حکومت یکی از ضروریات اسلام است که دولت اسلامی تحت آن عمل میکند. در نظام اسلامی دولت با کمک مردم و بخش خصوصی در جهت تأمین اهداف نظام اقتصاد اسلامی است. هدف عالی نظام اقتصاد اسلامی رفاه عمومی است و عدالت اقتصادی، رشد اقتصادی و امنیت اقتصادی اهداف مقدماتی برای رسیدن به هدف عالی است. دولت شش وظیفه در اقتصاد دارد: (۱) تحقق اصول راهبردی؛ (۲) تأمین اجتماعی؛ (۳) سیاست گذاری؛ (۴) آبادانی؛ (۵) وضع مقررات اقتصادی؛ و (۶) تربیت و تقویت انگیزههای اخلاقی. منابع مالی دولت اسلامی به دو دسته عمده تقسیم میشود: (۱) منابع مالیاتی؛ و (۲) منابع غیر مالیاتی. منابع مالیاتی نیز به دو دسته تقسیم میشود: مالیاتهای منصوص و مالیاتهای متغیر. مالیاتهای اسلامی دارای شش اصل کلی هستند که عبارتند از: اصل مالکیت خدا و جانشینی انسان، اصل تقدم مصالح مردم، اصل توازن اجتماعی، اصل دخالت دولت، اصل معنویت و عبادت؛ و اصل اعتماد. منابع غیر مالیاتی نیز به دو دسته منابع طبیعی (انفال و فیء) و درآمدهای مردمی تقسیم میشود. هزینههای دولت اسلامی بر اساس یک سری اصول صورت میگیرد. اصول هزینه در مالیه عمومی اسلامی عبارت است از: اصل مصلحت عمومی، اصل عدالت، اصل مشروعیت و اصل کارایی. مهمترین اصل هزینه دولت، اصل مصلحت عمومی است.
مالیات اسلامی حقی معلوم است که قانونگذار اسلامی، بر دارایی افراد واجب کرده است. این حق بهصورت نقدی و غیر نقدی بنا به شروط معین و با تکیه بر دستورالمعلهای مالی دریافت میشود و هر فرد چه در حمایت دولت اسلامی و یا خارج از این محدوده باشد، مکلف به پرداخت حقی است که بر ذمه دارد. مانند زکات، زکات فطره، خمس، جزیه، خراج و غیره هست.
واژه مالیات از کلمه مال گرفته شده و در معانی "اجر و پاداش، زکات مال، جریمه، خراج، باج و غیره " بهکار میرود. در اصطلاح علم اقتصاد، مالیات عبارتست از بخشی از درآمد، ثروت، فروش و یا بخشی از هر نوع پایه حقوقی دیگر که توسط دولت از اشخاص حقیقی و حقوقی اخذ میشود.[۱] برخی نظریهپردازان اسلامی، مالیات اسلامی را اینگونه تعریف کردهاند: «مالیات اسلامی حقی معلوم است که قانونگذار اسلامی، بر دارایی افراد واجب کرده است.» این حق بهصورت نقدی و غیرنقدی بنا به شروط معین و با تکیه بر دستورالمعلهای مالی دریافت میشود و هر فرد چه در حمایت دولت اسلامی و یا خارج از این محدوده باشد، مکلف به پرداخت حقی است که بر ذمه دارد.[۲]
از زمانیکه دولت در زندگی بشر بهوجود آمد، دولتمردان برای اداره تشکیلات خود، نیاز به اموالی داشتند، که یا از راه املاک خالصانه دولت این اموال را تامین میکردند، یا از مردم و صاحبان املاک خصوصی خراج میگرفتند و یا از حاکمان محلی و تحتالحمایه خود باج دریافت میکردند.[۳] اخذ مالیات در سراسر جهان امری متداول بوده است. از برخی از نقلهای تاریخی برمیآید که در یونان قدیم، دولت از راه دریافت حقوق گمرکی و عوارض اداره میشد. در ایران باستان نیز همانند امپراطوری روم مالیاتهایی وضع شده بود.[۴] در غرب، فیزیوکراتها از نخستین کسانی بودند که به مالیات بهعنوان موضوعی مستقل و مهم پرداختند.[۵] در ادوار پیشین، رایجترین مالیاتها، مالیات بر محصول اراضی و مالیات سرانه بوده است. مالیات سرانه در اروپا ابتدا در سال۱۴۷۱ در انگلستان معمول شد. برای اولین بار در سال ۱۷۹۷ مالیات بر درآمد خالص در انگلستان به تصویب رسید.[۶]
اسلام در چهارده قرن قبل، انواع مختلف مالیاتها را تا آنجا که با ارزشهای اصیل مورد نظر اسلام منافات نداشته باشد، مورد تایید قرار داد. در نظام مالیاتی اسلام، مالیات بر اراضی، محصول اراضی، سرانه، پول راکد، چهارپایان معین، مستخرجات معادن، اضافه درآمد خالص و غیره را وضع کرده است.[۷]
۱. مالیات اسلامی مالیاتی عبادی است؛ اما مالیات متعارف به موجب قانون بوده و همانند مالیات اسلامی وظیفه دینی تلقی نمیشود؛ انسان اقتصادی با کردار دینی فرار مالیات اسلامی را نوعی گناه میداند؛ اما فرار مالیاتی در مالیات متعارف، فقط نوعی تخلف قانونی محسوب میشود.
۲. مهمترین هدف مالیات اسلامی با توجه به مصارف آن (خصوصا زکات و خمس) به جهت رفاه، عدالت و رفع فقر است و بیشتر بهدنبال فقرزدایی در جامعه و توازن در مصرف است؛ ولی مالیات اسلامی را نمیتوان بهعنوان ابزار سیاست تثبیتی و تخصیصی استفاده نمود.
۳. درآمد مالیاتی زکات در تولیدات کشاورزی و دامی بهصورت کالایی است (براساس مقدار کالا) و بهشکل کالایی توزیع میشود؛ برهمین اساس مالیات اثری بر تقاضای کل و آثار منفی مانند تورم بر اقتصاد ندارد. در صورتیکه مالیات متعارف در اجزای مختلف مانند مالیات در مصرف کالا (مالیات فروش، یا مالیات واحد) بار مالیاتی و زیان اجتماعی ایجاد میکند و بر سطح درآمد، هزینه بنگاه، انتخاب خانوار اثرگذار بوده و تورم و کاهش رفاه را به دنبال دارد.
۴. در اقتصاد سنتی برای تسریع بهبود توزیع درآمد مالیاتهای تصاعدی پیشنهاد میشود در صورتی در عمل مشاهده شده نظام مالیاتی تصاعدی قانونی به ندرت منتج به نظامهای تصاعدی موثر شدهاند و اغلب به خاطر تفاوت در برخورداری از امکان فرار در بین گروههای پرداختکننده مالیاتی منجر به نابرابریهای افقی اساسی شدهاند؛ اما بررسیها نشان میدهد اثر توزیعی مالیاتهای اسلامی نسبت به مالیاتهای متعارف بیشتر میباشد و مالیاتهای اسلامی علیرغم دارا بودن نرخ یکنواخت بهواسطه معافیتهای درنظر گرفتهشده مالیاتهای تصاعدی با نرخ تصاعد ملایم میباشند.
