پیش گفتار
مطالعه انحرافات و کجرویهای اجتماعی و به اصطلاح، آسیب شناسی اجتماعی عبارت است از مطالعه و شناخت ریشه بی نظمیهای اجتماعی. در واقع، آسیب شناسی اجتماعی مطالعه و ریشه یابی بی نظمیها، ناهنجاریها و آسیبهایی نظیر بیکاری، اعتیاد، فقر، خودکشی، طلاق و...، همراه با علل و شیوههای پیش گیری و درمان آنها و نیز مطالعه شرایط بیمارگونه و نابسامانی اجتماعی است.(1) به عبارت دیگر، مطالعه خاستگاه اختلالها، بی نظمیها و نابسامانیهای اجتماعی، آسیب شناسی اجتماعی است؛ زیرا اگر در جامعهای هنجارها مراعات نشود، کجروی پدید میآید و رفتارها آسیب میبیند. یعنی، آسیب زمانی پدید میآید که از هنجارهای مقبول اجتماعی تخلفی صورت پذیرد. عدم پای بندی به هنجارهای اجتماعی موجب پیدایش آسیب اجتماعی است.
از سوی دیگر، اگر رفتاری با انتظارات مشترک اعضای جامعه و یا یک گروه یا سازمان اجتماعی سازگار نباشد و بیشتر افراد آن را ناپسند و یا نادرست قلمداد کنند، کجروی اجتماعی تلقّی میشود. سازمان یا هر جامعهای از اعضای خود انتظار دارد که از ارزشها و هنجارهای خود تبعیت کنند. اما طبیعی است که همواره افرادی در جامعه یافت میشوند که از پارهای از این هنجارها و ارزشها تبعیت نمیکنند. افرادی که همساز و هماهنگ با ارزشها و هنجارهای جامعه و یا سازمانی باشند، «همنوا» و یا «سازگار» و اشخاصی که برخلاف هنجارهای اجتماعی رفتار کنند و بدانها پای بند نباشند، افرادی «ناهمنوا» و «ناسازگار» میباشند. در واقع، کسانی که رفتار انحرافی و نابهنجاری آنان دائمی باشد و زودگذر و گذرا نباشد، کجرو یا منحرف نامیده میشوند. این گونه رفتارها را انحراف اجتماعی یا (Social Devianced) و یا کجروی اجتماعی گویند.(2)
حال سؤال این است که چگونه تشخیص دهیم رفتاری از حالت عادی و به اصطلاح نرمال خارج شده و به حالتی غیرنرمال و نابهنجار تبدیل شده است؟ ملاکها و معیارهایی وجود دارد. با این معیارها و ملاکها میتوان تشخیص داد که رفتاری در یک سازمان، نهاد و یا جامعهای عادی و مقبول و نرمال است، یا غیر عادی، غیرنرمال و نابهنجار. عمدتا چهار معیار برای این امر وجود دارد:
1. ملاک آماری: از جمله ملاکهای تشخیص رفتار نابهنجار، روش توزیع فراوانی خصوصیات متوسط است که انحراف از آن، غیر عادی بودن را نشان میدهد. کسانی که بیرون از حد وسط قرار دارند، افراد نابهنجار تلقّی میشوند و رفتار آنان رفتاری غیرنرمال و انحرافی تلقی میشود. برای مثال، از نظر آماری وقتی گفته میشود که لباسی مُد شده، یعنی بیشتر افراد جامعه آن را میپوشند. بنابراین، صفتی که بیشتر افراد جامعه نپذیرند، خارج از هنجار تلقّی شده و غیر طبیعی و نابهنجار تلقّی میشود.
2. ملاک اجتماعی: انسان موجودی اجتماعی است که باید در قالب الگوهای فرهنگی و اجتماعی زندگی کند. اینکه تا چه حد رفتار فرد با هنجارها، سنّتها و انتظارات جامعه و یا نهاد و سازمان خاصی مغایرت دارد و جامعه چگونه درباره آن قضاوت میکند، معیار دیگری برای تشخیص رفتار نابهنجار و بهنجار است. یعنی رفتاری که مورد قبول افراد نباشد و مثلاً با پوشیدن لباس خاصی از سوی افراد جامعه با عکس العمل آنان مواجه شویم، این گونه رفتارها نابهنجار تلقّی میشود. البته، این معیار هم در همه جوامع امری نسبی است.
3. ملاک فردی: از جمله ملاکهای تشخیص رفتار نابهنجار، میزان و شدت ناراحتی است که فرد احساس میکند. یعنی اگر این رفتار خاص، با ارزشها و هنجارهای اجتماعی سازمان خاصی مثلاً فرهنگیان و یا کل افراد جامعه ناسازگار باشد، یعنی به سازگاری فرد لطمه بزند و با عکس العمل افراد آن جامعه یا آن نهاد مواجه گردد، چنین رفتاری نابهنجار تلقّی میشود.(3)
4. ملاک دینی: علاوه بر این، در یک جامعه دینی و اسلامی، معیار و ملاک دیگری برای تشخیص رفتارهای بهنجار از نابهنجار وجود دارد؛ چرا که معیارهای مزبور، معیارهایی است که توسط افراد یک جامعه با قطع نظر از نوع اعتقادات، مورد پذیرش واقع میشود؛ یعنی افراد جامعه در خصوص ارزش یا هنجاری بودن موضوع خاص توافق نموده، در عمل به آن پای بندند و متخلفان را بسته به نوع و اهمیت هنجار، تنبیه میکنند. امّا در یک جامعه دینی و اسلامی معیارهای فوق برای ارزشهای اجتماعی است و در آنجا کارایی دارد. معیار تشخیص ارزشها و هنجارهای دینی به وسیله آموزههای دینی تعیین میشود. ممکن است رفتاری خاص در همان اجتماع هنجار تلقّی نشود و مرتکبان را کسی توبیخ و یا سرزنش نکند ولی در شرایطی خاص ارتکاب چنین عملی در یک جامعه دینی هنجارشکنی تلقّی شود. برای مثال، خوردن و آشامیدن در روزهای عادی و حتی در یک جامعه دینی هنجار شکنی تلقّی نمیشود. ولی اگر همین عمل در جامعه مذکور و در ماه مبارک رمضان و در ملأ عام صورت گیرد، تخطی از هنجارهای دینی تلقّی شده، مجازات سختی هم از نظر دینی و شرعی و هم از نظر اجتماعی در انتظار مرتکب چنین عمل ناپسندی میباشد.
بنابراین، معیار دیگر تشخیص رفتارهای نابهنجار و بهنجار در جامعه دینی، تطبیق و سازگاری و یا عدم تطبیق و ناسازگاری با آموزهها و هنجارهای دینی است. اگر عمل و رفتاری با هنجارها و آموزههای دینی سازگار باشد، عملی بهنجار و اگر ناسازگار باشد، عملی نابهنجار تلقّی میشود.
حال سؤال این است که آسیبها و انحرافات اجتماعی چگونه پدید میآیند و عوامل پیدایش آسیبها و انحرافات اجتماعی کدامند؟ بررسی و ریشه یابی انحرافات اجتماعی از اهمیّت زیادی برخوردار است. انحرافات و مسائل اجتماعی امنیت اجتماعی را سلب و مانعی برای رشد و توسعه جامعه محسوب میشود. به طور کلی، هر رفتاری که از آدمی سر میزند، متأثر از مجموعهای از عوامل است که به طور معمول در طول زندگی سر راه وی قرار دارد و وی را به انجام عملی خاص وادار میکند.
هر چند بررسی عمیق انحرافات اجتماعی مجال دیگری میطلبد، اما به اجمال، به چند عامل مهم پیدایش انحرافات اجتماعی اشاره میگردد.
عوامل به وجودآورنده انحراف و کجروی در جوامع مختلف یکسان نیست و مناطق از نظر نوع جرم، شدت و ضعف، تعداد، و نیز از نظر عوامل متفاوتند. این تفاوتها را میتوان در شهرها، روستاها و حتی در مناطق مختلف و محلههای یک شهر مشاهده کرد. در هر جامعه و محیطی سلسله عواملی همچون شرایط جغرافیایی، اقلیمی، وضعیت اجتماعی، اقتصادی، موقعیت خانوادگی، تربیتی، شغلی و طرز فکر و نگرش خاصی حاکم است که هر یک از اینها در حسن رفتار و یا بدرفتاری افراد مؤثر است.
شهرنشینی لجام گسیخته، گسترش حاشیه نشینی و فقر، اتلاف منابع و انرژی را به دنبال دارد. حاشیه نشینی در شهرها، با جرم رابطه مستقیم دارد. تنوع و تجمل، اختلاف فاحش طبقات اجتماعی ساکن شهرهای بزرگ، تورّم و گرانی هزینههای زندگی، موجب میشود تا افراد غیر کارآمد که درآمدشان زندگی ایشان را کفاف نمیدهد، برای تأمین نیازهای خود، دست به هر کاری هر چند غیر قانونی بزنند. از دیگر عوامل محیطی جرم، میتوان فقر، بیکاری، تورّم و شرایط بد اقتصادی نام برد که بر همه آحاد جامعه، اقشار، گروهها و نهادها تأثیر گذاشته و آنان را تحت تأثیر قرار میدهد.(4)
در پیدایش انحرافات اجتماعی و رفتارهای نابهنجار و آسیب زا عوامل متعددی به عنوان عوامل پیدایش و زمینه ساز میتواند مؤثر باشد:
عوامل فردی: جنس، سن، وضعیت ظاهری و قیافه، ضعف و قدرت، بیماری، عامل ژنتیک و....
عوامل روانی: حساسیت، نفرت، ترس و وحشت، اضطراب، کم هوشی، خیال پردازی، قدرت طلبی، کم رویی، پرخاشگری، حسادت، بیماریهای روانی و...
عوامل محیطی: اوضاع و شرایط اقلیمی، شهر و روستا، کوچه و خیابان، گرما و سرما و....
عوامل اجتماعی: خانواده، طلاق، فقر، فرهنگ، اقتصاد، بی کاری، شغل، رسانهها، مهاجرت، جمعیت و... .
از آنجا که ممکن است در پیدایش هر رفتاری، عوامل فوق و یا حتی عوامل دیگری نیز مؤثر باشد، از این رو، نمیتوان به یک باره فرد بزهکار را به عنوان علت العلل در جامعه مقصر شناخت و سایر عوامل را نادیده گرفت.
اگر فرد، هر چند برای سرگرمی و تنوع و تفرّج دست به بزهکاری بزند، این کار وی کم کم زمینهای خواهد بود تا به سمت و سوی بزهکاری سوق یابد. دلیل عمده این کار، چگونگی شروع به انجام عمل بزهکارانه و کشیده شدن فرد به این راه است. افراد بزهکار افرادی هستند که همه زمینهها و شرایط لازم برای انحراف در آنان وجود دارد. مهمترین عامل در انحراف افراد و ارتکاب عمل نابهنجار، فردی است که موجب سوق یافتن وی به سمت بزهکاری میشود؛ چرا که فردی که میخواهد اولین بار دست به بزهکاری بزند، نیازمند فردی است که او را راهنمایی کرده و به این سمت هدایت نماید.
دومین عامل، امکانات و شرایطی است که فرد در اختیار دارد و زمینه ارتکاب وی را برای اعمال خلاف اجتماع فراهم میآورد.
فقر در خانواده، عدم تأمین نیازهای اساسی خانواده، دوستان ناباب، محیط آلوده و...نیز از عوامل روی آوری فرد به بزهکاری است.
در عین حال، به طور مشخص میتوان عوامل عمده زیر را به عنوان بسترها و زمینههای پیدایش انحرافات اجتماعی و یا هر رفتار نابهنجار نام برد؛ عواملی که نقش بسیار تعیین کنندهای در پیدایی هر رفتاری، اعم از بهنجار و یا نابهنجار، ایفا میکنند. در عین حال، مهمترین عامل یعنی خود فرد نیز نقشی تعیین کنندهای در این زمینه بازی میکنند.
اجمالاً، علل و عوامل پیدایش آسیبهای اجتماعی، به ویژه در میان نوجوانان و جوانان را میتوان به سه دسته عمده تقسیم نمود: 1. عوامل معطوف به شخصیت؛ 2. عوامل فردی؛ 3. عوامل اجتماعی.
الف. عوامل شخصیتی
این دسته از عوامل معطوف به عدم تعادل روانی، شخصیتی و اختلال در سلوک و رفتار است که به برخی از آنها اشاره میشود:
ویژگیهای شخصیتی افراد بزهکار و کجرو
معمولاً ویژگیهای شخصیتی افراد بزهکار، بی قاعدگی رابطه و ارتباط میان فرد و جامعه و ارتکاب رفتارهای نابهنجار و خلاف مقررات اجتماعی است، ولی معمولاً از نظر مرتکب و عامل آن در اصل و یا در مواقعی خاص، این گونه رفتارها ناپسند شمرده نمیشود. افراد روان رنجور و روان پریش نسبت به ارزشها، هنجارها و مقررات اجتماعی بی تفاوت بوده و کمتر آنها را رعایت میکنند. اعمال و شیوههای رفتاری این گونه افراد نظام اجتماعی را متزلزل و گاهی نیز مختل میکند و موجب میشود که رعایت ارزشهای اخلاقی و هنجارها در جامعه و نزد سایر افراد زیرسؤال رفته و آن را به پایینترین سطح عمل تنزل دهد.
برخی از مشخصههای بارز و برجسته شخصیتی این گونه افراد، خودمحوری، پرخاشگری، هنجارشکنی، فریبندگی ظاهری و عدم احساس مسئولیت میباشد. این گونه افراد به پیامد عمل خود نمیاندیشند، در کارهای خود بی پروا و بی ملاحظه هستند و در پند گرفتن از تجربیات، بسیار ضعیف بوده و در قضاوتهای خود یک سویه میباشند. این نوع شخصیتها عمدتا از محیط اجتماع، خانه و مدرسه فرار کرده، پای بند قواعد، مقررات و هنجارهای اجتماعی نیستند و به دنبال هر چیزی میروند که جلب توجه کند. حتی در پوشش و سبک و شکل ظاهری خویش، به ویژه در شیوه لباس پوشیدن، آرایش مو و صورت به گونهای که خلاف قاعده و خلاف سبک مرسوم سایر افراد اجتماع باشد، عمل میکنند تا جلب توجه نمایند.
گروهی از افراد بزهکار و کجرو نیز ویژگیهای شخصیتی دیگری دارند؛ خودمحور و پیوسته به تمجید و توجه دیگران نیازمندند و در روابط خود با مردم به نیازها و احساسات آنان توجه نمیکنند. این افراد اغلب با رؤیاهایی در مورد موفقیت نامحدود و درخشان، قدرت، زیبایی و روابط عاشقانه آرمانی سرگرم اند. اغلب این افراد والدینی داشتهاند که از نظر عاطفی نسبت به آنان بی توجهاند یا سرد و طردکننده بوده و یا بیش از حدّ به آنان محبت کرده و ارج مینهند.
آنان به علت سرکوب خواستهها و فقدان ارضای تمایلات درونی، از کانون خانواده بیزار شده و به رفتارهای نابهنجار نظیر فرار از خانه، ترک تحصیل، سرقت و اعتیاد گرایش پیدا میکنند.
گروهی نیز افرادی برون گرا و به دنبال لذت جویی آنی هستند، دَم را غنیمت میشمارند، دوست دارد در انواع میهمانیها و جشنها شرکت کنند، تشنه هیجان و ماجراجویی اند، به همین دلیل برای لذت جویی دست به اعمال خلاف و بزهکارانه میزنند.
سرانجام گروهی از افراد بزهکار نیز مشخصه بارزشان، پرجوش و خروشی و بیان اغراق آمیز، هیجانی، روابط طوفانی بین فردی، نگرش خودمدارانه و تأثیرپذیری از دیگران است. این گونه شخصیتها برای آنکه «خود»ی نشان دهند، هر تجربهای را حتی اگر برای آنان گران تمام شود، انجام میدهند. هیجان طلبی، ماجراجویی، تنوع طلبی، کنجکاوی، استقلال طلبی افراطی، خودباختگی احساسی و غلبه کنشهای احساسی بر کنشهای عقلانی از جمله مشکلات رفتاری است که فرد را به سوی موقعیتهای خطرزا و ارتکاب اعمال بزهکارانه رهنمون میکند.
از دیگر مشکلات روحی روانی که منجر به رفتارهای ضداجتماعی میشود، میتوان به ضعف عزّت نفس، احساس کهتری، فقدان اعتماد به نفس، احساس عدم جذابیت، افسردگی شدید، شیدایی و اختلال خلقی اشاره نمود. چنین افرادی معمولاً مستعد انجام رفتارهای نسنجیده و انحرافی هستند.
ب. عوامل فردی
در حوزه عوامل فردی، میتوان به موارد ذیل اشاره نمود:
1. آرزوهای بلند؛
2. خوش گذرانی و لذت طلبی؛
3. قدرت، استقلال و عافیت طلبی؛
4. زیاده خواهی؛
5. بی بندوباری و لاابالی گری؛
6. بی هویتی و بی هدفی در زندگی.
افراد گاهی اوقات برای رسیدن به آمال و آرزوهای بلند و دست نیافتنی و مدینه فاضلهای که رسانههای ملی و یا ماهوارهها تبلیغ میکنند، مرتکب جرایم میشوند. گاهی اوقات هم ارتکاب جرایم را فقط یک کار تفنّنی و به عنوان گذران اوقات فراغت میدانند با اینکه ممکن است در خانه و محیط اطراف خود مشکل حادی هم نداشته باشند که آنان را مجبور به ارتکاب رفتار نابهنجار نماید، ولی فقط به خاطر اینکه در چند روز زندگی خوش باشند، دست به ارتکاب اعمال خلاف عرف و اجتماع میزنند.
گاهی نیز افراد از نعمت خانواده و والدین عاطفی برخوردارند، اما به خاطر شکست در تحصیلات و ناتوانی در ادامه تحصیل، تحقیر معلمان و فشارهای بی مورد والدین مجبور میشوند خود را به گونهای دیگر نشان دهند و به اصطلاح «خودی» نشان دهند. و این حکایت از میل به استقلال طلبی، قدرت طلبی و یا عافیت طلبی در نوجوانان و جوانان دارد که به دلیل عدم ارضای صحیح آن دست به ارتکاب اعمال ناشایست میزنند.(5)
عدهای از نوجوانان نیز به دلیل روحیه تنوع طلبی و زیاده خواهی و عدم تربیت صحیح و عدم هدایت درست این غریزه طبیعی، دست به اعمال خلاف میزنند.
گاهی هم عدهای ممکن است دارای زندگی مرفهی باشند و هیچ گونه کمبود مالی و عاطفی نداشته باشند، ولی به دلیل این که روحیه فاسدی دارند و به اصطلاح بی بند و بار و بی هویتاند و یا هدفی در زندگی ندارند، میل به بزهکاری پیدا میکنند.
ج. عوامل اجتماعی
در بررسی آسیبها و انحرافات اجتماعی، به عنوان یک پدیده اجتماعی، به علل اجتماعی انحرافات میپردازیم. به هر حال، عوامل متعددی در این زمینه نقش دارند که در اینجا به برخی از آنها اشاره میگردد:
1. عدم پای بندی خانوادهها به آموزههای دینی
مطالعات و تحقیقات نشان میدهد تا زمانی که اعضای جامعه پای بند به اعتقادات مذهبی خود باشند، خود و فرزندانشان به فساد و بزهکاری روی نمیآورند. در پژوهشی که توسط مرکز ملی تحقیقات اجتماعی کشور مصر در سال 1959 صورت گرفته است، 72 درصد نوجوانان بزهکار، که به دلیل سرقت و دزدی توقیف و یا زندانی شده بودند، نماز نمیگزاردند و 53 درصد آنان در ماه رمضان روزه نمیگرفتند.(6) به هر حال، این اندیشه که کاهش ایمان مذهبی یکی از علل عمده افزایش نرخ جرم در جوامع پیشرفته و غربی است، نظری عمومی است. تحقیقات صورت گرفته در کشور نیز مؤید همین نظریه است.
بنابراین، افزایش انحرافات اجتماعی میتواند ناشی از عدم پای بندی خانوادهها به آموزههای دینی باشد.
2. آشفتگی کانون خانواده
از دیگر مؤلفههای مهم در سوق یافتن نوجوانان و جوانان به سمت و سوی بزهکاری و انحرافات اجتماعی، گسسته شدن پیوندهای عاطفی و روحی میان اعضای خانواده است. هر چند در بسیاری از خانوادهها، پدر و مادر دارای حضور فیزیکی هستند، اما متأسفانه حضور وجودی و معنوی آنان برای فرزندان محسوس نیست. در چنین وضعیتی، فرزندان به حال خود رها شده، ارتباط آنان با افراد مختلف بدون هیچ نظارت، ضابطه و قانون خاصی در خانوده صورت میگیرد. روشن است که چنین وضعیتی زمینه را برای خلأ عاطفی فرزندان فراهم میکند.
در برخی از خانوادهها پدر، مادر و یا هر دو، بنا به دلایلی همچون طلاق و جدایی، مرگ والدین و... نه حضور فیزیکی دارند و نه حضور معنوی. در این گونه خانوادهها که با معضل طلاق و جدایی مواجه هستند، فرزندان پناهگاه اصلی خود را از دست داده، هیچ هدایت کنندهای در جریان زندگی نداشته، در پارهای از موارد به دلیل نیافتن پناهگاه جدید، در دریای موّاج اجتماع، گرفتار ناملایمات میشوند.(7)
علاوه بر طلاق، مرگ پدر و یا مادر نیز بسان آواری سهمگین بر کانون و پیکره خانواده سایه افکنده، و در برخی موارد به دلیل بی توجهی یا کم توجهی به فرزندان و جایگزین شدن عنصر نامناسب به جای فرد از دست رفته، ضعیف شدن فرایند نظارتی خانواده، افزایش بیمارگونه بحرانهای روحی و روانی فرزندان و... موجب روی آوری فرد به ناهنجاریها و انحرافات اجتماعی میشود.
بر اساس نتایج یک پژوهش، 47 نفر از جامعه آماری به نحوی از انحا از جمله عوامل کلیدی و مهم بزهکاری خویش را والدین، خانواده، بی توجهی، بی موالاتی و عدم نظارت آنان دانسته اند؛ به عبارت دیگر، از نظر آنان والدین ایشان در بزهکاری شان نقش داشته اند.(8)
بر اساس نظریه «کنترل» دورکیم که معتقد است ناهمنوایی و هنجارشکنی و کجروی افراد ریشه در عدم کنترل صحیح و کارای آنان دارد، به طوری که هرچه میزان کنترل اجتماعی بیشتر باشد و نظارتهای گوناگون از راههای رسمی و غیررسمی، بیرونی و درونی، مستقیم و غیرمستقیم توسط والدین و جامعه وجود داشته باشند و حساسیت مردم و مسئولان افزایش یابد، میزان همنوایی مردم بیشتر خواهد بود، نیز بیانگر همین مسئله است که آشفتگی کانون خانواده یکی از عوامل مهم سوق یافتن فرزندان به سوی انحرافات اجتماعی است.
همچنین با توجه به پژوهشهای صورت گرفته در این زمینه، سارقان عمده عوامل سارق شدن خویش را «بد رفتاری، بداخلاقی، بی تفاوتی، بدزبانی و عدم برآورده شدن انتظارات از سوی همسر، خانواده و والدین» دانسته اند.(9)
در یک پژوهش، حدود 68 درصد سارقان معتقدند که والدینشان در گرایش آنان به سرقت نقش داشته اند.
با توجه به همین پژوهش، عدم رضایت از رفتار والدین، تربیت ناصحیح، عدم کنترل و نظارت بر فرزندان، مشکلات عاطفی ناشی از فوت یکی از والدین، بی تفاوتی والدین، بی سوادی آنان و... جملگی حکایت از عدم امکان و یا عدم کنترل و نظارت فرزندان توسط والدین داشته و از آن رو که ارتباط صمیمانه والدین با فرزندان در این پژوهش به میزان قابل توجهی کم بوده و والدین نسبت به فرزندان خویش بی توجه بوده اند، این گونه رفتارها موجب سرخوردگی فرزندان شده، زمینه ساز بروز مشکلات رفتاری برای آنان شده است. روی آوری به سرقت یکی از راههای برون رفت از نظر جوانان در این پژوهش تلقّی شده است.(10)
3. طرد اجتماعی
چگونگی برخورد دوستان، افراد فامیل و همسایگان با فرد بزهکار، در نوع نگاه متقابل وی با دیگران تأثیر بسزایی دارد. در مجموع، اگر این برخوردها قهرآمیز و به صورت طرد فرد از محیط اجتماعی باشد، جدایی وی از جامعه سرعت بیشتری مییابد. این نوع برخورد، همواره به عنوان هزینه ارتکاب هر جرمی مدّنظر است. علاوه بر این، افرادی که دارای منزلت و پایگاه اجتماعی پایینی هستند و یا از نقص عضو، بیماری جسمی، روحی، و مشاغل پایین خود یا والدین شان رنج میبرند، نیز از سوی افراد جامعه مورد بی مهری قرار گرفته و ناخواسته طرد میشوند. این گونه افراد برای جبران این نوع کمبودها، و شاید هم برای رهایی از این گونه بی مهریها و معضلات، دست به ارتکاب جرایم و انواع انحرافات اجتماعی میزنند.(11)
4. نوع شغل
از دیگر متغیرهایی که در مطالعات و تحقیقات صورت گرفته در زمینه ارتکاب بزهکاری و انحرافات اجتماعی نقش بسزایی دارد، و مورد تأکید قرار گرفته است، ارتباط نوع شغل افراد با انحراف و بزهکاری است. همواره رابطهای بین وضع فعالیت و شغل فرد با نوع رفتارهای وی وجود دارد. گرچه بین بی کاری و سابقه جرم و زندانی و دفعات ارتکاب جرم، رابطه معناداری مشاهده میشود، ولی این امر بدین معنا نیست که لزوما بیکاری علت تکرار جرم باشد؛ زیرا ممکن است این رابطه به صورت معکوس باشد؛ یعنی کسانی که بیشتر مرتکب جرم میشوند، بیشتر شغل خود را از دست داده و بیکار میشوند. در یک مطالعه، 79 نفر، که بر اثر زندان شغل خود را از دست داده بودند، دارای دلایل متفاوتی بودند. از جمله، بی اعتماد شدن مدیریت، (38 نفر)، مقررات مربوط به کارکنان دولت (19 نفر)، غیبت طولانی از محیط کار (12 نفر) و از دست دادن سرمایه (10 نفر).(12)
از جمله نکات مهم در نوع شغل، حساس بودن و اهمیت شغل است. هر چه شغل فرد مهم تر و از حساسیت بیشتری برخوردار باشد، هزینه ارتکاب جرم نیز افزایش مییابد. این مهم در خصوص مشاغل دولتی حایز اهمیت است. در حالی که، بیشتر مشاغل مستقل چنین حساسیتی ندارند و مجازات زندان موجب از دست دادن شغل مذکور نمیشود. بر اساس نتایج یک تحقیق، با افزایش مدت زندان و حبس، دفعات از دست دادن شغل افراد نیز افزایش مییابد.(13)
علاوه بر این، مشاغل دارای اعتبار و منزلت اجتماعی پایین و کم درآمد نیز موجب میشود که فرد صاحب چنین شغلی برای جبران هزینههای زندگی و افزایش اعتبار و یا منزلت خویش به شغلهای دوم و سوم روی آورده، و ناخواسته از خانه، کاشانه، زن و فرزندان و تربیت آنان غافل شده، موجبات گسست، تلاشی خانواده و انحرافات آنان را فراهم آورد. در یک پژوهش از میان سارقان، بالاترین تراکم مشاغل افراد سارق، مربوط به مشاغل کارگری، رانندگی و دامداری بوده است. عموما مشاغل افراد سارق، از نوع مشاغل سطح متوسط به پایین جامعه است. این نوع مشاغل عموما پرزحمت و کم درآمد میباشد.(14)
5. بی کاری و عدم اشتغال
از دیدگاه جامعه شناسان و روان شناسان بی کاری یکی از ریشههای مهم بزهکاری و کجروی افراد یک جامعه است. بی کاری موجب میشود که افراد بیکار جذب قهوه خانهها و مراکز تجمع افراد بزهکار شده، به تدریج، به دامان انواع کجرویهای اجتماعی کشیده شوند.
