Fadak.IR راهکارهای فدک
English Русский العربية فارسی
مقالات مدیریت مطالعات زبان


/ علوم انسانی / کلام و عقاید / مسیحیت

گروه‎ها تبشیری فعال در ایران و صهیونیسم مسیحى


   مقدمه
   کلیسای جماعت ربانی
   کلیسای اسقفی( انگلیکن)
   شاهدان یهوه
   بابتیست‌ها
   پنطاکیستی‌های
   کلیسای انجیلی ( پرزبیتری)
   کلیسای ارامنه
   کاتولیک‌ها
   سایر فعالیت‌‌های بشارتی در ایران
   مکتب نوظهور صهیونیسم مسیحی
   صهیونیسم مسیحى اثر نصیر صاحب خلق
      مقدمه
      مسیحیت صهیونیستى، فرایند تاریخى ـ دینى پروتستانتیسم
      صهیونیزم مسیحى
      تاریخچه صهیونیسم مسیحى
      پیوریتنها و صهیونیسم مسیحى
      پروتستانها و صهیونیسم مسیحى
      سازمانها و نهادهاى صهیونیستى مسیحى
      صهیونیست ـ مسیحى‌ها، آمریکا و اسرائیل
   ارامنه در ایران به جنگ قفقاز چگونه می‌نگرند؟

مقدمه

این اعتقادنامه مورد قبول تمام مسیحیان است. چنانچه گروهی، خود را کلیسا بنامد اما به این اعتقادنامه ایمان نداشته باشد، به عنوان بدعت (heresy) شناخته می‌شود. از جمله شاهدان یهوه، برانهامیست‌ها، مورمون‌ها، یگانه انگاران، مدالیست‌ها.

کلیسای جماعت ربانی

این کلیسا که با حمایت آمریکا در ایران شروع به کار نمود و اکنون به فعالترین گروه تبشیری مسیحی در ایران تبدیل شده و با ایجاد کلیساهای خانگی متعدد و واریز کردن مبالغ هنگفت کار خود را ادامه می‌دهد.
لازم به ذکر است شعبه مرکزی این کلیسا که روبروی در دانشگاه تهران در خیابان طالقانی مشغول فعالیت است برنامه‌های خود را در روز جمعه بلافاصله پس از اتمام نماز جمعه آغاز میکند و به علت مراجعه بیش از ظرفیت این برنامه را در دو سانس اجرا میکند و در هر دو نوبت کلیسا مملو از جوانان دانشجو میشود کشیشان این کلیسا برادر سورس سر کیسیان و برادر وارتان از سخنوران مشهور کلیسا هستند ایشان پس از جذب نیروهای دلخواه و گذاشتن دورهای آموزشی هفتگی برای گرفتن تمعید راهی ترکیه میشوند و در صورت دلخواه میتوانند پناهندگی خارجی هم دریافت کنند .
کلیسای جماعت ربانی، فعال‌ترین گروه مسیحی در ایران هستند.

کلیسای اسقفی( انگلیکن)

هِنری مارتین، کشیش جوان و اَنگلیکَن، در اوائل سالهای ۱۸۰۰ از انگلستان به هندوستان سفر کرد. در طول اقامت خود در آنجا، به کار ترجمه کتاب مقدس به برخی از زبانها، از جمله فارسی همت گماشت. بعدها به شیراز آمد تا کار ترجمه عهد جدید به فارسی را تکمیل کند؛ او نسخه‌ای از ترجمه خود را در سال ۱۸۱۱ به فتحعلی‌شاه تقدیم کرد. مارتین در راه خود به انگلستان، در ترکیه در گذشت، در حالیکه در اوائل سی سالگی بود. او شعار خود را تحقق بخشید که می‌گفت “بگذارید برای خدا بسوزم .”
کلیسای انگلیکن در بخشهای جنوبی ایران، خاصه در شهرهایی نظیر اصفهان، شیراز، کرمان، و اهواز فعالیت میکند. میسیونرهای این کلیسا به مسلمانان و یهودیان بشارت می‌دادند. کلیسای انگلیکن در ایران وابسته است به شورای کلیساهای خاورمیانه و به‌واسطه وابستگی‌اش به انگلیکن‌ها، عضو شورای جهانی کلیساها است.
این کلیسا هم اکنون فعالانه مشغول تبلیغ است و از فعالیتهای این کلیسا میتوان به مسیحی کردن حدود ۳۰۰ مسلمان در شیراز در سالهای اخیر اشاره نمود.

شاهدان یهوه

شاهدان یهوه یک فرقه نو ظهور مسیحی است که تبلیغات کلان میلیاردی دارد و روش‌های جذابی در تبلیغ ارائه میدهد و در تبلغات خود حتی از دروغ استفاده می‌کنند. مجله برج دیدبانی ارگان رسمی شاهدان یهوه به ۸۰ زبان دنیا ترجمه میشود و تیراگی ۳۵۰۰۰۰۰ دارد. یکی از فعالترین گروه‌های مسیحی در میان ایرانیان فرقه شاهدان یهوه است. عقائد ایشان: به تثلیث عقیده ندارند، به روح فناناپذیر عقیده ندارند.
رستاخیز، معتقدند فقط کسانی که خدا آنان را نالایق میداند رستاخیز نخواهند یافت، به دوزخ آتشین عقیده ندارند، طبقه روحانی دارند اما مدعی هستند که ندارند.

اطلاعات بیشتر: شاهدان سنت‌گرا (درآمدی انتقادی بر مسیحیت و شاهدان یهوه)

بابتیست‌ها

نام این گروه از واژه‌ای یونانی گرفته شده و به معنای غوطه ور شدن در آب، که همان غسل تعمید است، می‌باشد . تعداد اعضای این گروه مسیحی در جهان بالغ بر ۴۷ میلیون نفر است . مشخصه اصلی این گروه، رد غسل تعمید کودکان است که آنرا از آموزه‌های کتاب مقدس نمی‌دانند . ازاینرو تنها بزرگسالان و جوانان، از شرط سنی لازم برای غسل تعمید برخوردارند . آنها عبارت، غسل تعمید مومنان، را به، غسل تعمید بزرگسالان، ترجیح می‌دهند .
تعدادی از مهمترین مشترکات اعتقادی آنها را می‌توان در زیر خلاصه کرد :
۱ ) کتاب مقدس بعنوان مرجع آموزه‌ها و اعتقادات و روش زندگی .
۲ ) محبت به همنوع .
۳ ) ایمان به تثلیث به عنوان اساس اعتقادی و نه غسل تعمید .
۴ ) انجام مراسم ماهانه عشای ربانی .
این فرقه در ایران فعالیت‌های تبشیری دارد و در شهر‌های ارومیه و تهران کلیسا دارد .

پنطاکیستی‌های

نهضت پانطیکاستی جریانی است در مسیحیت، که تاکید ویژه‌ای بر نقش روح القدس در ایمان فرد دارد . این نهضت در قرن بیستم بیشترین رشد را از لحاظ تعداد پیروان داشته است .
کلیساهای موجود، در صورتی به جماعت‌های اولیه مسیحیت در کتاب مقدس نزدیک می‌شوند، که حضور روح القدس و اثر گذاری او را در مواردی چون گویش به زبان‌ها و نبوت و تقدیس پذیرا باشند . گزارش‌های موجود در عهد جدید در مورد اثرات روح القدس، امروزه الگویی برای طریق حیات یک جماعت کلیسایی پانطیکاستی است. اکثریت پیروان این نهضت معتقد به تثلیث هستند، اما اقلیتی از آنها نیز هستند که تثلیث را نمی‌پذیرند . غسل تعمید بعنوان تعمید ایمانی انجام می‌شود . تعمید کودکان پذیرفته نیست و مراسم عشای ربانی بعنوان یادبود صورت می‌گیرد . بعضی از جماعت‌های پنطیکاستی در کنار غسل تعمید و عشای ربانی، مراسم پاشویی را نیز انجام می‌دهند. از نظر آنان برگزیدن راه مقدس مسیحایی، با توبه و تعمید روح، که اغلب با گویش زبانها نیز همراه است، میسر است.
این گروه در ایران فعالیت‌های عمده تبشیری دارند و گروه اقلیت آنها (پنطاکیستی سابلیوسی) که قائل به تثلیث نیستند نیز در ایران فعالند و حتی سایت فعال فارسی (kelisaorg.com) دارند.

کلیسای انجیلی ( پرزبیتری)

نخستین میسیونرهای هیأت مرسلین آمریکایی (کلیساهای پرزبیتری و مشایخی) در سال ۱۸۳۲ به ایران آمدند. در آغاز در میان آسوریان در ارومیه کار می‌کردند به این امید که در میان این مسیحیان، یک بیداری پدید آورند. اما وقتی بعضی از این مسیحیانِ صوری مجبور شدند کلیسای باستانی خود را ترک گویند. نتیجتاً “کلیسای انجیلی” در سال ۱۸۵۵ پا به عرصه وجود گذارد. پرزبیتریها فعالیت خود را محدود کردند به بخشهای شمالی ایران، در شهرهایی نظیر تبریز، اورمیه، تهران، همدان، کرمانشاه، رشت و مشهد.
در سال ۱۹۷۸، هجده کلیسا و ۱۲ خادم دستگذاری‌شده و ۸۹۷ر۲ عضو در شورای کلیساهای پرزبیتری ایران وجود داشت که از آنها ۵۵% آسوری، ۲۱% ارمنی، و ۲۴% یهودی و مسلمان‌ِ مسیحی‌شده بودند. در آغاز، پرزبیتریها بر حسب مناطق جغرافیایی تشکل یافتند، اما اخیراً بر حسب گروههای زبانی تجدید سازمان شده‌اند. همچنین پرزبیتریها مدارس مختلفی احداث کردند که بعدها دولتی شد. این کلیسا عضو شورای جهانی کلیساها، و اتحادیه جهانی کلیساهای اصلاح‌شده، و شورای کلیساهای خاورمیانه است. ایشان اقدام به ساخت بیمارستانهای متعددی نیز کردند که بیمارستان مرسلین شیراز از کارهای ایشان است .
از گروه‌های فعال تبشیری در ایران این گروه هستند.

کلیسای ارامنه

ارمنستان نخستین حکومتی بود که مسیحیت را رسماً به‌عنوان دین دولتی پذیرفت. این سرزمین که میان امپراطوریهای ایران و روم قرار داشت، در هر مقطع زمانی در دست یکی از این دو قدرت قرار می‌گرفت. تلاش ارمنیها معطوف بود بر حفظ هویت ملی خود، نتیجتاً فعالیت تبشیری چندانی نداشتند. در سال ۱۶۰۴، شاه عباس، پادشاه ایران، که بر ارمنستان نیز فرمان می‌راند، توده‌های ارمنیان را واداشت تا سرزمین خود را ترک گفته، به داخل ایران کوچ کنند. حدود ۰۰۰ر۱۲۰ نفر ایشان در اطراف دریای خزر و در حوالی تبریز اسکان یافتند. حدود ۰۰۰ر۷۵ نفر نیز در جنوب زاینده رود در نزدیکی اصفهان اسکان داده شدند. امروزه حدود ۰۰۰ر۳۷۸ر۳ ارمنی در ارمنستان زندگی می‌کنند.
ارامنه ارتدکس فعالیت‌های تبلیغی چندانی ندارند ولی متاسفانه برخی از ایشان به پروتستان گرایش پیدا کردند و به شدت مشغول تبشیر مسیحیت در میان مسلمانان هستند .

کاتولیک‌ها

کلیسای کاتولیک نخستین کلیسایی بود که میسیونرهایی برای خدمت به جوامع مسیحیان ارمنی و آسوری به ایران گسیل داشت، چرا که با آنان از نطر عقیدتی و تشکیلاتی تشابهاتی داشت. این کلیساهای شرقی همواره با کلیسای روم در تماس بودند و در حدود ۱۳۰۰ میلادی اقلیتی از میان ایشان به روم اعلام وفاداری کردند.
در طول سال‌های ۱۶۰۰ فعالیت‌‌های میسیونری بار دیگر احیا گشت. امروزه از میان ۰۰۰ر۱۶۰ ارمنیِ ایران اکثراً هنوز وابسته به کلیسای ارمنی هستند که کلیسای گریگوری نامیده می‌شود، اما حدود ۲۰۰۰ نفر عضو کلیسای کاتولیک ارمنی می‌ باشند.
کاتولیکها در فعالیت خود در میان آسوریها توفیق بیشتری یافتند. کلیسای شرق آشور حدود ۵۰۰ر۱۳ خانواده عضو دارد، و کلیسای کاتولیک آشوری حدود ۰۰۰ر۱۴ نفر عضو دارد .
کاتولیک‌ها در میان اعراب و آشوری‌ها فعالیت تبشیری دارند و به صورت ماهواره و رادیو برای همه فارسی زبانان برنامه پحش می‌کنند و کتاب و سی دی ارسال می‌کنند .

سایر فعالیت‌‌های بشارتی در ایران

گروه‌های مختلف کَریزماتیک از سوئد و ایالات متحده در ایران خدمت  کرده‌ اند. کلیساهای جماعت ربانی در بسیاری از شهرهای بزرگ ایران با اسقفان و شبانانشان وجود دارد.
سایر انجمن‌های بین‌ الفرقه‌‌ای نظیر :
Campus Crusade
lnternational Missions،
Child Evangelism،
Operation Mobilization
Southern Baptists

میسیونر : عضو یک هیئت مذهبی اعزامی به ویژه کسانیکه برای تبلیغ مسیحیت به کشورهای دیگر می‌رود.

 