۵. در مالیات اسلامی لازم نیست که مالیات به دولت پرداخت شود بلکه شخص پرداختکننده جایز است که (با اجازه حاکم شرع یا مرجع تقلید) در مصارف یادشده خرج کند؛ اما در صورتیکه حاکم اسلامی دستور دریافت زکات را صادر کند، بر همه مؤدیان واجب است که آنرا به دولت پرداخت کنند؛ اما در مالیاتهای متعارف، جمعآوری مالیات و مصرف آن، جزء اختیارات دولت است.[۸]
مالیاتها در اسلام در یک تقسیمبندی کلی به مالیاتهای ثابت و مالیاتهای متغیّر تقسیم میشوند:
۳.۱ - مالیاتهای ثابت: مالیاتهایی است که بر حسب تشریع اولی و مستقیما از طرف شارع وضع شدهاند و مورد و مقدار و یا نسبت خاصی برای آنها در نظر گرفته شده است. این مالیاتها شامل موارد زیر است:[۹]
۳.۱.۱ - زکات: در کلام عرب از ماده "ز ک و" گرفته شده و دو معنی برای آن ذکر شده است: رشد و نمو و طهارت (پاکی). زکات یکی از مهمترین دستورات دین اسلام است که در بسیاری از موارد همراه با نماز ذکر شده است.[۱۰] بر پایه آیات قرآن و احادیث، زکات، مالی است که بهمنظور پاکی و وارستگی انسانها و تامین مالی مستمندان وضع گردیده و سبب افزایش روزی و وفور اموال و امنیت اقتصادی در جامعه است.[۱۱] زکات بر دو نوع است:
۳.۱.۱.۱ - زکات فطره: کسی که موقع غروب آفتاب شب عید فطر بالغ و عاقل و هوشیار است و فقیر و بنده کس دیگری نیست، باید برای خودش و کسانی که نانخور او هستند، هر نفری یک صاع گندم که تقریبا سه کیلو است، گندم، جو، کشمش، برنج یا ذرت و مانند اینها به مستحق بهعنوان زکات بدهد.[۱۲]
۳.۱.۱.۲ - زکات اموال: مقصود از زکات اموال، زکاتی است که سالانه به برخی از اموال تعلق میگیرد.[۱۳] زکات در ۹ چیز واجب گشته است، که عبارتند از: غلّات اربعه (گندم، جو، خرما و کشمش) انعام ثلاثه (گاو، گوسفند و شتر) و نقدین (طلا و نقره)[۱۴] در قرآن[۱۵] هشت مورد مصرف برای زکات ذکر شده است: فقرا و مساکین، عاملان زکات، ایجاد الفت، آزادگی بردگان، بدهکاران، در راه خدا و در راه ماندگان.[۱۶]
۳.۱.۲ - خمس: خمس یکی از واجبات مالی اسلام بوده و از نظر قرآن و روایات دارای اهمیّت خاصی میباشد و یکی از مسائل حیاتی جامعه به شمار میرود که بر هر مسلمانی آشنائی به ماهیّت و مقررات آن ضروری است، لذا در این نوشتار پیرامون آن توضیحات کوتاهی میدهیم.
۳.۱.۲.۱ - تعریف خمس: خمس از نظر لغت به معنای یک پنجم است و در شرع خمس عبارت است از اینکه هر مسلمانی که بالغ و عاقل باشد با شرایط و تفصیلی که بعداً بیان خواهیم کرد بر او لازم است که خمس هفت چیز را به عنوان حق واجب الهی بدهد و به طور کلی خمس دو قسمت میشود یک قسمت از آن خدا و پیامبر و اولی الامر (امام) است که با وجود امام معصوم سهم خدا و پیامبر نیز حق امام میباشد که از آن به سهم امام تعبیر میشود و قسمت دیگر آن حق سادات مستمند و درمانده است که به آن سهم سادات گفته میشود.
۳.۱.۲.۲ - خمس از دیدگاه قرآن: خداوند در آیه زیر وجوب خمس و مصارف آن را به طور فشرده بیان نموده و اهمیّت آن را گوشزد کرده است.
«وَ اعْلَمُوا اَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَیْءٍ فَاَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی الْقُرْبی وَ الْیَتامی وَ الْمَساکِینِ وَ ابْنِ السَّبِیلِ اِنْ کُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَ ما اَنْزَلْنا عَلی عَبْدِنا؛ [۱۷] (یعنیای مؤمنان) بدانید که آنچه به شما غنیمت و فایده رسد (کم یا زیاد) خمس (یک پنجم) آن مخصوص خدا و رسول و خویشان او و یتیمان و فقیران و در راهماندگان است اگر یتیمان به خدا و آنچه بر بنده خود نازل کردهایم دارید.»
اگر چه متعارف از غنیمت چیزی است که در جنگ از دشمن به دست میآید ولی با توجه به گفتار اهل لغت که غنیمت را مطلق سود گرفتهاند و بر حسب روایات فراوانی که از پیغمبر اکرم و ائمه (علیهمالسّلام) رسیده آیه خمس شامل فواید و سودهای دیگر نیز میگردد چنانکه پیغمبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: «وَ اخراجُ الخُمسِ مِنْ کلِّ مایَملِکُهُ اَحَدٌ مِنَ النّاس؛ [۱۸] یعنی خمس از هر چه انسان مالک شود اخراج میگردد.»
و شخصی از موسی ابن جعفر (علیهماالسّلام) پرسید از چه چیز خمس باید داده شود؟ فرمود «فی کُلِّ ما اَفادَ النّاسُ مِنْ قَلیلٍ اَوْ کَثیرٍ؛ [۱۹] یعنی در هر چیزی که مردم فایده برند کم باشد یا زیاد (باید خمس آن داده شود.)
با در نظر گرفتن روش رسول اکرم و امامان معصوم (علیهمالسّلام) که خمس را از امور دیگری غیر از غنیمتهای جنگی نیز میگرفتهاند و موارد فراوانی که نقل شده رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به دادن خمس امر میکرد از جمله آن حضرت به طایفه بنی قیس نوشت «فَاَنتُم اِنْ اَقَمْتُمُ الصَّلوةَ و آتَیتُم الزَّکوةَ و اَعطَیتُم سهمَ اللهِ و الصفِی فَاَنتُمْ آمِنونَ؛[۲۰] یعنی اگر شما نماز را به پا دارید و زکات و خمس بدهید درامانید.»
و آن حضرت همچنان که افرادی را برای جمعآوری زکات میفرستاد برای گرفتن خمس نیز مامورینی را اعزام میفرمود چنانکه علی (علیهالسّلام) را به یمن اعزام داشت و دستور داد خمس را از آنها بگیرد.[۲۱] و مردی از بنی اسد را نیز مأمور گرفتن خمس کرد.[۲۲] لذا جای تردید باقی نمیماند که مقصود از آیه خمس لزوم خمس در موارد دیگری از سود علاوه بر غنائم جنگی نیز خواهد بود و با توجه به آنچه ذکر شد و بسیاری از مدارک و روایات دیگر علمای شیعه فتوا دادهاند که آیه مزبور شامل سودهای دیگری نیز میشود و علاوه بر لزوم دادن خمس غنیمتهای جنگی در شش مورد دیگر (که بعداً بیان میشود) نیز دادن خمس را واجب دانستهاند.
و نکته قابل توجهی که آیه مزبور به آن اشاره کرده است اهمیّت خمس میباشد که میفرماید: «باید خمس سودی که میبرید بدهید اگر به خدا و آنچه بر بنده خود نازل کردهایم ایمان دارید» و میرساند که اگر بر کسی خمس واجب شده و از دادن آن خودداری میکند به خدا و آنچه بر پیامبر نازل شده ایمان و اعتقاد ندارد.
۳.۱.۲.۳ - از دیدگاه روایات: روایات فراوانی در وجوب دادن خمس و حرمت تصرف در مالی که خمس آن داده نشده و نکوهش از خوردن حق آل پیغمبر (صلواتاللهعلیهم) و خودداری از دادن خمس وارد شده که قسمتی از آنها را نقل میکنیم.
۱. قالَالباقِر: «لایحلُّ لاَحدٍ ان یَشْتَرِیَ منَ الخُمسِ شَیْئاً حَتّی یَصِلَ الَینا حَقَّنا؛[۲۳] ابوبصیر میگوید امام باقر (علیهالسّلام) فرمود برای هیچ کس حلال نیست که چیزی از خمس (مالی که خمس آن داده نشده) بخرد تا اینکه حق ما را به ما برساند.»
