Fadak.IR راهکارهای فدک
English Русский العربية فارسی
مقالات مدیریت مطالعات زبان


/ مدیریت / مدیریت رسانه

مدیریت راهبردی در رسانه


      مدیریت رسانه
         مدیریت رسانه؛ مدیریت عمومی یک سازمان
         مدیریت رسانه
         مدیریت ارتباط با رسانه‌ها
         ماتریس مدیریت رسانه
         مدیریت رسانه‌های خرد
         مدیریت محتوا
         مدیریت سه مرحله‌ای پیام
      ماهیت مدیریت رسانه
         چکیده
         مقدمه
         دیدگاه دوم. مدیریت رسانه
         دیدگاه سوم. مدیریت ارتباط با رسانه‌ها
         دیدگاه چهارم. ماتریس مدیریت رسانه
         دیدگاه پنجم. مدیریت رسانه‌‏های خُرد (Micro Media)
         دیدگاه ششم. فرآیند هفت مرحله‌ای مدیریت رسانه
         دیدگاه هفتم. مدیریت معنی و محتوا
         دیدگاه هشتم. مدیریت رسانه، مدیریت سه مرحله‌ای پیام
         نتیجه‌گیری
         منابع
      ماهیت مدیریت رسانه
      مدیریت راهبردی در رسانه؛ از نظریه تا اجرا
      سلسله گزارش راهبردی «آینده رسانه‌های نوین و اثرات فرهنگی آن»
      مدیر و متخصص رسانه‌های اجتماعی

مدیریت رسانه

مدیریت رسانه یکی از رشته‌های دانشگاهی است که به مقوله مدیریت در رسانه‌ها و مدیریت بر رسانه‌ها می‌پردازد. این رشته با رشد رسانه و تخصصی شدن علم مدیریت از اوایل دههٔ نود میلادی به دانشگاه‌های آمریکا راه پیدا کرد. کنکاش در پیشینهٔ این علم خبر از ادبیاتی نه‌چندان غنی و اختصاصی این علم می‌دهد. این ادبیات وابسته و برگرفته از سایر رشته‌ها نشانگر آن است که این علم نوپا بیش از هرچیز بر مباحث تئوریک کاربردی رشته‌هایی مانند علوم ارتباطات و مدیریت استوار است. خاستگاه این رشته علمی مانند خود رسانه، جهان سرمایه داری بوده و بنابراین رویکرد اقتصادی بر سر تاسر آن سایه افکنده است.[۱] با جمع بندی دیدگاه‌های مطرح شده در خصوص مدیریت رسانه می‌توان هشت دیدگاه کلی برای این رشته متصور شد.

مدیریت رسانه؛ مدیریت عمومی یک سازمان

برخی رسانه را یک سازمان مانند سازمان‌های دیگر می‌انگارند که مدیر آن وظیفه دارد برنامه‌ریزی، هدایت و کنترل و کارهایی مانند گزارش‌گیری را انجام دهد. مدیریت رسانه یعنی به‌کارگیریی بهینه منابع مادی و انسانی با استفاده از کارکردهایی چون برنامه‌ریزی، سازماندهی، هدایت و کنترل به منظور تحقق اهداف سازمان رسانه ای.[۲]
همچنین پرینگلو استار نیز مدیریت رسانه را شامل وظایف برنامه‌ریزی، سازماندهی، بسیج منابع، هدایت و کنترل دانسته‌اند و مهارت‌های مدیر رسانه‌ای را در سه مهارت فنی، انسانی و ادراکی خلاصه می‌کنند.[۳] این رویکرد محصول تخصصی شدن علم مدیریت است.

مدیریت رسانه

این دیدگاه به مدیریت بررسانه و مالکیت آن می‌پردازد.[۴] در جهان سه نوع رسانه وجود دارد
۱- رسانه‌های دولتی
۲- رسانه‌های ملی
۳- رسانه‌های خصوصی[۵]
این دیگاه به فصل اشتراک این رسانه و نهاد قدرت می‌پردازد. در واقع به ارتباط سیاسی و کنترل نهاد قدرت بر رسانه می‌پردازد. پرواضح است که این ارتباط تا اندازهٔ زیادی به نوع مالکیت رسانه بستگی دارد.

مدیریت ارتباط با رسانه‌ها

این دیدگاه از ظرفیت رسانه‌ها برای معرفی سازمان‌ها و بهره‌برداری سازمان‌ها از این ظرفیت می‌پردازد. بر این اساس هنر ساماندهی و تنظیم رابطهٔ سازمان-رسانه در راستای سیاست‌ها و اهداف سازمان، تعریف مدیریت رسانه خواهد بود.[۶]

ماتریس مدیریت رسانه

تلفیق کارکردهای اصلی مدیریت و کارکردهای اصلی رسانه ماتریسی می‌سازد که به آن ماتریس مدیریت رسانه می‌گویند.[۷]
کارکردها رسانه/مدیریت برنامه‌ریزی سازماندهی هدایت کنترل
خبری x x x x
آموزشی x x x x
تفریحی x x x x
ترویجی x x x x

هرگاه مدیری بتواند هر دو این کارکردهای را پوشش دهد آنگاه در تحقق اهداف مدیریت رسانهٔ خود موفق عمل کرده‌است.

مدیریت رسانه‌های خرد

با جستجو در وب به دنبال کلید واژه مدیریت رسانه با مفهومی به نام رسانهٔ خورد یا Micro Media روبرو می‌شویم. در یک دسته بندی کلی رسانه‌ها به دودستهٔ اتنوترونیک و تله ماتیک تقسیم می‌شوند. دستهٔ اول رسانه‌هایی که زیرساخت گسترده نمی‌خواهند مانند ویدیو یا دی وی دی و دستهٔ دوم رسانه‌هایی هستند که زیر ساخت‌های فنی و انسانی گسترده‌ای نیاز دارند مانند روزنامه، تلویزیون و...رسانهٔ خرد از دستهٔ اول است. اگر چه از میان رسانه‌های تله ماتیک نیز برخی از آن‌ها در دستهٔ خرد قرار می‌گیرند (موبایل از این دسته رسانه‌های است).
فرایند هفت مرحله‌ای مدیریت رسانه

سیاست‌گذاری، برنامه‌ریزی، تولید/ تأمین، نظارت، پخش، نظرسنجی و اثرسنجی هفت مرحله چرخه‌ای هستند که مدیریت رسانه را تشکیل می‌دهد. این الگو بیشتر برای رسانه‌های عمومی و دولتی مناسب است.

مدیریت محتوا

در این دیدگاه مدیریت رسانه به کنترل محتوای تولید شده در رسانه به منظور افزایش اثر بخشی تولیدات بر مخاطب اطلاق می‌شود.
اگر اثر بخشی را مهم‌ترین مؤلفهٔ توفیق مدیریت در یک سازمان بدانیم، آن چیزی نخواهد بود مگر دستیابی سازمان به اهدافش[۸]

مدیریت سه مرحله‌ای پیام

مدل سه مرحله‌ای پیام

در این دیدگاه مدیریت رسانه به پیام پرداخته و پیام را در سه مرحله مدیریت خواهد نمود.
مرحلهٔ تعیین پیام که همان سیاستگذاری است
مرحلهٔ تولید پیام
و سرانجام مرحلهٔ توزیع آن در بسترهای انتشاری

 

1 [ (فرهنگی و روشندل اربطانی، 1383)]
2 [اینویلر(1984)]
3 [(Pringle & Star, 2006)]
4 [(روشندل اربطانی، 1386)]
5 [(باقی، 1379)]
6 [(سیّد محسنی، 1381)]
7 [(روشندل، 1385) ]
8 [.) Schmid, 2001) ]

ماهیت مدیریت رسانه

چکیده

سازمان‌های رسانه‌ای با توجه به ویژگی‌های خاص خود مستلزم مدیریتی متفاوت‌اند. از این‌رو «مدیریت رسانه» به عنوان حوزة مطالعه و تحقیق جدید پا به عرصه گذاشته است. این مقاله برآن است تا با طرح دیدگاه‌‏ها و رویکردهای مختلف نسبت به مقوله مدیریت رسانه به بررسی چیستی موضوع بپردازد و ابعاد آن را روشن نماید. ضرورت این امر از آنجا ناشی می‏‌شود که به‌رغم گذشت چندین سال از شکل‌گیری و راه‌اندازی مدیریت رسانه به عنوان یک رشته علمی و دانشگاهی هنوز تعریف روشن و مشخصی از آن وجود ندارد و اختلاف نظر بر سر قلمرو آن بسیار است. به این منظور در این مقاله سعی می‌شود ضمن طرح دیدگاه‌‏های مختلف، تعریفی نسبتاً جامع و مشخص از این مفهوم ارائه گردد. کلید واژه: مدیریت رسانه، سازمان رسانه‌ای، رسانه‌های‌جمعی

