Fadak.IR راهکارهای فدک
English Русский العربية فارسی
مقالات مدیریت مطالعات زبان


/ مدیریت / مدیریت راهبردی

الگوبرداری (Benchmarking)


      الگوبرداری (Benchmarking)
      سازمانی که پیشرفت نکند،تنها یک راه برایش باقی می‌ماند :عقب ماندن از رقبا

الگوبرداری (Benchmarking) چیست و پیاده‌سازی آن چه مزایا و ضرورتهایی دارد ؟
در جهان امروز و در شرایط رقابتی بازار، کیفیت محصول و بهره‌وری به عنوان دو عامل اساسی و مهم در حفظ و بقای موسسات حرف اول را زده و آنهایی که از بهره وری و کیفیت بالاتری برخوردار هستند در بازار حضور داشته و ماندگار خواهند ماند. از این‌رو اطلاع مداوم از وضعیت بازار و کیفیت و کمیت محصولات رقبا و همچنین سیستمها و روشهای انجام کار آنها برای هر موسسه و شرکت رقیب ضروری و اجتناب‌ناپذیر است تا ضمن اینکه از مزیتها و ویژگیهای برتر رقبا الگوبرداری میکنند، خود را به وضعیت بهتری نسبت به آنها برسانند.
الگوبرداری روشی سیستماتیک
لذا تنها راهی که سازمانها میتوانند خود را به سوی بهترینها و پیشرفت و توسعه هدایت کنند این است که چشمهایشان را در برابر رقبا و بهترین تجربیات جهانی در تمام زمینههای مورد نیاز باز نگه دارند. بر این اساس الگوبرداری (Benchmarking) روشی سیستماتیک است که سازمانها بوسیله آن می‌توانند فعالیتهای خود را بر اساس بهترین صنعت یا سازمان اندازه‌گیری و اصلاح کنند؛ این روش با فراهم‌سازی چارچوبی برای سازمانها دارد که بوسیله آن فعالیتهای بهترین سازمان مشخص گردیده است و تشخیص وجوه تمایز سازمان موجود با بهترین سازمان، نشان می‌دهد که چگونه می‌توان شکافهای موجود را پر کرد.
الگوبرداری
الگوبرداری در واقع ابزاری برای بهبود مستمر است و می‌تواند توسط انواع سازمانهـــای تولیدی و خدماتی به کار گرفته شود. ارزیابی مقایسه‌ای، فرایند مستمر اندازه‌گیری و مقایسه فرایندهای کاری در برابر فرایندهای قابل مقایسه در سازمانهای پیشرو با هدف کسب اطلاعاتی است که سازمان موردنظر را کمک خواهد کرد تا بهبودها را شناسایی و اجرا کنند.
الگوبرداری یک فرایند سیستماتیک و پیوسته از ارزیابی محصولات، خدمات و روشهاست که در مقایسه با رقبای اصلی و یا شرکتهایی که به عنوان پیشگام مطرح هستند انجام می‌پذیرد و در واقع ابزاری موثر در دست مدیران جهت بهبـــود فرایندهای کاری است. الگوبرداری که با نام الگوبرداری از بهترینها نیز معروف است با شناخت سازمان یا سازمانهایی به عنوان بهترین، تکنیک‌هایی را معرفی می‌کند که می‌توان با آن شکاف موجود بین یک سازمان تا سازمان پیشرو را پر کرد یا به حداقل رساند.

الگوبرداری (Benchmarking)

تعاریف متعدد Benchmarking
واژه Benchmarking قبل از اینکه در ادبیات مدیریت مطرح شود، در علوم مهندسی ساختمان و نقشه برداری به کار گرفته شده است. بدین معنی که Benchmarking شاخصی است که سایر نقاط و موقعیتهای خود را با آن مقایسه کرده و تطبیق میدهند؛ در دهه اخیر بهره‌گیری این واژه در مدیریت و مهندسی نیز کاربرد یافته و تعاریف چندی از آن شده است که همگی مفهوم مشترکی را مطرح میکنند؛ از جمله:
۱- Benchmarking عبارت است از جستجو برای یافتن بهترین تجربیات صنعت و یا خدمات برای رسیدن به بالاترین سطح عملکرد.