۲. ابوبصیر نیز از آن حضرت نقل میکند که فرمود: «مَنْ اِشْتَری شَیْئاً مِنَ الخُمسِ لَمْ یَعذِرهُ اللهُ اِشْتَری ما لا یحّلُ لَهُ؛[۲۴] یعنی کسی که چیزی از خمس (مالی که خمس آن داده نشده) بخرد که عذر الهی نداشته باشد چیزی خریده که برای او تصرف در آن حلال نیست.»
۳. امام صادق (علیهالسّلام) میفرماید: براستی خداوندی که خدائی جز او نیست چون زکات را برای ما حرام کرده خمس را برای ما قرار داده است پس زکات را بر ما حرام کرده و خمس را برای ما دادن خمس بما واجب کرده است و کرامت برای ما حلال است.»[۲۵]
۴. ابوبصیر میگوید: به امام صادق (علیهالسّلام) عرض کردم کوچکترین چیزی که بنده را داخل آتش میکند چیست؟ فرمود این است که کسی یک درهم مال یتیم را بخورد و ما یتیم هستیم.[۲۶]
۵. امام زمان (علیهالسّلام) در نامهای که برای محمد بن عثمان (دومین نایب خاص خود) فرستاد در آن نوشته بود به نام خداوند رحمن و رحیم لعنت خدا و فرشتگان و تمام مردم بر کسی که یک درهم بدون مجوز مال ما را بخورد.[۲۷]
۶. و در نامه دیگری که آن حضرت در پاسخ محمد بن عثمان فرستاد نوشت و اما آنچه پرسیده بودی از عمل کسی که مالی از (خمس) مالهای ما در دست او است و آن را برای خود حلال دانسته و بدون دستور ما مانند مال خود در آن تصرف میکند هر کس چنین کاری کند ملعون بوده و ما دشمن او هستیم چنانکه پیغمبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود هر کس چیزی از حق اهلبیت مرا حلال شمرد به زبان من و به زبان هر پیغمبر مستجاب الدعوه ملعون خواهد بود. پس هر کس به ما (در ندادن حق) ستم کند از جمله ستمگران به ما خواهد بود و لعنت خداوند بر او است که خداوند میفرماید لعنت خدا بر ستمگران.[۲۸]
۷. محمد بن زید طبری میگوید جمعی از مردم خراسان خدمت امام رضا (علیهالسّلام) رسیدند و از آن حضرت خواستند که خمس را برای آنها حلال کند آن حضرت فرمود حلال نمیکنم شما به زبان خود را دوست خالص ما معرفی میکنید ولی حقی که خدا برای ما قرار داده و ما را برای آن قرار داده که آن خمس است از ما باز میدارید و سه بار فرمود نه برای هیچ یک از شما حلال نمیکنم.[۲۹]
۳.۱.۲.۴ - متعلقات خمس: در هفت چیز خمس واجب است که بهتر میدانیم درباره هر کدام عین فتوای امام خمینی مدظله را از توضیح المسائل معظم له، با ذکر شماره مسئله نقل کنیم که برای خوانندگان قابل عمل و باعث اعتماد بیشتری باشد.
منفعت کسب؛ هر گاه انسان از تجارت یا صنعت یا کسبهای دیگر مالی به دست آورد اگر چه مثلاً نماز و روزه میتی را به جا آورد و از اجرت آن مالی تهیه کند چنانچه از مخارج سال خود و عیالاتش زیاد بیاید (باید) خمس یعنی یک پنجم آن را به دستوری که بعداً گفته میشود بدهد.[۳۰]
معدن؛ اگر (کسی) از معدن «طلا، نقره، سرب، مس، آهن، نفت، ذغال سنگ، فیروزه، عقیق، زاج»، نمک و معدنهای دیگر چیزی به دست آورد در صورتی که به مقدار نصاب پس از کسر مخارج بهاندازه ۱۰۵ مثقال نقره سکهدار یا ۱۵ مثقال طلای سکهدار قیمت آن باشد باید خمس آن را بدهد.[۳۱]
گنج؛ گنج مالی است که در زمین یا درخت یا کوه یا دیوار پنهان باشد و کسی آن را پیدا کند و صاحب آن معلوم نباشد و خلاصه طوری باشد که به آن گنج بگویند باید خمس آن را بدهد.[۳۲] و در صورتی خمس گنج را باید داد که پس از کسر مخارجی که برای آن شده قیمت آن به ۱۰۵ مثقال نقره سکهدار یا ۱۵ مثقال طلای سکهدار برسد. [۳۳]
مال حلال مخلوط به حرام؛ اگر مال حلال با مال حرام به طوری مخلوط شود که انسان نتواند آنها را از یکدیگر تشخیص دهد و صاحب مال و مقدار آن هیچکدام معلوم نباشد باید خمس تمام مال را بدهد. اگر معلوم نباشد که حرام بیش از یک پنجم است وگرنه هر چه یقین به حرمت آن دارد باید بدهد و بعد از دادن خمس حلال میشود.[۳۴]
جواهری که به واسطه فرورفتن در دریا به دست میآید: اگر کسی به واسطه فرورفتن در دریا لؤلؤ یا مرجان یا جواهر دیگر روئیدنی باشد یا معدنی، که با فرورفتن در دریا به دست میآید اگر بعد از کم کردن مخارجی که برای بیرون آوردن آن کرده قیمت آن به هجده نخود طلا برسد باید خمس آن را بدهد چه در یک دفعه آن را بیرون آورده باشد یا چند دفعه و چه از یک جنس باشد و چه از چند جنس مختلف ولی اگر چند نفر با هم آن را بیرون آورده باشند در صورتی خمس آن واجب است که سهم هر کدام به قیمت هجده نخود طلا برسد.[۳۵]
غنیمت؛ اگر مسلمانان به امر امام معصوم (علیهالسّلام) با کفار جنگ کنند چیزهایی در جنگ به دست آورند به آنها غنیمت گفته میشود و مخارجی که برای غنیمت کردهاند مانند مخارج نگهداری و حمل و نقل آن و نیز مقداری که امام (علیهالسّلام) صلاح میداند به مصرفی برساند و چیزهایی که مخصوص به امام است، باید از غنیمت کنار بگذارند و خمس بقیه آن را بدهند.[۳۶] و نیز غنیمتهای جنگی که در حال غیبت امام (معصوم) گرفته میشود که امکان اجازه از امام نیست باید خمس آن داده شود مخصوصاً اگر جنگ برای دعوت به اسلام باشد و همچنین آنچه در دفاع از دشمنی که به مسلمانان و کشور اسلامی حمله کرده گرفته میشود غنیمت است و باید خمس آن داده شود هر چند در حال غیبت باشد.[۳۷]
زمینی که کافر ذمّی از مسلمانان میخرد: اگر کافر ذمّی (یهودی یا نصرانی که در پناه اسلام است.) زمینی را از مسلمانان بخرد باید خمس آن را از همان زمین بدهد و اگر پول آن را هم بدهد اشکالی ندارد ولی اگر غیر از پول چیز دیگری بدهد باید با اجازه حاکم شرع باشد و نیز اگر خانه و دکان و مانند اینها را از مسلمانان بخرد اگر زمین آن را جداگانه قیمت کنند باید خمس زمین را بدهد. و قصد قربت از کافر لازم نیست. و اگر آن زمین را کافر ذمّی از مسلمان خریده به مسلمان دیگر هم بفروشد باید خمس آن را بدهد و اگر آن کافر بمیرد و مسلمانی آن را ارث برد باز هم باید خمس آن را بدهد.[۳۸]
۳.۱.۲.۵ - مصارف خمس: به طور کلی خمس به دو قسمت تقسیم میشود:
۲. یک قسم آن سهم امام است که همان سهم خدا و رسول و امام است که در آیه خمس بیان شده که در زمان غیبت امام زمان (علیهالسّلام) از آنجا که فقهای واجد شرایط رهبری از جانب آن حضرت بهنیابت عامه آن حضرت منصوب شدهاند و صریحاً حضرتش فرمود: «اِنَّهُم حُجَّتی عَلَیکُم و اَنَا حُجَّة اللهِ؛ [۳۹] یعنی علماء و راویان حجت من بر شما و من حجت خدا (بر آنها) هستم.»