مقدمه

رشد چشمگیر انواع رسانه‏های جمعی در چند دهة اخیر و افزایش نقش‌‏های اجتماعی آنها باعث شده است که آنها از ابعاد مختلف مورد مطالعه و تحقیق قرار گیرند و یکی از مهم‌ترین این ابعاد بعد مدیریتی رسانه‌هاست. رسانه‏های جمعی از آغاز به عنوان یکی از نهادهای مؤثر و مهم در جوامع نقش‌آفرینی کرده‌اند و در تمامی ابعاد زندگی اجتماعی اعم از اقتصاد، سیاست، فرهنگ و... اثرگذار بوده‌اند. این اثرگذاری در یکی دو دهة اخیر به حدی رسید که توجه مدیران و متولیان امور جوامع را به خود جلب کرده و آنها را در جست‌وجو برای یافتن شیوه‌‏های مؤثر و کارآمد مدیریت و راهبری این دستگاه‌‏های عظیم به تکاپو انداخت. در این میان کشورهای غربی و به ویژه ایالات متحده که همواره از قدرت بی‌بدیل رسانه‌‏های خود در جهت پیشبرد طرح‌‏ها و برنامه‏های مختلف سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و... بهره گرفته‌اند، ضرورت تحقیق و مطالعه و سرمایه‏گذاری بر روی مقوله «مدیریت رسانه» را احساس کرده‌اند. بدین ترتیب موضوع «مدیریت رسانه» از دهة 90 وارد حوزه‌‏های علمی و دانشگاهی شد. البته نباید از این نکته غافل شد که روند تخصصی شدن در تمامی علوم، از جمله مدیریت نیز در این میان بی‌تأثیر نبوده است. مطالعة پیشینه تحقیق در مدیریت رسانه نشانگر آن است که دارای ادبیات غنی و گسترده‌ای نیست و بر پایه مباحث تئوریک رشته‌های مهم و کاربردی مدیریت و ارتباطات استوار است. اغلب مباحث مطرح شده در زمینة مدیریت رسانه با توجه به خاستگاه این رشته علمی و ماهیت نظام رسانه‌ای غرب دارای رویکرد اقتصادی ‌است. (فرهنگی و روشندل اربطانی، 1383) در کشور ما نیز موضوع رسانه‏های جمعی و اهمیت آنها همواره مطمح نظر مسئولین و صاحب‌نظران مملکت بوده است، ضرورت ورود به بحث مدیریت رسانه به شکل علمی از اواخر دهة هفتاد مطرح گردید و از اوایل دهة هشتاد، مقاطع تحصیلات تکمیلی این رشته راه‌اندازی شد لکن به‌رغم گذشت حدود پنج سال از راه‌اندازی به نظر می‌رسد به تناسب موضوع در نزد افکار عمومی جامعه و حتی جامعة علمی از اهمیت لازم برخوردار نبوده است و تعابیر و تفاسیر مختلف و متفاوتی از آن می‏‌شود. در این مقاله سعی می‏‌شود با طرح و بررسی دیدگاه‌‏ها و رویکردهای مختلف به تبیین مفهوم یاد شده بپردازیم. به این منظور هشت دیدگاه مختلف مطرح و در نهایت الگوی جامع مدیریت رسانه ارائه می‌گردد.

دیدگاه اول. مدیریت رسانه به مثابه مدیریت عمومی سازمان رسانه‌ای

این دیدگاه شاید رایج‌ترین و غالب‌ترین دیدگاه موجود در زمینة مدیریت رسانه باشد که بر اساس آن سازمان‌‏های رسانه‌ای نیز مانند سایر سازمان‌‏های جامعه نیازمند اعمال مدیریت جهت نیل به اهدافی چون رشد، بقا، سودآوری و... ‏‌باشند و هر آنچه در خصوص اصول، فنون و مهارت‌‏های مدیریتی در ادبیات مدیریت وجود دارد، در اینجا نیز مصداق پیدا می‏‌کند. به زعم طرفداران این دیدگاه مدیریت رسانه یعنی اعمال کارکردها و وظایف اساسی مدیریت نظیر برنامه‏ریزی، سازماندهی، هدایت و کنترل و نیز سایر وظایف فرعی نظیر گزارش‌گیری، تأمین منابع انسانی، بودجه‌بندی و... در یک سازمان رسانه‌ای. بر اساس این دیدگاه مدیریت رسانه یعنی به‌کارگیری بهینه منابع مادی و انسانی با استفاده از کارکردهایی چون برنامه‏ریزی، سازماندهی، هدایت و کنترل به منظور تحقق اهداف سازمان رسانه‏ای. اینویلر(1984)، مدیریت رسانه را طراحی، هدایت و توسعة سیستم‌‏های رسانه‌ای می‏‌داند) پرینگل و استار نیز مدیریت رسانه را شامل وظایف برنامه‏ریزی، سازماندهی، بسیج منابع، هدایت و کنترل دانسته‌اند و مهارت‌‏های مدیر رسانه‌ای را در سه مهارت فنی، انسانی و ادراکی خلاصه می‏‌کنند. (Pringle & Star, 2006) پس مشاهده می‏‌شود غالب‌ترین دیدگاه محصول تخصصی شدن علم مدیریت و کاربرد اصول مدیریت عمومی در مورد یک سازمان رسانه‌ای است و از این نظر مدیریت یک سازمان رسانه‌ای تفاوتی با مدیریت سایر سازمان‌‏ها ندارد و حتی مدیری که در عرصه دیگری موفق است می‏‌تواند در مدیریت سازمان رسانه‌ای نیز توفیق لازم را به دست آورد.

دیدگاه دوم. مدیریت رسانه

این دیدگاه در واقع به بررسی وضعیت حاکم رسانه‌ای و مالکیت آنها می‏‌پردازد. بر اساس این رویکرد، مدیریت رسانه‌‏ها یکی از نقاط اتصال مهم رسانه‌‏ها با نظام سیاسی است (روشندل اربطانی، 1386). همان‌گونه که می‏‌دانیم در یک طبقه‏بندی کلی سازمان‌‏های رسانه‌ای در دنیا از حیث نوع مالکیت و وضعیت حقوقی به سه‌دسته قابل تقسیم‌اند. دسته اول سازمان‌‏های رسانه‌ای دولتی‌اند که کل اعتبارات و بودجه خود را از دولت دریافت می‌کنند. بنابراین از نظر سیاست‏های کاری و برنامه‌ای وابسته به دولت و حاکمیت و در پی تأمین خواسته‌‏ها و مقاصد آنها هستند. دستة دوم سازمان‌‏های رسانه‌ای عمومی یا ملی‌اند که ضمن دریافت کمک‌‏های حکومتی و دولتی، هزینه‌‏های خود را عمدتاً از محل پرداخت‌‏های عمومی و حق اشتراک‌‏های مردمی تأمین می‏‌کنند و ارتباط دولت با آنها در حد نظارت است. قوانین و مقررات این‌گونه سازمان‌‏ها را هم نهادهای مردمی مثل مجلس و شوراهای صنفی وضع می‏‌کنند. دستة سوم سازمان‌‏های رسانه‌ای خصوصی‌اند که به آنها سازمان‌‏های رسانه‌ای تجاری نیز گفته می‏شود. این سازمان‌‏ها ضمن تبعیت از مقررات عمومی جامعه، رأساً در برابر عملکرد خود مسئول‌اند و هزینه‌‏های آنها صرفاً از محل درآمدهای اختصاصی نظیر اشتراک کابلی، آگهی‌‏های بازرگانی، فروش محصولات و خدمات و حمایت‌‏های تجاری تأمین می‏‌گردد. این دسته از سازمان‌‏ها به لحاظ حقوقی تابع قوانین مملکتی و خصوصاً قانون تجارت‌اند. (باقی، 1379) ملاحظه می‏‌شود که مالکیت دستة اول به حکومت (دولت)، مالکیت گروه دوم به عموم مردم و مالکیت گروه سوم به اشخاص حقیقی یا حقوقی بخش خصوصی تعلق دارد. مسلماً هر نوع از این مالکیت‌‏ها در شیوة اداره، میزان و نحوة پاسخگویی به مردم، نحوة انتصاب یا انتخاب مدیران، چارچوب‌‏های حاکم بر ضوابط و مقررات، شیوة نظارت و کنترل و مسائلی که در مدیریت دخیل‌اند، تأثیرگذار و تعیین کننده‌اند. در واقع در دیدگاه دوم مدیریت رسانه معادل مدیریت بر رسانه است و نحوة ارتباط نظام سیاسی و دولت با رسانه‌‏ها و کنترلی که از سوی آنها بر رسانه‌‏ها اعمال می‏‌شود مدنظر است. ناگفته پیداست که این ارتباط بسته به نوع مالکیت رسانه‌‏ها تفاوت‌‏‏های زیادی خواهد داشت.