مکتب نوظهور صهیونیسم مسیحی

اصول و مبانی جریان مبلغان انجیل در آمریکا و انگلیس حمایت همه جانبه عقیدتی و سیاسی از صهیونیسم می‌باشد و آنها اعتقاد دارند که پیروان کلیسای پروتستان برای ظهور دوباره مسیح باید چند خواسته مسیح را که در تفاسیر انجیل در قرن بیستم به عنوان پیشگویی‌های انجیل بیان شده، عملی نمایند. این جریان نوظهور در پروتستانتیسم با عنوان«خواسته‌های مسیح» شهرت دارد.
پیروان این مکتب خود را از مبلغان انجیل می‌دانند و اعتقاددارند پیروان این مکتب مسیحیان دوباره تولد یافته می‌باشند که فقط اینان اهل نجات خواهند بود و دیگران هلاک خواهند شد.
مسیحیت به سه شاخه کاملاً جدا و مخالف یکدیگر یعنی کلیسای کاتولیک روم، ارتدکس و پروتستان تقسیم شده است. این سه کلیسا در اعتقادات دینی و مراسم عبادی کاملاً از یکدیگر جدایند و مانند سه دین مختلف عمل می‌کنند و حتی انجیل کلیسای پروتستان با انجیل کلیسای کاتولیک تفاوت زیادی دارد. یکی از ویژگی‌های کلیسای پروتستان رابطه بسیار نزدیک آنها با دولت‌های اروپایی می‌باشد و این دولت‌ها برای ترویج مسیحیت پروتستان از مبلغان خود در کشورهای جهان سوم حمایت‌های گسترده مالی، تبلیغاتی و سیاسی می‌کنند؛ به عنوان مثال در انگلیس دولت و کلیسای پروتستان از هم جدا نیست و ملکه انگلیس در رأس دولت و کلیسا قرار دارد.
مبلغان انجیل
در یک قرن گذشته جریان جدیدی که در بین پروتستان‌ها فوق العاده قدرتمند شده است مکتب نوظهور «مبلغان انجیل» می‌باشد. قبل از جنگ جهانی دوم این مکتب نوظهور به بنیادگرایی معروف و شعار آنها بازگشت به انجیل و تغییر جامعه با تحول فرهنگی بود و هدف آنها به وجود آوردن حکومت در آمریکا بر مبنای بنیادهای انجیل می‌باشد. بعداز جنگ جهانی دوم بنیادگرایان آمریکایی خود را مبلغان انجیل معرفی کردند و با استفاده گسترده از وسایل ارتباطات جمعی توانستند در جامعه آمریکا نفوذ فراوانی به دست آورند و اکنون این جریان قدرتمندترین و فعال‌ترین تشکیلات دینی در آمریکا محسوب می‌شود و در مراکز سیاسی این کشور نفوذ زیادی دارند.
مکتب نوظهور صهیونیسم مسیحی
اصول و مبانی جریان مبلغان انجیل در آمریکا و انگلیس حمایت همه جانبه عقیدتی و سیاسی از صهیونیسم می‌باشد و آنها اعتقاد دارند که پیروان کلیسای پروتستان برای ظهور دوباره مسیح باید چند خواسته مسیح را که در تفاسیر انجیل در قرن بیستم به عنوان پیشگویی‌های انجیل بیان شده، عملی نمایند. این جریان نوظهور در پروتستانتیسم با عنوان«خواسته‌های مسیح» شهرت دارد.
پیروان این مکتب خود را از مبلغان انجیل می‌دانند و اعتقاددارند پیروان این مکتب مسیحیان دوباره تولد یافته می‌باشند که فقط اینان اهل نجات خواهند بود و دیگران هلاک خواهند شد. از ویژگی‌های ممتاز پیروان این مکتب اعتقاد راسخ و تعصب خاص به صهیونیسم می‌باشد و تعصب این مسیحیان به صهیونیسم بیش از صهیونیست‌های یهودی مقیم اسرائیل و آمریکا می‌باشد. مطابق اعتقادات مکتب فوق به وسیله پروتستان‌ها حوادثی باید به وقوع بپیوندد تا مسیح دوباره ظهور نماید و پیروان این مکتب وظیفه دینی دارند برای تسریع در عملی شدن این حوادث کوشش نمایند. حوادثی که توسط آنها باید عملی شوند، عبارتنداز:
۱- یهودیان از سراسر جهان باید به فلسطین آورده شوند و کشور اسرائیل در گستره‌ای از رودخانه نیل تا رودخانه فرات به وجود آید و یهودیانی که به اسرائیل مهاجرت نمایند اهل نجات خواهند بود.
۲- یهودیان باید دو مسجد اقصی و صخره در بیت المقدس را منهدم کنند و به جای این دو مسجد مقدس مسلمانان، معبد بزرگ را بنا نمایند (از سال ۱۹۶۷تا به حال دو مسجد اقصی و صخره در بیت المقدس بیش از صدبار مورد حمله یهودیان و مسیحیان صهیونیست قرار گرفته است)
۳- روزی که یهودیان مسجد اقصی و مسجد صخره در بیت المقدس را منهدم کنند، جنگ نهایی مقدس (آرماگدون) به رهبری آمریکا و انگلیس آغاز شده، در این جنگ جهانی تمام جهان نابود خواهد شد.
۴- روزی که جنگ آرماگدون آغاز شود، تمامی مسیحیان پیرو اعتقادات «عملی نمودن خواسته‌های مسیح» که مسیحیان دوباره تولد یافته می‌باشند، مسیح را خواهند دید و توسط یک سفینه عظیم از دنیا به بهشت منتقل می‌شوند از آنجا همراه با مسیح نظاره گر نابودی جهان و عذاب سخت در این جنگ مقدس خواهند بود.
۵- درجنگ آرماگدون زمانی که ضد مسیح (دجال) در حال دستیابی به پیروزی است، مسیح همراه مسیحیان دوباره تولد یافته در جهان ظهور خواهد کرد و ضد مسیح را در پایان این جنگ مقدس شکست می‌دهد و حکومت جهانی خود را مرکزیت بیت المقدس برپا خواهد ساخت و معبدی که به جای مسجد اقصی و صخره در بیت المقدس- که توسط مسیحیان و یهودیان قبل از آغاز جنگ آرماگدون ساخته شده- محل حکومت جهانی مسیح خواهد بود .
۶- دولت صهیونیستی اسرائیل با کمک آمریکا و انگلیس مسجد اقصی و مسجد صخره در بیت المقدس را نابود خواهد کرد و معبد بزرگ به دست آنان در این مکان ساخته خواهد شد و این رسالت مقدس به عهده آنها می‌باشد.
۷- این حادثه پس از سال ۲۰۰۰ میلادی حتماً اتفاق خواهد افتاد.
۸- قبل از آغاز جنگ آرماگدون، رعب و وحشت جامعه آمریکا و اروپا را فرا خواهد گرفت.
۹-قبل از ظهور دوباره مسیح، صلح در جهان هیچ معنی ندارد و مسیحیان برای تسریع در ظهور مسیح باید مقدمات جنگ آرماگدون ونابودی جهان را فراهم نمایند.
رهبران مذهبی فرقه‌های پروتستان در ایالات متحده و انگلیس که به این مکتب نوظهور «خواسته‌های مسیح» اعتقاد دارند، در دهه ۱۹۹۰ م اعتقادات یاد شده را به شدت در جامعه آمریکا و اروپا تبلیغ کرده‌اند و در ۱۰ سال گذشته در آمریکا در این زمینه دهها کتاب منتشر شده و فیلم‌های گوناگونی به نمایش درآمده‌اند . کشیش آمریکایی به نام‌هال لیندسی کتابی با عنوان « در پبیشگویی‌های انجیل؛ جای آمریکا کجاست؟» را تألیف کرده که یکی از پرفروش‌ترین کتاب‌های سال ۲۰۰۱ در آمریکا به شمار آمده است. در این کتاب نقش دولت واشنگتن در جنگ آرماگدون بیان شده است. نویسنده در این کتاب اثبات نموده است که دولت آمریکا جنگ آرماگدون را رهبری خواهد کرد و مخالفان مسیح در سراسر جهان را که قبل از آغاز این جنگ باعث ایجاد رعب و وحشت در جهان شده اند، شکست خواهد داد. در این جنگ مقدس، دولت انگلیس همکار آمریکا خواهد بود. دولت آمریکا در اوج جنگ سرد موشک‌های هسته‌ای قاره پیمای خود را «شمشیر‌های جنگ مقدس» نامیده بود. پیروان این مکتب در یک دهه گذشته تبلیغ کرده‌اند که عملیات توفان صحرا علیه عراق در سال ۱۹۹۱ فراهم کردن مقدمه برای جنگ آرماگدون بوده است.
مسیحیان صهیونیست از فرقه پروتستان‌ها در آمریکا و انگلیس اعتقاد دارند که مسیح همیشه در امور خاورمیانه به سود دولت اسرائیل مداخله نموده است و اعلام می‌دارند که خواست دولت اسرائیل در حقیقت خواست مسیح می‌باشد و مذاکرات صلح در خاورمیانه بیهوده است و تأسیس کشور اسرائیل بزرگ از رودخانه نیل تا رودخانه فرات، خواست مسیح می‌باشد که به زودی عملی خواهد شد. صهیونیست‌های یهودی هم مطابق اعتقاد به مجموعه قوانین دینی خود «تلمود» به مکتب «خواسته‌های خدا» اعتقاد دارند و مطابق این اعتقاد آنها برنامه‌ای را اجرا می‌نمایند که با کمک دولت‌های آمریکا و انگلیس و دیگر کشورهای غربی بتوانند دو مسجد مقدس اقصی و صخره در بیت المقدس را تخریب کرده، کشور اسرائیل بزرگ را با نابودی کامل کشورهای اسلامی به وجود آورند. به همین منظور میان صهیونیست‌های یهودی و صهیونیستهای مسیحی از فرقه پروتستان‌ها اتحاد و هماهنگی کامل وجود دارد و مسیحیان پیرو اعتقاد «خواسته‌های خدا» همواره اظهار می‌دارند هر عملی که از سوی دولت اسرائیل انجام می‌شود، در حقیقت از سوی مسیح طراحی شده است و باید توسط مسیحیان سراسر جهان مورد حمایت قرار گیرد. به لطف حمایت همه جانبه جهان مسیحی غرب از دولت تل آویو اکنون ذخایر عظیم موشک‌های هسته‌ای و انواع و اقسام تسلیحات شیمیایی و میکروبی در اسرائیل وجود دارد و در واقع، رژیم صهیونیستی را به یک «انبار مهمات و پادگان نظامی جهان مسیحی ایالات متحده آمریکا و غرب» تبدیل کرده اند. البته هدف استراتژیک جهان مسیحی غرب این است که کشورهای اسلامی را در زمینه‌های اقتصادی و نظامی برای همیشه ضعیف نگاه دارند.
به همین منظور آنها معبد بزرگ را که موجب جنگ آرماگدون می‌شود «معبد مصیبت بزرگ» می‌نامند. مطابق اعتقادات صهیونیسم مسیحی، غیر از معتقدان به «خواسته‌های مسیح»، تمامی مردم جهان، چه مسیحی و چه غیر مسیحی، به دست دجال کشته خواهند شد.
ارتش صهیونیستی در سال ۱۹۶۷ بخش شرقی بیت المقدس را تصرف کرد و مسجداقصی و مسجد صخره به دست صهیونیست‌های یهودی اشغال گردید. بعد از آن، رژیم تل آویو همواره اعلام کرد که بیت المقدس پایتخت ابدی اسراییل است. به همین منظور صهیونیست‌ها ۸۷ درصد بخش شرقی بیت المقدس را تصرف کرده‌اند و مردم فلسطین حق ندارند در بخش شرقی این شهر خانه سازی کنند و حتی خانه‌های فلسطینی‌ها در این بخش شهر مرتب تخریب می‌گردد و یهودیان در آنجا ساکن می‌شوند. صهیونیست‌ها زیر محوطه مسجداقصی و مسجد صخره را کاملاً حفاری کرده اند. صهیونیست‌های مسیحی و یهودی مقیم فلسطین اشغالی و آمریکا اعلام نموده‌اند که آنها سقف و ستونهای معبد بزرگ را آماده کرده‌اند و می‌توانند در کوتاه‌ترین مدت معبد بزرگ را در جای مسجداقصی و مسجد صخره احداث نمایند. آنها نقشه معبد بزرگ را در روی جلد کتاب‌هایی که در این موضوع نوشته شده است چاپ کرده اند.
تروریسم مقدس و مبلغان جنگجوی انجیل مکتب صهیونیسم مسیحی در کشورهای پروتستان مخصوصاً در ایالات متحده آمریکا و انگلیس توسط مبلغان انجیل در سطح گسترده ترویج می‌شود.
نویسنده معروف آمریکایی به نام گریس‌هالسل در دو کتاب معروف خود برنامه‌های مبلغان «جنگجوی انجیل» مقیم آمریکا را به خوبی افشا کرده بود. نویسنده در این دو کتاب با عنوان «پیشگویی و سیاست» و «مبلغان جنگجوی انجیل در بستر جنگ هسته ای» برنامه‌های مشترک دولت‌های آمریکا، انگلستان و اسراییل با همکاری مبلغان انجیل را برای به وجود آوردن اسراییل بزرگ تشریح می‌کند.‌هالسل که از کارمندان برجسته دفتر ریاست جمهوری آمریکا بود اتحاد محرمانه بین مبلغان انجیل در آمریکا و انگلیس با اسراییل را آشکار می‌نماید.
تأثیر تبلیغات گسترده دستگاههای ارتباط جمعی آمریکا که کاملاً تحت کنترل صهیونیست‌ها می‌باشند، مردم آمریکا را به زود باورترین مردم جهان تبدیل کرده و حادثه ۱۱ سپتامبر هم کینه و نفرت مردم آمریکا و جهان غرب را به خاطر تبلیغات هدایت شده علیه اعراب و مسلمانان برانگیخته است. صهیونیست‌ها و طرفداران آنها که سال‌ها یک سلسله برنامه‌های دینی، فرهنگی، اجتماعی، و سیاسی خود را تبلیغ می‌کردند، با حادثه ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ بهترین فرصت را به دست آوردند تا برنامه‌هایشان را با سرعت بیشتری به مردم آمریکا و اروپا بقبولانند و در حال حاضر می‌کوشند برنامه‌های خود را عملی نمایند. در دوران جنگ سرد، آمریکا اتحادجماهیر شوروی سابق را «امپراتوری شر» معرفی می‌کرد و بعد از جنگ سرد دستگاههای ارتباط جمعی آمریکا ترس از مسلمانان را تبلیغ کردند و بعد از حادثه ۱۱ سپتامبر این تبلیغات علیه اسلام و مسلمانان جهان در دنیای غرب به اوج خود رسیده است. گروههای مسیحی پیرو اعتقاد «خواسته‌های مسیح» در آمریکا ۱۰۰ میلیون پیرو دارند و آنها در هر دو حزب بزرگ آمریکا یعنی جمهوری خواه و دموکرات صاحب نفوذ می‌باشند و همراه صهیونیست‌های یهودی، دولت واشنگتن را کاملاً در اختیار دارند.
آمریکا و دیگر کشورهای پروتستان در جهان ۱۵۰۰ فرقه مسیحی حامل این اعتقاد در سطح جهان برای جنگ آرماگدون تبلیغات گسترده انجام می‌دهند و برای تسریع در ظهور مسیح کوشش می‌نمایند وضعیتی را پیش آورند که سراسر جهان نابود شود.
نویسندگان غربی این اعتقادات را به عنوان تروریسم مقدس معرفی می‌کنند. این گروههای مسلح مسیحی در آمریکا بعد از حادثه ۱۱سپتامبر از سوی اف بی‌ای متهم شده‌اند که در پخش «سیاه زخم» که یک اسلحه بیولوژیک می‌باشد، در آمریکا نقش داشته اند.
سیاست دولت آمریکا نیز بر «نبرد تمدن‌ها» استوار است و آنها خود را کدخدای دهکده جهانی اعلام کرده‌اند و به بهانه مبارزه با تروریسم می‌کوشند سلطه خود را بر سراسر جهان گسترش دهند، ولی آمریکا در حال فروپاشی از داخل می‌باشد و ریشه حوادث۱۱ سپتامبر در داخل خود آمریکا وجود دارد. گروههای صهیونیست مسیحی و یهودی در داخل آمریکا روز به روز قدرتمندتر می‌شوند و اکنون در واقع، دولت و مردم ایالات متحده آمریکا در دست این گروهها گروگان می‌باشند.
منابع:
۱- جان نلسون داربی(John Nelson Darby) متوفی ۱۸۸۲ م کشیش معروف کلیسای انگلستان در اواخر قرن نوزدهم با تبلیغات خود مکتب جدید صهیونیسم مسیحی را در بین پروتستان‌ها بنیاد نهاد.
مطابق اعتقادات مکتب فوق به وسیله پروتستان‌ها حوادثی باید به وقوع بپیوندد تا مسیح دوباره ظهور نماید و پیروان این مکتب وظیفه دینی دارند برای تسریع در عملی شدن این حوادث کوشش نمایند. حوادثی که توسط آنها باید عملی شوند، عبارتنداز:
۱- یهودیان از سراسر جهان باید به فلسطین آورده شوند و کشور اسرائیل در گستره‌ای از رودخانه نیل تا رودخانه فرات به وجود آید و یهودیانی که به اسرائیل مهاجرت نمایند اهل نجات خواهند بود.
۲- یهودیان باید دو مسجد اقصی و صخره در بیت المقدس را منهدم کنند و به جای این دو مسجد مقدس مسلمانان، معبد بزرگ را بنا نمایند (از سال ۱۹۶۷تا به حال دو مسجد اقصی و صخره در بیت المقدس بیش از صدبار مورد حمله یهودیان و مسیحیان صهیونیست قرار گرفته است)
۳- روزی که یهودیان مسجد اقصی و مسجد صخره در بیت المقدس را منهدم کنند، جنگ نهایی مقدس (آرماگدون) به رهبری آمریکا و انگلیس آغاز شده، در این جنگ جهانی تمام جهان نابود خواهد شد.
۴- روزی که جنگ آرماگدون آغاز شود، تمامی مسیحیان پیرو اعتقادات «عملی نمودن خواسته‌های مسیح» که مسیحیان دوباره تولد یافته می‌باشند، مسیح را خواهند دید و توسط یک سفینه عظیم از دنیا به بهشت منتقل می‌شوند از آنجا همراه با مسیح نظاره گر نابودی جهان و عذاب سخت در این جنگ مقدس خواهند بود.
۵- درجنگ آرماگدون زمانی که ضد مسیح (دجال) در حال دستیابی به پیروزی است، مسیح همراه مسیحیان دوباره تولد یافته در جهان ظهور خواهد کرد و ضد مسیح را در پایان این جنگ مقدس شکست می‌دهد و حکومت جهانی خود را مرکزیت بیت المقدس برپا خواهد ساخت و معبدی که به جای مسجد اقصی و صخره در بیت المقدس- که توسط مسیحیان و یهودیان قبل از آغاز جنگ آرماگدون ساخته شده- محل حکومت جهانی مسیح خواهد بود .
۶- دولت صهیونیستی اسرائیل با کمک آمریکا و انگلیس مسجد اقصی و مسجد صخره در بیت المقدس را نابود خواهد کرد و معبد بزرگ به دست آنان در این مکان ساخته خواهد شد و این رسالت مقدس به عهده آنها می‌باشد.
۷- این حادثه پس از سال ۲۰۰۰ میلادی حتماً اتفاق خواهد افتاد.
۸- قبل از آغاز جنگ آرماگدون، رعب و وحشت جامعه آمریکا و اروپا را فرا خواهد گرفت.
۹-قبل از ظهور دوباره مسیح، صلح در جهان هیچ معنی ندارد و مسیحیان برای تسریع در ظهور مسیح باید مقدمات جنگ آرماگدون ونابودی جهان را فراهم نمایند.
رهبران مذهبی فرقه‌های پروتستان در ایالات متحده و انگلیس که به این مکتب نوظهور «خواسته‌های مسیح» اعتقاد دارند، در دهه ۱۹۹۰ م اعتقادات یاد شده را به شدت در جامعه آمریکا و اروپا تبلیغ کرده‌اند و در ۱۰ سال گذشته در آمریکا در این زمینه دهها کتاب منتشر شده و فیلم‌های گوناگونی به نمایش درآمده‌اند . کشیش آمریکایی به نام‌هال لیندسی کتابی با عنوان « در پبیشگویی‌های انجیل؛ جای آمریکا کجاست؟» را تألیف کرده که یکی از پرفروش‌ترین کتاب‌های سال ۲۰۰۱ در آمریکا به شمار آمده است. در این کتاب نقش دولت واشنگتن در جنگ آرماگدون بیان شده است. نویسنده در این کتاب اثبات نموده است که دولت آمریکا جنگ آرماگدون را رهبری خواهد کرد و مخالفان مسیح در سراسر جهان را که قبل از آغاز این جنگ باعث ایجاد رعب و وحشت در جهان شده اند، شکست خواهد داد. در این جنگ مقدس، دولت انگلیس همکار آمریکا خواهد بود. دولت آمریکا در اوج جنگ سرد موشک‌های هسته‌ای قاره پیمای خود را «شمشیر‌های جنگ مقدس» نامیده بود. پیروان این مکتب در یک دهه گذشته تبلیغ کرده‌اند که عملیات توفان صحرا علیه عراق در سال ۱۹۹۱ فراهم کردن مقدمه برای جنگ آرماگدون بوده است.
مسیحیان صهیونیست از فرقه پروتستان‌ها در آمریکا و انگلیس اعتقاد دارند که مسیح همیشه در امور خاورمیانه به سود دولت اسرائیل مداخله نموده است و اعلام می‌دارند که خواست دولت اسرائیل در حقیقت خواست مسیح می‌باشد و مذاکرات صلح در خاورمیانه بیهوده است و تأسیس کشور اسرائیل بزرگ از رودخانه نیل تا رودخانه فرات، خواست مسیح می‌باشد که به زودی عملی خواهد شد. صهیونیست‌های یهودی هم مطابق اعتقاد به مجموعه قوانین دینی خود «تلمود» به مکتب «خواسته‌های خدا» اعتقاد دارند و مطابق این اعتقاد آنها برنامه‌ای را اجرا می‌نمایند که با کمک دولت‌های آمریکا و انگلیس و دیگر کشورهای غربی بتوانند دو مسجد مقدس اقصی و صخره در بیت المقدس را تخریب کرده، کشور اسرائیل بزرگ را با نابودی کامل کشورهای اسلامی به وجود آورند. به همین منظور میان صهیونیست‌های یهودی و صهیونیستهای مسیحی از فرقه پروتستان‌ها اتحاد و هماهنگی کامل وجود دارد و مسیحیان پیرو اعتقاد «خواسته‌های خدا» همواره اظهار می‌دارند هر عملی که از سوی دولت اسرائیل انجام می‌شود، در حقیقت از سوی مسیح طراحی شده است و باید توسط مسیحیان سراسر جهان مورد حمایت قرار گیرد. به لطف حمایت همه جانبه جهان مسیحی غرب از دولت تل آویو اکنون ذخایر عظیم موشک‌های هسته‌ای و انواع و اقسام تسلیحات شیمیایی و میکروبی در اسرائیل وجود دارد و در واقع، رژیم صهیونیستی را به یک «انبار مهمات و پادگان نظامی جهان مسیحی ایالات متحده آمریکا و غرب» تبدیل کرده اند. البته هدف استراتژیک جهان مسیحی غرب این است که کشورهای اسلامی را در زمینه‌های اقتصادی و نظامی برای همیشه ضعیف نگاه دارند.
یک نویسنده آمریکایی در سال ۱۹۹۷ کتابی با عنوان «خیانت به بیت المقدس» را تألیف نمود که در آن هر نوع مذاکره صلح با فلسطینیان را خیانت به تعلیمات انجیل و خواسته‌های مسیح می‌داند و این مطلب را به خوانندگان القا می‌نماید که مسیح با آغاز هزاره سوم و قبل از سال ۲۰۰۷ م ظهور خواهد کرد و اسراییل بزرگ را از نیل تا فرات به وجود خواهد آورد.
در این کتاب‌ها تبلیغ می‌گردد که برای تعجیل ظهور مسیح، مسیحیان باید کشور بابل را- که عراق کنونی می‌باشد- نابود کنند و رودخانه فرات باید کاملاً خشک گردد. گفتنی است که آنها جنگ آرماگدون را «جنگ فرات» نیز می‌نامند.
رهبران دینی صهیونیسم مسیحی تبلیغات گسترده‌ای در این باره انجام داده اند. در یک نظرسنجی که توسط خبرگزاری آسوشیتدپرس در سال ۱۹۹۷ انجام شد، اعلام گردید ۲۵ درصد جمعیت آمریکا اعتقاد راسخ دارند که با آغاز هزاره سوم جنگ نهایی آرماگدون در محل فلسطین آغاز خواهد شد و این جنگ تا مدت هفت سال ادامه خواهد داشت. در اثر این جنگ دنیا نابود می‌شود و در پایان این جنگ هفت ساله که آنها آن را «مصیبت بزرگ برای کلیسا و مسیحیان» می‌دانند، مسیح همراه مسیحیان دوباره تولد یافته ظهور خواهد کرد و دجال را شکست می‌دهد و حکومت جهانی خود را با مرکزیت بیت المقدس تشکیل خواهد داد.
به همین منظور آنها معبد بزرگ را که موجب جنگ آرماگدون می‌شود «معبد مصیبت بزرگ» می‌نامند. مطابق اعتقادات صهیونیسم مسیحی، غیر از معتقدان به «خواسته‌های مسیح»، تمامی مردم جهان، چه مسیحی و چه غیر مسیحی، به دست دجال کشته خواهند شد.
ارتش صهیونیستی در سال ۱۹۶۷ بخش شرقی بیت المقدس را تصرف کرد و مسجداقصی و مسجد صخره به دست صهیونیست‌های یهودی اشغال گردید. بعد از آن، رژیم تل آویو همواره اعلام کرد که بیت المقدس پایتخت ابدی اسراییل است. به همین منظور صهیونیست‌ها ۸۷ درصد بخش شرقی بیت المقدس را تصرف کرده‌اند و مردم فلسطین حق ندارند در بخش شرقی این شهر خانه سازی کنند و حتی خانه‌های فلسطینی‌ها در این بخش شهر مرتب تخریب می‌گردد و یهودیان در آنجا ساکن می‌شوند. صهیونیست‌ها زیر محوطه مسجداقصی و مسجد صخره را کاملاً حفاری کرده اند. صهیونیست‌های مسیحی و یهودی مقیم فلسطین اشغالی و آمریکا اعلام نموده‌اند که آنها سقف و ستونهای معبد بزرگ را آماده کرده‌اند و می‌توانند در کوتاه‌ترین مدت معبد بزرگ را در جای مسجداقصی و مسجد صخره احداث نمایند. آنها نقشه معبد بزرگ را در روی جلد کتاب‌هایی که در این موضوع نوشته شده است چاپ کرده اند.
رهبران صهیونیسم مسیحی و یهودی خود اعلام کرده‌اند مطابق تفسیر مکاشفه یوحنا در انجیل، صهیونیسم رسالت الهی دارند و برای تأسیس دولت اسراییل بزرگ حق دارند علاوه بر سلب مالکیت فلسطینیان حتی نسل کشی فلسطینیان و اعراب را انجام دهند. رهبران دینی پروتستان، مبلغان انجیل را از مسیحی کردن یهودیان منع می‌کنند، چرا که مطابق اعتقادات آنان یهودیان از سراسر جهان باید به فلسطین مهاجرت نمایند و اسراییل بزرگ را تشکیل دهند و اقدام به ساخت معبد بزرگ نمایند. بیشتر مطلق یهودیان در جنگ آرماگدون توسط ضد مسیح کشته خواهد شد و تعداد اندکی که زنده خواهند ماند با ظهور حضرت مسیح به وی ایمان خواهند آورد.
تروریسم مقدس و مبلغان جنگجوی انجیل مکتب صهیونیسم مسیحی در کشورهای پروتستان مخصوصاً در ایالات متحده آمریکا و انگلیس توسط مبلغان انجیل در سطح گسترده ترویج می‌شود.
تأثیر تبلیغات گسترده دستگاههای ارتباط جمعی آمریکا که کاملاً تحت کنترل صهیونیست‌ها می‌باشند، مردم آمریکا را به زود باورترین مردم جهان تبدیل کرده و حادثه ۱۱ سپتامبر هم کینه و نفرت مردم آمریکا و جهان غرب را به خاطر تبلیغات هدایت شده علیه اعراب و مسلمانان برانگیخته است. صهیونیست‌ها و طرفداران آنها که سال‌ها یک سلسله برنامه‌های دینی، فرهنگی، اجتماعی، و سیاسی خود را تبلیغ می‌کردند، با حادثه ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ بهترین فرصت را به دست آوردند تا برنامه‌هایشان را با سرعت بیشتری به مردم آمریکا و اروپا بقبولانند و در حال حاضر می‌کوشند برنامه‌های خود را عملی نمایند. در دوران جنگ سرد، آمریکا اتحادجماهیر شوروی سابق را «امپراتوری شر» معرفی می‌کرد و بعد از جنگ سرد دستگاههای ارتباط جمعی آمریکا ترس از مسلمانان را تبلیغ کردند و بعد از حادثه ۱۱ سپتامبر این تبلیغات علیه اسلام و مسلمانان جهان در دنیای غرب به اوج خود رسیده است. گروههای مسیحی پیرو اعتقاد «خواسته‌های مسیح» در آمریکا ۱۰۰ میلیون پیرو دارند و آنها در هر دو حزب بزرگ آمریکا یعنی جمهوری خواه و دموکرات صاحب نفوذ می‌باشند و همراه صهیونیست‌های یهودی، دولت واشنگتن را کاملاً در اختیار دارند.
آمریکا و دیگر کشورهای پروتستان در جهان ۱۵۰۰ فرقه مسیحی حامل این اعتقاد در سطح جهان برای جنگ آرماگدون تبلیغات گسترده انجام می‌دهند و برای تسریع در ظهور مسیح کوشش می‌نمایند وضعیتی را پیش آورند که سراسر جهان نابود شود.
نویسندگان غربی این اعتقادات را به عنوان تروریسم مقدس معرفی می‌کنند. این گروههای مسلح مسیحی در آمریکا بعد از حادثه ۱۱سپتامبر از سوی اف بی‌ای متهم شده‌اند که در پخش «سیاه زخم» که یک اسلحه بیولوژیک می‌باشد، در آمریکا نقش داشته اند.
سیاست دولت آمریکا نیز بر «نبرد تمدن‌ها» استوار است و آنها خود را کدخدای دهکده جهانی اعلام کرده‌اند و به بهانه مبارزه با تروریسم می‌کوشند سلطه خود را بر سراسر جهان گسترش دهند، ولی آمریکا در حال فروپاشی از داخل می‌باشد و ریشه حوادث۱۱ سپتامبر در داخل خود آمریکا وجود دارد. گروههای صهیونیست مسیحی و یهودی در داخل آمریکا روز به روز قدرتمندتر می‌شوند و اکنون در واقع، دولت و مردم ایالات متحده آمریکا در دست این گروهها گروگان می‌باشند.
منابع:
۱- جان نلسون داربی(John Nelson Darby) متوفی ۱۸۸۲ م کشیش معروف کلیسای انگلستان در اواخر قرن نوزدهم با تبلیغات خود مکتب جدید صهیونیسم مسیحی را در بین پروتستان‌ها بنیاد نهاد.

