Fadak.IR راهکارهای فدک
English Русский العربية فارسی
مقالات مدیریت مطالعات زبان


/ مدیریت / مدیریت راهبردی

آشنایی با مفهوم مدیریت راهبردی


   سیر تکاملی مفهوم استراتژی
   استراتژی
   سطوح استراتژی
      استراتژی در سطح سازمان
      استراتژی در سطح وظیفه‌ای
      استراتژی در سطح واحد سازمانی
   مزایا و معایب استراتژی
   فقدان استراتژی به عنوان یک مزیت
   انواع استراتژی
   سیر تحول برنامه ریزی، گرایش‌ها و روش‌های آن‌
   انواع روش‌های برنامه‌ریزی و سیر تحول و تکامل
   مکاتب استراتژی
      1) مکتب تدبیر: یک فرایند مفهومی Design School
      2) مکتب برنامه‌ریزی: یک فرایند رسمی Planning School
      3) مکتب جایگاه‌یابی: یک فرایند تحلیلی Positioning School
      4) مکتب کارآفرینی: یک فرایند آرمان‌گرایانه Entrepreneurial School
      5) مکتب ادراکی: یک فرایند ذهنی Congitive School
      6) مکتب یادگیری: یک فرایند خودجوش Learning School
      7) مکتب قدرت‌گرایی: یک فرایند چانه‌زنی Power School
      8) مکتب فرهنگی: یک فرایند اجتماعی Cultural School
      9) مکتب محیط‌ گرایی: یک فرایند عکس‌العملی Enviromental School
      10) مکتب تلفیقی: یک فرایند دگردیستی Configuration School

سیر تکاملی مفهوم استراتژی


مفهوم واژه استراتژیک از دوجزء‌ تشکیل شده است: برنامه‌ریزی و تصمیم‌گیری این دوجزء اساس طرح یا برنامه استراتژیک است.

درسال 1962 آلفرد چاندلر یک صاحب‌نظر درتاریخ بازرگانی آمریکا، واژه استراتژی را این گونه تعریف کرد:
تعیین هدف‌های اصلی کوتاه‌مدت یک شرکت، پذیرفتن یک مسیر عملی و تخصیص منابع لازم برای رسیدن به این هدف‌ها
چاندلر برسه رکن اصلی تاکید کرد: اقدام برای تامین هدف، فرایند رسیدن به هدف و شیوه آن

سازمان‌ها آن زمان با دومشکل اصلی روبه‌رو بودند، و بحث دراین است که مدیران ارشد برای حل این دومساله چه می‌توانستند بکنند. آن دومساله عبارت بودند از:

تغییرات وسیعی که در ارتباط میان سازمان و محیط رخ داده بود، سرعتی که سازمان‌ها از نظر رشد و بزرگی به خود گرفته بودند.

در تلاشی که برای حل این مساله به عمل آمد. الگوی استراتژیک مدیریت شکل گرفت.

ماهیت و اهداف استراتژی‌ها:
استراتژی‌ها و سیاست‌های سازمان ارتباط بسیار نزدیکی با یکدیگر دارند و بستر، چارچوب، قلمرو و تدوین برنامه‌ها و پروژه‌های عملیاتی را تعیین کرده، بر تمام حیطه‌های اداره یک سازمان و قلمرو مدیریت تاثیر می‌گذارند.
اگر چه استراتژی به شیوه‌های مختلف تعریف و تجزیه و تحلیل می‌شود و برای برنامه‌ریزی مورد استفاده قرار می‌گیرد، اما به طور کلی استراتژی به فرآیند تعیین ماموریت، مقاصد و هدف‌های اساسی و بلند مدت سازمان و پذیرش جریان اقدامات و تخصیص منابع ضروری برای دستیابی به هدف‌های سازمان می‌پردازد.

 خصوصیت هر استراتژی:
1- مهمترین هدفهای قابل حصول
2- اولویت بندی هدفهای مذکور
3- سیاست‌های بسیار ضروری برای هدایت منابع و تنظیم عملیات
4- توالی برنامه‌ها و عملیات اساسی
5- راهکارهای دستیابی به اهداف

 استراتژی‌های اثر بخش در مسیر حرکت سازمان از منابع(انسانی، مالی و طبیعی) برای افزایش کارایی و حصول به هدف استفاده می‌کنند.

پنج P در مدیریت راهبری:
Plan(طرح و نقشه)
ploy(صف‌آرایی)
pattern(الگو)
positron(موضع) و
perspective(دیدگاه)
برخی P ششم به عنوان: promotion(ترویج و پیشرفت) را اضافه نموده اند

استراتژی

موضوعات مورد توافق در تعریف استراتژی به شرح زیر است:

تعاریف استراتژی باید بر درک و استفاده از فرصت‌ها استوار باشند. در واقع بدون درک فرصت‌های استراتژیک، استراتژی امری کاملاً بی ثمر است فرصت‌ها درون مایه اصلی استراتژی‌اند و بدون آن هیچ نتیجه‌ای عاید نخواهد شد. در رویکرد استراتژی باید دائم به دنبال فرصت‌ها بود، فرصت‌هایی که برای سازمان منافع کثیری به همراه داشته باشد.

فلسفه استراتژی: مفهوم استراتژی زاییده فضای رقابتی و محدودیت منابع است.

مشخصات استراتژی طراحی شده:

  1. یک راهنمای بلندمدت ارائه دهد.
  2. مربوط به کل شرکت یا قسمت‌های مهم شرکت شود.
  3. استراتری انتخاب شده باید توسط مدیریت ارشد مشخص گردد.
  4. استراتژی باید اجرای دائمی اهداف برجسته و نیات بلندمدت و کوتاه مدت شرکت را تضمین کند.