دیدگاه سوم. مدیریت ارتباط با رسانه‌ها

امروزه موضوع مشتری‌مداری برای سازمان‌‏ها از اهمیت خاصی برخوردار شده است. برای این منظور‌شرکت‌‏ها‌و سازمان‌‏ها در امور مربوط به تبلیغات و روابط عمومی خود سرمایه‏گذاری‏های چشمگیری انجام می‏‌دهند و یکی از ابزارهای مهم و در واقع مهم‌ترین ابزار برای این منظور استفاده از رسانه‏های جمعی و قدرت نفوذ و تأثیرگذاری آنها در لایه‌‏های مختلف جامعه است. با توجه به چنین مسئله‌ای برداشت عده‌ای از مدیریت رسانه نحوة تعامل و ارتباط سازمان‌‏ها با رسانه‌‏های مختلف و نحوة به‌کارگیری بهینه آنها در جهت اهداف و منافع سازمان است. به عبارتی دقیق‌تر، هنر ساماندهی و تنظیم بهینه و مؤثر ارتباط بین سازمان با رسانه‏های جمعی و بهره‌گیری از ظرفیت‌‏های رسانه‌ای در راستای اهداف و سیاست‌‏های اطلاع‏رسانیِ سازمان به مدیریت رسانه‌ای تعبیر می‏‌شود. (سیّد محسنی، 1381) به طور خلاصه از نظر طرفداران این دیدگاه مدیریت رسانه یعنی بیشترین و بهترین بهره را از قدرت و نیروی رسانه‏های جمعی در جهت اهداف و مقاصد سازمان بردن؛ یعنی مثلاً بتوان برای تبلیغات از ظرفیت‌های رسانه‌ای استفاده کرد، یا در مواقع بحرانی و زمانی که حیثیت، اعتبار و شهرت سازمان خدشه‌دار می‏شود بتوان با تعامل مؤثر با رسانه‌‏ها و استفاده از قدرت اطلاع‏رسانی‌و‌تبلیغی‌آنها‌ از‌بحران کاست و حتی آن را به فرصت‌‏هایی برای سازمان مبدل‌ساخت.

دیدگاه چهارم. ماتریس مدیریت رسانه

در دیدگاه چهارم مدیریت رسانه، کارکردهای مدیریت با کارکردهای رسانه ادغام شده و تشکیل ماتریسی را می‏‌دهند که اصطلاحاً بدان ماتریس مدیریت رسانه اطلاق می‏‌شود (روشندل، 1385). اگر کارکردهای اساسی مدیریت را شامل طرح‌ریزی (برنامه‏ریزی)، سازماندهی، هدایت و کنترل بدانیم و کارکردهای اصلی رسانه‏های جمعی را کارکردهای خبری (اطلاع‏رسانی)، آموزشی، سرگرمی و ترویجی (ارشادی) در نظر بگیریم از ترکیب چهار کارکرد اساسی مدیریت با کارکردهای چهارگانه رسانه ماتریسی به دست می‏‌آید که در شکل 1 نشان داده شده است: برای مشاهده و مطالعه جداول و نمودارها فایل پیوست را بار گذاری کنید بر اساس این دیدگاه مدیر رسانه به دنبال تأمین اهداف سازمان متبوع است و اهداف هر سازمان در کارکردهای آن متجلی می‌شود. بنابراین اگر مدیر رسانه‏ای بتواند به بهترین وجهی کارکردهای چهارگانة برشمرده شامل خبری (اطلاع‏رسانی)، آموزشی، سرگرمی و فرهنگ‌سازی را به انجام رساند در تحقق اهداف خود موفق عمل کرده است. برای اینکه کارکردهای یاد شده به بهترین وجه صورت یابند ‏باید کل چرخة مدیریت شامل برنامه‏ریزی، سازماندهی، هدایت و کنترل در مورد آنها به اجرا درآید. به عنوان مثال برنامه‏ریزی و امر کنترل و نظارت برنامه‏های خبری می‏‌باید از برنامه‏های تفریحی و سرگرم کننده متفاوت باشد. همین طور برنامه‏های آموزشی رسانه مستلزم طرح‏ریزی‌ وسازماندهی متفاوتی نسبت به برنامه‏های تفریحی یا ترویجی (پرورشی)‌اند. ملاحظه می‏‌شود که دیدگاه چهارم تا حدودی به مدیریت محتوایی در رسانه نزدیک‌تر می‏‌شود.

دیدگاه پنجم. مدیریت رسانه‌‏های خُرد (Micro Media)

وقتی در دنیای وب به جست‌وجوی واژه مدیریت رسانه و یا کلیدواژه‌‏های مرتبط می‏‌پردازیم مشاهده می‏‌شود با مطالب و مستندات بسیاری با عنوان مدیریت رسانه‌‏های خُرد روبه‌رو می‌شویم. ذکر این نکته ضروری است که بر اساس یک دسته‌بندی، رسانه‌‏ها به رسانه‌‏های خرد اتنوترونیک‌ها درمقابل رسانه‌‏های کلان یا تله‏ماتیک‌‏ها قابل تقسیم‌اند. اتنوترونیک‌‏ها رسانه‏هایی هستند که نیازمند زیرساخت‌‏های گسترده نیستند و بیشتر جنبه استفادة فردی دارند نظیر ویدیو، DVD و نظایر آنها، اما تله‏ماتیک‌‏ها آنهایی‏اند که نیازمند زیرساخت‌‏های فنی، انسانی و... گسترده‌ای‏ هستند نظیر روزنامه‌‏ها، رادیو، تلویزیون، اینترنت و... آنچه از منظر طرفداران این دیدگاه مطمح نظر است، مدیریت رسانه به معنای مدیریت رسانه‏های خُرد است نه رسانه‏های جمعی با زیرساخت‌‏‏های عظیم و گسترده. حال آنکه آنچه در این مقاله با ‌عنوان مدیریت رسانه مَد نظر است، مدیریت رسانه به معنای رسانه‌‏های خرد نیست و از بین رسانه‌‏های تله‏ماتیک نیز رسانه‌‏هایی مورد توجه‌اند که ویژگی‌های رسانه جمعی را داشته باشند و رسانه‌‏هایی نظیر تلفن یا موبایل با وجود نیاز به زیرساخت‌‏های گسترده، از آنجایی که طبق تعریف رسانه‏های جمعی، رسانة جمعی محسوب نمی‌شوند، جزو قلمرو بحث ما در مدیریت رسانه نیستند.

دیدگاه ششم. فرآیند هفت مرحله‌ای مدیریت رسانه

اعتقاد عده‌ای بر این است که مدیریت رسانه فرایندی هفت مرحله‌ای شامل سیاستگذاری، برنامه‏ریزی، تولید/ تأمین، نظارت، پخش، نظرسنجی و اثرسنجی است. بر اساس این دیدگاه مدیریت رسانه چرخه‌ای است که از سیاستگذاری رسانه‌ای آغاز می‏‌شود، سپس بر پایة سیاست‏های وضع شده، برنامه‏ریزی برای تولید یا تأمین برنامه صورت می‌گیرد؛ در مرحله بعد بر پایة برنامه‏ریزی انجام شده، برنامه‏‏ها تولید یا از منابع داخلی و خارجی تأمین می‏گردند. هم زمان با تولید و پس از آن و نیز پس از تأمین برنامه‌‏ها یک مرحله نظارت و کنترلی بر آنها اعمال می‌شود پس از آن برنامه‌‏ها آماده پخش می‏‌شوند. پس از پخش نیز نظرسنجی در مورد برنامه‏‏ها از مخاطبان و فراتر از آن اثرسنجی برنامه‏‏ها به منظور تعیین میزان اثربخشی برنامه‌‏ها و درجة نیل به اهداف آنها صورت می‏‌گیرد. این چرخه در شکل 2 نشان داده شده است: برای مشاهده و مطالعه جداول و نمودارها فایل پیوست را بار گذاری کنید مدیریت رسانه اتخاذ کرده است و از سویی در مورد مدیریت رسانه‌هایی چون رادیو و تلویزیون بیشتر مصداق پیدا می‌کند. از سویی این الگو بیشتر مناسب رسانه‌‏های دولتی و عمومی است. فرآیند هفت مرحله‌ای مدیریت رسانه حالت چرخه‏ای دارد، به این معنی ‌که نتایج مرحلة اثرسنجی در تعیین سیاست‌‏های رسانه‌ای و اولویت‌‏های برنامه‌سازی به‌کار بسته می‏‌شود.