صهیونیسم مسیحى اثر نصیر صاحب خلق

چکیده
پروتستانتیسم را مى توان به نوعى بازگشت و رجعت مسیحیان به «عهد عتیق» یا تورات نامید. نهضت پروتستانتیسم به طور مشخص با «لوتر» و آراء اعتقادى جدید او در خصوص مسیحیت آغاز مى گردد. لوتر خود پیش از آغاز نهضت پروتستانتیسم تحت تأثیر عمیق آموزه‌هاى فلسفى، تئولوژیک و جهان بینى عبرانى بوده است. «به هنگام تحقیق و پژوهش در خصوص لوتر به عنوان بزرگ‌ترین پیشواى پروتستانتیسم و این که او چگونه مجذوب چنین رویکردى گردید، با علاقه زائدالوصف او به دین عبرانى و منابع عبرانى روبرو مى شویم.»
تأثیرپذیرى لوتر و همفکران او از تئولوژى عهد عتیق در یک فرایند طبیعى موجب پیدایى تغییرات بزرگى در مفاهیم دینى کلیساى کاتولیک گردید، رویکرد «به بهشت دنیایى» به جاى «آخرت گرایى» مسیحى نشست. «ربح» و «ربا» که در مسیحیت کاتولیک تحریم شده بود در مسیحیت پروتستان تشریع گردید و پس از آن با سرعت و همراه با توسعه پروتستانتیسم در اروپا گسترش یافت. بزرگداشت یهودیان و برترداشتن قوم یهود و متعلق دانستن سرزمینهاى فلسطین تحت عنوان به اصطلاح «ارض موعود» و سرزمینهاى مقدس وعده داده شده به قوم یهود از جانب خداوند، شاخصه دیگر پروتستانتیسم لوترى بود. لوتر در این ستایش و تمجید از به اصطلاح «قوم برگزیده خداوند» به اندازه اى پیش رفت که شبهه یهودى بودن او در محافل مسیحى کاتولیک به صورت جدى مطرح گردید. خود او نیز با انتشار کتابى که تحت عنوان عیسى مسیح یک یهودى زاده شد3 در سال 1523م. به رشته تحریر درآورد، به این شبهه بیش از پیش دامن زد. او در این کتاب نوشت:
یهودیان خویشاوندان خداوند ما (عیسى مسیح) هستند، برادران و پسر عموهاى اویند، روى سخنم با کاتولیکهاست. اگر از این که مرا کافر بنامند خسته شده‌اند بهتر است مرا یهودى بخوانند.
ستایش لوتر از یهودیان در شرایطى که کلیساى کاتولیک به عنوان باور حاکم و مقتدر بر اعتقاداتى کاملاً ضد یهودى استوار بود این شبهه را به طور فزاینده مطرح مى ساخت که پروتستانتیسم، مسیحیتى است که بنیادها و شالوده‌هاى آن یهودى است و شاید این نظر به نحوى بیانگر پیدایى مسیحیت یهودى بود.
تحول باور مسیحى ـ یهودى و تبدیل آن به مسیحیت صهیونیستى به عنوان ایدئولوژى پروتستانهاى قرون میانه توسط پیوریتنها صورت پذیرفت. «این فرقه پروتستان که ساختار هنجارهاى اخلاقى آن تماما منطبق با تورات بود و به عنوان یهودیگرى انگلیسى شناخته مى شد» توسط فردى کالوینیست پروتستان، به نام «ویلیام تیندل» پایه گذارى شده و در اروپا گسترش یافته بود و خود شاخه اى از کالوینیسم به حساب مى آمد.
قدرت گرفتن پیوریتانیسم موجب پدید آمدن دیدگاه جدیدى نسبت به یهودیان گردید. با گسترش کالوینیسم، یهودیان مورد علاقه و احترام پیروان آن قرار گرفتند؛ چرا که آنها بر مبناى تئولوژى پیوریتانیسم، حافظان فرهنگ و زبان تورات بودند. لذا براساس اعتقادات پیوریتنها قبل از بازگشت مجدد مسیح باید یهودیان به سرزمینهاى مقدس بازمى گشتند.
نوشتار حاضر ضمن بررسی مفهوم و چگونگی شکل گیری صهیونیسم مسیحی به معرفی سازمان‌ها و نهادهای مروج اندیشه صهیونیسم مسیحی در جهان می‌پردازد.

