برنامه ریزی صفحه ۱۹۷ تعریف برنامه ریزی
برنامه: تعیین هدف کوتاه و پیش بینی راه رسیدن به آن، برنامه متعهد به انجام فعالیتهای معین برای تحقق هدف به شمار میآید.
برای برنامهریزی تعاریف متعددی ارائه شده است به طوری که گویا هریک از نظریهپردازان سعی کرده است با توجه به زمینه تخصصی خود آن را تعریف کنند در اینجا چند مورد از این تعاریف ارائه میشود
یک برنامهریزی عبارت است از تعیین هدف یافتن یا پیشبینی راه تحقق آن
دو برنامه ریزی عبارت است از تصمیم گیری در مورد اینکه چه کارهایی باید انجام گیرد
سه برنامه ریزی عبارت است از تصور و طراح تصور و طراحی وضعیت مطلوب و یافتن و پیشبینی کردن راهها و وسایلی که میل به آن را میسر سازد
چهار برنامه ریزی عبارت است از طراحی عملیات برای تغییر یک شعر یا موضوع بر مبنای الگوی پیش بینی شده
بنابراین میتوان نتیجهگیری زین را به منزله برنامه ریزی در نظر گرفت
برای تحقق هدف اقدام به استفاده از توان فیزیکی و انجام کار باید با اقدام برنامهریزی از تواناییهای ذهنی استفاده شود برنامه ریزی کلی اهداف برنامه ریزی عبارتند از
۱ افزایش احتمال رسیدن به هدف از طریق تنظیم فعالیتها
افزایش منفعت اقتصادی از طریق مقرون به صرف ساختن عملیات
۳ متمرکز شدن بر طرق دستیابی به مقاصد و اهداف و احتراز از انحراف از مسیر
۴ مهیا ساختن ابزاری برای کنترل بدون برنامهریزی امکان کنترل وجود ندارد
برای دستیابی به هدف مورد نظر باید قبل از تلاش فیزیکی یا اقدام، تلاش ذهنی یا برنامه ریزی کافی صورت گیرد و گاهی از فرصتها و تهدیدهای آتی و چگونگی استفاده از پوستها و مبارزه با تهدیدها قرار دارد فلسفه برنامهریزی و یک راه زندگی اندیشه تفکر و مداوم باشد نیاز به برنامهریزی از این واقعیت نشات میگیرد که همه نهادها در محیطی متحول فعالیت میکند عدم اطمینان ناشی از تغییرات محیطی برنامه ریزی برای تمام نهادها ضروری کرده است برنامهریزی در راس همه وظایف مدیریتی قرار دارد یعنی مقدم بر تمام وظایف مدیریتی برنامهریزی تشکیلدهنده شالوده مدیریت است
159
فقدان دلیل کافی
در شیوه سوم با توجه به اینکه در تصمیم گیری در شرایط عدم اطمینان هیچ گونه احتمالی برای شرایط محیطی در دست نیست به علت فقدان دلیل کافی احتمال برای شرایط مختلف یکسال فرض شده و براساس ارزش مورد انتظار تصمیم گیری میشود.
نام دیگر این شیوه تصمیم گیری بر مبنای ارزشهای مورد انتظار میباشد به دلیل عدم اطمینانی که داریم ارزشهای مورد انتظار را از طریق احتمالات تعیین میکنیم و از بین ارزشهای مورد انتظار بهترین را انتخاب میکنیم.
استفاده از مدل در تصمیم گیری
مدل عبارت است از الگویی که از واقعیت گرفته شده و روابط بین متغییرها را نشان میدهد و میتوان از آن برای پیش بینی در تصمیم گیری استفاده کرد. تصمیم گیرنده میتواند با بکارگیری مدل، بدون آنکه مخاطره تصمیم گیری در دنیای واقعی را داشته باشیم مطلوبترین تصمیم را اتخاذ کنیم در اغلب اوقات غیرممکن یا مشکل است که شقوق مختلف تصمیم را عملا آزمایش کرده و از میان آنها بهترین را انتخاب کرد در حالی که این امر با استفاده از مدل به سادگی امکان پذیر است. به وسیله یک مدل آثار تغییرات مختلف میتواند به سرعت و با دقت مورد سنجش قرار گرفته و تصمیم گیرنده بدون مخاطره و ریسک از نتایج آنها مطلع شود.
مشکل اصلی در مدل سازی این است که گاهی مدل گویای واقعیات نبوده و سیستم اصلی را به درستی نشان نمیدهند در چنین حالتی نتیجه گیری و اتکا به مدل مفید نبوده و گمراه کننده خواهد البته باید در نظر داشت که تمامی مقولههای مورد تصمیم را نمیتواند در قالب مدل نشان داد و تنها در مواردی که شناخت اجزای یکی سیستم و روابط آنها قابل بیان باشد میتوان به طراحی مدل پرداخت. مدل ساز از سیستم و نظرجویی از افراد مطلع و آگاه ومی تواند در ساخت مدلی صحیح و مقرون به واقعیت یاری بگیرید مدلها برداشت و شمایی از واقعیت هستند ولی عین واقعیت نبوده و از این رو نشان دهنده دقیق سیستمهای واقعی نمیباشند. البته این خصوصیتی منفی برای مدل به شمار نمیآید زیرا یکی از هدفهای مدل ساده ساختن و نشان دادن اجزای اصلی و مورد نظر سیستم میباشد.
