توسعه اجتماعی چیست؟
با سایر مفاهیم از جمله توسعه انسانی، فنی، سیاسی، اقتصادی و غیره چه تفاوتی دارد؟ مولفهها، شاخصها و عوامل خاص آن کدام است؟ و چگونه میتوان به آن دست یافت؟
توسعه اجتماعی از دیدگاههای متفاوت معناهای مختلفی را داراست از جمله: گذر از جامعه سنتی به صنعتی یا مدرن از طریق تقسیم کار که در نظر دورکیم مطرح بود و دیگرانی که آنرا به معنی سرمایه اجتماعی، هویت انسانی، عقلانیت ارتباطی، اعتماد، انسان بودن و غیره میگرفتند. در ایران این مفهوم با شاخصهای هویت و اعتماد اجتماعی بیشتر مدنظر بوده است.
توسعه اجتماعی در سال ۱۹۹۵ به معنی مبارزه با فقر مطرح شد که مسئولیت اصلی مقابله با فقر به عهده دولتهای ملی و نظارت آن بر عهده اجتماع بینالمللی گذاشته شده بود. این نظارت در بیانیه ژنو بر رعایت حقوق بشر، بخشودگی بدهیهای خارجی کشورهای فقیر، تجارت خارجی کشورها، سرمایهگذاری در بخشهای اجتماعی و نقش بانک جهانی تاکید داشت. شاخصهای توسعه نیز عبارت بودند از: دسترسی به خدمات آموزشی، درصد جمعیت با سواد، طول عمر، میزان مرگ و میر نوزادان، سوء تغذیه و تغذیه مناسب، سطح بهداشت و کنترل بیماریها، مسکن مناسب، برابری زن و مرد و … مهمترین موضوع از این نظر توسعه انسانی و آنهم در عمل به معنی مقابله با فقر و نابرابری است که باید با سیاستگذاریهای اجتماعی تامین شود.
توسعه اجتماعی با تقسیم حیات اجتماعی به چهار حوزه سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی خاصتر شده است و مؤلفههای آن حول انسجام و یگانگی از هویت و استقلال نسبی و منطق درونی خاصی برخوردار شده است. عدم توجه به دو عامل انسجام و یگانگی به صورت آسیبهای اجتماعی، طراوت و شادابی حیات اجتماعی را تهدید میکند.
کانون بحث توسعه اجتماعی اجتماع جامعهای (Societal Community) است، که مطابق آن همه ابعاد سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی مطمع نظر است چه در سطح خرد و کلان و چه از نظر جنبههای عینی و ذهنی.
توسعه اجتماعی مستلزم شناخت هستی شناسی اجتماعی یعنی وضعیتی که اکنون در آن قرار داریم و هدف شناسی اجتماعی که وضعیت مطلوب را ترسیم میکند و بسیار هنجاری است، و سرانجام امکان شناسی است که به مقدورات و محدودیتهایی اشاره دارد که در گذار از وضعیت موجود به مطلوب با آنها روبرو هستیم.
بررسیها نشان میدهد که ایران از نظر اجتماع جامعهای مشتمل بر “ماهای” بسیار متعدد، متنوع، و بعضاً متناقض است. بدین معنی که اجتماعات سازمانی و رسمی یا تعلقات سازمانی در جامعه ایران بسیار ضعیف است؛ انجمنها، احزاب سیاسی، شوراهای اجتماعی، اتحادیههای صنفی نیز به تبع آن بسیار ضعیف هستند لذا بین دو بخش رسمی و غیررسمی حیات اجتماعی مردم ایران خلاء بزرگی وجود دارد که منبع اصلی نابسامانی یا آنومی اجتماعی است. پیامدهای حاصل آن از جمله جمعگراییهایی خاص گرایانه، فردگراییهای خودخواهانه و انواع کژکارکردیها و کژکرداریهاست. از سوی دیگر در ایران جنبههای غیررسمی حیات اجتماعی ایران در قالب گروهها، اقشار اجتماعی، قومی، خانوادگی و … نسبتاً قوی است. در این اجتماعات طبیعی (Communities) روابط گرم، عاطفی، تعلقات و وابستگیها بسیار شدید است. این نوع اجتماعات وجه غالب اجتماع جامعهای ایران را تشکیل میدهد و تعیین کننده خاصگراییهایی فرهنگی و اجتماعاند.
اهم مسایل و مشکلات اجتماع جامعهای در ایران عبارتند از: ۱) غلبه ارزشهای ابزاری (ثروت و قدرت) بر ارزشهای ذاتی (تعهد و موقت عمل کردن)؛ ۲) تعدد و تعارض اجتماعات، الگوها و قواعد عمل جمعی موازی با هم که منبع و منشاء نابسامانی و آنومی اجتماعیاند و در شرایط موجود نیز تعارض بین نخبگان این وضعیت را تشدید کرده است؛ ۳) کثرت امر و نهی و تورم اجتماعی که بعضاً از لحاظ نظری و عملی متناقضاند؛
۴) خاصگراییهای خانوادگی، طایفهای، قومی و احساس تعهد دو تکلیف در برابر اجتماعات غیررسمی کوچک و تقدم منافع خاصگرایانه فردی، خانوادگی، قومی بر مصالح جمعی عام، جمعگرایی خاصگرایانه در اجتماعات کوچکتر و فردگرایی خودخواهانه در اجتماعات بزرگتر؛ ۵) عقب ماندگی و تأخر اجتماع جامعهای نسبت به سایر حوزههای جامعه؛
۶) چندگانگی ساختاری – ساخت قطاعی و شدت روابط درون گروهی؛ ۷) نظم انتظامی مبتنی بر تشابهپذیری در شیوههای احساس، اندیشه و عمل توأم با فشار بیرونی خشونت آمیز؛ ۸) چندگانگیهای شخصیتی و رواج تظاهر، تملق، دروغ و تزویر؛ ۹) سرخوردگیهای روانی، نارضایتی عمومی و برونگرایی، هنجارشکنی، قانونگریزی، قانونستیزی و آسیبپذیری در برابر تهاجمات فرهنگی، افزایش بحرانهای اجتماعی و بویژه بحران اخلاقی.