مقدمه

شاید باور آن قدرى مشکل باشد، اما واقعیتى است که وجود دارد. این واقعیت بُعد دینى ـ اعتقادى و متافیزیکى راهبردهاى نظامى آمریکا و اسرائیل است. بنیادهاى تئولوژیک راهبردهاى نظامى آمریکا و اسرائیل در خاورمیانه بر باورهایى استوار است که ریشه‌هایى توراتى دارد. این باورها بازگشت دوم مسیح(ع) (از نظر مسیحیان بنیادگرا) و ظهور و آمدن او (از نظر یهودیان صهیونیست) را منوط به وقایعى مى داند که از جمله آنها مى توان اجتماع و استقرار یهودیان در سرزمینهاى مقدس؛ ویرانى دو مسجد اقصى و صخره در قدس و بناى معبد بزرگ یهود به جاى آنها و وقوع «نبرد آخر زمان» و یا «آرماگدون» در صحراى آرماگدّو در سرزمینهاى اشغالى (اسرائیل) را نام برد.
اینها وجوه اشتراک مسیحیت بنیادگرا و معتقدان به عهد عتیق و یهودیان بنیادگرا است. این دو گروه جریان اعتقادى ـ سیاسى اى را به وجود آوردند که به «مسیحیت صهیونیستى» و یا «صهیونیسم مسیحى» موسوم گشته است. مطالعات تاریخى در ارتباط با این پدیده نشان مى دهد که این جریان در بسیارى از تحولات سیاسى، تغییرات ژئوپولیتیکى خصوصا پیدایش کشور نامشروع اسرائیل نقش اساسى و جدى داشته است.
على رغم وجود راست مسیحى که نقش قابل توجهى را در مبارزه با بحرانهاى اخلاقى و اجتماعى داخلى در آمریکا به عهده دارد، مسیحیت صهیونیستى بیشترین توان خود را به کنترل سیاست خارجى آمریکا و هدایت آن در راستاى حصول اهداف سیاسى ـ دینى اى که برگرفته از نگرش و جهان بینى توراتى مى باشد معطوف داشته است.
هر چند که طى سالهاى اخیر و به طور مشخص در دهه پایانى قرن بیستم، راست مسیحى در راستاى اهداف خود ـ که عموما تعقیب دکترین «مسیحى سازى» و ترویج ارزشهاى اخلاقى مسیحى است ـ تلاش نموده تا به طور جدى بر سیاست خارجى آمریکا تأثیر گذارد، اما نوع توجه و نگرش آنها به اهداف مورد نظر در سیاست خارجى آمریکا با جریان «مسیحیت صهیونیستى» داراى وجوه افتراق بارزى است که پرداختن به آن نیازمند مجال دیگرى است. به هر تقدیر در نوشته اى که هم اکنون در پیش روى شماست، پیدایش و تطور تاریخى پدیده «مسیحیت صهیونیستى» یا «صهیونیسم مسیحى»1 و خاستگاه این جریان مورد بررسى قرار مى گیرد. از آنجایى که خاستگاه زمانى این پدیده مقارن با سربرداشتن «پروتستانتیسم» در قرون میانه در اروپاست، لذا جریان پروتستانتیسم و به ویژه «پیوریتانیسم» به عنوان بستر جریان مسیحیت صهیونیستى. به طور مشروح مورد بررسى قرار گرفته است. وجود عناصر عبرانى و آموزه‌هاى تئولوژیک عهد عتیق در پروتستانتیسم مسیحى که وجه تمایز بارز و شاخص مسیحیت کاتولیک و پروتستان است، این ظن و گمان را موجب گردیده است که پروتستانتیسم نوعى «یهودى گرى» در مسیحیت بوده است.
براساس آراء و نظراتى که ملاحظه خواهید نمود، رهبران و بنیانگذاران پروتستانتیسم، خود به یهودى بودن و یا یهودى گرى متهم اند. این اتهامات علاوه بر این که از جانب کلیساى کاتولیک به آنها وارد شده، در بسیارى از منابع یهودى نیز مورد تأیید قرار گرفته است. بنابراین، نقش یهود و یهودى گرى در پیدایش پروتستانتیسم مسیحى غیر قابل انکار مى نماید. نکته قابل ذکر دیگرى که در اینجا باید به آن توجه داده شود این که شاید براى بسیارى علت همراهى و هم آوایى دو دولت بریتانیا و آمریکا چندان روشن نباشد و این که چرا انگلیس، على رغم این که دولتى اروپایى است اینقدر با اروپا مخالفت نموده و خطوط سیاست خارجى آن حداقل در ارتباط با بعضى از مسائل خصوصا حمایت از رژیم نامشروع صهیونیستى، بحث نفت خاورمیانه و خصوصا خلیج فارس، صلح خاورمیانه و حرکتهاى نظامى با آمریکا منطبق است. این امر یک وجه تاریخى ـ اعتقادى دارد که در جنبش پیوریتانیسم نهفته است. جنبشى که در انگلیس سربرداشت و به آمریکا رفت و در تکوین و شکل گیرى هویت اعتقادى ـ فرهنگى آمریکا نقش بسزایى بازى نمود.

مسیحیت صهیونیستى، فرایند تاریخى ـ دینى پروتستانتیسم

پروتستانتیسم را مى توان به نوعى بازگشت و رجعت مسیحیان به «عهد عتیق» یا تورات نامید. نهضت پروتستانتیسم به طور مشخص با «لوتر» و آراء اعتقادى جدید او در خصوص مسیحیت آغاز مى گردد. لوتر خود پیش از آغاز نهضت پروتستانتیسم تحت تأثیر عمیق آموزه‌هاى فلسفى، تئولوژیک و جهان بینى عبرانى بوده است. «به هنگام تحقیق و پژوهش در خصوص لوتر به عنوان بزرگ‌ترین پیشواى پروتستانتیسم و این که او چگونه مجذوب چنین رویکردى گردید، با علاقه زائدالوصف او به دین عبرانى و منابع عبرانى روبرو مى شویم.»2
تأثیرپذیرى لوتر و همفکران او از تئولوژى عهد عتیق در یک فرایند طبیعى موجب پیدایى تغییرات بزرگى در مفاهیم دینى کلیساى کاتولیک گردید، رویکرد «به بهشت دنیایى» به جاى «آخرت گرایى» مسیحى نشست. «ربح» و «ربا» که در مسیحیت کاتولیک تحریم شده بود در مسیحیت پروتستان تشریع گردید و پس از آن با سرعت و همراه با توسعه پروتستانتیسم در اروپا گسترش یافت. بزرگداشت یهودیان و برترداشتن قوم یهود و متعلق دانستن سرزمینهاى فلسطین تحت عنوان به اصطلاح «ارض موعود» و سرزمینهاى مقدس وعده داده شده به قوم یهود از جانب خداوند، شاخصه دیگر پروتستانتیسم لوترى بود. لوتر در این ستایش و تمجید از به اصطلاح «قوم برگزیده خداوند» به اندازه اى پیش رفت که شبهه یهودى بودن او در محافل مسیحى کاتولیک به صورت جدى مطرح گردید. خود او نیز با انتشار کتابى که تحت عنوان عیسى مسیح یک یهودى زاده شد3 در سال 1523م. به رشته تحریر درآورد، به این شبهه بیش از پیش دامن زد. او در این کتاب نوشت:
یهودیان خویشاوندان خداوند ما (عیسى مسیح) هستند، برادران و پسر عموهاى اویند، روى سخنم با کاتولیکهاست. اگر از این که مرا کافر بنامند خسته شده‌اند بهتر است مرا یهودى بخوانند.4
ستایش لوتر از یهودیان در شرایطى که کلیساى کاتولیک به عنوان باور حاکم و مقتدر بر اعتقاداتى کاملاً ضد یهودى استوار بود این شبهه را به طور فزاینده مطرح مى ساخت که پروتستانتیسم، مسیحیتى است که بنیادها و شالوده‌هاى آن یهودى است و شاید این نظر به نحوى بیانگر پیدایى مسیحیت یهودى بود. هر چند که لوتر در سالهاى پایانى عمر خود با نوشتن مطالبى علیه یهودیان توانست به نوعى نام خود را به عنوان یک ضد یهودى در تاریخ رسمى ثبت نماید اما این اقدام لوتر نیز نتوانست بدبینى به وجود آمده را برطرف کند.
لوتر بعد از «پاولوس قدیس» پایه گذار دومین انحراف بزرگ در مسیحیت تلقى مى گردد. باید یادآور شویم که پاولوس، تعبیه کننده تثلیث در مسیحیت، نیز همچون لوتر تحت نفوذ (دین) عبرانى قرار داشت. او یهودى اى بود که نام حقیقى او «شائول» بود و قبل از مسیحى شدن در قدس مطالعات و تحقیقات مبسوطى بر روى کتاب کابالا منبع «باطنى گرایى عبرانى» انجام داده بود.5
نکته جالب توجه دیگر در این رابطه، حمایت و زمینه سازى توسعه و ترویح پروتستانتیسم توسط یهودیان بود. به نظر مى رسد که یهودیان با حمایت از پروتستانتیسم در صدد تحقق دو هدف راهبردى خود بودند:
اول این که کلیساى کاتولیک؛ یعنى کانون بزرگ خصومت و دشمنى علیه خود را از اریکه قدرت به زیر کشند.
دوم این که جهان بینى، و اعتقادات قومى ـ دینى خود را در شکل و شمایلى جدید عرضه نموده و روند یهودى سازى اساس تمدن سده‌هاى میانه و در ادامه آن سده‌هاى جدید اروپا را فراهم سازند که به هر دو هدف خود نیز نایل آمدند.
تحول باور مسیحى ـ یهودى و تبدیل آن به مسیحیت صهیونیستى به عنوان ایدئولوژى پروتستانهاى قرون میانه توسط پیوریتنها صورت پذیرفت. «این فرقه پروتستان که ساختار هنجارهاى اخلاقى آن تماما منطبق با تورات بود و به عنوان یهودیگرى انگلیسى شناخته مى شد»6 توسط فردى کالوینیست پروتستان، به نام «ویلیام تیندل»7 پایه گذارى شده و در اروپا گسترش یافته بود و خود شاخه اى از کالوینیسم به حساب مى آمد.
با سرنگونى پادشاه انگلیس توسط کرومول پیوریتن و قدرت گرفتن پیوریتنها و بازگشت یهودیان به انگلستان مبانى و شالوده‌هاى مسیحیت صهیونیستى به صورت فوق العاده تحکیم مى گردد؛ چرا که با قدرت گرفتن پیوریتنیسم در انگلیس و متعاقب آن آمریکا و شمال آتلانتیک، مطالعات توراتى گسترش یافته و توجه فوق العاده اى به زبان عبرى نشان داده شد. وابستگى پیوریتنیسم به یهودیت به حدى بود که از تمامى دیگر مذاهب پروتستان در این رابطه پیشى گرفته بود و در عین حالى که مذهبى یهودى نبود، ولى صفت «جودایزر»8 را کسب کرده بود.9
پیوریتنها خصوصا قانون و قواعد توراتى را با دقت و وسواس به کار مى بستند و به پالووس قدیس نیز که واضع آموزه مسیحى «اسرائیل جدید» بود علاقه نشان مى دادند.10
پیوریتنها ضمن همانندانگارى خود با یهودیان مذکور در تورات، براى خود هویت یهودى جدیدى کسب کردند و بر فرزندان خود نامهاى یهودى مثل ساموئل، آموس11، سارا و یا جودیت12 مى گذاشتند.13
پیوریتنها همچنین حمایتهاى «استراتژیکى» از یهودیان زمان خود به عمل مى آوردند. در آن زمان در انگلستان هیچ یهودى اى وجود نداشت؛ چرا که پادشاه انگلستان در قرن سیزدهم به اتهام «رباخوارى و استثمار مردم»، کلیه یهودیان را از کشور خود اخراج نموده بود. اما یهودیان خواستار بازگشت به انگلستان بودند؛ چرا که در کتاب مقدس آنها این اصل وجود داشت که قبل از آمدن حضرت مسیح(ع) آنها باید در تمامى دنیا پخش مى شدند. پیوریتنها که احترام فوق العاده اى براى تورات قائل بودند و در راستاى تحقق این پیشگویى تورات از یهودیان، به مثابه «قوم برگزیده» در راستاى تحقق پیشگویى مذکور با هیجان و خلوص حمایت به عمل مى آوردند.
قدرت گرفتن پیوریتانیسم موجب پدید آمدن دیدگاه جدیدى نسبت به یهودیان گردید. با گسترش کالوینیسم، یهودیان مورد علاقه و احترام پیروان آن قرار گرفتند؛ چرا که آنها بر مبناى تئولوژى پیوریتانیسم، حافظان فرهنگ و زبان تورات بودند. لذا براساس اعتقادات پیوریتنها قبل از بازگشت مجدد مسیح باید یهودیان به سرزمینهاى مقدس بازمى گشتند.14
«رجینا شریف»15 نویسنده یهودى در کتاب خود با عنوان صهیونیسم غیر یهودى16 در توصیف و بیان حمایت پیوریتنها از تئورى «قوم برگزیده» و همینطور تئورى «بازگشت یهودیان به سرزمینهاى موعود» چنین مى نویسد:
کارتریس رهبر کلنى پیوریتنهاى آمستردام در نامه خود، این موضوع را نیز روشن نموده است که: دولت انگلیس با شهروندان جدیدش که از هلند خواهند آمد، اولین و بهترین کشورى خواهد بود که فرزندان اسرائیل، دختران و پسران اسرائیلى را با کشتى به سرزمینهاى موعود، سرزمینهاى ابراهیم، اسحاق و یعقوب انتقال خواهد داد.17
«قول حمایت از صهیونیزم» که از سوى پیوریتنها داده شده بود حقیقتا نیز به جاى آورده شد. در قرن بیستم رهبران صهیونیسم که براى تشکیل دولت یهودى در فلسطین در جست وجوى کمک و یارى بودند بزرگ‌ترین حمایت را از «مسیحى ـ صهیونیستهاى» آینده و کلیساى پروتستان که در اصل ادامه پیوریتنها بودند دریافت داشتند. به این ترتیب که تصمیم اتخاذ شده از جانب «لرد بالفور»18 مبنى بر حمایت سیاسى از تشکیل یک دولت یهودى در فلسطین بیش از آنى که یک برآورد سیاسى باشد مبتنى بر باورها و اعتقاداتى بود که بر مبناى آن «سرزمینهاى مقدس» از جانب خداوند در اختیار یهودیان گذاشته شده بود و به آنها تعلق داشت.»19
به زودى جماعت یهودى بازگشته به انگلستان در مدت زمان کوتاهى به قدرت اقتصادى قابل توجهى تبدیل شدند. «خاندان روچیلد» نیز از میان این جماعت سربرداشت.
رسالت هوادارى پیوریتنها از یهود، تنها به داخل مرزهاى انگلستان محدود نماند بلکه این جریان به طور گسترده در قرنهاى 16 و 17 در میان کشورهاى انگلیسى زبان رشد و توسعه یافت.
عصر پیوریتنیسم در آمریکا و یا نیواینگلند آن روزگار با تأسیس اولین کلونى پیوریتنى در سال 1620م. در «ماساچوست»20 آغاز گردید. بعدها کلونیهاى بزرگ تأسیس شده در «پلى موس»21 ضمن توسعه و گسترش خود تمامى نیواینگلند را دربر گرفتند. پیورتینها چنان دلباخته عهد عتیق شده بودند که مى خواستند به جاى نیواینگلند نام «نیو اسرائیل» را به آمریکا بدهند.22 و اینچنین پیوریتنیسم در تأسیس آمریکا نقش آفرینى نمود.
همگونگى پروتستانتیسم آمریکایى برآمده از پیوریتنیسم و احساس مشترک آن با یهودیت در منابع دیگرى نیز مورد اشاره قرار گرفته است. «ادوارد تیونان»23 در کتاب خود با عنوان لابى: قدرت سیاسى یهودیان و سیاست خارجى آمریکا24 چنین مى نویسد:
براندیس25 رهبر حرکت صهیونیستى آمریکا، به هنگامى که مشغول توسعه فعالیتهاى سازمان خود بود، به ناگاه صاحب دوستى در کاخ سفید شد این دوست ویلسون، رئیس جمهور (آمریکا) بود. ویلسون نه تنها براندیس را در سال 1916م. به ریاست دادگاه قانون اساسى آمریکا منسوب نمود، بلکه همزمان با آن از تئورى صهیونیسم مطرح شده توسط این دوست جوان خود نیز حمایت به عمل آورد...
این موضع ویلسون بسیار فراتر از تصمیم گیرى سیاسى عملگرایانه بود. ویلسون که خود فرزند یک کشیش پرس بیترین بود و به طور مدام کتاب مقدس را مطالعه مى کرد، نسبت به یهودیان و سرنوشت آنها احساس علاقه مى نمود. در پروتستانتیسم آمریکایى نسبت به آرمان صهیون گرایش بزرگ و قابل توجهى وجود دارد. گروس همچنین این اظهارات ویلسون را که «من خود به عنوان یک فرزند کشیش پروتستان در مقابل سرزمینهاى مقدس و بازگردانیدن آن به صاحبان اصلى آن احساس وظیفه مى نمایم» نیز نقل مى کند.26
جماعت پروتستانها در آمریکا تحت چنین تلقى قرار دارند.
پروتستانهاى بنیادگرا در آمریکا (تشکیل کشور) اسرائیل را وعده تحقق یافته تلقى مى کنند. کوچک‌ترین اعتراض به کمکها و حمایتهاى آمریکا از اسرائیل از سوى این جماعت با اعتراضات شدیدى روبرو مى شود.27 با این همانى تلقى کردن دولت اسرائیل با یهودیانى که در تورات ذکر آنها رفته است، فلسطینیانى که در غزه و شریعه غربى زندگى مى کنند نیز به عنوان مردم کنعان قلمداد مى گردند28. بدین ترتیب که این جماعت حفظ قدرت و اقتدار آمریکا را نیز منوط به حمایت از اسرائیل مى دانند. «جرى فالول» یکى از رهبران بیش از 40 میلیون پروتستان اوینجلیک اعلام مى دارد:
هر رفتارى که دیگر کشورها با اسرائیل داشته باشند خداوند نیز همان رفتار را با آنها خواهد داشت.29
دشمن مشترک اوینجلیکها و یهودیان که دوستى نزدیک با یکدیگر دارند بنا بر گفته نوام چامسکى مسلمانان هستند.30
نتیجه این که مى توانیم بگوییم که جنبش پروتستانتیسم در مقیاس وسیعى بازگشت و رویکرد به عهد عتیق و جهان نگرى عبرانى است و این رویکرد داراى آثار اجتماعى ـ اقتصادى (زایش کاپیتالیسم و مشروعیت یافتن بهره و ربا) و اجتماعى و سیاسى (نوعى هوادارى غیر عادى از یهودیت و دلدادگى به آن) بوده است.
حال که تا حدودى چگونگى شکل گیرى مسیحیت صهیونیستى به مثابه فرایند تاریخى پروتستانتیسم بیان گردید. ضرورتا مى بایستى به کارکردهاى آن از نظر تاریخى ـ سیاسى نیز پرداخته شود.