سطوح استراتژی

استراتژی در سطح سازمان

استراتژی درسطح کل شرکت، به وسیله مدیریت ارشد سازمان تنظیم و تدوین می‌گردد، زیرا آن گروه برعملیات و فعالیت‌های همه سازمان، که بیش از یک نوع فعالیت است اشراف دارد و برآن‌ها نظارت می‌کند.
پرسش‌های اصلی که دراین سطح مطرح می‌شود عبارت‌اند از:
شرکت چه نوع فعالیت‌هایی انجام خواهد داد؟
هر واحد سازمانی چه هدف‌هایی دارد؟
برای تامین این هدف‌ها منابع را چگونه باید تخصیص داد؟
در استراتژی کل شرکت براین نکته تاکید می‌شود که فعالیت واحدها درمسیر کلی شرکت قرارگیرند.

استراتژی در سطح وظیفه‌ای

درتدوین استراتژی درسطح وظیفه‌ای چارچوبی برای مدیران ارائه می‌شود که در هر یک از واحدها بتوانند استراتژی‌ واحد سازمانی و استراتژی کل شرکت را به اجرا درآورند. بنابراین، دراستراتژی واحد سازمانی سلسله مراتب استراتژی‌ها تکمیل می‌شود. برنامه‌های عملیاتی براساس استراتژی واحد سازمانی به اجرا درمی‌آید.

استراتژی در سطح واحد سازمانی

دراین سطح از استراتژی به موضوع مدیریت عملیات و فعالیت‌های یک واحد به خصوص توجه می‌شود. دراین زمینه پرسش‌های زیر مطرح است:
واحد سازمانی در درون بازار مربوط به خود چگونه رقابت می‌کند؟
آن واحد چه نوع خدمات یا محصولاتی را باید تولید و عرضه نماید؟
در پی تامین نیاز کدام دسته از مشتریان است؟
منابع موجود را چگونه در درون سازمان توزیع می‌کند و آن را به واحدهای مختلف تخصیص می‌دهد؟
در استراتژی واحد سازمانی سعی می‌شود مشخص شود که سازمان باید در بازار مربوط به خود چه اقداماتی به عمل آورد، چگونه اقدام کند و با توجه به منابع و شرایط موجود بازار چه راهی در پیش گیرد.
بسیاری از شرکت‌های بزرگ در سازمان‌ها و شرکت‌های مختلف سرمایه‌گذاری‌های زیادی کرده‌اند و مدیران ارشد این شرکت‌ها درسازماندهی فعالیت‌های پیچیده و مختلف آن شرکت‌ها با مساله یا مشکل روبرو هستند. یک راه حل چنین مساله‌ای همانا ایجاد واحدهای تجاری استراتژیک است که همه فعالیت‌های مربوط به تولید یک محصول یا ارائه خدمت ویژه را دریک چنین واحدی جای می‌دهند، و آن را به عنوان یک واحد سازمانی یا واحد تجاری منحصر به ‌فرد به حساب می‌آورند. مدیرانی که در سطح بالای شرکت اصلی هستند برای این واحد سازمانی استراتژیک، دستورالعمل‌هایی صادر می‌کنند و این واحدها، استراتژی‌ مربوط به سطح واحد سازمانی خود را تدوین می‌نمایند. آن‌گاه مدیریت عالی سازمان برنامه‌های این واحدهای سازمانی استراتژیک را مورد بررسی قرارمی‌دهد و اگر ضرورت داشته باشد در آن‌ها تغییراتی می‌دهد.

مزایا و معایب استراتژی

1- تعیین مسیر و جهت
مزیت: نقش مهم استراتژی این است که خط مشی یک سازمان را طراحی کند تا آن سازمان بتواند با انسجام کامل به سلامت از گرداب محیط خود عبور کند و پیش برود.
عیب: خط مشی استراتژیک می  تواند مانع مشاهده خطرات بالقوه و در نتیجه پنهان ماندن آن‌ها شود.

2- تمرکز
مزیت: استراتژی موجب افزایش هماهنگی فعالیت‌ها می‌شود. اگر استراتژی بر تلاش تمرکز نکند، افراد به انواع مسیرهای مختلف کشیده خواهند شد و هرج و مرج به وجود خواهد آمد.
عیب: « تفکر گروهی‌ در صورتی به وجود می‌آید که تلاش دقبقاً در کانون قرار گیرد. ممکن است هیچ گونه دیدگاه جنبی برای نشان دادن سایر احتمالات وجود نداشته باشد یک استراتژی معین می‌تواند به شدت در داخل ساختار سازمان تثبیت شود.

3- تعریف سازمان
مزیت: استراتژی کوتاه‌ترین راه را به افراد نشان می‌دهد تا سازمان خود را بشناسد و آن را از سازمان‌های دیگر متمایز سازند. استراتژی، هدف و راه مناسبی را برای درک کاری که سازمان انجام می‌دهد ارائه می‌نماید.
عیب: تعریف کردن خیلی دقیق یک سازمان ممکن است آن را خیلی کلیشه‌ای یا خیلی ساده تعریف کنیم که پیچیدگی فراوان سیستم آن را از بین برود.