۲- Benchmarking عبارت است از توجه بیرونی بر فعالیتها، وظایف تخصصی یا عملیات داخلی یک موسسه به منظور اصلاح و بهبود مستمر.
۳- Benchmarking یعنی مقایسه و ارزیابی خود با دیگران به منظور کشف تجربیات برتر آنها و جبران فاصله موجود.
۴- Benchmarking عبارت است از یک فرایند پژوهشی دائمی که سازمان را به سمت بهترین شدن در مقایسه با رقبا سوق میدهد.
مرکز بهره‌وری‌ و کیفیت‌ آمریکا(APQC) نیز الگوبرداری‌(Benchmarking) را فرآیند تعریف، تشخیص‌ و تطابق‌ یافتن‌ با اقدامات‌ و فرایندهای‌ سازمانهای‌ برجسته‌ در سطح‌ دنیا، به‌منظور افزایش‌ عملکرد سازمان‌ خود تعریف‌ می‌کند.
ضرورت Benchmarking
استفاده‌ از روش‌ الگوبرداری‌ بعنوان‌ ابزار برنامه‌ریزی‌ تاکتیکی‌ در دنیای‌ تجارت‌ و سازمانها نیز بوسیله‌ شرکت‌ تجاری‌ زیراکس‌ در اواخر دهه‌ ۱۹۷۰ آغاز گردید؛ ژاپنی‌ها تلاش‌ کردند تا با آن دسته از شرکتهای‌ آمریکایی‌ آشنا شوند که‌ دستگاه‌ کپی را با کیفیت‌ بالاتر اما با هزینه‌ تولید کمتر تولید می‌کردند. هم یک نگرش و تفکر زیربنایی است و هم یک ضرورت که این ضرورت به طور خلاصه ناشی میشود از:
۱- رقابت جهانی و وجود شرایط رقابتی در بازار کار.
۲- پیشرفتهای سریع و قابل‌توجه در علم و تکنولوژی.
۳- پیشرفتهای سریع در تکنولوژی اطلاعات.
۴- پیشرفتهای قابل توجه و دائم دانش مدیریت.
۵- ضرورت رعایت استانداردهای کیفیت و تکامل طبیعی TQM (مدیریت کیفیت فراگیر).
در کل چنین می‌توان گفت که ارزیابی مقایسه‌ای یکی از موثرترین شیوه‌ها در جهت بهبود سازمان است.
نتایج الگوبرداری
امروزه مدیریت هر سازمان می‌تواند با الگوبرداری از سازمانهای موفق روشهای برتر را برای بهبود مستمر کارایی در سازمان خود پیدا کرده و آنها را پیاده‌سازی کند. الگوبرداری نه تنها می‌تواند یک تکنیک تشخیص مشکلات باشد بلکه می‌تواند در روابط طراحی فرایندها نیز کمک شایانی به طراحان کند. الگوگیری به واقع پاسخی برای تنظیم این سوال است که هنگامی که احتیاج به بهبود تشخیص داده می‌شود استانداردهای عملکرد باید در چه سطحی تنظیم شوند.
تشخیص سطوح عملکرد سازمانهای موفق و فهمیدن چگونگی انجام آن، تشخیص اینکه دیگران چگونه می‌توانند برای تغییر در سازمان ایجاد انگیزه کنند و اشتباهات خود را به حداقل برسانند و تشخیص شکافهای موجود بین عملکرد سازمانهای موفق با دیگر سازمانها و کم کردن فاصله بین آنها همگی می‌توانند از نتایج الگوبرداری به شمار آیند.
مدلهای گوناگون الگوبرداری (Benchmarking) کدامند ؟
مدل‌های مختلفی را می‌توان برای الگوبرداری درنظر گرفت؛ دو مدل متمایزتر، الگوبرداری برمبنای مقایسه چه چیزهایی و الگوبرداری برمبنای مقایسه چه کسانی هستند.
