آنا کارنینا
ابلوموف
ابله
استالین خوب
روستای استپانچیکو
برادران کارامازوف
برف سیاه
بیچارگان
تخممرغهای شوم
جنایت و مکافات
جنگ و صلح
خال (داستان)
خانم صاحبخانه
دکتر ژیواگو
دن آرام
زندگی و سرنوشت
قلب سگی
قمارباز (رمان)
کوپن تقلبی
گارد سفید
لولیتا
ماری (رمان)
مرشد و مارگاریتا
مرگ ایوان ایلیچ
نیه توچکا
همزاد (رمان داستایفسکی)
میخائیل آرتسیباشف
میخائیل آلبوف
آلکساندر گرین
سرگی آمان
آسر اپل
ویکتور ارافیف
بوریس و آرکادی استروگاتسکی
واسیلی بلوف
میخائیل بولگاکف
ایوان بونین
باریس پاسترناک
ورا پانووا
آندری پلاتونوف
الکساندر پوشکین
ایوان تورگنیف
آلکسی تولستوی
لئو تولستوی
یوری تینیانوف
حیدر جمال
آنتون چخوف
نیکلای چرنیشفسکی
فیودور داستایفسکی
دیمیتری گلوخوفسکی
والنتین راسپوتین
آین رند
یوگنی زامیاتین
میخائیل سالتیکوف-شچدرین
الکساندر سرافیموویچ
آلکساندر سولژنیتسین
میخائیل شولوخف
فاضل اسکندر
آلکساندر کوپرین
میخائیل کوزمین
سوفیا کووالوسکایا
واسیلی گروسمان
ایلیا ارنبورگ
ایوان گنچاروف
ماکسیم گورکی
نیکلای گوگول
نیکلای لسکوف
مارک آلدانوف
آندره مکین
میخائیل لرمانتف
میخائیل یلیزارف
ولادیمیر نابوکوف
آلکسیی نیکولایویچ تولستوی
واسیلی آکسیونوف
گئورگی ولادیموف
ولادیمیر گالاکیتونویچ کارولنکو
ویکتور پلوین
یوگنی یفتوشنکو
یولیان سمیونو
آثار موسیقی شوستاکوویچ
ارکسترهای روسیه
ترانههای روسی
تهیهکنندگان موسیقی اهل روسیه
خوانندگان اهل روسیه
روسیه در مسابقه آواز یوروویژن
ساختههای پیوتر ایلیچ چایکوفسکی
سازمانهای موسیقی در روسیه
سازهای روسیه
سبکهای موسیقی روسی
شرکتکنندگان روسی مسابقه آواز یوروویژن
صنعت موسیقی روسیه
گروههای موسیقی روسی
مجلههای موسیقی روسیه
مدرسههای موسیقی در روسیه
مکانهای اجرای موسیقی در روسیه
موسیقی آسیا بر پایه کشور
موسیقی اتحاد شوروی
موسیقی بر پایه شهر روسیه
موسیقی سلطنتی روسیه
موسیقی کلاسیک در روسیه
پیوتر ایلیچ چایکوفسکی و یا پیتر ایلیچ چایکوفسکی یه تلفظ انگلیسی، آهنگساز روس از اواخر دوره رمانتیک بود، که برخی از آثار، از محبوبترین موسیقیهای رپرتوار کلاسیک هستند. او اولین آهنگساز روس بود که موسیقیاش تأثیری ماندگار در مقیاس بین المللی از خود برجای گذاشت. حضور وی به عنوان رهبر ارکستر میهمان در اروپا و ایالات متحده نیز تأثیری دوچندان بر این امر بود. او در سال 1884 مورد احترام و تشویق امپراطور الکساندر سوم قرار گرفت و به دریافت جایزه حقوق مادام العمر نایل گشت. همراه آرل باشید.
نیکلای ناسکوف
ایرینا آلگرووا
الکس کرنیتسینا
گیتی امیرخسروی
تیموفی دوکشیتسر
آندری رازین
ایگور ساروخانوف
میخائیل کوزمین
واسیلی لبدف-کوماچ
مارینا لاندا
سرگئی مانوکیان
میخائیل من
«مردم آن چیزی هستند که میخواهم تجسم ببخشم. وقت خواب آنها را میبینم، وقت خوردن و نوشیدن به آنها فکر میکنم و میتوانم پیش رو مجسمشان کنم: یکپارچه، عظیم، پاک و منزه، بی هیچ خدشه» موسورگسکی (سال ۱۸۷۳)
۲۱ مارس سالروز تولد مودست پترُویچ موسورگسکی، بزرگترین درامپرداز موسیقی روسیه است. این آهنگساز بزرگ روس در سال ۱۸۳۹ در کارهوو در ایالت اوکراین به دنیا آمد. او کوچکترین فرزند خانوادهای اصیل و قدیمی بود. مادرش، یولیا ایوانُونا، نی چیریکُوا و پدرش، پیوتر الکسیِویچ موسیرسکُی نام داشتند. در خانوادههای اُرتُدُکس روس رسم بر این است که غسل تعمیدِ کودکانِ تازه به دنیاآمده را با نام یکی از قدیسان یا شهیدان انجام میدهند اما در زمان تولد موسورگسکی مادر او نامی نامتداول برایش برگزید تا مودستِ کوچک به سرنوشت دو برادر خود که در نوزادی جان باخته بودند دچار نشود. «مودست» نامی است از ریشهی لاتین به معنای بیادعا، فروتن و کسی که صبورانه به انتظار میماند؛ و شاید اینها، ویژگی زندگی واقعی او هم شد. مودست زندگی یکنواختی را گذراند، آثارش در دوران زندگیاش آنقدرها مطرح نشد. در فقر جان باخت، نه رابطهی سازمانی داشت، نه مدرک دانشگاهی، نه خانوادهای از آن خودش، و نه حتی آدرس منزلی دائمی. سالها باید از مرگش میگذشت تا نبوع نهفته در ساختههایش شناختهشود.
نخستین معلم پیانویش مادرش بود. در دانشکدهی افسری تحصیل کرد و در هفده سالگی افسر ارتش شد. پس از دو سال ارتش را رها کرد تا خود را وقف موسیقی کند اما به دلیل بحران مالی خانواده مجبور به برگزیدن شغلی دیوانی شد که تا پایان عمر در همین شغل ماند. پیانیستی توانا بود ولی در ابتدا سررشتهی چندانی از آهنگسازی نداشت و آن را به شکل خودآموز فراگرفت. در زندگینامهی خودنگاشتهای که در بستر مرگ برای پرستارش دیکته کرد اشاره کرده است که در کودکی به داستانهای فولکلریک روسی گوش میداده و همین خمیرمایهی آثار دوران بزرگسالی او را شکل دادهاست.
او از اعضای گروه پنج نفری مشهور روس بود که با هدف آفرینش موسیقی حقیقی روسی و درآمدن از سلطهی موسیقایی کشورهایی چون آلمان، ایتالیا و فرانسه در سنت پترزبورگ گرد هم آمدند. این بازگشت به عناصر بومی و ملی ویژگی دورهی رمانتیک موسیقی است که در آن آهنگسازان به هرآنچه مربوط به فرهنگ ملی میشود از آوازها گرفته تا افسانهها و رقصها توجه نشان میدادند و عناصر عامه را به آثار خود راه میدهند. شاخصترین مکتب موسیقی ناسیونالیستی در روسیهی آن زمان (سدهی نوزدهم) شکل گرفت. گروه پنج نفرهی روس نمایندهی برجستهی این جریان و موسورگسکی بدعتگزارترین و شاید برجستهترین عضو این گروه به شمار میرود. دیگر اعضای این گروه میلی بالاکیرُف، سزار کویی، الکساندر بورودین و نیکلای ریمسکی کُرساکُف هستند.
آثار موسوگسکی آمیخته با روح موسیقی بومی روسیه است و ملودیهایش بیانگر زیرو بم گفتار روسی است. او معتقد بود که باید از توشههای فلکلوریک غنی روس بهره گرفت. آثار اندکی از او باقی مانده که شامل یک اپرا با نام «بوریس گودونُف»، یک اثر پیانویی با نام «تابلوهای یک نمایشگاه»، یک پوئم سمفونیک به نام «شب بر فراز کوه سنگی»، چند آواز و دو اپرای دیگر است. اپرای بوریس گودونُف براساس داستان زندگی یکی از تزارهای قدیمی روس است اما ویژگی مهم آن این است که به نحوی پرداخته شده که قهرمان اصلی اپرا در واقع مردم روسیه هستند. قطعهی پیانویی تصاویر یک نمایشگاه را در سوگ مرگ نابهنگام یک دوست نقاش (ویکتورهارتمن) نوشت. این قطعه به آن دلیل که به گوش بسیاری از موسیقیدانان بعد از او پر از جلوههای دراماتیک و امکانات رنگآمیزی بود چندین بار برای ارکستر تنظیم شد که بهترینِ آنها تنظیم موریس راول، آهنگساز فرانسوی، است.
مرگ در ۲۸ مارس سال ۱۸۸۱ درست یک هفته پس از سالروز تولدش در بیمارستانی نظامی در شهر سنت پترزبورگ به سراغ مودستِ چهل و دو ساله آمد که دورهای از ناراحتیهای شدید روانی و اعتیاد به الکل را پشت سر گذاشتهبود و اینگونه داستان زندگی انسانی که سربرآوردنی از روی خودآموختگی و پایانی اندوهبار و زودرس از ویژگیهای بارز آن بود به پایان رسید.
منابع:
۱- کِیمی یِن، راجر. درک و دریافت موسیقی. ترجمهی حسین یاسینی. تهران: نشر چشمه، ۱۳۸۷
۲- بوک اسپن، مارتین. ۱۰۱ اثر ممتاز از بزرگان موسیقی جهان. ترجمهی علی اصغر بهرامبیگی. تهران: آگاه، ۱۳۷۷
۳- Emerson, Caryl. The Life of Musorgsky. Cambridge: Cambridge University Press, ۱۹۹۹.
رجب صفروف
از اواسط قرن هجدهم به بعد، توانست به قدرت چشمگیری برسد. دلیل اصلی آن، گشودگی فرهنگی است. قرن نوزدهم، قرن مهم ادبیات روسیه است، در این قرن آثار سترگی چون، پدران و پسران، یوگنی آنگین، قهرمان عصرما، جنگ و صلح و برادران کارامازوف نوشته شده است. پوشکین و لِرمانتوف در نیمهی اول این قرن ظهور کرده و تاثیر به سزایی در شکوفایی این جریان داشتهاند. نویسندگان روس، نقش بسزایی در شکل گیری و توسعهی ژانرهای متعدد ادبی، به خصوص رئالیسم، داشتند و ادبیات روسیه با معرفی نویسندگان بزرگی چون ولادیمیر ناباکوف، آنتون چخوف، فئودور داستایوفسکی، لئو تولستوی و …، جایگاه ویژهای در ادبیات بین الملل دارد.
1 جنایت و مکافات ؛ مکافاتِ وجدان راسکولنیکُف
کتاب صوتی جنایت و مکافات، نوشتهی فئودور داستایفسکی است که در شمار مهمترین آثار تاریخ ادبیات قرار دارد.
چند خطی درباره داستایوفسکی
فئودور میخاییلویچ داستایوفسکی (1881-1821)، نویسندهی مشهور و تاثیرگذار روسیه بود. داستایوفسکی در ایران و جهان از دیرباز با عنوان غول نویسندگی روس مورد اقبال بوده است.
سبک داستاننویسی داستایوفسکی، سبک رئالیستی یا واقعگرایی است.
فئودور داستایوفسکی
یکی از دلایل محبوبیت این رمان نویس در ایران این بود که در دهههای ۳۰ و ۴۰ سلطه ادبی در دست شوروی بود و در این دوره مترجمان تاثیرپذیری بسیاری از ادبیات روس داشتند، بنابراین نویسندههایی از جمله داستایوفسکی بر روشنفکران ایرانی تاثیر زیادی گذاشت.
جنایت و مکافات، یکی از مهمترین رمانهای داستایوفسکی محسوب میشود.
دربارهی رمان جنایت و مکافات
داستان جنایت و مکافات داستان قتل و تاثیرات آن بر قاتل است. زجر و مکافاتی که راسکولنیکُف(قهرمان داستان) پس از ارتکاب جرم متحمل میشود و او را حتی بدون آنکه کسی متوجه شود شکنجه میکند.
از آن ماجرا به بعد، زندگی او تغییر مییابد و مکافات عملش شروع میشود و… .
محتوای اصلی رمان جنایت و مکافات مملو از وضعیتهای روحی مختلف است. به همین دلیل به راحتی میتوان متوجه شد که محرک اصلی بسیاری از شخصیتهای داستان نیروهای درونی است.