علاوه براین، چون بی کاری زمینه ساز بسیاری از انحرافات اجتماعی است، افراد با زمینه قبلی و برای کسب درآمد بیشتر دست به سرقت میزنند؛ چرا که فرد به دلیل نداشتن شغل و درآمد ثابت برای تأمین مخارج زندگی مجبور است به هر طریق ممکن زندگی خود را تأمین نماید. از نظر چنین فردی، بزهکاری به ظاهر معقولترین و بهترین این راههاست. حاصل تحقیقات صورت گرفته نیز حکایت از تأثیر قاطع بی کاری و فقر بر افزایش بزهکاری دارد.(15)
6. فقر و مشکلات معیشتی
در میان علل و عوامل پیدایش بزهکاری و ارتکاب انحرافات اجتماعی، عامل فقر و مشکلات معیشتی و اقتصادی از جایگاه ویژهای برخوردار است. عدم بضاعت مالی مکفی خانوادهها و ناتوانی در پاسخگویی به نیازهای طبیعی و ضروری مانند فراهم ساختن امکان ادامه تحصیل حتی در مقطع متوسطه، تأمین پوشاک مناسب، متنوع و متناسب با سلیقه و روحیه آنان و... زمینه ساز بروز دل زدگی، سرخوردگی، ناراحتیهای روحی، دل مشغولی، افسردگی و انزواطلبی را در فرزندان فراهم میسازد.
این امر موجب میشود تا این افراد برای التیام ناراحتیهای ناشی از مشکلات خود از طریق مستقیم و یا غیرمستقیم، به اقداماتی دست بزنند و خود درصدد حل مشکل خویش برآیند. در نتیجه، بسیاری از این افراد برای رهایی از بند گرفتاریها، دست به ارتکاب اعمال ناشایست میزنند.
از سوی دیگر، امروزه فشارها و مشکلات اقتصادی، احتمال دو شغله بودن یا اشتغال نان آوران خانواده در مشاغل کاذب یا غیر مجاز را افزایش داده است. همین مسئله منجر به کم توجهی آنان نسبت به نیازهای جوانان، رفع مشکلات روحی و روانی و تربیت صحیح و شایسته آنها گردیده است. در این زمینه، انعکاس شرایط افسانهای برخی زندگیها و نمایش فاصلههای طبقاتی توسط رسانهها نقش مؤثری در ازدیاد این مشکل دارند.(16)
در یک پژوهش صورت گرفته در استان قم در ارتباط با علل و عوامل سرقت در میان جوانان قمی، سارقان مورد مطالعه چنین پاسخ داده اند:(17)
«اگر شغل مناسبی داشتم»؛ «اگر از نظر مالی بی نیاز بودم» و «اگر مسکن مناسبی داشتم» دست به سرقت نمیزدم.
از سوی دیگر، بر اساس یافتههای همین پژوهش، حدود 47 درصد افراد یا بی کارند و یا فاقد درآمد و حدود 69 درصد افراد سارق و خانوادههای ایشان در این پژوهش، زیر خط فقر قرار دارند! در حالی که، به گزارش بانک جهانی میانگین شهروندان ایرانی که زیر خط فقر زندگی میکنند از 47 درصد در سال 1357 (1978) به 16 درصد در سال 1378 (1999) کاهش یافته است.(18)
علاوه بر این، پژوهشهای نظری نیز مؤید این دیدگاه است که فقر زمینه ساز بسیاری از معضلات اجتماعی است. برای نمونه، از نظر مرتون هنگامی که افراد نتوانند وسایل لازم را برای رسیدن به هدفهای موردنظر در اختیار داشته باشند (و یا جامعه در اختیار ایشان قرار ندهد)، و هدف اصلی فراموش شود، افراد اهداف و آرمانهای موردنظر جامعه را نمیتوانند با پیروی از راههای مجاز و نهادی شده تعقیب کنند، از این رو، دزدی، فریب کاری، فساد، رشوه، و ارتکاب انواع جرایم در جامعه افزایش مییابد.(19)
7. دوستان ناباب
گروه همسالان و دوستان الگوهای مورد قبول یک فرد در شیوه گفتار، کردار، رفتار و مَنِش هستند. فرد برای اینکه مقبول جمع دوستان و همسالان افتد و با آنان ارتباط و معاشرت داشته باشد، ناگزیر از پذیرش هنجارها و ارزشهای آنان است. در غیر این صورت، از آن جمع طرد میشود. از این رو، به شدت متأثر از آن گروه میگردد، تا حدّی که اگر بنا باشد در رفتار فرد تغییری ایجاد شود یا باید هنجارها و ارزشهای آن جمع را تغییر داد یا ارتباط فرد را با آن گروه قطع کرد. تأثیر گروه همسالان، همفکران، همکاران و دوستان در رشد شخصیت افراد کمتر از تأثیر خانواده نیست؛ چرا که فرد پس از خانواده، منحصرا زیر نفوذ گروه قرار میگیرد. بدین روی، اگر فردی با گروهی از معتادان رابطه برقرار کند و با آنان دوست شود، به تدریج تحت تأثیر رفتار آنان قرار میگیرد و معتاد میشود؛ چون از سویی، ملاک پذیرش و قبول فرد توسط یک گروه و جمع، پذیرفتن فرهنگ آنهاست و از سوی دیگر، معتادان هم علاقه مندند که مواد مخدّر را به طور دسته جمعی استعمال کنند که هم در موقع استعمال مصاحبی داشته باشند و هم از شدت فشار سرزنش اجتماع بر خود بکاهند. از این رو، معتادان علاقه مندند که دوستان و همسالان خود را به جرگه اعتیادشان بکشانند. در این صورت، اگر نوجوانی از تعلیم و تربیت مقدّماتی و صحیح خانوادگی محروم باشد و خانوادهاش او را از مضرّات اعتیاد مطلع نکرده باشند و در محیط اعتیاد زندگی کند و با دوستان معتاد نیز سر و کار داشته باشد، احتمال اینکه معتاد شود زیاد است.(20)همین فرایندِ تأثیر گروه بر فرد در سایر انواع بزهکاری به غیر از اعتیاد نیز صادق است.
ساترلند در نظریه «انتقال فرهنگی کجروی» خود بر این نکته مهم تأکید میکند که رفتار انحرافی همانند سایر رفتارهای اجتماعی، از طریق معاشرت با دیگران یعنی منحرفان و دوستان ناباب آموخته میشود و همان گونه که همنوایان از طریق همین ارتباط با افراد سازگار، هنجارها و ارزشهای فرهنگی آن گروه و جامعه را پذیرفته، خود را با آن انطباق میدهند، افراد در ارتباط با دوستان ناباب و هنجارشکن، به سمت و سوی ناهمنوایی سوق داده میشوند.(21)
این نظریه تأکید میکند که فرد منحرف تنها با هنجارشکنان، و فرد همنوا تنها با افراد سازگار ارتباط ندارد، بلکه هر انسانی با هر دو دسته این افراد سر و کار دارد. اما اینکه کدام یک از آن دو گروه، فرهنگ خود را منتقل میکنند و تأثیر میگذارند، معتقد است که به عوامل دیگری نیز بستگی دارد که این عوامل عبارتند از:
1. شدت تماس با دیگران: احتمال انحراف فرد در اثر تماس با دوستان یا اعضای خانواده منحرف خود، به مراتب بیشتر است تا در اثر تماس با آشنایان یا همکاران منحرف خود؛
2. سن زمان تماس: تأثیرپذیری فرد از دیگران در سنین کودکی و جوانی بیش از زمانهای دیگر و سایر مقاطع سنی است؛
3. میزان تماس با منحرفان در مقایسه با تماس با همنوایان: هرچه ارتباط و معاشرت با کج رفتاران نسبت به همنوایان بیشتر باشد، به همان میزان احتمال انحراف فرد بیشتر خواهد بود.(22)
علاوه بر این، پژوهشهای میدانی نیز مؤید همین سخن است. در یک پژوهش، 50 درصد بزهکاران و سارقان اظهار کردهاند که دوستان ایشان توسط پلیس دستگیر شدهاند و نیز حدود 47 درصد از آنان، تیپ دوستانشان نوعا افراد خلافکار بوده اند! 5/87 درصد از آنان نیز اظهار کردهاند که دوستان ناباب نقش زیادی در سارق شدن افراد دارند. و 53 درصد از همین افراد اظهار کردهاند که به خاطر جلب توجه دوستانشان دست به سرقت زده اند.(23)
در این خصوص سخنان رهبران دینی نیز شنیدنی است. در سخنان پیامبرگرامی صلی الله علیه و آله آمده است: «المرءُ علی دین اخیه»؛(24) هر انسانی بر شیوه و طریقه دوست و رفیق خود زندگی میکند.
از این رو، رهبران دینی ما را از ارتباط و معاشرت با افراد منحرف و بزهکار و دوستان ناباب باز میدارند. حضرت علی علیه السلام در نهج البلاغه میفرمایند: «مُجالسةُ اهل الهوی منساةُ للایمان و محضرة للشیطان.»؛(25) همنشینی با هواپرستان ایمان را به دست فراموشی میسپارد و شیطان را حاضر میکند.
همچنین امام صادق علیه السلام میفرمایند: «لاتصحبوا اهل البدع و لاتجالسوهم فتصیروا عند النّاس کواحدٍ منهم»؛(26) با افراد منحرف همنشینی و معاشرت نداشته باشید؛ زیرا همنشینی با آنان موجب میشود که مردم شما را یکی از آنان به شمار آورند.
8. محیط
محیط نیز از جمله عوامل تأثیرگذار در پیدایش رفتارهای شایسته و یا ناشایست است. اگر در منزل و خانه، کوچه، خیابان و مدرسه، و محیط پیرامون زمینه و شرایط مساعدی برای بزهکاری وجود داشته باشد، فردی را که آمادگی انحراف در او وجود دارد، به سوی جرم و ارتکاب رفتار بزهکارانه سوق میدهد.
در پیدایش هر جرمی، با تحلیل دقیق، به این نتیجه میرسیم که محیط اجتماعی بستر کاملاً مناسبی برای فرد بزهکار فراهم آورده و عامل مهمی برای پیدایش رفتار مجرمانه توسط وی بوده است. اگر فساد و تباهی و بی بند و باری بر جامعه حاکم باشد، افراد مستعد در گرداب تباهیهای آن اسیر میشوند و اگر نظام اجتماعی بر معیارها و الگوهای ارزشی استوار باشد و برنامههای هدف دار و مشخصی طرح ریزی گردد، امکان انحراف اجتماعی در جامعه و در میان افراد بسیار ضعیف خواهد بود. به گفته یکی از محققان، محیط در شکل گیری شخصیت و منش انسان نقش بسیار تعیین کننده و مؤثری ایفا میکند و رفتار انسان که نشانهای از شخصیت و منش اوست، تا حد زیادی، ناشی از تربیت اکتسابی از محیط است.(27) بنابراین، محیط آلوده، افراد را آلوده و محیط سالم و با نشاط، زمینه ساز رشد و شکوفایی و شادابی و نشاط افراد است.
9. فقر فرهنگی و تربیت نادرست
از دیگر عواملی که موجب سوق یافتن جوانان به سوی انحرافات اجتماعی است، فقر فرهنگی و محدودیتها و تبعیضهای ناشی از فقر فرهنگی میباشد. از عوامل مهم پیدایش بزهکاری، سطح و طبقه اجتماعی و فرهنگی خانوادههاست. چنان که سطح تحصیلات (بی سوادی و یا کم سوادی اعضای خانواده)، سطح پایین و نازل منزلت اجتماعی خانواده، ناآگاهی اعضای خانواده به ویژه والدین از مسائل تربیتی، اخلاقی و آموزههای مذهبی، عدم همنوایی خانواده با هنجارهای رسمی و حتی غیررسمی جامعه، هنجارشکنی اعضای خانواده و اشتهار به این مسئله و مسائل دیگری از این دست مؤلفههایی هستند که در قالب فقر فرهنگی خانواده در ایجاد شوکهای روانی و روحی بر فرزندان نوجوان و جوان مؤثر است و انگیزه ارتکاب انواع جرایم آنان را دوچندان میکند.
تبعیض جنسیتی و یا تبعیض بین فرزندان نیز از جمله عوامل مهم فقر خانوادگی است. بسیاری از والدین آگاهانه یا ناآگاهانه با تبعیض بین فرزندان، موجب اختلاف بین آنان و دلسردی آنان از زندگی میشوند. تبعیض در برخورد با خطاها و اشتباهات فرزندان دختر و پسر و عدم اتخاذ رویه منطقی برای برخورد با خطاهای فرزندان و تنبیه تبعیض آمیز بر اساس برتری پسر بر دختر یا به عکس، موجب سلب اعتماد به نفس و بدبینی فرزندان نسبت به والدین میشود.
تبعیض در خانه با روحیه حساس و عزّت نفس فرزندان منافات دارد و خسارات جبران ناپذیری را بر روح و روان آنان وارد میکند و با ایجاد بحرانهای روحی و سرخوردگی، آنان را به سوی عکس العملهای منفی نظیر سرقت، اعتیاد و فرار از خانه سوق میدهد.(28)
همان گونه که عدم توجه به نیازهای عاطفی فرزندان میتواند عامل بروز ناهنجاریهای رفتاری در فرزندان شود، توجه بیش از حدّ متعارف و در اختیار قرار دادن امکانات رفاهی زیاد هم میتواند زمینه بروز ناهنجاریهای رفتاری در آنان شود.
در شیوه فرزندسالاری، اغلب تمایالات و خواستههای فرزندان محقق میشود، از این رو، به محض ایجاد مشکلات و بحرانها و فشارهای زندگی، که در آن امکان تحقق برخی از نیازها سلب میشود و یا در شرایطی که خواستههای فرزند به افراط میگراید و والدین با آن مخالفت مینمایند، فرزند به دلیل تربیت شدید عاطفی، روحیه عدم درک منطقی شرایط، نازپروری و بی تحملی در برابر مخالفت والدین، عصیان و طغیان نموده و همین امر موجب دوری او از والدین و اعضای خانواده میگردد و سرانجام میتواند زمینه ارتکاب انواع جرایم را فراهم سازد.(29)
10. رسانهها و وسایل ارتباط جمعی
رسانههای دیداری، شنیداری و مکتوب میتوانند از جمله مؤلفههای در خور توجه در ایجاد انگیزه روی آوری جوانان به سمت و سوی بزهکاری و رفتارهای انحرافی باشند. بررسیها نشان دادهاند در ظرف چند سال اخیر و در پی ورود برخی مطبوعات زرد (= مبتذل، عامه پسند و جنجالی) به عرصه رسانههای کشور و استفاده این نشریات از عناوین جنجالی و هیجانی و همچنین بهره گیری از شخصیتهای سینمایی و هنری و درج اخبار بی محتوا و توأم با بزرگ نمایی، انعکاس بیش از حدّ اخبار مربوط به بازیگران سینما و توجه مفرط به اخبار و حوادث، توجه تعداد قابل توجهی از نوجوانان و جوانان به مطالب مندرج در آنها جلب شده است. این مسئله موجبات فراهم آوردن زمینههای آسیبهای اجتماعی مختلف شده است.
از سوی دیگر، پخش شمار قابل توجهی از سریالهای تلویزیونی، از طریق صدا و سیما و یا شبکههای ماهوارهای خارجی، با مضامین زندگیهای مجردگونه غربی توأم با جذابیت، نشاط، رفاه، موفقیت و به طور کلی با تصویرسازی مثبت از این نوع زندگیهای از هم گسیخته، نقش مؤثری در تقویت انگیزه گریز از قید و بندهای خانوادگی و هنجارها، و ارتکاب جرایم اجتماعی ایفا کرده است.(30)
نقش رسانههای جمعی، به ویژه ماهواره و اینترنت در رواج بی بند و باری اخلاقی، مقابله با هنجارهای اجتماعی، عدم پای بندی مذهبی و بلوغ زودرس نوجوانان در مسائل جنسی حایز اهمیت است.(31)
نتیجه گیری
نوجوانی و جوانی یکی از مهمترین مراحل زندگی آدمی محسوب میشود و آخرین مرحله تحوّل شناختی و گذار از مرحله «پیرو دیگران بودن» به دوره «مستقل بودن» است؛ دورهای که نوجوان به هویّت واقعی خویش دست مییابد. نوجوان با خود میگوید: «اکنون من دیگر کودک نیستم، یک بزرگ سالم.» در این مرحله، دیگر والدین نمیتوانند به او کمک چندانی بکنند؛ چه اینکه وی الگوهای خود را در جای دیگری جست وجو میکند. میل به اظهار وجود و اثبات خود یکی از طبیعیترین حالات روانی دوره نوجوانی و جوانی است.
نوجوان و جوانی که دوره کودکی را پشت سر گذارده، باید خود را برای زندگی مستقل اجتماعی آماده نماید. تحقق این موضوع، پیش از هر چیز، مستلزم یافتن هویّت خویشتن است. اینک او خود را یافته است. اگر بزرگ سالان ویژگیهای این دوره زندگی او را بشناسند و با آنان برخوردی مناسب داشته باشند، هم نوجوانان به هویّت خویش دست مییابند و هم بزرگ سالان کمتر احساس نگرانی میکنند. از این رو، میتوان گفت: بیشتر انحرافات نوجوانان و جوانان ریشه در ناکامیهای اولیه زندگی دارد.
امام صادق علیه السلام با بیان حکیمانهای به این دوره از زندگی نوجوان اشاره میکنند و میفرمایند: «اَلْوَلَدُ سَیِّدٌ سَبْعَ سنین وَ عَبْدٌ سَبْعَ سنین وَ وَزیرٌ سَبْعَ سنین.» کودک هفت سال اول، سیّد و فرمان رواست. او را آزاد بگذارید تا استقلال در عمل پیدا کند. در هفت سال دوم، آمادگی خاصی برای الگوپذیری دارد؛ چه اینکه هنوز در مرحله دیگر پیروی قرار دارد و الگوپذیر است. از این رو، سعی کنید در این دوره، الگوهای مناسبی در اختیارش قرار دهید و محیط تعلیم و تربیت او را هرچه بیشتر غنی و اصلاح کنید تا از طریق مشاهده الگوهای مفید و جذّاب، رشد کند. اما در مورد دوره نوجوانی میفرماید: «وزیرٌ سبع سنین»؛ یعنی دوره «پیروی دیگران بودن» او سپری شده و با آغاز نوجوانی، دوره دست یابی به هویّت خویشتن آغاز شده است. او را آزاد بگذارید تا خود انتخاب کند و حتی در مورد مسائل گوناگون زندگی با او مشورت کنید و از او نظرخواه باشید.
اگر با نوجوان این گونه برخورد شود و به او شخصیت و هویت و اعتبار اعطا شود، طبیعی است که هم اعتماد به نفس او تقویت میشود و هم احساس امنیت و آرامش میکند. این اساسیترین راه برای تربیت نوجوان است.
بنابراین، هر رفتاری که از آدمی سر میزند، نشئت گرفته و متأثر از مجموعهای از عوامل است که هرگز نمیتوان نوجوان و یا جوان را یکسره مقصر و مجرم اصلی دانست و دیگران را بی گناه. با نگاه فوق، اساسا زمینه پیدایش جرم از بین میرود. از این رو، در پیدایش بزهکاری و رفتارهای نابهنجار و آسیب زا عوامل متعددی به عنوان عوامل پیدایش و زمینه ساز مؤثر هستند که فرد مرتکب شونده، تنها بخشی از قضیه میباشد.
در واقع، باید با این نگاه به مجرم نگریست که مجرم یک بیمار است. به تعبیر پریودو داریل: «بزهکار یا مریض است و یا نادان. باید به درمان و آموزش او پرداخت، نه اینکه او را خفه کرد.»(32)
اصولاً اسلام به پیش گیری جرم بیش از اصلاح مجرم اهتمام دارد. به همین دلیل پیش از هر چیز به عوامل به وجود آورنده و زمینههای گناه و جرم توجه ویژه دارد و برای مقابله با آن چاره سازی کرده است. اسلام، آگاهی، علم و تفکر را مایه اساسی هر نوع پیشرفت و سعادت دانسته، آن را بسیار میستاید و از جهل و نادانی که مایه بدبختی و گناه است، نهی میکند. به امر رعایت بهداشت و نظافت عنایت ویژه داشته و برای سلامت روح و روان، نیز به اقامه نماز و دعا امر فرموده و گذشت، مهربانی و صبوری. حق شناسی، سپاسگزاری، رعایت حرمت دیگران، عدل و احسان، توصیه نموده و از نفاق، ریا، دروغ، افترا و تحقیر به شدت بیزاری جسته است. همه افراد را در برابر اعمال خویش مسئول دانسته و میفرماید: هر کار ریز و درشتی در اعمال افراد ثبت و عمل هیچ کس ضایع نخواهد شد.
علاوه بر این، به امر به معروف و نهی از منکر به عنوان وظیفه همگانی توجه کرده و انجام عبادات روزانه فردی و جمعی را به عنوان عوامل پیش گیرانه مطرح کرده است. البته، در جای خود پس از وقوع جرم و علی رغم آن همه التفات و توجه به امر پیش گیری و اصلاح و بازپروری، اسلام برای مجازات نیز به عنوان اهرمی برای جلوگیری از تکرار وقوع جرم تأکید فراوان دارد. در واقع، مجازاتها در اسلام نیز برای امر پیش گیری است.
پیشنهادات
الف. اقدامات پیشگیرانه
در اینجا برای پیشگیری از ارتکاب عمل بزهکارانه توسط افراد به ویژه نوجوانان یا جوانان پیشنهاداتی ارائه میشود:
1. هماهنگ کردن بخشهای عمومی و خصوصی که در زمینه پیش گیری از وقوع جرم فعالیت دارند؛ مانند نیروی انتظامی، کار و امور اجتماعی، آموزش و پرورش، شهرداریها، شوراها، امور جوانان، بهزیستی و... به منظور اجرای برنامه عملی پیش گیرانه و هماهنگی بیش تر؛
2. آگاهی دادن به خانوادهها برای نظارت و کنترل بیشتر آنان بر فرزندان و گوشزد کردن میزان مجازات جرایم در صورت ارتکاب جرم توسط آنان؛
3. اتخاذ تدابیر امنیتی بیش تر توسط دولت در محلهای جرم خیز و اقداماتی به منظور کمک به خانوادهها، بخصوص نوجوانان و جوانانی که در معرض آسیب قرار دارند؛
4. اطلاع رسانی شفاف رسانههای جمعی برای تشویق جوانان درباره تسهیلات و فرصتهایی که جامعه برای آنان قرار داده است؛
5. تجهیز پلیس برای مقابله جدّی با باندهای مخوف انواع گوناگون بزهکاری اجتماعی در جامعه؛
6. اقدامات امنیتی برای مراکز حساس تجاری، بانکی و... .
ب. راهکارهای شناسایی مشکلات نوجوان و جوانان
علاوه بر اقدامات پیش گیرانه، شناسایی راهکارهایی برای شناخت مشکلات نوجوانان و جوانان امری لازم و ضروری است. مواردی چند در این زمینه مطرح است:
1. شناخت نیازهای روانی و کیفیت ارضای این نیازها در شادابی و نشاط فرد بسیار مؤثر است و ارضا نشدن آن و یا ارضای ناقص آن، اثرات نامطلوب بر جای گذاشته و زندگی را به کام فرد تلخ میکند و فرد را به انحراف میکشاند.
2. توجه به مشکلات جسمانی فرد، مشکلاتی همچون اختلال در گویایی، بینایی، شنوایی، جسمانی و عقب ماندگی ذهنی.
3. توجه به مشکلات آموزشی، مانند ناتوانی در یادگیری، ترک تحصیل، افت تحصیلی، بی توجهی به تکالیف درسی و تقلب در درس.
4. توجه به مشکلات عاطفی، روانی، همچون افسردگی، خیال بافی، بدبینی، خودکم بینی، خودبزرگ بینی، زود رنجی، خودنمایی، ترس، اضطراب، پرخاشگری، حسادت، کم حرفی و وسواس.
5. توجه به مشکلات اخلاقی، رفتاری همچون تماس تلفنی و نامه نگاری با جنس مخالف، معاشرت با جنس مخالف، شرکت در مجالس، خود ارضایی، چشم چرانی، فرار از منزل، غیبت از مدرسه، اقدام به خودکشی، سرقت، دروغگویی، اعتیاد، ولگردی و...
ج. وظایف خانواده
خانوادهها نیز وظایفی در مقابل پیش گیری از جرم و بزهکاری فرزندان دارند که به برخی از آنها اشاره میگردد:
1. دوستی با فرزند و حذف فاصله والدین با فرزندان، به گونهای که آنان به راحتی مشکلات و نیازهای خود را به والدین بگویند؛
2. تقویت اعتقادات فرزند، به ویژه در کودکی و نوجوانی، در کنار پای بندی عملی والدین به آموزههای دینی؛
3. ایجاد سازگاری در محیط خانه؛
4. ایجاد بستر مناسب برای احساس امنیت، آرامش، صفا و صمیمیت و درک متقابل والدین و فرزندان؛
5. تلاش در جهت تأمین نیازهای مادی و معنوی فرزندان توسط والدین؛
6. توجه به نیازهای روحی و عاطفی اطفال و نوجوانان و ایجاد فضای مطلوب و آرام در خانواده؛
7. مراقبت والدین نسبت به اعمال و رفتار فرزندان خود؛
8. برنامه ریزی مناسب برای تنظیم اوقات فراغت نوجوانان و جوانان؛
9. نظارت جدّی والدین نسبت به دوست یابی فرزندان.