دیدگاه هفتم. مدیریت معنی و محتوا

این دیدگاه بر مدیریت محتوایی در رسانه تمرکز دارد و توجه خود را از شکل و سازمان رسانه‌‏ها به موضوع کار و محتوای آنها معطوف می‏‌کند. در این مفهوم مدیریت رسانه عبارت است از به‌کارگیری نیروی اهرمی محتوا و معنی به منظور تأثیرگذاری مطلوب بر مخاطب و حداکثر این اثرگذاری زمانی است که مخاطبان اقناع شوند و خود به مبلغ پیام‌‏های رسانه‌ای مبدل گردند که بی‌هیچ‌گونه چشمداشتی پیام‌‏های رسانه را ترویج و تبلیغ نمایند. اگر اثربخشی را به عنوان مهم‌ترین مؤلفه در تعیین توفیق مدیریت بدانیم آن چیزی نیست جز میزان دستیابی به اهداف سازمان (Daft, 2005). اهداف هر سازمانی نیز به چندین سطح و دسته قابل تقسیم‌ است به نحوی که می‏‌توان در مقابل اهداف اولیه از اهداف ثانویه سازمان یاد کرد. در مورد یک سازمان رسانه‌ای آنچه مسلم است این است که اهداف متعددی را در جامعه دنبال می‏‌کند که با نگاه ژرف می‏‌توان هدف غایی این‌گونه سازمان‏ها را در اثرگذاری مطلوب و نفوذ در نگرش‌‏ها و از آن طریق تغییر در رفتار مخاطبان خلاصه کرد. در واقع جلب مخاطب جزو اهداف ابتدایی یک رسانه به منظور جذب و نفوذ در وی است و تحقق هدف غایی دستگاه رسانه‌ای تأمین نمی‏‌گردد مگر اینکه محتوایی که به مخاطبان عرضه می‏‌شود محتوای غنی و مؤثری باشد. به عبارت بهتر تمامی کوشش‌‏ها و هزینه‏های گزاف یک دستگاه رسانه‌ای به هدر خواهد رفت اگر محتوای رسانه‌ای از قابلیت لازم به منظور نفوذ در مخاطب و ایجاد فضای مناسب تعاملی با مخاطب برخوردار نباشد. اشمیت رسانه‌‏ها را صحنه‌‏هایی برای تعامل می‌داند و مدیریت رسانه را بر مدیریت این فضاهای تعاملی استوار می‏‌سازد.) Schmid, 2001) پس به‌طورخلاصه آنچه در دیدگاه هفتم مطرح است تمرکز بر محتوای رسانه‌ای و غنی‌سازی هر چه بیشتر آن جهت اثرگذاری مطلوب و مورد انتظار بر مخاطبان است.

دیدگاه هشتم. مدیریت رسانه، مدیریت سه مرحله‌ای پیام

این دیدگاه نیز بر عنصر پیام به عنوان مهم‌ترین عنصر محتوایی رسانه‌‏ها متمرکز است اما توجه خود را از تأکیدِ صرف بر خود پیام و محتوای آن بر شیوه‌‏های تولید و توزیع پیام نیز معطوف می‏کند. به عبارتی، در این دیدگاه مدیریت رسانه، مدیریت سه مرحله‌ای پیام شامل تعیین، تولید و توزیع پیام است. برای مشاهده و مطالعه جداول و نمودارها فایل پیوست را بار گذاری کنید با توجه به شکل 3 در گام اول آنچه مهم است تعیین پیام‌‏هایی است که باید تولید و عرضه شوند. به عبارتی، گام اول در سیاستگذاری و مدیریت پیام و به عبارتی مدیریت رسانه‌ای باید در نهایت دقت و توجه صورت گیرد. در گام دوم شیوة تولید پیام و قالب آن جلوه می‏‌کند. این مرحله نیز مرحله مهمی است چرا که اگر پیام مورد نظر در مرحله اول به شکل و شیوة مناسب تهیه و تولید نشود، هرقدر هم پیامِ رسانه غنی و پراهمیت باشد ممکن است ارزش خود را از دست بدهد. گام پایانی شیوة توزیع و پخش پیام است. اینکه پیام چگونه، در چه زمانی و توسط چه کسی ارائه ‌شود. در توزیع پیام باید ملاحظات خاص اجتماعی، شرایط جامعه و گفتمان‌‏های مسلط و... همه رعایت شوند. نهایتاً مکانیزم بازخورد در فرایند سه مرحله‌ای مدیریت پیام، اطلاعاتی است که در مورد پیام توزیع شده از جامعه، هدف و مخاطبان پیام به طور مستقیم و غیرمستقیم دریافت می‌گردد و از آن اطلاعات در جهت اصلاح و رفع کاستی‏های احتمالی در مراحل تعیین و تولید پیام استفاده می‏‌شود.