از این رو باید سهم امام به آنان داده شود و از طرفی چون زعامت و اداره امور مادی و معنوی جامعه به عهده علما است، سهم امام باید به آنان داده شود که در راه ترویج و حفظ دین و مصالح مسلمانان و رفع نیازمندیهای آنها صرف کنند و یا در امور و مواردی که آنان اجازه میدهند مصرف شود و باید هر کس آن را به مجتهدی بدهد که از او تقلید میکند و به نظر او اعلم و جامع الشّرائط است و انسان در صورتی میتواند سهم امام را به مجتهدی که از او تقلید نمیکند بدهد که بداند آن مجتهد و مجتهدی که از او تقلید میکند سهم امام را به یک طور مصرف میکند.[۴۰][۴۱]
۲. قسمت دیگر خمس سهم سادات فقیر است از یتیمان، مستمندان، درماندگان در سفر و هر چند بسیاری از فقها فرمودهاند سهم سادات را شخص خمس دهنده خود میتواند به این گونه از سادات بدهد ولی بعضی از فقها مانند رهبر انقلاب امام خمینی مدظله فرمودهاند سهم سادات نیز باید به اجازه مجتهد جامع الشرایط به سادات داده شود.[۴۲] و به افرادی میشود این خمس را از سادات داد که از طرف پدر سیادت آنها ثابت باشد که نسبت آنها به عبدالمطلب میرسد و اگر فقط از ناحیه مادر چنین نسبتی داشته باشد از سادات محسوب نشده و نمیشود سهم سادات را به آنها داد.[۴۳] و به سیدی که دوازده امامی نیست نیز نمیشود سهم سادات را داد هر چند دارای چنین نسبتی باشد.[۴۴]
۳.۱.۲.۶ - خمس بر مازاد مؤونه: اگر چه برحسب آیه خمس و بعضی روایات هر فایدهای باید خسم آن داده شود ولی بر حسب روایاتی که میفرماید: «الخُمسُ بَعْدَ المَؤنَةِ، [۴۵] آنچه انسان از کسب و تجارت و کار به دست میآورد پس از تأمین مخارج ضروری در پایان سال خمس اضافه را باید بدهد.»
۳.۱.۲.۷ - بهگردن گرفتن خمس: کسی که خمس بدهکار است نمیتواند آن را به گردن گیرد که بعدها بدهد بلکه باید خمس آن را جدا کند و در بقیه تصرف کند ولی اگر برای او امکان ندارد که یک بار بپردازد میتواند با حاکم شرع یا نماینده او دستگردان کند که در ظرف مدتی به تدریج خمسی که بدهکار است پرداخت نماید.
۳.۱.۲.۸ - تصرف در مال غیرمخمس: هر گونه تصرف در مال خمس نداده غیرجائز و غصب است بنابراین اگر با آن معاملهای انجام دهد و حاکم شرع اجازه ندهد یک پنجم معامله او باطل است و اگر با آن غذائی بخرد نمیتواند بخورد و اگر زمین بخرد یا لباس و فرش خریداری کند نماز و غسل و وضو در آنها باطل است.
آنچه انسان مورد نیاز او است از خانه، لباس، خوراک، زیارت، میهمانی کردن، اثاث و لوازم خانه، چیزهایی که به دیگری میبخشد و غیره اگر از مال خمس نداده باشد باید خمس آن داده شود ولی اگر از درآمد همان سال باشد (که آن را خریداری کرده) و برای او مناسب و مطابق شان وی باشد خمس ندارد.
۳.۱.۲.۹ - خمس سرمایه: وسائلی که انسان با آنها کار میکند از ماشین مغازه و اثاث آن، هر چه با آن کسب میکند جزء سرمایه محسوب شده و باید خمس آنها را بدهد.
۳.۱.۲.۱۰ - حکم مال مخمس: چیزی که انسان یک بار خمس آن را داده دیگر خمس به آن تعلق نمیگیرد ولی اگر منافعی از آن به دست آید یا نموّ کند یا قیمت آن بالا رود خمس آن استفاده یا نموّ و زیادی قیمت باید داده شود.
۳.۱.۲.۱۱ - خمس هدیه: آنچه به عنوان بخشش، جایزه، صدقه مستحبی به دست انسان میآید اگر سال بر آن بگذرد و مصرف نشود بعضی از علما گفتهاند باید خمس آن را بدهد ولی بعضی از فقها مانند امام خمینی مدظله فرمودهاند خمس آن واجب نیست ولی مستحب است که خمس آن داده شود.[۴۶]
۳.۱.۲.۱۲ - خمس ارث: ارثی که به دست وارث میآید یا مهری که زن میگیرد اگر از پیش خمس بر آن واجب نشده باشد خمس آن واجب نیست.
اگر کسی بمیرد و به مال او یا بر گردن او بدهکاری خمس باشد قبل از هر چیز ورثه او به عنوان بدهکاری از اصل مال باید آن را پرداخت نمایند. اگر مالی به دست انسان بیاید و یقین داشته باشد که خمس آن داده نشده باید خمس آن را بدهد.
۳.۱.۲.۱۳ - تاثیر خمس در رفع نابسامانیها: جای تردید نیست که هر دین و مرامی برای ترویج و اداره تشکیلات آن نیازمند به امور مالی و بودجه است لذا اسلام نیز برای این منظور بودجههایی مقرر کرده و بعضی از منابع ثروت را اموال عمومی اعلام کرده است و خمس نیز یکی از بودجههای اساسی اسلامی است که در حفظ دین و اداره تشکیلات آن و تأمین مصالح جامعه و رفع نیازمندیهای آن نقش مهمی به عهده دارد چنانکه امام هشتم (علیهالسّلام) در پاسخ تاجری که از آن حضرت درخواست معافیت از خمس را کرده بود فرمود: «نه، باید خمس را بدهید تا ما به وسیله آن دین را ترویج و تقویت کرده و حیثیت خویش را در مقابل دشمنان حفظ کنیم و مستمندان را یاری نماییم.» «اِنَّ الخُمْسَ عَونَنا عَلی دِیننا وَ عَلی عِیالِنا وَ علی مَوالینا.»[۴۷]
چه سهم سادات آن موجب رفع نیازمندیهای سادات فقیر، یتیم، درمانده میگردد چنانکه زکات که بر آنها حرام است برای اداره و رفع گرفتاریهای مستمندان دیگر جامعه میباشد. و سهم امام آن به امام (علیهالسّلام) و سایر رهبران دینی امکان میدهد که دین را ترویج کرده و تشکیلات آن را اداره کنند و مصالح جامعه را تأمین نمایند مخصوصاً در طول تاریخ شیعه که پیوسته حکومتهای ستمگر اموال عمومی را در اختیار خود گرفته و دست امامان و رهبران دینی را از آنها کوتاه میکردند فقط خمس بوده است که بر آن قدرت نداشته و منحصراً در اختیار ائمه (علیهمالسّلام) و علمای اسلام بوده و مؤمنین متعهد شخصاً به آنها پرداخت میکردند.