وضعیت مطلوب توسعه اجتماعی بسط و تعریض و تحکیم اجتماع جامعهای یعنی اجتماع بزرگتر و تعهد اجتماعی عامتر است که در آن، اولاً: انسجام جمعی عام بصورت نظم اجتماعی مبتنی بر تفاوتپذیری با حفظ هویتها؛ ثانیاً: تسامح و بردباری؛ ثالثاً: هویت جمعی عام جامعهای به عنوان منظر نگاه به درون و بیرون و پایه اساسی تنظیم روابط درونی و برونی جامعه مطرح میباشد؛ رابعاً: انسجام جمعی عام و تعهد جمعی تعمیم یافته بر سر اصول و قواعد عمل جمعی عام و تحقق جامعه مدنی و مفهوم شهروندی و وفاق و سینرژی حاصل از آن پدید میآید؛ و سایر موارد از جمله هویت جمعی عام، اعتماد اجتماعی عام، یگانگی نظام شخصیتی و خودیابی، بسط اخلاق و همبستگی اجتماعی عام و بالاخره توسعه عقلانیت ارتباطی شکل میگیرند.
برای گذار از وضعیت موجود به وضعیت مطلوب ودست یابی به توسعه اجتماعی از نظر نویسنده مقاله میتواند سه سناریو را شامل شود، ۱) تداوم وضعیت موجود – با احتمال بسیار ضعیف؛ ۲) بدتر شدن وضعیت موجود – محتمل؛ ۳) بهبود وضعیت موجود و رسیدن به وضعیت مطلوب – محتمل ولی مشروط به شناخت مسایل و مشکلات موجود، ترسیم دورنمای آینده، امکان شناسی و ارزیابی دقیق و برنامهریزی عملی برای توسعه اجتماعی است.
توسعه اجتماعی ایران از اهمیت و ضرورت عملی و اجتماعی خاصی برخوردار است. جامعه امروز ایران از پسافتادگی توسعه از نظر اجتماعی و ساختاری در رنج است. ما نیازمند همبستگی، اخلاق عمومی، جامعه مدنی و اعتماد اجتماعی هستیم و اگر در این راه نکوشیم آسیبها و نابسامانیهای اجتماعی و طغیانها در راهند. کار روی ابعاد توسعه متوازن و همه جانبه ایران هم در بعد علمی و هم در بعد عملی و اجرایی به طور جدی باید مورد توجه قرار گیرد.
سرمایه اجتماعی و اشکال گوناگون آن، در دو دهه اخیر به عنوان یکی از کانونیترین مفاهیم در علوم اجتماعی ظهور و بروز یافته است. فرض بنیادین که پشت سرمایه گذاری در روابط اجتماعی وجود دارد، نسبتاً ساده و روشن است؛ یعنی سرمایه گذاری در روابط اجتماعی با سودهای مورد انتظار. افراد برای تولید سود در تعاملات و شبکههای اجتماعی شرکت میکنند و منابع موجود در شبکههای مشارکت، افزایش سود میشود.
همچنین بدون سرمایه اجتماعی، استفاده از دیگر سرمایهها به طور بهینه انجام نخواهد شد.در جامعهای که فاقد سرمایه اجتماعی کافی میباشد، سایر سرمایهها ابتر میمانند و تلف میشوند. در واقع سرمایه اجتماعی را میتوان حاصل روابط مبتنی بر اعتماد در جامعه دانست و آن به مجموعه منابعی که در ذات روابط اجتماعی بوجود میآیند و زندگی اجتماعی را دلنشینتر و مطلوبتر میسازد، اطلاق کرد. از طرفی پرداختن به مسایل نظری و اجرایی “سرمایه اجتماعی” و نیز تبیین الزامات نهفته در آن برای توسعه اقتصادی، اجتماعی، جالب و اساسی است. سرمایه اجتماعی در حقیقت تمام الزاماتی را که برای توسعه و به ویژه توسعه شتابان جامعه ضرورت دارند، در خود جای میدهد. به طوری که به کارگیری درست سرمایه اجتماعی در فرآیند توسعه، باعث رونق کشور در ابعاد سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی میشود.
از تفاوتهای عمده سرمایه اجتماعی با دیگر سرمایهها، نظیر سرمایه اقتصادی و سرمایه انسانی این است که سرمایه اجتماعی مالکیت فردی ندارد و محصول زندگی جمعی و متعلق به اعضای ان جامعه است که در صورت مصرف، نه تنها کاهش نمییابد بلکه ممکن است افزایش یابد. مثلاً هر چه شخص خود را در اشتراکات گروه بیشتر سهیم ببیند، احساس اشتراک شخص افزایش مییابد. این (سرمایه اجتماعی) فقط در درون گروه یا انجمن یا شبکه اجتماعی تولید میشود.
در هر جامعهای که افراد آن جامعه به اشکال مختلف عضوی از گروه یا انجمن یا صنفی هستند، دارای اعتماد به نفس بیشتر نسبت به جامعه میشوند و درصد اعتماد و مسئولیت شان نسبت به گروه و حتی بیرون گروه بسیار بیشتر میشود. کنترل اجتماعی آسانتر، حمایت خانوادگی و خویشی، برقراری شبکههای فراخانوادگی (مثل صندوقهای قرضالحسنه) و ایجاد فرهنگ مدنی قوی از فواید و نتایج مثبت سرمایه اجتماعی در جامعه است.
البته سرمایه اجتماعی در جوامع کهن با سابقه تمدنی، فراوان یافت میشود. این جوامع در طی سالیان متمادی با کسب تجربه اجتماعی و انتقال آن از نسلی به نسل دیگر در ابعاد مختلف (سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی ) جایگاه ویژهای کسب کردند که روابط بین شهروندان را تسهیل کرده است. وجود سرمایه اجتماعی در این جوامع سبب شده است تا دیگر کشورها از طریق مطالعه و تحقیق در این جوامع، درصدد کسب تجربه و بکارگیری آن در جوامع خود برآیند.
ایران نیز از قبیل چنین جوامعی است که در آن، سرمایه اجتماعی فراوانی وجود دارد. مردم به یکدیگر اعتماد دارند، احساس تعلق و ترحم میکنند، در مراسمها انسجام دارند، مشارکت مدنی خوبی صورت میگیرد، از تمامیت ارضی دفاع میکنند. مهم آنست که همه این اشکال سرمایه اجتماعی باید تقویت و حفظ شود.
یکی از نمونههای سرمایه اجتماعی در ایران همکار و همیاری مردم در مراسم ازدواج، عزاداری و مناسبتهای اجتماعی دیگر است که به همدیگر یاری میرسانند و این یاریگری، نشان از اعتماد مردم به همدیگر است که در ازدواجها با کمک کردن در تهیه جهیزیه و اعطای پول به صورت قرض الحسنه، خانوادهها را در این امر مهم کمک کار میشوند. در برخی مناطق ایران دیده شده است در هنگام فوت یکی از اهالی، همسایگان، مبالغی تهیه و در برگزاری مراسم ختم مشارکت میکنند که این یاریگریها از سرمایه ارزشمند اجتماعی در کشور است و باید تقویت شود.
