات و غرایز قوی هستند؛ اما نوشتهها و زبان محاوره در بخشی از مغز به نام نئوکورتکس که علتها در آن پنهان شده است پردازش میشوند. به همین دلیل است که آگهیهای بازرگانی قویتر از تبلیغات چاپی هستند.
رسانههای مبتنی بر زمان متفاوت از رسانههای بدون حرکت هستند. تاثیرگذاری عظیم فیلمها، بازیها،، موسیقی و غیره در بخش ناخودآگاه مغز صورت میگیرد و احساسات تحلیلی و مغز را دور میزنند؛ اما هنگام خواندن متن یک روزنامه یا مجله فرصت متوقف کردن و یکپارچهسازی اطلاعات عقلانی وجود دارد. رسانهها زمانی که قلب و ذهن ما را درگیر میکنند و احساسات ما را هدف می گیرند، قویترین تاثیر را دارند.
پیامهای رسانهای را با استفاده از تکنیکهای مختلف(مانند زاویه ی دوربین، جلوههای ویژه، ترفندهای نورپردازی،، موسیقی و...) میتوان دستکاری کرد و تاثیر عاطفی آن را افزایش داد. اثرات رسانهها بسیار پیچیده هستند. پیامهای رسانهای به طور مستقیم روی افراد تاثیر میگذارند، اما آنها به طور غیرمستقیم روی خانواده، دوستان و جامعهی ما نیز تاثیر میگذارند. بنابراین برخی اثرات رسانهها غیرمستقیم هستند، ما باید بتوانیم اثرات مستقیم و غیرمستقیم و اثرات واقعی آنها را درک کنیم.
مفاهیم پیچیده
سیستمهای رسانهای ما نشان دهندهی پویایی قدرت در جامعه ما هستند. مردم پولدار، نفوذپذیر و قدرتمند به راحتی میتوانند محتوای عظیم و پیامهای رسانهای بسیاری را ایجاد و توزیع کنند، بیشتر رسانهها با منافع تجاری کنترل میشوند. ما اغلب در انتخاب چیزهایی که ببینیم، بشنویم و یا بخوانیم در مقایسه با سازندگان رسانهها نقش زیادی نداریم، بنابراین همواره باید مراقب باشیم و با دید هوشمندانه به مسائل نگاه کنیم. آیا آنها واقعا نگران شما هستند؟ آیا آنها در ایجاد فرهنگ مناسب برای جامعه تلاش میکنند، یا صرفا به دنبال منافع شخصی خود هستند؟
زمانی که قدرت در اختیار چند رسانهی بزرگ باشد، آنها روند تولید محتوا را کنترل میکنند و به دیدگاههایی که به نفع خودشان باشد امتیاز ویژهای خواهند داد و دیدگاههای مخالف را به حاشیه میرانند و یا حتی سانسور میکنند. ما میتوانیم سیستمهای رسانهایمان را تغییر بدهیم و نشان دهیم که افزایش ارزشهای انسانی مهمتر از ارزشهای تجاری است.
به طور خلاصه، بدون این توانایی اساسی افراد ارزش انسانی و یا شهروندی در یک جامعهی دموکراتیک را ندارند. افراد جامعه باید بر سواد رسانهای درست به اندازهی سواد خواندن، سواد ریاضی و سواد فناوری تسلط داشته باشند تا بدانند چگونه از وقت خود برای استفاده از رسانههای مختلف بهرهمند شوند.
نشانه شناسی
نشانه شناسی بررسی علمی نشانههاست و مثل سایر علوم دارای اصول، قواعد و روشهای مبتنی بر مشاهده، آزمون و جست وجو بر اساسی معیارهای عینی است. نشانه شناسی به عنوان ابزار تحلیلی دقیقی، امکان بررسی نظام مند معنا را در پدیدههای فرهنگی فراهم میکند.
این علم نیز در حوزهٔ هنرهای حجمی نیز مطرح و قابل تأمل است. از سوی دیگر در معماری، طراحی صنعتی نیز نشانه شناسی و ارتباط میان محصول یا حجم با انسان و تأثیرات روانی آن مورد بررسی قرار گرفته است. از طریق سیستم نشانه شناسی در مییابیم که چگونه یک امر ذهنی به امری عینی و بالعکس، چگونه پدیدهٔ عینی و مادی به پدیدهٔ ذهنی تبدیل میشود. درواقع نشانهها، امری عینیاند که دلالت بر امور ذهنی دارند. یک امر واقعی از طریق دیدن، شنیدن، بوییدن به امری ذهنی تبدیل میشود.
نشانه شناسی از دههٔ ۱۹۵۰ به عنوان روش پژوهشی در شناخت دلالتها و ادراک کارکردهای ارتباطی به کار رفته است. اندیشمندانی مانند لوی اشتروسی، میشل فوکو، فردینان دوسوسور، چارلز ساندرس پیرس، رولان بارت و اومبرتو اکو آثار مهمی در این زمینه پدید آوردهاند که از این میان میتوان به سوسور، پیرس و بارت تکیه بیشتری کرد زیرا آرای آنها در زمینهٔ نشانه شناسی بیشتر از بقیه مورد وثوق است.
از نظر پیرس سه نوع نشانه وجود دارد:نخست مشابهت یا شمایلها که تصوراتی از چیزهایی را مینمایند که صرفاً از طریق تقلید تصویری آنها به دست میدهند.