زاویه دید داستان متکی بر خلق و خوی شخصیتی این افراد و خصیصههای فردی آنهاست. به نظر میرسد در رفتار این شخصیتها عدم قطعیت و ابهام به شکل قابل توجهی دیده میشود.
نویسنده در اثر خود، مسالهی آزادی انتخاب را مطرح میکند و به آن میپردازد. رمان به دنبال این است که پیامدهای آزادی انتخاب افسار گسیخته در یک جامعه را به نمایش گذاشته و در عین حال، نیرویی برای مهار این آزادی انتخاب پیدا کند.
بدون تردید، سرنوشت راسکولنیکُف، شبیه سرنوشت بسیاری از روسیهایی است که در آن زمان و مکان در طبقه پایین جامعه میزیستهاند، ولی آن را همچنین میتوان سرنوشت مردم طبقه پایین دیگر نقاط جهان هم در نظر گرفت.
پس نویسنده، با خلق شخصیتی از نهاد جامعهاش به قدرت درونی روح او پرداخته است.
رمان جنایت و مکافات، رمانی بینظیر از تقابل نیروی بیرون و درون انسانی است و برای شناخت از ادبیات روسیه؛ شناخت کامل این رمان با خواندن و شنیدنش به دست میآید!
2- ارباب و بنده ؛ یافتن حقیقت در تمایز میان قدرت و ضعف
توسط لئو تولستوی در سال 1895 نوشته شده است.
چند خطی درباره تولستوی
لِئو نیکلایِویچ تولستوی، معروف به لئون تولستوی (1910-1828) فعال سیاسی، اجتماعی و نویسندهی کلاسیک روسی بود. او یکی از بزرگترین نویسندگان ادبیات روسیه محسوب میشود.
لئو تولستوی نویسنده رمان معروف روسیه
تولستوی به دلیل ترسیم دنیای معاصر و آگاهی نسبت به عالم محسوس و ملموس و همچنین، توجه به مسائل انسانی و هنر داستان نویسی، مردی بزرگ، و رمان نویس برجسته و ممتاز روسیه در قرن نوزدهم به شمار میرود.
درباره داستان کوتاه ارباب و بنده
این کتاب، در مورد سفر یک بازرگانِ خریدار چوب درختان جنگلی به همراه خدمتکارش به منطقهای دور میباشد. ارباب و بنده، یک صاحب زمین به نام واسیلی آندریویچ برکونُف یکی از دهقانان خود به نام نیکیتا را برای یک سفر کوتاه با سورتمه به سر میبرد. آنها برای بازدید از صاحب زمین دیگری سفر میکنند تا واسیلی آندریویه بتواند چوب خریداری کند. او بی تاب است و آرزو میکند که سریعتر به آنجا برسد .این دو مرد در وسط کولاک قرار میگیرند، اما واسیلی، مایل به ادامه راه است.به دلیل برف، جاده را گم میکنند و گم میشوند. آنها سرانجام خود را در یک شهر مییابند و استراحت میکنند. اما چون واسیلی طمع میکند تصمیم میگیرند که در بوران به ادامه سفر بپردازند و… .
این کتاب که رمان معروف و کوتاهی در ادبیات روسیه است به خوبی تضاد شخصیتی دو انسان از قشرهای متفاوت و تفاوت دیدشان را به مسائلی واحد و شرایطی کاملا یکسان و مشترک نشان میدهد. پیام نهایی داستان: لذت واقعی زندگی، جلب رضایت و خشنودی دیگران است.
تولستوی در جایی گفته است: ” تنها معنای زندگی خدمت به بشریت است.”
3- دوئل ؛ لائوسکی و نقش برآب شدن آرزوهایش
دوئل، نوشتهی آنتوان چخوف نویسنده شهیر روسی است که در سال 1891
چند خطی درباره آنتوان چخوف
آنتون پاولوویچ چخوف (1904-1860)، پزشک و نویسندهی برجسته روس است. تمام سبک بدیع و اسلوب تازهی چخوف که از آن بهعنوان «دید امپرسیونیستی» میشناسند!
او خود تمام فوتوفن نویسندگی را در دو کلمه خلاصه کرده است: “دقیق نگاه کن و درست بنویس!”
او به نام برترین داستان کوتاهنویس دنیا معروف شده است.
تصویر آنتوان چخوف نویسنده رمان معروف روسیه
آنتوان در پاییز ۱۸۸۷ به توصیهی یک مدیر تئاتر، اولین نمایشنامهی خود به نام «ایوانف» را تنها در مدت ۱۴ روز نوشت. برادر چخوف معتقد بود که این نمایشنامه، گامی بسیار مهم در پیشرفت فکری و حرفهی ادبی برادرش بوده است.
درباره رمان دوئل
موضوع داستان دوئل، بررسی روابط انسانها از نگاهی متفاوت است. داستانی دربارهی ضعفهای انسان، امکان بخشش، و توانایی ذاتی افراد در تغییر زندگی و رفتار خودشان است. همه شخصیتهای داستان موجوداتی ضعیف هستند و آرمانهایی را میجویند که خود میدانند بیرون از دسترس آنهاست و برده عادات خویشاند. لائوسکی، قهرمان داستان، از شخصیتهای شاخص هنر نویسندگی چخوف است و از لحاظ شخصیتی شباهت فراوانی به اَبلوموف- اثر گونچارُف- دارد. از دیگران متنفر است و این تنفر، پوششی بر نفرت از خود است. او برای تبرئهی وجدان خود میکوشد تا به خود بقبولاند که عیبهایش حاصل زمان و ناشی از قانون وراثت است. در رمان کوتاه دوئل که یکی از رمانهای معروف ادبیات روسیه شناخته میشود، آنتوان چخوف به تهی بودن زندگی روشنفکرانهی زمانه خودش اشاره میکند. دوئل اثریست دارای زوایای گوناگون. تقابل چندین نوع عقاید متضاد. اثری کمدی جالب و بررسی و رویارویی عقاید مطرح در دوران نویسنده. دو چهره اصلی داستان دو نماد انسانی اولی نماد عقل انسانی و دیگری نماینده احساسات آن است. این تقابل به روشنی خواننده را به یاد ویرژیل و دانته میاندازد.
یوریا میخائیلیویچ لتمان، ادیب و منتقد برجستهی روس در توصیف ادبیات اینگونه مینویسد:”ادبیات هیچگاه انبوهی نوشته با ساختار یکنواخت و غیرمشخص نیست. ادبیات نه تنها یک ساختار سازمان یافته است؛ بلکه خود به عنوان مکانیزمی سازماندهنده عمل میکند.” این ویژگی، به ادبیات این امکان را میدهد تا توانایی اندوختن و به وجود آمدن مفاهیم تازه را به هنگام خواندن هر اثر در هر زمانی داشته باشد.
تاریخچه ادبیات روسیه
ادبیات روسیه قدمتی در خور توجه دارد. یکی از غنیترین ادبیات جھان است. ریشه پیدایش آن به نیمه دوم قرن دھم میلادی برمیگردد. پیدایش ادبیات در روسیه ارتباط مستقیمی با پیدایش مذھب مسیحیت دارد. بیشتر محققان روسی معتقدند که خط، و درپی آن ادبیات، با مذھب وارد روسیه شدند.
ادبیات روسیهی باستان
ادبیات روسیه باستان، پایه و بن مایه ادبیات معاصر است. لیخاچُف، محقق بزرگ ادبیات روسیه باستان مینویسد:”حس حیرت انگیز مسئولیت اجتماعی که از ویژگیهای ادبیات دوران جدید است، در ادبیات روسیه باستان شکل گرفته است. در این ادبیات یک دید عمیق و گسترده به جهان هستی به وجود آمده که از ویژگیهای ادبیات قرن نوزدهم نیز میباشد.”
از ویژگیهای ادبیات روسیه باستان، میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
1- نویسنده به توصیف زندگی شخصی افراد نمیپرداخت. او به توصیف مسائل و مشکلات وطن خود، و وقایع و حوادث ناشی از حوادث تاریخی علاقه مند بود.
2- تخیل در آن نقش مهمی نداشت. نویسنده، وقایعِ کاملا حقیقی و قابل باور را توصیف میکرد. اسامی شخصیتهای آثار، مستند و تاریخیاند.
3- از سبکهای اولیه روسیه باستان، “حکایت”ها بودند که در آنها زندگی افرادِ برجستهی مذهبی و دولتمردان بزرگی- که از نظر کلیسا مقدس بودند- توصیف میشدند.
4- موضوعات آثار روسی معمولا مسائلی بودند که روسیه در آن زمان از آنها رنج میبرد. برای مثال، در ابتدای قرون وسطی از برادرکشی و اختلاف بین شاهزادگان.
5- از دیگر ویژگیهای آثار روسی باستان این بود که نویسندگان آنها مشخص نیستند و تا قبل از قرن هجدهم به صورت بینام منتشر میشدند.
از رایجترین و متداولترین سبکهای روسی در دوره باستان، “سالنامهنویسی” بود. در این سبک؛ درباریان و راهبان دِیر معمولا وقایعی که خود شاهد آن بودند را یادداشت میکردند. از قدیمیترین سالنامهها “داستان سالهای گذشته” است که راهبی به نام نستور آن را نوشت. نویسنده در این سبک از نوشتن، میکوشد تا حوادث تاریخی را موشکافی کند و علت به وجود آمدن این حوادث را جستجو کند.
ادبیات روسیه باستان
قرن 19 و 20 ادبیات روسیه
ادبیات در روسیه از قرن هجدهم به بعد دچار تحولات بسیاری شد. نویسندگانی چون کانتمیر و لامانوسف آغازگر جریانات تعیین کنندهای در ادبیات روسیه بودند. شاعران و نویسدگان مکتب کلاسی سیسم با رویکرد حمایت از دولت، دست به قلم شدند. پس از آنها مکتب سانتی منتالیسم پدیدار شد. کارامزین با داستان «لیزای بینوا» این مکتب را بنیان نهاد که در آن، به احساسات و تأثرات انسانی توجه ویژهای میشد. در دهه اول قرن نوزدهم میلادی، مکتب رمانتیسم در روسیه به وجود آمد. رمانتیکها خواستار آزادی کامل بودند و از سبکهای مختلفی در آثارشان استفاده میکردند.
از جمله نویسندگان این مکتب؛ ژوکوفسکی، ریلیف، شاتوبریان و پوشکین بودند. مکتب رئالیسم در نیمهی اول قرن نوزدهم با آثار نویسندگانی چون: پوشکین و لرمانتوف در روسیه جلوه گر شد. ایوان تورگنیف، گونچارُف و داستایوفسکی از نویسندگان این مکتب بودند. در آثار رئالیست شخصیتها چند بعدی و نزدیک به واقعیت توصیف میشدند. پس از این تاریخ، در روسیه چهرههای بزرگ دیگری چون تولستوی، چخوف، ماکسیم گورکی و… پدیدار شدند.
رمان روسی در قرن 19 و 20 میلادی
از معروفترین نویسندگان روسی قرن نوزدهم میتوان به لئو تولستوی، فئودور داستایفسکی و… اشاره کرد. قرن نوزدهم، آغاز عصر طلایی ادبیات روسیه است. شکوفایی رمان در روسیه با رمانهای تورگنیُف در روسیه آغازمیشود. او اثر برجسته خود را «یادداشتهای شکارچی» میداند و به نظر میرسد شکوفایی رمان در روسیه با کارهای او و در کنارش داستایوفسکی با آثار معروفش چون «برادران کارامازوف» و «جنایات و مکافات» است. بعد از او، تولستوی است که «آناکارنینا» و «جنگ و صلح» از معروفترین آثار وی هستند.
نویسندگان روسی
تحول رمان
بحث تحول رمان در روسیه از نیمه دوم قرن 19 شکل گرفته؛ اما پیش از آن، رمان «یوگی آنه گین» جایگاهی ویژه دارد. این رمان، انعکاس مشکلات جامعه روسیه است. به ویژه مشکلاتی که در نیمه قرن نوزدهم اثرگذار بوده است و مردم در این زمان به دلایل مختلف از مشکلات حادی رنج میبردند. اینمشکلات در رمان انعکاس داشته است. آثار تورگنیف نیز به همین صورت است. بحث اصلی رمانهای او، بحث جدل بین آدمهای مختلفی است که درباره نظریاتشان گفتوگو میکنند.
ویژگیهای رمانهای این قرن
از ویژگی رمانهای روس بخصوص در نیمه دوم این است که ادبیات با زندگی سیاسی ـ اجتماعی مردم گره میخورد و این ویژگی اصلی رمانهای روس است. ممکن است بحث حالتهای عاطفی همانطور که در رمانهای غربی مطرح است، در رمانهای روس هم باشد؛ اما در آثار کسانی چون تورگنیف میبینیم که بحث عاطفی برای این مطرح میشود، که مسائل اصلی جامعه طرح شود و این آثار ارتباط تنگاتنگی با واقعیتهای جامعه روسیه دارد.