همکاری و همدلی مردم ایران در زمان هشت سال دفاع مقدس، مشارکت مردم در بازسازی مناطق جنگ زده، حضور گسترده در انتخابات، همین طور کمک رسانی به مردم مناطق زلزله زده، مشارکت در جشن نیکوکاری، خیرین مدرسه ساز و…. نشان از وجود سرمایه اجتماعی و اعتماد اجتماعی در این سرزمین کهن است و جامعه ایران را به یک جامعه مشارکتی تبدیل کرده است و این موارد باید به همدلی بلندمدت تبدیل شود و به زمان خاص محدود نباشد.
تاکید میشود اعتماد اجتماعی سنگ بنای رابطه سالم در جامعه است و افزایش اعتماد متقابل میتواند به نحو قابل توجهی کارایی یک نظام را بالا ببرد و اگر از حد فردی به سطح اجتماعی انتقال یابد، به عنوان یک سرمایه با ارزش تلقی میشود.
در جهان، سرمایه اجتماعی در شکل مدنی آن و در قالب تشکلهای غیردولتی، انجمنها و گروهها به ویژه در گروههای کوچک غنای بیشتری دارد و افراد در این گروهها، رابطه عمودی (رییس و مرئوسی) ندارند بلکه رابطه افقی است، خود را هم سطح یکدیگر میدانند که در چنین شرایطی امکان نوآوری وجود دارد.
این سرمایه موجب پایین آمدن سطح هزینههای تعاملات اجتماعی و اقتصادی و اقدامات مختلف میگردد. زیرا وقتی اعتماد متقابل در جامعه و مناسبات از دست برود، هر فعال اقتصادی مجبور میشود در معاملات با دیگران انواع تضمینها را بگیرد یا بدهد که انجام همه این مسائل هزینه دارد و هزینهاش هم در نهایت به کل جامعه تحمیل میشود.
در پایان یادآوری میشود که وظیفه برنامه ریزان اجتماعی است که سرمایه اجتماعی ایجاد، حفظ و تقویت کنند که برای بقای جامعه ضروری است.
تأثیر سواد رسانهای بر تسریع توسعه اجتماعی
آموزش سواد رسانهای، باعث بالا رفتن سرعت توسعهی اجتماعی در جوامع (خصوصاً جوامع در حال توسعه) میشود. داشتن این مهارت برای تمامی شهروندان و افراد یک جامعه لازم و ضروری است. بنابراین سیاستگذاران باید تمهیداتی بیاندیشند تا از طریق بالا بردن سطح سواد رسانهای مردم، شاخصهای توسعه نیز به عنوان جزئی اساسی از زندگی هر شخص رشد کند. مقاله حاضر سعی دارد تا با مورد توجه قرار دادن تکنولوژیهای جدید ارتباطی و اطلاعاتی به تأثیر آنها بر توسعه اجتماعی بپردازد. برای شناخت تأثیرات سواد رسانهای بر توسعه و بهویژه توسعه اجتماعی، لازم است ابتدا شناخت نسبتاً کاملی از مؤلفههای آن کسب کرد.
تاریخچه پیدایش سواد رسانهای به سال ۱۹۶۵ باز میگردد. “مارشال مک لوهان”، اولینبار در کتاب خود تحت عنوان “درک رسانه: توسعه ابعاد وجودی انسان”، این واژه را به کار برده است. “مک لوهان” معتقد بود: “زمانی که دهکده جهانی فرا رسد، باید انسانها به سواد جدیدی به نام سواد رسانهای دست یابند” (صدیق بنای، ۱۳۸۵). از لحاظ نظری نیز، افراد باسواد رسانهای، در برابر اطلاعات رسانهای، آسیبپذیری کمتری دارند. زیرا پیامهایی را که به منظور تأثیرگذاری بر آنها طراحی و ارسال میشود – در سطوح مختلف- مورد شناسایی قرار میدهند. با آگاهی یافتن نسبت به چگونگی ایجاد اطلاعات توسط رسانهها و خصوصاً اینترنت، حتی کودکان نیز قادر خواهند بود، در دنیایشان خودمختاری بیشتری داشته باشند. به علاوه معلمان و استادانی که مهارتهای سواد رسانهای را کسب میکنند، میتوانند به اشاعه دهندگان اطلاعاتی تأثیرگذارتری تبدیل شوند و فاصلهی میان برنامههای آموزشی و برنامههای اجتماعی را از میان بردارند. و نهایتاً به مصرفکنندگان و مخاطبان منتقد و تیزبینتری نیز تبدیل شوند.
تکنولوژیهای اطلاعاتی و ارتباطی یا آی. سی. تی. مجموعهی وسیعی از فنآوریها و مباحثی از مدیریت و پردازش اطلاعات هستند که برای برقراری ارتباط بین انسانها (ارسال و دریافت انواع پیامهای کلامی، صوتی و تصویری) به کار گرفته میشوند. طبق تعریف تخصصیتر سایت “ویکی پدیا ” (۲۰۰۶) آی. سی. تی. عبارت است، از استفاده از سیستمهای کامپیوتری الکترونیکی و نرم افزارهای کامپیوتری که برای تولید، تبدیل، نگهداری، محافظت، پردازش، انتقال و بازیابی اطلاعات به کار میروند. آی. سی. تی. ترکیبی از سخت افزار، نرم افزار، رسانهها و حتی سیستمهای پخش و توزیع اطلاعات و محتوا را شامل میشود. ظهور، رواج و استقبال گسترده از تکنولوژیهای رسانهای نظیر رادیو، تلویزیون، تلفن، کامپیوترهای شخصی ویدئو و در حال حاضر اینترنت از جمله مسایلی است که توجه بسیاری را به سمت خود جلب کرده است. به طوریکه میتوان ادعا کرد که تکنولوژیها هیچگاه در تاریخ به این میزان از رواج، نفوذ و تأثیر دست نیافته بودند.
در همین راستا امروزه کسب توسعه یافتهگی یک کشور تا اندازه بسیار زیادی تحت تأثیر وجود این دستاوردهای تکنولوژیکی در جامعه میباشد. جوامعی که در آنها این تکنولوژیها بسیار کم و یا اصلاً موجود نمیباشد، توسعه نیافته به حساب میآیند. لذا هر اندازه که به مباحث توسعه با تأکید بر تکنولوژیها از ابعاد مختلف پرداخته شود، کافی ناست. بلکه داشتن ادبیاتی جامع و منسجم در زمینهی توسعه از زوایای مختلف، از نیازهای اساسی کشورهای در حال توسعه مانند ایران میباشد.