4- به وجود آورنده ثبات و تداوم
مزیت: برای کاهش ابهام و ایجاد نظم، استراتژی لازم است. از این لحاظ، استراتژی مانند یک تئوری است: یعنی یک ساختار شناختی برای ساده کردن و توضیح دادن جهان و پس از آن تسهیل فعالیت.
عیب: « الف والدواسون‌ اظهار می‌دارد که «ثبات و سازگاری احمقانه زاییده افکار بچه‌گانه است.‌ خلاقیت بی ثباتی را به وجود می‌آورد. باید دانست که هر استراتژی مانند تئوری یک ساده‌سازی است که ضرورتاً واقعیت را تحریف می‌کند. استراتژی‌ها و تئوری‌ها خود واقعیت نیستند، اما نشان دهنده واقعیت در اذهان افراد می‌باشند. هیچ کس تا کنون استراتژی را لمس یا مشاهده نکرده است این بدان معناست که هر استراتژی می‌تواند دارای تاثیر تحریف کننده‌ای باشد.

فقدان استراتژی به عنوان یک مزیت

اگر فقدان استراتژی عمدی باشد، ممکن است انعطاف‌پذیری را در سازمان به وجود آورد. سازمان‌هایی که نظارت شدیدی بر رویه‌های رسمی( تشریفات رسمی) و وابستگی زیادی به آن‌ها دارند و به ثبات علاقمنداند ممکن است توانایی خود را برای ازمایش و نوآوری از دست بدهند.
مدیر ممکن است از فقدان استراتژی به منظور ارسال پیام‌های صریح برای افراد ذی‌نفع داخلی و خارجی باب میل خود نه برای شرکت در مراسم و تشریفات منابع‌بر استفاده کند.
فقدان یک الگوی دقیق و مشخص برای تصمیم‌گیری استراتژیک ممکن است متضمن تداوم اختلال در سیستم‌های سازمانی باشد چرا که بدون آن استراتژی ممکن است به یک دستورالعمل تخصصی تبدیل شود که انعطاف‌پذیری را کاهش داده، از یادگیری و انطباق جلوگیری به عمل می‌آورد.

انواع استراتژی

شکل‌گیری استراتژی به عنوان روند تحلیلی شامل تعیین اهداف درازمدت و طرح‌های عملی درهرسازمان تلقی می‌شود. یعنی به ترتیب، ابتدا مدل‌سازی (فرموله کردن) و سپس پیاده‌سازی و اجرا مدنظر قرارمی‌گیرد.
به دنبال مباحثی که درتعریف استراتژی بیان گردید شکل‌گیری استراتژی براساس تعریف استراتژی یعنی «الگویی از اقدامات درجریان، دنبال می‌کنیم.‌

سیر تحول برنامه ریزی، گرایش‌ها و روش‌های آن‌

برنامه ریزی راهبردی جزء اصلی مدیریت راهبردی است.

تعریف برنامه‌ریزی:
- تعیین هدف کوتاه مدت و پیش‌بینی راه رسیدن به آن
- فرایند تعیین هدف و انتخاب راه، روش یا وسیله جهت تامین این هدف
- تصور و طراحی وضعیت مطلوب، و یافتن و پیش‌بینی کردن راه‌ها و وسایلی که نیل به آن را میسر می‌سازد.

هدف از برنامه‌ریزی:
1- افزایش احتمال رسیدن به هدف، از طریق تنظیم فعالیت‌ها
2- افزایش منفعت اقتصادی ازطریق مقرون به صرفه ساختن عملیات
3- متمرکز شدن به طرق دستیابی به مقاصد و اهداف، و احتراز از انحراف از مسیر
4- مهیا ساختن ابزاری برای کنترل

انواع روش‌های برنامه‌ریزی و سیر تحول و تکامل

1- بودجه‌بندی:
ضرورت ایجاد سیستم‌های کنترلی و برنامه‌ریزی درنظام‌های مدیریت علمی، منجر به پیدایش روش‌های بودجه‌بندی شد و طی سالیان متعدد این نظام به تکامل رسید. دربودجه‌بندی، ابتدا براساس میزان فروش محصول درمقاطع زمانی گذشته، تعداد محصول موردنیاز برای تولید در مقطع زمانی حال مدنظر قرارگرفته و برای دستیابی به این تعداد تولید، برآورد مواد اولیه و... هزینه عوامل تولید محاسبه شده و با توجه به بهای قیمت تمام شده محصول و سود مدنظر، اقدام به تعیین قیمت فروش محصول می‌گردد. سپس با توجه به برآورد فروش اقدام به تنظیم صورت سود و زیان آزمایشی نموده و برمبنای آن منابع مالی برای دستیابی به تولید موردنظر را برآورد و تامین می‌نمایند.

2- برنامه‌ریزی عملیاتی:
هدف از ایجاد این برنامه عمدتاً دستیابی به هماهنگی و کنترل بهتر فعالیت‌های سازمان است که با نگاهی مبتنی برارزش پول، به نحوی دقیق و کمی به طرح‌ریزی سالیانه اقدامات مالی سازمان می‌پردازد.
با توسعه و گسترش فعالیت‌ها، مشکلات جدیدی ازقبیل عدم امکان‌ برنامه‌ریزی برای سازمان در دوره‌های بلندمدت، بیش از یکسال، و نیز خطرخودنگری و نزدیک‌بینی بیش از حد درمدیریت این گونه برنامه‌ها وجود دارد.