د. وظایف سایر نهادها
علاوه بر خانواده، سایر نهادها از جمله مجموعه حاکمیت، آموزش و پرورش، نهاد قضایی، بهزیستی و... نیز در این زمینه وظایفی دارند که به برخی از آنها اشاره میگردد:
1. تقویت ارتباط میان والدین دانش آموزان با مربیان و عدم واگذاری مسئولیت تربیت فرزندان به مدرسه یا خانواده به تنهایی؛
2. تقویت مراکز مشاورهای مفید و کارامد در مدارس؛
3. بها دادن به مسئله ترک تحصیل و یا اخراج دانش آموزان از مدرسه و ضرورت ارتباط با خانوادههای آنان؛
4. ضرورت آشنایی نیروهای نظامی و انتظامی با انحرافات اجتماعی و نحوه برخورد با آنان؛
5. اعمال مجازتهای سنگین، علنی و جدی (در ملأ عام) برای باندهای فساد، اغفال و...؛
6. تقویت نظارتهای اجتماعی رسمی و دولتی و نیز نظارتهای مردمی و محلی از جمله امر به معروف و نهی از منکر برای پاکسازی فضای جامعه و تعدیل آزادیهای اجتماعی؛
8. برنامه ریزی اصولی و صحیح برای اشتغال در جامعه، رفع بی عدالتی، و پی گیری منطقی نیازهای جوانان، تأمین امنیت و نیاز شهروندان؛
9. جلوگیری از مهاجرتهای بی رویه به شهرهای بزرگ و جلوگیری از پرداختن جوانان به اشتغالهای کاذب مثل کوپن فروشی، سیگار فروشی، نوارفروشی و...؛
10. ایجاد مراکز آموزشی، ورزشی، تفریحی، مشاورهای برای گذران اوقات فراغت نوجوانان و جوانان؛
11. ایجاد تسهیلات لازم برای جوانان و نوجوانان از قبیل وام ازدواج، وام مسکن، وام اشتغال، و...؛
12. ایجاد بستر مناسب برای ایجاد بیمه همگانی، بیمه بی کاری، و برخورداری نوجوانان و جوانان از تسهیلات اجتماعی و...؛
13. فراهم کردن موقعیتها و بسترهای لازم در جامعه تا زندانیان پس از آزادی از زندان مورد پذیرش جامعه واقع شوند و شغل آبرومندانهای به دست آورند؛ در غیر این صورت، مجددا دست به اقدامات بزهکارانه خواهند زد؛
14. از آن رو که از جمله عوامل مؤثر در ارتکاب جرم، بی کاری و فقر میباشد، میبایست با برنامه ریزی دقیق، که نیاز به عزم ملی دارد، نسبت به اشتغال در جامعه و ریشه کنی فقر و بی کاری اقدام لازم و بایسته صورت گیرد.
برچسبها: پیشگفتار
+ نوشته شده در یکشنبه ۱۳۹۸/۰۶/۳۱ ساعت 0:54 توسط ستاره جوانمردی | نظر بدهید
مقالهای درمورد آسیبهای اجتماعی
تحقیق در مورد آسیبهای اجتماعی
آسیبهای اجتماعی به عنوان اموری که نظم عمومی جامعه را به هم میزنند و هنجارهای آن را مورد تعرض قرار میدهند بسیار حایز اهمیت میباشند. چراکه افزایش ناهنجاریها نشانهای از وجود بحران محسوب میشود و نظم اجتماعی را تهدید میکند.
با توجه به اهمیت آسیبهای اجتماعی و روند رو به رشد آن بی شک مداخله در آسیبهای اجتماعی نیاز به تفکری جامع دارد که فعالیت آن در سطوح مختلف پیشگیری مراقبت و حمایت قابل پیشگیری باشد.
آسیب شناسی اجتماعی
آسیب شناسی اجتماعی به بررسی انواع مشکلات میپردازد که در سطح اجتماعی مطرح هستند و سعی میکنند علل مختلف آنها را از جنبههای مختلف فردی، اجتماعی و غیره مورد بررسی قرار دهد.
آسیب شناسی اجتماعی به بررسی انواع مشکلات میپردازد که در سطح اجتماعی مطرح هستند و سعی میکنند علل مختلف آنها را از جنبههای فردی، اجتماعی و غیره مورد بررسی قرار دهد.
هر جامعه متناسب با شرایط خود، فرهنگ، رشد و انحطاط خود با انواعی از انحرافات و مشکلات روبروست که تأثیرات مخربی روی فرآیند ترقی دارد شناخت چنین عواملی میتواند مسیر حرکت جامعه را به سویی ترقی و عامل هموار سازد به طوری که علاوه بر درک عمل آنها و جلوگیری از تداخل با ارائه راه حلهایی به سلامت جامعه کمک نماید.
علل و عوامل پیدایش آسیبهای اجتماعی
مطالعه انحرافات و کجرویهای اجتماعی و به اصطلاح آسیب شناسی اجتماعی عبارت است از مطالعه و شناخت ریشه بی نظمیهای اجتماعی.
مطالعه انحرافات و کجرویهای اجتماعی و به اصطلاح، آسیب شناسی اجتماعی عبارت است از مطالعه و شناخت ریشههای اجتماعی، در واقع آسیب شناسی اجتماعی مطالعه و ریشه یابی بی نظمیها، ناهنجاریها و آسیبهایی نظیر بیکاری، اعتیاد، فقر، طلاق و … همراه با علل و شیوههای پیش گیری و درمان آنها و نیز مطالعه شرایط بیمارگونه و نابسامانی اجتماعی است. به عبارت دیگر خاستگاه اختلالها، بی نظمیها و نابسامانیهای اجتماعی، آسیب شناسی اجتماعی است زیرا اگر در جامعهای هنجارها مراعات نشود. رفتارها آسیب میبیند یعنی آسیب زمانی پدید میآید که از هنجارهای مقبول اجتماعی تخلفی صورت پذیرد. عدم پای بندی به رفتارهای اجتماعی موجب پیدایش آسیب اجتماعی است. از سوی دیگر، اگر رفتاری با انتظارات مشترک اعضای جامعه و یا یک گروه یا سازمان اجتماعی سازگار نباشد و بیشتر افراد آن را ناپسند و یا نادرست تصور کنند کجروی اجتماعی تلقی میشود سازمان یا هر جامعهای از اعضای خود انتظار دارد که از ارزشها و هنجارهای خود تبعیت کنند.
اما همواره افرادی در جامعه یافت میشوند که از پارهای از این هنجارها و ارزشها تبعیت نمیکنند افرادی که همساز و هماهنگ با ارزشها و جامعه و یا سازمانی باشند همنوا و یا سازگار و اشخاصی که برخلاف هنجارهای اجتماعی رفتار کنند و بدانها پای بند نباشند افرادی ناسازگار میباشند. در واقع کسانی که رفتار انحرافی و نابهنجاری آنان دائمی باشد و زودگذر و گذرا نباشد کجرو یا منحرف نامیده میشود رفتارها را انحراف اجتماعی یا social devianced و یا کجروی اجتماعی گویند.
چشم انداز آسیبها و تهدیدات اجتماعی ایران
جوامع در حال گذار جوامعی هستند که به دلیل تغییرات متنوع و متعدد معمولاً یا تضادهای مختلف زیرساختهای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی مواجهند. عدم تطابق و رشد ناهماهنگ غیرمادی فرهنگ در این جوامع، موانع و مشکلاتی را در سازگاری اجتماعی به وجود آورده است.
افراد به سختی و به زحمت میتوانند خود را با محیط سازگار و با تغییرات و دگرگونیهای تازه و هماهنگ نمایند. لذا از این حیث دارای تاخرهای فرهنگی، بی هنجاری و ناهنجاری، کشاکشهای مختلف اجتماعی در سطحی وسیع تر، بی سازمانی و از هم گسیختگی اجتماعی هستند این بی نظمیها عدم تعادل و ثبات اجتماعی در مقاطع مختلف زمانی و افزایش آسیب پذیریها و تحمیل بحرانهای شدید شده است که در صورت عدم توجه و برنامه ریزی صحیح میتواند نه تنها امنیت ملی- اجتماعی که هستی شناختی آنها را با تهدیدی جدی مواجه کند.
ایران به عنوان یک کشور د رحال توسعه و گذار از مرحله سنتی به مدرنیسم از این قاعده مستثنی نیست و دگرگونیهای سریع و وسیعی در ساختارهای اصلی خود به خصوص ساختار فرهنگی و اجتماعی گذاشته است. در نتیجه این تغییرات شتاب آلود و تاخرساختارهای موجود در ابعاد فرهنگی، اجتماعی، سبب شده است آسیبها و تهدیدات اجتماعی متنوعی بر جامعه ایران تحمیل شود .
به طوری که طبق آمارهای بهزیستی کشور طی سالهای اخیر به طور متوسط هر سال ۱۵ درصد رشد آسیبهای اجتماعی داشته ایم. از آنجا که میزان پیشرفت و توسعه هر کشوری در سایه امنیت و ثبات اجتماعی حاصل میشود.
تهدیدات و آسیب پذیریهای اجتماعی ایران و بررسی روند و ابعاد مختلف آن چگونگی تحول و اولویت بندی زمان حال و آینده نه تنها راه را برای برنامه ریزیهای ملی هموار کرده بلکه موجب میشود تا افدامات به موقع و تصمیم گیریهای صحیحی قبل از به وقوع پیوستن هر گونه بحران اتخاذ و تعامل و امنیت اجتماعی تا حد امکان حفظ شود.
نقش خانواده در سلامت روان فرزندان چیست؟
خانواده که مهمترین عوامل مؤثر در رشد همه جانبه کودک است تأثیر خانواده بر کودک بدون مقدمه با قدرت فراگیری خاصی آغاز و در سراسر زندگی فرد آشکار میشود تأثیر روابط صحیح بین والدین و فرزندان و اهمیت آن بر هیچ کسی پوشیده نیست زیرا کودکان دارای خصوصیت «اخلاق دیگر پیرو» هستند یعنی با چشم بسته رفتار والدین خود را تقلید میکنند و به همین علت علمای تعلیم و تربیت همگی بر این باورند که نقش والدین در شکل گیری شخصیت کودکان غیرقابل انکار و از مهمترین عوامل در تأمین بهداشت کودکان است.
همچنین بخش اعظمی از رفتارها، جامعه پذیری، احساس مسئولیت، داشتن زندگی سالم و عادی از آلودگی در خانواده شکل میگیرد و اگر نظارت و کنترل والدین در کنار فضای صمیمی به همراه مهر و محبت باشد هرگز شاهد وجود آسیبهای اجتماعی نخواهیم بود.
اهم موضوعاتی که داخل خانواده میتوانند در آسیب پذیری فرزندان تأثیر گذار باشند به شرح ذیل میباشند:
الف) ساختار خانواده:
ساختار خانواده را میتوان از ابعاد مختلف مورد بررسی داد و از این جنبه میتوان خانواده را به چند نوع تقسیم کودک تعدادی از این انواع را میتوان به عنوان خانواده بی تفاوت، خانواده گسسته، خانواده پرکار و خانواده اردوگاهی نام گذاری نمود.
هر کدام از ساختارها شیوههای متفاوت تربیتی و انتظارات متفاوتی از فرزندان خود دارند که من جمله میتوان به ویژگی خانواده بی تفاوت اشاره نمود:
ساختار این خانواده حکایت از فقدان ارزشهای معنوی، محیط سرد و طرد کننده داشته به طوری که والدین این فرزندان اهمیتی به آینده آنان نداده و تماشاچیان بی تفاوت رفتارهای فرزندانشان هستند. اینگونه خانوادهها والدین به علت نرمش محض با کلیه رفتارهای فرزندان به دلیل بی تفاوتی، موافقت نموده و به راحتی تسلیم کارهای آنان میشوند. همچنین در خانوادههای گسسته که نبود حمایت عاطفی روانی و بی توجهی به امر نظارت و کنترل از ویژگی آن است. فضای خانواده از حالت امن خارج شده و عنصر عاطفه و محبت از آن رخت بسته این خانوادهها محیط مناسبی برای رشد انواع شرارت خشونت و … هستند.
بدیهی است فرزندان خانوادههایی از گزند آسیبهای اجتماعی مصون خواهند ماند که منطقی تر عمل نمایند و فرزندان خانوادههای پرکار، ارودگاهی، بی تفاوت و گسسته نوعاً در لب پرتگاه سقوط میباشند پس چه خوب است والدین عزیز با هدف سالم سازی فضای منزل به فرمایش مولایمان علی (ع) توجه نمایند:
« آنقدر عمر نداری که همه چیز را یاد بگیری، پس آنقدر یاد بگیر که بتوانی بفهمی و آنقدر عمر نداری که تمام آن چیزهایی را که فهمیدهای عمل کنی پس آنقدر بفهم که بتوانی به آن عمل کنی».
ب) نظامهای حمایتی خانوادگی
والدین جوانان بزهکار در مقایسه با والدین جوانان غیر بزهکار عمدتاً در برخورد با رفتارهای فرزندان خود از مهارت کافی برخوردار نیستند. در بسیاری از موارد، والدین عمدتاً وقت خود را خارج از خانه و در محیط کار سپری میکنند و خلاء حضور پدر در خانواده، جوانان پسر را از نظام حمایت پدر در یافتن هویت مردانه محروم میسازد. مواجه شدن پسران با بحران هویت جنسی که ناشی از غیبت طولانی مدت پدران در خانه است آن را به سوی رفتارهای پر خطر میکشند. در این مورد پرداختن به امور تربیتی فرزندان توسط والدین که شامل اصول اخلاقی مناسب و منسجمی است که ویژگی تنبیهی نداشته باشد و در مقابل نظارت دقیق بر کار آنها شرکت والدین در زندگی روزمره جوانان، کسب اطلاع از فعالیتهای فرزندان در طول روز و آموزش مهارتهای زندگی، میتوان از گرایش جوانان به سمت رفتارهای پرخطر پیش گیری کرد.
پ) فقر:
فقر ما در تمام آسیبهای اجتماعی است. فقر را با بسیاری مسائل زیر از جمله تندرستی و افزایش مرگ و میر، بیماری روانی، شکست تحصیلی و …. رابطه دارد. هر چند خود فقر به طور ذاتی یک مشکل و آسیب است این لزوماً به این معناست که تمام افرادی که زیر خط زندگی میکنند افرادی نابسامان و مشکل ساز برای اجتماع هستند مشکلات اقتصادی، عدم تأمین نیازهای جسمی و روانی اغلب زمینهای برای بروز و ظهور مشکلات اجتماعی دیگر است.
ج) محبت افراطی
تأکید محبت به معنای افراط و زیاده روی در آن نیست. در روایتی از امام محمد باقر (ع) آمده است:
«بدترین پدران کسی استکه در محبت و نیکی نسبت به فرزند زیاده روی کند».
محبت باید چنان باشد که:
اولاً: فرزندان بیش از حد وابسته بار نیایند و در غیاب آنها والدین بتوانند روی پای خود بایستند.
ثانیاً: از خود راضی و لوس بار نیایند فرزندانی که بیش از حد مورد محبت والدین قرار میگیرند از دیگران نیز توقع محبتهای آن چنانی دارند و زمانی که وارد جامعه میشوند چون توقعات آنان برآورده نمیشود سرخورده و مأیوس میشوند و به علت روحیه آسیب پذیر و نامتعادل در زندگی با مشکلات جدی روبه رو میشوند.
د) خشونت پدر
بعضی از پدران مدیریت خانواده را تحکم، زورگویی و اعمال خشونت اشتباه گرفتهاند و رفتاری تند و خشن دارند بدرفتاری بعضی پدران گاه چنان شدید است که محیط خانه را به جهنمی سوزان برای زن و فرزندان تبدیل میکند.
وجود خفقان و خشونت در محیط خانه فرزندان را نسبت به زندگی بی علاقه و بدبین میسازد و زمینه را برای انحرافاتی از قبیل: اعتیاد و برخی عادتهای خطرناک دیگر در آنها فراهم میسازد زیرا این قبیل امور در واقع عواملی برای فرار از وضع موجود و تسکین اضطراب هستند خانوادههایی که فاقد آرامش و آسایشند زمینه ساز تمایل به انحرافات اجتماعی هستند.
ر) پائین بودن سطح آگاهی خانوادهها
خانواده یک نهاد و یک مثلث مقدس است که اضلاع آن را پدر، مادر و فرزندان تشکیل میدهند اضلاع این مثلث هم در یکدیگر اثر میگذارند و هم از یکدیگر اثر میپذیرند. اگر بین اعضای خانواده یک رابطه سالم متعادل و ارزشمند حاکم باشد زمینههای رشد و شکوفایی به روی این خانواده باز خواهد شد و رفتارهای متعادل در آن شکل خواهد گرفت.
با گذشت زمان و ماشینی تر شدن زندگی، بین اعضای خانوادهها جدایی افتاده و آنها روز به روز بیشتر احساس تنهایی و از خود بیگانگی میکنند و رابطه بین فرزندان و خانواده مختل شده هر چه قطع این ارتباط طولانی تر باشد به همان میزان انحرافات اخلاقی، آسیبها در فرزندان بیشتر مشاهده خواهد شد.
شرایط پیش آمده شرایطی است که والدین نیاز جدی و مبرم به دانش افزایش دارند. دانش و آگاهی خانوادهها باید تقویت شود آنها باید بتوانند با ویژگیهای روانی و شخصیتی همدیگر آشنایی پیدا کرده تا ارتباط خود را مستحکم تر نمایند.
خ) شیوههای فرزند پروری
خانوادههای قاطع و آسان گیری که در آنها محبت زیادی نسبت به فرزندان اعمال میکنند تأثیر بیشتری بر سازگاری فرزندان دارند اما خانوادههای مستبد و بی توجه که در آن میزان محبت والدین پائین است سازگاری کم تری در فرزندان مشاهده میشود.
حمایت و محبت والدین به عنوان یکی ازعوامل مهم تأمین کننده بهداشت روانی فرزندان محسوب میشود. بنابراین به منظور کاهش انحرافات و بزهکاریهای دوره نوجوانی توصیه میشود که والدین به جای فاصله گرفتن از نوجوان، در جهت نزدیک تر شدن به او و ابراز محبت زیاد تلاش کنند. در صورت نزدیکی عاطفی والدین لازم نیست کنترل زیادی بر فرزندان صورت گیرد زیرا فرزندان، خودشان، ارزشها و ملاکها را درونی میسازند.
چ) طلاق:
مسأله مهمی که در سالهای اخیر به افزایش آسیبهای اجتماعی دامن زده است افزایش آمار طلاق در کشور است. براساس آمارهای رسمی از هر ۵ ازدواج یکی به طلاق منجر میشود باید دید چه عاملی باعث این همه نابسامانی در زندگی شده است. با توجه به اینکه بحث طلاق، باعث ایجاد جدائی و شکستهای عاطفی میان همسران در خانواده و فرزندان میشود و باعث ایجاد افسردگی و عوارض بعد از جدائی میگردد باعث افزایش گرایش به آسیبهای اجتماعی میشود.
چرا که گسیختگی خانوادگی یکی از عوامل مهم در تولید رفتار بزهکارانه است زیرا هنگامی که فرزندان والدین خود را در اثر طلاق از دست میدهند همچنین مراقبت سرپرستی و کنترل و راهنمائیهای آنان را نیز از دست خواهند داد. خانوادههای تک والدی قادر نیستند الگوهای نقشی مناسبی برای فرزندان باشند.
خ) شکاف بین نسل
شکاف نسل بین جوانان و والدین از عوامل خانوادگی مؤثر در بزهکاری جوانان است. منظور از شکاف نسل فقط فاصله سنی و جسمانی فرزندان با والدین نیست بلکه دربرگیرنده جدائی در ارزشها و هنجارهای جوانان با والدین است که به بیگانه شدن جوانان از والدین منتهی میشود. بیگانه شدن جوانان از ارزشها و هنجاریهای فرهنگی والدین آنان را به ارتکاب اعمال نابهنجار و خلاف قانون برمی انگیزد.
و) عدم وجود پیوندهای قوی عاطفی در خانواده
یکی از مؤلههای خانواده منسجم، پیوند عاطفی است که در امر وجود و استمرار فضای گفت و گو، تعامل افکار و تبادل نظر میان اعضای آن شکل میگیرد. پیوند عاطفی خود به عنوان یک عامل انگیزش موجب ارتقاء خانواده میشود. عوامل گوناگونی موجب آسیب دیدن پیوند عاطفی خانواده شده و انسجام آن را به مخاطره میاندازد که یکی از این وسایل گسترش رسانههای جمعی و استفاده افراطی از آنهاست. این رسانهها، بتدریج جای ارتباط بین فردی از نوع چهره به چهره را گرفته و توانستهاند فضای انفرادی را به جای فضای جمعی و اجتماعی خانواده حاکم کنند و به تدریج رعب فرهنگی و انفعال شخصیتی را در افراد ایجاد میکنند.
ارتقاء هویت فرهنگی و ملی – مذهبی در جوانان
یکی از مسائل مهم جوانان در ایران دین شناسی به منظور جلوگیری از آسیبهای روحی- روانی و اجتماعی است.
در ایران اسلامی باید غنای فرهنگی داخلی را در متن زندگی مردم وارد کرد. برای پیشرفت یک جامعه باید روحیه نشاط و پویائی در آن تقویت شود و بدیهی است که پای اصلی این مسأله جوانان هستند. نکتهای که بدون آن نمیتوان انتظار توسعه کشور و عدم بروز آسیبهای اجتماعی را داشت. با توجه به سیر نزولی هویت ملی- مذهبی باید مکانیسمهای عملیاتی دین را فعال نمود و این مستلزم این است که با اندیشیدن برای آن راه حلهای عملی ارائه کنند.
ه) پایگاه اجتماعی افراد
مطالعات نشان میدهد پایگاه اجتماعی فرد در خانواده در گرایش آنها به آسیبهای اجتماعی مؤثر است این موضوع با سطح سواد فرد، درآمد والدین ارتباط پیدا میکند. بدین معنی که هر چه سطح سواد و همچنین درآمد والدین بالاتر باشد گرایش و ابتلاء به آسیبهای اجتماعی در آنها کمتر است. محل سکونت خانواده و محلی که در آن زندگی میکنند نیز تأثیرگذار است. چرا که بیشتر کسانی که به آسیبهای اجتماعی گرفتار میشوند اکثراً در شهرهای بزرگ و در محلات آسیب خیز، فقیرنشین و حاشیه نشین زندگی میکنند.
فعالیتهای پیشگیرانه در زمینه جلوگیری از آسیبهای اجتماعی
از جمله فعالیتهای پیشگیرانه جهت جلوگیری از آسیبهای اجتماعی عبارتند از:
۱- تدوین و اجرای برنامههای آموزشی از طریق رادیو، تلویزیون، روزنامه، کتاب و…
۲- آموزش والدین و جوانان به روشهای نوین روانشناسی نوجوان و جوان
۳- آموزش برقراری ارتباط کلامی و عاطفی والدین با یکدیگر و با فرزندان
۴- آگاهسازی والدین نسبت به نقشها و وظائف و روشهای تربیتی صحیح
۵- برنامه ریزی صحیح نسبت به استفاده بهینه از اوقات فراغت نوجوانان
۶- آموزش مهارتهای زندگی برای جوانان.
نتیجه اینکه در جامعهای که وقوع و بروز آسیبها مضموم نامطلوب تلقی میشود همه نهادهای فرهنگی، آموزشی، قضائی و …. برای تلطیف کجرویها گام فراسو نهند و به ایفای نقش بپردازند در چنین جامعهای از شهروندان نیز انتظار میرود تا ضمن شناخت آسیبها و کج رویهای اجتماعی، از نهادها و سازمانهای متولی، بخواهند تا گامها و اقدامات خویش را در قلمرو حفظ صیانت ارزشی سرعت بخشند و با طرحها و تدابیر خلاقانه جامعه را تعالی بخشند همچنین توجه به آموزش خانوادهها سرمنشأ برنامههای آموزشی ارگانها و سازمانهای دولتی و غیردولتی قرار گیرد تا بتوانند منشأ رشد و شکوفائی آسیبهای اجتماعی را که در خانه و خانواده است با آموزشهای صحیح کنترل نموده و فضای خانه را به محل شکوفائی استعدادها و خلوصیت و اخلاق حسنه تبدیل نمایند. امید است با مجهز کردن خودمان به علم همراه با عمل، فرزندانمان را برای زندگی در عصر پیچیده هزار سوم آماده سازیم. إن شاء الله
+ نوشته شده در یکشنبه ۱۳۹۸/۰۶/۳۱ ساعت 11:44 توسط ستاره جوانمردی | نظر بدهید
مواد مخدر آسیب اجتماعی
مقدمه
متاسفانه امروزه در جامعه ما مصرف مواد مخدر خطرناک از قبیل تریاک، هروئین، کوکائین، حشیش یا ماریجوانا و ال. اس. دی - مخصوصاً در بین نوجوانان و جوانان - دائماً در حال افزایش است و شبکه بینالمللی قاچاق مواد مخدر و سوادگران مرگ بی شرمانه دام اعتیاد را در همه جا میگسترانند.
آسیبهای مواد مخدر حراست دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات
اما چرا برخی از افراد آمادهی تجربه کردن و آزمودن مواد مخدر هستند و یا برای دسترسی به آن تمایل خاصی دارند، در حالی که بسیاری از افراد هرگز پیرامون این دام گام نمینهند؟ هرچند به سادگی نمیتوان پاسخ دقیق و عملی به پرسشهای بالا داد و عوامل موثر در ایجاد اعتیاد را طبقهبندی کرد، اما سعی نموده ایم در این مطلب مواردی را بررسی نمائیم.
مبنای اعتیاد
در اکثر جوامع، جوانان سالم ۱۵ تا ۲۰ سالهای که برای کسب تجربه و یا در اثر معاشرت با دوستان نامناسب و یا معتادان به استفاده از مواد مخدر پرداختهاند، بیشترین طیف افراد معتاد را از نظر مبنا تشکیل میدهند. این گروه به علت نداشتن پشتوانه خانوادگی و تربیت صحیح و از روی حس کنجکاوی و همچنین در اثر معاشرت با کسانی که آنها را به استفاده از داروی مخدر تشویق میکنند، برای اولین بار مواد مخدر را تجربه نموده و دچار اعتیاد به مواد مخدر میشوند.
آسیبهای مواد مخدر حراست دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات
متاسفانه بسیاری از جوانان به علت احساس درماندگی، ناکامی، عدم کفایت و همینطور برای رهایی از تنهایی و فشار روانی معتاد میشوند که رهایی ازاین نوع اعتیاد به سادگی میسر نیست. همچنین، تعداد زیادی از فرزندان طلاق به عنوان کسانی که از تربیت صحیحی برخوردار نیستند به شکل قابل توجهی مستعد گرفتارشدن در دام اعتیاد به مواد مخدر هستند.
آسیبهای مواد مخدر حراست دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات
اختلالات روانی و اعتیاد
اختلال شخصیتی بیش از همه چیز فرد را در برابر اعتیاد آسیبپذیر میسازد. علاوه بر این، اعتیاد خود نیز اختلالهای موجود را تشدید میکند و این دایره معیوب ادامه مییابد. شخص معتاد برای بدست آوردن ماده مخدر دست به اعمال خلاف قانون و اخلاق میزند و با آزاد شدن از قید و بندهای اخلاقی مرتکب جنایت نیز میشود. به طور کلی شخصیتهای روان نژند (دچار سراسیمگی) و نیز روان پریش را میتوان در برابر اعتیاد بسیار آسیبپذیر دانست.
آسیبهای مواد مخدر حراست دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات
شخصیتهای روان نژند، یعنی کسانی که دارای بیماریهای روانی خفیف هستند. این افراد با علائم ضعف روانی، اضطراب، وسواس، ترس و بی اراده بودن در تصمیم گیری شناخته میشوند؛
شخصیتهای روان پریش، یعنی کسانی که به علت عدم رشد خُلقی، در سازش اجتماعی دچار اشکال هستند و دارای خلق و خوی متغیر و قضاوت ناپایدار میباشند.
مبتلایان به این بیماریها بسیار آسان به مواد مخدر گرایش یافته و در زمره معتادان درمیآیند. بدیهی است بسیاری از همین شخصیتها نیز غیر معتاد باقی میمانند.
آسیبهای مواد مخدر حراست دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات
روانپریشها دارای رفتارهای ضد اجتماعی و اختلال خُلقی هستند و توانایی کافی برای پیروی از قوانین و مقررات را ندارند و روابط آنها با دیگران سطحی است. با آنکه این افراد کم هوش نیستند، اما قادر به تحمل فعالیتهای منظم جسمی و ذهنی نیستند و جا و مکان و کار ثابتی را پذیرا نمیشوند. سابقه این افراد نشان میدهد که در دوران کودکی، ناآرام و مشکلساز بوده و در مدرسه قدرت سازش نداشته و در محیطهای دیگر نیز فاقد سازش اجتماعی بودهاند.