مفهوم توسعه
مفهوم توسعه با وجود رواج فراوانش، کلمهای است مبهم و چند بعدی که با کلمات زیادی مترادف شده است. گاهی توسعه را با رشد و گاهی با صنعتی شدن مترادف میدانند. (ازکیا، ۱۳۷۴،ص۶) در حالیکه هر کدام اشاره به فرآیندی خاص است. به عنوان مثال رشد، یک مفهوم یک بعدی است و منظور از آن ازدیاد کمٌی ثروت در جامعه است. و معمولاً با شاخصهائی نظیر درآمد سرانه اندازه گیری میشود. یا صنعتی شدن عبارت است، از تولید مستمر و فزاینده توسط نیروی کار با استفاده از ابداعات تکنیکی و سازمان منظم کار. این در هم تنیدگی معنائی به دلیل گستردگی فضای توسعه است.
“مایکل تودارو” معتقد است که توسعه را باید “جریانی چند بعدی” دانست که مستلزم تغییرات اساسی در ساختار اجتماعی، طرز تلقی مردم و نهادهای ملی و نیز تسریع رشد اقتصادی، کاهش نابرابریها و ریشهکن کردن فقر مطلق است. (تودارو، ۱۳۷۹،ص ۱۳۵) توسعه در اصل باید نشان دهد که مجموعه نظام اجتماعی هماهنگ با نیازهای اساسی و خواستههای افراد و گروههای اجتماعی در داخل نظام از حالت نامطلوب زندگی گذشته خارج شده است و به سوی وضع یا حالتی از زندگی که از نظر مادی و معنوی بهتر است، رشد کند. در این راستا “بروکفیلد” (ازکیا، ۱۳۷۴،ص ۸) در تعریف توسعه میگوید: “فرآیند عمومی موجود در این زمینه این است که توسعه را بر حسب پیشرفت به سوی اهداف رفاهی، نظیر کاهش فقر، بیکاری و نابرابری تعریف کنیم. این توسعه، توسعهای همه جانبه است.”
پارادایم توسعه
پیشینهی بحث مربوط به توسعه از جنگ جهانی دوم بسیار فراتر میرود. اما از جنگ جهانی دوم به این طرف بود که واژه «توسعه» به صورت یک پارادایم به طور خودآگاه وارد بحثهای نظری شد و قلمرو مهمی از اشتغالات فکری را متوجه خود کرد و جریانها و مکتبهای فکری مهمی را پدید آورد.
دوران بعد از جنگ جهانی دوم، دوره قدرت و نفوذ پارادایم توسعه در جامعهشناسی است. میتوان گفت که این پارادایم محصول سه رویداد مهم تاریخی است (سر، ۱۳۷۸،ص ۱۸) :
۱٫ ظهور ایالات متحده آمریکا به عنوان یک ابر قدرت جهانی به دلیل دور ماندن از پیامدهای مخرب جنگ جهانی دوم.
۲٫ گسترش جنبش جهانی کمونیسم و رشد ایدئولوژی مارکسیستی، عدهای از اندیشمندان لیبرال اصلاحطلب را بر آن داشت تا در برابر گسترش آن به ارائه و ترویج دیدگاههای خود بپردازند.
۳٫ تجزیه امپراطوریها و دوره استعمارزدایی که موجب ظهور بسیاری از ملل جدید در جهان، تحت عنوان جهان سوم گشت و امیدواری آنها را به رشد و توسعه، افزایش داد.
دوره بعد از جنگ جهانی دوم، در واقع دوره استعمارزدایی و فروپاشی امپراطوریها نیز بود که در نتیجهی آن، کشورهای تازه به استقلال دست یافتهی زیادی در نقشهی جهان پدیدار شدند و همه آنها امیدوار به رشد و توسعهی سرزمینشان بودند. این کشورها که به کشورهای جهان سوم معروف شدند، متمایل به پیروی از الگوی توسعهی غرب بودند. آنها تکنولوژی غربی را به کشورهای خود وارد کردند. در این بین فاکتورهای بسیاری از جمله زمینههای اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی و همچنین زیرساختهای تخصصی مورد نیاز این نوآوریها که در کشورهای جهان سوم اصلاً وجود نداشت، یا بسیار نامناسب بود، در نظر گرفته نشد. در نتیجه بسیاری از طرحهای توسعه در این کشورها به شکست انجامید.
در ایالات متحده و اروپای غربی سه مرحلهی جانشینی الگوی سیاست رسانهای و ارتباطاتی قابل تشخیص است. الگوی پیدایش سیاست صنعت ارتباطی، (تا جنگ جهانی دوم) الگوی خدمات عمومی سیاست رسانهای (۱۹۴۵-۱۹۹۰) و مرحله کنونی (۱۹۹۰ به بعد) که در آن یک الگوی سیاست جدید مورد بررسی قرار میگیرد. در مرحله اول، سیاست رسانهای و ارتباطاتی توسعه، عمدتاً به فنآوریهای نوظهور تلگراف، تلفن و بیسیم مربوط میشد. سیاست ارتباطاتی نیز عمدتاً در راستای مصلحت حکومت و منافع مالی شراکتی تعقیب میشد. پس از جنگ جهانی دوم، سیاست رسانهای بیش از آنکه تحت تأثیر جنبههای استراتژیک ملی یا اقتصادی واقع شود، در جنبهی اجتماعی و سیاسی آن تفوق مییابد. در این مرحله که تا دهه ۱۹۸۰ تداوم داشت، الگوی مطلوب پخش خدمات عمومی، در بالاترین جایگاه خود، خصوصاً در اروپای غربی قرار داشت. همین که در کشورهای زیادی، دولتها تصمیم به شکستن انحصار در رسانه و خصوصیسازی آن گرفتند، سیاستهای هنجاری پیشین به چالش کشیده شد و سیاستگذاران به جستجوی یک الگوی ارتباطاتی نو پرداختند. اگر چه این سیاستهای جدید را نمیتوان در قالب اصول کلی ترسیم نمود، اما “دنیس مک کوئیل” (D. McQuail) و “جان فون کوییلن برگ” (J. von Cuilenburg)، شمای کلی آن را به این صورت بیان داشتهاند.
مدل شماره ۱ . ظهور یک پارادایم ارتباطاتی جدید از ۱۹۹۰ تاکنون
طرح ارایه شده در جدول فوق، هدفی کلی در راستای رسانهای برای عموم به شمار میرود. در واقع هدفهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی رسانه را در خط مشی کنونی تفکیک کرده است (Ibid, pp 201-202).