مدل مطلوب مدلی است که اجزای اصلی مدل مورد نظر در تجزیه و تحلیل و تصمیم گیری را دارا بوده و اگرچه درست همانند واقعیت نیست ولی با نشان دادن بین اجزاء وسیلهای ساده و مناسب در اختیار تحلیل گر و تصمیم گیرنده قرار دهد.
فصل ششم )سیستم گرایان در مدیریت(
پنجمین مکتب از دوره نوین مدیریت سیستم گرایان نام دارد که ریشههای آن به نظام آفرینش و جهان طبیعت میرسد. از دیدگاه برخی صاحبنظران، تئوری عمومی سیستمها نتیجه آخرین پیشرفتهای فکری بشر در طول تاریخ است که برتمام رشتههای علمی سایه افکنده. سیستم مجموعهای از اجزاست که با ارتباط و همبستگی متقابل، مجموعه واحدی را تشکیل میدهد و نقش معینی را ایفا میکند و موجودیت آن قائم به شرایط 4گانه زیر است :
هرسیستم از حداقل دو جزء تشکیل شده است.
هر جزء حداقل با یک جزء دیگر از مجموعه در ارتباط است.
هر تغییری در هریک از اجزاء به تغییر در کل مجموعه منجر میشود.
مجموعه دارای خصوصیاتی متفاوت از اجزاست.
سیستمها دارای مشخصات عمومی هستند که بشرح زیر میباشند:
ورودی : جذب امکانات و منابع از بیرون برای ادامه حیات سیستم .
فرآیند یا عملیات : عبارت است از عملیات یا فعل و انفعالاتی که سیستم، روی دادهها انجام میدهد که باعث تغییر شکل
روی منابع موجود و تبدیل آن به نتیجه و هدف مورد نظر است.
خروجی : شامل نتیجه و هدف سیستم است که از نتیجه تغییر و عبورر از فرآیند ورودیها بدست میآید.
بازخورد : تعادل که لازمه تداوم یک سیستم است به کمک بازخورد انجام میگیرد. بازخورد عبارت است از رابطهای که بین
سه مشخصه فوق جهت کنترل و اصلاح کار سیستم براساس نیازها و مقتضیات محیطی بکار میرود؛ بنابراین مبنای کنترل
سیستم است.
سیستمها بصورتهای گوناگون طبقه بندی میشوند :
1( سیستمهای ساده و پیچیده : سادگی و پیچیدگی هر سیستم به میزان ارتباط با تعادل آن با محیط اطرافش بستگی دارد.
سیستمها را از نظر ساده و پیچیده به 9 طبقه تقسیم میکند که حالت سلسله مراتبی دارد: » بولدینگ «
طبقه اول : سیستمهای استاتیک ؛ تابع قوانین ایستا هستند مانند نقشه زمین و یا نمودار درجه حرارت
طبقه دوم : سیستمهای دینامیک ؛ شامل قوانین دینامیک هستند مانند دوچرخه و موتور اتومبیل
طبقه سوم : سیستمهای سایبرنتیک ؛ توسط مکانیسم بازخورد کنترل میشوند مانند ترموستات)نوع ساده( و
کامپیوتر )نوع پیشرفته( که در آنها وجود ارتباط و کنترل بدون دخالت عامل خارجی لازمه تعادل سیستم است.
طبقه چهارم : سیستم سلول ؛ مرز جدایی موجود زنده از جماد است.
طبقه پنجم : سیستم گیاه ؛ سادهترین مرحله تقسیم کار بین سلولهاست مانند برگ که متشکل از مجموعهای از
سلولهاست.
طبقه ششم : سیستم حیوان ؛ اعضایی مانند چشم و مغز که او را قادر میسازد در مقابل اطلاعات دریافتی عکس
العمل نشان دهد.
طبقه هفتم : سیستم انسان ؛ انسان دارای خود آگاهی، گیرنده اطلاعاتی قوی و قدرت فکری است
طبقه هشتم : سیستم سازمان اجتماعی ؛ پیچیدهترین سیستم موجود است و بالاترین طبقه از سیستمهاست. واحد
تشکیل دهنده این سیستم نقش انسان در جامعه است که بحث عمده در زمینه مدیریت مربوط به این طبقه
از سیستم است.
طبقه نهم : سیستم ماوراءالطبیعه ؛ دنیایی ناشناخته که هنوز انسان از طریق علم به آن راه نیافته است.
2( سیستمهای اصلی و فرعی : در این سیستم، محدوده و مرزها قراردادی است. یک سیستم نسبت به سیتم بزرگتر فرعی و
نسبت به سیستمهای زیر آن اصلی است.
3( سیستمهای قطعی و احتمالی : سیستمهای قطعی سیستمهایی هستند که نتایج عملیات آن قابل ییش بینی باشند و سیستم
احتمالی شامل سیستمهایی است که پیش بینی دقیق نتایج عملکرد آن امکان پذیر نیست.
4( سیستمهای طبیعی و مصنوعی : سیستم طبیعی سیستمی است که موجودیت آن ناشی از برنامه ریزی و عملکرد آگاهانه انسان نیست و شامل انسان و سیستمهای گروهی که انسانها در آن شرکت دارند. این سیستم به سه دسته «دون ارگانیک» مانند سیستمهای فیزیکی «ارگانیک» مانند سیستمهای زیستی و «فوق ارگانیک» مانند سیستم اجتماعی تقسیم میشوند.