جای انکار نیست که در طول تاریخ فقط حوزههای علمیه شیعه، از هر نظر مستقل بوده و به هیچ قدرت و حکومتی وابسته نبوده است و در هر زمانی با حریّت و حقطلبی به اتکاء الهی وظیفه واقعی خود را انجام داده و معارف دین را آن چنانکه بوده بیان کرده و با صراحت با دولتهای طاغوتی مخالفت و مبارزه کرده است که یک گواه زنده آن مبارزات حیرتانگیز و شجاعانه حوزههای علمیه و روحانیت شیعه با رژیم منحوس گذشته ایران بود که در بیداری مردم و پیروزی انقلاب نقش بسیار حساسی را به عهده داشت و یک علت مهم این استقلال و مبارزات و عدم وابستگی به دولتها،، همین وجود خمس و بودجه سهم امام (علیهالسّلام) بوده است که در اختیار علمای اسلام و حوزهها قرار میگرفته و آنان با آن قناعت کرده و به قول معروف با زندگی ساده طلبهای میساختهاند و احتیاجی به خلق و دولتها و حقوق دولتی نداشتهاند.
و ناگفته پیدا است که چنین روحانیت مستقل و آزادی در هیچ کجای دنیا وجود ندارد و از روحانیت مسیحیت گرفته تا حوزههای علمیه اهل سنّت و روحانیت آنان که نوعاً حقوقبگیر دولتها و وابسته به قدرتها بودهاند و نمونه روشن آن روحانیت کنونی عربستان سعودی و مصر است که اکثر آنها دستنشانده و اجیر حکومتهایشان میباشند و با آنها نه تنها مبارزه نمیکنند بلکه همکاری مینمایند و بر خلاف کاریهای استعمارگران و دولتهای مرتجع صحه میگذارند و نمیتوانند معارف و قوانین اسلام را آنچنان که هست بیان نمایند و یک علت اساسی آن این است که آنان در اثر مبنای فقهی که دارند خمس را آنچنان که حکم الهی است و امامان شیعه بیان کردهاند نپذیرفتهاند و لذا از برکت خمس محروم شدهاند.
از این رو روحانیت باید همچنان که تا کنون بوده زندگی ساده خود را از دست ندهد و حوزههای علمیه شیعه به همان بودجه خمس که مردم با اخلاص و علاقه دینی از مال حلال خود میدهند قناعت نمایند و مسلمانان متعهد هم باید به اهمیت خمس و نقش اساسی آن بیشتر توجه کرده و از دادن آن خودداری نکنند و اگر دولت اسلامی خمس معادنی مانند آهن، طلا، نقره، ذغال سنگ، مس، و غیره را در اختیار حوزههای علمیه بگذارد بودجه کمی هم نخواهد بود و هم استقلال و تشکیلات حوزههای علمیه به خوبی حفظ میگردد و هم بسیاری از نابسامانیهای جامعه اصلاح میشود.
۳.۱.۳ - جزیه: مالیات سرانهای است که از اهل کتاب ساکن سرزمینهای اسلامی و از کفاری که در پناه و ذمه دولت اسلامی زندگی میکنند، اخذ میشود. دولت اسلامی در برابر حفظ جان و مال اینگونه از شهروندان، از ایشان مالیاتی را تحت عنوان جزیه مطالبه مینماید. جزیه توسط آیه ۲۹ سوره توبه وضع گردیده است. جزیه میتواند بهصورت مالیات سرانه وضع شود و از هر نفر از اهل ذمه، سالانه مبلغی دریافت شود و نیز میتواند بهصورت مالیات بر اراضی تحت تصرف آنان وضع گردد. در هر صورت مقدار جزیه بستگی به حاکم دولت اسلامی دارد.[۴۸]
۳.۱.۴ - خراج: خراج از مهمترین منابع دولت اسلامی در طول تاریخ بوده است؛ که با فتح زمینهای غیر مسلمانان و الحاق آنها به سرزمینهای اسلامی، ملکیت آنها دچار تغییر شد.[۴۹][۵۰] این زمینها چند قسم بودند:
۱. اراضی طلوع؛ زمینهایی که اهالی آن با رغبت اسلام آوردند و زمینها در دست خودشان باقی ماند.
۲. اراضی مفتوح العنوة؛ زمینهایی که با پیروزی در جنگ بهدست مسلمانان افتاد.
۳. اراضی صلح؛ زمینهایی که ساکنان آن، بدون جنگ حاضر به صلح شدند.
۴. انفال؛ زمینهایی که اهالی آن، بدون جنگ زمینهای خود را رها کرده، بهدست دولت اسلامی سپرده و یا اهالی آن منقرض شدهاند.
این زمینها به تملک دولت اسلامی درمیآید و دولت اسلامی با در اختیار نهادن زمینهای مفتوحالعنوة و صلحی و فیء (انفال) به افراد از آنها خراج میگرفتند. شواهد تاریخی حاکی از آن است که میزان خراجی که گرفته میشده، ثابت نبوده، بلکه با نوع محصول و حاصلخیزی زمین تناسب داشته است.
۳.۲ - مالیاتهای متغیر: مالیاتهایی هستند که حاکم اسلامی در موارد و شرایط خاصی وضع نموده و از طرف شارع مقدس، مقدار و نسبت خاصی برای آنها درشرع مقدس درنظر گرفته نشده است؛ بلکه تابع هزینههای ضروری و یا مطابق مصلحتی است که حاکم اسلامی در نظر دارد.[۵۱] بهعبارت دیگر مالیات متغیر، ابزاری است که در شرایط متحول، به حاکم اجازه میدهد تا با استفاده از آن، مشکلات برطرف گردد و در مواردی که هماهنگ و همسو با حرکت نظام اسلامی است، بهکار گرفته شود.[۵۲] این مالیاتها که تحت عنوان مالیاتهای حکومتی نام برده میشود، بسیار محدود بوده و سهم ناچیزی را دربر میگیرد. اخذ مالیاتهایی تحت عنوان زکات مالالتجاره در زمان پیامبر و برخی خلفا، وضع مالیات بر اسبها در زمان حضرت علی (علیهالسلام) و غیره از جمله مالیاتهای حکومتی هستند.[۵۳]
۳.۳ - شبه مالیاتها: در اسلام پرداختهای مالی دیگری نیز وجود دارد که جنبه مالیاتی ندارند؛ به این معنی که یا بهطور معمول بهوسیله دولت دریافت و هزینه نمیشوند و یا پرداختهایی هستند که براساس الزام و قانون انجام نمیگیرد. بنابراین یکی از دو مشخصه اساسی که مالیاتها دارند در اینگونه پرداختها وجود ندارد؛ ولی در عین حال از نظر عملکرد و نتیجه شباهتهای فراوانی با مالیات دارند. البته برخی بهصورت وجوبی و برخی بهصورت مستحبی انجام میگیرد. پرداخت کفارات مالی، نذورات مالی و هدی، شبهمالیاتهای واجب هستند؛ اما صدقه، اطعام، بخشش، دین، وقف، هبه، هدیه و غیره مستحب هستند.[۵۴]
انواع مالیات از نظر میزان و نرخ مالیات بدین شرح هست:
۴.۱ - مالیات مقطوع: مالیات مقطوع مانند زکات فطره که هر شخص واجد شرایط باید بپردازد. همچنین بعضی از موارد جزیه و خراج، از مالیاتهای مقطوع محسوب میشوند.
۴.۲ - مالیات تناسبی: مالیات تناسبی یعنی مالیاتهایی که براساس نسبت معینی باید پرداخت شوند و کم یا زیاد شدن متعلق مالیات، در کاهش یا افزایش نرخ اثری ندارد. مانند خمس.
۴.۳ - مالیات تصاعدی: هیچیک از مالیاتهای ثابت اسلامی بهشکل تصاعدی وضع نشده است.
۴.۴ - مالیات تنازلی: یعنی مالیات با درآمد رابطه عکس دارد. این قسم از مالیات فقط در زکات حیوانات در برخی نصابها متصور است.[۵۵][۵۶][۵۷]
انواع مالیات از جهت مبنای مالیاتی بدین شرح هست:
۱. مالیات بر درآمد؛ مانند زکات گندم، جو، خرما و کشمش.
۲. مالیات بر ثروت (دارایی)؛ مانند زکات طلا و نقره.
۳. مالیات بر پسانداز؛ مانند خمس.