صهیونیزم مسیحى

وقتى از گروههاى دینى رادیکال در رویارویى اسرائیل و فلسطین سخن به میان مى آید، بلافاصله گروههاى دینى که تحت نام اسلام و یهودیت قرار دارند به ذهن متبادر مى گردد. در صورتى که گروههاى رادیکال و افراطى مسیحى اى که نامى از آنها برده نمى شود در این رابطه اهمیت غیر قابل انکارى را دارا هستند. این گروهها از آن جهت که نقش فعالى را در رویارویى اسرائیل و فلسطینیان بر عهده داشته و مخالف هرگونه برقرارى صلح بین آنها هستند، به گروههاى «افراطى» معروفند.
گروههاى مسیحى مذکور عموما بنیادگرا31 (رادیکال) بوده و جانبدار و هوادار اسرائیل هستند. حتى در ارتباط با اهداف وجودى خود از بسیارى از اسرائیلیها هم بنیادگراترند. در حالى که در میان اعضاى آنها هیچ اسرائیلى و یا فلسطینى وجود ندارد اما رهبران بعضى از این گروهها اسرائیلى هستند. بعضى از این گروهها با حمایت از سیاستهاى صهیونیستى دولت اسرائیل و یا حمایت مستقیم از بعضى از گروههاى دیگر یهودى، به توسعه و شدت گرفتن درگیرى و رویارویى در خاورمیانه دامن مى زنند. گروههاى دیگر نیز غیر مستقیم در این رابطه فعال هستند. این گروهها در حال جمع آورى اعانه و کمک براى اسرائیل و گروههاى اسرائیلى در دیگر کشورها بوده و در این کشور اطلاعات نادرستى را به جانبدارى از اسرائیل در ارتباط با درگیرى و رویاروییهاى داخلى در اسرائیل پخش مى کنند. علاوه بر آن، این گروهها در حکومتهاى کشورهاى خود گروههاى نفوذ (لابى)ى را در حمایت از اسرائیل تشکیل داده یا مى دهند.
از جمله این گروههاى نفوذ لابى موجود در کنگره آمریکاست که در حد قابل توجهى کارایى دارد. لابى گروههاى مذکور که جانبدار اسرائیل بوده و در کنگره صاحب نفوذ است به قدرى بزرگ و قدرتمند است که هر ساله به واسطه آن 5/5 میلیارد دلار از جانب دولت آمریکا به اسرائیل پرداخت مى شود.32

بنیادهاى دین شناختى صهیونیسم مسیحى
شاید فهم و درک حمایت گروههاى مسیحى بنیادگرا از یک دولت یهودى و اشتیاق وافر آنها به این دولت در مرحله اول ممکن نباشد. علت حمایت آنها از چنین دولتى، تفاسیرى است که از کتاب مقدس به عمل آمده است. آنها به معانى ادبى کتاب مقدس به مثابه کلام خدا باور داشته و بعضى از بخشهاى مشخص کتاب مقدس را به عنوان پیشگویى آخرین جنگ بزرگى که در صحراى «مگیدو»33 واقع در اسرائیل رخ خواهد داد تعبیر مى نماید. این جنگ به عنوان آخرین جنگ بزرگ در کتاب مقدس به عبرانى «آرماگدون»34 نامیده شده است. نام آرماگدون برگرفته از نام تپه مگیدو واقع در صحرایى به همین نام است. یعنى این جنگ در صحراى مگیدو که امروزه در اسرائیل واقع شده است رخ خواهد داد. جنگ آرماگدون تنها و تنها پس از گردهمایى و استقرار یهودیان به عنوان یک ملت در قلمرو «ارض موعود»35 به وقوع خواهد پیوست. گروههاى مسیحى مذکور یهودیان را تنها «بندگان برگزیده خداوند» قلمداد نموده و اعتقاد دارند که خداوند سعادت دنیا را به یهودیان و سعادت اخروى را نیز به آنها (گروههاى مسیحى) عطا خواهد نمود؛ چرا که خداوند نیکى و سعادت اخروى را به آنها وعده داده است. به دلیل وعده سعادت اخروى، این گروههاى صهیونیست مسیحى خود را «مسیحیان از نو زاده شده»36 نامیده و معتقدند که آرماگدون را نخواهند دید و هیچگونه تألمات ناشى از این دوره را نیز متحمل نخواهند شد؛ چرا که آنها اعتقاد دارند که توسط خداوند به آسمانها برده خواهند شد آنها این رخداد و واقعه را Rapture (به معنى خوشى و شادمانى بى حد و حصر) نامیده و معتقدند که این حالت فقط و فقط شامل حال مسیحیان یادشده خواهد بود.
این دکترین که از سوى دیگر کلیساها نیز پذیرفته شده است، «هزاره گرایى»37 نامیده شده است. چرا که در کتاب مقدس (تورات) به وقوع این جنگ در هزاره سوم اشاره شده و یا این که چنین تفسیرى از آن به عمل آمده است. از سوى دیگر (گفته مى شود که) عیسى مسیح در این جنگ از آسمان به زمین باز خواهد گشت و دجال را در اینجا خواهد کشت و پس از آن پادشاهى خود را آغاز خواهد نمود و دوران صلح آمیزى که سالیان سال ادامه خواهد یافت آغاز خواهد گردید. بدین ترتیب چرایى علاقه مسیحى صهیونیستهاى بنیادگرا به اسرائیل و آغاز سریع جنگى که خود زمینه بازگشت مجدد مسیح را فراهم خواهد ساخت روشن مى گردد.
گروههاى صهیونیست مسیحى یاد شده از آنجایى که معتقد به وجود هفت مرحله گذار در کتاب مقدس هستند خود را «تدبیرگرایان» یا «dispensationalism»38 مى دانند. در عین حال این گروههاى مسیحى به دلیل اینکه قبل از جنگ آرماگدون بوده‌اند و از فلاکت و مشقات و درد و رنج آن جنگ دور نگه داشته شده‌اند خود را «بخشوده شدگان» مى نامند.
این مراحل (هفت گانه) که در کتاب مقدس پیشگویى شده و بخشوده شدگان به آن اعتقاد دارند عبارتند از:
1. بازگشت یهودیان به فلسطین؛
2. ایجاد دولت یهود؛
3. موعظه شدن انجیل به بنى اسرائیل و دیگر مردم دنیا و در تمامى دنیا؛
4. (حصول مرحله) وجه (Rapture) به بهشت رفتن کلیه کسانى که به کلیسا ایمان آورده اند؛
5. دوران فلاکت39 این مرحله هفت سال طول خواهد کشید. در این مرحله یهودیان و دیگر (به اصطلاح) مؤمنان ظلم خواهند دید. اما سرانجام صالحان با پیروان دجال به نبرد خواهند پرداخت؛
6. وقوع جنگ آرماگدون، جنگى که در صحراى مگیدو در اسرائیل به وقوع خواهد پیوست؛
7. شکست لشکریان دجال و استقرار پادشاهى مسیح. پایتخت این پادشاهى اورشلیم (قدس) خواهد بود. این پادشاهى به وسیله یهودیان اداره خواهد شد و یهودیان به مسیح خواهند پیوست و یا مسیحى خواهند شد.
مراحل یاد شده بنیانهاى اعتقادى «بخشوده شدگان» است. اما در میان گروههاى یادشده بعضى تفاوتها وجود دارد. به عنوان مثال، نقطه نظرات متفاوتى که در ارتباط با عاقبت و فرجام یهودیان در میان آنها وجود دارد (مثل بازگشت تمامى آنها به سرزمین اسرائیل و مواردى از این قبیل).
«بخشوده شدگان» از تعیین و بازشناسى مکانهاى پیشگویى شده توسط کتاب مقدس بسیار خوششان مى آید. مثل بازشناسى (تعیین حدود) صحراى مگیدو در اسرائیل. بخشوده شدگان با داشتن این تلقى که بعضى از کلمات عبرانى به کار رفته در ارتباط با دجال در بخشهایى از کتاب مقدس در انگلیس مترادف روسیه و مسکو است، چنین تعبیر مى کنند که دجال از سمت روسیه خواهد آمد. آنها اعتقاد دارند که نبرد آرماگدون نبردى با سلاحهاى هسته اى خواهد بود. آمریکا که در این جنگ در کنار اسرائیل قرار خواهد گرفت دچار انحطاط اخلاقى خواهد شد.
کتاب‌هال لیندزى40 با نام زمین سیاره بزرگ مرده41 که از سوى تعدادى از رهبران بنیادگراى «بخشوده شدگان» بسیار تأثیرگذار عنوان شده است به خوبى تعیین کننده این تئورى و پرفروش‌ترین کتاب در این رابطه بوده است.42
مسیحیت در پى تلافى کردن سیاستهاى آنتى سیمیتیک (یهود ستیزى) در تاریخ گذشته خود است. اما در عین حال این موضوع براى بعضى از گروهها به صورت بک پارادوکس درآمده است؛ چرا که به زعم آنها مسیحیان برتر از یهودیان هستند. به عنوان مثال آنها قبول دارند که یهودیان بندگان برگزیده خداوند هستند و قبول دارند که به عنوان یک واسطه در بازگشت مجدد مسیح عمل مى نمایند، اما معتقدند در صورتى که یهودیان پذیراى مسیح نباشند نمى توانند به بهشت بروند. پارادوکس دیگر این که «بخشوده شدگان» معتقدند که دیاسپورا (سرگردانى یهود و متفرق شدن آنها) و حتى قتل عام آنها توسط نازیها مجازاتى الهى و ناشى از ایمان نیاوردن یهودیان به مسیح و کشته شدن مسیح توسط آنها است.

تاریخچه صهیونیسم مسیحى

تاریخچه پیدایش صهیونیسم مسیحى در واقع به قبل از تشکیل دولت اسرائیل و حتى به قبل از ظهور و پیدایى یهودیان صهیونیسم باز مى گردد. ریشه این تئولوژى به عصر پیشین کسانى باز مى گردد که هیچ گونه مقام کلیسایى نداشته و با ترجمه کتاب مقدس به زبان مادرى خود مطالعه و تفسیر آن برایشان ممکن شده است این نظر که تشکیل دولت ملى یهود در فلسطین نشانه بازگشت مجدد مسیح خواهد بود اولین بار توسط «الیور کرمول»43 و «پاوول فلگن‌هاوور»44 از رهبران پروتستانهاى قرن 17 مطرح گردید.45
در اواخر قرن 19 مسیحیان پروتستان جهت تشکیل چنین دولتى و تحقق پیشگویى یاد شده پیشنهادهایى را مطرح نمودند. یکى از شخصیتهاى صهیونیست معروف انگلیس «لرد آنتونى اشلى»46 ناپدرى همسر خود را که دبیر روابط خارجى انگلیس بود به گشودن کنسولگرى انگلیس در قدس قانع ساخت. این کنسولگرى تمامى یهودیان فلسطین را على رغم اینکه شهروندان دولت عثمانى بودند تحت زعامت خود قرار داد.
مسیحیان پروتستان، به ویژه پروتستانهاى انگلیس، آمریکا و دیگر کشورهاى اروپایى در طول قرن 19 ضرورت تشکیل یک دولت یهودى در فلسطین را مرتبا اعلام داشته و گوشزد مى کردند. در سال 1848م. «واردر کرسون»47 کنسول آمریکا در قدس با حمایت و کمک صهیونیست مسیحیهاى انگلیسى در «وادى رفائیم» یک اقامتگاه و محله یهودى نشین ایجاد کرد. در سال 1898م. «ادوین شرمن والیس»48 کنسول آمریکا در فلسطین گفت:
مردمى که منتظر سرزمین‌اند آماده آمدن هستند و به محض تأمین شرایط زندگى و به محض تأمین امنیت آنها خواهند آمد. یا باید این امر را به جا آورند و یا بى ارزش بودن پیشگویى‌هاى (کتاب مقدس) را بپذیرند.
اما انگیزنده صهیونیست مسیحیهاى اولیه تنها جنبه تئولوژیک نداشت. آنتى سمیتیزم نیز در این رابطه انگیزنده مهمى بود.
تعداد زیاد از مدافعان اروپایى صهیونیسم نیز با این فرض که اروپا از یهودیان پاکسازى خواهد شد، به این امر تشویق شدند. بزرگ شمردن آنتى سمیتیسم از یک سو و تلقى یهودیان به عنوان «بندگان برگزیده خداوند» از سوى دیگر در حرکتهاى صهیونیست ـ مسیحى در حال حاضر نیز به صورت تضادآمیزى مطرح است.
انگیزنده هر چه مى خواهد باشد، حرکت صهیونیسم مسیحى در نهادینه شدن صهیونیسم در حاکمیتهاى انگلیس و آمریکا نقش بزرگى را ایفا نموده است. همان گونه که «بنیامین نتانیاهو»49 در سال 1985م. هنگامى که سفیر اسرائیل در سازمان ملل بود در حین برگزارى مراسم نیایش چاشت اظهار داشت:
نوشته‌هاى صهیونیست ـ مسیحیها اعم از آمریکایى و یا انگلیسى، «لوید جرج»50، «آرتور بالفور»51 و «وودرو ویلسون»52 را تحت تأثیر قرار داده بود