3- برنامه‌ریزی (کوتاه‌مدت، میان‌مدت و بلندمدت) :
ضعف برنامه‌ریزی عملیاتی و بودجه‌بندی درارائه یک افق بلند مدت دربرنامه‌ریزی صاحب نظران را واداشت تا برای حل مشکل از ابزار دیگری استفاده نمایند. به این مبنا در دوره‌های کوتاه‌مدت (زیریک سال)، میان مدت (1تا3 سال) و بلندمدت (معمولاً 3 تا 5 سال) براساس تحلیل روند گذشته، آینده پیش‌بینی می‌شد.
با گذشت زمان و به دنبال تغییرات و تحولاتی که درشرایط محیطی حادث گردید، توابع(آماری) پیش‌بینی کننده‌ی آینده اعتبار خود را ازدست دادند و برنامه‌ریزی بلندمدت نیز منسوخ گردید.

4- برنامه‌ریزی غلتان:
ضرورت توجه به تغییرات محیطی و تحولات عوامل تأثیرگذار داخلی و خارجی ضرورت بازنگری برنامه‌ها را فراهم ساخت تا جایی که امروزه برنامه‌هایی با افق بلندمدت نیز هر از چندگاهی مورد ارزیابی و بازنگری قرارمی‌گیرند. این قبیل برنامه‌ها به صورت مرحله‌ای شرایطی را فراهم می‌سازند تا بتوان همواره متناسب با شرایط روز و با آگاهی کامل از تغییرات پیرامونی به تعمیم‌سازی، شکار فرصت‌ها و اتخاذ استراتژی‌های اصولی پرداخت.

5- برنامه‌ریزی برای SBUها :(Strategic Business unit)
دردوران بعد از جنگ جهانی دوم، بحران جدی برای سازمان‌های تجاری و صنعتی بزرگ با شیوه مدیریت متمرکز، پدیدارشد که ازجمله آن‌ها کندی عملیات تصمیم‌گیری، پیچیدگی عملیات هماهنگی، کاهش توان تحرک و عدم کارایی درپاسخ به تغییرات محیطی، اشاره کرد. برای حل مشکلات مذکور، شکستن سازمان‌های بزرگ به سازمان‌های کوچک و نیز برنامه‌ریزی استراتژیک درسطح واحدهای کوچکتر مطرح گردید.

براساس این مفهوم، SBUها مجموعه‌هایی کوچک به صورت نسبی، خودمختار و مستقل به عنوان مراکزی مسئول و سودآور تعریف شدند که به دو دلیل پیچیدگی‌های کمتر سازمانی و مدیریتی، امکان‌ برنامه‌ریزی کاراتر درآن‌ها بیشتر بود. مزایای عمده این برنامه‌ریزی:

  1. افزایش سرعت عمل سازمانی
  2. سهولت‌ هماهنگی درون سازمانی
  3. تفویض مسئولیت سوددهی به سطوح پایین‌تر و نقاط متعدد سازمان
  4. افزایش تحرک سازمان درپاسخ‌گویی به تحولات محیطی
  5. افزایش توان رقابت

6- برنامه ریزی استراتژیک سطح کسب و کار:
از آن‌جا که هریک از SBUها ممکن بود سودآور عمل نمایند، ولی در مجموع سازمان همگرایی کافی بین اهداف و عملکرد آن‌ها وجود نداشته باشد، این نوع برنامه ریزی مطرح شد.
هدف ازاین روش، میسرساختن برنامه‌ریزی در سطح یک بنگاه اقتصادی بود و نه فقط درسطح SBU. این روش، دردهه 1980 مطرح گردید، امکان برقراری ارتباط بین SBUها و واحدهای وظیفه‌ای را میسر ساخت و ازاین طریق برنامه ریزی به تمامی سطوح مدیریتی گسترش یافت که این امر به نوبه خود مشارکت و تعدد فردی و سازمانی بیشتری را نسبت به برنامه فراهم ساخت.

7- برنامه ریزی مشارکتی و تعاملی:
تنها گرایشی که می‌تواند درمقابل تغییرات پرشتاب، پیچیدگی سازمانی و ناپایداری محیط جوابگو باشد، گرایش تعاملی است که در نهایت این گرایش به توسعه فرد، سازمان، اجتماع و بهبود کیفیت زندگی، می‌انجامد.
روش اجرای برنامه‌ریزی مشارکتی و تعاملی به چند اصل عملیاتی "مشارکت، مداومت، هماهنگی و کل نگری" وابسته است.
ازطریق مشارکت دربرنامه‌ریزی تعاملی اعضای یک سازمان توسعه یافته به اهداف و آرمان‌های مشترک دست می‌یابند. دراین روش، مدیران مستقیماً درفرایند برنامه‌ریزی شرکت دارند و این کار یکی از مسئولیت‌های اصلی آنان است. بعلاوه به همه آن‌هایی که برایشان برنامه ریزی می‌شود نیز فرصت شرکت دراین فرایند داده می‌شود.
باتوجه به رویدادهای غیرقابل پیش بینی، هیچ برنامه‌ای هر اندازه هم  با دقت تهیه شود، مطابق انتظار پیش نخواهد رفت. بنابراین نتایج مورد انتظار از اجرای برنامه‌ها، و مفروضات بنیادی آن‌ها، باید به طور مداوم بررسی گردد. هر زمانی که این انتظارات و مفروضات از حقیقت فاصله گرفته باشند، باید دلایل آن  را جستجو کرد و بر اساس آن اقدام به تعدیل مناسب برنامه نمود. (اصل مداومت)
اصل هماهنگی حکم می‌کند که برای بخش‌های مختلف سازمان، بدون ارتباط و هماهنگی با سایر واحدها نمی‌توان برنامه اثربخش تدوین نمود و لذا باید تعامل اطلاعاتی و ارتباطی مناسبی درطول اجرای برنامه تدارک دید.
هنگامی که اصول هماهنگی و ادغام (یعنی برنامه ریزی وابسته به هم برای تمامی رده‌های سیستم) ترکیب شوند، اصل کل نگری حاصل می‌شود. به این معنا که هر اندازه بخش‌ها و سطوح یک سیستم به طور هم‌زمان و وابسته به هم برنامه ریزی کنند، نتیجه بهتری به دست می‌آید.