در قرن بیستم، در ادبیات روسیه، چهرههای متفاوتی به وجود آمدند که از متن ادبیات به واقعیات دهۀ 80 راه یافتند. شخصیتهایی که از خلال رمانهای مشهوری مثل “فراموشکار” اثر چنگیز آیتماتوف،“آتش” از والنتین راسپوتین، “لباسهای سفید” از ولادیمیر دودینتسف و بسیاری دیگر به جامعه راه یافتند. ادبیات روسیه در قرن 19و 20، در حقیقت بازتاب افکار اجتماعی و سیاسی جاری در بطن جامعه بود.
وظیفهی ادبیات روسیه
ادبیات برای بیان اندیشهها و تفکرات مختلف سیاسی، اجتماعی و فلسفی مورد استفاده قرار میگرفت. نویسنده وظیفه خطیری بر عهده داشت. وظیفه او، شکل دادن به آگاهی، بینش اجتماعی و مسائل روحی و معنوی جامعه بود. باید چشم همگان را به روی حقیقت میگشود. حوادثی که در آستانۀ سالهای 80 و 90 قرن بیستم در روسیه رخ داد، کاملا غیرمنتظره بود و توانست جریانات ادبی روسیه را به شدت تحت تأثیر قرار دهد. در نتیجۀ این حوادث، از جمله فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی؛ فرم، شکل ادبیات، زندگی ادبی و پویایی و جهتگیری آن تغییر یافت.
در واقع ماهیت وجودی ادبیات و تصورات درباره نقش و وظیفه ادبیات در زندگی و سرنوشت جامعه، عملکرد نویسنده و چگونگی برقراری ارتباط با خواننده هم دچار دگرگونی شده است. اگرچه این تغییر و تحولات در همه ابعاد جامعه و فرهنگ و هنر هم به وجود آمد؛ ولی در ادبیات بیشتر خود را نشان داد. اثر ادبی، دیگر به عنوان کتاب زندگی و نویسنده به عنوام معلم زندگی نمود نداشتند.
آثاری از دهههای گذشتۀ قرن بیستم به ادبیات اواخر دهۀ 80 و اوایل دهۀ 90 راه یافتند. آثاری چون رمانِ “ما”از یوگنی زامیاتین، “بذرهای شوم” و “قلب سگی” از میخائیل بولگاگف، آثار حماسیِ آندری پلاتوف و رمان “انبار نمک” از باریس پیلنیاک، “دکتر ژیواگو” از بوریس پاسترناک، “دعای آمرزش” از آنا آخماتووا به ادبیات دوران معاصر راه یافتند.
ادبیات روسیه
روند توسعه ادبیات قرن بیستم روسیه
ادبیات روسیِ پس از سال 1917م. را در قالب ادبیات شوروی، با تکیه بر رئالیسم سوسیالیستی و نیز ادبیات برونمرزی در نظر میگیرند. در دوران شوروی؛ استعداد، هنرمندی، نبوغ و خلاقیت جایگاهی نداشت. به بیان دیگر، نویسنده قدرت پرورش تخیل خود را از دست داده بود. مجبور بود تا مطابق با خواست دولتمردان بنویسد و این روند بر کتابخوانان هم تاثیر منفی داشت.
این محرومیتهای و تحریمها روند توسعه و رشد ادبی را از حالت طبیعی خارج کرد. به تدریج ظهور مدرنیسم در عرصههای مختلف ادبیات حس شد و جریانهای ادبی مثل سمبولیسم، سوررئالیسم و… گسترش یافت. بعد از اواسط دهه بیست، ادبیات جنگ بزرگ میهنی به میان آمد؛ که در آن همه درباره مبارزه با نیروهای فاشیست و تهاجم مینوشتند. به نویسندگان اجازه داده شد تا درباره حوادث جنگ میهنی، قوه تخیل خود را به کار گیرند. موضوع بیشتر آثار به قهرمانیها، جنگ و به خصوص نقش ملت شوروی و دلاوریهای مردم در جنگ مربوط میشد.
ظهور ادبیات معاصر روسی
منتقدان و ادیبان روسی، اواسط دهه 80 و به طور دقیقتر سالهای 1985و 1986 را آغاز ادبیات معاصر و نوین روسی میدانند. از آثار مهم این دوره که بسیار مورد توجه منتقدان قرار گرفت میتوان به: “آتش” از والنتین راسپوتین، “جنایت غمانگیز” از ویکتور آستافیف و “کُنده” از چنگیز آیتماتوف اشاره کرد. موضوعات مطرح شده در این گونه آثار، کمتر جنبه ادبی و هنری و بیشتر جنبه ژورنالیستی داشتند.
ادبیات روسیه به طور کلی، و پس از آن رمان روسی تاثیر بسیار زیادی در اندیشه انسان معاصر داشتهاست. این تاثیر، در نگارش آثار بعد از خود نیز نمایان است. ادبیات روسیه از خواندنیترین و شنیدنیترین آثار جهان است؛ که به دلیل تاریخ و ادبیات پربار این سرزمین روز به روز در عرصه جهانی شناختهتر شدهاست.
منایع:
1- نفیسی، سعید.(1368). تاریخ ادبیات روسی. تهران، چاپ دوم.
2- دیهیمی، خشایار.(1379). نویسندگان روس. تهران، نشر نی.
3- نوروزی، مهناز.(1388). مقاله سیری در تحولات ادبیات روسی در قرون 20 و 21. شماره 5، سال چهارم.
ادبیات روسیه را نویسندگانی مثل تولستوی، داستایوفسکی، ناباکوف، ماکسیم گورکی، آنتوان چخوف ساختهاند که هر کدام جایگاه ویژهای در ادبیات بینالملل دارند.
در سال ۱۸۰۰ میلادی، نویسندگان روسی تلاش کردند تا مشکلات زندگی واقعی را در داستانهایشان به نمایش بگذارند. قرن نوزدهم را آغاز عصر طلایی ادبیات روسیه میدانند. البته لازم به توضیح است که، ادبیات روسی به ادبیات کشور روسیه و مهاجرین آن و همچنین آن دسته از کشورهای روسیزبانی که بهطور تاریخی جزء روسیه یا شوروی بودند گفته میشود. اما ریشههای ادبیات روسی را میتوان در قرون وسطی جستجو کرد یعنی زمانی که نخستین اشعار حماسی و سرگذشتها به زبان روسی کهن تصنیف شدند. در عصر روشنگری ادبیات روسی اهمیت زیادی پیدا کرد و از اوایل دههی ۱۸۳۰ وارد دوران طلایی خود در شعر، نثر و نمایشنامه شد. ادبیات روسی پس از انقلاب ۱۹۱۷ به دو بخش شوروی و مهاجران سفید تقسیم شد. اتحاد جماهیر شوروی مبلغ سوادآموزی جهانی بود و به همین جهت صنعت چاپ کتاب را به شدت توسعه بخشید اما در عین حال به سانسور ایدئولوژیک دست میزد.
آثار ادبیات قرن بیستم روسیه از چنان تنوعی در فرم و شیوهی ادبی و سبک فردی و جمعی برخوردار است که به دشواری میتوان آنها را در قالبی منسجم و یکپارچه گنجاند؛ ولی همهی این گوناگونیها سرچشمهی مشترکی دارند که همان دورهی رشد و شکوفایی پرشور هنر در مرز سدههای نوزدهم و بیستم میلادی است، زمانی که در ادبیات، موسیقی، تئاتر، نقاشی و فلسفه آنقدر ایدههای نو به وجود آمد که برای صد سال کفایت میکرد و تا امروز نیز امکانات بالقوهی برگرفته از آن همچنان پابرجاست. ادبای روسی تقریبا در تمام ژانرهای ادبی شناخته شده فعال بودهاند.
جالب است بدانید که، روسیه دارای پنج نویسندهی برندهی جایزهی نوبل است که در نوع خود کمنظیر محسوب میشود. روسیه تا سال ۲۰۱۱ چهارمین تولیدکنندهی کتاب در جهان بر حسب عناوین منتشره بود. در ادامه با معرفی برخی از شاهکارهای ادبی این کشور پهناور به شما در شناخت هر چه بیشتر و بهتر نویسندگان روسی کمک خواهیم کرد.
جنایت و مکافات، اثر فئودور داستایفسکی
از رمان جنایت و مکافات بسیار گفته شده است اما جالب است بدانید که این رمان اثر داستایفسکی در زمرهی مهمترین آثار تاریخ ادبیات جهان نیز به حساب میآید.
داستایفسکی این رمان را در سال ۱۸۶۶ نوشت. او پیش از نگارش این اثر یعنی در سال ۱۸۶۳ ابتدا همسرش و پس از یک سال دیگر میخائیل، یگانه برادر عزیزش، را از دست داد. داستایفسکی این دوره از زندگیاش را یکی از دشوارترین ایام عمر خود میداند. پس او این کتاب را در بدترین شرایط روحی که داشت نوشت.
این کتاب داستان دانشجویی به نام راسکولنیکف را روایت میکند که مرتکب قتل میشود. او پس از این جنایت که بنابر انگیزههای پیچیدهای که حتی خود او از تحلیلشان عاجز است با زن رباخواری که همراه خواهرش به صورت غیرمنتظره وارد صحنهی جرم میشوند مواجه میشود. او آنها را نیز میکشد و پس از قتل خود را ناتوان از خرج کردن پول و جواهراتی که برداشته میبیند و آنها را پنهان میکند. بعد از چند روز بیماری و بستری شدن در خانه راسکولنیکف هرکس را که میبیند میپندارد به او مظنون است و با این افکار کارش به جنون میرسد. در این بین او عاشق سونیا، دختری که بهخاطر مشکلات مالی خانوادهاش دست به تنفروشی زده بود، میشود.
فیودور میخائلوویچ دوستایِفسکی، متولد ۱۱ نوامبر ۱۸۲۱ و درگذشتهی ۹ فوریه ۱۸۸۱ نویسندهی تأثیرگذار اهل روسیه بود. ویژگی که آثار او را از دیگر همتایانش متمایز میکرد روانکاوی و بررسی زوایای روانی شخصیتهای داستانهایش است تا آنجا که بسیاری او را بزرگترین نویسندهی روانشناختی جهان به حساب میآورند. رمان یادداشتهای زیرزمینی او اولین نوشتهی ادبی اگزیستانسیالیسم جهان محسوب میشود.
پدر فیودور پزشک بود و از اوکراین به مسکو مهاجرت کرده بود و مادرش دختر یکی از بازرگانان مسکو بود. او در سال ۱۸۴۳ با درجهی افسری از دانشکدهی نظامی فارغالتحصیل شد و در ادارهی مهندسی وزارت جنگ شاغل شد. داستایفسکی غیرمستقیم درگیر فعالیتهای انقلابی شده بود و سرانجام در سال ۱۸۴۹ در میانهی مبارزات جنبشهای انقلابی دستگیر و محکوم به اعدام شد؛ اما او از دستور اعدام تبرئه شد و به جای این حکم داستایوفسکی به سیبری تبعید شد و ده سال در تبعید به سر برد.
سرانجام داستایوفسکی در سال ۱۸۸۱ بر اثر تشنجهای ناشی از صرع و خونریزی ریه از دنیا رفت. داستایوفسکی آثار بسیاری در قالب داستانهای کوتاه، مقالات و رمان از خود برجای گذاشت که رؤیای مرد مسخره، ابله، جنزدگان، خانم صاحبخانه، شبهای روشن، بانوی میزبان، جوان خام، دزد شرافتمند و… از جمله این آثار هستند.
در بخشی از رمان جنایت و مکافات میخوانیم:
من بیشتر دوست داشتم دراز بکشم و فکر کنم. همهاش فکر میکردم. همهاش خوابهایی میدیدم عجیب و غریب. نمیارزد بگویم چه خوابهایی! من آن همه وقت همهاش از خودم میپرسیدم چرا آنقدر احمقم. اگر دیگران نفهم هستند و من یقین میدانم که نفهمند، پس چرا خودم نمیخواهم عاقلتر شوم. بعد دانستم که اگر منتظر شوم تا همه عاقل شوند، خیلی وقت لازم است. بعد دانستم که چنین چیزی هرگز نخواهد شد. مردم تغییر نخواهند کرد و کسی آنها را تغییر نخواهد داد و نمیارزد انسان سعیِ بیهوده کند! بله همینطور است. این قانون آنهاست. من اکنون میدانم کسی که عقلا و روحا محکم و قوی باشد، آن کس برآنها مسلط خواهد بود.