روانپریشهای مهاجم که دارای اختلال رفتاری شدید هستند و به انجام اعمال تهاجمی و جنایت و حتی آدمکشی دست میزنند از جمله کسانی به شمار میآیند که بیش از همه به طرف اعتیاد گرایش مییابند. در عین حال روانپریشهای نالایق و غیرفعال نیز که معمولاً به دروغگویی، دزدی، تقلب و آزار دیگران میپردازند، مواد مخدر را وسیله خوشی و آسایش خود به شمار میآورند.
آسیبهای مواد مخدر حراست دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات
نقش تکنولوژی و تمدن
اگرچه پیشرفتهای تکنولوژی در قرن بیستم سبب تحولات دائمی و نیز پیشرفت همه جانبهی معیارهای زندگی از جمله بهداشت عمومی گردیده و در بهبود زندگی مردم موثر واقع شده است، اما در عین حال عوارضی چون ترس از تامین آینده و تشویش و اضطراب را نیز با خود به ارمغان آورده است که در بسیاری از افراد منجر به پیدایش کشمکشهای روانی شده است.
این افراد مظطربانه و دائماً ازخود میپُرسند: آینده چه میشود؟
این کشمکشها، حتی بیش از محرومیتها، سبب درهم ریختن مکانیسمهای دفاعی افراد میشود و از این رو بیماریهای روانی ناشی از کشمکشها و اضطرابها بیش از بیماریهای جسمی بشر را آزار میدهند.
آسیبهای مواد مخدر حراست دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات
افسردگی با اعتیاد درمان پذیر نیست!
افسردگی روانی یکی از بیماریهای شایع عصر ماست که بر روی خلق و خوی، رفتار و احساس فرد اثر میگذارد. از عوارض افسردگی این است که فعالیت، اراده و اعتماد به نفس شخص کاهش مییابد و نشانههایی همچون خستگی، بیمیلی، بیعلاقگی، کمخوابی و ناامیدی نیز بروز میکنند.
در این موارد نشاط، علاقه و همکاری جمعی جای خود را به نگرانی، ناخشنودی و انزواجویی میدهد و بیمار با از دست دادن علایق شغلی و اجتماعی و گاه فردی ممکن است به طرف مواد مخدر و قرصهای روانگردان نیز گرایش یابد تا شاید آرامش و آسایش بیشتری احساس کند.
افرادی که برای برای گریز از تشویش و اضطراب و فشارهای روانی مواد مخدر و قرصهای روانگردان را انتخاب میکنند کسانی هستند که از رو به رو شدن با واقعیات عاجزند و به علت احساس عدم کفایت، زندگی خود را از واقعیت جدا کرده و آن را بر پایهی اوهام و رویا بنا میکنند.
آسیبهای مواد مخدر حراست دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات
نقش خانواده در پیشگیری از اعتیاد فرزندان
بی شک خانواده تاثیر عمیقی در رشد کودک دارد و شخصیت او را پیریزی میکند. اگر محیط خانواده سالم باشد کودک مهر و محبت یاد میگیرد و دارای اعتماد به نفس و احساس مسئولیت میشود.
بررسیهای متعدد نشان از آن دارد که اگر کودک مورد توجه خانواده واقع نشود و از خانواده طرد شود و یا باالعکس، اگر بیش از حد مورد توجه و حمایت واقع شود، آمادهی کجروی، ناسازگاری و تجاوز به حقوق دیگران خواهد شد. کودکانی که در محیط خانه پذیرفته نشدهاند و با محرومیت عاطفی و فقدان مهر مادری روبرو بودهاند، محبت و عواطف دیگران را احساس نمیکنند و با ترک خانه و مدرسه و ناسازگاری با جامعه، رفتار خصمانه بروز میدهند. این افراد فاقد قدرت سازش میشوند و سرنوشت خوبی در انتظار آنان نیست.
آسیبهای مواد مخدر حراست دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات
حمایت بیش از اندازه و اغماض بینهایت پدر و مادر نیز سبب میشود که کودک بسیار پرتوقع و به اصطلاح لوس و نازپرورده بار آید و در نتیجه به تدریج در سازش با دیگران دچار اشکال شود. چنین فردی بهعنوان یک موجود ضد اجتماعی طعمه خوبی برای قاچاقچیان مواد مخدر و جنایتکاران به شمار میآید. برقراری رابطه صحیح پدر و مادر با کودک سبب میشود که رشد شخصیت فرزند سیر طبیعی داشته باشد و از انحراف و کجروی در امان بماند. عواقب خطرناک اعتیاد ایجاب میکند که والدین از لحظه تولد، فرزند را موجودی قلمداد نمایند که به سرعت یاد میگیرد و رشد شخصیت او منوط به برقراری رابطه صحیح بین همه اعضای خانواده است.
آسیبهای مواد مخدر حراست دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات
مراقبت مادر و ایجاد رابطه عاطفی او با فرزند به شکلی که به حس استقلال طلبی فرزند لطمه نخورد و همچنین رفتار خردمندانه و همراه با مهربانی پدر به رشد و متعادل شدن شخصیت کودک کمک بسیار زیادی میکند. این روش تربیتی حتی در صورت بروز اعتیاد در دوره بلوغ، درمان را آسان میسازد و فرزند امکان بازگشت به زندگی سالم را مجدداً به دست میآورد.
آثار و عوارض اعتیاد:
آسیبهای مواد مخدر حراست دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات
● عوارض جسمی
آلودگی و آسیب پذیر نمودن دندانها، ملتهب ساختن مخاط دهان، نقصان ترشحات غدد بزاقی، ضعف قوای جسمانی و کاهش شدید وزن بدن، عقیم نمودن مردان و نازائی زنان، تخفیف تمایلات جنسی، اخلال در کار دستگاه عصبی در صورت تداوم مصرف، تنبلی کبد، ابتلا به یرقان و اثرات ناگوار بر دستگاه گوارش، ورم کلیهها و اشکال در دفع ادرار توام با درد، التهاب مزمن تارهای صوتی، احتمال ابتلا به بیماریهای برونشیت مزمن، آسم، سل و تپش قلب، تنگی نفس و دوران سر، خشکی پوست، شکنندگی ناخنها، خطر ابتلا به انواع سرطان و سکته قلبی و ناشناخته ماندن بیماریهای خطرناک به دلیل کاهش احساس درد.
آسیبهای مواد مخدر حراست دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات
● عوارض روانی
بر هم خوردن تعادل روانی، عدم توجه به اصول و مقررات جامعه، ضعف اراده، از بین رفتن احساس مسوولیت، ایجاد احساسات خصومت زا، بیقراری، عصیانگری، اضطراب دائم و احساس بی کفایتی و تنهایی، اختلال در خواب، بروز انواع بیماریها و اختلالات روانی.
آسیبهای مواد مخدر حراست دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات
● عوارض خانوادگی
نابسامانی خانوادگی، محدود شدن روابط خانوادگی، عدم تربیت صحیح فرزندان، خشونت در خانواده، اُفت سطح فرهنگ اجتماعی و اقتصادی خانواده، گسترش طلاق و کاهش آمار ازدواج
آسیبهای مواد مخدر حراست دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات
● عوارض اجتماعی
مصرف کننده صرف شدن، عدم احساس مسوولیت نسبت به خانواده و جامعه، سطحی و تصنعی شدن روابط اجتماعی و دوری از پیوندهای مستحکم عاطفی، گسترش جرم و جنایت، نشر بیماریهای واگیر و خطرناک مثل ایدز و هپاتیت، محروم شدن نسل آینده از تربیت صحیح و ایجاد مشاغل کاذب.
آسیبهای مواد مخدر حراست دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات
● عوارض اقتصادی
هزینه بالای استعمال موامخدر، هزینه درمان و نگهداری معتادان، کاهش راندمان کار، وقوع آتش سوزیهای بزرگ، هزینههای مبارزه با ورود موادمخدر به داخل کشور، هزینه قضات و دادگاهها در این خصوص، هزینه اجرای طرحهای تحقیقاتی و تشکیل سمینارها.
آسیبهای مواد مخدر حراست دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات
و در پایان...
آسیبهای مواد مخدر حراست دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات
دانشجویان عزیز:
لطفاً فقط به خاطر سلامتی و آینده خودتان، در مواجهه با تعارفهای دوستانه برای تشویق به استعمال دخانیات و مواد مخدر بی تعارف بگویید" نه".
گفتن کلمه" نه" شاید باعث شود برخی از دوستان خود را از دست بدهید، اما هرگز پشیمان نخواهید شد...
+ نوشته شده در یکشنبه ۱۳۹۸/۰۶/۳۱ ساعت 11:43 توسط ستاره جوانمردی | نظر بدهید
چه آسیبهایی بچههای طلاق را تهدید میکند؟
ارتباط عاطفی والد-کودک در مراحل اولیه زندگی اثر اجتناب ناپذیری در مراحل بعدی زندگی دارد، به نحوی که بسیاری از اختلالات دوران بزرگسالی ریشه در دوران کودکی دارد. لذا هر گونه اتفاقات منفی از قبیل غفلت مکرر از کودک و طرد واقعی و خشونت فیزیکی و... میتواند آثار غیر قابل جبرانی ایجاد نماید. آثاری مانند ترس و اضطراب، وسواس، افسردگی و پرخاشگری، حسادت و...
وقتی موقعیت کودک در خطر بیفتد، او دچار ترس و اضطراب میشود، چون موقعیت ثابتی ندارد. همینطور این کودک ممکن است دچار اضطراب شود. والد محترمی که درگیر طلاق شده است، خواسته یا ناخواسته زمینههای اختلالات اضطرابی را در دختران و پسران را ایجاد میکند. چون خودش در موقعیتی قرار میگیرد که نمیتواند تصمیم بگیرد و این ناتوانی در تصمیمگیری عیناً به فرزندان منتقل میشود. باید در نظر داشته باشیم که یادگیری مشاهدهای است. بروز افسردگی هم از آسیبهای دیگر است. آسیبی که بخاطر از دست دادن کانون امن خانواده به وجود میآید. دیگر کسی نیست که به او دل بندد، او را ببیند و درک کند، نوازش کند و آغوشی گرم برای او باز کند. ضمن اینکه ممکن است عصیان و پرخاشگری هم در او بروز پیدا کند. وقتی فرزند موقعیت ثابتی نداشته باشد و امنیت و شرایط زندگیاش به خطر افتاده باشد، عصیانگری را یاد میگیرد. از رفتارهای پرخاشگرانه پدر و مادر یاد میگیرد که او هم میتواند حریمها و ارزشها را بشکند. حسادت و سوءظن به اطرافیان هم از همان آسیبهاست که تاثیر زیادی در زندگی فردی و اجتماعی او خواهد داشت. مواردی که عرض شد تنها بخشی از اتفاقات منفی اثرگذار بر رشد روانی کودک در مراحل رشدی پدیده طلاق است.
این آسیبها به سن بچهها ربطی دارد؟در چه سنی کمترین آسیب برای بچه وجود دارد؟
بله، اثرهای طلاق به جنسیت و مرحله رشدی کودک به لحاظ سنی تاثیر دارد. به نحوی که هر چقدر میزان رشد سنی کودک کمتر باشد، اثرات منفی بیشتری از خود بر جای میگذارد.کودکان در مرحله پیش دبستانی نسبت به کودکان سنین مدرسه و پس از آن، بیشتر از طلاق والدین آسیب میبینند. البته متغیرهایی از قبیل میزان حمایت اجتماعی از کودک، حمایت عاطفی والدین از کودک و... در میزان عوارض پس از طلاق نقش دارند.
آثار و نتایج طلاق در فرزندان چطور نمود پیدا میکند؟
این کودکان خود را موجودی اضافی میدانند و احساس گناه دارند. در دعواهای بین پدر و مادر نقش خود را نمیدانند و حالت گیجی و بهت زدگی دارند. حتی این طلاق در بهره هوشی آنها هم میتواند تاثیر گذار باشد و در رشد عقلانی و هوش آنها اثر منفی خواهد گذاشت. علاوه بر اینکه طلاق باعث ایجاد حس بدبینی به پدر و مادر از طرف فرزند میشود، که در نتیجه آن این کودک به هیچ فردی در آینده نمیتواند اعتماد کند و گذشت کردن را یاد نمیگیرد. در این کودکان کمبودهای عاطفی بسیاری دیده میشود و شیوه رفتاری بچهها در مکانهای عمومی و اجتماع کاملاً متفاوت از بچههای رشد پیدا کرده در خانوادههای سالم است.
نیازی وجود دارد تا کودک از طلاق پدر و مادر و یا علت این جدایی مطلع شود؟
کودک باید از کلیات موضوع جدایی والدین آگاهی داشته باشد نه از جزییات، یعنی والدین باید طرح کنند که با یکدیگر تفاهم نداشته و قادر به ادامه زندگی نیستند. نکته بسیار قابل تامل اینکه والدین نباید تصور منفی از یکدیگر در ذهن کودکی ایجاد کنند. چون کودک به تصور مثبت از پدر و مادر جهت ادامه زندگی نیاز دارد.
زندگی کردن کودک با یکی از والدین برای سلامت روان او خطر آفرین است؟
بله، حتماً. زندگی کردن کودک با یکی از والدین میتواند آسیب زا باشد و ضرورت دارد تا بعد از جدایی والدین، کودک بتواند به نوعی با هر دو والد دیدار داشته باشد. بر اساس پژوهشهای صورت گرفته، آسیبهایی از قبیل اعتیاد، شکست تحصیلی یا ترک تحصیل، خشونت و اضطراب و افسردگی میتواند از عوارض طلاق بر کودکان باشد لذا مراقبت عاطفی از کودکان طلاق توسط والدین بسیار مهم است.
متاسفانه این روزها طلاق در خانوادهها زیاد شده است. چکار کنیم تا فرزندان آسیب کمتری از این اتفاق ناخوشایند ببینند؟
مهمترین توصیه عملی برای والدینی که در شرف جدایی هستند یا طلاق گرفتهاند این است که احترام یکدیگر را حفظ کنند و در حضور بچهها از اختلافاتشان حرف نزنند و حرمتها را حفظ کنند. حتماً قبل از طلاق به مشاور و روان شناس مراجعه کنند. حتی اگر طلاقشان قطعی است، بهتر است شیوه جداشدن را از طریق روان شناس و مشاور خانواده شناسایی کنند تا برای فرزندانشان مشکلاتی ایجاد نشود یا کمتر ایجاد شود. نقش آموزش در مدارس و ارگانهای حمایتی مانند بهزیستی و خدمات مشاورهای پس از طلاق برای کودکان و والدین در این راه بسیار مهم و تاثیرگذار اس
+ نوشته شده در جمعه ۱۳۹۸/۰۶/۰۱ ساعت 0:55 توسط ستاره جوانمردی | نظر بدهید
انواع آسیبهای اجتماعی
آسیبهای اجتماعی
آسیبهای اجتماعی به هر عمل فردی یا جمعی اطلاق میشود که در چارچوب اصول اخلاقی و قواعد جامعه قرار نمیگیرد مانند اعتیاد، دزدی، روسپیگری و...
آسیبهای اجتماعی یکی از مسایل مورد توجه جامعه بشری از گذشته تا به امروز میباشد. با گسترش انقلاب صنعتی و بزرگ شدن دامنه نیازمندیهای انسان و به دنبال آن احساس ناکامی و محرومیت از خواستهها موجب گسترش اعتیاد، فساد، دزدی، انحرافات جنسی و سایر آسیبها شده است. خیلی از این آسیبها در دورههای مختلف وجود داشته اما در هر دوره برخی از آنها از اهمیت بیشتری برخوردارند و برخی زاده یک دوره خاص هستند. در ادامه با تعریف آسیب اجتماعی و انواع آن بیشتر آشنا میشویم.
آسیبهای اجتماعی چیست؟
آسیب اجتماعی به هر نوع عمل فردی یا جمعی اطلاق میشود که در چارچوب اصول اخلاقی و قواعد عام عمل جمعی رسمی و غیر رسمی جامعه محل فعالیت کنشگران قرار نمیگیرد و در نتیجه با منع قانونی یا قبح اخلاقی و اجتماعی روبرو میگردد. به همین دلیل، کجروان سعی دارند کجرویهای خود را از دید ناظران قانون، اخلاق عمومی و نظم اجتماعی پنهان نمایند؛ زیرا در غیر این صورت با پیگرد قانونی، تکفیر اخلاقی و طرد اجتماعی مواجه میشوند.
از نظر بروس کوئن یک رفتار انحرافی با توجه به هنجارهای موجود در فرهنگ تعریف میشود. رفتار و عملی که ممکن است در یک موقعیت یا فرهنگ خاص قابل قبول باشد، ممکن است در جاهای دیگر ناروا و غیر قابل قبول باشد. از جمله انحرافات در فرهنگ ما قتل عمد، تجاوز به عنف، دزدی، ناراحتی روانی جنون آمیز، بزهکاری جوانان، اعتیاد، فحشا و امثال آن است.
انواع آسیبهای اجتماعی
1- آسیبهای نوپدید (شبکههای مجازی)
آسیبهای نوپدید، آسیبهای مرتبط با فناوریهای جدید است که آسیبهای ناشی از استفاده از ماهواره، بازیهای رایانهای، تلفن همراه و اینترنت میتوانند در این مجموعه قرار گیرند و میتواند زمینهساز نوع جدیدی از آسیبهای اجتماعی و روانی باشد. حریم خصوصی افراد آن قدر اهمیت دارد که احترام به آن در قرن حاضر از مرزهای سنتی دین و اخلاق فراتر رفته و در بیشتر کشورهای جهان ضمانت قانونی پیدا کرده است، اما شئون انسانی و اهمیت حفظ آن در فضای مجازی و امنیت اطلاعات مبادله شده با چالشهایی مواجه شده و سلامت اخلاقی و حتی جسمانی کودکان و نوجوانان در جامعه به مخاطره افتاده است.
اکثر والدین نیز به دلیل عدم آشنایی با اینترنت و ظرفیتهای آن و شبکههای اجتماعی فضایی و فناوریهای نوین ارتباطی، از رفتارهای آنلاین فرزندانشان در فضای مجازی اطلاعی ندارند. همین مسأله راه را برای صیادان اینترنتی باز میکند تا راحت تر بتوانند طعمههای خود را از میان افرادی انتخاب نمایند که به نوعی دچارانواع آسیبهای اجتماعی هستند و بدون در نظر گرفتن تهدیدات و معایب این فضا به دنبال تفریح در آن هستند.
فضای مجازی همچنین فضایی محدود به افکار کاربران آن است که به دلیل ناشناس بودن فرستنده و گیرنده پیام، امکان سواستفاده طرفین از هم افزایش مییابد.
آسیبهای اجتماعی، شبکههای اجتماعی، آسیب اجتماعی
2- سرقت و دزدی
سرقت و دزدی هم از لحاظ عرفی و هم از لحاظ قانونی به عنوان یک آسیب جدی محسوب میشوند. هر چند عوامل متعددی در بروز این مشکل شناخته شدهاند مثل فقر و بیکاری، اعتیاد و شیوههای تربیتی، اما باید توجه داشت مبانی شخصیت اهمیت ویژه در ارتکاب دزدی دارند. از دیگر علل و انگیزههای روانی-عاطفی سرقت میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
فقر عاطفی
ناکامی
پرخاشگری
تجربههای دوران کودکی
احساس ناامنی
کودکان نازپرورده
خودنمایی
حسادت
حادثه جویی
و محیط اجتماعی نامناسب
از عوامل اجتماعی-اقتصادی سرقت میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
فقر مادی و فرهنگی
معاشرت با دوستان ناباب
بیکاری
طبقاتی بودن جامعه و نابرابریهای اجتماعی
شهرنشینی و زاغه نشینی
مهاجرت به شهرها و...
3- طلاق
طلاق بر انحلال یک ازدواج رسمی در زمانی که طرفین آن هنوز در قید حیاتند و بعد از آن آزادند تا دوباره ازدواج کنند دلالت میکند. یا به عبارت دیگر "طلاق شیوه نهادی شده پایان یک ازدواج است". متفکران و جامعه شناسان، طلاق را یکی از آسیبهای اجتماعی به شمار آورده و بالا رفتن آن را نشانه بارز اختلال در اصول اخلاقی و به هم خوردن آرامش خانوادگی و در مجموع دگرگونی در هنجارهای اجتماعی میدانند. علل افزایش طلاق را میتوان به شرح زیر خلاصه کرد:
مشکلات مالی
عدم توافق اخلاقی و ناسازگاریهای جنسی
عدم علاقه و کراهت طرفین از یکدیگر در نتیجه ازدواجهای تحمیلی
دخالت دیگران به ویژه خانوادهها
سوءظن
عدم تمکین
عدم پای بندی به مذهب
اعتیاد
زیاده طلبی
انتخاب نادرست اولیه
کمی سن ازدواج
ناآگاهی
تفاوت فرهنگی
بیکاری
نداشتن مسکن
اختلاف در تعیین محل زندگی و…
همچنین در دنیای معاصر انتظارات مردم از ازدواج بالا رفته وافراد بر خلاف گذشته بیشتربه خاطر عشق ازدواج میکنند و نه صرفا داشتن یک شریک زندگی، زنان امروز حاضر به پذیرش ازدواج ناخشنود نمیباشند و مصداق سوختن و ساختن کمتر پذیرفته میشود، از لحاظ فرهنگی زشتی طلاق کاهش یافته و پذیرش اجتماعی آن روز افزون است.
4- خودکشی
خودکشی هر چند در وهله اول یک مشکل فردی به شمار میرود ولی از آنجایی که فرد در اجتماع زندگی میکند و تأثیرات متقابلی همواره بین آنها برقرار است، به عنوان یک معضل و یکی از آسیبهای اجتماعی مورد بررسی قرار میگیرد. آمار خودکشی معمولا با سایر جرایم و آسیبها ارتباط پیدا میکند، بطوری که در میان گروههای مبتلا به اعتیاد خودکشی بیشتر دیده میشود. جامعه شناسان معتقدند هر اندازه همبستگی اجتماعی سست گردد و ارتباط و تعلق فرد به گروه کاسته شود، او آمادگی بیشتری برای پایان دادن به حیات خود پیدا میکند.
براساس مجموع تحقیقات که تاکنون انجام شده، علل و انگیزههای خود کشی در ایران را میتوان چنین برشمرد:
اختلافات زناشویی و نامناسب بودن شرایط زندگی خانوادگی
شکست در عشق
اختلالات روانی و شخصیتی
فقر و بیکاری
اعتیاد
تورم و شرایط نامساعد اقتصادی
گذار جامعه از حالت سنتی به صنعتی
حس پوچی و بیهویتی در جوانان
5- وابستگی دارویی یا اعتیاد
اعتیاد از مهمترین آسیبهای اجتماعی در جامعه ما به حساب میآید. اعتیاد به سبب ویژگیهای ذاتی خود، اغلب با سایر آسیبها همراه میشود و موجب هدر رفتن نیروهای ثمربخش جامعه میگردد.علل گرایش به اعتیاد از مسایل روانی و فردی تا مسایل اجتماعی، اقتصادی و سیاسی گسترده میباشد.
مفهوم و تعریف آسیبهای اجتماعی :
آسیبهای اجتماعی به دستهای از نابسامانیها و ناهنجاریهای رفتاری افراد یک جامعه چه بصورت فردی و یا جمعی اطلاق میشوند که ریشه در بی نظمیها، کژکارکردیهای پدیدههای اجتماعی و پیامدهای نامطلوب آنها دارد.این آسیبها غالبا باعث رنجش روانی، جسمی و مادی اقشار خاص و آسیب پذیر جامعه میشوند.و همچین میتوان گفت که : به هر نوع عمل فردی یا جمعی گفته میشود که در راستای اصول اخلاقی و قواعد عام عمل جمعی یا غیررسمی جامعه محل فعالیت کنشگران قرار نمیگیرد و در نتیجه با منع قانونی و یا قبح اخلاقی و اجتماعی روبه رو میگردد.
آسیب شناسی اجتماعی:
مطالعه و ریشه یابی بی نظمیهای اجتماعی و به عبارتی مطالعه ناهنجاریها و نابسامانیهای اجتماعی همراه با علل و شیوههای پیشگیری و درمان آنها میباشد.
آسیبهای اجتماعی به عنوان اعمالی که هنجارهای جامعه را مورد تعرض قرار میدهد ونظام اجتماعی را تهدید میکنند در هر جامعهای حائز اهمیت جدی هستند، رشد و تنوع آسیبها در شهرهای بزرگ خصوصاً کلان شهرها از جمله تهران به واسطه شرایط خاص: افزایش روز افزون جمعیت، مهاجرتهای بی رویه، گسترش حاشیه نشینی، فقدان مهارتهای زندگی در کلان شهر، گسست نظامهای سنتی و پیوندهای عاطفی و خانوادگی،آسیب پذیری شهروندان به دلیل مشکلات اجتماعی و اقتصادی و … هشدار دهنده است و لازم است در جهت مهار، وکاهش آن اقدام اساسی صورت گیرد.
با توجه به مطالعاتی که تا کنون در زمینه آسیبهای اجتماعی صورت گرفته آمار کامل و دقیقی در خصوص میزان و درصد شیوع آسیبهای اجتماعی در سطح شهر تهران به ویژه به صورت خرد به عنوان مثال با تفکیک محلهای ارائه نگردیده است . بررسیها نشان میدهد که این آمارها یا در زمینه چند آسیب اجتماعی شایع و ملموس آن هم با توجه به اهداف سازمان مربوطه گرد آوری شده و یا در سطح استانها و بسیار کلان . به عنوان مثال اداره کل مطالعات ناجا طی تحقیقات خود یک مقایسه آماری در خصوص آسیبهای اجتماعی از سال 1375 تا 1384 ارائه نموده است که طی آن استان تهران در مقایسه با سایر استانها در زمینه جرائم منکراتی و طلاق در رده اول و در مواردی چون اعتیاد و بیکاری در ردههای هشتم و هفتم قرار دارد و یا جداولی که توسط مرکز آمار ایران منتشر میشود اغلب به پدیدههایی چون نرخ بیکاری، میزان طلاق در مقایسه با ازدواج و مواردی از این قبیل اشاره مینمایند .
اما پیش از آنکه به بررسی این آسیبها پرداخته شود لازم است بدوا توضیحاتی راجع به این پدیده اجتماعی و نیز انواع آن داده شود. بدین طریق میتوان به شناخت بهتری ازآسیبهای اجتماعی نائل آییم که این مهم خود مقدمه مواجه صحیح با این مشکل اجتماعی خواهد بود.
آسیب اجتماعی در کودکان
پیش گفتار
مطالعه انحرافات و کجرویهای اجتماعی و به اصطلاح، آسیب شناسی اجتماعی (Social Pathology) عبارت است از مطالعه و شناخت ریشه بی نظمیهای اجتماعی. در واقع، آسیب شناسی اجتماعی مطالعه و ریشه یابی بی نظمیها، ناهنجاریها و آسیبهایی نظیر بیکاری، اعتیاد، فقر، خودکشی، طلاق و...، همراه با علل و شیوههای پیش گیری و درمان آنها و نیز مطالعه شرایط بیمارگونه و نابسامانی اجتماعی است.(1) به عبارت دیگر، مطالعه خاستگاه اختلالها، بی نظمیها و نابسامانیهای اجتماعی، آسیب شناسی اجتماعی است؛ زیرا اگر در جامعهای هنجارها مراعات نشود، کجروی پدید میآید و رفتارها آسیب میبیند. یعنی، آسیب زمانی پدید میآید که از هنجارهای مقبول اجتماعی تخلفی صورت پذیرد. عدم پای بندی به هنجارهای اجتماعی موجب پیدایش آسیب اجتماعی است.