به سوی یک الگوی جامع براساس نگرش سیستمی، سازمان‌‏های رسانه‌ای یک سیستم اجتماعی‌اند که محصور در محیط‏اند. محیط شامل کلیة عناصر و عواملی است که در خارج از سازمان قرار دارد و بر آن تأثیر می‌گذارد و از آن تأثیر می‏‌پذیرد. البته خود محیط سازمان از لایه‌‏های مختلف تشکیل شده و ملاک تشخیص این لایه‌‏ها از یکدیگر میزان تأثیر و تأثر عناصر آن لایه بر سیستم و در اینجا سازمان رسانه‌ای است. به عنوان مثال مخاطبان جزو عناصری‌ هستند که تأثیری فراوان بر رسانه‌‏ها می‌گذارند و قطعاً از رسانه‌‏ها نیز تأثیر می‏‌پذیرند. نظام آموزشی جامعه نیز بر رسانه‌‏ها تأثیر می‌گذارد و از آن تأثیر می‏پذیرد اما مخاطبان یا رقبا بیشتر با رسانه تعامل دارند تا نظام آموزشی و اجزای آن. پس مخاطبان یا رقبا نسبت به نظام آموزشی یا تکنولوژیکی جامعه در یک لایة درونی‌تر قرار می‏‌گیرند. صاحب‌نظران مدیریت در یک دسته‌بندی، محیط سازمان‌‏ها را به محیط داخلی و محیط خارجی تقسیم می‏‌کنند. بر این اساس محیط داخلی سیستم شامل آن دسته از اجزا و عواملی است که در درون سیستم قرار دارد و با آن در تعامل ‌است نظیر کارکنان، تکنولوژی سازمانی، ساختار و... به طورکلی ارکان یک سیستم باز اجتماعی و از آن جمله سازمان رسانه‌ای عبارت‌اند از: اهداف، افراد، ساختار و تکنولوژی آن سیستم (Scott, 1992). محیط خارجی یا بیرونی نیز همان‏طور که پیش‌تر توضیح داده شد اجزا و عناصری را در بر می‏‌گیرد که خارج از چارچوب سازمان با آن در تعامل ‌است که خود این محیط دارای لایه‌‏های متعددی است که فراگیرترین و در واقع لایه نهایی همانا محیط یا نظام ارزشی‌ای است که سازمان و عناصر محیط بیرونی سازمان در آن نظام ارزشی فعالیت می‏کنند. اجزای محیط ارزشی را اعتقادات، باورها، مفروضات اساسی، ارزش‌‏ها و هنجارهای جامعه تشکیل می‏‌دهند. یک سازمان بدون توجه به آنها نمی‏‌تواند توفیقی در پیشبرد و تحقق اهداف خود داشته باشد. مدیریت رسانه در یک الگوی فراگیر مدیریت کلیة اجزا و عناصر محیطی اعم از داخلی و خارجی است. این موضوع در شکل 4 نشان داده شده است. بر اساس الگوی 4 مدیریت رسانه هم ناظر بر بُعد محتوایی است و هم بُعد شکلی و ساختاری. توضیح بیشتر اینکه همان‌گونه که در شکل 4 مشخص است در لایه درونی یا محیط داخلی سازمان رسانه‌ای چهار رکن: اهداف، افراد، ساختار و تکنولوژی قرار دارد. این چهار رکن بر یکدیگر نیز تأثیر می‌گذارد. به این معنی که نوع اهداف، تعیین‌کنندة نوع ساختار خواهد بود و نوع ساختارتعیین‌کنندة نوع تکنولوژی. مدیریت رسانه نه تنها باید در هدف‌گذاری و تعیین اهداف سازمان خود دقت به عمل آورد (بُعد محتوایی) بلکه باید ساختار، تکنولوژی و نیروی انسانی مناسبی هم برای این منظور انتخاب کند. به عبارتی مدیریت رسانه باید به هر سه بُعد نرم‌افزاری، مغزافزاری و سخت‌افزاری در مورد سازمان خود توجه داشته باشد. همچنین بر اساس الگوی جامع مدیریت رسانه، مدیر رسانه‌ای باید در اولین لایة محیطی عواملی نظیر مخاطبان، رقبا، تأمین‌کنندگان، تهیه‌کنندگان برنامه‌‏ها و... را مَد نظر داشته باشد و از تعامل مؤثر با آنها غافل نشود. در لایة بعدی سیستم‌‏های اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و... جامعه قرار دارند که باز بر نحوة کار مدیر رسانه اثرگذار است و آنچه مهم است اینکه مدیریت با شرکت در مذاکرات محیطی و ایجاد تعامل با مدیران سیستم‌‏های یاد شده در جامعه بتواند در جهت پیشبرد اهداف سازمان خود حرکت کند و نهایتاً همان‌گونه که قبلاً نیز گفته شد، محیط ارزشی یا همانا نظام ارزشی جامعه فراگیرترین محیطی است که کلیة لایه‌‏های دیگرِ محیطی و خود سازمان رسانه‌ای را در بر می‏‌گیرد. یک مدیر رسانه‌ای باید در فعالیت‌های برنامه‌سازی خود ملزومات فرهنگی و ارزشی حاکم بر جامعه را مَدنظر داشته باشد. برای مشاهده و مطالعه جداول و نمودارها فایل پیوست را بار گذاری کنید به طورکلی محیط سازمان‌‏های رسانه‌ای محیطی پیچیده، متغیر و نامطمئن است. به این معنی که اولاً با اجزا و عناصر محیطی متعددی در ارتباط و تعامل‌اند، ثانیاً این اجزای محیطی به سرعت تغییر می‌کند و از میزان پایداری پایین برخوردارند. به عنوان مثال تکنولوژی رسانه‌ای هر روز در حال تغییر است و نهایتاً اینکه پیش‏بینی رفتارهای عوامل محیطی نیز کار دشواری است و به عبارتی سازمان‌‏های رسانه‌ای در محیط نامطمئن به سر می‏‌برند. حال با توجه به آنچه بر اساس نگرش سیستمی در قالب الگوی فراگیر مدیریت رسانه توضیح داده شد می‏‌توانیم تعریفی از مدیریت رسانه ارائه دهیم: مدیریت رسانه عبارت است از فرایند به‌کارگیری بهینة کلیة امکانات مادی، انسانی، تکنولوژیکی و غیره در جهت تولید، بازتولید و توزیع پیام‌‏های هدفمند در چارچوب نظام ارزشی پذیرفته شده که با هدف غایی اثرگذاری مطلوب بر مخاطبان صورت می‏‌گیرد. (روشندل، 1385)

نتیجه‌گیری

آنچه در این مقاله به دنبال آن هستیم دستیابی به مفهومی روشن و مشخص از مدیریت رسانه است که برای دستیابی به این منظور به طرح و بررسی دیدگاه‌های مختلف پیرامون موضوع پرداخته شد. آنچه در اینجا به عنوان جمع‌بندی بحث می‌توان ارائه کرد، این است که هیچ‌یک از دیدگاه‌های مطرح در خصوص مدیریت رسانه دیدگاه جامعی نیست و هر یک از آنها از منظر خاصی به مقوله یادشده پرداخته‌ است. در جست‌وجو برای دستیابی به الگویی نسبتاً جامع که به نوعی به هم آورندة اجزای دیدگاه‌های مطرح باشد الگوی فراگیر مدیریت رسانه ارائه شد. براساس آن مدیریت رسانه از یک سو مباحث مدیریت عمومی و اصول و تئوری‌های مربوط به آن را در خود دارد و از سویی دیگر بر مدیریت معنی و محتوا و پیام متمرکز است. آنهایی که مدیریت رسانه را بدون توجه به تفاوت‌های خاص یک سازمان رسانه‌ا‌ی با سازمان‌های دیگر، بخشی از مدیریت عمومی می‌دانند دچار نوعی نزدیک‌بینی نسبت به موضوع هستند. سازمان‌های رسانه‌ای با توجه به ویژگی‌های خاص و متمایز خود نیازمند مدیریتی متفاوت‌ است و آنچه در مورد مدیریت رسانه بیشتر حائز اهمیت است، مدیریت معنی و محتوایی است که رسانه قصد ارائه آن را به مخاطب دارد. همچنین بررسی برخی دیدگاه‌های مطرح شده نشانگر برداشت ناصحیح و محدود آنها از موضوع مدیریت رسانه است. محدود کردن مدیریت رسانه به مدیریت ارتباط با رسانه‌ها و تقلیل سطح آن به مدیریت روابط عمومی و حتی پایین‌تر از آن به مدیریت تبلیغات یا تمرکز بر موضوع مدیریت رسانه‌های خُرد، دیدگاه‌هایی اشتباه نسبت به آنچه با عنوان مدیریت رسانه شناخته می‌شود، محسوب می‌شود. خلاصه اینکه مدیریت رسانه به عنوان یک حوزة مطالعه و تحقیق جدید و به عنوان رشته‌ای علمی که به‌تازگی وارد حوزه‌های دانشگاهی شده نیازمند دانش نظری بیشتر و توسعة ادبیات موضوع است تا بتوان ابعاد آن را بیشتر روشن ساخت.

منابع

1. باقی، هرمز. «گذری به ویژگی‌های مدیریت رسانه‌ای»، فصلنامه پژوهش و سنجش، شماره 23 و 24، 1379. 2. روشندل اربطانی، طاهر. «مفهوم شناسی مدیریت رسانه»، فصلنامه رادیو وتلویزیون، شماره 3، 1385. 3. روشندل اربطانی، طاهر. «تحلیلی بر نظام‌های مدیریت رسانه»، فصلنامه رادیو وتلویزیون، شماره 4،1386. 4. فرهنگی، علی اکبر، روشندل اربطانی، طاهر. نگرشی بر بنیان‌های نظری مدیریت سازمان‌های رسانه‌ای، فصلنامه دانش مدیریت، شماره 66، 1383. 5. سیّد محسنی، شهاب. ارتباطات رسانه‌ای در روابط عمومی، انتشارات پارس سینا،1381.


6.Einwiller,S. “Adaptation of the Management Definition”, Management – Gesammelte Beitraege, 1984. 7.Daft ,R.L. Organization Theory and Design, West Publishing Company, 2005. 8.Pringle, M.F & Star , J . Electronic Media Management, Elsevier Publications, 2006. 9.Schmid, F. Media Management, Working Paper Report, MCM Institute, University of St. Gallen, Switzerland, 2001. 10.Scott,R. Organizations Rational, Natural and Open Systems, third edition, Prentice - Hall, 1992.

 

نوشتة:دکتر طاهر روشندل اربطانی

دفتر مطالعات و برنامه ریزی رسانه‌ها

چیستی مدیریت رسانه.نوشتة:دکتر طاهر روشندل اربطانی

ماهیت مدیریت رسانه

رسانه‌ها کانال‌ها و مسیرهای ارتباطی هستند که از طریق آن‌ها برای مخاطبان پیام ارسال می‌شود. امّا اینکه آیا این کانال‌ها در محتوای پیام دخل و تصرف دارند یا این که فقط یک وسیله خنثی در انتقال پیام می‌باشد از مباحث مهم در فلسفه رسانه و بالطبع در مدیریت آن است.

تعریف مدیریت رسانه: علمی میان رشته‌ای است و محصور چندین علم و محصول چند رشته علمی است. ارتباطات و دانش‌های پیرامون آن اولین علم سازنده این رشته است. علاوه بر آن علم مدیریت، سازمان‌دهی یافته‌های آن را به عهده دارد. فلسفه رسانه که نوعی فلسفه مضاف محسوب می‌شود استخوان‌بندی گرایش‌های آن را می‌تواند شکل دهد.