جنگ و صلح، اثر لئو تولستوی
این رمان اوضاع تاریخی و اجتماعی روسیه را در سالهای ۱۸۰۵ تا ۱۸۲۰ به تصویر میکشد. این اثر در سال ۱۸۶۹ میلادی نوشته شده است. در این رمان طولانی بیش از ۵۸۰ شخصیت بادقت توصیف شدهاند و یکی از معتبرترین منابع تحقیق و بررسی در تاریخ سیاسی و اجتماعی سدهی نوزدهم امپراتوری روسیه است. این رمان به ماجرای یورش ناپلئون بناپارت به روسیه در سال ۱۸۱۲ میپردازد و ماجرای سه تن از مطرحترین شخصیتهای دنیای ادبیات را دنبال میکند، پییِر بزوخوف، فرزند نامشروع یک کنت که در حال جنگی برای به دست آوردن ارث و میراث است و آرزوی رسیدن به آرامش روحی و معنوی را دارد؛ شاهزاده آندرِی بالکونسکی، که خانوادهاش را ترک میکند تا در نبرد علیه ناپلئون شرکت داشته باشد؛ و ناتاشا روستوف، دختر زیبا و جوان مردی نجیبزاده که هم پییِر و هم آندرِی را شیفتهی خود کرده است. تولستوی در این شاهکار بیبدیل، شخصیتهایی متعدد و مختلف را خلق کرده که هر کدام با مشکلات منحصر به فرد فرهنگ و پیشینهی مختص به خودشان مواجه میشوند.
لئو نیکلایویچ تولستوی، متولد ۹ سپتامبر ۱۸۲۸ و درگذشتهی ۲۰ نوامبر ۱۹۱۰، فعال سیاسی، اجتماعی و نویسندهی روس بود. لئو در خانوادهای اشرافی و با پیشینهی بسیار قدیمی در یاسنایا پالیانا (در ۱۶۰ کیلومتری جنوب مسکو) متولد شد. مادرش را در دو سالگی و پدرش را در نه سالگی از دست داد و پس از آن تحت سرپرستی عمهاش تاتیانا قرار گرفت. او در سال ۱۸۴۴ در رشتهی زبانهای شرقی در دانشگاه قازان نامنویسی کرد، ولی پس از سه سال، در تاریخ ۱۸۴۶ تغییر رشته داد و خود را به دانشکدهی حقوق منتقل کرد تا با کسب دانش وکالت به زندگی نابسامان ۳۵۰ نفر کشاورز روزمزد، که پس از مرگ پدر و مادرش به او واگذار شده بودند، رسیدگی کند.
تولستوی در سال ۱۸۶۲ با دختر هجده سالهای با تبار آلمانی، به نام سوفیا آندره یِونا برس ازدواج کرد و رمانهای جاودانهای به نام جنگ و صلح و آنا کارنینا را نوشته و منتشر ساخت. تولستوی، در آخرین روزهای حیات خود، به اتفاق پزشک خانوادگی و دختر کوچکش، همسر خود را ترک و به سوی جنوب روسیه سفر کرد. این آخرین سفر تولستوی در تاریخ هفتم نوامبر ۱۹۱۰ در ایستگاه راه آهن آستایوفو به پایان رسید و دو روز بعد، در زادگاهش به خاک سپرده شد.
در بخشی از این کتاب میخوانیم:
در محافل اشرافی پترزبورگ همهجا بحث از حملهی ناپلئون به کشورهای اروپایی، پیوستن روسیه به ارتش اتریش در دفاع از اروپا در مقابل کشورگشاییهای ناپلئون و نیز جوان درشت هیکلی به نام پییر فرزند نامشروع و عزیزدردانه کنت بزوخف (یکی از مردان مشهور دربار که اینک در بستر مرگ است) میباشد، چون کنت این جوان را وارث ثروتش کرده است. پییر جوان ده سالی در فرانسه درسخوانده و تازه به روسیه آمده و پایش به محافل اشرافی بازشده است. وی سه ماهی میشود که بنا به دستور پدرش از مسکو به پترزبورگ آمده تا شغلی برای خود پیدا کند اما هنوز شغلی برای خود انتخاب نکرده است. با اینحال همه میدانند که طبق وصیت کنت بزوخف او وارث احتمالی تمام دارایی این کنت بسیار ثروتمند است. به همین جهت همهی کسانی که آرزو دارند او دامادشان شود در اطراف او میچرخند و او را دائم به محافل اشرافی دعوت میکنند.
چهار نکتهای که خواندن جنگ و صلح را آسانتر میکند
بخش سرطان، اثر الکساندر سولژنیتسین
این رمان در سال ۱۹۷۰ نوشته شده است. رمان بخش سرطان به رابطهی گروهی از افراد حاضر در بخش سرطان یکی از بیمارستانهای ایالتی شوروی در سال ۱۹۵۵، یعنی دو سال بعد از مرگ استالین میپردازد. در حالی که تجارب شخصیت اصلی داستان با نام اولگ کوستوگلوتوف، به شکل نزدیکی منعکس کنندهی تجارب خود نویسنده است، بیماران دیگر، نشان دهندهی طیف گسترده و گوناگونی از شخصیتها و طرز فکرهای موجود در روسیه، چه در شرایط عادی و چه در بیماری و رنج، هستند.
حوادث داستان در بخش سرطان یک بیمارستان میگذرد در آنجا با گروهی از بیماران مواجه میشویم که هر کدام به نوعی مبتلا به سرطان هستند. بعضی از آنها شهروندان سادهای هستند که قربانی شرایط موجودند و برخی دیگر مدیرانی که صاحب پست و مقامات دولتیاند که خود در ایجاد شرایط موجود دخیل بودهاند. از این گروه میتوان به روسانف که فردی دیوانسالار است اشاره کرد کوستوگولوتف نیز ناراضی معترضی است که به تبعیدی ابدی در نقطهای دورافتاده محکوم گردیده و از سلسله مصائب او سرطان کشنده آخرین بلایی است که به آن گرفتار شده است.
الکساندر ایسایِویچ سولژنیتسین، متولد ۱۱ نوامبر ۱۹۱۸ و درگذشته ۳ اوت ۲۰۰۸ نویسندهی مشهور اهل روسیه و برندهی جایزهی نوبل ادبیات در سال ۱۹۷۰بود. وی بهخاطر افشای جنایات ژوزف استالین در رمانهایش، بیست سال را در تبعید گذراند. سپس با گریختن به غرب خاطرات و تجربیاتش را از زندگی در شوروی در قالب آثار متعددی به سایر جهان عرضه کرد،که برخی از آنها عبارتند از مجمعالجزایر گولاک، یک روز از زندگی دنیسویچ و همین کتاب حاضر که در سال ۱۹۷۰ برندهی جایزهی ادبی نوبل گردید. از ویژگیهای سولژنیتسین، بیان ناخشنودی و انتقادهای او از ساختار اداری نادرست و وجود فساد اداری و ندانمکاری در میان مقامات بالادست شوروی و بیاعتنایی آنها به همه است. این نوع نوشتن موجب شده برخی او را خائن و برخی دیگر او را پیامبر بنامند.
باغ آلبالو، اثر آنتون چخوف
آخرین اثر آنتوان چخوف است که در سال ۱۹۰۳ نوشته شده و در سال ۱۹۰۴ برای اولینبار در تئاتر هنری مسکو به کارگردانی کنستانتین استانیسلاوسکی به روی صحنه رفته است. خود چخوف این نمایشنامه را یک اثر کمدی میداند در حالیکه استانیسلاوسکی این نمایش را به عنوان یک اثر تراژدی کارگردانی کرد. در ایران و طی سالهای مختلف، این نمایشنامه توسط مترجمانی چون بزرگ علوی، سیمین دانشور، بهروز تورانی، ناهید کاشیچی به فارسی ترجمه شده است.
در این نمایشنامه، داستان یک زن اشرافی روس و خانوادهاش را میخوانیم که بهعلت قرض، رو به ورشکستگی هستند و باغ آلبالوی خاطرهانگیزشان در گرو بانک است و چون این خانواده پولی بابت پرداخت قرض را ندارند، قرار است در موعد معینی باغ و ملکشان حراج شود. در عینحال، این خانواده هیچ کاری برای نجات خود و جلوگیری از فروش باغ انجام نمیدهند و در پایان، باغ آلبالو به یک دهقانزادهی تازه به ثروت رسیده فروخته میشود و خانوادهی رانوسکی باغ را ترک میکنند، درحالیکه صدای تبری که درختهای باغ را قطع میکند شنیده میشود. این اثر، نگاهی خاص به مفهوم بیهودگی و تلاشهای بینتیجهی طبقهی اشراف برای حفظ شأن و جایگاه سابق خود دارد.
آنتون پاولوویچ چِخوف، متولد ۲۹ ژانویهی ۱۸۶۰ در تاگانروگ و درگذشتهی ۱۵ ژوئیهی ۱۹۰۴ پزشک، داستاننویس، طنزنویس و نمایشنامهنویس مشهور روس است. چخوف زندگی کوتاهی داشت و همین زندگی کوتاه همراه با بیماری بود اما بیش از ۷۰۰ اثر ادبی از خو به جای گذاشت. او را مهمترین داستان کوتاهنویس میدانند. پدر چخوف که در راس این خاندان قرار داشت فردی به شدت مذهبی بود تا حدی که فرزندانش را تنبیه بدنی میکرد. او پسرانش را مجبور میکرد که هر یکشنبه همراهش به کلیسا بروند. اولین نوشتهی چخوف به گفتهی خودش متنی ۱۵ خطی بود که در نشریه دراگون فلای منتشر شد. چخوف در سال ۱۸۸۴ از دانشگاه مسکو در رشتهی پزشکی فارغالتحصیل شد و در همان سال جهت طبابت به اطراف مسکو رفت. آنتوان چخوف از اوایل سن ۲۴سالگی، نخستین نشانههای بیماری سل را در خود مشاهده کرد و در ۱۶ ژوئن سال ۱۹۰۴ همراه با همسرش برای درمان به کشور آلمان رفت. اما این سفر برای او فایدهای نداشت و این بیماری در سال ۱۹۰۴ او را از پای درآورد.
در بخشی از نمایشنامهی باغ آلبالو میخوانیم:
اگر برای بعضی دردها درمانهای متعدد و زیاد تجویز کنند این علامت آن است که درد بیدرمان است. من فکرها میکنم. مغز خودم را داغان میکنم، هزار تدبیر به خاطرم میرسد، واقعا هزارها! اما اساسا معنی همه اینها آن است که یک راهحل هم به خاطرم نمیرسد.
رودین، اثر ایوان تورگنیف
رودین، اولین رمان ایوان تورگنیف نویسندهی مشهور روسی است. تورگنیف نوشتن این رمان را در سال ۱۸۵۵ آغاز کرد و برای اولینبار در سال ۱۸۵۶ در مجلهی ادبی سوورمنیک به چاپ رسید.
رودین، روشنفکری تحصیل کرده است که پا به شهری کوچک گذاشته و مدتی را در خانه داریا اقامت میکند. او که با دنیای فلسفهی غرب آشنا شده ایدههای بسیار بزرگی در سر دارد که برای مردم و اربابهای شهر بسیار دلپذیر است. اما پس از مدتی با دیدن ناتاشا دختر داریا، شیفته و دلبستهی او میشود. شیفتگی او، اولین چالش زندگیاش است.
ایوان سرگئی یویچ تورگنیف، متولد ۹ نوامبر ۱۸۱۸ و درگذشته ۳ سپتامبر ۱۸۸۳ رماننویس، شاعر و نمایشنامهنویس روس بود. کشورهای اروپایی اولینبار توسط او با ادبیات روسی، آشنا شدند. آثار او تصویری واقعگرایانه و پر عطوفت از دهقانان روس و بررسی تیزبینانهای از طبقه روشنفکر جامعه روسیه است. او وضع زندگی هموطنان خود را که بیشترشان از کشاورزان و طبقات ملی بودند، در نوشتههای خود توصیف کرده و حقایق تلخ و واقعیات ناگوار زندگی طبقات محروم را نشان داده است.
کتابهای معروف او مثل، یادداشتهای یک شکارچی و مین بکر انتقاد شدیدی از رژیم غلامی دهقانان است که در دورهی تزاری معمول بود. تورگنیف سالهای زیادی را در اروپای غربی گذراند؛ چرا که او به عنوان یک لیبرال از یک سو شاهد حکومت تزاری ارتجاعی رومانفها در وطنش بود و از سوی دیگر در محافل هنری و علمی روسیه نیز روح انقلابیگری رادیکال را در جریان میدید.
بخشی از کتاب:
آلکساندرا پاولوونا، باید عرض کنم که هیچچیز بدتر و بیزارکنندهتر از این نیست که خوشبختی دیر به دست آدم بیاید. این خوشبختی نمیتواند شما را راضی کند، ولی از یک حق محرومتان میکند، از گرانبهاترین حق که همان دشنام دادن و نفرینکردن تقدیر است. بله خانم، خوشبختیِ دیررس بسیار تلخ و ناراحتکننده است.