دوم شاخصها یا نمایهها که از طریق ارتباط فیزیکی با سوژهها به آنها دلالت میکند
و سوم نمادها یا نشانههای عام که از طریق کاربرد با معناهایشان پیوند یافته اند.
در اینجا به بررسی موارد ذکر شده میپردازیم:
-1شمایل یا مشابهات
در نشانههای شمایلی رابطه نشانه و موضوع (ابژه) مبتنی بر تشابه است؛ یعنی نشانه از برخی جهات (شکل ظاهری، صدا، احساسی و یا بو) مشابه موضوع (ابژه) است.
به عبارتی برخی کیفیات موضوع (ابژه) را دارد. برای مثال میتوان از عکس، کاریکاتور، ماکت، نام آواها، استعارهها، کاربرد صداهای ”واقعی “ در "موسیقی"، جلوههای صوتی در نمایشهای رادیویی، و ... نام برد.
-2شاخصها یا نمایه
نشانههای نمایهای دلبخواهی نیستند،بلکه مستقیما به طریقی فیزیکی به موضوع (ابژه) وابسته اند.این رابطه را میتوان مشاهده یا استنتاج کرد. نشانههای طبیعی (دود،رعد، جای پا، پژواک، صدا، بوهای غیر ترکیبی و طعمها)، نشانگان پزشکی (درد، ضربان قلب، خارش)، ابزارهای اندازه گیری (بادنما،دماسنج، ساعت و مشابه آن)، و مواردی چون عکس، فیلم، نمای ویدئویی یا تلویزیونی، صدای ضبط شده روی نوار و سرانجام شاخصها در زبان (مانند ضمایر شخصی، قیدهای مکان و زمان) رامی توان از جمله نشانههای نمایهای دانست.
-3 نماد یا سمبل
در نمادها نشانه مشابه موضوع (ابژه) نیست، بلکه بر اساس روابط دلبخواهی یا کاملاً قراردادی به موضوع (ابژه) دلالت میکند. به عبارت دیگر این رابطه را باید یاد گرفت؛ از جمله نشانههایهای نمادین میتوان به زبان به طور عام (به علاوه زبانهای خاص،حروف الفبا، واژهها، عبارات، جملهها) علامتهای رمزی مورس، چراغهای راهنمایی، پرچمهای ملی و ..... اشاره نمود.
سوسور معتقد است که زبان دستگاهی از نشانههاست که بیان کننده افکارند و از این رو با سایر دستگاههای نشانهای خط، الفبای کرو لالها، شیوههای ادای ادب و احترام و... قابل مقایسه و مهمترین این دستگاههاست. به این ترتیب نشانه شناسی را میتوان علم بررسی نظامهای نشانهای و نیز نقش نشانهها در جامعه دانست که زبان شناسی فقط بخشی از این دانش عمومی است. برای اینکه صداهای زبانی بتوانند ناقل افکار باشند باید بخشی از نظام قراردادی باشند که صداها را به تصورات مربوط سازند.
سوسورالگویی دو وجهی از نشانه ارائه میدهد. از دیدگاه او نشانۀ زبانی تشکیل شده است از تصویرصوتی یادال وتصویر ذهنی یا مدلول آن یعنی مفهومی که دال بر آن دلالت میکند .
سوسور میان صوت و تصویر صوتی تمایز قائل میشود. به اعتقاد وی صوت صورت فیزیکی تلفظ مجموعهای از آواهاست که هر بار تولیدشان با دفعه قبل تفاوت محسوس فیزیکی دارد.
اما تصویر صوتی پدیده ایست ذهنی وانتزاعی و در قالب نظام زبان مطرح میشود.
رولان بارت در عناصر نشانه شناسی درباره علم نشانه شناسی اظهار میکند که اگرچه ایدههای سوسور راهنما و سر فصلهای بزرگی بودند، اما نشانه شناسی هنوز دانشی نوپاست.
رولان بارت در دو بخش شکل و مفهوم، و دلالت، نسبت میان دلالت اولیه و دلالت ثانویه یا همان اسطوره را روشن میسازد.او بر آن است که دال اسطورهای خود را به شیوهای مبهم عرضه میکند: دال هم معناست هم شکل، از یک سو پر است از سوی دیگر تهی.معنای این گفته آن است که سلام نظامی جوان سیاهپوست واقعیتی محسوس است و مهمتر از آن به تاریخ تعلق دارد.جوان سیاهپوست قبل از آنکه وارد نظام شود زندگی خاصی داشته است که چنین و چنان بوده است و اگر اسطوره به آن چنگ نیندازد و آن را به انگل تبدیل نکند کاملا خودبسنده است و دارای معناست.منظور بارت از پر بودن معنای دال اسطورهای اشاره به همین تاریخمند بودن است.اما زمانی که معنا به شکل مبدل میشود تهی میشو
و امروزه برخلاف سوسور که فکر میکرد زبان شناسی بخشی از دانش عمومی نشانههاست، دیگر اطمینانی وجود ندارد که بتوان در زندگی امروز نظامهای جامع که از نشانهها تشکیل شدهاند را بیرون از حوزه زبانشتاسی پیدا نمود.
و در شناسایی چنین نظامهایی باید گفت، یک زبان درجه دوم هستند که واحدهای آن دیگر تک هجاها و تک واژهها نیستند بلکه بخشهای بزرگتری از گفتار هستند که به اشیا یا قسمتهایی ارجاع دارند. و شاید سرنوشت نشانه شناسی در حل شدن آن در زبانشناسی باشد. ودر نتیجه باید گفت که این نشانه شناسی است که جزئی از زبان شناسی است.