سیستم مصنوعی خلاف این سیستم است و به سیستمهای فیزیکی مانند ماشین، انسانی مانند سازمان، فیزیکی / انسانی
مانند انسان/ماشین تقسیم میشوند .
5( سیستمهای باز و بسته : سیستم بسته سیستمی است که با محیط خود به تعادل ایستا و ثابت رسیده است و مانند سیستم
اتم با محیط خود هیچگونه رابطهای ندارد. سیستم باز سیستمی است که با محیط خود دارای ارتباط متقابل باشد و از تغییرات
محیط تاثیر میگیرد و خود نیز بر محیط تاثیر میگذارد و با محیط خود به تعادل پویا میرسد.
چستر بارنارد
می باشد که بر صلاحیت، یکپارچگی » کارکردهای مدیر « یکی از صاحبنظران این مکتب میباشد و معروفترین کتاب وی
اخلاقی، سرپرستی معقول، تخصص گرایی و روش سیستمها تاکید میکند. او فرآیندهای ذهنی را به دو گروه تقسیم کرد :
نسبت » اقتدار اخلاقی « منطقی و غیرمنطقی که قادر به بیان شدن بصورت کلمات یا استدلالی نیستند. وی اعتقاد داشت مدیریت
به اجرا و مدرن سازی عملکرد ملت و مهار نیروهای تغییر فناوری برای خیر عمومی است. بارنارد تاکید میکند که سازمانهای
هستند، و چالش اصلی مدیریت، دستیابی به همکاری در گروهها و » سیستمهای اجتماعی ارگانیک و در حال تحول « رسمی
افراد میان این سیستم اجتماعی، به نفع دستیابی به اهداف سازمانی است. او همچنین ارتباط بین اقتدار و بحق بودن را تشخیص
می دهد. او باور داشت که چالش محوری مدیریت، موازنه بین ابعاد فناورانه و انسانی سازمان است. بعلاوه او فهمید که این فرآیند
دینامیکی استو نیازمند توجه مداوم است.
را برای بررسی سازمان ارائه میکند که شامل تئوری روان شناسی انگیزه و رفتار، تئوری » روش سیستمها « بطور مهم بارنارد
جامعه شناسی همکاری، و ارتباطهای پیچیده و ایدئولوژی بر مبنای شایسته سالاری است.
انتقادات وارده بر نظریه برنارد
منتقدان بر این عقیده بودند که دورنگی ذاتی در تمایل به همکاری ایجاد شده از بالا در نظریه وی نشان داده میشود و همچنین
بسیاری از موضوعات دوباره معمول شده است مثل کشف دوباره اهمیت فرهنگ سازمانی که از ابقای ارزشهای قوی و پایدار به
وسیله مدیرام مشتاق شکل میگیرد.
پیتر ام. سنگه
پیتر بعنوان نظریه پرداز تفکر سیستمی مطرح است . دیدگاه و نگرشهای وی پیرامون سازمانهای یادگیرنده و در قالب گروه
متشکل از افرادی که بطور مستمر و پیگیر، در پی ایجاد قابلیتهای لازم یادگیری برای خود هستند و بستری را آماده میکند که
می » پنجمین فرمان « به پنج اصل که از نظر وی جنبه محوری برای یک نهاد آموزشی را دارا هستند پرداخته شود. کتاب وی بنام
باشد که عبارتند از :
1( تفکر مبتنی بر سیستمها
2( مهارت و استادی شخصی
3( مدلهای ذهنی و فکری
4( ایجاد نگرشهای جدید
5( آموزشهای گروهی
نظریات سنکه با مفهوم ذیل قابل بیان است :
سازمان یادگیرنده یا آموزش مدار
سازمانهای آموزش محور، سازمانهایی هستند که در آنها افراد در پی توسعه و گسترش ظرفیتهای موجود خود جهت رسیدن
به نتایجی هستند که واقعاً در پی آنها هستند؛ جاییکه مردم بطور مستمر و پیگیر در حال یادگیری با هم و به سوی یک هدف کلی
هستند.
منطق بنیادین این سازمانها آن است که در مواقع تغییرات شتابان تنها آن نهادهایی که انعطاف پذیر و سازگار هستند میتوانند
سرآمد شوند .
از نظر وی آموزش و یادگیری واقعی، قلب و کانون هرآنچه انسانی است محسوب میشود و باید آن را بدست آورد.
تفکر مبتنی بر سیستم – سنگ بنای سازمان آموزش محور
این انضباط و رفتار است که به یکپارچه سازی دیگران پرداخته و آنها را در قالب یک بدنه منسجم از نظریهها و روشها بهم پیوند
می دهد. در حالیکه ابزارهای اساسی نظریه سیستمها کاملاً روشن است، ولی قابل ساختاربندی در مدلهای پیچیده هستند.
سنگه معتقد است که ما از تجارب خود بهتر یاد میگیریم، ولی هرگز بطور مستقیم به تجربه نتایج بسیاری از تصمیمات خود نمی
پردازیم .ارزیابی سیستمها منجر به شناخت استفاده از آنها، مشکلات موجود در آنها و تقویت بازخورد و همینطور درک محل و
مکان ایجاد توازن یا ثبات بخشی نسبت به بازخورد خواهد شد .