در پی تلاشها و تحقیقات به عمل آمده از طرف محققان و دانشمندان علوم اجتماعی، تئوریها و نظریههایی با هدف توسعهی موفقیتآمیز کشورهای توسعه نیافته مطرح شد. در میان آنها اندیشمندان نقش ارتباطات در توسعه را بیشتر مورد تأکید و توجه قرار دادند. در اینجا به دلیل موضوعیت با بحث مورد نظر این مقاله، به تأثیر سواد رسانهای بر توسعه که در حیطهی ارتباطات قابل بررسی است، میپردازیم.
نظریههای ارتباطات و توسعه
ظهور انقلاب صنعتی و پیامدهای حاصل از آن نظیر رشد شهرنشینی، رشد اقتصادی، افزایش مهاجرت روستائیان به شهرها و افزایش بیکاری متعاقب آن، برخی متفکران اجتماعی را بر آن داشت تا برای به سامان رساندن جوامع زمان خود، نظریهها و الگوهای مختلفی ارائه دهند.
در پیگیری تحولات مربوط به توسعه و در کنار آن، ارتباطات میتوان تئوریهایی را که از دهه ۱۹۵۰ بر این حوزه حاکم بودهاند، به سه دسته تقسیم کرد. (مولانا، ۱۳۷۱،ص ۸۱) در زیر به طور خلاصه به هرکدام از آنها پرداخته خواهد شد:
۱٫ نظریههایی که نگرش «علّیتی» به ارتباطات و توسعه دارند: این نگرش که در دو دههی ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ حاکم بوده است، به ارتباطات و توسعه از جنبه رابطهی علت و معلولی مینگرد. این دیدگاه رابطهی مؤلفههای ارتباطی و کل فرآیند توسعه را، بر پایهی روابط علّیتی میبیند. مسأله مطرح شده در این دیدگاه این است که کدامیک (ارتباطات یا توسعه) اول به وجود میآیند و کدامیک مسبب پیدایش دیگری است؟ ارتباطات پیش شرط توسعه است یا توسعه بر ارتباطات مقدم است؟ پاسخ به این سئوال به تعریفهای ارتباطات و توسعه وابسته است. عدهای از نویسندگان مانند “دانیل لرنر” (D. Lerner)، “اورت هیگن” (E. Heigen)، “دیوید مک کللند” (D. Mc.Land) و جمع دیگری از نظریهپردازان وابسته به مکتب نوگرایی در این چارچوب قرار میگیرند و تحت عنوان ارتباطات به مثابهی توسعه، نظریهها و الگوهای گوناگونی را ارائه کردهاند که اکثر آنها بر نظریههای “ماکس وبر” دربارهی تغییرات اجتماعی و اقتصادی متکی است.
۲٫ نظریههایی که نگرش «هزینه ـ فایده» و یا «سودگرایی» به ارتباطات و توسعه دارند: این دیدگاه رابطهی میان تکنولوژی ارتباطات و سیاستهای توسعه را بررسی میکند و تلاش میکند تا رابطهی هزینه سرمایهگذاری در تکنولوژی برای توسعه را، با سودی که از این سرمایهگذاری برای جامعه حاصل میشود، سبک – سنگین کند .از جمله محققانی که در این حوزه کار کردهاند، میتوان به “اورت راجرز” و همکارانش اشاره کرد.
۳٫ نظریههایی که نگرش «ساختارگرا» به ارتباطات و توسعه دارند: این نگرش با تحلیل زیرساختهای نظام ارتباطی، به جهان میپردازد. به این صورت که اقتصاد سیاسی، هویت فرهنگی و نظامهای ارزشی از طریق بررسی نظامهای موجود ارتباطی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی به ارتباطات و توسعه ربط داده میشود تا از این طریق مشخص سازد که آیا این زیرساختها، توسعه را در همهی سطوح آن با مانع مواجه میسازند، یا اینکه موجب پیشرفت آن میشوند. نگرش ساختاری با نظریهی لیبرال ـ سرمایهداری مخالف است. چرا که از دیدگاه لیبرال- سرمایهداری، ارتباطات ابتدا از طریق ایجاد شرایط اجتماعی- جمعیتی و یا از طریق تغییر ویژگیهای روانی – فردی، باعث تغییرات ساختاری میشود. در حالیکه موضع نگرش ساختارگرا، – ضمن اعتراف به اهمیت سطوح انفرادی و ارتباطات و تغییر- این است که تغییر ساختاری، پیش شرط کسب موفقیت در اهداف توسعه است.
در حوزهی توسعه میتوان به توسعهی صنعتی، توسعهی اقتصادی، توسعهی اجتماعی، توسعهی فرهنگی و توسعهی سیاسی اشاره کرد. هر یک از این ابعاد در تعیین اینکه کشوری توسعه یافته باشد یا نباشد، نقش به سزایی دارد. اما توسعهی اجتماعی به عنوان زمینه و بستری برای پیاده شدن ابعاد دیگر توسعه بسیار برجسته و مهم میباشد. به همین دلیل باید در اولویت قرار گیرد. در ادامه ضمن ارائه تعاریفی از سواد رسانهای، به نظریههای مرتبط با آن در توسعه اجتماعی نیز پرداخته میشود.
سواد رسانهای
در واقع هدف سواد رسانهای این است که به مردم کمک کند تا به جای آنکه مصرفکنندگانی فرهیخته باشند، به شهروندانی فرهیخته تبدیل شوند. بنابراین به دنبال راهی در جهت امتداد دادن مردمسالاری در جامعهای است که مفهوم مردم سالاری به طور مبسوط، تعریف و نوشته شده باشد. (بصیریان، ۱۳۸۵،ص ۳۶) پس ناگفته پیداست که دستیابی به مهارتهای بهرهگیری از اینترنت و آی.سی.تی که از مؤلفههای کاربردی آن محسوب میشوند، نقش انکارناپذیری در توسعهی اجتماعی دارد. به طور خلاصه، سواد رسانهای چیزی بیشتر از تجزیه و تحلیل پیامها است و به درکی نسبت به چرایی وجود پیامها در جایی خاص بر میگردد. برای درک اهمیت رسانههای کنونی، باید فلسفه تولید هر پیام، شرایط و محدودیتهای حاکم بر آنها و حتی سازنده هر کدام از پیامها را بشناسیم. در تعاریفی که از سواد رسانهای ارائه شده است، میتوان به تعریف “رومینسکی” و “هانکس” اشاره کرد که “سواد رسانهای را تقویت تجارب رسانهای دانستهاند.” ۵) و از سویی دیگر، برخی سواد رسانهای را “توانایی دسترسی، تحلیل، ارزیابی و برقراری ارتباط با پیامهای رسانهای در اشکال مختلف” تعریف کردهاند. به هر حال آنچه در ارتباط تنگاتنگ آن با توسعه اجتماعی قابل تأمل است، نوع بهرهگیری از این مهارت میباشد.
