در تعالیم اسلامی تأکید زیادی بر ضرورت نافع بودن علم وجود دارد. هر علم مفید برای جامعه اسلامی، علم دینی است )مطهری،3136: 31 تا 33(. طبق این تعریف، ممکن است دانش فیزیک هسته ای، علم دینی باشد؛ اما صدها دانش فقه و فلسفه و تفسیر، علم دینی نباشد درصورتی که موضوعاتی را مطرح کند که هیچ دردی از جامعه اسلامی دوا نکند. طبق این نگاه، گام بعدی و جدیّتر، این است که ما به سلسله مسئلههای جامعه دینی توجه کنیم )خندان،3133: 321(.
یکی از نقاط اصلی شروع هر علمی را میتوان «مسائل» دانست. انسانها در زندگی مسائل مختلفی دارند. کسی که مسئله شناس نیست، نمیتواند بفهمد که کدام موضوع برای مردمانی که او در میان آنها زندگی میکند، ضروری و کدام غیر ضروری است. البته از آثار و نتایج میتواند تشخیص مفید از غیر مفید بدهد؛ ولی کشف ضرورت و اولویت در دسترس او نیست. اگر کسی یک رشته علمی را از حیث مسائل آن شناخت، میتواند اولویتبندی کند که کدام محتوا برای مسائل امروز او باید مورد بررسی قرار گیرد و کدام یک نباید بررسی شود.
به نظر میرسد برای حفظ «استقلال علمی» و «تحول در رشتههای علوم انسانی»، بهترین مبدأ،مسائل و سؤالات هر رشته است نه مفاهیم و نظریات آن؛ بلکه مبدأ بهتر مسائل بومی آن رشته در میان مردمان هر سرزمین است؛ زیرا با شناخت مفاهیم و نظریات موجود، و حرکت بر اساس آنها درواقع در چارچوب از پیش تعیین شدهای در رشته و حوزه مورد بحث حرکت خواهیم کرد؛ درحالی که خود این مفاهیم و نظریات هم در پاسخ به یک مسئله یا مجموعه مسائلی به وجود آمده است. در مقابل، پرداختن به مسائل و ارتباط بین آنها، مزایای بسیاری دارد که ازجمله مهمترین آنها، غیر از محدود نشدن در چارچوبهای از پیش تعیین شده است. این ابتکار عمل هم میتواند در «تشخیص» مسائل و هم در «حل مسائل» به پژوهشگر کمک شایانی کند.
ابتکار در تشخیص مسائل کسی که مسئله را شناخت در میان هزاران محتوای تجربی و نظری، توان اولویتبندی محتوای مفید از غیر مفید را دارد. او میداند که مسئله امروز مردم او چیست و برای چه چیزی در پی محتوا میگردد. او تابع مسائل دیگران نیست و اگر برای مسئلهای بومی، محتوایی نیست به تولید محتوای علمی برای آن عرصه خواهد پرداخت. درواقع ابتکار عمل در دست کسی است که مسئله را بخوبی بشناسد.
ابتکار در حل مسائل
بسیاری از مسائل در طول زمان تغییر نمیکند؛ اما راهحلهای بهتری برای آن میشود ارائه کرد.
این یکی از بهترین نتایج شناخت مسئله است که وقتی مسئله شناخته شد، ابتکار بیشتری در ارائه راه حل)ها( وجود خواهد داشت. مثال اختراع جارو برقی برای این مطلب، مثالی دقیق است. فرض کنید برق تازه اختراع شده است و شما میخواهید یک جاروی برقی اختراع کنید؛ شما کدام یک را اختراع میکردید:
الف ـ وسیلهای برقی که همچون جاروی دستی، زبالهها را به یک سمت هدایت کند تا پس از اینکه جمع شد، آنها را با استفاده از وسیله دیگری جمع کنید.
ب ـ وسیلهای که زبالهها را از زمین جمع کند )جاروبرقیهای امروزی(.
اگر کسی با استفاده از راهحلهای موجود، ابتکار به خرج دهد، نهایتاً جارو برقی اولی را خواهد ساخت در حالی که کسی که مسئله را میشناسد، مسئله را از راههای گوناگونی حل میکند.
جاروی برقیای که امروز از آن استفاده میکنید، ناشی از مسئله شناسی مخترع آن است.