دکتر ژیواگو، اثر بوریس پاسترناک
دکتر ژیواگو، رمانی اثر بوریس پاسترناک اهل کشور روسیه است. نام کتاب برگرفته از شخصیت اول این رمان یعنی دکتر ژیواگو که یک دکتر شاعر است گرفته شده است. داستان دربارهی مردی است که عاشق دو زن شده است و این موضوع همزمان با وقوع انقلاب ۱۹۱۷ روسیه و جنگ داخلی ۱۹۱۸، ۱۹۲۰ این کشور است.
در سال ۱۹۶۵ دیوید لین از روی این کتاب، فیلم سینمایی ساخت که موفق به کسب ۵ جایزهی اسکار در رشتههای مختلف شد و در سال ۲۰۰۵ هم در روسیه از روی آن یک سریال ساخته شد. نوشتن کتاب در سال ۱۹۵۶ پایان یافت ولی به دلیل مخالفت با سیاست رسمی شوروی در آن سالها اجازهی نشر در این کشور را نیافت. در سال ۱۹۵۷ ناشری ایتالیایی آن را در ایتالیا چاپ کرد. کتاب عاقبت در سال ۱۹۸۸ در روسیه به چاپ رسید.
باریس پاسترناک، از شاعران و نویسندگان روس بود که موفق به دریافت جوایز مهم ادبی از جمله نوبل شد. شهرت او در بیرون از مرزهای روسیه بیشتر به خاطر رمان دکتر ژیواگو است ولی شهرت او در خود روسیه بیشتر به عنوان یک شاعر است. باریس در سال ۱۹۰۶ تحصیلات متوسطه را به پایان رسانید و در سال ۱۹۰۹ برای تحصیل فلسفه وارد دانشکدهی فلسفه و تاریخ دانشگاه مسکو شد. در سال ۱۹۱۲ برای تکمیل تحصیلات فلسفی خود به ماربورگ آلمان میرود و یک سال بعد علاقهاش به فلسفه را از دست میدهد و فعالیتهای ادبی خود را آغاز میکند. در سال ۱۹۴۱ و با آغاز جنگ جهانی دوم به شهر چیستاپل نقل مکان میکند و بهعنوان خبرنگار نظامی داوطلبانه به جبهه اعزام میشود. در سال ۱۹۴۶ پاسترناک کار بر روی شاهکار خود یعنی دکتر ژیواگو را آغاز میکند. جایزهی نوبل ادبیات در سال ۱۹۵۸ نصیب پاسترناک میشود، اما به دلیل واکنش تند حکومت روسیه از بیم طرد شدن از میهن از دریافت جایزهی نوبل خودداری میکند.
در بخشی از کتاب دکتر ژیواگو میخوانیم:
آنها میرفتند، همچنان میرفتند و هنگامی که سرود ماتم قطع میشد، مانند این بود که در طول مسیرشان صدای پاها، اسبها و وزش باد شنیده میشود. رهگذران کنار میرفتند تا راه را بر مشایعتکنندگان باز کنند، تاج گلها را میشمردند و علامت صلیب میکشیدند، کنجکاوان به این گروه میپیوستند و میپرسیدند: که را به خاک میسپارند؟ جواب میشنیدند: ژیواگو.
مرشد و مارگاریتا، اثر میخاییل بولگاکف
مرشد و مارگریتا، رمانی اثر میخائیل بولگاکف روسی است که نگارش آنرا در سال ۱۹۲۸ آغاز کرد و تا ۴ هفته پیش از مرگش یعنی تا سال ۱۹۴۰ ادامه داد. به باور بسیاری این اثر در شمار بزرگترین آثار ادبیات روسیه در سدهی بیستم است. این رمان آمیختهای از فضای رئال و سورئال و با تم فلسفی است که مضامین سیاسی و تاریخی را مطرح میکند.
بولگاکف نوشتن این رمان را در سال ۱۹۲۸ آغاز کرد اما اولین نسخهی خطی آن را دو سال بعد به دست خود آتش زد. دلیل این کار را میتوان در ناامیدی به دلیل شرایط خفقانآور آن زمان اتحاد جماهیر شوروی دانست. اما او در سال ۱۹۳۱ دوباره کار بر روی این رمان را آغاز کرد و پیشنویس دوم در سال ۱۹۳۵ به پایان رسید. کار بر روی سومین پیشنویس نیز در سال ۱۹۳۷ به پایان رسید و بولگاکف با کمک گرفتن از همسرش، به دلیل بیماری، کار بر روی نسخه چهارم پیشنویس را تا چهار هفته پیش از مرگش در سال ۱۹۴۰ ادامه داد.
مرشد و مارگاریتا در نهایت در سال ۱۹۴۱ توسط همسر بولگاکف به پایان رسید، اما در زمان استالین اجازهی چاپ به این اثر داده نشد و سرانجام ۲۷ سال پس از مرگ بولگاکف بود که نسخهی سانسور شدهای از کتاب منتشر شد که با استقابل کمنظیر خوانندگان روبرو شد.
رمان سه داستان موازی را با هم شرح میدهد که در نهایت یکپارچه میشوند: سفر شیطان به مسکو، داستان پونتیوس پیلاطس و به صلیب کشیده شدن مسیح و عشق مرشد و مارگریتا.
میخائیل افاناسویچ بولگاکف، متولد ۱۸۹۱ و درگذشتهی ۱۹۴۰ پزشک، نمایشنامهنویس و نویسندهی روسی است که از او رمانها و نمایشنامههای متعددی بهجا مانده، اما بیشتر از همه او با رمان مرشد و مارگاریتا مشهور شد. میخائیل بولگاکف بعدها پزشکی را کنار گذاشت و فقط به نویسندگی پرداخت و به یکی از چهرههای مشهور روسیه تبدیل شد. از دیگر آثار او که به زبان فارسی ترجمه شدهاند میتوان به کتابهای جزیرهی سرخ، دل سگ، احضار روح، دستنوشتههای یک مرده و نمایشنامهی ایوان واسیلیویچ اشاره کرد.
در بخشی از کتاب مرشد و مارگاریتا میخوانیم: مارگریتا پروازش را از سر گرفت و دید رهبر ارکستر جاز که میکوشید با ارکستری که آهنگ لهستانی را مینواخت مبارزه کند، اکنون پشت سر او جنجالی راه انداخته بود و میخواست با پرتاب سنجها نوازندگان آن ارکستر را از نواختن بازدارد و آنها هم با اظهار ترسی خندهدار سرشان را میدزدیدند. سرانجام رسیدند به پاگرد، همانجایی که کروویف شمع به دست توی تاریکی به استقبال مارگریتا آمده بود. اما حالا نور شدیدی که از لوسترهای کریستال خوشه مانند میتابید، چشمهایشان را خیره کرد. مارگریتا آنجا مستقر شد و ستونی از یاقوت کبود زیر بغلش قرار گرفت.
در اعماق اجتماع، ماکسیم گورکی
نمایشنامهی در اعماق اجتماع، اثر ماکسیم گورکی نویسندهی اهل روسیه است. گورکی این نمایشنامه را در سال ۱۹۰۲ و با این قصد نوشت تا زندگی پوچ و نفرتانگیز لایههایی از اجتماع خود را به تصویر بکشد. از این رو وی زندگی افراد پست و فرومایهی اجتماع خود را ترسیم میکند و اشخاصی همچون میخاییل ایوانود، مالک خانه و دخمهای را به صحنه میآورد که به اشخاص بیخانمان کرایه میدهد. این نمایشنامه بارها در شوروی، آمریکا، ژاپن، چین، انگلیس و فرانسه و حتی ایران بر روی صحنه اجراهای موفقی داشته است. محبوبیت این کتاب تا آنجا پیش رفت که کارگردان بزرگی چون آکیرا کوروساوا از آن برای فیلمی به نام در اعماق اقتباس کرد.
آلکسی ماکسیموویچ پِشکوف، متولد ۲۸ مارس ۱۸۶۸ میلادی و درگذشتهی ۱۸ ژوئن ۱۹۳۶ در روسیه است. او را با نام ماکسیم گورکی میشناسند و از بنیانگذاران سبک ادبی واقع گرایی سوسیالیستی، فعال سیاسی و پنجبار نامزد جایزهی نوبل ادبیات بود. گورکی پیش از موفقیت در نویسندگی، پانزده سال در بیشتر امپراتوری روسیه چرخید و دائما شغل عوض کرد. اثرات این تجربیات بعدها در نوشتههای او مشهود بودند. معروفترین آثار گورکی عبارتند از: در اعماق اجتماع، مادر، بیست و شش مرد و یک دختر، آوای مرغ طوفان، دوران کودکی.
او با دو نویسندهی معروف روسی یعنی لئو تولستوی و آنتوان چخوف در ارتباط بود و در خاطراتش به آنها اشاره کرده است. ماکسیم گورکی بخش عمدهای از عمرش را هم در دوران تزاری و هم بعدها در دروان شوروی، در تبعید خارج از روسیه گذراند. در ۱۹۳۲ او با دعوت شخص استالین به اتحاد جماهیر بازگشت و در ژوئن ۱۹۳۶ در همانجا درگذشت.
یوگنی آنگین، اثر الکساندر پوشکین
یوگنی آنگین، رمانی شعرگونه از الکساندر پوشکین، نویسندهی روسی که در هفت هزار خط به رشتهی تحریر درآمده است. این داستان منظوم، شاهکار پوشکین است و او به مدت هشت سال روی آن کار کرد. گفتنی است این کتاب در موسیقی و ادبیات و فیلم تأثیر زیادی گذاشته و مردم عادی نیز به موضوع آن توجه داشتهاند. چایکوفسکی از روی آن، اپرای اوژن اونگین را ساخته است.
داستان کتاب دربارهی یوگنی آنگین است که بعد از درگذشت عمویش به مال و منال فراوان رسیده و با سنتهای اشرافی روس بزرگ شده و برای فرار از روزمرگیهای زندگی به روستای دور افتادهای میرود و آنجا به دختر زیبایی به نام تاتیانا برخورد میکند. تاتیانا خواهر زن دوست شاعرش ولادیمیر لنسکی بود.
الکساندر پوشکین در سال ۱۷۹۹ در شهر مسکو متولد شد. او از طرف پدری متعلق به خانوادهای سرشناس بود و از طرف مادری نسبتش به ابراهیمهانیبال میرسد که غلام پطر کبیر و به روایتی یکی از شاهزادگان بزرگ حبشی بود. تربیت پوشکین مثل اکثر نجبای آن زمان بیشتر فرانسوی بود تا روسی. در محیط خانه به زبان فرانسوی صحبت میکردند.
پوشکین بعد از اتمام مدرسه، به خاطر سخنرانیهای انتقادیاش در حمایت از اصلاحات اجتماعی مجبور به ترک پایتخت و به سمت مولداوی شد. در آنجا او عضو فیلیکی اتریا شد که برای آزادسازی و استقلال یونان از امپراتوری عثمانی فعالیت میکرد. از این گذشته او تحت تأثیر انقلاب یونان قرار گرفت. سال ۱۸۲۳ میلادی پوشکین به اودسا رفت و باز آنجا با حکومت درگیر و مجبور به تبعید شد. با این حال اجازهی ملاقات تزار نیکولاس یکم را یافت. در سال ۱۸۳۱ میلادی، پوشکین با نیکولای گوگول ملاقات کرد و تحت تأثیر داستانهای کمدیاش قرار گرفت. در همین سال نیز او با ناتالیا گونچارووا ازدواج کرد .
در قسمتی از کتاب یوگنی آنگین میخوانیم:
بگو ببینم تاتیانا کدام بود؟ خوب آنکه غمگین بود و ساکت مثل سوتلانا. وارد شد و نزدیک پنجره نشست. نکند تو عاشق کوچکه شدی؟ چطور مگر؟اگر مثل تو شاعر بودم آن دیگری را انتخاب میکردم. خطوط سیمای اولگا مرده است.
لولیتا اثر ولادیمیر ناباکوف
لولیتا، یکی از مشهورترین آثار ولادیمیر ناباکوف است که با نثری شورانگیز و سوزناک یکی از جنجالبرانگیزترین رمانهای قرن بیستم محسوب میشود. مجلهی تایمز، روزنامهی گاردین و بسیاری از باشگاههای ادبیاتی، لولیتا را به عنوان یکی از صد رمان برتر دنیا انتخاب کردهاند. لولیتا به بیش از ۳۰ زبان دنیا ترجمه شده است.
این رمان، ابتدا به زبان انگلیسی و در سال ۱۹۵۵ در پاریس منتشر شد. ناباکوف بعداها خودش آنرا به زبان مادریش یعنی روسی ترجمه کرد. مضمون کتاب لولیتا بسیار بحثبرانگیز است.