حال به توضیح هریک از موارد ذکر شده می‌پردازیم:
الف – الگوبرداری برمبنای اینکه چه چیزهایی با هم مقایسه شوند؛ این مدل با عنوان چه چیزهایی با هم مقایسه شوند شامل انواع ذیل است:
۱- مقایسه براساس عملکرد:
در این نوع از الگوبرداری، سازمانها و صنایع معیارهای عملکرد را با هم مقایسه می‌کنند؛ به عنوان مثال یک سازمان در زمینه معیارهای مالی و یا معیارهای عملیاتی خود را با سازمان پیشرو مقایسه می‌کند.
۲- مقایسه براساس فرایندهای کاری:
در این مدل روشها و فرایندهای کاری سازمانها با یکدیگر مقایسه می‌شوند؛ به عنوان مثال یک سازمان فرایندهای لازم برای تولید یک محصول خاص را با فرایندهای سازمان پیشرو مقایسه می‌کند.
۳- مقایسه راهبردی:
در این مدل استراتژی سازمانها با یکدیگر مقایسه می‌شوند؛ به عنوان مثال استراتژی فروش سازمانها، استراتژی خرید سازمانها، استراتژی تولید و مواردی از این‌دست با یکدیگر مقایسه شده و بهترین سازمان از جهت اتخاذ استراتژی مربوطه مورد مقایسه قرار می‌گیرد.
ب – الگوبرداری برمبنای اینکه چه کسانی با هم مقایسه شوند؛ این مدل با عنوان چه کسانی با هم مقایسه شوند شامل موارد ذیل است:
۱- الگوبرداری داخلی:
کاربرد این مدل از الگوبرداری معمولا در شرکتها و سازمانهای بزرگ است؛ از آنجا که یک سازمان بزرگ از زیرمجموعه‌های زیادی تشکیل شده است در این حالت یک بخش یا یک صنعت با بخش یا صنعت دیگر از زیرمجموعه اصلی یا مادر مقایسه می‌شود و به واقع مقایسه داخلی بین بخشهـــای مختلف یک سازمان بزرگ انجام می‌پذیرد؛ به عنوان مثال می‌توان به شعبه‌های مختلف IBM در کشورهـــای متعدد اشاره کرد.
۲- الگوبرداری رقابتی:
در این حالت محصولات مشابـه از دو شرکت رقیب مورد مقایسه قرار می‌گیرند. الگوبرداری رقابتی به واقع تعمیم تجزیه‌ و تحلیل رقیب و بخشی از فعالیتهای تجزیه‌ و تحلیل رقیب بشمار می‌رود؛ در این حالت بجای تمرکز بر روی عملکرد متوسط صنعت خود، روی بهترین رقیب تمرکز کرده و او به عنوان بهترین الگو درنظر گرفته می‌شود.
۳- الگوبرداری کارکردی:
در این حالت بحث روی مقایسه کارکردهای مختلف است؛ به عنوان نمونه فعالیت توزیع یک شرکت با فعالیت توزیع شرکت دیگر مقایسه می‌شود. در این حالت الزامی وجود ندارد که تولیدات دو شرکت حتما یکسان باشند.
۴- الگوبرداری ژنریک:
در این حالت حد و مرزی برای الگوبرداری وجود ندارد؛ الگوبرداری ژنریک یک حالت ساختگی و تصنعی است. در اینجا با ساخت یک مدل فرضی بهترین الگوبرداری صورت می‌گیرد و تمرکز بر روی فرایندهای کاری ممتاز و عالی است؛ این نوع الگوگیری بسیار موثر ولی درعین‌حال دشوار است.
الگوبرداری (Benchmarking) چیست؟
در طول پروسه الگوبرداری (benchmarking) به چه نکاتی باید توجه نمود ؟
یکی از موانع بر سر راه الگوبرداری امتناع از دادن اطلاعات به رقباست. معمولا سازمانهای پیشرو از در اختیار گذاشتن اطلاعات خود ممانعت بعمل می‌آورند؛ خودبینی و غرور نیز می‌تواند از پیشبرد اهداف و بکارگیری الگوبرداری جلوگیری کند. نداشتن صبر وحوصله در مراحل مختلف و مخصوصا مراحل اولیه الگوگیری می‌تواند از آفتهای آن بشمار آید. باید توجه داشت که الگوبرداری فقط شامل بحثهای کیفی نیست، الگوگیری شامل تجزیه‌ و تحلیل کیفی و کمی است. معمولا کمک گرفتن از مشاوران خوب است ولی نباید بر مشاوران زیاد تاکید کرد.