8- مدیریت استراتژیک :
این دیدگاه دردهه 1980 با هدف ایجاد هماهنگی و انسجام هرچه بیشتر دراهداف و برنامه‌های سازمانی و نیز اطمینان از اجرا و پیاده سازی طرح‌ها ظهور کرد. مدیریت استراتژیک عبارت است از جریان تصمیم‌ها و فعالیت‌هایی که منجربه ایجاد یک یا چند استراتژی مؤثر برای نیل به اهداف می‌شود. به همین طریق فرآیند مدیریت استراتژیک روشی است که درآن استراتژیست‌ها به تعیین اهداف و تصمیم گیری استراتژیک می‌پردازند.
سه عنصر اساسی مدیریت راهبردی:

  1. تدوین استراتژی‌                                                
  2. اجرای استراتژی‌
  3. کنترل و ارزیابی استراتژی

چهارعامل کلیدی که موجب اجرای برنامه می‌شود:

  1. محیط اجرای برنامه(نحوه ارتباطات، سازگاری و غیره)
  2. استراتژی و برنامه
  3. ساختار سازمانی
  4. فرایند ارتباطات درونی سازمان

9- بصیرت و تفکر استراتژیک:
بصیرت عبارت است از آینده‌ای واقع گرایانه، متفق‌الوقوع و جذاب برای سازمان یا سرنوشتی که سازمان باید به آن سمت حرکت کند. به بیان دیگر بصیرت آینده‌ای است که برای سازمان به گونه‌ها‌ی مهمی، موفقیت‌آمیزتر و مطلوب‌تر از شرایط فعلی آن است و مثل قانون اساسی، توصیف مکتوبی از بصیرت بنیانگذاران یک کشور است که دارای جهتی روشن‌ و ارزش‌های تعریف شده است.
با این حال تعاریف روشن و واضحی از بصیرت و تفکر استراتژی وجود ندارد. آن‌چه از جمع بندی نظرات محققین مختلف می‌توان نتیجه گرفت این است که خروجی فرآیند برنامه ریزی استراتژیک بدون وجود تفکر و بصیرت برنامه‌ای بیش نیست: درعوض هنگامی که تفکر و بصیرت استراتژیک وجود داشته باشد می‌توان امیدوار بود خروجی فرایند برنامه ریزی استراتژیک نیز استراتژی خلاقانه و اثربخش باشد.

10- مدیریت تغییر:
براساس این نظریه، گذر از حالتی به حالت دیگر همواره با مقاومت کارکنان و ذینفعان مواجه است و لذا تغییر ازیک سیستم به سیستمی دیگر نیازمند اتخاذ تمهیدات و تکنیک‌هایی برای انتقال موفقیت آمیز خواهد بود. این امر بخصوص درسطوح راهبردی از اهمیت زیادی برخوردار است.

11- مدیریت دانش:
موج بعدی تحولات اقتصادی درکلیه عصرهای اقتصادی اجتماعی، سیاسی و فرهنگی از دانش و آگاهی نشات خواهد گرفت و لذا نمی‌توان این ارزشمندترین دارایی را بدون مدیریت اصلی و اتخاذ استراتژی مناسب رها کرد. درشرایط اقتصادی نیز، کسب و کار مبتنی بردانش دارای ویژگی‌های خاصی است که به ترتیب ذیل می‌توان برشمرد:

1- هرچه محصولات مبتنی بردانش بیشتر مورد استفاده قرارگیرد، هوشمندتر می‌شوند.
2- هرچه شما از محصولات مبتنی بردانش بیشتر استفاده کنید، هوشمندتر می‌شوید.
3- محصولات و خدمات مبتنی بردانش خود را با تغییرات محیط وفق می‌دهند.
4- کسب و کارهای مبتنی بر دانش می‌توانند محصولات خود را سفارشی سازند.
5- محصولات و خدمات مبتنی بردانش چرخه عمر نسبتاً کوتاهی دارند.
6- کسب و کارهای مبتنی بردانش، اقدامات بلادرنگ را برای مشتریان فراهم می‌سازد.

12- سازمان استراتژیست‌/ سازمان یادگیرنده :
امروزه تنها راه شرکت‌ها و سازمان‌ها درراستای کسب مزیت رقابتی و حفظ و توسعه آن‌ها، یادگیری زودتر و سریعتر از سایر رقبا است. چراکه سرعت تحولات آن قدر زیاد است که با برنامه ریزی نمی‌توان آن را پاسخ گفت، بلکه آحاد سازمان و سیستم‌های سازمانی از‌آن‌چنان بلوغی باید برخوردار باشند تا پاسخگوی بلادرنگ تغییرات بوده و ماندگاری سازمان در محیط متلاطم را تضمین نمایند. براساس این تئوری، یادگیری یک مسئولیت فردی در سازمان‌ها نیست، بلکه مسئولیتی جمعی است که به کلیه سازمان تسری یافته است. این گونه سازمان‌ها معتقدند که فرایند یادگیری جمعی تاثیر عمیق بلندمدت برعملکرد سازمان خواهد داشت و بدین ترتیب می‌توان زمینه کسب مزیت‌های رقابتی بیشتری را زودتر و سریع تر از رقبا فراهم ساخت.
براساس این نظریه، یادگیری مستلزم راه کارهایی کارآمد و توام با تفکر وتعقل است که سازمان‌ها را قادر می‌سازد شکاف عملکرد خود را درمقایسه با دیگران با سرعت بیشتری پرکرده و درعین حال به فاصله یادگیری خود بیافزایند.
در نهایت می‌توان سازمان‌های یادگیرنده را به صورت سازمان‌هایی با کسب و کار مبتنی بردانش، مهارت‌ها، ارزش‌ها، عقاید و نگرش‌های بهبود بخش، که رشد و توسعه سازمان را دنبال می‌کنند، توصیف کرد.