پیوریتنها و صهیونیسم مسیحى

صهیونیسم به عنوان پروژه بازگشت یهودیان به سرزمینهاى مقدس، با انقلاب پیوریتنها در انگلستان که علاقه زیادى به عهد عتیق (تورات) و یهودیان از خود نشان مى دادند مورد حمایت گسترده اى قرار گرفت. صهیونیسم مسیحى نام و عنوان حمایت فعالى است که از سوى مسیحیان از جنبش صهیونیسم به عمل مى آید.53
این نظریه که: «تشکیل دولت یهودى مى تواند نشانه اى بر بازگشت مجدد مسیح باشد» اولین بار در سخنان و نوشته‌هاى «الیور کرومول» و «پاول فلگن‌هاور» از رهبران و تئولوگهاى پروتستان قرن 17 مطرح مى گردد.54
در این رابطه نقش دیکتاتور پیوریتن انگلستان؛ یعنى کرومول نیز بسیار برجسته بود؛ چرا که وى در قبال تقاضاها و درخواستهاى «مناشه بن اسرائیل»55 پیشگویى مذکور را کاملاً محقق کرد و به آنها اجازه داد که در انگلستان؛ یعنى تنها کشورى که در آن هیچ یهودى وجود نداشت، مستقر شوند.
این گروه (پیوریتنها)، بعدها کار مهم ترى را نیز انجام دادند و طرح «هواداران یهود»56 را در شالوده آمریکا نهادینه نمودند. اقدامات پیوریتنها پس از پایان قدرت کرومول در انگلستان پایان نیافت، بلکه دیگران آن را ادامه دادند به طورى که «کارن آرمسترانگ»57 نویسنده مشهور انگلیسى، در کتاب خود با نام جنگ مقدس58 مى نویسد:
خواسته پیوریتنها در انتقال یهودیان به سرزمینهاى مقدس پس از سالهاى 1600م. نیز با همان شدت و حدت دنبال مى شد.59
حتى پیوریتنها در سال 1649م. که اجازه استقرار و اقامت یهودیان در انگلستان داده شد، خواستار وساطت جهت انتقال یهودیان به سرزمینهاى مقدس شدند. پیوریتنها به محض این که محقق شدن پیشگویى «انتشار و استقرار یهودیان در چهار گوشه جهان» را قرین به واقعیت یافتند، نسبت به آغاز دوره مسیح از خود بى تابى نشان داده و تصور کردند که زمان برگشت یهودیان به سرزمینهاى مقدس فرا رسیده است.
البته گفتنى است «کابالائیست‌ها» آنقدر هم ساده و ناشکیبا نبودند؛ چرا که آنها مى دانستند زمان موعود هنوز فرا نرسیده است و کارهاى زیادى هست که باید انجام پذیرد و یا به تعبیر آرمسترانگ:
اگر در آن زمان یهودیان بدون درنگ به سرزمینهاى مقدس بازمى گشتند یقینا بلافاصله از آنجا اخراج مى شدند.60
با این وجود، پیوریتنها از آن تاریخ، پیوسته خود را منتظر بازگشت یهودیان به سرزمینهاى مقدس نشان مى دادند و در جهت تحقق این امر، نهایت تلاش خود را مى کردند. چنانکه در سال 1666م. رخداد مربوط به «ساباتاى سوى»61 در میان پیوریتنها موجب بروز هیجان گسترده اى شد. جامعه یهودى پس از واقعه «سوى»، در خصوص بازگشت به سرزمینهاى مقدس بیش از پیش با یک حالت مملو از تمکین رفتار نمود، اما این مسئله موجب هیچ تأثیر منفى و بازدارنده اى در شدت اشتیاق پیوریتنها در راستاى بازگردانیدن یهودیان به سرزمینهاى مقدس نگردید.
آرمسترانگ در این مورد مى نویسد:
این واقعه نیز پروتستانهاى انگلیس را از ضرورت بازگشت یهودیان به سرزمین صهیون بازنداشت؛ چرا که آنها تحت آموزش گسترده و مفصلى در ارتباط با عهد عتیق قرار گرفته بودند و فلسطین را سرزمینى متعلق به یهودیان مى انگاشتند و از این فرضیه خود نیز نمى گذشتند.
بدین ترتیب در قرن 18 شاهد سربرداشتن نوعى صهیونیست غیر یهودى62 در میان انگلیسیها هستیم که امروزه این نحوه نگرش در تراژدیهایى که در خاورمیانه به وقوع مى پیوندد، نقش بزرگى را ایفا مى کند.63
کتاب دو سفر به قدس64 نوشته «ناتانیل کروچ»65 که در سال 1704م. به رشته تحریر درآمد یکى از نمونه‌هاى شگفت انگیز و بارز «صهیونیسم غیر یهودى» است که در قرن 18 پدیدار گردیده است.
شایان ذکر است که «کروچ» با به کار بردن نام مستعار «روبرت برتون»66 کتاب مذکور را نوشت و در این کتاب مشاهدات خود را طى دو سفرى که به سرزمینهاى مقدس داشت، بیان کرد.
در این کتاب بخشى که بیش از دیگر فصول به آن تأکید شده بود و بیشترین بازتاب را در پى داشت، طرح سخن از «تبدیل شدن فلسطین به یک بیابان بى آب و علف» بود؛ چرا که نویسنده یادآور مى شود که سرزمین قدس بنا بر آنچه در عهد عتیق ذکر گردیده است، «سرزمین شیر و عسل» بوده، اما وضعیت امروز فلسطین نقطه مقابل تعریفى بود که در تورات مقدس از آن یاد شده بود، و تنها دلیل این وضعیت اسف بار گرفتن این سرزمین از دست صاحبان اصلى آن؛ یعنى یهودیان است» کروچ تنها شرط تبدیل صرف سرزمین مقدس به سرزمین شیر و عسل را بازپس گیرى آن توسط یهودیان مى داند.
کتاب مذکور بسیار مورد پسند مردم واقع گردید و توانست نحوه نگرش جامعه انگلستان به سرزمینهاى مقدس را به طور قابل توجهى تحت تأثیر قرار دهد.67
به هر حال این هوادارى از یهود ـ که برخاسته از سنتهاى پیوریتن بود ـ در قرن 20 صهیونیسم مسیحى را به وجود آورد.
شاید دیدگاه «جوسیا وگ وود»68 یکى از نمایندگان مجلس بریتانیا و یکى از شخصیتهاى معروف صهیونیسم ـ مسیحى، در شناخت و فهم مبانى فکرى این جریان نمونه خوبى باشد. وى که خود در خانواده اى پیوریتن زاده شده بود، در راستاى ایجاد یک دولت یهودى در فلسطین هر آنچه از دستش ساخته بود انجام داد.69 وى ضمن اتفاق نظر با جابوتینسکى صهیونیست، نوعى رادیکالیسم را به نمایش گذاشته و از مبارزه مسلحانه یهودیان دفاع نموده بود.
وى جهت یافتن منابع حمایت از دولت یهودى ضمن سفر به آمریکا با ویلسون، رئیس جمهور آمریکا، دیدار نموده و تلاش کرده بود تا آمریکا را در آن شرایط زمانى پرفشار وارد معامله خاورمیانه نماید. وگ وود، به عنوان یک نمونه کامل از یک صهیونیست ـ مسیحى در قرن 19 از نژادگرایى انگلوساکسون که در روند یهودى شدن قرار گرفته بود، حمایت مى کرد. این سخنان وود که «در یک طرف عهدى که خداوند با قوم برگزیده خود بست، یهودیان و در طرف دیگر انگلوساکسونها قرار دارند»70 و یا «با بازپس گیرى فلسطین توسط یهودیان از (کوه) صهیون نورى پدیدار خواهد گردید»71 از جمله شاهد مثالهاى اندیشه انگلوساکسونى او با منشأ پیوریتنى است. این نحوه هوادارى از یهودیان که در سنتهاى انگلیسى و آمریکایى وجود دارد یکى از دلایل حمایت این دو قدرت از صهیونیسم است.

پروتستانها و صهیونیسم مسیحى

همان گونه که پیشتر نیز اشاره شد مسیحیت صهیونیستى در میان پروتستانها پدیدار شد و از جانب آنان تلاش زیادى براى بازگردانیدن یهودیان به سرزمینهاى مقدس انجام پذیرفت.72 به زعم بعضى از منابع، از جمله منابع یهودى حرکت پروتستانتیسم و آغازگر آن، مارتین لوتر، حرکتى یهودى گرایانه توسط فردى یهودى بود. افراد یهودى اى مثل «آبراهام فاریسول»73 لوتر را یهودى پنهان کار متجددى معرفى مى نمود که تلاش داشت تا حقیقت دین و عدالت را استوار سازد و نوآوریهاى او را اقدامى در راستاى بازگشت به یهودیت اعلام دارد.74 به همین جهت نیز حرکت اصلاحى آغاز شده توسط لوتر از سوى یهودیان، خدمتى در راستاى تئولوژى (الهیات) یهود مبنى بر آماده سازى زمینه تحقق بهشت زمینى که لازمه آمدن مسیح بود تلقى نموده و او را فردى مى انگاشتند که ضمن متمایل نمودن مسیحیان به ترک اندیشه‌هاى (به اصطلاح) غلط خویش آنها را نجات داده و در راستاى آمدن مسیح اقدام به پیراستن راه مى نمود.75
ضربه ویرانگرى که توسط لوتر به کلیساى کاتولیک وارد شد از سوى یهودیان مورد حمایت قرار گرفت؛76 چرا که بنا به گفته «خاخام کابالائیست آبراهام ب. الیزرها ـ لوى»77 «لوتر در پنهان، یهودى اى بود که تلاش مى کرد تا آرام آرام مسیحیان را به انعطاف وادارد»78 و این تلقیات بود که موجب شد تا مارتین لوتر از سوى کلیساى کاتولیک فردى نیمه یهودى اعلام شود.
پروتستانها با وابستگى به عهد عتیق (تورات)، اعتقاد به بازگشت مسیح و حق حکومت یهودیان بر دنیا را پذیرفتند. براساس اعتقاد پروتستانى، پس از تحقق شروط پیش بینى شده در کتاب مقدس؛ یعنى تشکیل دولت یهود در سرزمینهاى مقدس و در اختیار گرفتن قدس و ساخت معبد مقدس، عیساى موعود باز خواهد گشت و این بار یهودیان به وى ایمان خواهند آورد و تحت رهبرى عیسى مسیح از قدس بر جهان و دیگر ملتها حکومت خواهند نمود79 و در اثناى حکومت یهودیان، پروتستانها نیز مورد مهر و محبت قرار خواهند گرفت و به ثروتهاى چشمگیرى دست خواهند یافت؛ اما واقعیت امر این بود که مسیح موردنظر یهودیان با مسیح مسیحیان متفاوت بود. آنها به حضرت عیسى (موعود مسیحیان) باور نداشتند و به همین جهت نیز اقدام به قتل او نمودند و بر این باور خود نیز باقى بوده و هستند. اما برخلاف این واقعیت، یهودیان و شخصیتهاى سرشناس آنها به طور ضمنى این اعتقاد مسیحیان را پذیرفته و هیچ عکس العملى در خصوص این باور و اعتقاد پروتستانها که خلاف نظر و اعتقاد یهودیان است از خود نشان ندادند و با خوشحالى و شعف نظاره گر حمایت پروتستانها از طرح و نظریه بازگشت مسیح شدند.80
اندیشه بازگشت یهودیان به سرزمینهاى مقدس (ارض موعود) نیز بر مبناى پیشگوییهاى کتاب مقدس (عهد عتیق) در دوران پسین اصلاحات از سوى دین مداران پروتستان و خصوصا پیوریتنهاى انگلیسى مقبولیت قابل توجهى یافت. این تلقى از بازگشت، از قرن 16 از انگلستان به سایر نقاط اروپا نیز تسرى پیدا کرد و به ویژه پس از قرن 17 در امریکا بسیار قدرتمند شد.
کسانى که در رأس این سلفى گرى مسیحى بودند از رؤساى دولتها خواستار اقدامات سیاسى در خصوص بازگشت یهودیان به سرزمینهاى مقدس شدند. البته این اقدامات تا قرن 19 هیچ نتیجه علمى اى به بار نیاورد؛ اما در این سده در ساختار این حرکت تغییراتى به وجود آمد و فعالیت و تحرکات مسیحیان یاد شده در ارتباط با بازگشت یهودیان به سرزمینهاى مقدس بیش از پیش افزایش یافت.81
در اواخر قرن 19 مسیحیان پروتستان جهت تحقق پیشگویى یاد شده پیشنهادهایى را مطرح نمودند.82 همچنین بعضى از مذاهب پروتستان ـ که در این قرن به وجود آمدند ـ ایده بازگشت یهودیان به سرزمینهاى مقدس را ـ که برگرفته از پیشگوییهاى عهد عتیق بود ـ به صورت پایه و بنیان اندیشه‌هاى خداشناسى خود درآوردند؛ از جمله فرق و مذاهب پروتستان قابل ذکر در این رابطه عبارتند از:
1. مذهب برادرى پلیموس:83
این مذهب توسط جان.ن.داربى84 بنیانگذارى شد و دکترین مبتنى بر کهانتهاى کتاب مقدس در خصوص بازگشت یهودیان به سرزمینهاى مقدس را پذیرفت. بر مبناى این دکترین متعاقب بازگشت و رجعت عیسى مسیح(ع) او و یهودیان وابسته به او از قدس بر کل جهان حکومت خواهند کرد. بسیارى از کلیساهاى پروتستان بنیادگرا این نظریه را پذیرفته و از آن پاسدارى نموده اند.85
2. ادونتیست‌ها:
این فرقه در سال 1830م. در آمریکا پایه گذارى و به مرور زمان خود به فرقه‌هاى مختلفى تقسیم شد. بسیارى از اقلیتهاى مذهبى (وابسته به آن) از بازگشت یهودیان به سرزمینهاى مقدس حمایت نموده و مى نمایند.86 نهضت ادونتیسم مشابه نهضتهایى مثل ایروینگ87 و داربى88 بود و به عنوان مشابه آمریکایى آنها سربرداشت. مؤسس آن ویلیام میلر89 (1894-1782م.) کشاورزى انگلیسى بود. او تحصیلات رسمى نداشت، اما کلیه نوشته‌هایى را که به آنها دسترسى داشت خواند. او مطالعه مشتاقانه اى بر روى کتاب مقدس به ویژه کتاب دانیال و مکاشفه، انجام داد و به بازگشت حتمى مسیح قانع شد. او بازگشت مسیح را طبق فرازهایى از کتاب مقدس مانند رساله دوم پطرس 3:8-10 و دانیال 8:14 و 9:24-27 براى سال 1843م. پیش بینى نمود و در سال 1841م. این نظریه خود را منتشر نمود. با عدم تحقق پیشگویى، انشعاب در این جریان کلیسایى آغاز گردید. از جمله این جریانهاى کلیسایى مى توان به شاخه‌هاى ادونتیستهاى تبشیرى، کلیساى مسیحى ادونت، کلیساى خدا و عیسى مسیح اشاره کرد.
بزرگ‌ترین گروه به ظهور رسیده از این نهضت ادونتیستهاى روز هفتم اند. علت این که آنها را ادونتیست‌هاى روز هفتم مى نامند این که، آنها روز هفتم مراسم دینى خود را در روز شنبه برگزار مى کنند و مى کوشند که در آن روز از کارها دست بکشند ویژگیهاى خاص این نهضت از جمله اعتقاد به سلطنت هزارساله مسیح، نگهدارى سبت و قوانین مربوط به رژیم غذایى و دقت در عشریه، مسیحیت اولیه اى را که رنگ یهودیت داشته است به خاطر مى آورد.90
3. مورمون‌ها:
این فرقه در سال 1830م. در آمریکا و توسط فردى به نام جوزف اسمیت91 (1844-1805م.) پایه گذارى شد. وى در بخش «ویندسور»92 واقع در ایالت «ورمونت»93 به دنیا آمد. وى سواد و معلومات چندانى نداشت. هر چند که وى از سوى پیروان خود یک پیامبر قلمداد مى شد، اما رقباى او وى را غالبا کلاهبردار و نیرنگ باز معرفى مى کردند. وجه تسمیه این فرقه از نام (به اصطلاح) فرشته اى به نام «مورونى»94 که اسمیت ادعا مى کرد در مقابل او ظاهر شده و به او مأموریت تأسیس مجدد کلیساى مسیح در آخرین روزهاى جهان را داده برگرفته شده است. این فرقه نیز به بازگشت یهودیان به سرزمینهاى مقدس و ضرورت این امر به عنوان یکى از شروط بازگشت مسیح معتقد بود و از آن دفاع مى کرد. در سال 1841 «اورسون‌هاید»95 مبلغ مورمون به قدس اعزام شد. وى در آنجا ضمن نیایش صهیونیستى تعلق کلیه سرزمینهاى مقدس به یهودیان را با فریاد در کوه زیتون اعلام داشت.96
4. کریستا دلفیان:97
این مذهب جدید پروتستان در سال 1844م. توسط جان توماس98 نویسنده کتاب Elpis Israelپایه گذارى شد. این مذهب و معتقدان به آن علنا از بازگشت یهودیان به سرزمینهاى مقدس حمایت مى کردند و یهودیان را نیز مورد حمایت عملى قرار مى دادند. به طورى که یکى از پیش کسوتان صهیونیسم به نام «هیبات صهیون»100 نیز مورد حمایت آنها بوده است.101
5. طریقت یهودى مسیحى:102
این فرقه در انگلستان پدیدار گردیده و یک طریقت و یک کیش103 است و تحت عنوان British-Israel church of Godفعالیت مى نماید.104 علاوه بر اینها چندین نهاد سازمانى مسیحى طرفدار اسرائیل وجود دارند که در جهت تقویت و تحکیم موقعیت رژیم صهیونیستى فعالیت مى نمایند که در بخش بعد به آنها اشاره مى کنیم.