۴. مالیات بر استفاده از منابع طبیعی؛ مانند خمس معادن و زکات شتر و گاو و گوسفند.
۵. مالیات سرانه؛ مانند زکات فطره.
۶. مالیات بر مصرف؛ در صورتیکه فرد، کالایی را مصرف کند که خارج از نیازهای واقعی او باشد، باید خمس آن کالا را بپردازد. [۵۸]
برای وضع مالیاتهای اسلامی، صفات و شرایطی تعیین شده است تا براساس آن، مالیات اخذ گردد؛[۵۹]
این شرایط عبارتند از:
الف) عدالت؛ مقصود، تناسب مالیات با توانایی پرداخت مالیاتدهندگان است.
ب) معین بودن؛ مالیاتها بهطور دقیق، واضح و معین و زمان پرداخت هر یک نیز معلوم است.
ج) سهولت در پرداخت؛ یعنی در مناسبترین موقع و مساعدترین شرایط و با ایجاد حداقل نارضایتی و مزاحمت برای مؤدیان گرفته شود.
د) صرفهجویی؛ هزینه وصول مالیات حداقل است.
ه) نتیجه و کارکرد مالیات قابل ملاحظه است.
ه) نداشتن آثار منفی اقتصادی؛ یعنی مانع تولید ثروت و فعالیتهای اقتصادی نیست.
و) دارای هدف اجتماعی است.
عوامل مؤثر در شکلگیری (وضع و تعلق) مالیاتهای اسلامی بدین شرح هست:
۷.۱ - عدالت اجتماعی: تامین عدالت اجتماعی و توازن، عامل اساسی در وضع مالیاتها بوده است. یکی از بزرگترین دغدغههای نظام اسلامی رخت بستن عدالت از ساحت اجتماعی و پیدایش اختلافهای طبقاتی است.
۷.۲ - کنز: راکد گذاشتن دارایی و کنز پول، عاملی برای تعلق مالیات است. اسلام در نفی کنز اموال موضع قاطعی را اتخاذ نموده است.
۷.۳ - انفال: استفاده از انفال و منابع طبیعی در تعلق مالیات مؤثر است؛ مانند استخراج مواد معدنی، غوص و گنج.
سیستم مالیاتی اسلام، دارای ویژگیهایی است که باید با تکیه بر آنها تفاوت آن را با مالیات در مکتبهای دیگر روشن میکند.[۶۰][۶۱]این ویژگیها عبارتند از:
۸.۱ - داوطلبانه: از نظر اسلام انفاق، عملی است که افراد بهصورت داوطلبانه انجام میدهند و در طول تاریخ، مسلمانان، حتی انفاقهای واجب، همانند زکات را با کمال اشتیاق میپرداختهاند. اسلام، با تربیت اخلاقی مردم بهوسیله آیات و روایات و رفتار اولیا و بزرگان دین، نوعی خودجوشی ایجاد کرده است؛ که بیشترین اثر را در رفتارهای مسلمانان داشته و دارد. در تاریخ اسلام، در طی قرنها با نبود حکومت اسلامی و اجرا نشدن قوانین اسلام بهصورت رسمی نیز مردم مسلمان، تحت تاثیر اعتقاد خویش به وظایف اسلامی خود عمل میکرده و داوطلبانه به پرداخت مالیات خویش میپرداختهاند.
۸.۲ - عبادی: مالیاتها در اسلام، بیشتر جنبه عبادی دارند. در این مکتب، اکثر مسائل اقتصادی با عبادت آمیخته شده است؛ بهطوریکه اگر بدون قصد قربت انجام گیرد، از عهده پرداختکننده ساقط نمیشود.
۸.۳ - اخلاقی: هر نظام اجتماعی برای تحقق بخشیدن به اهداف خود، مانند عمران و آبادانی، هزینههای کارمندان، بالا بردن فرهنگ عمومی و غیره از مردم مالیات میگیرند؛ گرچه در اسلام همچون دیگر مکتبها با گرفتن مالیاتها، همین اهداف را دنبال میکند، اما به بعد دیگری نیز نظر دارد و آن تعالی روح و تکامل اخلاقی پرداختکننده است. اسلام میخواهد دلبستگی به دنیا را از انسانها بزداید؛ بهطوریکه با پرداخت اموال خویش احساس فشار نکند؛ بلکه احساس کمال و آزادشدن به آنان دست دهد.
۸.۴ - مردمی: بخشی از انفاقها در اسلام، توسط خود افراد، به موارد مصرف پرداخت میشود؛ مانند زکات فطره کفارات، نذورات و صدقات مستحبی. در نتیجه آثار این پرداخت برای آنان ملموس میشود و نوعی ارتباط محبتآمیز میان افراد جامعه از فقیر و غنی برقرا میشود و ثروتمندان بهتر با مشکلات زندگی فقرا آشنا میشوند و در نتیجه بیشتر به فکر آنها هستند. در نظامهای مالیاتی دیگر مکاتب، همه مالیاتها ابتدا به خزانه دولت واریز میشود و سپس به موارد مصرف انتقال مییابد و پرداختکننده آثار کار خویش را بهزودی نمیبیند.
۸.۵ - وسعت دایره: اسلام برای انفاقها دایره وسیعی قرار داده است. بخشی از آنها واجب و بخش وسیعی از انفاقها مستحب است؛ تا همه نیازهای مادی، معنوی و روانی جامعه تامین گردد. در اسلام، به انفاقهای مستحب تاکید و سفارش فراوانی شده و در عمل، بازدهی آنها را بیش از انفاقهای واجب برشمرده است. در سایر مکتبها، بهدلیل توجه نداشتن به جنبه اخلاقی، چنین چیزی وجود ندارد.
۸.۶ - اعتماد و اندک بودن هزینه استیفا: درنظام اقتصادی اسلام با توجه به نفوذ عمیق جهانبینی الهی در جان مردم، هزینه وصول مالیات به حداقل ممکن میرسد؛ زیرا مردم با اعتقاد داوطلبانه اقدام به پرداخت وجوه شرعی مینمایند. برخلاف دیگر نظامهای اقتصادی که برای وصول مالیات به دستگاههای مختلفی نیاز دارند که موجب صرف قسمت عمدهای از درآمدهای مالیاتی میشود.
۸.۷ - عدم انتقال: یکی از مسائل قابل توجه در مالیاتها عدم انتقال آن است. انتقال مالیات عدالت اجتماعی را مخدوش میکند و پرداختکننده اصلی مالیات مصرفکننده نهایی کالاها میشوند. با توجه به اینکه امکان انتقال مالیات به دیگران در مالیاتهای غیر مستقیم بیشتر است، مالیاتهای وضع شده بهوسیله شارع مقدس در اسلام، همه از نوع مالیاتهای مستقیم هستند که امکان انتقال آنها نزدیک به صفر است. بهعلاوه با توجه به مبانی ایمانی و اعتقادی پرداختکنندگان مالیاتهای اسلامی انگیزه انتقال آنها به دیگران نیز وجود نخواهد داشت.
۸.۸ - توزیع مجدد ثروت: توزیع مجدد ثروت و تعدیل آن بهطور خودکار؛ از اهداف روش مالیات در اسلام، توزیع صحیح ثروت است. بهجهت داوطلبانه بودن مالیاتها و گسترده بودن دایره انفاق و مردمی بودن آن و غیره، بخش زیادی از توزیع مجدد بهوسیله خود مردم و بدون وساطت دولت و بدون هزینه انجام میگیرد. اما در سایر نظامها اولا گرفتن مالیات توزیع مجدد ثروت فقط بهوسیله دولت انجام میگیرد؛ ثانیا مالیات غالبا برای رفع نیازهای دولت است و با تعدیل ثروت ثروتمندان و رفع فقر نیازمندان ارتباط چندانی ندارد.