از سوی دیگر، اگر رفتاری با انتظارات مشترک اعضای جامعه و یا یک گروه یا سازمان اجتماعی سازگار نباشد و بیشتر افراد آن را ناپسند و یا نادرست قلمداد کنند، کجروی اجتماعی تلقّی میشود. سازمان یا هر جامعهای از اعضای خود انتظار دارد که از ارزشها و هنجارهای خود تبعیت کنند. اما طبیعی است که همواره افرادی در جامعه یافت میشوند که از پارهای از این هنجارها و ارزشها تبعیت نمیکنند. افرادی که همساز و هماهنگ با ارزشها و هنجارهای جامعه و یا سازمانی باشند، «همنوا» و یا «سازگار» و اشخاصی که برخلاف هنجارهای اجتماعی رفتار کنند و بدانها پای بند نباشند، افرادی «ناهمنوا» و «ناسازگار» میباشند. در واقع، کسانی که رفتار انحرافی و نابهنجاری آنان دائمی باشد و زودگذر و گذرا نباشد، کجرو یا منحرف نامیده میشوند. این گونه رفتارها را انحراف اجتماعی یا (Social Devianced) و یا کجروی اجتماعی گویند.(2)
حال سؤال این است که چگونه تشخیص دهیم رفتاری از حالت عادی و به اصطلاح نرمال خارج شده و به حالتی غیرنرمال و نابهنجار تبدیل شده است؟ ملاکها و معیارهایی وجود دارد. با این معیارها و ملاکها میتوان تشخیص داد که رفتاری در یک سازمان، نهاد و یا جامعهای عادی و مقبول و نرمال است، یا غیر عادی، غیرنرمال و نابهنجار. عمدتا چهار معیار برای این امر وجود دارد:
1. ملاک آماری: از جمله ملاکهای تشخیص رفتار نابهنجار، روش توزیع فراوانی خصوصیات متوسط است که انحراف از آن، غیر عادی بودن را نشان میدهد. کسانی که بیرون از حد وسط قرار دارند، افراد نابهنجار تلقّی میشوند و رفتار آنان رفتاری غیرنرمال و انحرافی تلقی میشود. برای مثال، از نظر آماری وقتی گفته میشود که لباسی مُد شده، یعنی بیشتر افراد جامعه آن را میپوشند. بنابراین، صفتی که بیشتر افراد جامعه نپذیرند، خارج از هنجار تلقّی شده و غیر طبیعی و نابهنجار تلقّی میشود.
2. ملاک اجتماعی: انسان موجودی اجتماعی است که باید در قالب الگوهای فرهنگی و اجتماعی زندگی کند. اینکه تا چه حد رفتار فرد با هنجارها، سنّتها و انتظارات جامعه و یا نهاد و سازمان خاصی مغایرت دارد و جامعه چگونه درباره آن قضاوت میکند، معیار دیگری برای تشخیص رفتار نابهنجار و بهنجار است. یعنی رفتاری که مورد قبول افراد نباشد و مثلاً با پوشیدن لباس خاصی از سوی افراد جامعه با عکس العمل آنان مواجه شویم، این گونه رفتارها نابهنجار تلقّی میشود. البته، این معیار هم در همه جوامع امری نسبی است.
3. ملاک فردی: از جمله ملاکهای تشخیص رفتار نابهنجار، میزان و شدت ناراحتی است که فرد احساس میکند. یعنی اگر این رفتار خاص، با ارزشها و هنجارهای اجتماعی سازمان خاصی مثلاً فرهنگیان و یا کل افراد جامعه ناسازگار باشد، یعنی به سازگاری فرد لطمه بزند و با عکس العمل افراد آن جامعه یا آن نهاد مواجه گردد، چنین رفتاری نابهنجار تلقّی میشود.(3)
4. ملاک دینی: علاوه بر این، در یک جامعه دینی و اسلامی، معیار و ملاک دیگری برای تشخیص رفتارهای بهنجار از نابهنجار وجود دارد؛ چرا که معیارهای مزبور، معیارهایی است که توسط افراد یک جامعه با قطع نظر از نوع اعتقادات، مورد پذیرش واقع میشود؛ یعنی افراد جامعه در خصوص ارزش یا هنجاری بودن موضوع خاص توافق نموده، در عمل به آن پای بندند و متخلفان را بسته به نوع و اهمیت هنجار، تنبیه میکنند. امّا در یک جامعه دینی و اسلامی معیارهای فوق برای ارزشهای اجتماعی است و در آنجا کارایی دارد. معیار تشخیص ارزشها و هنجارهای دینی به وسیله آموزههای دینی تعیین میشود. ممکن است رفتاری خاص در همان اجتماع هنجار تلقّی نشود و مرتکبان را کسی توبیخ و یا سرزنش نکند ولی در شرایطی خاص ارتکاب چنین عملی در یک جامعه دینی هنجارشکنی تلقّی شود. برای مثال، خوردن و آشامیدن در روزهای عادی و حتی در یک جامعه دینی هنجار شکنی تلقّی نمیشود. ولی اگر همین عمل در جامعه مذکور و در ماه مبارک رمضان و در ملأ عام صورت گیرد، تخطی از هنجارهای دینی تلقّی شده، مجازات سختی هم از نظر دینی و شرعی و هم از نظر اجتماعی در انتظار مرتکب چنین عمل ناپسندی میباشد.
بنابراین، معیار دیگر تشخیص رفتارهای نابهنجار و بهنجار در جامعه دینی، تطبیق و سازگاری و یا عدم تطبیق و ناسازگاری با آموزهها و هنجارهای دینی است. اگر عمل و رفتاری با هنجارها و آموزههای دینی سازگار باشد، عملی بهنجار و اگر ناسازگار باشد، عملی نابهنجار تلقّی میشود.
حال سؤال این است که آسیبها و انحرافات اجتماعی چگونه پدید میآیند و عوامل پیدایش آسیبها و انحرافات اجتماعی کدامند؟ بررسی و ریشه یابی انحرافات اجتماعی از اهمیّت زیادی برخوردار است. انحرافات و مسائل اجتماعی امنیت اجتماعی را سلب و مانعی برای رشد و توسعه جامعه محسوب میشود. به طور کلی، هر رفتاری که از آدمی سر میزند، متأثر از مجموعهای از عوامل است که به طور معمول در طول زندگی سر راه وی قرار دارد و وی را به انجام عملی خاص وادار میکند.
هر چند بررسی عمیق انحرافات اجتماعی مجال دیگری میطلبد، اما به اجمال، به چند عامل مهم پیدایش انحرافات اجتماعی اشاره میگردد.
عوامل به وجودآورنده انحراف و کجروی در جوامع مختلف یکسان نیست و مناطق از نظر نوع جرم، شدت و ضعف، تعداد، و نیز از نظر عوامل متفاوتند. این تفاوتها را میتوان در شهرها، روستاها و حتی در مناطق مختلف و محلههای یک شهر مشاهده کرد. در هر جامعه و محیطی سلسله عواملی همچون شرایط جغرافیایی، اقلیمی، وضعیت اجتماعی، اقتصادی، موقعیت خانوادگی، تربیتی، شغلی و طرز فکر و نگرش خاصی حاکم است که هر یک از اینها در حسن رفتار و یا بدرفتاری افراد مؤثر است.
شهرنشینی لجام گسیخته، گسترش حاشیه نشینی و فقر، اتلاف منابع و انرژی را به دنبال دارد. حاشیه نشینی در شهرها، با جرم رابطه مستقیم دارد. تنوع و تجمل، اختلاف فاحش طبقات اجتماعی ساکن شهرهای بزرگ، تورّم و گرانی هزینههای زندگی، موجب میشود تا افراد غیر کارآمد که درآمدشان زندگی ایشان را کفاف نمیدهد، برای تأمین نیازهای خود، دست به هر کاری هر چند غیر قانونی بزنند. از دیگر عوامل محیطی جرم، میتوان فقر، بیکاری، تورّم و شرایط بد اقتصادی نام برد که بر همه آحاد جامعه، اقشار، گروهها و نهادها تأثیر گذاشته و آنان را تحت تأثیر قرار میدهد.(4)
در پیدایش انحرافات اجتماعی و رفتارهای نابهنجار و آسیب زا عوامل متعددی به عنوان عوامل پیدایش و زمینه ساز میتواند مؤثر باشد:
عوامل فردی: جنس، سن، وضعیت ظاهری و قیافه، ضعف و قدرت، بیماری، عامل ژنتیک و....
عوامل روانی: حساسیت، نفرت، ترس و وحشت، اضطراب، کم هوشی، خیال پردازی، قدرت طلبی، کم رویی، پرخاشگری، حسادت، بیماریهای روانی و...
عوامل محیطی: اوضاع و شرایط اقلیمی، شهر و روستا، کوچه و خیابان، گرما و سرما و....
عوامل اجتماعی: خانواده، طلاق، فقر، فرهنگ، اقتصاد، بی کاری، شغل، رسانهها، مهاجرت، جمعیت و... .
از آنجا که ممکن است در پیدایش هر رفتاری، عوامل فوق و یا حتی عوامل دیگری نیز مؤثر باشد، از این رو، نمیتوان به یک باره فرد بزهکار را به عنوان علت العلل در جامعه مقصر شناخت و سایر عوامل را نادیده گرفت.
اگر فرد، هر چند برای سرگرمی و تنوع و تفرّج دست به بزهکاری بزند، این کار وی کم کم زمینهای خواهد بود تا به سمت و سوی بزهکاری سوق یابد. دلیل عمده این کار، چگونگی شروع به انجام عمل بزهکارانه و کشیده شدن فرد به این راه است. افراد بزهکار افرادی هستند که همه زمینهها و شرایط لازم برای انحراف در آنان وجود دارد. مهمترین عامل در انحراف افراد و ارتکاب عمل نابهنجار، فردی است که موجب سوق یافتن وی به سمت بزهکاری میشود؛ چرا که فردی که میخواهد اولین بار دست به بزهکاری بزند، نیازمند فردی است که او را راهنمایی کرده و به این سمت هدایت نماید.
دومین عامل، امکانات و شرایطی است که فرد در اختیار دارد و زمینه ارتکاب وی را برای اعمال خلاف اجتماع فراهم میآورد.
فقر در خانواده، عدم تأمین نیازهای اساسی خانواده، دوستان ناباب، محیط آلوده و...نیز از عوامل روی آوری فرد به بزهکاری است.
در عین حال، به طور مشخص میتوان عوامل عمده زیر را به عنوان بسترها و زمینههای پیدایش انحرافات اجتماعی و یا هر رفتار نابهنجار نام برد؛ عواملی که نقش بسیار تعیین کنندهای در پیدایی هر رفتاری، اعم از بهنجار و یا نابهنجار، ایفا میکنند. در عین حال، مهمترین عامل یعنی خود فرد نیز نقشی تعیین کنندهای در این زمینه بازی میکنند.
اجمالاً، علل و عوامل پیدایش آسیبهای اجتماعی، به ویژه در میان نوجوانان و جوانان را میتوان به سه دسته عمده تقسیم نمود: 1. عوامل معطوف به شخصیت؛ 2. عوامل فردی؛ 3. عوامل اجتماعی.
الف. عوامل شخصیتی
این دسته از عوامل معطوف به عدم تعادل روانی، شخصیتی و اختلال در سلوک و رفتار است که به برخی از آنها اشاره میشود:
ویژگیهای شخصیتی افراد بزهکار و کجرو
معمولاً ویژگیهای شخصیتی افراد بزهکار، بی قاعدگی رابطه و ارتباط میان فرد و جامعه و ارتکاب رفتارهای نابهنجار و خلاف مقررات اجتماعی است، ولی معمولاً از نظر مرتکب و عامل آن در اصل و یا در مواقعی خاص، این گونه رفتارها ناپسند شمرده نمیشود. افراد روان رنجور و روان پریش نسبت به ارزشها، هنجارها و مقررات اجتماعی بی تفاوت بوده و کمتر آنها را رعایت میکنند. اعمال و شیوههای رفتاری این گونه افراد نظام اجتماعی را متزلزل و گاهی نیز مختل میکند و موجب میشود که رعایت ارزشهای اخلاقی و هنجارها در جامعه و نزد سایر افراد زیرسؤال رفته و آن را به پایینترین سطح عمل تنزل دهد.
برخی از مشخصههای بارز و برجسته شخصیتی این گونه افراد، خودمحوری، پرخاشگری، هنجارشکنی، فریبندگی ظاهری و عدم احساس مسئولیت میباشد. این گونه افراد به پیامد عمل خود نمیاندیشند، در کارهای خود بی پروا و بی ملاحظه هستند و در پند گرفتن از تجربیات، بسیار ضعیف بوده و در قضاوتهای خود یک سویه میباشند. این نوع شخصیتها عمدتا از محیط اجتماع، خانه و مدرسه فرار کرده، پای بند قواعد، مقررات و هنجارهای اجتماعی نیستند و به دنبال هر چیزی میروند که جلب توجه کند. حتی در پوشش و سبک و شکل ظاهری خویش، به ویژه در شیوه لباس پوشیدن، آرایش مو و صورت به گونهای که خلاف قاعده و خلاف سبک مرسوم سایر افراد اجتماع باشد، عمل میکنند تا جلب توجه نمایند.
گروهی از افراد بزهکار و کجرو نیز ویژگیهای شخصیتی دیگری دارند؛ خودمحور و پیوسته به تمجید و توجه دیگران نیازمندند و در روابط خود با مردم به نیازها و احساسات آنان توجه نمیکنند. این افراد اغلب با رؤیاهایی در مورد موفقیت نامحدود و درخشان، قدرت، زیبایی و روابط عاشقانه آرمانی سرگرم اند. اغلب این افراد والدینی داشتهاند که از نظر عاطفی نسبت به آنان بی توجهاند یا سرد و طردکننده بوده و یا بیش از حدّ به آنان محبت کرده و ارج مینهند.
آنان به علت سرکوب خواستهها و فقدان ارضای تمایلات درونی، از کانون خانواده بیزار شده و به رفتارهای نابهنجار نظیر فرار از خانه، ترک تحصیل، سرقت و اعتیاد گرایش پیدا میکنند.
گروهی نیز افرادی برون گرا و به دنبال لذت جویی آنی هستند، دَم را غنیمت میشمارند، دوست دارد در انواع میهمانیها و جشنها شرکت کنند، تشنه هیجان و ماجراجویی اند، به همین دلیل برای لذت جویی دست به اعمال خلاف و بزهکارانه میزنند.
سرانجام گروهی از افراد بزهکار نیز مشخصه بارزشان، پرجوش و خروشی و بیان اغراق آمیز، هیجانی، روابط طوفانی بین فردی، نگرش خودمدارانه و تأثیرپذیری از دیگران است. این گونه شخصیتها برای آنکه «خود»ی نشان دهند، هر تجربهای را حتی اگر برای آنان گران تمام شود، انجام میدهند. هیجان طلبی، ماجراجویی، تنوع طلبی، کنجکاوی، استقلال طلبی افراطی، خودباختگی احساسی و غلبه کنشهای احساسی بر کنشهای عقلانی از جمله مشکلات رفتاری است که فرد را به سوی موقعیتهای خطرزا و ارتکاب اعمال بزهکارانه رهنمون میکند.
از دیگر مشکلات روحی روانی که منجر به رفتارهای ضداجتماعی میشود، میتوان به ضعف عزّت نفس، احساس کهتری، فقدان اعتماد به نفس، احساس عدم جذابیت، افسردگی شدید، شیدایی و اختلال خلقی اشاره نمود. چنین افرادی معمولاً مستعد انجام رفتارهای نسنجیده و انحرافی هستند.
ب. عوامل فردی
در حوزه عوامل فردی، میتوان به موارد ذیل اشاره نمود:
1. آرزوهای بلند؛
2. خوش گذرانی و لذت طلبی؛
3. قدرت، استقلال و عافیت طلبی؛
4. زیاده خواهی؛
5. بی بندوباری و لاابالی گری؛
6. بی هویتی و بی هدفی در زندگی.
افراد گاهی اوقات برای رسیدن به آمال و آرزوهای بلند و دست نیافتنی و مدینه فاضلهای که رسانههای ملی و یا ماهوارهها تبلیغ میکنند، مرتکب جرایم میشوند. گاهی اوقات هم ارتکاب جرایم را فقط یک کار تفنّنی و به عنوان گذران اوقات فراغت میدانند با اینکه ممکن است در خانه و محیط اطراف خود مشکل حادی هم نداشته باشند که آنان را مجبور به ارتکاب رفتار نابهنجار نماید، ولی فقط به خاطر اینکه در چند روز زندگی خوش باشند، دست به ارتکاب اعمال خلاف عرف و اجتماع میزنند.
گاهی نیز افراد از نعمت خانواده و والدین عاطفی برخوردارند، اما به خاطر شکست در تحصیلات و ناتوانی در ادامه تحصیل، تحقیر معلمان و فشارهای بی مورد والدین مجبور میشوند خود را به گونهای دیگر نشان دهند و به اصطلاح «خودی» نشان دهند. و این حکایت از میل به استقلال طلبی، قدرت طلبی و یا عافیت طلبی در نوجوانان و جوانان دارد که به دلیل عدم ارضای صحیح آن دست به ارتکاب اعمال ناشایست میزنند.(5)
عدهای از نوجوانان نیز به دلیل روحیه تنوع طلبی و زیاده خواهی و عدم تربیت صحیح و عدم هدایت درست این غریزه طبیعی، دست به اعمال خلاف میزنند.
گاهی هم عدهای ممکن است دارای زندگی مرفهی باشند و هیچ گونه کمبود مالی و عاطفی نداشته باشند، ولی به دلیل این که روحیه فاسدی دارند و به اصطلاح بی بند و بار و بی هویتاند و یا هدفی در زندگی ندارند، میل به بزهکاری پیدا میکنند.
ج. عوامل اجتماعی
در بررسی آسیبها و انحرافات اجتماعی، به عنوان یک پدیده اجتماعی، به علل اجتماعی انحرافات میپردازیم. به هر حال، عوامل متعددی در این زمینه نقش دارند که در اینجا به برخی از آنها اشاره میگردد:
1. عدم پای بندی خانوادهها به آموزههای دینی
مطالعات و تحقیقات نشان میدهد تا زمانی که اعضای جامعه پای بند به اعتقادات مذهبی خود باشند، خود و فرزندانشان به فساد و بزهکاری روی نمیآورند. در پژوهشی که توسط مرکز ملی تحقیقات اجتماعی کشور مصر در سال 1959 صورت گرفته است، 72 درصد نوجوانان بزهکار، که به دلیل سرقت و دزدی توقیف و یا زندانی شده بودند، نماز نمیگزاردند و 53 درصد آنان در ماه رمضان روزه نمیگرفتند.(6) به هر حال، این اندیشه که کاهش ایمان مذهبی یکی از علل عمده افزایش نرخ جرم در جوامع پیشرفته و غربی است، نظری عمومی است. تحقیقات صورت گرفته در کشور نیز مؤید همین نظریه است.
بنابراین، افزایش انحرافات اجتماعی میتواند ناشی از عدم پای بندی خانوادهها به آموزههای دینی باشد.
2. آشفتگی کانون خانواده
از دیگر مؤلفههای مهم در سوق یافتن نوجوانان و جوانان به سمت و سوی بزهکاری و انحرافات اجتماعی، گسسته شدن پیوندهای عاطفی و روحی میان اعضای خانواده است. هر چند در بسیاری از خانوادهها، پدر و مادر دارای حضور فیزیکی هستند، اما متأسفانه حضور وجودی و معنوی آنان برای فرزندان محسوس نیست. در چنین وضعیتی، فرزندان به حال خود رها شده، ارتباط آنان با افراد مختلف بدون هیچ نظارت، ضابطه و قانون خاصی در خانوده صورت میگیرد. روشن است که چنین وضعیتی زمینه را برای خلأ عاطفی فرزندان فراهم میکند.
در برخی از خانوادهها پدر، مادر و یا هر دو، بنا به دلایلی همچون طلاق و جدایی، مرگ والدین و... نه حضور فیزیکی دارند و نه حضور معنوی. در این گونه خانوادهها که با معضل طلاق و جدایی مواجه هستند، فرزندان پناهگاه اصلی خود را از دست داده، هیچ هدایت کنندهای در جریان زندگی نداشته، در پارهای از موارد به دلیل نیافتن پناهگاه جدید، در دریای موّاج اجتماع، گرفتار ناملایمات میشوند.(7)
علاوه بر طلاق، مرگ پدر و یا مادر نیز بسان آواری سهمگین بر کانون و پیکره خانواده سایه افکنده، و در برخی موارد به دلیل بی توجهی یا کم توجهی به فرزندان و جایگزین شدن عنصر نامناسب به جای فرد از دست رفته، ضعیف شدن فرایند نظارتی خانواده، افزایش بیمارگونه بحرانهای روحی و روانی فرزندان و... موجب روی آوری فرد به ناهنجاریها و انحرافات اجتماعی میشود.
بر اساس نتایج یک پژوهش، 47 نفر از جامعه آماری به نحوی از انحا از جمله عوامل کلیدی و مهم بزهکاری خویش را والدین، خانواده، بی توجهی، بی موالاتی و عدم نظارت آنان دانسته اند؛ به عبارت دیگر، از نظر آنان والدین ایشان در بزهکاری شان نقش داشته اند.(8)
بر اساس نظریه «کنترل» دورکیم که معتقد است ناهمنوایی و هنجارشکنی و کجروی افراد ریشه در عدم کنترل صحیح و کارای آنان دارد، به طوری که هرچه میزان کنترل اجتماعی بیشتر باشد و نظارتهای گوناگون از راههای رسمی و غیررسمی، بیرونی و درونی، مستقیم و غیرمستقیم توسط والدین و جامعه وجود داشته باشند و حساسیت مردم و مسئولان افزایش یابد، میزان همنوایی مردم بیشتر خواهد بود، نیز بیانگر همین مسئله است که آشفتگی کانون خانواده یکی از عوامل مهم سوق یافتن فرزندان به سوی انحرافات اجتماعی است.
همچنین با توجه به پژوهشهای صورت گرفته در این زمینه، سارقان عمده عوامل سارق شدن خویش را «بد رفتاری، بداخلاقی، بی تفاوتی، بدزبانی و عدم برآورده شدن انتظارات از سوی همسر، خانواده و والدین» دانسته اند.(9)
در یک پژوهش، حدود 68 درصد سارقان معتقدند که والدینشان در گرایش آنان به سرقت نقش داشته اند.
با توجه به همین پژوهش، عدم رضایت از رفتار والدین، تربیت ناصحیح، عدم کنترل و نظارت بر فرزندان، مشکلات عاطفی ناشی از فوت یکی از والدین، بی تفاوتی والدین، بی سوادی آنان و... جملگی حکایت از عدم امکان و یا عدم کنترل و نظارت فرزندان توسط والدین داشته و از آن رو که ارتباط صمیمانه والدین با فرزندان در این پژوهش به میزان قابل توجهی کم بوده و والدین نسبت به فرزندان خویش بی توجه بوده اند، این گونه رفتارها موجب سرخوردگی فرزندان شده، زمینه ساز بروز مشکلات رفتاری برای آنان شده است. روی آوری به سرقت یکی از راههای برون رفت از نظر جوانان در این پژوهش تلقّی شده است.(10)
3. طرد اجتماعی
چگونگی برخورد دوستان، افراد فامیل و همسایگان با فرد بزهکار، در نوع نگاه متقابل وی با دیگران تأثیر بسزایی دارد. در مجموع، اگر این برخوردها قهرآمیز و به صورت طرد فرد از محیط اجتماعی باشد، جدایی وی از جامعه سرعت بیشتری مییابد. این نوع برخورد، همواره به عنوان هزینه ارتکاب هر جرمی مدّنظر است. علاوه بر این، افرادی که دارای منزلت و پایگاه اجتماعی پایینی هستند و یا از نقص عضو، بیماری جسمی، روحی، و مشاغل پایین خود یا والدین شان رنج میبرند، نیز از سوی افراد جامعه مورد بی مهری قرار گرفته و ناخواسته طرد میشوند. این گونه افراد برای جبران این نوع کمبودها، و شاید هم برای رهایی از این گونه بی مهریها و معضلات، دست به ارتکاب جرایم و انواع انحرافات اجتماعی میزنند.(11)
4. نوع شغل
از دیگر متغیرهایی که در مطالعات و تحقیقات صورت گرفته در زمینه ارتکاب بزهکاری و انحرافات اجتماعی نقش بسزایی دارد، و مورد تأکید قرار گرفته است، ارتباط نوع شغل افراد با انحراف و بزهکاری است. همواره رابطهای بین وضع فعالیت و شغل فرد با نوع رفتارهای وی وجود دارد. گرچه بین بی کاری و سابقه جرم و زندانی و دفعات ارتکاب جرم، رابطه معناداری مشاهده میشود، ولی این امر بدین معنا نیست که لزوما بیکاری علت تکرار جرم باشد؛ زیرا ممکن است این رابطه به صورت معکوس باشد؛ یعنی کسانی که بیشتر مرتکب جرم میشوند، بیشتر شغل خود را از دست داده و بیکار میشوند. در یک مطالعه، 79 نفر، که بر اثر زندان شغل خود را از دست داده بودند، دارای دلایل متفاوتی بودند. از جمله، بی اعتماد شدن مدیریت، (38 نفر)، مقررات مربوط به کارکنان دولت (19 نفر)، غیبت طولانی از محیط کار (12 نفر) و از دست دادن سرمایه (10 نفر).(12)
از جمله نکات مهم در نوع شغل، حساس بودن و اهمیت شغل است. هر چه شغل فرد مهم تر و از حساسیت بیشتری برخوردار باشد، هزینه ارتکاب جرم نیز افزایش مییابد. این مهم در خصوص مشاغل دولتی حایز اهمیت است. در حالی که، بیشتر مشاغل مستقل چنین حساسیتی ندارند و مجازات زندان موجب از دست دادن شغل مذکور نمیشود. بر اساس نتایج یک تحقیق، با افزایش مدت زندان و حبس، دفعات از دست دادن شغل افراد نیز افزایش مییابد.(13)
علاوه بر این، مشاغل دارای اعتبار و منزلت اجتماعی پایین و کم درآمد نیز موجب میشود که فرد صاحب چنین شغلی برای جبران هزینههای زندگی و افزایش اعتبار و یا منزلت خویش به شغلهای دوم و سوم روی آورده، و ناخواسته از خانه، کاشانه، زن و فرزندان و تربیت آنان غافل شده، موجبات گسست، تلاشی خانواده و انحرافات آنان را فراهم آورد. در یک پژوهش از میان سارقان، بالاترین تراکم مشاغل افراد سارق، مربوط به مشاغل کارگری، رانندگی و دامداری بوده است. عموما مشاغل افراد سارق، از نوع مشاغل سطح متوسط به پایین جامعه است. این نوع مشاغل عموما پرزحمت و کم درآمد میباشد.(14)
5. بی کاری و عدم اشتغال
از دیدگاه جامعه شناسان و روان شناسان بی کاری یکی از ریشههای مهم بزهکاری و کجروی افراد یک جامعه است. بی کاری موجب میشود که افراد بیکار جذب قهوه خانهها و مراکز تجمع افراد بزهکار شده، به تدریج، به دامان انواع کجرویهای اجتماعی کشیده شوند.