قواعد حاکم بر سازمان‌های یادگیرنده:

  1. مهارت شخصی: آموزش چگونگی توسعه قابلیت‌های شخصی برای ایجاد نتایج مطلوب
  2. الگوهای ذهنی: اندیشیدن به تصاویری که از جهان درذهن خود داریم و این که چگونه این تصاویر اعمال و تصمیمات ما را شکل می‌دهند.
  3. دیدگاه مشتری: ایجاد احساس تعهد در گروه با پرورش دورنمایی از آینده که مایلیم به وجود آوریم
  4. آموزش گروهی
  5. تفکر سیستمی

13- برنامه ریزی مبتنی برارزش:
ترسیم چشم اندازآینده ازیک سو به اتکای آینده‌ی ممکن و متحمل، استوار است و ازسوی دیگر چشم‌انداز آینده در راستای شکل دهی به آینده‌ای ترسیم می‌شود که دربردارنده‌ی ارزش‌ها و آرمان‌های حاکم بر ذهنیت موسسان و ذی‌نفعان سازمان است. درچنین نظامی «ارزش‌ متأثر از نگاه ذی‌نفعان، باورها، جهان‌بینی و ایدئولوژی مورد پذیرش آنان است. بدین ترتیب برنامه ریزی مبتنی برارزش‌ها مطرح می‌گردد.

14- شکل گیری استراتژی مبتنی براستفاده ازمنابع دیگران و مکتب سازمان مجازی:
امروزه با گسترش فناوری اطلاعات و امکان بهره گیری از منابع دیگران به سرعت و بدون نیاز به طی مسافت، امکان همکاری و مشارکت گروهی از افراد و یا سازمان‌ها درقالب یک سازمان مجازی فراهم شده است. لذا رویکرد شکل گیری استراتژی درسازمان‌های مجازی، یکی از مسائل مبتلا به برنامه ریزی می‌باشد.

15- بومی‌سازی دستاوردهای مدیریت و برنامه ریزی استراتژیک:
از آن‌جا که علوم اجتماعی منبعث از دستاوردهای اندیشمندان مدیرانی است که برای پاسخگویی به نیازهای جامعه خویش به نظریه سازی و حل مسئله پرداخته‌اند، لذا لزوم بومی‌سازی پاره‌ای از دستاوردهای مدیریتی برای هرکشوری وجود دارد.
در تدوین برنامه ریزی استراتژیک سازمانی، باید توجه کرد که ارکان جهت‌سازی نظیر بیانیه رسالت، چشم‌انداز، ارزش‌ها و اهداف باید مبتنی برجهان‌بینی و ایدئولوژی اسلامی و  احکام و مقرراتی که مورد پذیرش آحاد مدیران و موکلان سازمان‌ها درجوامع اسلامی باشد، صورت گیرد.

سیر تکامل برنامه‌ریزی:
برنامه‌ریزی درمسیر تکامل خویش، دستخوش تحولاتی بسیاری قرارگرفت که طی سه دوره قابل تفکیک است.
1- محصول‌گرایی
2- بازارگرایی
3- فراصنعتی

گرایش‌های برنامه‌ریزی :
ویژگی‌ هریک ازدوره‌های مختلف، منجربه پیدایی گرایش‌های خاصی از برنامه‌ریزی با عناوین ذیل شدند
ارتجاعی (گرایش به گذشته)
غیرفعال (گرایش به حال)
فعال (گرایش به آینده)
و تعاملی (گرایش به گذشته، حال و آینده.)

مکاتب استراتژی

1) مکتب تدبیر: یک فرایند مفهومی Design School

تاریخ: منشا این مکتب به سلزنیک (Selznick) باز می‌گردد. کار او توسط چندلر(Chandler) دنبال و سپس توسط آندروز (Andrews) به صورت دقیق‌تری تعریف گردید. این مکتب حداقل تا اوایل دهه 1970 بر فضای استراتژیک یک غالب بوده است و حتی امروز هم به صورت نامحسوس ابعاد آموزشی و اجرایی استراتژی را تحت تأثیر دارد. هر چند مکتب تدبیر در جایگاه اصلی خود توسعه نیافت ولی در تلفیق با سایر دیدگاه‌ها در زمینه‌های دیگر رشد کرد.

ابزار؛ دراین مکتب شکل‌گیری استراتژی، از طریق ایجاد تطابق بین نقاط قوت و ضعف داخلی و فرصت‌ها و تهدیدهای خارجی انجام می‌شود.
دراین راستا، مدیر ارشد سازمان، استراتژی‌های ساده، شفاف و منحصر ‌به ‌فردی را تبیین می‌کند و از این لحاظ به راحتی قابل پیاده شدن است.