یک نقطه و جنبه کلیدی تر سیستمها همانا میزانی است که آنها بشکل غیرمنتظره مشمول تاخیر، وقفه در جریان تاثیر متقابل و
باعث وقوع یک کنش بشکل تدریجی میشوند .
رفتارهای محوری
در راستای اندیشیدن به سیستمها، سنگه رفتار توام با انضباط را مشابه یکسری از اصول و عملیات و روشها میداند . از منظر
وی پنج فرمان در یکی از سه سطح زیر قابل درک است :
1( روشها و شیوهها : آنچه ما انجام میدهیم و چه انجام میدهیم
2( اصول : صاحب بینشها و ایدههای هدایت کننده هستیم
3( جوهر و ماهیت : وضعیت وجودی موارد فوق به میزان زیادی از مهارت و استادی در رفتارهای ماست و هر رفتار به عرضه یک
بعد حیاتی میپردازد و هرکدام برای دیگران درصورتیکه سازمانها درصدد آموزش و یادگیری باشند، مهم تلقی میشود.
مهارت شخصی
سازمانها زمانی میاموزند که افراد حاضر در آن سازمانها بیاموزند. مهارت شخصی فراتر از توانایی و قابلیتهاست هرچند که
شامل آنها نیز هست. مهارت و استادی به منزله نوع ویژهای از تخصص است . افزاد با وجود میزان زیادی از مهارت شخصی باز هم
در چرخه یادگیری مستمر و پیگیر قرار دارند.
مدل ذهنی
این مدلها عمیقاً فرضیات، تعمیمها یا حتی تصاویر و پیامهایی هستند که چگونگی درک ما از جهان و اینکه چگونه عمل
می کنیم، همه را تحت تاثیر قرار میدهند . مدلهای ذهنی ریشه دار و تثبیت شده میتوانند به خنثی کردن تغییراتی بپردازند
که ناشی از شیوههای تفکر سیستمهاست.
ایجاد دیدگاههای مشترک
دیدگاههایی که به تقسیم تصاویر مربوط به آینده که ما در پی ایجاد آنها هستیم میپردازد ؛ دارای یک توان و قدرت اوج گیری
است و به ترویج تجربه گرایی و نوآوری میپردازد. زمانی که یک بینش اصیل وجود داشته باشد، افراد بهتر عمل میکنند و بهتر
می آموزند زیرا آنها میخواهند که اینگونه باشند نه به دلیل اینکه به آنها اینگونه گفته شده است.روشها و شیوههای بینشهای
مشترک شامل مهارتهای کشف تصاویر مشترک موجود در آینده است که به پرورش تعهدات اصیل و جذب آنها و اطاعت و
پیروی یا تسلیم شدن صرف به آنهاست.
آموزشهای گروهی
چنین روشهای یادگیری را فرآیند اتحاد و توسعه ظرفیتهای گروهی برای خلق نتایجی که اعضاء واقعاً طالب آن هستند،
آغاز » گفت و گو « مینامند. شیوهای که به خلق مهارتهای شخصی و دیدگاههای مشترک میپردازد. رفتار آموزش گروهی با
می شود و طی آن اعضای گروه به مطرح کردن فرضیاتی پرداخته و بعد وارد یک فرآیند تفکر یا هم اندیشی اصیل میشوند؛ که
همان ایده گفتمان است .
هدایت سازمان آموزش محور
سنگه بر این باور است که سازمانهای آموزش گر نیازمند یک تجسم و دیدگاه جدید رهبری هستند و نگاهش به نقطه نظر سنتی
رهبران سازمانی بعنوان افراد تعیین کننده جهت و تصمیم گیر کلیدی سازمانی و توانمدسازی نیروهای کار با توجه به دیدگاههای
جهانی انفرادی و غیرسیستماتیک خویش است. سازمانهای آموزش محور دارای ایدههای عالی هستند و این درصورتی است که
افراد حاضر در این ساختار گامهای خویش را در راه چنین ایدههای عالی بردارند.
رهبران سازمانی به مثابه طراحان
خط مشیهای سازمانی، زاهکارها و سیستمها از جمله حوزههای کلیدی طرح هستند، اما رهبران فراتر از آن هم حرکت می
کنند. در واقع وظیفه رهبران، طرح فرآیندهای یادگیری است که طی آن افراد درون سازمانی میتوانند به شکل مثمر ثمر با
مسائل مهم که در مقابل آنها قرار دارد، برخورد کنند و به پیشبرد مهارت خود در رفتارهای یادگیری دست بزنند.
رهبران به منزله کارگزاران
سنگه به این نکته اشاره دارد که مدیران بیش از آنکه داستان سرا باشند، بیشتر طرفدار عمل گراییاند و به مرتبط سازی داستان
به عنوان یک ابزار میپردازد. از نظر وی، رهبران کارگزاران و مباشران بینش هستند و وظیفه آنها چیدمان بینشها به نفع
دیگران میباشد.
رهبران سازمانی به مثابه آموزگاران سازمانی
اولین مسئولیت رهبری همانا تعریف واقعیت است . به عقیده سنگه، رهبران میتوانند روی نظرات افراد در مورد واقعیت مربوط
به چهار رفتار شامل رویدادها، الگوهای رفتاری، ساختارهای نظام مند و ایده سازی بر پایه گفتمان تاثیرگذار باشند.