نظریههای مرتبط با سواد رسانهای
“ومییر” (Wehmeyer) در سال ۲۰۰۰ به نیاز جهت همترازی میان جنبش سواد رسانهای تودهگرا و فعالیتهای دانشگاهی مرتبط با مطالعات رسانهای انتقادی، اشاره کرد. وی خاطر نشان ساخت که: “توجهات نظری عمده، کنکاشی جدید در عرصهی رشتههای اطلاعاتی روانشناسانه و زیستشناسانهی نظریهی ارتباطات جمعی پدید آورده است و موجب شناخت دانشگاهی درباره رسانهها، جامعه و فرهنگ در میانهی قرن نوزده در ایالات متحده شده است
“پییت” و “گیروکس” در سال ۲۰۰۱ در پژوهش خود چنین نتیجه گیری کردند که اگر آموزش رسانهای به عنوان یک رشتهی آموزشی خبره مطرح شده است، باید به صراحت بنیانهای نظریاش را ارائه کند. آن آموزش نیز وابستگی شدیدی به نظریهی پایدار رسانهای داشته باشد. این نویسندگان تفاوتهای گسترده در رویکردهای نظری جاری با ارتباطات جمعی را یادآور شدند و تأکیدکردند، “که دو رویکرد مثمرثمر در این زمینه وجود دارد. یکی، شیوهای که در آن نظریههای رسانهای تاثیر رسانهها را برآورد میکند و دیگری، شیوهای که در آن نظریهها، ماهیت مخاطب را مورد بررسی قرار میدهند. به هر حال در پژوهش این دو تاکید شده است که پژوهشهای نسبتاً ناچیزی با تأکید بر پایههای نظری آموزش رسانهای صورت پذیرفته است.
نظریههای ارتباطات که با مفهوم شهروندی سواد رسانهای در ارتباط هستند، دربرگیرندهی نظریههای برجستهسازی، یادگیری اجتماعی، کاشت و استفاده و خشنودی میباشند. هر یک از این نظریهها به چگونگی تأثیرپذیری افراد از رسانهها توجه دارند و علاوه بر آن درجات مختلفی از ساخته شدن مفاهیم اجتماعی را به واسطهی استفاده از رسانه، مورد توجه قرار میدهند.
فرضیهی اساسی نظریهی برجستهسازی آن است که رسانهها به ما میگویند چه چیزی مهم است. دربرجستهسازی، رسانهها به ما نمیگویند که درباره یک موضوع چه فکری کنیم. بلکه تنها برتری و اولویت وابسته به مقدار و نوع پوشش موضوع را ارائه میکنند. یادگیری اجتماعی یا مدلسازی نیز با سواد رسانهای مرتبط است. زیرا ما با مشاهدهی دیگران و تقلید از آنان، رفتارها را میآموزیم. مدلهای رسانهای میتوانند منبع مشاهدهای و یا یادگیری محسوب شوند. رویکرد کاشت هم، راه و روشی را که رسانه از آن طریق دیدگاه ما را نسبت به جهان -که خصوصاً از طریق تماشای تلویزیون حاصل میشود- به نمایش میگذارد. نظریهی استفاده و خشنودی نیز تأکید عمدهای بر نقش فعال مخاطب دارد. اعتقاد این نظریه بر آن است که برخی از کارکشتگی و تأثیرات رسانه معطوف به چگونگی استفاده مخاطب و میزان برآورده شدن نیاز وی از رسانه است.
رویکرد استفاده و خشنودی، متضمن تغییر کانون توجه از مقاصد ارتباط گر به مقاصد دریافت کننده است. این رویکرد میکوشد تا معلوم کند که ارتباط جمعی چه کارکردهایی برای افراد مخاطب عرضه میکند. (سورین و تانکارد، ۱۳۸۱، ص ۴۲۰) به علاوه، چشم اندازهای ارتباطاتی و فلسفههای تعاملات سمبلیک و نشانهشناسیها برای درک و شناخت سواد رسانهای در جهان امروز، از یکدیگر جداناشدنی هستند. پژوهشگران مختلف به این نکته اشاره میکنند که مصرف کنندگان (مخاطبان)، ارتباط دهندگانی فعالند که مفاهیم را از طریق تعاملاتشان با محیط فرهنگی خلق میکنند. “سِمالی” در سال ۲۰۰۳ تأکید کرد: “اشتغال و فعالیت آگاهانه در یک بررسی نظاممند که در آن، ما نشانهها را تعیین کرده ایم و مفاهیم و کارکردهای آنان را تبیین میکنیم، به شهروندان در توسعهی مهارتهای تفکر در دنیای میانجیگر امروزی، کمک خواهد کرد. “تاینر” نیز در سال ۱۹۹۱ خاطر نشان ساخت: “از آنجا که آموزش رسانهای با طبیعت بازآفرینانهی رسانههای جمعی پرمخاطبی، همچون تلویزیون و اینترنت در ارتباط است، بنابراین برنامههای توسعه اجتماعی نیز، باید با این ویژگی انطباق داشته باشند.”
– نقش اینترنت در توسعهی اجتماعی
اینترنت را میتوان “شبکهای از شبکهها” در نظر گرفت. یا به طور تخصصی تر شبکهای از شبکههای به هم مرتبط کامپیوتری که در مقیاس جهانی برای عموم قابل دسترس است و قادر است که دادههای [اطلاعاتی] را به هر کامپیوتر متصل به این شبکه انتقال دهد. (ویکیپدیا، ۲۰۰۶) در واقع اینترنت از میلیونها شبکهی کوچک دولتی، تجاری، دانشگاهی و خانگی تشکیل شده است که در تعامل با یکدیگر، دادههای اطلاعاتی و خدمات متنوعی از قبیل ایمیل، گفتگوهای آنلاین و فایلها را انتقال میدهند و در اثر این تعامل شبکه جهانی یا اینترنت را تشکیل میدهند. برخی از کاربردهای ویژه اینترنت که از چند سرویس بهره میگیرند، عبارتند: از پست الکترونیکی، انتقال فایل (اف تی پی)، گفتگوی دوستانه (چت)، جستجو وبلاگ وب براوزر و فایل شیرینگ که میتوان آنها را بر طبق تعاریف ارئه شده در سایت ویکیپدیا (۲۰۰۶) به طور خلاصه در زیر تعریف کرد:
– پست الکترونیکی یا ایمیل: روشی برای نگارش، ارسال، دریافت و نگهداری پیامها با استفاده از سیستمهای ارتباطی- الکترونیکی است.
– اف. تی. پی. یا پروتکل انتقال فایل: که از پروتکلی برای مبادله فایلهای متنی، صوتی، تصویری و یا ترکیبی از هر سه بر روی اینترنت یا شبکههای مشابه تشکیل شده است.