علاوه براین، چون بی کاری زمینه ساز بسیاری از انحرافات اجتماعی است، افراد با زمینه قبلی و برای کسب درآمد بیشتر دست به سرقت میزنند؛ چرا که فرد به دلیل نداشتن شغل و درآمد ثابت برای تأمین مخارج زندگی مجبور است به هر طریق ممکن زندگی خود را تأمین نماید. از نظر چنین فردی، بزهکاری به ظاهر معقولترین و بهترین این راههاست. حاصل تحقیقات صورت گرفته نیز حکایت از تأثیر قاطع بی کاری و فقر بر افزایش بزهکاری دارد.(15)
6. فقر و مشکلات معیشتی
در میان علل و عوامل پیدایش بزهکاری و ارتکاب انحرافات اجتماعی، عامل فقر و مشکلات معیشتی و اقتصادی از جایگاه ویژهای برخوردار است. عدم بضاعت مالی مکفی خانوادهها و ناتوانی در پاسخگویی به نیازهای طبیعی و ضروری مانند فراهم ساختن امکان ادامه تحصیل حتی در مقطع متوسطه، تأمین پوشاک مناسب، متنوع و متناسب با سلیقه و روحیه آنان و... زمینه ساز بروز دل زدگی، سرخوردگی، ناراحتیهای روحی، دل مشغولی، افسردگی و انزواطلبی را در فرزندان فراهم میسازد.
این امر موجب میشود تا این افراد برای التیام ناراحتیهای ناشی از مشکلات خود از طریق مستقیم و یا غیرمستقیم، به اقداماتی دست بزنند و خود درصدد حل مشکل خویش برآیند. در نتیجه، بسیاری از این افراد برای رهایی از بند گرفتاریها، دست به ارتکاب اعمال ناشایست میزنند.
از سوی دیگر، امروزه فشارها و مشکلات اقتصادی، احتمال دو شغله بودن یا اشتغال نان آوران خانواده در مشاغل کاذب یا غیر مجاز را افزایش داده است. همین مسئله منجر به کم توجهی آنان نسبت به نیازهای جوانان، رفع مشکلات روحی و روانی و تربیت صحیح و شایسته آنها گردیده است. در این زمینه، انعکاس شرایط افسانهای برخی زندگیها و نمایش فاصلههای طبقاتی توسط رسانهها نقش مؤثری در ازدیاد این مشکل دارند.(16)
در یک پژوهش صورت گرفته در استان قم در ارتباط با علل و عوامل سرقت در میان جوانان قمی، سارقان مورد مطالعه چنین پاسخ داده اند:(17)
«اگر شغل مناسبی داشتم»؛ «اگر از نظر مالی بی نیاز بودم» و «اگر مسکن مناسبی داشتم» دست به سرقت نمیزدم.
از سوی دیگر، بر اساس یافتههای همین پژوهش، حدود 47 درصد افراد یا بی کارند و یا فاقد درآمد و حدود 69 درصد افراد سارق و خانوادههای ایشان در این پژوهش، زیر خط فقر قرار دارند! در حالی که، به گزارش بانک جهانی میانگین شهروندان ایرانی که زیر خط فقر زندگی میکنند از 47 درصد در سال 1357 (1978) به 16 درصد در سال 1378 (1999) کاهش یافته است.(18)
علاوه بر این، پژوهشهای نظری نیز مؤید این دیدگاه است که فقر زمینه ساز بسیاری از معضلات اجتماعی است. برای نمونه، از نظر مرتون هنگامی که افراد نتوانند وسایل لازم را برای رسیدن به هدفهای موردنظر در اختیار داشته باشند (و یا جامعه در اختیار ایشان قرار ندهد)، و هدف اصلی فراموش شود، افراد اهداف و آرمانهای موردنظر جامعه را نمیتوانند با پیروی از راههای مجاز و نهادی شده تعقیب کنند، از این رو، دزدی، فریب کاری، فساد، رشوه، و ارتکاب انواع جرایم در جامعه افزایش مییابد.(19)
7. دوستان ناباب
گروه همسالان و دوستان الگوهای مورد قبول یک فرد در شیوه گفتار، کردار، رفتار و مَنِش هستند. فرد برای اینکه مقبول جمع دوستان و همسالان افتد و با آنان ارتباط و معاشرت داشته باشد، ناگزیر از پذیرش هنجارها و ارزشهای آنان است. در غیر این صورت، از آن جمع طرد میشود. از این رو، به شدت متأثر از آن گروه میگردد، تا حدّی که اگر بنا باشد در رفتار فرد تغییری ایجاد شود یا باید هنجارها و ارزشهای آن جمع را تغییر داد یا ارتباط فرد را با آن گروه قطع کرد. تأثیر گروه همسالان، همفکران، همکاران و دوستان در رشد شخصیت افراد کمتر از تأثیر خانواده نیست؛ چرا که فرد پس از خانواده، منحصرا زیر نفوذ گروه قرار میگیرد. بدین روی، اگر فردی با گروهی از معتادان رابطه برقرار کند و با آنان دوست شود، به تدریج تحت تأثیر رفتار آنان قرار میگیرد و معتاد میشود؛ چون از سویی، ملاک پذیرش و قبول فرد توسط یک گروه و جمع، پذیرفتن فرهنگ آنهاست و از سوی دیگر، معتادان هم علاقه مندند که مواد مخدّر را به طور دسته جمعی استعمال کنند که هم در موقع استعمال مصاحبی داشته باشند و هم از شدت فشار سرزنش اجتماع بر خود بکاهند. از این رو، معتادان علاقه مندند که دوستان و همسالان خود را به جرگه اعتیادشان بکشانند. در این صورت، اگر نوجوانی از تعلیم و تربیت مقدّماتی و صحیح خانوادگی محروم باشد و خانوادهاش او را از مضرّات اعتیاد مطلع نکرده باشند و در محیط اعتیاد زندگی کند و با دوستان معتاد نیز سر و کار داشته باشد، احتمال اینکه معتاد شود زیاد است.(20) همین فرایندِ تأثیر گروه بر فرد در سایر انواع بزهکاری به غیر از اعتیاد نیز صادق است.
ساترلند در نظریه «انتقال فرهنگی کجروی» خود بر این نکته مهم تأکید میکند که رفتار انحرافی همانند سایر رفتارهای اجتماعی، از طریق معاشرت با دیگران یعنی منحرفان و دوستان ناباب آموخته میشود و همان گونه که همنوایان از طریق همین ارتباط با افراد سازگار، هنجارها و ارزشهای فرهنگی آن گروه و جامعه را پذیرفته، خود را با آن انطباق میدهند، افراد در ارتباط با دوستان ناباب و هنجارشکن، به سمت و سوی ناهمنوایی سوق داده میشوند.(21)
این نظریه تأکید میکند که فرد منحرف تنها با هنجارشکنان، و فرد همنوا تنها با افراد سازگار ارتباط ندارد، بلکه هر انسانی با هر دو دسته این افراد سر و کار دارد. اما اینکه کدام یک از آن دو گروه، فرهنگ خود را منتقل میکنند و تأثیر میگذارند، معتقد است که به عوامل دیگری نیز بستگی دارد که این عوامل عبارتند از:
1. شدت تماس با دیگران: احتمال انحراف فرد در اثر تماس با دوستان یا اعضای خانواده منحرف خود، به مراتب بیشتر است تا در اثر تماس با آشنایان یا همکاران منحرف خود؛
2. سن زمان تماس: تأثیرپذیری فرد از دیگران در سنین کودکی و جوانی بیش از زمانهای دیگر و سایر مقاطع سنی است؛
3. میزان تماس با منحرفان در مقایسه با تماس با همنوایان: هرچه ارتباط و معاشرت با کج رفتاران نسبت به همنوایان بیشتر باشد، به همان میزان احتمال انحراف فرد بیشتر خواهد بود.(22)
علاوه بر این، پژوهشهای میدانی نیز مؤید همین سخن است. در یک پژوهش، 50 درصد بزهکاران و سارقان اظهار کردهاند که دوستان ایشان توسط پلیس دستگیر شدهاند و نیز حدود 47 درصد از آنان، تیپ دوستانشان نوعا افراد خلافکار بوده اند! 5/87 درصد از آنان نیز اظهار کردهاند که دوستان ناباب نقش زیادی در سارق شدن افراد دارند. و 53 درصد از همین افراد اظهار کردهاند که به خاطر جلب توجه دوستانشان دست به سرقت زده اند.(23)
در این خصوص سخنان رهبران دینی نیز شنیدنی است. در سخنان پیامبرگرامی صلی الله علیه و آله آمده است: «المرءُ علی دین اخیه»؛(24) هر انسانی بر شیوه و طریقه دوست و رفیق خود زندگی میکند.
از این رو، رهبران دینی ما را از ارتباط و معاشرت با افراد منحرف و بزهکار و دوستان ناباب باز میدارند. حضرت علی علیه السلام در نهج البلاغه میفرمایند: «مُجالسةُ اهل الهوی منساةُ للایمان و محضرة للشیطان.»؛(25) همنشینی با هواپرستان ایمان را به دست فراموشی میسپارد و شیطان را حاضر میکند.
همچنین امام صادق علیه السلام میفرمایند: «لاتصحبوا اهل البدع و لاتجالسوهم فتصیروا عند النّاس کواحدٍ منهم»؛(26) با افراد منحرف همنشینی و معاشرت نداشته باشید؛ زیرا همنشینی با آنان موجب میشود که مردم شما را یکی از آنان به شمار آورند.
8. محیط
محیط نیز از جمله عوامل تأثیرگذار در پیدایش رفتارهای شایسته و یا ناشایست است. اگر در منزل و خانه، کوچه، خیابان و مدرسه، و محیط پیرامون زمینه و شرایط مساعدی برای بزهکاری وجود داشته باشد، فردی را که آمادگی انحراف در او وجود دارد، به سوی جرم و ارتکاب رفتار بزهکارانه سوق میدهد.
در پیدایش هر جرمی، با تحلیل دقیق، به این نتیجه میرسیم که محیط اجتماعی بستر کاملاً مناسبی برای فرد بزهکار فراهم آورده و عامل مهمی برای پیدایش رفتار مجرمانه توسط وی بوده است. اگر فساد و تباهی و بی بند و باری بر جامعه حاکم باشد، افراد مستعد در گرداب تباهیهای آن اسیر میشوند و اگر نظام اجتماعی بر معیارها و الگوهای ارزشی استوار باشد و برنامههای هدف دار و مشخصی طرح ریزی گردد، امکان انحراف اجتماعی در جامعه و در میان افراد بسیار ضعیف خواهد بود. به گفته یکی از محققان، محیط در شکل گیری شخصیت و منش انسان نقش بسیار تعیین کننده و مؤثری ایفا میکند و رفتار انسان که نشانهای از شخصیت و منش اوست، تا حد زیادی، ناشی از تربیت اکتسابی از محیط است.(27) بنابراین، محیط آلوده، افراد را آلوده و محیط سالم و با نشاط، زمینه ساز رشد و شکوفایی و شادابی و نشاط افراد است.
9. فقر فرهنگی و تربیت نادرست
از دیگر عواملی که موجب سوق یافتن جوانان به سوی انحرافات اجتماعی است، فقر فرهنگی و محدودیتها و تبعیضهای ناشی از فقر فرهنگی میباشد. از عوامل مهم پیدایش بزهکاری، سطح و طبقه اجتماعی و فرهنگی خانوادههاست. چنان که سطح تحصیلات (بی سوادی و یا کم سوادی اعضای خانواده)، سطح پایین و نازل منزلت اجتماعی خانواده، ناآگاهی اعضای خانواده به ویژه والدین از مسائل تربیتی، اخلاقی و آموزههای مذهبی، عدم همنوایی خانواده با هنجارهای رسمی و حتی غیررسمی جامعه، هنجارشکنی اعضای خانواده و اشتهار به این مسئله و مسائل دیگری از این دست مؤلفههایی هستند که در قالب فقر فرهنگی خانواده در ایجاد شوکهای روانی و روحی بر فرزندان نوجوان و جوان مؤثر است و انگیزه ارتکاب انواع جرایم آنان را دوچندان میکند.
تبعیض جنسیتی و یا تبعیض بین فرزندان نیز از جمله عوامل مهم فقر خانوادگی است. بسیاری از والدین آگاهانه یا ناآگاهانه با تبعیض بین فرزندان، موجب اختلاف بین آنان و دلسردی آنان از زندگی میشوند. تبعیض در برخورد با خطاها و اشتباهات فرزندان دختر و پسر و عدم اتخاذ رویه منطقی برای برخورد با خطاهای فرزندان و تنبیه تبعیض آمیز بر اساس برتری پسر بر دختر یا به عکس، موجب سلب اعتماد به نفس و بدبینی فرزندان نسبت به والدین میشود.
تبعیض در خانه با روحیه حساس و عزّت نفس فرزندان منافات دارد و خسارات جبران ناپذیری را بر روح و روان آنان وارد میکند و با ایجاد بحرانهای روحی و سرخوردگی، آنان را به سوی عکس العملهای منفی نظیر سرقت، اعتیاد و فرار از خانه سوق میدهد.(28)
همان گونه که عدم توجه به نیازهای عاطفی فرزندان میتواند عامل بروز ناهنجاریهای رفتاری در فرزندان شود، توجه بیش از حدّ متعارف و در اختیار قرار دادن امکانات رفاهی زیاد هم میتواند زمینه بروز ناهنجاریهای رفتاری در آنان شود.
در شیوه فرزندسالاری، اغلب تمایالات و خواستههای فرزندان محقق میشود، از این رو، به محض ایجاد مشکلات و بحرانها و فشارهای زندگی، که در آن امکان تحقق برخی از نیازها سلب میشود و یا در شرایطی که خواستههای فرزند به افراط میگراید و والدین با آن مخالفت مینمایند، فرزند به دلیل تربیت شدید عاطفی، روحیه عدم درک منطقی شرایط، نازپروری و بی تحملی در برابر مخالفت والدین، عصیان و طغیان نموده و همین امر موجب دوری او از والدین و اعضای خانواده میگردد و سرانجام میتواند زمینه ارتکاب انواع جرایم را فراهم سازد.(29)
10. رسانهها و وسایل ارتباط جمعی
رسانههای دیداری، شنیداری و مکتوب میتوانند از جمله مؤلفههای در خور توجه در ایجاد انگیزه روی آوری جوانان به سمت و سوی بزهکاری و رفتارهای انحرافی باشند. بررسیها نشان دادهاند در ظرف چند سال اخیر و در پی ورود برخی مطبوعات زرد (= مبتذل، عامه پسند و جنجالی) به عرصه رسانههای کشور و استفاده این نشریات از عناوین جنجالی و هیجانی و همچنین بهره گیری از شخصیتهای سینمایی و هنری و درج اخبار بی محتوا و توأم با بزرگ نمایی، انعکاس بیش از حدّ اخبار مربوط به بازیگران سینما و توجه مفرط به اخبار و حوادث، توجه تعداد قابل توجهی از نوجوانان و جوانان به مطالب مندرج در آنها جلب شده است. این مسئله موجبات فراهم آوردن زمینههای آسیبهای اجتماعی مختلف شده است.
از سوی دیگر، پخش شمار قابل توجهی از سریالهای تلویزیونی، از طریق صدا و سیما و یا شبکههای ماهوارهای خارجی، با مضامین زندگیهای مجردگونه غربی توأم با جذابیت، نشاط، رفاه، موفقیت و به طور کلی با تصویرسازی مثبت از این نوع زندگیهای از هم گسیخته، نقش مؤثری در تقویت انگیزه گریز از قید و بندهای خانوادگی و هنجارها، و ارتکاب جرایم اجتماعی ایفا کرده است.(30)
نقش رسانههای جمعی، به ویژه ماهواره و اینترنت در رواج بی بند و باری اخلاقی، مقابله با هنجارهای اجتماعی، عدم پای بندی مذهبی و بلوغ زودرس نوجوانان در مسائل جنسی حایز اهمیت است.(31)
نتیجه گیری
نوجوانی و جوانی یکی از مهمترین مراحل زندگی آدمی محسوب میشود و آخرین مرحله تحوّل شناختی و گذار از مرحله «پیرو دیگران بودن» به دوره «مستقل بودن» است؛ دورهای که نوجوان به هویّت واقعی خویش دست مییابد. نوجوان با خود میگوید: «اکنون من دیگر کودک نیستم، یک بزرگ سالم.» در این مرحله، دیگر والدین نمیتوانند به او کمک چندانی بکنند؛ چه اینکه وی الگوهای خود را در جای دیگری جست وجو میکند. میل به اظهار وجود و اثبات خود یکی از طبیعیترین حالات روانی دوره نوجوانی و جوانی است.
نوجوان و جوانی که دوره کودکی را پشت سر گذارده، باید خود را برای زندگی مستقل اجتماعی آماده نماید. تحقق این موضوع، پیش از هر چیز، مستلزم یافتن هویّت خویشتن است. اینک او خود را یافته است. اگر بزرگ سالان ویژگیهای این دوره زندگی او را بشناسند و با آنان برخوردی مناسب داشته باشند، هم نوجوانان به هویّت خویش دست مییابند و هم بزرگ سالان کمتر احساس نگرانی میکنند. از این رو، میتوان گفت: بیشتر انحرافات نوجوانان و جوانان ریشه در ناکامیهای اولیه زندگی دارد.
امام صادق علیه السلام با بیان حکیمانهای به این دوره از زندگی نوجوان اشاره میکنند و میفرمایند: «اَلْوَلَدُ سَیِّدٌ سَبْعَ سنین وَ عَبْدٌ سَبْعَ سنین وَ وَزیرٌ سَبْعَ سنین.» کودک هفت سال اول، سیّد و فرمان رواست. او را آزاد بگذارید تا استقلال در عمل پیدا کند. در هفت سال دوم، آمادگی خاصی برای الگوپذیری دارد؛ چه اینکه هنوز در مرحله دیگر پیروی قرار دارد و الگوپذیر است. از این رو، سعی کنید در این دوره، الگوهای مناسبی در اختیارش قرار دهید و محیط تعلیم و تربیت او را هرچه بیشتر غنی و اصلاح کنید تا از طریق مشاهده الگوهای مفید و جذّاب، رشد کند. اما در مورد دوره نوجوانی میفرماید: «وزیرٌ سبع سنین»؛ یعنی دوره «پیروی دیگران بودن» او سپری شده و با آغاز نوجوانی، دوره دست یابی به هویّت خویشتن آغاز شده است. او را آزاد بگذارید تا خود انتخاب کند و حتی در مورد مسائل گوناگون زندگی با او مشورت کنید و از او نظرخواه باشید.
اگر با نوجوان این گونه برخورد شود و به او شخصیت و هویت و اعتبار اعطا شود، طبیعی است که هم اعتماد به نفس او تقویت میشود و هم احساس امنیت و آرامش میکند. این اساسیترین راه برای تربیت نوجوان است.
بنابراین، هر رفتاری که از آدمی سر میزند، نشئت گرفته و متأثر از مجموعهای از عوامل است که هرگز نمیتوان نوجوان و یا جوان را یکسره مقصر و مجرم اصلی دانست و دیگران را بی گناه. با نگاه فوق، اساسا زمینه پیدایش جرم از بین میرود. از این رو، در پیدایش بزهکاری و رفتارهای نابهنجار و آسیب زا عوامل متعددی به عنوان عوامل پیدایش و زمینه ساز مؤثر هستند که فرد مرتکب شونده، تنها بخشی از قضیه میباشد.
در واقع، باید با این نگاه به مجرم نگریست که مجرم یک بیمار است. به تعبیر پریودو داریل: «بزهکار یا مریض است و یا نادان. باید به درمان و آموزش او پرداخت، نه اینکه او را خفه کرد.»(32)
اصولاً اسلام به پیش گیری جرم بیش از اصلاح مجرم اهتمام دارد. به همین دلیل پیش از هر چیز به عوامل به وجود آورنده و زمینههای گناه و جرم توجه ویژه دارد و برای مقابله با آن چاره سازی کرده است. اسلام، آگاهی، علم و تفکر را مایه اساسی هر نوع پیشرفت و سعادت دانسته، آن را بسیار میستاید و از جهل و نادانی که مایه بدبختی و گناه است، نهی میکند. به امر رعایت بهداشت و نظافت عنایت ویژه داشته و برای سلامت روح و روان، نیز به اقامه نماز و دعا امر فرموده و گذشت، مهربانی و صبوری. حق شناسی، سپاسگزاری، رعایت حرمت دیگران، عدل و احسان، توصیه نموده و از نفاق، ریا، دروغ، افترا و تحقیر به شدت بیزاری جسته است. همه افراد را در برابر اعمال خویش مسئول دانسته و میفرماید: هر کار ریز و درشتی در اعمال افراد ثبت و عمل هیچ کس ضایع نخواهد شد.
علاوه بر این، به امر به معروف و نهی از منکر به عنوان وظیفه همگانی توجه کرده و انجام عبادات روزانه فردی و جمعی را به عنوان عوامل پیش گیرانه مطرح کرده است. البته، در جای خود پس از وقوع جرم و علی رغم آن همه التفات و توجه به امر پیش گیری و اصلاح و بازپروری، اسلام برای مجازات نیز به عنوان اهرمی برای جلوگیری از تکرار وقوع جرم تأکید فراوان دارد. در واقع، مجازاتها در اسلام نیز برای امر پیش گیری است.
پیشنهادات
الف. اقدامات پیشگیرانه
در اینجا برای پیشگیری از ارتکاب عمل بزهکارانه توسط افراد به ویژه نوجوانان یا جوانان پیشنهاداتی ارائه میشود:
1. هماهنگ کردن بخشهای عمومی و خصوصی که در زمینه پیش گیری از وقوع جرم فعالیت دارند؛ مانند نیروی انتظامی، کار و امور اجتماعی، آموزش و پرورش، شهرداریها، شوراها، امور جوانان، بهزیستی و... به منظور اجرای برنامه عملی پیش گیرانه و هماهنگی بیش تر؛
2. آگاهی دادن به خانوادهها برای نظارت و کنترل بیشتر آنان بر فرزندان و گوشزد کردن میزان مجازات جرایم در صورت ارتکاب جرم توسط آنان؛
3. اتخاذ تدابیر امنیتی بیش تر توسط دولت در محلهای جرم خیز و اقداماتی به منظور کمک به خانوادهها، بخصوص نوجوانان و جوانانی که در معرض آسیب قرار دارند؛
4. اطلاع رسانی شفاف رسانههای جمعی برای تشویق جوانان درباره تسهیلات و فرصتهایی که جامعه برای آنان قرار داده است؛
5. تجهیز پلیس برای مقابله جدّی با باندهای مخوف انواع گوناگون بزهکاری اجتماعی در جامعه؛
6. اقدامات امنیتی برای مراکز حساس تجاری، بانکی و... .
ب. راهکارهای شناسایی مشکلات نوجوان و جوانان
علاوه بر اقدامات پیش گیرانه، شناسایی راهکارهایی برای شناخت مشکلات نوجوانان و جوانان امری لازم و ضروری است. مواردی چند در این زمینه مطرح است:
1. شناخت نیازهای روانی و کیفیت ارضای این نیازها در شادابی و نشاط فرد بسیار مؤثر است و ارضا نشدن آن و یا ارضای ناقص آن، اثرات نامطلوب بر جای گذاشته و زندگی را به کام فرد تلخ میکند و فرد را به انحراف میکشاند.
2. توجه به مشکلات جسمانی فرد، مشکلاتی همچون اختلال در گویایی، بینایی، شنوایی، جسمانی و عقب ماندگی ذهنی.
3. توجه به مشکلات آموزشی، مانند ناتوانی در یادگیری، ترک تحصیل، افت تحصیلی، بی توجهی به تکالیف درسی و تقلب در درس.
4. توجه به مشکلات عاطفی، روانی، همچون افسردگی، خیال بافی، بدبینی، خودکم بینی، خودبزرگ بینی، زود رنجی، خودنمایی، ترس، اضطراب، پرخاشگری، حسادت، کم حرفی و وسواس.
5. توجه به مشکلات اخلاقی، رفتاری همچون تماس تلفنی و نامه نگاری با جنس مخالف، معاشرت با جنس مخالف، شرکت در مجالس، خود ارضایی، چشم چرانی، فرار از منزل، غیبت از مدرسه، اقدام به خودکشی، سرقت، دروغگویی، اعتیاد، ولگردی و...
ج. وظایف خانواده
خانوادهها نیز وظایفی در مقابل پیش گیری از جرم و بزهکاری فرزندان دارند که به برخی از آنها اشاره میگردد:
1. دوستی با فرزند و حذف فاصله والدین با فرزندان، به گونهای که آنان به راحتی مشکلات و نیازهای خود را به والدین بگویند؛
2. تقویت اعتقادات فرزند، به ویژه در کودکی و نوجوانی، در کنار پای بندی عملی والدین به آموزههای دینی؛
3. ایجاد سازگاری در محیط خانه؛
4. ایجاد بستر مناسب برای احساس امنیت، آرامش، صفا و صمیمیت و درک متقابل والدین و فرزندان؛
5. تلاش در جهت تأمین نیازهای مادی و معنوی فرزندان توسط والدین؛
6. توجه به نیازهای روحی و عاطفی اطفال و نوجوانان و ایجاد فضای مطلوب و آرام در خانواده؛
7. مراقبت والدین نسبت به اعمال و رفتار فرزندان خود؛
8. برنامه ریزی مناسب برای تنظیم اوقات فراغت نوجوانان و جوانان؛
9. نظارت جدّی والدین نسبت به دوست یابی فرزندان.
د. وظایف سایر نهادها
علاوه بر خانواده، سایر نهادها از جمله مجموعه حاکمیت، آموزش و پرورش، نهاد قضایی، بهزیستی و... نیز در این زمینه وظایفی دارند که به برخی از آنها اشاره میگردد:
1. تقویت ارتباط میان والدین دانش آموزان با مربیان و عدم واگذاری مسئولیت تربیت فرزندان به مدرسه یا خانواده به تنهایی؛
2. تقویت مراکز مشاورهای مفید و کارامد در مدارس؛
3. بها دادن به مسئله ترک تحصیل و یا اخراج دانش آموزان از مدرسه و ضرورت ارتباط با خانوادههای آنان؛
4. ضرورت آشنایی نیروهای نظامی و انتظامی با انحرافات اجتماعی و نحوه برخورد با آنان؛
5. اعمال مجازتهای سنگین، علنی و جدی (در ملأ عام) برای باندهای فساد، اغفال و...؛
6. تقویت نظارتهای اجتماعی رسمی و دولتی و نیز نظارتهای مردمی و محلی از جمله امر به معروف و نهی از منکر برای پاکسازی فضای جامعه و تعدیل آزادیهای اجتماعی؛
8. برنامه ریزی اصولی و صحیح برای اشتغال در جامعه، رفع بی عدالتی، و پی گیری منطقی نیازهای جوانان، تأمین امنیت و نیاز شهروندان؛
9. جلوگیری از مهاجرتهای بی رویه به شهرهای بزرگ و جلوگیری از پرداختن جوانان به اشتغالهای کاذب مثل کوپن فروشی، سیگار فروشی، نوارفروشی و...؛
10. ایجاد مراکز آموزشی، ورزشی، تفریحی، مشاورهای برای گذران اوقات فراغت نوجوانان و جوانان؛
11. ایجاد تسهیلات لازم برای جوانان و نوجوانان از قبیل وام ازدواج، وام مسکن، وام اشتغال، و...؛
12. ایجاد بستر مناسب برای ایجاد بیمه همگانی، بیمه بی کاری، و برخورداری نوجوانان و جوانان از تسهیلات اجتماعی و...؛
13. فراهم کردن موقعیتها و بسترهای لازم در جامعه تا زندانیان پس از آزادی از زندان مورد پذیرش جامعه واقع شوند و شغل آبرومندانهای به دست آورند؛ در غیر این صورت، مجددا دست به اقدامات بزهکارانه خواهند زد؛
14. از آن رو که از جمله عوامل مؤثر در ارتکاب جرم، بی کاری و فقر میباشد، میبایست با برنامه ریزی دقیق، که نیاز به عزم ملی دارد، نسبت به اشتغال در جامعه و ریشه کنی فقر و بی کاری اقدام لازم و بایسته صورت گیرد.