رهبران سازمانی بعنوان آموزگاران یک نهاد به افراد و مردمنمی اموزند که چگونه به بینشها و دیدگاههای خود دست یابند، بلکه
به پرورش یادگیری و آموزش برای همه اقدام میکنند. آنها باید به خلق و اداره تنشهای خلاق بین دیدگاههای موجود و واقعیت
های موجود دست بزنند.
موضوعات و مسائل
هدف سنگه شناخت این است که چگونه میتوان با درمان و بهینه سازی، سازمانها را به یک سازمان آموزش مدار تبدیل کرد.
ضروریات و الزامات سازمانی
موردی که خلاف ایدههای سنگه است آن است که در محدوده سازمانهای سرمایه داری، جایی که بخش انتهایی متعلق به سود
است، علاقمندیی نگرانی اساسی در مورد یادگیری سازمانی و رشد و ارتقای کارکنان و هرگونه موارد تابع در این خصوص به
سادگی خیلی ایده آلیستی خواهد بود. از طرفی فرآوری و رقابتی بودن، تاحدی کارکرد ایجاد دانش و معرفت و پردازش اطلاعات
است. هرگونه عدم موفقیت در همراهی با فرآیند یادگیری گروهی و انفرادی در یک سازمان به معنی دیکته کردن فاجعه در این
فرآیند خواهد بود.
موضوع پیچیدگی و گرایش
یکی از بزرگترین مشکلات مربوط به دیدگاه سنگه، کارنداشتن با نظریه یا تئوری است، یعنی از نظر وی، تئوری یک فرآیند
صحیح و نه یک راه ارائه شده، تلقی میشود.
فرآیندهای آموزشی پا به پای تولید ممکن است برتر باشند، اما بسیاری از معلمان فاقد ظرافتهای تجربه و فرهیختگی برای
اجرای آنها هستند . در این راستا نباید از موانع فیزیولوژیک و اجتماعی موجود غفلت کرد.
خط مشیها و بینشها
دیدگاههای سنگه در حد کلان بوده و در سطوح مربوط به منافع و علائق سازمانی بکار گرفته شده است. به عنوان یک مورد
در مورد ابعاد مدیریت و سه مورد کارکردی که هر سه بطور برابر مهم هستند و هم بطور بنیادی » دراکر « متباین باید به نظر
متفاوت ؛ و در مقابل مدیریت هر سازمان قرار میگیرند اشاره داشت :
1( اندیشیدن از طریق یک هدف ویژه و تعریف آن هدف ویژه و پیام سازمان
2( بارورسازی کار و فرآوری آن و موفقیت کارمندان
3( اداره تاثیرات اجتماعی و مسئولیتهای اجتماعی
نظریات جدید مکتب سیستم گرایان
1( مدل سازمانی
کارل ویک اولین صاحبنظر نظریات جدید این مکتب است و مطرح میکند که واژه سازمان یک اسم است و نیز یک
افسانه و باید از آن بعنوان یک اسم گذشت. وی بیان میکند که بجای صحبت در مورد سازمانها، کانون توجه باید
باشد. او سازماندهی را راه حلی برای غلبه بر محصولات محیط عملی تعریف میکند که به وسیله رفتارهای » سازماندهی «
پیوسته در فرآیندهای مرتبط مشروط متبلور میشود. ویک مطرح میکند که موجودات بشری برای کاستن از
نامعینیهایی که در زندگی با آن مواجه هستند سازمان مییابند.
فعالیتهای سازمانی در سه مرحله صورت میگیرد : ) 1( مرحله وضع ) 2( مرحله انتخاب ) 3( مرحله استواری
سه مرحله فوق از سه مرحله طبیعی یا تکاملی توسعه یافته است که عبارتند از : ) 1( تنوع- از نظر ویک » کمپل « از نظر
2( گزینش ) 3( ابقا ( -» وضع «
افراد برای تطابق با تنوعی که از محیطشان ادراک میکنند دو فرآیند اصلی انتخاب را بکار میبرند : 1( مقررات: که
واکنشهای از قبل مشخص شده را که نسبت به شرایط القا ندارد امکان پذیر میسازد. ؛ 2( چرخههای رفتار ارتباطی :
برای مواجه با شرایط بسیار مبهم بکار میروند . که شامل دو قسمت است . چرخههایی از واکنشهای متقابل بین افراد
هنگام تبادل اطلاعات ؛ و ایجاد تعابیر که آنها را قادر به پاسخ به تقاضاهای ادراک شده میکند.
سازمانها تا زمانی به بقای خود ادامه میدهند که بتوانند موازنهای میان ثبات و انعطاف پذیری ایجاد کنند.
2( نظم به توافق رسیده
گروهی از روان شناسان اجتماعی متاخر دومین نظریه این مکتب را بنیان نهادند و تاکید داشتند که ساختار اجتماعی
شامل ساختار سازمانی از فرآیندهای متقابل بین افراد رشد میکند . آنها علاقمند به درک شالوده غنی زندگی روزمره
اجتماعی هستند که میتوان در سازمانها به انواع متنوع آن دست یافت . آنها نشان دادند که تقسیم کار و ساختارهای
کنترل در حرفههای گوناگون، در معرض تغییرات دائمی براساس توافقهای قبلی است.