۸.۹ - هماهنگی بین کارآیی و عدالت اجتماعی: هماهنگی بین کارآیی بهتر و عدالت اجتماعی؛ یکی از مشکلات مکاتب اقتصادی این است که در صورت گرفتن مالیات (بهنحوی که هرکس درآمد بیشتری دارد، مالیات بیشتری گرفته شود)، کارآیی افراد را کاهش میدهد؛ زیرا آنان احساس میکنند که همه حاصل دسترنجشان در اختیار آنان نخواهد ماند. در اسلام با توجه به داوطبانه بودن مالیاتها و گسترش دایره آن، این تضاد پدید نخواهد آمد؛ بنابراین، افراد بهدلیل اینکه با تمایل خویش اقدام به پرداخت آن میکنند، احساس زیان و خسارت نخواهند کرد.
۸.۱۰ - رشد و تثبیت اقتصادی: مالیاتهای اسلامی اثر مثبتی بر رشد اقتصادی و توزیع درآمد دارند. این آثار را در موارد زیر میتوان خلاصه کرد:[۶۲]
۸.۱۰.۱ - توزیع عادلانه درآمد: اسلام، رشد اقتصادی را همراه با توزیع عادلانهی درآمد مد نظر قرار داده است، بنابراین درست است که با وضع مالیاتها به رشد اقتصادی کمک میکند، اما توزیع درآمد را فدای آن نمیکند.
۸.۱۰.۲ - عوامل تولید: مالیاتهای ثابت به افزایش عوامل میانجامند.
۸.۱۰.۳ - پسانداز: اثر منفی مالیاتهای اسلامی بر پسانداز، نیز کمتر از اثر مالیاتهای متعارف است.
۸.۱۰.۴ - سرمایهگذاری: سرمایهگذاری نیز بهجهت پایین بودن نرخ سود اقتصادی، وجود مکانیزمهایی از قبیل مشارکت کاهش احتمال ضرر و پارهای از معافیتها تشویق میشود.
۸.۱۰.۵ - عرضه کار: عرضهی کار بهدلیل اثر مثبت مالیاتها بر بهرهوری نیروی کار و افزایش ساعات کار رو به افزایش میگذارد.
۸.۱۰.۶ - مصرف: بهواسطه نقش پرداختهای انتفالی بر مصرف، تقاضای کالاها و خدمات نیز افزایش مییابد، بنابراین، با افزایش عرضه و تقاضای کل، اقتصاد در نقطهای بالاتر به تعادل میرسد.
۱. ↑ فرهنگ، منوچهر، فرهنگ بزرگ علوم اقتصادی، تهران، البرز، ۱۳۷۱، چاپ اول، ج۱، ص۳۷۱.
۲. ↑ عزیزی، سعید، بررسی ارتباط بین مالیات اسلامی و مالیات جدید، مجموعه مقالات سومین همایش مالیاتهای اسلامی، قم، دانشگاه مفید، ۱۳۹۰، چاپ اول، ص۳۱۷.
۳. ↑ دفتر همکاری حوزه و دانشگاه، مبانی اقتصاد اسلامی، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، تهران، سمت، ۱۳۷۹، چاپ سوم، ص۳۵۲.
۴. ↑ پیرنیا، حسین، مالیه عمومی، تهران، امیرکبیر، ۱۳۵۵، ص۸.
۵. ↑ ژید شارل و ریست شارل، تاریخ عقاید اقتصادی، کریم سنجابی، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، جلد اول، ص۶۰-۶۲.
۶. ↑ پیرنیا، حسین، مالیه عمومی، تهران، امیرکبیر، ۱۳۵۵، ص۳۱-۳۲.
۷. ↑ فرهنگ، منوچهر، فرهنگ بزرگ علوم اقتصادی، تهران، البرز، ۱۳۷۱، چاپ اول، ج۱، ص۳۷۱.
۸. ↑ علیرضا پورفرج و حبیب انصاری سامای، نقش مالیات اسلامی زکات در رشد و توسعه اقتصادی در مقایسه با مالیاتهای متعارف، مجموعه مقالات سومین همایش مالیاتهای اسلامی، قم، دانشگاه مفید، ۱۳۹۰، چاپ اول، ص۹۳-۹۶.
۹. ↑ دفتر همکاری حوزه و دانشگاه، مبانی اقتصاد اسلامی، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، تهران، سمت، ۱۳۷۹، چاپ سوم، ص۳۵۳.
۱۰. ↑ کیاالحسینی، سیدضیاءالدین، زکات در قرآن و برآورد تابع آن در ایران، پایاننامه کارشناسی ارشد، قم، دانشگاه مفید، ۱۳۷۷، ص۱.
۱۱. ↑ محمدمهدی کرمی و محمد پورمند، مبانی فقهی اقتصاد اسلامی، تهران، سمت، ۱۳۸۵، ص۱۵۷.
۱۲. ↑ مدرس، محمدباقر، نظام مالی در اسلام، قم، حق مبین، ۱۳۸۱، ص۲۱۲.
۱۳. ↑ دفتر همکاری حوزه و دانشگاه، مبانی اقتصاد اسلامی، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، تهران، سمت، ۱۳۷۹، چاپ سوم، ص۳۵۶.
۱۴. ↑ غفاری، هادی، نظام اقتصادی صدر اسلام، تهران، دانشگاه پیام نور، ۱۳۸۶، ص۷۲.
۱۵. ↑ توبه/سوره۹، آیه۶۰.
۱۶. ↑ لشکری، علیرضا، نظام مالیاتی اسلام، تهران، وزارت امور اقتصادی و دارایی، پژوهشگاه فرهنگ واندیشه اسلامی، ۱۳۸۰، ص۷۰.
۱۷. ↑ انفال/سوره ۸، آیه ۴۱.
۱۸. ↑ معزی ملایری، اسماعیل، جامع الاحادیث، ج ۸، ص ۵۴۶.
۱۹. ↑ حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج ۶، ص ۳۵۰.
۲۰. ↑ ابن اثیر، علی بن ابیالکرم، اسد الغابة، ج ۱، ص ۳۲۸.
۲۱. ↑ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج ۲۱، ص ۳۶۰.
۲۲. ↑ عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر عیاشی، ج ۲، ص ۹۳.
۲۳. ↑ حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج ۶، ص ۳۷۸.
۲۴. ↑ حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج ۶، ص ۳۳۸، ح ۵.
۲۵. ↑ حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج ۶، ص ۳۳۷، ح ۲.
۲۶. ↑ حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج ۶، ص ۳۳۷، ح ۱.
۲۷. ↑ حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج ۶، ص ۳۷۷، ح ۷.
۲۸. ↑ حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج ۶، ص ۳۷۶، ح ۶.
۲۹. ↑ حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج ۶، ص ۳۷۶، ح ۳.
۳۰. ↑ امام خمینی، روحالله، توضیح المسائل، ص۲۳۲، مسئله ۱۷۵۲.
۳۱. ↑ امام خمینی، روحالله، توضیح المسائل، ص۲۳۸، مسئله ۱۷۹۸- ۱۷۹۹.
۳۲. ↑ امام خمینی، روحالله، توضیح المسائل، ص۲۳۹، مسئله ۱۸۰۶.
۳۳. ↑ امام خمینی، روحالله، توضیح المسائل، ص۲۳۹، مسئله ۱۸۰۹.
۳۴. ↑ امام خمینی، روحالله، توضیح المسائل، ص۲۴۰، مسئله ۱۸۱۳.
۳۵. ↑ امام خمینی، روحالله، توضیح المسائل، ص۲۴۱، مسئله ۱۸۱۹.
۳۶. ↑ امام خمینی، روحالله، توضیح المسائل، ص۲۴۲، مسئله ۱۸۲۸.
۳۷. ↑ امام خمینی، روحالله، تحریر الوسیله، ج ۱، ص ۳۵۲.
۳۸. ↑ امام خمینی، روحالله، توضیح المسائل، ص۲۴۲، مسئله ۱۸۲۹-۱۸۳۰.