علاوه بر این مزایا، استفاده از نظام مسائل، نتایج و دستاوردهای سودمند و بعضاً منحصربهفردی را برای پژوهشگران به ارمغان خواهد آورد. شاید بتوان گفت، مهمترین دستاورد حل مسئله، تولید «علمِ نافع» است؛ زیرا همانطور که در مقدمه بیان شد: «علمِ نافع عبارت است از آن علمى که به کار کشور بیاید و مفید براى حل مشکلات کشور باشد» )امام خامنه ای، بیانات در دیدار دانشجویان،3131(؛ با این حال، اشاره به برخی دستاوردهای سودمند استخراج نظام مسائل خالی از لطف نیست.
انسجام علمی
نظام مسائل و سؤالات در میان نظریات متعدد، میتواند انسجامی منحصربه فرد به دانش و حوزه مطالعاتی بدهد. درواقع مسائل اساسی هر علمی، منشأ و ریشه آن علم است و همه نظریات، مفاهیم و موضوعات پیرامونی بر این ریشه تکیه دارد و از آن تغذیه میکند؛ پس با در نظر داشتن این نظام،امکان فهم منسجم از رشته فراهم خواهد شد.
هدفگذاری معین
زمانی که مسائل، محور پژوهشهای اندیشمندان باشد، هدف آنان، حل همان مسئله است. وقتی راهحلی مناسب برای آن ارائه شد و پس از اینکه از نتیجهبخشی آن اطمینان به دست آمد، پژوهشگر به هدف خود رسیده و گرهی را گشوده است؛ بدین ترتیب وی گره دیگری را برای گشودن برمیگزیند. او دوباره هدف معین دیگری دارد؛ حل مسئلهای مشخص؛ در غیر این صورت، موضوعاتی برای پژوهش وجود دارد و چه بسا هیچگاه پژوهش در یک موضوع تمام نشود؛ درحالی که غیر از اینکه هیچ گرهی را نیز باز نکرده، حتی شاید به گشودن هیچ گرهی نیز کمک نکرده باشد. اندیشمندی که شقوق هزارگانه هر موضوع را بدون اینکه بداند این علوم چه قدر گرهگشا است، بررسی میکند، مصداق دیگری از زیانهای موضوع محوری است. این همان مطلبی است که بعضی از روششناسان در بیان مزایای مسئلهمحوری در مقابل موضوع بندی گفته اند. «در فرایند پژوهش مسئله محور، امکان حاشیهپردازی و پراکندهکاری از بین میرود» )فرامرز قراملکی،3131: 313(. هرچند این اشکال به پژوهشهای هدفمندی وارد نیست که در تحقیقات پایه انجام میشود.
در این مرحله منابع تحقیق ناظر بر محورهای مطالعاتی جمع آوری شود که شامل منابع کتابخانهای، مصاحبهها، نشستهای علمی و نظرسنجیهاست.
منابع کتابخانهای و سایتها
- منابع محور مطالعاتی علمی - پژوهشی
- منابع مطالعاتی محور اسناد بالادستی
- منابع محور مطالعات تطبیقی
- منابع محور مطالعاتی ساختار و وظایف مراکز مرتبط و مراکز فرهگی و اجتماعی
- منابع محور مطالعاتی آیندهنگرانه
- نظریههای مطرح در حوزه دانشی و علمی رسانه ....
- چالشهای عمده حوزه و آسیبهای فرهنگی و اجتماعی
مصاحبهها
تعدادی پرسشنامه برای مصاحبه براساس گرایش طراحی شود تا به متخصصان هر گرایش ارسال و یا مصاحبه حضوری انجام شود. پرسشهای این پرسشنامه، براساس استانداردهای طراحی پرسشنامه، تهیه شده و سعی شد، سوالاتی مطرح شود که نتیجه آن، نیازهای پژوهشی را منعکس کند. این پرسشنامهها برای مدرسین نیز ارسال گردد.
نشستهای علمی
نشستهای علمی مرتبط با موضوع جهت شناسایی نیازهای پژوهشی آن عرصه محسوب میشود. سخنرانان این نشستها معمولا به موضوعاتی نو یا پردازشی نو از موضوعات پیشین اشاره میکنند. مهمترین و پشمارترین این نشستها در دانشگاه، دانشکده و موسسه برگزار شود و متن این جلسات علمی، تهیه شود تا در کنار سایر منابع، مورد بررسی قرار گیرد.
نظر سنجیها
دستیابی به دیدگاه همراهان و مشارکان در گروههای پنجگانه منبع، اقدامی دیگر برای تکمیل منابع پژوهش بود. روش مشاهده عینی، گفت و گوی حضوری و ثبت نتایج آن سریعترین، آسانترین و ارزانترین راه برای دستیابی به این دیدگاه بود.
شناسایی نیاز
تجزیه و تحلیل اطلاعات