» گارفینکل « نظم توافق شده در سطح خرد )روان شناسی اجتماعی( با کارهایی که تحت رهبری قوم شناسانی مانند
صورت گرفته و در سطح کلان )اکولوژیک با علایق نظریه پردازان نهادگرا ارتباط نزدیکی دارد.
3( سیستمهای فنی – اجتماعی
چهارمین نظریهای که اساس این مکتب را بنیان نهاد میباشد . این دیدگاه بجای تاکید بر تطبیق واحدهای فردی و
اجتماعی با الزامات فنی، بر هر دو نیاز فنی و انسانی تاکید میکند . میبایست بجای دستیابی به بهترین هماهنگی میان
اجزای فنی و اجتماعی، هدف بهینه کردن نیازهای هردو باشد زیرا که دو سیستم از قوانین مختلفی پیروی میکنند و
است. » هم خوان کردن تفاوتها « روابط آنها نمایانگر
4( نظریه آشوب یا نظم در بی نظمی
شعارهای مهم نظریه آشوب عبارت بودند از ) 1( پروانهای در آفریقا بال میزند و گردبادی در آمریکای جنوبی شکل
میگیرد. ) 2( زندگی برای بقا راه خود را خواهدیافت.که بعدا این نظریه تبدیل به تئوری شد.
تئوری آشوب، سیستمهای دینامیکی بسیار پیچیدهای مانند اتمسفر زمین، جمعیت حیوانات، جریان مایعات، تپش قلب
انسان، فرآیندهای زمین شناسی و ... را مورد بررسی قرار میدهد. انگاره کلیدی و اصلی این تئوری اسن است که در هر
بینظمی، نظمی نهفته است . یعنی نظم را نباید تنها در یک مقیاس جست و جو کرد. یک پدیده در یک مقیاس، تصادفی
و غیرقابل پیش بینی است در حالیکه در مقیاس دیگر ممکن است کاملاً پایا و قابل پیش بینی باشد.
جهان مجموعهای از سیستمهایی است که به شیوههای خود عمل میکنند که دورانی هستند که در آن بی نظمی منجر
به نظم و نظم منجر به بی نظمی میشود. این علم جدید تئوری پیچیدگی نامیده میشود و جنبهای از این علم تئوری
آشوب یا نظم در بی نظمی نامیده میشود.
نظریه نظم غایی یا «نظم در بی نظمی» به ما ابزار حل مسائل پیچیده را در محیط پرآشوب و پر از تغییر و تحول امروز و فردا را میدهد. این نظریه بر تاثیر «بازخورد حاصل از ارزیابی محیط» بر سیستمهای سازمانی تاکید میکند.
آشوب یا نظم در بی نظمی چیست؟
این واژه به معنای فقدان هرگونه ساختار و نظم است و در محاورات معمولاً جنبه منفی دارد اما با پیدایش نگرش جدید و روشن
شدن ابعاد علمی و نظری آن، دیگر به معنای سازمان نیافتگی، ناکارایی و درهم ریختگی تلقی نمیشود. بلکه وجود جنبههای
غیرقابل پیش بینی و اتفاقی در پدیدههای پویاست که ویژگی خاص خود را داراست. بی نظمی نوعی نظم غایی در بی نظمی است.
آشوب یا بی نظمی نوعی بی نظمی منظم، یا نظم در بی نظمی است . بی نظم از آن رو که نتایج آن غیرقابل پیش » هیلز « از نظر
بینی است و منظم بدان جهت که از نوعی قطعیت برخوردار است.
اصول اولیه تئوری آشوب یا بی نظمی
1( همه سیستمهای دینامیکی غیرخطی دارای اتراکتور )نقطه جذب( هستند.
2( این سیستمها از نظم به بی نظمی و از بی نظمی به نظم میرسند.
3( این سیستمها بعد از گذار از اتراکتورها به فراکتالها میرسند.
4( اتراکتورها نقطه تعادل سیستمهای دینامیکی را به نمایش میگذارند.
ارزشها در آشوب
اگر یک سیستم آشوبی را در مقطع زمانی خاصی برش بزنیم ؛ فقط هرج و مرج میبینیم در حالیکه اگر نگاه فرآیندی داشته
باشیم، میتوانیم شاهد درجه مشخصی از نظم باشیم. یک سازمان از این نظر که دارای برخی ویژگیهای بنیادی سیستمهای
آشوبی است، یک سیستم آشوبی بشمار میآید . این سیستمها باز، اتلافی، غیرخطی، قادر به خود سازماندهی، غیرقابل پیش
بینی و به شدت وابسته به شرایط اولیه هستند به عبارتی :
یک سازمان سیستم آشوبی است زیرا رفتار آینده آن را نمیتوان بهدقت پیش بینی کرد.
یک سازمان سیستمی باز است زیرا با محیط خود مبادله اطلاعاتی، انرژی یایی و مادی دارد.
یک سازمان سیستمی پویا و نه ایستاست زیرا ویژگیهای آن مستمراً با گذشت زمان تغییر میکند.
یک سازمان سیستمی اتلافی است زیرا تکامل و گذار آن طی زمان برگشت ناپذیر است و فقط زمانی ناپدید میشود که از
حرکت باز میایستد.