خطر آسیبهای اجتماعی بیخ گوش آموزش و پرورش!
صدای گوش خراش و حرکت شتابان آسیبهای اجتماعی در جامعه، امروز در مدارس نیز شنیده میشود و جامعه میلیونی دانشآموزی را به شکل قابل لمسی تهدید میکند، اما هنوز برنامه مشخصی در این خصوص از سوی متولیان تعلیم و تربیت ارائه نشده است.
آسیبهای اجتماعی، واژه مصطلح سالهای متمادی است که از زبان مسئولان و مردم عامه به گوش میرسد و هرکس بهزعم خود، آن را تحلیل میکند، اما آنچه وجه اشتراک همه تعاریف است، واژگان مشمئز کنندهای مانند «اعتیاد»، «بزهکاری»، «مصرف مشروبات الکلی»، «روابط غیراخلاقی و ارتباط نامشروع با جنس مخالف» و... است.
آسیبهای اجتماعی به هر نوع عمل فردی یا جمعی اطلاق میشود که در چارچوب اصول اخلاقی و قواعد عام رسمی و غیر رسمی نباشد و ارتکاب آن باعث بهم خوردن قوانین اخلاقی و ارتباطی بین افراد جامعه شده و باعث رواج بیبندوباری اخلاقی و قبحزدایی شود.
یکی از گروههای آسیبپذیر در منجلاب آسیبهای اجتماعی، دانشآموزان هستند؛ گروهی که به دلیل اقتضائات سنی و شرایط روحی و روانی خود در برابر این مخاطرات اجتماعی آسیبپذیرتر هستند.
نوجوانان و جوانان به دلیل گذر از دوران وابستگیهای محض در دوران کودکی به والدین و به خاطر ورود به دوران استقلال اجتماعی و تلاش برای ابراز وجود به ویژه میان همسالان و دوستان خود و میل و رغبتی که برای نشان دادن تواناییها، استعدادهای خود دارند، در مواجه با مسائل مختلف اجتماعی و هنجارها و ناهنجاریهای جامعه دچار فرازو نشیبهای زیادی میشوند و اگر رهبر فکری، نقشهراه و والدین آگاه و معلمان دلسوز آنها را مدیریت و راهنمایی نکنند، به دلایل مختلف و از جمله نداشتن تجربه رویارویی با این آسیبها، در اقیانوس بیکران اجتماع متلاطم و سرگردان میشوند و بیهیچ هدف مشخصی توانایی تشخیص راه را از بیراهه ندارند.
یکی از عواملی که در انحراف اجتماعی دانشآموزان موثر است و ابتلا به آسیبهای اجتماعی را دامن میزند، جهل و نادانی آنها نسبت به پرتگاههای موجود در مسیر زندگی است؛ دستاندازهای بزرگی که در جاده طولانی و پرفرازو نشیب زندگی وجود دارد و گرگصفتانی که در پی انداختن نوجوانان و جوانان به این سیاهچالهها هستند.
اگر به عوامل مختلف دخیل در بروز آسیبهای اجتماعی بپردازیم، این معضل، معلول عوامل مختلفی مانند «فردی»،«روانی»، «محیطی» و «اجتماعی» است.
عوامل اجتماعی مؤثر در به وجود آمدن آسیبهای اجتماعی شامل «خانواده»، «طلاق»، «فقر»، «فرهنگ»، «اقتصاد»، «بیکاری»، «رسانه» و «مهاجرت» نقش دارند.
وزارت آموزش و پرورش به عنوان دومین مرجع تربیتی پس از خانواده، در امر تربیت و پرورش نوجوانان و جوانان نقش مهمی برعهده دارد.
این وزارتخانه با داشتن جمعیت صدها هزار نفری از معلمان در مقاطع مختلف به همراه مشاوران مدیران مدارس میتواند راهنما و الگوی مناسبی برای دانشآموزان باشد و آنها را از بزنگاههای مختلف اجتماعی و فرهنگی نجات دهد.
البته رسانههای نوظهور و فضای مجازی در شرایط حال از نفوذ پذیری زیادی در بین نوجوانان و جوانان دارد؛ به شکلی که همچون لباسی بر تن آنها مینشیند و چهره ظاهری، افکار و عقاید آنان را دچار دگرگونی فراوان میکند.
این فرزند عصر اطلاعات، آنچنان اذهان نوجوانان و جوانان را به خود مشغول ساخته است که به دلیل عدم اطلاع از آسیبها و فرصتهای آن توسط قشر نوپای جامعه، خود سبب ساز انحرافات و کج رویهای بسیاری شده است.
در کنار عوامل ذکر شده، نداشتن مهارتهای عملی زندگی و ارتباطی توسط دانشآموزان و بی توجهی به تسلیح شدن آنان به ابزار و مهارتهای زیست در اجتماع و نگرانی نسبت به آینده تحصیلی و شغلی، همه و همه باعث شده است تا شاهد بروز آسیبهای اجتماعی در اشکال مختلف آن باشیم.
در کنار رسانهها، دستگاههای فرهنگی مانند سازمان تبلیغات اسلامی سازمان بهزیستی و نیروی انتظامی میتوانند با آگاهیبخشی نسبت به ناهنجاریهای اجتماعی به دانشآموزان زمینه بروز آنی را در بین نسل نوجوان و جوان را از بین ببرند.
اما آموزش و پرورش در این میان از نقش برجسته تری نسبت به سایر مراکز و دستگاههای فرهنگی برخوردار است؛ چراکه بیش از ۱۳ میلیون دانشآموز در ۱۰۵ هزار مدرسه روزانه و به مدت ۵ ساعت حضور دارند و معلمان، مدیران و به ویژه مشاوران میتوانند در آگاهی بخشی در خصوص مسائل و مشکلات مبتلابه جامعه به دانش آموزان نقش آفرینی خوبی داشته باشند.
* آغاز آموزش خانواده در خصوص آسیبهای اجتماعی ظرف ۲ ماه آینده
سید محمد بطحایی وزیر آموزش و پرورش در نخستین نشست خبری خود در «خصوص بحث آسیبهای اجتماعی و راهاندازی شبکه تعاملی سینا»، گفت: تصمیماتی اتخاذ شده است که از طریق سامانه «سینا»، آموزش خانوادهها به تناسب نیازهای خانواده، آموزش مدیران، آموزش معلمان انجام گیرد.
وی با بیان اینکه حضور خانوادهها در سامانه «سینا» اجباری خواهد بود و خانوادهها موظف خواهند بود دورههای آن را طی کنند، ادامه داد: رصد و کنترل آسیبهای اجتماعی را در برنامههایمان گنجانیدهایم.
وزیر آموزش و پرورش تصریح کرد: آموزش و پرورش وظیفه دارد تا دانشآموزان را با فرصتها و خطرات فضای مجازی آشنا کند؛ برای نمونه در خصوص اعتیاد، هزار و یک عامل وجود دارد که البته آموزش و پرورش میتواند نقش داشته باشد اما همه تقصیرات بر عهده آموزش و پرورش و معلم نیست.
*اجرای کارگاه پیشگیری از آسیبهای اجتماعی در ۴۰ هزار مدرسه
نادر منصور کیایی مدیرکل دفتر مراقبت آسیبهای اجتماعی وزارت آموزش و پرورش گفت: در ٤٠ هزار مدرسه کشور کارگاه پیشگیری از آسیبهای اجتماعی با رویکرد جامعه محور در سطح مدرسه اجرا میشود.
مدیرکل دفتر مراقبت در برابر آسیبهای اجتماعی وزارت آموزش و پرورش گفت: ۵۶۶ هزار معلم در زمینه رفتارهای پر خطر از جمله اعتیاد، امسال آموزشهای لازم را دریافت میکنند.
*فعالیت ۱۸ هزار مشاور در مدارس/ کمبود ۳۴ هزار مشاور
مسعود شکوهی مدیرکل امور تربیتی و مشاوره وزارت آموزش و پرورش گفت: در حال حاضر ۱۸ هزار مشاور در مدارس کشور فعالیت دارند و اگر بخواهیم همه مدارس از مشاور برخوردار شوند، با کسری ۳۴ هزار مشاور در مدارس مواجه خواهیم بود.
اگر به راهکارهای عملیاتی برای مقابله با آسیبهای اجتماعی بپردازیم، میتوانیم پیشنهادات زیر را مطرح کنیم.
۱) تقویت ارتباط میان والدین، دانشآموزان و مربیان
۲) تقویت و توسعه مراکز مشاوره و به کارگیری مشاوران مجرب
۳) بها دادن به موضوع ترک تحصیل و علل آن
۴) ضرورت آشنایی با زمینههای انحراف و آگاهی دادن توسط نیروهای انتظامی
۵) اعمال مجازاتهای سنگین و علنی برای باندهای فساد در جهت عبرتگیری افراد
۶) تقویت نظامهای اجتماعی رسمی و دولتی
۷) برنامهریزی اصولی برای اشتغال
۸) ایجاد مراکز آموزشی و پرورشی در اقصی نقاط کشور و گسترش فضاهای با نشاط در جامعه و مدارس از جمله برنامههای راهگشاست.
مجید ابهری آسیبشناس اجتماعی در گفتوگو با خبرنگار آموزش و پرورش خبرگزاری فارس، در خصوص «وضعیت آسیبهای اجتماعی در بین دانشآموزان»، اظهار داشت: سبک زندگی اصلیترین تعیینکننده مسیر زندگی، تفکر، روابط فردی و اجتماعی است.
وی با اشاره به نقش الگوهای رفتاری در بین دانشآموزان ادامه داد: الگوهای رفتاری در جامعه، اصلیترین مربیان تربیتی هستند که والدین، آموزگاران، دوستان و همسالان و هنجارفرستان (گروههای مرجع رفتاری) مانند ورزشکاران، هنرمندان و چهرههای محبوب، دولتمردان و مسئولان بهترین الگوهای تربیتی هستند.
این آسیبشناس اجتماعی با اشاره به عوامل مختلف دخیل در پدید آمدن آسیبهای اجتماعی، افزود: متأسفانه اشتغالات والدین در خارج از خانه، فقدان برنامههای پرورشی و تربیتی در مدارس، گسترش فضای مجازی و شبکههای اجتماعی، تلفن همراه و رسیدن سن استفاده از تلفن همراه به دوره دبستان و نیز توسعه شبکههای ماهوارهای، باعث آثار نامطلوبی بر تربیت و رشد فرزندان جامعه شده است.
ابهری با تأکید بر نقش مشاوره در مدارس کشور، یادآور شد: به خاطر محدودیتهای امکانات، موضوع مشاوره در مدارس بسیار ضعیف است؛ ضمن اینکه به ازای هر ۱۵ دانشآموز یک ساعت مشاوره صورت میگیرد؛ بنابراین ضعف کنترل فرزندان در فضای مجازی و حضور طولانیمدت آنها در محیط بازیهای رایانهای و شبکههای اجتماعی باعث افزایش آسیبهای رفتاری است و ناهنجاریهای اخلاقی را در نوجوانان و جوانان ایجاد کرده است.
وی با اشاره به رشد آسیبهای اجتماعی در بین دانشآموزان، خاطرنشان کرد: بر اساس اعلام یکی از مسئولان، دو درصد دانشآموزان معتاد هستند و قلیان و سیگار به عنوان سرگرمی بین آنها روزبهروز گسترش مییابد و مصرف مواد مخدر گیاهی مانند «گُل» در بین برخی جوانان تبدیل به یک وسیله برای ابراز شخصیت شده است و روابط غیر اخلاقی در فضای مجازی با دوستان مجازی، باعث انحرافات جنسی به ویژه در سن بلوغ شده است.
این آسیبشناس اجتماعی بیان داشت: لازم است برای پیشگیری، کنترل و مقابله با آسیبهای اجتماعی، والدین و مربیان پل ارتباطی مستمری با یکدیگر داشته و مهارتهای زندگی بهویژه مهارت «نه» گفتن به درخواست غیر منطقی به دوستان و مهارت دوستگزینی به فرزندان در خانوادهها و مدارس آموخته شود.
ابهری متذکر شد: فاصله گرفتن از ارزشهای دینی و معیارهای اخلاقی، فرزندان ما را مستعد انواع آسیبها و انحرافات میکند؛ چراکه بهترین عامل کنترل و پیشگیری، باورهای دینی و ارزشهای اخلاقی است که باید توسط والدین و مربیان به فرزندان منتقل شود.
وی با اشاره به نقش مهم رسانهها در کاهش آسیبهای اجتماعی، تصریح کرد: رسانهها بهویژه صدا و سیما باید حساسیت شرایط را به خانوادهها اعلام کرده و سیاستهای کاربردی در مقابله فضای مجازی و شبکههای ماهوارهای اتخاذ کنند که در غیر اینصورت، با توجه به سرمایهگذاریهای اتاق فکر در جنگ نرم و تهاجم فرهنگی، نسلهای آینده بازنده اصلی در این جنگ نابرابر خواهند بود.
*خانوادهها به فرزندان خود «نه» گفتن را آموزش دهند
حمیدرضا صدرایی یک روانشناس در گفتوگو با خبرنگار آموزش و پرورش خبرگزاری فارس، در خصوص «آسیبهای اجتماعی در بین دانشآموزان»، اظهار داشت: آسیبهای اجتماعی رفتارهایی هستند که مورد انتظار عدهای از گروه، جامعه و اجتماع نیست و در مدارس نیز به رفتارهایی گفته میشود که مورد انتظار دیگر دانشآموزان نباشد.
وی ادامه داد: رفتارهای جنسی، فرار از مدرسه، درس نخواندن و پرخاشگری از جمله آسیبهای اجتماعی هستند که به دانشآموزان لطمه میزند.
صدرایی با اشاره به اهمیت توجه به آسیبهای اجتماعی در دانشآموزان، خاطرنشان کرد: برای کنترل این موضوع ابتدا باید آگاهیهای لازم را به والدین دانشآموزان بدهیم؛ یعنی اینکه چه رفتارهایی را با فرزندان خود داشته باشند؛ چرا که خانواده باید محل امنی برای نوجوان باشد که در غیر اینصورت، باعث میشود دانشآموز مشکلات خود را به مدرسه انتقال دهد.
وی با تأکید بر توجه به مسائل عاطفی، روحی، اجتماعی و نیازهای دانشآموزان، تصریح کرد: باید به این موضوع توجه شود که دانشآموزان چه چیزی را نیاز دارند؛ چرا که آنها در سنی هستند که به آن «بحران هویت» گفته میشود، یعنی دورهای که دانشآموز نه بزرگ است و نه کوچک، بلکه شخصیت آنها در حال ساخته شدن است و باید به نیازهای آنها توجه شود و با برطرف کردن آن، اعتماد به نفس لازم را ایجاد کنیم.
این روانشناس با بیان اینکه در دوره نوجوانی ویژگی «وندالیسم» وجود دارد، بیان داشت: البته تاریخچه این موضوع به قبایل وحشی برمیگردد که در گذشتههای دور به دیگر قبایل حمله میکردند و آنها را به طور کلی نابود میکردند؛ در نتیجه به کسانی که خرابکاریهای زیادی را در جامعه به بار میآورند «وندالیسم» گفته میشود و نهایت خشم نوجوانان با این عنوان بیان میشود، یعنی گروهی که برای تخریبگری ایجاد شدهاند.
صدرایی با بیان اینکه پرخاشگری در پسران بیشتر از دختران است، یادآور شد: مشکلات دختران بیشتر به مسائل جنسی برمیگردد و اگر خانوادهها به آنها اعتماد به نفس نداده و قدرت «نه» گفتن را آموزش ندهند، آنها طعمه دیگران میشوند.
وی با تأکید بر اهمیت توجه به شیوع موادمخدر در جامعه افزود: یکی از دانشآموزان در یکی از مدارس، مادهای با عنوان «جوهر لیمو» به دانشآموزان دیگر میفروخت که بنده وقتی این ماده به دستم رسید و آن را برای آزمایش به آزمایشگاه بردم، متوجه شدم آن جوهر لیمو نبوده بلکه «متامفتامین» است و دانشآموزان نسبت به این موضوع آگاهی لازم را نداشتند.
این روانشناس با اشاره به راههای پیشگیری از وقوع آسیبهای اجتماعی در بین دانشآموزان، گفت: مهمترین کار این است که والدین فرزندان خود را وزیر و مشاور خود قرار دهند، با آنها مشورت کرده و برای آنها ارزش قائل شوند. خانواده را محیط امن قرار دهند و این باعث میشود تا دانشآموزان امیدوار شوند و بتوانند از خود محافظت کنند و قدرت «نه» گفتن را پیدا کنند.
صدرایی با اشاره به روشهای ایجاد اعتماد به نفس در دانشآموزان، ابراز داشت: برای افزایش اعتماد به نفس لازم است والدین بارها به فرزندان خود این جمله را که شما پسر یا دختر خوب و زیبایی هستید را تکرار کنند و «نه» گفتن را آموزش دهند تا آنها در محیطهای اجتماعی به درخواستهای نامتعارف پاسخ منفی دهند.
وی با اشاره به روشهای مؤثر دانشآموزان در مواجهه با خواستههای افراد بزهکار، پیشنهاد کرد: دانشآموزان میتوانند در مقابل درخواستهای نامطلوب این جمله را که «خیلی ممنون هستم، اما نمیتوانم از این ماده استفاده کنم» و یا « خیلی ممنون هستم،اما پدر و مادرم اجازه این کار را نمیدهند» را فرا گرفته و به کار گیرند.
به گزارش فارس، با توجه به گسترش سرگرمیهای فضای مجازی مانند شبکههای اجتماعی و بازیهای رایانهای در بین نوجوانان و دانشآموزان و عنایت به این نکته که امروز افسردگی و روحیه پرخاشگری در بین دانشآموزان روبه گسترش است و بازخورد این موضوع را هر از چندگاهی میتوان در خودکشیهای دانشآموزی و پدیده «خون بازی» و صدمه رساندن به خود، مشاهده کرد، توجه به آموزشهای مداوم و به روز و ارائه خدمات مشاورهای به دانشآموزان و والدین آنها، با استفاده از اساتید و صاحب نظران و در قالب مستندات و فیلمهای آموزشی، ایجاد پیوندهای عاطفی و روابط دوستانه معلمان با دانشآموزان و نمایش فیلمهای مستند از آسیبهای اجتماعی رایج در کلاس درس، سعی در آگاهی بخشی به دانشآموزان بسیار مؤثر است.
کجا باید زندگی کنم؟ نخستین پرسشی است که بسیاری از فرزندان طلاق بعد از جدایی والدین آن را از خود میپرسند، زیرا از آن پس دیگر امکان گذراندن روزها و شبها در کنار هر والد برای آنان وجود ندارد.
به گزارش مشرق، داستان زندگی همه ما از یک نهاد کوچک اما با قدمت اجتماعی بالایی آغاز میشود، مکانی که قرار است مامنی برایمان باشد، اما گاه این پایگاه عاطفی در گیر طوفان اختلاف سلایق و عقاید زوجها میشود و مهر طلاق آخرین فصل زندگی مشترک آنان را رقم میزند که نتیجه روزهای خوش آن کودکانی هستند که به یکباره یکی از والدین خود را از دست میدهند، از دست دادنی که ارمغانش برای آنان دغدغههای جدیدی است و شاید چندان شباهتی به آنچه همسالان آنان در کانون خانواده با آن مواجه هستند نداشته باشد.
داستان زندگی این افراد از این پس با قلم دیگر و فصلهایش با سئوالات بسیار نوشته میشود. اما زندگی ادامه دارد، در اینجا یک سئوال مطرح میشود، اینکه مهمترین نیازهای این کودکان یا نوجوانان چیست و والدینی که دیگر نسبتی با یکدیگر ندارند، باید در قبال فرزند یا فرزندانی که حاصل زندگی مشترک گذشته آنان بوده است چه رفتاری داشته باشند؟پرسشی که مشاوران و روانشناسان باید به آن پاسخ دهند.
خانه من کجاست؟
کجا باید زندگی کنم؟ نخستین پرسشی است که بسیاری از فرزندان طلاق بعد از جدایی والدین آن را از خود میپرسند، زیرا از آن پس دیگر امکان گذراندن روزها و شبها در کنار هر والد برای آنان وجود ندارد، به عبارتی همانطور که منصور بهرامی، روانشناس می گوید: داشتن مسکن ثابت مهمترین نیاز چنین کودکان یا نوجوانانی است، خانهای که به آن احساس تعلق خاطر داشته باشند.
براین اساس داشتن هویت مکانی اصل مهمی است که نباید به سادگی از کنار آن گذشت، این عضو ارشد انجمن تحلیل رفتار تاکید میکند که پدر و مادر باید به درستی بر سر این موضوع به توافق برسند تا فرزندشان در خانه یکی از آنان یا بستگانی مانند مادر بزرگ و پدر بزرگ به صورت دایم و بدون در نظر گفتن قید زمان سکونت کند، البته وی بر این نکته نیز اصرار دارد که چنین کودکانی بهتر است در منزل والد دیگر که در روزهای پایانی هفته به دیدار وی میروند، اتاق یا حداقل میزی داشته باشند که به نوعی به آنجا نیز احساس تعلق خاطر کنند.
با وجود این، ماجرا به همین جا ختم نمیشود و نکات بیشتری وجود دارد که این زوجها همچنین خانوادههای آنان در مواجهه با فرزند خود باید از آن آگاهی داشته باشند. به طور مثال نحوه سخن گفتن درباره والد دیگر نکته مهمی است که بیتوجهی به آن تاثیر مستقیمی بر روحیه چنین کودکانی دارد.
با کودک طلاق چگونه رفتار کنیم؟
خاطراتی که هیچگاه فراموش نمیشوند
با توجه به آنچه که گفته شد، پس از جدایی والدین فرزند یا فرزندان حاصل از زندگی مشترک باید به انتخاب خود یا پدر و مادر با یکی از آنان زندگی کند. اما نکته مهمی که در اینجا نباید آن را فراموش کرد این است که وقتی به طور مثال وی با پدر خود زندگی میکند و در روزهای پایانی هفته نزد مادر میرود، نخستین سئوالی که از وی میشود این است که خانه پدرت چه خبر بود؟ آنجا غذا چه میخوری؟ چرا لباست مرتب نیست؟ چرا دستت زخم شده است؟پدرت با تو بد رفتار میکند؟و... .
البته داستان به همین جا ختم نمیشود در این برخوردها گاهی خانوادهها نیز شرکت میکنند، عمه، خاله، عمو، دایی و ... نیز در صحبتهایشان پدر یا مادر کودک را مورد اهانت قرار میدهند، غافل از اینکه این افراد هویت خانوادگی کودک را تشکیل میدهند و با تخریب این هویت زمینه را برای ابتلای فرد به مشکلات روانی و سوق دادن او به سوی ناهنجاریهای اجتماعی فراهم میآورند.
موضوعی که محمد پیروی خامنه، مشاور خانواده در گفتوگو با «حمایت» هم به آن اشاره میکند. در این میان اما بهرامی مشاور خانواده این دغدغه را در قالب دیگری عنوان کرده و میگوید: طلاق یعنی پایان رابطه زوجیت به دلیل اختلافاتی ریشه دار که نهال زندگی را خشکانده و گاه خاطره تلخ آن تاپایان عمر از ذهن دو طرف پاک نمیشود.
این دلخوریها موجب میشود تا زن و مرد هیچگاه به خوبی از هم سخن نگویند و تنها نکات منفی رفتارهای یکدیگر را بیشتر به خاطر آوردند، اما ماجرا آنجا بغرنج میشود که در مواجهه با کودک مادر یا پدر از بدیهای طرف مقابل بگویند و احساس تعلق خاطر خانوادگی فرزندشان را دچار خدشه کنند، اینکه کودک یا نوجوان به فکر فرو رود و با خود بیندیشد که چه خانواده بدی دارد و در این زمینه احساس سرافکندگی کند و حس ناخوشایندی داشته باشد که بر تمام زندگی او تاثیر خواهد گذاشت.
البته در مقابل نباید فراموش کرد، زوجهای سابق هیچ وقت نباید انگشت اتهام را به سمت بستگان نسبی والد دیگر بگیرند و با عنوان جملاتی که مضمون آن این است عمو، دایی، عمه یا خاله تو افرادی با مشکلات رفتاری هستند و انسانهای ارزشمندی نیستند، از بستگان نسبی فرزندشان یاد کنند، زیرا این رفتار نیز هویت شخصیتی فرزندشان را با مخاطره روبهرو میکند و حاصلی ندارد جز زخمهایی که تمام عمر کودکشان را همراهی خواهد کرد و نقش مخربی در روحیه و ذهنیت وی درباره هویت خانوادگیاش خواهد داشت.
با کودک طلاق چگونه رفتار کنیم؟
توجه بدون چاشنی ترحم
این در حالی است که پیروی خامنه به نکته دیگری نیز اشاره میکند، اینکه به دلیل سکونت چنین کودکانی در یک مکان مشخص و نزد یکی از زوجها به طبع آنها ارتباط بیشتری با خانواده یک والد خواهند داشت؛ فردی که مسئولیت نگهداری از وی را بر عهده گرفته است. مشکل از آنجا شروع میشود که در ابتدای بروز این مشکل در خانواده خواسته و ناخواسته این کودک در مرکز همه توجهات قرار میگیرد.
توجهی که چاشنی آن ترحم است، همه با الفاظ دلسوزانه سعی میکنند با این کودک ارتباط برقرار کنندوبه نوعی وی را قربانی یک زندگی نا بسامان میدانند. این رفتار موجب میشود که بچه به سوی رفتارهایی ویژه سوق یابد. گاهی خواستههای غیر معقول داشته باشد و زمانی نیز دخالت زیاد اطرافیان روند تربیت وی را با مشکل روبهرو کند.
شاید به همین دلیل است که این مشاور خانواده تاکید میکند، به علت اینکه فرهنگ و سنت ایرانی طلاق را کاری بسیار ناخوشایند میداند، هیچگاه در آن به این نکته توجه نشده است که چنین خانوادههایی بعد از وقوع جدایی نیاز دارند تحت پوشش آموزشهایی قرار گیرند که به آنان نحوه صحیح رفتار با چنین فردی را آموزش دهد.
بنابراین نبود چنین آگاهیهایی موجب میشود تا اعضای خانوادهای که دیگر قرار نیست زیر یک سقف با هم زندگی کنند آسیبهای بیشتری ببینند و حتی مشکلات زیادتری داشته باشند. شرایطی که اگر به آنها توجه نشود ممکن است خود نقطه شروعی برای بحرانهای جدید باشند.
انکار یا توسل به دروغ در برابر دوستان
از این موارد که بگذریم گاهی شاهد هستیم فرزندی که پدر و مادر وی دیگر با یکدیگر زندگی نمیکنند، این موضوع را از دوستان خود پنهان کرده و برای جبران آن به دروغگویی و داستان سرایی متوسل میشود تا به این شیوه خلأ ناشی از حضور یکی از آنان را پر کند. حال چرا این کودکان به چنین شیوه رفتاری روی میآوردند؟ پرسشی است که باید پاسخ آن را از روانشناسان و آسیب شناسان اجتماعی پرسید.