استفاده از کارشناسان داخلی می‌تواند بسیار ثمربخش‌تر باشد؛ باید توجه داشت که اگر سازمان الگوپذیر، خود در فرایند جمع‌آوری اطلاعات و داده‌ها دخالتی نداشته باشد، الگوبرداری نمی‌تواند برای آن سازمان بهبودی حاصل کند؛ افراد درون سازمان حتما باید در این امر شرکت کنند.
ذکر این نکته لازم است که الگوبرداری فقط مقایسه اعداد و ارقام نیست، همچنیــن یک فعالیت کوتاه و یک مرحله‌ای نیست که یک شبه برای سازمان بهبودی به ارمغان آورد. برای تحقق اهداف نهایی الگوبرداری باید مراحل آنرا با دقت، صبر و حوصله به انجام رسانید.
گامهای اساسی در الگوبرداری (Benchmarking) کدامند ؟
اصولا فرایند کار در الگوبرداری به فرهنگ و شرایط هر محیط وابسته است اما به طور کلی در هر شرایط پنج مرحله کلی به شرح زیر حاکمند که الگوی کلی کار را تعریف مینمایند:
۱- برنامه‌ریزی (Planning):
براساس تجارب، برنامه‌ریزی مهمترین فاز فرایند الگوگیری است. در این مرحله انتخاب بخش مــوردنظر جهت الگوبرداری انجام می‌گیرد. طبعا این انتخاب بر اساس استراتژی سازمان و مشکلات موجود است؛ پس از آن می‌بایست تیم الگوگیری تشکیل شود. افراد این تیم بر اساس نوع پروژه موردنظر انتخاب می‌شوند و قطعا این تیم می‌بایست با مدیریت ارشد در ارتباط باشد. این ارتباط می‌تواند از طریق یکی از مدیران که عضو تیم است نیز انجام پذیرد.
شناخت کامل و مستندسازی کاری که باید الگوگیری شود، همچنین تشخیص مشکلات و گلوگاهها در این مرحله صورت می‌پذیرد. تعیین معیارهای ارزیابی و شاخصهای مقایسه نیز جزء این مرحله است.
اقدامات لازم در این مرحله به این صورت خلاصه می‌شود:
۱- انتخاب فرایندی که بر اساس استراتژی شرکت باید الگوپذیر شود.
۲- تشکیل تیم الگوبرداری.
۳- درک و مستندسازی فرایندی که الگوپذیر میشود.
۴- ایجاد معیارهای اندازه گیری عملکرد فرایند (کیفیت، زمان، هزینه)
۲- جستجو و بررسی (Searching):
شناسایی شرکتها و سازمانهای پیشرو، جستجو برای بهترین فرایند و جستجو برای پیداکردن سازمانهایی که عملکرد بهتری دارند در این مرحله صورت می‌پذیرد. پس از پیداکردن سازمانهای موردنظر، از بین آنها بهترین انتخاب شده و برقرارکردن ارتباطات اولیه با آن سازمان آغاز می‌شود.
اقدامات لازم در این مرحله نیز به این صورت خلاصه می‌شود:
۱- طراحی فهرستی از معیارهایی که یک شرکت الگوده مطلوب باید داشته باشد.
۲- جستجوی شرکای الگوده مستعد و بالقوه.
۳- مقایسه نامزدها و انتخاب بهترین شریک مناسب برای الگوگیری از آن.
۴- برقراری تماس با شریک انتخابی و بدست آوردن پذیرش برای شریک شدن در بررسی.