راوی غیرقابل اعتماد داستان یک استاد ادبیات روانپریش به نامهامبرتهامبرت است که عشقی بیمارگونه به دختری ۱۲ ساله به نام دلورس هیز ملقب به لولیتا دارد. او ابتدا پدرخواندهی لولیتا میشود و پس از مدتی وارد رابطه عاشقانه با او میشود. آنها پس از مرگ مادر دلورس به سفر میروند و رابطهی عاشقانهی آنها شروع میشود.
لولیتا از آثار کلاسیک و شاهکارهای ادبیات داستانی قرن بیستم محسوب میشود و در رتبه چهارم بهترین رمان انگلیسی زبان کتابخانهی مدرن قرار گرفته است. استنلی کوبریک، در سال ۱۹۶۲، و آدریان لین در سال ۱۹۹۷، دو فیلم با اقتباس از این رمان ساختند.
ولادیمیر ولادیمیرویچ نابوکوف، متولد ۲۲ آوریل ۱۸۹۹، سن پترزبورگ و درگذشتهی ۲ ژوئیه ۱۹۷۷ مونترو در کشور سوئیس بود. او نویسندهی رمان، داستان کوتاه، مترجم و منتقد چند زبانه روسی، آمریکایی بود. او از برجستهترین نویسندگان مهاجر بعد از سال ۱۹۱۷ بود که به دو زبان انگلیسی، آمریکایی و روسی مینوشت. لولیتا جزء یکی از بهترین آثار اوست.
در بخشی از کتاب لولیتا میخوانیم:
سال ۱۹۱۰ تو پاریس به دنیا آمدم. پدرم مردی نجیب و خونسرد بود و ملغمهای از ژنهای نژادهای گوناگون: شهروند سوئیس، از نوادگان فرانسویها و اتریشیها، با رگهای از خون دانوب در رگهایش. تا دقیقهای دیگر چند عکس گیرا و براق با زمینهای آبیرنگ را دور میگردانم تا ببینید. او هتل لوکسی تو ریویرا داشت. پدر و دو پدربزرگش به ترتیب فروشندههای شراب، جواهر و ابریشم بودند. در سیسالگی با زنی انگلیسی، دختر جروم دان کوهنورد یا نوهی دو کشیش کلیسای دورست، دو استاد در موضوعهای غریب، یکی دیرین کودک خاکشناس و دیگری استاد چنگ بادی، ازدواج کرد. وقتی سهساله بودم، مادر بسیار خوش عکسم در حادثهی هولناکی(صاعقهی آسمانی در پیکنیک) درگذشت. به جز یک کف دست از گرمای وجودش چیز دیگری از او در سوراخ سنبههای تاریک ذهنم باقی نمانده و در پی آن، اگر هنوز هم بتوانید شیوهی نوشتن مرا بپذیرید (چون دارم بااحتیاط مینویسم)، خورشید کودکیام خاموش شد.
جنگ و صلح، لئو تولستوی (۱۸۶۹)
کودکان روسی هیچ راه فراری از این اثر حماسی بزرگ چهار جلدی نداشته و در دوران مدرسه باید آن را بخوانند و هر کسی که بخواهد روسها و فرهنگشان را بشناسد نیز چارهای جز خواندن این کتاب ندارد. عشق، مرگ، ایمان و هر آنچه که فکر کنید توسط تولستوی در این شاهکار ادبی گنجانده شده است. شخصیتها و قهرمانان نمادین این رمان، شاهزاده آندری بولکونسکی مالیخولیایی، پیر بزوخوف بی پروا و گستاخ و ناتاشا روستووای صادق و دوست داشتنی در کنار نزدیک به ۳۰ شخصیت دیگر همگی یک جامعه واقعی روسی را تشکیل میدهند، جامعهای با تمام نقاط قوت و ضعفش.
برادران کارامازوف، فیودور داستایوفسکی (۱۸۷۹)
فیودور داستایوفسکی در آخرین رمان خود نقبی عمیق به روح انسانی تا سر حد ممکن میزند. در این رمان داستان فیودور کارامازوف مخوف توسط یکی از فرزندانش روایت میشود در حالی که نویسنده به شکلی ضمنی و استعارهای شرایط جامعه روسیه، مسیحیت و مشکلات هستی شناختی که هر کسی با آن مواجه میشود را به تصویر میکشد. سوالی که با خواندن این رمان در ذهن خواننده ایجاد میشود این است که آیا تنها بر اساس احساسات یا منطق و عقل میتوان زندگی کرد؟ آیا چیزی واقعی در جهان هستی وجود دارد؟ شاید با خواندن کتاب برادران کارامازوف پاسخی برای این سوالات نیابید اما بدون شک راحت تر و بهتر در مورد این مسائل تعمق خواهید کرد.
یوگنی آنگین، الکساندر پوشکین (۱۸۳۳)
این رمان منظوم داستان یک فرد شیک پوش و به اصطلاح فوکولی بدرنخور در قرن نوزدهم روسیه را روایت میکند که ممکن است در ظاهر داستانی خسته کننده به نظر برسد. با این وجود، یوگنی آنگین را باید یکی از هوشمندانهترین آثار ادبی تاریخ دانست جایی که پوشکین شاعر هر آنچه که توانسته را به تصویر کشیده است. شخصیت اصلی این داستان آنگین نام دارد که مردی بسیار بی احساس و خالی از روح انسانی است و در مسیر زندگی خود زندگی دیگران را به طور اتفاقی نابوده کرده و در نهایت خود را بدون هیچ دستاورد و میراثی مییابد. همانطور که از این توصیف کوتاه مشخص است داستان یوگنی آنگین بسیار تاریک است اما ماجراجوییهای شخصیت اصلی بسیار جذاب و روشنگرانه خواهند بود و نویسنده نیز تمام این مسائل را با ظرافت و لحنی کنایه آمیز به تصویر کشیده که گاه شما را به خنده وا میدارد.
باغ آلبالو، آنتون چخوف (۱۹۰۴)
آنتون چخوف یکی از سودا زدهترین و جذابترین نویسندگان تاریخ است. قهرمانهای رمانها و نمایشنامههای او معمولاً زیبا و گاه رقت انگیز هستند اما این همان چیزی است که آنها را دوست داشتنی ساخته و نویسنده نیز هیچگاه این شخصیتها را تحقیر نمیسازد بلکه آنها را در همدردی و مهربانی خود غرق میکند. در نمایشنامه باغ آلبالو که آخرین نمایشنامه اوست، چخوف به اوج هنر خود در نمایش دادن تراژدیهای هر روزه زندگی انسانها دست مییابد.
داستان این نمایشنامه در مورد یک خانواده نجیب زاده و محترم اما ورشکسته و فقیر است که به دلیل بدهی باید باغ آلبالویشان را بفروشند یا در غیر این صورت کل عمارت و ملکشان را از دست بدهند. اما آریستوکراتهای پیر مردد بوده و نمیتوانند با گذشته زیبای خود وداع کنند که در اینجا در قالب باغ آلبالو خود را نشان میدهد. به طور ضمنی و کنایه آمیز، چخوف ضعف نسل گذشته در مواجهه با عصر جدید را به نمایش میگذارد.
در اعماق، ماکسیم گورکی (۱۹۰۳)
این نمایشنامه که اثری دیگر از گورکی در اوایل قرن بیستم است به مسائلی کاملاً متفاوت از دیگر آثار وی میپردازد: در نمایشنامه در اعماق، گورکی زندگی بی خانمانها را به تصویر میکشد و نشان میدهد که دائم الخمرها، روسپیان و خلافکاران در نهایت خواری و ذلت زندگی میکنند. اما حتی در چنین شرایطی نیز شخصیتهای نمایشنامه در اعماق، به عنوان روسهای واقعی، مجال و مکانی برای جدلهای فلسفی مییابند. در اعماق کتابی تلخ، تاریک و تکان دهنده است اما برای درک چگونگی انقلاب روسیه که گورکی در آن به مشهورترین نویسنده بلشویکهای انقلابی تبدیل شد باید آن را خواند.
دکتر ژیواگو، بوریس پاسترناک (۱۹۵۷)
بوریس پاسترناک شاعر و رمان نویش شهیر روسی در رمان دکتر ژیواگو سرگذشت مردی صادق و معقول را روایت میکند که تلاش دارد در بحبوحه جنگها و انقلابهای ویرانگر اوایل قرن بیستم زنده بماند. شخصیت اصلی داستان، دکتر یوری ژیواگو، به طور مداوم همه چیز خود را از دست میدهد اما شرافت، مهربانی و دینداری او همیشه دست نخورده باقی میماند. با اضافه شدن اشعار ژیواگو که توسط خود پاسترناک سروده شدهاند به رمانتیکترین رمان تاریخ روسیه دست خواهید یافت.
شاهکارهای ادبیات روسیه
مرشد و مارگاریتا، میخاییل بولگاکف (تکمیل شده در سال ۱۹۴۰، انتشار در سال ۱۹۶۷)
اتحاد جماهیر شوروی در دوران ژوزف استالین از برخی جهات یک مکان بسیار رازآلود بود که در آن هر چند وقت یکبار افراد مفقود شده و نسخه رسمی حوادث با واقعیاتی که رخ داده بود تضاد داشت. میخاییل بولگاکف در کتاب مرشد و مارگریتای خود روح این عصر را به تصویر کشیده و رمانی تخیلی را به نگارش در میآورد که در آن خود شیطان به دیدن مسکو میآید. این رمان در ادامه هجو را با داستانی هم حماسی و هم معمولی در هم میآمیزد که صحنههایی از زندگی روزمره دهه ۱۹۳۰ در مسکو از دریچه نگاه بولگاکف را به تصویر میکشد. اما بیشتر از همه، مرشد و مارگریتا برای بولگاکف یک داستان بسیار شخصی در مورد هنر و عشق است که نویسنده هیچگاه نتوانست موفقیت و شهرت آن را ببیند زیرا ۲۷ سال پس از مرگش منتشر شد.
داستانها و رمانهای روسی فقط آثار کلاسیک تولستوی و داستایفسکی و چخوف یا داستانهای بولگاگف و گوگول نیستند.
کتاب قضیه رفیق تولایف
قضیه رفیق تولایف اولین کتاب ویکتور سرژ است که در ایران چاپ شده است. ویکتور سرژ از پدر و مادری روس در بلژیک به دنیا آمد و از پانزده سالگی به بعد، که پدر و مادرش جدا شدند، تنها زندگی کرد و در مکزیک، در تبعید، درگذشت. سرژ از اثرگذارترین معرفهای لنین، تروتسکی و جنبش کمونیستی است. او مقالهها و مانیفستهای کمونیستی را از زبان روسی به زبان فرانسوی ترجمه میکرد و مشتاقان میبلعیدند. نویسندهای همیشه در حرکت و همیشه در فرار، و به معنی واقعی کلمه «بیوطن» که هیچ کشوری مدعی شهروندی او نیست.
قضیه رفیق تولایف به ادعای نویسنده «رمان» است که ما به ازای آن در واقعیت کاملاً تصادفی است اما، بنا به ادعای ادبای اهل فن، هیچ گزارش واقعیای از تاریخ این همه واقعی نیست. گرت جنکینز درباره این رمان میگوید: «این کتاب بهترین رمانی است که درباره دادگاههای فرمایشی و تصفیههای استالینی نوشته شده است.» و بهنظر سوزان زانتاگ قضیه رفیق تولایف اثری تحسینبرانگیز و مسحورکننده است.
کتاب استالین خوب
نوشته ویکتور ارافیف در سال ۲۰۰۴ میلادی منتشر شده است. این رمان، توصیف زندگی زیر سایه حکومت کمونیستی و مولفه دین و اعتقاد است در ابتدا بیان میشود که «مسیحیت با دیوار، محصور شده بود. در اتحاد شوروی تصور میشد که مرگ وجود ندارد. مرگ، کنارهگیری خودسرانه به حساب میآمد. فلسفه مارکسیسم از کنار مرگ بیتوجه و در حالی که بینیاش را میگرفت رد میشد.»
ویکتور ارافیف، فرزند ولادیمیر ارافیف، یکی از دیپلماتهای عالیرتبه شوروی سابق است که در سال ۱۹۴۷ متولد شد و پدر او زیر فشار حکومت سوسیالیستی شوروی مجبور به استعفا از شغل خود شد. او در سرلوحه این کتاب، به خواننده از قبل آگاهی میدهد که تمام شخصیتهای کتاب او، از جمله مردم واقعی، شخصیتهای خیالی هستند. نویسنده در قالب روایت سرنوشت پدرش که دیپلماتی معروف در شوروی سابق بوده است؛ به سرنوشت شخصی خود اشاره میکند و به بیان نتیجه و چکیده دورهای طولانی از تاریخ سرزمیناش میپردازد.