از نظر عضو ارشد انحمن تحلیلی رفتار، زمانی که اطرافیان کودک از جمله مادر بزرگ، پدربزرگ و سایر اعضای خانواده ماجرای جدایی والدین وی را از دیگران پنهان میکنند و در مقابل احوال پرسیهای دیگران با گفتن اینکه عروس یا دامادشان به سفر رفته یا گرفتار کارو حرفه خود شده است، سعی میکنند به نحوی این موضوع را مخفی کنند، این رفتار در کودک یا نوجوان نیز نهادینه میشود به عبارتی وی از آنان الگو بردرای کرده و این واقعیت را کتمان میکند.
این رفتار، دایم وی را در فشار قرار میدهد و زخمی را که شاید با گذشت زمان تا حد زیادی فراموش شود دوباره باز خواهد کرد ضمن اینکه دروغگویی را نیز در وی تقویت میکند. به گفته پیروی خامنه در این وضعیت والدین باید با فرزند خود در این باره صحبت کنند و این توضیح را به وی بدهند که به دلایلی آنان نتوانستهاند با یکدیگر زندگی کنند اما همیشه پدر و مادرش هستند و در تمام مراحل زندگی او را یاری خواهند کرد.
با کودک طلاق چگونه رفتار کنیم؟
بحرانی به نام تشکیل خانواده جدید
به طور قطع زندگی زن و مرد بعد از جدایی ادامه خواهد داشت و بسیاری از این افراد بعد از گذشت مدتی، دوباره تصمیم به تشکیل خانواده میگیرند. موضوعی که شاید برای برخی از فرزندان طلاق چندان خوشایند نباشد و واکنشهای ناخوشایندی را از سوی آنان رقم بزند. ورود شخص جدید به زندگی یکی از والدین و نحوه بیان صحیح آن به کودک یا نوجوان موضوعی است که نباید به سادگی از کنار آن گذشت، زیرا میتواند مشکلات دیگری را برای این فرزندان ایجاد کند.
نحوه آشنایی فرزند با تازه وارد از اهمیت زیادی برخوردار است. در موارد بسیاری مشاهده میشود که اطلاع رسانی در این باره فقط با بیان یک جمله صورت میگیرد، شیوه برخوردی که تبعات ناخوشایندی به همراه خواهد داشت و موجب بروز اختلاف میان کودک و همسر پدر یا مادرش را فراهم میاورد.
از نظر بهرامی نباید به کودک یا نوجوان به صورت مستقیم گفته شود که فرد جدید از این پس مادر یا پدر تو است، این کار باید به تدریج به وی ارایه شود تا خود به این نتیجه برسد با فرد تازه وارد به زندگی پدر یا مادر خود چگونه تعامل داشته باشد.
اما متاسفانه در بیشتر موارد یکباره بعد از اینکه زوجها توافق کردند و تشکیل خانواده جدید قطعی شد این امر به صورت دستوری به بچه ارایه میشود. در چنین موقعیتی شیوه صحیح این است که در گام نخست شرایطی مهیا شود تا فرزند با فرد جدید در یک محیط یا در مکان عمومی آشنا شود بدون اینکه این ذهنیت به وی داده شود که قرار است پدر یا مادرش با او ازدواج کند.
به طور مثال زن و مرد میتوانند در یک تور روزانه شرکت کنند و به تدریج دامنه ارتباطات خود را با فرد مورد نظر گسترش دهند و این اجازه را بدهند تا فرزند طرف مقابل با وی هم صحبت یا هم بازی شود و علاقهای میان آنان به وجود آید. توجه داشته باشید زمانی که این موضوع با تحکم به فرزند گفته شود وی در سپر دفاعی فرو رفته و ممکن است در مقابل فرد جبهه گیری کند. رفتاری که پیروی خامنه نیز با آن موافق است.
البته به عقیده بهرامی اگر فرزند در زمان ازدواج یکی از والدین خود در خانه والد دیگر سکونت داشته است این فشار تا حدی کمتر بوده و وی کمتر آزار خواهد دید. اما نباید به او گفته شود از این پس این زن جای مادر تو است یا این مرد پدرت خواهد بود، زیرا کودک پدر و مادر خود را دارد و این جملات برای او خوشایند نخواهد بود.
سخن آخر اینکه هر چند که متاسفانه طلاق با اختلافات فراوان میان زوجها همراه است و بیشتر والدین بعد از جدایی نمیتوانند روابط مناسبی به عنوان پدر و مادر فرزندشان با یکدیگر داشته باشند اما نباید از یاد ببرند که هر گونه بی توجهی به این موارد میتواند فرزندشان را در آینده با مشکلات عدیدهای روبهرو کند که شاید در آن زمان برای کمک به وی دیر باشد.
واقعیت این است که در حال حاضر نهاد مشخصی در جامعه برای حمایت از فرزندان طلاق وجود ندارد، تا به صورت دقیق این دغدغهها را بررسی کرده و راهکارهای مورد نیاز را برای آن تدوین و اجرایی کند. این در حالی است که این کودکان عضوی از جامعه هستند و قرار است فردا خود خانوادهای را تشکیل دهند.
بر این اساس پیشنهاد میشود نهادهای ذیربط از جمله آموزش و پرورش همچنین سایر نهادهای اجتماعی که به نحوی در این زمینه فعالیت میکنند، بخشی از برنامه ریزیهای خود را به این افراد و ارایه آموزشهای رفتاری و شیوههای برخورد صحیح اختصاص دهند. همچنین با توجه به اینکه در بیشتر موارد بروز چنین اتفاقی در زندگی بیان نشده و به نوعی در برابر جمع انکار میشود، باید این کودکان و نوجوانان شناسایی شوند تا جلسات مشاوره و کارگاههای آموزشی برای آنان برپا شود.
فراموش نکنید در صورتی که خود شما به هر دلیلی از همسرتان جدا شده اید و دارای فرزند هستید، یا در میان بستگان خود چنین کودکی یا نوجوانی را سراغ دارید مراجعه به مشاور را در برنامهریزیهای خود قرار دهید تا این افراد در آینده با مشکلات کمتری مواجه شوند.
آنها
آسیبهای اجتماعی یکی از مسایل مورد توجه جامعه بشری از گذشته تا به امروز میباشد. با گسترش انقلاب صنعتی و بزرگ شدن دامنه نیازمندیهای انسان و به دنبال آن احساس ناکامی و محرومیت از خواستهها موجب گسترش اعتیاد، فساد، دزدی، انحرافات جنسی و سایر آسیبها شده است. خیلی از این آسیبها در دورههای مختلف وجود داشته اما در هر دوره برخی از آنها از اهمیت بیشتری برخوردارند و برخی زاده یک دوره خاص هستند. در ادامه با تعریف آسیب اجتماعی و انواع آن بیشتر آشنا میشویم.
آسیبهای اجتماعی چیست؟
آسیب اجتماعی به هر نوع عمل فردی یا جمعی اطلاق میشود که در چارچوب اصول اخلاقی و قواعد عام عمل جمعی رسمی و غیر رسمی جامعه محل فعالیت کنشگران قرار نمیگیرد و در نتیجه با منع قانونی یا قبح اخلاقی و اجتماعی روبرو میگردد. به همین دلیل، کجروان سعی دارند کجرویهای خود را از دید ناظران قانون، اخلاق عمومی و نظم اجتماعی پنهان نمایند؛ زیرا در غیر این صورت با پیگرد قانونی، تکفیر اخلاقی و طرد اجتماعی مواجه میشوند.
از نظر بروس کوئن یک رفتار انحرافی با توجه به هنجارهای موجود در فرهنگ تعریف میشود. رفتار و عملی که ممکن است در یک موقعیت یا فرهنگ خاص قابل قبول باشد، ممکن است در جاهای دیگر ناروا و غیر قابل قبول باشد. از جمله انحرافات در فرهنگ ما قتل عمد، تجاوزبه عنف، دزدی، ناراحتی روانی جنون آمیز، بزهکاری جوانان، اعتیاد، فحشا و امثال آن است.
انواع آسیبهای اجتماعی
۱- آسیبهای نوپدید (شبکههای مجازی)
آسیبهای نوپدید، آسیبهای مرتبط با فناوریهای جدید است که آسیبهای ناشی از استفاده از ماهواره، بازیهای رایانهای، تلفن همراه و اینترنت میتوانند در این مجموعه قرار گیرند و میتواند زمینهساز نوع جدیدی از آسیبهای اجتماعی و روانی باشد. حریم خصوصی افراد آن قدر اهمیت دارد که احترام به آن در قرن حاضر از مرزهای سنتی دین و اخلاق فراتر رفته و در بیشتر کشورهای جهان ضمانت قانونی پیدا کرده است، اما شئون انسانی و اهمیت حفظ آن در فضای مجازی و امنیت اطلاعات مبادله شده با چالشهایی مواجه شده و سلامت اخلاقی و حتی جسمانی کودکان و نوجوانان در جامعه به مخاطره افتاده است.
این مطلب را هم بخوانید : ازدواج موقت،پیوند پاک یا هرزگی شرعی
اکثر والدین نیز به دلیل عدم آشنایی با اینترنت و ظرفیتهای آن و شبکههای اجتماعی فضایی و فناوریهای نوین ارتباطی، از رفتارهای آنلاین فرزندانشان در فضای مجازی اطلاعی ندارند. همین مسأله راه را برای صیادان اینترنتی باز میکند تا راحت تر بتوانند طعمههای خود را از میان افرادی انتخاب نمایند که به نوعی دچارانواع آسیبهای اجتماعی هستند و بدون در نظر گرفتن تهدیدات و معایب این فضا به دنبال تفریح در آن هستند.
فضای مجازی همچنین فضایی محدود به افکار کاربران آن است که به دلیل ناشناس بودن فرستنده و گیرنده پیام، امکان سواستفاده طرفین از هم افزایش مییابد.
۲- سرقت و دزدی
سرقت و دزدی هم از لحاظ عرفی و هم از لحاظ قانونی به عنوان یک آسیب جدی محسوب میشوند. هر چند عوامل متعددی در بروز این مشکل شناخته شدهاند مثل فقر و بیکاری، اعتیاد و شیوههای تربیتی، اما باید توجه داشت مبانی شخصیت اهمیت ویژه در ارتکاب دزدی دارند. از دیگر علل و انگیزههای روانی-عاطفی سرقت میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
فقر عاطفی
ناکامی
پرخاشگری
تجربههای دوران کودکی
احساس ناامنی
کودکان نازپرورده
خودنمایی
حسادت
حادثه جویی
و محیط اجتماعی نامناسب
از عوامل اجتماعی-اقتصادی سرقت میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
فقر مادی و فرهنگی
معاشرت با دوستان ناباب
بیکاری
طبقاتی بودن جامعه و نابرابریهای اجتماعی
شهرنشینی و زاغه نشینی
مهاجرت به شهرها و
۳- طلاق
طلاق بر انحلال یک ازدواج رسمی در زمانی که طرفین آن هنوز در قید حیاتند و بعد از آن آزادند تا دوباره ازدواج کنند دلالت میکند. یا به عبارت دیگر “طلاق شیوه نهادی شده پایان یک ازدواج است”. متفکران و جامعه شناسان، طلاق را یکی از آسیبهای اجتماعی به شمار آورده و بالا رفتن آن را نشانه بارز اختلال در اصول اخلاقی و به هم خوردن آرامش خانوادگی و در مجموع دگرگونی در هنجارهای اجتماعی میدانند. علل افزایش طلاق را میتوان به شرح زیر خلاصه کرد:
مشکلات مالی
عدم توافق اخلاقی و ناسازگاریهای جنسی
عدم علاقه و کراهت طرفین از یکدیگر در نتیجه ازدواجهای تحمیلی
دخالت دیگران به ویژه خانوادهها
سوءظن
عدم تمکین
عدم پای بندی به مذهب
اعتیاد
زیاده طلبی
انتخاب نادرست اولیه
کمی سن ازدواج
ناآگاهی
تفاوت فرهنگی
ازدواج مجدد
بیکاری
نداشتن مسکن
اختلاف در تعیین محل زندگی و…
همچنین در دنیای معاصر انتظارات مردم از ازدواج بالا رفته وافراد بر خلاف گذشته بیشتربه خاطر عشق ازدواج میکنند و نه صرفا داشتن یک شریک زندگی، زنان امروز حاضر به پذیرش ازدواج ناخشنود نمیباشند و مصداق سوختن و ساختن کمتر پذیرفته میشود، از لحاظ فرهنگی زشتی طلاق کاهش یافته و پذیرش اجتماعی آن روز افزون است.
سرقت و دزدی :
به طور کلی سرقت و دزدی هم از لحاظ عرفی و هم از لحاظ قانونی به عنوان یک آسیب جدی محسوب میشوند. هر چند عوامل متعددی در بروز این مشکل شناخته شده اند، اما باید توجه داشت عوامل شخصیتی اهمیت ویژهای در ارتکاب دزدی دارد. این افراد از لحاظ رشد اخلاقی در سطح بسیار پایین و ضعیفی هستند و به طور کلی ثبات و استواری و قدرت تحلیل و تفکر درباره پیامدهای رفتار خود را به قدر کافی ندارند.
دلایل :
1- فقر
2-بیکاری
3- اعتیاد
4- شیوههای تربیتی غلط
5- مبانی شخصیت
6-عدم رشد اخلاقی کافی
7- عدم قدرت تحلیل و تفکر درباره پیامدهای رفتار خود
+ نوشته شده در جمعه ۱۳۹۸/۰۶/۰۱ ساعت 0:52 توسط ستاره جوانمردی | 2 نظر
اعتیاد به فضای مجازی
نوجوانان و جوانان گمشدهها و کمبودهای عاطفی خود را در بازیهای پرهیجان و بی محتوای رایانه ای، موسیقیهای مبتذل غربی و فضای پرخطر و مجازی اینترنت جست و جو میکنند؛ آنها در یک گمان واهی بر این باوراند که کامپیوتر و اینترنت دروازه ورودشان به دنیای اطراف است.
دغدغه هر پدر و مادری داشتن فرزند یا فرزندانی سالم و تندرست است. والدین بیش از هر چیز نگران خورد و خوراک، پوشاک، درس و مشق بچهها هستند و برای برآورده کردن این نیازها است که شب و روز تلاش میکنند و لحظهای آرام و قرار ندارند، اما آیا هیچ با خود اندیشیدهاید که دلبندانمان علاوه بر غذای جسم به غذای روح و روان هم احتیاج دارند که اگر چنانچه این غذا در فضای گرم و صمیمی و در محیط خانواده برایشان فراهم نشود خود را برای تهیه این غذاها به هر در و دیواری میزنند یا با هر طناب پوسیدهای به قعر چاه میروند و آینده خود را تباه میسازند.
امروزه با گسترش وسائل ارتباط جمعی متأسفانه نوجوانان و جوانان گمشدهها و کمبودهای عاطفی خود را در بازیهای پرهیجان و بی محتوای رایانه ای، موسیقیهای مبتذل غربی و فضای پرخطر و مجازی اینترنت جست و جو میکنند. آنها در یک گمان واهی بر این باوراند که کامپیوتر و اینترنت دروازه ورودشان به دنیای اطراف است و ما به عنوان والدین اگر لحظه ای، فقط لحظهای غفلت کنیم فرزندان خود را غرق در خطر میبینیم و اگر مدیریتی صحیح و نظارتی دقیق بر کارها و رفتار آنها نداشته باشیم نوجوانان مان همچون ماهی از دست مان سر میخورند و در دریای پرتلاطم امواج ماهواره و اینترنت غرق میشوند. آن موقع است که رهایی آنها از این دامها کاری بس دشوار خواهد بود.
رایانه، اعتیاد جدید قرن
امروزه دنیای رایانه هویت یابی و هویت جویی نسل جوان را تا جایی در ابعاد فکری و اخلاقی تحت تأثیر قرار داده که آسیبهای اجتماعی رابطه تنگاتنگ با مقوله فناوری اطلاعات، انفجار اطلاعات و جهانی شدن پیدا کرده است.
"رضا نباتی"، کارشناس فرهنگی در گفت وگویی با بیان این موضوع که رایانه موجب بروز پدیده جدید "اعتیاد نو و مدرن" و افزایش آسیبهای اجتماعی شده است، خاطرنشان میکند: «استفاده خارج از حد متعارف از اینترنت باعث وابستگی شدید روانی و فکری کاربر میشود. به طوری که بعضی از کاربران به یک فضای غیرواقعی پناه برده و در آن زندگی میکنند. در این میان سودجویان نیز از طریق اینترنت به راحتی کالاهایشان را تبلیغ میکنند، خبرهای دروغین و پیامهای مورد نظرشان را برای جوامع میفرستند، ابهت فرهنگی و دینی خانوادهها را میشکنند و زمینههای آشفتگی هویت را برای نوجوانان فراهم میکنند.»
این کارشناس تأکید میکند: «آنان در این بین با کوچکترین غفلت و ناآگاهی والدین، راه را برای انواع انحرافات و آسیبهای اخلاقی، فرهنگی فرزندان جامعه باز کرده و موجب سقوط آنان از درجات بلند معنویت خواهند شد.»
وی در خصوص راهکارهای برخورد با این مشکلات و مناسبترین برخورد والدین با نوجوانان و جوانان با شروع تعریفی از آسیب، میگوید: «عواملی که موجب دور شدن فعالیتهای اجتماعی نوجوانان از مسیر تربیت و حضور در رفتارهایی که میتواند به او در پیدا کردن مسیری مناسب صدمه بزند، آسیب نامیده میشود. همچنین آسیبهای نوپدید هم آسیبهایی هستند که از ارتباط نوجوانان با ابزار و تکنولوژیهای جدید ممکن است برای او پیش آید و مسیر تحصیل، تربیت و آینده او را از جهت اصلی دور کند. بنابراین یکی از راههای پیشگیری از بروز این گونه آسیبها در نوجوانان توجه ویژه به تربیت و تقویت مسائل دینی و مذهبی آنها از سوی مسئولان آموزشی و تربیتی و مخصوصاً خانوادهها است. ضمن این که نقش مدیریتی والدین را هم در نحوه استفاده صحیح از این ابزار نباید نادیده گرفت.»
نباتی با اشاره به این که خودباوری ضعیف در نوجوانان و عدم توجه به نیازهای عاطفی و احساسی در سنین بلوغ از سوی خانواده زمینه گرایش آنها را به سوی اعتیاد فراهم میکند، میگوید: «اگر اولیا و مربیان آموزشی این اجازه را به نوجوان بدهند که هر کدام با توانمندیهایی که دارند به موقعیتهای مناسب و صحیحی دست یابند و این احساس "من میتوانم خوب باشم" را در خود ببینند، اعتماد به نفس و باور جوان و نوجوان از خودش در سطح بسیار خوبی قرار میگیرد و اگر نوجوانی خود را باور داشته باشد و ارزش خاصی برای خود قائل باشد کمتر تحت تأثیر دیگران، عوامل بیرونی و فضای مجازی قرار میگیرد.»
جوانی، دنیایی سرشار از تحرک
دنیای جوانی و نوجوانی، دنیای هیجان و تحرک، شور و نشاط و شادی است. امروزه در برخی از خانوادهها این هیجانات و تحرکات با شنیدن موسیقیهای غربی از طریق ماهواره و سی دی، تخلیه میشود. البته موسیقی به خودی خود آسیبزا نیست، اما وقتی موسیقی با چاشنی زیرزمینی و آهنگهای غربی مثل رپ، متال و... همراه شود، آن وقت است که باید گفت خطری جدی خانوادهها را تهدید میکند؛ چرا که گرایش نوجوانان به موسیقیهای مبتذل زمینه ورود آنها را به انحرافات اجتماعی از قبیل اعتیاد و گرفتار شدن در دامهای مصیبت بار را فراهم میسازد.
حال این که چگونه موسیقی به عنوان یکی از ابزارها باعث اعتیاد در نوجوانان و جوانان میشود، سؤالی است که حسین سیرانی، روان شناس و مدرس دورههای مهارتهای زندگی به آن پاسخ میدهد. وی در گفت وگویی با اشاره به اینکه افراد در موقعیتهای متفاوت واکنشهای مختلفی از خود نشان میدهند، میگوید: «هر وقت تعادل جسمی، روانی و اجتماعی نوجوانان در برابر موقعیتها به هم بریزد، آسیب شروع میشود. گوش انسان و حس شنوایی او یکی از حواسی است که اگر تعادل آن از بین رود، آسیبی جدی متوجه فرد میشود. مقدار صدایی که قرار است هر کس بشنود میتواند به او آرامش دهد یا این که آسیب ایجاد کند و اگر در این بین سیستم عصبی هوشمند خود را به خوبی بشناسیم و کارایی آن را بدانیم، قطعاً کمتر دچار آسیبهای متعدد میشویم.»
این روان شناس با بیان این که به طور متوسط میلیاردها سلول عصبی هوشمند در بدن و مغز انسانها وجود دارند، میگوید: «این سلولهای عصبی هوشمند وظایف متعددی را برعهده دارند که از جمله انتقال پیامهای عصبی به سیستم عصبی خودکار یا مغز میباشد که به طور طبیعی یک سرعت زمانی خاص برای انتقال این پیامها در نظر گرفته شده است، چنانچه این زمان کاهش یا افزایش یابد، سیستم عصبی دچار اختلال میشود و فرد برای رفع این اختلال نیاز به کمکهای حمایتی دارد که گاهی محرک بیشتر یکی از آنها میباشد که این محرک میتواند موسیقی باشد.»
سیرانی میگوید: «گوش انسان به طور طبیعی با شنیدن صدای طبیعت آرامش پیدا میکند، اما با شنیدن موسیقیهایی که صدای آنها از حد طبیعی خارج هستند همچون موسیقی زیرزمینی که به سبک متال، هوی و رپ تولید میشوند، باعث میشود سرعت طبیعی درک صوتی از حد طبیعی خارج شده و شدت پیدا کند بر همین اساس است وقتی فرد به موسیقی تند گوش میدهد احساس هیجان و نشاط پیدا میکند، این نشاط بیش از حد فقط برای مدت کوتاهی در وی هیجان دارد و بعد از تکرار سلولهای عصبی از دریافت و انتقال این پیامهای زیاد و سریع خسته میشوند و حالت عصبی و پرخاشگری را به طور ناخودآگاه در فرد ایجاد میکنند و به اصطلاح فرد جرقهای میشود و از کوره درمیرود. در ادامه فرد جرقهای شده مدام خستهتر میشود و واکنشهای هیجانی یا خوشحالی دیگر از خود نشان نمیدهد و به مرور زمان برای درس خواندن و انجام کارهای روزمره نیز به مشکل برخورده و با کم حوصلگی و عدم تمرکز بر روی کارها مواجه میشود که شایعترین آنها "پرش افکار" است.»
این مدرس میگوید: «در این زمان است که فرد برای ادامه فعالیتهای خود کما فی السابق به محرک دیگری روی میآورد تا بتواند به حالت نرمال گذشته برگردد. در این موقع است که نیاز به دوپینگ کردن پیدا میکند. چنانچه برای این شارژ شدن در محیطی قرار داشته باشد که این شرایط به آسانی برای او فراهم شود، به راحتی از آن استفاده خواهد کرد. در غیر این صورت با راهنمایی و کمک دوستان درصدد راه چارهای برمی آید و از همین جاست که پای او به جاده خطرناک اعتیاد باز میشود.»
این روانشناس خاطرنشان میکند: «یک نوجوان یا جوان با یک بار مصرف مواد مخدر معتاد نمیشود، بلکه در وهله اول او نشاط بیشتری نیز مییابد، در مرحله بعد جمع گراتر میشود و به قول معروف سرحال میشود، و شاید حوصلهاش هم برای انجام کارها بیشتر شود، اما این آغاز راه اعتیاد است، چون تا زمانی که اثر ماده در بدن فرد وجود دارد او قدرت و توانایی دارد و این روند آرام آرام کاهش مییابد تا جایی که او همان آدم قبلی نیازمند به محرک میشود.»
وی میگوید: «با توجه به این که فرد، تجربه خوشایندی را کسب کرده دوباره سراغ همان عمل میرود تا انرژی مضاعفی بگیرد و چون سرعت حرکت سلولهای عصبی انتقال پیام به صورت مصنوعی افزایش یافته است، این دفعه تداوم آن شور و نشاط کم تر از دفعه قبل است و این چنین است که فرد آرام آرام برای تأمین انرژی مورد نیاز خود دز ماده را بالا برده و این چرخه آن قدر تکرار میشود تا فرد به مواد مخدر معتاد میگردد.»
سیرانی اضافه میکند: «موسیقی مخرب غربی به گونهای فرد را به هیجان میرساند که درنهایت به سمت مواد مخدر سوق داده شود و افکار و عقاید مورد نیاز استعمارگران را از فرد معتاد به دست آورند.»
وی با اشاره به استفاده بی رویه نوجوانان و جوانان از هندزفری برای گوش کردن آهنگها و موسیقیهای تند به آلودگی صوتی بیش از حد آنها اشاره میکند و میگوید: «ضرب آهنگ و دسیبل این موسیقیها چندین برابر شدیدتر از صدای بوق ماشین، موتور و آلودگی صوتی موجود در کوچه و خیابان است که به طور غیرمستقیم به گوش میرسد و متأسفانه الآن گوش کردن آهنگ از طریق این گوشیها بسیار رایج شده است. خانوادهها باید از هر حیث متوجه سلامت جسم و روان فرزندان خود باشند، تا خدای ناکرده در دام اعتیاد از طریق موسیقیهای زیرزمینی، گرفتار نشوند؛ چرا که گسترش این فرهنگ موسیقی در جوامع جهان سوم و رو به توسعه به شدت در حال افزایش است. مخصوصا دشمنان داخلی و خارجی از طریق دشمنی خاموش به کشورهایی که از منابع ثروت زیاد ملی، معدنی و انسانی برخوردارند (مثل ایران) هجوم میآورند و آنها را سخت تحت تأثیر قرار میدهند. بنابراین مسئولان فرهنگی و مربیان تربیتی باید موسیقیهای اصیل ایرانی و آهنگهای مجاز را به شکلی در اختیار نوجوانان و جوانان قرار دهند که مورد پسند آنها قرار گیرد تا راه ورود موسیقیهای زیرزمینی بسته شود.»
سیرانی با اشاره به این که در نوجوانان باید علامت سؤال ایجاد کرد و آزادی تصمیم گیری به آنها داد، میگوید: «نوجوانانی که ما فکر میکنیم از اعتقادات دینی و اصول ریشهای خانواده دور هستند، در واقع این گونه نیستند، بلکه آنها دنبال نگاه متفاوتاند و بهتر است این نگاه متفاوت به آنها عرضه شود، آن موقع چیزی در جامعه و بین نسلها اتفاق میافتد به نام "همدلی" که ما را به سمت بهداشت روانی، جسمی و اخلاقی در جامعه پیش میبرد. هیچ انسانی نمیخواهد به خودش آسیب رساند، مگر این که ناآگاه باشد، بنابراین از خانوادهها و جوانان میخواهیم به سمت واژه همدلی پیش روند.»
موسیقیهای کفرآمیز شیطانی
سیرانی درخصوص مضامین و متن اشعار موسیقیهای زیرزمینی توضیحاتی میگوید: «متن اشعار موسیقیهای زیرزمینی غربی کلماتی کاملا کفرآمیز، شیطانی و تحریک آمیز است که سلسله اعصاب و هورمونهای جنسی را سخت تحت تأثیر قرار میدهد و متأسفانه به شکلی بسیار هنرمندانه طراحی شدهاند که روی ناخودآگاه انسان تأثیر میگذارد و رفتار فرد را تحت اختیار خود درمی آورد.»