۳- مشاهده (Observing):
در این مرحله هدف اصلی شناخت حاصل کردن و مطالعه فرایندهای سازمان پیشرو است که قطعا نیاز به جمع‌آوری اطلاعات دارد؛ اطلاعات موردنظر می‌توانند در سه سطح جمع‌آوری شوند: شناسایی سطح عملکرد سازمان پیشرو، شناخت روش کار و شناخت عوامل ایجادکننده و محرک جهت عملکرد بهتر.
در این فاز با شناسایی نیازهای اطلاعاتی، اطلاعات موردنظر جمع‌آوری شده و توسط ابزارهای مختلف به صورت خلاصه شده و جامع درخواهند آمد.
اقدامات لازم در این مرحله عبارنتد از:
۱- تشخیص نیازهای اطلاعاتی.
۲- انتخاب روش یا وسیله برای جمع‌آوری اطلاعات و داده‎ها.
۳- مشاهده و بسط.
۴- تجزیه و تحلیل (Analysis):
هدف اصلی در این فاز تعیین تفاوت و شکاف بین سطح عملکرد موجود و عملکرد مطلوب است. در این مرحله می‌بایستی علل ریشهای این اختلاف شناسایی شده و عوامل آن مورد بررسی دقیق قرار گیرند. برای این کار می‌بایست اطلاعات را بدرستی دسته‌بندی کرد؛ بیشترین تاکید بر اطلاعات مفید است. پس از آن با پردازش اطلاعات فواصل موجود شناسایی شده و علل اصلی شکافهای موجود تشخیص داده می‌شود.
روش انجام کار بدین صورت است:
۱- مرتب‌سازی و جمع‌آوری داده‎ها و اطلاعات.
۲- کنترل کیفیت اطلاعات و دادهها.
۳- نرمالسازی دادهها.
۴- تشخیص فاصله و شکاف در عملکرد.
۵- تشخیص علل فاصله عملکرد.
الگوبرداری (Benchmarking) چیست؟
۵- تطبیق (Adapting):
بدان معنا که سیاستی که بر اساس آن عمل الگوبرداری انجام شده است می‌بایستی موردپذیرش قرار گیرد؛ هدف اصلی از این کار ایجاد تحول و بهبود است. بنابراین اطلاعات به دست آمده و روشهای اجرایی جهت تحقق اهداف می‌بایست مورد توافق و پذیرش کل سازمان باشد. برای این امر می‌بایست نظر دیگران جلب شده و آنها متقاعد شوند؛ پس از آن می‌بایست طرح اجرایی را تهیه و سپس آن را پیاده‌سازی کرد. قطعا می‌بایست بر میزان پیشرفت نظارت دقیق داشت تا اهداف موردنظر محقق شوند.
روند فوق به چرخه الگوبرداری نیز معروف است.
روش انجام کار عبارت است از:
۱- اطلاع دادن یافتههای مرحله تحلیل و فراهم کردن زمینه پذیرش آنها.
۲- ایجاد اهداف عملیاتی برای بهبودها.
۳- طراحی یک برنامه اجرا برای بهبودها.
۴- اجرای برنامه بهبود.
۵- نمایش پیشرفت کار.
۶- اتمام بررسی با یک گزارش نهایی و بررسی از طریق بازخورد.

سازمانی که پیشرفت نکند،تنها یک راه برایش باقی می‌ماند :عقب ماندن از رقبا

1- مفهوم بنچ‌مارکینگ
در جهان امروز و در شرایط رقابتی بازار،کیفیت محصول و بهره وری به عنوان دو عامل اساسی و مهم در حفظ و بقای موسسات حرف اول را زده و آنهایی که از بهره برداری و کیفیت بالاتری برخوردار هستند در بازار حضور داشته باشند و ماندگار خواهند بود .