کتاب اختراع والس
یک دانشمند سلاح مرگباری اختراع میکند که میتواند با فشار یک دکمه هر جایی را نابود کند. یکی از دوستان دانشمند به اسم «والس» میخواهد در مورد این اختراع با بالاترین مقام نظامی کشور مذاکره کند. ژنرالهای ابتدا فکر میکنند که میخواهد اختراعش را به ارتش بفروشد اما هدف والس چیز دیگری است. جالب است بدانید که ناباکوف این نمایشنامه را سال ۱۹۳۸ در فرانسه نوشت، زمانی که هنوز بمب اتمی اختراع نشده بود.
البته از اواسط کتاب ریتم داستان کند میشد و انگار از جایی بهبعد برای نویسنده نقد قدرت و بیان دغدغههایش پررنگتر از خودِ ماجرا و داستان است.
کتاب دوازده صندلی
دوازده صندلی در سال ۱۹۲۸منتشر شد. پس از انتشار این رمان، باوجود آنکه شخصیتهای سرشناسی چون ولادیمیر مایاکوفسکی، آن را ستودند، با واکنش سرد مقامات شوروی روبهرو شد که سانسور بسیاری از بخشهای آن را رقم زد. سانسور این اثر در طول ده سال بعد، ادامه یافت و هربار کامل تر میشد، تا جایی که در برخی چاپها، حجم کتاب به یک سوم حجم اصلی رسید و اکثر منتقدان وابسته به حکومت، پس از مشاهدۀ استقبال خوانندگان، کوشیدند اثر را حامی رژیم کمونیستی معرفی کنند؛ اما این رمان اجتماعی را باید فراتر از چهارچوبهای سیاسی دانست. ایلف و پتروف هیچ گاه در آثارشان، آشکارا با نظام کمونیستی مخالفت نمیکنند، ولی هرجا هم به جلوههایی منفی از آن میرسند، از به تصویر کشیدنش ابایی ندارند. اصلا میتوان آنها را در تاریخ ادبیات روسیه باید یک نویسنده به شمار آورد، زیرا آنها شهرت ادبی خود را مدیون آثاری هستند که دونفری و با همین امضا نوشتهاند.
واقعیت این است که پس از گذشت نود سال از انتشار دوازده صندلی در شوروی، این کتاب هنوز از پرخوانندهترین آثار طنز ادبیات روسیه است و قهرمان اصلی این رمان، آستاپ بِندِر، نیز از محبوبترین قهرمانان ادبی روسیه است. مجسمهی او در بسیاری از شهرهای این کشور خودنمایی میکند و تکیهکلامهایش به ضربالمثل بدل شدهاند. در کوچه و خیابان عباراتی از قبیل «به قول بندر…» و «اگر بندر اینجا بود…» فراوان به گوش میرسد.این رمان در قالبی طنزآمیز، تصویری از اتحاد جماهیر شوروی در سالهای نخستین شکلگیریاش ارائه میدهد و کاغذبازیهای بیمعنا و زیانآور، شعارها و تبلیغات خشکاندیشانه و ابلهانه و در یک کلام سترونی اندیشه در این دوران را به باد انتقاد میگیرد.
کتاب سرنوشت یک انسان
خانمان سوزی و اثرات ویران کننده جنگ بر انسانها روشن شود به قهرمانیها و سرنوشت شکستناپذیر یک انسان در برابر ظلمات پیاپی دنیوی تاکید دارد. نقش وطنپرست و دفاع از هویت روس را بخوبی ایفا کرده و در کوبش ظلمت نازیها ذرهای کم نگذاشته.
شخصیت ابتدایی داستان که دیدار اتفاقیاش با آندری سوکولوف از دید او تعریف میشود در ابتدا فرضم بر این بود که شخصیت محوری داستان است، اما خواننده خیلی زود متوجه این شده که او همچون خواننده که ما باشیم مخاطب داستان زندگی آندری سوکولوف قرار میگیرد، لذا انتهای داستان با جدا شدن آندری که حالا جزء نزدیکترین دوستان از وی نام میبرد، نتیجه گیری را بهعهده میگیرد.
شولوخوف در جنگ دوم جهانی بعنوان خبرنگار جنگی فعالیت داشته که زمینهای برای نوشتن آثار مهم ادبی از جنگ همچون آنها برای کشورشان جنگیدند و شناخت تنفر و البته کتاب محبوب سرنوشت یک انسان شد و تجربیات هرچند تلخ مثل مرگ مادرش در بمباران نازیها و همه خانمان سوزیهای جنگ باعث نگارش این آثار ارزشمند و تاثیرگذاری هرچه بهتر بر خوانندگان کتاب با موضوع جنگ شد.
زمان این کتاب درواقع اولین بهار بعد از پایان جنگ جهانی دوم است. جایی که آندری سوکولوف در کنار رودخانهای با فردی که لباس نظامی بر تن دارد اتفاقی برخورد میکند. او درواقع داستان زندگی و سرنوشت خود که در طی دو جنگ جهانی بصورت دردآلودی شکل گرفته و منجر به از دست دادن خانواده و اسارت و شکنجهاش توسط نازیها شده را روایت میکند.
بخوانید: ۱۰ داستان عجیب که دست از سر شما برنمیدارند
کتاب آقای نویسنده و جنجال بر سر آپارتمان دولتی
این داستان، در واقع خاطرهای است که نویسنده از زندگی خودش روایت کرده است وماجرا در زمان شوروی کمونیست میگذرد که نویسنده واینوویچ که در مجتمع نویسندگان شوروی در آپارتمانی دولتی زندگی میکند و قصد نقل مکان به آپارتمان دیگری را دارد… ماجرای کتاب «آقای نویسنده و جنجال بر سر آپارتمان دولتی»حاضر نیز مربوط به دوره حکومت کمونیستی شوروی است و گوشهای از فشارهای حکومت بر نویسنده را نشان میدهد.
واینوویچ درخواست بهبود شرایط مسکنش را دارد میخواهد و میخواهد به آپارتمان بزرگتری که مدتها پیش درخواست کرده است نقل مکان کند. همسرش نیز باردار است و برای همین آپارتمانی با دو اتاق درخواست کرده است. اما وقتی آپارتمان خالی میشود و نوبت به او میرسد ماجرا عوض شده و شخصی با نفوذ و قدرتمندی به نام ایوانکو چشم به همان آپارتمان دارد.
در این میان اعضای مجمع مسکن نویسندگان میخواهند حق واینوویچ را به ایوانگو واگذار کنند. ایوانکو که آپارتمان کنونیاش را با تجهیزات امریکایی مجهز کرده است نمیتواند از آنجا برود بنابراین میخواهد یک اتاق از آپارتمان مورد نظر را که در همسایگی اوست به خانه خود بیفزاید.
در این راستا نویسنده نیز تصمیم میگیرد مبارزه کند و در ابتدا درباره ایوانکو تحقیق میکند و میفهمد که او اصلا نویسنده نیست، اما بر همه صنعت مسکو نظارت دارد. اینوویچ تلاش خود را میکند و از ساکنان دیگر امضا میگیرد و استشهاد جمع میکند و یک اظهاریه حقوقی تهیه میکند که بنابرآن درخواست ایوانکو را غیرقانونی میداند. نویسنده دست به مبارزه وسیعی میزند و پای مقاماتی مانند وزیر فرهنگ را به این مسئله باز میکند.
کتاب تپه پوشکین
در میانه خفقان کمونیسم به نویسندهای شکستخورده و الکی که بهتازگی از همسرش جدا شده و دیگر پولی هم در بساط ندارد، پیشنهاد کاری میشود، کاری تابستانی بهعنوان راهنمای تور در منطقه گردشگری پوشکین. در این میان همسر نویسنده در فکر مهاجرت به غرب همراه دخترشان است و نویسنده در این خیال که شاید با پذیرش این کار زندگیاش کمی سرو سامان بگیرد.
سرگئی دولاتوف (تولد ۳ سپتامبر ۱۹۴۱ در اوفا – مرگ ۲۴ اوت ۱۹۹۰ در نیویورک) نویسنده، و روزنامهنگار اهل روسیه بود. او را به عنوان محبوبترین نویسنده روسی اواخر قرن ۲۰ میشناسند. دولاتوف در شهر اوفا، از پدری یهودی و مادری ارمنی به دنیا آمد، جایی که خانوادهاش پس از ترک لنینگراد در ابتدای جنگ جهانی دوم، در آن ساکن شده بودند. مادرش نورا دولاتوا یک نمونهخوان و پدرش دونات مچیک کارگردان تئاتر بود.
کتاب سوفیا پترووونا
کتاب سوفیا پتروونا، نوشته لیدیا چوکوفسکایا که نخستین بار در سال ۱۹۶۵ منتشر شده شرح داستانی نویسنده از دوران «پاکسازی بزرگ» (عملیات سرکوب سیاسی در اتحاد جماهیر شوروی از سال ۱۹۳۶ تا ۱۹۳۸ میلادی) است.
سوفیا پترونا زنی است که بعد از مرگ همسرش به دنبال کار ماشیننویسی رفته تا روزگارش را در لنینگراد بگذراند و فرزندانش را برای ادامه تحصیل حمایت کند. او در یکی از انتشاراتیهای شهر استخدام میشود و شغلش را دوست دارد چون هر روز با آثار تازه ادبیات شوروی سروکار دارد ما وارد جریان زندگی این زن میشویم و از دغدغهها، رنجها و صبورهای او در جریان دستگیری پسرش به جرم فعالیت سیاسی تا استعفا دادنش از کاری که دوست میداشت به دلیل اخراج از لنینگراد همراه او هستیم. در کنار همه این داستانها آنچه مرورز میشود، وقایع آن سالها و بالارفتن آشوب جنگ در شوروی است.
سوفیا، زن بیوهای که به عنوان تایپیست در چاپخانهای در لنینگراد کار میکند. وقتی پسرش درگیر ماجراها و آشوبهای «پاکسازی بزرگ» میشود، به صف طویل زنانی میپیوندد که پشت در مراجع قضایی ایستادهاند با این امید (هرچند ناچیز) که خبری خوب را دریافت کنند. سوفیا نهایتا پس از مواجهه با دنیایی که اخلاقیات در آن معنایی ندارد، به جنون پناه میآورد؛ جنونی که خود را با توهماتی نشان میدهد که تفاوت چندانی با دروغهای اطرافیانش برای محافظت کردن از خودشان ندارد. این رمان درواقع روایتی داستانی است از تصفیه بزرگ.
معروفترین نویسندگان روس | وبلاگ شبکه مترجمین ایران
چندین دلیل برای یادگیری زبان روسی برای یک خارجی
برای تجارت و حرفه:
دانش زبان روسی مزیت رقابتی در بازار کار برای متخصصان صنایع مختلف میدهد، زیرا روسیه کشوری با فرصتهای نامحدود است که برای سرمایه گذاری مشاغل کوچک و متوسط از شرکای خارجی جذاب است.
برای رشد معنوی و فکری و خلاقیت:
دانش زبان روسی امکان آشنایی با دستاوردهای برجسته فرهنگ بزرگ روسیه را فراهم میکند: میراث ادبیات و هنر، تفکر فلسفی، زیبایی شناسی و علمی.
برای مسافرت و تفریح:
دانش زبان روسی امکان آشنایی با طبیعت و مناظر منحصر به فرد روسیه را فراهم میکند - کشوری که در 9 منطقه زمانی و 5 منطقه طبیعی (تونرا یا نیمه گرمسیری، تایگا، استپها، کوهها، جنگلها) واقع شده است. کشورهایی که در آن بیش از 100 نفر با آداب و رسوم، مذهب، زبان و فرهنگ خود زندگی میکنند و فعالانه با فرهنگ روسیه در تعامل هستند، اما هویت ملی خود را حفظ میکنند.
اخیراً افراد بیشتری در نقاط مختلف جهان مشتاق یادگیری زبان روسی هستند. دانش یک زبان خارجی بیش از هر زمان دیگری محبوب و معتبر شده است. و اخیراً، طبق تحقیقات، بیشترین علاقه به زبان روسی در حال افزایش است. چرا برای ساکنان کشورهای دیگر اینقدر جذاب است؟ و چه مزایایی را به کسانی میدهد که میتوانند بر "بزرگ و توانا" غلبه کنند؟ معلمان دورههای زبان روسی به عنوان یک زبان خارجی، پنج دلیل برای اهمیت دانستن زبان روسی پیدا کرده اند.
سردرگمی و پیچیدگی
با انتخاب زبان روسی به عنوان یک زبان خارجی، مطمئناً در بین همسالان خود به عنوان فردی جاه طلب، سرسخت با تواناییهای ذهنی قابل توجه شناخته میشوید. از این گذشته، برای کسی پوشیده نیست که این زبان خاص یکی از سختترین زبانها برای یادگیری در نظر گرفته میشود. سعی کنید بفهمید طرف مقابل چه معنایی را در پاسخ آورده است: "نه، احتمالا". برو بفهمی چرا وقتی کسی میخواهد کاری را ببیند یا انجام دهد، گرفتن آن آسان نیست. یادگیری زبان روسی واقعا دشوار است، اما بسیار هیجان انگیز است. به خصوص در دورههای زبان روسی به عنوان یک زبان خارجی.