سازمانها و نهادهاى صهیونیستى مسیحى

1. سفارت بین المللى مسیحیت اورشلیم (قدس)105:
این نهاد که نام اختصارى آن ICEJ است، در آخرین هفته سپتامبر سال 1980م. و بعد از این که 13 کشور سفارتخانه‌هاى خود را در این شهر تعطیل نمودند، تأسیس گشت.106 این واقعه پس از اشغال غیر قانونى بخش شرقى بیت المقدس و اعلام آن به عنوان پایتخت اسرائیل که مورد اعتراض افکار عمومى دنیا قرار گرفت، به وقوع پیوست. این تشکیلات با هدف طرح حمایت مسیحیت در اعلام قدس به عنوان پایتخت اسرائیل به وجود آمد.107 سفارت بین المللى مسیحیت اورشلیم سازمانى است مرکب از «بخشوده شدگان» و «هزاره گرایان»108.
ICEJ بنیان گذار و مؤسس کنگره اى است با نام «کنگره مسیحى ـ صهیونیستى». در اجلاسهاى این کنگره هیأتهاى مسیحى و اسرائیلى شرکت نموده و در ارتباط با اهداف و برنامه‌هاى سازمانى به تصمیم گیرى مى پردازند. ICEJ مورد حمایت دولت اسرائیل است و کلیه نخست وزیران رژیم صهیونیستى از بدو تأسیس در کلیه جلسات این سازمان شرکت و سخنرانى مى کنند.
ICEJ معتقد است که اوامر خداوند را به جاى مى آورد و در جهت جامه عمل پوشانیدن به پیشگوییهاى کتاب مقدس تلاش مى نماید. به عنوان مثال اظهارات «جان وان در»109 مسیحى ـ صهیونیست آلمانى در اولین کنگره مسیحى ـ صهیونیستى مبنى بر این که: «این که اسرائیلیها چه مى خواهند اصلاً اهمیت ندارد. آنچه خداوند مى گوید براى ما اهمیت دارد! خداوند آن سرزمینها را به یهودیان اعطا نموده است».110 بیانگر نوع نگرش این سازمان به موضوع است. این سازمان داراى نگرشى به شدت ضد اسلامى است. به عنوان مثال در بخشى از خبرنامه منتشر شده توسط بخش کنسولگرى سفارت بین المللى مسیحیان پیترزبورگ111 چنین آمده است:
علیه روح اسلام دعا کنید، ارواح شیطانى اسلام، مسئول گرفتاریهاى ذیل اند:
الف) اسارت معنوى جهان عرب؛
ب) افزایش احساسات ضد سامى در سراسر جهان؛
ج) موضع خصمانه علیه اسرائیل در اغلب کشورهاى خاورمیانه و ملل دیگر جهان که اکثرا مسلمان هستند؛
د) استفاده از نظریه حق السکوت نفتى علیه کشورهایى که در جهان طرفدار اسرائیل اند؛
ه) این تمسخرى بزرگ علیه خداوند است... که مسجد مسلمانان در مقدس‌ترین محل در قله موریان112 قرار داشته باشد. این براى سایر عبادتگاهها و معابد مقدس خفت است؛
و، این اسلام است که طى ده سال اخیر در اندیشه از بین بردن مسیحیان بوده و این مسلمانان بوده‌اند که در لبنان صدها هزار مسیحى را کشته اند.113
این تشکیلات همچنین مخالف تشکیل دولت فلسطین در سرزمینهاى (به اصطلاح) ارض موعود بوده و سومین کنگره مسیحى ـ صهیونیستى برگزار گردیده ICEJ تشکیل چنین دولتى را در سرزمینهاى اشغالى محکوم نموده است.114 این سازمان همچنین مخالف هرگونه قرارداد و هرگونه درخواست نماینده فلسطین است که موجب ناخشنودى اسرائیل گردد و یا (به اصطلاح) حقوق اسرائیل در آن نادیده گرفته شود.
اکثریت اعضاى ICEJ مخالف برخورد معتدل اسرائیل (با فلسطینیان) هستند و از صهیونیسم تلقى اى افراطى دارند.
ICEJ با هدف خدمت به آرمانهاى صهیونیسم در سطح دنیا برنامه‌هاى وسیعى را تهیه دیده و در دست اجرا دارد. بیشترین فعالیتهاى سفارت مذکور در خارج از اورشلیم توسط کنسولگریهاى آن که براى اجراى برنامه وسیعى به حمایت از اسرائیل تجهیز گردیده، انجام مى گیرد. این کنسولگریها اداره امور سمینارها، سازماندهى فعالیتهایى که براى افزایش فروش محصولات اسرائیل به عمل مى آید، دعوت به سخنرانى از سازمانهاى صهیونیستى، سازماندهى تورهاى مسافرتى، تهیه پیشنهاد براى نوشتن نامه به نمایندگان کنگره و چاپ خبرنامه‌ها و مقالات را برعهده دارند. علاوه بر این تأمین مالى و حمایت از گروههاى دعا براى اسرائیل یکى دیگر از فعالیتهاى این کنسولگریهاست. در حال حاضر دفتر این کنسولگرى در ایالات متحده آمریکا مشغول فعالیت است.115 علاوه بر آمریکا این سفارت در کشورهاى برزیل (دو کنسولگرى) کانادا کلمبیا، هندوراس، فیلیپین، نپال، استرالیا، ایسلند جنوبى و نیوزیلند نیز داراى کنسولگرى است.116
ICEJ از چهار گوشه دنیا مسیحیان بنیادگرا را در قالب تورهایى به سیاحت اسرائیل (و تماشاى بخشى از شریعه غربى) مى برد. این تشکیلات همچنین ضمن اقدامى هماهنگ با دولت اسرائیل در تعطیلات عید سایه بانهاى117 یهودیان، تورهایى منظم تشکیل داده و هر ساله هزاران مسیحى را به آنجا مى برد. این تشکیلات که پیامهاى خود را به واسطه این تورها در سطح جهان مطرح مى نماید در عین حال از کوچ یهودیان از کشورهاى عربى و کشورهاى اتحاد شوروى سابق به اسرائیل حمایت مى کند.
همچنین ICEJ تأمین کننده کمکها و فعالیتهاى اجتماعى است. مثل ایجاد شهرکهاى مهاجرنشین در اسرائیل. البته این امر تنها اقدام این تشکیلات نبوده بلکه ICEJ از محل کمکهاى جمع آورى شده خود از کلیساهاى اتریش، نیوزیلند، آلمان و آمریکا از گروههاى تروریست اسرائیل که با هدف ویران سازى مکانهاى مقدس اسلامى فعالیت مى نمایند، نیز حمایت مى کند.
این تشکیلات که مورد تأیید علنى حکومت اسرائیل است داراى مقام و موقعیت بسیار بالایى در قدس و مرکز تظاهرات مسیحى ـ صهیونیستها نیز است. بسیارى از دیگر سازمانهاى مسیحى ـ صهیونیستى از سیاستهاى آن تبعیت مى نمایند و در خصوص خاورمیانه به تحلیلهاى مسیحى آن اعتماد دارند.
همچنین ICEJ در حال انتشار مجله اى به عنوان «گزارش خاورمیانه»118 است. این مجله در خصوص وقایع خاورمیانه، موضعى جانبدارانه از اسرائیل دارد. بعضى از عناوین این مجله عبارتند از:
«وظیفه نابودى یهودیان را عرفات به جاى هیتلر برعهده گرفت»119
«مسئله خاورمیانه و مسئله فلسطین محور صلح منطقه نیست»120
«توطئه جنگ علیه اسرائیل: اتحاد ایران، عراق، سوریه و ساف»121
مجله مذکور بین دولت خودمختار فلسطین و سازمان آزادى بخش فلسطین، هیچ تفاوتى قائل نبوده و تلقى یکسانى از حکومت فلسطین و سازمانهاى تروریستى دارد.
2. بنیاد معبد مقدس اورشلیم122:
نام اختصارى آن JTF است و هدف آن تخریب مسجدالاقصى و قُبّة الصخره و ایجاد سومین معبد یهودى به جاى آنهاست. بنیاد یاد شده با این هدف از گروههاى افراطى یهودى حمایت به عمل مى آورد.
این بنیاد از سوى «ترى ریسن هو»123 که خود از فرقه مسیحى ûburn-again‌ (تولد نوین) است بنیان گذارى شده است. وى داراى تابعیت مضاعف آمریکایى، اسرائیلى است.
سخنگوى بین المللى این بنیاد فردى است با نام «استانلى گولد فوت»124 که در عین حال یکى از اعضاى قدیمى «stern Gang» است.
«Stern Gang» یکى از اولین گروههاى چریکى یهودى بود که در صدد تخلیه فلسطین از انگلیسیها و ایجاد و برپایى دولت اسرائیل بوده و در این رابطه اقدامات و عملیات تروریستى بسیارى داشته است.
این تشکیلات که اعراب را اعم از پیر و جوان، زن و مرد به قتل مى رساند؛ حتى هتل داوود شاه را بمب گذارى کرد.
این گروهها تنها از سوى اولین نخست وزیر اسرائیل؛ یعنى «دیوید بن گوریون» مورد سرزنش قرار گرفت.
استانلى گلدفوت برخلاف تکذیب ICEJ دریافت کمک مالى توسط JTF از آن سازمان را مورد تأیید قرار مى دهد. وى جهت جمع آورى کمک از مسیحیان آمریکا به این کشور سفر کرده بود و در این کشور در بسیارى از برنامه‌هاى رادیویى مسیحى شرکت جسته و در کلیساها سخنرانى نموده بود.
کمکهاى سالیانه جمع آورى شده توسط بنیاد مذکور، تنها در سال 1986 بالغ بر یک صدمیلیون دلار بوده است.125
علاوه بر گلدفوت و «ریسین هوو» بسیارى دیگر از رهبران فرقه مسیحى بخشوده شدگان اوینجلیک آمریکا براى JTF کار مى کنند.
3. انجمن آمریکایى اتحادیه یهودیان و مسیحیان126:
یکى دیگر از سازمانهاى ایجاد شده توسط ریسن هوو، انجمن آمریکایى اتحاد یهودیان و مسیحیان است. هدف این سازمان جمع آورى کمک مالى براى اسرائیل و رسیدن به اهداف ریسن هوو است.
JTF علاوه بر اقدامات یاد شده، بعضى از عملیات تروریستى یهودى را نیز مورد حمایت قرار مى دهد. از جمله آنها مى توان به حمله مسلحانه به مسجدالاقصى توسط سه اسرائیلى در سال 1983م. اشاره نمود.
هر چند که این سه اسرائیلى دستگیر شدند، اما کلیه هزینه‌هاى مربوط به محاکمه آنها را انجمن یادشده برعهده گرفت و نهایتا نیز آنها در اثر تلاشهاى این انجمن آزاد شدند.
این انجمن در حال حاضر مشغول جمع آورى و تأمین هزینه‌هاى سومین معبد یهودیان در محل مسجدالاقصى است.
این انجمن همچنین تأمین مالى تشکیلاتى مانند انستیتو Ateret cohanim veshiva را برعهده دارد. این انستیتو برگزار کننده مراسم و آئین قربانى حیوانات است و همچنین آموزش و تربیت راهبهاى یهودى را برعهده دارد.
4. دوستان مسیحى بنیاد توسعه جامعه اسرائیل127:
نام اختصارى آن CFICDF است و سازمانى است که از مهاجران یهودى حمایت مى کند. این سازمان با هدف حمایت مالى و معنوى از اسکان یهودیان مهاجر در شریعه غربى و غزه فعالیت مى کند. این تشکیلات آمریکایى، یک روزنامه کوچک نیز منتشر مى نماید.128
از جمله سازمانهاى دیگر مسیحى ـ صهیونیستى طرفدار اسرائیل مى توان به موارد ذیل اشاره داشت:
ـ هیأت کشیشان مایک ایوانز؛
ـ اتحادیه انجیلیان طرفدار صهیون؛
ـ سازمان پلهایى براى صلح129.
گفتنى است که کلیساى بنیادگرایان مسیحى به سه علت مهم شدیدا مورد توجه سازمانهاى یهودى قرار گرفتند:
اول، رشد و ترقى بنیادگرایان به خصوص در مقام مقایسه با سقوط شاخه اصلى کلیساهاى پروتستان که اهمیت خاصى به آنها بخشیده بود؛
دوم. علوم دینى انجیلیان با ستایش و تمجیدى که از اسرائیل مى نمود، زمینه را براى حمایت بنیادگرایان از اسرائیل فراهم مى ساخت؛
سوم. بنیادگراهاى کلیساها با طرفداران حقوق جدید، همکارى سیاسى نزدیکى داشته و در فعالیتهاى آنها به نفع اسرائیل شرکت مى نمودند.130
از دیگر نهادهاى مسیحى ـ صهیونیستى در این رابطه مى توان به شبکه‌هاى دیدارى و شنیدارى اشاره داشت. از جمله برنامه‌هاى تلویزیونى حامى صهیونیسم مى توان به برنامه تلویزیونى «جک وان ایمپ»131، «پت رابرت استون»132 و «جرى فال ول»133 اشاره داشت.134 این شبکه‌هاى تلویزیونى در سطوح گسترده اى با بهره گیرى از قدرت وسائط ارتباط جمعى، جمعیت قابل توجهى را تحت پوشش خود دارند. به عنوان مثال برنامه‌هاى تلویزیونى جرى فال ول را در 169 مرکز مختلف آمریکا، 610 هزار خانواده تماشا مى کردند و درآمد حاصل از برنامه‌هاى تلویزیونى وى فقط در سال 1987، معادل 91 میلیون دلار بوده است.135
از جمله برنامه‌هاى تلویزیونى دیگرى که در حمایت از اسرائیل پخش مى شود برنامه‌هاى شبکه تلویزیونى کلوپ 700 و برنامه تلویزیونى «اسرائیل رمز بقاى آمریکا» است.
در حال حاضر در آمریکا حمایتهاى گسترده اى از جانب جماعتهاى دینى در مناطق مختلف آمریکا نسبت به اسرائیل به عمل مى آید؛ به عنوان مثال در غرب آمریکا منطقه اى وجود دارد که تعداد زیادى از ایالتها را دربر گرفته و به کمربند انجیلى136 موسوم است. پروتستانهاى محافظه کار بر این منطقه حاکمیت دارند. آنها را مسیحیان «ایونگلیکال»137 نیز مى گویند. واعظ آنها فردى است به نام پت رابرتسون که در مواضع سیاسى آمریکا تأثیر بسزایى دارد138 آنها براى اسرائیل کمکهاى نقدى جمع آورى مى نمایند. چندى پیش در مجله اکونومیست درج گردیده بود که مسیحیان «پنته کوستال»139 در ایالت مى سى سى پى در حال تولید گاوهایى (ویژه اى) هستند تا پس از پاک سازى ارض موعود از مسلمانان آنها را در جشنهاى مربوط به این پیروزیها قربانى نمایند.140

صهیونیست ـ مسیحى‌ها، آمریکا و اسرائیل

الف) اهمیت سیاستهاى جانبدارانه و حمایت گرایانه آمریکا از اسرائیل:
ایالات متحده آمریکا همیشه بهترین حامى اسرائیل بوده است. این کشور هیچ گاه اسرائیل را به خروج از مناطق اشغالى خارج از مرزهاى بین المللى پذیرفته شده فلسطین اشغالى تشویق ننموده و هیچ گاه ضرورت تشکیل یک دولت فلسطینى را آشکار نساخته است. حتى آمریکا بدون هیچ قید و شرطى هر ساله 5/5 میلیارد دلار به اسرائیل پرداخت مى نماید. این مبلغ هیچ گاه با مبالغ (کمکهاى) دریافتى دیگر کشورها (از آمریکا) قابل مقایسه نیست و هیچ کشورى نمى تواند مانند اسرائیل مبالغ دریافتى را به صورت دلخواه خود هزینه نماید و داراى چنین آزادى عملى باشد. از زمان تشکیل دولت اسرائیل (در سال 1948م.) تا سال 1996م. این کشور 5/62 میلیارددلار کمک نقدى از آمریکا دریافت داشته است.141 اسرائیل تمامى این مبالغ دریافتى را صرف خرید تسلیحات، توسعه و پیشرفت و همین طور اسکان و استقرار مهاجران یهودى در سرزمینهاى شریعه غربى نموده است.
سیاستهاى حمایتى غیر متوازن آمریکا و عدم سرزنش سیاستهاى توسعه طلبانه اسرائیل در منطقه به طور مستقیم موجب استمرار درگیرى و بحران خاورمیانه شده است.142
اسرائیل هنوز پس از گذشت سى سال از قطعنامه 242 شوراى امنیت سازمان ملل مصوب 1967 را که حق موجودیت و امنیت کشورهاى منطقه خاورمیانه از جمله اسرائیل را به رسمیت مى شناسد و اسرائیل را موظف مى کند کلیه سرزمینهاى اشغالى طى جنگ سال 1967 را به اعراب بازپس دهد، تمکین ننموده و به آن عمل نکرده است. در هر دو عهدنامه سازمان ملل (بیانیه مربوط به سرزمین‌هاى اشغالى) و عهدنامه ژنو که به امضاى آمریکا و اسرائیل رسیده است تصریح شده است مناطقى که با زور اسلحه اشغال گردیده‌اند باید بازپس داده شوند. آمریکا از سال 1967 به این طرف با حمایتهاى مالى خود از اسرائیل موجب گردیده تا قوانین بین المللى توسط اسرائیل نادیده گرفته شده و پایمال گردد؛ چرا که کمکهاى مالى اعطایى آمریکا به اسرائیل صرف اسکان مهاجران یهودى و استمرار این سیاست و مسلح شدن هر چه بیشتر این کشور مى گردد. اگر نبود کمکها و حمایتهاى مالى و دیپلماتیک آمریکا، اسرائیل بسیار پیش از این مجبور به عقب نشینى از سرزمینهاى اشغالى مى شد.143
ب) تأثیر مسیحیان بر سیاستهاى جانبدارانه آمریکا از اسرائیل:
حدود 40 میلیون مسیحى پیرو دکترین «بخشوده شدگان» و یا «هزاره گرایان»144 در آمریکا زندگى مى کنند که با کلیساهاى بنیادگراى اوینجلیک مرتبط اند.145 به زعم آنها حمایت بى قید و شرط از اسرائیل و صهیونیسم جزء اعتقادات دینى آنهاست. عموما کلیساهاى بنیادگراى ایونجلیک و یا رهبران سازمانها، همزمان در مسائل سیاسى نیز سر و صدا راه مى اندازند. در میان این گروهها، دو گروه به مراتب بیش از سایر گروهها داراى نفوذ و قدرت تأثیرگذارى هستند که یکى از آنها گروه «ائتلاف مسیحى» و دیگر «اکثریت اخلاقى» است. رهبران این گروهها، پت روبرتسون، رالف رید،146 و جرى فالول به هر وسیله ممکن حمایت بى قید و شرط خود از اسرائیل و صهیونیسم را بر زبان آورده اند.147
رهبران بنیادگرا (فاندامنتالیست) علاقه کلیسا را به امور سیاسى جلب نموده و در این رابطه نیز عموما موفق هستند. به همین علل جامعه مسیحى راست افراطى در موفقیت و انتخاب نمایندگانى که جانبدار اسرائیل هستند بسیار مؤثر است.
مهم تر از میزان آراء رأى دهندگان بنیادگرا، خرسند شدن رهبران آنها از حضور در مقامات و مسئولیتهاى حکومت است که از گذشته تا کنون همچنان ادامه دارد. نمونه اى که در این رابطه بسیار تأمل برانگیز است نفوذ این رهبران بنیادگرا بر روى رونالد ریگان رئیس جمهور اسبق آمریکا در طول حیات سیاسى اوست. ریگان در مناسبتهاى متعددى علاقه زایدالوصف خود به تئولوژى «بخشوده شدگان» را علنا اعلام داشته بود.
محورها و اصول برگرفته از تئولوژى «بخشوده شدگان» که در سیاست خارجى آمریکا قابل مشاهده است عبارتند از:
ـ سیاست جانبدارى از اسرائیل؛
ـ آمادگى جهت نبرد هسته اى (نبرد آرماگدون)؛
ـ مقابله با اتحاد شوروى که در تفسیر کتاب مقدس از این دولت به عنوان رهبر نیروهاى دجال نام برده شده است.
همه این محورها، اصول رئوس سیاست خارجى رونالد ریگان را تشکیل مى دادند و باز این ریگان بود که اتحاد شوروى سابق را «امپراطور شیطانى» نامید و باز جنگ سرد و مسابقه تسلیحاتى در دوران ریگان بود که شدت و سرعت گرفت. ریگان در یکى از سخنرانیهاى خود در ارتباط با اسرائیل چنین گفت:
در شرایطى که علائم (رخداد) آرماگدون را نظاره گر هستیم اسرائیل تنها دموکراسى قابل اعتماد است که مى توانیم به آن تکیه نماییم.148
این موارد نشانگر آن است که ریگان خود یکى از پیروان و معتقدان تئولوژى «بخشوده شدگان» بوده و سیاستهاى او را که در ادامه سیاستهاى حمایت و جانبدارى از اسرائیل است به وضوح بیان مى دارد. ابعاد و تأثیر رهبران «بخشوده شدگان» که در طول 8 سال ریاست جمهورى ریگان در خصوص سیاست خارجى آمریکا در مقام تصمیم گیرى بودند بسیار ترسناک است.149