۳۹. ↑ اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمه، ج ۳، ص ۳۳۹.
۴۰. ↑ امام خمینی، روحالله، توضیح المسائل، ص۲۴۳، مسئله ۱۸۳۴.
۴۱. ↑ امام خمینی، روحالله، تحریر الوسیله، ج ۱، ص ۳۶۶.
۴۲. ↑ امام خمینی، روحالله، تحریر الوسیله، ج ۱، ص ۳۶۶، مسئله ۷.
۴۳. ↑ امام خمینی، روحالله، تحریر الوسیله، ج ۱، ص ۳۶۵.
۴۴. ↑ امام خمینی، روحالله، توضیح المسائل، ص۲۴۳، مسئله ۱۸۳۷.
۴۵. ↑ حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج ۶، ص ۳۴۹، باب ۸، ح ۴.
۴۶. ↑ امام خمینی، روحالله، تحریر الوسیله، ج ۱، ص ۳۵۶.
۴۷. ↑ حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج ۶، ص ۳۷۵، باب ۳، ح ۲.
۴۸. ↑ غفاری، هادی، نظام اقتصادی صدر اسلام، تهران، دانشگاه پیام نور، ۱۳۸۶، ص۸۷.
۴۹. ↑ رضایی، مجید، احیای نظام خراج در واگذاری مدیریت شرکتهای دولتی به بخش خصوصی، مجله علمی-پژوهشی اقتصاد اسلامی، ۱۳۸۳، ش۱۵، ص۸۵.
۵۰. ↑ غفاری، هادی، نظام اقتصادی صدر اسلام، تهران، دانشگاه پیام نور، ۱۳۸۶، ص۹۰.
۵۱. ↑ دفتر همکاری حوزه و دانشگاه، مبانی اقتصاد اسلامی، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، تهران، سمت، ۱۳۷۹، چاپ سوم، ص۳۸۳.
۵۲. ↑ لشکری، علیرضا، نظام مالیاتی اسلام، تهران، وزارت امور اقتصادی و دارایی، پژوهشگاه فرهنگ واندیشه اسلامی، ۱۳۸۰، ص۲۲۷.
۵۳. ↑ غفاری، هادی، نظام اقتصادی صدر اسلام، تهران، دانشگاه پیام نور، ۱۳۸۶، ص۱۲۴.
۵۴. ↑ دفتر همکاری حوزه و دانشگاه، مبانی اقتصاد اسلامی، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، تهران، سمت، ۱۳۷۹، چاپ سوم، ص۳۸۳.
۵۵. ↑ فراهانیفرد، سعید، سیاستهای اقتصادی در اسلام، تهران، پژوهشگاه فرهنگ واندیشه اسلامی، ۱۳۸۱، ص۱۹۴.
۵۶. ↑ غفاری، هادی، نظام اقتصادی صدر اسلام، تهران، دانشگاه پیام نور، ۱۳۸۶، ص۱۲۵.
۵۷. ↑ مدرسی، سیدمحمدرضا، مقدمهای بر نظام مالیاتی و بودجه، تهران، هجرت، ۱۳۶۷، ص۲۷.
۵۸. ↑ فراهانیفرد، سعید، سیاستهای اقتصادی در اسلام، تهران، پژوهشگاه فرهنگ واندیشه اسلامی، ۱۳۸۱، ص۱۹۳.
۵۹. ↑ پیرنیا، حسین، مالیه عمومی، تهران، امیرکبیر، ۱۳۵۵، ص۵۵-۶۰.
۶۰. ↑ دفتر همکاری حوزه و دانشگاه، مبانی اقتصاد اسلامی، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، تهران، سمت، ۱۳۷۹، چاپ سوم، ص۳۹۰-۳۹۵.
۶۱. ↑ لشکری، علیرضا، نظام مالیاتی اسلام، تهران، وزارت امور اقتصادی و دارایی، پژوهشگاه فرهنگ واندیشه اسلامی، ۱۳۸۰، ص۱۵۲-۱۶۰.
۶۲. ↑ حسن نظری و محمدتقی گیلک حکیمآبادی، نگرشی علمی به هزینه و درآمد دولت اسلامی، تهران، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، ۱۳۸۲، ص۱۸۱.
مالیات اسلامی Islamic Tax ضریبةالاسلامیة
کدام گزینه در تعریف مالیه اسلامی نیامده است:
حقی مشخص خواه به صورت نقدی و غیر نقدی
قانونگذار اسلامی، فقط بر دارایی مسلمانان واجب کرده است
بنا به شروط معین و با تکیه بر دستورالمعلهای مالی
قانونگذار اسلامی، بر دارایی افراد واجب کرده است
کدام گزینه در خصوص انواع مالیه اسلامی صحیح نیست:
مالیات ثابت همچون، زکات مالالتجاره، خمس
مالیاتهای متغیر: حاکم در شرایط خاصی وضع نموده و از طرف شارع، مقدار و نسبت درنظر گرفته نشده است؛
مالیاتهای ثابت: مالیاتهایی است که بر حسب تشریع اولی و مستقیما از طرف شارع وضع شدهاند
شبه مالیاتها: پرداختهایی هستند که براساس الزام و قانون انجام نمیگیرد. مثل پرداخت کفارات مالی، نذورات مالی
کدام یک از انواع مالیات از نظر میزان و نرخ نیست؟
مالیات مقطوع همچون جزیه و خراج
مالیات تصاعدی همچون زکات اموال
مالیات تنازلی مالیات با درآمد رابطه عکس دارد. مثل زکات حیوانات
مالیات تناسبی نسبت معینی باید پرداخت شوند همچون خمس
کدام یک از شرایط مالیاتهای اسلامی است؟
عدالت؛ تناسب مالیات با توانایی مالیات دهنده
نداشتن آثار منفی اقتصادی
دارای هدف اجتماعی
معین بودن؛ دقت زمانی و مقداری
همه موارد
کدام یک از انواع مالیات از جهت مبنای مالیاتی نیست؟
مالیات بر پسانداز؛ مانند خمس.
مالیات بر ثروت (دارایی)؛ مانند زکات طلا و نقره.
مالیات بر مصرف؛ مانند پرداخت خمس خارج از نیاز واقعی
مالیات بر مصرف کننده؛ مثل پرداخت خمس
عوامل مؤثر در مالیاتهای اسلامی چیست؟
کنز: راکد گذاشتن عاملی برای تعلق مالیات
تامین عدالت اجتماعی و توازن
انفال و منابع طبیعی در تعلق مالیات مؤثر
همه موارد صحیح
از ویژگیها و آثار مالیات در اسلام نیست؟
داوطلبانه اما غیر مردمی
عبادی
اخلاقی
عدم انتقال
کدام گزینه در مورد خراج صحیح نیست؟
۱. اراضی طلوع؛ زمینهایی که اهالی آن با رغبت اسلام آوردند و زمینها در دست خودشان باقی ماند.
۲. اراضی مفتوح العنوة؛ زمینهایی که با پیروزی در جنگ بهدست مسلمانان افتاد.
۳. اراضی صلح؛ زمینهایی که ساکنان آن، بدون جنگ حاضر به صلح شدند.
۴. اراضی مفتوح العنوة ؛ زمینهایی که اهالی آن، بدون جنگ زمینهای خود را رها کرده، بهدست دولت اسلامی سپرده و یا اهالی آن منقرض شدهاند.
از ویژگیها و آثار مالیات در اسلام کدام است؟
اعتماد و اندک بودن هزینه استیفا
عدم انتقال
هر دو
هیچکدام
طلا و نقره در زمره کدام یک از مالیه اسلامی قرار میگیرد:
مالیات بر ثروت (دارایی)
هیچکدام
زکات اموال
هردو
انفاقها در مالیه اسلامی چگونه است؟
دایره وسیعی قرار داده
همه موارد
بخش وسیعی از انفاقها مستحب
بخشی از انفاقها واجب