2) مکتب برنامه‌ریزی: یک فرایند رسمی Planning School

مکتب برنامه‌ریزی به موازات مکتب تدبیر رشد کرد. این مکتب با مقالات اندروز و ایگورآنسف درسال 1965 پدیدار شد، در اواسط دهه 1970 به اوج تسلط خود بر دنیای استراتژی رسید و در دهه 1980 به تدریج به حاشیه رانده شد، هرچند تا امروز هم به عنوان زیربنای اصلی ادبیات استراتژی مورد رجوع قراردارد.
این مکتب اغلب فرضیات مکتب تدبیر را دربردارد؛ به استثنای این مفهوم که: فرایند تدوین استراتژی نه فقط یک کار ذهنی بلکه یک کار رسمی و سیستماتیک است که قابل تفکیک به گام‌های مشخص، کنترل با چک لیست‌ها و اجرا با فنون مدیریتی (ازجمله فنون هدف‌گذاری،‌ بودجه‌بندی و برنامه‌ریزی، طرح‌های عملیاتی) است.
دراین مکتب نقش محوری مدیرارشد در تدوین استراتژی به طرح‌ریزان ستادی سپرده می‌شود و فرایند کار، رسمیت پیدا می‌کند. دراین‌جا تفاوت عمده این مکتب با مکتب تدبیر، نمایان می‌شود.

3) مکتب جایگاه‌یابی: یک فرایند تحلیلی Positioning School

سومین مکتب جایگاه‌یابی است. ماهیت این مکتب تجویزی است و در دهه 1980 با تلاش‌های مایکل پورتر (M.E. Porter) مکتب غالب بر دنیای استراتژی گردید. این مکتب در کارکرد نظامی سابقه طولانی دارد و مفاهیم آن در ادبیات مربوط به ژنرال چینی سان تزو (Sun Tzu – 340BC) به چشم می‌خورد. دراین مکتب، استراتژی در قالب فرایندهای تحلیلی ساختار یافته از محیط، به منظور انتخاب جایگاه مناسب برای برتری بر رقیب تعریف می‌شود.
 این رویکرد نقش تحلیل‌گران، مشاورین و آکادمیسین‌ها را در برنامه‌ریزی سازمانی برجسته کرده و داده‌های واقعی را مبنای کار قرارمی‌دهد. درسایه این مکتب، مفاهیمی مانند گروه‌های استراتژیک، زنجیره‌ ارزش، نظریه بازی و سایر روش‌های تحلیلی توسعه یافت.

4) مکتب کارآفرینی: یک فرایند آرمان‌گرایانه Entrepreneurial School

در انتهای دیگر این طیف، دیدگاه‌های کاملاً متفاوتی در مورد چگونگی شکل‌گیری استراتژی بوجود آمده است. درمکتب کارآفرینی، دولت مشابه مکتب تدبیر، فرایند با محوریت مدیرارشد اجرایی انجام می‌شود، ولی برخلاف مکتب برنامه‌ریزی، مبنای کار شهود است.
این رویکرد، استراتژی‌ها را از تدابیر، طرح‌ها و جایگاه‌یابی دقیق و شفاف به چشم‌اندازهای مبهم و دورنماهای گسترده‌ای (که اغلب به واسطه چارچوب‌های فکری خاصی قابل درک است) مبدل می‌سازد. مکتب کارآفرینی به زمینه‌های خاص، شرکت‌های کوچک با بازارهای محدود و رهبرانی قدرتمندی که نقش نجات شرکت‌های ورشکسته را برعهده دارند، توجه می‌کند. هرچند هیچ سازمانی از دیدگاه‌های یک رهبر خلاق بی‌نیاز نیست ولی دراین رویکرد رهبر سازمان بر پیاده‌سازی استراتژی و تحقق چشم‌انداز آن کنترل نزدیک دارد.

5) مکتب ادراکی: یک فرایند ذهنی Congitive School

اگر استراتژی در ذهن افراد، در قالب چارچوب‌ها، الگوها، نقشه‌ها، برداشت‌ها یا تمهیدات ساخته می‌شود، ما در مورد فرایند ذهنی این شکل‌گیری چه می‌دانیم؟ از دهه 1980 تا به امروز مطالعات زیادی در خصوص مبانی ادراکی ساخته شدن استراتژی و مفاهیمی نظیر پردازش اطلاعات، نقشه‌برداری از ساختار دانش و مهارت‌های ادراکی انجام گرفته است.
نتیجه این مطالعات هر چند اندک بوده اما در درک انسان از چگونگی شکل‌گیری یک استراتژی بسیارمهم است. یک شاخه این مکتب با ذهن‌گرایی بیشتر به جای تصویر ذهنی از حقیقت بیرونی (و واقعی)، تفسیرهای خلاقانه از کسب و کار را مبنای ساختن استراتژی می‌داند.

6) مکتب یادگیری: یک فرایند خودجوش Learning School

از بین تمام مکاتب توصیفی، تنها مکتب یادگیری که توانسته است یک جایگاه واقعی برای خود پیدا کرده و بر حوزه استراتژی تسلط یابد. این مکتب در بستری از نظریاتی‌ چون استراتژی گام‌به‌گام گسسته (Lindblom)، استراتژی گام‌به‌گام منطقی (Quinn)، استراتژی‌های خودجوش (Mintzberg) توسعه یافته است، تفاوت این مکتب‌ این است که استراتژی‌ها پدیده خودجوشی است که در سراسر سازمان ممکن است پدیدار گردد و در بسیاری از موارد درحین اجرا تکامل می‌یابد.