انواع تبیین از مدیریت رسانه

عمر بسیار اندک این رشته علمی و عدم توافقی که در میان محققان درباره تعریف این رشته وجود دارد موجب آن شده که آن‌ها هریک از زاویه‌ای این موضوع را مورد توجه قرار داده و درباره آن به بحث بپردازند. گاهی موضوع مدیریت اصالت داشته لذا مدیریت رسانه مفهومی کاملاً متکی بر اصول مدیریت بدست آورده و زمانی محققی که برایش اصالت در رسانه بوده در این صورت مدیریت رسانه مفهومی دیگر پیدا کرده است. به هر صورت رویکردهایی که در تبیین و تعریف مدیریت رسانه وجود دارد را می‌توان در چند نوع نشان داد. در نوع اول مفهوم مدیریت رسانه مشتمل بر:

الف: تبیین دوگانه از مدیریت رسانه

۱- مدیریت بر رسانه‌ها: در هر کشور مدیریت یا مدیریت‌هایی مسئولیت برنامه‌ریزی و اجرای نظام رسانه‌ای را به عهده دارند. آن‌ها به طرق گوناگون با نظارت در چارچوب قوانین و مقررات از حریم قانون اساسی و دیگر قوانین موضوعه پاسداری و دفاع می‌کنند.

حوزه مدیریت بر رسانه عبارت است از:

۱- تدوین و تنظیم یا اصلاح نظام حقوقی رسانه‌ها

۲- حدود فعالیت هر رسانه را معلوم می‌سازد.

۳- روابط بین رسانه‌ها را تعریف می‌کند.

۴- روابط بین رسانه‌ها و مخاطبان را معلوم می‌نماید.

۵- به ترویج نظام حرفه‌ای اخلاق رسانه‌ای می‌پردازد.

این یک نوع مدیریت عالی بر رسانه‌ها است که همه رسانه‌ها را از آغاز فعالیت و چگونگی شروع آن در کنترل دارد و در طول عمر هر رسانه بر رفتار آن نظارت می‌کند.

مدیریت بر رسانه اغلب در دو نوع دولتی و صنفی وجود دارد، مانند F.C.C(کمیسیون فدرال ارتباطات) ایالات متحده در آمریکا که سازمان تنظیم کننده مقررات و قوانین ارتباطی و صادر کننده جواز پخش و انتشار است یا M.O (سازمان رسانه‌ها) که به وسیله کمک مالی سازمان‌های پر قدرت تجاری در سال ۱۹۷۲ تأسیس شد. مضمون اصلی فعالیت‌های این سازمان دفاع از منافع شرکت‌های رسانه‌ای است. این سازمان از طریق نفوذ در مراکز تصمیم‌گیری و قانون‌گزاری سعی می‌کند از تصویب یا اجرای قوانینی که به ضرر این شرکت‌ها است جلوگیری نماید.

۲- مدیریت در رسانه: در این نوع مدیریت فرد یا افرادی در جایگاه مدیر در یک رسانه وظایف اصلی یک مدیر را در رسانه انجام می‌دهد و با برنامه‌ریزی، سازمان‌دهی، اجرا و کنترل و نظارت هدف‌های سازمان رسانه‌ای را تعقیب می‌نماید.

هر مدیر رسانه برای دستیابی و کامیابی به اهداف سازمانی ناچار است هم دانش مدیریت را بداند، هم ارتباطات و دانش پیرامونی آن را فرابگیرد و هم تفاوت‌های ذاتی رسانه‌ها را بداند. یعنی به نوعی از فلسفه رسانه‌ها آگاه باشد. در این صورت می‌تواند در محیط متلاطم و بسیار متغیر و متحول سپهر رسانه‌ای؛ هدف‌های سازمانی را تأمین نماید. در غیر این صورت هدف‌ها دو از دسترس و یا به سختی به ثمر خواهد رسید.

ب- تبیین هشتگانه

در این نوع، مفهوم مدیریت رسانه در شکل بسیار وسیعی با رویکردهای متنوعی تبیین شده است. این رویکردها در هشت شکل متجلی شده است که عبارتند از:

۱- مدیریت رسانه به عنوان مدیریت عمومی سازمان‌های رسانه‌ای

۲- مدیریت رسانه در معنای مدیریت بر رسانه خود را نشان می‌دهد. در این رویکرد به مالکیت و آثار آن بر رسانه توجه می‌شود.

۳- مدیریت ارتباط با رسانه‌ها: این رویکرد در پی حداکثر بهره‌برداری از قدرت رسانه در جهت اهداف و مقاصد سازمانی می‌باشد.

۴- مدیریت ماتریسی رسانه، که در این رویکرد کارکرد‌های اصلی و چهارگانه مدیریت: برنامه‌ریزی، سازمان‌دهی، اجرا و کنترل با کارکردهای اصلی رسانه: اطلاع رسانی، آموزشی و سرگرمی و تفریح تشکیل یک ماتریس را می‌دهند ( البته می‌توان کارکرد‌ها را بسط داد).

۵- مدیریت رسانه‌های خرد که شامل دنیای وب می‌شود و نه رسانه‌های جمعی.

۶- مدیریت فرایندی رسانه، این گروه اعتقاد به فرایند هفت مرحله‌ای مدیریت در رسانه دارند که عبارت است از: سیاست‌گزاری، برنامه‌ریزی، تولید و تأمین، نظارت و کنترل، پخش، نظرسنجی و اثرسنجی.

۷- مدیریت پیام، این رویکرد بر محتوای رسانه و کیفیت آن به منظور اثربخشی بر مخاطبان تأکید دارد.

۸- مدیریت فرایندی سه مرحله‌ای پیام، که شامل سه مرحله تعیین پیام، تولید پیام و توزیع پیام است.

ج:تقسیم‌بندی مبتنی بر آراء جان کین

در یک تقسیم‌بندی دیگر از مدیریت رسانه سه رویکرد برخاسته از چارچوب پیشنهادی جان کین درباره انواع رسانه‌ها را می‌توان یافت.

۱- مدیریت رسانه‌ای قدرت محور؛ تنها به دنبال تمرکز رسانه‌ها در خدمت قدرت حاکم و استفاده ابزاری از رسانه برای ایجاد مشروعیت است. در این دیدگاه مدیریت رسانه بطور کامل تابع سیاست‌های دولت است و در مسیر خواسته‌های آن حرکت می‌کند.

۲- مدیریت رسانه‌ای بازار محور؛ بخش خصوصی و به یک سخن صاحبان سرمایه عنان کنترل رسانه را در اختیار دارند و کسب سود و منفعت از اهداف اصلی این گونه مدیریت‌های رسانه‌ای می‌شود. در این رویکرد؛ رسانه‌ها برای تبلیغات باید مخاطب جمع کنند تا شرکت‌های تبلیغاتی بتوانند به حیات خود ادامه دهند و کالاهای تولید شده را با تبلیغ به فروش برسانند.

۳- مدیریت رسانه‌ای خدمت محور؛ در این رویکرد رسانه مسئولیتی بزرگ در قبال آحاد جامعه خصوصاً مخاطبان خود دارد. رسانه باید در صدد توانمندسازی مخاطبان از طریق تقویت ارزش‌های جامعه و هنجارهای آن باشد. خانواده، دین و جامعه نقش‌های کلیدی در این رویکرد دارند. در این الگو غالباً دولت‌ها مالکیت رسانه را به عهده دارند و یا تحت نظر آن اداره می‌شود. در این مدل نظارت عمومی به جای سلطه حاکمان یا قدرت‌های تجاری و اقتصادی افزایش می‌یابد و ارزش‌های عمومی جامعه به جای ارزش‌های بازار معیارهای اصلی تولید پیام‌های رسانه‌ای می‌شود.

د:تقسیم‌بندی مبتنی بر رابطه رسانه و پیامگیر

دریک تقسیم‌بندی دیگر رویکرد مدیریتی رسانه تحت تأثیر نوع رابطه رسانه با پیامگیر قرار دارد. طبق این مدل سه رویکرد عمده و اصلی در نوع رابطه رسانه که تولید کننده و فرستنده پیام است با پیامگیران وجود دارد. این سه عبارتند از:

۱- رویکرد تجویزی، این رویکرد در پی تبیین رابطه‌ای است که رسانه با پیام‌گیرانش برقرار می‌کند.