یک سازمان سیستمی غیرخطی است زیرا نتیجه آن بگونهای غیرقابل پیش بینی بیشتر از مجموع اجزاست یعنی سیستم
توانایی هم افزایی دارد..
انواع سیستمهای آشوب
دو نوع سیستم آشوب وجود دارد : » پری گوگین « به نظر
1( سیستم انرژی پایین : مثل ورقهای بازی؛ این سیستم بدون دریافت انرژی، از طریق بازیکنان نمیتواند خود را به شکل
یک بازی سازماندهی کند.
2( سیستم انرژی بالا : همراه با اغتشاش و انرژی بالا
تحلیل سیستمهای پیچیده
می توان از خصوصیات عمومی تحلیل سیستمهای پیچیده برای طبقه بندی این نوع سیستمها استفاده کرد:
1( نمایه نحوه اتصال: اجزا بطور متوسط دارای بیش از یک ورودی و بیش از یک خروجی هستند اما نه آنقدر که منتهی به
آشوب شود.
2( وضعیت تبدیل نسبت به ورودیهای مورد استفاده سیستم و متوسط خروجیهای ایجاد شده توسط آن بطور طقریبی
برابر یک است. اختلاف کمتر از یک سیستم، وضعیت ایستای همگرا و بیشتر از یک، سیستم بسمت آشوبناک واگرا
خواهد رفت.
3( قابلیت یادگیری: اجزا قابلیت یادگیری از تجارب گذشته را دارند که برای تغییر دادن قواعد سیستم و بهینه سازی
وضعیت بکار میرود.
4( عملکرد موازی : برخی از اجزا بطور خودکار و موازی فعالیت میکنند که باعث ارتقای سرعت پاسخگویی و قابلیت تطابق
سیستم میشود.
5( تغییر برهم کنشها : اجزا قادرند اجزای دیگر را که با آنها برهم کنش دارند تغییر دهند که میتواند دائمی یا موقت باشد.
6( حلقههای بازخورد: در این حلقه خروخیها بسمت ابتدای فرآیند بازگشت داده میشوند تا نتایج عملکردهای واقعی
باعث تصحیح فرآیند شود.
7( قابلیت کنترل: تمام متغیرها برای ثبات باید قابل کنترل باشند. )متغیر غیرقابل کنترل معرف پتانسیل آشوب است( ولی
کنترل نباید باعث ایجاد تغییر شود .
8( حوزههای جذب : انعطاف پذیری پاسخ و آزادی خلاقیت که میتوانند به یک هدف برسند.
9( مرزهای خارجی : مرزهای سیستم نه کاملاً بسته و نه کاملاً باز هستند. اطلاعات باید از صافی بگذرد.
10 ( عملکرد سیستم: اهداف یا عملکردها میتوانند چندگانه باشند که یک وجهه چندبعدی به سیستم میبخشد.
11 ( بلوکهای سازنده زیرسیستمها در ابعاد مختلف میتوانند وجود داشته باشند که یک ساختار مدولی و فراکتال به
سیستم میبخشند.
12 ( خواص غالب عملکردهای برنامه ریزی نشده در طول عملیات به کنار گذاشته میشوند .
13 ( ثبات سیستم : برخی اختلالهای داخلی و خارجی میتوانند در درون سیستم مضمحل شوند ولی برخی دیگر باعث بروز
عوارض غیرمنتظره .
14 ( کنترلغیرمتمرکز: کنترل در تمام سیستم توزیع شده است و تصمیمهای موضعی توسط اجزا و در محدوده محدودیتها
اتخاذ میشوند.
15 ( جریان اطلاعات : افزایش جریان اطلاعات میتواند معرف حرکتی از ثبات به سمت آشوب باشد.
خصوصیات عمده و اساسی سیستمهای آشوب
1( اثر پروانه ای
بیانگر رد روابط خطی میان علت و معلول و تایید غیرخطی بودن روابط در پدیدهها و سیستمهاست. به این معنا که یک
تغییر جزئی در شرایط اولیه میتواند به نتایج وسیع و پیش بینی نشده در ستادههای سیستم منجر شود و این سنگ
بنای تئوری آشوب است.
2( خودسازماندهی
مورگان خاصیت خودنظم دهی در سیستمها را تابع چهار اصل میداند که هرگاه این چهار اصل برقرار شوند رابطه ای
میان سیستم و محیط ایجاد شده و سیستم خودنظم میشود و در مقابل وقایع، نوعی هوشمندی از خود بروز میدهد.
نخست آنکه سیستم باید توان احساس و درک محیط خود و جذب اطلاعات از آن را دارا باشد .
دوم آنکه سیستم باید قادر به برقراری ارتباط میان این اطلاعات و عملیات خود باشد .
سوم آنکه سیستم باید قدرت آگاهی از انحرافات را داشته باشد .
چهارم آنکه توانایی اجرای عملیات اضلاحی برای رفع مشکلات را دارا باشد
3( خودمانایی
در تئوری آشوب نوعی شباهت میان اجزا و کل قابل تشخیص است . بدین ترتیب که هر جزئی از سیستم دارای ویژگی
می گویند. » هولوگرافی «های کل بوده و مشابه آن است که به این خاصیت
4( جاذبههای عجیب
به رغم غیرقابل پیش بینی و غیرخطی بودن رفتار، جاذبههای عجیب بیانگر الگوهای منظمی هستند که از آشفتگیهای
موجود در سیستم و بی نظمی موجود بدست میآیند. این جاذبهها در همه جا وجود دارند و بدون الگو نیستند و از
الگوی خاصی پیروی میکنند و ارزش آنها هم در همین الگو داشتن است. در این جاذبهها هیچ مسیری تکرار نمیشود و
هر مسیر برای خود مسیری جدید است.