از این رو اطلاع مداوم از وضعیت بازار و کیفیت محصولات رقبا و همچنین سیستمها و روشهای انجام کار آنها برای هر موسسه و شرکت رقیب ضروری و اجتناب ناپذیر است تا ضمن اینکه از مزیتها و ویژگیهای برتر رقبا الگو برداری می‌کنند،خود را به وضعیت بهتری نسبت به آنها برسانند.لذا تنها راهی که سازمانها می‌توانند خود را به سوی بهترینها و پیشرفت و توسعه و هدایت کنند این است که چشمهایشان را در برابر رقبا و بهترین تجربیات جهانی در تمام زمینههای مورد نیاز باز نگه دارد .بر این اساس الگو برداری (BenchMarking) روشی سیستماتیک است که سازمانها به وسیله آن می‌توانند فعالیتهای خود را بر اساس بهترین صنعت یا سازمان اندازی گیری و اصلاح کنند .این روش با فراهم سازی چار چوبی برای سازمانها که به وسیله آن فعالیتهای بهترین سازمان مشخص گردیده است و تشخیص وجوه تمایز سازمان موجود با بهترین سازمان،نشان می‌دهد که چگونه می‌توان شکافهای موجود را پر کرد .الگو برداری در واقع ابزاری برای بهبود مستمر است و می‌تواند توسط انواع سازمانهای تولیدی و خدماتی به کار گرفته شود .
ارزیابی مقایسه ای،فرایند مستمر اندازه گیری و مقایسه فرایندهای کاری در برابر فرایندهای قابل مقایسه در سازمانهای پیشرو با هدف کسب اطلاعاتی است که سازمان مورد نظر را کمک خواهد کرد تا بهبودها را شناسایی و اجرا کنند .
الگو برداری یک فرایند سیستمانیک و پیوسته از ارزیابی محصولات،خدمات و روشهاست که در مقایسه با رقبای اصلی و یا شرکتهایی که به عنوان پیشگام مظرح هستند انجام می‌پذیرد و در واقع ابزاری موثر در دست مدیران جهت بهبود فرایندهای کاری است .الگوبرداری که با نام الگوبرداری از بهترینها نیز معروف است با شناخت سازمان یا سازمانهایی به عنوان بهترین،تکنیکهایی را معرفی می‌کند که می‌توان با آن شکاف موجود بین یک سازمان تا سازمان پیشرو را پر کرد یا به حداقل رساند .
pench1.jpg
بنچ مارکینگ از دو کلمه انگلیسی بنچ به معنای نیمکت و مارکینگ به معنای علامتگذاری تشکیل شده است.
چندین نظریه متفاوت متفاوت در مورد منشأ کلمه بنچ‌مارک وجود دارد. یکی از نظریه‌ها مدعی است که این کلمه از نقشه‌برداری جغرافیایی نشأت گرفته، به طوری که یک بنچ‌مارک نقطه مرجع پستی و بلندی در زمین است. موقعیت سایر نقاط با مراجعه به این بنچ‌مارک به دست می‌آید.
نظریه دیگری می‌گوید که این کلمه از فروش پارچه آمده، یک خط‌کش در پیشخوان مغازه برای اندازه‌گیری پارچه قرار داده می‌شود، چیزی که فروشگاه‌ها هنوز هم بکار می‌برند. به این ترتیب فروشنده با این بنچ‌مارک مقدار پارچه را اندازه‌گیری می‌کند.
نظریه سوم ادعا می‌کند که بنچ‌مارک از رقابت‌های ماهیگیری آمده است. اندازة ماهی در این روش از قرار دادن ماهی روی یک نیمکت و اندازه‌گیری طول آن بوسیله علامت‌گذاری با یک چاقو روی نیمکت تعیین می‌شود. با گذاشتن ماهی بعدی روی نیمکت می‌توان به راحتی دید که اندازه این ماهی با اندازة ماهی قبلی معادل هست یا نه.
عبارت بنج مارک در رقابتهای ماهیگیری نیز مورد استفاده قرار میگرفته است. در این مسابقات یک ماهی را بر روی یک نیمکت قرار می‌دادند و طول آن را بوسیله چاقو بر روی نیمکت علامتگذاری میکردند و بدین ترتیب ماهیهای بعدی را بر روی نیمکت قرار داده و مورد مقایسه قرار میدادند.