رابطه از نوع یک سویه و عمودی و از بالا به پایین است. شاید در این تعریف بهتر است از واژه انگلیسی Audience به جای ترجمه فارسی آن یعنی مخاطب استفاده شود تا بتوان به روشنی درک این رویکرد از پیامگیران را نشان داد. در این رویکرد پیامگیر یک مخاطب است و نه چیزی دیگر که معادل واژه انگلیسی adressée قرار می‌گیرد. همان‌طور که از این مفهوم روشن است مخاطب به فرد یا افرادی اطلاق می‌شود که طرف خطاب هستند. این رویکرد اساساً مخاطب را منفعل می‌داند که بوسیله رسانه می‌توان او را تحت تأثیر کامل قرار داد.

۲- رویکرد نیاز محور، این رویکرد به رابطه دوسویه میان خود و Audience باور دارد. برای این ارتباط از نیازهای مخاطبانش استفاده می‌کند. ادبیات ارتباطات مشحون از مباحث حول این گروه است. رقابت، بازاریابی، مشتری و کلماتی نظیر آن‌ها را می‌توان به وفور یافت. این رویکرد مدیریتی برای تفوق در رقابت بازار و تولید کالاهای رسانه‌ای ناچار است که به سمت امیال و خواسته مخاطبانش پیش برود. آن‌ها نمی‌توانند هیچ تفاوت میان هوس‌ها و نیازهای مخاطبانشان ایجاد کنند. آن‌ها به Audienceبه مثابه مشتری نگاه می‌کنند که سود و زیان بنگاه به آن‌ها وابسته است. این نوع رسانه اگر در شروع به نیازهای مخاطبان در یک چارجوب اخلاقی توجه دارند بعد از مدتی فشار فزاینده بازار تجاری آن‌ها را تبدیل به رسانه‌های زرد خواهد کرد.

۳- رویکرد نیاز- مصلحت، این رویکرد پیامگیر را دوست خود می‌داند از این جهت وظیفه و مسئولیتی دیگر برای خود قائل و لزوماً بدان پای‌بند است. این رویکرد رابطه دوسویه با پیامگیران برقرار می‌کند و ضمن توجه به نیازهای مخاطبان مصالح آن‌ها را نیز در نظر دارد یا تلاش می‌کند در نظر داشته باشد.

مدیریت راهبردی در رسانه؛ از نظریه تا اجرا

«مدیریت راهبردی در رسانه؛ از نظریه تا اجرا» نام کتابی است که چاپ اول آن در سال 89 توسط «نشر دانژه» در دسترس عموم قرار گرفت. این کتاب که ترجمه کتاب "Strategic management in the media from theory to practice" اثر لوسی کونگ است توسط دکتر علی اکبر فرهنگی و دو نفر از شاگردان ایشان به زبان فارسی برگردانده شده است. قیمت این کتاب 384 صفحه‌ای 7600 تومان (چاپ اول) می‌باشد.

این کتاب شامل 11 فصل است که طی این فصول مباحث زیر شرح داده می‌شود:

فصل اول یعنی مقدمه کتاب به بیان اهداف، ساختار و قلمرو رسانه می‌پردازد.

فصل 2، 3 و 4 بخش یک کتاب را تشکیل می‌دهند. این فصول در کنار هم زمینه مفهوم راهبردی صنایع رسانه‌ای را بررسی می‌نمایند. فصل 2 «بخش‌های صنعت رسانه»، با بررسی شرایطی که در آن فعالیت‌های راهبردی رخ می‌دهند یعنی محیط راهبردی رسانه، اساس و مبنایی را برای بحث مدیریت راهبردی در بخش بعدی این کتاب فراهم می‌کند. صنعت رسانه یک موجودیت یکپارچه نیست بلکه دربرگیرنده بخش‌هایی است که تا حد زیادی مستقل از هم هستند، در فصل دو، هر یک از بخش‌ها (روزنامه، مجلات، کتاب، رادیو، تلویزیون و...) به تناوب از جنبه‌هایی مانند پیشینه، قسمت‌های مختلف صنعت، الگوهای کسب و کار، زنجیره ارزش، بازیگران کلیدی و مباحث جدید مؤثر بر فرآیند تدوین راهبرد، تحلیل می‌گردد.

فصل 3، «روندها در محیط راهبردی»، بر مبنای تحلیل فصل قبلی به شناسایی تعدادی از موضوعات مشترک در تمامی بخش‌های صنعت رسانه می‌پردازد که سرفصل‌های راهبردی را در این حوزه تحت تأثیر قرار می‌دهند.

فصل 4، «همگرایی و علل آن»، به بررسی جنبه مهم دیگری از محیط راهبردی کنونی صنعت رسانه یعنی همگرایی می‌پردازد. سپس به مقایسه درک این واژه در طی دوران اینترنت با چشم انداز کنونی پرداخت، توسعه محیطی و فناوری که آن را تحریک کرده و به آن دامن می‌زنند را بیان نموده و به ارزیابی موقعیت کنونی آن و تأثیرات احتمالی آن بر سازمان‌ها رسانه‌ای می‌پردازد.

فصل 5، « راهبرد در صنایع رسانه»، مقدمه‌ای بر بخش دوم کتاب است. در حالی که بخش اول این کتاب، مروری کلی بر ماهیت غنی و متنوع بخش‌های تشکیل دهنده صنعت رسانه و زمینه راهبردی آن دارد، این فصل نیز مروری کلی از ماهیت غنی و متنوع نظریه راهبردی را ارائه می‌دهد. نظریه راهبردی را در سه مکتب مهم ساماندهی می‌کند که بر روی پیوستاری از رویکرد عقلایی به سمت رویکرد نمادین واقع گردیده است. این فصل ارتباط هر یک از این مکاتب یا رویکردها را در حوزه رسانه بررسی نموده و فعالیت‌های کنونی در زمینه راهبرد در صنایع رسانه را در حدود این دسته بندی قرار داده و از آن به منظور تهیه یک چارچوب جامعه برای فصول بعدی کتاب استفاده می‌کند.

فصل 6، «مدیریت تغییرات فناوری»، به بررسی رابطه عموما پیچیده میان فناوری، تغییر فناوری، راهبرد و صنایع رسانه می‌پردازد. همچنین میان انواع مختلف تغییر تفاوت‌های قائل شده و شرایط این فرصت‌ها را در شرکت‌ها و نیز عوامل بازدارنده و یا پیش برنده در راستای پاسخ‌های مؤثر را، شناسایی می‌نماید.

فصل 7، «خلاقیت و نوآوری»، نقش خلاقیت در رسانه، اهمیت راهبردی آن و چرایی ارزش فزاینده آن را مورد بررسی قرار می‌دهد. در این فصل، دانش نظری این موضوع تحلیل گردیده و تمایزات میان خلاقیت و نوآوری بیان می‌گردد. در خلال بحث در مورد جنبه مهم و خاص نظریه یعنی نظریه‌های خلاقیت سازمانی، به بررسی این موضوع می‌رسیم که سازمان‌های رسانه‌ای چگونه می‌توانند سطوح خلاقیت محصول را طی مدت طولانی افزایش دهند. این که چگونه خلاقیت و نوآوری می‌تواند در راهبردها، ساختارها و فرآیندها و الگوهای کسب و کار وسیع‌تر سازمان‌های رسانه‌ای به کار گرفته شوند.

فصل 8، «شناخت، فرهنگ و راهبرد»، قسمت‌های مهم مکتب تفسیری در زمینه راهبرد و کاربرد آن‌ها را در رسانه شرح می‌دهد. همچنین به طور خاص، نقش ساختارهای شناختی و عقاید و باورهای فرهنگی و سهم آن‌ها را در فرآیندهای مرتبط با راهبرد در رسانه، مدنظر قرار می‌دهد.

فصل 9، «ساختار سازمانی»، به این موضوع می‌پردازد که چگونه ساختارهای سازمانی رسانه در پاسخ به یک محیط راهبردی متغیر، تطابق یافته و مفاهیم ضمنی این پیشرفت‌ها را در زمینه راهبرد و عملکرد مرور می‌کند. همچنین به صورت کلی به محرک‌های عام تغییر در ساختار پرداخته و از منظر توالی زمانی، نگاه دقیق‌تری به تغییرات صورت گرفته در رسانه و به ویژه ادغام‌ها، اتحادها، بهره‌برداری‌ها، راه‌اندازی‌ها، شبکه‌ها و سازمان‌های پروژه محور می‌اندازد.

فصل 10، «رهبری»، به بررسی رهبری در صنایع رسانه‌ و تأثیر آن بر راهبرد می‌پردازد. دانش نظری در رهبری و شاخه‌هایی از این مطالعات که در این صنعت بیش از همه به کار گرفته شده را تحلیل می‌نماید. نمونه‌هایی که به صورت مشخص‌تری مورد تأکید قرار می‌گیرد، از جمله «مایکل ایزنر»، «راپرت مورداک» و «گرگ دایک» هم نظریه را در موقعیت واقعی نشان داده و هم بینش‌هایی را در خصوص الزامات و چالش‌های خاص پیرامون رهبری راهبردی در رسانه فراهم نماید.