نتیجه
سیستم مفهوم جدید نیست بلکه ریشه آن به نظام آفرینش و جهان طبیعت میرسد.
سیستمها بصورتهای گوناگون قابل طبقه بندی هستند
اقتضاگرایان: حد وسط میان 1. مکاتب سنتی و کلاسیک با دید خرد 2. مکتب سیستمی با دید کلان
هدف: 1. یافتن ارتباطات میان عوامل محیط و سازمان 2. معتقد به وجود ارتباط مشخص میان متغیرها.
پیام: محیطهای گوناگون، نیازمند روابط سازمانی گوناگون هستند تا از این طریق بیشترین کارایی حاصل شود.
چارچوب:
جون وودوارد
وی قلمر بررسیهای خود را به سه نوع فناوری تقسیم کرد:
1( فناوری تولید تک واحدی که در ان محصول براساس مشخصات مورد درخواست مشتری و نمونههای اولیه تولید میشود مانند ماشینهای سفارشی
2( فناوری تولید انبوه که محصولات معمولاً روی خط تولید و بصورت انبوه با مشخصات کلی و مشترک تولید میشوند مانند کارخانجات تولید تلویزیون
3( فناوری فرآیندی که در آن تولید به وسیله ماشین آلات خودکار و بصورت جریانی از تولید و به صورت پیوسته ادامه دارد مانند پالایشگاههای نفت نتایج بررسیها بشرح ذیل میباشد :
ابعاد ساختار -|- تولید تک واحدی -|- تولید انبوه -|- تولید فرآیندی
خط فرماندهی -|- مبهم -|- روشن -|- مبهم
صف و ستاد -|- غیرمتمایز -|- کاملاً متمایز -|- مبهم
حیطه نظارت -|- محدود -|- وسیع -|- محدود
تقسیم بندی ادارات -|- براساس هدف -|- براساس جریان عملیات -|- براساس هدف
مجموعه -|- زنده و پویا -|- ماشینی و ایستا -|- زنده و پویا
برنز و استاکر
مهمترین نتیجه حاصله آنان نظریه «ماشینی و زنده» مدیریت نامیده میشود و آن این است که مقتضی بودن هرکدام از آنها بستگی به محیطی دارد که سازمان در آن فعالیت میکند . از ویژگیهای این نظریه توجه بیش از حد به کارایی از یک سو و وجود مشاغل یکنواخت و بسیار تصنعی و روشهای انجام کار و مقررات دقیق از سوی دیگر است. خصوصیات هریک از دوالگوی مورد نظر بشرح ذیل میباشد :
شیوه مدیریت -|- ماشینی -|- زنده
نوع محیط -|- ثابت -|- متغیر
موارد تاکید -|- مشاغل تخصصی / مقررات و روشهای کار متعدد -|- مشاغل با تخصص کمتر / مقررات و روشهای کار معدود
تطبیق با مکتب -|- کلاسیکها -|- نئوکلاسیکها
لارنس و لورش
به نظر آنها هیچ راهی به عنوان بهترین راه برای سازمان دهی وجود ندارد. آنها دو متغیر برای تعیین مناسبترین نوع ساختار معرفی کردند : یکی متغیر تفکیک و تمایز که حاکی از اختلاف در جهت گیریهای ادراکی و احساسی مدیران واحدهای مختلف با وظایف متعدد است. دیگری تلفیق و هماهنگی که حاکی از همکاری میان واحدها تحت شرایط محیط برای دستیابی به وحدت عمل است.
فیدلر
بررسیهای وی منجر به پیدایش تئوری اقتضا در رهبری شد که تاکید دارد که یک رهبر موثر باید روش خود را با مقتضیات موقعیت تطبیق دهد.
سه مورد از مهمترین متغیرهای موقعیتی مشخص شده مدنظر وی عبارتند از :
1( قدرت یا اختیارناشی از مقام ؛ قدرتی که دارنده آن میتواند اعضای گروه را به اطاعت و قبول هدایت و رهبری خود وادار کند.
2( ساختار وظیفه ؛ حاکی از میزان یکنواختی و قابلیت پیش بینی وظیفه گروه است.
3( رابطه رهبر و پیروان؛ این عامل بیانگر سازگاری رهبر با اعضای گروه و اعتماد و فاداری اعضا نسبت به رهبر است و میزان پذیرش اطاعت از جانب پیروان را در برمی گیرد.
نتیج بررسیهای وی نشان داد که در ردههای بالای مدیریت، مهارتهای رفتاری و نحوه روابط مدیر با زیردستان یعنی شیوه
رهبری مردم گرا تاثیرقابل توجهی در بهره وری دارد ولی در سطوح پایین تر مهارتهای تخصصی و حرفهای یعنی شیوه رهبری وظیفه گرا کارایی بهتری دارد.
نظریات جدید مکتب اقتضاگرایان
نتیجه