در ادبیات مدیریت بنچ مارکینگ عبارت است از یک فرآیند پیوسته و سیستماتیک ارزیابی و مقایسه محصولات، خدمات و فرآیندهای کاری یک سازمان، با پیشروهای صنعت یا دنیا. در تعریفی دیگر، بنچ مارکینگ عبارت است از جستجو برای یافتن بهترین تجربیات صنعت (یا خدمات)، برای دست یافتن به بالاترین سطح عملکرد.
1-1- تعاریف بنچ‌مارکینگ
یکی از تعاریفی که بیشتر مورد پذیرش قرار گرفته است عبارتست از: رفتار متواضعانه برای پذیرش برتری دیگران در یک موضوع خاص و نیز رفتار عاقلانه برای رقابت و برتری جستن بر آنها در همان موضوع .
برخی از تعاریف دیگر :
• رفتار متواضعانه برای پذیرش برتری دیگران در یک موضوع خاص و نیز رفتار عاقلانه برای رقابت و برتری جستن بر آنها در همان موضوع.
• یک بنچ‌مارک، بهترین مورد اندازه‌گیری شده فرایند تجاری است که به صورت استاندارد تعالی برای آن فرایند تجاری مشخص می‌گردد.
مفاهیم اولیة بنچ‌مارک:
• یک موقعیت از قبل تعریف شده که به عنوان یک نقطه مرجع برای مقایسه و اندازه‌گیری به کار می‌رود.
خیلی از مردم بنچ‌مارکینگ را فقط روشی برای مقایسه ارقام کلیدی، مثل وجوه مالی، مالیات و دارایی به منظور رتبه‌بندی یک شرکت در مقابل رقبا و یا یک استاندارد صنعت می‌دانند. ما تأکید می‌کنیم که این یک دیدگاه خیلی محدود کننده از بنچ‌مارکینگ است.
بنچ‌مارکینگ در درجه نخست یک ابزار برای بهبود و اصلاح می‌باشد که در مقایسه با سایر مجموعه مفاهیم در این زمینه بهتر از همه تشخیص داده شده است. در این فصل تعدادی تعریف‌های مهم، انواع مختلف بنچ‌مارکینگ و نیز انگیزه کاربرد بنچ‌مارکینگ ارائه خواهد شد. هم چنین سعی می‌گردد که بنچ‌مارکینگ در ارتباط با سایر ابزار کیفی و بهبود دهنده مورد استفاده در سازمان، مثل مدیریت و برنامه‌ریزی استراتژیک مطرح شود. شرایط اولیه استفاده از بنچ‌مارکینگ هم در این فصل مرور می‌گردند.
مرکز بهره وری و کیفیت آمریکا (APQC) نیز الگو برداری (Benchmarking) را فرایند تعریف،تشخیص و تطابق یافتن با اقدامات و فرایندهای سازمانهای برجسته در سطح دنیا،به منظور افزایش عملکرد سازمان خود تعریف می‌کند .
استفاده از روش الگوبرداری بعنوان ابزار برنامهریزی تاکتیکی در دنیای تجارت و سازمانها نیز بوسیله شرکت تجاری زیراکس در اواخر دهه 1970 آغاز گردید . ژاپنیها تلاش کردند تا با آن دسته از شرکتهای آمریکای آشنا شوند که دستگاه کپی را با کیفیت بالاتر اما با هزینه تولبد کمتر تولید می‌کردند.
اما چرا بنچ مارکینگ انجام می‌دهیم؟ این امر می‌تواند به دلائل زیر باشد
- توانبخشی به بهبود از راه یادگیری از کسانی که در عملکردشان بهترند و ترجیحا از بهترین آنها
- ایجاد یک درک و بسط یک طرز برخورد انتقاد آمیز از فرآیندهای تجاری شرکت
- ایجاد یک حس اصرار ورزی برای بهبود و تغییر، و مشاهده لزوم بهبود پیوسته و اصلاح برای عبور از موانع
- تاکید بر اهمیت آگاهی از تغییر نیازهای مشتریان
- توسعه اهداف و آرزوها، البته اهداف عملی و استراتژیک قابل دسترس
- ایجاد یک درک بهتر از تجارتی که شرکت در آن فعالیت می‌کند
- تشویق به تفکر خلاق.