– گفتگوی دوستانه یا چت: به هر گونه ارتباط بر روی اینترنت چه به صورت خصوصی یک با یک و چه در اتاقهای گفتگوی اینترنتی اشاره دارد.
– جستجو یا موتورهای جستجو: به برنامهای اطلاق میشود که برای جستجوی اطلاعات مورد نیاز ذخیره شده در یک سیستم کامپیوتری مانند شبکه جهانی اینترنت، شبکه درون سازمانی یا کامپیوتر شخصی، مورد استفاده قرار میگیرد.
– وبلاگ: مانند یک سایت است و برای استفادههای ژورنالی و یا یادداشتهای شخصی و حتی مطالب تخصصی یک رشته تحصیلی مورد استفاده قرار میگیرد. بسیاری از وبلاگها متنی هستند. اما وبلاگهایی نیز وجود دارند که از امکانات صوتی، تصویری و دیگر امکانات مانند فرامتنی و غیره بهره میبرند.
– وب براوزر: نرم افزاری است که به کاربران اینترنت امکان میدهد، به متنها، تصاویر و دیگر اطلاعات موجود بر صفحات سایتهای شبکه جهانی یا منطقهای دسترسی و با آنها تعامل داشته باشند.
– فایل شرینگ یا شریک کردن در فایل: به کاربران امکان میدهد که بتوانند فایلهای خود را در اختیار دیگر کاربران در اینترنت بگذارند تا در صورت نیاز برای خود ذخیره کنند.
چرا برای توسعهی کشورهای جهان سوم یا کشورهای در حال توسعه بر وجود اینترنت تأکید میشود؟ آیا کامپیوترها برای مردم گرسنه غذا تهیه میکنند، یا برای آنها سرپناه و مسکن به وجود میآورند؟ بنابراین بر سر ورود اینترنت به کشورهای در حال توسعه مناقشه و جر و بحث جریان دارد. در ظاهر اینگونه به نظرمیرسد که اینترنت به عنوان یکی از آخرین دستاوردهای تکنولوژیک در صدر مُد است و از این طریق بر برنامههای توسعه بخشی تاثیر میگذارد.
نباید به اینترنت به عنوان امکانی برای تولید ثروت نگاه کرد. بلکه اینترنت تنها یک وسیله و ابزار است، نه کمتر و نه بیشتر. برای کشورهای در حال توسعه که نیاز حیاتی و اصلی آنها دسترسی به اطلاعات در زمینههای آموزش و پرورش، بهداشت، کشاورزی و دیگر زمینههای زیربنایی توسعهی پایدار است، این ابزار یا وسیله میتواند بر تلاش اجتماعها و سازمانها تأثیر گذار باشد. بنابراین کشورهای در حال توسعه میتوانند از قدرت و پتانسیلهای اینترنت در راستای توسعهی اجتماعی و اقتصادی بهره گیرند.
تغییراتی که در نتیجهی به کارگیری قابلیتهای اینترنت حاصل میشوند، میتوانند روند توسعه و رشد یک کشور را تسریع کنند. در عین حال باعث رفع نابرابریهای اجتماعی-اقتصادی نیز میشوند. با علم به این مطلب باید در نزد مسئولان امور اجرائی و همچنین افراد جامعه این آگاهی و هوشیاری را به وجود آورد که چگونه استفاده از ابزاری مانند اینترنت میتواند به توسعهی اجتماعی و اقتصادی یک جامعه کمک کند. این مقاله بر آن است که تأثیرات سواد رسانهای را با محوریت اینترنت و آی.سی.تی بر تسریع توسعهی اجتماعی با تمرکز بر شاخصهای آموزش و پرورش، درآمد و فقر و بهداشت و سلامتی مورد بحث و بررسی قرار دهد.
نقش آی. سی. تی. در توسعهی اجتماعی
دانش، آگاهی و اطلاعات برای مردم در جهت پاسخ موفقیت آمیز به فرصتها و چالشهای تغییرات اجتماعی، اقتصادی و تکنولوژیکی ضروری میباشند. اما برای اینکه مفید و سودمند باشند، دانش واطلاعات باید به گونهای مؤثر به مردم رسانده شود. با گذشت زمان و طی بررسیهای بسیار بر همگان آشکار شده است که راهبردهای گذشته، یعنی ترویج و اطلاع رسانی در مناطق محروم، علیرغم برخی موفقیتها، به دلایل متعدد از جمله، یک سویه بودن تاکید بر برخی اقشار خاص و عدم پوشش همگانی (هم در سطح فردی و هم در سطح اجتماعی) و عدم تطبیق با نیازهای واقعی آموزشی مناطق محروم و تأکید عمده بر ترویج کشاورزی و چه بسا غیرضروری دانستن دیگر نیازهای متنوع آموزشی، نتوانسته است موفقیت چندانی داشته باشد. چرا که علاوه بر نارساییهای ذکر شده، بومی نیست و با خصوصیات فرهنگی و شرایط جغرافیایی مناطق محروم نیز انطباق ندارد. (لهسایی زاده، ۱۳۷۹، صص ۷۵- ۹۰)
تکنولوژیهای اطلاعاتی-ارتباطاتی با قابلیتهای متنوع به ویژه در عرصهی نشر و انتقال اطلاعات و نوآوریها به مناطق دوردست و محروم از جمله روستاها، متناسب بوده است. و به عنوان امید آیندهی ترویج و توسعهی روستایی و کشاورزی در میان صاحب نظران و دستاندرکاران مربوطه مطرح میباشد.
آی. سی. تی.های جدید، راه و روشی را که دنیا با آن کار میکند، تغییر میدهند. ازجملهی آنها روشهای آموزشی در آموزش و پرورش، درآمد و اشتغال و بهداشت است. آی. سی. تی.ها مدیریت دانش و آگاهی را تغییر میدهد. آنها میتوانند اجتماعات شهری و توسعه یافته را برای توجه به همراهان و ملازمان فقر در مناطق محروم و روستایی قادر و توانا سازد و فقدان دسترسی به آموزش و خدمات بهداشتی، فقدان فرصتهای تولیدی و جدایی و فقدان اطلاعات را جبران و مرتفع کند.
حتی در فقیرترین ملتها، آی. سی. تی.ها تغییر در نظامهای اطلاعات را به جلو پیش میرانند. کشاورزان ممکن است از یک تلفن موبایل برای تأیید قیمتها و ترتیب انتقال برای فروش یک محصول استفاده کنند. برنامههای رادیویی روستایی ممکن است، از ایمیل، فاکس یا تلفن موبایل برای تفکیک و اشاعه سریع اطلاعات استفاده کنند.