ثروت فرهنگ روسیه
قبلاً اشاره کردیم که اکنون بسیاری از خارجیها در حال تلاش برای یادگیری زبان "قدرتمند" هستند. و یکی از دلایل آن تمایل به پیوستن به غنیترین فرهنگ است که برای کل جهان اهمیت زیادی دارد. دانش زبان روسی فرصتهای زیادی را در اختیار شما قرار میدهد - میتوانید کلاسیکهای بزرگ روسی را به صورت اصلی بخوانید، حال و هوای آثار موسیقی آهنگسازان مشهور را احساس کنید و از اجراهای درخشان تئاترهای روسی لذت ببرید. امروزه زبان پوشکین و چایکوفسکی که در سراسر جهان شناخته شده اند، به ویژه به لطف فرهنگ روسی محبوبیت پیدا میکند.
در جهان گسترده شده است
حدود 260 میلیون نفر روسی زبان در جهان وجود دارد. زبان روسی با افتخار لقب گستردهترین زبان اسلاوی در جهان و گستردهترین زبان اروپا را از نظر تعداد گویشوران بومی یدک میکشد. مطمئن باشید که سخنرانی روسی را در هر قاره خواهید شنید. و این نه تنها سفری آسان و بدون مانع، بلکه آشنایی جدید نیز هست.
بر اساس برآوردهای مجله آمریکایی فوربس، دانش زبان روسی درآمد خرید ویاگرا حرفه ای، ژنریک لاسیکس را به طور متوسط 4 درصد افزایش میدهد.
اهمیت در صحنه جهانی.
روسی یکی از زبانهای کاری سازمان ملل است. در توسعه علم و فناوری، روسیه یکی از اولین مکانها را اشغال میکند. همراه با زبان انگلیسی، برای برقراری ارتباط در ایستگاه فضایی بین المللی استفاده میشود. علاوه بر این، روسیه نقش مهمی در سیاست جهانی دارد. و در نتیجه، رهبران خارجی بیشتر و بیشتر به دنبال کسانی هستند که در تیم خود به زبان روسی صحبت میکنند.
تقاضا در بازار کار
شرکتهای بزرگ در کشورهای توسعه یافته به افراد جویای کار علاقه مند هستند - افراد بومی زبان روسی یا افرادی که به خوبی به آن صحبت میکنند. چنین متخصصانی فرصتهای جدیدی را برای سازمان باز میکنند: همکاری با شرکای معتبر از روسیه، ارتقاء بازار در کشورهای اتحاد جماهیر شوروی سابق. کارگرانی با دانش زبان روسی در مقامات دولتی کشورهای اروپا، آمریکا و آسیا و همچنین در وزارتخانهها و بسیاری از شرکتها انتظار میروند.
دانشگاههای روسیه هر ساله سهمیههایی را برای پذیرش اتباع ایرانی به بودجه اختصاص میدهند.
انبوه روسی زبانان در شوروی سابق و سراسر جهان با هدف شرکت در کنفرانسهای بین المللی به این زبان (کنفرانس بین المللی مسیحیت در آلمان در سال 2019)
گفتگوی راهبردی و روابط خوب ایران و کشورهای روسی زبان
سفرهای علمی و تفریحی به کشورهای روسی زبان
فرصت تحصیل زبان و ادبیات روسی در دانشگاههای ایران
امکان آموزش زبان روسی برای مبتدیان و مترجمان.
سهولت یادگیری زبانهای دیگر مانند: بلاروسی، اوکراینی.
می توانید با افرادی از کشورهای اتحاد جماهیر شوروی سابق ارتباط برقرار کنید.
شما میتوانید کتابهای نویسندگان و آهنگسازان روسی را بخوانید.
می توانید با همه صحبت کنید، نامه بنویسید و غیره.
10 دلیل برای یادگیری زبان روسی با دوره زبان در خارج از کشور
گذراندن دوره زبان در خارج از کشور یک تجربه فراموش نشدنی است که یک عمر یادگیری را نشان میدهد. وقتی دورهای را میگذرانید، نه تنها زبان را میشناسید و تمرین میکنید، بلکه دنیای جدیدی و حتی روشهای دیگر تفکر را نیز کشف میکنید. این بار 10 دلیل برای یادگیری زبان روسی به شما میدهیم.
1. روسیه، دنیای جدید؟
وقتی صحبت از یادگیری و تمرین زبان روسی میشود، اولین چیزی که به روسیه فکر میکنید. این کشور به شما فرصتهای باورنکردنی میدهد تا از میراث و سنتهایی بیاموزید که با اروپای غربی بسیار متفاوت است، بنابراین به سایر راههای دیدن جهان بله بگویید!
2. زبان روسی را یاد بگیرید
نکته دیگر به نفع شما این است که میتوانید یک اثر فکری و هنری نوشته شده را کشف کنید، از آثار پوشکین نمایشنامه نویس گرفته تا آثار رمان نویسان کلاسیک مانند داستایوفسکی، لو تولستوی، ولادیمیر ناباکوف یا راوی آنتون چخوف، نقاط عطف بزرگ جهانی. ادبیات .... آیا شما هم الهام میگیرید؟
با قدم زدن در شهر زیبای سنت پترزبورگ، میتوانید ارمیتاژ را کشف کنید که از 5 ساختمان، 45 اتاق، آثار مصری و 588 اثر هنری از هنرمندان مشهور محلی و بین المللی مانند ماتیس، ال گرکو یا لئوناردو داوینچی تشکیل شده است. در حین گفتگو با بومیان از گردشگری فرهنگی و هنری لذت ببرید.
در اطراف آن 7 مکان فرهنگی در میان کاخها، تئاترها، موزهها، کلیساها و مجسمهها وجود دارد. قرار نیست خسته شوید زیرا میتوانید از تجربیات متعدد لذت ببرید.
برنامه سفر آشپزی در این شهر برای کام یک لوکس است، با گزینههایی مانند خاویار قرمز و سیاه، ژامبون ایبری، غذاهای سنتی مانند سوپ شی و پنکیک، که میتوانید با گوشت، ماهی، سبزیجات یا چیزهای شیرین پر شده سفارش دهید. آنها تجربیاتی از کلمات و سلیقه ایجاد میکنند.
3. مناظر طبیعی
با یک دوره زبان در خارج از کشور، میتوانید در مورد شگفتیهای طبیعی که در مناطق مختلف که در آن زبان صحبت میشود، بوجود میآیند، آشنا شوید. در سراسر روسیه از مجموعه تاریخی و باستان شناسی بولگار تا کوههای قفقاز، با فلاتهای نیمه بیابانی، جنگلهای نیمه گرمسیری و یخچالهای طبیعی در یک مکان سفر کنید.
در آنجا میتوانید دریاچه بایکال را نیز بشناسید که به آن "چشم آبی سیبری" نیز میگویند که در سال 1996 به عنوان میراث جهانی سازمان ملل متحد اعلام شد. و همچنین کمربند آتشفشانی شگفت انگیز اقیانوس آرام، که آتشفشانهای متعدد کامچاتکا است.
4. معماریهای عجیب و غریب را بشناسید
مطمئنم تصاویری از ساختمان کاخ با اشکال استوانه ای، طاق نما و مهمتر از همه رنگهای زیاد دیده اید. در واقع این کلیسای جامع سنت باسیل در میدان سرخ مسکو است. این بنا به درخواست ایوان مخوف در سال 1561 ساخته شد و دارای 9 کلیسای مستقل است.
زیبایی همچنین به ایستگاههای مترو زیرزمینی حمله میکند. یک جواهر واقعی از معماری که شبیه یک قصر است و باعث میشود از سفر خود لذت ببرید. همچنین میتوانید از خانههای چشمگیر تزارها در کرملین، ساختمانهای امپراتوری شوروی گذشته، یا ساختمانهایی که فقط با زبان روسی صحبت میکنید، قدردانی کنید.
5. درها را به 4 زبان دیگر باز میکند
زبان روسی بخشی از زبانهای اسلاو است و به دلیل الفبای سیریلیک شباهت خاصی در ساختار خود با سایر زبانهای اسلاوی دارد. یادگیری زبانهای بلغاری، لهستانی، اوکراینی و چکی را برای شما آسان تر میکند. به او بگویید بله تا چند زبانی شود. نکته کلیدی این است که خانواده زبانها را انتخاب کنید و هر روز تمرین کنید. لحن، استعاره، جملات و کلمات را با معانی که نمیتوانید تصور کنید، یاد خواهید گرفت.
از آنجایی که شما در یک محیط زبان طبیعی خواهید بود، توانایی برقراری ارتباط موثر را خیلی سریع به دست خواهید آورد. شما قادر خواهید بود تسلط خود را بهبود ببخشید و صدای خود را آشناتر کنید.
6. زبان بزرگترین کشور جهان
در این کشور انگلیسی بسیار کم صحبت میشود. به همین دلیل، اگر میخواهید چت کنید، با مردم ملاقات کنید و بهترین تجربه سفر را داشته باشید، باید دوره زبان روسی را بگذرانید. این تفاوت بین یک گردشگر و یک فرد محلی را ایجاد میکند. مردم میخواهند به شما کمک کنند و شما میتوانید جایی که میخواهید حرکت کنید.
در حال حاضر روسی در 16 کشور صحبت میشود، زیرا در اتحاد جماهیر شوروی سابق این زبان رایج بود. آیا میتوانید تصور کنید که با یک زبان این همه مکان را بشناسید؟ او همچنین سخنرانانی در آمریکا و ایتالیا دارد.
7. کارآفرینی؟
از نظر جغرافیایی روسیه بزرگترین کشور است. اقتصاد آن در چند سال گذشته رشد کرده است و اکنون برای سرمایه گذاری و کارآفرینی بسیار جذاب است. اگر به زبان تسلط داشته باشید، ورود به این دنیا برای شما آسان تر خواهد شد و فرصتهایی برای سرمایه گذاران، تبادل تجربه یا تماس خواهید داشت. و اگر نمیخواهید آن را قبول کنید، یادگیری زبان روسی نیز درهای کار بیشتری را برای شما باز میکند.
8. یادگیری آن سخت نیست
آیا روسی ناخوانا است؟ نه! وقتی در نظر بگیرید که در فرهنگ غوطه ور خواهید شد و همیشه آن را خواهید شنید، سازگاری زبانی شما بالاتر میرود. به این ترتیب آشنا خواهد شد. همچنین، اگر مطالعه را انتخاب کنید، معلم متحد شما برای یادگیری گرامر و زمان کلمات خواهد بود.
اگر زبان مادری شما اسپانیایی است، از این مزیت برخوردار خواهید بود زیرا در اصطلاحاتی مانند گذشته، حال و آینده ایده آل و ناقص تسلط دارید.
9. درس خواندن؟ آره!
وبلاگهای زیادی در مورد فرصتهای بورس تحصیلی در خارج از کشور وجود دارد، با این حال، در مورد بورسیهها و موسسات دانشگاههای روسیه بسیار کم صحبت شده است. بنابراین، یادگیری زبان روسی یک مزیت بزرگ برای شما است، زیرا میتوانید به چالشهای خارجیها دسترسی داشته باشید و حرفه حرفهای خود را در سطح پیشرفته تری شروع یا ادامه دهید.
آیا به یادگیری زبان و سپس شغل فکر میکنید؟
10. دوستان بیشتر، تجربیات بیشتر
در نهایت، صحبت در مورد آن به شما امکان میدهد با مردم ملاقات کنید و از اوقات فراغت خود لذت ببرید: ورزشهای آبی، اپرا، آگاهی از محل حادثه در نیروگاه هستهای چرنوبیل، گذشته امپراتوری، موسیقی رومانتیک روسی و عروسکهای تودرتو. فقط در روسیه میتوانید گزینههای زیادی پیدا کنید! به عنوان یک واقعیت عجیب، آیا میدانستید که بازی ویدیویی تتریس در آنجا اختراع شده است؟
یادگیری زبان روسی فراتر از انتظارات یک دوره زبان در خارج از کشور است. به شما کار و سود عاطفی میدهد. روسیه کشوری بسیار امن با میزان جرم و جنایت پایین است، بنابراین یک مکان ایده آل است. بهترین گزینه شما برای انتخاب رشته
زبان روسی در خارج از کشور از طریق Ynsitu، شرکت ما به مشاوره با نرخهای انعطاف پذیر با توجه به نیازهای شما اختصاص دارد. ما به صورت شخصی از شما مراقبت میکنیم و در طول اقامت از شما مراقبت میکنیم. دیگر به آن فکر نکنید و به زبان روسی در دنیا زندگی کنید!
اگر میخواهید برای سفر خود آماده شوید، 5 بهترین کانال یوتیوب را برای یادگیری زبان روسی کشف کنید.