هدف درازمدت، بکارگیری بنچ‌مارکینگ به عنوان یک ابزار عادی حل مشکل و هم چنین به عنوان یک تکنیک بهبود، هم سطح با دیگر تکنیک‌های بکار گرفته شده قبلی می‌باشد. بنابراین بنچ‌مارکینگ می‌تواند در وضعیت‌های مختلف زیر بکار برده شود:
• برای توسعه اهداف، استراتژیک یا عملیاتی، بنچ‌مارکینگ می‌تواند برای تأمین اینکه اهداف مورد نظر بطور کارآ تنظیم شده‌اند یا نه، بکار برده شود.
• برای مسائل خاصی که شرکت با آن مواجه می‌شود، بنچ‌مارکینگ می‌تواند در پیدا کردن راه‌حل بوسیله عملکرد دیگران که قبلاً مسائل مشابه را حل کرده‌اند، سهم داشته باشد.
• موقع شروع به استفاده از تکنیک‌ها و ابزارهای جدید برای شرکت، بنچ‌مارکینگ می‌تواند با دریافت توصیه‌هایی که این استفاده را ساده‌تر می‌کند از کاربران با تجربه‌تری که از این تکنیک‌ها و ابزار استفاده کرده‌اند، بهره گیرد.
سابقه تاریخی بنچ مارکینگ
پیدایش بنچ مارکینگ در سال 1979 به شرکت زیراکس باز می‌گردد. در آن سالها زیراکس در بازار دستگاههای کپی با رقابت جدی شرکتهای ژاپنی همچون مینولاتا، ریکو و کنون مواجه گردیده بود. قیمتهای فروش محصولات ژاپنی تقریبا معادل قیمت تمام شده محصولات زیراکس بود چرا که هزینههای رقبای ژاپنی 50% پایین تر از زیراکس بود. از این رو شرکت زیراکس مطالعهای را در زمینه تجریه و تحلیل هزینههای محصولات خود آغاز کرد و پس از جمع آوری نمونه محصولات رقبا و بررسی قطعات و اجزاء متشکله و همچنین نحوه مونتاژ آنها، موفق گردید مزیت رقابتی شرکتهای ژاپنی را کشف و در محصولات خود بکار بندد و از این طریق 10% سهم بازار خود را افزایش دهد.
در سال 1981 شرکت زیراکس با موفقیت آمیز بودن پروژه بنچ مارکینگ، حوزه عملکرد گروه بنچ مارکینگ خود را به فرآیندهای غیر تولیدی نیز گسترش داد. پس از زیراکس، تعدادی از شرکتهای آمریکایی نیز بنچ مارکینگ را در فرآیندهای کاریشان با موفقیت تجربه کردند. شرکتهای همچون: جنرال الکتریک، آی بی ام، کوداک، موتورلا و ... . شرکتهای اروپایی نبز عملا در اوایل دهه 1990 به استفاده از روش بنچ مارکینگ پرداختند، از جمله شرکتهای بریتیش استیل، تله کام، شل و ... .


مقالات
سیاست
رسانه‎های دیجیتال
علوم انسانی
مدیریت
روش تحقیق‌وتحلیل
متفرقه
درباره فدک
مدیریت
مجله مدیریت معاصر
آیات مدیریتی
عکس نوشته‌ها
عکس نوشته
بانک پژوهشگران مدیریتی
عناوین مقالات مدیریتی
منابع درسی (حوزه و دانشگاه)
مطالعات
رصدخانه شخصیت‌ها
رصدخانه - فرهنگی
رصدخانه - دانشگاهی
رصدخانه - رسانه
رصدخانه- رویدادهای علمی
زبان
لغت نامه
تست زبان روسی
ضرب المثل روسی
ضرب المثل انگلیسی
جملات چهار زبانه
logo-samandehi
درباره ما | ارتباط با ما | سیاست حفظ حریم خصوصی | مقررات | خط مشی کوکی‌ها |
نسخه پیش آلفا 2000-2022 CMS Fadak. ||| Version : 5.2 ||| By: Fadak Solutions نسخه قدیم