7) مکتب قدرت‌گرایی: یک فرایند چانه‌زنی Power School

یک جریان ضعیف ولی کاملاً متفاوت در ادبیات استراتژی‌، ریشه شکل‌گیری استراتژی‌ را در قدرت می‌داند. دراین رابطه دومحور متمایز قابل تشخیص است.
درمحور اول قدرت‌های خود داخل سازمان و فرایند‌هایی نظیر مذاکره، اقناع و مقابله بین بازی‌گران دارنده قدرت، مبنای شکل‌گیری استراتژی دانسته می‌شود.
در محور دوّم از دیدگان کلان، هویت استراتژیک سازمان با قدرتی که درمیان شرکت‌های همکار، شرکا و سایر اعضای شبکه کاری دارد، تعریف می‌شود. این قدرت مبنای چانه‌زنی برای هدایت استراتژی‌های جمعی در راستای منافع سازمان دانسته می‌شود.

8) مکتب فرهنگی: یک فرایند اجتماعی Cultural School

این مکتب مقابل مکتب قدرت‌گرایی است. در قدرت‌گرایی تمرکز بر مطلوبیت‌های فردی و جز‌نگری بود و اساس این مکتب بر مطلوبیت‌های جمعی و یکپارچگی است. ریشه استراتژی درمکتب فرهنگی، نقاط قوت جمعی جامعه است. این مکتب نیز مشابه مکتب قدرت‌گرایی، یک جریان ضعیف ولی کاملاً متمایز از ادبیات استراتژی‌، را به خود اختصاص داده است، دراین مکتب شرکت‌های ژاپنی پیشتازند و تنها پس از موفقیت‌های آنان در دهه 1980 بود که توجه شرکت‌های آمریکایی به آن جلب شد. در اروپا نیز کشور سوئد، مطالعات قابل توجهی دراین راستا انجام داده است.

9) مکتب محیط‌ گرایی: یک فرایند عکس‌العملی Enviromental School

این مکتب شاید دقیقاً الگوهای استراتژی را تبعیت نکند، ولی مبنای آن که توجه به توسعه درجات آزادی سازمان برای مانور در مقابل تغییرات محیطی است، یک مفهوم جذاب استراتژیک است. مبنای علمی این مکتب را می‌توان نظریه اقتضایی دانست و ساز و کار اصلی آن، تشخیص پاسخ مناسب سازمان به شرایط مقطعی محیط است. دراین مکتب، رویارویی سازمان با محیط، مورد توجه قرار می‌گیرد و به نوعی تلفیقی از مکتب قدرت و مکتب ادراکی شمرده می‌شود.

10) مکتب تلفیقی: یک فرایند دگردیستی Configuration School

این مکتب از یک سو توصیفی است و سازمان‌ها را به صورت گروه‌هایی از رقبا می‌نگرد،‌ و از سوی دیگر تمام مکاتب را درجای خود معتبر دانسته و آن‌ها را یکپارچه تصور می‌کند. برای مثال مکتب برنامه‌ریزی، برای سازمان‌های مکانیکی در محیط نسبتاً پایدار، رویکردی اثربخش خواهد بود؛ درعین حال مکتب کارآفرینی برای شرایط راه‌اندازی یک کسب و کار، کارساز است. سازمان‌ها در چرخه عمر خود مراحل مختلفی را تجربه می‌کنند و این را می‌توان نوعی دگردیستی دانست.

منابع:
غفاریان وفا، کیانی غلامرضا، پنج فرمان برای تفکر استراتژیک (1384)، نشر فرا
علی احمدی علیرضا، فتح الله مهدی، تاج الدین ایرج، نگرش جامع بر مدیریت استراتژیک(1386)، نشر تولید دانش
جیمزبران کوئین، هنری مینزبرگ و رابرت م جیمز، مترجم صائبی محمد، مدیریت استراتژیک(1382)، نشرموسسه عالی آموزش و پژوهش مدیریت و برنامه‌ریزی
آشنایی با مفهوم مدیریت راهبردی/2 استراتژی و انواع آن - ایسنا
دکتر محمد رضا حمیدی‌زاده، برنامه‌ریزی استراتژیک،1384،تهران، سمت
نویسندگان هنری مینتزبرگ، بروس الستراند، ژوزف لمپل، مترجم دکتر محمود احمدپورداریانی( عضو هیات علمی دانشگاه تهران)، جنگل استراتژی( کارآفرینی در قالب یک مکتب)، 1384، شرکت پردیس 57
دکتر حسن زرگر و رقیه حسینی- برنامه‌ریزی استراتژیک فرایند محوری، 1385، شرکت چاپ و نشر بازرگانی وابسته به موسسه مطالعات و پژوهش‌های بازرگانی


مقالات
سیاست
رسانه‎های دیجیتال
علوم انسانی
مدیریت
روش تحقیق‌وتحلیل
متفرقه
درباره فدک
مدیریت
مجله مدیریت معاصر
آیات مدیریتی
عکس نوشته‌ها
عکس نوشته
بانک پژوهشگران مدیریتی
عناوین مقالات مدیریتی
منابع درسی (حوزه و دانشگاه)
مطالعات
رصدخانه شخصیت‌ها
رصدخانه - فرهنگی
رصدخانه - دانشگاهی
رصدخانه - رسانه
رصدخانه- رویدادهای علمی
زبان
لغت نامه
تست زبان روسی
ضرب المثل روسی
ضرب المثل انگلیسی
جملات چهار زبانه
logo-samandehi
درباره ما | ارتباط با ما | سیاست حفظ حریم خصوصی | مقررات | خط مشی کوکی‌ها |
نسخه پیش آلفا 2000-2022 CMS Fadak. ||| Version : 5.2 ||| By: Fadak Solutions نسخه قدیم