فصل 11، نتیجه‌گیری‌های این کتاب را ارائه می‌کند. وظیفه اصلی و عمده آن تشخیص الگو است. بر مبنای تحلیل و بحث موجود در این جلد، این فصل نیز نتیجه‌گیری‌هایی را بر مبنای نمای کلی صنایع نوظهور رسانه، اثرات احتمالی این صنایع در مدیریت راهبردی و پژوهش‌های بیشتر در این زمینه، بخصوص در موضوع پژوهش و روش شناسی ارائه می‌دهد.

سلسله گزارش راهبردی «آینده رسانه‌های نوین و اثرات فرهنگی آن»

گزارش راهبردی بخش سوم سلسله گزارش راهبردی «آینده رسانه‌های نوین و اثرات فرهنگی آن» به بازی‌های دیجیتالی اختصاص دارد

مدیر و متخصص رسانه‌های اجتماعی

مهارت‌های مدیر رسانه‌های اجتماعی:

  1. همیشه در دسترس بودن(برخط بودن)
  2. آشنایی با مدیریت فناوری اطلاعات، علم داده و علم اطلاعات
  3. آشنایی با برخی از زبان‌های برنامه نویسی برای استفاده از واسط‌های کاربری شبکه‌های اجتماعی و سرعت در تعاملات
  4. برنامه ریزی استراتژی‌ها: باید بتوانید استراتژی‌های موجود را درک کنید. اینکه چگونه جستجو کنید و محتوا و رسانه‌های اجتماعی را به کار گیرید و کنار هم قرار دهید. در این شرایط باید بتوانید اهداف را تعیین کنید، مخاطبان هدف را شناسایی نمایید و بدانید چه پلتفرم‌هایی به رشد کسب وکار شما کمک می‌کند. بازاریابی رسانه‌های اجتماعی بسیار پیچیده است. به همین خاطر باید بتوانید ابزارهای مناسبی را برای مقیاس بندی کسب وکار و خودکارسازی آن داشته باشید.
  5. تاکتیک‌ها و اجرا: اجرای تاکتیک برای موفقیت در رسانه‌های اجتماعی بسیار مهم است. این موضوع بدین معنی است که باید توجه ویژه‌ای به جزییات داشته باشید یا اینکه بدانید چه کسانی را برای اجرای دقیق تاکتیک‌ها استخدام نمایید.
  6. مدیریت شبکه‌های اجتماعی: رسانه‌های اجتماعی در مورد ایجاد، مشاهده و پاسخ به مکالماتی است که در داخل جامعه شما رخ می‌دهد. مانیتور کردن اینستاگرام، پاسخ به پست‌های فیس بوکی و تعامل با حامیان برند باید در دستور کار مدیر رسانه‌های اجتماعی باشد. این موضوع به معنای درک نحوه پاسخ به بازخوردهای منفی نیز هست.
  7. باید بدانید محتوای موجود چگونه در رسانه‌های اجتماعی عمل می‌کند: رسانه‌های اجتماعی محتوا را دریافت کرده و آن را تقویت می‌کنند. مدیر رسانه اجتماعی باید بداند چه محتوایی به درستی کار می‌کند و چه محتوایی کارکرد خوبی بر روی رسانه‌های اجتماعی ندارد. همچنین این موضوع به معنای این است که بدانید چه فرمتی از محتوا همچون محتوای متنی، ویدئویی یا تصویری برای حوزه خاصی خوب و موثر است. باید بدانید چگونه محتوا را ویروسی کنید.
  8. بهینه سازی محتوا و فناوری: رسانه‌های اجتماعی اکوسیستمی از جستجو، موبایل و محتوا هستند. باید مطمئن شوید که نحوه هدایت مشتری به قسمت‌های پایین قیف فروش را به خوبی می‌دانید.
  9. موارد ضروری برای بهینه سازی محتوا در فرآیند سئو را یاد بگیرید. در این شرایط قادر خواهید بود برای کلمات کلیدی و عبارات خود در گوگل رتبه بالایی به دست آورید
    · تبدیل ترافیک زمانی که مشتری به صفحه فرود وارد می‌شود بسیار مهم است. شما می‌توانید از طریق مواردی همچون ثبت نام رایگان در وبینارها، دانلود رایگان کتاب الکترونیکی و سایر موارد کاربران را به تعامل وادارید.
  10. طرز فکر خلاقانه:
  11. بازاریابی رسانه اجتماعی تنها به معنای استفاده از تاکتیک‌های سرد نیست. این موضوع به معنای درک فرایند خلاقانه‌ای است که محتوای خلاقانه فرهم می‌کند و می‌تواند با مشتریان تعامل داشته باشد. اهمیت محتوای بصری خلاقانه را نادیده نگیرید و سعی کنید این نوع از محتوا را نیز تجربه کنید. هنرمندان همیشه از محدودیت‌های خود استفاده می‌کنند.
  12. مهارت‌های نوشتن: تصاویر برای دنیای بصری بسیار ضروری هستند و می‌توانند برای افراد نیز جذاب باشند. اما نوشتن متن عالی و درک اینکه متن به صورت آنلاین چگونه کار می‌کند از اهمیت بسزایی برخوردار است. اینکار در برگیرنده موارد زیر است:
  13. علم و هنر نوشتن سرتیتر و هدر
    نوشتن مقدمه‌های تعاملی
    ساختاربندی متن برای خوانش آسان در دنیای آنلاین. افراد دوست دارند متن را اسکن کنند. به همین خاطر سرتیتر، زیرتیتر، بالت پوینت‌ها و شماره گذاری‌ها بخشی از مهارت‌های شما محسوب می‌شوند.
  14. آخرین گرایش‌های بازاریابی دیجیتال را درک کنید: رسانه‌های اجتماعی به تنهایی کار نمی‌کنند. این رسانه‌ها از گرایش‌های جذابی تشکیل شده‌اند که رشد کرده و ظهور می‌کنند. این موضوع بدین معنی است که باید برخی از موارد زیر را به خوبی درک کنید:
  15. رشد موبایل و نقش آن در میان افراد
    استفاده از تبلیغات پولی گوگل
    · رشد بازاریابی بصری همچون اینستاگرام و تلگرام که به دنبال تصاویر بصری هستند.
  16. مهارت‌های تجزیه و تحلیلی: زمانی که رسانه‌های اجتماعی کار خود را آغاز کردند ابزاری برای اندازه گیری تاثیر کمپین‌ها و تلاش‌های بازاریابی در آن‌ها وجود نداشت. هیچ ابزار آنالیتیکی بر روی فیس بوک و توییتر یا تلگرام و اینستاگرام قرار نگرفته بود. در حال حاضر می‌توانید عملکرد پست‌های خود را بسنجید و ببینید چه چیزی در زمان واقعی به درستی کار نمی‌کند.
    مهارت‌های رهبری و ارتباطی: آگاه نگه داشتن مدیریت، انگیزه بخشیدن به تیم و هیجان زده کردن مشتریان و به تعامل وا داشتن آن‌ها نیازمند هنر ارتباطی است. اینجا است که هنر برقراری ارتباط شفاهی و نوشتاری اهمیت پیدا می‌کند. در یک کلام رهبریت گروه یا تیم

مقالات
سیاست
رسانه‎های دیجیتال
علوم انسانی
مدیریت
روش تحقیق‌وتحلیل
متفرقه
درباره فدک
مدیریت
مجله مدیریت معاصر
آیات مدیریتی
عکس نوشته‌ها
عکس نوشته
بانک پژوهشگران مدیریتی
عناوین مقالات مدیریتی
منابع درسی (حوزه و دانشگاه)
مطالعات
رصدخانه شخصیت‌ها
رصدخانه - فرهنگی
رصدخانه - دانشگاهی
رصدخانه - رسانه
رصدخانه- رویدادهای علمی
زبان
لغت نامه
تست زبان روسی
ضرب المثل روسی
ضرب المثل انگلیسی
جملات چهار زبانه
logo-samandehi
درباره ما | ارتباط با ما | سیاست حفظ حریم خصوصی | مقررات | خط مشی کوکی‌ها |
نسخه پیش آلفا 2000-2022 CMS Fadak. ||| Version : 5.2 ||| By: Fadak Solutions نسخه قدیم