توسعهی اجتماعی
یکی از محققان علوم اجتماعی به اسم “پایوا ”، افزایش ظرفیت و توانایی مردم برای فعالیت مداوم در جهت تأمین رفاه خود و جامعه و تحول نهادهای اجتماعی در جهت رفع نیازهای مردم در تمام سطوح، به خصوص سطوح پایین را، دو بعد اصلی توسعهی اجتماعی میداند. (کلانتری، ۱۳۷۷) از دیدگاه او ارتباط نزدیکی بین توسعهی اجتماعی و عدالت اجتماعی وجود دارد. هدف نهایی توسعهی اجتماعی دستیابی به جامعهای انسانیتر از طریق نهادها و سازمانهایی است که به طور مناسب پاسخگوی نیازهای مردم باشند.
یکی از کاملترین دستهبندیهای تعاریف صورت گرفته از مفهوم توسعهی اجتماعی کاری است که “تین” و همکارانش (۱۹۹۸) انجام دادهاند. آنها تعاریف خود را مبتنی بر ویژگیهای ذاتی انواع توسعه اجتماعی ارائه دادهاند. مانند تعریف توسعهی اجتماعی از بعد آسیبشناسی که با مسائل و نیازهای فقرا و گروههای حاشیهای مرتبط با فرآیندهای اجتماعی همراه است و از کارکردهای مثبت آن میتوان به افزایش توانایی در تحلیل فقر اشاره کرد. و یا تعریف توسعهی اجتماعی مبتنی بر انسجام اجتماعی که بر ایجاد و تقویت حقوق برابر و فرصتها برای همه مردم تأکید دارد. اما آن تعریفی که از مجموعه تعاریف “تین” و همکارانش برای این مقاله مد نظر قرار گرفته است، آن تعریف از توسعهی اجتماعی است که مبتنی بر ارائهی خدمات است. خدماتی که بخشهایی مانند بخش بهداشت، بخش آموزش و غیره انجام میدهند و اهدافی مانند رفاه جامعه انسانی را در مفهوم توسعه اجتماعی جستجو میکنند.
تعاریف دیگر از توسعهی اجتماعی بر مضامین “سازگاری متعال میان فرد و جامعه”، “ایجاد امنیت”، “ایجاد شرایطی با حقوق و فرصتهای برابر” و “شکوفایی فرد” تأکید میکنند. در برخی تعاریف دیگر، توسعه اجتماعی یک سیاست اجتماعی، معطوف به “توزیع ثروت، رفاه، بیمه عمومی و تأمین اجتماعی” نیز خوانده میشود.
با توجه به تعاریف موجود میتوانیم بگوییم، مفهوم توسعهی اجتماعی فرآیندی است،که دو هدف و کارکرد بنیادی دارد.
کارکرد اول: در این رویکرد آنچه از اهمیت برخوردار است، خواستهها و امیال مادی-فیزیکی انسانها، نظیر ثروت، رفاه و خدمات است. لذا در این رویکرد بر فعالیتها و نهادهای بهداشت، تغذیه، خدمات و تأمین اجتماعی، اشتغال و… تأکید میشود.
کارکرد دوم: به رسمیت شناختن گروهها و افراد و حضور برابر آنها در جامعه، اهداف فرهنگی و انسانی را دنبال میکند. این رویکرد اهداف فرهنگی نظیر مشارکت، انتخاب، آزادی، خلاقیت و برابری را مد نظر دارد.
شاخصهای توسعهی اجتماعی
تعریفهای ارائه شده از توسعهی اجتماعی در بطن خود، شاخصهای مؤثر در توسعهی اجتماعی را معرفی میکنند. “آندرو جکسون” (Andrew Jackson) در سال ۲۰۰۲ در تحقیقی برای بررسی میزان توسعهی اجتماعی در سه کشور کانادا، آمریکا و سوئد، ۸ شاخص اصلی توسعهی اجتماعی را به صورت زیر معرفی میکند: درآمد و فقر، اشتغال، امنیت شغلی، حمایتهای اجتماعی، بهداشت و سلامتی، آموزش و پرورش، جرم و جنایت و مشارکت مدنی. اما همانطور که اشاره شد، در این مقاله تنها سه شاخص مهم توسعهی اجتماعی، یعنی آموزش و پرورش، درآمد و فقر، بهداشت و سلامتی را برگزیده ایم و نقش سواد رسانهای (بهویژه آی.سی.تی و اینترنت) در سرعت بخشیدن به هر کدام از این شاخصها را مورد بحث قرار داده ایم.
شاخص آموزش و پرورش
آموزش و پرورش به افراد کمک میکند تا با سبکهای مختلف زندگی، آشنا شوند. به آنها قدرت انتخاب میبخشد. افراد را قادر میسازد تا با اعتماد به نفس بیشتری خود را در روابط شخصی، در اجتماعات و روابط کاریشان نشان دهند. اما طبق گزارش سال ۲۰۰۵ سازمان ملل متحد، برای بیش از ۱۱۵ میلیون کودک که در سن تحصیلات ابتدایی قرار دارند، این امکان فراهم نمیباشد. (The Millennium Development Goals Report, 2005)
در ۵ منطقهی آمریکای لاتین، آسیای شرقی، آفریقای شمالی، اقیانوسیه و آسیای جنوب شرقی، میزان ثبتنام کودکان در مقاطع ابتدایی به بیش از ۹۰ درصد رسیده است. در کشورهای جنوب صحرای آفریقا نیز پیشرفتهایی حاصل شده است. به طوریکه طی یک دهه (۱۹۹۰- ۲۰۰۱) میزان ثبت نام از ۵۴ درصد به ۶۲ درصد افزایش پیدا کرد. اما هنوز یک سوم کودکانی که در سن تحصیلات ابتدایی قرار دارند، در کشورهای آسیای جنوبی و آسیای غربی، از آموزش و پرورش محرومند.
آموزش از راه دور و مزایای آن
امروزه اینترنت به خاطر صرفه جویی در هزینه، زمان، رفت و آمدها و… در اکثر رشتهها نظیر تجارت، ارتباطات، آموزش و غیره جایگاه ویژهای پیدا کرده است. به طوریکه استفاده از اینترنت در اکثررشتهها امری اجتناب ناپذیر شده است .یکی از بارزترین کاربردهای اینترنت، آموزش از راه دور است. آموزش از راه دور “در کشورهای در حال توسعه – جاییکه استطاعت مالی و فاصلهی جغرافیایی دو مشکل عمده بر سر راه دسترسی افراد به امکانات آموزش و پرورشی هستند – تبدیل به مدلی موفق در امر آموزش و پرورش گشته است.”