ج) بنیادگرایان مسیحى چرا از اسرائیل حمایت مى کنند:
گروههاى مسیحى آمریکایى همیشه در لابى‌هاى حامى اسرائیل حضور داشته و از دستیابى به مقامات و مسئولیتهاى مهم حکومتى خوشحال بوده اند. طى ده سال گذشته در رأس حامیان مسیحى اسرائیل، شوراى ملى کلیساها (NCC) قرار داشته است. این شورا نمایندگى کلیساهاى داراى دیدگاه ملى و میانه را برعهده دارد. وجود روابط بسیار نزدیک بین اسرائیل و گروههاى بنیادگراى آمریکایى رخداد جدیدى است. به ویژه ابراز نگرانى حکومت اسرائیل از مواضع NCC در ارتباط با فلسطینیان این سازمان را به صورت تشکیلاتى مخالف با اسرائیل درآورد.
شاید بتوان گفت که جاى NCC براى اسرائیل را مسیحیان بنیادگراى آمریکایى به مثابه مسیحیانى استوار و مستحکم گرفت؛ چرا که یهودستیزى در هر زمانى بر بنیادگرایى احاطه داشته و یهودیان از تمایلات بنیادگرایان به ایونجلیک ناخشنود بوده اند؛ اما اسرائیل براى نادیده انگاشتن این اختلافات و یافتن یک متحد براى خود عوامل کلیدى زیادى در دست داشت. «بخشوده شدگان» بنیادگرا امنیت و توسعه قلمرو و سرزمین اسرائیل را مطلقا یک مسئله دینى قلمداد مى نمودند. از طرف دیگر اسرائیل نیز این علاقه باطنى «بخشوده شدگان» را به سوى خود جلب مى کرد.
«بخشوده شدگان» اسرائیل را به عنوان مرکز اعتقادى خود قلمداد مى نمایند و از این که به آنجا بروند و یا از اقتصاد اسرائیل حمایت مالى به عمل بیاورند خوشحال هستند. بعضى از مقامات بلندپایه اسرائیل براى بعضى از رهبران ایونجیلیک خدماتى در حد VIP ارائه داده و همراه با آنها برنامه‌هاى تروریستى بسیار سودآورى را ترتیب مى دهند.
از جمله این تورها که بسیار نیز مورد توجه است تورهاى جرى فال ول و ICEJ است. به دلیل قوانین داخلى اسرائیل مدیریت تورهاى داخل خاک اسرائیل فقط برعهده افراد اسرائیلى است. این تورها توریستها را بیش از آن که به دیدن مکانهاى مرتبط با مسیحیت ببرند جلب مواضع و موقعیت و دیدگاههاى جانبدارانه از اسرائیل مى نمایند. این سیاست توریستى داراى سودى مضاعف براى اسرائیل است. اولاً توریستها با عشق به اسرائیل باز مى گردند و ثانیا با شرکتها و کارخانه‌هاى اسرائیلى به داد و ستد مى پردازند.150
● پی نوشت
1 .به نظر ما عنوان «مسیحیت صهیونیستى» عنوان دقیق ترى براى این جریان است.
2 .Harun yahya/protestanlik, Aydin lama ve ibrani Mistisizmi, www. harun yahya. org.
3 .Jesus christ was born a jew.
4 .Leon Poliakov, History & Anti-Semitism, p.221.
5 .James B. Prichard, the concised Atlas of the Bible, Times book, London, 1991, p.124.
6 .Universal jewish Encyclopedia. calvinism, vol.2, p.648.
7 .William Tyndale.
8 .Judaizer.
9 .Karen Armestrong/ Holey war/ macmillian london limited/ 1988. p.344.
10.همان منبع، همان صفحه.
11. Amos.
12. Judith.
13. همان منبع، صفحه 34.
14. Eli Barnavi, A Histocial Atlas of the Jewish people: From the Time of patriarchs to the present Hutchinson press, London, 1992, p.140.
15. Regina shrif.
16. Non - Jewish Zionism.
17. همان منبع، ص24.
18. لورد آرتور بالفور، وزیر امور خارجه انگلیس، یکى از شخصیتهاى مسیحى ـ صهیونیست معروف که در سال 1917 با انتشار اعلامیه بالفور صهیونیزم را مورد حمایت وسیع و بزرگ دولت انگلیس قرار داد.
19. Encyclo pedia Judaica, Zionism, vol.16, p.24.
20. Massa chussetts.
21. Plymouth.
22. Nathanc. Belth. A promise to Keep: A varrative of the American Enconter with Anti-Simitism, Times Books, New york, 1979, p.3.
23. Edward Tivnan foreign policy.
24. The lobby: jewsh political pawer and American.
25. Brondeis.
26. Edvard Tivnan, the lobby: jewish political power and American foreign policy, Simon & Schuster, New york, 1987, pp.17-18.
27. Paul findley. They Dare to speak out: people and institations con front israels lobby, lowrence hill Books, illinois, 1989, pp.238-246.
28. همان منبع، صفحه 240.
29. همان منبع، صفحه 242.
30. Kader ocgenti: ABD, Israel ve Filistin, iletism yayin lari, Istanbol, 1993, sf38.
31. fandamentalist.
32. www. yurtdisi. mgv. org. tr.
33. Megiddo.
34. Armagedon.
35. Eretz israel.
36. born-again.
37. Milenyalism.
38. واژه dispensationalism که در لغت به معنى: 1.پخش و توزیع، تقسیم کردن، حاکمیت اقتدار؛ 2. بخشودگى، غمض عین کردن، صرف نظر کردن و استثناست. در مسیحیت نیز این واژه به معنى «دوران سیطره و حاکمیت یک دین» و یا «اجازه ویژه صادر شده از طرف کلیسا» مى باشد.
39. Tribulation.
40. Hal Lindsey.
41. The Late Great Planet Earth, Rapids, Mich: Zondervan publishing House, 1970.
42. این کتاب فروش فوق العاده اى در سطح جهان داشته. در آن حوادث زمان حاضر با تشابهات ارائه شده در انجیل درباره پایان کار جهان نشان داده شده است(م). در این کتاب لیندزى پیش گویى مى کند که جنگ جهانى سوم هنگامى آغاز خواهد شد که شوروى و یکى از هم پیمانان عربش به اسرائیل حمله کند، وى مى گوید: «به محض اینکه نبرد آرماگدون به اوج خود رسید و جهان در آستانه نابودى قرار گرفت، درست در همان لحظه عیساى مسیح رجعت مى کند و بشر را از مهلکه خود ساخته‌‌اش نجات مى بخشد (به نقل از کتاب تکاپوى 2000، جان نسبیت، پاترشیا ابردین، ترجمه صهبا سعیدى).
43. Oliver cromwell.
44. paul Felgenhaver.
45. Halsell, ish.
46. Lord Anthony ashley.
47. Warder cresson.
48. Edwin shermen wallace.
49. Benjamin Netanyahu.
50. Loyd George.
51. Arthur Balfour.
52. Woodrow wilson.
53. www. Harun yahya. org/ yenimasonik.
54. همان.
55. Menasseh Ben Israel.
56. Judaizer.
57. Karen Armestrong.
58. Holy war.
59. Karen Armestrong, Holy war: the crusades and their Impact on todays world, London: macmilan 1988, p.349.
60. همان.
61. sabetay sevi.
62. Non-jewish zionism.
63. Karen Armestrong, Holy war, p.349.
64. Two Journeys to jerusalem.
65. Nataniel crouch.
66. Robert Burton.
67. همان، صص350-349.
68. Josiah wedg wood.
69. yeni Masonik puzeni.
70. Joshua B. Stein, our Great solicitor: Josiahc. wedgwood and the jews, New Jersey: Associated university press, 1992, p.39.
71. Ibid, p.38.
72. yeni Masonik dezeni.
73. Abraham Farissol.
74. Encyclopedia Judai, vol.11, p.585.
75. همان، ج11، ص1426.
76. همان، ج11، ص584.
77. Abraham B. Eliezer he-levi.
78. همان، ج14، ص21.
79. www. Harun yahya.org/ yeni masonik duzeni.
80. همان.
81. yurt disi mgv. org.tr.
82. همان.
83. Playmouthe Brethren.
84. John. N. Darby.
85. Encyclopedia Judaica, vol. 16, pp.1036, 1152-1153.
86. Encyclopedia Judaica, vol.16, pp.1152-5-3.
87. گفتنى است تا کنون از این فرقه 11 فرقه مذهبى منشعب گردیده است، تکاپوى 2000، تجزیه حیات معنوى، ص414.
88. Irving.
89. Dardy.
90. William Miller.
91. جهان مسیحیت انبار مولند، ترجمه باقر انصارى و مسیح مهاجرى، ص297.
92. Joseph Smith.
93. windsor.
94. vermont.
95. Moroni.
96. orson Hyde.
97. همان.
98. christadelphians.
99. John Thomas.
100. Hibbatzion.
101. همان.
102. Judeo-christian.
103. cult.
104. www. net work. 54.com.
105. International christian Embassy Jerusalem.
106. سازمانهاى یهودیان آمریکا و اسرائیل، ص391.
107. www.dostanadolu.net.
108. Milenyalist.
109. Jan vander.
110. www.dostanadolu.net.
111. Pittsburgh.
112. Morian.
113. سازمانهاى یهودیان آمریکا و اسرائیل، ص392-391.
114. www.dostanadolu.net.
115. سازمانهاى یهودیان آمریکا و اسرائیل، ص393.
116. جهت کسب اطلاعات بیشتر ر.ک: سایت international christian» «Embassy jerusalem .
117. Fest of The tabernacles و یاsuccoth.
118. middleEast Digest.
119. جون 1997.
120. ژانویه 1997.
121. مارس 1997.
122. Jerusalem Temple Foundation.
123. Terry Reisenhoove.
124. Stanle Gold foot.
125. Dostanadolu.
126. The American Forum for Jewish-chrition cooperation.
127. christian rinds of the Israel community Development.
128. dostanadolu.
129. سازمانهاى یهودیان آمریکا و اسرائیل.
130. همان، ص391.
131. Jack van Imp.
132. pat Rabertston.
133. Jerry Falwell.
134. همان، ص393.
135. تکاپوى 2000، ص420.
136. Bible-belt.
137. Evangelical.
138. www.net work.54.com/Hide.
139. Pentecostal.
140. مجله اکونومیست (the Econmist)، شماره 6، مورخ آوریل 2002، ص47.
141. در مقام مقایسه گفتنى است که در همان فاصله زمانى یاد شده کمکهاى مالى دریافت شده توسط صحراى جنوبى آفریقا، آمریکاى لاتین و کارائیب بالغ بر 000ر800ر497ر62 دلار بوده است.
142. www.yautasi.mgv.org.Tr/hiristiyons,yonistler.
143. همان.
144. Milenyalist.
145. Halsell, 145.
146. Ralph Reed.
147. همان.
148. Halsell 47.
149. همان.
150. همان.

ارامنه در ایران به جنگ قفقاز چگونه می‌نگرند؟

در جامعه ایران مطالعات دانشگاهی توسط جامعه شناسان در باب "جامعه ارامنه" وجود ندارد. بسیاری از جامعه شناسان ایرانی هنوز نمی‎دانند ساختار کلیسای ارامنه چه تفاوتی با کلیسای "جامعه آسوریان" دارد و آیا کلیسای ارامنه ارتدوکس از نوع کلیسای "پراواسلاونای روسی" است و یا از آن متمایز می‌باشد و یا اینکه این سه کلیسا چه تفاوتی با کلیسای گرجی دارد؟‌ آیا جامعه گرجیان ایرانی ذیل کلیسای گرجیان تعریف می‌شود یا گرجیان ایرانی "شیعیان اثتی عشری" هستند و از منظر دینی با گرجیان قفقاز و روسی کاملا متفاوت می‌باشند؟ به عبارت دیگر، جهان ارامنه ایران برای اصحاب جامعه شناسی ایرانی مانند یک "قاره کشف نشده" می‌باشد و من تاکنون یک اثر آکادمیک ایرانی در حوزه جامعه شناسی دین در باب کلیسای ارامنه ندیده ام. شاید بتوان ادعا کرد که اطلاعات دقیق در این زمینه را می‌توان در حوزه "مطالعات امنیتی" و کارشناسان حوزه امنیت یافت و این خود نقطه ضعف بزرگی می‌باشد. حال پرسش اینجاست که ارامنه ایران چه رویکردی به جنگ در قفقاز دارند و این نگرش چگونه در رسانه‎های جمعی ایرانی تبلور پیدا کرده است؟‌آیا ارامنه ایرانی نگاه یکدستی به تحولات جنگ در قفقاز دارند و یا ما با طیفی از نگاه‎ها روبرو هستیم؟ به عنوان مثال، نقش خلیفه گری ارامنه در این بستر چیست و چه تاثیری بر نگرش ارامنه داشته است و آیا این تاثیر در رسانه‎های ایرانی قابل مطالعه می‌باشد؟‌ به نظر من، در عرصه عمومی گفتگوی جدی در این حوزه وجود ندارد و اقلیت‎های دینی و مذهبی و قومی افکار خویش را بصورت بین الاذهانی صورتبندی نکرده اند. به عنوان مثال، رابطه بین هویت ارمنی و مفهوم وطن موضوع قابل مطالعه‎ای است و "عواطفی" که حول این دو پارامتر شکل می‌گیرد یقینناً بر روی موضعگیری‎های نخبگان ارمنی در ایران تاثیر بنیادینی دارد. شاید اغراق نباشد اگر بگوییم ایران جایگاه ویژه‎ای برای ایرانیان ارمنی دارد ولی "وطن" آنجاست که "خاک ارمنستان" قرار دارد و این نکته قابل مطالعه است و آنها نمی‎توانند نسبت به "آنجا" بیتفاوت باشند و این دینامیسم بنیادینی در "جامعه ارامنه ایرانی" ایجاد می‌کند که به نوعی با "انترناسیونالیسم ارمنی" در سطح جهانی ارتباط عمیقی دارد. در اینجا بحثی وجود دارد و آن نسبت "کلیسای ارامنه" و "هویت ارمنی" و ربط آن به "ارض مقدس" مطرح می‌شود و در مقام مقایسه می‌توان به "دین یهود" و "کنیسه یهودیان" و "هویت یهودی" و نسبت آن با "ارض مقدس" اشاره کرد که از قضا با ساماندهی ایدئولوژیک در قرن نوزدهم در هر دو بستر قابل رصد می‌باشد ولی جامعه شناسان دین در ایران هنوز به این حوزه ورود نکرده‎اند ولی پیشنهاد من این است که این حوزه بسیار قابل تامل است.


مقالات
سیاست
رسانه‎های دیجیتال
علوم انسانی
مدیریت
روش تحقیق‌وتحلیل
متفرقه
درباره فدک
مدیریت
مجله مدیریت معاصر
آیات مدیریتی
عکس نوشته‌ها
عکس نوشته
بانک پژوهشگران مدیریتی
عناوین مقالات مدیریتی
منابع درسی (حوزه و دانشگاه)
مطالعات
رصدخانه شخصیت‌ها
رصدخانه - فرهنگی
رصدخانه - دانشگاهی
رصدخانه - رسانه
رصدخانه- رویدادهای علمی
زبان
لغت نامه
تست زبان روسی
ضرب المثل روسی
ضرب المثل انگلیسی
جملات چهار زبانه
logo-samandehi
درباره ما | ارتباط با ما | سیاست حفظ حریم خصوصی | مقررات | خط مشی کوکی‌ها |
نسخه پیش آلفا 2000-2022 CMS Fadak. ||| Version : 5.2 ||| By: Fadak Solutions نسخه قدیم